شاهِ نامهها: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
=== فصل ششم: درباره شاهنامه=== | === فصل ششم: درباره شاهنامه=== | ||
درباره اسم شاهنامه در کتاب شاهِ نامهها آمده است: شاهنامه درست ترجمه خداینامه پهلوی است. خدا به معنی شاه است. نامه و نامک به معنی کتاب است. این اسم در خود شاهنامه نیامده است و به جای آن از نامه خسروان، نامه شهریار ، نامه شهریاران، دفتر پهلوی، تاریخ شاهان استفاده شده است. هر کتابی که مشتمل بر مطالب خداینامه پهلوی بود به آن شاهنامه | درباره اسم شاهنامه در کتاب شاهِ نامهها آمده است: شاهنامه درست ترجمه خداینامه پهلوی است. خدا به معنی شاه است. نامه و نامک به معنی کتاب است. این اسم در خود شاهنامه نیامده است و به جای آن از نامه خسروان، نامه شهریار ، نامه شهریاران، دفتر پهلوی، تاریخ شاهان استفاده شده است. هر کتابی که مشتمل بر مطالب خداینامه پهلوی بود به آن شاهنامه میگفتند. <ref name=''اسم''>{{پک|سیروس شمیسا|۱۳۹۷|ک= شاهِ نامهها|ص=۲۰۴}}</ref> | ||
مؤلف در ادامه توضیحاتی درباره '''منابع شاهنامه'''، '''خداینامه'''، '''روش فردوسی'''، '''شاهنامه ابومنصوری'''، '''تاریخ غررالسیر'''، '''شاهنامههای دیگر'''، '''شاهنامه نثر ابوالموید بلخی'''، '''مآخذ شفاهی'''، '''شاعران نخستین و شاهنامه'''، '''شاهنامه مصور'''، '''اشتباهات و تناقضات'''، '''ارزش تاریخی شاهنامه'''، '''علل سقوط تمدنها و شاهان بزرگ'''، '''تکرار سنتها'''، '''شاهنامه دریچهای به ایران باستان'''، '''اخلاقیات شاهنامه'''، '''عرفان شاهنامه'''، '''تأثیر شاهنامه'''، '''خاصیت تأویل و تطبیق در شاهنامه'''، '''اهمیت شاهنامه برای ایرانیان''' و '''نظریه دریافت''' آورده است. | مؤلف در ادامه توضیحاتی درباره '''منابع شاهنامه'''، '''خداینامه'''، '''روش فردوسی'''، '''شاهنامه ابومنصوری'''، '''تاریخ غررالسیر'''، '''شاهنامههای دیگر'''، '''شاهنامه نثر ابوالموید بلخی'''، '''مآخذ شفاهی'''، '''شاعران نخستین و شاهنامه'''، '''شاهنامه مصور'''، '''اشتباهات و تناقضات'''، '''ارزش تاریخی شاهنامه'''، '''علل سقوط تمدنها و شاهان بزرگ'''، '''تکرار سنتها'''، '''شاهنامه دریچهای به ایران باستان'''، '''اخلاقیات شاهنامه'''، '''عرفان شاهنامه'''، '''تأثیر شاهنامه'''، '''خاصیت تأویل و تطبیق در شاهنامه'''، '''اهمیت شاهنامه برای ایرانیان''' و '''نظریه دریافت''' آورده است. | ||
===فصل هفتم: گزارش و ترجمه فردوسی=== | |||
شمیسا در ابتدای این فصل آورده است: منابع فردوسی علاوه بر شاهنامه ابومنصوری، برخی از داستان های منفرد مثلاً بیژن و منیژه و حتی روایات شفاهی هم بوده است. شاید از منابع پهلوی هم استفاده میکرد اما به نظر نمیرسد که چندان به آن زبان تسلط داشته است. ما به منابع اصلی فردوسی دسترسی نداریم تا بتوانیم در کیفیت ترجمه او اظهارنظرهای دقیق کنیم اما مواردی را میتوانیم با حدس و گمان مطرح کنیم.آنچه مسلم است این است که فردوسی حدالمقدور امانت را رعایت کرده و مثلاً مانند ثعالبی مطالبی را که خلاف عقل یا مصلحت به نظر میرسیده، حذف نکرده است. بسیاری از مطالبی که در شاهنامه آمده در منابع کهنی چون بلعمی، ثعالبی و امثال آنها هم آمده و می توان آنها را با هم مقایسه کرد مثل نامه رستم فرخزاد به برادرش.<ref name=''گزارش''>{{پک|سیروس شمیسا|۱۳۹۷|ک= شاهِ نامهها|ص=۳۰۸}}</ref> | |||
===فصل هشتم ضبط ها و نسخه های شاهنامه=== | |||
مولف در این فصل ابیات منسوب به فردوسی را آورده است و میگوید برخی از ابیات معروف شاهنامه از فردوسی نیست. | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: green}} | |||
{{ب|'''زن و اژدها هر دو در خاک به'''|'''جهان پاک از این هر دو ناپاک به'''}}{{پایان شعر}} | |||
یا | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: green}} | |||
{{ب|'''زنان را ستایی سگان را ستای'''|'''که یک سگ بِه از صد زن پارسای'''}}{{پایان شعر}} | |||
به عقیده شمیسا این ابیات در نسخ معتبر کهن نیست و اندک اندک از قرن نهم به بعد به نسخه شاهنامه راه یافتهاند.<ref name=''اژدها''>{{پک|سیروس شمیسا|۱۳۹۷|ک= شاهِ نامهها|ص=۳۲۴}}</ref> | |||
بیت زیر هم در نسخ کهن نیست: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: green}} | |||
{{ب|'''چو ایران نباشد تن من مباد'''|'''بر این بوم و بر زنده یک تن مباد'''}}{{پایان شعر}} | |||
از نظر برخی این بیت هم الحاقی است: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: green}} | |||
{{ب|'''بسی رنج بردم در این سال سی'''|'''عجم زنده کردم بدین پارسی'''}}{{پایان شعر}} | |||
<ref name=''اژدها''>{{پک|سیروس شمیسا|۱۳۹۷|ک= شاهِ نامهها|ص=۳۲۴}}</ref> | |||
شمیسا داستان نمونه دیگری از ابیات الحاقی به شاهنامه را اینگونه بیان میکند: دکتر دبیر سیاقی مینویسد که در یادداشتهای علیاصغر حکمت آمده که شخصی به نزد من آمد که اطلبوا العلم من المهد الی اللحد را به «ز گهواره تا گور دانش بجوی» ترجمه کرده بود. چون زیبا بود گفتم در مدارس از آن استفاده شود. امروز جزو ابیات شاهنامه معروف شده است: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: green}} | |||
{{ب|'''چنین گفت پیغمبر راستگوی'''|'''ز گهواره تا گور دانش بجوی}}{{پایان شعر}} | |||
<ref name=''گهواره''>{{پک|سیروس شمیسا|۱۳۹۷|ک= شاهِ نامهها|ص=۳۲۶}}</ref> | |||
==نوا، نما، نگاه== | ==نوا، نما، نگاه== | ||
نسخهٔ ۱۰ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۴۳
شاه نامهها | |
---|---|
نویسنده | سیروس شمیسا |
ناشر | هرمس |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۹۷ |
تعداد صفحات | ۹۲۱ |
موضوع | بررسی و تفسیر شاهنامه |
نوع رسانه | کتاب |
شاهِ نامهها اثری پژوهشی از سيروس شميسا استاد دانشگاه و پژوهشگرادبی است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده با تبدیل داستان به تاریخ و یا یافتن ارتباطی میان این دو در شاهنامه و بررسی عوامل دیگر وجهی ديگر از کتاب فردوسی را به مخاطب معرفی كند.
این کتاب ۹۲۱ صفحهای که سال ۱۳۹۷ برای نخستینبار از سوی نشر هرمس روانه بازار شده است، دارای یک پیشگفتار، بیست فصل مطول، کتابنامه و گزیده نامنامه است. مؤلف در هر فصل به بررسی و پژوهش در موضوعات مختلف شاهنامه پرداخته و این کتاب را از جنبههای گوناگونی چون، اسطوره، تاریخ، سبک، منابع، نسخههای مختلف، زندگی فردوسی، نشانهشناسی ادبی، داستانپردازی، هنرهای بلاغی، داستانهای شاهنامه مورد کاوش قرار داده است.
بنابر نوشته نویسنده، شاهِ نامهها حاصل یادداشتهایی است که شمیسا طی سالهای تدریس شاهنامه گردآوری کرده است و چون برآیند مطالعات و نظریات شخصی او در متن شاهنامه است در برخی مواضع با نظریات مرسوم درخصوص شاهنامه متفاوت است.
بخشی از رویکرد شمیسا در این کتاب تبدیل داستان به تاریخ و یا یافتن ارتباطی میان این دو بوده است به همین دلیل به بررسی اساطیر کهن آریایی و بینالنهرینی، مذاهب مربوط به پرستش گیاه و ایزدان باروری پرداخته است و کوشیده ارتباطی میان شخصیتهای داستانهای شاهنامه با موارد تاریخی بیابد.
او برای تأیید فرضیات خود با مراجعه به کتب ایرانشناسانی چون ویدن گرن و کریستین سن، شواهدی را به صورت خلاصه بیان کرده است، اگرچه معتقد است که ایرانشناسان با وجود طرح مطالب ارزشمند درباره شاهنامه به آن اشراف کامل ندارند و همچنان زوایایی بسیاری از این کتاب مغفول مانده است. به اعتقاد وی «در شاهنامه گاهی دقت در حد یک مصراع و یک کلمه، معنیآفرین است. شاهنامه گاهی در ذکر مطالب تاریخی منحصربهفرد است.» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شمیسا در بخش دیگر این کتاب به تطبیق نسبی شخصیتهای اساطیری و دستانی با مردان تاریخی پرداخته هر چند معتقد است که قطعیتی در این باره وجود ندارد «میتوان گفت که بخشی از اتفاقات تاریخی یا بخشی از اتفاقات داستانی قابل انطباق یا لااقل یادآور آن است. کوروش در سال ۵۳۰ پیش از میلاد از آمو دریا گذشت و به جنگ سکاها رفت. پسر ملکه سکاها کشته شد. خود کوروش نیز از زخمی که خورده بود پس از سه روز درگذشت. این حادثه به نحوی یادآور مرگ اسفندیار در جنگ با رستم سکایی است.»[۱]
به عقیده شمیسا تحقیقاتی که درباره شاهنامه شده کافی نیست و باید بیشتر به سمت بحثهای مفهومی از تاریخ و اسطورهشناسی و جامعهشناسی و مواردی از این دست درباره شاهنامه رفت. وی در کتابش بیشتر به مطالب بحثبرانگیز و یا مطالبی که چندان مورد توجه دیگران نبوده، پرداخته است. شمیسا کوشیده ارتباطی میان داستانهای شاهنامه و تاریخ کهن ایران برقرار کند و از این رهگذر به تاریخ ایران، تمدن بینالنهرین و خلقوخوی ایرانیان پرداخته است «شاهنامه بزرگترین اثر در مورد ایران باستان است و به اعتباری از بسیاری از کتبی که به پهلوی در دست است مهمتر است و لذا هرچه در حولوحوش مطالب آن بدانیم در فهم کلی اثر مفید است.»
مؤلف تألیف شاهنامهها را ادای دینی به فردوسی بزرگ میداند و در پیشگفتار کتابش مینویسد: «تألیف این کتاب برای من ادای دینی به فردوسی بزرگ بود که بخشی از عمرم را که در تنهایی و یأس میگذشت با دنیای شاد و پرغرور او گذراندم.» او در ادامه از توجه مردم عادی به شاهنامه قطع امید کرده و مینویسد: «من دیگر امید چندان به مردم عادی ندارم و فقط امیدم این است که لااقل دانشجویان ادبیات دنیای شاهنامه را بشناسند. دنیایی را که در آن هنوز گودرز و طوس و رستم و رهام و سیاوش و کیخسرو و بهرام گور و بهرام چوبینه و خسرو پرویز زندهاند و دارند در شکوه خود زندگی میکنند و اگر دریابند که ما حضور آنان را احساس نمیکنیم، آنان را فراموش کردهایم و دیگر نمیبینیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ نه هرگز! باید سیاوش را برای همیشه به یاد داشت و گذاشت که به خوابهای ما هم بیاید و نوید پیروزی دهد.»[۲]
فصلبندی کتاب
سرفصلهای این اثر به شرح زیر است:
برخی از افکار و موضوعات زیربنایی شاهنامه، بنیادهای اساطیرش شاهنامه، ناخودآگاه متن، گریهآورها، زندگی فردوسی، درباره شاهنامه، گزارش و ترجمه فردوسی، ضبطها و نسخههای شاهنامه، دینهای کهن ایران، مراسم، جادو و رویا و فال، تاریخ و اسطوره، داستانپردازی در شاهنامه، نشانهشناسی ادبی، سبک شاهنامه، ضربالمثلها و امثال، هنرهای بلاغی، مشغولیات، با دورنمای امروز، داستانهای شاهنامه.
فصل اول: برخی از افکار و موضوعات زیربنایی شاهنامه
در این فصل نویسنده به عواملی پرداخته که در بزرگی شخص در شاهنامه مؤثر است. نژاد و گوهر سپس هنر و نهایتاً خرد از جمله آن است. نژاد به حدی اهمیت داشت که وقتی بهرام چوبینه ترکی را به اسیری گرفت نخست از او پرسید نام و نژاد تو چیست؟
در شاهنامه بعد از نژاد و هنر خرد مقام ویژهای «گویی کسی که نژاد دارد خرد هم دارد».
زن در شاهنامه از جایگاه ویژه ای برخوردار است به نحوی که فر و نژاد و بزرگی از مادر هم منتقل می شود. در بخشی از کتاب شاه نامه ها آمده است، ایرج پسر فریدون دختری داشت که منوچهر شاه ایران، پسر او بود. مادر فرود (جزیره) به فرود می گوید:
نژاد تو از مادر و از پدر | همه تاجدار و همه نامور |
در داستان رستم و اسفندیار هر دو پهلوان به نسب مادری خود فخر می کنند. رستم بعد از فخر به نسب پدری خود گوید:
همان مادرم دختر مهراب بود | بدو کشور هند شاداب بود | |
که ضحاک بودیش پنجم پدر | ز شاهان گیتی برآورده سر | |
نژادی از این نامورتر کراست؟ | خردمند گردن نپیچد ز راست |
اگرچه در شاهنامه سخنان منفی درباره زنان هم آمده است.
نور و ظلمت، وطن، ازدواجهای برون قبیلهای، تعلق کودک به خانواده زن، درهمآمیختگی تاریخ و افسانه، عقلگرایی و اعتقاد به کوشش و شاهنامه گنجینه اطلاعات از جمله مواردی است که مولف توضیحاتی درباره آنها داده است.
فصل دوم: بنیادهای اساطیری شاهنامه
ابتدا توضیحی درباره اسطوره آمده این که اسطوره چیست و از این کلمه در شاهنامه با چه واژه یاد شده است.
زمان اسطوره، وحدت اساطیری، تفسیر اسطوره، دگردیسی اسطوره، ذهن اسطورهاندیش، خیر و شر، ایزدان گیاهی، پرستش درخت، شاه مظهر بارآوری و برکت، زرتشت و ابراهیم، اژدهاکشی، ایزد بانوان، شاهان خورشیدی، سوگند، انسان و حیوان، خرقه جادویی، تقابل پدر و پسر و جام گیتینما از موضوعاتی که در این فصل به آن پرداخته شده است.
فصل سوم: ناخودآگاه متن
نویسنده کتاب عقیده دارد ممکن است مطالبی به صراحت در شاهنامه نیامده باشد اما میتوان با تکیه بر شواهد و قراین، آن مطالب را استنباط کرد. به عقیده شمیسا بسیاری از مطالب کهن و اساطیری یا اعتقادی یا سرکوب شده که در طی سدها فراموش شدهاند در ناخودآگاه متن به زندگی خود ادامه میدهند. ناخودآگاه متن به موازات متن که منطق متعارف را حمل میکند، منطق پنهان اساطیری و حماسی و روانی را منتقل میکند.این گونه مطالب معمولاً در قرب یک مسئله بلاغی مثلاً انواع ایهامها، زبانی ، اشتباهخوانی ، ریشه لغات و از این قبیل، قابل ردیابی هستند.[۴] تجسم خدایان، بلاغت، ریشه لغات، آتش، ابر بارنده، خداوند خورشید از جمله موضوعاتی است که در این فصل به آن پرداخته شده است.
فصل چهارم: گریهآورها
مقصود نویسنده در این فصل صحنههایی از شاهنامه است که نه تنها خواننده را منقلب و محزون میکند بلکه معمولاً به حالت گریه میاندازد؛ مانند شکست ایرانیان از اعراب. کشته شدن سهراب یا اسفندیار در شاهنامه معروف است و نقالان معمولاً با نقل این گونه موارد مردم را به گریه میاندازند. صحنههای تکاندهنده در شاهنامه بسیار است: مانند مکالمات بهرام با فرود بر فراز کوه، مرگ سیاوش و مرثیه گردیه بر برادرش بهرام چوبینه.[۵] پیشگویی، پیشبینی رستم فرخزاد، شکست ایران، نوحهها ومراثی از جمله نوحه باربد بر خسرو پرویز، نوحه بر یزدگرد آخرین شاه ایران باستان، زاری فردوسی بر پسرش، فقر و پیری فردوسی، سرنوشت اختر کاویان، رستم فریادرس، احساسات میهنی، نوروز ایوان مدائن از جمله موضوعاتی است که مطالبی درباره آنها در این فصل آمده است.
فصل پنجم: زندگی فردوسی
مؤلف این فصل را با تولد و وفات فردوسی، اسم فردوسی، دین فردوسی آغاز کرده است. درباره دین فردوسی آورده است: «شاید خاندان فردوسی از خاندانهایی بودند که جهت پرهیز از دادن جزیه و مسائلی از این دست اسلام را قبول کرده بودند. ابن مقفع و کثیری از بزرگان قدیم چنین وضعی داشتند. اسلام فردوسی نزدیک به اسلام یکی از فرق شیعه یا به طور کلی شیعه در مفهوم قدیم آن بود اما تفکر و جهانبینی او، زندگی او و نشانههای دیگر به خوبی نشان میدهد که او در اساس بر آیین کهن است.[۶]
شعوبیه، فجایع اعراب، فردوسی شاعر سیاسی، تقویم زردشتی، آشنایی با پهلوی، افکار فردوسی، مناقشه با سپهر، افکار خیامی، عربستیزی، فردوسی روشناندیش، قضا و قدر و بخت، فقر فردوسی، پیری فردوسی، درگذشت پسر، حامیان فردوسی، سفرهای فردوسی و عظمت فردوسی از جمله موضوعاتی است که در این فصل به آن پرداخته شده است.
فصل ششم: درباره شاهنامه
درباره اسم شاهنامه در کتاب شاهِ نامهها آمده است: شاهنامه درست ترجمه خداینامه پهلوی است. خدا به معنی شاه است. نامه و نامک به معنی کتاب است. این اسم در خود شاهنامه نیامده است و به جای آن از نامه خسروان، نامه شهریار ، نامه شهریاران، دفتر پهلوی، تاریخ شاهان استفاده شده است. هر کتابی که مشتمل بر مطالب خداینامه پهلوی بود به آن شاهنامه میگفتند. [۷]
مؤلف در ادامه توضیحاتی درباره منابع شاهنامه، خداینامه، روش فردوسی، شاهنامه ابومنصوری، تاریخ غررالسیر، شاهنامههای دیگر، شاهنامه نثر ابوالموید بلخی، مآخذ شفاهی، شاعران نخستین و شاهنامه، شاهنامه مصور، اشتباهات و تناقضات، ارزش تاریخی شاهنامه، علل سقوط تمدنها و شاهان بزرگ، تکرار سنتها، شاهنامه دریچهای به ایران باستان، اخلاقیات شاهنامه، عرفان شاهنامه، تأثیر شاهنامه، خاصیت تأویل و تطبیق در شاهنامه، اهمیت شاهنامه برای ایرانیان و نظریه دریافت آورده است.
فصل هفتم: گزارش و ترجمه فردوسی
شمیسا در ابتدای این فصل آورده است: منابع فردوسی علاوه بر شاهنامه ابومنصوری، برخی از داستان های منفرد مثلاً بیژن و منیژه و حتی روایات شفاهی هم بوده است. شاید از منابع پهلوی هم استفاده میکرد اما به نظر نمیرسد که چندان به آن زبان تسلط داشته است. ما به منابع اصلی فردوسی دسترسی نداریم تا بتوانیم در کیفیت ترجمه او اظهارنظرهای دقیق کنیم اما مواردی را میتوانیم با حدس و گمان مطرح کنیم.آنچه مسلم است این است که فردوسی حدالمقدور امانت را رعایت کرده و مثلاً مانند ثعالبی مطالبی را که خلاف عقل یا مصلحت به نظر میرسیده، حذف نکرده است. بسیاری از مطالبی که در شاهنامه آمده در منابع کهنی چون بلعمی، ثعالبی و امثال آنها هم آمده و می توان آنها را با هم مقایسه کرد مثل نامه رستم فرخزاد به برادرش.[۸]
فصل هشتم ضبط ها و نسخه های شاهنامه
مولف در این فصل ابیات منسوب به فردوسی را آورده است و میگوید برخی از ابیات معروف شاهنامه از فردوسی نیست.
زن و اژدها هر دو در خاک به | جهان پاک از این هر دو ناپاک به |
یا
زنان را ستایی سگان را ستای | که یک سگ بِه از صد زن پارسای |
به عقیده شمیسا این ابیات در نسخ معتبر کهن نیست و اندک اندک از قرن نهم به بعد به نسخه شاهنامه راه یافتهاند.[۹] بیت زیر هم در نسخ کهن نیست:
چو ایران نباشد تن من مباد | بر این بوم و بر زنده یک تن مباد |
از نظر برخی این بیت هم الحاقی است:
بسی رنج بردم در این سال سی | عجم زنده کردم بدین پارسی |
[۱۰] شمیسا داستان نمونه دیگری از ابیات الحاقی به شاهنامه را اینگونه بیان میکند: دکتر دبیر سیاقی مینویسد که در یادداشتهای علیاصغر حکمت آمده که شخصی به نزد من آمد که اطلبوا العلم من المهد الی اللحد را به «ز گهواره تا گور دانش بجوی» ترجمه کرده بود. چون زیبا بود گفتم در مدارس از آن استفاده شود. امروز جزو ابیات شاهنامه معروف شده است:
چنین گفت پیغمبر راستگوی | ز گهواره تا گور دانش بجوی |
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۳.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۵.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۱۴.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۹۸.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۱۰۳.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۱۳۷.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۲۰۴.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۳۰۸.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۳۲۴.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۳۲۴.
- ↑ سیروس شمیسا، شاهِ نامهها، ۳۲۶.
منابع
- شمیسا، سیروس (۱۳۹۷). شاه نامهها. تهران: هرمس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۳-۹۵۹-۴.