محمدرضا عبدالملکیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
پرواز (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
پرواز (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
|نام                  = محمدرضا عبدالملکیان
|نام                  = محمدرضا عبدالملکیان
|تصویر                = Mohammadreza.jpg
|تصویر                = Mohammadreza.jpg
|توضیح تصویر          =  
|توضیح تصویر          = آشفتگی و پریشانی شعر نو و سپید نظمی دارد که روح و روان را به هیجان وا می‌دارد.
|نام اصلی              = محمدرضا عبدالملکیان
|نام اصلی              = محمدرضا عبدالملکیان
|زمینه فعالیت          = سرایش شعر
|زمینه فعالیت          = سرایش شعر
خط ۴۵: خط ۴۵:
|امضا                  =  
|امضا                  =  
}}
}}
'''محمدرضا عبدالملکیان''' شاعر معاصر ایرانی است. گرایش او به شعر از دوران دبیرستان آغاز شد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد.  
'''محمدرضا عبدالملکیان''' شاعر معاصر ایرانی است. گرایش او به شعر از نوجوانی آغاز شد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد.  
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
او در فعالیت ۳۰ ساله خود علاوه بر چاپ و انتشار چندین مجموعه شعر، مسئولیت‌های گوناگون فرهنگی و ادبی نیز داشته است؛ مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضو هیات موسس خانه هنرمندان ایران.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/1400092015123/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= دیدار با محمدرضا عبدالملکیان}}</ref>
وی در فعالیت ۳۰ ساله خود علاوه بر چاپ و انتشار چندین مجموعه شعر، مسئولیت‌های گوناگون فرهنگی و ادبی نیز داشته است؛ مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضو هیئت مؤسس خانه هنرمندان ایران.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/1400092015123/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= دیدار با محمدرضا عبدالملکیان}}</ref>
 
عبدالملکیان یکی از افرادی بود که در شکل‌گیری دفتر شعر جوان، از انجمن‌های قدیمی شعر در ایران، نقش مهمی داشت. این انجمن در اواخر دهه ۶۰ به همت [[قیصر امین‌پور]]، سیدحسن حسینی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، [[بیوک ملکی]]، سهیل محمودی، فاطمه راکعی و محمدرضا محمدی نیکو شکل گرفت.
 
دفتر شعر جوان یکی از انجمن‌های قدیمی شعر در ایران است که در سال‌های پایانی دهه۶۰ به همت قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، بیوک ملکی، سهیل محمودی، فاطمه راکعی و محمدرضا محمدی نیکو شکل گرفت و تا امروز به فعالیت خود ادامه داده است.
==از میان یادها ==
==از میان یادها ==
===ماجراهای انتشار===
===ماجراهای انتشار===
خط ۶۸: خط ۶۶:
===ماجراهای دارایی===
===ماجراهای دارایی===
===ماجراهای زندگی شخصی===
===ماجراهای زندگی شخصی===
عبدالملکیان کیفیت محیط پیرامون را در پرورش و شکوفایی افراد مؤثر می‌داند: اگر محیط محله‌ها از کیفیت خوبی همراه با دربرگیری همه مؤلفه‌های رفاه و آموزش برخوردار باشند، می‌توان به شرایط پرورش و شکوفایی شهروندان امیدوار بود. در چنین شرایطی است که پیشرفت حاصل می‌شود. این کیفیت محیط پیرامون را می‌توان به خانه و خانواده نیز تعمیم داد. برای مثال، در خانواده ما از همان ابتدا، فرهنگ و ادبیات از اولویت برخوردار بود. معاشرت‌ها و تعامل‌هایی که بر همین مبنا شکل می‌گرفت و دوستی‌هایی که به همین سبب آغاز می‌شد.کتاب برایمان ارزشمند بود و من و همسرم همیشه اوقات فراغت خود را با مجموعه متنوعی از همین کتاب‌ها سپری می‌کردیم. حاصل این محیط فرهنگی خانوادگی، تولد و پرورش پسر و دختری (فرزندان محمدرضا عبدالملکیان) شد که به شدت به شعر و فرهنگ اهمیت می‌دهند و در کنار همه روزمرگی‌های خود، از آراستن کلمات و ادبیات غافل نمی‌مانند.<ref name=محله/>
او معتقد است محیط پیرامون یکی از مؤثرترین عوامل در پرورش و تربیت فرزندان است. همچنین می‌گوید کیفیت محیط پیرامون را می‌توان به خانه و خانواده نیز تعمیم داد. مثلا
:در خانواده ما از همان ابتدا، فرهنگ و ادبیات از اولویت برخوردار بود. معاشرت‌ها و تعامل‌هایی که بر همین مبنا شکل می‌گرفت و دوستی‌هایی که به همین سبب آغاز می‌شد.کتاب برایمان ارزشمند بود و من و همسرم همیشه اوقات فراغت خود را با مجموعه متنوعی از همین کتاب‌ها سپری می‌کردیم. حاصل این محیط فرهنگی خانوادگی، تولد و پرورش پسر و دختری شد که به شدت به شعر و فرهنگ اهمیت می‌دهند و در کنار همه روزمرگی‌های خود، از آراستن کلمات و ادبیات غافل نمی‌مانند.<ref name=محله/>
===ماجرای برخی خاله‌زنکی‌های شیرین===
===ماجرای برخی خاله‌زنکی‌های شیرین===
===ماجرای شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده===
===ماجرای شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده===
خط ۷۷: خط ۷۶:
==زندگی  و یادگار==
==زندگی  و یادگار==
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
طبع شعر را از پدرش به ارث برده است. میگوید با اینکه پدر سواد نداشت اما طبعی لطیف داشت. حین انجام کار و استراحت ابیاتی را می‌خواند و زمزمه می‌کرد. کلماتی که در همین ابیات بود او را سر ذوق و شوق می‌آورد چنان که رفت به سمت شعر و شاعر شد. نهاوند محل تولد شاعر و جایی که کودکی و نوجوانی‌اش را در آن‌جا گذرانده است طبیعتی سبز و دلنشین دارد. به عقیده خود شاعر منبع الهامش در سال‌های اول شاعری همین مکان بوده است.  
طبع شعر را از پدرش به ارث برده است. با اینکه پدر سواد نداشت اما طبعی لطیف داشت. حین انجام کار و استراحت ابیاتی را می‌خواند و زمزمه می‌کرد. کلماتی که در همین ابیات بود او را سر ذوق و شوق می‌آورد چنان که به سمت شعر می‌رود و شاعر می‌شود. نهاوند محل تولد شاعر و محلی که کودکی و نوجوانی‌اش را در آن‌جا گذرانده است طبیعتی سبز و دلنشین دارد. به عقیده خود شاعر منبع الهامش در سال‌های اول شاعری همین مکان بوده است.  
او نخستین شعرش یک دوبیتی بوده است که با الهام از طبیعت نهاوند آن را سروده است. پس از رسیدن به سن نوجوانی تمرکز و زمان بیشتری برای شعر خرج کرده است. در همه قالب‌ها قلم زده و سروده است اما نهایتا در قالب نو و سپید ثابت مانده است.  
نخستین شعرش یک دوبیتی بوده است که آن با الهام از طبیعت نهاوند سروده است. پس از رسیدن به سن نوجوانی تمرکز و زمان بیشتری برای شعر صرف کرده است. در همه قالب‌ها قلم زده اما نهایتا در قالب نو و سپید ثابت مانده است.  
آشفتگی و پریشانی قالب نو و سپید نظمی دارد که روح و روان را به هیجان وا می‌دارد.
 
او در رشته کشاورزی تحصیل کرده است اما کار و تحصیلات در این زمینه هیچ‌گاه باعث نشد تا از شعر دور بماند. آن‌چنان که می‌‌گوید:
او در رشته کشاورزی تحصیل کرده است اما کار و تحصیلات در این زمینه هیچ‌گاه باعث نشد تا از شعر دور بماند. آن‌چنان که می‌‌گوید:
شعر هر روز در من، ریشه‌های نویی می‌دواند.  
شعر هر روز در من، ریشه‌های نویی می‌دواند.  

نسخهٔ ‏۲۹ دی ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۲۰

محمدرضا عبدالملکیان

آشفتگی و پریشانی شعر نو و سپید نظمی دارد که روح و روان را به هیجان وا می‌دارد.
نام اصلی محمدرضا عبدالملکیان
زمینهٔ کاری سرایش شعر
زادروز ۱۴ خرداد ۱۳۳۱[۱]
نهاوند
ملیت ایرانی
پیشه کارشناس وزارت کشاورزی، مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت‌مدیره انجمن شاعران ایران، عضو شورای عالی خانه هنرمندان[۱]
سال‌های نویسندگی ۱۳۵۴ تا کنون[۱]
سبک نوشتاری نوگویی با درون مایه عاشقانه و اجتماعی[۱]
کتاب‌ها ساده با تو حرف می‌زنم، مهربانی، حالا که آمده‌ای، آوازهای‌آبادی و...
فرزندان گروس
مدرک تحصیلی کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی ارشد مدیریت

محمدرضا عبدالملکیان شاعر معاصر ایرانی است. گرایش او به شعر از نوجوانی آغاز شد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد.

* * * * *

وی در فعالیت ۳۰ ساله خود علاوه بر چاپ و انتشار چندین مجموعه شعر، مسئولیت‌های گوناگون فرهنگی و ادبی نیز داشته است؛ مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضو هیئت مؤسس خانه هنرمندان ایران.[۲] عبدالملکیان یکی از افرادی بود که در شکل‌گیری دفتر شعر جوان، از انجمن‌های قدیمی شعر در ایران، نقش مهمی داشت. این انجمن در اواخر دهه ۶۰ به همت قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، بیوک ملکی، سهیل محمودی، فاطمه راکعی و محمدرضا محمدی نیکو شکل گرفت.

از میان یادها

ماجراهای انتشار

ماجرای عشق

ماجرای استاد

ماجرای شاگرد

ماجرای مردم

بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود

ماجراهای دشمنی

ماجراهای دوستی

ماجراهای قهرها

ماجراهای آشتی‌ها

ماجراهای نگرفتن جوایز

ماجراهای حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

مذهب و ارتباط با خدا

ماجراهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

ماجراهای دارایی

ماجراهای زندگی شخصی

او معتقد است محیط پیرامون یکی از مؤثرترین عوامل در پرورش و تربیت فرزندان است. همچنین می‌گوید کیفیت محیط پیرامون را می‌توان به خانه و خانواده نیز تعمیم داد. مثلا

در خانواده ما از همان ابتدا، فرهنگ و ادبیات از اولویت برخوردار بود. معاشرت‌ها و تعامل‌هایی که بر همین مبنا شکل می‌گرفت و دوستی‌هایی که به همین سبب آغاز می‌شد.کتاب برایمان ارزشمند بود و من و همسرم همیشه اوقات فراغت خود را با مجموعه متنوعی از همین کتاب‌ها سپری می‌کردیم. حاصل این محیط فرهنگی خانوادگی، تولد و پرورش پسر و دختری شد که به شدت به شعر و فرهنگ اهمیت می‌دهند و در کنار همه روزمرگی‌های خود، از آراستن کلمات و ادبیات غافل نمی‌مانند.[۱]

ماجرای برخی خاله‌زنکی‌های شیرین

ماجرای شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده

ماجراهای مشهور ممیزی

ماجراهای مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی

ماجراهای دیگر

زندگی و یادگار

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

طبع شعر را از پدرش به ارث برده است. با اینکه پدر سواد نداشت اما طبعی لطیف داشت. حین انجام کار و استراحت ابیاتی را می‌خواند و زمزمه می‌کرد. کلماتی که در همین ابیات بود او را سر ذوق و شوق می‌آورد چنان که به سمت شعر می‌رود و شاعر می‌شود. نهاوند محل تولد شاعر و محلی که کودکی و نوجوانی‌اش را در آن‌جا گذرانده است طبیعتی سبز و دلنشین دارد. به عقیده خود شاعر منبع الهامش در سال‌های اول شاعری همین مکان بوده است. نخستین شعرش یک دوبیتی بوده است که آن با الهام از طبیعت نهاوند سروده است. پس از رسیدن به سن نوجوانی تمرکز و زمان بیشتری برای شعر صرف کرده است. در همه قالب‌ها قلم زده اما نهایتا در قالب نو و سپید ثابت مانده است.

او در رشته کشاورزی تحصیل کرده است اما کار و تحصیلات در این زمینه هیچ‌گاه باعث نشد تا از شعر دور بماند. آن‌چنان که می‌‌گوید: شعر هر روز در من، ریشه‌های نویی می‌دواند. سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد. پس از آن هم تا به امروز، بیش از ۳۰ مجموعه دیگر با درون مایه‌های عاشقانه و اجتماعی منتشر کرده است. مسئولیت‌های فرهنگی و ادبی مختلفی نیز در سازمان و نهادها تجربه کرده‌ام که در هریک تلاش داشته‌ام فضای پیرامونم را به جایی بهتر برای زیست تبدیل کنم.[۱]

شاعر شعر «زیبا» و مجموعه‌هایی مثل «ساده با تو حرف می‌زنم»، «مه در مه»، «ریشه در ابر»، «مهربانی» و... در گفت‌وگویی به مناسبت سال‌روز تولدش (متولد چهاردهم خردادماه ۱۳۳۱) از انتشار شعرهایش در مجله «جوانان»، گرایشش به شعر نو، ارتباطش با جلسه‌های شعر دوران جوانی‌اش و سرودن شعر در دوران پس از جنگ می‌گوید. در ابتدا چهارپاره کار می‌کردید و بعد سراغ سبک نو ‌رفتید، چه چیز باعث شد که به سوی شعر نو بروید؟ زمانی که متوجه ذوق شعری در خودم شدم، شرایط آن روزگار و فضای فرهنگی‌ای که می‌توانستم با آن مرتبط باشم، بیشتر عرصه شعر کلاسیک بود، من هم در همان شرایط و با شعر کلاسیک شروع کردم؛ این مربوط به ۱۳، ۱۴ سالگی من است. در آن زمان مجلاتی به دستم می‌رسید، از جمله مجله «جوانان» که علیرضا طبایی عهده‌دار صفحه شعرش بود و غالبا غزل در آن‌جا منتشر می‌شد، ایشان هم دقت نظر خاصی داشت و غزل‌ها هم نسبت به آن ایام و روزگار، غزل‌های خوبی بودند. به تدریج من هم شعرهایم را برای آن صفحه فرستادم و از همان‌جا شروع کردم. بعد از آن مجلات دیگری مثل «امید ایران» و «اطلاعات هفتگی» کارهایم را منتشر کردند و این ماجرا تا سه، چهار سال بعدش که من دیپلم گرفتم و وارد محیط دانشگاه شدم ادامه داشت. در آن‌جا با فضای متفاوت شعر نو و شعر نیمایی و بعد از آن هم شعر سپید آشنا شدم و احساس کردم آن فضا امکان مناسب‌تری برای این است که بتوانم شعر بنویسم و از همان‌جا یواش یواش به سمت و سوی شعر نیمایی و چهره‌های کلاسیک‌تر آن روزگار مثل فریدون مشیری، نادر نادرپور و کسانی از این دست تمایل پیدا کردم و مدت زمانی گذشت تا به خود نیما و چهره‌های واقعی شعر نیمایی مثل اخوان، شاملو و فروغ رسیدم. بخش عمده کتاب اول من، «مه در مه» که در سال ۱۳۵۴ منتشر شد، شعر کلاسیک است. هر چه زمان گذشت فضای شعر نو و شعر سپید بیشتر با روحیات من مأنوس‌تر شد، به گونه‌ای که وجه عمده کارهای بعدی من شعرهای نیمایی و بعد هم شعر سپید بود. انجمن‌ها منزلگاه‌های مناسبی برای شاعران نیستند از فضای محفل‌ها، انجمن‌ها و جلسات شعری که در دهه ۵۰ تا ۷۰ برگزار می‌شد، ارتباط‌تان با شاعران دیگر در آن فضاها و تفاوت‌هایی که با جلسات شعر این روزگار داشتند برای‌مان می‌گویید؟ من در دهه ۵۰ تا اواسط آن در نهاوند و بعد همدان بودم و با انجمن‌های نام‌آشنا خیلی ارتباط نداشتم. گاهی اگر به تهران سفر می‌کردیم به برخی از انجمن‌ها هم سر می‌زدم و در مجموع می‌توانم بگویم که جریان شعر در انجمن‌ها شکل جدی‌تری داشت. البته دو گونه انجمن داشتیم؛ انجمن‌های شعر کلاسیک و انجمن‌های شعر نو. انجمن‌های شعر کلاسیک را بیشتر غزل‌سرایان آن روزگار مثل مشفق کاشانی، مهرداد اوستا، امیری‌ فیروزکوهی و کسانی از این دست تشکیل می‌دادند و محل عرضه آثارشان در این انجمن ها بود که من خیلی با آن‌ها مرتبط نبودم. ولی به برخی انجمن‌ها که بیشتر شاعران شعر نو مثل عمران صلاحی، حسین منزوی و ... در آن‌ها حضور داشتند، سر می‌زدم و با برخی از این شاعران آشنا شدم و آشنایی‌مان به تدریج بیشتر شد و با برخی‌شان شکل دوستی پیدا کرد که از جمله آن‌ها عمران صلاحی، محمدعلی بهمنی و کسانی دیگر از این صنف و جنس بودند. البته من خیلی انجمنی نبودم. دلیلش هم که هنوز به آن معتقدم این است که انجمن‌ها منزلگاه‌های مناسبی برای شاعران نیستند و توقفگاه‌هایی برای استراحت، تجدید قوا و بعد هم ادامه راه هستند. اگر به بزرگان شعر نو نگاه کنیم، می‌بینیم که هیچ‌کدام مسئول انجمن‌ها نبودند. اگر چه در آغاز، فعالیت اصلی‌شان در انجمن‌ها اتفاق افتاده، مثلا بزرگان شعر خراسان مثل اخوان، شفیعی‌کدکنی و ... عموما در انجمن فرخ که انجمن شاعران کلاسیک بود و پایه و مایه قوی شعر کلاسیک را داشت، شکل گرفتند، ولی کسانی موفق شدند که بعدا از انجمن‌ها فاصله گرفتند و آن پشتوانه را به عنوان ارمغان از انجمن همراه خود آوردند و بعد هم در فضاهای دیگر، شعر نو را بیشتر تجربه کردند. به قول اخوان که می‌گوید «من نقبی زدم از خراسان به یوش». من هم خیلی قائل به انجمن به آن معنا نبودم، برای این‌که شخصیت شعری شاعران باید مستقل از این چارچوب‌های انجمنی باشد، ضمن این که می‌توانند آن تجربه‌ها را به عنوان دستمایه داشته باشند. منتها بهتر و مناسب‌تر آن است که تجربه‌ها، تجربه‌های شخصی و اجتماعی باشد تا تجربه‌های انجمنی. از میان افراد هم‌عصرتان یا پیش از آن کدام یک را در ادامه جریان شعر نو موثرتر می‌دانید؟ چون خیلی حضور ذهن ندارم، از بردن نام شاعران پرهیز می‌کنم. ولی من با همه شاعران شعر نو آشنایی و ارتباط داشته‌ام؛ با برخی بیشتر و با برخی کمتر. خیلی روی اسامی توقف نمی‌کنم اما چهره‌های شعر نو آن روزگار را دوست داشتم و با آن‌ها آشنا بودم و شعرهای‌شان را می‌خواندم و هم در جلسات و هم در خارج از آن‌ها رفت و آمد داشتیم. به طور مشخص به جز آن‌ها که نام بردم مثل صلاحی و بهمنی از کسی نام نمی‌برم، اما با همه آن‌ها که در عرصه شعر نو کار می‌کردند به یک اندازه آشنا بودم. شعری با عنوان «زیبا» دارید که مرحوم خسرو شکیبایی آن را خوانده و خیلی‌ها شما را با این شعر می‌شناسند. از حال و هوای آن روزها و آن‌چه باعث شد به «زیبا» برسید بگویید. بعد از سرودن آن شعر چگونه با آن برخورد شد؟ ماجرای شعر «زیبا» را در جایی نوشته‌ام. زمانی که از جانب موسسه دارینوش پیشنهاد شد مجموعه‌ای از سروده‌های من منتشر شود، ایام بعد از جنگ بود و من در آن ایام شعر برای جنگ کم نداشتم و فضای آن روزگار هم فضای خاصی بود و من از شعرهای عاطفی و عاشقانه مثل «زیبا» چند سالی بود که فاصله گرفته بودم. من در چینش و گزینش اول برای آن مجموعه هم اصلا متوجه شعری مثل «زیبا» و برخی دیگر از شعرها که از این دست بود، نبودم و تصور نمی‌کردم بخواهیم این‌ها را در آن ایام منتشر کنیم. انتخاب نهایی «زیبا»، انتخاب زنده‌یاد خسرو شکیبایی بود که من خیلی موافق آن نبودم، اما چون تهیه‌کننده و خسرو شکیبایی روی این شعر اصرار داشتند، آن را با اکراه پذیرفتم. ولی بعد در آن آلبومی که منتشر شد، به تدریج «زیبا» نقش محوری پیدا کرد و خیلی مورد توجه و استقبال قرار گرفت. آن روزها حس و حال خاصی داشت، ایام بعد از جنگ بود و جامعه به یک فرصت عاطفی و عاشقانه نیاز داشت. این شعر پاسخ مناسبی برای آن نیاز بود و در آن ایام خیلی مطرح شد. بعد هم به آن سبب که مباحث عاطفی از جمله معیارهای قابل ملاحظه تفکر انسانی است که این شعر هم نمونه‌ای از همان فضای عاطفی است، جامعه آن را پسندید و من هم بعد از آن ماجرا توجه کردم که جامعه به این‌گونه شعرها به شدت نیاز دارد. از جامعه شعری این روزها یا احیانا کسانی که با آن‌ مرتبط هستند و مسئولیتی در قبالش دارند گله‌ای دارید؟ من از آغاز، کارم را خودم پی گرفتم. خودم نوشتم و در خلوت خودم کار شعر انجام دادم. خیلی هم در فضای انجمن‌ها و محافل نبوده‌ام. از آن روزگار تا امروز در خلوت و آرامش و در دنیای خودم با شعر در ارتباط بوده‌ام و به همین سبب از هر چه اتفاق افتاده، رضایت دارم. شعری بوده است که از گفتن آن پشیمان باشید؟ شعر به یک معنا مسئول لحظه‌های بی‌تابی شاعر است و این بی‌تابی شاعر بستگی به شرایطی که در آن زندگی می‌کند دارد. گاهی مسائل روزمره خیلی ذهن‌ها و جامعه را به خود مشغول می‌کند. مثلا این روزها می‌بینیم که در فضای مجازی و رسانه‌ای خیلی درباره دختری که پدرش او را کشته اظهارنظر و نوشته شده است، این موارد همواره جامعه فرهنگی و هنری و به ویژه شاعران را تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد. به هر جهت شعر کمی هدف‌گذاری‌هایش فراتر از ماجرای‌های روزمره است، این‌ها به تدریج شکل عوض می‌کند و جایگزین می‌شود. شعر آن دغدغه‌های جامعه انسانی است که به هر حال همواره ذهن جامعه و ذهن انسان با آن‌ها درگیر است، مسائلی مثل خوبی، بدی، دوستی و مسائل عاطفی که دغدغه‌های معمول انسان‌ها است. جفایی که بر انسان‌ها می‌رود می‌تواند همواره خودش یک منبع، منشأ و سرمشق باشد برای کسانی که کار هنری انجام می‌دهند. می‌توانم بگویم نمونه شاخص و بارزش خود نیما است. نیما به سبب این دغدغه‌ها کار هنری‌اش را پی گرفت و بعد هم سرمشق شد برای کسانی مثل من و خیلی دیگر از کسانی که کار شعر انجام می‌دهند. من خیلی به مسائل روزمره در عرصه هنر و ادبیات باور ندارم. ممکن است ذهن من هم به عنوان یک شاعر درگیر باشد و چیزی بنویسم ولی معتقدم این‌ها روزمره هستند و اگر شاعر نتواند با توانایی خودش آن‌ها را با دغدغه‌های انسانی عصر پیوند بدهد، طول عمر محدودی دارد. به همین سبب شاعر و هنرمند ما باید دقیق‌تر، عمیق‌تر و جامع‌تر نگاه کند و بیش از مسائل روزمره به دغدغه‌های انسانی توجه کند. آرزوی‌تان در تولد ۶۸سالگی‌تان چیست؟ جشن تولد و روز تولد مربوط به چند دهه اخیر است. در روزگاری که ما نوجوان و جوان بودیم خیلی موضوع و مبحثی به اسم جشن تولد نداشتیم؛ برای این‌که آن زمان اجزای زمان خیلی کارایی و کاربرد نداشت و تکیه روی روزها نبود و بیشتر فصل‌ها دیده می‌شد. مادرم می‌گفت «تو بچه آلبالو گیلاسی» و مراد و منظورش از این، متولد شدن من در فصل میوه‌های آلبالو و گیلاس بود، به همین سبب اجازه بدهید من همان بچه فصل آلبالو گیلاس باشم یا به معنای دقیق‌تر ۱۴ خرداد ۱۳۳۱. [۳]

شخصیت و اندیشه

کتابخانه‌ای بزرگ که کتاب‌های شعر بسیاری با جلد‌های متنوع در آن جای گرفته‌اند و با نظم خاصی روی هم چیده شده‌اند. کتاب‌های قدیمی با ورق‌های کاهی و کتاب‌های جدید با کاغذهایی بالکی. بیشتر اوقاتش را کنار کتابخانه می‌گذراند و چای صبحگاهی و عصرگاهی را هم همان جا می‌نوشد. کتاب می‌خواند و در حاشیه برخی از آن‌ها شعری می‌نویسد.[۱]

زمینه فعالیت

یادمان‌ها و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران

نظرات فرد در مورد خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او درباره دیگران

وی هم‌چنین از چگونگی ارتقای فرهنگی و ادبی و سلیقه‌های فردی و جمعی در یک محله می‌گوید: همواره گمان می‌کنیم که برای داشتن فرهنگ و مطلع بودن، تنها باید کتاب بخوانیم. در حالی که کتاب هم مانند ابزار و محصولات فرهنگی و ادبی دیگر می‌تواند مفید عمل کند.در دنیای امروز و با این حجم از پیشرفت تکنولوژی نباید انتظار داشت که همگان به کاغذ و کتاب وابسته باشند. اقتضای زمانه حاضر این است که افراد برای ارتقای فرهنگی و ادبی خود، سینما بروند، موسیقی بامحتوا بشنوند، تئاتر ببینند، از گالری‌ها و نمایشگاه‌های مختلف دیدن کنند. هرگونه فعالیتی که ریشه در فرهنگ دارد، می‌تواند مفید و به اندازه مطالعه یک کتاب تأثیرگذار باشد. بنابراین مسئولان و مدیران شهری می‌توانند در کنار افزایش کمی و کیفی کتابخانه‌ها به توسعه سایر مراکز فرهنگی مؤثر نیز بپردازند.[۱]

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته جمعی

بیانیه‌ها

جمله مورد علاقه در کتاب‌هایش

جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است

نحوه پوشش

تکیه کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کند

گزارش جامعی از سفرها

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

مرداد ۱۳۹۶ نخستین کنگره «شعر نو ایران» با همراهی و حمایت چندین دانشگاه، سازمان، نهاد، ناشر و مرکز فرهنگی، در آبان‌ماه سال جاری (۹۶) برگزار می‌شود. شعر به کزارش ایسنا، بنا بر اعلام برگزارکنندگان، اینک درست بعد از گذشت هشت دهه از تولد نخستین شعر نو فارسی (ققنوس - نیما یوشیج)، صدای زنگ این کاروان بزرگ در سراسر ایران طنین‌انداز خواهد شد. محمدرضا عبدالملکیان، دبیر کنگره شعر نو ایران، می‌گوید این رویداد فرهنگی، شامل سه بخش: شعر نو نیمایی، شعر آزاد و شعر سپید است که شاعران، نویسندگان و صاحب‌نظران می‌توانند شعرها و مقالات تازه خود را برای ارائه و انتشار آثار منتخب در این کنگره ارسال کنند. همچنین برگزاری نمایشگاه تخصصی کتاب‌های برگزیده شعر نو و درباره شعر نو، یکی دیگر از بخش‌های این کنگره خواهد بود. او می‌افزاید فرم فراخوان و اطلاعات تکمیلی، طی روزهای آتی، به آگاهی شاعران، استادان، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی و سایر علاقه‌مندان خواهد رسید.[۴]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری‌

محمدرضا عبدالملکیان دبیر کنگره شعر نو ایران از توقف این کنگره در نتیجه خلف وعده‌ها خبر داد. مجله آشنایی با شاعران و شعر ایرانی محمدرضا عبدالملکیان پس از گذشت حدود یک سال از "نواخته شدن زنگ کاروان کنگره ملی شعر نو" در گفت‌وگو با ایسنا بیان کرد: در مسیر برگزاری کنگره شعر نو ایران بر خلاف آن‌چه وعده داده شده بود و منتظر آن بودیم دستگاه‌های مختلف که در ابتدا ابراز خرسندی و حمایت داشتند، یکی از پس از دیگری پا پس کشیدند و به همین علت اهداف کنگره محقق نشد. دبیر کنگره شعر نو ایران گفت: به تبع نبود حمایت‌ها از جریان کنگره، هر روز بخش بیشتری از هدف‌گذاری‌های کنگره را به فضای مجازی بردیم و به‌دنبال آن تصمیم گرفتیم به جای یک گردهمایی سراسری، در بخش‎‌های شمال، جنوب، شرق و غرب ایران نشست‌های دو، سه ماه یک‌بار برگزار کنیم و از دل شعر نیما برای نام‌گذاری این نشست‌ها به "شوکا" رسیدیم. تصمیم بر آن بود که در یک سال بتوانیم حدود شش "شوکا" برگزار کنیم که یک "شوکا" در روزهای ۲۳ و ۲۴ اردیبهشت‌ماه امسال در یوش و ساری برگزار شد. او افزود: انتظار می‌رفت و امیدواریم بودیم که بتوانیم به تدریج سایر شوکاها را نیز برگزار کنیم اما همکاری‌هایی که برای آن انجام می‌شود ممکن است برای علاقه‌مندی به شعر و ادبیات باشد در حالی که باید حداقل حق‌الزحمه‌ای به افراد داده شود. عبدالملکیان درباره هدف‌گذاری این کنگره گفت: کلیات اهداف کنگره برخاسته از اتفاقاتی بود که در همین سال‌ها برای شعر نو ما به وجود آمده؛ پس از گذشت ۸۰ سال، بدون دلیل موجهی مجال و فرصتی برای نیما و جریان شعر نیمایی در مجامع ادبی و فرهنگی ما از جمله دانشگاه‌ها، وزارت ارشاد و ... فراهم نشده و آن‌چه اتفاق افتاده فارغ از نیما و جریان شعر نیمایی بوده است. او در ادامه به نقش اساسی نیما در ادبیات معاصر اشاره و اظهار کرد: نیما نقش اساسی در شکل‌گیری شعر نو ما و ادبیات امروز داشت و یکی از اهداف ما این بود که زمینه لازم برای حضور نیما و شعر نیمایی را در مجامع فرهنگی فراهم کنیم. نیما غیرمنصفانه کنار گذاشته‌ شده که بخشی از آن به مدیریت‌ها در بخش فرهنگی بازمی‌گردد، یعنی مدیریت‌هایی داریم که از جنس فرهنگ نیستند. دبیر کنگره ملی شعر نو ایران در ادامه گفت: یک پدیده نگران‌کننده که در دو، سه دهه اخیر با آن مواجه شده‌ایم مسابقات شعر است. سرآغاز مسابقات شعر از روزگار جنگ و برای تشویق و ترغیب در جبهه‌ها بوده که در سال چند مسابقه با هدف برانگیختن حس شاعران نسبت به دفاع مقدس برگزار می‌شد و شناخت استعدادهای شعری از دل این مسابقات کلید خورد. آن ماجراها که تمام شد مسابقات شعر روز به روز عمده‌تر شد؛ به نحوی که در سال ۹۵ بر اساس یک برآورد بیش از ۲۰۰ مسابقه شعر در کشور برگزار شده بود؛ اما مسابقات شعری که هدف و پیشینه آن‌ها مشخص نیستند. این شاعر در حالی که شعر را غیرقابل قیاس و قرارگیری در مسابقات دانست گفت: شعر هر شاعر ویژگی‌های خاصی دارد که به هیچ وجه با دیگری قابل مقایسه نیست. شعر را نمی‌شود بر اساس یک اصول مشخص با دیگر شعرها مقایسه کرد و جریان این مسابقات سبب شده تا طیف گسترده‌ای از شاعران جایزه‌بگیر را داشته باشیم. این باعث شده ما از آن اصلی که می‌گفت شعر عرق‌ریزان روح است فاصله بگیریم و برسیم به این‌که در مسابقات جایزه بگیریم. از اهداف ما در کنگره این بود که این جریان را از بین ببریم. او در ادامه گفت: ما طی این یکی دو دهه اخیر با یک پدیده عجیب و تاثیرگذار به اسم فضای مجازی مواجه‌ایم که این نیز از نظر مدیران فرهنگی ما مغفول مانده بود. قرار نیست هر کنگره شعری در یک سالن باشد و یک میکروفون و یک تریبون باشد تا در یکی دو روز کنگره برگزار شود. ما طرح جدیدی که البته به تدریج به آن رسیدیم داریم که تریبون را از یک فضای سربسته برمی‌داریم و در فضای مجازی می‌گذاریم. کنگره ما یک کنگره یک‌روزه نیست؛ کنگره مستمری است که در یک کانال فضای نقد و نظر درباره شعر نو ما ایجاد شده است. محمدرضا عبدالملکیان ضمن تاکید بر نبود حمایت دستگاه‌ها از جریان کنگره شعر نو ایران بیان کرد: آسیب‌های جدی فرهنگ و شعر ما در این روزگار تفکر جزیره‌ای است که هر دستگاه فقط می‌خواهد بر مبنای اعتبارات و امکاناتی که در اختیار دارد کار را خودش انجام دهد؛ بی‌آن‌که آمادگی و هم‌نفسی و همکاری با دستگاه‌های دیگر داشته باشد. او افزود: ما می‌خواستیم این دستگاه‌ها کنار هم قرار بگیرد؛ برای این اتفاق باید این آمادگی در دستگاه‌های فرهنگی ما به‌وجود می‌آمد که بخشی از اعتبارشان را سرمایه‌گذاری کنند که تفکر جزیره‌ای به هیچ وجه زمینه چنین رویدادهایی را فراهم نکرد و باورمان بر این است که دستگاه‌ها تفکر جزیره‌ای را کنار بگذارند. عبدالملکیان در پاسخ به پیگیری برخی شاعران شرکت‌کننده در کنگره درباره نتایج آثار ارسالی نیز گفت: نه در فراخوان و نه در هیچ جای دیگری صحبتی از این‌که قرار باشد همانند مسابقات عمل کنیم نیاورده‌ایم و جمع‌آوری مقالات و اشعار برای این بود که ما علاوه بر مجموعه جمع‌آوری‌شده خودمان از اشعار نو معاصر، مجموعه‌ای نیز از آثار شاعرانی که فکر می‌کردند اشعار فاخری دارند اما در دسترس ما نیست داشته باشیم. البته مجموعه‌های گردآوری‌شده هم‌اکنون نیز حاضر هستند اما برای انتشارشان نیازمند حمایت و اعلام آمادگی دستگاه‌ها و مراکز هستیم. او در پایان با اشاره به "تشکل صنفی شاعران" که یکی از اهداف کنگره نیز بوده است اظهار کرد: یکی از مشکلات کنونی شعر کشور وجود نداشتن چنین تشکلی‌ است که وجودش می‌تواند مدافع حقوق شاعران باشد. همه هنرهای دیگر چنین تشکلی دارند الا شعر، که البته هدف بر آن بود که کار را شروع کنیم و سایرین آن را پیگیری کنند اما با وجود آن‌که هم‌اکنون اطلاعات از شاعران جمع‌آوری شده اما دوستان جوان‌تر که باید دنبال آن را بگیرند هنوز اقدامی انجام نداده‌اند.[۵]

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

بیشتر مردم عبدالملکیان را با شعر‌های عاشقانهٔ نابش می‌شناسند.

فیلم ساخته شده بر اساس

حضور در فیلمهای مستند درباره خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیده‌اند

مجسمه و نگارههایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منابعی که درباره آثار فرد نوشته شده است

بررسی موردی چند اثر

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدید چاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما و نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری

پانویس

منابع

پیوند به بیرون