اصغر عبداللهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چیروکا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
چیروکا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۵: خط ۶۵:
اصغر وقتی که فیلم ''یک قناری یک کلاغ'' را کارگردانی کرده بود، از این بابت خوش‌حال بود و به دوست‌هایش که کارگردان بودند با خنده می‌گفت: «از این به‌بعد برای شما نمی‌نویسم، فیلم‌نامه‌هایم را خودم می‌سازم!»<ref name= ''ایسنا''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/99100704988/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= واکنش احمد امینی به درگذشت اصغر عبداللهی}}</ref>  
اصغر وقتی که فیلم ''یک قناری یک کلاغ'' را کارگردانی کرده بود، از این بابت خوش‌حال بود و به دوست‌هایش که کارگردان بودند با خنده می‌گفت: «از این به‌بعد برای شما نمی‌نویسم، فیلم‌نامه‌هایم را خودم می‌سازم!»<ref name= ''ایسنا''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/99100704988/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%B5%D8%BA%D8%B1-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= واکنش احمد امینی به درگذشت اصغر عبداللهی}}</ref>  


===ماجراهای انتشار===
====عبداللهیِ نه‌چندان مدرن====
===ماجرای عشق===
عبداللهی خوش ندارد نمایش‌هایی را تماشا کند که بازیگرهایش مخاطب را وارد بازی می‌کنند. روزی او برای تماشای نمایشی در سالن نشسته بود. بازیگرِ نمایش جلو آمد، رودررویش ایستاد، انگشت اشاره را سمتش گرفت و چیزهایی گفت که مروبط به او نبود: «به دنیا دل بسته‌ام و به زروزیورهایش عشق می‌ورزم [...] بهتر است آدمی قید این دنیا را بزند و برود بمیرد!» در این‌طور مواقع که بازیگر در چشم‌هایش زل می‌زند، دستپاچه می‌شود، سرش را زیر می‌اندازد و دیگر صحنه را نمی‌بیند. به‌باور عبداللهی بهتر است بازیگر به‌جای اینکه مخاطب را به بازی بگیرد، با هم‌بازی‌اش که روی صحنه ایستاده و معطلِ دیالوگ مانده و اندکی دستپاچه شده، دیالوگ کند. چون آن‌ها در میزانسن هستند نه مخاطب. این‌گونه نمایش‌ها با تئاتر مدرن ماندگار شدند و نوع دیگرش هم این طور است که بازیگر از میان تماشاچی‌ها برمی‌خیزد و وارد صحنه می‌شود. آن‌ها می‌خواهند بنمایانند که فرقی میان صحنه و همکف نیست و همه بازیگر نمایش‌اند. عبداللهی می‌گوید: «ای بسا بسیاری از اهالی همکف از این تمهید نمایشی تئاتر مدرن خوششان هم بیاید، اما من ترجیح می‌دهم در بازی نباشم. چون فقط برای تماشا رفته‌ام و به‌لحاظ روحی و روانی آمادهٔ بازی نبوده‌ام. می‌توانید مرا درک کنید؟ دوست ندارم بازیگر در چشمان من زل بزند. [...]».<ref name= ''تماشاگر''>{{یادکرد ژورنال|عنوان= یادداشت‌های ویراست‌نشدهٔ یک تماشاگر نه‌چندان مدرن|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹|صفحات= ۱۰۳ تا ۱۰۷}}</ref>
===ماجرای استاد===
===ماجرای شاگرد===
===ماجرای مردم===
===بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود (موافق و مخالف)===
===ماجراهای دشمنی===
===ماجراهای دوستی===
===ماجراهای قهرها===
===ماجراهای آشتی‌ها===
===ماجراهای نگرفتن جوایز===
===ماجراهای حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است===
===ماجراهای مذهب و ارتباط با خداوند===‌
===ماجراهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===
===ماجراهای نحوه مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن===
===ماجراهای دارایی===
===ماجراهای زندگی شخصی===
===ماجرای برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)===
===ماجرای شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده===
===ماجراهای مشهور ممیزی===
===ماجراهای مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی به همره ارائهٔ
نمونه‌ای از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
===عکس سنگ قبر و ماجرایی از تشییع جنازه و جزئیات آن===
===ماجراهای دیگر===




خط ۱۱۰: خط ۸۸:




===نظرات فرد در مورد خودش و آثارش===
===گفته‌های عبداللهی در بابِ خودش و آثارش===
===تفسیر خود از آثارش===
====دربارهٔ تقابلِ صبوری‌اش  برای تماشای نمایش با تصورش از نمایش====
{{گفتاورد تزیینی|تماشای هرچیز، آدم صبور و پرحوصله می‌خواهد که ازقضا این عیب را که صبوری باشد، من دارم. می‌توانم ساعت‌ها حتی زیر باران به تماشای نمایش خیابانی بایستم، یا چندک بزنم و لای جمعیت در سالنی کوچک بنشینم و بی‌آنکه صحنه را درست و دقیق ببینم، نود دقیقه به روبه‌رو نگاه کنم، یا نمایشی به زبان اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی و... را تا آخر بشنوم... اما تلقی و تصور من از نمایش همیشه مزاحم این روح صبور است و عیش مرا درست وقتی بازیگر دارد عرق خلّاقه می‌ریزد، بر هم می‌زند و انصاف در داوری را از من می‌گیرد.<ref name= ''تماشاگر''/>}} 
 
====چیزهایی را که نمی‌نویسد====
{{گفتاورد تزیینی|من هیچ دوست ندارم نمایشی ببینم که بازیگرش هی بیاید جلوی صحنه و به من زل بزند یا با انگشت اشاره مرا نشانه بگیرد. [...] از آن نوع نمایشاتی که با آدمیزاد اینجوری رفتار می‌کنند چیزی نمی‌نویسم. از نمایش‌هایی هم که از سر غفلت ندیدم تا مثلاً چیز بهتری ببینم، ولی بعدها شنیدم که بهتر از آن نمایش‌هایی بوده‌اند که دیده‌ام، گزارش کاذب نمی‌دهم. تعداد نمایش‌هایی که دیدم زیاد است. بدیهی است که نمی‌شود دربارهٔ همهٔ آن‌ها یک‌به‌یک و با شرح و تفصیل و ذکر نام عوامل و آدمهای ذینفع بنویسم. بسیاری و ای‌بسا کسانی که مخاطب و خوانندهٔ این مطلب هستند، نمایش‌ها را ندیده‌اند و گفتن جزئیاتِ مثلاً فنّیِ نمایشی که ندیده‌اند حتماً ملال‌آور است. بنابراین سعی می‌کنم طوری گزارش بدهم که طرفِ ما خسته نشود.<ref name= ''تماشاگر''/>}}
 
===موضع‌گیری‌های او درباره دیگران===
===موضع‌گیری‌های او درباره دیگران===
===همراهی‌های سیاسی===
===همراهی‌های سیاسی===
===مخالفت‌های سیاسی===
===مخالفت‌های سیاسی===
===نامه‌های سرگشاده===
===نام‌های دسته جمعی===
===نام‌های دسته جمعی===
===بیانیه‌ها===
===جمله مورد علاقه در کتاب‌هایش===
===جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است===
===نحوه پوشش===
===نحوه پوشش===
===تکیه کلام‌ها===
===تکیه کلام‌ها===
خط ۱۲۷: خط ۱۰۶:


===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===گزارش جامعی از سفرها (نقشه به همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)===
===گزارش جامعی از سفرها===
===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===بنیان‌گذاری‌===
===بنیان‌گذاری‌===
===تأثیرپذیری‌ها===
===تأثیرپذیری‌ها===
خط ۱۳۷: خط ۱۱۴:
===حضور در فیلمهای مستند درباره خود===
===حضور در فیلمهای مستند درباره خود===
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===
===نام جاهایی که به اسم این فرد است===


===جایزه‌ای به نامش===
===جایزه‌ای به نامش===
جایزه‌ای خصوصی به نام اصغر عبداللهی دایر شده است که سالانه برگزار می‌شود. این جایزه که در سال۱۴۰۰ پی‌ریزی شد، اسلوب نویسندگی عبداللهی را مدنظر قرار داده است و کتاب‌های رمان، داستان و ناداستان را با تکیه بر ماجراپردازی در ادبیات بَرمی‌رسد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= جایزه‌ای به نام اصغر عبداللهی|ژورنال= روزنامهٔ شرق|شماره= ۴۰۷۰}}</ref>
جایزه‌ای خصوصی به نام اصغر عبداللهی دایر شده است که سالانه برگزار می‌شود. این جایزه که در سال۱۴۰۰ پی‌ریزی شد، اسلوب نویسندگی عبداللهی را مدنظر قرار داده است و کتاب‌های رمان، داستان و ناداستان را با تکیه بر ماجراپردازی در ادبیات بَرمی‌رسد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= جایزه‌ای به نام اصغر عبداللهی|ژورنال= روزنامهٔ شرق|شماره= ۴۰۷۰}}</ref>
   
   
===کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیده‌اند===
===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره===
===برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد===




خط ۱۵۲: خط ۱۲۵:
عبداللهی در اصل داستان می‌نوشت؛ آن‌هم از نوع کوتاهش، فیلم‌نامه نیز بسیار می‌نگاشت، داستان کوتاه را برای دل خویش و مخاطب‌های خاص، فیلم‌نامه را برای امرار معاش. برخی از ادیب‌ها، نام اصغر را در وادی داستان‌ْکوتاه تا نزدیکی‌های آوازهٔ [[غلام‌حسین ساعدی]] می‌کِشانند و عبداللهی را داستان‌نویسِ درجه‌یک در زمان حیات می‌پندارند.{{سخ}}
عبداللهی در اصل داستان می‌نوشت؛ آن‌هم از نوع کوتاهش، فیلم‌نامه نیز بسیار می‌نگاشت، داستان کوتاه را برای دل خویش و مخاطب‌های خاص، فیلم‌نامه را برای امرار معاش. برخی از ادیب‌ها، نام اصغر را در وادی داستان‌ْکوتاه تا نزدیکی‌های آوازهٔ [[غلام‌حسین ساعدی]] می‌کِشانند و عبداللهی را داستان‌نویسِ درجه‌یک در زمان حیات می‌پندارند.{{سخ}}
نثرِ عبداللهی شفاف، خالی از مبالغه و به‌دور از اطوار و زبانش نیز زنده و طناز است. قلمش روان و پر از کنش است. برای اینکه حس و عاطفه را در داستان‌هایش حفظ کند و به مخاطب منتقل کند، استعاره‌ها و نمادها و پیام‌ها را از آثارش بیرون رانده است. راوی‌های روایت‌های عبداللهی، نقش اصلی را در قلم روایی او بازی می‌کنند، به نوشته‌هایش جان می‌بخشند، همچون راوی‌های چخوف، نقشِ‌اول‌اند و داستان را می‌سازند، بی‌طرف نیستند، برای شخصیت‌های داستان غمخوارند و حتی گاهی با آن‌ها گفت‌وگو می‌کنند.{{سخ}}
نثرِ عبداللهی شفاف، خالی از مبالغه و به‌دور از اطوار و زبانش نیز زنده و طناز است. قلمش روان و پر از کنش است. برای اینکه حس و عاطفه را در داستان‌هایش حفظ کند و به مخاطب منتقل کند، استعاره‌ها و نمادها و پیام‌ها را از آثارش بیرون رانده است. راوی‌های روایت‌های عبداللهی، نقش اصلی را در قلم روایی او بازی می‌کنند، به نوشته‌هایش جان می‌بخشند، همچون راوی‌های چخوف، نقشِ‌اول‌اند و داستان را می‌سازند، بی‌طرف نیستند، برای شخصیت‌های داستان غمخوارند و حتی گاهی با آن‌ها گفت‌وگو می‌کنند.{{سخ}}
او ریشهٔ جنوبی خود را شاخ‌وبرگ بخشیده و جنوبِ جنگ‌زده را با سوز و غمخواری عمیقی بازمی‌سازد، به آدم‌ها و ماجراهایشان وفادار است و برای فضاسازی از عناصری همچون باران،طوفان، اسکله، جاشوهای آوازه‌خوان، بندرنشینان بی‌چیز و... بهره می‌جوید.{{سخ}}   
او ریشهٔ جنوبی خود را شاخ‌وبرگ بخشیده و جنوبِ جنگ‌زده را با سوز و غمخواری عمیقی بازمی‌سازد، به آدم‌ها و ماجراهایشان وفادار است و برای فضاسازی از عناصری همچون باران،طوفان، اسکله، جاشوهای آوازه‌خوان، بندرنشینان بی‌چیز و... بهره می‌جوید.{{سخ}}<ref name= ''سام''/>    
روش توصیف‌گری عبداللهی شگفت‌انگیز است. او توصیف‌هایش را فشرده و ریتم‌دار می‌نویسد. قطعه‌های توصیفی کنار همدیگر در جمله‌ها تدوین می‌شوند و تجسم فضایی را می‌آفرینند.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= روشنایی تاریک|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹|صفحات= ۱۲۱ تا ۱۲۳}}</ref>{{سخ}}
او برای چاپ آثارش هول‌ووَلا نمی‌زد و فقط می‌خواست کارش را پخته کند.{{سخ}}   
او برای چاپ آثارش هول‌ووَلا نمی‌زد و فقط می‌خواست کارش را پخته کند.{{سخ}}   
<ref name= ''سام''/>
<ref name= ''سام''/>
خط ۲۲۰: خط ۱۹۴:


===ناشرینی که با او کار کرده‌اند===
===ناشرینی که با او کار کرده‌اند===
تعداد چاپ‌ها و تجدید چاپ‌های کتاب‌ها===
===تعداد چاپ‌ها و تجدید چاپ‌های کتاب‌ها===
 
 
==نوا، نما و نگاه==
==نوا، نما و نگاه==
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی===
 


==پانویس==
==پانویس==
خط ۲۲۸: خط ۲۰۴:


==منابع==
==منابع==
*{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= عبداللهی|نام= اصغر|عنوان= یادداشت‌های ویراست‌نشدهٔ یک تماشاگر نه‌چندان مدرن|ژورنال= فصلنامهٔ فرم و نقد|مکان= تهران|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹}}
*{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= سام|نام= شکیبا|عنوان= مشتاقی و مهجوری|ژورنال= فصلنامهٔ فرم و نقد|مکان= تهران|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹}}
*{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= سام|نام= شکیبا|عنوان= مشتاقی و مهجوری|ژورنال= فصلنامهٔ فرم و نقد|مکان= تهران|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹}}
*{{یادکرد ژورنال|عنوان= جایزه‌ای به نام اصغر عبداللهی|ژورنال= روزنامهٔ شرق|دوره= هجدهم|شماره= ۴۰۷۰|سال= ۱۴۰۰}}
*{{یادکرد ژورنال|عنوان= جایزه‌ای به نام اصغر عبداللهی|ژورنال= روزنامهٔ شرق|دوره= هجدهم|شماره= ۴۰۷۰|سال= ۱۴۰۰}}
*{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= ستاری‌فرد|نام= پیمان|عنوان= رنگ‌ها در تاریکی|ژورنال= فصلنامهٔ فرم و نقد|مکان= تهران|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹}}
*{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= ستاری‌فرد|نام= پیمان|عنوان= رنگ‌ها در تاریکی|ژورنال= فصلنامهٔ فرم و نقد|مکان= تهران|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹}}
*{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= طاهری|نام= شروین|عنوان= روشنایی تاریک|ژورنال= فصلنامهٔ فرم و نقد|مکان= تهران|شماره= ۱۰|سال= ۱۳۹۹}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۱۱ دی ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۲۲

اصغر عبداللهی
زمینهٔ کاری کتاب و سینما
زادروز ۱۳۳۴
آبادان
مرگ ۷دی۱۳۹۹
تهران
علت مرگ بیماری سرطان
پیشه نویسنده و کارگردان
کتاب‌ها سایبانی از حصیر، هاملت در نم‌نم باران و...
فیلم‌نامه‌ها جهیزیه‌ای برای رباب، آشپزباشی و...
دانشگاه دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران

اصغر عبداللهی داستان‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان بود.

* * * * *

داستانِ کوتاه نوشتن در ذاتِ قلمِ عبداللهی بود؛ فیلم‌نامه‌های بسیاری هم می‌نوشت و گاهی نقدهای ادبی و سینمایی نیز از قلمش می‌تراوید. او به ادبیات پربار اقلیمش چنگ زده بود و معادن نوشتاری جنوب را می‌کاوید.

او با نگارش فیلم‌نامهٔ خانه خلوت برندهٔ سیمرغ بلورین شد.




از میان یادها

کارگردانی یک قناری یک کلاغ

اصغر وقتی که فیلم یک قناری یک کلاغ را کارگردانی کرده بود، از این بابت خوش‌حال بود و به دوست‌هایش که کارگردان بودند با خنده می‌گفت: «از این به‌بعد برای شما نمی‌نویسم، فیلم‌نامه‌هایم را خودم می‌سازم!»[۱]

عبداللهیِ نه‌چندان مدرن

عبداللهی خوش ندارد نمایش‌هایی را تماشا کند که بازیگرهایش مخاطب را وارد بازی می‌کنند. روزی او برای تماشای نمایشی در سالن نشسته بود. بازیگرِ نمایش جلو آمد، رودررویش ایستاد، انگشت اشاره را سمتش گرفت و چیزهایی گفت که مروبط به او نبود: «به دنیا دل بسته‌ام و به زروزیورهایش عشق می‌ورزم [...] بهتر است آدمی قید این دنیا را بزند و برود بمیرد!» در این‌طور مواقع که بازیگر در چشم‌هایش زل می‌زند، دستپاچه می‌شود، سرش را زیر می‌اندازد و دیگر صحنه را نمی‌بیند. به‌باور عبداللهی بهتر است بازیگر به‌جای اینکه مخاطب را به بازی بگیرد، با هم‌بازی‌اش که روی صحنه ایستاده و معطلِ دیالوگ مانده و اندکی دستپاچه شده، دیالوگ کند. چون آن‌ها در میزانسن هستند نه مخاطب. این‌گونه نمایش‌ها با تئاتر مدرن ماندگار شدند و نوع دیگرش هم این طور است که بازیگر از میان تماشاچی‌ها برمی‌خیزد و وارد صحنه می‌شود. آن‌ها می‌خواهند بنمایانند که فرقی میان صحنه و همکف نیست و همه بازیگر نمایش‌اند. عبداللهی می‌گوید: «ای بسا بسیاری از اهالی همکف از این تمهید نمایشی تئاتر مدرن خوششان هم بیاید، اما من ترجیح می‌دهم در بازی نباشم. چون فقط برای تماشا رفته‌ام و به‌لحاظ روحی و روانی آمادهٔ بازی نبوده‌ام. می‌توانید مرا درک کنید؟ دوست ندارم بازیگر در چشمان من زل بزند. [...]».[۲]


زندگی و یادگار

سال‌شمار

گذری بر زندگی

کودکی و نوجوانی

جوانی و میان‌سالی

عبداللهی در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک، نمایشنامه‌نویسی می‌خواند. این دانشکده پس از انقلاب با دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران یکی شد. عبداللهی پایان‌نامه‌اش را ارائه نداد و تحصیل را ناتمام رها کرد.[۳]

و مرگ

سرطان چند سالی درگیرش کرد. یک ماه پیش از آسمانی‌شدنش، احمد امینی با او تلفنی حرف زده و او را بسیار پرانرژی احساس کرده بود، اصغر با لحنی خوش‌حال گفته بود منتظر است تا شیمی‌درمانی‌اش تمام شود و احمد هم با خودش فکر کرده بود که اصغر همان اصغرِ همیشگی است و روحیه دارد. ولی اجل مهلتش نداد و در شصت‌وچهارسالگی رخت از این جهان بربست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت و اندیشه

زمینه فعالیت

یادمان‌ها و بزرگداشت‌ها

اصغر در آینهٔ دیگران

احمد امینی؛ فیلم‌نامه‌نویس، کارگردان و منتقد فیلم


گفته‌های عبداللهی در بابِ خودش و آثارش

دربارهٔ تقابلِ صبوری‌اش برای تماشای نمایش با تصورش از نمایش

چیزهایی را که نمی‌نویسد

موضع‌گیری‌های او درباره دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نام‌های دسته جمعی

نحوه پوشش

تکیه کلام‌ها

خلق‌وخو

عبداللهی با همهٔ جنبه‌های زندگی راحت برخورد می‌کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد به خلوت خو داشت، هیاهو را از اطراف خود زدوده و البته با کوشش‌های بی‌حد و شوقِ سرشارش در دل نویسنده‌های دیگر جا خوش کرده بود. همیشه می‌خواند، می‌نوشت، فیلم نگاه می‌کرد، شاگردهایش را درس می‌داد و با دوست‌هایش می‌گفت و می‌شنید. او در گذشته نمانده و با پیشرفت‌هایش روزبه‌روز جلو می‌رفت. همواره امیدوار و به‌دور از افسردگی بود؛ به‌تعبیر خودش: «افسردگی مال نویسندهٔ پولداره.» [۴]

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها

بنیان‌گذاری‌

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده بر اساس

حضور در فیلمهای مستند درباره خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

جایزه‌ای به نامش

جایزه‌ای خصوصی به نام اصغر عبداللهی دایر شده است که سالانه برگزار می‌شود. این جایزه که در سال۱۴۰۰ پی‌ریزی شد، اسلوب نویسندگی عبداللهی را مدنظر قرار داده است و کتاب‌های رمان، داستان و ناداستان را با تکیه بر ماجراپردازی در ادبیات بَرمی‌رسد.[۵]

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

عبداللهی در اصل داستان می‌نوشت؛ آن‌هم از نوع کوتاهش، فیلم‌نامه نیز بسیار می‌نگاشت، داستان کوتاه را برای دل خویش و مخاطب‌های خاص، فیلم‌نامه را برای امرار معاش. برخی از ادیب‌ها، نام اصغر را در وادی داستان‌ْکوتاه تا نزدیکی‌های آوازهٔ غلام‌حسین ساعدی می‌کِشانند و عبداللهی را داستان‌نویسِ درجه‌یک در زمان حیات می‌پندارند.
نثرِ عبداللهی شفاف، خالی از مبالغه و به‌دور از اطوار و زبانش نیز زنده و طناز است. قلمش روان و پر از کنش است. برای اینکه حس و عاطفه را در داستان‌هایش حفظ کند و به مخاطب منتقل کند، استعاره‌ها و نمادها و پیام‌ها را از آثارش بیرون رانده است. راوی‌های روایت‌های عبداللهی، نقش اصلی را در قلم روایی او بازی می‌کنند، به نوشته‌هایش جان می‌بخشند، همچون راوی‌های چخوف، نقشِ‌اول‌اند و داستان را می‌سازند، بی‌طرف نیستند، برای شخصیت‌های داستان غمخوارند و حتی گاهی با آن‌ها گفت‌وگو می‌کنند.
او ریشهٔ جنوبی خود را شاخ‌وبرگ بخشیده و جنوبِ جنگ‌زده را با سوز و غمخواری عمیقی بازمی‌سازد، به آدم‌ها و ماجراهایشان وفادار است و برای فضاسازی از عناصری همچون باران،طوفان، اسکله، جاشوهای آوازه‌خوان، بندرنشینان بی‌چیز و... بهره می‌جوید.
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد روش توصیف‌گری عبداللهی شگفت‌انگیز است. او توصیف‌هایش را فشرده و ریتم‌دار می‌نویسد. قطعه‌های توصیفی کنار همدیگر در جمله‌ها تدوین می‌شوند و تجسم فضایی را می‌آفرینند.[۶]
او برای چاپ آثارش هول‌ووَلا نمی‌زد و فقط می‌خواست کارش را پخته کند.
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کارنامه و فهرست آثار

مجموعه‌داستان کوتاه

  • در پشت آن مه، ۱۳۶۴
  • سایبانی از حصیر، ۱۳۶۹
  • آبی‌های غمناک بارُن، ۱۳۸۵
  • هاملت در نم‌نم باران، ۱۳۹۹

داستان بلند

  • آفتاب در سیاهی جنگ گم می‌شود، ۱۳۶۰

آموزشی

  • قصه‌ها از کجا می‌آیند؛ از فیلم‌نامه‌نویسی و زندگی، ۱۳۹۸

فیلم‌نامه

  • حریم مهرورزی، ۱۳۶۵
  • جهیزیه‌ای برای رباب، ۱۳۶۶
  • جمیل، ۱۳۶۶
  • مهاجران، ۱۳۶۹
  • شهر خاکستری، ۱۳۶۹
  • جست‌وجو در جزیره، ۱۳۶۹
  • خانه خلوت، ۱۳۷۰، به‌همراه حسن قلی‌زاده
  • بندر مه‌آلود، ۱۳۷۱
  • سمفونی تهران، ۱۳۷۳
  • سال‌های بی‌قراری، ۱۳۷۳
  • در کمال خونسردی، ۱۳۷۳
  • به‌خاطر هانیه، ۱۳۷۳
  • خواهران غریب، ۱۳۷۴
  • مرسدس، ۱۳۷۶
  • غریبانه، ۱۳۷۶
  • عشق کافی نیست، ۱۳۷۷
  • داستان‌های جزیره؛ اپیزود سوم: باران و بومی، ۱۳۷۷
  • عینک دودی، ۱۳۷۸
  • چتری برای دو نفر، ۱۳۷۹، به‌همراه احمد امینی
  • آبی، ۱۳۷۹
  • صبحانه‌ای برای دو نفر، ۱۳۸۲
  • پیشنهاد ۵۰ میلیونی، ۱۳۸۴
  • نصف مال من، نصف مال تو، ۱۳۸۵
  • خواب زمستانی، ۱۳۸۶
  • آشپزباشی، ۱۳۸۹
  • خداحافظی طولانی، ۱۳۹۳
  • یک قناری، یک کلاغ، ۱۳۹۵

کارگردانی

  • یک قناری، یک کلاغ، ۱۳۹۵

دستیاری کارگردان

  • خانه ابری، ۱۳۶۵
  • حریم مهرورزی، ۱۳۶۵
  • جهیزیه‌ای برای رباب، ۱۳۶۶
  • هی جو، ۱۳۶۷
  • سال‌های خاکستری، ۱۳۶۷
  • ساوالان، ۱۳۶۸
  • پول خارجی، ۱۳۶۸
  • شهر خاکستری، ۱۳۶۹

جوایز و افتخارات

فیلم‌نامهٔ خانه خلوت سیمرغ بلورین را برایش به ارمغان آورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

منبع‌شناسی

بررسی موردی چند اثر

اتاق پرغبار

اتاق پرغبار، روایت احتضار پیرمردی در اتاقش است که در میان داستان‌های عبداللهی و نیز ادبیات داستانی ایران، جایگاه ویژه‌ای دارد. در آغاز، نویسنده با فضاسازی ماهرانه‌ای، اتاق خوفناک پیرمرد را توصیف می‌کند و وضعِ همین اتاق محورِ داستان می‌شود. پیرمرد کتاب‌فروش است و به‌سبب مطالعاتی که داشته، زبانش شاعرانه است و این شاعرانگی به همهٔ داستان سرایت می‌کند و زبان روایت نیز شاعرانه می‌شود. نخستین گفت‌وگویی که شکل می‌گیرد، فضای داستان را تغییر می‌دهد و این تغییر فضا به داستان اجازه نمی‌دهد که در چنگ احساسات اسیر شود، همچنین برای طرح داستان نیز زمینه‌سازی می‌کند. این قصه مربوط به دوران جنگ است و نویسنده با توصیف‌هایش تصویر زندگی مردمی را شرح می‌دهد که سیاهی جنگ آزارشان می‌دهد.[۷]

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدید چاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما و نگاه

پانویس

  1. «واکنش احمد امینی به درگذشت اصغر عبداللهی». 
  2. یادداشت‌های ویراست‌نشدهٔ یک تماشاگر نه‌چندان مدرن. ۱۳۹۹. ۱۰۳ تا ۱۰۷. 
  3. «پیکر اصغر عبداللهی فردا تشییع می‌شود». 
  4. مشتاقی و مهجوری. ۱۳۹۹. ۹۵ تا ۹۸. 
  5. «جایزه‌ای به نام اصغر عبداللهی». روزنامهٔ شرق، ش. ۴۰۷۰. 
  6. روشنایی تاریک. ۱۳۹۹. ۱۲۱ تا ۱۲۳. 
  7. رنگ‌ها در تاریکی. ۱۳۹۹. ۱۱۶ تا ۱۲۰. 

منابع

  • عبداللهی، اصغر. «یادداشت‌های ویراست‌نشدهٔ یک تماشاگر نه‌چندان مدرن». فصلنامهٔ فرم و نقد (تهران)، ش. ۱۰ (۱۳۹۹). 
  • سام، شکیبا. «مشتاقی و مهجوری». فصلنامهٔ فرم و نقد (تهران)، ش. ۱۰ (۱۳۹۹). 
  • «جایزه‌ای به نام اصغر عبداللهی». روزنامهٔ شرق هجدهم، ش. ۴۰۷۰ (۱۴۰۰). 
  • ستاری‌فرد، پیمان. «رنگ‌ها در تاریکی». فصلنامهٔ فرم و نقد (تهران)، ش. ۱۰ (۱۳۹۹). 
  • طاهری، شروین. «روشنایی تاریک». فصلنامهٔ فرم و نقد (تهران)، ش. ۱۰ (۱۳۹۹). 

پیوند به بیرون

«پیکر اصغر عبداللهی فردا تشییع می‌شود». خبرگزاری ایرنا، ۷دی۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ۶مرداد۱۴۰۰. 

«واکنش احمد امینی به درگذشت اصغر عبداللهی». خبرگزاری ایسنا، ۷دی۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ۱۸مهر۱۴۰۰.