یوسف قوجق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
|محل مرگ                =  
|محل مرگ                =  
|علت مرگ                =  
|علت مرگ                =  
|آخرین محل زندگی        =  
|آخرین محل زندگی        = تهران
|مختصات محل زندگی      =
|مختصات محل زندگی      =
|مدفن                  =  
|مدفن                  =  
خط ۹۱: خط ۹۱:
====[[لحظه ها جا مي مانند]]====
====[[لحظه ها جا مي مانند]]====
موضوع مهمي همچون واقعه ۵ آذر گرگان، موضوعي نيست که بشود به راحتي درباره آن نوشت. يک ضرورت مرا به اين کار کشاند. متاسفانه خيلي از مردم به ويژه جوانان هيچ اطلاعي از واقعه ندارند و تنها چيزي که مي شناسند، نام بيمارستان و بلواري بود که نام ۵ آذر را دارد. اين يعني فاجعه! معتقدم براي آشنايي نسل جوان با اين واقعه مهم تاريخي، نوشتن و خواندن کتاب  هاي صرفاً تاريخي، هيچ جذابيتي براي مخاطبين بزرگسال ندارد، چه برسد به نوجوانان و جوانان. تجربه نشان داده که در اين گونه مواقع، استفاده از زبان و قالب ادب و هنر، هميشه راهگشاست.اين کتاب علي‌رغم دريافت جايزه‌های متعدد از جمله جايزه کتاب فصل وزارت فرهنگ و ارشاد و قلم زرين در گلستان جنجال‌های زيادی به وجود آورد، وقتي هر کس با هر تخصصي به خودش اجازه مي‌دهد که درباره اثر داستاني اظهارنظر کند، نتيجه‌اش همين مي‌شود. مثل اين مي‌ماند که يک مورخ که حوزه کارش تاريخ است از حافظ ايراد بگيرد که چرا سمرقند و بخارا را به يک خال هندوي ترک شيرازي بخشيده است! يا يک کسي که اصلاً جنس ادبيات را نمي‌شناسد و نمي‌داند که اغراق و تشبيه و صور خيال لازمه ادبيات است. در گرگان، هجمه‌هاي ناجوانمردانه زيادی به من و رُمانم شد اما معيار ارزيابي يک اثر داستاني، نظر متخصصين حوزه ادبيات داستاني است که بحمدا… تاکنون به خاطر همين در بسياري از جشنواره‌های معتبر ادبي کشور تقدير شده است.<ref name="قوجق"/>
موضوع مهمي همچون واقعه ۵ آذر گرگان، موضوعي نيست که بشود به راحتي درباره آن نوشت. يک ضرورت مرا به اين کار کشاند. متاسفانه خيلي از مردم به ويژه جوانان هيچ اطلاعي از واقعه ندارند و تنها چيزي که مي شناسند، نام بيمارستان و بلواري بود که نام ۵ آذر را دارد. اين يعني فاجعه! معتقدم براي آشنايي نسل جوان با اين واقعه مهم تاريخي، نوشتن و خواندن کتاب  هاي صرفاً تاريخي، هيچ جذابيتي براي مخاطبين بزرگسال ندارد، چه برسد به نوجوانان و جوانان. تجربه نشان داده که در اين گونه مواقع، استفاده از زبان و قالب ادب و هنر، هميشه راهگشاست.اين کتاب علي‌رغم دريافت جايزه‌های متعدد از جمله جايزه کتاب فصل وزارت فرهنگ و ارشاد و قلم زرين در گلستان جنجال‌های زيادی به وجود آورد، وقتي هر کس با هر تخصصي به خودش اجازه مي‌دهد که درباره اثر داستاني اظهارنظر کند، نتيجه‌اش همين مي‌شود. مثل اين مي‌ماند که يک مورخ که حوزه کارش تاريخ است از حافظ ايراد بگيرد که چرا سمرقند و بخارا را به يک خال هندوي ترک شيرازي بخشيده است! يا يک کسي که اصلاً جنس ادبيات را نمي‌شناسد و نمي‌داند که اغراق و تشبيه و صور خيال لازمه ادبيات است. در گرگان، هجمه‌هاي ناجوانمردانه زيادی به من و رُمانم شد اما معيار ارزيابي يک اثر داستاني، نظر متخصصين حوزه ادبيات داستاني است که بحمدا… تاکنون به خاطر همين در بسياري از جشنواره‌های معتبر ادبي کشور تقدير شده است.<ref name="قوجق"/>
====تاریخ با طعم زغال اخته====
در این رمان، تاریخ پهلوی اول، به عنوان پس‌زمینه‌ خط داستانی، مطرح است و تلاش کردم تا از طریق دو دانش‌آموز (نماد نسل نوجوان و کنجکاو بعد از انقلاب اسلامی) و به واسطه‌ پدربزرگ و مادربزرگ همان دو دانش‌آموز (نماد نسل پرتجربه قدیم) روایت را پیش ببرم.
تلاش کردم اطلاعات جامعی درباره مقاطعی از سرگذشت رضاخان و برخی از وقایع تاریخ پهلوی اول، سیاست‌های مداخله‌گرانه انگلیس در کودتای رضاشاهی را مطرح کرده و در خطی داستانی به اکثر شبهات مطرح برای نوجوانان و نسل کنونی پاسخ دهم.
در مجموع تلاش کردم خودم را به نسل نوجوان امروز نزدیک‌تر کنم؛ امروز نوجوانان متفاوت فکر می‌کنند، دلیل و منطق‌های محکم می‌خواهند و قبول نمی‌کنند یک شخصیت سیاهِ سیاه و یا سفیدِ سفید باشد.
برای پیشبرد خط داستانی از دو پیرمرد و پیرزن استفاده کردم و به جنبه‌های مثبت و منفی پهلوی پرداختم. در واقع تاریخ را از یک منظر نگاه نکردم و جنبه‌های مثبت و منفی را طوری نوشتم که باورپذیر باشد و مخاطب گریزپا را پای روایت نگه دارد.<ref name="زغال">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.ir/news/13990416000518/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B1%D8%A7-%D8%B7%D8%B9%D9%85%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D9%86%D9%85|عنوان=برگزیده جشنواره قلم زرین: تلاش کردم تاریخ را طعم‌دار کنم  }}</ref>


===برخی از جوایز===
===برخی از جوایز===
خط ۱۶۱: خط ۱۶۷:
====[[نبرد در قلعه گوک تپه]]====
====[[نبرد در قلعه گوک تپه]]====
وقايع اين رمان، مربوط به دوره ناصرالدين شاه است. پس از شکست ايران در جنگ‌های ايران و روس و انعقاد معاهده‌های ننگين ترکمنچای و گلستان و انضمام منطقه شمال غرب کشور به تزار روسيه، لشکريان تزاری سرمست از پيروزی‌های خود در منطقه قفقاز، به شمال شرق ايران نيز حمله نمود که ترکمنها در مقابل اين حمله، سرسختانه مقاومت کردند و لشکر تزار روسيه در طول توسعه طلبی‌های خود، نخستين بار، طعم شکست را از جانب ترکمن‌ها چشيد، اما سرانجام، با احضار لوماکين به مرکز و گسيل نمودن لشگری عظيم به فرماندهی اسکوبلوف، مقاومت ترکمنها در قلعه گوک تپه به شکست انجاميد و ناصرالدين شاه که در جنگ قفقاز از روسيه شکست خورده بود، عليرغم تقاضای کمک ترکمن‌ها، از آن‌ها حمايت نکرد و در پی شکست مقاومت ترکمن‌ها، ناصرالدين شاه تن به امضای قرارداد ننگين «آخال» داد و به اين ترتيب، بخش شمال شرقی کشور نيز همچون منطقه قفقاز به امپراطوری تزار روسيه منضم شد. اين رمان، بازگو کننده همين وقايع است.<ref name="قوجق"/>
وقايع اين رمان، مربوط به دوره ناصرالدين شاه است. پس از شکست ايران در جنگ‌های ايران و روس و انعقاد معاهده‌های ننگين ترکمنچای و گلستان و انضمام منطقه شمال غرب کشور به تزار روسيه، لشکريان تزاری سرمست از پيروزی‌های خود در منطقه قفقاز، به شمال شرق ايران نيز حمله نمود که ترکمنها در مقابل اين حمله، سرسختانه مقاومت کردند و لشکر تزار روسيه در طول توسعه طلبی‌های خود، نخستين بار، طعم شکست را از جانب ترکمن‌ها چشيد، اما سرانجام، با احضار لوماکين به مرکز و گسيل نمودن لشگری عظيم به فرماندهی اسکوبلوف، مقاومت ترکمنها در قلعه گوک تپه به شکست انجاميد و ناصرالدين شاه که در جنگ قفقاز از روسيه شکست خورده بود، عليرغم تقاضای کمک ترکمن‌ها، از آن‌ها حمايت نکرد و در پی شکست مقاومت ترکمن‌ها، ناصرالدين شاه تن به امضای قرارداد ننگين «آخال» داد و به اين ترتيب، بخش شمال شرقی کشور نيز همچون منطقه قفقاز به امپراطوری تزار روسيه منضم شد. اين رمان، بازگو کننده همين وقايع است.<ref name="قوجق"/>
====[[وقت جنگ دوتارت را کوک کن]]====
در این اثر که دفتر نشر فرهنگ اسلامی آن را منتشر کرده، نویسنده به مقاومت و رشادت مردمان ترکمن صحرا در برابر تهاجم روس اشاره کرده و خواننده را با غارت ناموس و مال ایرانی روبرو کرده است. نویسنده با تلفیق فرهنگ و تاریخ ایرانی اثری را به خواننده ارائه می‌کند که لذت خواندن آن را فراموش‌ نخواهد کرد.
راوی این رمان، «یا‌ش‌بخشی» دو تار نواز مشهور ترکمن است که در ماجرای حمله روس‌ها کودک است و آن اتفاقات را برای خواننده روایت می‌کند. او که در نواختن دو تار مشهور است هنگام نواختن دو تار این ساز افسانه‌ای از خود بی‌خود می‌شود و عنان از کف می‌دهد و شیدا می‌شود. نویسنده با تلفیق این موضوع هم تاریخ و هم هنر اصیل ایرانی را به خواننده معرفی می‌کند و سعی دارد به واسطه این اثر آنها را در زمان جاودانه کند.
همچنین نشان می‌دهد که اقوام ایرانی در شکل‌دادن به ایران نقش مهمی دارند و حضور هرکدام از آنها در گوشه‌ای از این سرزمین در افزایش امنیت ملی نقش بسیاری دارد. این رمان به نوعی پاسخ کسانی است که می‌گو‌یند روزگار جنگ تمام شده و باید امروز سخن از صلح و دوستی گفت. نویسنده به خوبی این مسئله را نشان می‌دهد که همیشه تهدید دشمن وجود دارد و عوامل داخلی باید هوشیاری داشته باشند و نسبت به دشمن خوش گمان نباشند.
این رمان یوسف قوجق در حالی نوشته شده که باید آن را در پازل سیاست فرهنگی کشور دانست و تاکید کرد که نویسنده با خلق این رمان کمک می‌کند تا یکی از مظاهر فرهنگی کشور به واسطه ادبیات حفظ شود و خوانندگان با آن آشنا شوند. این رمان را می‌توان یک رمان هویتی خواند که نویسنده در صدد است با کمک آن هویت فراموش شده یکی از اقوام ایرانی را به خواننده نشان دهد و در یک نگاه فراتر بخشی از هویت ایرانی را به او نشان دهد.<ref name="دوتار">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.ir/news/13961024001016/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C
|عنوان= حکایت شیدایی دوتار نواز خراسانی }}</ref>


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۱۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۱۱

یوسف قوجق
زادروز ۱خرداد۱۳۴۷
روستای اوخلی‌بالا، استان گلستان
پیشه نویسنده

یوسف قوجق، داستان نویس و نویسنده ترکمن است.[۱]

* * * * *

در اول خرداد ۱۳۴۷ در روستايی به نام «اوخلي‌بالا» از توابع «رامیان» استان گلستان به دنیا آمد. تحصيلات ابتدايی را در زادگاهش و راهنمايی و متوسطه را در شهر گنبدکاووس سپری نمود. در سال ۱۳۶۵ در رشته‌ی زبان و ادبيات فارسی دانشگاه علامه طباطبايی (تهران) پذیرفته شد و در سال ۱۳۷۰ فارغ‌التحصيل شد و بعدها در رشته‌ی مردم‌شناسی (کارشناسی ارشد) تحصيلات تکميلی خود را ادامه داد. در سال ۱۳۷۰ ازدواج کرد و دو سال خدمت سربازی را در مجله نهال انقلاب (ارگان نيروی مقاومت بسيج سپاه پاسداران) در تهران سپری نمود و همزمان با آن، با بازنويسی خاطرات رزمندگان، به صورت نيمه‌وقت با انتشارات و تبليغات نيروی زمينی سپاه در تهران همکاری نمود که حاصل آن، چاپ ۴ عنوان کتاب بود که در جشنواره‌های مختلف ادبيات مقاومت، جوايزی را کسب نمودند.

قوجق نویسندگی را از دهه ی شصت به طور جدی آغاز کرده است و در نیمه همین دهه با انتشار داستانی در هفته نامه «کیهان بچه ها» به جرگه نویسندگان پیوسته است. انتشار نخستین مجموعه داستان او با عنوان «کجاوه» در آغاز دههٔ هفتاد، مقدمه‌ای بود برای نگارش و انتشار چندین مجموعه داستان و نیز آثار دیگری در زمینه ادبیات داستانی در حوزه کودک و نوجوان. وی اصالتاً ترکمن است و به همین دلیل، در اکثر آثار این داستان‌نویس، تاریخ، فرهنگ و باورهای ترکمن حضوری پُررنگ دارند. درونمایه اغلب آثار داستانی وی ـ که غالباً فضایی بومی دارند ـ دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، موضوعات تاریخی، مشکلات نوجوانان و مسایل فرهنگی و اجتماعی جامعه است. آثاری که از وی به دیگر زبان ها ترجمه و در دیگر کشورها منتشر شده عبارتند از: نبرد در قلعه گوگ‌تپه (به زبان ترکمنی / ترکمنستانی)، لالو (به زبان انگلیسی)، نردبانی رو به آسمان (به زبان عربی).

از دیگر فرازهای زندگی این نویسنده ترکمن، عشق و علاقهٔ او به سرزمین ایران است که جلوه‌ای از این تعهد را می‌توان در رمان «نبرد در قلعه گوک تپه» به نظاره نشست. قوجق ستایشگر حماسه است و در مجموعه‌ داستان‌های «پرنده ها دوباره اوج می گیرند» و «هدیه‌ام آشیانه پرنده است» هشت سال دفاع مقدس را راوی بوده است. یکی دیگر از خدمات قوجق ، تلاش او در معرفی فرهنگ و ادبیات ترکمن است. نگارش چندین کتاب درباره آداب و رسوم، معرفی مشاهیر ادبیات ترکمن همانند «مختومقلی فراغی»، و همچنین دیگر ویژگی های فرهنگ ترکمن، در کنار فعالیت‌های اجرایی در ایران و ترکمنستان، موجب شده است تا در عرصهٔ «مردم شناسی» نیز نام این نویسنده در کنار چهره‌های ماندگار ثبت گردد.

یوسف قوجُق علاوه بر آن که نویسنده کودک و نوجوان است برای بزرگسالان نیز قلم زده، و در کنار نویسندگی از پژوهش نیز غفلت نورزیده، و در کنار تحصیل به امور اجرایی فرهنگی نیز پرداخته و سال ها نیز به عنوان روزنامه نگار در این عرصه خوش درخشیده و با دیگر رسانه ها نیز ارتباطی پویا داشته است. عضویت انجمن قلم ايران، عضویت انجمن نويسندگان کودک و نوجوان ايران، کارشناس ادبی مديريت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دبيری سرويس داستان در نشريات نهال انقلاب، اميدآينده و آينده‌سازان، مدير اجرايی جشنواره انتخاب کتاب سال کانون و داور مقدماتی آن جشنواره، همکاری ادبی با راديو سراسری، داوری بخش داستان در برخی از جشنواره‌های ادبی استانی و سراسری، مترجم و مشاور فرهنگی سفير جمهوری اسلامی ايران در ترکمنستان از جمله فعاليت‌های وی در طول اين سالهاست.

وی همچنين صاحب امتياز و مديرمسئول هفته‌نامه‌ای به نام «ياپراق» است که گستره‌ی سراسری و بين‌المللی دارد. اين نشريه در سال ۱۳۶۷ پروانه‌ٔ انتشار گرفت و تا سال ۱۳۸۸ به صورت فصلنامه چاپ و منتشر می‌شد اما در سال ۱۳۸۸ ترتيب انتشارش از فصلنامه به هفته‌نامه تغيير يافت.[۱][۲]


[۳]

[[پرونده:|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|

در

]]

آیینه‌ای از یوسف قوجق

بومی‌نویس

بين مردمي بزرگ شدم که سلحشور و غيرتمندند، گذشته‌ شان سرشار از افتخار و زندگي‌ شان پر از روايت و داستان است. مهمان را بسيار عزيز مي ‌دارند و به دنبال تجمل دنيوي اصلاً نيستند، دلي صحرايي و بي‌تکلف دارند. من بومي نويس هستم. از چيزي مي نويسم که تجربه ‌اش کرده‌‌ام و به آن عشق مي‌ورزم. زندگي مردم ترکمن، دفاع مقدس و انقلاب اسلامي موضوعاتي هستند که در داستان‌هايم به آن‌ها پرداخته‌ام.[۲]

زندگی و یادگار

دیدگاه و اندیشه

ابزار ارزیابی نویسنده

در داوری آثار به‌نظر می‌رسد بیشتر توجه جامعه ادبی و مخاطبان کتاب‌ها در بیشتر جشنواره‌ها به رمان است. جامعه ادبی نیز برای نوشتن رمان تمایل بیشتری دارند. منتقدان می‌گویند مهم‌ترین، فنی‌ترین، بهترین و درست‌ترین و کامل‌ترین قالب ادبیات داستانی، داستان کوتاه است. باید برای ارزیابی یک نویسنده، داستان کوتاه را معیار قرار دهیم. یک نویسنده خوب در ادبیات داستانی حوزه داستان کوتاه به حاشیه نمی‌رود و اتفاقات و روند داستان را مفید به مخاطب ارائه می‌کند. باید در حوزه ادبیات داستانی به آموزش داستان‌های کوتاه و کوتاه‌نویسی بپردازیم.[۴]

نوشتن داستان کوتاه آسان نیست

عده‌ای نوشتن داستان کوتاه را آسان می‌دانند اما قالب داستان کوتاه بسیار مشکل است و ادبیات روایی بهترین قالب این داستان محسوب می‌شود. هنرمندانه‌ترین قالب ادبیات داستانی نیز داستان کوتاه است، چراکه ساختار آن حساب شده و دارای طرح مشخص است و یک شخصیت اصلی در داستان وجود دارد که وقایع این داستان با محوریت شخصیت اصلی صورت می‌گیرد. اگر ساختار داستان کوتاه از نظر روایی و تکنیکی به درستی پیش برود، نویسنده با روایت و خلق شخصیت می‌تواند تاثیر واحدی بر روی مخاطب داشته باشد. داستان کوتاه یک هدف را دنبال می‌کند و در انتها هدف را به پایان می‌رساند، داستان‌نویس داستان کوتاه باید شخصیت‌ها، لحن و طبقه اجتماعی افراد را قبل از اینکه نوشته را به تحریر درآورد در ذهن خود پرداخت کند، چراکه بسیاری از نویسنده‌ها می‌خواهند وقتی شروع به نوشتن کردند، شخصیت‌پردازی کنند که این درست نیست.[۴]

جايگاه ادبيات داستاني گلستان

به طور کلي دو جريان کلي در ادبيات داستاني استان قابل اشاره است. يکي از اين جريان‌ها، نسل نويسندگان متقدمي است که نوشتن را از پيش از انقلاب آغاز کرده و کماکان مي نويسند که معروف‌ترين آنها حسين ميرکاظمي است. گروه ديگر نويسندگاني هستند که کار خود را پس از انقلاب آغاز کردند و رفته رفته به موضوعات و مضامين متفاوتي غير از جنگ نيز پرداختند. بديهي است که هر کدام از اين گروه‌ها به ويژه نويسندگان متقدم پيش از انقلاب و نويسندگان چند دهه اخير، در درون خود نيز از تنوع و تفاوت‌هاي فرمي و محتوايي برخوردارند و همين نيز باعث شده تا به اين نظر برسيم که استان به لحاظ وضعيت ادبيات داستاني در حال حاضر وضعيت نسبتاً خوبي دارد. از نويسندگان مهم استان که مربوط به اين چند دهه مي‌شوند و در سطح کشور خوش هم درخشيده‌اند، مي‌توان به کساني نظير ابراهيم حسن‌بيگي، داريوش عابدي اشاره کرد.[۲]

نظر نویسنده دربارهٔ آثارش

لحظه ها جا مي مانند

موضوع مهمي همچون واقعه ۵ آذر گرگان، موضوعي نيست که بشود به راحتي درباره آن نوشت. يک ضرورت مرا به اين کار کشاند. متاسفانه خيلي از مردم به ويژه جوانان هيچ اطلاعي از واقعه ندارند و تنها چيزي که مي شناسند، نام بيمارستان و بلواري بود که نام ۵ آذر را دارد. اين يعني فاجعه! معتقدم براي آشنايي نسل جوان با اين واقعه مهم تاريخي، نوشتن و خواندن کتاب هاي صرفاً تاريخي، هيچ جذابيتي براي مخاطبين بزرگسال ندارد، چه برسد به نوجوانان و جوانان. تجربه نشان داده که در اين گونه مواقع، استفاده از زبان و قالب ادب و هنر، هميشه راهگشاست.اين کتاب علي‌رغم دريافت جايزه‌های متعدد از جمله جايزه کتاب فصل وزارت فرهنگ و ارشاد و قلم زرين در گلستان جنجال‌های زيادی به وجود آورد، وقتي هر کس با هر تخصصي به خودش اجازه مي‌دهد که درباره اثر داستاني اظهارنظر کند، نتيجه‌اش همين مي‌شود. مثل اين مي‌ماند که يک مورخ که حوزه کارش تاريخ است از حافظ ايراد بگيرد که چرا سمرقند و بخارا را به يک خال هندوي ترک شيرازي بخشيده است! يا يک کسي که اصلاً جنس ادبيات را نمي‌شناسد و نمي‌داند که اغراق و تشبيه و صور خيال لازمه ادبيات است. در گرگان، هجمه‌هاي ناجوانمردانه زيادی به من و رُمانم شد اما معيار ارزيابي يک اثر داستاني، نظر متخصصين حوزه ادبيات داستاني است که بحمدا… تاکنون به خاطر همين در بسياري از جشنواره‌های معتبر ادبي کشور تقدير شده است.[۲]

تاریخ با طعم زغال اخته

در این رمان، تاریخ پهلوی اول، به عنوان پس‌زمینه‌ خط داستانی، مطرح است و تلاش کردم تا از طریق دو دانش‌آموز (نماد نسل نوجوان و کنجکاو بعد از انقلاب اسلامی) و به واسطه‌ پدربزرگ و مادربزرگ همان دو دانش‌آموز (نماد نسل پرتجربه قدیم) روایت را پیش ببرم. تلاش کردم اطلاعات جامعی درباره مقاطعی از سرگذشت رضاخان و برخی از وقایع تاریخ پهلوی اول، سیاست‌های مداخله‌گرانه انگلیس در کودتای رضاشاهی را مطرح کرده و در خطی داستانی به اکثر شبهات مطرح برای نوجوانان و نسل کنونی پاسخ دهم. در مجموع تلاش کردم خودم را به نسل نوجوان امروز نزدیک‌تر کنم؛ امروز نوجوانان متفاوت فکر می‌کنند، دلیل و منطق‌های محکم می‌خواهند و قبول نمی‌کنند یک شخصیت سیاهِ سیاه و یا سفیدِ سفید باشد. برای پیشبرد خط داستانی از دو پیرمرد و پیرزن استفاده کردم و به جنبه‌های مثبت و منفی پهلوی پرداختم. در واقع تاریخ را از یک منظر نگاه نکردم و جنبه‌های مثبت و منفی را طوری نوشتم که باورپذیر باشد و مخاطب گریزپا را پای روایت نگه دارد.[۵]

برخی از جوایز

  • نبرد در قلعه گوک‌تپه (رمان)/ تقدیر در جشنواره انتخاب کتاب سال شهيد غنی‌پور (۱۳۷۷)
  • مردان فردا (داستان بلند)/ تقدير در بخش ويژه، نخستين جشنواره ملی انتخاب کتاب سال کودک و نوجوان (۱۳۹۰)
  • دو کتاب «لالو» و «مردان فردا» / راه يافته به مرحلة نهايی داوری بيست و نهمين دوره جايزه کتاب سال جمهوری اسلامی در زيرگروه داستان تأليفی بخش کودک و نوجوان (۱۳۹۰)
  • «ياد يوسف» زندگينامه‌ی داستانی شهيد کامبيز (يوسف) ملک‌شامران / تقدير در پانزدهمين جشنواره‌ي انتخاب كتاب سال دفاع‌مقدس در سال ۱۳۹۰
  • لحظه‌ها جا می‌مانند / تقدیر در پنجمین دوره‌ی جشنواره‌ داستان انقلاب (سال ۱۳۹۱)، تقدیر در بیست‌وششمین دوره جایزه‌ی کتاب فصل (سال ۱۳۹۲) تقدیر در دوازدهمین دوره جشنواره قلم زرین (سال ۱۳۹۳)
  • نردبانی رو به آسمان / تقدیر در سیزدهمین جشنواره کتابهای رشد (۱۳۹۵)
  • کسب جایزه قلم زرین با کتاب «تاریخ با طعم ذغال اخته» (۱۳۹۹)[۱]

آثار و کتابشناسی

  • کجاوه، ۱۳۷۱، انتشارات برگ
  • نبرد در قلعه گوک تپه، ۱۳۷۵، حوزه هنری
  • هدیه‌ام آشیانه کبوتر است، ۱۳۷۳، انتشارات پیدایش
  • پرنده‌ها دوباره اوج مي‌گيرند، ۱۳۷۳، حوزه هنری
  • نوزده افسانه از آسیای میانه، ۱۳۷۵، انتشارات قدیانی
  • هفت برادر و یک خواهر، ۱۳۷۶، انتشارات قدیانی
  • دنياي زيباي بچه‌ها، ۱۳۷۶، حوزه هنری
  • بادبادکها در شهر، ۱۳۷۹، کانون پرورش فکری
  • چوبدست، ۱۳۸۸، تکا (توسعه کتاب ایران)
  • اسب پرنده، ۱۳۸۸، کانون پرورش فکری
  • مردان فردا، ۱۳۸۹، کانون پرورش فکری
  • یاد یوسف، ۱۳۸۹، کانون پرورش فکری
  • لالو، ۱۳۸۹، کانون پرورش فکری
  • نردبانی رو به آسمان، ۱۳۹۱، کانون پرورش فکری
  • لحظه‌ها جا می‌مانند، ۱۳۹۲، انتشارات شهرستان ادب
  • وقت جنگ، دوتارت را کوک کن، ۱۳۹۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
  • زندانی دو دیکتاتور، ۱۳۹۷، موزه عبرت ایران
  • تاریخ با طعم زغال‌اخته، ۱۳۹۸، سوره مهر[۱]

مروری کوتاه بر کارنامهٔ یوسف قوجق

نخستين داستانش در باره‌ٔ رفاقت اسب با يک نوجوان ترکمن بود. رابطه‌اي که منجر به شکست خان و زورگويي‌هايش مي‌شود. آن داستان با عنوان «چاپار» در سال ۱۳۶۸ در مجله‌ٔ کيهان بچه‌ها چاپ شد. در سال ۱۳۷۰ داستان «کجاوه» را نوشت در باره‌ٔ دختری ترکمن که از ابتدا تا انتهاي داستان، هيچ نمي‌گويد و خنده‌های مردانی را که دارند در باره‌ی او تصميم مي‌گيرند، در تار و پود قالي گره مي‌زند و با شانه‌ٔ قاليبافی، بر روي آنها می‌کوبد و فکر مي‌کند همه‌ی آن خنده‌ها را خفه کرده. «کجاوه» که در آن سال‌ها در مجله‌ی سوره چاپ شد، بعدها نام نخستين مجموعه داستان وی شد که در سال ۱۳۷۱ از انتشارات برگ منتشر گرديد.

وی در رمان «نبرد در قلعه‌ي گوک تپه» ـ که در سال ۱۳۷۶ از حوزه‌ٔ هنری چاپ شد ـ نبرد زنان و مرداني از ترکمن را به تصوير کشيد که براي دفاع از کيان ايران زمين، در سال ۱۸۸۱ ميلادی مردانه در مقابل روس‌های تزاری جنگيدند و حماسه آفريدند ولي به خاطر عدم کمک قشون قاجار، شکست خوردند. شکستی که با امضای قراردادی ننگين به نام قرارداد آخال، شمال کشور به عنوان بخشي از امپراطوري روسيه، جدا شد.

وی در کتاب «پرنده‌ها دوباره اوج مي‌گيرند» (مجموعه داستان) که در سال ۱۳۷۳ از حوزه‌ٔ هنری و کتاب «هديه‌ام آشيانه‌ي پرنده است» (مجموعه داستان) که در سال ۱۳۷۵ از انتشارات پيدايش چاپ شد، از منظر نويسنده‌ای از قوم ترکمن در خصوص انسان و مقاومت، به موضوع جنگ تحميلی پرداخت.

در کتاب «بادبادک‌ها در شهر» (مجموعه داستان) که در سال ۱۳۸۰ از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد، وی تلاش کرده تا گوشه‌ای از نقش روستانشينان ترکمن در پديد آمدن انقلاب اسلامي را نشان بدهد.

«چوبدست» (مجموعه داستان) عنوان کتابی است که وی برای مخاطب بزرگسال نوشته و در سال ۱۳۸۸ از سوی انتشارات تکا چاپ و منتشر شده است.

«ياد يوسف» که زندگينامه‌ٔ داستانی شهيد کامبيز (يوسف) ملک‌شامران (نويسنده‌ی ادبيات کودکان و نوجوانان) است، «اسب پرنده»، «مردان فردا» و «لالو» عنوان چهار کتاب است که به قلم وی در سال ۱۳۸۹ از کانون پرورش فکری چاپ و منتشر شدند.

«سنجاقک‌ها روی آب»، «کوه زير پای من است»، «کربلای پنج»، «زاويه و اضطراب» از جمله‌ی مجموعه خاطرات رزمندگان است که با بازنويسی وی در سالهای مختلف از سوی انتشارات سپاه پاسداران به چاپ رسيده و در جشنواره‌های مختلف ادبی ادبيات پايداری جوايزی را به خود اختصاص داده است.

«دنياي زيباي بچه‌ها» نخستين کار وی در ترجمه‌ٔ شعرهای همرا شيروف شاعری ترکمنستانی است که در سال ۱۳۷۶ از سوي حوزه‌ٔ هنری چاپ شد.

«۱۹افسانه از آسياي ميانه» ، «هفت برادر و يک خواهر» از ديگر آثار ترجمه‌‌ای وی از زبان ترکمنی به فارسی است که در سال‌هاي ۱۳۷۹-۱۳۷۵از سوی انتشارات قديانی چاپ شد.

«فهرست توصيفي نسخ خطي فارسي کتابخانه ملي عشق آباد» که در سال ۱۳۸۰ مشترکاً از سوي مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه و کتابخانه‌ي بزرگ حضرت آيت‌ا... مرعشي نجفي (ره) چاپ شد، کتابي است که وی در حوزه‌ي تحقيقات ادبي تأليف نموده است. وی تاکنون چند کتاب نيز در باره‌ي فرهنگ و ادبيات ترکمن نوشته و تدوين کرده است.[۲]


معرفی تعدادی از آثار

=کجاوه

مجموعه داستان «کجاوه» شامل چهار قصه با نام‌های «کجاوه»، «دوتار»، «نی‌سواران» و «چاپار» است. همگی این داستان‌ها حال و هوای مردمان ترکمن صحرا و واقعیت‌های زندگی‌شان را به خوبی روایت می‌کند. به همین دلیل مجموعه داستان «کجاوه» را می‌توان در زمره‌ی ادبیات اقلیمی قرار داد. ادبیاتی که زائیده‌‌ی شرایط اقلیمی و جغرافیایی است. کجاوه نخستین قصه‌ٔ این مجموعه که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است. شاید بتوان گفت «کجاوه» ترجمه‌ی داستانی از ترانه‌ی محلی مردمان ترکمن است. در این قصه نویسنده با اشاره‌ی داستانی به برخی تعصبات و رسوم محلی در ترکمن صحرا، آن رسوم را به چالش می‌کشد.

YesYدر بخشی از این قصه آمده است:

«پدرش بود؛ اما دیگر برای مرگن فرقی نداشت که او چه کسی هست و چه می‌خواهد. این بار فریاد کشید: «خواهر... خواهرم...!» و باز تکرار کرد و نالید و گریه کرد. پدرش جمعیت را کنار زد و به طرف کجاوه دوید. کلاه پوستی بزرگش را در آورده بود و پیشانی به عرق نشسته‌اش، زیر نور آفتاب می‌درخشید. از عصبانیت، رگ‌های پیشانی‌اش هم ورم کرده بود. سریع به دست‌های مرگن چسبید و با دست دیگرش افسار را کشید. افسار از دست‌های مرگن لغزید و دست‌هایش را سوزاند. پدر به این هم راضی نشد. با خشم، مرگن را به عقب هل داد و روسری را هم به سویش پرت کرد. مرگن روی خاک‌ها افتاد و چند بار غلتید. در حالی که اشک می‌ریخت، همانجا نشست و به کجاوه چشم دوخت. کجاوه مارال حرکت کرده بود و اسب‌ها همراهی‌اش می‌کردند. از آلاچیق‌های آبادی که گذشتند، مرگن پشت سرشان دوید. بچه‌های آبادی، هر کدام از گوشه‌ای بیرون آمدندو با خشم به طرف کاروان کجاوه و اسب‌سوراها سنگ انداختند.»

این مجموعه داستان که نخستین بار در سال ۷۱ منتشر شده است. این اثر به مانند بیش‌تر آثار نویسنده، ترکیبی از واقعیت‌ها و افسانه‌های قوم ترکمن است و خواننده را با حال و هوای زندگی این قوم ساکن در شمال ایران آشنا می‌کند. در قصه‌ی دوم این مجموعه با نام «دوتار» یوسف قوچق، روایت‌گر ماجرای پسرکی است که بعد از مرگ مادربزرگش تنهاست و در این تنهایی به ساز روی می‌آورد.

YesYدر بخشی از داستان دوتار می خوانیم:

«امروز صبح درست و حسابی نتوانسته بود صبحانه‌اش را بخورد. پدرش مثل همیشه، داد و فریاد کرده بود که گاوها را به مرتع ببرد. سرش نعره کشیده بود. این کار همیشگی‌اش بود. به یاد مادر بزرگ افتاد. اگر مادر بزرگ زنده بود، حتما او را دلداری می‌داد. برایش داستانی تعریف می‌کرد و آرامش می‌کرد. به سختی لقمه نان را قورت ‌داد. متوجه گوساله شان شد. از گله عقب مانده بود. رو به جلو کرد. داد زد: هی! صبر کنین، کمی یواش تر!»

در این قصه نویسنده به دوتار - یکی دیگر از عناصر سنتی زندگی مردمان ترکمن صحرا - می‌پردازد، با این تفاوت که این بار دو تار، نجات بخش پسرک از تنهایی است. پسرکی که گویی نماینده‌ی مردمان تنهای ترکمن است.[۲]

نبرد در قلعه گوک تپه

وقايع اين رمان، مربوط به دوره ناصرالدين شاه است. پس از شکست ايران در جنگ‌های ايران و روس و انعقاد معاهده‌های ننگين ترکمنچای و گلستان و انضمام منطقه شمال غرب کشور به تزار روسيه، لشکريان تزاری سرمست از پيروزی‌های خود در منطقه قفقاز، به شمال شرق ايران نيز حمله نمود که ترکمنها در مقابل اين حمله، سرسختانه مقاومت کردند و لشکر تزار روسيه در طول توسعه طلبی‌های خود، نخستين بار، طعم شکست را از جانب ترکمن‌ها چشيد، اما سرانجام، با احضار لوماکين به مرکز و گسيل نمودن لشگری عظيم به فرماندهی اسکوبلوف، مقاومت ترکمنها در قلعه گوک تپه به شکست انجاميد و ناصرالدين شاه که در جنگ قفقاز از روسيه شکست خورده بود، عليرغم تقاضای کمک ترکمن‌ها، از آن‌ها حمايت نکرد و در پی شکست مقاومت ترکمن‌ها، ناصرالدين شاه تن به امضای قرارداد ننگين «آخال» داد و به اين ترتيب، بخش شمال شرقی کشور نيز همچون منطقه قفقاز به امپراطوری تزار روسيه منضم شد. اين رمان، بازگو کننده همين وقايع است.[۲]

وقت جنگ دوتارت را کوک کن

در این اثر که دفتر نشر فرهنگ اسلامی آن را منتشر کرده، نویسنده به مقاومت و رشادت مردمان ترکمن صحرا در برابر تهاجم روس اشاره کرده و خواننده را با غارت ناموس و مال ایرانی روبرو کرده است. نویسنده با تلفیق فرهنگ و تاریخ ایرانی اثری را به خواننده ارائه می‌کند که لذت خواندن آن را فراموش‌ نخواهد کرد. راوی این رمان، «یا‌ش‌بخشی» دو تار نواز مشهور ترکمن است که در ماجرای حمله روس‌ها کودک است و آن اتفاقات را برای خواننده روایت می‌کند. او که در نواختن دو تار مشهور است هنگام نواختن دو تار این ساز افسانه‌ای از خود بی‌خود می‌شود و عنان از کف می‌دهد و شیدا می‌شود. نویسنده با تلفیق این موضوع هم تاریخ و هم هنر اصیل ایرانی را به خواننده معرفی می‌کند و سعی دارد به واسطه این اثر آنها را در زمان جاودانه کند.

همچنین نشان می‌دهد که اقوام ایرانی در شکل‌دادن به ایران نقش مهمی دارند و حضور هرکدام از آنها در گوشه‌ای از این سرزمین در افزایش امنیت ملی نقش بسیاری دارد. این رمان به نوعی پاسخ کسانی است که می‌گو‌یند روزگار جنگ تمام شده و باید امروز سخن از صلح و دوستی گفت. نویسنده به خوبی این مسئله را نشان می‌دهد که همیشه تهدید دشمن وجود دارد و عوامل داخلی باید هوشیاری داشته باشند و نسبت به دشمن خوش گمان نباشند.

این رمان یوسف قوجق در حالی نوشته شده که باید آن را در پازل سیاست فرهنگی کشور دانست و تاکید کرد که نویسنده با خلق این رمان کمک می‌کند تا یکی از مظاهر فرهنگی کشور به واسطه ادبیات حفظ شود و خوانندگان با آن آشنا شوند. این رمان را می‌توان یک رمان هویتی خواند که نویسنده در صدد است با کمک آن هویت فراموش شده یکی از اقوام ایرانی را به خواننده نشان دهد و در یک نگاه فراتر بخشی از هویت ایرانی را به او نشان دهد.[۶]

پانویس