سعید تشکری: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
فارغالتحصیل ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر ITCA، مدرس ادبیات نمایشی و داستاننویسی و رماننویس است. از دیگر فعالیتهای او میتوان به چاپ مقالاتی در مطبوعات در حوزهٔ رمان و ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو اشاره کرد. تاکنون بیش از ۴۰ کتاب از تشکری منتشر شده است. | فارغالتحصیل ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر ITCA، مدرس ادبیات نمایشی و داستاننویسی و رماننویس است. از دیگر فعالیتهای او میتوان به چاپ مقالاتی در مطبوعات در حوزهٔ رمان و ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو اشاره کرد. تاکنون بیش از ۴۰ کتاب از تشکری منتشر شده است. سعید تشکری از جهان هنرهای نمایشی، تئاتر و سینما و رادیو و تلوزیون به دنیای رمان قدم گذاشت. وی با رمان «بارِ باران» به عنوان رماننویس به مخاطب معرفی شد.<ref name="عدنانی"/> | ||
از سال ۱۳۶۰ فعالیتهایش را با عنوان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر و سینما، نویسندهٔ مقالات در مطبوعات در حوزهٔ ادبیات و هنر، داوری و منتقد جشنوارهٔ تئاتر فجر، شرکت در جشنوارههای ملی و کشوری، چاپ آثار در حوزهٔ رمان، ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلوزیونی و نگارش نمایشنامههای رادیویی در ادارهٔ کل نمایش رادیو تهران ادامه داد. همچنین در جایگاه استاد شاگردان زیادی را در حوزهٔ هنر و ادبیات تربیت کرد و امروز نیز در جایگاه یکی از رماننویسان طراز اول کشور در حوزهٔ ادبیات دینی و انقلاب مطرح است. او بارها به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامهنویس برتر برندهٔ جایزه شده و با حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی چون فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و ... در کارنامهٔ سیوچندسالهٔ ادبی هنری عناوین زیادی کسب کرده است. تشکری برندهٔ جایزهٔ سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنیپور در سالهای ۱۳۸۵، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ برای نگارش رمان «[[بارِ باران]]» شده است. | از سال ۱۳۶۰ فعالیتهایش را با عنوان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر و سینما، نویسندهٔ مقالات در مطبوعات در حوزهٔ ادبیات و هنر، داوری و منتقد جشنوارهٔ تئاتر فجر، شرکت در جشنوارههای ملی و کشوری، چاپ آثار در حوزهٔ رمان، ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلوزیونی و نگارش نمایشنامههای رادیویی در ادارهٔ کل نمایش رادیو تهران ادامه داد. همچنین در جایگاه استاد شاگردان زیادی را در حوزهٔ هنر و ادبیات تربیت کرد و امروز نیز در جایگاه یکی از رماننویسان طراز اول کشور در حوزهٔ ادبیات دینی و انقلاب مطرح است. او بارها به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامهنویس برتر برندهٔ جایزه شده و با حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی چون فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و ... در کارنامهٔ سیوچندسالهٔ ادبی هنری عناوین زیادی کسب کرده است. تشکری برندهٔ جایزهٔ سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنیپور در سالهای ۱۳۸۵، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ برای نگارش رمان «[[بارِ باران]]» شده است. | ||
نگارش بخش اول سریال «زمانه» در سال ۱۳۹۱ که از سریالهای موفق و پربینندهٔ شبکه سوم سیما از آخرین کارهای او در حوزهٔ تلوزیون بود. در زمینهٔ ادبیات داستانی نیز چاپ رمانهای موفق [[پاریس]]، [[ولادت]]، [[رژیسور]] و بارِ باران از آثار اوست. در زمینهٔ ادبیات نمایشی نیز کارهای او بارها و بارها توسط ناشران مختلف تجدیدچاپ گردیده است. همچنین مجموعه نمایشهای او در دو جلد توسط انتشارات نیستان به نامها [[وصل هزار مجنون]] و [[وقتی زمین دروغ میگوید]] چاپ شده، که مجموعهٔ «وقتی زمین دروغ میگوید» در زمستان ۱۳۹۱ عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد.<ref name="سعید تشکری"/> | نگارش بخش اول سریال «زمانه» در سال ۱۳۹۱ که از سریالهای موفق و پربینندهٔ شبکه سوم سیما از آخرین کارهای او در حوزهٔ تلوزیون بود. در زمینهٔ ادبیات داستانی نیز چاپ رمانهای موفق [[پاریس]]، [[ولادت]]، [[رژیسور]] و بارِ باران از آثار اوست. در زمینهٔ ادبیات نمایشی نیز کارهای او بارها و بارها توسط ناشران مختلف تجدیدچاپ گردیده است. همچنین مجموعه نمایشهای او در دو جلد توسط انتشارات نیستان به نامها [[وصل هزار مجنون]] و [[وقتی زمین دروغ میگوید]] چاپ شده، که مجموعهٔ «وقتی زمین دروغ میگوید» در زمستان ۱۳۹۱ عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد.<ref name="سعید تشکری"/> | ||
==از | ==آینهای از سعید تشکری== | ||
===خاستگاه=== | |||
من از قوچان و مشهد برآمدهام اما در تهران درس خواندم و کار کردم. به نویسندهٔ خیابانی مشهورم. معنای نویسندهٔ خیابانی هم یعنی در زیستِ بوم بودن است. من اقلیم باورم؛ اهل دو شهر موسیقی مقامی و ادبیات کهنسال؛ که مداوم نوآور هم بوده است. «بخشی»های شمال خراسان با تار و چگور و قیچک توانستند قصه گویی کنند. این سوتر در مشهد بزرگ با اینهمه انسان بزرگ و فرهیختهٔ ادبی و هنرمند و اهل ادب، مکتبی به نام هنر خراسان را سالها زنده نگه داشتهاند. از خطاطی تا نقاشی و شعر و کتابت و فرهنگ عامه. تمثیلی در کار نیست. من نمایشنامه و فیلمنامههای بسیاری نوشتهام. اما در رماننویسی زیستنی دیگر در کارم است.<ref name="عدنانی"/> | |||
===ورود به جهان کلمه=== | |||
وقتی در کار هنرهای نمایشی باشی، رمان نوشتنات میشود تفنن یا بختآزمایی! خیلی خوبش میشود «هنر ترکیبی» و این یعنی وارد جهان تاویل و مکتوبنویسی شدن؛ به جای نشان دادن جهان در تئاتر و تصویر و قاب تلوزیون یا رادیو. | |||
اما من اصلا «قصهنویس» بودم و بعد هنرمند. یعنی خیلی پیشتر جهان کلمه برایم معنا داشت. اینکه چرا رمان نویس شدم و از پس آن برآمدم، برمیگردد به خواندن پیگیر آن در جهان ادبیات. خواندنِ پیگیر که چیزی از زیر دستت در نرود، آدم را منبسط میکند و به فلسفه میبرد. در آغاز ورودم به این جهان فلسفی، در رادیو کار میکردم.<ref name="عدنانی"/> | |||
====همسایهٔ عجیب؛ آغاز دنیای تازه==== | |||
همسایهای در مجتمع ما بود که خیلی عجیب بود. محل نوشتن من پشت بام بود. تازه به این مجتمع آمده بودم. یک عصر بهاری بود که صدای ساز تار و بعدشم هم کمانچه شنیدم. گوشهایم تیز شد. پایین رفتم. مردان و زنان مسنی از آن آپارتمان بیرون میآمدند. شب کتابهایم را برداشتم و سراغ همسایهام رفتم. پیرمردی با موهای بلند. خودم را معرفی کردم. او هم خودش را معرفی کرد. زانوهایم لرزید. [[فرزین عدنانی]] بود؛ شاعری همدورهٔ [[اخوان ثالث]]، منتقد، آشنای شعر و ادبیات دههٔ چهل و پنجاه و اکنون فیلسوف. اینگونه بود که با نقد روبهرو شدم! با کلمات تازهٔ یک فیلسوف.<ref name="عدنانی"/> | |||
====چه میآوریم برای هم!==== | |||
دعوتم کرد داخل آپارتمانش. از اشیای غیرکاربردی خبری نبود. یک صندلی گهوارهای سرخ، یک کاناپهٔ لیمویی، یک میز هنر، دقیقا میگویم یک میز هنر. همه چیز رویش بود؛ فنجان و قوطی نسکافه، یک مجسمهٔ بتهوون، یک تابلوی نقاشی، چند فرهنگ لغت، خرواری روزنامه و مجله، یک سری کتاب روی هم چیده شده از نامآوران فلسفه. نشستم. کتابهایم را و درخواست دوستی دادم. ایشان به شرطی پذیرفت؛ اینکه «جلسات ماهیانهٔ من در خانهام از اندیشهورزانی است که نظریه داشته باشند. یعنی هر چه را ماهانه در ماه قبل یافتهاند در یک زمان پنجدقیقهای در اختیار هم بگذارند.» بعد هم گفت کتاب هایتان را میخوانم.<ref name="عدنانی"/> | |||
====زوایهنشین شدم==== | |||
آموختن فلسفه و شرکت در جمعی یگانه آغاز شد. به این ترتیب، دوری من از مجامع عمومی هنر، غلظت پیدا کرد. بعد هم بلاهای مرگ پدر و مادر افزون شد. من شدم زاویهنشین صاحب قلمم. صاحب قلمم که زاویهنشیناش شدم، امام هشتم بود. به این ترتیب [[بارِ باران]] نوشته شد. پیشنهاد فضیلت و قدرت هم که در آثارم میخوانید، همه محصول فکری استادم است.<ref name="عدنانی"/> | |||
==زندگی و یادگار== | ==زندگی و یادگار== | ||
===دیدگاه=== | |||
====رمان دینی==== | |||
رمان دینی برای من جستجوی فضیلت گمشده است. فضیلت هم نیازمند آگاهی تئوری رمان مدرن است. اما مدرن چیست؟ این مفهوم نو شدن در ذات نیست. بلکه استفاده مطلوب از دانش ادبی و هنری جهانی است؛ کوششی که نویسندهٔ دینی وظیفه دارد در باندی پرواز کند که اتمسفر کیهانیاش او را به خلاقیت برساند و «جهانی» بیندیشد اما خداباور باشد.<ref name="عدنانی"/> | |||
===پاسداشتها=== | ===پاسداشتها=== | ||
* '''پاسداشت بیست سال خلق اثر در حوزهٔ دفاع مقدس/ پاسداشت بیست سال تلاش تئاتر دینی'''، تالار وحدت، ۱۳۸۷ | * '''پاسداشت بیست سال خلق اثر در حوزهٔ دفاع مقدس/ پاسداشت بیست سال تلاش تئاتر دینی'''، تالار وحدت، ۱۳۸۷ | ||
خط ۶۶: | خط ۸۶: | ||
* دبیر نخستین جشنوارهٔ ملی نمایشنامهنویسی اقتباسی «گام دوم»<ref name="سعید تشکری"/> | * دبیر نخستین جشنوارهٔ ملی نمایشنامهنویسی اقتباسی «گام دوم»<ref name="سعید تشکری"/> | ||
==آثار و | ===سعید تشکری از نگاه دیگران=== | ||
====[[فرزین عدنانی]]؛ آثار شما صاحب ندارد==== | |||
بعد از خواندن کتابهایم با صراحت گفت شما ابنالوقت هستید. بعد هم گفت حافظ هم ابنالوقت بود، اما هزار سال است حافظ است. شما اما برای مخاطب روز مینویسید. آثار شما صاحب ندارد! تلنگر اساسی همینجا زده شد. بی صاحبی!<ref name="عدنانی"/> | |||
===نظر نویسنده دربارهٔ آثارش=== | |||
[[بارِ باران]] کتابی شریف که حکم فرزندی خوشبخت را دارد. اما خیلی دیر به چاپ دوم رسید؛ علت این است که فرزندان پیاپی فرصت دیده شدن را از بار باران گرفتند. اگر کسی بار باران را بخواند و آثار دیگرم را هم متصل بخواند قطعا برای بار باران است که شاد میشود. چون به شدت منضبط، دقیق و وقفی به جهت بوطیقای حرم رضوی است. تراشهای کامل است. در مقام تعریف از خود نمیگویم بلکه این، قیاس بین آثارم است. رمان [[ولادت]] من دقیقا از منظومهٔ فکری بار باران سرچشمه میگیرد. [[غریب قریب]]، [[سیمیا]] و بسیاری دیگر مثل [[سبز آبی]] و [[شاه بهار]] که کتاب دوم رمان ولادت است هم از منظومهٔ فکری بار باران سرچشمه میگیرد. منِ داستانی در رمان بار باران تاریخ را حذف میکند. ادبیات جایش را میگیرد. پُرُتوتیپ بهجای پیشین تیپ در ادبیات اسطورهای و آیینی باید از جایی بنیانگذاری شود و به تکامل برسد. در سال ۱۴۰۰ بار باران مجددا چاپ شده است. آن زمان نخستین رمانم را نوشتم و اکنون رمانهای زیادی دارم که ین تئوری را کامل کردهاند. | |||
بار باران داستان من است از گوهرشاد. تاریخ تیتر است و نه استناد. در این کتاب نفی قدرت را در کنار فضیلت قرار دادم پس مستندات حافظ آبرویِ تاریخنویس یک تیتر است. من در بار باران، رزق یافتم که رماننویس شوم! اما نوشتن با درونمایهٔ امام هشتم یک فضیلت است<ref name="عدنانی"/> | |||
==کارنامهٔ آثار و جوایز == | |||
===سینما و تلوزیون=== | ===سینما و تلوزیون=== | ||
* مجموعهٔ تلوزیونی زمانه، نویسندهٔ مشترک شبکهٔ ۳، ۱۳۹۱ | * مجموعهٔ تلوزیونی زمانه، نویسندهٔ مشترک شبکهٔ ۳، ۱۳۹۱ | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۵۸: | ||
* '''وقت خوب مصائب'''/ بنیاد آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، ۱۳۹۲/ '''برگزیده و تقدیر ویژهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ بینالمللی امام رضا'''، ۱۳۹۱ | * '''وقت خوب مصائب'''/ بنیاد آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، ۱۳۹۲/ '''برگزیده و تقدیر ویژهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ بینالمللی امام رضا'''، ۱۳۹۱ | ||
* '''من سقراط مجروح را دوست دارم'''/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۵<ref name="سعید تشکری"/> | * '''من سقراط مجروح را دوست دارم'''/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۵<ref name="سعید تشکری"/> | ||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | |||
رمانهای تشکری توصیف ندارند و در واقع ترکیبی از نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی و داستاننویسی هستند. این شکل از داستاننویسی، پیشنهاد او به ادبیات است. البته پیش از این مارگریت دوراس این ترکیب را ارائه کرده است. تصویر از فیلمنامه، دیالوگ از نمایشنامه، پیرنگ از رمان. اما توصیف در این ساختار، خواننده را مواجه با ضدّ اتمسفر میکند. شخصیتشناسی آثار وی تکساحتی نیست و خودش در داستانش کاراکتر دارد. | |||
سعید تشکری با علایق معرفتیِ ایرانی و دینیاش کوشش میکند قهرمانانی توأمان دیدنی و خواندنی خلق کند؛ ادبیاتی که «شهود» بن مایهاش است. کهنالگوها در نوع رماننویسی وی بسیار به کار گرفته میشود.<ref name="عدنانی"/> | |||
===معرفی چند اثر=== | |||
====دربارهٔ رمان '''[[بارِ باران]]'''==== | |||
این رمان اثری است که تشکری را از دنیای هنرهای نمایشی به ادبیات پرتاب کرده است. داستان این رمان، دربارهٔ شخصیت تاریخی گوهرشادبیگم، عروس حاکمان تیموری در خراسان است که باعث و بانی ساخت مسجد گوهرشاد در مشهد شد.<ref name="عدنانی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/5276716/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AF%D9%85-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D8%AF%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA |عنوان=چگونه رماننویس شدم؟/ دیدار با فرزین عدنانی و ورود به جهان ادبیات }}</ref> | |||
نسخهٔ ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۷
سعید تشکری |
---|
سعید تشکری نویسنده، منتقد، نمایشنامهنویس، کارگردان و رماننویس ایرانی است.[۱]
فارغالتحصیل ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر ITCA، مدرس ادبیات نمایشی و داستاننویسی و رماننویس است. از دیگر فعالیتهای او میتوان به چاپ مقالاتی در مطبوعات در حوزهٔ رمان و ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش نمایشنامههای رادیویی در اداره کل نمایش رادیو اشاره کرد. تاکنون بیش از ۴۰ کتاب از تشکری منتشر شده است. سعید تشکری از جهان هنرهای نمایشی، تئاتر و سینما و رادیو و تلوزیون به دنیای رمان قدم گذاشت. وی با رمان «بارِ باران» به عنوان رماننویس به مخاطب معرفی شد.[۲] از سال ۱۳۶۰ فعالیتهایش را با عنوان نویسنده و کارگردان مطرح تئاتر و سینما، نویسندهٔ مقالات در مطبوعات در حوزهٔ ادبیات و هنر، داوری و منتقد جشنوارهٔ تئاتر فجر، شرکت در جشنوارههای ملی و کشوری، چاپ آثار در حوزهٔ رمان، ادبیات نمایشی، ساخت فیلم و نگارش سریالهای تلوزیونی و نگارش نمایشنامههای رادیویی در ادارهٔ کل نمایش رادیو تهران ادامه داد. همچنین در جایگاه استاد شاگردان زیادی را در حوزهٔ هنر و ادبیات تربیت کرد و امروز نیز در جایگاه یکی از رماننویسان طراز اول کشور در حوزهٔ ادبیات دینی و انقلاب مطرح است. او بارها به عنوان نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامهنویس برتر برندهٔ جایزه شده و با حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی چون فجر، امام رضا (ع)، یونیسف و ... در کارنامهٔ سیوچندسالهٔ ادبی هنری عناوین زیادی کسب کرده است. تشکری برندهٔ جایزهٔ سه دوره کتاب سال رضوی و کتاب سال شهید غنیپور در سالهای ۱۳۸۵، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰ برای نگارش رمان «بارِ باران» شده است. نگارش بخش اول سریال «زمانه» در سال ۱۳۹۱ که از سریالهای موفق و پربینندهٔ شبکه سوم سیما از آخرین کارهای او در حوزهٔ تلوزیون بود. در زمینهٔ ادبیات داستانی نیز چاپ رمانهای موفق پاریس، ولادت، رژیسور و بارِ باران از آثار اوست. در زمینهٔ ادبیات نمایشی نیز کارهای او بارها و بارها توسط ناشران مختلف تجدیدچاپ گردیده است. همچنین مجموعه نمایشهای او در دو جلد توسط انتشارات نیستان به نامها وصل هزار مجنون و وقتی زمین دروغ میگوید چاپ شده، که مجموعهٔ «وقتی زمین دروغ میگوید» در زمستان ۱۳۹۱ عنوان کتاب برتر سال را به خود اختصاص داد.[۱]
آینهای از سعید تشکری
خاستگاه
من از قوچان و مشهد برآمدهام اما در تهران درس خواندم و کار کردم. به نویسندهٔ خیابانی مشهورم. معنای نویسندهٔ خیابانی هم یعنی در زیستِ بوم بودن است. من اقلیم باورم؛ اهل دو شهر موسیقی مقامی و ادبیات کهنسال؛ که مداوم نوآور هم بوده است. «بخشی»های شمال خراسان با تار و چگور و قیچک توانستند قصه گویی کنند. این سوتر در مشهد بزرگ با اینهمه انسان بزرگ و فرهیختهٔ ادبی و هنرمند و اهل ادب، مکتبی به نام هنر خراسان را سالها زنده نگه داشتهاند. از خطاطی تا نقاشی و شعر و کتابت و فرهنگ عامه. تمثیلی در کار نیست. من نمایشنامه و فیلمنامههای بسیاری نوشتهام. اما در رماننویسی زیستنی دیگر در کارم است.[۲]
ورود به جهان کلمه
وقتی در کار هنرهای نمایشی باشی، رمان نوشتنات میشود تفنن یا بختآزمایی! خیلی خوبش میشود «هنر ترکیبی» و این یعنی وارد جهان تاویل و مکتوبنویسی شدن؛ به جای نشان دادن جهان در تئاتر و تصویر و قاب تلوزیون یا رادیو. اما من اصلا «قصهنویس» بودم و بعد هنرمند. یعنی خیلی پیشتر جهان کلمه برایم معنا داشت. اینکه چرا رمان نویس شدم و از پس آن برآمدم، برمیگردد به خواندن پیگیر آن در جهان ادبیات. خواندنِ پیگیر که چیزی از زیر دستت در نرود، آدم را منبسط میکند و به فلسفه میبرد. در آغاز ورودم به این جهان فلسفی، در رادیو کار میکردم.[۲]
همسایهٔ عجیب؛ آغاز دنیای تازه
همسایهای در مجتمع ما بود که خیلی عجیب بود. محل نوشتن من پشت بام بود. تازه به این مجتمع آمده بودم. یک عصر بهاری بود که صدای ساز تار و بعدشم هم کمانچه شنیدم. گوشهایم تیز شد. پایین رفتم. مردان و زنان مسنی از آن آپارتمان بیرون میآمدند. شب کتابهایم را برداشتم و سراغ همسایهام رفتم. پیرمردی با موهای بلند. خودم را معرفی کردم. او هم خودش را معرفی کرد. زانوهایم لرزید. فرزین عدنانی بود؛ شاعری همدورهٔ اخوان ثالث، منتقد، آشنای شعر و ادبیات دههٔ چهل و پنجاه و اکنون فیلسوف. اینگونه بود که با نقد روبهرو شدم! با کلمات تازهٔ یک فیلسوف.[۲]
چه میآوریم برای هم!
دعوتم کرد داخل آپارتمانش. از اشیای غیرکاربردی خبری نبود. یک صندلی گهوارهای سرخ، یک کاناپهٔ لیمویی، یک میز هنر، دقیقا میگویم یک میز هنر. همه چیز رویش بود؛ فنجان و قوطی نسکافه، یک مجسمهٔ بتهوون، یک تابلوی نقاشی، چند فرهنگ لغت، خرواری روزنامه و مجله، یک سری کتاب روی هم چیده شده از نامآوران فلسفه. نشستم. کتابهایم را و درخواست دوستی دادم. ایشان به شرطی پذیرفت؛ اینکه «جلسات ماهیانهٔ من در خانهام از اندیشهورزانی است که نظریه داشته باشند. یعنی هر چه را ماهانه در ماه قبل یافتهاند در یک زمان پنجدقیقهای در اختیار هم بگذارند.» بعد هم گفت کتاب هایتان را میخوانم.[۲]
زوایهنشین شدم
آموختن فلسفه و شرکت در جمعی یگانه آغاز شد. به این ترتیب، دوری من از مجامع عمومی هنر، غلظت پیدا کرد. بعد هم بلاهای مرگ پدر و مادر افزون شد. من شدم زاویهنشین صاحب قلمم. صاحب قلمم که زاویهنشیناش شدم، امام هشتم بود. به این ترتیب بارِ باران نوشته شد. پیشنهاد فضیلت و قدرت هم که در آثارم میخوانید، همه محصول فکری استادم است.[۲]
زندگی و یادگار
دیدگاه
رمان دینی
رمان دینی برای من جستجوی فضیلت گمشده است. فضیلت هم نیازمند آگاهی تئوری رمان مدرن است. اما مدرن چیست؟ این مفهوم نو شدن در ذات نیست. بلکه استفاده مطلوب از دانش ادبی و هنری جهانی است؛ کوششی که نویسندهٔ دینی وظیفه دارد در باندی پرواز کند که اتمسفر کیهانیاش او را به خلاقیت برساند و «جهانی» بیندیشد اما خداباور باشد.[۲]
پاسداشتها
- پاسداشت بیست سال خلق اثر در حوزهٔ دفاع مقدس/ پاسداشت بیست سال تلاش تئاتر دینی، تالار وحدت، ۱۳۸۷
- سلاخ/ داستان برگزیدهٔ اول مسابقهٔ داستاننویسی رضوی، ۱۳۹۰
- اعطای نشان عالی اداره کل هنرهای نمایشی صدای جمهوری اسلامی ایران در آیین نهمین جشنوارهٔ بین المللی امام رضا، ۱۳۹۱
- تقدیر ویژه در جشنوارهٔ ادبی هنری هشت/ بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برای داستان برگزیده «اینجا کسی خواب نیست»، ۱۳۹۱
- در جشنوارهٔ ملی ادبی داستانهای قرآنی آیات/ آیین بزرگداشت چهار دهه فعالیت مستمر و تاثیرگذار تئاتر دفاع مقدس در خلق چهاردهمین جشنوارهٔ سراسری دفاع مقدس، ۱۳۹۲
- تجلیل در کافه فرهنگ مشهد، ۱۳۹۷
- دبیر نخستین جشنوارهٔ ملی نمایشنامهنویسی اقتباسی «گام دوم»[۱]
سعید تشکری از نگاه دیگران
فرزین عدنانی؛ آثار شما صاحب ندارد
بعد از خواندن کتابهایم با صراحت گفت شما ابنالوقت هستید. بعد هم گفت حافظ هم ابنالوقت بود، اما هزار سال است حافظ است. شما اما برای مخاطب روز مینویسید. آثار شما صاحب ندارد! تلنگر اساسی همینجا زده شد. بی صاحبی![۲]
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
بارِ باران کتابی شریف که حکم فرزندی خوشبخت را دارد. اما خیلی دیر به چاپ دوم رسید؛ علت این است که فرزندان پیاپی فرصت دیده شدن را از بار باران گرفتند. اگر کسی بار باران را بخواند و آثار دیگرم را هم متصل بخواند قطعا برای بار باران است که شاد میشود. چون به شدت منضبط، دقیق و وقفی به جهت بوطیقای حرم رضوی است. تراشهای کامل است. در مقام تعریف از خود نمیگویم بلکه این، قیاس بین آثارم است. رمان ولادت من دقیقا از منظومهٔ فکری بار باران سرچشمه میگیرد. غریب قریب، سیمیا و بسیاری دیگر مثل سبز آبی و شاه بهار که کتاب دوم رمان ولادت است هم از منظومهٔ فکری بار باران سرچشمه میگیرد. منِ داستانی در رمان بار باران تاریخ را حذف میکند. ادبیات جایش را میگیرد. پُرُتوتیپ بهجای پیشین تیپ در ادبیات اسطورهای و آیینی باید از جایی بنیانگذاری شود و به تکامل برسد. در سال ۱۴۰۰ بار باران مجددا چاپ شده است. آن زمان نخستین رمانم را نوشتم و اکنون رمانهای زیادی دارم که ین تئوری را کامل کردهاند. بار باران داستان من است از گوهرشاد. تاریخ تیتر است و نه استناد. در این کتاب نفی قدرت را در کنار فضیلت قرار دادم پس مستندات حافظ آبرویِ تاریخنویس یک تیتر است. من در بار باران، رزق یافتم که رماننویس شوم! اما نوشتن با درونمایهٔ امام هشتم یک فضیلت است[۲]
کارنامهٔ آثار و جوایز
سینما و تلوزیون
- مجموعهٔ تلوزیونی زمانه، نویسندهٔ مشترک شبکهٔ ۳، ۱۳۹۱
- واقعه، مجموعهٔ ۲۶قسمتی شبکهٔ ۲، ۱۳۸۵و۱۳۸۴
- یوسف میآید، تله فیلم، نویسنده و کارگردان، سیمای مرکز خراسان رضوی.
- محلهٔ سپیدار، مجموعهٔ تلوزیونی، نویسنده و مشاور، ۱۳۸۹
- شکر تلخ، مجموعهٔ تلوزیونی۱۳قسمتی، شبکهٔ استانی ایلام.
- گل آباد، مجموعهٔ تلوزیونی خراسان رضوی.
- رویت، فیلم داستانی، نویسنده و کارگردان، ۱۳۸۷.
- بهشت منتظر می متند، شبکهٔ دو سیما، ۱۳۸۵و۱۳۸۴.[۱]
رمان و داستان بلند
- ولادت/ انتشارات نیستان، ۱۳۸۹
- پاریسپاریس/ انتشارات نیستان، ۱۳۸۹
- بارِ باران/ انتشارات تربیت، ۱۳۸۴/ برندهٔ رمان برتر از جشنوارهٔ ادبیات داستانی شهید غنیپور در سال ۱۳۸۵، برندهٔ کتاب برتر سال رضوی سالهای ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸.
- غریب، قریب/ انتشارات بنیاد آفرینشهای هنری استان قدس رضوی، ۱۳۹۴/ برندهٔ کتاب سال رضوی سال ۱۳۹۴
- مفتون و فیروزه/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۳/ اثر برگزیدهٔ سیزدهمین جایزهٔ ادبی قلم زرین در سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴
- هرایی/ انتشارات علمی فرهنگی و بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۳۹۴
- هندوی شیدا/ انتشارات، ۱۳۹۴
- پاکان و الماس/ بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۹۷
- آبیها/ به نشر، ۱۳۹۸
- موقف/ به نشر، ۱۳۹۸
- اوسنه گوهرشاد/ به نشر، ۱۳۹۸
- دورتاب؛ مجموعهٔ هشت داستان رضوی/ انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۹۸
- سیمیا/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۸
- آرتیست/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۸
- سینما مایاک/ انتشارات کتاب کوچه، ۱۳۹۸[۱]
مقالهها و یادداشتها
- ظهور واقعی ترس در ادبیات ایران
- رمان «سیمیا» روایتی تاریخی برای آیندهای بهتر از گذشته و حال
- اثری به ظرافت شعر؛ یادداشتی بر رمان نیایشی «سیمیا»
- در انبار فضل تو بس دانههاست!؛ تحلیلی بر «سیمیا»ی سعید تشکری
- ولادت سیمیا
- «سیمیا»، همگرایی در واگرایی.[۱]
ادبیات نمایشی
- هفت دریا شبنمی/ دفتر تهیه و تدوین متون مذهبی مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵/ برندهٔ نویسندهٔ برتر از نخستین جشنوارهٔ نماز و نیایش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
- قاف/ حوزهٔ هنری، ۱۳۷۷/ برگزیدهٔ اول مسابقات نمایشنامهنویسی کودکان و نوجوانان یونسکو.
- قاصدک/ انتشارات مدرسه، ۱۳۷۹
- مادر/ انتشارات مدرسه، ۱۳۷۹
- اهل اقاقیا/ بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۷۴/ متن منتخب نخستین جشنوارهٔ سراسری تئاتر دفاع مقدس
- عاشقترین روزگار/ بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۷۵/ متن منتخب سومین جشنوارهٔ سراسری تئاتر دفاع مقدس
- آواز پر جبرئیل/ بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۷۶
- آینه، وقت آفتاب/ بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۷۷/ لوح سپاس و برگزیدهٔ بیست سال نمایشنامهنویسی دفاع مقدس، ۱۳۸۶
- وقت کوچ است.../ حوزهٔ هنری، ۱۳۷۷/ برگزیدهٔ نخستین مسابقهٔ نمایشنامهنویسی مشاهیر اسلام، ۱۳۷۶
- اینک هاویه/ حوزهٔ هنری، ۱۳۷۷
- به خورشید بگو/ بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۷۸
- آینه چشمان/ حوزهٔ هنری، ۱۳۷۹
- آبیهای زمین/ حوزهٔ هنری/ برگزیدهٔ اول مسابقات نمایشنامهنویسی محراب قلم، ۱۳۷۹
- حال شباب/ انتشارات نیستان، ۱۳۸۰
- برفابههای بهاری/ انتشارات نمایش، ۱۳۸۰
- وصل هزار مجنون/ انتشارات نمایش، ۱۳۸۰
- بشارت/ انتشارات نیستان، ۱۳۸۲
- دیدهٔ بیدار/ انتشارات نمایش، ۱۳۸۵
- آه و ماه/ حوزهٔ هنری خراسان رضوی، ۱۳۸۷
- سمنبویان/ انتشارات نمایش، ۱۳۸۷/ برگزیدهٔ ششمین جشنوارهٔ تئاتر رضوی، بخش تولید متون، ۱۳۸۷
- دست هزار غریب/ حوزهٔ هنری سورهٔ مهر، ۱۳۸۸
- شهادتخوانی/ حوزهٔ هنری، ۱۳۸۸/ برگزیدهٔ دومین جشنوارهٔ کریمهٔ اهل بیت، ۱۳۸۸
- یوسف میآید/ بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، ۱۳۸۸
- وصل هزار مجنون/ انتشارات نیستان، ۱۳۸۹
- وقتی زمین دروغ میگوید/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۱/ برندهٔ بیستودومین جایزهٔ کتاب فصل، ۱۳۹۱
- وقت خوب مصائب/ بنیاد آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، ۱۳۹۲/ برگزیده و تقدیر ویژهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ بینالمللی امام رضا، ۱۳۹۱
- من سقراط مجروح را دوست دارم/ انتشارات نیستان، ۱۳۹۵[۱]
سبک و لحن و ویژگی آثار
رمانهای تشکری توصیف ندارند و در واقع ترکیبی از نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی و داستاننویسی هستند. این شکل از داستاننویسی، پیشنهاد او به ادبیات است. البته پیش از این مارگریت دوراس این ترکیب را ارائه کرده است. تصویر از فیلمنامه، دیالوگ از نمایشنامه، پیرنگ از رمان. اما توصیف در این ساختار، خواننده را مواجه با ضدّ اتمسفر میکند. شخصیتشناسی آثار وی تکساحتی نیست و خودش در داستانش کاراکتر دارد. سعید تشکری با علایق معرفتیِ ایرانی و دینیاش کوشش میکند قهرمانانی توأمان دیدنی و خواندنی خلق کند؛ ادبیاتی که «شهود» بن مایهاش است. کهنالگوها در نوع رماننویسی وی بسیار به کار گرفته میشود.[۲]
معرفی چند اثر
دربارهٔ رمان بارِ باران
این رمان اثری است که تشکری را از دنیای هنرهای نمایشی به ادبیات پرتاب کرده است. داستان این رمان، دربارهٔ شخصیت تاریخی گوهرشادبیگم، عروس حاکمان تیموری در خراسان است که باعث و بانی ساخت مسجد گوهرشاد در مشهد شد.[۲]
منبعشناسی
مقالات
- کلاف گم (دست هزار غریب نوشتهٔ سعید تشکری)، نویسنده: هومن نجفیان، صحنه دورهٔ جدید تابستان ۱۳۸۸۸، شمارهٔ ۶۷.