رهی معیری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
معیری یکی از چند چهره ممتاز غزلسرای معاصر است. وی علاوه بر فعالیت در شعر و هنر، در انجمنهای بسیاری فعالیت داشت. او سالها با وحید دستگردی در انجمن نظامی که برای تصحیح و مقابله دیوان نظامی تشکیل شده بود همکاری کرد. علاوه بر این در انجمنهای ادبی، انجمن موسیقی ملی، جامعهٔ باربد، انجمن ادبی فرهنگستان ایران و انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی عضویت داشته است. رهی سرایش شعر را از هفده سالگی آغاز کرد و اولین سروده وی بدین شرح بود: | معیری یکی از چند چهره ممتاز غزلسرای معاصر است. وی علاوه بر فعالیت در شعر و هنر، در انجمنهای بسیاری فعالیت داشت. او سالها با وحید دستگردی در انجمن نظامی که برای تصحیح و مقابله دیوان نظامی تشکیل شده بود همکاری کرد. علاوه بر این در انجمنهای ادبی، انجمن موسیقی ملی، جامعهٔ باربد، انجمن ادبی فرهنگستان ایران و انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی عضویت داشته است. رهی سرایش شعر را از هفده سالگی آغاز کرد و اولین سروده وی بدین شرح بود: | ||
کاش از درم آن شمع طرب میآمد | |||
وین روز مفارقت به شب میآمد | وین روز مفارقت به شب میآمد | ||
آن لب که چون جان ماست، دور از لب ماست | آن لب که چون جان ماست، دور از لب ماست | ||
ای کاش که جان ما به لی میآمد | ای کاش که جان ما به لی میآمد | ||
و پس از آن به اغلب سبکهای شعری دست برد. | |||
==از میان یادها== | ==از میان یادها== |
نسخهٔ ۳ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۷
رهی معیری | |
---|---|
نام اصلی | محمد حسن (بیوک) معیری |
زمینهٔ کاری | شعر، نقاشی، موسیقی |
زادروز | ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ تهران |
پدر و مادر | محمدحسن خان |
مرگ | آبان ۱۳۴۷ |
ملیت | ایرانی |
علت مرگ | سرطان |
سبک نوشتاری | اغلب قالبهای شعری، مطالب سیاسی و انتقادی، و گاهی طنز |
کتابها | سایه عمر |
شریک(های) زندگی |
مریم فیروز |
اثرپذیرفته از | سعدی، حافظ، مولوی، صائب و گاه مسعود سعد سلمان و نظامی |
محمدحسن معیری معروف به رهی معیری شاعر و غزلسرای معاصر که از تصنیفسرایان و ترانهسازان ممتاز دوره خود بوده است. او به هنرهایی چون موسیقی و نقاشی هم تسلط داشت.
معیری یکی از چند چهره ممتاز غزلسرای معاصر است. وی علاوه بر فعالیت در شعر و هنر، در انجمنهای بسیاری فعالیت داشت. او سالها با وحید دستگردی در انجمن نظامی که برای تصحیح و مقابله دیوان نظامی تشکیل شده بود همکاری کرد. علاوه بر این در انجمنهای ادبی، انجمن موسیقی ملی، جامعهٔ باربد، انجمن ادبی فرهنگستان ایران و انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی عضویت داشته است. رهی سرایش شعر را از هفده سالگی آغاز کرد و اولین سروده وی بدین شرح بود:
کاش از درم آن شمع طرب میآمد
وین روز مفارقت به شب میآمد
آن لب که چون جان ماست، دور از لب ماست
ای کاش که جان ما به لی میآمد
و پس از آن به اغلب سبکهای شعری دست برد.
از میان یادها
عشق
رهی هیچ گاه ازدواج نکرد او سالها عاشق مریم فیروز، فرزند میرزا فرمانفر، بود. نخستین بار در مهمانی در خانه مصطفی فاتح که در یکی از روزهای اردیبهشت بود او را دید همین دیدار اغاز یک عشق شورانگیز بود. برخی از اثار رهی که به گفته دیگران، از بهترین اثار ادبیات کلاسیک است به لطف همین عشق سروده شد. مریم فیروز با هیچیک از زنان دوره خویش قابل مقایسه نیست. وی یکی از شاخصترین زنان دوران خود است دختری از خانوادهای پرنفوذ و ثروتمند. مشوق رهی برای نوشتن مطالب انتقادی در روزنامهها مریم بوده و این شاعر به لطف معشوقش سرودههای جان دار و ماندگاری سروده است. مریم منبع ذوق شاعرانه رهی بود از طرفی مریم فیروز اندک اندک د رمحافل چپ زنان تهران، مشهور شد و در نهایت میان عشق و سر پر شور دومی را انتخاب کرد و در راهی قدم گذاشت که سراسر آورگی و زندان و شکنجه بود و عشقش را پشت سر رها کرد. و سرنوشت این شور عاشقانه نافرجام بود.
دارایی
زندگی رهی پس از دو دهه کار دولتی و سی و پنجسال قافیهپردازی شامل اینهاست: چند جلد کتاب شعر، یک میز تحریر و صندلی، چند دست لباس و ده بیستتا کراوات که معشوقههای پنهانی اش برایش خریدهاند.
زندگی شخصی
وی شاعری بود که مدام از عشق و زیبارویی یار و بیعهدی و بیوفایی میگفت اما هیچگاه ازدواج نکرد! گفتههای بسیاری در رابطه با تجرد او وجود دارد که مطلب زیر از آن جمله است: به زیدی گفتند چرا زن نمیگیری؟ گفت: معلمم! حالا اگر رهی هم زن نمیگیرد شاید برای اینکه شاعر است. شاعر نمیتواند دل خود را به بند بزند، محبوس شود، فکر خانه و خانواده کند. دوست دارد به هر چمن که میرسد گلی بچیند و برود پای گل نشستن و خارش میکند، سوژه از بین میرود، مضمون گم میشود و قافیه میسوزد.
مرگ
پیام یغما
در آخرین ساعت که مجلهٔ یغما زیر چاپ بود از مرگ شاعرِ استاد، دوست عزیز دانشمند، رهی معیری خبر رسید. جمعه ۲۳آبان ۱۳۴۷. رهی در میان شاعران معاصر به نام بود، ذوقی بسیار لطیف و طبعی نکتهسنج داشت. خدا بیامرزدش. همه باید برویم از پی هم آن دمی دیر و این زمانی زود هیچ صورت ز خاک بسته نشد که به خاک اندرون ز هم نگشود هیچ منسوج روزگار نکرد که بننگست تارش از هم و پود مرگ را زادهایم مردنیایم پیشوار بزرگ ما فرمود...
افسوس بناغلی علوی (از شعرای افغانستان)
از خبر مرگ سخنسرای عالی مقام پارسی رهی معیری تأثر بزرگی به م دست داد و این پارچه ارتجالی که مبین احساس من است تقدیم شد امید اشت اجازه نشرش بدهند. این سروده در رثای معیری است که توسط شاعر افغان فرستاده شده بود تا چاپ شود وو حبیب یغمایی در مجله یغما ان را منتشر کرد. شمعی خموش شد در خامشی سرد فرو رفت آشیان اما چه خامشی جانکاه و سینهسوز
دیگر صدای بلبل دستانسرای عشق زین اشیان سرد بیرون نمیشود
دیگر زبان شعر به شیوایی بیان آن شعرهای نغز انشا نمیکند آری: امشب ز تند باد خزان شمع نیمسوز خاموش و سرد شد دیگر میان سینه آزادهٔ رهی از عشق گلرخان آن دل نمیتپد آن دل که گرم بود ز احساس و آرزو از عشق بی زوال از گرمی محبت و احساس مردمی دیگر نمی تپد
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی
۱۲۸۸: تولد در ماه اردیبهشت ۱۳۰۵: سرودن اولین شعر در قالب رباعی ۱۳۲۲: ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر که بعدا وزرات صنایع شد ۱۳۴۵: چاپ مجموعه ای از اشعار با نام «سایه عمر»
از کودکی تا پیری
محمدحسن در سال ۱۲۸۸ دیده به دنیا گشود. در همان سال پدرش دنیا را ترک گفت و او از کودکی در دامان مادری که هم برای او مادر بود و هم پدر رشد کرد. او در خانوادهای هنری زاده شد. هم خانواده پدری و هم مادری در موسیقی و نقاشی دستی داشتند. رهی معیری پسر محمدحسن خان و نوهٔ معیرالملک (نظامالدوله)، وزیر خزانه، و از طرف مادری نوه میرزا عباسخان قواملدوله تفرشی، وزیر خارجه دوره ناصری بود. در ابتدا آموزشهای اولیه هنر را از مادر فراگرفت و در کنار مدرسه به موسیقی و نقاشی هم میپرداخت و آنها را با هم پیش میبرد. از همان اوان نوجوانی دل به سرودن داد و به اشعار شاعرانی چون سعدی، حافظ، ملای روم علاقه بسیاری داشت پس از اتمام دبیرستان و گرفتن دیپلم در مشاغل دولتی استخدام شد. دهه ۲۰ اوایل سرایش او بود در آن دوران ترانه هم میسرود، از همان ایام به انجمن ادبی حکیم نظامی رفت و آمد کرد و چندی بعد، از اعضای سختکوش آن شد. هر چه گذشت قلمش در نظم، طنز و فکاهیات، اشعار طنزآلود و نیشدار انتقادی سیاسی و اجتماعی قویتر شد. او این نوشتهها را با نامهای مستعاری چون زاغچه، شاهپریون و ... در روزنامههایی چون توفیق و باباشمل به چاپ میرساند. در سال ۱۳۴۶ سرطان گریبانش را گرفت! برای معالجه به لندن سفر کرد اما مؤثر نیفتاد و در ۲۴آبان ۱۳۴۷ دیده از دنیا بست. {{نشانی وب=
شخصیت و اندیشه
اگر بخواهیم از صفات و شخصیت معیری بگوییم، شوریدگی، فروتنی و عشقورزی را میتوان نام برد. او مجهز به اخلاق و صفاتی نیکو بود همین بود که جایگاه ویژهای در دل طرفدارانش داشت.
زمینهٔ فعالیت
نقاشی و موسیقی را از خانواده پدری و مادری به ارث برد مخصوصا موسیقی که بیشتر با شنیدن آن را آموخت. علاوه بر شعر و شاعری عاشقانه، طنز هم مینوشت. او گاهی برای روزنامهها و مجلات از سیاست و اجتماع مینوشت و نقد میکرد.
از نگاه دیگران
عبدلعلی دستغیب
در روزگار ما شاعران چیرهدستی چون ملکالشعرا بهار، فریدون توللی، محمدحسین شهریار، پژمان بختیاری، امیری فیروزکوهی، رهی معیری، موید ثابتی،احمد گلچین معانی، هوشنگ ابتهاج، ابوالحسن وزیری، جلوههای دلانگیز احساسات و عواطف را در غزلهای زیبایی نشان داده و شعرهایی سرودهاند که همیشه بر سر زبانهاست ولی در میان این غزلسرایان ما، رهی معیری لطف و ظرافت خاصی دارد و در قدرت توصیف حالات روحی ممتاز است.
جلال میزبان
جناب شاعر تقریبا پنجاه سال است از عمر شریفش میگذرد ۳۵ سال است که شعر میگوید و پنجاه سال تمام است که دوستدا ر موی خوش و روی دلکش است، اما با همه این احوال اگر کتاب رهی را رؤیت بفرمایید بس که به خودش ور میرود و ترگل و ورگل است که خیال میکنید با یک جوان ۲۵ساله رو به رو هستید.
نوشته روزنامه اصلاح (کابل)
شعر رهی کیف و حالی داشت که با سلاست گفتار و روانی طبع مخصوص گویندهاش، خواننده و شنونده را لحظات غنیمتی مشغول میداشت و بر بال خیال به دنیای سوز و ساز و شور حالش میبرد. ترانهساز شیوا بیان غزل را به مفهوم غزل انشا میکرد و مطالعه شعرش اهل دل را جذب و شوری وصفناپذیر میبخشید. اگر بتوان احساس را ترسیم کرد و اگر شعر گنجایش بیان احساس را دارد پس شعر رهی همهاش جذبه و احساس است.
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
تأثیرپذیریها
طرز بیان شاعر در برخی شعرها گاهی به سبک عراقی، مخصوصا سعدی، و گاهی به سبک هندی، مخصوصا صائب، نزدیک است اما تقلید نیست که شباهت تامی با آنها داشته باشد او خواسته با ترکیب این دو شیوه کلام روان سعدی و خیالانگیزی و باریکبینی صائب را در یکجا جمع آورد و در این باره موفق هم بوده. به همین دلیل میتوان اظهار کرد که رهی معیری گاهی از این دو شاعر تأثیر گرفته و پیروی کرده است. رهی از دوستداران سعدی، حافظ، مولوی، صائب، مسعود سعد سلمان و نظامی بود اما سخنان او نخستین تأثیر را از سعدی میپذیرفتند و خود نیز دلبستگی و توجه بیشتری به اشعار سعدی داشت.
علت شهرت
اغلب آثار رهی در مجلات و نشریات دوره خود به چاپ میرسیدند همین باعث شهرت هر چه بیشتر او شد. خاصه مطالب سیاسی و طنزآلود او موجب این نامداری شد.
آثار و کتابشناسی
غزل، ترانه و تصنیف میسرود همچنین از سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی هم عقب نمیماند. اولین تصنیف سروده شده توسط او با نام «خزان عشق» شهرت عجیبی در سر تا سر کشور یافت. خزان عشق از سرودههای بسیار دلپذیر اوست.
شد خزان گلشن آشنایی بازم اتش به جان زد جدایی عمر من ای گل طی شد بهر تو وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود عشق و وفاداری با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی نوگل گلشن جور و جفایی از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است روش بختم این است از جام غم مستم دشمن میپرستم تا هستم
تو و مست از می به چمن چون گل خندان از مستی به گریه من با دگران در گاشن می نوشی من ز فراغت نالخ کنم تا کِی
تو و نی چون ناله کشیدنها من و چون گل جامه دریدنها ز رقیبان خواری دیدنها دلم از غم خون کردی چه بگویم چون کردی دردم افزون کردی
برو ای مهر و وفا عاری برو ای عاری ز وفاداری بشکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و دردم از عمرم که در وفایت شد طی ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی
نمیکنی ای گل یک دم یادم که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بی تو بود از غم خون دل من آه از دل تو
گر چه ز محنت خوارم کردی با غم و حسرت یارم کردی مهر تو دارم یاز بکن ای گل با من هر چه توانی ناز هر چه توانی ناز کز عشقت میسوزم باز
ویژگی آثار
اگر بخواهیم آثار شاعر را دستهبندی کنیم میتوان آنها را به پنج دسته: اشعار انتقادی، غزل، مثنوی، قصیده و قطعه تقسیم کرد. برخی صاحبنظران معتقدند که محتوای اغلب سرودههای رهی درباره گل و باده و درد هجر است. مثالی برای این گفتار: خیالانگیز و جان پرور چو بوی گل سراپائی نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبائی وی در شعرهایی چون «نیلوفر»، «سنگریزه» و «نغمه حسرت» از وصل میگوید و وصفش میکند. غزلیات رهی تاب این را ندارند که انتقادی اساسی شوند همچون ظرف بلور خوشتراش و حساسی که به دست هنرمندی ماهر ساخته شده و در عین حال شکننده است. سرودههای وی لطیف است، ترکیبات بدیع در آن دیده میشود گاهی با چند ترکیب از اثار شاعران نامدار اثری زیبا ساخته اما تقلید نکرده زیرا سرودههای شعر مختص خودش است و آن دارد. در اشعارش زبان خاصی به کار رفته که مخصوص خود اوست.
اشعار انتقادی
از پررنگترین اشعار انتقادی او قطعهای است که در رابطه با وکالت خانمها در زمان تقدیم ماده واحده به مجلس چهاردهم سروده است. که بدین شرح است: بعد از این مجلس ما لالهستان خواهد شد وین چمن جلوگه سرو قدان خواهد شد آید ان فتنه پدیدار که نشنیده کسی و ان قیامت که شنیدیم عیان خواهد شد دل «اکبر» به نگاهی ضربان خواهد یافت چشم «دشتی» به غزالی نگران خواهد شد مجلس امروز اگر جای دغلبازان است بعد از این قبلهٔ صاحبنطران خواهد شد من ندانم که از این ره چه شود حاصل ما دانم اینقدر که «ذوالقدر» جوان خواهد شد بعد از این رأی به خوبان دلارای دهید وز کرم «زاغچه» را نیز در آن جای دهید
از قطعات او
وی قطعهای هنگام جیرهبندی و کمیابی قند سروده که در آن زمان زبان زد خاص و عام شد. این اثر در سال ۱۳۲۱ سروده شده. پیش آن نوش لب ز حسرت قند شکوه کردم به پاسخم این گفت قند اگر نیست بوسهد من هست جان فدای لبش که شیرین گفت
شعری دلانگیز
سرودی برای ایران سرود که سالها از رادیو پخش میشد تو ای پر گهر خاک ایران زمین که والاتری از بهشت برین هنر زنده از پرتو نام توست جهان سرخوش از جرعه جام توست...
فهرست آثار
ترانهها
نوای نی دارم شب و روز شب جدائی یار رمیده لاله خونین مرغ حق به کنارم بنشین من از روز ازل دیوانه بودم کاروان
قطعه
شمعدانی اتشین گل یخ آتش سنگریزه مریم سپید
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
۱.«رهی معیری»، به قلم عبدالعلی دستغیب، منتشر شده در نشریه پیام نوین، دوره سوم، شماره۲، آبان ۱۳۹۹ ۲.«رهی معیری»، به کوشش جلال میزبان، منتشر شده در سالنامه کیان، ۱۳۳۸ ۳.«مرگ رهی معیری»، منتشر شده در مجله یغما، سال بیست و یکم، شماره۶، ۱۳۴۷ ۴.«مرگ رهی معیری»، منتشر شده در مجله یغما۷ سال بیست و یکم، شماره۷، ۱۳۴۷ ۵.«بیدقتی در چاپ دیوان رهی معیری»، به کوشش مححمد قنبری مرداسی، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شماره۷۳، آبان۱۳۸۲ ۶.«موضوع و مزمون در غزل رهی معیری»، به کوشش پروین دخت مشهور، منتشر شده در پژوهشنامه ادب غنایی، دوره نهم، شماره۱۷، پاییز و زمستان ۱۳۹۰ ۷.«بررسی رابطه ترامتنی غزل رهی معیری با سعدی»، به قلم هوشنگ محمدی افشار وو مبین صالحینیا، قند پارسی، شماره۴، پاییز۱۳۹۸ ۸.«نقد و طنز: بیان در غزلیات رهی معیری»، به قلم عاقله شعبانی، کیهان فرهنگی، شماره ۲۵۳، آبان ۱۳۸۶ ۹. «یک خاطره و دو شعر چاپ نشده از رهی معیری»، به کوشش رضا سجادی، حافظ آبان۷ شماره ۲۰، ۱۰. السخریه: مکانتها و مضامینها فی شعر رهی معیری و محمد الجواهری (دراسه مقارنه)، به قلم جهانگیر امیری و رضا کیانی، منشر شده در دراسات فی العلوم الانسانیه، دوره ۱۹، شمار۳، ۱۴۳۳ ۱۱. کار بست نشانه شناسی مایکل ریفاتر در تحلیل شعر «شبی در حرم قدس» رهی معیری، به قلم اسماعیل آذر، فرهنگ رضوی، سال هفتم۷ شماره ۲۸، زمستان۱۳۹۸ ۱۲. جایگاه رهی معیری پر میان شاعران معاصر و تحلیل برخی از جنبههای هنری سخن او، به کوشش اکبر صیادکوه، علیاکبر کمال ابادی فراهانی،دانشکده ادبیات و علوم انسانی (باهنر کرمان)، دوره جدید، شماره ۱۸۷ زمستان۱۳۸۴ ۱۳. «رهی معیری» به معرفی عرفانی، منتشر در مجله هلال، اسفند ۱۳۳۵، شماره ۱۸، طی صفحات ۳۸ تا ۴۵ ۱۴. «رهی معیری» صفورا هوشیار،منتشر شده توسط دانشنامه جهان اسلام،۱۳۹۴، شماره ۲۰، طی صفحات ۸۸۰ تا ۸۸۲ ۱۵. «شعری چاپ نشده از رهی معیری»،به قلم شمسالدین سیدان تهران، منتشر شده در مجله حافظ، شهریور ۱۳۸۸، شماره ۶۲، صفحه ۴۰ ۱۶. «نقد شعر رهی معیری از منظر روانشناسی لوشر»، به کوشش سید مائده واقعه دشتی، مجله پژوهشهای نقد ادبی و سبک شناسی، پاییز۱۳۹۳، شماره۱۷، طی صفحات ۱۹۳تا۲۱۶
بررسی چند اثر
ساقی جلوه میکند
همان طور که میدانیم رهی معیری گاهی پیرو سبک عراقی و هندی بوده و در برخی سرودهها از جمله غزل «جلوه ساقی» این پیروی نمودار است. در این اثر بعضی ابیات به سبک عراقی و بعضی دیگر به سبک هندی سروده شده اما مسئلهای که نمود بیشتری دارد طرز بیان خاص شاعر است که عاری از سهلانگاری لفظیست. همان اشتباهاتی که در اغلب اثار شعرای معاصر دیده میشود! در قدح عکس تو، با گل در گلاب افتاده است مهر در آئینه، یا اتش در اب افتاده است باده روشن دمی از دست ساقی دور نیست ماه امشب، همنشین با آفتاب افتاده است (سبک عراقی) چشم او بیمار و از چشم من آید جوی خون زلف او پر تاب و جان ما به تاب افتاده است خفته از مستی به دامان ترم، آن لاله روی برق از گرمی در آغوش سحاب افتاده است (سبک هندی)