از اسطوره تا حماسه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
===مقدمهنویس یا یادداشتنویس=== | ===مقدمهنویس یا یادداشتنویس=== | ||
===چرا باید این کتاب را خواند=== | ===چرا باید این کتاب را خواند=== | ||
===دکتر محمد ریاحی | ===دکتر محمد ریاحی دربارهٔ «از اسطوره تا حماسه» میگوید=== | ||
در مقالات محقق گرامی در راهی نارفته و کمتر شناخته قدم نهاده و کلیهٔ مواد و منابع مربوط را از زبانهای باستانی ایران و اسطورههای هند و اروپایی و متون دورهٔ اسلامی و حماسههای ایرانی و داستانهای عامیانه ایران و ملل همسایه و ادیان مختلف، به دقت مورد مقایسه و تحقیق قرار داده و حدسهای صائب زده و به نتایج خردپذیر دست یافته است. | در مقالات محقق گرامی در راهی نارفته و کمتر شناخته قدم نهاده و کلیهٔ مواد و منابع مربوط را از زبانهای باستانی ایران و اسطورههای هند و اروپایی و متون دورهٔ اسلامی و حماسههای ایرانی و داستانهای عامیانه ایران و ملل همسایه و ادیان مختلف، به دقت مورد مقایسه و تحقیق قرار داده و حدسهای صائب زده و به نتایج خردپذیر دست یافته است. | ||
==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== |
نسخهٔ ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۸
از اسطوره تا حماسه | |
---|---|
نویسنده | سجاد آیدنلو |
ناشر | انتشارات جهاد دانشگاهی انتشارات سخن |
محل نشر | مشهد- تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۸۵ |
تعداد صفحات | ۲۴۰ صفحه |
موضوع | نقد ادبی |
زبان | پارسی |
مجموعهٔ از اسطوره تا حماسه به قلم دکتر سجاد آيدنلو، دربرگيرندهٔ هفت گفتار دربارهٔ مسائل اساطيری و آيينی شاهنامه است.این کتاب در سال ۱۳۸۷ برندهٔ جایزهٔ جلال آلاحمد در بخش نقد ادبی شد.[۱]
کتاب از اسطوره تا حماسه دومین کتاب دکتر سجاد آیدنلو، در حوزهٔ شاهنامه است. این کتاب برای اولین بار، در سال ۱۳۸۵ چاپ شده است.هفت گفتار این کتاب دربارهٔ مسائل آیینی شاهنامه است که بر پايهٔ اين ديدگاه که بسياری از روايات اصيل حماسی، خاستگاه و پشتوانه اساطيری دارند نگاشته شده، و در آنها سابقه، الگو، پیشنمونه و منشأ اساطیری و آیینی چند شخصیت در شاهنامه و سنت حماسی ایران پرداخته شدهاست. آخرین چاپ این کتاب را انتشارات سخن در سال ۱۳۸۸ با اضافه کردن یک مستدرک برای مقالهٔ «جام کیخسرو و جمشید» منتشر شد.
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)
کتاب از اسطوره تا حماسه نوشتهٔ دکتر سجاد آیدنلو، هفت گفتار در شاهنامهپژوهی است. این هفت گفتار مستقل از یکدیگر هستند و محوریت و موضوع اصلی آنها اسطورهشناسی و شخصیتهای اسطورهای است. هر یک از گفتارها در زمانهای گوناگون و در مجلات متفاوت علمی- پژوهشی به چاپ رسیدهاند. انتشارات سخن چاپ دوم این اثر را در سال ۱۳۸۸ همراه با افزودن مستدرکی به یکی از گفتارها( جام کیخسرو و جمشید) و مقدمهای از دکتر امین ریاحی منتشر کرد. عناوین مقالات عبارتند از: -ارتباط اسطوره و حماسه بر پایه ٔشاهنامه و منابع ایرانی - فرضیهای دربارهٔ مادر سیاوش - نشانههای سرشت اساطیری افراسیاب در شاهنامه - نوشدارو چیست؟ - اسب دریایی در داستانهای پهلوانی - جام کیخسرو و جمشید - ترنج بویا و به زرین( تأملی بر یک آیین ایرانی در شاهنامه)
انگیزه نویسنده
آیدنلو دربارهٔ انگیزهٔ چاپ این مجموعه مقالات میگوید: این مقالات هر یک پیشتر در نشریاتی مانند: مجلهٔ مطالعات ایرانی، نامهٔ فرهنگستان، پژوهشهای ادبی، ایرانشناسی، نامهٔ پارسی و آموزش زبان و ادبیات فارسی چاپ شده است. اما چون نگارندهٔ مجموعه مقالات را بازتاب دستآوردهها و دیدگاههای هر پژوهنده در زمان نگارش و چاپ هر یک از مقالاتش میداند، بازنگری و تجدید تحریر آنها را شیوهٔ درستی نمیداند و معتقد است که باید یافتههای تازه را در قالب مستدرکات یا یادداشتهای تکمیلی حتی بعضاً مقالات مستقل، مطرح کرد. علاوهبر این مباحث این کتاب را بنابر ویژگی عامّ پژوهشهای علوم انسانی و خصوصاً تحقیقات مربوط به اسطوره و حماسه صرفاً باید در محدودهٔ فرضیه و پیشنهادات احتمالی تلقی کرد که ممکن است، خود نگارنده یا دیگران با یافتن و ارائهٔ قرائن بیشتر و دلایل دیگر به ردّ و نقد آنها بپردازند. بیتردید اگر یکی از فرضیات یا مقالات این هفت گفتار بتواند پژوهنده و منتقدی باریکبین را به طرح نکات و احتمالات دیگر برانگیزد نگارنده به مقصود نهایی خویش رسیده است.
تقدیمشده به
دکتر آیدنلو این مجموعه مقالات را تقدیم به « دانشمندان بیهمال»: استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد دکتر بهمن سرکاراتی و استاد دکتر جلال خالقی مطلق کرده است.
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
چرا باید این کتاب را خواند
دکتر محمد ریاحی دربارهٔ «از اسطوره تا حماسه» میگوید
در مقالات محقق گرامی در راهی نارفته و کمتر شناخته قدم نهاده و کلیهٔ مواد و منابع مربوط را از زبانهای باستانی ایران و اسطورههای هند و اروپایی و متون دورهٔ اسلامی و حماسههای ایرانی و داستانهای عامیانه ایران و ملل همسایه و ادیان مختلف، به دقت مورد مقایسه و تحقیق قرار داده و حدسهای صائب زده و به نتایج خردپذیر دست یافته است.
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
مقالاتی که در مجموعهٔ از اسطوره تا حماسه گرد آمده اند، گر چه طرح و زمینهٔ برخی از آنها پیشتر توسط محققان دیگر در قالب مقاله یا کتابهایی ارائه شده بود، اما یافتن قرائن و شواهد متعدد دیگر و نیز علمی و روشمند بودن تحقیقات آیدنلو در حدی است این مقالهها را میتوان فرضیهها و نظریههای نو و تازه قلمداد کرد. از دیگر محاسن این کتاب اشراف و تسلط نویسنده به منابع و مراجع مورد نیاز در زمینهٔ مباحث مرتبط است. همان ویژگی مثبتی که در سایر مقالات او نیز به کرات دیدهایم. بدون تردید در حوزهٔ تحقیق در رشتههای علوم انسانی، منبعشناسی و احاطهٔ کامل بر منابع یکی از اساسیترین اصول است. کاری که آیدنلو در همهٔ مقالاتش به خوبی بدان توجه داشته است. اگر بخواهیم به این مجموعه بر اساس معیارهای جدید نقد ادبی توجه کنیم، شاید بتوانیم آن را نوعی نقد اسطورهایادب حماسی بنامیم. نقدی که در کشور ما سابقهٔ چندانی ندارد. شاید دلیل بیتوجهی بدان، محدودیتهایی است که در نقد اسطورهای وجود دارد. ظاهراً کاربرد نقد اسطورهای خیلی فراتر از قلمرو زیباییشناسی و تاریخی است و مخاطب را به قذیمیترین و باستانیترین آیینها و باورهای بشریت و به عبارتی به « دل تاریکی» انسانها میبرد. شاید این سخن نویسندگان کتاب راهنمای رویکردهای نقد ادبی پذیرفتنی باشد که گفتهاند:« نقد اسطورهای امکاناتی استثنائی برای پیشبرد، شناخت و تفسیر ادبی فراهم میآورد. هیچ یک از دیگر رویکردهای نقدی از چنین عمق و گستردگی برخوردار نیستند.» [ گفتارهایی در شاهنامهپژوهی، مهدی رحیم پور، مجلهٔ جهان کتاب، سال دوازدهم، شماره ۵ و ۶، شهریور و مهر ۸۶، ص ۲۰]
خلاصهٔ مفصل مقالهها:
ارتباط اسطوره و حماسه بر پایهٔ شاهنامه و منابع ایرانی
در این مقاله در مقدمهای کوتاه به تعریف اسطوره و حماسه پرداخته شده است. در ادامه دکتر آیدنلو ضمن اشارهٔ اجمالی به حماسه، به ارتباط بین اسطوره و حماسه بر پایهٔ شاهنامه و روایات ایرانی به صورت اجمالی میپردازد، که این ارتباط به ده صورت قابل مشاهده است: محدودیت زمانی و مکانی، کاهش صبغهٔ قدسی و مینوی، اسطوره به هنگام تبدیل شدن به حماسه، شکستگی اسطوره، جابهجایی و دگرگونی حماسه، شکستگی اسطوره هنگام گذر به حماسه، انتقال؛ به این معنی که در جریان شکلگیری داستانهای حماسی، کارها یا ویژگیهای یک شخصیت یا موجود اساطیری به کس یا چیزی دیگر منتقل میشود، قلب یا تبدیل، تلفیق یا ادغام، حذف و فراموشی تغییرات و تفاوتها و روابطی است که بین اسطوره و حماسه وجود دارد.
فرضیهای دربارهٔ مادر سیاوش
نویسنده از میان فرضیههایی که در خصوصی مادر سیاوش ارائه شده است این فرضیهٔ احتمالی را میپذیرد که« ساخت و صورت اصلی و کهن روایت، مادر سیاوش، پری در مفهوم باستانی و پیش از زرتشت این موجود اساطیری بوده است که در طول زمان و مراحل گذار داستان از اسطوره به حماسه... هویت او نیز به هیئت متناسب با داستان حماسی؛ یعنی دختری زیبا دلربا درآمده است.»(ص۶۴) در واقع آیدنلو با توجه به سرشت ایزدیان «پریان» و نمود خویشکاری این پریان دلربا و افسونگر بوده که با قرارگرفتن بر سر راه یلان ایرانی و برانگیختن عشق پادشاه ایران وظیفهٔ اساطیری خود، یعنی باروری و زایندگی را با به دنیا آوردن سیاوش انجام میدهد. وی برای اثبات این فرضیه، بر دوازده مورد از نشانهها و ویژگیهای پیدا و پنهان ذات «پریانهٔ» مادر سیاوش در داستان شاهنامه اشاره کرده است.
نشانههای سرشت اساطیری افراسیاب در شاهنامه
جنبهٔ خشکسالی از بین بردن آبها دوزیستی بودن افراسیاب، اقامت داشتن افراسیاب در مغاک و زیر زمین، درفش و خفتان تیرهداشتن وی، جادوگر دانسته شدن افراسیاب از مهمترین نشانههایی است که نویسنده آنها را قرائنی برای اسطورهای بودن سرشت افراسیاب عنوان کرده است. وی در این مقاله ضمن استفاده از منابع مختلف پیش از اسلام به ارائهٔ شواهدی از شاهنامه پرداخته است و سرانجام به این نتیجه رسیده است که افرسیاب در واپسین مرحلهٔ تغییر و تکمیل شخصیت خویش وارد عرصهٔ تاریخ شده و « به هیئت شاه- یل تورانی و سپستر پهلوانی ترک و بودهای تاریخی درآمده است، اما نشانههای سرشت نخستین و اساطیری او در شاهنامه و برخی دیگر از منابع، برجای مانده است»(ص۸۳)
نوشدارو چیست؟
نویسنده پس از بحث ریشهشناختی واژهٔ نوشدارو و بررسیهایی که از منابع مختلف اوستایی و پهلوی انجام داده، این حدس را زده است که نوشدارو با هوم ارتباطی مستقیم دارد. هوم نام ایزدی است که نمود زمینی آن گیاهی مقدس به همین نام است و به صورت گیاهی زردرنگ و نرک ساقه معرفی شده که طبق سنت مزدیسنی، فروهر زرتشت در داخل آن است. نویسنده در ادامه ضمن اشاره به جایگاه هوم در متون اوستایی این احتمال را میدهد، که «نوشداروی معالج داستان رستم و سهراب، همان درمانبخش دوردارندهٔ مرگ اوستا است، که در شاهنامه صفت اصلی آن در قالب معنایی نوشدارو جانشین نامش گشته است»(ص۹۴) آیدنلو همچنین به استناد منابعی همچون گزیدههای زادسپرم، تورات، دده قور قود، هفتپیکر نظامی، و مرزباننامه، نوشداروی شاهنامه را گونهٔ گیاهی در مقابل نوع آشامیدنی میداند که در کنار می، موجب درمان جراحتها میشود. همچنین به نظر نویسنده، نقش نوشدارو در شاهنامه، صرفاُ درمانگری است چرا که زندگی ابدی، خاصِ اسطوره است و در حماسه عمر طولانی جایگزین آن شده است.
اسب دریایی در داستانهای پهلوانی
نویسنده پس از تحقیقات مفصل در زمینهٔ « اسب دریایی» در باورهای اساطیری و عامیانه به این نتایج رسیده است که نژاد دریایی اسب از پرتکرارترین مضامین داستانی مربوط به اسب محسوب میشود و مصداقهای آن در داستانها و معتقدات ملل مختلف دیده میشود. همچنین بر اساس تحقیقات آیدنلو قدیمیترین اشارهٔ داستانی به مضمون «اسب دریایی»در فرهنگ و ادب ایرانزمین ، روایت کشته شدن یزدگرد بزهکار در شاهنامه است. همچنین بیرون آمدن اسب دریایی از آب و درآمیختن با مادیانها متداولترین روایت زادن کرهٔ دریایی است. وی همچنین یکی از علتهای عمومی و جهانی اهمیت اسب دریایی را باورهای همگانی به نقش اساسی آب در امر آفرینش میداند.
جام کیخسرو و جمشید
آیدنلو در این مقاله با ملاحظهٔ نمونههای مختلف، بهویژه اشارات تورات و تلمود از یک طرف و از طرف دیگر، نبودن هیچ نشانه یا الگویی برای «جام جهاننما» در اسطورههای موجود ایرانی این فرضیه را ارائه میدهد که ممکن است این مضمون « جام گیتینما» از بنمایههای سامی- تورانی اخذ شده است. با این توضیح که اصلیترین نمود این جام در شاهنامه در داستان بیژن منیژه است و از طرفی اخذ این داستان بر پایهٔ تحقیقات دکتر خالقی مطلق دارای اصلی پارتی و مربوط به روزگار اشکانیان است و دوران اشکانیان است و دورن اشکانی نیز در تاریخ ایران ، دوران دادوستد فرهنگی ایرانیان و غیر ایرانیان به خصوص یهودیان است، لذا این مضمون در داستان بیژن و منیژه توجیهشدنی است. بهویژه این فرضیه، زمانی قوت میگیرد، که مطابق تحقیقات محققان متخصص در حوزهٔ مورد بحث، شواهد متعددی وجود دارد که روابط و تاثیر و تاثرات ایرانیان و یهودیان را در طول سالها به اثبات میرساند.
ترنج بویا و به زرین( تأملی بر یک آیین ایرانی در شاهنامه
نویسنده در این مقاله به « ترنج بهدست بودن» دو تن از شخصیتهای نامدار شاهنامه یعنی رستم و اسکندر، پرداخته است. وی با استناد به منظومههای پهلوانی دیگر نظیر گرشاسبنامه، بهمننامه و کوشنامه به این نتیجه رسیده است که ترنج و به زرین « ابزاری برای خوشبو کردن مجلس بوده است و رستم و اسکندر نیز باهمین دلیل به هنگام ملاقات و حضور درمحفل عمومی ترنج بویا... به دست گرفتهاند و این مبتنی بر سنت دیرین معطر کردن محلهای اجتماع و اهمیت سوزاندن گیاهان خوشبو در فرهنگ ایران باستان است و در واقع یک عمل آیینی به شمار میرود.»