بحث کاربر:ذرّه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|نوع رسانه = کتاب | |نوع رسانه = کتاب | ||
|صفحه = ۱۱۲ | |صفحه = ۱۱۲ | ||
|شابک = ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷- | |شابک = ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۴۴۳-۱ | ||
|پس از = | |پس از = | ||
|پیش از = | |پیش از = | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
حسین لعل بذری متولد سال ۱۳۵۲، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی مدیریت تبلیغات فرهنگی است که در حال حاضر به عنوان کارشناس هنری در شهرداری منطقهٔ نه مشهد مشغول به فعالیت است. خودش مسیر نویسندگیاش را اینگونه توضیح میدهد: «نویسندگی را از دوران مدرسه شروع کردم، هرچند طبیعی است که آن موقع نوشتن خیلی به معنای حرفهای و جدی نبود، چون دانش من از داستان و مراحل آن و تسلط من به عناصر داستانی کم بود، امّا با این حال همان موقع هم در مسابقات دانش آموزی رتبههای کشوری کسب میکردم ولی در سالهای بعد به واسطهٔ مطالعه، استمرار در نوشتن و حشر و نشر با دوستان نویسنده این قضیه جدیتر شد و با نگاهی تازهتر به سمت داستان رفتم»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.nasimegolbahar.ir/post/31|عنوان= گفتگوی اختصاصی با حسین لعل بذری نویسنده چنارانی خالق اثر (افتاده بودیم در گردنه حیران)|ناشر = نشریه نسیم گل بهار|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۱ تیر ۱۳۹۷}}</ref>. {{سخ}} | حسین لعل بذری متولد سال ۱۳۵۲، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی مدیریت تبلیغات فرهنگی است که در حال حاضر به عنوان کارشناس هنری در شهرداری منطقهٔ نه مشهد مشغول به فعالیت است. خودش مسیر نویسندگیاش را اینگونه توضیح میدهد: «نویسندگی را از دوران مدرسه شروع کردم، هرچند طبیعی است که آن موقع نوشتن خیلی به معنای حرفهای و جدی نبود، چون دانش من از داستان و مراحل آن و تسلط من به عناصر داستانی کم بود، امّا با این حال همان موقع هم در مسابقات دانش آموزی رتبههای کشوری کسب میکردم ولی در سالهای بعد به واسطهٔ مطالعه، استمرار در نوشتن و حشر و نشر با دوستان نویسنده این قضیه جدیتر شد و با نگاهی تازهتر به سمت داستان رفتم»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.nasimegolbahar.ir/post/31|عنوان= گفتگوی اختصاصی با حسین لعل بذری نویسنده چنارانی خالق اثر (افتاده بودیم در گردنه حیران)|ناشر = نشریه نسیم گل بهار|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۱ تیر ۱۳۹۷}}</ref>. {{سخ}} | ||
لعل بذری با یک بانوی داستاننویس تبریزی ([[لیلا صبوحی خامنه]]) ازدواج کرده است، حاصل این پیوند در اثر هر دو نویسنده کاملا مشهود است. تاثیری که لعل بذری از تبریز و زندگیاش از یک بانوی تبریزی گرفته است در اغلب داستانها نمود پیدا کرده است. | لعل بذری با یک بانوی داستاننویس تبریزی ([[لیلا صبوحی خامنه]]) ازدواج کرده است، حاصل این پیوند در اثر هر دو نویسنده کاملا مشهود است. تاثیری که لعل بذری از تبریز و زندگیاش از یک بانوی تبریزی گرفته است در اغلب داستانها نمود پیدا کرده است. | ||
[[پرونده:حسین_لعل_بذری_و_لیلا_صبوحی.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''حسین لعل بذری و لیلا صبوحی'''</center>]] | |||
==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ||
مجموعهٔ داستانِ ''افتاده بویدم در گردنهّ حیران'' چشمانداز دوازده داستان کوتاه است که مضمون مشترک اکثر داستانها اگر چه مرگ است امّا مرگی نیست که یأس و ناامیدی را در ذهن تداعی کند لعل بذری از دل این مرگها سعی کرده است زندگی بیافریند<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/tolidi/260571/|عنوان= سعی کردهام زندگی بیافرینم |ناشر = خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷}}</ref>. همچنین تجربههای متفاوتی از زیستگونههایی در محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان تا افغانستان و خراسان را در این مجموعه میبینیم<ref name="شمس توس">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.shamstoos.ir/fa/news/59661/|عنوان= مروری بر جلسه نقد کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» از سلسله نشستهای «آن» و باز فردا که ساقه علف سبز میشود|ناشر = بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۱۱ مهر ۱۳۹۷}}</ref>. | مجموعهٔ داستانِ ''افتاده بویدم در گردنهّ حیران'' چشمانداز دوازده داستان کوتاه است که مضمون مشترک اکثر داستانها اگر چه مرگ است امّا مرگی نیست که یأس و ناامیدی را در ذهن تداعی کند لعل بذری از دل این مرگها سعی کرده است زندگی بیافریند<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/tolidi/260571/|عنوان= سعی کردهام زندگی بیافرینم |ناشر = خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷}}</ref>. همچنین تجربههای متفاوتی از زیستگونههایی در محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان تا افغانستان و خراسان را در این مجموعه میبینیم<ref name="شمس توس">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.shamstoos.ir/fa/news/59661/|عنوان= مروری بر جلسه نقد کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» از سلسله نشستهای «آن» و باز فردا که ساقه علف سبز میشود|ناشر = بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۱۱ مهر ۱۳۹۷}}</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
===هستی از نگاه لعل بذری «اندوه با من پیوندی خونی دارد»=== | ===هستی از نگاه لعل بذری «اندوه با من پیوندی خونی دارد»=== | ||
«اندوه با من پیوندی خونی دارد، حالا مرگ هم با من چنین پیوندی دارد؛ از هر طرف که میروم به مرگ میرسم! به خلأهایی که با رفتن آدمها در زندگی پیدا میشود. بالاخره وقتی یکی از نزدیکان ما از بینمان میروند چیزهایی را با خودش میبرد و فقدان آن چیزها که رفته ما را آرام نمیگذارد، در واقع ما بیشتر دلمان به حال خودمان میسوزد که دیگر فرصت بهرهمندی از آن مواهب را نداریم. البته مرگ در داستانهای من به معنی نابودی و فنا نیامده بلکه نگاه سرخوشانهای در داستانها به مرگ شده است»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://sazandeginews.com/News/484/|عنوان=اندوه با من پیوندی خونی دارد|ناشر =روزنامه سازندگی|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۱۹ خرداد ۱۳۹۷}}</ref>. | «اندوه با من پیوندی خونی دارد، حالا مرگ هم با من چنین پیوندی دارد؛ از هر طرف که میروم به مرگ میرسم! به خلأهایی که با رفتن آدمها در زندگی پیدا میشود. بالاخره وقتی یکی از نزدیکان ما از بینمان میروند چیزهایی را با خودش میبرد و فقدان آن چیزها که رفته ما را آرام نمیگذارد، در واقع ما بیشتر دلمان به حال خودمان میسوزد که دیگر فرصت بهرهمندی از آن مواهب را نداریم. البته مرگ در داستانهای من به معنی نابودی و فنا نیامده بلکه نگاه سرخوشانهای در داستانها به مرگ شده است»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://sazandeginews.com/News/484/|عنوان=اندوه با من پیوندی خونی دارد|ناشر =روزنامه سازندگی|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۱۹ خرداد ۱۳۹۷}}</ref>. | ||
[[پرونده:12th_Literary_Jalal_Award.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''دوازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جایزه ادبی جلال]]'''</center>]] | |||
[[پرونده:شایسته_تقدیر_بخش_داستان_کوتاه_دوازدهمین_دوره_جایزه_جلال.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''شایستهٔ تقدیر در دوازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جایزه ادبی جلال]]'''</center>]] | |||
===سالشمار کتاب=== | ===سالشمار کتاب=== | ||
* '''۱۳۹۷''': نخستین بار توسط «نشر نیماژ» چاپ شد.{{سخ}} | * '''۱۳۹۷''': نخستین بار توسط «نشر نیماژ» چاپ شد.{{سخ}} | ||
* '''۱۳۹۸''': ۲۵ خردادماه، شایستهٔ تقدیر در سومین [[دوسالانهٔ ملی جایزهٔ ادبی بوشهر]] شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://farhangi.bushehr.ir/fa/news/1376/%d8%a8%d8%b1%da%af%d8%b2%db%8c%d8%af%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%b3%d9%88%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%ac%d8%a7%db%8c%d8%b2%d9%87-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c-%d8%a8%d9%88%d8%b4%d9%87%d8%b1-%d8%aa%d9%82%d8%af%db%8c%d8%b1-%d8%b4%d8%af%d9%86%d8%af|عنوان=برگزیدگان سومین دوسالانه ملی جایزه ادبی بوشهر تقدیر شدند |ناشر =سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری بوشهر |تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۵ خرداد ۱۳۹۸}}</ref>. | * '''۱۳۹۸''': ۲۵ خردادماه، شایستهٔ تقدیر در سومین [[دوسالانهٔ ملی جایزهٔ ادبی بوشهر]] شد<ref name="بوشهر">{{یادکرد وب|نشانی= http://farhangi.bushehr.ir/fa/news/1376/%d8%a8%d8%b1%da%af%d8%b2%db%8c%d8%af%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%b3%d9%88%d9%85%db%8c%d9%86-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%a7%d9%84%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%ac%d8%a7%db%8c%d8%b2%d9%87-%d8%a7%d8%af%d8%a8%db%8c-%d8%a8%d9%88%d8%b4%d9%87%d8%b1-%d8%aa%d9%82%d8%af%db%8c%d8%b1-%d8%b4%d8%af%d9%86%d8%af|عنوان=برگزیدگان سومین دوسالانه ملی جایزه ادبی بوشهر تقدیر شدند |ناشر =سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری بوشهر |تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۵ خرداد ۱۳۹۸}}</ref>. | ||
* '''۱۳۹۸''': چهارم شهریور جزء آثار راهیافته به دور دوم [[جایزه داستان مازندران]] شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/tolidi/280057/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=آثار راهیافته به دوردوم جایزه داستان مازندران|ناشر =خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۵ شهریور ۱۳۹۸}}</ref>. {{سخ}} | * '''۱۳۹۸''': چهارم شهریور جزء آثار راهیافته به دور دوم [[جایزه داستان مازندران]] شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/tolidi/280057/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=آثار راهیافته به دوردوم جایزه داستان مازندران|ناشر =خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۵ شهریور ۱۳۹۸}}</ref>. {{سخ}} | ||
* '''۱۳۹۸''': ۲۳ آذرماه، در آيين اختتاميهٔ دوازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جايزه جلال آلاحمد]] بهعنوان اثر شایستهٔ تقدیر بخش داستان کوتاه معرفی شد<ref name="جلال">{{یادکرد وب|نشانی= http://jalal.adabiatirani.com/1398/09/24/%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%86//|عنوان=دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد، برندگان خود را معرفی کرد |ناشر = جایزه ادبی جلال آل احمد|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۴ آذر ۱۳۹۸}}</ref>. {{سخ}} | * '''۱۳۹۸''': ۲۳ آذرماه، در آيين اختتاميهٔ دوازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جايزه جلال آلاحمد]] بهعنوان اثر شایستهٔ تقدیر بخش داستان کوتاه معرفی شد<ref name="جلال">{{یادکرد وب|نشانی= http://jalal.adabiatirani.com/1398/09/24/%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%86//|عنوان=دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد، برندگان خود را معرفی کرد |ناشر = جایزه ادبی جلال آل احمد|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۴ آذر ۱۳۹۸}}</ref>. {{سخ}} | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
'''گوش ماهی''' بازگشت به گذشته، خاطره گرایی، استفاده از حس ها و اشیاء نوستالژیک / مهر ۱۳۹۴ {{سخ}} | '''گوش ماهی''' بازگشت به گذشته، خاطره گرایی، استفاده از حس ها و اشیاء نوستالژیک / مهر ۱۳۹۴ {{سخ}} | ||
{{گفتاورد تزیینی|«بگذار فکر کنم پریسیما. از کی دور شدیم از هم؟ از کی آنقدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟ همهاش دو سال نبودم. دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که عروس شدی رفتی بابلسر، چه میدانم، هر وقت میپرسیدم میگفتند خوب است، میگفتند دارد زندگیاش را میکند...»<ref name="کتاب">{{پک|لعل بذری|۱۳۹۷|ک= افتاده بودیم در گردنهٔ حیران|ص= }}</ref>. }} | {{گفتاورد تزیینی|«بگذار فکر کنم پریسیما. از کی دور شدیم از هم؟ از کی آنقدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟ همهاش دو سال نبودم. دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که عروس شدی رفتی بابلسر، چه میدانم، هر وقت میپرسیدم میگفتند خوب است، میگفتند دارد زندگیاش را میکند...»<ref name="کتاب">{{پک|لعل بذری|۱۳۹۷|ک= افتاده بودیم در گردنهٔ حیران|ص= }}</ref>. }} | ||
'''پَر سیاوشان''' اسطوره گرایی، | '''پَر سیاوشان''' اسطوره گرایی، تصویر مرکزی از این اثر/ آذر ۱۳۸۶، مشهد{{سخ}} | ||
{{گفتاورد تزیینی|هشت سال تمام دستم بیرون از خاک مانده بود. هشت سال برف و باران بر دستم که در مسیر باد افتاده بود، بارید و در بهار هشتمین سال، کم کم از میان انگشتان فروریختهام ساقهٔ علف سبزی رویید. ساقهٔ علف که هر روز برهٔ معصوم میشی چشمی را از گله جدا میکرد و به سمت خود میکشاند. دیگر مهم نیست مرا به خاطر بیاوری یا نه. مهم نیست که فراموشم کرده باشد یا نه. حالا کسی هست که هیچ وقت فراموشم نمیکند<ref name="کتاب"/>. }} | {{گفتاورد تزیینی|هشت سال تمام دستم بیرون از خاک مانده بود. هشت سال برف و باران بر دستم که در مسیر باد افتاده بود، بارید و در بهار هشتمین سال، کم کم از میان انگشتان فروریختهام ساقهٔ علف سبزی رویید. ساقهٔ علف که هر روز برهٔ معصوم میشی چشمی را از گله جدا میکرد و به سمت خود میکشاند. دیگر مهم نیست مرا به خاطر بیاوری یا نه. مهم نیست که فراموشم کرده باشد یا نه. حالا کسی هست که هیچ وقت فراموشم نمیکند<ref name="کتاب"/>. }} | ||
'''پدر کلان''' برای دوستان افغان{{سخ}} | '''پدر کلان''' برای دوستان افغان{{سخ}} | ||
خط ۶۲: | خط ۶۳: | ||
'''تمام مسیر را میخوابیم''' خاطره گرایی، پیکان جوانان{{سخ}} | '''تمام مسیر را میخوابیم''' خاطره گرایی، پیکان جوانان{{سخ}} | ||
{{گفتاورد تزیینی|«خواب… خواب… خواب بهترین پناهگاه است این جور وقتها اگر در دسترس باشد و به کمکت بیاید و تو را با خودش ببرد به عالم بی خبری. به عالم هزارتوی پیچ در پیچِ تخیلات ناممکن. ساعتها و روزها و بلکه ماهها خودت را بسپاری به این منجیِ مهربان و مثل کاوشگران آثار باستانی یک بیلچه بگیری دستت و دیوارههای نامحدود زمان و مکان را تراش بدهی و جلو بروی. بروی و وقتی بیدار میشوی، ببینی همهٔ آن ماجراهای هولناک خواب و خیال بودهاند»<ref name="کتاب"/>.}} | {{گفتاورد تزیینی|«خواب… خواب… خواب بهترین پناهگاه است این جور وقتها اگر در دسترس باشد و به کمکت بیاید و تو را با خودش ببرد به عالم بی خبری. به عالم هزارتوی پیچ در پیچِ تخیلات ناممکن. ساعتها و روزها و بلکه ماهها خودت را بسپاری به این منجیِ مهربان و مثل کاوشگران آثار باستانی یک بیلچه بگیری دستت و دیوارههای نامحدود زمان و مکان را تراش بدهی و جلو بروی. بروی و وقتی بیدار میشوی، ببینی همهٔ آن ماجراهای هولناک خواب و خیال بودهاند»<ref name="کتاب"/>.}} | ||
[[پرونده:بررسی کتاب در هفتهنامهٔ خیامنامه.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''بررسی و تحیلل کتاب در هفتهنامهٔ خیامنامه'''</center>]] | |||
===سبک کتاب=== | ===سبک کتاب=== | ||
====نثر کتاب==== | ====نثر کتاب==== | ||
داستانها از زبان خوب و یکدستی برخوردار هستند<ref name="تبیان"/>. زبان داستان، ساده و روان است. استفاده از زبانِ افغانی در داستان «پدر کلان» و زبان ترکی در داستان «تمام مسیر را می خوابیم» از نکات مثبت این مجموعه محسوب میشود<ref name="چلچراغ"/>. این ویژگی نشان از آن دارد که نویسنده به جزء تسلط بر روی زبان فارسی معیار امروز ما کوشیده است کمی ریسک کرده و در حوزهٔ زبان و نثر به نوآوری روی بیاورد. به نظر میرسد زبان در خدمت قصهگویی متن است تا صرفاً بازیهای نثری که باعث سخت خوانتر شدن داستانها بشود<ref name="تبیان"/>. | داستانها از زبان خوب و یکدستی برخوردار هستند<ref name="تبیان"/>. زبان داستان، ساده و روان است. استفاده از زبانِ افغانی در داستان «پدر کلان» و زبان ترکی در داستان «تمام مسیر را می خوابیم» از نکات مثبت این مجموعه محسوب میشود<ref name="چلچراغ"/>. این ویژگی نشان از آن دارد که نویسنده به جزء تسلط بر روی زبان فارسی معیار امروز ما کوشیده است کمی ریسک کرده و در حوزهٔ زبان و نثر به نوآوری روی بیاورد. به نظر میرسد زبان در خدمت قصهگویی متن است تا صرفاً بازیهای نثری که باعث سخت خوانتر شدن داستانها بشود<ref name="تبیان"/>. | ||
====موقعیت داستانها==== | ====موقعیت داستانها==== | ||
نویسنده با هوشمندی موقعیتهایی را برگزیده است که هرکدام در دل خود وقایعی را رقم میزنند که هر یک باعث ایجاد جذابیت میشوند.در هرکدام از داستانها نویسنده موقعیتی را خلق میکند که خودِ موقعیت ازنظر داستانی منحصربهفرد محسوب میشودد<ref name="تبیان"/>. | نویسنده با هوشمندی موقعیتهایی را برگزیده است که هرکدام در دل خود وقایعی را رقم میزنند که هر یک باعث ایجاد جذابیت میشوند.در هرکدام از داستانها نویسنده موقعیتی را خلق میکند که خودِ موقعیت ازنظر داستانی منحصربهفرد محسوب میشودد. در داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نویسنده از همین حربه برای پیش برد داستان بهره برده است. گیرکردن چند نفر در موقعیتی برفی و داشتن یک جنازه که باید آن را تحویل بدهند، باعث شده موقعیتی خاص برای جلو بردن داستان ایجاد شود<ref name="تبیان"/>. | ||
====تعلیق==== | ====تعلیق==== | ||
در کنار تمام عناصری که در داستانها به کار رفته اکثر داستانها به جز دو سه داستان از تعلیق لازم برخوردار نیست. نکتهٔ مهم این است که هدف درون مایه ایجاد کشمکش در مسیر حرکت داستان باشد. در اکثر داستانهای این مجموعه به جز دو داستان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» و «نگهبان سوبَر» کشمکش در تمام صحنههای داستان حضور ندارد و یا خیلی کم رنگ است<ref name="چلچراغ">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = بیان|نام = مصطفی|تاریخ= ۹ شهریور ۱۳۹۸|عنوان= یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری|پیوند= |ژورنال= دوهفته نامه چلچراغ|دوره= |شماره= ۷۶۳|صفحات= | در کنار تمام عناصری که در داستانها به کار رفته اکثر داستانها به جز دو سه داستان از تعلیق لازم برخوردار نیست. نکتهٔ مهم این است که هدف درون مایه ایجاد کشمکش در مسیر حرکت داستان باشد. در اکثر داستانهای این مجموعه به جز دو داستان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» و «نگهبان سوبَر» کشمکش در تمام صحنههای داستان حضور ندارد و یا خیلی کم رنگ است<ref name="چلچراغ">{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = بیان|نام = مصطفی|تاریخ= ۹ شهریور ۱۳۹۸|عنوان= یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری|پیوند= |ژورنال= دوهفته نامه چلچراغ|دوره= |شماره= ۷۶۳|صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= }}</ref>. | ||
====زاویه دید==== | ====زاویه دید==== | ||
از مجموع ١٢ داستان، در نه داستان از راوی اول شخص استفاده کرده است. خود او میگوید: «در بازنویسی، زاویهدید را تغییر دادم، مثلا داستان سطرهایی از منقار پرندهای گنک در ابتدا با راوی سوم شخص نوشته بودم و بعد متوجه شدم که با زاویهدید اول شخص، داستان بهتری شکل میگیرد»؛ از نظر او عموما این انتخاب، ناخودآگاه رقم میخورد و خود داستانها زاویهدیدشان را برمیگزینند<ref name="شهرآرا"/>. | از مجموع ١٢ داستان، در نه داستان از راوی اول شخص استفاده کرده است. خود او میگوید: «در بازنویسی، زاویهدید را تغییر دادم، مثلا داستان سطرهایی از منقار پرندهای گنک در ابتدا با راوی سوم شخص نوشته بودم و بعد متوجه شدم که با زاویهدید اول شخص، داستان بهتری شکل میگیرد»؛ از نظر او عموما این انتخاب، ناخودآگاه رقم میخورد و خود داستانها زاویهدیدشان را برمیگزینند<ref name="شهرآرا"/>. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۹: | ||
===شخصیتپردازی=== | ===شخصیتپردازی=== | ||
شخصیتها و خرده فرهنگهای مستتر در داستانها برگرفته از محیط پیرامونش است. با بهرهگیری از گویشها و فرهنگهای متفاوت، یک جذابیت خاصی و هارمونی دلنشین ایجاد کرده است<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://nashrenimaj.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%84%D8%B9%D9%84-%D8%A8%D8%B0%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87/|عنوان=گفت و گو با حسین لعل بذری نویسنده مجموعه داستان« افتاده بودیم در گردنه ی حیران»|ناشر = نیماژ|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۴ مرداد ۱۳۹۷}}</ref>. شخصیت داستانها بر اساس کهنالگوها شکل گرفته است<ref name="ایسنا"/> و بیشتر شخصیتها درونگرا هستند و دغدغههای فردی دارند<ref name="شمس توس"/>. | شخصیتها و خرده فرهنگهای مستتر در داستانها برگرفته از محیط پیرامونش است. با بهرهگیری از گویشها و فرهنگهای متفاوت، یک جذابیت خاصی و هارمونی دلنشین ایجاد کرده است<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://nashrenimaj.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%84%D8%B9%D9%84-%D8%A8%D8%B0%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87/|عنوان=گفت و گو با حسین لعل بذری نویسنده مجموعه داستان« افتاده بودیم در گردنه ی حیران»|ناشر = نیماژ|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۴ مرداد ۱۳۹۷}}</ref>. شخصیت داستانها بر اساس کهنالگوها شکل گرفته است<ref name="ایسنا"/> و بیشتر شخصیتها درونگرا هستند و دغدغههای فردی دارند<ref name="شمس توس"/>. | ||
[[پرونده:مصاحبه_با_ماهنامه_نسیم_گل_بهار.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مصاحبه با ماهنامهٔ نسیم گل بهار'''</center>]] | |||
===ویژگیهای مهم کتاب=== | ===ویژگیهای مهم کتاب=== | ||
یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه موفق که دوازده اثر را دربرمیگیرد، متنوعبودن درونمایه داستانها و تسلط نویسنده در استفاده از سازههای داستانی است<ref name="چلچراغ"/>. | یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه موفق که دوازده اثر را دربرمیگیرد، متنوعبودن درونمایه داستانها و تسلط نویسنده در استفاده از سازههای داستانی است<ref name="چلچراغ"/>. | ||
====بومینویسی==== | ====بومینویسی==== | ||
او از فضای داستان آپارتمانی خارج شد و فضاهای تازهای خلق کرده است <ref name="قدس"/>.این رمان در معرفی زیستبوم شهرهای شیراز، اصفهان، کرمانشاه، قم، مشهد و ...، فرهنگ بومی اعم از زبان، مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آداب و رسوم، اعتقادها و مختصات اقلیمی موفق بوده است و توانسته است طیف وسیعی از ویژگیهای منطقه را در خود جای دهد. | او از فضای داستان آپارتمانی خارج شد و فضاهای تازهای خلق کرده است <ref name="قدس"/>.این رمان در معرفی زیستبوم شهرهای شیراز، اصفهان، کرمانشاه، قم، مشهد و ...، فرهنگ بومی اعم از زبان، مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آداب و رسوم، اعتقادها و مختصات اقلیمی موفق بوده است و توانسته است طیف وسیعی از ویژگیهای منطقه را در خود جای دهد<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = |نام = |تاریخ= ۶ شهریور ۱۳۹۸|عنوان= بهرهگیری از مولفههای وطنی به جای زبان و واژگان آپارتمانی|پیوند= |ژورنال= خیام نامه|دوره= ۱۳|شماره= ۴۳۸|صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= }}</ref>. | ||
====اسطوره==== | ====اسطوره==== | ||
خط ۹۰: | خط ۹۴: | ||
====تکنیک و محتوا==== | ====تکنیک و محتوا==== | ||
تکنیکهایی که در خلق داستانها استفاده کردهاید، با محتوا عجین شده است، مثلا در داستان «اندوهی دور گردن» که دو راوی داستان را روایت میکنند، یکی از روایتها درحقیقت نوشتههایی است که به دست راوی دیگر افتاده است<ref name="شهرآرا"/>. | تکنیکهایی که در خلق داستانها استفاده کردهاید، با محتوا عجین شده است، مثلا در داستان «اندوهی دور گردن» که دو راوی داستان را روایت میکنند، یکی از روایتها درحقیقت نوشتههایی است که به دست راوی دیگر افتاده است<ref name="شهرآرا"/>. | ||
====موتیفها==== | |||
=====حسرت===== | |||
استفاده از عنصر «حسرت» و گذرِ زمان و از دست رفتنِ روزهای خوب کودکی، جوانی، سربازی و عاشقی و حضور اعضای خانواده و نبودنِ آنها در زمان حال در اکثر داستان های این مجموعه دیده می شود<ref name="چلچراغ"/>. | |||
=====مرگ===== | |||
در برخی داستانها مرگ بهعنوان مسئله اصلی مطرح است و باعث حرکت داستان به سمت جلو میشود و شخصیتها در جدال با مرگ وزندگی هستند. و در برخی از داستانها مرگ و از دست دادن فردی باعث ایجاد روایتهای مختلف میشود. بهطور مثال در داستان «گوشماهی» مرگ خودخواسته خواهر راوی داستان، باعث سرگشتگی او و همینطور شخصیت افغان داستان میشو. همین مفهوم در داستان «پر سیاوشان» بهصورت دیگری بروز مییابد. راوی از جهان مردگان با همسر خودش که سالها بهپای او نشسته حرف میزند<ref name="تبیان"/>. | |||
=====تاریکی===== | |||
هر بار در مقامی جدید ظاهر میشود. هر تاریکی فرق میکند با تاریکی دیگر. کتاب هم با این جملات شروع میشود، تاریکیای که بلعیده شده: «یک مدتی باید گم میشدم نمیتوانستم بمانم و آن همه تاریکی را یکجا در دلم جا بدهم. فکر مرا نکرده بود. فکر هیچ کس را نکرده بود خواسته بود فقط خودش را راحت کند..»<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = قاسمیان|نام = ابوذر|تاریخ= بهمن ۱۳۹۷|عنوان= «راه رفتن در تاریکی» /بر مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنهی حیران» نوشتهی حسین لعل بذری که در نظرسنجی این ماهنامه از نویسندگان و منتقدان|پیوند= |ژورنال= مجلهٔ تجربه|دوره= |شماره= ۶۲|صفحات= ۳۹|doi= |تاریخ بازبینی= }}</ref>. | |||
===الهام از شخصیتها=== | ===الهام از شخصیتها=== | ||
به نظر میرسد «رد تیغ ترک غاتگر»، باسمهای سطحی و اقتباسی از مسخ کافکا و «پر سیاوشان»، باسمهای دیگر از بعضی کارهای احمد دهقان است<ref name="اعتماد">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/4019331|عنوان= درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نوشته حسین لعل بذری/ باسمه نویسی در داستان مدرن نو |ناشر = روزنامه اعتماد|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۸ اسفند ۱۳۹۸}}</ref>. | به نظر میرسد «رد تیغ ترک غاتگر»، باسمهای سطحی و اقتباسی از مسخ کافکا و «پر سیاوشان»، باسمهای دیگر از بعضی کارهای احمد دهقان است<ref name="اعتماد">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/4019331|عنوان= درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نوشته حسین لعل بذری/ باسمه نویسی در داستان مدرن نو |ناشر = روزنامه اعتماد|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۸ اسفند ۱۳۹۸}}</ref>. | ||
[[پرونده:نقد_کتاب_لعل_بذری،_مشهد.PNG|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در مشهد'''</center>]] | |||
[[پرونده:نقد_کتاب_لعل_بذری،_همدان.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در همدان'''</center>]] | |||
[[پرونده:نقد_کتاب_لعل_بذری،_شیراز.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در جهرم'''</center>]] | |||
[[پرونده:نقد_کتاب_لعل_در_اضفهان.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد و بررسی در اصفهان'''</center>]] | |||
===نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب=== | ===نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب=== | ||
'''نقد و بررسی''' {{سخ}} | '''نقد و بررسی''' {{سخ}} | ||
خط ۹۹: | خط ۱۱۵: | ||
{{بلی}} نشست «شبی با داستان ایرانی» روز پنج شنبه ۲۶ مهرماه در محل انجمن های اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جهرم شیراز برگزار شد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://mashhadart.com/fa/content/4063|عنوان= نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» در «شبی با داستان ایرانی»|ناشر = هنر مشهد|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۵ مهر ۱۳۹۷}}</ref> {{سخ}} | {{بلی}} نشست «شبی با داستان ایرانی» روز پنج شنبه ۲۶ مهرماه در محل انجمن های اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جهرم شیراز برگزار شد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://mashhadart.com/fa/content/4063|عنوان= نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» در «شبی با داستان ایرانی»|ناشر = هنر مشهد|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۵ مهر ۱۳۹۷}}</ref> {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۱ مهرماه ۱۳۹۷ نشست نقد و بررسی کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» در محل بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع) برگزار شد<ref name="شمس توس"/>. {{سخ}} | {{بلی}} ۱۱ مهرماه ۱۳۹۷ نشست نقد و بررسی کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» در محل بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع) برگزار شد<ref name="شمس توس"/>. {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۳ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتابهای «پاییز از پاهایم بالا میرود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» با حضور نویسندگان این دو کتاب در موسسه رویش مهر اصفهان برگزار شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/tolidi/279953/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D9%87-%D8%AD%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF|عنوان= «پاییز از پاهایم بالا میرود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» در بوته نقد|ناشر = خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۳ شهریور ۱۳۹۸}}</ref>. | {{بلی}} ۱۱ آبان ۱۳۹۷ جلسهٔ نقد و بررسی با حضور لعل بذری و منتقدانی از خراسان شمالی در فرهنگسرای شهرداری اسفراین برگزار شد.{{سخ}} | ||
{{بلی}} ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ نشسا تخصصی اهمیت جغرافیا و اقلیم در داستاننویسی و نقد و بررسی رمان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» در ساختمان اداری حوزه هنری استان اردبیل برگزار شد. {{سخ}} | |||
{{بلی}} ۳ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتابهای «پاییز از پاهایم بالا میرود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» با حضور نویسندگان این دو کتاب در موسسه رویش مهر اصفهان برگزار شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/tolidi/279953/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%85-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D9%87-%D8%AD%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%AF|عنوان= «پاییز از پاهایم بالا میرود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» در بوته نقد|ناشر = خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۳ شهریور ۱۳۹۸}}</ref>.{{سخ}} | |||
{{بلی}} ۶ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتاب «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» در سالن جلسات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهار محال و بختیاری برگزار شد. | |||
[[پرونده:جشن_امضا_کتاب_لعل_بذری.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''جشن امضا'''</center>]] | |||
'''جشن امضا''' {{سخ}} | '''جشن امضا''' {{سخ}} | ||
{{بلی}} چاپ اول کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»اثر هنرمن حسین لعل بذری هم زمان با آیین رونمایی و امضا کتاب در چناران به طور کامل به فروش رسید<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://mashhadart.com/fa/content/3953/%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D9%87-%D8%AD%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-|عنوان= آئین رونمایی و امضا کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»|ناشر = هنر مشهد|تاریخ بازدید = |تاریخ = ۳۱ خرداد ۱۳۹۷}}</ref>. | {{بلی}} چاپ اول کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»اثر هنرمن حسین لعل بذری هم زمان با آیین رونمایی و امضا کتاب در چناران به طور کامل به فروش رسید<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://mashhadart.com/fa/content/3953/%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D9%87-%D8%AD%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-|عنوان= آئین رونمایی و امضا کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»|ناشر = هنر مشهد|تاریخ بازدید = |تاریخ = ۳۱ خرداد ۱۳۹۷}}</ref>. {{سخ}} | ||
{{بلی}} جشن امضا برای کتاب «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» برگزار شد. این نویسندهٔ مشهدی در مراسم جشن امضا گفت: در روستایی که هیچ امکاناتی نداشت رشد کردم و نویسندگی را از صفر شروع کردم و هرگز به فکر چاپ کتاب هم نبودم و شاید به همین دلیل بود که چاپ این کتاب طول کشید و بعد از چاپ استقبال خوبی از سمت خوانندگان و منتقدان شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/83685583/|عنوان= جشن امضا برای کتاب «افتاده بودیم در گردنهی حیران» برگزار شد|ناشر = خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۴ اسفند ۱۳۹۸}}</ref>. | {{بلی}} جشن امضا برای کتاب «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» برگزار شد. این نویسندهٔ مشهدی در مراسم جشن امضا گفت: در روستایی که هیچ امکاناتی نداشت رشد کردم و نویسندگی را از صفر شروع کردم و هرگز به فکر چاپ کتاب هم نبودم و شاید به همین دلیل بود که چاپ این کتاب طول کشید و بعد از چاپ استقبال خوبی از سمت خوانندگان و منتقدان شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/83685583/|عنوان= جشن امضا برای کتاب «افتاده بودیم در گردنهی حیران» برگزار شد|ناشر = خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۴ اسفند ۱۳۹۸}}</ref>. | ||
===اظهارنظرها=== | ===اظهارنظرها=== | ||
[[ابوذر قاسمیان]] {{سخ}} | [[ابوذر قاسمیان]] {{سخ}} | ||
بخشهایی از این مجموعه واقعاً از تجربیات ناب داستانیاند و از تجربیات زیستهٔ نویسنده نشأت میگیرند<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/fars-53857|عنوان= مجموعه داستان «افتاده بودیم در گرنه حیران» در جهرم نقد شد |ناشر = خبرگزاری ایسنا|تاریخ بازدید = |تاریخ = ۲۷ مهر ۱۳۹۷}}</ref>. | {{گفتاورد تزیینی|بخشهایی از این مجموعه واقعاً از تجربیات ناب داستانیاند و از تجربیات زیستهٔ نویسنده نشأت میگیرند<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/fars-53857|عنوان= مجموعه داستان «افتاده بودیم در گرنه حیران» در جهرم نقد شد |ناشر = خبرگزاری ایسنا|تاریخ بازدید = |تاریخ = ۲۷ مهر ۱۳۹۷}}</ref>.}} | ||
[[سوسن تقوایی]] {{سخ}} | [[سوسن تقوایی]] {{سخ}} | ||
مضامینی چون آب، تاریکی، سایه، درخت و... را در این مجموعه از نظر آرکیتایپها و نقدهای کهنالگویی میتوان نقد و بررسی کرد. با توجه به تکرار این مضامین در داستانهای این مجموعه میتوان گفت که شخصیت، فضا و پیرنگ برخی داستانها بر اساس کهنالگوها شکل گرفته است<ref name="ایسنا"/>. | {{گفتاورد تزیینی|مضامینی چون آب، تاریکی، سایه، درخت و... را در این مجموعه از نظر آرکیتایپها و نقدهای کهنالگویی میتوان نقد و بررسی کرد. با توجه به تکرار این مضامین در داستانهای این مجموعه میتوان گفت که شخصیت، فضا و پیرنگ برخی داستانها بر اساس کهنالگوها شکل گرفته است<ref name="ایسنا"/>.}} | ||
[[زهرا زارعی]] {{سخ}} | [[زهرا زارعی]] {{سخ}} | ||
دغدغه داستان برایم جالب بود به خصوص در دو داستان «گوشماهی» و «پدرکلان»؛ این دو داستان فضای متفاوتتری ایجاد کرده بودند. در بعضی داستانها در سالهای دور نوشته شده، مخاطب امروز فضای جدیدی را نمیبیند. در خیلی از داستانها لایه ظاهری از یک زندگی را میبینیم در حالی که ممکن است اتفاقی مثل مرگ که درونمایه خیلی از داستانهاست، کل مسیر زندگی یک فرد را عوض کند. مانند داستان «شیرجه»، نبود مامان طاهره آنقدر محسوس نبود. انگار پسر بعد از فقدان مادر، سیر طبیعی زندگی خودش را داشت<ref name="شمس توس"/>. | {{گفتاورد تزیینی|دغدغه داستان برایم جالب بود به خصوص در دو داستان «گوشماهی» و «پدرکلان»؛ این دو داستان فضای متفاوتتری ایجاد کرده بودند. در بعضی داستانها در سالهای دور نوشته شده، مخاطب امروز فضای جدیدی را نمیبیند. در خیلی از داستانها لایه ظاهری از یک زندگی را میبینیم در حالی که ممکن است اتفاقی مثل مرگ که درونمایه خیلی از داستانهاست، کل مسیر زندگی یک فرد را عوض کند. مانند داستان «شیرجه»، نبود مامان طاهره آنقدر محسوس نبود. انگار پسر بعد از فقدان مادر، سیر طبیعی زندگی خودش را داشت<ref name="شمس توس"/>.}} | ||
[[هادی تقیزاده]] {{سخ}} | [[هادی تقیزاده]] {{سخ}} | ||
از نظر من نویسنده بسیار خوبی است و نثر کاملا پالوده و پالایش شدهای دارد. شاید علتش محافظهکاری است که ما به واسطه شرایط مختلفی که داریم، اسیرش هستیم. محافظهکاری حتی در متن هم مشخص است. نویسنده هیچوقت در نثرش خطر نمیکند. نثر آنکادر شدهای دارد که آوانگارد نیست. دلیلش این است که داستانها این همه جایزه گرفته. فکر میکنم نویسنده با توجه به استعداد و شرایطی که از نوشتنش میبینم و تخیل خوب و سابقهای که در ارتباط با امر داستاننویسی دارد اگر کمی آزادانهتر نگاه کند، داستاننویس فوقالعادهای میشود»<ref name="شمس توس"/>. | {{گفتاورد تزیینی|از نظر من نویسنده بسیار خوبی است و نثر کاملا پالوده و پالایش شدهای دارد. شاید علتش محافظهکاری است که ما به واسطه شرایط مختلفی که داریم، اسیرش هستیم. محافظهکاری حتی در متن هم مشخص است. نویسنده هیچوقت در نثرش خطر نمیکند. نثر آنکادر شدهای دارد که آوانگارد نیست. دلیلش این است که داستانها این همه جایزه گرفته. فکر میکنم نویسنده با توجه به استعداد و شرایطی که از نوشتنش میبینم و تخیل خوب و سابقهای که در ارتباط با امر داستاننویسی دارد اگر کمی آزادانهتر نگاه کند، داستاننویس فوقالعادهای میشود»<ref name="شمس توس"/>. }} | ||
[[فرشته علیجانی]] {{سخ}} | [[فرشته علیجانی]] {{سخ}} | ||
اغلب داستانهای مجموعه جان دارند و اتوکشیده نیستند. انگار با خواندن این آثار سینهات سنگین میشود و به فکر فرو میروی. در داستان «گوشماهی»، شخصیت آصف عمیق، ملموس و محبوب است. «پرسیاوشان»، تصویرهای زندهای دارد و هر چه جلوتر میرود ته دلت بیشتر خالی میشود. تعلیق داستان «گردنه حیران»، شگفتزدهات میکند و آن ضربهٔ بزرگ پایان داستان. ولی در کل، اگر ضرباهنگ داستانها تندتر بود، حس بیشتر منتقل میشد. داستان «پدرکلان» دیالوگهای خیلی قدرتمندی دارد. زبان و طنز جاری در داستان «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی» متناسب با فضای هجوگونه و سوررئال اثر است و بالاخره داستان «نگهبان سوبر»، اثری است که حس دلهره را به خوبی منتقل میکند. آب مقدس است و در حریم این آب، واهمه اصلی آلودن است. دیالوگهای این اثر، در سطح باقی ماند که دلیلش شاید این باشد خود دختر و پسر هم بسیار سطحی بودند اما پا به جایی گذاشتند که آنها را به عمق کشاند<ref name="شمس توس"/>. | {{گفتاورد تزیینی|اغلب داستانهای مجموعه جان دارند و اتوکشیده نیستند. انگار با خواندن این آثار سینهات سنگین میشود و به فکر فرو میروی. در داستان «گوشماهی»، شخصیت آصف عمیق، ملموس و محبوب است. «پرسیاوشان»، تصویرهای زندهای دارد و هر چه جلوتر میرود ته دلت بیشتر خالی میشود. تعلیق داستان «گردنه حیران»، شگفتزدهات میکند و آن ضربهٔ بزرگ پایان داستان. ولی در کل، اگر ضرباهنگ داستانها تندتر بود، حس بیشتر منتقل میشد. داستان «پدرکلان» دیالوگهای خیلی قدرتمندی دارد. زبان و طنز جاری در داستان «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی» متناسب با فضای هجوگونه و سوررئال اثر است و بالاخره داستان «نگهبان سوبر»، اثری است که حس دلهره را به خوبی منتقل میکند. آب مقدس است و در حریم این آب، واهمه اصلی آلودن است. دیالوگهای این اثر، در سطح باقی ماند که دلیلش شاید این باشد خود دختر و پسر هم بسیار سطحی بودند اما پا به جایی گذاشتند که آنها را به عمق کشاند<ref name="شمس توس"/>. }} | ||
[[امینی]] {{سخ}} | [[امینی]] {{سخ}} | ||
قالب کلمات و جملات، آهنگ و موسیقی خاصی در داستانها ایجاد کند. طوری که تا آخر همراهشان میشوی. ولی در این کتاب، بیشتر داستانها به جای اینکه سمت نمایش بروند، سمت نقل و توضیح میرفتند. بیشتر شخصیتها درونگرا بودند و دغدغههای فردی داشتند. این درونگرایی گاهی ممکن است مخاطب را خسته کند. نکته دیگر این است که ایشان از کلماتی استفاده کرده که اثر را فخیم میکند<ref name="شمس توس"/>. | {{گفتاورد تزیینی|قالب کلمات و جملات، آهنگ و موسیقی خاصی در داستانها ایجاد کند. طوری که تا آخر همراهشان میشوی. ولی در این کتاب، بیشتر داستانها به جای اینکه سمت نمایش بروند، سمت نقل و توضیح میرفتند. بیشتر شخصیتها درونگرا بودند و دغدغههای فردی داشتند. این درونگرایی گاهی ممکن است مخاطب را خسته کند. نکته دیگر این است که ایشان از کلماتی استفاده کرده که اثر را فخیم میکند<ref name="شمس توس"/>. }} | ||
[[فرهاد حاجری]] {{سخ}} | [[فرهاد حاجری]] {{سخ}} | ||
بعد از خواندن کتاب تمایلی به نقد نداشتم چون به اعتقاد من وقتی آدم از خواندن یک داستان لذت ببرد نباید خیلی در جزییاتش کند و کاو کند و دنبال ضعفها و نکتههای منفیاش باشد. این کار لذت را میگیرد. یکی از ویژگیهای مثبت این مجموعه این است که زیستگونههای متفاوتی میبینیم. ما در این کتاب از فضای آذربایجان تا افغانستان و خراسان را تجربه میکنیم و تم یکدست باعث شده داستانها بر دل بنشیند<ref name="شمس توس"/>. | {{گفتاورد تزیینی|بعد از خواندن کتاب تمایلی به نقد نداشتم چون به اعتقاد من وقتی آدم از خواندن یک داستان لذت ببرد نباید خیلی در جزییاتش کند و کاو کند و دنبال ضعفها و نکتههای منفیاش باشد. این کار لذت را میگیرد. یکی از ویژگیهای مثبت این مجموعه این است که زیستگونههای متفاوتی میبینیم. ما در این کتاب از فضای آذربایجان تا افغانستان و خراسان را تجربه میکنیم و تم یکدست باعث شده داستانها بر دل بنشیند<ref name="شمس توس"/>. }} | ||
[[علی براتی گجوان]] {{سخ}} | [[علی براتی گجوان]] {{سخ}} | ||
ما در جایجای این اثر، تجربه زیستی حسین لعلبذری، پختگی متن و نگاه ایدئولوژیکش به جهان هستی را میبینیم. یک نوع سادهنویسی در این آثار دیده میشود. ولی انگار این مجموعه نوشته شده تا چند بار خوانده شود. حسی که درباره این کتاب داشتم کندی مفرطی بود که در متن هست. داستان امروز نیازمند | {{گفتاورد تزیینی|ما در جایجای این اثر، تجربه زیستی حسین لعلبذری، پختگی متن و نگاه ایدئولوژیکش به جهان هستی را میبینیم. یک نوع سادهنویسی در این آثار دیده میشود. ولی انگار این مجموعه نوشته شده تا چند بار خوانده شود. حسی که درباره این کتاب داشتم کندی مفرطی بود که در متن هست. داستان امروز نیازمند حوزهٔ تصویر است. در این اثر، کنش بزرگ و سترگی دیده نمیشود. البته به جز داستان «رد تیغ غارتگر». این کتاب، از دغدغههای افغانها میگوید و شکل دیگری از زندگی آنها را شرح میدهد. از گمگشتگی انسانهای مهاجر میگوید. از جنگ و تلخیهایش میگوید. اکثر داستانها در ذهن مخاطب تمام نمیشوند. این مجموعه برای عامه مردم نیست. برای قشری است که میخواهد اندیشه کند و کنشی هر چند کم را دنبال کند. کنشها بزرگ نیستند جز داستان آخر. آخرین داستان از نظر من جذابترین است و در حوزهٔ کنش و واکنش عمق پیدا کرده است. در بقیه داستانها کندی روند، من را اذیت میکرد. آرامش همیشگی نویسنده در حوزه متن جاری شده و اثر، جزو معدود آثاری است که میتوانم امتیاز خیلی بالایی در حوزه ادبیات داستانی کشور به آن بدهم<ref name="شمس توس"/>. }} | ||
[[فاطمه تسلیم]] {{سخ}} | [[فاطمه تسلیم]] {{سخ}} | ||
مجموعهای است که حال و هوای کلی و غالب آن دلتنگی راوی و شخصیتهای داستان برای آدمهایی است که دیگر نیستند، آدمهایی که مفقودند و زمان یا مرگ آنها را گرفته است . وی با بیان سیری از نوستالوژی در در ادبیات داستانی ایران و جهان افزود: | {{گفتاورد تزیینی|مجموعهای است که حال و هوای کلی و غالب آن دلتنگی راوی و شخصیتهای داستان برای آدمهایی است که دیگر نیستند، آدمهایی که مفقودند و زمان یا مرگ آنها را گرفته است . وی با بیان سیری از نوستالوژی در در ادبیات داستانی ایران و جهان افزود: مؤلّفههای اصلی غم غربت در داستانها: دلتنگی برای گذشته، گرایش به بازگشتن به وطن و زادگاه، بیان خاطرات همراه با افسوس و حسرت، پناه بردن به دوران کودکی و یادکرد حسرتآمیز آن و اسطورهپردازی است<ref name="ایسنا"/>.}} | ||
[[مریم حسینیان]] {{سخ}} | [[مریم حسینیان]] {{سخ}} | ||
قصه آدمهای در بندِ بودن است که در هزارتوی مرگ دیگری، گم شدهاند. از رفتن نمیترسند و هنوز با حجم تنهایی خو نگرفتهاند. آدمهایی که میلنگند ولی با جزئیات زندگی آرام میگیرند. صدای مرگ را به وضوح شنیدهاند و حجم دلبستگیهایشان را در خوابها و جهانی دیگر جستوجو میکنند. داستانهای مجموعه با صدایی آرام و دلنشین ساقههای سبزی را نشان میدهند که از گورهای بینشان سربر میآورند و همیشه خدا سبز خواهند بود. به یقین حسین لعلبذری | {{گفتاورد تزیینی|قصه آدمهای در بندِ بودن است که در هزارتوی مرگ دیگری، گم شدهاند. از رفتن نمیترسند و هنوز با حجم تنهایی خو نگرفتهاند. آدمهایی که میلنگند ولی با جزئیات زندگی آرام میگیرند. صدای مرگ را به وضوح شنیدهاند و حجم دلبستگیهایشان را در خوابها و جهانی دیگر جستوجو میکنند. داستانهای مجموعه با صدایی آرام و دلنشین ساقههای سبزی را نشان میدهند که از گورهای بینشان سربر میآورند و همیشه خدا سبز خواهند بود. به یقین حسین لعلبذری نویسندهٔ کهنهکاری است که با اولین اثرش نشان میدهد نبض داستان را در دست دارد و میداند چهطور باید ریتم روایت را برای حرکت داستان تنظیم کند<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/note/263922/%D8%B1%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF|عنوان=راویان جامانده از مرگ |ناشر = خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۱۵ مرداد ۱۳۹۷}}</ref>. }} | ||
[[فاطمه خلخالی استاد]] {{سخ}} | [[فاطمه خلخالی استاد]] {{سخ}} | ||
روی کلمه به کلمه مکث و صبر میکند. گاهی وقتها شده است که نوشتن یک خط، یک روز کامل وقتش را میگیرد. برایش مهم است عبارت تکراری به کار نبرد و بهترین کلمات، جملهها و گفتوگوهایی را بهکار بگیرد که مطابق با فضای داستانش باشد<ref name="شهرآرا">{{یادکرد وب|نشانی= http://shahraraonline.ir/news/84103|عنوان= افتاده بودیم در گردنه حیران/ گفتوگو با حسین لعلبذری درباره مجموعه داستان تازه منتشر شدهاش|ناشر = شهرآرا|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۳۰ خرداد ۱۳۹۷}}</ref>. | {{گفتاورد تزیینی|روی کلمه به کلمه مکث و صبر میکند. گاهی وقتها شده است که نوشتن یک خط، یک روز کامل وقتش را میگیرد. برایش مهم است عبارت تکراری به کار نبرد و بهترین کلمات، جملهها و گفتوگوهایی را بهکار بگیرد که مطابق با فضای داستانش باشد<ref name="شهرآرا">{{یادکرد وب|نشانی= http://shahraraonline.ir/news/84103|عنوان= افتاده بودیم در گردنه حیران/ گفتوگو با حسین لعلبذری درباره مجموعه داستان تازه منتشر شدهاش|ناشر = شهرآرا|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۳۰ خرداد ۱۳۹۷}}</ref>.}} | ||
[[حمید بابایی]] {{سخ}} | [[حمید بابایی]] {{سخ}} | ||
نویسنده موقعیت را با بهرهگیری از روایتهای تکهتکه جلو میبرد و باعث میشود که مخاطب داستان را تا پایان رها نکند و ادامه دهد. این داستان را میتوان در رابطه بینامتنی با داستان، دست تاریک دست روشن هوشنگ گلشیری دید. اما با فضاسازی جدید. و استفاده از تکنیک روایی جدید<ref name="تبیان"/>. | {{گفتاورد تزیینی|نویسنده موقعیت را با بهرهگیری از روایتهای تکهتکه جلو میبرد و باعث میشود که مخاطب داستان را تا پایان رها نکند و ادامه دهد. این داستان را میتوان در رابطه بینامتنی با داستان، دست تاریک دست روشن هوشنگ گلشیری دید. اما با فضاسازی جدید. و استفاده از تکنیک روایی جدید<ref name="تبیان"/>.}} | ||
[[آرش مونگاری]] {{سخ}} | [[آرش مونگاری]] {{سخ}} | ||
{{گفتاورد تزیینی|میتوان گفت با تمام پیراستگیها در نثر و کلمات و انسجامی که دارند، مضامین داستانها و البته شیوه بیان و روایت شان، از زمره همانهاست که بارها دستمالی شدهاند. به عبارت دیگر، شیوهٔ برخورد نویسنده با داستانها و نحوهٔ بیان روایت شان، البته به جز «پدر کلان» و «اندوهی دور گردن»، شیوهٔ برخوردها، باسمهای و دستمالی شده است. شیوهٔ برخورد لعل بذری با داستان و نحوه روایت کردن آنگونه است که گویی، جای داستان کوتاه با سکانسی از یک فیلم بلند، اشتباه گرفته شده است.<ref name="اعتماد"/>.}} | |||
شیوهٔ برخورد لعل بذری با داستان و نحوه روایت کردن | |||
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب==== | ====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب==== | ||
«من خیلی به شخصیتهای اطرافم وابسته هستم و این آدمها برایم از اهمیت زیادی برخوردارند. وارد کردن این افراد در داستانهایم، بهنوعی ادای دین به آنهاست. مثلا در داستانهایی که در فضای آذربایجان اتفاق میافتد، شخصیتها از اطرافیانم الهام گرفتهاند، گرچه با واقعیت خیلی تفاوت دارند و نخواستهام عینا آنها را در داستان وارد کنم»<ref name="شهرآرا"/>. | |||
====جوایز داستانها==== | ====جوایز داستانها==== | ||
{{بلی}} «پَریساوش» برگزیده دومین جایزهٔ ادبی یوسف: ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ / رتبه ششم و تقدير ويژه هيئت داوران به خاطر بداعت طرح و واقع گرايي نويسنده در نگاه موشكافانه به مناسبات انساني در متن بحرانهای آشكار و نهان <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/718357/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81-2-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان= داستانهایی از یوسف | {{بلی}} «پَریساوش» برگزیده دومین جایزهٔ ادبی یوسف: ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ / رتبه ششم و تقدير ويژه هيئت داوران به خاطر بداعت طرح و واقع گرايي نويسنده در نگاه موشكافانه به مناسبات انساني در متن بحرانهای آشكار و نهان <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/718357/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81-2-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان= داستانهایی از یوسف ۲ نقد میشود|ناشر = خبرگزاری مهر|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲۹ تیر ۱۳۸۷}}</ref> {{سخ}} | ||
{{بلی}} «پدر کلان» رتبهٔ اول در بخش داستان کوتاه جشنوارهٔ کبوتر حرم سال ۱۳۹۲ <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.astanehonar.ir/article_96541.html|عنوان= آستان هنر|ناشر = |تاریخ بازدید =|تاریخ = زمستان ۱۳۹۲}}</ref>{{سخ}} | {{بلی}} «پدر کلان» رتبهٔ اول در بخش داستان کوتاه جشنوارهٔ کبوتر حرم سال ۱۳۹۲ <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.astanehonar.ir/article_96541.html|عنوان= آستان هنر|ناشر = |تاریخ بازدید =|تاریخ = زمستان ۱۳۹۲}}</ref>{{سخ}} | ||
{{بلی}} «سانگالا» برگزیدهٔ ششمین دوسالانهٔ داستان کوتاه نارنج در جهرم ۳۰ آذر ۱۳۹۶<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://iraneconomist.com/fa/news/190710|عنوان= برگزیدگان ششمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج مشخص شدند |ناشر = ایران اکونومیست|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲ دی ۱۳۹۶}}</ref> | {{بلی}} «سانگالا» برگزیدهٔ ششمین دوسالانهٔ داستان کوتاه نارنج در جهرم ۳۰ آذر ۱۳۹۶<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://iraneconomist.com/fa/news/190710|عنوان= برگزیدگان ششمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج مشخص شدند |ناشر = ایران اکونومیست|تاریخ بازدید =|تاریخ = ۲ دی ۱۳۹۶}}</ref> | ||
====جوایز کتاب==== | ====جوایز کتاب==== | ||
{{بلی}} شایسته تقدیر در سومین [[دوسالانهٔ ملی جایزهٔ ادبی بوشهر]] ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ شد<ref name="بوشهر"/>. {{سخ}} | |||
{{بلی}} شایسته تقدیر در دوازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]] ۲۳ آذر ۱۳۹۸ <ref name="جلال"/>. {{سخ}} | {{بلی}} شایسته تقدیر در دوازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]] ۲۳ آذر ۱۳۹۸ <ref name="جلال"/>. {{سخ}} | ||
{{بلی}} شایسته تقدیر در سی و هفتمین جایزه کتاب سال ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ <ref name="کتاب سال"/>. | {{بلی}} شایسته تقدیر در سی و هفتمین جایزه کتاب سال ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ <ref name="کتاب سال"/>. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۸۰: | ||
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند=== | ===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند=== | ||
افتادیم در گردنهٔ حیران توسط «نشر نیماژ» در ۱۱۲ صفحه، در چهار نوبت به چاپ رسیده است، که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۲۶۰۰ جلد میباشد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://khaneheketab.ir|عنوان= خانهٔ کتاب|ناشر = |تاریخ بازدید =|تاریخ = }}</ref>. | افتادیم در گردنهٔ حیران توسط «نشر نیماژ» در ۱۱۲ صفحه، در چهار نوبت به چاپ رسیده است، که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۲۶۰۰ جلد میباشد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://khaneheketab.ir|عنوان= خانهٔ کتاب|ناشر = |تاریخ بازدید =|تاریخ = }}</ref>. | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۸۷: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= لعل بذری|نام= حسین| پیوند نویسنده=|عنوان= افتاده بودیم در گردنهٔ حیران|سال= ۱۳۹۷|ناشر= نیماژ|مکان= تهران|شابک= ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷- | * {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = بیان|نام = مصطفی|تاریخ= ۹ شهریور ۱۳۹۸|عنوان= یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری|پیوند= |ژورنال= دوهفته نامه چلچراغ|دوره= |شماره= ۷۶۳|صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= }} | ||
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = قاسمیان|نام = ابوذر|تاریخ= بهمن ۱۳۹۷|عنوان= «راه رفتن در تاریکی» /بر مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنهی حیران» نوشتهی حسین لعل بذری که در نظرسنجی این ماهنامه از نویسندگان و منتقدان|پیوند= |ژورنال= مجلهٔ تجربه|دوره= |شماره= ۶۲|صفحات= ۳۹|doi= |تاریخ بازبینی= }} | |||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= لعل بذری|نام= حسین| پیوند نویسنده=|عنوان= افتاده بودیم در گردنهٔ حیران|سال= ۱۳۹۷|ناشر= نیماژ|مکان= تهران|شابک= ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۴۴۳-۱|پیوند=}} | |||
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی = |نام = |تاریخ= ۶ شهریور ۱۳۹۸|عنوان= بهرهگیری از مولفههای وطنی به جای زبان و واژگان آپارتمانی|پیوند= |ژورنال= خیام نامه|دوره= ۱۳|شماره= ۴۳۸|صفحات= |doi= |تاریخ بازبینی= }} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۴ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۳۷
افتاده بودیم در گردنهٔ حیران | |
---|---|
نویسنده | حسین لعل بذری |
ناشر | نیماژ |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | چاپ اول ۱۳۹۷ |
شابک | ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۴۴۳-۱ |
تعداد صفحات | ۱۱۲ |
موضوع | داستان کوتاه فارسی |
نوع رسانه | کتاب |
افتاده بودیم در گردنهٔ حیران مجموعهای از دوازده داستان کوتاه و مستقل از حسین لعل بذری که شایستهٔ تقدیر در دوازدهمین جایزهٔ ملی ادبی جلال آل احمد و سی وهفتمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است.
داستانهای مجموعهٔ افتاده بودیم در گردنهٔ حیران جهانی ملموس و آدمهایی زنده را با خوانندگانش به اشتراک میگذارد. حسین لعل بذری با زبانی تراشخورده و نثری پخته و منسجم، به خلق فضاهایی دست میزند که میان وهم و واقعیت در نوسان است. او آدمهایی را به نمایش میگذارد که با ویژگیها و واکنشهای زنده و قدرتمندشان به خوبی قابلیت ماندگار شدن در ذهن خواننده را دارا هستند.
نویسنده در این مجموعه با بهره گرفتن از فرهنگها و گویشهای مختلف، فضایی متنوع ایجاد میکند و از یکنواختی و سکونی که گریبانگیر بخش عمدهای از فضاهای داستانی اخیر است، دور میشود. حسهای متنوع انسانی از مرگ و رنج گرفته تا عشق و امید، در این مجموعه هر یک سهم خود را دارند و هیچکدام جا را بر دیگری تنگ نمیکنند. هرچند درد و مرگ عناصر پررنگی در داستانهای لعل بذری هستند، امّا افتاده بودیم در گردنهٔ حیران کتابی است که با وجود تمام ناکامیها و رنجها و مرگهایی که روایت میکند، در نهایت خالصانه در ستایش عشق و زندگی تصنیف شده است[۱].
حسین لعل بذری متولد سال ۱۳۵۲، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی مدیریت تبلیغات فرهنگی است که در حال حاضر به عنوان کارشناس هنری در شهرداری منطقهٔ نه مشهد مشغول به فعالیت است. خودش مسیر نویسندگیاش را اینگونه توضیح میدهد: «نویسندگی را از دوران مدرسه شروع کردم، هرچند طبیعی است که آن موقع نوشتن خیلی به معنای حرفهای و جدی نبود، چون دانش من از داستان و مراحل آن و تسلط من به عناصر داستانی کم بود، امّا با این حال همان موقع هم در مسابقات دانش آموزی رتبههای کشوری کسب میکردم ولی در سالهای بعد به واسطهٔ مطالعه، استمرار در نوشتن و حشر و نشر با دوستان نویسنده این قضیه جدیتر شد و با نگاهی تازهتر به سمت داستان رفتم»[۲].
لعل بذری با یک بانوی داستاننویس تبریزی (لیلا صبوحی خامنه) ازدواج کرده است، حاصل این پیوند در اثر هر دو نویسنده کاملا مشهود است. تاثیری که لعل بذری از تبریز و زندگیاش از یک بانوی تبریزی گرفته است در اغلب داستانها نمود پیدا کرده است.
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
مجموعهٔ داستانِ افتاده بویدم در گردنهّ حیران چشمانداز دوازده داستان کوتاه است که مضمون مشترک اکثر داستانها اگر چه مرگ است امّا مرگی نیست که یأس و ناامیدی را در ذهن تداعی کند لعل بذری از دل این مرگها سعی کرده است زندگی بیافریند[۳]. همچنین تجربههای متفاوتی از زیستگونههایی در محدودهٔ جغرافیایی آذربایجان تا افغانستان و خراسان را در این مجموعه میبینیم[۴]. به عقیدهٔ منتقدان افتاده بودیم در گردنهٔ حیران میتواند اثری خواندنی و درعینحال قابلاعتنا دانست که از نظر فرم و نثر داستانهای سلامتی هستند[۵].
گذری در کتاب
حکایت زندگی انسان سرگشته امروز است. قصههایی که چنان سازههای داستانی اعم از شخصیت دیالوگ زاویه دید و مکان و زمان در آنها به خوبی به کار گرفته شده است که مخاطب حین خواندن فراموش میکند در دنیای داستان به سر میبرد او عین زندگی را میبیند و میخواند[۴].
بعد از بیست سال
«من سال ها بود که هم داستان می نوشتم و هم بواسطه داستان با داستان نویسان ارتباط داشتم، رفته رفته این ارتباطات تجربهای به نویسنده میدهد که به او در نوشتن و انتشار داستانش کمک میکند. برای انتشار کتابم، عجلهای نداشتم چون برای من تعریف لذت از ادبیات فقط در چاپ کتاب خودم خلاصه نمیشد، به همان نسبت که از نوشتن داستان لذت میبرم، از خواندن آن هم حال خوبی دارم. نویسنده باید زمان نوشتن داستانش و انتشار آن را تشخیص دهد. انتشار کتاب مثل میوه است؛ اگر زود چیده شود، کال است و اگر دیر بچینیم قابل استفاده نیست»[۶].
هستی از نگاه لعل بذری «اندوه با من پیوندی خونی دارد»
«اندوه با من پیوندی خونی دارد، حالا مرگ هم با من چنین پیوندی دارد؛ از هر طرف که میروم به مرگ میرسم! به خلأهایی که با رفتن آدمها در زندگی پیدا میشود. بالاخره وقتی یکی از نزدیکان ما از بینمان میروند چیزهایی را با خودش میبرد و فقدان آن چیزها که رفته ما را آرام نمیگذارد، در واقع ما بیشتر دلمان به حال خودمان میسوزد که دیگر فرصت بهرهمندی از آن مواهب را نداریم. البته مرگ در داستانهای من به معنی نابودی و فنا نیامده بلکه نگاه سرخوشانهای در داستانها به مرگ شده است»[۷].
سالشمار کتاب
- ۱۳۹۷: نخستین بار توسط «نشر نیماژ» چاپ شد.
- ۱۳۹۸: ۲۵ خردادماه، شایستهٔ تقدیر در سومین دوسالانهٔ ملی جایزهٔ ادبی بوشهر شد[۸].
- ۱۳۹۸: چهارم شهریور جزء آثار راهیافته به دور دوم جایزه داستان مازندران شد[۹].
- ۱۳۹۸: ۲۳ آذرماه، در آيين اختتاميهٔ دوازدهمین دورهٔ جايزه جلال آلاحمد بهعنوان اثر شایستهٔ تقدیر بخش داستان کوتاه معرفی شد[۱۰].
- ۱۳۹۸: ۶ بهمنماه، نامزد سومین دوره جایزه ادبی احمد محمود شد[۱۱].
- ۱۳۹۸: ۱۴ بهمنماه، در فهرست نامزدان نهایی جایزه هفت اقلیم قرار گرفت[۱۲].
- ۱۳۹۸: ۱۶ بهمنماه، شایستهٔ تقدیر در سی و هفتمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال شد[۱۳].
چند سطری از کتاب
گوش ماهی بازگشت به گذشته، خاطره گرایی، استفاده از حس ها و اشیاء نوستالژیک / مهر ۱۳۹۴
« | «بگذار فکر کنم پریسیما. از کی دور شدیم از هم؟ از کی آنقدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟ همهاش دو سال نبودم. دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که عروس شدی رفتی بابلسر، چه میدانم، هر وقت میپرسیدم میگفتند خوب است، میگفتند دارد زندگیاش را میکند...»[۱۴]. | » |
پَر سیاوشان اسطوره گرایی، تصویر مرکزی از این اثر/ آذر ۱۳۸۶، مشهد
« | هشت سال تمام دستم بیرون از خاک مانده بود. هشت سال برف و باران بر دستم که در مسیر باد افتاده بود، بارید و در بهار هشتمین سال، کم کم از میان انگشتان فروریختهام ساقهٔ علف سبزی رویید. ساقهٔ علف که هر روز برهٔ معصوم میشی چشمی را از گله جدا میکرد و به سمت خود میکشاند. دیگر مهم نیست مرا به خاطر بیاوری یا نه. مهم نیست که فراموشم کرده باشد یا نه. حالا کسی هست که هیچ وقت فراموشم نمیکند[۱۴]. | » |
پدر کلان برای دوستان افغان
« | «اصلا به دلم نبود که با بابا راهی شوم. مادر هم دلش نبود. به اجبار تسلیم زور بابا شده بود. پدر کلان (بزرگ) ولی هیچ بروز نمیداد که خاطرش به کدام سر است. به مزارشریف یا به اینجا. یک ساعتی که طی شد به دلم جوش افتاد و ورخاستم یک خبر بگیرم. یک به یک صحنها را خوب چشم دواندم تا داخل ضریح به آن شلوغی که هرکس تقلا میکرد دستش را به ضریح برساند من دنبال پیرمردی بودم که قدیفهٔ (شال) رنگی شانه داشته باشد. هی چندین بار با فشار جمعیت رفتم تا به آخر برگشتم ولی هیچ خبر نبود...»[۱۴]. | » |
تمام مسیر را میخوابیم خاطره گرایی، پیکان جوانان
« | «خواب… خواب… خواب بهترین پناهگاه است این جور وقتها اگر در دسترس باشد و به کمکت بیاید و تو را با خودش ببرد به عالم بی خبری. به عالم هزارتوی پیچ در پیچِ تخیلات ناممکن. ساعتها و روزها و بلکه ماهها خودت را بسپاری به این منجیِ مهربان و مثل کاوشگران آثار باستانی یک بیلچه بگیری دستت و دیوارههای نامحدود زمان و مکان را تراش بدهی و جلو بروی. بروی و وقتی بیدار میشوی، ببینی همهٔ آن ماجراهای هولناک خواب و خیال بودهاند»[۱۴]. | » |
سبک کتاب
نثر کتاب
داستانها از زبان خوب و یکدستی برخوردار هستند[۵]. زبان داستان، ساده و روان است. استفاده از زبانِ افغانی در داستان «پدر کلان» و زبان ترکی در داستان «تمام مسیر را می خوابیم» از نکات مثبت این مجموعه محسوب میشود[۱۵]. این ویژگی نشان از آن دارد که نویسنده به جزء تسلط بر روی زبان فارسی معیار امروز ما کوشیده است کمی ریسک کرده و در حوزهٔ زبان و نثر به نوآوری روی بیاورد. به نظر میرسد زبان در خدمت قصهگویی متن است تا صرفاً بازیهای نثری که باعث سخت خوانتر شدن داستانها بشود[۵].
موقعیت داستانها
نویسنده با هوشمندی موقعیتهایی را برگزیده است که هرکدام در دل خود وقایعی را رقم میزنند که هر یک باعث ایجاد جذابیت میشوند.در هرکدام از داستانها نویسنده موقعیتی را خلق میکند که خودِ موقعیت ازنظر داستانی منحصربهفرد محسوب میشودد. در داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نویسنده از همین حربه برای پیش برد داستان بهره برده است. گیرکردن چند نفر در موقعیتی برفی و داشتن یک جنازه که باید آن را تحویل بدهند، باعث شده موقعیتی خاص برای جلو بردن داستان ایجاد شود[۵].
تعلیق
در کنار تمام عناصری که در داستانها به کار رفته اکثر داستانها به جز دو سه داستان از تعلیق لازم برخوردار نیست. نکتهٔ مهم این است که هدف درون مایه ایجاد کشمکش در مسیر حرکت داستان باشد. در اکثر داستانهای این مجموعه به جز دو داستان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» و «نگهبان سوبَر» کشمکش در تمام صحنههای داستان حضور ندارد و یا خیلی کم رنگ است[۱۵].
زاویه دید
از مجموع ١٢ داستان، در نه داستان از راوی اول شخص استفاده کرده است. خود او میگوید: «در بازنویسی، زاویهدید را تغییر دادم، مثلا داستان سطرهایی از منقار پرندهای گنک در ابتدا با راوی سوم شخص نوشته بودم و بعد متوجه شدم که با زاویهدید اول شخص، داستان بهتری شکل میگیرد»؛ از نظر او عموما این انتخاب، ناخودآگاه رقم میخورد و خود داستانها زاویهدیدشان را برمیگزینند[۱۶].
شخصیتپردازی
شخصیتها و خرده فرهنگهای مستتر در داستانها برگرفته از محیط پیرامونش است. با بهرهگیری از گویشها و فرهنگهای متفاوت، یک جذابیت خاصی و هارمونی دلنشین ایجاد کرده است[۱۷]. شخصیت داستانها بر اساس کهنالگوها شکل گرفته است[۱۸] و بیشتر شخصیتها درونگرا هستند و دغدغههای فردی دارند[۴].
ویژگیهای مهم کتاب
یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه موفق که دوازده اثر را دربرمیگیرد، متنوعبودن درونمایه داستانها و تسلط نویسنده در استفاده از سازههای داستانی است[۱۵].
بومینویسی
او از فضای داستان آپارتمانی خارج شد و فضاهای تازهای خلق کرده است [۶].این رمان در معرفی زیستبوم شهرهای شیراز، اصفهان، کرمانشاه، قم، مشهد و ...، فرهنگ بومی اعم از زبان، مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آداب و رسوم، اعتقادها و مختصات اقلیمی موفق بوده است و توانسته است طیف وسیعی از ویژگیهای منطقه را در خود جای دهد[۱۹].
اسطوره
استفاده از اسطوره در سه داستان این مجموعه دیده می شود. «پر سیاوشان» بر اساس اساطیر، نام گیاهی است. این گیاه از ریختن خون سیاوش بر زمین می روید و یا در داستان «نگهبان سوبَر»، پسر یاد قصههایی میافتد که موقع بچگی از پدربزرگش در مورد چشمه شنیده بود. در مورد اژدهایی که بر سر این چشمه خوابیده بود و سام نریمان با او میجنگد و آب را آزاد میکند[۱۵].
رئالیسم جادویی
در برخی داستانها مثل «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران»، «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی» و «نگهبان سوبَر»، ماجرا بر مرز واقعیت و خیال شکل میگیرد و بهنوعی وارد فضای رئالیسم جادویی میشویم[۱۶].
تکنیک و محتوا
تکنیکهایی که در خلق داستانها استفاده کردهاید، با محتوا عجین شده است، مثلا در داستان «اندوهی دور گردن» که دو راوی داستان را روایت میکنند، یکی از روایتها درحقیقت نوشتههایی است که به دست راوی دیگر افتاده است[۱۶].
موتیفها
حسرت
استفاده از عنصر «حسرت» و گذرِ زمان و از دست رفتنِ روزهای خوب کودکی، جوانی، سربازی و عاشقی و حضور اعضای خانواده و نبودنِ آنها در زمان حال در اکثر داستان های این مجموعه دیده می شود[۱۵].
مرگ
در برخی داستانها مرگ بهعنوان مسئله اصلی مطرح است و باعث حرکت داستان به سمت جلو میشود و شخصیتها در جدال با مرگ وزندگی هستند. و در برخی از داستانها مرگ و از دست دادن فردی باعث ایجاد روایتهای مختلف میشود. بهطور مثال در داستان «گوشماهی» مرگ خودخواسته خواهر راوی داستان، باعث سرگشتگی او و همینطور شخصیت افغان داستان میشو. همین مفهوم در داستان «پر سیاوشان» بهصورت دیگری بروز مییابد. راوی از جهان مردگان با همسر خودش که سالها بهپای او نشسته حرف میزند[۵].
تاریکی
هر بار در مقامی جدید ظاهر میشود. هر تاریکی فرق میکند با تاریکی دیگر. کتاب هم با این جملات شروع میشود، تاریکیای که بلعیده شده: «یک مدتی باید گم میشدم نمیتوانستم بمانم و آن همه تاریکی را یکجا در دلم جا بدهم. فکر مرا نکرده بود. فکر هیچ کس را نکرده بود خواسته بود فقط خودش را راحت کند..»[۲۰].
الهام از شخصیتها
به نظر میرسد «رد تیغ ترک غاتگر»، باسمهای سطحی و اقتباسی از مسخ کافکا و «پر سیاوشان»، باسمهای دیگر از بعضی کارهای احمد دهقان است[۲۱].
نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب
نقد و بررسی
بیست و پنجمین نشست «روی میز منتقد» حوزه هنری استان همدان، با حضور اعضای کارگاههای داستاننویسی و خانه رمان حوزه هنری و با هدف بررسی نخستین اثر حسین لعلبذری، برگزار شد. در نشست نقد مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنهی حیران» مطرح شد؛ نوشتن، دستیابی به جهانهای تازهتر است[۲۲].
نشست «شبی با داستان ایرانی» روز پنج شنبه ۲۶ مهرماه در محل انجمن های اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جهرم شیراز برگزار شد. [۲۳]
۱۱ مهرماه ۱۳۹۷ نشست نقد و بررسی کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» در محل بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع) برگزار شد[۴].
۱۱ آبان ۱۳۹۷ جلسهٔ نقد و بررسی با حضور لعل بذری و منتقدانی از خراسان شمالی در فرهنگسرای شهرداری اسفراین برگزار شد.
۲۴ مرداد ۱۳۹۷ نشسا تخصصی اهمیت جغرافیا و اقلیم در داستاننویسی و نقد و بررسی رمان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» در ساختمان اداری حوزه هنری استان اردبیل برگزار شد.
۳ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتابهای «پاییز از پاهایم بالا میرود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» با حضور نویسندگان این دو کتاب در موسسه رویش مهر اصفهان برگزار شد[۲۴].
۶ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتاب «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» در سالن جلسات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهار محال و بختیاری برگزار شد.
جشن امضا
چاپ اول کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»اثر هنرمن حسین لعل بذری هم زمان با آیین رونمایی و امضا کتاب در چناران به طور کامل به فروش رسید[۲۵].
جشن امضا برای کتاب «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» برگزار شد. این نویسندهٔ مشهدی در مراسم جشن امضا گفت: در روستایی که هیچ امکاناتی نداشت رشد کردم و نویسندگی را از صفر شروع کردم و هرگز به فکر چاپ کتاب هم نبودم و شاید به همین دلیل بود که چاپ این کتاب طول کشید و بعد از چاپ استقبال خوبی از سمت خوانندگان و منتقدان شد[۲۶].
اظهارنظرها
« | بخشهایی از این مجموعه واقعاً از تجربیات ناب داستانیاند و از تجربیات زیستهٔ نویسنده نشأت میگیرند[۱۸]. | » |
« | مضامینی چون آب، تاریکی، سایه، درخت و... را در این مجموعه از نظر آرکیتایپها و نقدهای کهنالگویی میتوان نقد و بررسی کرد. با توجه به تکرار این مضامین در داستانهای این مجموعه میتوان گفت که شخصیت، فضا و پیرنگ برخی داستانها بر اساس کهنالگوها شکل گرفته است[۱۸]. | » |
« | دغدغه داستان برایم جالب بود به خصوص در دو داستان «گوشماهی» و «پدرکلان»؛ این دو داستان فضای متفاوتتری ایجاد کرده بودند. در بعضی داستانها در سالهای دور نوشته شده، مخاطب امروز فضای جدیدی را نمیبیند. در خیلی از داستانها لایه ظاهری از یک زندگی را میبینیم در حالی که ممکن است اتفاقی مثل مرگ که درونمایه خیلی از داستانهاست، کل مسیر زندگی یک فرد را عوض کند. مانند داستان «شیرجه»، نبود مامان طاهره آنقدر محسوس نبود. انگار پسر بعد از فقدان مادر، سیر طبیعی زندگی خودش را داشت[۴]. | » |
« | از نظر من نویسنده بسیار خوبی است و نثر کاملا پالوده و پالایش شدهای دارد. شاید علتش محافظهکاری است که ما به واسطه شرایط مختلفی که داریم، اسیرش هستیم. محافظهکاری حتی در متن هم مشخص است. نویسنده هیچوقت در نثرش خطر نمیکند. نثر آنکادر شدهای دارد که آوانگارد نیست. دلیلش این است که داستانها این همه جایزه گرفته. فکر میکنم نویسنده با توجه به استعداد و شرایطی که از نوشتنش میبینم و تخیل خوب و سابقهای که در ارتباط با امر داستاننویسی دارد اگر کمی آزادانهتر نگاه کند، داستاننویس فوقالعادهای میشود»[۴]. | » |
« | اغلب داستانهای مجموعه جان دارند و اتوکشیده نیستند. انگار با خواندن این آثار سینهات سنگین میشود و به فکر فرو میروی. در داستان «گوشماهی»، شخصیت آصف عمیق، ملموس و محبوب است. «پرسیاوشان»، تصویرهای زندهای دارد و هر چه جلوتر میرود ته دلت بیشتر خالی میشود. تعلیق داستان «گردنه حیران»، شگفتزدهات میکند و آن ضربهٔ بزرگ پایان داستان. ولی در کل، اگر ضرباهنگ داستانها تندتر بود، حس بیشتر منتقل میشد. داستان «پدرکلان» دیالوگهای خیلی قدرتمندی دارد. زبان و طنز جاری در داستان «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی» متناسب با فضای هجوگونه و سوررئال اثر است و بالاخره داستان «نگهبان سوبر»، اثری است که حس دلهره را به خوبی منتقل میکند. آب مقدس است و در حریم این آب، واهمه اصلی آلودن است. دیالوگهای این اثر، در سطح باقی ماند که دلیلش شاید این باشد خود دختر و پسر هم بسیار سطحی بودند اما پا به جایی گذاشتند که آنها را به عمق کشاند[۴]. | » |
« | قالب کلمات و جملات، آهنگ و موسیقی خاصی در داستانها ایجاد کند. طوری که تا آخر همراهشان میشوی. ولی در این کتاب، بیشتر داستانها به جای اینکه سمت نمایش بروند، سمت نقل و توضیح میرفتند. بیشتر شخصیتها درونگرا بودند و دغدغههای فردی داشتند. این درونگرایی گاهی ممکن است مخاطب را خسته کند. نکته دیگر این است که ایشان از کلماتی استفاده کرده که اثر را فخیم میکند[۴]. | » |
« | بعد از خواندن کتاب تمایلی به نقد نداشتم چون به اعتقاد من وقتی آدم از خواندن یک داستان لذت ببرد نباید خیلی در جزییاتش کند و کاو کند و دنبال ضعفها و نکتههای منفیاش باشد. این کار لذت را میگیرد. یکی از ویژگیهای مثبت این مجموعه این است که زیستگونههای متفاوتی میبینیم. ما در این کتاب از فضای آذربایجان تا افغانستان و خراسان را تجربه میکنیم و تم یکدست باعث شده داستانها بر دل بنشیند[۴]. | » |
« | ما در جایجای این اثر، تجربه زیستی حسین لعلبذری، پختگی متن و نگاه ایدئولوژیکش به جهان هستی را میبینیم. یک نوع سادهنویسی در این آثار دیده میشود. ولی انگار این مجموعه نوشته شده تا چند بار خوانده شود. حسی که درباره این کتاب داشتم کندی مفرطی بود که در متن هست. داستان امروز نیازمند حوزهٔ تصویر است. در این اثر، کنش بزرگ و سترگی دیده نمیشود. البته به جز داستان «رد تیغ غارتگر». این کتاب، از دغدغههای افغانها میگوید و شکل دیگری از زندگی آنها را شرح میدهد. از گمگشتگی انسانهای مهاجر میگوید. از جنگ و تلخیهایش میگوید. اکثر داستانها در ذهن مخاطب تمام نمیشوند. این مجموعه برای عامه مردم نیست. برای قشری است که میخواهد اندیشه کند و کنشی هر چند کم را دنبال کند. کنشها بزرگ نیستند جز داستان آخر. آخرین داستان از نظر من جذابترین است و در حوزهٔ کنش و واکنش عمق پیدا کرده است. در بقیه داستانها کندی روند، من را اذیت میکرد. آرامش همیشگی نویسنده در حوزه متن جاری شده و اثر، جزو معدود آثاری است که میتوانم امتیاز خیلی بالایی در حوزه ادبیات داستانی کشور به آن بدهم[۴]. | » |
« | مجموعهای است که حال و هوای کلی و غالب آن دلتنگی راوی و شخصیتهای داستان برای آدمهایی است که دیگر نیستند، آدمهایی که مفقودند و زمان یا مرگ آنها را گرفته است . وی با بیان سیری از نوستالوژی در در ادبیات داستانی ایران و جهان افزود: مؤلّفههای اصلی غم غربت در داستانها: دلتنگی برای گذشته، گرایش به بازگشتن به وطن و زادگاه، بیان خاطرات همراه با افسوس و حسرت، پناه بردن به دوران کودکی و یادکرد حسرتآمیز آن و اسطورهپردازی است[۱۸]. | » |
« | قصه آدمهای در بندِ بودن است که در هزارتوی مرگ دیگری، گم شدهاند. از رفتن نمیترسند و هنوز با حجم تنهایی خو نگرفتهاند. آدمهایی که میلنگند ولی با جزئیات زندگی آرام میگیرند. صدای مرگ را به وضوح شنیدهاند و حجم دلبستگیهایشان را در خوابها و جهانی دیگر جستوجو میکنند. داستانهای مجموعه با صدایی آرام و دلنشین ساقههای سبزی را نشان میدهند که از گورهای بینشان سربر میآورند و همیشه خدا سبز خواهند بود. به یقین حسین لعلبذری نویسندهٔ کهنهکاری است که با اولین اثرش نشان میدهد نبض داستان را در دست دارد و میداند چهطور باید ریتم روایت را برای حرکت داستان تنظیم کند[۲۷]. | » |
« | روی کلمه به کلمه مکث و صبر میکند. گاهی وقتها شده است که نوشتن یک خط، یک روز کامل وقتش را میگیرد. برایش مهم است عبارت تکراری به کار نبرد و بهترین کلمات، جملهها و گفتوگوهایی را بهکار بگیرد که مطابق با فضای داستانش باشد[۱۶]. | » |
« | نویسنده موقعیت را با بهرهگیری از روایتهای تکهتکه جلو میبرد و باعث میشود که مخاطب داستان را تا پایان رها نکند و ادامه دهد. این داستان را میتوان در رابطه بینامتنی با داستان، دست تاریک دست روشن هوشنگ گلشیری دید. اما با فضاسازی جدید. و استفاده از تکنیک روایی جدید[۵]. | » |
« | میتوان گفت با تمام پیراستگیها در نثر و کلمات و انسجامی که دارند، مضامین داستانها و البته شیوه بیان و روایت شان، از زمره همانهاست که بارها دستمالی شدهاند. به عبارت دیگر، شیوهٔ برخورد نویسنده با داستانها و نحوهٔ بیان روایت شان، البته به جز «پدر کلان» و «اندوهی دور گردن»، شیوهٔ برخوردها، باسمهای و دستمالی شده است. شیوهٔ برخورد لعل بذری با داستان و نحوه روایت کردن آنگونه است که گویی، جای داستان کوتاه با سکانسی از یک فیلم بلند، اشتباه گرفته شده است.[۲۱]. | » |
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
«من خیلی به شخصیتهای اطرافم وابسته هستم و این آدمها برایم از اهمیت زیادی برخوردارند. وارد کردن این افراد در داستانهایم، بهنوعی ادای دین به آنهاست. مثلا در داستانهایی که در فضای آذربایجان اتفاق میافتد، شخصیتها از اطرافیانم الهام گرفتهاند، گرچه با واقعیت خیلی تفاوت دارند و نخواستهام عینا آنها را در داستان وارد کنم»[۱۶].
جوایز داستانها
«پَریساوش» برگزیده دومین جایزهٔ ادبی یوسف: ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ / رتبه ششم و تقدير ويژه هيئت داوران به خاطر بداعت طرح و واقع گرايي نويسنده در نگاه موشكافانه به مناسبات انساني در متن بحرانهای آشكار و نهان [۲۸]
«پدر کلان» رتبهٔ اول در بخش داستان کوتاه جشنوارهٔ کبوتر حرم سال ۱۳۹۲ [۲۹]
«سانگالا» برگزیدهٔ ششمین دوسالانهٔ داستان کوتاه نارنج در جهرم ۳۰ آذر ۱۳۹۶[۳۰]
جوایز کتاب
شایسته تقدیر در سومین دوسالانهٔ ملی جایزهٔ ادبی بوشهر ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ شد[۸].
شایسته تقدیر در دوازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد ۲۳ آذر ۱۳۹۸ [۱۰].
شایسته تقدیر در سی و هفتمین جایزه کتاب سال ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ [۱۳].
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
افتادیم در گردنهٔ حیران توسط «نشر نیماژ» در ۱۱۲ صفحه، در چهار نوبت به چاپ رسیده است، که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۲۶۰۰ جلد میباشد[۳۱].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «بررسی نامزدهای بخش مجموعه داستان جایزه جلال آلاحمد». خبرگزاری مستقل، ۱۰ آذر ۱۳۹۸.
- ↑ «گفتگوی اختصاصی با حسین لعل بذری نویسنده چنارانی خالق اثر (افتاده بودیم در گردنه حیران)». نشریه نسیم گل بهار، ۲۱ تیر ۱۳۹۷.
- ↑ «سعی کردهام زندگی بیافرینم». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷.
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ «مروری بر جلسه نقد کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» از سلسله نشستهای «آن» و باز فردا که ساقه علف سبز میشود». بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، ۱۱ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ «نگاهی به کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» نوشته حسین لعل بذری/ قدم زدن میان مرگ و زندگی». مؤسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان، ۲۵ اصفند ۱۳۹۷.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ «بومینویسی از گذشته تا امروز تغییرات زیادی کرده است». قدس، ۱۱ دی ۱۳۹۸.
- ↑ «اندوه با من پیوندی خونی دارد». روزنامه سازندگی، ۱۹ خرداد ۱۳۹۷.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ «برگزیدگان سومین دوسالانه ملی جایزه ادبی بوشهر تقدیر شدند». سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری بوشهر، ۲۵ خرداد ۱۳۹۸.
- ↑ «آثار راهیافته به دوردوم جایزه داستان مازندران». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۵ شهریور ۱۳۹۸.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد، برندگان خود را معرفی کرد». جایزه ادبی جلال آل احمد، ۲۴ آذر ۱۳۹۸.
- ↑ «معرفی نامزدهای مجموعه داستان جایزه «احمد محمود»». ایسنا، ۶ بهمن ۱۱۳۹۸.
- ↑ «نامزدهای نهایی نهمین دوره جایزه ادبی هفتاقلیم معرفی شدند.». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۱۴ بهمن ۱۳۹۸.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ «جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران». کتاب سال، ۱۶ بهمن ۱۳۹۸.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ لعل بذری، افتاده بودیم در گردنهٔ حیران.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ بیان، مصطفی. «یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری». دوهفته نامه چلچراغ، ش. ۷۶۳ (۹ شهریور ۱۳۹۸).
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ «افتاده بودیم در گردنه حیران/ گفتوگو با حسین لعلبذری درباره مجموعه داستان تازه منتشر شدهاش». شهرآرا، ۳۰ خرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «گفت و گو با حسین لعل بذری نویسنده مجموعه داستان« افتاده بودیم در گردنه ی حیران»». نیماژ، ۲۴ مرداد ۱۳۹۷.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ «مجموعه داستان «افتاده بودیم در گرنه حیران» در جهرم نقد شد». خبرگزاری ایسنا، ۲۷ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ «بهرهگیری از مولفههای وطنی به جای زبان و واژگان آپارتمانی». خیام نامه ۱۳، ش. ۴۳۸ (۶ شهریور ۱۳۹۸).
- ↑ قاسمیان، ابوذر. ««راه رفتن در تاریکی» /بر مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنهی حیران» نوشتهی حسین لعل بذری که در نظرسنجی این ماهنامه از نویسندگان و منتقدان». مجلهٔ تجربه، ش. ۶۲ (بهمن ۱۳۹۷): ۳۹.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ «درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نوشته حسین لعل بذری/ باسمه نویسی در داستان مدرن نو». روزنامه اعتماد، ۸ اسفند ۱۳۹۸.
- ↑ «نوشتن، دستیابی به جهانهای تازهتر است». سوره هنر، ۲۲ مرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» در «شبی با داستان ایرانی»». هنر مشهد، ۲۵ مهر ۱۳۹۷.
- ↑ ««پاییز از پاهایم بالا میرود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» در بوته نقد». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۳ شهریور ۱۳۹۸.
- ↑ «آئین رونمایی و امضا کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»». هنر مشهد، ۳۱ خرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «جشن امضا برای کتاب «افتاده بودیم در گردنهی حیران» برگزار شد». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۴ اسفند ۱۳۹۸.
- ↑ «راویان جامانده از مرگ». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۱۵ مرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «داستانهایی از یوسف ۲ نقد میشود». خبرگزاری مهر، ۲۹ تیر ۱۳۸۷.
- ↑ «آستان هنر». زمستان ۱۳۹۲.
- ↑ «برگزیدگان ششمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج مشخص شدند». ایران اکونومیست، ۲ دی ۱۳۹۶.
- ↑ «خانهٔ کتاب».
منابع
- بیان، مصطفی. «یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری». دوهفته نامه چلچراغ، ش. ۷۶۳ (۹ شهریور ۱۳۹۸).
- قاسمیان، ابوذر. ««راه رفتن در تاریکی» /بر مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنهی حیران» نوشتهی حسین لعل بذری که در نظرسنجی این ماهنامه از نویسندگان و منتقدان». مجلهٔ تجربه، ش. ۶۲ (بهمن ۱۳۹۷): ۳۹.
- لعل بذری، حسین (۱۳۹۷). افتاده بودیم در گردنهٔ حیران. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۴۴۳-۱.
- «بهرهگیری از مولفههای وطنی به جای زبان و واژگان آپارتمانی». خیام نامه ۱۳، ش. ۴۳۸ (۶ شهریور ۱۳۹۸).