جمشید خانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
[[جمشید خانیان]] از جمله نمایشنامه‌نویسان و داستان‌نویسان در عرصۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است از ایشان تاکنون در زمینه‌های متعددی بیش‌از چهل اثر به‌چاپ رسیده است.<ref name="خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=جمشید خانیان داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس معاصر}}</ref>
[[جمشید خانیان]] زاۀ جنوب ایران، از جمله نمایشنامه‌نویسان و داستان‌نویسان در عرصۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است که بارها آثار او به زبان‌های گوناگونی منتشرشده‌ اند و نیز از سوی انجمن نویسندگان کودک‌ونوجوان به‌عنوان نامزد جایزۀ آسترید لیندگرن۲۰۱۹ معرفی شده است که از ایشان تاکنون در زمینه‌های متعددی بیش‌از چهل اثر به‌چاپ رسیده است.<ref name="خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=جمشید خانیان داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس معاصر}}</ref>


<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>

نسخهٔ ‏۳۰ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۲

جمشید خانیان

خانیان، نویسندۀ کودک‌ونوجوان
نام اصلی جمشید خانیان
زمینهٔ کاری داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس
زادروز ۱۷شهریور۱۳۴۰
آبادان
ملیت ایرانی
کتاب‌ها قلب زیبای بابور، عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی، کودکی‌های زمین و ....
نمایشنامه‌ها یک نیمروز در اتاق بازجویی، قتل آقای کاف، تکرار و ....

جمشید خانیان زاۀ جنوب ایران، از جمله نمایشنامه‌نویسان و داستان‌نویسان در عرصۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است که بارها آثار او به زبان‌های گوناگونی منتشرشده‌ اند و نیز از سوی انجمن نویسندگان کودک‌ونوجوان به‌عنوان نامزد جایزۀ آسترید لیندگرن۲۰۱۹ معرفی شده است که از ایشان تاکنون در زمینه‌های متعددی بیش‌از چهل اثر به‌چاپ رسیده است.[۱]

* * * * *

جمشید خانیان که اکنون در اواخر دهۀ چهل زندگی‌اش است، از دهۀ۶۰ با نوشتن برای بزرگسالان شروع کرده است . تخیل غیرقابل مهاری که ادبیات نوجوان در ذهن و اندیشۀ او ایجاد کرد، شوق نوشتن برای نوجوانان را در او به وجود آورد. خانیان متولد و بزرگ‌شدۀ آبادان است. اگرچه اکنون در اصفهان زندگی می‌کند، اما هنوز یکی از تصاویر ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش است. بازی‌های فرمی و زبانی، نگاه تازه‌ای است که کتاب‌های او را متمایز می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد[۲] خانیان با نگارش دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی»، فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و بعدها مدرس، کارشناس و داوری در بسیاری از جشنواره‌های ادبی و هنری را در کارنامۀ فعالیت‌های خود به ثبت رسانید.[۱]
آثار ایشان آنقدر هویت و تشخص دارند که همواره مورد توجه کارشناسان و منتقدان بسیاری قرارگرفته است و با برگزیده‌شدن در جشنواره‌های متعدد ادبی و هنری و کسب جوایز متعددی نظیر جایزۀ ربع‌قرن ادبیات داستانی دفاع مقدس، جایزۀ بیست‌سال ادبیات داستانی و... شهرت‌آفرینی آثار او را نشان می‌دهد تا در سی‌وششمین جشنوارۀ بین‌المللی تئاترفجر از خالق این گونه آثار به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی منتخب و برای یک عمر تلاش در نوشتن و آموزش قدردانی شود.[۱]
دفاع مقدس موضوع و محوریت اصلی و غالب بر داستان‌های خانیان است زیرا به گفتۀ عباس جهانگیریان:خانیان اگر زخم جنگ را بر تن نداشته باشد بر روح دارد، او تنها گزارشگر و روایتگر واقعیت‌های هشت‌سالۀ جنگ نیست و جنگ با تمام زشتی‌اش از او نویسنده‌ای ژرف‌نگر ساخته است تا بتواند آنچنان بگوید بی‌آنکه سخنش بر کام جنگ طلبان خوش آید.[۳]
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد و هر داستان برای او به‌مانند یک بازی است و به گفتۀ مریم کهنسال:جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثار او موج می‌زنند.[۳][۴]
شناخت او تنها شناخت یک نویسنده و آثارش نیست؛ بلکه شناختِ او، شناختی از جریان‌های ادبیات داستانی است.[۴]{{سخ}

از میان یادها

آغاز نوجوانی و شروع کار جدی

جمشید خانیان می‌گوید:

از یازده‌سالگی که وارد کانون شدم و کارم را از آنجا شروع کردم، جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم.البته قصهٔ عامیانهٔ مکتوب نخوانده‌ام؛اما قصه‌های فولکلوریک را شنیده‌ام.[۵]

دیدار با هنر و ادبیات

جمشید خانیان می‌گوید:

اولین دیدارِ جدیِ من با هنروادبیات در سال۵۱ یا ۵۲ و در کانون پرورش فکری آبادان و به‌طور اتفاقی با کتاب «ماجراهای نارنیا » بود،از آن‌ زمان تا امروز، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام، همیشه فکر می‌کنم آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشت من را جور دیگری رقم زده است، من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم؛ بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.[۶]

میزکار و چیدمان آن

جمشید خانیان می‌گوید: منابعِ هریک از کارهایم روی میزم قراردارند.البته هم روی میز و هم روی زمین. دو جلد فرهنگ لغت عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام، کهنه شده‌اند؛روی میزم حق آب‌وگل دارند. خودکار قرمز که حتماً باید باشد، چون دور مطالب را با خودکار قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست.پوشه‌ای پر از کاغذهاو نوشته‌های نصفه، نگه می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم.از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم

جمشید خانیان می‌گوید:

آهنگ کلمه در داستان‌هایم خیلی مهم است. این حساسیت از من قصه‌گوی خوبی ساخته است و در بیشتر مواقع داستان را بلندبلند برای خودم یا اطرافیان می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش، سرانجام درمی‌آید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد[۷]

زندگی با شخصیت‌های داستان

جمشید خانیان می‌گوید:

هنگام نوشتنِ طرحی که گاه شاید یک‌سالی با آن درگیر هستم،این اتفاق برایم می‌افتد که با آدم‌های قصه‌ام زندگی می‌کنم، بیشتر به‌این‌دلیل که تصوری کلی ازاثر دارم و دقیقاً نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است بیافتد. درواقع طرح کاملی از آن آدم‌ها در ذهنم نیست. مرتب با شخصیت‌هایم زیست می‌کنم تا به‌حقیقت زاده می‌شوند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تصویر حاکم برنوجوانی

جمشید خانیان می‌گوید:

در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های۵۱ و۵۲ و۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچوقت فراموش نمی‌کنم که چه تاثیر مثبتی داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری ام وامدار اوست.[۶]

جنونِ نوشتن

جمشید خانیان می‌گوید:

در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ونوجوان مسئله اصلی من شده است، گاهی به شکل غریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید، ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم، امیدوارم این فرصت را داشته باشم، این مهم‌ترین آرزوی من است.[۶]

رنج‌هایی که تجربه می‌شوند

جمشید خانیان می‌گوید:

در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است،از هیچ‌چیز پشیمان نیستم؛ حتی از رنجی که می‌برم، همۀ رنج‌های من، تجربه‌های من هستند.[۶]

بازی با خودکارهای رنگی

جمشید خانیان می‌گوید:

ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است،از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ونوجوانان برایم فراهم می‌کند.[۸]

تکرار نوشتن برای نوجوان

جمشید خانیان می‌گوید:

ورودم به عرصۀ ادبیات نوجوان کاملا اتفاقی بود. در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم، شخصیت فولکوریک این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوان و ماندن در این عرصه.[۹]

متعلق به دنیای نوجوان هستم

جمشید خانیان می‌گوید: می‌دانم که برای گروه سنی نوجوان می‌نویسم،اما به این فکر نمی‌کنم که سن نوجوانی، سن ساده‌اندیشی است. به‌نظر من نوجوانان ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوع زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند، نشان داده است که این گروه سنی بسیار کنجکاو و مشتاق برای کشف جهان هستند. هیچ‌گاه به‌این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.[۸] من خودم را متعلق به دنیای ادبیات کودک‌ونوجوان می‌دانم.[۲]

نام‌هایی از دلِ داستان

جمشید خانیان می‌گوید:

پیداکردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد، بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم واسمی را بیرون بکشم.[۸]

داستان انصراف

جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات و نامزد جایزۀ آسترید لیندگرن می‌گوید:

وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودک‌ونوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم، ۱۰روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود. تا به‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته و ندارد، من نمی‌دانستم برای كدام بخش ادبیات كودک‌ونوجوان ایران نامزد شده‌ام؟، همین دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.[۳]

طرحی که آناهیتا به‌هم زد

جمشید خانیان می‌گوید:

داستان «قلب زیبای بابور»، که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای لذت نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.[۱۰] وقتی برای دخترم، آناهیتا خواندم، باتعجب گفت:«خب، چی شد؟» این حرف باعث شد تا هم کل اثر را پاره کنم و هم با هم‌فکری با خودش «قلب زیبای بابور» را بنویسم. باهم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اِعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره نهایی می‌کردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اقتباس یا سرقت

در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم رااقتباسی از رمان «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.
این نویسنده با ارسال متن نامۀ گله‌آمیز خود با اشاره به ناامنی و بی‌اهمیت‌شمردن نویسندگان، نوشت: «وقتی واژه‌ای درست تعریف نشود، خب همین می‌شود، می‌آیند اقتباس کنند، سرقت می‌کنند.»[۱۱]

زندگی و یادگار

کودکی و آغاز تحول

جمشد خانیان می‌گوید: وقتی دوازده، سیزده‌ساله بودم، یک روز دوست بسیار صمیمی من، آمد دم در خانه و بدون اینکه چیزی بگوید، فقط با یک لبخند معنی‌دار دست کرد توی جیب پیراهن‌اش و یک کارت شناسایی بیرون آورد و آن را در امتداد نیم‌رخ‌راست صورتش بالا گرفت. من هنوز تمام لحظه‌ها و جزییات آن رویدادِ بعدازظهر تابستان را که درست مثل یک نمایش کوتاه پانتومیم اجرا شد به خاطر دارم، آن بالا با حروف چاپی درشت نوشته شده بود «کارت عضویت کتابخانۀ شمارۀ یک کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان آبادان».[۱۲]
تمامِ آن روز، من به آن کارت لعنتی فکر می‌کردم. احساس می‌کردم آن کارت یک جورهایی به دوستم، فردیت و هویت خاصی بخشیده است. او چیزی داشت که همه نداشتند. کارت عضویت کتابخانه بود. یک کارت استثنایی.[۱۲]
فردای آن روز، رفتم کتابخانۀ­ شمارۀ یک. آنجا، یک آقایی پشت پیشخان ایستاده بود و سرش پایین بود. قبل از اینکه من چیزی بگویم، دستش را جلو آورد و گفت: "دوقطعه عکس، فتوکپی شناسنامه و رضایت نامۀ ولی.» همه را بی‌کم‌وکاست و بدون لحظه‌ای درنگ گذاشتم کف دستش، نمی‌خواستم در صدور کارت عضویت و تحویل آن به من، کوچک‌ترین وقفه‌ای به‌وجود بیاید. سرش را بالا گرفت و گفت: «کاملا مسلح آمدی!» آن موقع درست متوجه نشدم چرا این جمله را گفت. خیلی هم برایم مهم نبود. یعنی آن موقع هیچی برایم مهم نبود، هیچی به جز آن کارت عضویت.[۱۲]
کارت را گرفتم و به آن خیره شدم. هنوز از سالنِ کتابخانه خارج نشده‌بودم که صدای همان آقا من را از دنیای خودم به بیرون پرتاب کرد: «داری می‌روی آقای خانیان؟» رو برگرداندم به طرف صدا. گفت: «بدون خداحافظی؟» گفتم: «خداحافظ!» گفت: «می‌شه قبل از اینکه بری، اون کتابی که افتاده پایین اون قفسه را بیاری بدی من؟» نگاه کردم به سمتی که اشاره کرده بود. کتاب را دیدم. فاصلۀ من تا آن کتاب، چند قدم می‌شد. ولی نباید بیشتر از سه یا چهار قدم بوده باشد. سه یا چهار قدم کوتاه.[۱۲]
حالا که به آن مسیرکوتاه فکر می‌کنم، تنم می‌لرزد. با خودم می‌گویم اگر من آن سه یا چهار قدم کوتاه را برنداشته بودم، حالا کجا بودم؟ کی بودم؟ چگونه فکر می‌کردم؟[۱۲]

شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی

هر نویسنده با هراثرش قسمتی از شخصیت داستانی خود را می‌سازد. جمشید خانیان هم با هرکدام از آثار خود در ادبیات کودک‌ونوجوان، شخصیت داستانی خود را معماری و طراحی می‌کند.[۱۳]
در میان قطعه‌های پازل آثار خانیان، چهار خط در طراحی شخصیت او وجود دارد. خطِ اول که با تمرکز بر روی آثار «شبی که جرواسک نخواند»، «شب گربه‌های چشم سفید»، «لاک‌پشت فیلی» و «طبقۀ هفتم غربی» می‌توان به وجود آن پی‌برد، خط رئالیسم است. نویسنده آثار غیررئالیسمی هم دارد مانند «قلب زیبای بابور» و«ناهی»، اما خطِ طراحی در شخصیت داستانی او بر رئالیسم متمرکز است که آن تکیه‌گاهی است که نویسنده برای طراحی شخصیت خوداز آن بهره برده است.[۱۳]
خط دوم، دیدگاه نمایشی او در جادوی رئالیمی‌اش است، این خصلت شخصیتی، مختص خود خانیان است و سابقه‌اش در نمایشنامه‌نویسی شاید زیرساخت ذهنی‌اش را در این دیدگاهش به داستان ساخته باشد.[۱۳]
«شبی که جرواسک نخواند» و «شب گربه‌های چشم سفید» از برجسته‌ترین نمونه‌های دیدگاه نمایشی اوست و هرچه خانیان از این ویژگی شخصیتی فاصله بگیرد، با شخصیت منحصربه‌فرد خود بیگانه خواهد شد. خط سوم در معماری شخصیت او، جزئی‌نگری و ریزبافی او در داستان است و هرجا جرئی‌نگری و دیدنمایشی با هم ترکیب شوند و بافتی هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان‌اند.[۱۳]

شهرت و جایگاه ادبی

حدود چهل‌سال زندگی خانیان در دنیای متن و داستان آثار او را نزد مخاطبان پررنگ‌تر از آثار دیگر کرده است و حضور ایشان در عرصه‌های جهانی و انتخاب شدن به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستان نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ونوجوان و نیز دریافت جایزۀ جهانی آسترید لیندگرن، از جایگاه آثار ایشان نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.[۲]

جشن‌های تجلیل و بزرگداشت

تجلیلی برای نامزد برترین جایزه

مهرآیینی برای خانیان

در سومین مهرآیین نکوداشت نامزدهای جایزۀ «آسترید لیندگرن»، جمشید خانیان، نویسندۀ فعال در حوزۀ ادبیات کودک‌‌و‌نوجوان موفق به دریافت این جایزه شد.[۱۴] گفتنی است این جایزه یکی از معتبرترین جوایز بین‌المللی در حوزۀ ادبیات کودک‌و نوجوان است.[۱۵]

خانیان روی کاناپۀ سفید مونیخ نشست

جمشید خانیان با رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» میهمان کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌‌ونوجوان مونیخ شد. این داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس به‌عنوان اولین نویسندۀ ایرانی در جشنوارۀ «کلاغ‌ سفید» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم بخش‌هایی از رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» تولید کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به زبان آلمانی خوانده شد و در ادامه حاضران در جلسه دربارۀ یونس‌وسارا شخصیت‌های داستانی این رمان سوال‌هایی را با خالق اثر مطرح کردند.[۱۶]

از دریچۀ نگاه دیگران

گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت

عباس جهانگیریان:

جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است،او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک‌‌ونوجوان و بزرگسال می‌آزمایدواز تمام این آزمون‌ها هم سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌‌گونه اوست. به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.[۳]

جهانگیران:برخی آثار خانیان با مخاطب معمولی ارتباط برقرار نمی‌کند!

دوزیستی جهان آفرینش خانیان، زبان و تجربه‌های او را دوپاره کرده است و گاه شنیده می‌شود که برخی از آثار او ارتباط چندانی با مخاطب معمولی ندارند. این عیب خانیان نیست، محصول شرایطی است که در غیبت زیبایی شناختی جمعی ما ایرانیان شکل گرفته است.[۳]

تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال

مریم کهنسال:خانیان از مرز یک نفربودن گذشته است

شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده وآثارش نیست، شناخت او به‌مانند شناخت جریان‌های ادبیات داستانی است.[۴][۳] ایشان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برآیندی از فرم و تکنیک است و به‌همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت در آثار او قرار می‌گیرند و بیش از هر چیزی بر ساختمان شکلی داستان تأکید دارند.[۴]

خانیان برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذت کشف و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار ایشان همواره هراثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.[۴] فصل‌بندی داستان‌های او نیز گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.[۴]

فرهاد حسن‌زاده

شیوۀ آشنایی
آشنایی من با کانون کمی خاص بود، با یکی از دوستانم در مدرسه کار تئاتر می‌کردیم. یک روز دوستم دربارۀ پسرخاله‌اش صحبت کرد که او هم اهل نوشتن بود.او کسی نبود جز جمشید خانیان.[۱۷]
رقابت یا رفاقت
من و جمشید هردو عضوهایی بودیم که در کنار هم کار می‌کردیم. جمشید یکی‌دوسال هم در مدرسۀ ما درس خواند. ما با هم دوست بودیم نه رقیب.[۱۷]
در جنگ همدیگر را گم کردیم

در زمان جنگ از جمشید تا سال‌ها بی‌خبر بودم. حدود سال۶۸، برحسب اتفاق او را در شیراز دیدم که یک مجموعۀ بزرگسال را زیر چاپ داشت و من هم در حال سامان‌دادن به اولین کتابم بودم.[۱۷]

ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان

هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!

به‌گفتهٔ اهالی قلم، جمشید خانیان معرف جریان‌های ادبی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتابخوان را دست‌کم نمی‌گیرد. استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.[۳]

خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان

به انتخاب خانیان

'

«میهمانی دیوها»

برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان که عینیت پیدا نمی‌کند، اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت راارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند، اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی به یکی‌دیگر و پایان آن که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.[۱۸]
'

«عقرب‌های کشتی بمبک»

هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر حسن‌زاده، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کنشگرهای این داستان، آدم را به یاد «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.[۱۸]
'

«لالایی برای دختر مرده»

این درست است که آنچه به شکل یک پژوهش و تحقیق واقعی و تاریخی شروع می‌شود، در ادامه باید به صورت قصه دربیاید. این کاری است که شاه‌آبادی با نوشتن این داستان انجام داده است. ضمن اینکه استفاده از پلیفونی روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی،امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.[۱۸]
'

«شازده کوچولو»

مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم.همیشه این طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحت عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌ونوجوان برایم فراهم کرد.البته گفتنی است که این کتاب یک شاهکار واقعی است.[۱۸]
'

«کابوس»

به نظرم سید نوید پراز خلاقیت است.او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیات کودک ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آنقدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.[۱۸]
'

«داستان بی‌پایان»

این کتاب برای من تمام‌نشدنی است. هر از چندباری به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهان واقع به جهان فراواقع می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.[۱۸]
'

«کافکا و عروسک مسافر»

این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوع نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایت‌اش را نمی‌پسندم. و دقیقا نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است و یا از مترجم. اما کتاب یک آن‌انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد، و آ» این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.[۱۸]

فیلم ساخته‌شده براساس آثار[۱۹][۱]

  • فیلم‌نامهٔ روزی از روزها، از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.
  • خانیان براساس داستان بلند " سُبور " که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعد " سیما فیلم "، فیلمی با نام " شرجی " را براساس آن می‌سازد.
  • نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: " ضرب‌المثل‌هاً برای کودکان‌ونوجوانان.
تکرار به صحنه می‌رود

نمایشنامۀ تکرار

نمایش "تکرار" نوشتۀ جمشید خانیان، به کارگردانی هومن بنایی در کارگاه نمایش باران به صحنه می‌رود.[۲۰]. هدف انتخاب اين اثر از دید بنایی، نگاهِ متفاوت آن به جنگ و صرف‌نظركردن از موضوعات و بسترهای كليشه‌ای به همراه رويدادی مستند و تثبيت شده‌ برای روايت با حوادث و ماجراهایی از جنگ كه ريشه در واقعيت دارند و تأثرات ذهنی و روحی در سبک، شكل‌ و فرم‌های مختلف و متفاوت در اين اثر عوامل انتخاب آن برای بنایی است.[۲۱]

تئاتری متفاوت با حضور خانیان

عموی بزرگِ کوچکِ من

جمشید خانیان نویسندۀ رمان و نمایشنامه‌های کودک‌‌ونوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند. به‌گزارش روابط عمومی نمایش کودک‌‌و‌نوجوان «عموی عجیب بزرگ کوچک من» در هجدهمین شب پویش، میزبان جمشید خانیان می‌شود.[۲۲]

وقتی خانیان می‌گوید

ادبیات کودک‌‌و‌‌نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی کاملا مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افق آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.[۱۸]
'

نیاز تئاتر امروز ما چنین نمایشی است

جمشید خانیان بعد از دیدن نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتللو» گفت:

بینامتنیتی که در نمایشنامه وجود دارد به‌خوبی در اجرا منتقل شده است و وجودشناختی در شخصیت اتللو، ذهنیت او را برای بیننده ترسیم می‌کند. در این نمایش هم بازیگر این نقشُ اتللوی مربوط به خود را ترسیم می‌کند و اجرا و بازی فوق‌العاده و ویژگی‌های شگفت‌انگیز در متن، اثری رشک برانگیز به‌وجودآورده است.[۲۳]

ما در اینجا با یک شخصیت مواجه نبودیم بلکه با یک نشانه از انسان‌ها مواجهیم و برای درک آن مثل آثار رئال نه شخصیت‌ها رجوع نمی‌کنیم.این نوع نمایش نیاز امروزه ما و تأتر ماست و نمایشی پست مدرن در شکل کلی خود است.[۲۳]

با ادبیاتی که ۲۰ساله نشده

جمشید خانیان براین باور است که: عمرِ ادبیات کودک در ایران بسیار کوتاه است. ما تا دههٔ۸۰ ادبیات کودک‌‌ونوجوان نداشتیم. سابقهٔ ادبیات کودک، به کمتر از ۲۰سال می‌رسد و وقتی می‌گویند به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است که ۲۰سال هم نمی‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سبک و ویژگی‌های نوشتاری خانیان

آثار و کتاب‌شناسی

طبقه عفتم غربی با معماری عمیق شرقی
تمثیلی از عشق در زمینه جنگی ناگهانی
داستان قلبی به زیبایی بابور
'
'
داستانی متفاوت از جمشید خانیان
'
'
'
'
'
'
'
'
'
'

کارنامه و فهرست آثار

داستان‌ها برای مخاطب نوجوان[۱۹][۱]

  1. رمان «کودکی‌های زمین».(۱۳۷۶)
  2. داستان بلند «شب گربه‌های چشم سفید».(۱۳۸۰)
  3. پژوهش تاریخی «خشایارشاه».(۱۳۸۰)
  4. داستان بلند «کوسه ماهی».(۱۳۸۱)
  5. پژوهش تاریخی «آریایی‌ها».(۱۳۸۲)
  6. رمان «قلب زیبای بابور».(۱۳۸۲)
  7. داستان بلند «شبی که جَرواسَک نخوانَد».(۱۳۸۲)
  8. رمان «لاک‌پشت فیلی».(۱۳۸۵)
  9. رمان «ناهی».(۱۳۸۶)
  10. رمان «طبقهٔ هفتم غربی».(۱۳۸۷)
  11. رمان «غوص عمیق».(۱۳۸۸)
  12. رمان«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی».(۱۳۸۹)
  13. رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده».(۱۳۹۱)
  14. رمان «امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت».(۱۳۹۵)
  15. رمان «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها».(۱۳۹۷)
  16. رمان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش».(۱۳۹۷، در حال چاپ)

داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال[۱۹][۱]

  1. مجموعه داستان «همیشه، همین‌ وقت، همین بازی».(۱۳۷۲)
  2. مجموعه داستان «بازی روی خط ممنوع».(۱۳۷۵)
  3. رمان «سُبور».(۱۳۷۶)
  4. رمان «خداحافظ همفری بوگارت».(۱۳۷۶)
  5. رمان «او».(۱۳۷۶)
  6. مجموعه داستان «ننه دلاور».(۱۳۷۸)
  7. رمان «یک نقش برای کاوه».(۱۳۷۸)
  8. مجموعه داستان «گزیدهٔ ادبیات معاصر».(۱۳۸۰)
  9. داستان بلند «فاصله‌های غریب».(۱۳۸۶)
  10. مجموعه داستان «حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته».(۱۳۸۷)
  11. رمان «پَرقیچی».(۱۳۸۸)

نمایشنامه‌ها[۱۹][۱]

  1. نمایشنامهٔ «یک نیمروز در اتاق بازجویی».(۱۳۶۵)
  2. نمایشنامهٔ «بازی نامهٔ بابور».(۱۳۶۶)
  3. نمایشنامهٔ «عشق، سال ریکُن».(۱۳۷۹)
  4. نمایشنامهٔ «پرگار».(۱۳۷۹)
  5. «مجموعهٔ آثار نمایشی جنگ».(۱۳۸۰)
  6. نمایشنامهٔ «اگر مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید».(۱۳۸۰)
  7. نمایشنامهٔ «غول زنگی قلعهٔ سنگباران».(۱۳۸۱)
  8. نمایشنامهٔ «مثل کوچِ کاکایی‌ها».(۱۳۸۱)
  9. نمایشنامهٔ «آه از دست این ویکتورهوگو».(۱۳۸۲)
  10. نمایشنامهٔ «حرف‌های عاشقانه».(۱۳۸۲)
  11. نمایشنامهٔ «قتل آقای کاف».(۱۳۸۷)
  12. نمایشنامهٔ «روزی که زمین نان می‌شود».(۱۳۸۷)
  13. نمایشنامهٔ «تردید».(۱۳۸۷)
  14. نمایشنامهٔ «تکرار».(۱۳۸۸)
  15. نمایشنامهٔ «درون پیرهن یحیی».(۱۳۸۸)
  16. نمایشنامهٔ «روی نی‌بندی».(۱۳۸۸)
  17. نمایشنامهٔ «دهانی پر از کلاغ».(۱۳۸۸)
  18. نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».(۱۳۸۸)
  19. نمایشنامهٔ «اسماعیل اسماعیل».(۱۳۸۸)
  20. نمایشنامهٔ «پنج‌شنبه».(۱۳۸۹)
  21. نمایشنامهٔ «راکب».(۱۳۸۹)
  22. نمایشنامهٔ «مرگ ناصری».(۱۳۹۰)
  23. نمایشنامهٔ «نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید».(۱۳۹۴)

آثار پژوهشی[۱۹][۱]

  1. جست‌وجو در متن، نقد و بررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰)
  2. «از زمینه تا درونمایه»، نقد و بررسی ۷ داستان کوتاه ایرانی.(۱۳۸۳)
  3. «وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران و جهان.(۱۳۸۳)

آثار ترجمه شده

  1. بخشی از آثار داستانی جمشید خانیان، از جمله: «همیشه، همین وقت، همین بازی»، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در آژانس انتشارات ملی انتشارات کراکو KAW، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.[۲۴][۱۹][۱]
  2. در کتابی به نام "شهر فرنگ ایرانی" داستان‌هایی از جمشید خانیان و نادر ابراهیمی، توسط انتشارات "سوتوچ svetoch" به زبان روسی ترجمه شده‌است.[۱۹][۱][۲۵]

فعالیت‌های ادبی[۱۹][۱]

  1. (ازسال ۱۳۸۲ تاکنون). مدیر داخلی و مسؤل شورای بررسی کتاب انتشارات «دو رود».
  2. (از سال ۱۳۹۵ تاکنون). عضو دفتر تخصصی سینما.
  3. (۱۳۸۶–۱۳۸۸). عضو شورای تخصصی کانون نمایش‌نامه‌نویسان.
  4. (۱۳۸۰–۱۳۸۴). تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.
  5. (۱۳۶۶). همکاری با صدا و سیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، با عنوان «ضرب‌المثل‌ها»

سبک و ویژگی‌های آثار

جمشید خانیان جهان پيرامون و امكانات دنيای داستان را از آن خود می‌كندو این همان چيزی است كه منتقدان و مخاطبان نوجوان و بزرگسال را ميخكوب آثار جمشيد خانيان می‌كند. مخاطبان ایشان خوب می‌دانند برای ورود به دنيای داستان‌های او، بايد قدم‌به‌قدم با طرح‌واره‌های ذهنی ایشان همراه شوند و در هرسطر و هرصفحه‌ و هرداستان، برای رويارویی با شگفتی‌های معماروار داستان‌ها آماده باشند.
ایشان به ادبیات بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان کرده است و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن این سبک زندگی بین نسل‌ها در آثارش را به‌گونه‌ای بیان کرده است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.
موضوع دیگر توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است، هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيش روی مخاطب قرار می‌دهند، هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.[۲]

جوایز و افتخارات[۱۹][۱]

(۱۳۹۳). اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک - برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۲). برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها - برای کتاب رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»
(۱۳۹۱). برگزیدهٔ شورای کتاب کودک - برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱). برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها - برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱). برندهٔ نشان طلای لاک پشت پرنده -برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱). اثر برگزیدهٔ ibby (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، لندن) -برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۹). برگزیدهٔ کتاب سال شهید-غنی پور - برای کتاب رمان «غوص عمیق»
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ کتاب سال شهید-غنی پور-برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ چهارمین دورهٔ جشنوارهٔ کتاب برتر (به مناسبت هفدهمین دورهٔ هفتهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی) -برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۸). رتبهٔ نخست در هفتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان - برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی».
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع مقدس در حوزهٔ ادبیات نمایشی - برای کتاب نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع مقدس در حوزهٔ پژوهش هنری -برای کتاب «وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع مقدس در حوزهٔ رمان نوجوان -برای کتاب رمان «شبی که جرواسک نخوانَد»
(۱۳۸۷). برگزیدهٔ ششمین دورهٔ انتخاب کتاب سال ماهنامهٔ سلام بچه‌ها و پوپک - برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»
(۱۳۸۷). برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب سال کودک‌ونوجوان کانون پرورش فکری… -برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»
(۱۳۸۷). برگزیدهٔ سال از نظر نویسندگان و منتقدان -برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»

بررسی چند اثر

آیت دولتشاه و نقد فاصله‌های غریب

داستان روایتی از تیمساری طاغوتی است که در دورۀ انقلاب به‌دست نیروهای انقلابی اسیر شده است و به‌دلیل جرم و جنایت‌هایش محکوم به تیرباران می‌شود. شروع داستان از لحظۀ نقش‌آفرینی دونفر نیروی انقلابی با کمترین خصلت قهرمانی در داستان آغاز می‌شود.[۲۶]

سوژۀ مورد پرداخت در این داستان، آن را داستانی ایدئولوژیک به‌حساب آورده است؛ هر چند نویسنده با بر‌شمردن دلایل شخصی‌تر (مثل کشتار مردم و غارت اموال عمومی و ..) که نمود عینی‌تری دارند، تا حدممکن فضایی منصفانه‌تر و انسانی‌تر را در داستان بنا می‌گذارد.[۲۶]
زاویۀ دید این داستان دانای کل محدود به ذهن است که در حواشی شخصیت تیمسار به‌عنوان شخصیت‌اصلی محدود می‌شود. پایان‌بندی داستان فکر شده‌ترین و بهترین قسمت داستان است که نشان از اشراف نویسنده از ابتدا تا انتهای روند داستان است.[۲۶]
نقطۀ ضعف داستان، به بخش میانی آن و صحنۀ فرار تیمسار از زندان برمی‌گردد و هنگامی که هیچ نشانه‌ای دال بر ذهنی‌بودن و خیالی‌بودن این اتفاقات وجود ندارد، مخاطب انتظار داستانی با رویدادی حقیقی را دارد.[۲۶]
در مورد جغرافیای روایت هم این ایراد کم‌وبیش قابل مشاهده است. برای مثال زندانی که روایت می‌شود به قدری غیرواقعی است که به‌راحتی می‌شود از آن فرار کرد و به جنگل پناه برد. جنگلی که در غرب کشور و مناطق لرنشین واقع شده است، اما بیشتر خصوصیت جنگل‌های انبوه شمال را دارد.[۲۶] اما این داستان پرداخت خوبی از لحاظ زبانی دارد و دایرۀ واژگانی داستان، نشان از نویسنده‌ای می‌دهد که تسلط خوبی روی مقولۀ زبان و روایت دارد.[۲۶]

روایتی از شرایط جنگ در روزهای آغازین

کودکی‌های زمین

یکی از آثار قابل تأمل جمشید خانیان در حوزۀ ادبیات داستانیِ دفاع مقدس، رمانِ موفق و خواندنی «کودکی‌های زمین» است. [۲۷] داستان دربارۀ نوجوانی به نام "چمل" است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد.[۲۸] ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی و واقعی بیشتر قابل لمس است. حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد، نویسنده آن‌ چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها، طبیعی آفریده است که خواننده درچند مرحله احساس می‌کند که به راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود، کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.[۲۸]
وقتی که چمل با برادر بزرگ‌ترش، "بتیل"، برای خرید نان از خانه بیرون می‌روند، ناگهان صدای وحشتناکی می‌آید و چمل در میان شلوغی، بتیل را گم می‌کند و وقتی از یافتن برادرش عاجز می‌شود به سمت خانه بازمی‌گردد. در آنجاست که از یکی از همسایه‌ها می‌شنود که خانۀ آن‌ها در بمباران ویران شده و همۀ خانواده‌اش شهید شده‌اند و او تنها مانده‌ است.[۲۸]
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادث جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دست نویسنده و در خدمت پیشبرد اهداف وی قرار می‌گیرد.[۲۸]
جمشید خانیان در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثه‌ی تازه‌ای در ادبیات پایداری‌ست. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است، اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.[۲۸]
گفتنی است که این اثر برندۀ جایزۀ کتاب سال۱۳۸۰ شده است.[۲۸]

داستانی از باورها و اعتقادها

«غوص عمیق» یکی از آثار برگزیدۀ جمشید خانیان است که اساس آن برپایۀ باورهای مردم جنوب شکل گرفته است و موضوع اصلی در آن، گم‌شدن انگشتری حضرت سليمان است.
به‌اعتقاد جنوبی‌ها، انگشتری حضرت سليمان زمانی که به‌دست شيطان به دريا انداخته می‌شود، به دريای عمان می‌‏رسد و از آنجا به چشمه‏‌هایی سرازير می‌شود که در آن ماهی‌ای به نام «چيزکو» وجود دارد.
خالق «غوص عمیق» می‌گوید: استفاده از شخصيت‌‏ها و فضاهای فانتزی در این اثر مشهود است و تمام تلاشم این بوده تا داستانم در فضايی ميان واقعيت و خيال شکل گيرد.
اين رمان نوجوان را کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به نمايشگاه کتاب تهران آورده است.[۲۹]

ماجرایی از طنز در دلِ ترس

طنز عنصر تازه‌ای است که حضور کمرنگ خود را در طبقۀ هفتم غربی نشان می‌دهد همان طنزی که از دل فرهیختگی، جدیت و روشنفکرانه‌بودن شخصیت داستانی نویسنده می‌آید.[۱۳]
تفاوت مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است همان چیزی که در هیچ یک از آثار خانیان وجود نداشته است اما در این رمان، خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد. موقعیت طنز در لحظه‌هایی از ارتباط پیرمرد و امیرعلی و اشتیاق آن دو به شیطنت و بازیگوشی حضوری فعال دارد.[۱۳]

شروع با موسیقی گوش‌نواز و آرام

درست یک روز بعد از آمدن بابا
درحالیکه به نظر سالم و سرحال به نظر می‌رسید
مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشۀ خود از زمین آب بگیرد و با برگ‌هایش هوا را جذب کند خیلی آرام و غیرمنتظره مرد.
این جملۀ آغازین کتاب عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی است که با اقبال مخاطبان بسیاری روبه‌رو شد و مورد نقد و بررسی‌های متعددی قرار گرفته است.[۲]
شروع داستان نمایشی است نفس‌گیر که خواننده را کنجکاو می‌کند تا خوانش داستان را ادامه دهد و همراه با اشتیاقی که در سطر به سطر آن دنبال می‌شود و در پاراگراف‌های بعدی اوج می‌گیرد، سوالات زیادی را در دربارۀ شخصیت‌هایش در ذهن مخاطب می‌آفریند.[۲]
«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص و تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است، داستانی که عناصر مختلف آن حساب شده در کنار هم جای گرفته‌اند.[۳۰]
خانیان در این رمان انواع عشق را بیان می‌کند و داستان با تولدِ عشقی در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی. و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را به ‌پیش می‌برد.[۳۰]
در این داستانِ سراسر تمثیل، یونس از عشق دنیوی خود به عشقی واقعی می‌رسد و عاشقانه در آن ذوب می‌شود. واژه‌ها در این داستان، ایستا و منجمد نیستند بلکه با پویایی خبر از جریان یافتن زندگی می‌دهند.آنچه در این رمان پررنگ است نگاه خانیان به واژه‌های نوساخته است تا نوعی تمثیلِ عاشقانه را در داستان ایجاد کند. یونس در این رمان شخصیتی است که داستان حول او می‌چرخد و برعکس به‌کاربردن واژه‌ها و جملات توسط او چالش ذهنی را برای مخاطب نوجوان به‌وجود آورده است و علاوه‌بر جذابیت، رمزآلودگی داستان را نیز افزایش می‌دهد.[۳۰]
بهره‌مندی از شخصیت یونس آغازی برای تمثیلی کلان در ذهن خانیان است و تبلور واژگانی که از اصطلاحات موسیقی می‌گویند از مانندکردن زندگی به سونات‌های موسیقی خبر می‌دهد که برای هرکس ریتم و آهنگی خاص دارد؛ گاه تند است و گاه کند.[۳۰]
شخصیت‌های داستان خوب و بی‌نقص پرداخته شده‌اند و البته تا حدودی باورناپذیر اند و پختگی و تجربۀ شخصیت‌ها با وجود کوچکی از نکات قابل توجه در این اثر می‌باشد.[۳۰]

روایتی هولناک از یک واقعه

ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» عنوان جدیدترین اثری است که به قلم جمشید خانیان از سوی بخش کودک و نوجوان منتشر شده است.
در آغاز با مطالعۀ نخستین صفحات این کتاب، تصور می‌کنیم با داستانی شبیه «شازده کوچولو» روبه‌رو هستیم اما به‌تدریج با خواندن ادامۀ داستان، تصویر متفاوتی را در آن می‌بینیم.[۳۱]
خانیان در این کتاب، به لحظات نخستینی اشاره می‌کند که یک نویسنده قبل از شروع داستان سپری کرده است؛ لحظاتی که سعی می‌کند ذهنش را متمرکز کند و به تصاویر و موضوعات پراکنده‌‌‌‌‌ای که از فکرش می‌گذرد، انسجام بخشد. جزئیات را کنار هم بچیند و براساس آن داستانش را بنویسد. او می‌خواهد داستانی واقعی از واقعه‌ای هولناک بنویسد از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان. اما وقتی کاغذ را روبه‌رویش می‌گذارد و به سبک و سیاق همیشگی‌اش با کشیدن یک خط حلزونی سعی می‌کند جزئیات دنیای داستانی‌اش را در ذهنش مجسم کند، سروکله یک پسر سیاه سوختۀ مو فرفری که لهجۀ جنوبی دارد به نام ادسون آرانتس پیدا می‌شود که به دنبال خرگوش هیمالیایی‌اش می‌گردد و اینگونه خیال و واقعیت را درهم می‌آمیزد.[۳۱]
نویسنده که اصلا قصد نوشتن یک داستان فانتزی را ندارد تلاش می‌کند، ادسون آرانتس را از ذهنش دور کند اما پسرک معتقد است که شخصیت اصلی داستان است و اصرار دارد که بماند. نویسنده می‌داند چه داستانی می‌خواهد بنویسد؛ ماجرایی که در سال ۱۳۵۷ گذشته است. زمانی که او به‌همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند؛ او حتی با خودش قرار گذاشته که قصه‌اش را با آواز عبدالحکیم حافظ، یک خوانندۀ عرب آغاز کند اما در واقعیت، سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند اما نویسنده با قهرمانی روبه‌رو شده است که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.[۳۱]
داستان این‌گونه آغاز می‌شود: «داشتم به صداها فکر می‌کردم. به صدای غرش کامیون‌های ارتشی که سربازهای خسته و خواب‌آلود را جابه‌جا می‌کردند. به صدای قورقور قورباغۀ سبزرنگ عصبانی. و به صدای عبدالحکیم حافظ.[۳۱]
خوب یادم می‌آید؛ به خودم گفتم بهتر است داستانم را با صدای آواز عبدالحکیم حافظ شروع کنم که از رادیوی دوزندگی ماکسی مد شنیده می‌شود. که ناگهان چیزی پرید بیرون و ناپدید شد. درحالی که هنوز نوک خودکار آبی‌رنگم روی کاغذ بود، سرم را در مسیر عبور آن «چیز» که نتوانستم درست ببینمش بلند کردم. چند لحظه بی‌حرکت نشستم و پلک نزدم...»[۳۱]
بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی، کتاب «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» را در ۹۱صفحه با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت ۱۹۰ هزارریال منتشر کرده است.[۳۱]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

  1. نشر افق
  2. انتشارات کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان
  3. انتشارات سوره مهر

تجدید چاپ‌ها

در فهرست منتشر شده از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان «قلب زیبای بابور» که پیش‌تر در چندین چاپ در ۱۷ هزار نسخه منتشر شده بود در لیست تجدید چاپ قرار گرفت که این آمار تنها در سال ۹۵ به ۲۰ هزار نسخه رسید تا شمارگان این اثر تاکنون به ۳۷ هزار برسد.[۳۲]

منبع‌شناسی

مقالاتی دربارۀ خانیان و آثارش

  1. گفت‌وگو با جمشید خانیان، نوشتۀ احمد شاکری، چاپ شده در مجلۀ ادبیات داستانی، اسفند۱۳۸۳ و فروردین۱۳۸۴، شمارۀ۸۸، ۲۴تا۳۲
  2. بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور، نوشتۀ نرگس باقری، مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان۱۳۹۳، شمارۀ۲، ۱تا۲۴
  3. رشد اخلاقی کودک در ادبیات داستانی و بررسی آثار داستانی خانیان از منظر رشد اخلاقی، نوشتۀ حسین شیخ رضایی، تفکر کودک، بهار و زمستان۱۳۸۹، شمارۀ۱، ۳۸تا۶۲
  4. بررسی مولفه‌های تمثیلی رمان عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی از جمشید خانیان، نوشتۀ سیداحمد حسینی‌کازرونی، سمیه آورند، محمدرضا شهبازی و سیدجعفر حمیدی، چاپ شده در مجلۀ تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی، پاییز۱۳۹۷، شمارۀ ۳۷، ۱۱۱تا۱۲۷
  5. شیوۀ القای ایدئولوژی و تاثیر آن بر تقابل لذت و آموزش دو رمان نوجوان، نوشتۀ فرزانه آقاپور، مجلۀ مطالعات ادبیات کودک، شمارۀ۲، پاییز و زمستان۱۳۹۷، ۱تا۲۸
  6. گفت‌وگو با خانیان، نوشتۀ سید محمدحسینی، چاپ شده در مجلۀ ادبیات داستانی، زمستان۱۳۷۸، شمارۀ۵۲، ۱۰۵تا۱۰۹
  7. فصل‌نامۀ تحقیقات تمثیلی در زبان فارسی، نوشتۀ سیداحمد حسینی کازرونی، پاییز۱۳۹۷،سال دهم، شمارۀ ۳۷
  8. بهترین مطلبی که در ادبیات داستانی خواندید کدام است؟، چاپ شده در مجلۀ ادبیات داستانی، آبان۱۳۷۳، شمارۀ۲۵، ۴تا۱۰
  9. مصاحبه و گزارش؛ گفت‌وگو با جمشید خانیان، نوشتۀ سیدمحمد حسینی، پایگاه مجلات تخصصی نور، چاپ شده در اسفند۱۳۷۸، شمارۀ۵۲، ۱۰۵تا۱۰۹
  10. نظام دوقطبی در ادبیات و قربانیان آن، نوشتۀ زری نعیمی، چاپ شده در مجلۀ جهان کتاب، سال چهاردهم، شمارۀ ۸و۹

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ «جمشید خانیان داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس معاصر». 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ «جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ «خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دست کم نمی‌گیرد». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ «خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است». 
  5. «حرف‌ونقل پدیدآور قلب زیبای بابور». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «حقیقت زندگی را در نمایش‌نامه‌هایم می‌کاوم». 
  7. «بلندخوانی وآهنگ کلمه در داستان‌ها». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ «گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات نوجوان». 
  9. «سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد». 
  10. «تقابل افسانه و قصه‌های مدرن». 
  11. «نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون». 
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ ۱۲٫۴ خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام تجربه زندگی وارد نشده است
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ http://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf «شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او»]. 
  14. «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان». 
  15. «خانیان تجلیل می‌شود». 
  16. «جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتاب‌خانه مونیخ نشست». 
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ «فرهاد حسن‌زاده؛ دوست و رفیق کودکی جمشید خانیان». 
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ ۱۸٫۵ ۱۸٫۶ ۱۸٫۷ «کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به انتخاب جمشید خانیان». 
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ ۱۹٫۴ ۱۹٫۵ ۱۹٫۶ ۱۹٫۷ ۱۹٫۸ «داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان». 
  20. «تکرار، نوشتۀ جمشید خانیان در کارگاه باران به صحنه می‌رود». 
  21. «نمایش تکرار به قلم خانیان و فیلمی از هومن بنایی». 
  22. «جمشید خانیان نویسنده رمان و نمایش‌نامه‌های کودک‌ونوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند». 
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ «نیاز ما و نیاز تئاترامروزما چنین نمایشی است». 
  24. «خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید». 
  25. «خانیان». 
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ۲۶٫۴ ۲۶٫۵ «نگاهی به کتاب "فاصله‌های غریب" نوشتۀ جمشید خانیان». 
  27. «جمشید خانیان روایتگر شرایط کودک‌و‌نوجوان». 
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ ۲۸٫۳ ۲۸٫۴ ۲۸٫۵ «بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ». 
  29. «رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب». 
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ۳۰٫۳ ۳۰٫۴ «بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی». 
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ ۳۱٫۴ ۳۱٫۵ «روایتی هولناک از یک واقعه به روایت‌گری جمشید خانیان». 
  32. «تجدید چاپ کتاب‌های جمشید خانیان». 

پیوند به بیرون

  1. «جمشید خانیان داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس». ویکی‌پدیا، ۱۷اکتبر۲۰۱۹. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  2. «جمشید خانیان روایت‌گر شرایط کودک و نوجوان». خبرگزاری فارس، ۶مهر۱۳۹۰. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  3. «کتاب‌ها و زندگی‌نامۀ جمشید خانیان». کتابراه. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  4. «حرف‌ونقل پدبدآور قلب زیبای بابور». هدهد، ۲۷شهریور۱۳۸۹. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  5. «شروع کاری با ورود به کانون». ویکی‌ادبیات، ۲۵مرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  6. «داستان چگونه نویسنده شدم از زبان جمشید خانیان». ilisafars، ۱۳بهمن۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  7. «حقیقت زندگی را در نمایش‌نامه‌هایم می‌کاوم». همشهری آنلاین، ۷بهمن۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۳ابان۱۳۹۸. 
  8. «بلندخوانی وآهنگ کلمه در داستان‌ها». ویکی ادبیات، ۲۵مرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۳۹۸. 
  9. «خانیان:زندگی می‌کنم با شخصیت‌های داستان». ویکی ادبیات، ۲۵مرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  10. «سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد». ایسنا، ۱۷شهریور۱۳۹۱. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  11. «جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است». ایبنا. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  12. «گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات نوجوان». کانون خبر، ۱۶آذر۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  13. «گفت‌وگو با جمشید خانیان». نورمگز، زمستان۱۳۷۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  14. «نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون». ایسنا، ۱۷دی۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  15. «خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دست کم نمی‌گیرد». ایرنا، ۸اسفند۱۳۹۷. 
  16. «تقابل افسانه و قصه‌های مدرن». ایسنا، ۲۳آذر۱۳۸۳. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  17. «طرحی که آناهیتا به هم زد!». ویکی ادبیات، ۲۵مرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  18. http://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf «شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او»]. انسانی، ۱۳۸۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  19. «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان». لیزنا، ۷اسفند۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  20. «خانیان تجلیل می‌شود». خبرگزاری شبستان، ۶اسفند۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۷. 
  21. «جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتاب‌خانه مونیخ نشست». خبرگزاری پانا، ۳۰تیر۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  22. «بزرگداشتی برای سه پیشکسوت در جشنوارۀ فجر». دنیای اقتصاد، ۲۹دی۱۳۹۶. 
  23. «مراسم نکوداشت نامزدهای جایزۀ آسترید لیندگرن ۲۰۱۹ برگزار می‌شود». کتابک، ااسفند۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  24. «خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است». خبری. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  25. «کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به انتخاب جمشید خانیان». الف یا، ۱۱شهریور۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  26. «تکرار، نوشتۀ جمشید خانیان در کارگاه باران به صحنه می‌رود». باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۰آذر۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  27. «نمایش تکرار به قلم خانیان و فیلمی از هومن بنایی». ایرنا، ۵آبان۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  28. «جمشید خانیان نویسنده رمان و نمایشنامه‌های کودک و نوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند». تیوال، ۳۰تیر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  29. «نیاز ما و نیاز تئاترامروزما چنین نمایشی است». ایران تئاتر، ۲۲شهریور۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  30. «داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان». جمشید خانیان. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  31. «خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید». ایسنا، ۲۱شهریور۱۳۸۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  32. «خانیان». 
  33. «نگاهی به کتاب "فاصله های غریب" نوشتۀ جمشید خانیان». ادب فارسی، ۱۱بهمن۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  34. «بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگ‌گر روزهای جنگ». کتاب نیوز، ۲۳تیر۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  35. «رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب». خبرگزاری دانشجو، ۵اردیبهشت۱۳۸۹. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  36. «بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی». دانشگاه آزاداسلامی.واحد بوشهر، پاییز۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  37. «روایتی هولناک از یک واقعه به روایت‌گری جمشید خانیان». ایبنا، ۲۴مهر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ۳آبان۱۳۹۸. 
  38. «فرهاد حسن‌زاده؛ دوست و رفیق کودکی جمشید خانیان». پایگاه خبری کودک و نوجوان، ۳۱مرداد۱۳۹۵.