مجموعهاشعار حسین منزوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
|زبان = | |زبان = | ||
|مجموعه = | |مجموعه = | ||
|موضوع = | |موضوع = شعر فارسی | ||
|سبک = | |سبک = | ||
|ناشر = | |ناشر = مؤسسهٔ انتشارات نگاه | ||
|ناشر فارسی = | |ناشر فارسی = | ||
|محل انتشارات = | |محل انتشارات = | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
شاید مهمترین دلیل برای خوانش اشعار حسین منزوی، پلی باشد که او بین شعر گذشته و معاصر برقرار کرد و با عبور از این پل، شعرهای بینظیری را با مضامینی چون عشق، امید، ایمان و آزادی سرود. | شاید مهمترین دلیل برای خوانش اشعار حسین منزوی، پلی باشد که او بین شعر گذشته و معاصر برقرار کرد و با عبور از این پل، شعرهای بینظیری را با مضامینی چون عشق، امید، ایمان و آزادی سرود. | ||
بعد از انقلاب ادبی [[نیما یوشیج]] در شعر معاصر ایران، تحولات بزرگی چه از نظر قالب و چه از نظر درونمایه در شعر فارسی پدیدار شد. بسیاری از شاعران درصدد نوگرایی در شعر معاصر بودند که تلاش آنها به پیدایش قالبهای جدید مثل شعر سپید و موج نو انجامید. خیلی از شاعران معتقد بودند که دیگر زمانه قالبهای کهن سرآمده و تنها در متون تاریخی باید غزل و قصیده و مثنوی خواند. اما حسین منزوی معتقد بود که قالب شعری تنها یک وسیله برای انتقال مفهوم است و هر قالبی در هر عصری وقتی بتواند احساسات شاعر را منتقل کند، قابل استفاده خواهد بود.این شور تازه را در غزل معاصر نوآوریهای حسین منزوی ایجاد کرد. بنابراین اشعار او از این حیث، در مطالعهی شعر معاصر ایران، بسیار حائز اهمیتاند(جوادی،1390). | بعد از انقلاب ادبی [[نیما یوشیج]] در شعر معاصر ایران، تحولات بزرگی چه از نظر قالب و چه از نظر درونمایه در شعر فارسی پدیدار شد. بسیاری از شاعران درصدد نوگرایی در شعر معاصر بودند که تلاش آنها به پیدایش قالبهای جدید مثل شعر سپید و موج نو انجامید. خیلی از شاعران معتقد بودند که دیگر زمانه قالبهای کهن سرآمده و تنها در متون تاریخی باید غزل و قصیده و مثنوی خواند. اما حسین منزوی معتقد بود که قالب شعری تنها یک وسیله برای انتقال مفهوم است و هر قالبی در هر عصری وقتی بتواند احساسات شاعر را منتقل کند، قابل استفاده خواهد بود.این شور تازه را در غزل معاصر نوآوریهای حسین منزوی ایجاد کرد. بنابراین اشعار او از این حیث، در مطالعهی شعر معاصر ایران، بسیار حائز اهمیتاند(جوادی،1390). | ||
=== | ===چند عاشقانهی کوتاه از منزوی=== | ||
*مسافر ناگاه | *مسافر ناگاه | ||
همواره عشق بی خبر از راه میرسد | ::همواره عشق بی خبر از راه میرسد | ||
چونان مسافری که به ناگاه میرسد | ::چونان مسافری که به ناگاه میرسد | ||
وا مینهم به اشک و به مژگان تدارکش | ::وا مینهم به اشک و به مژگان تدارکش | ||
چون وقت آب و جاروی اين راه میرسد | ::چون وقت آب و جاروی اين راه میرسد | ||
*پلنگ و ماه | *پلنگ و ماه | ||
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود | ::خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود | ||
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود | ::و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود | ||
پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد | ::پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد | ||
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود | ::که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود | ||
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری | ::من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری | ||
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود | ::که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود | ||
چه سرنوشت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم | ::چه سرنوشت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم | ||
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود | ::تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود | ||
*لیلا | *لیلا | ||
ليلا دوباره قسمت ابن السلام شد | ::ليلا دوباره قسمت ابن السلام شد | ||
عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد | ::عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد | ||
اول دلم فراغ تو را سرسري گرفت | ::اول دلم فراغ تو را سرسري گرفت | ||
وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد | ::وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد | ||
گلچين رسيد و نوبت با من وزيدنت | ::گلچين رسيد و نوبت با من وزيدنت | ||
ديگر تمام شد گل سرخم، تمام شد | ::ديگر تمام شد گل سرخم، تمام شد | ||
*اعجاز | *اعجاز | ||
ترا به کینه چه دینی است؟ کاش می¬آمد، | ::ترا به کینه چه دینی است؟ کاش می¬آمد، | ||
کسی که دین جهان را، به عشق ادا می¬کرد | ::کسی که دین جهان را، به عشق ادا می¬کرد | ||
عصا که مار شد اعجاز بود، کاش امّا | ::عصا که مار شد اعجاز بود، کاش امّا | ||
کسی به معجزه¬ای، مار را، عصا می¬کرد | ::کسی به معجزه¬ای، مار را، عصا می¬کرد | ||
*یک عاشقانه کوتاه | *یک عاشقانه کوتاه | ||
اگر باید زخمی داشته باشم | ::اگر باید زخمی داشته باشم | ||
که نوازشم کنی | ::که نوازشم کنی | ||
بگو تا تمام دلم را | ::بگو تا تمام دلم را | ||
شرحه شرحه کنم | ::شرحه شرحه کنم | ||
زخم ها زیبایند | ::زخم ها زیبایند | ||
و زیباتر آن که | ::و زیباتر آن که | ||
تیغ را هم تو فرود آورده باشی! | ::تیغ را هم تو فرود آورده باشی! | ||
عشق و زخم | ::عشق و زخم | ||
از یک تبارند | ::از یک تبارند | ||
اگر خویشاوندیم یا نه | ::اگر خویشاوندیم یا نه | ||
من سراپا همه زخمم | ::من سراپا همه زخمم | ||
تو سراپا | ::تو سراپا | ||
همه انگشت نوازش باش | ::همه انگشت نوازش باش | ||
==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== |
نسخهٔ ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۸
مجموعهاشعار حسین منزوی | |
---|---|
نویسنده | حسین منزوی |
ناشر | مؤسسهٔ انتشارات نگاه |
موضوع | شعر فارسی |
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
منزوی در طول زندگی، مجموعههای شعری متعددی به چاپ رساند که از آنها میتوان به حنجرهی زخمی تغزل، از شوکران و شکر ،از کهربا و کافور، به همین سادگی، از ترمه و تغزل و.. اشاره کرد. اما در این مجموعه تمام اشعار او در کنارهم گردآوری شدهاست. تمام اشعار منزوی وامدار عشق و زندگی است.او در مصاحبهای طولانی با ابراهیم اسماعیلی اراضی از نخستین جرقههای خلق شعر تا آخرین دغدغهها و تمام آنچه در سالهای شاعری بر او گذشته و در شعرش مجسم شده، سخن گفتهاست.
پیوند پدر و پسری در شعر
منزوی تاثیر پدر در زندگی شاعرانهاش را چنین توصیف میکند: دوران شاعری پدر من تقسیم میشود به دورانهای زیرشاخههای.یک دوره همان دورهای است که پیش از ازدواج در سالهای 30 تا چهل داشته. و دوره اصلی شاعری پدر من بعد از چهل سالگیاش است. موقعی که من فکر میکنم تقریبا بیست سالهام.پدرم چهل ساله است و تصور میکنم که شعر گفتن من و شاعر شدن من دوباره شعر پدرم را بیدار میکند، شعری که زنده است ولی انگار یک خواب زمستانی را پشت سر میگذارد. اگرچه یکی از عوامل بسیار بسیار مهم در شاعر شدن و شاعر بودن من ،این بود که پدرم در دهه چهل، بصورت مستمر شروع میکند به کتاب خریدن و کتابخانهای را فراهم کردن. پدرم در آن دوره احساس میکرد باید با من همراهی بکند و میکرد و تا سی سال بعد، به صورت فعال کارهای خوبی میساخت.
رویای چاپ شعر در کنار منوچهر آتشی
حسین منزوی در خصوص چاپ شدن شعرش برای اولین بار، در نشریه روشنفکر، خاطرهای به این مضمون نقل میکند: مجلهی روشنفکر یک صفحهای داشت بهنام "هفت تار چنگ" که در واقع اشارهای بود به هفت هنر. مسئول این صفحه آقای فریدون مشیری بود که بیشتر به شعر میپرداخت اما بعضی خبرها از تئاتر و باله و این چیزها هم میگذاشت. یادم هست که مرتب برای این مجله شعر میفرستادم. یکبار هم جواب گرفتم که آقای فلانی! شعرتان خوب بود. ما منتظر شعرهای بهتری از شما هستیم. ولی من ناامید نشدم. تا اینکه یک شعر فرستادم و بعد یک روز که در دکه مجله را باز کردم و ورق زدم دیدم که یک شعر از من چاپ کرده توی صفحهی خوانندگان. ذوقزده شدم. پول از پدرم گرفتم و مجله را خریدم و بعد که شعرم را به پدرم نشان دادم، ایشان شعر را که خواند گفت: این خوبه که شعرت چاپ شده، ولی ...(یک ورقی زد و آن صفحهی هفت تار چنگ را باز کرد. دیدم یک غزل خیلی خوب از منوچهر آتشی در آن چاپ شده بود) گفت اگر شعرت روزی اینجا و کنار یه همچین شعری چاپ شد، اونوقت قبوله، اون حسابه! حالا دیگر آتشی برایم یک معیار شده بود. با خودم قسم خورده بودم که اولین شعری که بتوانم یک جای درست و حسابی چاپ کنم، جایی باشد که شعر آتشی هم کنارش باشد. این اتفاق 6-5 سال بعد افتاد. بهار سال 48 قرار شد یک جلسهی شعرخوانی در زنجان داشتهباشیم و من بانی دعوت از شاعری از تهران باشم که انتخاب میشود. خود من بیشترین تلاشم را داشتم که این شاعر منوچهر آتشی باشد. آقای آتشی دعوت ما را پذیرفت و شب شعری در سالن دبیرستان امیرکبیر زنجان برگزار شد که استقبال هم از آن بد نبود. من هم در آن جلسه چند شعر خواندم که یکی از آنها را بعدها آتشی در مجلهی فردوسی چاپ کرد(اسماعیلی اراضی،110،1394).
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)
گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصلهای کتاب پژوهش
دلیل شهرت
تقدیمشده به
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
چرا باید این کتاب را خواند
شاید مهمترین دلیل برای خوانش اشعار حسین منزوی، پلی باشد که او بین شعر گذشته و معاصر برقرار کرد و با عبور از این پل، شعرهای بینظیری را با مضامینی چون عشق، امید، ایمان و آزادی سرود. بعد از انقلاب ادبی نیما یوشیج در شعر معاصر ایران، تحولات بزرگی چه از نظر قالب و چه از نظر درونمایه در شعر فارسی پدیدار شد. بسیاری از شاعران درصدد نوگرایی در شعر معاصر بودند که تلاش آنها به پیدایش قالبهای جدید مثل شعر سپید و موج نو انجامید. خیلی از شاعران معتقد بودند که دیگر زمانه قالبهای کهن سرآمده و تنها در متون تاریخی باید غزل و قصیده و مثنوی خواند. اما حسین منزوی معتقد بود که قالب شعری تنها یک وسیله برای انتقال مفهوم است و هر قالبی در هر عصری وقتی بتواند احساسات شاعر را منتقل کند، قابل استفاده خواهد بود.این شور تازه را در غزل معاصر نوآوریهای حسین منزوی ایجاد کرد. بنابراین اشعار او از این حیث، در مطالعهی شعر معاصر ایران، بسیار حائز اهمیتاند(جوادی،1390).
چند عاشقانهی کوتاه از منزوی
- مسافر ناگاه
- همواره عشق بی خبر از راه میرسد
- چونان مسافری که به ناگاه میرسد
- وا مینهم به اشک و به مژگان تدارکش
- چون وقت آب و جاروی اين راه میرسد
- پلنگ و ماه
- خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
- و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
- پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد
- که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
- من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
- که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود
- چه سرنوشت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
- تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
- لیلا
- ليلا دوباره قسمت ابن السلام شد
- عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد
- اول دلم فراغ تو را سرسري گرفت
- وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد
- گلچين رسيد و نوبت با من وزيدنت
- ديگر تمام شد گل سرخم، تمام شد
- اعجاز
- ترا به کینه چه دینی است؟ کاش می¬آمد،
- کسی که دین جهان را، به عشق ادا می¬کرد
- عصا که مار شد اعجاز بود، کاش امّا
- کسی به معجزه¬ای، مار را، عصا می¬کرد
- یک عاشقانه کوتاه
- اگر باید زخمی داشته باشم
- که نوازشم کنی
- بگو تا تمام دلم را
- شرحه شرحه کنم
- زخم ها زیبایند
- و زیباتر آن که
- تیغ را هم تو فرود آورده باشی!
- عشق و زخم
- از یک تبارند
- اگر خویشاوندیم یا نه
- من سراپا همه زخمم
- تو سراپا
- همه انگشت نوازش باش
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
عهد برادرانه
بهروز منزوی، برادر حسین منزوی و گردآورندهی کلیات اشعار، در مورد داستان چاپ شدن این کتاب میگوید: حسین در نامهای سفارشگونه به من-بهروز منزوی- افتخار و اختیار مرتب کردن و به نشر سپردن آثارش را دادهبود، با قید "هرآنچه و هرگونه که صلاح میدانی". از آنجا که زندهیاد در زمان حیاتش، اکثر آثارش را به آقای محمد فتحی، مدیر انتشارات آفرینش واگذار کردهبود، بالاخره پس از مذاکراتی با ایشان، توافق نهایی برای گردآوری همهی اشعار در یک مجلد، حاصل شد. پیش از این، انتشارات آفرینش، چهار مجلد پراکنده از شعرهای استاد را پس از مرگش به چاپ رسانده بود، اما این چهار جلد به نظر ما و همهی اهل فن، مطلوب نبودند. به گفته او احتمالا بعضی از اشعار حسین منزوی در این کتاب وجود نداشتهباشد، که علت آن پس از مصلحتبینی، پیدا نشدن آنها در میان کاغذها و دفترهای نهچندان منظم شاعر بوده است(منزوی،1387). اما اکثر اشعار حسین منزوی در قالبهای گوناگون در این کتاب جمعآوری شده و این کتاب اصلیترین مرجع برای شناخت و مطالعهی اشعار اوست.