مجموعهاشعار حسین منزوی: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = مجموعهاشعار حسین منزوی |تصویر = |اندازه تصویر =...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ||
منزوی در طول زندگی، مجموعههای شعری متعددی به چاپ رساند که از آنها میتوان به حنجرهی زخمی تغزل، از شوکران و شکر ،از کهربا و کافور، به همین سادگی، از ترمه و تغزل و.. اشاره کرد. اما در این مجموعه تمام اشعار او در کنارهم گردآوری شدهاست. | |||
تمام اشعار منزوی وامدار عشق و زندگی است.او در مصاحبهای طولانی با ابراهیم اسماعیلی اراضی از نخستین جرقههای خلق شعر تا آخرین دغدغهها و تمام آنچه در سالهای شاعری بر او گذشته و در شعرش مجسم شده، سخن گفتهاست. | |||
===پیوند پدر و پسری در شعر=== | |||
'''منزوی''' تاثیر پدر در زندگی شاعرانهاش را چنین توصیف میکند: | |||
دوران شاعری پدر من تقسیم میشود به دورانهای زیرشاخههای.یک دوره همان دورهای است که پیش از ازدواج در سالهای 30 تا چهل داشته. و دوره اصلی شاعری پدر من بعد از چهل سالگیاش است. موقعی که من فکر میکنم تقریبا بیست سالهام.پدرم چهل ساله است و تصور میکنم که شعر گفتن من و شاعر شدن من دوباره شعر پدرم را بیدار میکند، شعری که زنده است ولی انگار یک خواب زمستانی را پشت سر میگذارد. اگرچه یکی از عوامل بسیار بسیار مهم در شاعر شدن و شاعر بودن من ،این بود که پدرم در دهه چهل، بصورت مستمر شروع میکند به کتاب خریدن و کتابخانهای را فراهم کردن. پدرم در آن دوره احساس میکرد باید با من همراهی بکند و میکرد و تا سی سال بعد، به صورت فعال کارهای خوبی میساخت. | |||
===رویای چاپ شعر در کنار منوچهر آتشی=== | |||
حسین منزوی در خصوص چاپ شدن شعرش برای اولین بار، در نشریه روشنفکر، خاطرهای به این مضمون نقل میکند: | |||
مجلهی روشنفکر یک صفحهای داشت بهنام "هفت تار چنگ" که در واقع اشارهای بود به هفت هنر. مسئول این صفحه آقای فریدون مشیری بود که بیشتر به شعر میپرداخت اما بعضی خبرها از تئاتر و باله و این چیزها هم میگذاشت. یادم هست که مرتب برای این مجله شعر میفرستادم. یکبار هم جواب گرفتم که آقای فلانی! شعرتان خوب بود. ما منتظر شعرهای بهتری از شما هستیم. ولی من ناامید نشدم. تا اینکه یک شعر فرستادم و بعد یک روز که در دکه مجله را باز کردم و ورق زدم دیدم که یک شعر از من چاپ کرده توی صفحهی خوانندگان. ذوقزده شدم. پول از پدرم گرفتم و مجله را خریدم و بعد که شعرم را به پدرم نشان دادم، ایشان شعر را که خواند گفت: این خوبه که شعرت چاپ شده، ولی ...(یک ورقی زد و آن صفحهی هفت تار چنگ را باز کرد. دیدم یک غزل خیلی خوب از منوچهر آتشی در آن چاپ شده بود) گفت اگر شعرت روزی اینجا و کنار یه همچین شعری چاپ شد، اونوقت قبوله، اون حسابه! حالا دیگر آتشی برایم یک معیار شده بود. با خودم قسم خورده بودم که اولین شعری که بتوانم یک جای درست و حسابی چاپ کنم، جایی باشد که شعر آتشی هم کنارش باشد. این اتفاق 6-5 سال بعد افتاد. بهار سال 48 قرار شد یک جلسهی شعرخوانی در زنجان داشتهباشیم و من بانی دعوت از شاعری از تهران باشم که انتخاب میشود. خود من بیشترین تلاشم را داشتم که این شاعر منوچهر آتشی باشد. آقای آتشی دعوت ما را پذیرفت و شب شعری در سالن دبیرستان امیرکبیر زنجان برگزار شد که استقبال هم از آن بد نبود. من هم در آن جلسه چند شعر خواندم که یکی از آنها را بعدها آتشی در مجلهی فردوسی چاپ کرد(اسماعیلی اراضی،110،1394). | |||
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)=== | ===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)=== |
نسخهٔ ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۲
مجموعهاشعار حسین منزوی | |
---|---|
نویسنده | حسین منزوی |
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
منزوی در طول زندگی، مجموعههای شعری متعددی به چاپ رساند که از آنها میتوان به حنجرهی زخمی تغزل، از شوکران و شکر ،از کهربا و کافور، به همین سادگی، از ترمه و تغزل و.. اشاره کرد. اما در این مجموعه تمام اشعار او در کنارهم گردآوری شدهاست. تمام اشعار منزوی وامدار عشق و زندگی است.او در مصاحبهای طولانی با ابراهیم اسماعیلی اراضی از نخستین جرقههای خلق شعر تا آخرین دغدغهها و تمام آنچه در سالهای شاعری بر او گذشته و در شعرش مجسم شده، سخن گفتهاست.
پیوند پدر و پسری در شعر
منزوی تاثیر پدر در زندگی شاعرانهاش را چنین توصیف میکند: دوران شاعری پدر من تقسیم میشود به دورانهای زیرشاخههای.یک دوره همان دورهای است که پیش از ازدواج در سالهای 30 تا چهل داشته. و دوره اصلی شاعری پدر من بعد از چهل سالگیاش است. موقعی که من فکر میکنم تقریبا بیست سالهام.پدرم چهل ساله است و تصور میکنم که شعر گفتن من و شاعر شدن من دوباره شعر پدرم را بیدار میکند، شعری که زنده است ولی انگار یک خواب زمستانی را پشت سر میگذارد. اگرچه یکی از عوامل بسیار بسیار مهم در شاعر شدن و شاعر بودن من ،این بود که پدرم در دهه چهل، بصورت مستمر شروع میکند به کتاب خریدن و کتابخانهای را فراهم کردن. پدرم در آن دوره احساس میکرد باید با من همراهی بکند و میکرد و تا سی سال بعد، به صورت فعال کارهای خوبی میساخت.
رویای چاپ شعر در کنار منوچهر آتشی
حسین منزوی در خصوص چاپ شدن شعرش برای اولین بار، در نشریه روشنفکر، خاطرهای به این مضمون نقل میکند: مجلهی روشنفکر یک صفحهای داشت بهنام "هفت تار چنگ" که در واقع اشارهای بود به هفت هنر. مسئول این صفحه آقای فریدون مشیری بود که بیشتر به شعر میپرداخت اما بعضی خبرها از تئاتر و باله و این چیزها هم میگذاشت. یادم هست که مرتب برای این مجله شعر میفرستادم. یکبار هم جواب گرفتم که آقای فلانی! شعرتان خوب بود. ما منتظر شعرهای بهتری از شما هستیم. ولی من ناامید نشدم. تا اینکه یک شعر فرستادم و بعد یک روز که در دکه مجله را باز کردم و ورق زدم دیدم که یک شعر از من چاپ کرده توی صفحهی خوانندگان. ذوقزده شدم. پول از پدرم گرفتم و مجله را خریدم و بعد که شعرم را به پدرم نشان دادم، ایشان شعر را که خواند گفت: این خوبه که شعرت چاپ شده، ولی ...(یک ورقی زد و آن صفحهی هفت تار چنگ را باز کرد. دیدم یک غزل خیلی خوب از منوچهر آتشی در آن چاپ شده بود) گفت اگر شعرت روزی اینجا و کنار یه همچین شعری چاپ شد، اونوقت قبوله، اون حسابه! حالا دیگر آتشی برایم یک معیار شده بود. با خودم قسم خورده بودم که اولین شعری که بتوانم یک جای درست و حسابی چاپ کنم، جایی باشد که شعر آتشی هم کنارش باشد. این اتفاق 6-5 سال بعد افتاد. بهار سال 48 قرار شد یک جلسهی شعرخوانی در زنجان داشتهباشیم و من بانی دعوت از شاعری از تهران باشم که انتخاب میشود. خود من بیشترین تلاشم را داشتم که این شاعر منوچهر آتشی باشد. آقای آتشی دعوت ما را پذیرفت و شب شعری در سالن دبیرستان امیرکبیر زنجان برگزار شد که استقبال هم از آن بد نبود. من هم در آن جلسه چند شعر خواندم که یکی از آنها را بعدها آتشی در مجلهی فردوسی چاپ کرد(اسماعیلی اراضی،110،1394).