فریدون تولَّلی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
==آثار و کتابشناسی== | ==آثار و کتابشناسی== | ||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ||
شاعری توللَّی دو بخش دارد:{{سخ}}۱)گرایش به نوگرایی و ساخت ترکیبات تازه در شیوهٔ رمانتیک، با سرودن چهارپاره یا دوبیتی پیوسته در «رها» و «نافه».{{سخ}}۲)بازگشت به شعر کهن و سرودن غزل، قصیده یا غزلهای قصیدهگونه، قطعه و گاه مثنوی که اندکاندک با «پویه» آغاز شد و در «شگرف» و سپس «بازگشت» به اوج خود رسید.(ص۲۳۲بخارا) | |||
====زبان شعر==== | |||
توللَّی نه کاربرد واژگان کهنه و از یادرفته را در شعر میپسندد و نه راه یافتن واژگان ساده و پیشپاافتادهٔ امروزی را. در اشعار او کمتر به واژگان فراموششدهٔ کهن برمیخوریم. او هرچند زبان شعر را شستهورفته و به دور از سخنان عامیانه کوچه و بازار میخواهد، از به کار بردن برخی واژگان بیگانه یا پارسی، مخصوصا واژههایی که برای پدیدههای امروزی ساخته شدهاند نمیپرهیزد. مثل واژهٔ «ترن»در بیت زیر: {{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''میسود ترن سینه به هامون به دمی گرم'''|'''وارسته چو از بند گران، دیو گرفتار'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
ولی حتی با وجود بکارگیری این واژگان تازه، زبانِ شعر فریدون را کهنه مییابیم و بهگونهای ناهمگونی در آن برمیخوریم. کاربرد کلماتی مثل «ز»، «وز» و «ار» در کنار «سیگار»، «غمگسار»، «دژخیم» و «درام» از اینگونه ناهگونیهاست. | |||
====تکرار و اطناب==== | |||
از ویژگیهای اشعار وصفی اطناب است. از آنجاییکه شیوهٔ توللَّی به اوصاف گرایش دارد با اطناب نیز در پیوند است. او گاه برای نشان دادن حالتی شعری بلند میپردازد. از نمونههای اطناب در اشعار او به پرشماری صفتها یا قیدها میتوان اشاره کرد که در مواردی با آمدن واژگان و صفات مترادف یا کمابیش هممعنی به حشو نزدیک میشود.گروهی از واژگان در بیشتر شعرهای او همواره تکرار میشوند؛ مثل: دور، گرم، سبک، فسون، غم، گناه...و عناصر طبیعت مثل: شب، غروب، ماه،مهتاب و باد... حتی اگر شعرها را جداگانه بررسی کنیم تکرار واژه یا واژگانی را چشمگیر مییابیم.(ص۲۳۷بخارا){{سخ}}با این وجود در کنار تکرارهای خستهکننده بیتهایی یافت میشود که شاهدی بر توانایی سخنوری در بهکارگیری اسلوبهای گوناگون سخن است و خودخواسته بودن تکرار در این نمونهها دریافت میشود.{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''به خوشهخوشهٔ انگور تازه بنگر و بنگر'''|'''صفای چهرهٔ بر چهره برنشسته غباران'''}} | |||
{{پایان شعر}}(ص۲۴۱بخارا) | |||
====صور خیال==== | |||
در وصفهای شاعرانهٔ توللَّی تشبیه همواره نقشی پررنگ داشته است. او معتقد است که باید از تشبیهات دستپسود گذشتگان دوری کرد و به نو کردن تشبیه و یافتن همانندیهای تازه پرداخت. این نگرش را که در زمان خود گامی بود به سوی نوآوری، در ژرفنا همچنان زادهٔ نگاهی سنتی مییابیم. او نتوانست از وصف طبیعت بهرهای نمادپردازانه از آنگونه که در سمبولیسم اجتماعی نیما و اخوان هست، ببرد و شعر او در دورهٔ نخست، در همین اندازهٔ وصف طبیعت یا حالات واحساس فردی فروماند. با اینهمه تشبیهات زیبای او را نباید نادیده گرفت. پرشمارترین گونه تشبیه در سرودههای توللَّی است تشبیه بلیغ، بویژه در ترکیب اضافی است که این اضافههای تشبیهی گاه با همهٔگرایش شاعر به نوگرایی، کهنه و تکراری هستند و این تشبیههای تکراری در دورهٔ دوم شاعری او بیشتر دیده میشود. تشبیهات کهن و دستپسود نیز انگشتشمار در شعر او دیده میشود.(ص۲۴۱بخارا) گرایش توللَّی به طبیعت و پدیدههای طبیعی مانستههای تازهای را به شعر او داده که دستکم از دید واژگانی نو هستند. بویژه آنگاه که پایهای عقلی به حسی تشبیه میشود، این گرایش به طبیعت، براثرگذاری تشبیه میافزاید. مانند تشبیه بیخوابی به هاله ماه:{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''بیخوابی شبانه مهآلود و نیمرنگ'''|'''میتافت همچو هاله ز رخسار مهوشت'''}} | |||
{{پایان شعر}}{{سخ}}در شعر توللَّی استعاره کاربرد کمتری دارد؛ زیرا از سویی با اطنابی که در شیوهٔ شاعری اوست سازگار نیست و از همین روی او بکارگیری تشبیه را از استعاره که فروفشرده تشبیه است بیشتر میپسندد. از سوی دیگرگرایش به وصف صحنهها و حالتهای تازه و کمکاربرد یا حتی بیپیشینه نیازمند یافتن وجه شبههای تازه است. او از استعارههای فرسودهٔ سنتی رویگردان است(۲۴۳)بیشترین نمود استعاره در سرودههای توللَّی، در استعاره مکنیه با اضافهٔ استعاری است که در آنها نوآوری و تازگیای دیده نمیشود.(۲۴۴) | |||
====موسیقی درونی==== | |||
آرایهپردازی به شیوهٔ پیشینیان از دید توللَّی، ساختگی و ناخوشایند است و شاعر را از پرداختن به اندیشههای تازه و واژگان درخشان بازمیدارد؛ از این روی او بیقیدی گوینده در به کاربردن صنایع بدیعیه را در شمار ویژگیهای شاعر نوجوی دانسته است. توللَّی این باور خود را بخوبی پاس داشته و در سرودن شعر خود را به تکلف نینداخته است؛ اما با بهرهمندی از دیدگاهی زیباییشناسانه، هماهنگیهای بسیاری میان واژگان یافته و گونههای سجع را بیآنکه ساختگی باشند در سخن خود به کار برده است. او به آرایههای دشوارتر از گونهٔ جناس تام یا قلب بعض کمتر پرداخته است. واجآرایی هم در سرودههای توللَّی گاه نمودی درخشان دارد.(۲۴۴){{سخ}}توللَّی سکته عروضی را کاستی کار شاعر میداند همواره سعی دارد از آن بپرهیزد. از همین روی در شعر او کاربرد تسکین، اشباع مکرر،دستکاری در ساختمان آوایی واژگان برای گنجیدن در وزن بسیار اندک است. او همچنین به هماهنگی پیام شعر با آهنگ و وزن آن اهمیت میدهد.(۲۴۸) | |||
====موسیقی کناری==== | |||
توللَّی، از آوردن قافیه و ردیف دشوار میپرهیزد و این رویکرد را درست نمیداند. در شعرهای او همواره با قافیه و ردیف خوشآهنگ و طبیعی برمیخوریم و شاعر جز در چند نمونهٔ اندک، برای قافیهپردازی ناگزیر از بهکارگیری واژگان ناآشنا و دشوار نشده است. او گاهی به گزینش قافیههای هنری دست مییازد و واج یا هجاهایی به قافیه میافزاید. توللَّی در غزلهای بلند و قصیده گاه بیآنکه خود را مکلف به ساختن قافیهٔ درونی در همهٔ بیتها بکند، از دو یا سه قافیهٔدرونی در برخی بیتهای شعر بهره جسته است.(و۲۵۱۲۵۰) | |||
====شفیعی کدکنی میگوید==== | |||
توللَّی دربارهٔ زبان شعر عقیدهای خاص دارد؛ او شیفتهٔ مفردات و ترکیبات زیباست. کلمه برای او مجرد از بافت نحوی و بلاغی آن ارزش دارد. اگر به نامهایی که او برای دیوانهای خود برگزیده توجه کنیم عملا به مبانی جمالشناسی او در حوزه شعر دست مییابیم. به ویژه وقتی این اسامی را با نام دیوانهای شاملو، که مجموعهای از کلمات در بافتهای خاص و بلاغتی ویژه هستند مقایسه کنیم میتوانیم نتیجه بگیریم که توللَّی بیشتر اهل »فصاحت« است تا اهل »بلاغت«.(ص۱۹۶بخارا شفیعی کدکنی) | |||
====اشعار عاشقانهٔ توللَّی==== | |||
در شعر سنّتی ما، عاشق خاک راه و سگ درگاه معشوق است و طرفدار هرچه از دوست رسد نیکوست. موجودی حقیر و خواریپذیر که خشم و عتاب معشوق را به جان میخرد تا جایی که کار عاشق به عشق معنوی میکشد و معشوق تبدیل به معشوق ازلی میگردد و در هر دو مرحله کلمات و تعبیرات به حدی کلی است که میتواند از خاک تا افلاک را دربربگیرد. توللَّی در اشعار عاشقانهاش به خلاف گذشتگان، از توصیفات کلی تخیلی به جزئيات محسوس احیانا ملموس میپردازد. نه اهل کلیگویی و خیالبافیست نه به عرفان کاری دارد و نه اهل عجز و نیاز عاشقانه و خریدار ناز معشوق است. با جسارت و خشونتی که ناشی از غرور و خودباوری مفرطانه است به سراغ معشوق میرود. فریدونِ عاشق گرگ خونآشام بیرحمی است و معشوقش گوسفند بیدستوپای مظلوم. هرچه نباشد فریدون خانزاده است و خون خانی در عروق او جریان دارد.(ص۲۱۰بخارا) | |||
===کارنامه و فهرست آثار=== | ===کارنامه و فهرست آثار=== | ||
===جوایز و افتخارات=== | ===جوایز و افتخارات=== |
نسخهٔ ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۵
فریدون تولَلَّی | |
---|---|
زادروز | ۱۲۹۸خورشیدی شیراز |
پدر و مادر | جلال توللَّی |
مرگ | ۹خرداد۱۳۶۴ |
ملیت | ایرانی |
علت مرگ | بیماری قلبی |
جایگاه خاکسپاری | حافظیه شیراز |
بنیانگذار | شعر نو تغزلی |
پیشه | باستانشناس |
تخلص | فریدون |
همسر(ها) | مهین توللَّی |
فرزندان | نیما، رها، فریبا |
مدرک تحصیلی | لیسانس باستانشناسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
فریدون توللَّی، شاعر نوپرداز، طنزسرا و پایهگذار نوعی خاص از طنز سیاسی در ادبیات نوین ایران است.[۱]اشعارش را بیشتر در قالبهای قصیده، غزل، و چهارپاره سروده است. بسیاری از اشعار و نوشتههایش به زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی، انگلیسی، عربی، ترکی و اردو ترجمه و در سراسر جهان، منتشر شده است.[۲]
داستانک
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
توللی از تولد تا مرگ
- ۱۲۹۸ ولادت فریدون توللی در شیراز.
- ۱۳۰۴ فوت مادر و به احتمال آغاز تحصیلات ابتدایی در دبستان نمازی.
- ۱۳۱۶ طی تحصیلات ابتدایی و ادامه تحصیلات متوسطه در دبیرستان سلطانی.
آشنایی با مهدی حمیدی شیرازی و تاثیرپذیری ادبی از او. - ۱۳۱۷ آغاز تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ باستانشناسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران.
- ۱۳۱۸ عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی و آغاز کار ادبی با خواندن قطعات فکاهی در جلسات انجمن.
مرگ آقاجلال شیرازی و خودکشی فرزند دیگر وی، برادر آقا فریدون توللی. - ۱۳۱۹ سرایش قطعهٔ «پشیمانی» در وزن و آهنگ «افسانه» با الهام از یکی از اشعار W.B.Yeats
- ۱۳۲۰ اخذ لیسانس و بازگشت به شیراز و استخدام در ادارهٔ فرهنگ فارس در بخش باستانشناسی.
در شهریورماه، مقارن با تغییر دولت و نشر روزنامهٔ «فروردین»، شاعر به چاپ قطعاتی با نام «التفاصیل» همت آورد.در آذرماه سال مزبور روزنامهٔ «فروردین» توقیف شد. - ۱۳۲۲ همکاری با روزنامهٔ «اقیانوس».
چاپ قطعات «التفاصیل» با نام صاحب التفاصیل در ستون فرائدالادب ادامه یافت.
چاپ قطعات «التفاصیل» در روزنامهٔ «خورشید ایران» در تهران جریان وسیعتری را در عامهٔ مردم برانگیخت.
نشر روزنامهٔ «سروش» به جای روزنامهٔ «فروردین» و همکاری توللی در زمینهٔ نشر قطعات و ترجمهٔ بخشی از «سفزنامهٔ کنت دوسرسی، سفیر فرانسه» در روزنامهٔ مذکور ادامه یافت. در همین ایام شاعر قطعهٔ «خطاب به ملت ایران» را سرود.
در بهمن ماه همین سال «جمعیت آزادگان فارس» نضج یافت و ضمن فعالیت مستمر و هماهنگ «جمعیت آزادگان فارس» در مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی ایران سعی در تبلیغ و انتخاب بهاءالدین حسامزاده پازارگاد شیراز نمود. شکست پازارگاد شاعر را به طور فراگیر به سیاست آورد و همو به شیوهٔ انتخابات و وکلای منتخب به افشاگری مکتوب پرداخت.
ازدواج با مهیندخت فربود. - ۱۳۲۳ به بستک لار تبعید شد سپس به تهران گریخت و بعد به شیراز بازگشت.
در آذرماه همین سال شاخهٔ شیراز حزب توده تشکیل شد. و برخی از بنیانگذاران «جمعیت آزادگان فارس» به هسته مرکزی این حزب پیوستند.
چاپ رسالهٔ «عنعنیه یا مشت و مال سید» در اعتراض به شیوه سیاسی «سیدضیاءالدین طباطبایی»
ولادت «نیما» نخستین فرزندش و آشنایی با «ف» و سرودن چند شعر از سر حسن او - ۱۳۲۴ وسعت گرفتن فعالیت حزب توده در ایران و ادامهٔ همکاری شاعر با این حزب در زادگاهش
سرایش قطعات «مریم» و «فردای انقلاب» و چاپ کتاب «التفاصیل».
برخورد شخصی شدید شاعر با ناصرخان قشقایی. - ۱۳۲۵ احیای فعالیتهای «احمد قوام» به منظور تخلیه آذربایجان از قوای ارتش شوروی و تشکیل حزب دموکرات به رهبری همو. در همین باب مبارزهٔ قلمی توللی با قوام، با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» شدت یافت.
ولادت فرزند دیگر توللی و انتقال به ادارهٔ کل باستانشناسی تهران و مأموریت نظارت بر کاوشهای فارس تحت ریاست پروفسور «گریشمن»
سرایش قطعهٔ «باستانشناس» با توجه به اندیشه شعر نیما یوشیج. - ۱۳۲۶ اختلاف در کادر رهبری حزب تودهٔ ایران و انشعاب فریدون توللی و جلال آلاحمد و رسول پرویزی و خلیل ملکی از این حزب.
سرایش قطعهٔ «گلبانگ بند» پس از کنارهجویی. - ۱۳۲۷ آغاز انتشار جریدهٔ «شرق میانه» به امتیاز مهدی پرهام و همکاری توللی در هیأت تحریریهٔ روزنامهٔ مذکور.
در پاییز با تعطیل «شرق میانه» انشعابیون مجلهٔ ماهانهٔ «اندیشه نو» را به طبع آوردند که توللی از اعضاء تحریریهٔ آن بود. - ۱۳۲۸ انتقال اداری توللی از تهران به شیراز در ادارهٔ کل فرهنگ فارس.
- ۱۳۲۹ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز». سویهٔ اصلی قلم شاعر در جهت قطع منافع انگلستان و ملی شدن صنعت نفت ایران بود.
چاپ مجموعهٔ رها در آذرماه. - ۱۳۳۰ ادامهٔ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز» و حمایت از آرمان های ملی مردم ایران.
طبع مقالهٔ «مقایسهٔ پاسارگاد و شوش» در کتاب «پاسارگاد یا قدیمترین پایتخت شاهنشاهی ایران» به اهتمام علی سامی.
ولادت واپسین فرزند شاعر. - ۱۳۳۱ چاپ کتاب «کاروان در شیوهٔ التفاصیل» در فروردینماه و چاپ مجدد «التفاصیل» در خرداد با حذف مقدمهٔ جعفر پیشهوری و نظرات روزنامهٔ رهبر.
چاپ اوراقی از سوی ا.ع از اعضای حزب برادران برعلیه توللی در شیراز.
در دی ماه «کانون دانش پارس» با عضویت توللی بنیاد مییابد. - ۱۳۳۲ کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ تأثیر ژرفی بر اندیشهٔ روانی و زندگی داخلی او می نهد.
غارت خانهٔ شاعر در پناهندگی به ایل قشقایی از باب مصنویت جانی و انتقال اداری به تهران از نخستین نتایج پدیدهٔ سیاسی مذکور است.
تغییر ابعاد فکری در شعر توللی با سرایش قطعهٔ «ملعون» شکفته میشود. - ۱۳۳۳ تجدید چاپ مجموعهٔ «رها»
- ۱۳۳۵ ادامهٔ اندیشهٔ یأس از اوضاع نابهنگام سیاسی و اجتماعی در فکر شاعر و تأثیر تفکر مذکور بر آثار ادبی او.
- ۱۳۳۸ انتقال مجدد به شیراز.
- ۱۳۳۹ سرایش قطعهٔ معروف «دلقکان» و جهتگیری اجتماعی مجدد شاعر.
- ۱۳۴۰ مبارزهٔ قلمی توللی با عوامل فراماسونری در شیراز.
- ۱۳۴۱ چاپ مجموعهٔ شعر «نافه» به همراه مقدمهای موسوم به «مقدمهای از شناخت شعر» در تهران.
- ۱۳۴۴ در بهار کسالت جسمی شاعر و سپس رنجش از ادارهٔ باستانشناسی.
ضمن انتقال از ادارهٔ کل فرهنگ فارس به سمت مشاور دانشگاه شیراز، مجموعهای بسیط از غزلیات و قصاید خود را میسراید؛ طربناک (مهر۱۳۴۴)،قو، شهر شب (آبان ۱۳۴۴)، مرگ پیوند (آذرماه۱۳۴۴). - ۱۳۴۵ چاپ مجوعهٔ «پویه» در شیراز. این کتاب به همسرش تقدیم شده است.
- ۱۳۴۷ خطابهٔ شعر زمانناپذیر در دانشگاه شیراز.
- ۱۳۴۸ چاپ «التفاصیل» حاوی ۷۵ قطعه و توضیحاتی از مصنف در مورد هر قطعه.
- ۱۳۵۳ چاپ مجموعهٔ «شگرف» در تهران.
- ۱۳۵۴ شاعر آثاری از خود در یغما و راهنمای کتاب چاپ کرد.
در نیمهٔ دوم سال با سکتهٔ خفیف و ناتوانی سمت چپ بدن برای مدتی مواجه شد. - ۱۳۵۵ سکتهٔ مجدد.
- ۱۳۵۹ چاپ شعر «محکمه» در مجلهٔ آینده.
- ۱۳۶۱/۱۳۶۳ بستری کامل در اقامتگاهش در شیراز.
- ۱۳۶۴ وفات فریدون توللی در نهم خرداد و تدفین در شمال غربی باغ حافظیه شیراز.
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
شاعرِ باستانشناس یا باستانشناسِ شاعر!
توللی به محض اتمام تحصیلاتش دررشتهٔ باستان شناسی در وزارت فرهنگ (سازمان میراث فرهنگی امروز) استخدام شد. مدتی در «شوش» با همکاری پروفسور «گیریشمن» به مطالعات و تحقیقات باستانشناسسی مشغول بود. سپس به فارس آمد و با ارائهٔ شیوههای ابداعی، و نوآوریهایی در زمینهٔ مسائل باستانشناسی، به کاوشها و حفاریهای این رشته، روشی علمی بخشید. در «نقش رستم»، «تخت جمشید»، «تپههای شهرستان فسا» و «پاسارگاد» به کار پرداخت، و یکی دیگر از ابعاد وجودی خویش را که همانا روشن ساختن تمدن ایران در دورهٔ «هخامنشیان» بود به منصهٔ ظهور و بروز رساند. علاوه بر این بسیاری از بناهای تاریخی شیراز را مرمّت کرد. کار بزرگ دیگری که توللی در این بُعد از زندگی خود انجام داد، رسوا کردن سوداگران آثار تمدن و فرهنگ ایران زمین بود. او طی مقالهای با عنوان «شبیخونی که به گنجینههای باستانی زدهاند» نشان داد که چگونه میراثهای فرهنگی و هنری نیاکان ما، توسط مزدوران داخلی استعمار، و جاسوسان خارجی، در پوشش نام «شرقشناس» به موزههای اروپا انتقال یافته است.[۳]او تا سال ۱۳۴۴ در فارس به امور باستانشناسی اشتغال داشت.[۴]
در جستوجوی مشعل تاریک مردگان
او همانگونه که به هنر شاعری خود دلبستگی داشت شیفتهٔ کاوشهای علمی و فعالیتهای باستانشناسی نیز بود و با دقت و جدیت در این زمینه فعالیت میکرد. یافتن هر پارهسنگ یا شکستهسفال و تندیس و سنگنبشته را کشف بخشی از گذشتههای فراموش شدهٔ در کام زمین مدفون شده و توشهای برای آیندهٔ این مرز و بوم میدانست. برای او کار حفاری و امور مربوط به شناخت ادوار پیشین، همان شور و احساس آفرینش هنری را داشت.[۵] شاید بتوان گفت علت تکرر پرداختن به مرگ و مضمون آن در اشعار توللی تاحدی نتیجهٔ غیرمستقیم سالها سروکار داشتنِ شاعر با آثار فرسودهٔ دیرینهسالِ بازمانده از مردگان است . همین دلبستگی و پیشینه است که باعث میشود علاوه بر شعر باستانشناس-که بخصوص در باب مرگ است- برخی دیگر از آثار توللی نظیر «اندوه شامگاه»، «دخمهٔ راز»، «کوی مردگان» و «درّهٔ مرگ» رنگی از این زمینهٔ ذهنی را به خود بگیرند.[۶]
مرگِ ساکتِ گورکنِ قلعهٔ ویران
در واژگان غنی و زبان شعری توانا و آفرینندهٔ توللی کلماتی مثل «سکوت، مرگ، بوم، مرده، تابوت، گور، گورکن، غار، دخمه، معبد، کتیبه، سرداب، بیغوله، مغاک، قلعهٔ ویران» بارها دیده میشود که این خصیصه بیگمان حکایت از کاوشِ شاعر در فضای آثار باستانی دارد.[۷]
سعدیست که گویا شده در شعر فریدون
توللَّی تنها از مرگ سخن نمیگوید؛ اشعار غنایی او چنان گرم و شورانگیز است که گویا فریدون هرگز جز به برخورداری از جمال و عشق و کام و مستی به چیز دیگری نیندیشیده است. در اینگونه اشعار شاعریست گرفتار عشق زمینی و سطحی، که از جاذبههای وسوسهخیز عشق با مضمونها و تعبیرات نو شعر میآفریند و تخیلی چنان خوشپرواز و زبانی چنان پرتوان و خلاق دارد که گاه باید پذیرفت «سعدیست که گویا شده در شعر فریدون». اندیشیدن به مرگ و فناپذیری و شیفتگی بیکران و عریان و پایانناپذیر به زیبایی ظاهری، دو جلوه متفاوت از سخن فریدون است. پرویز خائفی، از دوستان توللی در اینباره میگوید: «شاید بتوان گفت در منطق فکری و جوهر ذهنی او و اصولا در کیفیت برداشتهای او از حیات، مرگ را به صورت جزئی لاینفک از کلیت آفرینش دوست میدارد و برآنست که همانگونه که هستی را برای آفرینش زیباییهای هنر پذیرفته و لمس کرده است نیستی را در بطن هستی حس کند و درک نماید و از این جهت توصیف مرگ را توجیهی عقلانی از حتمیتی قابلقبول میداند و واقعیت نیستی را چون ضرورت هستی قابل ستایش میانگارد و آن را گریزگاهی برای پرسشهای فلسفی خود و سرانجام حیرت حافظانه میخواهد و میجوید».[۸]
دیگر مضامین شعر توللَّی
اوصاف او از مظاهر طبیعت، انتقادات اجتماعی و سیاسی، دلسوزی بر طبقات محروم جامعه، تحلیل احوال درونی، آزردگی از نامردیها-که از آن به زخم نهان تعبیر میکردـ و اندیشه در هستی و نیستی، دیگر موضوعاتی است که توللی در آثار منظوم و منثورش به آن ها پرداخته است.غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن.
روزنامهنگاری
توللَّی نویسندهای پرکار بود. مقالههای او در فروردین، سروش، اقیانوس، دنا و بهار ایران در شیراز؛ شرق میانه و ایران ما در تهران منتشر می شد. تمام مقالهها و اشعار روزنامهٔ صدای شیراز از سال۱۳۲۸ تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲ به قلم اوست. علاوه بر اینها، اشعار و نوشتههای او در مجلات یغما، سخن، راهنمای کتاب، وحید، خاطرات وحید و مجلات دیگر تهران درج شده است..[۹]
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
شفیعی کدکنی
رفتاری که ما با توللَّی کردیم در هیچ جای دنیا با چهرهای چون او نمیکنند. مطبوعات، به جرم ناسپاسیاش نسبت به نیما و بیاعتقادیاش نسبت به استمرار تاریخی شعر نو، با چنان سکوتی از کنار مرگ این چهره درخشان گذشتند که گویی هرگز فریدونی از مادر زاده نشده است. درست است که توللَّی خود با نشر مجموعهشعرهای »پویه« و «شگرف» و «بازگشت» موجب تنزل پایگاه ادبی والای آن جوان پیشاهنگِ طرازاولِ سالهای بعد از شهریور۱۳۲۰ شد ، ولی نباید از یاد ببریم که آن جوان همان خالق دو اثر درخورتوجه «رها» و «التفاصیل» است. بعد از مرگ «توللَّی» همه سکوت کردند تا انتقام نیما را از فریدونِ ناسپاس بگیرند؛ چراکه پس از سالیانی ارادت و شاگردی، در حق استاد ناسپاسی کرده بود، و از سویی دیگر با نزدیک شدن به «اسدالله علم» و با سرودن غزلهای جدول ضربی قاآنیوار، حرکتهای پیشروانهٔ سالهای جوانی خود را عملا زیر سوال برده بود.
پیشاهنگ شعرِ نو
دکتر شفیعی کدکنی میگوید: فرض کنیم سرایندهٔ مجموعه «رها» و «التفاصیل» در همان کودتای ۱۳۳۲ کشته شده یا به مرگ طبیعی درگذشته است؛ در این صورت توللَّی آن جوان پرشور سیواندسالهٔ ناآرام است که مورخان ادبیات قرن حاضر به هیچ روی نمیتوانند پایگاه او را به عنوان یک پیشاهنگ «شعر نو» انکار کنند و تاثیر شگفتآور التفاصیل او را در محافل اجتماعی و سیاسی و ادبیِ آن سالها از یاد ببرند.فریدون در این مرحله از عمر خود، سرآمد همهٔ افراد نسل خود بوده است و بر مجموعهٔ شاعران نسل بعد از خود، بی هیچ استثنایی، تاثیرگذار.
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
ورود به عالم سیاست
نخستین ورود توللَّی به عرصهٔ سیاست در بهمنماه ۱۳۲۲ بود. زمانیکه به همراه « جعفر ابطحی»، « رسول پرویزی»، « مهدی پرهام»، « حسن امداد»، « محمد باهری» و «مهدی حمیدی» جمعیت آزادگان فارس را شکل داد. این جمعیت در نخستین گام خود وارد مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی شد. که علیرغم تبلیغات گسترده جهت انتخاب «حسامزاده پازارگاد» با شکست مواجه شد.[۱۰]
تبعید به بستک لار
توللَّی با افشاگری های خود علیه شیوهٔ انتخاباتی نمایندگان راه یافته به مجلس، به طور جدی وارد سیاست شد. همین افشاگری ها باعث شد تا در اوایل سال ۱۳۲۳ به بستک لار تبعید شود. اما مدتی بعد به تهران گریخت و سپس به شیراز بازگشت.[۱۱]
المنة لله که از این شعبده جستیم!
حزب توده در دهم مهرماه ۱۳۲۰ تاسیس شد. این حزب را کسانی پایهگذاری کردند که عملا از لحاظ فکر و اندیشه، عقیده و آرمان، خط مشی سیاسی و اجتماعی و تضاد طبقاتی هیچگونه تجانسی با یکدیگر نداشتند.[۱۲]توللَّی پس از جریان تبعید به لار و گریختن به تهران و سپس بازگشت به شیراز با توجه به اصول بهظاهر مترقی حزب و رسالتی که در آن زمان برای خویش احساس میکرد عضویت در آن حزب را پذیرفت. شش سال تمام در فارس، منطقه نفوذ امپریالیسم انگلستان، با استبداد داخلی و استعمار خارجی به مبارزه پرداخت و کارگزاران داخلی آن را رسوا کرد، اما به تدریج متوجه شد که گردانندگان ردهبالای حزب و مطبوعات وابسته به آن راه و روش حزب توده را به جهتی گرایش میدهند که حزب کمونیست شوروی به آنها دیکته میکنند و هرچه زمان میگذشت این جریان بیشتر آشکار میشد.[۱۳]قتی ماهیت حزب توده بر توللی و دیگر روشنفکران مستقل هویدا شد، و انتقادات صریح و جدی و تند و کوبنده از کادر مرکزی حزب آغاز شد، چون تعزیهگردانان حزب نتوانستند در مقابل اعتراضات و افشاگریهای عناصر مستقل، پاسخ مستدل و منطقی بدهند سرانجام »خلیل ملکی« که از اعضای گروه پنجاهوسه نفر و پایهگذاری حزب و متفکران بنام سیاسی و اجتماعی و مبارزان ضداستعماری بود، اعلامیه انشعاب را صادر کرد و »فریدون توللی« جزء اولین کسانی بود که این اعلامیه را امضا نمود.[۱۴]و به همراه جلال آلاحمد، انور خامهای، رسول پرویزی و خلیل ملکی از حزب توده جدا شد. توللَّی با چاپ «بردگان سرخ» به نکوهش حزب توده پرداخت.[۱۵]
نقش توللی در ملی شدن صنعت نفت
از آنجا که نهضت ملی شدن صنعت نفت نهضتی بود اصیل و مردمی که سرانجام پوزه امپریالیسم انگلستان و آمریکا را به خاک مالید و شاه و دربار و عوامل مزدور و جیرهخوار اجانب را رسوا کرد، فریدون توللی از همان آغاز با این نهضت ملی همراه شد و در روزنامهٔ صدای شیراز با مقالات تند و آتشین خود از آرمانهای ملی و وطنی و حقوق اجتماعی مردم میهن خویش دفاع نمود. مقامه «نفت» یکی دیگر از مقامات بجای ماندنی اوست که یادگار آن دوران است. «...و نفت بر وزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و بر جای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلبات ماتم از رخسار نوعروس شب برگیرند و تیرگیها زائل دارند و شعلهٔ نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع بنا شد...»[۱۶]
مخالفتهای سیاسی
قوامالسلطنه
«قوامالسلطنه» در دورهٔ نخستوزیری خود به منظور مقابله با حزب توده و بازگرداندن آذربایجان به پیکر میهن و جلوگیری از انتزاع سایر مناطق ایران، از جمله کردستان که اعلام خودمختاری کرده بود، در تاریخ هشتم تیرماه ۱۳۲۵ حزب دموکرات ایران را تاسیس نمود. رهبری کل حزب را خود «قوام» عهدهدار بود. فریدون توللَّی در دو مقامه «قوامالسلطنه» و «عباس شاهنده» ـ پاانداز حزب دموکرات و عنصر فاسد و خیانت پیشهای که بعدا از غلامان حلقهبهگوش شاه و مدیر روزنامهٔفرمان و جاسوس سرویسهای اطلاعاتی غرب گردید ـ علیه قوام و حزب او به مبارزه پرداخت.
«...در مکائدالرجال خواجه حسین ورّاج مسطور است که قوامالدین عمر نفت باز ریایی را به پرورش «افعی» رغبتی تام و شهوتی مالاکلام بود که از جهت تربیت معارک فساد و مدارک عناد کسان به مدائن فرستاد و صندوقها بدیشان سپرد تا افاعی هر بلد به مساعی فراوان گرد آورند و گسیل دارالخلافه کنند...»
تا نپنداری که در افسونگری بیمایهام | مارها آوردهام از هر دیاری رنگرنگ | |
مار زنگی، مارجنگی، مار سرخ جعفری | گرزه مار عینکی، بیعرضه مار بیشرنگ | |
مار زیبا چون عروسی دلنشین در حجلهگاه | مار سرکش چون دلیری خشمگین هنگام جنگ | |
مار غران چون پلنگی جسته از زنجیر دام | مار پران چون رها از شصت صیادان خدنگ | |
مار زخمی، در پی فرصت که خیزد بر حریف | مار اخمی، اخمها درهم دل از اندیشه سنگ | |
مار افیونی ز خاطر برده سودای ستیز | مار بنگی، مهربان گردیده از تاثیر بنگ | |
مر مرا پروای این ماران کجا باشد که من | اوستادی چیرهدستم در همه نیرنگ و رنگ | |
هان به خویش آیید و رخشان قدرت من بنگرید | تا دراین مجلس به رقص آرم همه ماران به زنگ |
همچنین زمانیکه «قوام السلطنه» با حیلهگریها و نیرنگهای سیاسی توانست با ائتلاف حزب توده، حزب ایران و حزب دموکرات در تاریخ ۱۰/۵/۱۳۲۵ کابینه چهارم خود را تشکیل دهد و خود به عنوان نخستوزیر، سرپرستی وزارتخانههای خارجه و کشور و رهبری کل حزب دموکرات را به عهده بگیرد،[۱۷]توللَّی با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» مبارزهٔ قلمیاش را با دولت قوام به اوج رساند.[۱۸] در جریان استعفای دکتر مصدق در ۲۶تیرماه۱۳۳۱ و انتخاب قوامالسلطنه برای نخستوزیری برای ششمین بار، و انتشار اعلامیهٔ شدیدالحن و توهینآمیز او به ملت ایران، دکتر مصدق و نهضت ملی با انتشار بیانیهای ملت را به مقاومت و مقابله با دربار تشجیع نمودند. و سرانجام دراثر پایداری دلیرانه ملت که منجر به قیام خونین سیتیر۱۳۳۱ شد ستاره دولت قوام به افول و خاموشی گرایید. دکتر مصدق با پشتیبانی ملت و مجلس دوباره نخستوزیر و آیتالله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی شد . فریدون توللی مقامهای تحت عنوان «کابینه» منتشر میکند و وجه تمایز کابینه صالحه «دکتر مصدق» و کابینهٔ مفسده «قوامالسلطنه» را به زیبایی رقم میزند.
سیدضیاءالدین طباطبایی
سیدضیاالدین طباطبایی نیز از قلم معترض و تندوتیز توللی در امان نمیماند. توللی با نگارش مقامات «عراده»، «حلقه»، «فلاخن»، «بخارا» طباطبایی را در دوره دوم فعالیت سیاسیاش پس از شهریور ۱۳۲۰ و مراجعتش از فلسطین، مخاطب خاص خود قرار داده و داغ دل ملت ایران را تا اندازهای التیام میبخشد.[۱۹]او همچنین رسالهٔ «عنعنیه» یا مشت ومال سید را در مقابل عنعنات ملی سیدضیاءالدین طباطبایی نوشت.[۲۰]
مبارزهٔ توللَّی با کارگزاران استعمار و عناصر ارتجاعی منطقه فارس
لبه تیز حمله توللی در مقامه «رقص شرقی» متوجه «قوامالملک» و «شرقی» است که در آن زمان در روزنامه خویش از او پشتیبانی مینمود. مقامه «حرامیان ابیرود»، روشنگر نابسامانی و ازهمگسیختگی و فقدان امنیتی است که در استانداری قوام الملک، فارس و فارسی را به فنا و نابودی محکوم میساخت. و مقامه هزلآلودِ «باشگاه» تصویر گویا و تکاندهندهای است از محلی بنام باشگاه سعدی که جاسوسان خارجی و ایادی داخلی آنها و اشراف دیوسیرت با تجاهر به فسق از هیچگونه زشتکاری و فساد اخلاقی در مهد دانش و دین و فرهنگ و تمدن، شیراز، فروگذار نمی نمودند.[۲۱]
با من هرچه کرد آن آشنا کرد
در جریان کودتای ۲۸مرداد فریدون فراری و آواره شد و خانهاش به تاراج رفت. آنهم در دیار هنرپرور شیراز و به دست عدهای از شیرازیها که زمانی با انتشار هر قطعهٔ طنزآمیز التفاصیل در جراید شیراز هزاران بهبه و چهچه سر میدادند و داغ دل پرخونشان را از عمال ستمکار و مردمفریب میستاندند. این ضربهٔ کاری و تحمّلناپذیر، نخستین ضربهای بود که به روح حساس مرد شاعر وارد شد. او شاعر بود و خیلی هم شاعر بود و استقبال عمومی مردم از طبع و قلماش را پشتوانهٔ قدرت معنوی خود میپنداشت. اما وقتی شاهد هجوم همین جماعت به خانه و کاشانه اش شد با هراس و حیرت تن به فرار و پناهندگی در ایل قشقایی داد و سپس به تهران گریخت و پس از فرونشستن امواج فتنهها به سر کار و زندگی خود برگشت.[۲۲]توللَّی پس از کودتا و شکست مصدق،سرخورده شد روحیه آزرده و ناامید او در شعر «اندرز سوختگان» بخوبی منعکس است.[۲۳]
نه به آن شوری شور و نه به این بینمکی
حوادث مرتبط با کودتای ۲۸مرداد برای توللَّی نوعی سرخوردگی اجتماعی به دنبال داشت که موجب شد فریدون، که سالهای پرشور جوانیاش را فدای مسائل سیاسی و عشق وطن کرده و همواره سنگ هموطن جورکشیده را به سینه کوفته، از سیاست کنارگیری کند و در شعرهایش به غرایز سرکوفته میدان دهد و سرِ پیری به هوسهای جوانی روی آورد. بیراه نیست اگر بگوییم فریدون اهل افراط است؛ چه وقتیکه علیه ظلم و جور قلمفرسایی میکند چه در لباس شاعرِ عاشقپیشه.[۲۴]
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تاثیرگذاری
توللَّی پیش از آنکه با نیما و پیروان او سر ستیز داشته باشد روزگاری پیشرو و پرچمدار نوآوری بود و بر شاعران پس از خود اثری بیچون و چرا نهاد. برای نمونه در چهاپارهسرایی رمانتیک و تغزلی نو با مایههایی از عشق و شکست و اندوه و نومیدی شاعرانی چون نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج، فروغ فرخزاد،نصرت رحمانی، حسن هنرمندی و ... به پیروی از توللَّی پرداختند. احمد شاملو نیز به اثرپذیری از توللَّی در روزگار جوانی اعتراف کرده و البته آن را تاثیری «مخرب» خوانده است زیرا همه این شاعران در سالهای بعد به گونهای راه خود را از توللَّی جدا کرده و به شیوههای نوتر گراییدهاند.[۲۵] میتوان گفت به جز خانلری و گلچین گیلانی و نیما، همهٔاستعدادهای برجستهای که در سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰به جریان تحول شعر پارسی پیوستهاند،کم و بیش، مستقیم و غیرمستقیم، تحت تاثیر توللَّی بودهاند.[۲۶]
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
شاعری توللَّی دو بخش دارد:
۱)گرایش به نوگرایی و ساخت ترکیبات تازه در شیوهٔ رمانتیک، با سرودن چهارپاره یا دوبیتی پیوسته در «رها» و «نافه».
۲)بازگشت به شعر کهن و سرودن غزل، قصیده یا غزلهای قصیدهگونه، قطعه و گاه مثنوی که اندکاندک با «پویه» آغاز شد و در «شگرف» و سپس «بازگشت» به اوج خود رسید.(ص۲۳۲بخارا)
زبان شعر
توللَّی نه کاربرد واژگان کهنه و از یادرفته را در شعر میپسندد و نه راه یافتن واژگان ساده و پیشپاافتادهٔ امروزی را. در اشعار او کمتر به واژگان فراموششدهٔ کهن برمیخوریم. او هرچند زبان شعر را شستهورفته و به دور از سخنان عامیانه کوچه و بازار میخواهد، از به کار بردن برخی واژگان بیگانه یا پارسی، مخصوصا واژههایی که برای پدیدههای امروزی ساخته شدهاند نمیپرهیزد. مثل واژهٔ «ترن»در بیت زیر:
میسود ترن سینه به هامون به دمی گرم | وارسته چو از بند گران، دیو گرفتار |
ولی حتی با وجود بکارگیری این واژگان تازه، زبانِ شعر فریدون را کهنه مییابیم و بهگونهای ناهمگونی در آن برمیخوریم. کاربرد کلماتی مثل «ز»، «وز» و «ار» در کنار «سیگار»، «غمگسار»، «دژخیم» و «درام» از اینگونه ناهگونیهاست.
تکرار و اطناب
از ویژگیهای اشعار وصفی اطناب است. از آنجاییکه شیوهٔ توللَّی به اوصاف گرایش دارد با اطناب نیز در پیوند است. او گاه برای نشان دادن حالتی شعری بلند میپردازد. از نمونههای اطناب در اشعار او به پرشماری صفتها یا قیدها میتوان اشاره کرد که در مواردی با آمدن واژگان و صفات مترادف یا کمابیش هممعنی به حشو نزدیک میشود.گروهی از واژگان در بیشتر شعرهای او همواره تکرار میشوند؛ مثل: دور، گرم، سبک، فسون، غم، گناه...و عناصر طبیعت مثل: شب، غروب، ماه،مهتاب و باد... حتی اگر شعرها را جداگانه بررسی کنیم تکرار واژه یا واژگانی را چشمگیر مییابیم.(ص۲۳۷بخارا)
با این وجود در کنار تکرارهای خستهکننده بیتهایی یافت میشود که شاهدی بر توانایی سخنوری در بهکارگیری اسلوبهای گوناگون سخن است و خودخواسته بودن تکرار در این نمونهها دریافت میشود.
به خوشهخوشهٔ انگور تازه بنگر و بنگر | صفای چهرهٔ بر چهره برنشسته غباران |
(ص۲۴۱بخارا)
صور خیال
در وصفهای شاعرانهٔ توللَّی تشبیه همواره نقشی پررنگ داشته است. او معتقد است که باید از تشبیهات دستپسود گذشتگان دوری کرد و به نو کردن تشبیه و یافتن همانندیهای تازه پرداخت. این نگرش را که در زمان خود گامی بود به سوی نوآوری، در ژرفنا همچنان زادهٔ نگاهی سنتی مییابیم. او نتوانست از وصف طبیعت بهرهای نمادپردازانه از آنگونه که در سمبولیسم اجتماعی نیما و اخوان هست، ببرد و شعر او در دورهٔ نخست، در همین اندازهٔ وصف طبیعت یا حالات واحساس فردی فروماند. با اینهمه تشبیهات زیبای او را نباید نادیده گرفت. پرشمارترین گونه تشبیه در سرودههای توللَّی است تشبیه بلیغ، بویژه در ترکیب اضافی است که این اضافههای تشبیهی گاه با همهٔگرایش شاعر به نوگرایی، کهنه و تکراری هستند و این تشبیههای تکراری در دورهٔ دوم شاعری او بیشتر دیده میشود. تشبیهات کهن و دستپسود نیز انگشتشمار در شعر او دیده میشود.(ص۲۴۱بخارا) گرایش توللَّی به طبیعت و پدیدههای طبیعی مانستههای تازهای را به شعر او داده که دستکم از دید واژگانی نو هستند. بویژه آنگاه که پایهای عقلی به حسی تشبیه میشود، این گرایش به طبیعت، براثرگذاری تشبیه میافزاید. مانند تشبیه بیخوابی به هاله ماه:
بیخوابی شبانه مهآلود و نیمرنگ | میتافت همچو هاله ز رخسار مهوشت |
در شعر توللَّی استعاره کاربرد کمتری دارد؛ زیرا از سویی با اطنابی که در شیوهٔ شاعری اوست سازگار نیست و از همین روی او بکارگیری تشبیه را از استعاره که فروفشرده تشبیه است بیشتر میپسندد. از سوی دیگرگرایش به وصف صحنهها و حالتهای تازه و کمکاربرد یا حتی بیپیشینه نیازمند یافتن وجه شبههای تازه است. او از استعارههای فرسودهٔ سنتی رویگردان است(۲۴۳)بیشترین نمود استعاره در سرودههای توللَّی، در استعاره مکنیه با اضافهٔ استعاری است که در آنها نوآوری و تازگیای دیده نمیشود.(۲۴۴)
موسیقی درونی
آرایهپردازی به شیوهٔ پیشینیان از دید توللَّی، ساختگی و ناخوشایند است و شاعر را از پرداختن به اندیشههای تازه و واژگان درخشان بازمیدارد؛ از این روی او بیقیدی گوینده در به کاربردن صنایع بدیعیه را در شمار ویژگیهای شاعر نوجوی دانسته است. توللَّی این باور خود را بخوبی پاس داشته و در سرودن شعر خود را به تکلف نینداخته است؛ اما با بهرهمندی از دیدگاهی زیباییشناسانه، هماهنگیهای بسیاری میان واژگان یافته و گونههای سجع را بیآنکه ساختگی باشند در سخن خود به کار برده است. او به آرایههای دشوارتر از گونهٔ جناس تام یا قلب بعض کمتر پرداخته است. واجآرایی هم در سرودههای توللَّی گاه نمودی درخشان دارد.(۲۴۴)
توللَّی سکته عروضی را کاستی کار شاعر میداند همواره سعی دارد از آن بپرهیزد. از همین روی در شعر او کاربرد تسکین، اشباع مکرر،دستکاری در ساختمان آوایی واژگان برای گنجیدن در وزن بسیار اندک است. او همچنین به هماهنگی پیام شعر با آهنگ و وزن آن اهمیت میدهد.(۲۴۸)
موسیقی کناری
توللَّی، از آوردن قافیه و ردیف دشوار میپرهیزد و این رویکرد را درست نمیداند. در شعرهای او همواره با قافیه و ردیف خوشآهنگ و طبیعی برمیخوریم و شاعر جز در چند نمونهٔ اندک، برای قافیهپردازی ناگزیر از بهکارگیری واژگان ناآشنا و دشوار نشده است. او گاهی به گزینش قافیههای هنری دست مییازد و واج یا هجاهایی به قافیه میافزاید. توللَّی در غزلهای بلند و قصیده گاه بیآنکه خود را مکلف به ساختن قافیهٔ درونی در همهٔ بیتها بکند، از دو یا سه قافیهٔدرونی در برخی بیتهای شعر بهره جسته است.(و۲۵۱۲۵۰)
شفیعی کدکنی میگوید
توللَّی دربارهٔ زبان شعر عقیدهای خاص دارد؛ او شیفتهٔ مفردات و ترکیبات زیباست. کلمه برای او مجرد از بافت نحوی و بلاغی آن ارزش دارد. اگر به نامهایی که او برای دیوانهای خود برگزیده توجه کنیم عملا به مبانی جمالشناسی او در حوزه شعر دست مییابیم. به ویژه وقتی این اسامی را با نام دیوانهای شاملو، که مجموعهای از کلمات در بافتهای خاص و بلاغتی ویژه هستند مقایسه کنیم میتوانیم نتیجه بگیریم که توللَّی بیشتر اهل »فصاحت« است تا اهل »بلاغت«.(ص۱۹۶بخارا شفیعی کدکنی)
اشعار عاشقانهٔ توللَّی
در شعر سنّتی ما، عاشق خاک راه و سگ درگاه معشوق است و طرفدار هرچه از دوست رسد نیکوست. موجودی حقیر و خواریپذیر که خشم و عتاب معشوق را به جان میخرد تا جایی که کار عاشق به عشق معنوی میکشد و معشوق تبدیل به معشوق ازلی میگردد و در هر دو مرحله کلمات و تعبیرات به حدی کلی است که میتواند از خاک تا افلاک را دربربگیرد. توللَّی در اشعار عاشقانهاش به خلاف گذشتگان، از توصیفات کلی تخیلی به جزئيات محسوس احیانا ملموس میپردازد. نه اهل کلیگویی و خیالبافیست نه به عرفان کاری دارد و نه اهل عجز و نیاز عاشقانه و خریدار ناز معشوق است. با جسارت و خشونتی که ناشی از غرور و خودباوری مفرطانه است به سراغ معشوق میرود. فریدونِ عاشق گرگ خونآشام بیرحمی است و معشوقش گوسفند بیدستوپای مظلوم. هرچه نباشد فریدون خانزاده است و خون خانی در عروق او جریان دارد.(ص۲۱۰بخارا)
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایاننامه)
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۱۵.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۳۲.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۱.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۷.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۹.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۱۷.
- ↑ {{یادکرد ژورنال|عنوان=فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)|سال=۱۳۹۰|ص=۲۱۵}
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۲۸.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۳۱-۳۰.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۳۴-۱۳۲.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۲۳-۲۲۲.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۵۰-۱۴۹.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۶۵.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۳۲.
- ↑ «آن هردو شیرازی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۰۸.
- ↑ .
- ↑ «آن هردو شیرازی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۰۹-۲۰۷.
- ↑ «کهنهپردازِ نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۲۳-۲۲۳.
- ↑ «کهنهپردازِ نو». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ۱۳۹۰، ۲۲۳-۲۲۳.