خانه ادریسی‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
فامهدی (بحث | مشارکت‌ها)
فامهدی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
* {{یادکرد وب|نشانی = https://www.youtube.com/watch?v=WzZ5U8WRQ2w ‏|عنوان = «ترا من چشم در راهم» با صدای زنده یاد غزاله عليزاده
* {{یادکرد وب|نشانی = https://www.youtube.com/watch?v=WzZ5U8WRQ2w ‏|عنوان = «ترا من چشم در راهم» با صدای زنده یاد غزاله عليزاده
|ناشر = Arghanoun در یوتیوب |تاریخ انتشار =  |تاریخ بازدید = ۲۲ تیر ۱۳۹۸}}
|ناشر = Arghanoun در یوتیوب |تاریخ انتشار =  |تاریخ بازدید = ۲۲ تیر ۱۳۹۸}}
==جستارهای وابسته==
[[غزاله علیزاده]]


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۲

خانهٔ ادریسی‌ها
ماجرای یک خانهٔ اشرافی
نویسندهغزاله علیزاده
ناشرانتشارات توس و انتشارات تیراژه
تاریخ نشر۱۳۷۰
شابک۹۶۴-۳۱۵-۵۱۳-۷
تعداد صفحات۶۲۷
زبانفارسی

خانهٔ ادریسی‌ها رمانی از غزاله علیزاده است که نوشتن آن در سال ۱۳۶۹ به‌پایان رسید و نخستین بار در سال ۱۳۷۰ منتشر شد. ماجرای اصلی این اثر،‌ تحولاتی است که در مقطع انقلاب بلشویکی در شهر عشق‌آباد در خانه‌ای اشرافی رخ می‌دهد.

* * * * *

علیزاده با موشکافی تمام، بدی‌ها و زشتی‌های اجتماعی وصف‌شده در رمان خانه‌ٔ ادریسی‌ها را کاویده و جنبه‌‌های مختلف آن را به تصویر کشیده‌است. او از فقر، گرسنگی، فلاکت و بیچارگی و ... سخن‌گفته و تصویری راستین و واقعگرایانه را از اجتماع ترسیم کرده‌است؛ او مخصوصاً فقر و گرسنگی طبقهٔ پایین و فساد طبقهٔ اشراف را توصیف‌کرده و از مردسالاری و خشونت به زنان، سخت انتقاد کرده و تمایلات فمینیستی خودش را ابراز کرده‌است.


برای آنانی که تازه نام خانهٔ ادریسی‌ها را شنیده‌اند:

غزاله علیزاده این کتاب را در سال ۱۳۷۰ منتشر کرده است و این کتاب برنده لوح زرین و دیپلم افتخار « جایزه بیست سال ادبیات داستان‌نویسی» شده است.[۱]

خانهٔ‌ ادریسی‌ها درباره چیست؟

بی‌درنگ پس از پیروزی انقلاب بلشویکی، بازماندگان خانواده اشراف و پدرسالاری ادریسی‌ها که در خانه‌ای بزرگ و مجلٌل، همچون کاخ، زندگی می‌کنند، دستخوش بحران‌های طوفان آسای برخاسته از انقلاب می‌شوند: در خانه‌شان اشخاصی ناهمگن را جای می‌دهند که عموما با آداب و رسوم زندگانی اشرافی آشنایی ندارند و در نتیجه آشفتگی‌ها بر می‌انگیزند و سرانجام هر یک از گوشه‌ای فرا می‌روند.

«بروز آشفتگی در هیچ‌ خانه‌ای ناگهانی نیست، بین شکاف چوب‌ها، تای ملافه‌ها، درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند. به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزای پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند.

در خانه ادریسی‌ها زندگی به روال همیشه بود.»
این آغاز روایت یک خانه است که هم موضوع نگاه نویسنده است و هم طرز نگاه او را از آن خود کرده‌است. هم منظره‌های اصلی روایت را معین داشته است. و هم به ساخت صلیبی داستان بدل گشته است تا تصویر اصلی رمان را برای تعمیم به جامعه و جهان فراهم آورد. البته این آغاز، خود یادآور آغاز یکی از بزرگترین رمان‌های جهان نیز هست، و غزاله علیزاده به نشانه ادای دین به آموزه‌هایی که از تجربه و سنت رمان جهان فراگرفته، بر حرمت آنا کارنین در این آغاز تاکید کرده است[۲]: همه خانواده‌های خوشبخت به هم شبیهند. اما تیره‌بختی یک خانواده بدبخت مخصوص به خود اوست. در خانه ابلونسکی همه چیز وارونه شده بود.

ساکنان خانهٔ ادریسی‌ها

خانم ادریسی : مادر خانواده ادریسی و پیرزنی است مادر سه فرزند: پدر وهاب، لقا و رحیلا او مسن‌ترین فرد خانواده ادریسی است.
لقا: دوشیزه‌ای حدودا چهل ساله که از مردان گریزان است و معمولا در انزوای اتاق خود به نواختن پیانو مشغول است.
وهاب: پسری سی‌ساله که شکسته ‌شده است و بیشتر نشان می‌دهد، شانه‌های لاغری دارد و نوه خانم ادریسی و برادرزاده لقا و رحیلا است. او در انگلستان درس‌خوانده و بسیار اهل مطالعه است و کتابخانه پر و پیمانی هم دارد.
یاور: پیرمردی که از سال‌های دور پیشکار خانه ادریسی‌هاست و بسیاری از رازهای خانه ادریسی‌ها و ساکنان آن را در سینه دارد.
قهرمان شوکت: کسی که به عنوان یکی از اعضای اصلی آتشخانه در خانه ادریسی‌ها حاضر است و وظیفه‌دارد که نظم خانه را برقرار کند. و همواره با لباس فرمی که مدال‌های مختلفی از عملیات‌های مختلفش از آن آویزان است حاضر می‌شود.

بودجه‌بندی کتاب

کتاب در نخستین چاپ بصورت دو جلدی منتشر شد اما انتشارات توس از چاپ دوم کتاب را با حروفچینی جدید در یک مجلد چاپ کرده است. فصل بندی این کتاب به این صورت است که کل کتاب در چهار بخش روایت می‌شود که هر بخش خود به فصول کوچکتری تقسیم می‌شوند:

بخش اول: سیزده فصل.
بخش دوم: چهارده فصل.
بخش سوم: هجده فصل.
بخش چهارم: ده فصل.

تقدیمیه:

تقدیمیه کتاب خانهٔ ادریسی‌ها
به قلم غزاله علیزاده

غزاله علیزاده در آغاز کتاب با دست خط خود این کتاب را به همراه این متن به مادرش تقدیم کرده‌است خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند:

«پیشکش به قدم‌های مادرم،‌ سرو سبز زندگی من که در پرورش ما قد سرفرازش کمان شد. آزاده‌ی بزرگ برای اینکه برای اینکه زنده بمانم همیشه خرّم باش»
غزاله علیزاده
بیست و پنجم دی‌ماه ۱۳۷۱

چرا باید خانهٔ ادریسی‌ها را خواند:

ساختار و نثر این رمان به گونه‌ای است که خواننده را به جهان ذهنی‌ای که نویسنده ساخته‌است می‌برد، این جهان ذهنی که به اعتقاد بسیار از منتقدان جهانی اسطوره‌ای است برآمده از درد مشترک انسان‌ها یعنی جاودانگی است. در این رمان عشق به مثابهٔ اکسیری که آدم را جاودانه می‌کند به خواننده شناسانده می‌شود. از سوی دیگر در جنبه‌ٔ واقعگرایانه‌ رمان خواننده با بسیاری از دغدغه‌های مدرن مانند اختلافات طبقاتی فاحش و حقوق پایمال شده زنان در جامعه درگیر می‌شود. با این اوصاف خواندن رمان علیزاده را می‌توان سفری در دغدغه‌های انسان امروزی از جنبه‌های مختلف تلقّی کرد. جلال ستاری این رمان را یک رمان کاملا اسطوره‌گون معرفی می‌کند و اعتقاد دارد که از معدود آثار ادبیات معاصر ایران است که نویسنده‌اش از اسطوره‌ها به شکل صحیحی برای روایتگری بهره برده‌‌است. ستاری معتقد است در باطن خانهٔ ادریسی‌ها و به موازات آنچه در رویه می‌گذرد، نبض حیاتی که بسان رود خروشان در ژرفای خاک جاری است می‌تپد، و همین نگرش نویسنده‌ است که او را به داستان جذب کرده و تا به آخر با آن همراه شده است.[۳] ستاری این لایه نهان را، همانند نسج کهنه‌ای که با تار و پود عشق و رویا و کیمیا بافته‌ شده‌است توصیف می‌کند و بعد به این اشاره می‌کند که اگر اینگونه در رمان بنگریم گویی نگاره‌نمایی به دست گرفته‌ایم که با هر چرخشة نگاره‌های گوناگون در برابر دیده‌گانمان به نمایش در می‌آید. ستاری خمیرمایه کار را اینگونه بیان می‌کند که: «من واژه‌ای گویاتر از شوق برای آن نمی‌یابم: شوق عشق، شوق حیات سرمدی، شوق رستاخیز که در پس هر مرگی است و خمیر مایه این جذبه و شوق اشتیاق بی‌گمان عشق است و بیهوده نیست که داستان در عشق‌آباد می‌گذرد در شارستان عشقخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند

آنان که خانهٔ ادریسی‌ها را خوانده‌اند

ایلیا آناهی در مقاله‌ای با عنوان «معماری مقدس خانهٔ ادریسی‌ها» که در مجله بایا شماره سوم منتشر شده‌است ساختار فصل بندی کتاب را موسیقایی تلقی می‌کند. به عقیده‌ی او هر بخش رمان به خاطر بافت موسیقیایی‌اش می‌تواند یک موومان (به فرانسوی: mouvement) به حساب بیاید و فصل‌های هر بخش، میزان. این میزان‌ها کوتاه یا بلندند و گاه مدت زمان نامنظمی دارند، این مسئله ارتباط مستقیم با ریتم رمان دارد آنچنان که برای هر یک از چهار بخش می‌توان نشانه موسیقی گذاشت [۴].

بازخورد کاربران در صفحات مجازی

کاربران سایت گودریدز خانهٔ ادریسی‌ها را کتابی که در آن از ناپختگی‌های روایت در رمان فارسی در آن دیده نمی‌شود معرفی کرده‌اند و از طرف دیگر زبان ظریف زنانه‌ای را که حتی در توصیف صحنه های خشن رعایت شده است و این خواننده‌ی کتاب دلیل دوست‌داشتنی بنظر آمدن برخی شخصیت‌ها باو وجود رفتارهای ضد انسانی را همین می‌داند. کاربر دیگری معتقد است که شخصیت‌های کتاب سیاه و سفید تصویر نشده‌اند و فضا میان تخیل و واقعیت سیلان دارد و کمتر جایی وصف روایت از کشش تهی می شود.کاربر دیگری قلم نویسنده‌ کتاب را توانا معرفی می‌کند و به طوری که اعتقاد دارد که به نوعی فضاها را زنده کرده که می‌توان از آن‌های بوی عطر عنبر وهاب و عطر کشمیر رحیلا و رکسانا را از میان سطور کتاب استشمام کرد. از سوی دیگر همین کاربر تجربه‌ی خواندن کتاب را دشوار و متفاوت معرفی می‌کند چون اعتقاد دارد که متاب با زبان مغلقی نوشته شده است.

داستان خانهٔ ادریسی‌ها

رمان درباره ماجراهای ‌خانه‌ای اشرافی در شهری به نام عشق‌آباد است، که بعد از انقلاب بلشویکی انقلابیون برای تصرف به این خانه می‌آیند. انقلابیون گرفتن حق فقرا و مظلومین از اشراف و ثروتمندان را وظیفه‌ی خود می‌دانند و این خانه را که متعلق به خانواده ادریسی‌هاست از آن‌ها می‌گیرند و فقرا و مردم عادی را در آن‌جا اسکان می‌دهند، این کار باعث بوجود آمدن درگیری‌هایی مابین ساکنان اصلی خانه و مردمانی می‌شود که در آن‌جا اسکان داده شده‌اند.
ساکنان اصلی خانه خانم ادریسی، لقا، وهاب و یاور(خدمتکار خانه) هستند. خانه ادریسی‌ها اندوهبار است، زن‌های خانواده ادریسی‌ همواره تسلیم خود‌خواهی مردان این خانواده شده‌اند، خانم ادریسی که در جوانی عاشق قباد بوده است به زور به آقای ادریس شوهر داده می‌شود، ولی خانم ادریسی‌ با تولد فرزند سومش رحیلا دوباره شور جوانی در وجودش زنده می‌شود اما رحیلا هم که دختری زیباست به ناچار مجبور به ازدواج با مؤید میشود، از طرف دیگر وهاب نوه پسری خانم ادریسی از کودکی با مادربزرگ خود زندگی کرده، چون پدرش از سفر تفلیس تنها برمی‌گردد و وهاب همیشه مادر خود را مقصر می‌داند.
وهاب از کودکی دلبسته عمه خود رحیلا است، اما رحیلا در جوانی می‌میرد و از او اتاقی دست‌نخورده با انبوهی از لباس و عطر باقی می‌ماند که وهاب همواره برای مرور خاطرات به آن‌جا می‌رود. لقا چهره زیبایی ندارد و خانم ادریسی بیشتر به رحیلا توجه می‌کند، او زندگی را در انزوا سپری می‌کند و تنها هنر او نواختن پیانو است تا اینکه قهرمان شوکت باعث بروز دیگر توانایی‌های لقا می‌شود.
ماجرای رمان در حوزه جغرافیایی خاصی می‌گذرد که امروز به آسیای میانه شهرت یافته است، جالب اینکه هیچ اشاره‌ای به ایران (زادگاه نویسنده) نمی‌شود خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند.

سبک کتاب:

جلال ستاری رمان خانه ادریسی‌ها را رمانی اسطوره‌گون و نمادپرداز می‌داند خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند. اما در مقاله‌ی «بازتاب رئالیسم در رمان خانه ادریسی‌ها» حمیدرضا فرضی و رستم امانی این رمان را با مبانی رئالیسم ادبی تطبیق داده و آن را رمانی رئالیستی می‌دانند، در همین مقاله به این نکته اشاره می‌شود که بررسی بازتاب رئالیسم در خانه ادریسی‌ها به این معنا نیست که این رمان کاملاً و فقط با ویژگی‌های مکتب رئالیسم منطبق است و به هیچ مکتب و سبک دیگری گرایش ندارد، بلکه برداشت نویسندگان این است که علیزاده در نوشتن این رمان به سبک رئالیسم توجه و گرایش بیشتری داشته است [۵].
ایلیا آناهی در مقاله خود در مورد خانهٔ ادریسی‌ها اثر را به طرز سمبلیکی تحلیل می‌کند و خانهٔ ادریسی‌ها را رمانی که با هنر مقدس اتصال یافته می‌داند، و او هنر مقدس را با کشف و شهود مرتبط می‌داند، از این رو به نظر آناهی خانهٔ ادریسی‌ها را نمی‌توان بر مبنای تفکرات نظری در شکل و معنا و شرح بیان کرد و هنر مقدس خارج از تمام نظریه‌ پردازی‌های ادبی است زیرا در آن هدف نه انتقال احساسات است و نه بازسازی طبیعت بلکه رمز و رازی است بر مبنای قوانین آفرینش خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند.

اظهار نظر اهالی ادبیات و روشنفکران:

جلال ستاری:

جلال ستاری دربارهٔ خانه ادریسی‌ها در یکی از مصاحبه‌هایش چنین می‌گوید:

«حسن میرعابدینی: آنچه به رمان خانهٔ ادریسی‌ها عمق و زیبایی می‌بخشد، شکل‌گیری دنیای درونی آدم‌ها حسرت‌ها و رویاهایشان است وجه مشترک سرنوشت همه‌شان عشقی است که سال‌ها در طلبش خود را به این در و آن در زده‌اند و حالا انقلاب، سبب تحوّل درونی آن‌ها شده‌است. این تغییر درونی آنقدر مهمّ است که انقلاب بیرونی بی آن مفهومی ندارد » خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦

حسن میرعابدینی:

میرعابدینی درباره توجّه علیزاده به جزئیات در رمان خانهٔ ادریسی‌ها می‌نویسد:

محمد مختاری:

محمد مختاری در مورد کتاب خانه ادریسی‌ها در مقاله «پیچیدگی سرنوشت یک خانه» چنین می‌نویسد:

حمیدرضا فرضی:

تأثیر پذیری‌های کتاب:

آغاز کتاب که به گفته آناهی یکی از زیباترین آغازهای رمان است با ظرافت تمام به احترام تولستوی، اشاراتی دارد به آغاز آناکارنینا. در سه جمله آغازین خانهٔ ادریسی‌ها کلمه «خانه» سه بار تکرار می‌شود و ناباکوف نشان داده است که در آغاز رمان آناکارنینا در متن آن به زبان روسی کلمه «خانه» هشت بار در شش جمله می‌آید و این تکرار تردستی عمدی از طرف رمان‌نویس است خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ منابع بدون نام باید محتوا داشته باشند.
فتاح محمدی در معرفی کتاب در نشریه بایا در مورد شباهت کاراکترها چنین می‌نویسد: «شاید بتوان رگه‌هایی از «جلسومینا»ی فیلم جاده فلینی را در وجود لقا دید، شاید بتوان بارقه‌هایی از زن اثیری هدایت را در لایه‌های نهفته شخصیت رکسانا (یا رحیلا) یافت، می‌شود خانم ادریسی را در برخی سویه‌هایش همذات با روایِ عاشقِ مارگریت دوراس در سال‌های پیری‌اش پنداشت». اما محمدی، شوکت را شخصیتی بی‌بدیل که پیش از خود الگویی ندارد معرفی می‌کند و احتمال می‌دهد که شاید بعد از این الگویی بشود برای ساختن و پروراندن کاراکترهایی ناسازه، ‌پیچیده و‌ پیش‌بینی ناپذیر. [۸].

جمله‌های ماندگار کتاب:

وهاب به رکسانا: «از هرجا عبور می‌کنی دنبال عطر تنت را می‌گیرم تا با خط‌های پیکرت در فضا یکی شوم».
* * * * *
«جادوی باستانی تو کوتاه نیست! زن‌های دوران‌های گذشته در وجودت تکرار می‌شوند»
* * * * *
«اگر هزار سال بعد هم مثل سبزه از خاک برویم در آوندهایم جریان داری. به این می‌گویم جاودانگی»
* * * * *
«تغییر جهان با قواعد نیست، استثناء جهش ایجاد می کند.»
* * * * *
«هیچ کدام از ما به سادگی به رضا نرسیده‌ایم. سر یک هفته، مسابقه ی برتری شروع می‌شود، همه چیز را می‌سوزاند، غیر از نفرت و پشیمانی.»
* * * * *
«دل و جراتش را دارید؟ من پیرم ولی نه این قدر که روی وعده‌های پا در هوا جان دیگران را فدا کنم. شما نک و نال می‌کنید، چون که مأیوسید، اما وقتی کار بالا بگیرد بیش از همه به زندگی چسبیدهاید. روشنفکرهای سرخورده، هرگز قابل اعتماد نیستند، ضعف نفس دارند، شیفتهٔ شهرت و افتخارند، خود را مرکز هستی می‌دانند.»
* * * * *
«خدایا مبادا انسان حاکم شود.»
* * * * *
«پیشترها اگر می‌گفتند مجذوب زنی خواهم شد، از ته دل می‌خندیدم؛ هیچ موجودی را بیرون از خودم نمی‌دیدم، تا تو ذره‌ذره آمدی به درونم؛ با هر نبض من می‌تپی. انگار بزرگت کرده‌ام.»
* * * * *
«بگو از کجا می‌آیی؟ چرا به هیچ‌کس شبیه نیستی؟ چرا به همه شبیهی؟ تو را همه‌جا می‌بینم: در قطره‌های باران، بین غنچه‌های گل سرخ، سیبی که از شاخه می‌افتد، انگار در منی.»

مشخصات کتاب‌شناختی

کتاب خانهٔ ادریسی‌ها در دو انتشارات توس و تیراژه منتشر شده‌است:

انتشارات تیراژه: ابتدا کتاب در سال ۱۳۷۰ در انتشارات تیراژه و در دو مجلد (جلد اول ۳۵۲ صفحه و جلد دوم ۴۰۶ صفحه) انتشاریافته که تیراژ این نوبت چاپ ۴٬۴۰۰ نسخه و درمجموع خانهٔ ادریسی‌ها در این انتشارات دوبار چاپ‌شده که بار دوم در سال ۱۳۷۸ و در تیراژ ۲٬۰۰۰ نسخه است، درمجموع ۶٬۴۰۰ نسخه از این کتاب در نشر تیراژه چاپ‌شده است.
انتشارات توس: پس از انتشار کتاب در سال ۱۳۷۰ غزاله علیزاده کتاب را مورد تجدیدنظر قرار داده و انتشارات توس این نکته را در نسخه‌ی تک‌جلدی‌ای (۶۲۷ صفحه‌ای) که در سال ۱۳۷۷ برای اولین چاپ ( در تیراژ ۳٬۳۰۰ نسخه) در این انتشارات از این کتاب منتشر کرده است منظور کرده. در انتهای این نسخه‌ی تک‌جلدی دو نقد و بررسی افزوده شده است: «درد جاودانگی» از جلال ستاری و «پیچیدگی‌های سرنوشت یک خانه» از زنده‌یاد محمد مختاری.

طرح جلد کتاب در چاپ اول انتشارات توس


منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

  • حمیدرضا فرضی و فرزانه خسرو حسینی تحت مقاله‌ای با نام «تحلیل روان‌شناختی شخصبت‌های برجسته رمان خانهٔ ادریسی‌ها» به تحلیل و بررسی شخصیت‌های کتاب از منظری روانکاوانه پرداخته‌اند[۹].
  • درباره‌ شخصیت وهاب، رویای یدالهی شاه‌راه مقاله‌ای با عنوان «تکامل شخصیت وهاب در زمینه عشق در داستان خانۀ‌ ادریسی‌ها بر مبنای الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل» متشر ساخته‌است.[۱۰].

نوا، نما و نگاه

صدای نویسنده

پانویس

  1. علیزاده، غزاله. خانه‌ٔ ادریسی‌ها. تهران، ۱۳۷۷. 
  2. مختاری، محمد. پیچیدگی سرنوشت یک خانه. تهران، ۱۳۷۷. 
  3. ستاری، جلال. درد جاودانگی. تهران، ۱۳۷۷. 
  4. آناهی، ایلیا. «معماری مقدس خانه ادریسی ها». بایا، ش. ۳ (۱۳۷۸). 
  5. فرضی، حمیدرضا و رستم امانی آستمال. «بازتاب رئالیسم در رمان خانه ی ادریسی ها.». نشریه پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسی، ش. ۹ (۱۳۹۱). 
  6. اسماعیل‌پور، اسطوره و نماد در ادبیات و هنر.
  7. میرعابدینی، حسن. صدسال داستان‌نویسی ایران(جلد دوم). ۱۳۸۳. 
  8. محمدی، فتاح. «خانه ادریسی ها (غزاله علیزاده).». بایا، ش. ۳ (۱۳۷۸). 
  9. فرضی، حمیدرضا و فرزانه خسروحسینی. «تحلیل روان‌شناختی شخصبت‌های برجسته رمان خانهٔ ادریسی‌ها.». ادبیات فارسی، ش. ۱۸ (۱۳۹۰). 
  10. یدالهی شاه‌راه، رویای. «تکامل شخصیت وهاب در زمینه عشق در داستان خانۀ‌ ادریسی‌ها بر مبنای الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل». نقد ادبی، ش. ۲۴ (۱۳۹۲). 

منابع

  1. اسماعیل‌پور، ابوالقاسم؛ اولاد، فروغ (۱۳۹۷). اسطوره و نماد در ادبیات و هنر(گفتگو با جلال ستاری). تهران: چشمه.
  2. آناهی، ایلیا. «معماری مقدس خانه ادریسی ها». نشریه بایا، ش. ۳ (۱۳۷۸). 
  3. محمدی، فتاح. «خانهٔ ادریسی‌ها(غزاله علیزاده)». نشریه بایا، ش. ۳ (۱۳۷۸). 
  4. مختاری، محمد (۱۳۷۷). پیچیدگی سرنوشت یک خانه (ضمیمه‌ی کتاب خانه ادریسی‌ها). تهران: توس.
  5. ستاری، جلال (۱۳۷۷). درد جاودانگی (ضمیمه‌ی کتاب خانه ادریسی‌ها). تهران: توس.


پیوند به بیرون