محمد قزوینی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
|امضا = امضای قزوینی.jpg | |امضا = امضای قزوینی.jpg | ||
}} | }} | ||
'''علامه محمد قزوینی'''، استاد مسلم زبان و ادبیات پارسی، مصحح متون کهن، مترجم، متفکر، نویسنده و روزنامهنگار است. او پدر علم کتابشناسی در عرصهٔ ادبیات پارسی است.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
<center>* * * * *</center> | |||
مهمترین کار ادبی قزوینی، آموختن روش انتقادی و تحقیقی جدید در زبان و ادبیات فارسی به نسل معاصر ماست. در واقع میتوان گفت او مکتبی را در ایران پایهگذاری کرد که در تاریخنویسی، تصحیح آثار ادبی و به طور کلی انتشار آثار خطی قدیم برای محققان بعدی او سرمشق شد.<ref name=''اتحاد''>{{پک|اتحاد|۱۳۷۸|ک= پژوهشگران معاصر ایران |ج= ۱| ص= ۳-۵۲}}</ref>{{سخ}} | |||
خواندن و مطالعه شاید بزرگترین لذت ایام حیات قزوینی بود. چیزی نبود که به دست او بیفتد یا سراغ آن را در جایی بگیرد و تهیه کند و آن را تا آخر به دقت تمام نخواند. در خواندن هیچ عجله نمیکرد و وقتی به مطالعه مشغول میشد، زمان و مکان را فراموش میکرد.<ref name= ''اتحاد''/>{{سخ}} | |||
بیجهت نیست که فضلای معاصر بالاتفاق آن مرحوم را با عنوان «علامه» خطاب میکنند؛ او پدر علم کتابشناسی در عرصهٔ ادبیات پارسی است، به جهت اینکه ۳۵ سال از عمر شریف خویش را وقف مطالعه، مقایسه و نسخهبرداری از نسخ خطی در کتابخانههای مشهور جهان کرد. علاقهٔ شدیدی به کتاب و کتابت، کتابداری و کتابشناسی داشت. زبان فرانسه را خوب میدانست و با زبان آلمانی و انگلیسی به میزان کافی آشنا بود. زبان سریانی را در اروپا آموخته بود و لغت ترکی مغولی را به واسطهٔ ممارست بسیار در مآخذ و کتب مربوط به تاریخ مغول میدانست. در زبان و ادبیات عربی احاطهای شگرف و باورنکردنی داشت؛ به طوری که جزئیات صرف و نحو و اشتقاق این زبان چون موم در زیر انگشت او بود. در اخبار و سیر و لغت عرب و رجال و انساب و معرفت کتب و علم عروض، همپایه و در بعضی از آنها حتی بالاتر از مشاهیر و بزرگان این فنون بود. از علوم قدیم نظیر حساب، هندسه، نجوم و طب بهرهٔ کافی برده بود و در فقه و اصول سالها کار کرده بود. تاریخ مغول را احیا کرد و تحقیقی کامل در فرقهٔ اسماعیلیه نمود. احاطهٔ لغوی قزوینی بر زبان فارسی غریب بود و همهٔ اساتید و شعرای درجهٔ اول، حتی درجهٔ چهارم زبان فارسی را، اعم از شاعر یا نثرنویس، کاملا میشناخت و در این زمینهها تتبع فراوان کرده بود. قزوینی بسیاری از کتب ادبی را تصحیح نمود. همکاری خوبی با مشرقشناسان در خارج از کشور داشت و زمینهٔ رشد و ارتقای زبان ادبیات پارسی را در داخل و خارج کشور گسترش داد.<ref name= ''اتحاد''/><ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
===اقربای غربت<ref name= ''انسانشناسی''/>=== | |||
قزوینی در طول اقامت اولیهٔ خود در پاریس، با [[علیاکبر دهخدا]] که در اوایل استبداد صغیر جزء مهاجرین ملی به پاریس آمده بود، دوستی خود را از سر گرفت و اغلب اوقات خود را با او به سر میبرد. محمد قزوینی از همنشینی با دهخدا در نهایت احترام چنین یاد میکند:{{سخ}} | |||
<font color=darkblue>{{گفتاورد تزیینی|«از موانست با آن طبع الطف از ماء زلال و ارق از نسیم صبا و شمال به نهایت درجه محظوظ میشدم و فیالواقع تمتعی که من از عمر در جهان بردم یکی همان ایام بود و آرزو میکنم که باز قبل از مرگ، یک بار دیگر این سعادت نصیب من¬ گردد.»}}</font>{{سخ}} | |||
از دیگر بزرگانی که قزوینی در همین دوران، با وی آشنایی داشت، میتوان به [[سید نصرالله تقوی]] اشاره کرد که در هنگام تصحیح «مرزباننامه» کمکهای شایانی به علامه داشت. تقوی نسخهٔ تصحیحشدهٔ خود را بدون سابقهٔ آشنایی و اعتماد قبلی در اختیار قزوینی نهاد که این امر موجب آغاز دوستی عمیق بین آن دو شد.{{سخ}} | |||
[[محمدعلی فروغی]] نیز که از نوجوانی همدم و مانوس قزوینی بود و به تعبیر وی دوستیشان «عروهالوثقای مودت» بود، در مدت اقامت دوم قزوینی در پاریس، یار و حامی او بود. علامه در مورد رابطهٔ صمیمانهٔ یکرنگ فروغی در بلاد غربت مینویسد:{{سخ}} | |||
<font color=darkblue>{{گفتاورد تزیینی|«ذکاءالملک به همان تجدید عهد و بشاشت وجه و خرمی دل و بوسیدن روی اکتفا نکرده، چون اختلال اوضاع مادی مرا حدس زدند، خواستند گویا معنی دوستی را به ابناء زمانه بیاموزند. بدون درنگ، دامن همت بر کمر زده از هیچگونه جدی و تلاشی کوتاهی نکردند تا آنکه، بالاخره به همراهی جوانمردانهٔ شاهزاده نصرهالدوله فیروز میرزا و امضای سریع آقای میرزا حسنخان وثوقالدوله رئیسالوزرای وقت، یک مقرری سالیانه از دولت که تا اندازهای اوضاع معیشت مرا مرتب نمود در حق اینجانب برقرار نمودند.»}}</font> | |||
===در محضر پرشکوه استاد=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|چندین سال همهساله در تابستان در موقع ییلاق که ایشان(ادیب پیشاوری) عادت داشتند، همهروزه به صحن امامزاده صالح تجریش تشریف میآوردند و یک دو سه ساعتی آنجا در گوشهای مینشستند، من به واسطهٔ ترسی که از تنگی حوصلهٔ ایشان داشتم، حیلهها انگیخته و بهانهها اختراع کرده به محضر شریفشان حاضر میشدم و جسته جسته با ترس و لرز، گاهگاه سوالی از ایشان میکردم، و جوابی شافی و کافی میشنیدم، و فوراً آن را در خزانهی دماغ و دفتر بغل ثبت میکردم. تبحر ایشان در ادبیات عربی و فارسی و حافظهٔ عجیب فوقالعاده که از ایشان در حفظ اشعار عرب مخصوصاً مشاهده میکردم، فیالواقع باصطلاح محیرالعقول بود. هر وقت و در هر مجلسی که از یک شعر عربی مثلاً صحبت میشد و هیچکس از اهل مجلس نمیدانست آن شعر از کیست و در چه عصر گفته شده، ایشان را میدیدم جمیع اشعار سابق و لاحق آن را با تمام قصیده و اسم شاعر و شرح حال او و تاریخ او و معنی شعر و غیره و غیره همه را بلاتأمل بیان میکردند. هر وقت من ایشان را میدیدم یاد حکایت معروفی که در کتب ادبی عرب به «حماد راویه» نسبت میدهند، میافتادم؛ که وی فقط از شعرای قبل از اسلام به عدد هر یک از حروف مُعجم صد قصیدهٔ بزرگ سوای مقطعات از حفظ داشت تا چه رسد به شعرای بعد از اسلام و ولید از خلفای بنیامیه که این ادعا را باور نمیکرد شخصی را بر او موکل گماشت تا دو هزار و نهصد قصیده به تفصیل فوق از وی تحویل گرفت.<ref name= ''انسانشناسی''/>}} | |||
===شیرینتر از دیدار یار=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|از میان این همه علوم متداوله نمیدانم به چه سبب از همان ابتدای امر، شوقی شدید به ادبیات عرب، گریبانگیر من شد، تا اکثر ایام صبی و شباب در شعب مختلفهٔ این فن بخصوص نحو، صرف گردید و عمر گرانمایه در اشتغال به اسم و فعل و حرف گذشت و اکنون که تأمل ایام گذشته میکنم و بر عمر تلفکرده تأسف میخورم، باز یکی از بهترین تفریحات من، مطالعهٔ «شرح رضی» و «مغنیاللبیب» است که برای من «احلی من وصل الحبیب» است. العاده کالطبیعه الثانیه.<ref name= ''انسانشناسی''/>}} | |||
===کمیتهٔ ایرانی=== | |||
در دوران اقامت قزوینی در آلمان، [[سیدحسن تقیزاده]] به مساعدت دولت آلمان، انجمنی تشکیل دادهبود تحت عنوان «کمیتهٔ ایرانی». تقیزاده جمعی از اندیشمندان ایرانی را که در آن روزگار، به دلیل انقطاع روابط بینالمللی در آلمان ماندگار شده بودند، در این انجمن گرد آوردهبود. از جمله اعضای این انجمن میتوان به قزوینی، میرزا فضلعلی آقا مجتهد تبریزی، نمایندهٔ سابق آذربایجان و صاحب نظر در ادبیات عرب، [[محمدعلی جمالزاده]]، میرزا حسین کاظمزاده، مدیر مجلهٔ «ایرانشهر» در برلین، میرزا محمدعلی تربیت، سیدمحمدرضا مساوات و [[ابراهیم پورداود]] اشاره کرد.{{سخ}} | |||
به همت تقیزاده، چهارشنبهشبها، ده پانزده نفر از این فضلا در ادارهٔ ‹‹کاوه›› جمع میشدند و در انواع مسائل علمی و ادبی و فنی گفتگو میکردند. مقرر بود که هر یک از اعضاء به نوبهٔ خود در موضوعی به خصوص که خود او از پیش به دلخواه، معین میکرد، مقالهٔ مستندی نوشته در حضور اعضاء قرائت کند. حاصل این نشستها مجلهٔ «کاوه» بود که سهم بزرگی در پیشبرد پژوهش ادبی در زبان فارسی و اشاعهٔ فرهنگ ایرانی داشت.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
===وداع با مادر به شوق پژوهش=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|در اوایل سنهٔ ۱۳۲۲ برادرم میرزا احمدخان(حالیه مفتش در ادارهٔ مالیات غیرمستقیم) که آن وقت در لندن بود، چون شوق مفرط مرا به دیدن نُسخ قدیمهٔ نادره میدانست، به من نوشت که بد نیست تا من اینجا هستم، سفری به لندن بکنی و کتابخانهٔ بزرگ اینجا را تماشایی بنمایی و سپس بعد از چند ماه دیگر با هم مراجعت خواهیم کرد.{{سخ}} | |||
من نیز به قول معروف که ‹‹کور از خدا چه میخواهد؟ دو چشم بینا›› بلاتامل پس از وداع ابدی با مادر که در بیرون دروازهٔ قزوین با چشمهای پر از اشک وقتی که گاری پستی حرکت کرد به من گفت:{{سخ}} | |||
«من یقین دارم دیگر روی تو را نخواهم دید.»{{سخ}} | |||
، در پنجم ربیعالثانی ۱۳۲۲ از طهران حرکت کرده از راه روسیه و آلمان و هلاند به لندن سفر کردم، پس از مشاهدهٔ عظمت کتابخانهٔ آن شهر و تامل آن همه کتب نفسیهٔ نادره از عربی و فارسی و غیره شوق مطالعهٔ آنها چنان بر من غلبه کرد که بیاختیار، اهل و وطن و خانواده را نمیگویم فراموش کردم ولی موقتاً(که این موقتاً تاکنون به بیست سال کشیده است)، خیال آنها را به کناری گذاردم.<ref name= ''انسانشناسی''/>}} | |||
===داستانکهای انتشار=== | ===داستانکهای انتشار=== | ||
===داستانک شاگرد=== | ===داستانک شاگرد=== | ||
===داستانک مردم=== | ===داستانک مردم=== | ||
===داستانکهای دشمنی=== | ===داستانکهای دشمنی=== | ||
===داستانکهای قهر=== | ===داستانکهای قهر=== | ||
===داستانکهای آشتیها=== | ===داستانکهای آشتیها=== | ||
خط ۶۶: | خط ۹۳: | ||
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن=== | ===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن=== | ||
===داستانکهای دارایی=== | ===داستانکهای دارایی=== | ||
===داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)=== | ===داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)=== | ||
===داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده=== | ===داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده=== | ||
خط ۷۲: | خط ۹۸: | ||
===داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری=== | ===داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری=== | ||
===عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن=== | ===عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن=== | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۳۴: | ||
* ۱۳۲۸: خاموشی ابدی در تهران | * ۱۳۲۸: خاموشی ابدی در تهران | ||
===از خامی تا پختگی<ref name= ''انسانشناسی''/><ref name= ''جهانگشای''/>=== | |||
=== | نامش محمد و نام پدرش عبدالوهاب بن عبدالعلی قزوینی است. پدرش یکی از مولفین اربعهٔ [[نامهٔ دانشوران]] بود و نگارش احوال نحویان و بزرگان لغت، ادب و فقه غالبا به او محول میشد. نام پدر در مقدمهٔ آن کتاب و ترجمهٔ حال مختصری از وی در کتاب «المآثر و الآثار» مرحوم محمدحسن خان اعتمادالسلطنه آمدهاست و در سال ۱۲۶۸ شمسی در تهران از دنیا رفت. محمد قزوینی در یازدهم فروردین ۱۲۵۶ شمسی در محلهٔ دروازه قزوین تهران دیده به جهان گشود. صرف و نحو را نزد پدر و حاجی سید مصطفی مشهور به «قناتآبادی» فراگرفت. در محضر «قناتآبادی»، «حاج شیخ محمدصادق تهرانی» و «حاج شیخ فضلالله نوری» درس فقه را آموخت. کلام و حکمت قدیم را نزد «حاج شیخ علی نوری» در مدرسهٔ خان مروی، اصول فقه را نزد «ملامحمد آملی» در مدرسهٔ خازنالملک و اصول فقه خارج را در محضر «آقا میرزاحسن آشتیانی»، ملقب به افضلالمتاخرین و صاحب حاشیهٔ مشهور بر «رسائل» «شیخ مرتضی انصاری»، آموخت. از علمای دیگری چون «حاج شیخ هادی نجمآبادی» و «شیخ محمدمهدی قزوینی عبدالربآبادی» علوم دینی و از «سید احمد ادیب پیشاوری» علوم ادبی را بدون حضور در مجالس درس فراگرفت. از دیگر بزرگانی که به گردن علامه، حق تربیت و تعلیم دارند، میتوان به «میرزا محمدحسینخان اصفهانی» متخلص به «فروغی» و ملقب به «ذکاءالملک» اشاره داشت که قزوینی حدود ده سال غالب شبها را در مجالست و موانست با وی به سر میبرد و در تمام این مدت از مصاحبت دو فرزند دانشمند فروغی، یعنی «میرزا محمدعلیخان ذکاءالملک» و «میرزا ابوالحسنخان فروغی» بهرهها برد. قزوینی زبان فرانسه را از آنان میآموخت و به آنها عربی میآموخت.{{سخ}} | ||
در بیستوهفت سالگی به دعوت برادرش، میرزا احمدخان وهابی، به لندن سفر نمود و پس از آن در فرانسه و آلمان اقامت گزید. در اروپا با «ادوارد براون» انگلیسی که در کشورمان به واسطهٔ کثرت آثار خود پیرامون ادب فارسی معروف است آشنا شد. از دیگر خاورشناسانی که قزوینی در این دوره با آنها آشنا شد، میتوان به «الس» کتابدار موزهٔ بریتانیا، «آمدروز» ناشر «تاریخالوزرا» هلال صابی و «تاریخ دمشق» لابن القلانسی، «سر دنیزن رس» مترجم «تاریخ رشیدی» به انگلیسی، «هرتویک درنبورک» عربیدان معروف که کتاب سیبویه را منتشر کرده است، «باربیه دومنار» مصحح و مترجم «مُروج الذهب» مسعودی، «میه» زبانشناس معروف که قزوینی در کلاسهای درس او در دانشگاه سوربن حاضر شد و «هوارت» که در علوم زبان فارسی، عربی و ترکی آثاری به طبع رسانده بود، اشاره کرد. عدهای از این خاورشناسان و در راس آنها، ادوارد براون، هیئت امنای ادارهٔ اوقاف گیب لندن را تشکیل میدادند. این اداره به پیشنهاد بروان، امر خطیر تصحیح متن «تاریخ جهانگشای جوینی» را به قزوینی پیشنهاد نمود. او با برعهدهگرفتن این وظیفه، لندن را به مقصد پاریس جهت استفاده از نسخ خطی موجود در کتابخانههای آنجا ترک کرد.{{سخ}} | |||
در سال ۱۲۹۴ شمسی، به دلیل اوضاع نامساعد فرانسه در جنگ جهانی، علامه به پیشنهاد «حسینقلیخان نواب»، که دربار برلین به سمت وزیر مختار(سفیر) منصوب شده بود، رهسپار آلمان شد و چهار سال و نیم در این دیار به سر برد. شرح مشقاتی که علامه در این مدت به خاطر قحطی و اوضاع آشفتهٔ آلمان آن زمان تجربه نمود، بسیار تکاندهنده است؛ به شکلی که همه چیز اعم از خوراک و پوشاک و دیگر وسایل روزمرهٔ زندگی تقریبا نایاب شده بود. در این چند سال، قزوینی در معیت [[سیدحسن تقیزاده]] بود و همراه با جمعی از پژوهشگران از جمله «میرزا فضلعلی آقا مجتهد تبریزی»، [[محمدعلی جمالزاده]]، «میرزا محمدعلیخان تربیت»، «میرزا حسینخان کاظمزاده» و [[ابراهیم پورداود]] در مجلهٔ «کاوه» پژوهشهای ارزندهای ارائه کرد. آشنایی قزوینی با خاورشناسان آلمانی مانند «ژوزف مرکوارت»، «زاخائو»، «هارتمن»، «مان»، «میتووخ»، «فرانک» و «سباستین بک» هم در این دوره اتفاق افتاد.{{سخ}} | |||
قزوینی دو سال بعد از جنگ جهانی اول جهت اتمام تصحیح «جهانگشای جوینی» قصد مراجعه به پاریس نمود که به دلیل آشفتگی اوضاع مابین دو کشور، مسافرت از آلمان به فرانسه مقدور نبود. در آن ایام [[محمدعلی فروغی]] در سمت یکی از اعضای هیئت مامورین ایران در مجلس صلح پاریس وارد فرانسه شدهبود. علامه جهت تسهیل سفر خود، از فروغی مساعدت طلبید و او نیز مقدمات ورود قزوینی به پاریس را فراهم نمود و قزوینی در سال ۱۲۹۸ شمسی وارد خاک فرانسه شد. قزوینی در مدت اقامت مجدد در پاریس، با چند تن از دیگر از مستشرقین آشنا شد و آشنایی دورادور و مکاتبههای او با [[عباس اقبال آشتیانی]] و «میرمحمدحسین عبدالملک» شروع شد. قزوینی در مدت اقامت در اروپا، تعدادی از کتب کهن به تصحیح او رسالههایی از او در زمینهٔ تاریخ ادبیات منتشر شد.{{سخ}} | |||
قزوینی در اواخر سال ۱۳۱۸ شمسی، در بحبوبهٔ آغاز جنگ جهانی دوم، به تهران بازگشت و در مدت اقامت خود در ایران، پژوهشهای خود را ادامه داد که بهترین کار او در این دوران، تصحیح دیوان حافظ به درخواست وزارت فرهنگ وقت بود. محمد قزوینی، روز جمعه ششم خرداد ۱۳۲۸ شمسی، حدود ساعت ده و نیم در کوچه «دانش» منشعب از خیابان فروردین تهران، که به احترام اقامت او به این نام آراسته شدهبود، چهره در نقاب خاک کشید. | |||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت=== | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۴۷: | ||
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
=== | |||
===از نظرگاه علامه=== | |||
====شیخ هادی نجمآبادی==== | |||
سادگی اطوار و حرکات و سکنات شیخ و آزادی خیالشان به تمام معنی کلمه و خدمتی که در بیداری اذهان و بازکردن چشمها و گوشهای طبقات روشنفکر و عناصر مستعدهٔ ایران در آن دوره کردهاند، مثالزدنی بود. قزوینی از غرابت اوضاع مجالس ایشان، و حضور پیروان ادیان و مذاهب مختلف از مسلمان و یهود و بابی و غیره میگوید که مباحثات آنها در انواع مسائل مذهبی و غیره در حضور ایشان در کمال آزادی، طنز و استهزا صورت میگرفت. اطاعت و احترام فوقالعاده که اصحاب آن بزرگوار نسبت به ایشان اظهار مینمودند نیز مورد توجه قزوینی قرار گرفتهاست؛ چنانکه تقریباً حرکتی در حضور ایشان از آنها صادر نمیشد. به نظر قزوینی، برای شرح حالات آن مرحوم، یک کتاب میتوان نوشت.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====شیخ فضلالله نوری==== | |||
شیخ فضلالله نوری از جمله اساتیدی بود که محمد قزوینی در جوانی از محضر او بهرهها برد. استادی که مکاتباتش با شاگرد در دوران اقامت قزوینی در پاریس نیز قطع نگردید. علامه قزوینی تعلق خاطر وافری به ایشان داشت و به نظر او، سرانجام شیخ و اتفاقاتی که منجر به اعدام وی شد، نباید عاملی جهت انکار مقام علمی وی باشد؛ هر چند که خود قزوینی نیز با مشرب شیخ در اواخر عمر، چندان موافق نیست.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====[[سیدحسن تقیزاده]]==== | |||
قزوینی، این یار قدیمی خود را «یگانه فاضل علامه» معرفی میکند و خود را از مفاوضات علمی و ادبی وی بهرهمند میدانستهاست. به نظر قزوینی، جمعآمدن عدهٔ کثیری از پژوهشگران ایرانی درجهٔ اول آن دوران در آلمان و مصونماندن آنها از طوفان عالمگیر جنگ جهانی، تنها بخشی از خدمات این مرد بزرگ به فرهنگ ایران بودهاست.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====[[محمدعلی جمالزاده]]==== | |||
قزوینی دو سال بعد از انتشار کتاب [[یکی بود یکی نبود]]، در یادداشتهای خود، جمالزاده را از امیدهای آیندهٔ ایران معرفی مینماید و سبک نگارش این اثر را نموداری از شیوهٔ انشای شیرین سادهٔ خالی از عناصر خارجی میداند. قزوینی معتقد است این شیوهٔ نگارش کار آسانی نیست و باید سرمشق «چیزنویسی» هر ایرانی جدیدی باشد که میل دارد به زبان مادری خودش چیز بنویسد. او همچنین وسعت اطلاعات و قوهٔ انتقادی و تدقیق جمالزاده را در نگارش کتاب «روابط روس و ایران» میستاید.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====[[ابراهیم پورداود]]==== | |||
قزوینی، پورداود را از فضلای مقیم برلین در آن ایام میداند. او را شاعری معرفی میکند با «طرزی بدیع و اسلوبی غریب» که بیشتر متمایل به فارسی خالص است و بر ضد نژاد عرب و هر چه مربوط به آن است، تعصبی مخصوص دارد. علامه با وجود اینکه در تعصب بر ضد زبان عربی، با پورداود همداستان نیست، خلوص نیت و حرارت و شور وی در این خصوص را تحسین میکند.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====ادوارد بروان==== | |||
به نظر علامه، کمتر کسی در ادبیات عرب، به خصوص شعر دوران جاهلیت و مخضرمین، به پایهٔ پروفسور براون میرسد. وی ادوارد براون را پژوهشگری در نهایت تبحر، دقت، احتیاط و حتی وسواس در حوزهٔ کاری خود معرفی میکند.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====ژوزف مرکوارت==== | |||
مستشرق آلمانی که قزوینی درجهٔ احاطه، تبحر و دامنهٔ بسیار وسیع اطلاعات وی را از عجایب روزگار میداند و به این نکته اشاره میکند که ارامنه، پیرامون او را گرفتهاند و برای استفادهٔ سیاسی از معلومات او، فوقالعاده نسبت به او احترام نشان میدادند ولی ایرانیان به دلیل عدم آشنایی با او، از دانش وی استفادهای نمیبردند. از منظر قزوینی، پروفسور مرکوارت دریایی متلاطم از معلومات و محفوظات زبانهای پهلوی، فارسی، عربی، ارمنی و سریانی است.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====تئودور نولدکه==== | |||
به زعم قزوینی، نولدکه داناترین و بزرگترین خاورشناس آلمانی در زمان خود بودهاست. او از اینکه در دوران اقامت خود در آلمان به ملاقات این فرزانه، نائل نیامده، تاسف میخورد. او نولدکه را در انواع علوم و فنون راجع به زبانهای عربی، عبری، سریانی، پهلوی و فارسی متبحر میداند و کتاب معروف او در باب تاریخ ساسانیان را از تالیفات گرانبها در این زمینه میداند.<ref name= ''انسانشناسی''/> | |||
====لوئی ماسینیون و ادگار بلوشه==== | |||
عقیدهٔ قزوینی، که به تعداد انگشتشماری از علمای فرنگ، مانند براون، دخویه، مرکوارت و نولدکه بسیار احترام میگذاشت، در مورد اکثر مستشرقین منفی بود؛ مثلا به آنچه در نامهای به [[سیدحسن تقیزاده]] در مورد دو نفر از این خاورشناسان نوشتهاست توجه کنید:{{سخ}} | |||
{{گفتاورد تزیینی|...[لوئی ماسینیون] را من شخصا میشناسم. جوانی است بسیار بسیار طالب شهرت و نام و میخواهد که کاری کرده باشد که عالم را مبهوت نماید و جمیع علمای اسلام و مستشرقین فرنگ را انگشت حیرت به دندان تعجب گذارد که این، چه بحر ذخاری است که طبیعت یک مرتبه بعد از چندین صد قرن از مبدا تواریخ به عرصهٔ ظهور آورده است که در هر موجی چند صد خروار در شاهوار و جواهر آبدار به رایگان بر روی مخلوقات ضعیف نثار میکند. اگر بخواهید تصور اجمالی از جنم و مشرب و سایر حیثیات او بفرمایید، عینا تصور بفرمایید مسیو ب[منظور ادگار بلوشه است] رفیق و همکار بنده را. اگر نوشتجات او را خواندهاید لابد میدانید که چه جور جنمی است. این شخص هم برادر کوچک یا بزرگ اوست؛ در جهل و تهیدستی و اظهار فضل و مدعیگری و سایر نعوط و صفات سلبیه و ایجابیه. حذو النعل بالنعل بلکه مع شیء زاید دست او را از پشت بستهاست.<ref name=''تاریخچهٔ امیدسالار''>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= امیدسالار|عنوان= تاریخچهای از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین |ژورنال= آینهٔ میراث|شماره= ۳۳و۳۴|صفحات= ۷تا۳۲}}</ref> | |||
}} | |||
===همراهیهای سیاسی=== | ===همراهیهای سیاسی=== | ||
===مخالفتهای سیاسی=== | ===مخالفتهای سیاسی=== | ||
خط ۱۶۴: | خط ۲۲۶: | ||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =نظامی عروضی سمرقندی| نام =احمد بن عمر بن علی | عنوان= مجمعالنوادر معروف به چهارمقاله| سال = ۱۳۸۸| ناشر = زوار|مکان = تهران| شابک =}} | # {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =نظامی عروضی سمرقندی| نام =احمد بن عمر بن علی | عنوان= مجمعالنوادر معروف به چهارمقاله| سال = ۱۳۸۸| ناشر = زوار|مکان = تهران| شابک =}} | ||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =معین| نام =محمد | عنوان= فرهنگ فارسی|جلد = ۶ | سال = ۱۳۸۸| ناشر = امیرکبیر|مکان = تهران| شابک =}} | # {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =معین| نام =محمد | عنوان= فرهنگ فارسی|جلد = ۶ | سال = ۱۳۸۸| ناشر = امیرکبیر|مکان = تهران| شابک =}} | ||
# {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =امیدسالار| نام = محمود|عنوان= تاریخچهای از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین| ژورنال = آینهٔ میراث| شماره =۳۳و۳۴| سال =تابستان و پاییز۱۳۸۵| تاریخ بازبینی = ۱۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اتحاد | نام =هوشنگ | عنوان =پژوهشگران معاصر ایران |جلد =۱|سال = ۱۳۷۸| ناشر = فرهنگ معاصر}} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۳
محمد قزوینی | |
---|---|
پرونده:محمد قزوینی.jpg «ایرانی که باز ممکن است از آن دانشمندی مثل میرزا محمدخان قزوینی به وجود آید، هرگز نخواهد مرد» پروفسور ژوزف مرکوارت[۱] | |
نام اصلی | میرزا محمد بن عبدالوهاب قزوینی |
زمینهٔ کاری | کتابشناسی، تصحیح متون، نسخهشناسی، پژوهش ادبی |
زادروز | ۱۱فروردین۱۲۵۶[۲] تهران محلهٔ دروازه قزوین |
پدر و مادر | ملاعبدالوهاب بن عبدالعلیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
مرگ | ۶خرداد۱۳۲۸ تهران کوچهٔ دانش منشعب از خیابان فروردین[۳] |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران، لندن، پاریس، برلین |
جایگاه خاکسپاری | امامزاده شاهعبدالعظیم جنب مزار شیخابوالفتوح رازیخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
|
لقب | علامه قزوینی |
بنیانگذار | تصحیح انتقادی متون کهن در ایران |
پیشه | پژوهشگر و مصحح |
سالهای نویسندگی | از نوجوانی تا وفات |
کتابها | یادداشتهای قزوینی، بیست مقالهٔ قزوینی، تصحیح کتب تذکرهٔ لبابالالباب، مرزباننامه، تاریخ جهانگشای جوینی، چهارمقاله، دیوان حافظ و...خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد[۴]
|
شریک(های) زندگی |
بانو رُزا[۵] |
فرزندان | سوزان خانمخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
مدرک تحصیلی | علوم متداولهٔ اسلامی در تهرانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
امضا | پرونده:امضای قزوینی.jpg |
علامه محمد قزوینی، استاد مسلم زبان و ادبیات پارسی، مصحح متون کهن، مترجم، متفکر، نویسنده و روزنامهنگار است. او پدر علم کتابشناسی در عرصهٔ ادبیات پارسی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مهمترین کار ادبی قزوینی، آموختن روش انتقادی و تحقیقی جدید در زبان و ادبیات فارسی به نسل معاصر ماست. در واقع میتوان گفت او مکتبی را در ایران پایهگذاری کرد که در تاریخنویسی، تصحیح آثار ادبی و به طور کلی انتشار آثار خطی قدیم برای محققان بعدی او سرمشق شد.[۶]
خواندن و مطالعه شاید بزرگترین لذت ایام حیات قزوینی بود. چیزی نبود که به دست او بیفتد یا سراغ آن را در جایی بگیرد و تهیه کند و آن را تا آخر به دقت تمام نخواند. در خواندن هیچ عجله نمیکرد و وقتی به مطالعه مشغول میشد، زمان و مکان را فراموش میکرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بیجهت نیست که فضلای معاصر بالاتفاق آن مرحوم را با عنوان «علامه» خطاب میکنند؛ او پدر علم کتابشناسی در عرصهٔ ادبیات پارسی است، به جهت اینکه ۳۵ سال از عمر شریف خویش را وقف مطالعه، مقایسه و نسخهبرداری از نسخ خطی در کتابخانههای مشهور جهان کرد. علاقهٔ شدیدی به کتاب و کتابت، کتابداری و کتابشناسی داشت. زبان فرانسه را خوب میدانست و با زبان آلمانی و انگلیسی به میزان کافی آشنا بود. زبان سریانی را در اروپا آموخته بود و لغت ترکی مغولی را به واسطهٔ ممارست بسیار در مآخذ و کتب مربوط به تاریخ مغول میدانست. در زبان و ادبیات عربی احاطهای شگرف و باورنکردنی داشت؛ به طوری که جزئیات صرف و نحو و اشتقاق این زبان چون موم در زیر انگشت او بود. در اخبار و سیر و لغت عرب و رجال و انساب و معرفت کتب و علم عروض، همپایه و در بعضی از آنها حتی بالاتر از مشاهیر و بزرگان این فنون بود. از علوم قدیم نظیر حساب، هندسه، نجوم و طب بهرهٔ کافی برده بود و در فقه و اصول سالها کار کرده بود. تاریخ مغول را احیا کرد و تحقیقی کامل در فرقهٔ اسماعیلیه نمود. احاطهٔ لغوی قزوینی بر زبان فارسی غریب بود و همهٔ اساتید و شعرای درجهٔ اول، حتی درجهٔ چهارم زبان فارسی را، اعم از شاعر یا نثرنویس، کاملا میشناخت و در این زمینهها تتبع فراوان کرده بود. قزوینی بسیاری از کتب ادبی را تصحیح نمود. همکاری خوبی با مشرقشناسان در خارج از کشور داشت و زمینهٔ رشد و ارتقای زبان ادبیات پارسی را در داخل و خارج کشور گسترش داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانک
اقربای غربتخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزوینی در طول اقامت اولیهٔ خود در پاریس، با علیاکبر دهخدا که در اوایل استبداد صغیر جزء مهاجرین ملی به پاریس آمده بود، دوستی خود را از سر گرفت و اغلب اوقات خود را با او به سر میبرد. محمد قزوینی از همنشینی با دهخدا در نهایت احترام چنین یاد میکند:
« | «از موانست با آن طبع الطف از ماء زلال و ارق از نسیم صبا و شمال به نهایت درجه محظوظ میشدم و فیالواقع تمتعی که من از عمر در جهان بردم یکی همان ایام بود و آرزو میکنم که باز قبل از مرگ، یک بار دیگر این سعادت نصیب من¬ گردد.» | » |
از دیگر بزرگانی که قزوینی در همین دوران، با وی آشنایی داشت، میتوان به سید نصرالله تقوی اشاره کرد که در هنگام تصحیح «مرزباننامه» کمکهای شایانی به علامه داشت. تقوی نسخهٔ تصحیحشدهٔ خود را بدون سابقهٔ آشنایی و اعتماد قبلی در اختیار قزوینی نهاد که این امر موجب آغاز دوستی عمیق بین آن دو شد.
محمدعلی فروغی نیز که از نوجوانی همدم و مانوس قزوینی بود و به تعبیر وی دوستیشان «عروهالوثقای مودت» بود، در مدت اقامت دوم قزوینی در پاریس، یار و حامی او بود. علامه در مورد رابطهٔ صمیمانهٔ یکرنگ فروغی در بلاد غربت مینویسد:
« | «ذکاءالملک به همان تجدید عهد و بشاشت وجه و خرمی دل و بوسیدن روی اکتفا نکرده، چون اختلال اوضاع مادی مرا حدس زدند، خواستند گویا معنی دوستی را به ابناء زمانه بیاموزند. بدون درنگ، دامن همت بر کمر زده از هیچگونه جدی و تلاشی کوتاهی نکردند تا آنکه، بالاخره به همراهی جوانمردانهٔ شاهزاده نصرهالدوله فیروز میرزا و امضای سریع آقای میرزا حسنخان وثوقالدوله رئیسالوزرای وقت، یک مقرری سالیانه از دولت که تا اندازهای اوضاع معیشت مرا مرتب نمود در حق اینجانب برقرار نمودند.» | » |
در محضر پرشکوه استاد
« | چندین سال همهساله در تابستان در موقع ییلاق که ایشان(ادیب پیشاوری) عادت داشتند، همهروزه به صحن امامزاده صالح تجریش تشریف میآوردند و یک دو سه ساعتی آنجا در گوشهای مینشستند، من به واسطهٔ ترسی که از تنگی حوصلهٔ ایشان داشتم، حیلهها انگیخته و بهانهها اختراع کرده به محضر شریفشان حاضر میشدم و جسته جسته با ترس و لرز، گاهگاه سوالی از ایشان میکردم، و جوابی شافی و کافی میشنیدم، و فوراً آن را در خزانهی دماغ و دفتر بغل ثبت میکردم. تبحر ایشان در ادبیات عربی و فارسی و حافظهٔ عجیب فوقالعاده که از ایشان در حفظ اشعار عرب مخصوصاً مشاهده میکردم، فیالواقع باصطلاح محیرالعقول بود. هر وقت و در هر مجلسی که از یک شعر عربی مثلاً صحبت میشد و هیچکس از اهل مجلس نمیدانست آن شعر از کیست و در چه عصر گفته شده، ایشان را میدیدم جمیع اشعار سابق و لاحق آن را با تمام قصیده و اسم شاعر و شرح حال او و تاریخ او و معنی شعر و غیره و غیره همه را بلاتأمل بیان میکردند. هر وقت من ایشان را میدیدم یاد حکایت معروفی که در کتب ادبی عرب به «حماد راویه» نسبت میدهند، میافتادم؛ که وی فقط از شعرای قبل از اسلام به عدد هر یک از حروف مُعجم صد قصیدهٔ بزرگ سوای مقطعات از حفظ داشت تا چه رسد به شعرای بعد از اسلام و ولید از خلفای بنیامیه که این ادعا را باور نمیکرد شخصی را بر او موکل گماشت تا دو هزار و نهصد قصیده به تفصیل فوق از وی تحویل گرفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
شیرینتر از دیدار یار
« | از میان این همه علوم متداوله نمیدانم به چه سبب از همان ابتدای امر، شوقی شدید به ادبیات عرب، گریبانگیر من شد، تا اکثر ایام صبی و شباب در شعب مختلفهٔ این فن بخصوص نحو، صرف گردید و عمر گرانمایه در اشتغال به اسم و فعل و حرف گذشت و اکنون که تأمل ایام گذشته میکنم و بر عمر تلفکرده تأسف میخورم، باز یکی از بهترین تفریحات من، مطالعهٔ «شرح رضی» و «مغنیاللبیب» است که برای من «احلی من وصل الحبیب» است. العاده کالطبیعه الثانیه.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
کمیتهٔ ایرانی
در دوران اقامت قزوینی در آلمان، سیدحسن تقیزاده به مساعدت دولت آلمان، انجمنی تشکیل دادهبود تحت عنوان «کمیتهٔ ایرانی». تقیزاده جمعی از اندیشمندان ایرانی را که در آن روزگار، به دلیل انقطاع روابط بینالمللی در آلمان ماندگار شده بودند، در این انجمن گرد آوردهبود. از جمله اعضای این انجمن میتوان به قزوینی، میرزا فضلعلی آقا مجتهد تبریزی، نمایندهٔ سابق آذربایجان و صاحب نظر در ادبیات عرب، محمدعلی جمالزاده، میرزا حسین کاظمزاده، مدیر مجلهٔ «ایرانشهر» در برلین، میرزا محمدعلی تربیت، سیدمحمدرضا مساوات و ابراهیم پورداود اشاره کرد.
به همت تقیزاده، چهارشنبهشبها، ده پانزده نفر از این فضلا در ادارهٔ ‹‹کاوه›› جمع میشدند و در انواع مسائل علمی و ادبی و فنی گفتگو میکردند. مقرر بود که هر یک از اعضاء به نوبهٔ خود در موضوعی به خصوص که خود او از پیش به دلخواه، معین میکرد، مقالهٔ مستندی نوشته در حضور اعضاء قرائت کند. حاصل این نشستها مجلهٔ «کاوه» بود که سهم بزرگی در پیشبرد پژوهش ادبی در زبان فارسی و اشاعهٔ فرهنگ ایرانی داشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
وداع با مادر به شوق پژوهش
« | در اوایل سنهٔ ۱۳۲۲ برادرم میرزا احمدخان(حالیه مفتش در ادارهٔ مالیات غیرمستقیم) که آن وقت در لندن بود، چون شوق مفرط مرا به دیدن نُسخ قدیمهٔ نادره میدانست، به من نوشت که بد نیست تا من اینجا هستم، سفری به لندن بکنی و کتابخانهٔ بزرگ اینجا را تماشایی بنمایی و سپس بعد از چند ماه دیگر با هم مراجعت خواهیم کرد. من نیز به قول معروف که ‹‹کور از خدا چه میخواهد؟ دو چشم بینا›› بلاتامل پس از وداع ابدی با مادر که در بیرون دروازهٔ قزوین با چشمهای پر از اشک وقتی که گاری پستی حرکت کرد به من گفت: |
» |
داستانکهای انتشار
داستانک شاگرد
داستانک مردم
داستانکهای دشمنی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
زندگی و تراث
در فراز و نشیب سالیانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد[۷][۸][۹]خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در نوشتن این سالشمار از زندگینامهٔ خودنوشت علامه در مقدمهٔ «تاریخ جهانگشای جوینی» و بیستمقالهٔ قزوینی، مقدمهٔ او بر «چهارمقاله»، مدخل «محمد قزوینی» در فرهنگ معین و سایت کتابخانهٔ ملی ایران بهره گرفتهایم.
- ۱۱ فروردین ۱۲۵۶(مطابق با ۱۵ ربیعالاول ۱۲۹۴): تولد در تهران
- دو دههٔ اول زندگی: فراگرفتن علوم اسلامی اعم از صرف و نحو، اصول فقه، کلام و حکمت قدیم و استفاده از محضر اساتید بزرگ آن عصر – تلمذ زبان فرانسه نزد محمدعلی فروغی
- ۱۲۸۳ تا ۱۳۱۸: سفر به لندن به دعوت برادرش میرزا احمدخان و بعد از آن سفر به پاریس و برلین، آشنایی و همکاری او با خاورشناسان و پژوهشگران ادب فارسی و عربی از جمله ادوارد براون، سر دنیزن رس، هرتویک درنبورک، کلمانت هورات، ولادیمیر مینورسکی، پاول کراوس، ادگار بلوشه، لوئی ماسینیون، هانری ماسه، ژوزف مرکوارت و ... در همین دوران صورت گرفت.
- ۱۲۸۵: هیئت رئیسهٔ اوقاف گیب لندن به پیشنهاد ادوارد بروان، کار تصحیح برخی متون فارسی از جمله «تاریخ جهانگشای جوینی» را به قزوینی واگذار کرد – سفر به پاریس(در دوران اقامت در پاریس با علیاکبر دهخدا و محمدعلی فروغی معاشرت نزدیک داشت.)
- ۱۲۸۷: انتشار تصحیح مرزباننامهٔ سعدالدین وراوینی
- ۱۲۸۸: انتشار تصحیح چهارمقالهٔ نظامی عروضی سمرقندی
- ۱۲۹۱: انتشار تصحیح تاریخ جهانگشای جوینی
- ۱۲۹۳: سفر به برلین(آغاز مصاحبت چهار-پنج ساله با سیدحسن تقیزاده)
- ۱۲۹۸: بازگشت به پاریس
- ۱۳۰۷: ترجمهٔ لوایح جامی به فرانسوی(این ترجمه توسط وینفیلد به انگلیسی ترجمه شد و همراه با متن اصلی در لندن به چاپ رسید.)
- ۱۳۰۷: چاپ جلد اول بیستمقالهٔ قزوینی توسط ابراهیم پورداود در بمبئی
- ۱۳۱۳: چاپ جلد دوم بیستمقالهٔ قزوینی توسط عباس اقبال
- ۱۳۱۸: بازگشت به تهران به دلیل آشفتگیهای جنگ دوم جهانی
- ۱۳۲۰: انتشار تصحیح دیوان حافظ
- ۱۳۲۸: خاموشی ابدی در تهران
از خامی تا پختگیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نامش محمد و نام پدرش عبدالوهاب بن عبدالعلی قزوینی است. پدرش یکی از مولفین اربعهٔ نامهٔ دانشوران بود و نگارش احوال نحویان و بزرگان لغت، ادب و فقه غالبا به او محول میشد. نام پدر در مقدمهٔ آن کتاب و ترجمهٔ حال مختصری از وی در کتاب «المآثر و الآثار» مرحوم محمدحسن خان اعتمادالسلطنه آمدهاست و در سال ۱۲۶۸ شمسی در تهران از دنیا رفت. محمد قزوینی در یازدهم فروردین ۱۲۵۶ شمسی در محلهٔ دروازه قزوین تهران دیده به جهان گشود. صرف و نحو را نزد پدر و حاجی سید مصطفی مشهور به «قناتآبادی» فراگرفت. در محضر «قناتآبادی»، «حاج شیخ محمدصادق تهرانی» و «حاج شیخ فضلالله نوری» درس فقه را آموخت. کلام و حکمت قدیم را نزد «حاج شیخ علی نوری» در مدرسهٔ خان مروی، اصول فقه را نزد «ملامحمد آملی» در مدرسهٔ خازنالملک و اصول فقه خارج را در محضر «آقا میرزاحسن آشتیانی»، ملقب به افضلالمتاخرین و صاحب حاشیهٔ مشهور بر «رسائل» «شیخ مرتضی انصاری»، آموخت. از علمای دیگری چون «حاج شیخ هادی نجمآبادی» و «شیخ محمدمهدی قزوینی عبدالربآبادی» علوم دینی و از «سید احمد ادیب پیشاوری» علوم ادبی را بدون حضور در مجالس درس فراگرفت. از دیگر بزرگانی که به گردن علامه، حق تربیت و تعلیم دارند، میتوان به «میرزا محمدحسینخان اصفهانی» متخلص به «فروغی» و ملقب به «ذکاءالملک» اشاره داشت که قزوینی حدود ده سال غالب شبها را در مجالست و موانست با وی به سر میبرد و در تمام این مدت از مصاحبت دو فرزند دانشمند فروغی، یعنی «میرزا محمدعلیخان ذکاءالملک» و «میرزا ابوالحسنخان فروغی» بهرهها برد. قزوینی زبان فرانسه را از آنان میآموخت و به آنها عربی میآموخت.
در بیستوهفت سالگی به دعوت برادرش، میرزا احمدخان وهابی، به لندن سفر نمود و پس از آن در فرانسه و آلمان اقامت گزید. در اروپا با «ادوارد براون» انگلیسی که در کشورمان به واسطهٔ کثرت آثار خود پیرامون ادب فارسی معروف است آشنا شد. از دیگر خاورشناسانی که قزوینی در این دوره با آنها آشنا شد، میتوان به «الس» کتابدار موزهٔ بریتانیا، «آمدروز» ناشر «تاریخالوزرا» هلال صابی و «تاریخ دمشق» لابن القلانسی، «سر دنیزن رس» مترجم «تاریخ رشیدی» به انگلیسی، «هرتویک درنبورک» عربیدان معروف که کتاب سیبویه را منتشر کرده است، «باربیه دومنار» مصحح و مترجم «مُروج الذهب» مسعودی، «میه» زبانشناس معروف که قزوینی در کلاسهای درس او در دانشگاه سوربن حاضر شد و «هوارت» که در علوم زبان فارسی، عربی و ترکی آثاری به طبع رسانده بود، اشاره کرد. عدهای از این خاورشناسان و در راس آنها، ادوارد براون، هیئت امنای ادارهٔ اوقاف گیب لندن را تشکیل میدادند. این اداره به پیشنهاد بروان، امر خطیر تصحیح متن «تاریخ جهانگشای جوینی» را به قزوینی پیشنهاد نمود. او با برعهدهگرفتن این وظیفه، لندن را به مقصد پاریس جهت استفاده از نسخ خطی موجود در کتابخانههای آنجا ترک کرد.
در سال ۱۲۹۴ شمسی، به دلیل اوضاع نامساعد فرانسه در جنگ جهانی، علامه به پیشنهاد «حسینقلیخان نواب»، که دربار برلین به سمت وزیر مختار(سفیر) منصوب شده بود، رهسپار آلمان شد و چهار سال و نیم در این دیار به سر برد. شرح مشقاتی که علامه در این مدت به خاطر قحطی و اوضاع آشفتهٔ آلمان آن زمان تجربه نمود، بسیار تکاندهنده است؛ به شکلی که همه چیز اعم از خوراک و پوشاک و دیگر وسایل روزمرهٔ زندگی تقریبا نایاب شده بود. در این چند سال، قزوینی در معیت سیدحسن تقیزاده بود و همراه با جمعی از پژوهشگران از جمله «میرزا فضلعلی آقا مجتهد تبریزی»، محمدعلی جمالزاده، «میرزا محمدعلیخان تربیت»، «میرزا حسینخان کاظمزاده» و ابراهیم پورداود در مجلهٔ «کاوه» پژوهشهای ارزندهای ارائه کرد. آشنایی قزوینی با خاورشناسان آلمانی مانند «ژوزف مرکوارت»، «زاخائو»، «هارتمن»، «مان»، «میتووخ»، «فرانک» و «سباستین بک» هم در این دوره اتفاق افتاد.
قزوینی دو سال بعد از جنگ جهانی اول جهت اتمام تصحیح «جهانگشای جوینی» قصد مراجعه به پاریس نمود که به دلیل آشفتگی اوضاع مابین دو کشور، مسافرت از آلمان به فرانسه مقدور نبود. در آن ایام محمدعلی فروغی در سمت یکی از اعضای هیئت مامورین ایران در مجلس صلح پاریس وارد فرانسه شدهبود. علامه جهت تسهیل سفر خود، از فروغی مساعدت طلبید و او نیز مقدمات ورود قزوینی به پاریس را فراهم نمود و قزوینی در سال ۱۲۹۸ شمسی وارد خاک فرانسه شد. قزوینی در مدت اقامت مجدد در پاریس، با چند تن از دیگر از مستشرقین آشنا شد و آشنایی دورادور و مکاتبههای او با عباس اقبال آشتیانی و «میرمحمدحسین عبدالملک» شروع شد. قزوینی در مدت اقامت در اروپا، تعدادی از کتب کهن به تصحیح او رسالههایی از او در زمینهٔ تاریخ ادبیات منتشر شد.
قزوینی در اواخر سال ۱۳۱۸ شمسی، در بحبوبهٔ آغاز جنگ جهانی دوم، به تهران بازگشت و در مدت اقامت خود در ایران، پژوهشهای خود را ادامه داد که بهترین کار او در این دوران، تصحیح دیوان حافظ به درخواست وزارت فرهنگ وقت بود. محمد قزوینی، روز جمعه ششم خرداد ۱۳۲۸ شمسی، حدود ساعت ده و نیم در کوچه «دانش» منشعب از خیابان فروردین تهران، که به احترام اقامت او به این نام آراسته شدهبود، چهره در نقاب خاک کشید.
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
از نظرگاه علامه
شیخ هادی نجمآبادی
سادگی اطوار و حرکات و سکنات شیخ و آزادی خیالشان به تمام معنی کلمه و خدمتی که در بیداری اذهان و بازکردن چشمها و گوشهای طبقات روشنفکر و عناصر مستعدهٔ ایران در آن دوره کردهاند، مثالزدنی بود. قزوینی از غرابت اوضاع مجالس ایشان، و حضور پیروان ادیان و مذاهب مختلف از مسلمان و یهود و بابی و غیره میگوید که مباحثات آنها در انواع مسائل مذهبی و غیره در حضور ایشان در کمال آزادی، طنز و استهزا صورت میگرفت. اطاعت و احترام فوقالعاده که اصحاب آن بزرگوار نسبت به ایشان اظهار مینمودند نیز مورد توجه قزوینی قرار گرفتهاست؛ چنانکه تقریباً حرکتی در حضور ایشان از آنها صادر نمیشد. به نظر قزوینی، برای شرح حالات آن مرحوم، یک کتاب میتوان نوشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شیخ فضلالله نوری
شیخ فضلالله نوری از جمله اساتیدی بود که محمد قزوینی در جوانی از محضر او بهرهها برد. استادی که مکاتباتش با شاگرد در دوران اقامت قزوینی در پاریس نیز قطع نگردید. علامه قزوینی تعلق خاطر وافری به ایشان داشت و به نظر او، سرانجام شیخ و اتفاقاتی که منجر به اعدام وی شد، نباید عاملی جهت انکار مقام علمی وی باشد؛ هر چند که خود قزوینی نیز با مشرب شیخ در اواخر عمر، چندان موافق نیست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سیدحسن تقیزاده
قزوینی، این یار قدیمی خود را «یگانه فاضل علامه» معرفی میکند و خود را از مفاوضات علمی و ادبی وی بهرهمند میدانستهاست. به نظر قزوینی، جمعآمدن عدهٔ کثیری از پژوهشگران ایرانی درجهٔ اول آن دوران در آلمان و مصونماندن آنها از طوفان عالمگیر جنگ جهانی، تنها بخشی از خدمات این مرد بزرگ به فرهنگ ایران بودهاست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
محمدعلی جمالزاده
قزوینی دو سال بعد از انتشار کتاب یکی بود یکی نبود، در یادداشتهای خود، جمالزاده را از امیدهای آیندهٔ ایران معرفی مینماید و سبک نگارش این اثر را نموداری از شیوهٔ انشای شیرین سادهٔ خالی از عناصر خارجی میداند. قزوینی معتقد است این شیوهٔ نگارش کار آسانی نیست و باید سرمشق «چیزنویسی» هر ایرانی جدیدی باشد که میل دارد به زبان مادری خودش چیز بنویسد. او همچنین وسعت اطلاعات و قوهٔ انتقادی و تدقیق جمالزاده را در نگارش کتاب «روابط روس و ایران» میستاید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ابراهیم پورداود
قزوینی، پورداود را از فضلای مقیم برلین در آن ایام میداند. او را شاعری معرفی میکند با «طرزی بدیع و اسلوبی غریب» که بیشتر متمایل به فارسی خالص است و بر ضد نژاد عرب و هر چه مربوط به آن است، تعصبی مخصوص دارد. علامه با وجود اینکه در تعصب بر ضد زبان عربی، با پورداود همداستان نیست، خلوص نیت و حرارت و شور وی در این خصوص را تحسین میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ادوارد بروان
به نظر علامه، کمتر کسی در ادبیات عرب، به خصوص شعر دوران جاهلیت و مخضرمین، به پایهٔ پروفسور براون میرسد. وی ادوارد براون را پژوهشگری در نهایت تبحر، دقت، احتیاط و حتی وسواس در حوزهٔ کاری خود معرفی میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ژوزف مرکوارت
مستشرق آلمانی که قزوینی درجهٔ احاطه، تبحر و دامنهٔ بسیار وسیع اطلاعات وی را از عجایب روزگار میداند و به این نکته اشاره میکند که ارامنه، پیرامون او را گرفتهاند و برای استفادهٔ سیاسی از معلومات او، فوقالعاده نسبت به او احترام نشان میدادند ولی ایرانیان به دلیل عدم آشنایی با او، از دانش وی استفادهای نمیبردند. از منظر قزوینی، پروفسور مرکوارت دریایی متلاطم از معلومات و محفوظات زبانهای پهلوی، فارسی، عربی، ارمنی و سریانی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تئودور نولدکه
به زعم قزوینی، نولدکه داناترین و بزرگترین خاورشناس آلمانی در زمان خود بودهاست. او از اینکه در دوران اقامت خود در آلمان به ملاقات این فرزانه، نائل نیامده، تاسف میخورد. او نولدکه را در انواع علوم و فنون راجع به زبانهای عربی، عبری، سریانی، پهلوی و فارسی متبحر میداند و کتاب معروف او در باب تاریخ ساسانیان را از تالیفات گرانبها در این زمینه میداند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
لوئی ماسینیون و ادگار بلوشه
عقیدهٔ قزوینی، که به تعداد انگشتشماری از علمای فرنگ، مانند براون، دخویه، مرکوارت و نولدکه بسیار احترام میگذاشت، در مورد اکثر مستشرقین منفی بود؛ مثلا به آنچه در نامهای به سیدحسن تقیزاده در مورد دو نفر از این خاورشناسان نوشتهاست توجه کنید:
« | ...[لوئی ماسینیون] را من شخصا میشناسم. جوانی است بسیار بسیار طالب شهرت و نام و میخواهد که کاری کرده باشد که عالم را مبهوت نماید و جمیع علمای اسلام و مستشرقین فرنگ را انگشت حیرت به دندان تعجب گذارد که این، چه بحر ذخاری است که طبیعت یک مرتبه بعد از چندین صد قرن از مبدا تواریخ به عرصهٔ ظهور آورده است که در هر موجی چند صد خروار در شاهوار و جواهر آبدار به رایگان بر روی مخلوقات ضعیف نثار میکند. اگر بخواهید تصور اجمالی از جنم و مشرب و سایر حیثیات او بفرمایید، عینا تصور بفرمایید مسیو ب[منظور ادگار بلوشه است] رفیق و همکار بنده را. اگر نوشتجات او را خواندهاید لابد میدانید که چه جور جنمی است. این شخص هم برادر کوچک یا بزرگ اوست؛ در جهل و تهیدستی و اظهار فضل و مدعیگری و سایر نعوط و صفات سلبیه و ایجابیه. حذو النعل بالنعل بلکه مع شیء زاید دست او را از پشت بستهاست.[۱۰] | » |
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ «نظر مرکوارت در مورد قزوینی». فیس بوک. بازبینیشده در ۱۵مرداد ۹۸.
- ↑ جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، پانزده تا بیستوسه.
- ↑ «احوال و آثار علامه قزوینی». انسانشناسی و فرهنگ. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- ↑ «آثار محمد قزوینی از سایت کتابخانه ملی ایران».
- ↑ «یاد قزوینی». خبرگزاری جمهوری اسلامی. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۱: ۳-۵۲.
- ↑ «هنر اسلامی: مرزباننامه». هنر اسلامی. بازبینیشده در ۱۵مرداد ۹۸.
- ↑ نظامی عروضی سمرقندی، مجمعالنوادر معروف به چهار مقاله، ۹ تا ۳۲.
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ۱۴۶۳.
- ↑ امیدسالار. «تاریخچهای از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین». آینهٔ میراث، ش. ۳۳و۳۴، ۷تا۳۲.
منابع
- جوینی، علاءالدین عطاملک جوینی (۱۳۸۷). تاریخ جهانگشای جوینی. تهران: هرمس.
- نظامی عروضی سمرقندی، احمد بن عمر بن علی (۱۳۸۸). مجمعالنوادر معروف به چهارمقاله. تهران: زوار.
- معین، محمد (۱۳۸۸). فرهنگ فارسی. ۶. تهران: امیرکبیر.
- امیدسالار، محمود. «تاریخچهای از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین». آینهٔ میراث، ش. ۳۳و۳۴ (تابستان و پاییز۱۳۸۵).
- اتحاد، هوشنگ (۱۳۷۸). پژوهشگران معاصر ایران. ۱. فرهنگ معاصر.
پیوند به بیرون
- «نظر مرکوارت در مورد قزوینی». فیس بوک. بازبینیشده در ۱۵مرداد ۹۸.
- «احوال و آثار علامه قزوینی». انسانشناسی و فرهنگ. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- «مشاهیر قزوین». شهرداری قزوین. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- «آثار محمد قزوینی از سایت کتابخانه ملی ایران». کتابخانه ملی و مرکز اسناد جمهوری اسلامی ایران. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- «شب قزوینی». مجله بخارا. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- «یاد قزوینی». خبرگزاری جمهوری اسلامی. بازبینیشده در ۱۵ مرداد ۹۸.
- «هنر اسلامی: مرزباننامه». هنر اسلامی. بازبینیشده در ۱۵مرداد ۹۸.