خانه ادریسی‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
فامهدی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
فامهدی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:




==برای آنانی که کتاب را نخوانده‌اند==
==برای آنانی که تازه نام خانهٔ ادریسی‌ها را شنیده‌اند:==
===آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب===
غزاله علیزاده این کتاب را در سال ۱۳۷۰ منتشر کرده است و این کتاب برنده لوح زرین و دیپلم افتخار " جایزه بیست سال ادبیات داستان‌نویسی" شده است(علیزاده، ۱۳۷۷ ).
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)===
=== خانهٔ‌ ادریسی‌ها درباره چیست؟ ===
===گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
بی‌درنگ پس از پیروزی انقلاب بلشویکی، بازماندگان خانواده اشراف و  پدرسالاری ادریسی‌ها که در خانه‌ای بزرگ و مجلٌل، همچون کاخ، زندگی می‌کنند، دستخوش بحران‌های طوفان آسای برخاسته از انقلاب می‌شوند: در خانه‌شان اشخاصی ناهمگن را جای می‌دهند که عموما با آداب و رسوم زندگانی اشرافی آشنایی ندارند و در نتیجه آشفتگی‌ها بر می‌انگیزند و سرانجام هر یک از گوشه‌ای فرا می‌روند.
===دلیل شهرت===
:"بروز آشفتگی در هیچ‌ خانه‌ای ناگهانی نیست، بین شکاف چوبها، تای ملافه‌ها، درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند. به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزای پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند.
===تقدیم‌شده به===
در خانه ادریسی‌ها زندگی به روال همیشه بود."
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
{{سخ}}این آغاز روایت یک خانه است که هم موضوع نگاه نویسنده است و هم طرز نگاه او را از آن خود کرده‌است. هم منظره‌های اصلی روایت را معین داشته است. و هم به ساخت صلیبی داستان بدل گشته است تا تصویر اصلی رمان را برای تعمیم به جامعه و جهان فراهم آورد. البته این آغاز، خود یادآور آغاز یکی از بزرگترین رمان‌های جهان نیز هست، و غزاله علیزاده به نشانه ادای دین به آموزه‌هایی که از تجربه و سنت رمان جهان فراگرفته، بر حرمت آنا کارنین در این آغاز تاکید کرده است(مختاری، ۱۳۷۷): همه خانواده‌های خوشبخت به هم شبیهند. اما تیره‌بختی یک خانواده بدبخت مخصوص به خود اوست. در خانه ابلونسکی همه چیز وارونه شده بود.
===چرا باید این کتاب را خواند===
===ساکنان خانهٔ ادریسی‌ها===


:''' خانم ادریسی ''': مادر خانواده ادریسی و پیرزنی است مادر سه فرزند: پدر وهاب، لقا و رحیلا او مسن‌ترین فرد خانواده ادریسی است.{{سخ}}
:'''لقا''': دوشیزه‌ای حدودا چهل ساله که از مردان گریزان است و معمولا در انزوای اتاق خود به نواختن پیانو مشغول است.{{سخ}}
:'''وهاب''': پسری سی‌ساله که شکسته ‌شده است و بیشتر نشان می‌دهد، شانه‌های لاغری دارد و نوه خانم ادریسی و برادرزاده لقا و رحیلا است. او در انگلستان درس‌خوانده و بسیار اهل مطالعه است و کتابخانه پر و پیمانی هم دارد.{{سخ}}
:'''یاور''': پیرمردی که از سال‌های دور پیشکار خانه ادریسی‌هاست و بسیاری از رازهای خانه ادریسی‌ها و ساکنان آن را در سینه دارد.{{سخ}}
:'''قهرمان شوکت''': کسی که به عنوان یکی از اعضای اصلی آتشخانه در خانه ادریسی‌ها حاضر است و وظیفه‌دارد که نظم خانه را برقرار کند. و همواره با لباس فرمی که مدال‌های مختلفی از عملیات‌های مختلفش از آن آویزان است حاضر می‌شود.
===بودجه‌بندی کتاب===
کتاب در نخستین چاپ بصورت دو جلدی منتشر شد اما انتشارات توس از چاپ دوم کتاب را با حروفچینی جدید در یک مجلد چاپ کرده است. فصل بندی این کتاب به این صورت است که کل کتاب در چهار بخش روایت می‌شود که هر بخش خود به فصول کوچکتری تقسیم می‌شوند:{{سخ}}
:''' بخش اول''': سیزده فصل.{{سخ}}
:'''بخش دوم''': چهارده فصل.{{سخ}}
:'''بخش سوم''': هجده فصل.{{سخ}}
:'''بخش چهارم''': ده فصل.
===تقدیمیه:===
[[پرونده:Taqdim.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تقدیمیه کتاب خانهٔ ادریسی‌ها{{سخ}}به قلم غزاله علیزاده'''</center>]]
غزاله علیزاده در آغاز کتاب با دست خط خود این کتاب را به همراه این متن به مادرش تقدیم کرده‌است (علیزاده،۱۳۷۷):
:''"پیشکش به قدم‌های مادرم،‌ سرو سبز زندگی من که در پرورش ما قد سرفرازش کمان شد. آزاده‌ی بزرگ برای اینکه برای اینکه زنده بمانم همیشه خرّم باش"''
::غزاله علیزاده
::بیست و پنجم دی‌ماه ۱۳۷۱
===چرا باید خانهٔ ادریسی‌ها را خواند:===
جلال ستاری این رمان را یک رمان کاملا اسطوره‌گون معرفی می‌کند و اعتقاد دارد که از معدود آثار ادبیات معاصر ایران است که نویسنده‌اش از اسطوره‌ها به شکل صحیحی برای روایتگری بهره برده‌‌است. ستاری معتقد است در باطن خانهٔ ادریسی‌ها و به موازات آنچه در رویه می‌گذرد، نبض حیاتی که بسان رود خروشان در ژرفای خاک جاری است می‌تپد، و همین نگرش نویسنده‌ است که او را به داستان جذب کرده و تا به آخر با آن همراه شده است. (ستاری،۱۳۷۷)
ستاری این لایه نهان را، همانند نسج کهنه‌ای که با تار و پود عشق و رویا و کیمیا بافته‌ شده‌است توصیف می‌کند و بعد به این اشاره می‌کند که اگر اینگونه در رمان بنگریم گویی نگاره‌نمایی به دست گرفته‌ایم که با هر چرخشة نگاره‌های گوناگون در برابر دیده‌گانمان به نمایش در می‌آید. ستاری خمیرمایه کار را اینگونه بیان می‌کند که: "من واژه‌ای گویاتر از شوق برای آن نمی‌یابم: شوق عشق، شوق حیات سرمدی، شوق رستاخیز که در پس هر مرگی است و خمیر مایه این جذبه و شوق اشتیاق بی‌گمان عشق است و بیهوده نیست که داستان در عشق‌آباد می‌گذرد در شارستان عشق(همان)."
محمد مختاری در مورد کتاب خانه ادریسی‌ها در مقاله «پیچیدگی سرنوشت یک خانه» چنین می‌نویسد: "من رمان‌های بسیار خوانده‌ام که در مرکز توجه و تبلیغات بعضی نقدهای نشریه‌ای نیز قرار داشته‌اند. اما بارها از یک جمله تا یک صفحه، و از یک عبارت تا یک فصلشان را هم پریده‌ام. خواندنم نیز اصلا آسیب ندیده است. اما خانه ادریسی‌ها، به رغم برخی گرفتاری‌ها یا کم‌توجهی‌ها به تعهد‌های خود در تصویر اصلی رمان و توصیف‌ها یا پرداخت شخصیت‌ها، در مجموع خواهان دقت و پژه خواننده است".  از این رو مختاری به خوانندگان آسان‌گیر داستانهای سهل یادآور می‌شود که با داستان سهلی روبرو نیستند، و آنان را به دقت نظر بیشتر در روایت و به ویژه زبان داستان، که گرایشی به رمزگونگی هم دارد، فرا می‌خواند (مختاری،‌ ۱۳۷۷).
==برای آنانی که کتاب را خوانده‌اند==  
==برای آنانی که کتاب را خوانده‌اند==  
===داستانک‌ها===
===داستانک‌ها===

نسخهٔ ‏۲۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۳۱

خانهٔ ادریسی‌ها
ماجرای یک خانهٔ اشرافی
نویسندهغزاله علیزاده


ماجرایی خانه‌ای اشرافی
که تصرف شد

خانهٔ ادریسی‌ها رمانی از غزاله علیزاده است که نوشتن آن در سال ۱۳۶۹ به‌پایان رسید و نخستین بار در سال ۱۳۷۰ منتشر شد. ماجرای اصلی این اثر،‌ تحولاتی است که در مقطع انقلاب بلشویکی در شهر عشق‌آباد در خانه‌ای اشرافی رخ می‌دهد.

* * * * *

جلال ستاری دربارهٔ خانه ادریسی‌ها در یکی از مصاحبه‌هایش چنین می‌گوید:

خانه ادریسی‌ها دقیقاً درد جاودانگی گیل‌گمش است؛ یعنی اگر بخواهید از من بپرسید با قید احتیاط باید بگویم آن روایتی امروزی از گیل‌گمش است". ستاری درد جاودانگی‌ای که گیل‌گمش با آن درگیر است را یکی از احساسات عمومی بشر می‌داند و از نظر او یکی از بهترین بیان‌های این دغدغه‌ آدمی در ادبیات معاصر را غزاله علیزاده در کتاب خانه‌ادریسی‌ها داشته است.[۱]


برای آنانی که تازه نام خانهٔ ادریسی‌ها را شنیده‌اند:

غزاله علیزاده این کتاب را در سال ۱۳۷۰ منتشر کرده است و این کتاب برنده لوح زرین و دیپلم افتخار " جایزه بیست سال ادبیات داستان‌نویسی" شده است(علیزاده، ۱۳۷۷ ).

خانهٔ‌ ادریسی‌ها درباره چیست؟

بی‌درنگ پس از پیروزی انقلاب بلشویکی، بازماندگان خانواده اشراف و پدرسالاری ادریسی‌ها که در خانه‌ای بزرگ و مجلٌل، همچون کاخ، زندگی می‌کنند، دستخوش بحران‌های طوفان آسای برخاسته از انقلاب می‌شوند: در خانه‌شان اشخاصی ناهمگن را جای می‌دهند که عموما با آداب و رسوم زندگانی اشرافی آشنایی ندارند و در نتیجه آشفتگی‌ها بر می‌انگیزند و سرانجام هر یک از گوشه‌ای فرا می‌روند.

"بروز آشفتگی در هیچ‌ خانه‌ای ناگهانی نیست، بین شکاف چوبها، تای ملافه‌ها، درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند. به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزای پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند.

در خانه ادریسی‌ها زندگی به روال همیشه بود."
این آغاز روایت یک خانه است که هم موضوع نگاه نویسنده است و هم طرز نگاه او را از آن خود کرده‌است. هم منظره‌های اصلی روایت را معین داشته است. و هم به ساخت صلیبی داستان بدل گشته است تا تصویر اصلی رمان را برای تعمیم به جامعه و جهان فراهم آورد. البته این آغاز، خود یادآور آغاز یکی از بزرگترین رمان‌های جهان نیز هست، و غزاله علیزاده به نشانه ادای دین به آموزه‌هایی که از تجربه و سنت رمان جهان فراگرفته، بر حرمت آنا کارنین در این آغاز تاکید کرده است(مختاری، ۱۳۷۷): همه خانواده‌های خوشبخت به هم شبیهند. اما تیره‌بختی یک خانواده بدبخت مخصوص به خود اوست. در خانه ابلونسکی همه چیز وارونه شده بود.

ساکنان خانهٔ ادریسی‌ها

خانم ادریسی : مادر خانواده ادریسی و پیرزنی است مادر سه فرزند: پدر وهاب، لقا و رحیلا او مسن‌ترین فرد خانواده ادریسی است.
لقا: دوشیزه‌ای حدودا چهل ساله که از مردان گریزان است و معمولا در انزوای اتاق خود به نواختن پیانو مشغول است.
وهاب: پسری سی‌ساله که شکسته ‌شده است و بیشتر نشان می‌دهد، شانه‌های لاغری دارد و نوه خانم ادریسی و برادرزاده لقا و رحیلا است. او در انگلستان درس‌خوانده و بسیار اهل مطالعه است و کتابخانه پر و پیمانی هم دارد.
یاور: پیرمردی که از سال‌های دور پیشکار خانه ادریسی‌هاست و بسیاری از رازهای خانه ادریسی‌ها و ساکنان آن را در سینه دارد.
قهرمان شوکت: کسی که به عنوان یکی از اعضای اصلی آتشخانه در خانه ادریسی‌ها حاضر است و وظیفه‌دارد که نظم خانه را برقرار کند. و همواره با لباس فرمی که مدال‌های مختلفی از عملیات‌های مختلفش از آن آویزان است حاضر می‌شود.

بودجه‌بندی کتاب

کتاب در نخستین چاپ بصورت دو جلدی منتشر شد اما انتشارات توس از چاپ دوم کتاب را با حروفچینی جدید در یک مجلد چاپ کرده است. فصل بندی این کتاب به این صورت است که کل کتاب در چهار بخش روایت می‌شود که هر بخش خود به فصول کوچکتری تقسیم می‌شوند:

بخش اول: سیزده فصل.
بخش دوم: چهارده فصل.
بخش سوم: هجده فصل.
بخش چهارم: ده فصل.

تقدیمیه:

تقدیمیه کتاب خانهٔ ادریسی‌ها
به قلم غزاله علیزاده

غزاله علیزاده در آغاز کتاب با دست خط خود این کتاب را به همراه این متن به مادرش تقدیم کرده‌است (علیزاده،۱۳۷۷):

"پیشکش به قدم‌های مادرم،‌ سرو سبز زندگی من که در پرورش ما قد سرفرازش کمان شد. آزاده‌ی بزرگ برای اینکه برای اینکه زنده بمانم همیشه خرّم باش"
غزاله علیزاده
بیست و پنجم دی‌ماه ۱۳۷۱

چرا باید خانهٔ ادریسی‌ها را خواند:

جلال ستاری این رمان را یک رمان کاملا اسطوره‌گون معرفی می‌کند و اعتقاد دارد که از معدود آثار ادبیات معاصر ایران است که نویسنده‌اش از اسطوره‌ها به شکل صحیحی برای روایتگری بهره برده‌‌است. ستاری معتقد است در باطن خانهٔ ادریسی‌ها و به موازات آنچه در رویه می‌گذرد، نبض حیاتی که بسان رود خروشان در ژرفای خاک جاری است می‌تپد، و همین نگرش نویسنده‌ است که او را به داستان جذب کرده و تا به آخر با آن همراه شده است. (ستاری،۱۳۷۷) ستاری این لایه نهان را، همانند نسج کهنه‌ای که با تار و پود عشق و رویا و کیمیا بافته‌ شده‌است توصیف می‌کند و بعد به این اشاره می‌کند که اگر اینگونه در رمان بنگریم گویی نگاره‌نمایی به دست گرفته‌ایم که با هر چرخشة نگاره‌های گوناگون در برابر دیده‌گانمان به نمایش در می‌آید. ستاری خمیرمایه کار را اینگونه بیان می‌کند که: "من واژه‌ای گویاتر از شوق برای آن نمی‌یابم: شوق عشق، شوق حیات سرمدی، شوق رستاخیز که در پس هر مرگی است و خمیر مایه این جذبه و شوق اشتیاق بی‌گمان عشق است و بیهوده نیست که داستان در عشق‌آباد می‌گذرد در شارستان عشق(همان)." محمد مختاری در مورد کتاب خانه ادریسی‌ها در مقاله «پیچیدگی سرنوشت یک خانه» چنین می‌نویسد: "من رمان‌های بسیار خوانده‌ام که در مرکز توجه و تبلیغات بعضی نقدهای نشریه‌ای نیز قرار داشته‌اند. اما بارها از یک جمله تا یک صفحه، و از یک عبارت تا یک فصلشان را هم پریده‌ام. خواندنم نیز اصلا آسیب ندیده است. اما خانه ادریسی‌ها، به رغم برخی گرفتاری‌ها یا کم‌توجهی‌ها به تعهد‌های خود در تصویر اصلی رمان و توصیف‌ها یا پرداخت شخصیت‌ها، در مجموع خواهان دقت و پژه خواننده است". از این رو مختاری به خوانندگان آسان‌گیر داستانهای سهل یادآور می‌شود که با داستان سهلی روبرو نیستند، و آنان را به دقت نظر بیشتر در روایت و به ویژه زبان داستان، که گرایشی به رمزگونگی هم دارد، فرا می‌خواند (مختاری،‌ ۱۳۷۷).

برای آنانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

مجوز

نشر و تغییر نام

جوایز

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

کاربر mahnam : گمان می‌کنم رمان خانه‌ی ادریسی‌ها یکی از قوی‌ترین آثار جدی ادبیات ایران باشد و شاید در آن حد که باید خوانده نشده. خوشحالم از اینکه فرصتی پیدا شد تا این اثر از خانم علیزاده را بخوانم و ناراحتم که چرا آن‌قدر وقت نداشتم که پیوسته‌تر بخوانم و بیشتر با کتاب یکی شوم.[۲]
کاربر saman kashi : در ميان رمان‌هاي منتشر شده پس از انقلاب، رمان خانه‌ي ادريسي‌ها از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. اگر بخواهم در يك جمله منظور خود را بيان كنم، بايد عرض كنم كه رمانِ خانهٔ ادریسی‌ها در زمره‌ٔ ادبيات داستانی جدی اين سرزمين قرار مي‌گيرد. همچون آثار گلشیری، بزرگ علوي، چوبک، هدايت، آل‌احمد و چند نفر ديگر كه داستان‌نويسي براي ايشان امري جدي بود نه تفنني.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب

هوادری

استحال و اقتباس

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)

داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)

سبک کتاب

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

نقدهای مثبت

نقدهای منفی

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران

نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

جمله‌های ماندگار کتاب

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

  • اسماعیل‌پور، ابوالقاسم؛ اولاد، فروغ (۱۳۹۷). اسطوره و نماد در ادبیات و هنر. تهران: چشمه.

پیوند به بیرون