شمیم بهار: تفاوت میان نسخهها
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
|پیشه = نویسنده، منتقد، استاد دانشگاه | |پیشه = نویسنده، منتقد، استاد دانشگاه | ||
|سالهای فعالیت = از | |سالهای فعالیت = از ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۱ | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها = | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
|استاد = | |استاد = | ||
|علت شهرت = مجله اندیشه و هنر | |علت شهرت = مجله اندیشه و هنر | ||
|تأثیرگذاشته بر = [[بیژن الهی]]، [[آیدین آغداشلو]]، [[قاسم هاشمینژاد]] و ... | |تأثیرگذاشته بر = [[بیژن الهی]]، [[آیدین آغداشلو]]، [[قاسم هاشمینژاد]]، خسرو دهقان، بهزاد رحيميان،بهروز افخمی و... | ||
|تأثیرپذیرفته از = | |تأثیرپذیرفته از = | ||
|وبگاه = | |وبگاه = | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
=== | ===آنچه از زندگی او میدانیم=== | ||
شمیم بهار متولد 1317 نویسندهی نوگرا و جریانگریز، ناشر و منتقد ادبی و سینمایی جریانساز ایران در دهههای چهل و پنجاه شمسی است. <ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.karaketab.com/blog/387-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1|عنوان =کتابهای شمیم بهار}}</ref> او پس از پایان دورهٔ متوسطه، به انگلستان میرود و در آنجا مشغول به تحصیل در رشتهٔ سینما میشود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.khoroosjangi.com/1394/12/22/%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1/|عنوان =و/ اما/ شمیم بهار | |||
|}}</ref>در سن ۲۵ یا ۲۶ سالگی به ایران برمیگیرد. در آن زمان دکتر[[ناصر وثوقی]] مجلهٔ [[اندیشه و هنر]] را منتشر میکرد. شمیم بهار توانست اعتماد وثوقی را بهدست آورد و سردبیری بخش ادبیات و هنرهای مجله به او سپرده شد. آن دوره از مجلهٔ اندیشه و هنر، استثناء بود و فضایی برای جوانانی مشتاق، مثل شمیم بهار،آیدین آغداشلو، علی گلستانه، بیژن الهی و...بهوجود آمد که ایشان توانستند بهنحو احسن از این فضا استفاده کنند. شمیم بهار در این مجله چندین بار درست بهنوشتن نقد سینمایی زد که اکثرا با نگاهی بدبینانه نوشته شدهبود. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://mana-ravanbod.blogspot.com/2018/05/blog-post_27.html/|عنوان =نگاهی به عکسی از شمیم بهار، آیدین آغداشلو و دکتر ناصر وثوقی}}</ref> در همین مجله بود که او داستانهای کوتاهش را منتشر کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.karaketab.com/blog/387-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1|عنوان =کتابهای شمیم بهار}}</ref>{{سخ}} | |||
[[پرونده:31975786 193484767956313 1072099351196598272 n.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''قرارهای هفتگی ناهار{{سخ}} در راست شمیم بهار و در چپ آیدین آغداشلو'''</center>]] | |||
همچنین بازگشت او به ایران، مقارن با زمانی شد که [[بهرام بیضایی]] ریاست دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را برعهده گرفتهبود. بیضایی در آن دوره، از استعدادهای جوان و روشنفکران تازه پاگرفته دعوت بهعملآورد تا به عنوان استاد در دانشکدهٔ هنرهای زیبا مشغول بهکار شوند. از جملهٔ ایشان شمیم بهار بود که سینما درس میداد و شاگردان زیادی همچون خسرو دهقان، بهزاد رحیمیان، داود مسلمی، بهمن طاهری، بهروز افخمی و سیامک شایقی را نیز تربیت کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.facebook.com/notes/parviz-jahed/%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1/10151522434389278/|عنوان =اسطورهای بهنام شمیم بهار}}</ref>{{سخ}} | |||
همچنین تاجاییکه میدانیم بهار بهعنوان ناشر، مؤسسهٔ پنجاهویک را راه انداخت و در آن آثار افرادی مثل [[بهمن فرسی]]، [[قاسم هاشمینژاد]]، [[غزاله علیزاده]]، [[بیژن الهی]]، [[شهرنوش پارسیپور]] و ... را چاپ کرد. در عمر اندک این انتشارات که نهایتا توسط ساواک بسته شد<ref>{{یادکرد ژورنال |عنوان=با اجازهٔ شمیم بهار }}</ref>، کتابهای ارزشمندی در ادبیات مدرن ایران با ظواهری متمایز از منظر قطع و طرح جلد چاپ شد.<ref> {{یادکرد وب|نشانی=https://web.archive.org/web/20110909023204/http://gol-ku.blogspot.com/2010_01_01_archive.html/|عنوان =صندلی بگذاریم و بنشینیم و تاریخ پرافتخار نقدمان را نظاره کنیم!}}</ref>{{سخ}} | |||
از سال ۵۱ تا کنون خبری از بهار دردست نیست. وی خود را از چشم هر رسانهای پنهان داشته و گفته میشود تنها با عدهای انگشتشمار از جمله دوست قدیمیاش، [[آیدین آغداشلو]] در ارتباط است. نقل است که از قدیمالایام هرهفته او همراه با دوستان خود قرار ناهار دارد و در رستورانی دور هم جمع میشوند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://azarm.persianblog.ir/QL36pqExLECb917W3Nrj-%D8%B4%D9%85%D9%8A%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D9%85%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%AF/|عنوان =شميم بهار افسوس مي شود ...}}</ref> روایت است که او بهدلیل بهایی بودن نتوانست پس از انقلاب فرهنگی، در دانشگاه به ادامهٔ تحصیل بپردازد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.facebook.com/notes/parviz-jahed/%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1/10151522434389278/|عنوان =اسطورهای بهنام شمیم بهار}}</ref> | |||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۴۰: | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://rasaaneh.com/2014/10/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%D9%85%D9%88%D9%85//|عنوان =یادداشتهای شخصی(از شمیم بهار تا سموم زمستان – مصائب بیژن الهی در آنسوی هستی) | * {{یادکرد وب|نشانی= http://rasaaneh.com/2014/10/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%D9%85%D9%88%D9%85//|عنوان =یادداشتهای شخصی(از شمیم بهار تا سموم زمستان – مصائب بیژن الهی در آنسوی هستی) | ||
|ناشر = وبگاه رسانه|تاریخ = مهر ۱۳۹۳|تاریخ بازدید = ۷تیر۱۳۹۸}} | |ناشر = وبگاه رسانه|تاریخ = مهر ۱۳۹۳|تاریخ بازدید = ۷تیر۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.khoroosjangi.com/1394/12/22/%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%B4%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1/|عنوان =و/ اما/ شمیم بهار | |||
|ناشر = وبگاه خروس جنگی|تاریخ = ۲۲ اسفند ۱۳۹۴|تاریخ بازدید = ۸تیر۱۳۹۸}} | |||
* {{یادکرد وب|نشانی=https://web.archive.org/web/20110909023204/http://gol-ku.blogspot.com/2010_01_01_archive.html/|عنوان =صندلی بگذاریم و بنشینیم و تاریخ پرافتخار نقدمان را نظاره کنیم! | |||
|ناشر = وبگاه دفترهای سپید بیگناهی|تاریخ = ۲۵/۲/۲۰۱۰|تاریخ بازدید = ۸تیر۱۳۹۸}} | |||
* {{یادکرد وب|نشانی=https://azarm.persianblog.ir/QL36pqExLECb917W3Nrj-%D8%B4%D9%85%D9%8A%D9%85-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D9%85%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%AF/|عنوان =شميم بهار افسوس مي شود ... | |||
|ناشر = وبلاگ شمال از شمال غربی|تاریخ = ۲۷/۹/۲۰۰۲|تاریخ بازدید = ۸تیر۱۳۹۸}} |
نسخهٔ ۸ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۳
شمیم بهار | |
---|---|
شمیم بهار در منزل بیژن الهی[۱] | |
زمینهٔ کاری | نویسندگی، نقد فیلم، نقد داستان، تدریس |
زادروز | ۱۳۱۷ |
محل زندگی | تهران، انگلستان |
نام(های) دیگر |
فرامرز خیبری |
پیشه | نویسنده، منتقد، استاد دانشگاه |
مدرک تحصیلی | کارشناسی سینما |
دلیل سرشناسی | مجله اندیشه و هنر |
اثرگذاشته بر | بیژن الهی، آیدین آغداشلو، قاسم هاشمینژاد، خسرو دهقان، بهزاد رحيميان،بهروز افخمی و... |
شمیم بهار داستاننویس، مدرس دانشگاه و منتقد ایرانی بود.
بهار داستانهایش را در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ در دورهٔ پنجم مجلهٔ اندیشه و هنر چاپ کرد. داستانهایی که توصیفی از بحران نومیدیهای احساسی روشنفکران اروپادیدهٔ مرفهاست. داستانهایی که به دلیل حضور شخصیتهای پیوسته و تکرارشونده، در کنار هم یک کلیت را تشکیل دادند. کلیتی که بیانگر دغدغهها و اصول رفتاری قشر روشنفکر و شکستخوردهٔ سالهای دههٔ سی و چهل است. تمامی این داستانها مضمونی عاشقانه دارند و به شیوهٔ آثار داستاننویسانی چون سالینجر نوشته شدهاند.[۲]
بهار سرپرست بخش ادبیات و هنر را در مجله معتبر اندیشه و هنر در دهه چهل عهده دار بود و داستانهایش را در همین مجله به چاپ میرساند.[۳]آخرين نوشتههاي شميم بهار در سالهاي دهه پنجاه در مجله انديشه و هنر منتشر شد. از آن پس، بهار خلوت گزيد و به سايه رفت و ديگر مطلقاً رخ نشان نداد و مکتوبي هم از او در هيچ نشريه اي منتشر نشد.[۴]
شمیم بهار و نویسندگان همسبک او را باید از آغازگران مدرنیسم در یک مفهوم فکرى و به خصوص ساختارى دانست. آنها فرایند غیرقابل انکار دورهاى تاریخى هستند که تمایل بهفرمهاى غیررئالیستى و به واقع عینىنما در جامعه ادبى ایران دیده مى شود. کشف ادبیات آمریکا و بازخوانى دقیق آثار سوررئالیستى، اکسپرسیونیستى وحتى رمان نو فرانسوى باعث مىشود ایشان از قالب داستان مرسوم ایرانى که روى به رئالیسم دارد تخطى کرده و راوى فضاهاى بورژواوشاعرانه شوند.[۵]
فعالیت اصلی وی نوشتن نقدهای سینمایی بود که این کار را با جدیت انجام میداد و حتی شنیده شده که وقتی فیلم خوبی میدید، برای نوشتن نقدی بر آن فیلم، چند بار به سینما میرفت و هر بار در جای متفاوتی مینشست تا فیلم را از زوایای مختلف ببیند و دقیقتر دربارهاش بنویسد.
شمیم بهار پس از انقلاب به همکاری خود با نشریههای ادبی ادامه نداد اما جستهگریخته در کار فیلمسازی با کارگردانان جوان همکاریهایی داشتهاست.[۶]
داستانک
هفت سامورائی
انزوا و سکوت خودخواسته شمیم بهار، او را به چهرهای اسرارآمیز و اسطورهای در میان مریدانش تبدیل کردهاست. مجید اسلامی، منتقد سینمایی، در این مورد مینویسد: " چهره ای که شاگردان بهار از او ساخته اند به افسانه میماند. یکی از قصههایی که از او تعریف میکنند این است که روزی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، چند ساعت تمام هفت سامورایی را چنان تحلیل کرد که همه انگشت به دهان ماندند و بعد در پایان گفت که با این حال فیلم را چندان دوست ندارد."[۷]
صاعقه و طوفان
آیدین آغداشلو در رابطه با گوشهنشینی عمدی شمیم بهار و اینکه تمایلی به دیدهشدن نداشت، در جایی میگوید:
«شمیم بهار هم که بهعمد خودش را غیب کرد، هیچچیزی چاپ نکرد و نگذاشت چیزی دربارهاش چاپ کنند، یکی دو باری هم که من در جاهایی بهقولِ سعدی ذکر خیر جمیلش را عنوان کردم، دچار صاعقه و طوفان شدم.»[۸]
دلیل غیبت
آیدین آغداشلو توضیح میدهد که چرا شمیم بهار خود را از فضای ادبی دور کرد:
«براي شميم بهار و بيژن الهي اتفاقِ ناگواري افتاد. يك مؤسسه نشر بهوجود آورده بودند بهاسمِ «پنجاهويك». معلوم نيست ساواك روي چه جنوني ريخت و كتابهاي اينها را خمير كرد. آدمهايي كه با ادبياتِ صرف سروكار داشتند. اين بر روحيهشان تأثير خيلي تعيينكننده و بدي گذاشت.من فكر ميكنم، شميم بهار تلختر شد. شايد از همان زمان كه آن اتفاق افتاد و ساواك آن مداخله احمقانه را كرد، ديگر با مسايل با تلخي مواجه شد، تلخي ماند توش. قهركردنش درواقع به اين برميگردد.»[۹]
زبانسرای «شکوه»
آغداشلو آشنایی بهار با زبان انگلیسی را چنین توصیف میکند: «من شميم بهار را اولينبار در كلاس زبان «شكوه» ديدم. رفته بودم انگليسي ياد بگيرم، شميم بهار آنقدر انگليسياش خوب بود كه ميتوانست تدريس كند، اما نميخواست، فقط ميآمد و ميرفت.»[۱۰]
جثهای پر از کتاب
بهمن فرسیِ نمایشنامهنویس از آشناییاش با شمیم بهار چنین میگوید:
«دکتر وثوقی بزرگوار همهکارۀ مجلۀ اندیشه و هنر داستانی به من داد که بخوانم. بعد آمد به سراغش که چطور بود؟ گفتم خوب بود. طرف جوینده است. و میداند چه میکند. آن داستان مال شمیم بهار بود. و در اندیشه و هنر چاپ شد. بعد وثوقی، شمیم را به من معرفی کرد. جثۀ نازک او مانند دیوار اتاقش پر از کتاب بود.»[۱۱]
جدال با جلال
در کارنامهٔ آثار شمیم بهار، مصاحبهای از او با جلال آلاحمد موجود است که در شمارهای که ویژهنامهٔ جلال است در مجلهٔ اندیشه و هنر چاپ شدهاست. مصاحبهشونده که در زمان مصاحبه، ستارهٔ فضای ادبی کشور و نامش در این فضا بسیار معتبر و خبرساز است، از اینکه مصاحبهگری چنین گمنام، اینطور تهور بهخرج میدهد و هیچ چیز را در پرده نمیپوشانَد، جا میخورد و درجایی از مصاحبه سعی دارد تذکری به بهار دهد. مانا روانبد این اتفاق را چنین شرح میدهد:
«[...]در مصاحبهی با جلال آلاحمد یک سوال میکند و جلال میگوید:« سرکار حضرت، یک مقدار دارید بیش از حد این مملکت باهوشی بخرج میدهید» و بهار در جوابش جملهای میگوید که مثل فحش میماند:«میخاهید من حرفمو پس میگیرم؟» و جلال از تک و تا نمیافتد. (حتی بعدها گفتند جلال متن مصاحبه را قبل چاپ دیده و گفته خیلی هم خوب است! یعنی نفهمیده حریف نبوده و پوستش را کندهاند، هم پوست داستانهاش هم مقالات هم فتوادادنهاش.)»[۱۲]
رسمالخط
محسن صبا که از دوستان بسیار نزدیک بیژن الهی بود، در بخشی از یادداشتی که در آن سراسر به شمیم بهار میتازد، در فهم شمیم بهار از ادبیات مدرن تا آن حد شک میکند که او را قادر به فهمیدن رسمالخط بیژن الهی که رسمالخطی مدرن بود، نمیداند:
«آن نیمهشبی را به یاد میآورم که بیژن پس از مشاجرهای سنگین با شمیم بهار از پشت تلفن فریاد میکشید و به من میگفت برایش نامه به انگلیسی نوشتم چون فکر کردم شاید از فارسیی من سر در نیاورد.»[۱۳]
زندگی و تراث
آنچه از زندگی او میدانیم
شمیم بهار متولد 1317 نویسندهی نوگرا و جریانگریز، ناشر و منتقد ادبی و سینمایی جریانساز ایران در دهههای چهل و پنجاه شمسی است. [۱۴] او پس از پایان دورهٔ متوسطه، به انگلستان میرود و در آنجا مشغول به تحصیل در رشتهٔ سینما میشود.[۱۵]در سن ۲۵ یا ۲۶ سالگی به ایران برمیگیرد. در آن زمان دکترناصر وثوقی مجلهٔ اندیشه و هنر را منتشر میکرد. شمیم بهار توانست اعتماد وثوقی را بهدست آورد و سردبیری بخش ادبیات و هنرهای مجله به او سپرده شد. آن دوره از مجلهٔ اندیشه و هنر، استثناء بود و فضایی برای جوانانی مشتاق، مثل شمیم بهار،آیدین آغداشلو، علی گلستانه، بیژن الهی و...بهوجود آمد که ایشان توانستند بهنحو احسن از این فضا استفاده کنند. شمیم بهار در این مجله چندین بار درست بهنوشتن نقد سینمایی زد که اکثرا با نگاهی بدبینانه نوشته شدهبود. [۱۶] در همین مجله بود که او داستانهای کوتاهش را منتشر کرد.[۱۷]
همچنین بازگشت او به ایران، مقارن با زمانی شد که بهرام بیضایی ریاست دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را برعهده گرفتهبود. بیضایی در آن دوره، از استعدادهای جوان و روشنفکران تازه پاگرفته دعوت بهعملآورد تا به عنوان استاد در دانشکدهٔ هنرهای زیبا مشغول بهکار شوند. از جملهٔ ایشان شمیم بهار بود که سینما درس میداد و شاگردان زیادی همچون خسرو دهقان، بهزاد رحیمیان، داود مسلمی، بهمن طاهری، بهروز افخمی و سیامک شایقی را نیز تربیت کرد.[۱۸]
همچنین تاجاییکه میدانیم بهار بهعنوان ناشر، مؤسسهٔ پنجاهویک را راه انداخت و در آن آثار افرادی مثل بهمن فرسی، قاسم هاشمینژاد، غزاله علیزاده، بیژن الهی، شهرنوش پارسیپور و ... را چاپ کرد. در عمر اندک این انتشارات که نهایتا توسط ساواک بسته شد[۱۹]، کتابهای ارزشمندی در ادبیات مدرن ایران با ظواهری متمایز از منظر قطع و طرح جلد چاپ شد.[۲۰]
از سال ۵۱ تا کنون خبری از بهار دردست نیست. وی خود را از چشم هر رسانهای پنهان داشته و گفته میشود تنها با عدهای انگشتشمار از جمله دوست قدیمیاش، آیدین آغداشلو در ارتباط است. نقل است که از قدیمالایام هرهفته او همراه با دوستان خود قرار ناهار دارد و در رستورانی دور هم جمع میشوند.[۲۱] روایت است که او بهدلیل بهایی بودن نتوانست پس از انقلاب فرهنگی، در دانشگاه به ادامهٔ تحصیل بپردازد.[۲۲]
شخصیت و اندیشه
شمیم بهار و نقد سینمایی
شمیم بهار با این که بیش از چند نقد فیلم (مجموعا 12 نقد) ننوشت اما به خاطر سبک غیرمتعارف نوشته هایش، شهرت بسیاری پیدا کرد و مریدان و مقلدان زیادی یافت. نوشتههای شمیم بهار در نظرسنجی سال 1373 مجله نقد سینما از چهلوچهار منتقد و سینمایینویس در مورد بهترین نوشتههای عمرشان، بالاترین رأی را آورد.
بهار منتقد باسواد اما سخت گیر و نخبه گرایی بود و کمتر دیده ام که نقد مثبتی بر فیلمی نوشته باشد و تقریبا هرچه نقد از بهجا مانده، منفی بودهاست. از جمله نقدهای منفی او بر خشت و آینه ابراهیم گلستان و خانه سیاه است فروغ فرخزاد.
در میان نقدهایش، تنها دو نقد مثبت بر فیلم های الدورادو (هاوارد هاوکس) و ادیسه فضایی (استنلی کوبریک)، می توان یافت. از دید او فیلم های آگراندیسمان (آنتونیونی) و سامورایی (ژان پیر ملویل) در حد متوسط اند و فیلم هایی مثل بانی و کلاید آرتور پن، خشت و آینه و خانه سیاه است، بی ارزش تلقی شدهاند.[۲۳]
شمیم بهار در نقد فیلم "خشت و آینه" ابراهیم گلستان نوشت: "خشت و آینه فیلم بسیار بدی است با همه عیب ها و تظاهرهای هنرمندانه ای که اکثرا در فیلم اول یک فیلمساز متوسط به چشم می خورد. یک کل نیست. توانایی گفتن حرف هایش را ندارد.""[۲۴]
شمیم بهار در این نقد نتوانست دلایل سینمایی کافی برای بد بودن فیلم "خشت و آینه" ارائه کند و تنها به کلی گویی بسنده کرده است. او با همین شیوه به فیلم "سیاوش در تخت جمشید" فریدون رهنما حمله کرده و می نویسد:
" سیاوش در تخت جمشید، بیش از هرچیز نمایشگر درماندگی است. درماندگی ترحم انگیز یک کرو لال مادرزاد که واداشته شده باشد دریافت مشخص اش را از آنچه شنیده برای دیگران بازگو کند. از نو توضیح می دهم تا ازین مثال شک به ادبیات پردازی نرود. سیاوش در تخت جمشید تلاش عبثی چنان رقت انگیز است که تنها به سخنرانی الکن می توان مانندش کرد. چرا که سیاوش در تخت جمشید مبین چیزی جز این نیست که کارگردان فیلم حرفی برای گفتن ندارد، سخنی نمی تواند بگوید." [۲۵]
وی با همین لحن و قاطعیت، فیلم "خانه سیاه است" فروغ فرخزاد را که یکی از شاهکارهای سینمای مستند دنیاست، رد کرده و آن را "اثری نادرست و دروغین" معرفی می کند: " خانه سیاه است به کارگردانی فروغ فرخزاد، فیلم بدی نیست و کاش بد بود، فیلم اثری است نادرست که نشان می دهد سازندگان آن از ابتدایی ترین اصول سینمایی بی خبرند... خسته شدم از نوشتن کلمه چرا و بی آن که در انتظار جوابی باشم از پرسیدن. حالا دیگر دیر شده. جواب را می بایست فیلم می داد و توانایی گفتنش نبود حیف از کشتن این همه وقت."[۲۶]
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران
آیدین آغداشلو
شمیم بهار بزرگِ همه ما بود و من او را در نسبت با خودم معلم و مقتدا میدانم.شمیم بهار که پرتوِ وجود و حضورش مرا بَر کشید و نمیدانم اگر شمیم بهار را در زندگیام نمیدیدم چهطور آدمی میشدم. این تأثیر بود و همچنان هم هست.[۲۷]
قاسم هاشمینژاد
ایشان(شمیم بهار) در همان عنفوان جوانی بر دانش ادب غربی مسلط بودند. ایشان را، گذشته از هنرهای دیگر، تنها کسی می شناسم که بر دانش درام احاطه دارند و دقایق و ظرایف آن را می شناسند. (فضل جای دیگر نشیند.) من شخصا بسیار چیزها از ایشان آموخته ام. خیلی از همدوره ها و دوستان من مثل من از ایشان آموخته اند.[۲۸]
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ شاهرخ، حمید. دیروز.
- ↑ «کتابهای شمیم بهار».
- ↑ «شمیم بهار، مرد همیشه پنهان دنیای هنر».
- ↑ بهار پس از نیمقرن.
- ↑ «این شمیم بهار کجاست؟».
- ↑ «شمیم بهار، مرد همیشه پنهان دنیای هنر».
- ↑ «اسطورهای بهنام شمیم بهار».
- ↑ با اجازهٔ شمیم بهار.
- ↑ با اجازهٔ شمیم بهار.
- ↑ با اجازهٔ شمیم بهار.
- ↑ پیوستن پيگير و گسستن پيگير.
- ↑ «نگاهی به عکسی از شمیم بهار، آیدین آغداشلو و دکتر ناصر وثوقی».
- ↑ «یادداشتهای شخصی(از شمیم بهار تا سموم زمستان – مصائب بیژن الهی در آنسوی هستی)».
- ↑ «کتابهای شمیم بهار».
- ↑ «و/ اما/ شمیم بهار».
- ↑ «نگاهی به عکسی از شمیم بهار، آیدین آغداشلو و دکتر ناصر وثوقی».
- ↑ «کتابهای شمیم بهار».
- ↑ «اسطورهای بهنام شمیم بهار».
- ↑ با اجازهٔ شمیم بهار.
- ↑ «صندلی بگذاریم و بنشینیم و تاریخ پرافتخار نقدمان را نظاره کنیم!».
- ↑ «شميم بهار افسوس مي شود ...».
- ↑ «اسطورهای بهنام شمیم بهار».
- ↑ «اسطورهای بهنام شمیم بهار».
- ↑ دربارهی یک تجربهی سینمایی.
- ↑ توضیحی دربارهی «سیاوش در تحت جمشید».
- ↑ پژواکها، خانه سیاه است.
- ↑ با اجازهٔ شمیم بهار.
- ↑ کجای کار ایستادهایم.
منابع
- همایون، حسن. «بهار پس از نیمقرن». روزنامه ایران، ش. ۶۸۸۷ (۸ مهر ۱۳۹۷): ۸.
- شاهرخ، حمید (۱۳۹۷). دیروز. تهران: رشدیه. شابک ۹۷۸۶۰۰۹۶۶۰۴۴۵.
- بهار، شمیم. «پژواکها، خانه سیاه است». مجله اندیشه و هنر چهارم، ش. ۸ (مهر ۱۳۴۲).
- بهار، شمیم. «دربارهی یک تجربهی سینمایی». مجله اندیشه و هنر چهارم (بهمن ۱۳۴۴).
- بهار، شمیم. «توضیحی دربارهی «سیاوش در تحت جمشید»». مجله اندیشه و هنر چهارم (آذر ۱۳۴۶).
- غلامی، احمد و شیما بهرهمند. «با اجازهٔ شمیم بهار». شرق، ش. ۳۲۳۶ (۱۴ شهریور ۱۳۹۷).
- بهرهمند، شیما. «پیوستن پيگير و گسستن پيگير». شرق، ش. ۱۳۹۶ (۲۹اسفند۱۳۹۵).
- «کجای کار ایستادهایم». شرق، ش. ۲۰۰۸ (۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳).
پیوند به بیرون
- «کتابهای شمیم بهار». وبگاه کاراکتاب، ۱دی۱۳۹۴. بازبینیشده در ۷تیر۱۳۹۸.
- «شمیم بهار، مرد همیشه پنهان دنیای هنر». وبگاه هفت، ۲۷آذر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۷تیر۱۳۹۸.
- «این شمیم بهار کجاست؟». وبلاگ پراکنده از فرزاد حسنی، ۱۹/۵/۲۰۱۰. بازبینیشده در ۷تیر۱۳۹۸.
- «اسطورهای بهنام شمیم بهار». صفحه فیسبوک پرویز جاهد، ۸/۱۱/۲۰۱۲. بازبینیشده در ۷تیر۱۳۹۸.
- «نگاهی به عکسی از شمیم بهار، آیدین آغداشلو و دکتر ناصر وثوقی». وبلاگ روایت روانبد، ۶ خرداد ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۷تیر۱۳۹۸.
- «یادداشتهای شخصی(از شمیم بهار تا سموم زمستان – مصائب بیژن الهی در آنسوی هستی)». وبگاه رسانه، مهر ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۷تیر۱۳۹۸.
- «و/ اما/ شمیم بهار». وبگاه خروس جنگی، ۲۲ اسفند ۱۳۹۴. بازبینیشده در ۸تیر۱۳۹۸.
- «صندلی بگذاریم و بنشینیم و تاریخ پرافتخار نقدمان را نظاره کنیم!». وبگاه دفترهای سپید بیگناهی، ۲۵/۲/۲۰۱۰. بازبینیشده در ۸تیر۱۳۹۸.
- «شميم بهار افسوس مي شود ...». وبلاگ شمال از شمال غربی، ۲۷/۹/۲۰۰۲. بازبینیشده در ۸تیر۱۳۹۸.