فرزانه طاهری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[پرونده: DIDAR.jpg|200px|thumb|left|دیدار و گفتوگو با فرزانه طاهری]] | [[پرونده: DIDAR.jpg|200px|thumb|left|دیدار و گفتوگو با فرزانه طاهری]] | ||
'''فرزانه طاهری''' مترجم ادبی و مدیر [[بنیاد هوشنگ گلشیری]] است که پس از درگذشت او [[جایزهٔ گلشیری]] را نیز به عهده گرفته است. | |||
<center>* * * * *</center> | |||
'''فرزانه طاهری''' در تهران زاده شد. پدرش پرویز طاهری افسر شهربانی و مادرش اقدس خیرالدین زنی اهل كتاب و ادبیات بود. فرزانه پس از پایان مدرسه، رشته ادبیات را در دانشگاه تهران ادامه داد. سپس با [[هوشنگ گلشیری]]، نویسنده سرشناس ایرانی ازدواج كرد و یک پسر و یک دختر به دنیا آورد. {{سخ}} طاهری از زمان تحصیل به كار ترجمه میپرداخت. پس از آن نیز مدتی در حوزهٔ علوم مركز نشر دانشگاهی به ویراستاری مشغول شد و مدتی نیز در مركز مطالعات و تحقیقات شهرسازی - معماری ایران به كارهای ترجمه و ویراستاری پرداخت. اما بعد از آن حرفهٔ ترجمه را بهطور جدی و تخصصی در پیش گرفت و به زودی در محافل فرهنگی به عنوان یک مترجم دقیق و آگاه شناخته شد. او در زمینههای ادبیات داستانی، روانشناسی، شهرسازی و معماری، علوم سیاسی ترجمه میكند. پس از درگذشت هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۷۹، فرزانه طاهری مدیریت [[بنیاد هوشنگ گلشیری]] را برعهده گرفت.<ref name=گیلان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83071054/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D8%B4%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA |عنوان=فرزانه طاهری:ترجمه در ایران آشفته بازار غریبی است |ناشر=سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، استان گیلان }}</ref> | |||
{{سخ}} پسرش '''باربد''' در ایران است و در زمینه هنرهای تجسمی، پرفورمنس، اینستالیشن و... فعالیت میکند. دخترش '''غزل''' هم در مقطع دکترای شیمی تحصیل کرده است و در فرانسه روزنامهنگار است. <ref name=ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92081610251/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%DA%AF%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF |عنوان= گلشیری از من جوانتر بود |ناشر=سایت خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا}}</ref> | |||
==داستانک== | |||
===وقتی کتاب تنها پناهت باشد=== | |||
فرزانه چهارساله بود که مادرش فوت کرد. این غم برای دخترکی دور مانده از مادر و خانوادهٔ مادری سخت بود. تابستانها که به شمال میرفت و به خانوادهٔ مادری سر میزد، از کتابهای آنها میخواند و خودش را تسکین میداد . جایی که همه کتابخوان بودند و او کافی بود دست دراز کند و از قفسه کتابی بردارد و بخواند. تا هم غمش سبک شود هم ذهنش پربار . تا اینکه به دبیرستان رفت و حالا خودش میتوانست برای خودش کتاب انتخاب کند.<ref name=ایسنا"/> | |||
===فرزانهٔ مترجم چطور زاده شد؟=== | |||
با پولتوجیبیهایش کتاب میخرید و میخواند، دلش قرص بود که کتابخانهای دارد و میخواند و میخواند. وقتی زندگی مشترک را با [[هوشنگ گلشیری]] شروع کرد و کتابهایش را به خانهٔ مشترکشان برد، کتابهایش مانند قطرهای در برابر دریا و اقیانوس بود. اینبار مثل تشنهای که به دریا برسد، بیمحابا شروع به خواندن کرد. فضای خانه و آدمهایی که میدید، تبادل خواندهها و همهٔ اینها برای ساختنِ فرزانهٔ مترجم بسیار مهم بود.<ref name=ایسنا"/> | |||
===داستانکهای انتشار=== | ===داستانکهای انتشار=== | ||
===داستانک عشق=== | ===داستانک عشق=== | ||
=== | |||
===استادی که چشم او را به ادبیات جدی گشود=== | |||
عشق به ادبیات به طور جدی از دوران دانشجویی در او شکل گرفت. دانشجو بودن تنها دلیل توجه به ترجمه نبود بلکه استادی از دانشگاه تهران،اسن عشق را شعلهور کرد. '''داوران''' استاد دانشگاه تهران، چشم او را به ادبیات جدی گشود. او باعث شد '''فرزانه''' به جای خواندن زبان انگلیسی به سمت خواندن ادبیات انگلیسی برود، واین آغاز راه او بود.<ref name=ایسنا"/> | |||
===داستانک شاگرد=== | ===داستانک شاگرد=== | ||
===داستانک مردم=== | ===داستانک مردم=== | ||
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود=== | ===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود=== | ||
===داستانکهای دشمنی=== | ===داستانکهای دشمنی=== | ||
===داستانکهای دوستی=== | ===داستانکهای دوستی=== | ||
===داستانکهای قهر=== | ===داستانکهای قهر=== | ||
===داستانکهای آشتیها=== | ===داستانکهای آشتیها=== | ||
===داستانک نگرفتن جوایز=== | ===داستانک نگرفتن جوایز=== | ||
===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است=== | ===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است=== | ||
===داستانکهای دارایی=== | ===داستانکهای دارایی=== | ||
===زندگی زیر سایهٔ آفتاب=== | |||
۲۱ سال زندگی مشترک داشتن با[[هوشنگ گلشیری| گلشیری]] نه ساده است نه بیحاصل. آدم خودش هرقدر هم که بزرگ باشد ممکن است برود توی حاشیه و دیگر در کنار آفتاب درخشانی مثل گلشیری دیده نشود؛ اما '''فرزانه''' باید باشی تا هیچگاه در سایه نمانی؛ بلکه همه وقت در زیر آفتاب او بدرخشی. {{سخ}} | |||
::«او بر زندگی من تابید و من در آفتاب حضور او چون گیاهی بالیدم.» | |||
{{سخ]] هر دو با هم کتاب خواندند، با هم متون کهن ادبی را دوره کردند و با هم داستانهای گلشیری را میخواندندو هیچکدام بر دیگری سایه نینداخت. .<ref name=همشهری">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.hamshahrionline.ir/news/422662/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%DA%AF%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%85|عنوان= در زندگی با گلشیری هیچگاه در سایه نبودم|ناشر=سایت همشهری آنلاین }}</ref> | |||
===داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)=== | ===داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)=== | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۱۷: | ||
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ||
«نمیتوانم ادعا کنم که برنامه مدونی برای ترجمههایم دارم یا داشتهام. هرگز. بعضی وقتها یک تصادف بوده است. منتها اینکه تصمیم بگیرم که کاری را ترجمه کنم، شاید مواردی به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تاثیر داشته است.»<ref name=آفتاب">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92081610251/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%DA%AF%D9%84%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF |عنوان= جهان برای نویسندگان ما واقعا کوچک شده است|ناشر=سایت آفتاب}}</ref> | |||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
هیچگاه در ترجمه به دنبال جستوجوی کتابی که نویسنده آن فرد شاخصی باشد نبودهام، بلکه شاخصهای من برای انتخاب کتاب بیشتر شرایط زمانی و کشش موضوع آن کتاب برای خواننده است و صادقانه بگویم تا کتابی را خودم دوست نداشته باشم ترجمه نمیکنم. | هیچگاه در ترجمه به دنبال جستوجوی کتابی که نویسنده آن فرد شاخصی باشد نبودهام، بلکه شاخصهای من برای انتخاب کتاب بیشتر شرایط زمانی و کشش موضوع آن کتاب برای خواننده است و صادقانه بگویم تا کتابی را خودم دوست نداشته باشم ترجمه نمیکنم. | ||
درواقع اگر نتوانم با کتاب مورد نظرم برای ترجمه ارتباط برقرار کنم آن کتاب را ترجمه نمیکنم و بدون اغراق بگویم که عاشقانه کتابهایم را ترجمه کردهام. مترجم نباید به بهانه نیافتن واژه فارسی معادل با واژهای از زبان دیگر طفره برود و باید دامنه لغات خود را گسترش دهد.<ref name=همشهری"/> | درواقع اگر نتوانم با کتاب مورد نظرم برای ترجمه ارتباط برقرار کنم آن کتاب را ترجمه نمیکنم و بدون اغراق بگویم که عاشقانه کتابهایم را ترجمه کردهام. مترجم نباید به بهانه نیافتن واژه فارسی معادل با واژهای از زبان دیگر طفره برود و باید دامنه لغات خود را گسترش دهد.<ref name=همشهری"/> | ||
{{سخ}}من بیشتر به سمت ترجمهٔ نظریه و نقد رفتهام. به خاطر اینکه خیالم راحت است که کار منتشر میشود بیآنکه بخواهد تکهپاره شود. <ref name=آفتاب"/> | |||
===موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران=== | |||
===همراهیهای سیاسی=== | ===همراهیهای سیاسی=== | ||
===مخالفتهای سیاسی=== | ===مخالفتهای سیاسی=== |
نسخهٔ ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۷
فرزانه طاهری | |
---|---|
فرزانه طاهری، مترجم | |
زمینهٔ کاری | مترجم |
زادروز | ۱۶ آبان ۱۳۳۷ تهران |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
بنیانگذار | جایزهٔ گلشیری |
همسر(ها) | هوشنگ گلشیری [۱] |
فرزندان | غزل و باربد [۱] |
فرزانه طاهری مترجم ادبی و مدیر بنیاد هوشنگ گلشیری است که پس از درگذشت او جایزهٔ گلشیری را نیز به عهده گرفته است.
فرزانه طاهری در تهران زاده شد. پدرش پرویز طاهری افسر شهربانی و مادرش اقدس خیرالدین زنی اهل كتاب و ادبیات بود. فرزانه پس از پایان مدرسه، رشته ادبیات را در دانشگاه تهران ادامه داد. سپس با هوشنگ گلشیری، نویسنده سرشناس ایرانی ازدواج كرد و یک پسر و یک دختر به دنیا آورد.
طاهری از زمان تحصیل به كار ترجمه میپرداخت. پس از آن نیز مدتی در حوزهٔ علوم مركز نشر دانشگاهی به ویراستاری مشغول شد و مدتی نیز در مركز مطالعات و تحقیقات شهرسازی - معماری ایران به كارهای ترجمه و ویراستاری پرداخت. اما بعد از آن حرفهٔ ترجمه را بهطور جدی و تخصصی در پیش گرفت و به زودی در محافل فرهنگی به عنوان یک مترجم دقیق و آگاه شناخته شد. او در زمینههای ادبیات داستانی، روانشناسی، شهرسازی و معماری، علوم سیاسی ترجمه میكند. پس از درگذشت هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۷۹، فرزانه طاهری مدیریت بنیاد هوشنگ گلشیری را برعهده گرفت.[۲]
پسرش باربد در ایران است و در زمینه هنرهای تجسمی، پرفورمنس، اینستالیشن و... فعالیت میکند. دخترش غزل هم در مقطع دکترای شیمی تحصیل کرده است و در فرانسه روزنامهنگار است. [۳]
داستانک
وقتی کتاب تنها پناهت باشد
فرزانه چهارساله بود که مادرش فوت کرد. این غم برای دخترکی دور مانده از مادر و خانوادهٔ مادری سخت بود. تابستانها که به شمال میرفت و به خانوادهٔ مادری سر میزد، از کتابهای آنها میخواند و خودش را تسکین میداد . جایی که همه کتابخوان بودند و او کافی بود دست دراز کند و از قفسه کتابی بردارد و بخواند. تا هم غمش سبک شود هم ذهنش پربار . تا اینکه به دبیرستان رفت و حالا خودش میتوانست برای خودش کتاب انتخاب کند.[۳]
فرزانهٔ مترجم چطور زاده شد؟
با پولتوجیبیهایش کتاب میخرید و میخواند، دلش قرص بود که کتابخانهای دارد و میخواند و میخواند. وقتی زندگی مشترک را با هوشنگ گلشیری شروع کرد و کتابهایش را به خانهٔ مشترکشان برد، کتابهایش مانند قطرهای در برابر دریا و اقیانوس بود. اینبار مثل تشنهای که به دریا برسد، بیمحابا شروع به خواندن کرد. فضای خانه و آدمهایی که میدید، تبادل خواندهها و همهٔ اینها برای ساختنِ فرزانهٔ مترجم بسیار مهم بود.[۳]
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
استادی که چشم او را به ادبیات جدی گشود
عشق به ادبیات به طور جدی از دوران دانشجویی در او شکل گرفت. دانشجو بودن تنها دلیل توجه به ترجمه نبود بلکه استادی از دانشگاه تهران،اسن عشق را شعلهور کرد. داوران استاد دانشگاه تهران، چشم او را به ادبیات جدی گشود. او باعث شد فرزانه به جای خواندن زبان انگلیسی به سمت خواندن ادبیات انگلیسی برود، واین آغاز راه او بود.[۳]
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای دارایی
زندگی زیر سایهٔ آفتاب
۲۱ سال زندگی مشترک داشتن با گلشیری نه ساده است نه بیحاصل. آدم خودش هرقدر هم که بزرگ باشد ممکن است برود توی حاشیه و دیگر در کنار آفتاب درخشانی مثل گلشیری دیده نشود؛ اما فرزانه باید باشی تا هیچگاه در سایه نمانی؛ بلکه همه وقت در زیر آفتاب او بدرخشی.
- «او بر زندگی من تابید و من در آفتاب حضور او چون گیاهی بالیدم.»
{{سخ]] هر دو با هم کتاب خواندند، با هم متون کهن ادبی را دوره کردند و با هم داستانهای گلشیری را میخواندندو هیچکدام بر دیگری سایه نینداخت. .[۴]
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگ قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
در بخشی از یادداشت ابوتراب خسروی آمده است: «حکایت فرزانه طاهری روایت زن بردبار و فداکار روزگار ماست؛ زنی از جنس فرهیختگی و شرافت که مدیریت زندگی مشترک خود و بزرگواری چون هوشنگ گلشیری را بر عهده داشت و شانه به شانه او با شکل زندگی و تلاشش اصرار بر توسعه فرهنگی جامعه ما داشت و حتما دارد. موضوع بر سر شناخت آن سوی سکه هویت گلشیری است، که بیشک فرزانه طاهری بود که با زندگی پربار و زحماتش آن روی هویت گلشیری را بازتاب میداد؛ پشتوانهای که به مدد او گلشیری نقش خود را در ادبیات و فرهنگ ما ایفا کرد.»
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
«نمیتوانم ادعا کنم که برنامه مدونی برای ترجمههایم دارم یا داشتهام. هرگز. بعضی وقتها یک تصادف بوده است. منتها اینکه تصمیم بگیرم که کاری را ترجمه کنم، شاید مواردی به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تاثیر داشته است.»[۵]
تفسیر خود از آثارش
هیچگاه در ترجمه به دنبال جستوجوی کتابی که نویسنده آن فرد شاخصی باشد نبودهام، بلکه شاخصهای من برای انتخاب کتاب بیشتر شرایط زمانی و کشش موضوع آن کتاب برای خواننده است و صادقانه بگویم تا کتابی را خودم دوست نداشته باشم ترجمه نمیکنم.
درواقع اگر نتوانم با کتاب مورد نظرم برای ترجمه ارتباط برقرار کنم آن کتاب را ترجمه نمیکنم و بدون اغراق بگویم که عاشقانه کتابهایم را ترجمه کردهام. مترجم نباید به بهانه نیافتن واژه فارسی معادل با واژهای از زبان دیگر طفره برود و باید دامنه لغات خود را گسترش دهد.[۴]
من بیشتر به سمت ترجمهٔ نظریه و نقد رفتهام. به خاطر اینکه خیالم راحت است که کار منتشر میشود بیآنکه بخواهد تکهپاره شود. [۵]
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
آثار ترجمه شده
كلیسای جامع، نوشته ریموند كارور ، خانم دلوی، نوشته ویرجینیا وولف، عطش آمریكایی، نوشته ریچارد رایت ، مسخ از فرانتس كافكا به همراه «دربارهٔ مسخ» از ولادیمیر ناباكوف، مردی دیگر؛ مصاحبه با گراهام گرین، نوشته ماری فرانسواز آلن، ادبیات روس: گفتارهایی دربارهٔ نیكولای گوگول، ایوان تورگنیف، نوشته ولادیمیر ناباكوف ،مبانی نقد ادبی، نوشته ویلفرد گرین و دیگران، داستان كوتاه؛ از مجموعه مكتبها، سبكها و اصطلاحهای ادبی و هنری، نوشته یان رید، عناصر داستان، نوشته رابرت اسكولز، استعاره؛ از مجموعه مكتبها، سبكها و اصطلاحهای ادبی و هنری، نوشته ترنس هاوكس، معمای آقای ریپلی، نوشته پاتریشیا هایاسمیت ،راستی آخرین بار پدرت را كی دیدی؟، نوشته بلیك ماریسن، ،نظریه ادبی (معرفی بسیار مختصر)، نوشته جاناتان كالر، درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات، نوشته رابرت اسكولز، كلود سیمون، نوشته جورج جی لنارد بخشی از كارهای ترجمه این بانوی ارزشمند است.[۲]
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «هوشنگ گلشیری». سایت سیتی تومپ.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «فرزانه طاهری:ترجمه در ایران آشفته بازار غریبی است». سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، استان گیلان.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ «گلشیری از من جوانتر بود». سایت خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «در زندگی با گلشیری هیچگاه در سایه نبودم». سایت همشهری آنلاین.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «جهان برای نویسندگان ما واقعا کوچک شده است». سایت آفتاب.
منابع
پیوند به بیرون
- «در زندگی با گلشیری هیچگاه در سایه نبودم». سایت همشهری آنلاین.
- «فرزانه طاهری:ترجمه در ایران آشفته بازار غریبی است». سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی، استان گیلان.