عناصر داستان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ثریا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
ثریا (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۵: خط ۴۵:
====درونمایه؛ مضمون Theme====  
====درونمایه؛ مضمون Theme====  
درونمایه یا مضمون، فکر اصلی و مسلط در هر اثر هنری است، خط یا رشته‌‌ای که در خلال اثر کشیده می‌شود و عناصر آن را به یکدیگر پیوند می‌‌دهد؛ به بیانی دیگر، درونمایه را به‌عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کرده‌‌اند که نویسنده در داستان اعمال می‌‌کند. درونمایه تمام عناصر داستان را انتخاب می‌‌کند. این عناصر عبارت‌اند از «موضوع»، «شخصیت»، «عمل» و نتیجه حاصل از «پیرنگ» و هر عنصر دیگری که نویسنده برای عرضه داشت کل معنا و ساختار داستانش به کار می‌‌گیرد. <ref name="واژه‌نامه"> {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= میرصادقی|نام=جمال|پیوند نویسنده=جمال میرصادقی|عنوان=واژه‌نامهٔ هنر داستان‌نویسی |سال=۱۳۹۵|ناشر= کتاب مهناز |مکان=تهران|شابک=۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰}}</ref>
درونمایه یا مضمون، فکر اصلی و مسلط در هر اثر هنری است، خط یا رشته‌‌ای که در خلال اثر کشیده می‌شود و عناصر آن را به یکدیگر پیوند می‌‌دهد؛ به بیانی دیگر، درونمایه را به‌عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کرده‌‌اند که نویسنده در داستان اعمال می‌‌کند. درونمایه تمام عناصر داستان را انتخاب می‌‌کند. این عناصر عبارت‌اند از «موضوع»، «شخصیت»، «عمل» و نتیجه حاصل از «پیرنگ» و هر عنصر دیگری که نویسنده برای عرضه داشت کل معنا و ساختار داستانش به کار می‌‌گیرد. <ref name="واژه‌نامه"> {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= میرصادقی|نام=جمال|پیوند نویسنده=جمال میرصادقی|عنوان=واژه‌نامهٔ هنر داستان‌نویسی |سال=۱۳۹۵|ناشر= کتاب مهناز |مکان=تهران|شابک=۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰}}</ref>
 
{{سخ}}[[جمال میرصادقی]] معتقد است در میان عناصر داستان، پنج عنصر، نقش تعیین‌کنندۀ بیشتری از عناصر دیگر دارند و آن‌ها عبارت‌اند از: درونمایه، شخصیت، پیرنگ، صحنه و شیوۀ نگارش. <ref name="عناصر داستان"> {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= میرصادقی|نام=جمال|پیوند نویسنده=جمال میرصادقی|عنوان=واژه‌نامهٔ هنر داستان‌نویسی |سال=۱۳۹۵|ناشر= کتاب مهناز |مکان=تهران|شابک=۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰}}</ref>
[[جمال میرصادقی]] معتقد است در میان عناصر داستان، پنج عنصر، نقش تعیین‌کنندۀ بیشتری از عناصر دیگر دارند و آن‌ها عبارت‌اند از: درونمایه، شخصیت، پیرنگ، صحنه و شیوۀ نگارش. <ref name=''عناصر داستان''>{{پک| میرصادقی |۱۳۹۱|ک= عناصر داستان }}</ref>


====شخصيت و شخصيت‌پردازی====
====شخصيت و شخصيت‌پردازی====

نسخهٔ ‏۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۵

عناصر داستان به‌مثابه یک ارکستر
داستان زیبا، سمفنونی منسجمی است که در آن ساختار، موقعیت، شخصیت، ژانر و ایده پیوندی ناگسستنی دارند. نویسنده باید برای هماهنگ کردن این عناصر به مطالعهٔ عناصر داستان بپردازد چنانکه گویی این عناصر سازهای یک ارکسترند، نخست به صورت مجزا و سپس در کنار هم. [۱]

* * * * *

داستان در میان ملل جهان سابقه‌ای طولانی دارد و در مسیر طولانی و پرفراز و نشیب خود، شاهد تحولات، تغییرات، پیشرفت‌های زیاد و عمیق و نیز اشکال مختلف بوده است. داستان دارای بافت هندسی و ترکیب خاص و دارای عناصر ویژه‌ای بود ه و هست به‌طوری‌که آن را از سایر اشکال و فنون ادبی متمایز می‌سازد و در این میان داستان هنری معاصر، علاوه بر دارا بودن عناصر عمومی و مشترک در داستان، دارای عناصر و اجزای خاصی است که همهٔ این عناصر در هماهنگی کامل و نظام‌مند در خدمت پیام و اندیشه داستان هستند.

داستان معمولاً با مقدمه‌ای دربارهٔ اندیشهٔ اصلی آغاز می‌شود تا ذهن خواننده از ابتدا برای فهم بهتر و پیگیری آسان‌تر حوادث بعدی آماده شود. آنگاه اندکی پس از شروع داستان، در روند طبیعی آن، گره ایجاد می‌شود تا خواننده و شنونده تشویق شود و خود را در باز کردن گره ایجادشده سهیم و شریک بداند؛ به‌عبارت‌دیگر، داستان با سرآغاز شروع می‌شود و سپس با حوادث و درگیری‌ها پیش می‌رود. این تقابل به تضاد و نقطه‌ای اوج یا بحران می‌رسد و مخاطب داستان در اوج احساسات و تأملات به سر می‌برد و آنگاه گره ایجادشده آرام‌آرام گشوده می‌شود و کار داستانی از نقطه اوج، رو به نشیب می‌نهد و پایان می‌یابد. [۲]

داستان در مقایسه با اشکال هنری دیگر، با واقعیت ساختار وجودی انسان تناسب و ارتباط بیشتری دارد. انگیزهٔ حقیقت‌جویی در وجود انسان باعث می‌شود داستان بیش از هر اثر هنری دیگر در او تأثیر بگذارد. داستان اجزا و عناصری دارد که در قالب خاصی ریخته می‌شوند تا به‌طور منظم و هم آهنگ و در راستای تأمین هدفی فکری حرکت کنند. [۳]


عناصر داستان

هر داستانی براي شكل‌گيری خود از ساختار و عناصری تشكيل می‌شود كه با هنرمندی و خلاقيت داستان‌نويس به صورت يک داستان کامل، ظهور و نمود می‌يابد و داستان‌نويس با كمک اين عناصر به آفرينش پيكرهٔ داستان می‌پردازد. [۴] داستان كوتاه از عناصر مختلفی تشكيل شده است كه عبارت‌اند از: طرح ( Plot)

  1. موضوع
  2. درون‌مايه
  3. شخصيت و شخصيت‌پردازي
  4. زاويهٔ ديد
  5. پيرنگ
  6. صحنه
  7. گفت‌وگو
  8. لحن
  9. فضا
  10. زبان
  11. زمان
  12. مكان
  13. حادثه
  14. سبک
  15. تكنيک


ارکان داستان با یکدیگر رابطه متقابل دارند و در تعریف هر عنصر از بقیهٔ عناصر کمک گرفته می‌شود. عناصر داستان شبکه درهم‌تنیده‌ای با یکدیگر به وجود می‌آورند. شخصیت وقتی پیدا شود، بلافاصله به راه افتاده و شروع به انجام عمل می‌کند. در داستان نمی‌توان شخصیتی آفرید و او را معطل گذاشت. لااقل این شخصیت فکر می‌کند و فکر خود نوعی عمل داستانی است و اگر در فکر خود خاطرات گذشته را مرور کند. اعمال گذشته را به خاطر خواهد آورد. هر شخصیتی به‌محض آفرینش نیاز به زمان و مکان دارد. شخصیت بدون زمان و مکان معنی ندارد؛ بنابراین هیچ‌کدام از عناصر داستان را نمی‌توان از دیگری جدا کرد و به‌طور مجزا به آن نگریست. [۴]
هنری جیمز در مقاله خود تحت عنوان هنر داستان می‌پرسد:

«مگر شخصیت چیزی است جز آنچه حادثه قصه تعیین می‌کند و مگر در حادثه چیزی جز تشریح و تصویر اشخاص قصه می‌تواند باشد؟ و رخداد چیست؟ مگر در تعریف شخصیت ما چه چیزی در آن می‌جوییم و می‌یابیم؟ زنی که دست‌هایش را روی میز گذاشته و به شما باحالتی خاص می‌نگرد یک رخداد است اگر نیست فکر می‌کنم مشکل بتوان گفت که چه چیز است؟» [۴]


در میان عناصر داستان دو عنصر نقش کلیدی و اساسی دارند و آن دو شخصیت و عمل است. اهمیت این دو بعد به حدی است که گاهی اوقات داستان‌ها را بر اساس اهمیتی که به هرکدام از این دو داده‌شده تقسیم می‌کنند. [۴]
بسیاری از صاحب‌نظران شخصیت را مهم‌ترین عنصر داستان دانسته‌اند. [۴]
یونسی معتقد است: «مهم‌ترین عنصر منتقل‌کننده تم داستان و مهم‌ترین عامل طرح داستان شخصیت داستانی است.» ویرجینیا وولف می‌گوید: «من معتقدم که سروکار همه رمان‌ها فقط با شخصیت است. برای طرح و ترسیم شخصیت است که قالب رمان را طرح افکنده‌اند و پرورش داده‌اند؛ و چه قالبی بهتر از رمان برای طرح و ترسیم شخصیت که خود قالبی است هم ناشیانه و پرگوی و غیر نمایشی و هم پرمایه و سرشار از انعطاف‌پذیری و تحرک و زندگی.» لارانس پراین معتقد است که یک خواننده خوب بیشتر به شخصیت‌ها که اعمال را انجام می‌دهند توجه می‌کند تا به اعمالی که شخصیت‌ها انجام می‌دهند و براهنی عقیده دارد که عامل شخصیت، محوری است که تمامیت قصه برمدار آن می‌چرخد. کلیه عوامل دیگر؛ عینیت، کمال، معنا و مفهوم و حتی علت وجودی خود را از عامل شخصیت کسب می‌کنند؛ و مگر قصه‌ای می‌توان یافت که در آن دگرگون شدن شخصیت موجبات دگرگونی حوادث، جدال‌ها، طرح و توطئه و سایر عوامل دیگر را فراهم نیاورد؟ آیا قصه می‌تواند چیزی جز رشد و تکامل شخصیت قهرمان در طول زمان باشد؟ آیا می‌توان قصه‌ای پیدا کرد که در آن شخصیتی واقعی یا مستعار یا تمثیلی نباشد. [۴]

درونمایه؛ مضمون Theme

درونمایه یا مضمون، فکر اصلی و مسلط در هر اثر هنری است، خط یا رشته‌‌ای که در خلال اثر کشیده می‌شود و عناصر آن را به یکدیگر پیوند می‌‌دهد؛ به بیانی دیگر، درونمایه را به‌عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کرده‌‌اند که نویسنده در داستان اعمال می‌‌کند. درونمایه تمام عناصر داستان را انتخاب می‌‌کند. این عناصر عبارت‌اند از «موضوع»، «شخصیت»، «عمل» و نتیجه حاصل از «پیرنگ» و هر عنصر دیگری که نویسنده برای عرضه داشت کل معنا و ساختار داستانش به کار می‌‌گیرد. [۵]
جمال میرصادقی معتقد است در میان عناصر داستان، پنج عنصر، نقش تعیین‌کنندۀ بیشتری از عناصر دیگر دارند و آن‌ها عبارت‌اند از: درونمایه، شخصیت، پیرنگ، صحنه و شیوۀ نگارش. [۶]

شخصيت و شخصيت‌پردازی

پیرنگ

صحنه

شیوۀ نگارش

پانویس

  1. مک‌کی، داستان ساختار، سبک و اصول فیلمنامه‌نویسی.
  2. بستانی، اسلام و هنر.
  3. پروینی، خلیل. «نگاهی به داستان و اجزای تشکیل دهنده آن». مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی. 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ «رابطه عناصر داستان با یکدیگر». سایت دریچه. 
  5. میرصادقی، جمال (۱۳۹۵). واژه‌نامهٔ هنر داستان‌نویسی. تهران: کتاب مهناز. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰.
  6. میرصادقی، جمال (۱۳۹۵). واژه‌نامهٔ هنر داستان‌نویسی. تهران: کتاب مهناز. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰.

منابع

  1. مک‌کی، رابرت (۱۳۸۲). داستان ساختار، سبک و اصول فیلمنامه‌نویسی. تهران: هرمس. شابک ۹۶۴۳۶۳۰۴۳۹.
  2. میرصادقی، جمال (۱۳۹۴). عناصر داستان. تهران: سخن. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۷۲۷۶۳۵.
  3. میرصادقی، جمال (۱۳۹۵). واژه‌نامهٔ هنر داستان‌نویسی. تهران: کتاب مهناز. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۵۳۸۲۶۰.
  4. بستانی، محمود (۱۳۷۱). اسلام و هنر. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.
  5. پروینی، خلیل. «نگاهی به داستان و اجزای تشکیل دهنده آن». مجلهٔ دانشکدهٔ ادبایت و علوم انسانی.