حمیدرضا صدر: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) جایگزینی صفحه با '{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | نام = حمیدرضا صدر | تصویر = حمیدرضا-صدر-.jp...' برچسب: جایگزین شد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
وقتی صدر شروع به تحلیل فوتبال میکند، زمان به سرعت یک مسابقه هیجانانگیز سریع میگذرد. مردم با صدای صدر در دل تاریخ فوتبال سفر میکنند، یاد به یادماندیترین روزهای زندگیشان میافتند و گاهی وقتی نام اسطورهشان را میبرد، با یک آه حسرت درد نبودن اسطورهشان در مستطیل سبز را فرومیخورند. | |||
حمیدرضا صدر فرزند یک ارتشی که روحیه فرهنگی او باعث شد تا او از اول ابتدایی برای حمیدرضا معلم خصوصی عربی و خط بگیرد و فرصتی فراهم کند تا او در دوران ابتدایی بر زبان انگلیسی مسلط شود. | |||
حمیدرضا در خانوادهای به دنیا آمد، که هر فرزندش در یک گوشه از ایران به دنیا میآمدند. سهم حمیدرضا مشهد بود. او در سال 1334 در مشهد به دنیا آمد. اقامت او در مشهد زیاد طولانی نبود و در شش ماهگی به تهران بازگشت و از آنجا عازم سنندج شد. کردستان و کرمانشاه شهرهایی است که او را به یاد دوران شیرین کودکی میاندازد. | |||
روزهای جوانی حمیدرضا در دانشگاه و البته ورزشگاه امجدیه شب بود. همان جایی که او دوربین عکاسی به قول خودش خیلی خوبش را به دست میگرفت و از همان جایگاه تماشاگران از بازیکن محبوبش عکس میانداخت. | |||
وقتی در دهه 70 میلادی تیم محبوبش در لیگ ایران منحل شد، او فقط نگریست بلکه برای تیم عقاب کتاب [[پسری روی سکوها]] را نوشت تا با کتابش روی سکوها بروی و به تماشای تیمی بنشینی که حمیدرضا شیدا و عاشقش بود. | |||
علایق صدر کم کم داشت بزرگ میشد، موهای سفید صورتش فقط از درد تیمهای کوچک نبود که با یک مشت پول ستارههای خود را از دست میدهند. از فرهنگ شاه و شاهزادگی بود که از بچگی با آن آشنا بود. او اشرافزاده بود که از نگاه بالا به پایین متنفر بود، بوی این تنفر در برگ برگ صفحات کتاب[[تو در قاهره خواهی مرد]] میشود. کتابی که آنقدر خوب بود که برنده گرانترین جایزه ادبی ایران شد و جایزهادبی جلال را برد. | |||
==داستانک== | ==داستانک== |
نسخهٔ ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۵
حمیدرضا صدر | |
---|---|
اشرافزادهای که شاهزاده نبود | |
زمینهٔ کاری | نویسنده و منتقد سینما |
زادروز | ۲۸اسفند۱۳۳۴ مشهد |
کتابها | تو در قاهره خواهی مرد پسری روی سکوها از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و... |
همسر(ها) | مهرزاد دولتی |
فرزندان | دختر |
مدرک تحصیلی | کارشناسی اقتصاد دکتری شهرسازی |
دانشگاه | تهران و لیدز |
حمیدرضا صدر نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال که گرانترین جایزه ادبی ایران را برد.
وقتی صدر شروع به تحلیل فوتبال میکند، زمان به سرعت یک مسابقه هیجانانگیز سریع میگذرد. مردم با صدای صدر در دل تاریخ فوتبال سفر میکنند، یاد به یادماندیترین روزهای زندگیشان میافتند و گاهی وقتی نام اسطورهشان را میبرد، با یک آه حسرت درد نبودن اسطورهشان در مستطیل سبز را فرومیخورند. حمیدرضا صدر فرزند یک ارتشی که روحیه فرهنگی او باعث شد تا او از اول ابتدایی برای حمیدرضا معلم خصوصی عربی و خط بگیرد و فرصتی فراهم کند تا او در دوران ابتدایی بر زبان انگلیسی مسلط شود. حمیدرضا در خانوادهای به دنیا آمد، که هر فرزندش در یک گوشه از ایران به دنیا میآمدند. سهم حمیدرضا مشهد بود. او در سال 1334 در مشهد به دنیا آمد. اقامت او در مشهد زیاد طولانی نبود و در شش ماهگی به تهران بازگشت و از آنجا عازم سنندج شد. کردستان و کرمانشاه شهرهایی است که او را به یاد دوران شیرین کودکی میاندازد. روزهای جوانی حمیدرضا در دانشگاه و البته ورزشگاه امجدیه شب بود. همان جایی که او دوربین عکاسی به قول خودش خیلی خوبش را به دست میگرفت و از همان جایگاه تماشاگران از بازیکن محبوبش عکس میانداخت. وقتی در دهه 70 میلادی تیم محبوبش در لیگ ایران منحل شد، او فقط نگریست بلکه برای تیم عقاب کتاب پسری روی سکوها را نوشت تا با کتابش روی سکوها بروی و به تماشای تیمی بنشینی که حمیدرضا شیدا و عاشقش بود. علایق صدر کم کم داشت بزرگ میشد، موهای سفید صورتش فقط از درد تیمهای کوچک نبود که با یک مشت پول ستارههای خود را از دست میدهند. از فرهنگ شاه و شاهزادگی بود که از بچگی با آن آشنا بود. او اشرافزاده بود که از نگاه بالا به پایین متنفر بود، بوی این تنفر در برگ برگ صفحات کتابتو در قاهره خواهی مرد میشود. کتابی که آنقدر خوب بود که برنده گرانترین جایزه ادبی ایران شد و جایزهادبی جلال را برد.