مدیر مدرسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تکراری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
تکراری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:
===مدیر مدرسه در یک دقیقه===
===مدیر مدرسه در یک دقیقه===
داستان مدیر مدرسه در وزارت فرهنک شروع می‌شود. همان جایی که مدیر مدرسه از فساد اداری مدد می‌گیرد تا حکم مدیریت خود را دریافت کند. مدیر مدرسه که از درس دادن اباطیل به بچه‌های نفهم خسته شده، خود را از چاله معلمی به چاه مدیریت می‌اندازد، دبستانی که او مدیریت را در آن آغاز می‌کند، یک مدرسه دورافتاده است که ملاکی به امید بالارفتن قیمت ملک و املاکش ساخته و ویرانه‌ای است که مدیر می‌خواهد آبادش کند. داستان‌های مدیر و شخصیت‌های داستان فیلمی است که روی دور تند گذاشته‌اند. آن قدر تند که از شکسته شدن ترکه توسط مدیر تا ضرب و شتم دانش‌آموز فاعل چند لحظه بیشتر نباید صبر کنی.
داستان مدیر مدرسه در وزارت فرهنک شروع می‌شود. همان جایی که مدیر مدرسه از فساد اداری مدد می‌گیرد تا حکم مدیریت خود را دریافت کند. مدیر مدرسه که از درس دادن اباطیل به بچه‌های نفهم خسته شده، خود را از چاله معلمی به چاه مدیریت می‌اندازد، دبستانی که او مدیریت را در آن آغاز می‌کند، یک مدرسه دورافتاده است که ملاکی به امید بالارفتن قیمت ملک و املاکش ساخته و ویرانه‌ای است که مدیر می‌خواهد آبادش کند. داستان‌های مدیر و شخصیت‌های داستان فیلمی است که روی دور تند گذاشته‌اند. آن قدر تند که از شکسته شدن ترکه توسط مدیر تا ضرب و شتم دانش‌آموز فاعل چند لحظه بیشتر نباید صبر کنی.
===گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
===شخصیت‌های گمنام داستان مدیر مدرسه===
شخصیت‌های داستان مدیر مدرسه گمنام‌اند. همه یکدیگر را به صنف و شغل می‌شناسند. در هیچ کجای داستان شما نام مشاهدت نمی‌کنید. راوی داستان مدیر مدرسه است. مدیر قد است. قد بودنش را خودش می‌گوید در اولین جمله کتاب: از در که وارد شدم. سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. او خودش را در داستان معرفی نمی‌کند اما در برخورد با شخصیت‌های داستان دل مهربان او را می‌شناسی. از عیادت معلمین تصادفی و زندانی تا دلسوزی برای مادر ناظم مدرسه.
معلمین مدرسه باهم فرق می‌کنند هم خُلقاً و هم خَلقاً. اما یک ویژگی مشترک دارند هیچ کدامشان دغدغه تعلیم و تربیت ندارند. از معلم کلاس سوم که کار سیاسی می‌کند تا معلم کاردستی کلاس پنجم که عکس لخت را به دانش‌آموز داده تا برایش قاب عکس کند. در کنار معلمین فراش و ناظم مدرسه است. فراشی که معلمین مدرسه با پول قرض گرفتن از او مشکل دیردادن حقوقشان را حل می‌کنند و ناظمی که همه‌کاره مدرسه است و بیشتر او مدرسه را اداره می‌کند تا مدیر.
===دلیل شهرت===
===دلیل شهرت===
===تقدیم‌شده به===
 
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
===چرا باید این کتاب را خواند===
===چرا باید این کتاب را خواند===


==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
===داستانک‌ها===
===داستانک‌ها===
====مجوز====
 
====نشر و تغییر نام====
====جوایز====
====جلسات نقد و بررسی====
====جلسات نقد و بررسی====
====اهدا====
 
====بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی====
====بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی====
====اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور====
====اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور====
====تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب====
====هوادری====
==== استحال و اقتباس====


===سال‌شمار کتاب===
 
 
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
===محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)===
 
===داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)===
===سبک کتاب===
===سبک کتاب===
===پیشینهٔ کتاب===
===پیشینهٔ کتاب===

نسخهٔ ‏۴ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۳

مدیر مدرسه
نویسندهجلال آل‌احمد
ناشرجامه داران
محل نشرتهران
تاریخ نشر1337
تعداد صفحات112
موضوعداستان
سبکرئالیسم
زبانفارسی
نوع رسانهکتاب

مدیر مدرسه سرآغاز استفاده‌ای متفاوت از ادبیات داستانی است.

* * * * *

وقتی مدیر مدرسه جلال چاپ شد، مردم در تلاش بودند تا تحقیر کودتای 32 را فراموش کنند. آل‌احمد بعد از چند کتاب تصمیم گرفته بود در سن 35 سالگی با قلمش مدیر مدرسه شود. او در داستانش از تمام اصطلاحات عامیانه مدد می‌گیرد تا اثبات کند مسیر روشنفکری، غرب نویسی نیست، درد مردم نویسی است. به عقیقده منقدان مدیر مدرسه جلال بهترین اثر اوست. دلیل موفقیتش گچ تخته خوردن جلال است. جلال معلم است و حالا با قلمش می‌خواهد به دتیای مدیریت سفر کند، از راهروهای پیچ در پیچ وزارت فرهنگ عبور کند و خود را به مدرسه‌ای دوردست برساند که هر کدام از شخصیت‌هایش، قصه‌ای به بلندای قصه‌های هزار و یک شب دارند.


برای آن‌هایی که نام مدیر مدرسه جلال را نمی‌دانند؟

وقتی داستان نویس شروع به شخصیت‌پردازی می‌کند، یکی از دغدغه‌هایش می‌شود نام شخصیت‌ها. او وقتی می‌خواهد برای شخصیت‌هایش نام بگذارد مانند یک پدر است که می‌خواهد بر روی فرزندانش اسم بگذارد. مدیر مدرسه پدر خوبی ندارد، انگار نویسنده نمی‌خواهد اسامی هیچ صفتی را به شخصیت‌ها نسبت دهند. به نظر می‌رسد، او می‌خواهد با بی‌نام کردن نام مدیر مدرسه وسایر شخصیت ها، کاری کند تا تمام مردم شهر با هر نام ولقبی مدیر مدرسه شوند و از زندگی‌زدگی خود در آن دوران خسته شوند و با یک فرم استعفا اعلام کنند که می‌خواهند به جای پست دولتی، نشان آدمیت بگیرند.

مدیر مدرسه و یقه‌گیری جلال از جمال‌زاده

برای یک جوان 35 ساله که جدی‌ترین داستانش را نوشته است. باید خیلی جذاب باشد که توسط پدر داستان‌نویسی معاصر نقد شود. اما جلال پاسخ جمال‌زاده را که نه تنها داستان او را نقد کرده بلکه به تمجید و تعریف هم از آن پرداخته، با مخلصمیم و چاکریم نمی‌دهد، جلال خطاب به جمال‌زاده می‌گوید:آنچه سرکار یک اثر ادبی پنداشته‌اید، اصلا کار ادبی نیست. کار بی‌ادبی ا‌ست؛ و راستش را بخواهید کار زندگی و مرگ است و به همین دلیل به جان بسته است. آن صفحات لعنتی‌ است ابدی، تفی‌ست به روی این روزگار. شما مملکت خودتان را نمی‌شناسید و با آن‌ همه روان‌شناسی که باید خوانده باشید، هنوز نمی‌دانید که عکس‌العمل چنین فساد عظمایی، چنان تقوای بی‌نام و نشانی‌ست که من چون بارها در زندگی‌ام دیده‌ام، در «مدیر مدرسه» سراغ داده‌ام.

مدیر مدرسه در یک دقیقه

داستان مدیر مدرسه در وزارت فرهنک شروع می‌شود. همان جایی که مدیر مدرسه از فساد اداری مدد می‌گیرد تا حکم مدیریت خود را دریافت کند. مدیر مدرسه که از درس دادن اباطیل به بچه‌های نفهم خسته شده، خود را از چاله معلمی به چاه مدیریت می‌اندازد، دبستانی که او مدیریت را در آن آغاز می‌کند، یک مدرسه دورافتاده است که ملاکی به امید بالارفتن قیمت ملک و املاکش ساخته و ویرانه‌ای است که مدیر می‌خواهد آبادش کند. داستان‌های مدیر و شخصیت‌های داستان فیلمی است که روی دور تند گذاشته‌اند. آن قدر تند که از شکسته شدن ترکه توسط مدیر تا ضرب و شتم دانش‌آموز فاعل چند لحظه بیشتر نباید صبر کنی.

شخصیت‌های گمنام داستان مدیر مدرسه

شخصیت‌های داستان مدیر مدرسه گمنام‌اند. همه یکدیگر را به صنف و شغل می‌شناسند. در هیچ کجای داستان شما نام مشاهدت نمی‌کنید. راوی داستان مدیر مدرسه است. مدیر قد است. قد بودنش را خودش می‌گوید در اولین جمله کتاب: از در که وارد شدم. سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. او خودش را در داستان معرفی نمی‌کند اما در برخورد با شخصیت‌های داستان دل مهربان او را می‌شناسی. از عیادت معلمین تصادفی و زندانی تا دلسوزی برای مادر ناظم مدرسه. معلمین مدرسه باهم فرق می‌کنند هم خُلقاً و هم خَلقاً. اما یک ویژگی مشترک دارند هیچ کدامشان دغدغه تعلیم و تربیت ندارند. از معلم کلاس سوم که کار سیاسی می‌کند تا معلم کاردستی کلاس پنجم که عکس لخت را به دانش‌آموز داده تا برایش قاب عکس کند. در کنار معلمین فراش و ناظم مدرسه است. فراشی که معلمین مدرسه با پول قرض گرفتن از او مشکل دیردادن حقوقشان را حل می‌کنند و ناظمی که همه‌کاره مدرسه است و بیشتر او مدرسه را اداره می‌کند تا مدیر.

دلیل شهرت

چرا باید این کتاب را خواند

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

جلسات نقد و بررسی

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

سبک کتاب

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

نقدهای مثبت

نقدهای منفی

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران

نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

جمله‌های ماندگار کتاب

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

پیوند به بیرون