مصطفی مستور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:


===تفسیر خود از آثارش===
===تفسیر خود از آثارش===
در داستان‌های من نه مسائل سیاسی وجود دارد که بخواهم به کسی طعنه بزنم و نه مسائل طنز که باعث خنده شود، اما باید بگویم که این نوع کتاب‌ها که مسائل سیاسی و طنز را در خود جای نداده‌اند، دست به دست شده، خوانده می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد. این موضوع یک هشدار جدی اجتماعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.


وقت نوشتن در مورد آن‌چه که می‌خواهم بگویم فکر می‌کنم و به مخاطب فکر نمی‌کنم. بدین معنا که به چگونه گفتن داستان به او فکر می‌کنم.


===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران===
===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران===

نسخهٔ ‏۲۵ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۲

مصطفی مستور
نام اصلی مصطفی
زمینهٔ کاری داستان‌نویس، مترجم، نمایشنامه‌نویس
زادروز اهواز
ملیت ایرانی
محل زندگی اهواز

مصطفی مستور داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مترجم و برنده جوایز ادبی است که بیشتر او را به واسطه داستان‌های عاشقانه و فلسفی‌اش می‌شناسیم. برخلاف چیزهایی که تاکنون نوشته، رشته تحصیلی‌اش مهندسی عمران است.

مستور در ادبیات داستانی امروز ایران نویسنده‌ای مطرح و بحث‌برانگیز است. نخستین داستان او در سال ۱۳۷۰ در مجله کیان منتشر شد. در فاصله‌های ۱۳۷۰ تا ۷۶ چند داستان کوتاه دیگر را در مجله کیان به چاپ رساند که در سال ۱۳۷۷ به عنوان نخستین اثر خود، آن‌ها را با نام «عشق رو پیاده‌رو» منتشر کرد. از کتاب استقبال چندانی نشد اما دو سال بعد نشر مرکز رمان کوتاهی از او را با نام «روی ماه خداوند را ببوس» منتشر کرد که با استقبال خوانندگان و منتقدان روبه‌رو شد. این کتاب به عنوان بهترین رمان سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ جایزه قلم رزین را برد. روی ماه خداوند را ببوس ظرف سیزده سال به چهل و شش چاپ رسید و نقدها زیادی را در رسانه‌ها برانگیخت و گرچه چند کارگردان ایرانی برای ساخت فیلم به نویسنده پیشنهاد خرید امتیاز کتاب را داده‌اند، اما مستور هرگز به ساخت فیلمی اقتباسی براساس رمانش تن نداد.

مستور در سال ۱۳۸۲ مجموعه داستان چند روایت معتبر را منتشر کرد. در سال ۱۳۸۳ مجموعه داستان من دانای کل هستم و رمان کوتاه استخوان خوک و دست‌های جذامی از وی منتشر شد. اثری که منتقدان به عنوان سینمایی‌ترین کار نویسنده از آن نام می‌برند. هر سه ذکر شده بسیار تحسین شد؛ به‌طوری‌که استخوان خوک و دست‌های جذامی نامزد جایزه بهترین رمان سال از سوی «انجمن منتقدان مطبوعات» شد و جایزه ادبی اصفهان را به عنوان بهترنی رمان برد. تلاش برای ساخت فیلمی براساس این رمان به دلیل تقاضا برای حذف بخش‌هایی از رمان و مخالفت نویسنده ناکام ماند.

کتاب‌های روی ماه خداوند را ببوس و استخوان خوک و دست‌های جذامی تاکنون به زبان‌های انگلیسی، ترکی، روسی، عربی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند.

در سال ۱۳۸۴ مستور نخستین نمایشنامه‌ خود را با عنوان دویدن در میدان تاریک مین منتشر کرد. نمایشنامه‌ای که برخلاف اسمش، کوششی است در نمایش نوعی درماندگی فلسفی انسان معاصر.

آثار مستور بارها تجدید چاپ شده‌اند و خود او نیز اخیرا در نظرسنجی از دانشجویان دانشگاه‌های تهران، یکی از ده نویسنده محبوب هشتاد سال داستان‌نویسی ایران نام گرفت. ترجمه آثار مستور به زبان مختلف و تدوین هشت پایان‌نامه دانشگاهی در پیوند با آثار او از دیگر نکات شایسته یادآوری است.

چاپ این تعداد اثر در فاصله کمی بیش از دو دهه برای آشنایان وادی پر رنج نشر جذاب است، اما این همه کارنامه مستور نیست و این آثار را نیز باید به اثار داستانی‌اش افزود: پژوهشی کوتاه و بسیار کاربردی با نام مبانی داستان کوتاه، ترجمه‌هایی از داستان‌های ریموند کارور (در قالب دو مجموعه پاکت‌ها و چند داستان دیگر و فاصله و چند داستان دیگر)، ترجمه سرشت و سرنوشت سینمای کریشنف کیشلوفسکی (نوشته مونیکا مورر) و همچنین دو کتاب متفاوت پرسه در حوالی زندگی (روایت‌نگاری بر چهل عکس) و مجموعه شعر دست‌هایت بوی نور می‌دهند.


* * * * *


داستانک

داستانک‌های انتشار

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سوانح عمر

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

علی‌اصغر محمدخانی

دغدغه‌هایی که مستور در حوزه مسائل معنوی و دینی دارد، متفاوت با افرادی است که در این حوزه کار می‌کنند. مستور به‌خوبی با ادبیات داستانی آشنا است و فعالیت‌های میان رشته‌ای درآثارش مشهود است. او با فسفه و دین آشناست و این امر در آثار او بازتاب دارد. علاوه براین مستور به‌خوبی سینما را می‌شناسد و آثار ارائه شده او نشان از دغدغه این نویسنده در این امر مهم دارد. هم‌چنین مسائلی چون عشق، مرگ، زندگی و اندوه در آثارش بازتابی متفاوت با دیگر آثار دارد.

زری نعیمی

یکی از امتیازات آثار مستور درگیری شدید ذهنی است که او ایجاد می‌کند؛ چه با مخاطب چه با منتقد، چه با خواننده حرفه‌ای وعام. با توجه به کارنامه مستور، تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ای را می‌توان درباره او به‌کار گرفت. مستور سخنران، مستور فیلسوف و مستور داستان‌نویس. مستور در حیطه داستان‌نویسی بسیار قوی و قدرتمند است و پسندیده عمل می‌کند، ولی در برخی نقاط نویسنده از حیطه داستان خارج شده و در قالب شخصیت‌ها به صورت سخنران در‌می‌آید. گاه این سخنرانی عرفانی، گاهی عاطفی و گاهی فلسفی است. به نظر من وجود این دو یعنی مستور سخنران و فیلسوف به قسمت داستان‌نویس این نویسنده لطمه‌های جدی وارد کرده است. مستور دو رویکرد فرهنگ قدسی و فرهنگ داستانی و غیر قدسی دارد. نقاطی که فرهنگ قدسی حاکم است اثری از داستان دیده نمی‌شود و نقاطی که فرهنگ داستانی حاکم است ما شکل‌گیری داستانی را می‌بینیم. نکته قابل توجه نگاه مستور به زن است. در جاهایی از اثر زن کاملا قدسی است و زن یک پدیده واقعی و یک موجود بشری در آثارش نیست، بلکه زن در داستان‌های وی پدیده‌ای ماوراءالطبیعی است و حتی از این فراتر زن جایگزین خداوند در هستی است.

علی خدایی

شخصیت‌های آثار مستور مطلب و چیزی اضافه‌تر از خودشان دارند که مصطفی مستور در طول داستان باید تلاش کند این مسائل را به شکل داستانی به خواننده بگوید. البته تلاش هم می‌کند اما اگر ما نمی‌توانیم با آنها رابطه خاصی برقرار کنیم نه به این دلیل است که این اثر ضعیف ارائه شده، چون من به اندازه خود از این اثر لذت برده‌ام، بلکه شاید دلیل این امر آن باشد که نوع کتاب‌هایی که ما در یک دوره خاص می‌خواندیم با این اثر متفاوت بود و این کتاب به سمت جایگاه خاصی در کتابخانه در حرکت است.

غلامرضا خاکی

آثار مستور از این جهت ارزشمند است که قهرمان قصه‌های او علاوه بر تفاوت‌ها در یک چیز مشترک هستند؛ در تجربه یک بیت از مولانا، آنجا که مولانا می‌گوید: جان گشاده سوی بالا بال‌ها/ تن زده‌ اندر زمین چنگال‌ها. قهرمان‌های مستور دچار تضاد نیستند بلکه مستور آن‌ها را به آوردگاه و میدان نبرد با وسوسه‌ها می‌آورد، نبردی که دو ساحت از وجود یک انسان در مسیر معنوی با آن روبه‌روست. به نظر می‌رسد مستور نمی‌تواند از این تفکر عبور کند که گاهی افراد می‌توانند از عشق‌های به پایان رسیده عبور کنند و به این نتیجه برسند که عشق توهمی بیش نبوده. معمولا برای اینکه قهرمان مستور به چنین اظهاری تن ندهد، مستور آنها را در ‌آستانه ترس نگاه می‌دارد؛ اگرچه گاهی در اظهارات قهرمانان مستور اشاراتی می‌شود که نشان می‌دهد این قهرمانان به تکراری و یکسان بودن معشوق‌های زمینی پی‌برده‌اند.

بهرنگ کیاییان

آقای مستور در چند کتاب اخیرشان دست به تجربه تازه‌ای از نظر فرمی زده‌اند که با کتاب‌های اول‌شان تفاوت اساسی دارد. در کتاب «بهترین شکل ممکن» که اسامی شهرها و یا لوکیشن‌هایی که داستان‌ها در آن اتفاق می‌افتد، حس «فقدان» در همه آن‌ها دیده می‌شود.

احمد غلامی

مصطفی مستور نویسنده‌ای مفهوم‌گراست. مفاهیم دینی و اخلاقی و گاه فلسفی گاه حضوری جدی در آثارش دارند. مستور تلاش نمی‌کند که مفهوم‌گرایی‌اش مستور بماند، وبه صراحت آن را بیان می‌کند و پشت آن می‌ایستد.

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

در داستان‌های من نه مسائل سیاسی وجود دارد که بخواهم به کسی طعنه بزنم و نه مسائل طنز که باعث خنده شود، اما باید بگویم که این نوع کتاب‌ها که مسائل سیاسی و طنز را در خود جای نداده‌اند، دست به دست شده، خوانده می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد. این موضوع یک هشدار جدی اجتماعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.

وقت نوشتن در مورد آن‌چه که می‌خواهم بگویم فکر می‌کنم و به مخاطب فکر نمی‌کنم. بدین معنا که به چگونه گفتن داستان به او فکر می‌کنم.

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

نسیم مرعشی

من در آثار داستان‌نویسان زن کمتر دیده‌ام که مطالب عمیق فلسفی یا دریافت‌های عمیق از زندگی مطرح شود اما در اینجا شاهدیم که نویسنده دریافت‌های خودش از زندگی را که واقعی است مورد توجه قرار می‌دهد. این رمان (پاییز فصل آخر سال است) زبان روایت خوبی دارد و در تصویرسازی و تشبیه نیز بسیار موفق است. نویسنده زاویه دید هوشمندانه‌ای انتخاب کرده است. انتخاب اول شخص حرکتی بسیار مدرن برای داستان نویسی است. زمان حال قطعیت گذشته را ندارد و با تردید روایت می‌شود. تا همینجا نیز نوشتن رمان توسط خانم مرعشی که به گمانم روزی دوست داشتند موسیقی‌دان شوند نشانه‌های امیدبخشی دیده می‌شود و به جرات می‌توان گفت که نسیم مرعشی با این کتاب به جمع اندک نویسندگان خوب ما اضافه شده است.

سلینجر

سلینجر نویسنده‌ای بدون نقص است. گاهی اوقات علقه و ارتباطی بین شما و نویسنده یا هنرمندی خاص به‌وجود می‌آید که ناگهان شما مجذوب شخص خاصی می‌شوید و توضیح این مسائل بسیار دشوار است و به علایق و روحیات درونی فرد برمی‌گردد. علاقه من به سلینجر هم به همین شکل است. اگر نویسنده‌ها را به ایستگاه قطار و خواننده‌ها به مسافران تشبیه کنیم، من در ایستگاه سلینجر پیاده می‌شوم و علاقه‌ای به امتحان کردن ایستگاه‌های دیگر ندارم. برای من وقت تلف کردن است که از لحاظ ذهنی خودم را حرام کسانی کنم که در نهایت با من 20 درصد قرابت ذهنی دارند. به قول سهراب قبل از آشنایی با سلینجر «دست‌های ما در پی چیزی می‌گشت». همیشه دنبال نویسنده‌ای می‌گشتم که تمام کارهای او را دوست داشته باشم بعد از دیدن فیلم «پری» داریوش مهرجویی مبهوت ایده‌های فیلم بودم و قدرت بلندشدن از روی صندلی را نداشتم. تیتراژ را دنبال کردم تا رسیدم به جمله برداشتی آزاد از «فرنی و زویی» نوشته سلینجر. بعد از آن به سراغ کارهای او رفتم در آن زمان تنها «دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم» و «ناتوردشت» ترجمه شده بود. اما بعدها که آثارش ترجمه شد و خواندم از آن فیلم خیلی بدم آمد و فکر کردم سلینجر حق داشته که از اقتباس سینمایی بدش بیاید. به هرحال من گمشده خودم اینطور پیدا کردم و از قطار در آن ایستگاه پیاده شدم.

محمد خاتمی

خاتمی سرمایه ملی ماست. نه تنها به دلیل کوشش‌های صمیمانه او در کاستن از فاصله تاریخی اهالی فرهنگ و ساکنان سیاست، بلکه بیش‌تر به این دلیل که به عنوان سیاست‌مداری فرهیخته کوشید تا کلیدواژه‌هایی مانند جامعه مدنی، حقوق شهروندی، آزادی بیان، مدارا با مخالف، قانون‌مداری و کرامت انسانی را در جامعه‌ای که تحقق این مفاهیم برای او همواره نوعی رویا بوده است، طرح و برجسته کند؛ حتی اگر در تثبیت و نهادینه کردن این مفاهیم - به هر دلیل- تا حد زیادی ناکام مانده باشد. در جامعه ما، به دلیل سابقه ذهنی و پیشینه تاریخی‌مان، ترکیب «سیاستمدار محبوب» همواره ترکیب ناآشنا و غریبی بوده است. خاتمی اما با جادوی «صداقت» نمونه دسترس و نزدیکی شد برای تحقق آن ترکیب دور. خاتمی به دلیل پایبندی و تاکیدش بر اصول اخلاقی در هر جامعه‌ای می‌تواند محبوب باشد، به ویژه در جامعه‌ای که اخلاق، غایب بزرگ مناسبات آن است. در جامعه‌ای که صداهای مزاحم و عصبی و گوش‌خراش بار دیگر بالا گرفته‌اند، شنیدن کلمات نرم و گوش‌نواز و صمیمی سیاستمدار همچنان محبوب، خوب است. خیلی خوب است.

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

اعراض و اعتراض

در اخبار خواندم که نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با هدف «تجلیل از قلم متعهد و برجسته» در طرحی موسوم به «چهل قلم» بدون اطلاع و هماهنگی با من، اسم بنده را به عنوان یکی از چهل ویسنده «متعهد و ارزشی» که قرار است در ایام برگزاری چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی تقدیر شوند، قرار داده است. به اطلاع این نهاد و کسانی که این خبر را خوانده‌اند می‌رسانم که من اصولا به معنای متعارف و رایج آقایان «ارزشی و متعهد» نبوده و نیستم. ارزشض و تعهد معیارهایی نیستند که گروهی بر اساس باور‌های خود آن‌ها را تعریف کنند و بعد مدال‌هایی از جنس‌شان بسازند و تصمیم بگیرند این مدال‌ها را به گردن دیگران بیندازند. در باور من، بسیاری از نویسندگان ما، که البته نام‌شان در این فهرست چهل نفره نیست، جزو نویسندگان متعهد و ارزشی هستند: متعهد به ارزش و ارزش‌های انسانی....

نامه به فردوسی‌پور

عادل فردوسی‌ پور عزیز همین اول بگویم که خبر کنار گذاشتن شما از برنامه‌ی نود و احتمالا حذف کامل شما از تلویزیون، مثل خیلی خبرهای تلخ دیگر این روزها، گرچه باعث تاسف است اما مطلقا تعجب‌آور نیست. حداقل برای من نیست. راستش به شنیدن چیزهای تاسف‌آوری که دیگر شگفت‌زده‌ام نمی‌کنند عادت کرده‌ام. قبول دارم عادت زشت و خجالت‌آوری است؛ در واقع از آن عادت‌هایی است که خودش هم مایه تاسف است. با این حال گمان می‌کنم حتی اگر قرار باشد کسی از این اتفاق تعجب کند بیش‌تر باید از این جهت شگفت‌زده شود که چرا برنامه نود ۲۰ سال از تلویزیون ما پخش شد؟... ... من می‌توانم فهرست مفصلی از گناهان نود را اینجا بیاورم و نشان دهم که مدیران تلویزیون در تحمل بیست ساله‌این برنامه اتفاقا سعه‌ی صدر نشان‌داده‌اند! دقیقا به همین دلیل است که همیشه از پخش هر برنامه‌ نود شگفت‌زده می‌شدم. خب حالا با حذف نود، قطار تلویزیون به ریل همیشگی‌اش برگشت و تلویزیون به شکل کل منسجم و یکدستی از جنس کلیشه و کسالت درآمد. و چه خوب! حالا دیگر لازم نیست دوشنبه‌شب‌ها کارهای شخصی‌مان را کنار بگذاریم، کتاب ‌نخوانیم، فیلم نبینیم، موسیقی گوش‌ندهیم و هزار کار دیگر نکنیم تا فرصتی برایدیدن نود پیدا کنیم. مدیران تلویزیون هم البته می‌توانند آسوده‌تر بخوابند. اما یک پرسش مهم همچنان خواب مدیران را خواهد آشفت: با استحاله یا حذف برنامه‌های طبیعی و پربیننده و رویگردانی از خواست عمومی مخاطب دنبال چه هستیم؟

نامه به عزت‌الله ضرغامی در خصوص پخش نشدن ربنای شجریان

پرسش ساده من - درواقع یکی از صدها پرسش ساده من - به عنوان شهروندی عادی که ظاهرا قرار است مخاطب تلویزیون شما باشد، از کسی است که خود را مسئول «رسانه ملی» می‌داند. «ملی» یعنی منسوب به ملت و مردم ایران، لابد. اگر چنین است چرا و به چه دلیل چندین سال است یکی از نغمه‌های مذهبی را - که به گواه و داوری همین ملتی که قرار است تلویزیون «ملی» متعلق به آن‌ها باشد، بهترین و زیباترین و اثرگذارترین و پرخاطره‌ترین نغمه‌هاست - هنگام رمضان از رادیو و تلویزیون پخش نمی‌کنید و آن را از مردم دریغ می‌دارید؟ آیا صرفا به این دلیل که نام خواننده آن محمدرضا شجریان است؟ یا شاید به این دلیل که خواننده‌اش براساس عرف و قانون و حقوق شخصی مایل نیست تصنیف‌هایش از رادیو و تلویزیون پخش شود؟...

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جملاتی از ایشان

  • داستان‌نویسان اگر بخواهند با خود صادق باشند تلاش می‌کنند جهان را توصیف کنند و شاید از این نظر، داستان‌نویسان یک پله از فیلسوفان پایین‌تر هستند؛ چرا که فیلسوفان از یک شیوه غیرشخصی در پی آن هستند تا گزاره‌هایی بیابند که جهان را تبیین کنند، در حالیکه نویسنده سعی دارد جهان را از منظر خود بیان کند، پس طبیعتا کار نویسنده کوچکتر از یک فیلسوف است.
  • توقع من از نوشتن این نیست که بخواهم زندگی فردی را تغییر دهم، چرا که این امر از هنر بر نمی‌آید. انگیزه نوشتن، روشن است؛ برای آن می‌نویسم که تأثیرگذار باشم اما این آأگذاری از 4 دقیقه فراتر نمی‌رود و بعد فراموش می‌شود.
  • من تا بخشی از تجربه داستان را حس نکنم داستانی نمی‌نویسم، در واقع هیچ داستانی ندارم که صرفاً به قصد نوشتن یک قصه، پشت کامپیوتر نشسته باشم. همیشه باید یک انرژی کافی برای نوشتن داستانی فراهم شود. این انرژی را دقیقا نمی‌شود تعریف کرد اما بخش مهمی از آن محصول غواصی روح است.


نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

تعهد، جایگزین میهن‌ دوستی

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ساله درباره‌ی نادر فارابی

رمانِ ساله درباره‌ی نادر فارابی از نظر ساختارِ روایی با آثارِ قبلی‌اش بسیار متفاوت است. در این داستان با کارکردهای نوِ تکنیکی این نویسنده‌ روبه‌رو هستیم که قصه‌ی غیبتِ عجیبِ یک شخصیت را ساخته و خواننده‌اش را با انواعِ پرسش‌های ریز و درشت روبه‌رو می‌کند. «رساله درباره‌ی نادر فارابی» بستری رئالیستی دارد که با رویکردی فلسفی، سازوکارهایپلیسی و معمایی را به کار گرفته است. این رمان درباره‌ی غیب‌‌ شدن ترانه‌سرایی است که پیش از این در صحنه‌ی بسیار کوتاهی از رمان «سه گزارش کوتاه درباره‌ی نوید و نگار» ظاهر شده بود. داستان کاوشی است درباره‌ی حضور و غیبتِ قهرمانِ داستان و احتمال‌هایی که پسِ این غیبتِ عجیب وجود دارد.


ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

پیوند به بیرون