احمدرضا احمدی: تفاوت میان نسخهها
تینا شاهنواز (بحث | مشارکتها) |
تینا شاهنواز (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین میگوید: (کلام من هر چه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود) | احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین میگوید: (کلام من هر چه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود) | ||
احمدی اذعان میدارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژستهای روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است، اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او به جوش آمده است. | |||
===موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران=== | ===موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران=== |
نسخهٔ ۱۷ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۷
احمدرضا احمدی | |
---|---|
نام اصلی | احمدرضا |
زادروز | ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ کرمان |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
سالهای نویسندگی | ۱۳۴۱- |
نوشتارها | ٰ |
همسر(ها) | شهره احمدی (حیدری) |
فرزندان | ماهور احمدی |
احمدرضا احمدی شاعر، نویسنده، منتقدهنری، دکلمهخوان و کارمند بازنشسته کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان است.
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند.وی از بیست سالگی بطور جدی به سرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعه شعریاش را به نام «طرح» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد
داستانک
گروه ادبی طرفه
در اوایل دهه چهل احمدرضا احمدی به همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند.آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل میدادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند.اعضاء در این جمع گرد هم میآمدند و آثار یکدیگر را در نشستهایی نقد و بررسی میکردند. با سرمایه گروه شماری از آثار نسل جوان نیز به نشر رسید. اکبر رادی از نادر ابراهیمی به عنوان محور گروه طرفه یاد می کند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه می داند که سال ها پس از کم رنگ شدن فعالیت آن جمع، ابراهیمی همچنان آثارش را با نام طرفه منتشر کرد.
درباره جایزه هانس کریستین اندرسن
احمدرضا احمدی در مراسم بزرگداشت خود در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در باره دریافت جایزه اندرسن گفت چه این جایزه را دریافت کند و چه نکند، همیشه احمدرضا احمدی خواهد ماند و امیدوار است.
درباره کتاب طرح
احمدی می گوید «در کلاس ششم ابتدایی بودم که کتاب «طرح» را با کمک دوستانم کیمیایی و فرامرز قریبیان چاپ کردم. شمارگان کتاب 500 عدد بود. این کتاب هیاهو آفرید. علیاصغر حاج سیدجوادی که سردبیر «کتاب هفته» بود، از این کتاب استقبال کرد. سال 41 کتاب «طرح» من چاپ شد، 500 عدد چاپ شد. مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان، [قبلش] نصف آن را در ادارات بهعنوان آب معدنی فروختند.[در واقع پیشفروش کردند!] مرتضی ممیز یک شعر از این کتاب را در «کتاب هفته» چاپ کرد، مرتضی ممیز پدر تعمیدی این شعر بود. همیشه او را به یاد دارم... مهرداد صمدی این کتاب را برای فروغ فرخزاد برد»
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
هنگامی که کانون پررورش فکری کودکان پایه گذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش می دادند.ر این میان کاری نیز به احمد رضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می کنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. احمدرضا احمدی در مهرماه ۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن زمان تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت میکرد.
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
یزدان سلحشور در مقاله ای در روزنامه ایران درباه احمدی چنین می نویسد: «... شاید اگر بخواهم منصف باشم، بشود احمدرضا احمدی را دارای همان عملکردی در شعر پارسی دانست که فرانسوا تروفو پیش از او در سینمای موج نوی فرانسه، به آن اندیشیده بود: نشان دادن هر آنچه غیر قابل فهم اما با احساسی عمیق؛ البته تروفو، در دهههای پایانی فیلمسازی خود، دستاورد خود را به شکلی حداکثری، با ادبیات درآمیخت و انسجام روایی را هم به آن افزود، راهی که احمدرضا احمدی باوجود اندرزهای فروغ فرخزاد بر خود هموار نکرد با این همه، در پیش گرفتن راه تروفو [ راهی که در سالهای آغازین نقدنویسی و همچنین فیلمسازی او، بسیار تأثیرگذار به نظر میرسید] این امکان را به احمدی داد که برابر مخاطبان عام، موفقتر از شاعرانی جلوه کند که در موج نو، هم استحکام شعریشان بیش از او بود و هم دانش و تسلط شان بر ادبیات غرب؛ به گمانم در این قیاس، بیژن الهی مثال خوبی است شاعری که حتی مورد بیمهری منتقد بزرگی چون حقوقی قرار گرفت و احمدرضا احمدی، جایش را در «شعر نو از آغاز تا امروز» پُر کرد. احمدی البته روابط اجتماعی بهتری نسبت به الهی داشت و با اغلب هنرمندان نوگرا در همه حوزهها رفیق بود و غیر از اینها، تأیید مکتوب فروغ فرخزاد را هم در کارنامه ادبی خود داشت و علاوه بر همه اینها، حضور پررنگاش را هم در کانون پرورش فکری باید دید با انواع امکاناتی که در اختیار شاعران و نویسندگان میگذاشت و احمدرضا احمدی، شاهزاده سلطنت کانون بود و مختار بر این امکانات و خوش به حالش که هم بازیگر فیلم مهرجویی بود و هم رفیق کیمیایی و آن هم هنگامی که سینمای موج نو ایران، در رقابت این دو سینماگر، هواداران را چون هواداران تاج و پرسپولیس به جان هم انداخته بود! [غرض البته انکار دستاوردهای احمدی نیست فقط قصد بر آن است که وجوه کمکی هم در نگاهی منصفانه به تاریخ ادبی ما، لحاظ شود.]»(قسمتی از مقاله)
« ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم میشود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی است! نمیدانم چه ضرورت دارد که ما برای جلوگیری از «بدآموزی نسل نو» تاریخ را تحریف کنیم و مثلاً در مقاله ویکیپدیای پارسی درباره احمدرضا احمدی بنویسیم: «آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند»! حتی اگر به نامههای فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای احمدی را در دفترهای نخستیناش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- باوجود صدای منحصر به فرد و حسبرانگیز او- در آلبومهایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ دوستان مدرننویس! اگر بنویسیم که حیدر یغما«خشتمال نیشابوری» دانشی معادل همایی و فروزانفر داشت، چه چیز را به شعر ایران افزودهایم؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیههای فروغ عمل میکرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل میشد اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیرهکنندهاش در جذب مخاطبان عام و بهعنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.» (همان مقاله)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین میگوید: (کلام من هر چه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود)
احمدی اذعان میدارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژستهای روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است، اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او به جوش آمده است.
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
تکیهکلامها
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
تأثیرپذیریها
درباره احمدی و این که شعر از کجا می آید و از چه کسی تاثیر پذیرفته سخن بسیار است. خود او به این حرف ها پاسخ داده است: «کلام من هر چه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود... من با قطب نمای خودم حرکت کردم... من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جاده ای قدم گذارم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمی دانند شعری که خمیر مایه اش رنج و مصیبت آدمی است تقلید نمی پذیرد. حتا اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.»
علت شهرت
شعر موج نو
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلم مستند بلند (شب شیدایی) درباره تاریخ ترانه در ایران معاصر ساخته ناصر صفاریان
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
وقت خوب مصایب ساخته ناصر صفاریان
بانو مرا دریاب ساخته ناصر صفاریان
نام جاهایی که به اسم این فرد است
روز ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد.
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را به یاد دارم که در غروب آنها در خیابان از تنهایی گریستیم ما نه آواره بودیم، نه غریب اما این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت میگفتند از کودکی به ما که زمان باز نمیگردد اما نمیدانم چرا این بعدازظهرهای جمعه بازمیگشتند
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
در سال ۱۳۸۵ احمدی به عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.