حبیب یغمایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
پرواز (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
پرواز (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۸: خط ۷۸:
۶۱سال سپری شد؛ دلش هوای روزگار کودکی کرده و بهانه‌ی پدر و مادر و آبادی را می گرفت.{{سخ}}پنداری، نیمی از خود را در آن‌جا -زادگاهش- جا گذاشته بود. چندی در فراق خور سخت گذشت. سرانجام هجران را پایان داد و پا به خاک‌عشق گذاشت.{{سخ}}از سال۱۳۴۸ تا پایان عمر هر سال، سالش را آن‌جا نو می کرد. سرپناهی کنار کتاب‌خانه و آرامگاهش داشت. هم ولایتی هاآغوش‌باز و محفل‌گرم او را دوست می‌داشتند.{{سخ}}گذر روزهای دل‌انگیز خور را به تحریر درمی‌آورد. به بهانه‌های مختلف دست به قلم می‌شد و وصف وطن می‌کرد.حتی گاهی مرگ برزگران، دهقانان و روستاییان را در [[یغما]] درج می‌کرد، شماتت استادان و همکاران را نیز به جان می‌خرید.{{سخ}}در اشعار متعددی که از نوجوانی تا پیری سروده عشق خود را به این ناحیه هویدا کرده. در جوانی مسمطی سروده که فقط بندهایی از آن در مجله به چاپ رسیده و با این بیت آغاز می شود:{{سخ}}یاد آن روزی که از ده سال کمتر بود مرا{{سخ}}هم پدر بر سر و هم مهربان مادر مرا...<ref name=زادگاه >{{یادکرد کتاب|ن|عنوان =ارج نامه حبیب یغمایی|صفحه=۴۱و۴۲}}</ref>
۶۱سال سپری شد؛ دلش هوای روزگار کودکی کرده و بهانه‌ی پدر و مادر و آبادی را می گرفت.{{سخ}}پنداری، نیمی از خود را در آن‌جا -زادگاهش- جا گذاشته بود. چندی در فراق خور سخت گذشت. سرانجام هجران را پایان داد و پا به خاک‌عشق گذاشت.{{سخ}}از سال۱۳۴۸ تا پایان عمر هر سال، سالش را آن‌جا نو می کرد. سرپناهی کنار کتاب‌خانه و آرامگاهش داشت. هم ولایتی هاآغوش‌باز و محفل‌گرم او را دوست می‌داشتند.{{سخ}}گذر روزهای دل‌انگیز خور را به تحریر درمی‌آورد. به بهانه‌های مختلف دست به قلم می‌شد و وصف وطن می‌کرد.حتی گاهی مرگ برزگران، دهقانان و روستاییان را در [[یغما]] درج می‌کرد، شماتت استادان و همکاران را نیز به جان می‌خرید.{{سخ}}در اشعار متعددی که از نوجوانی تا پیری سروده عشق خود را به این ناحیه هویدا کرده. در جوانی مسمطی سروده که فقط بندهایی از آن در مجله به چاپ رسیده و با این بیت آغاز می شود:{{سخ}}یاد آن روزی که از ده سال کمتر بود مرا{{سخ}}هم پدر بر سر و هم مهربان مادر مرا...<ref name=زادگاه >{{یادکرد کتاب|ن|عنوان =ارج نامه حبیب یغمایی|صفحه=۴۱و۴۲}}</ref>


===داستانک استاد===
===استاد فرهیخته===
حبیب در خاطرات خود از استادی با نام عبدالله یاسائی(مدیر مدرسه ناظمیه در دامغان) یاد می‌کند: «عبدالله یاسائی مدیر مدرسه؛ در ادبیات‌ فارسی و عربی، فقه، حکمت و منطق مجتهد بود. در علوم جدید استاد و در شعر فارسی استادی کم‌مانند زیرا به عربی و فارسی هم خوب شعر می‌گفت و هم خوب نثر می‌نوشت.»{{سخ}}مدیر مدرسه تنبیهی سخت برای شاگردان در نظر گرفت؛ به کف دست‌شان شلاق می‌زد! ساعت آخر کلاس بود. با ترس و اضطرابی که وجودم را فراگرفته بود چندبیتی سرودم (از اشعارنخستین)، شکر خدا مؤثر افتاد.
حبیب در خاطرات خود از استادی با نام عبدالله یاسائی(مدیر مدرسه ناظمیه در دامغان) یاد می‌کند: «عبدالله یاسائی مدیر مدرسه؛ در ادبیات‌ فارسی و عربی، فقه، حکمت و منطق مجتهد بود. در علوم جدید استاد و در شعر فارسی استادی کم‌مانند زیرا به عربی و فارسی هم خوب شعر می‌گفت و هم خوب نثر می‌نوشت.»{{سخ}}مدیر مدرسه تنبیهی سخت برای شاگردان در نظر گرفت؛ به کف دست‌شان شلاق می‌زد! ساعت آخر کلاس بود. با ترس و اضطرابی که وجودم را فراگرفته بود چندبیتی سرودم (از اشعارنخستین)، شکر خدا مؤثر افتاد.<ref name=مکتب > {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =آل‌داود|نام =سیدعلی | پیوند نویسنده = |عنوان = ارج نامه حبیب یغمایی| ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۵| ناشر = میراث مکتوب|مکان = تهران| شابک = | صفحه = ۲۶و۲۷| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}</ref>
<ref> {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =یغمایی|نام =حبیب | پیوند نویسنده = |عنوان = سرنوشت و دیگر اشعار| ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۹۰| ناشر = بهین|مکان = تهران| شابک = | صفحه = ۴۷۸و۴۷۹| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}</ref>
 
{{شعر|سبک=color: green}}{{ب|ای حضرت صدر، ای که دیگر|نارد چو تو مام دهر فرزند}}
{{ب|ای آن‌که موقران به پبشت|کاه‌اند به پیش کوه الوند }}
{{ب|امروز کلاس ما تمامی|عاصی و گناه‌کار باشند}}
{{ب|دانیم سزای ماست شلاق|اما تو روا مدار و مپسند}}
{{ب|هرچند به قول شیخ سعدی|''بی بند نگیرد آدمی پند''}}
{{ب|لیکن گنه و خطا ز بنده|عفو و کرم است از خداوند}}
{{پایان شعر}}
 
 
 
به دنبال کسب علم؛ راه تهران را پیش گرفت. هنگامی که در دارالمعلمین‌مرکزی‌عالی به ادامه تحصیل می‌پرداخت، در مکتبِ بزرگانی چون ابوالحسن‌ فروغی و [[عباس‌اقبال آشتیانی]] شاگردی می‌کرد. از همان‌جا بود که، با اقبال محشور گردید. آن شادروان حبیب رابه نگارش مقالات و کتاب هدایت می‌کرد.<ref name=مکتب/>


به دنبال کسب علم؛ راه تهران را پیش گرفت. هنگامی که در دارالمعلمین‌مرکزی‌عالی به ادامه تحصیل می‌پرداخت، در مکتبِ بزرگانی چون ابوالحسن‌ فروغی و [[عباس‌اقبال آشتیانی]] شاگردی می‌کرد. از همان‌جا بود که، با اقبال محشور گردید. آن شادروان حبیب رابه نگارش مقالات و کتاب هدایت می‌کرد. 





نسخهٔ ‏۸ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۴۱

حبیب یغمایی
نام اصلی حاج سیدحبیب‌الله یغمایی
زمینهٔ کاری شعر، نویسندگی، تدریس، تحقیق و روزنامه‌نگاری
زادروز ۲۶آذر ۱۲۷۷شمسی
دهکده خور[۱]
پدر و مادر حاج میرزا‌اسدالله‌منتخب‌السادات آل‌داود خوری و فاطمه
مرگ ۲۴اردیبهشت ۱۳۶۳
بیمارستان آراد تهران
بنیانگذار مجله یغما
پیشه محقق ادبی و شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار‌، رئیس سازمان معارف و اوقاف‌، استاد ادبیات در دانش‌سرا و مدیرکل وزارت فرهنگ
سال‌های نویسندگی از سال ۱۳۰۰ تاآخر عمر
کتاب‌ها دخمه ارغنون، فردوسی در شاهنامه، خاطرات حبیب یغمایی، قصیده‌ معروف‌ خاقانی با مطلع و...
نوشتارها پژوهش‌های ادبی، کتاب‌‌‌شناسی‌ و نقد کتاب، سرگذشت‌ و وفیات معاصران، دشواری‌های مجله‌نگاری و...
دیوان سروده‌ها مدینه‌ پیغمبر (شهر پیامبر)، سرنوشت، سلام‌آباد، کارنامه‌ کرمان و دیوان‌ اشعار[خطی]
همسر(ها) تمیمه یغمایی، نصرت تجربه کار
فرزندان پرویز، اسماعیل، احمد، بدرالدین، پروین، پروانه، افسانه، پیرایه، مریم و مسیح
دلیل سرشناسی شعر و مجله‌نگاری
حبیب یغمایی با بزرگان هم‌عصر

حاج سیدحبیب‌الله یغمایی معروف به حبیب‌ یغمایی محقق ادبی، شاعر، روزنامه‌نگار و بنیان‌گذار مجلهٔ یغما.

* * * * *

نام‌خانوادگی حبیب، در اصل «آل‌داود خوری» بود.
نژاد وی از طرف مادر و مادرِ پدر به یغمای جندقی می‌پیوست. به همین سبب و به اصرار خویشاوندان نام‌خانوادگی یغمایی را برگزید و به حبیب یغمایی مشهور شد.[۲]

* * * * *


یغمایی در مقاله‌نویسی نیز متبحر بود. این شاگرد بافراستِ دکتر عباس اقبال آشتیانی در مکتب استاد، عشق به نویسندگی را یافت.[۳]
همین بود که بعد ها موجب شد برانگیزد و در چاپ مجله یغما موفق باشد. و با این هدف قدم بردارد که؛ مردم از خواندن داستان‌های بی‌اساس دست بکشند و از دیدن پر و پای شهوت انگیز ستارگان سینما دیده بردارند. و به سیمایِ جذاب بزرگان علم‌وادب بنگرند.[۴]


مهدوی دامغانی پس از مرگ وی در بخارا چنین می‌آورد:«حبیب مردی بسیار نیک‌نفس، خوش‌محضر، مهربان، متواضع، زیرک و مهمان نواز بود.》
دکتر اسلامی ندوشن او را این‌گونه وصف می‌کند:«هر بشری مخلوطی از عیب و حسن است و به نظر من در یغمایی حسن ها از عیب ها فراوان‌تر بود. او در تاریخ و ادب ایران پخته شده بود.»[۵]


حبیب یغمایی در شهرک خور ناحیه جندق‌ و بیابانک زاده شد. وی سومین پسر منتخب‌السادات بود.
حاج سیدحبیب‌الله، پدرش حاج میرزااسدالله منتخب‌السادات آل‌داود خوری. مادرش فاطمه دخترزاده احمد صفائی دومین فرزند یغمای جندقی بود. صفائی شخصی متشرع و مذهبی و شاعری مرثیه‌سرا بود.
سید -داود- امام‌زاده‌ای که نژاد حبیب به او می‌پیوندد از نبیرگان امام کاظم(ع) در خور مدفون است.
نیای پدری و مادری حبیب هر دو فقیه، دانشمند و عالمان دین بودند. او راه اجداد را دنبال کرد.[۲]


حبیب نخستین اثر مستقلش را در سال۱۳۰۴ با نام جغرافیای جندق و بیابانک به چاپ رساند. وی این اثر را به توصیه استاد خویش، عباس اقبال آشتیانی تالیف کرد. و نخست در چند شماره مجله ارمغان به چاپ رساند. مقدمه رساله مذکور به قلم آشتیانی است.[۶]


داستانک

نشر

یغمایی با مرحوم فروغی و مولفین کتب درسی همکاری‌های متعددی داشت. اما علاوه بر این‌ها کتاب‌هایی را به صورت مستقل انتشار داده است که عبارتنداز:«گرشاسب‌نامه حکیم اسدی، هفت جلد ترجمه تفسیرطبری، قصص‌الانبیاء و...»
مؤثرترین اثر او در زمینه انتشارات مجله ادبی یغما است که از سال۱۳۲۷تا۱۳۵۷ مرتبا منتشر شده است.[۷]

ولایت عشق

۶۱سال سپری شد؛ دلش هوای روزگار کودکی کرده و بهانه‌ی پدر و مادر و آبادی را می گرفت.
پنداری، نیمی از خود را در آن‌جا -زادگاهش- جا گذاشته بود. چندی در فراق خور سخت گذشت. سرانجام هجران را پایان داد و پا به خاک‌عشق گذاشت.
از سال۱۳۴۸ تا پایان عمر هر سال، سالش را آن‌جا نو می کرد. سرپناهی کنار کتاب‌خانه و آرامگاهش داشت. هم ولایتی هاآغوش‌باز و محفل‌گرم او را دوست می‌داشتند.
گذر روزهای دل‌انگیز خور را به تحریر درمی‌آورد. به بهانه‌های مختلف دست به قلم می‌شد و وصف وطن می‌کرد.حتی گاهی مرگ برزگران، دهقانان و روستاییان را در یغما درج می‌کرد، شماتت استادان و همکاران را نیز به جان می‌خرید.
در اشعار متعددی که از نوجوانی تا پیری سروده عشق خود را به این ناحیه هویدا کرده. در جوانی مسمطی سروده که فقط بندهایی از آن در مجله به چاپ رسیده و با این بیت آغاز می شود:
یاد آن روزی که از ده سال کمتر بود مرا
هم پدر بر سر و هم مهربان مادر مرا...[۸]

استاد فرهیخته

حبیب در خاطرات خود از استادی با نام عبدالله یاسائی(مدیر مدرسه ناظمیه در دامغان) یاد می‌کند: «عبدالله یاسائی مدیر مدرسه؛ در ادبیات‌ فارسی و عربی، فقه، حکمت و منطق مجتهد بود. در علوم جدید استاد و در شعر فارسی استادی کم‌مانند زیرا به عربی و فارسی هم خوب شعر می‌گفت و هم خوب نثر می‌نوشت.»
مدیر مدرسه تنبیهی سخت برای شاگردان در نظر گرفت؛ به کف دست‌شان شلاق می‌زد! ساعت آخر کلاس بود. با ترس و اضطرابی که وجودم را فراگرفته بود چندبیتی سرودم (از اشعارنخستین)، شکر خدا مؤثر افتاد.[۹] [۱۰]

ای حضرت صدر، ای که دیگرنارد چو تو مام دهر فرزند
ای آن‌که موقران به پبشتکاه‌اند به پیش کوه الوند
امروز کلاس ما تمامیعاصی و گناه‌کار باشند
دانیم سزای ماست شلاقاما تو روا مدار و مپسند
هرچند به قول شیخ سعدیبی بند نگیرد آدمی پند
لیکن گنه و خطا ز بندهعفو و کرم است از خداوند


به دنبال کسب علم؛ راه تهران را پیش گرفت. هنگامی که در دارالمعلمین‌مرکزی‌عالی به ادامه تحصیل می‌پرداخت، در مکتبِ بزرگانی چون ابوالحسن‌ فروغی و عباس‌اقبال آشتیانی شاگردی می‌کرد. از همان‌جا بود که، با اقبال محشور گردید. آن شادروان حبیب رابه نگارش مقالات و کتاب هدایت می‌کرد.[۹]


داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرینی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. یغمایی، حبیب (۱۳۹۰). سرنوشت و دیگر اشعار. تهران: بهین. ص. ۱۹.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ارج نامه حبیب یغمایی. ص. ۲۰و۲۱.
  3. ارج‌نامه حبیب یغمایی. ص. ۲۷.
  4. برین خوان یغما. ص. ۱۴.
  5. ارج‌نامه حبیب یغمایی. ص. ۵۱و۵۲.
  6. ارج‌نامه حبیب یغمایی. ص. ۸۲.
  7. برین خوان یغما. ص. ۱۰و۱۱.
  8. ارج نامه حبیب یغمایی. ص. ۴۱و۴۲.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ آل‌داود، سیدعلی (۱۳۸۵). ارج نامه حبیب یغمایی. تهران: میراث مکتوب. ص. ۲۶و۲۷.
  10. یغمایی، حبیب (۱۳۹۰). سرنوشت و دیگر اشعار. تهران: بهین. ص. ۴۷۸و۴۷۹.

منابع

  • آل داود، سیدعلی (۱۳۸۵). ارج نامه حبیب یغمایی. میراث مکتوب. ص. ۲۰و۲۱. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  • آل داود، سیدعلی (۱۳۸۵). ارج نامه حبیب یغمایی. میراث مکتوب. ص. ۲۷. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  • برین خوان یغما. اول. مگستان. ۱۳۸۷. ص. ۱۴. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۸۱۶-۲۳-۶. از پارامتر ناشناخته |نام‌ خانوادگی= صرف‌نظر شد (کمک); پارامتر |first1= بدون |last1= در Authors list وارد شده‌است (کمک); تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  • ارج‌نامه حبیب یغمایی. میراث مکتوب. ۱۳۸۵. ص. ۵۱و۵۲. از پارامتر ناشناخته |نام‌ خانوادگی= صرف‌نظر شد (کمک); پارامتر |first1= بدون |last1= در Authors list وارد شده‌است (کمک); تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)

پیوند به بیرون