داریوش شایگان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
==داستانکها== | ==داستانکها== | ||
===داریوش نه شرقی بود نه غربی=== | ===داریوش نه شرقی بود نه غربی=== | ||
غلامحسین دینانی از دوستان شایگان که از محصر علامه طباطبایی بهرهها بردهاند، میگوید: اگر صاحبنظری و صاحبدلی دو خصلت مهم انسان باشد، مرحوم شایگان دارای این دو خصلت در حد اعلی بود. من که با او همسن و سالم، ۶۰ سال است که این مرد بزرگ را میشناسم که کم نیست. نخستین آشنایی من با این مرد بزرگ در جلسات شبانه مرحوم علامه طباطبایی استاد بزرگ من و ایشان و هانری کربن فرانسوی بود. من همراه علامه طباطبایی از قم سوار اتوبوس میشدیم و سه ساعت طول میکشید به میدان شوش برسیم. بهمجرد اینکه وارد مجلس میشدم میدیم که آقای شایگان نشسته است. تقریبا یک جلسه نبود که بیایم و شایگان را حاضر نبینم. ایام تابستان که هوا گرم بود علامه طباطبایی یک ماه به درکه میآمدند. من هم طلبه بودم. روزها خدمت علامه میرفتم. روزی نبود که من به درکه بروم و داریوش شایگان را آنجا نبینم. این علاقه چه بود؟ داریوش شایگان بزرگشده غرب بود، از سیزدهسالگی در غرب زندگی کرده بود. رفقای فراوان در فرانسه داشت. خانه هم در پاریس داشت. اما آنجا را رها میکرد و به ولنجک میآمد. این شدت علاقه این مرد بزرگ به ایران بود، غرب را مانند کف دست میشناخت. سالها در هند زندگی کرد. شرقیترین قسمت شرق را مثل کف دست میشناخت؛ اما عاشق ایران بود. هم شرقی بود و هم غربی و برای همین نه شرقی بود و نه غربی.<ref name=''بزرگداشت شایگان''> مجله بخارا، ش ۱۲۴، ۶۹۵</ref> | |||
===افسر شوروی=== | ===افسر شوروی=== | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
===خاطره کافه استانبول=== | ===خاطره کافه استانبول=== | ||
در خاطراتش میگوید: در آغاز تابستان و پیش از عزیمت به مسکن تابستانی، به کافهای در خیابان استانبول میرفتیم که کنتینانتال نام داشت. این کافه راهروی درازی داشت که به بار میرسید و سپس در سمت چپ به باغچهای باز میشد که در آن یک ارکستر غربی (اگر درست به یاد داشته باشم، به نام جولی بویز) مینواخت. یک بار موقع ورود به کافه، یک سرباز آمریکایی را دیدم که داشت لبان زن جوانی را که احتمالا روسپی بود، میبوسید. تمام سر و صورتش قرمز بود. منم به معنای واقعی کلمه مبهوت شده بودم. برای اولین بار در عمرم میدیدم که مردی در ملأعام زنی را میبوسد. | در خاطراتش میگوید: در آغاز تابستان و پیش از عزیمت به مسکن تابستانی، به کافهای در خیابان استانبول میرفتیم که کنتینانتال نام داشت. این کافه راهروی درازی داشت که به بار میرسید و سپس در سمت چپ به باغچهای باز میشد که در آن یک ارکستر غربی (اگر درست به یاد داشته باشم، به نام جولی بویز) مینواخت. یک بار موقع ورود به کافه، یک سرباز آمریکایی را دیدم که داشت لبان زن جوانی را که احتمالا روسپی بود، میبوسید. تمام سر و صورتش قرمز بود. منم به معنای واقعی کلمه مبهوت شده بودم. برای اولین بار در عمرم میدیدم که مردی در ملأعام زنی را میبوسد. | ||
===ماه عسل=== | |||
داریوش به همراه همسر و چند ایرانی دیگر در سفری به اسپانیا به هتلی میروند. پنج اتاق میخواستند اما هتل فقط چهار اتاق داشت. رئیس هتل اتاق خودش را که بزرگ بود و تختخواب سقفدار داشت پیشنهاد داد. شایگان نپذیرفت و خواست خود و همسرش به اتاق خدمتکار هتل بروند. داریوش میگوید هرگز عاطفه این مرد اسپانیایی را فراموش نمیکند. «من در جایی به کار بسیار حساسی دست زده بودم (بیآنکه خود بدانم)، حرکتی کرده بودم که اسپانیایی نسبت به آن بسیار حساس است: ژست یک آقا را گرفته بودم.» گویی راهی به فضای قلب رئیس هتل گشوده بود.او تخفیف حیرتانگیزی برای شایگان و همراهانش درنظر گرفت و پیوند دوستی میان آنها پی گرفت. این سفر ماه عسل شایگان و همسرش بود!<ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= زیرآسمانهای جهان|ص=۲۱}}</ref> | |||
===ظرف چینی طلائی=== | ===ظرف چینی طلائی=== | ||
خط ۹۷: | خط ۱۰۰: | ||
گسستی که شایگان به برکت اقامتش در اروپا و مطالعات و دیده هایش در دو فرهنگ شرق و غرب، احساس کرده بود، افق های نوینی پیش رویش باز کرد و او را به طور جدی به سمت مطالعه و خوانش عمیق فرهنگ های گوناگونی که از نظر تاریخی با هم فاصله داشتند، رهنمون شد. او تجربه را اصل مهمی در آغاز مطالعه و تفکر جدی اش در این فرهنگ ها عنوان می کند و می گوید: «برای من معرفت، تنها زمانی ارزش دارد که از صافی تجربه بگذرد». <ref name=''مصاحبهباشایگان''/> | گسستی که شایگان به برکت اقامتش در اروپا و مطالعات و دیده هایش در دو فرهنگ شرق و غرب، احساس کرده بود، افق های نوینی پیش رویش باز کرد و او را به طور جدی به سمت مطالعه و خوانش عمیق فرهنگ های گوناگونی که از نظر تاریخی با هم فاصله داشتند، رهنمون شد. او تجربه را اصل مهمی در آغاز مطالعه و تفکر جدی اش در این فرهنگ ها عنوان می کند و می گوید: «برای من معرفت، تنها زمانی ارزش دارد که از صافی تجربه بگذرد». <ref name=''مصاحبهباشایگان''/> | ||
تماشای تآتر، شرکت در فستیوالها و کنسرت ها و آشنایی با هنر نوین غرب از دیگر علاقمندیهای شایگان طی سالهای اقامتش در غرب بود. موسیقی را در همان دوران آموخت. نواختن تکنوازهایی چون منوهین، ایساک اشترن، هورو ویتس و روبنشتاین را از نزدیک دیده و لمس کرده است. | |||
====عشق به پدر==== | ====عشق به پدر==== | ||
علاقه شایگان به پدر به اندازهای بود که میگفت «در زندگی هیچکس را به اندازه او دوست نداشتم». پدرش هنرمند بود. خوشنویسی میدانست و گاهی به داریوش درس میداد. خط خوشی داشت که از پدر خوشنویسش به ارث برده بود. شایگان پدر را نمونه کامل پدرسالاری با صلابت اما بدون استبداد توصیف میکند. به پسر آزادی کامل داده بوده و دخالت مستقمی در تصمیمگیریهای زندگی او نداشت. آرزویش این بود که داریوش روزی مدیریت کسب و کار پدر را که در یک شرکت پیمانکاری مشغول بود، بهعهده بگیرد. «آخرین سخنانش برای همیشه در اندیشهام حک شده است... بین من و تو از نظر طبقه و سطح فرهنگی فاصله است. من یک بورژوای سنتی مانده ام و تو به اشرافیتی ذهنی رسیده ای. من جلوی تو را نمی گیرم. خود من بودم که تو را به این راه راندم. حال هر کاری که دوست داری بکن. تا وقتی که زنده ام از تو حمایت خواهم کرد و پس از مرگم تو وارث ثروت من خواهی بود. اما هر چه پیش آید و هر چه می کنی، یک چیز را بدان: انسان بودن بالاتر از همه چیز است». <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= مصاحبهباشایگان|ص=۱۴ تا ۱۵}}</ref> | علاقه شایگان به پدر به اندازهای بود که میگفت «در زندگی هیچکس را به اندازه او دوست نداشتم». پدرش هنرمند بود. خوشنویسی میدانست و گاهی به داریوش درس میداد. خط خوشی داشت که از پدر خوشنویسش به ارث برده بود. شایگان پدر را نمونه کامل پدرسالاری با صلابت اما بدون استبداد توصیف میکند. به پسر آزادی کامل داده بوده و دخالت مستقمی در تصمیمگیریهای زندگی او نداشت. آرزویش این بود که داریوش روزی مدیریت کسب و کار پدر را که در یک شرکت پیمانکاری مشغول بود، بهعهده بگیرد. «آخرین سخنانش برای همیشه در اندیشهام حک شده است... بین من و تو از نظر طبقه و سطح فرهنگی فاصله است. من یک بورژوای سنتی مانده ام و تو به اشرافیتی ذهنی رسیده ای. من جلوی تو را نمی گیرم. خود من بودم که تو را به این راه راندم. حال هر کاری که دوست داری بکن. تا وقتی که زنده ام از تو حمایت خواهم کرد و پس از مرگم تو وارث ثروت من خواهی بود. اما هر چه پیش آید و هر چه می کنی، یک چیز را بدان: انسان بودن بالاتر از همه چیز است». <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= مصاحبهباشایگان|ص=۱۴ تا ۱۵}}</ref> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۶: | ||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
دغدغه شایگان فرهنگ است. | دغدغه اصلی شایگان فرهنگ است. | ||
شایگان ایران را حلقه واسط میان غرب و شبه قاره هند میداند و معتقد است و به دلیل موقعیت میانهای که دارد که نگاهی دوسویه بر غرب و آسیا دارد و همین مسئله باعث ایجاد تمدن ایرانی شده است. <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= زیرآسمانهای جهان|ص=۱۶}}</ref> | شایگان ایران را حلقه واسط میان غرب و شبه قاره هند میداند و معتقد است و به دلیل موقعیت میانهای که دارد که نگاهی دوسویه بر غرب و آسیا دارد و همین مسئله باعث ایجاد تمدن ایرانی شده است. <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= زیرآسمانهای جهان|ص=۱۶}}</ref> | ||
==== سنت و مدرنیته==== | ==== سنت و مدرنیته==== | ||
بارزترین کلیدواژهها در تأملات و تفکرات شایگان، سنت و مدرنیته است که | بارزترین کلیدواژهها در تأملات و تفکرات شایگان، سنت و مدرنیته است که او از تعارض میان این دو در کتاب «آسیا در غرب» به آشتی میان آنها در کتاب «افسونزدگی جدید» رسید. به عقیده شایگان سنت دیگر بهصورت خالص و یکدست وجود ندارد و در چرخه تحول و تغییر گرفتار است. | ||
به عقیده شایگان گرچه ایران، هند و چین روزی کانون شکلگیری تمدنهای کهن بودند و بسیاری از اختراعات و یافتههای جدید از دل آنها بیرون آمده است اما واقعیت این است که علم مدرن مانند هندسی کردن فضا و تعمیم بخشیدن به الگوی مکانیک از بطن این تمدنها برنخاست. <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= زیرآسمانهای جهان|ص=۱۶ تا ۱۸}}</ref> | |||
====ایرانی بودن==== | ====ایرانی بودن==== | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۶۱: | ||
===گزارش از سفرهای او=== | ===گزارش از سفرهای او=== | ||
شایگان که می گوید هیچ وقت زبان روسی را فرانگرفت برای نخستین بار در سال | ایتالیا | ||
شایگان سفر به افغانستان، آسیای مرکزی و ماوراء النهر را نوعی «تشرّف» توصیف می کند و می گوید پس از این سفر درک من از جهان ایرانی به نحو محسوسی تغییر یافت. | اول بار در سال ۱۳۲۹ ایران را ترک میکند و به ایتالیا میرود. شایگان در این سفر که از رم باستان شروع میشود به گفته خودش «شکوه و جلال» ایتالیا را کشف میکند. از موزهها، کلیساها و مجسمههای شهر دیدن میکند. با آثار رافائل سانتسیو و میکل آنژ آشنا میشود. شهرهای دیگر ایتالیا را یکی پس از دیگری از نظر میگذراند؛ یادبودهای مذهبی، کاخها، موزهها. به گفته خودش «به یک پرخوری فرهنگی دچار شده بودم...بایست بعضی چیزها را بههم ربط میدادم. نشانهها، تاریخها، سرنخها را پیدا میکردم و خودم را در این آشفتهبازار گیجکننده بازمیشناختم». <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|1386|ک= مصاحبه با شایگان|ص=۲۴}}</ref> | ||
سوئیس | |||
به ژنو و لوزان میرود. سوئیس را بهخاطر نظم و ترتیب و امنیتش «شهر ضدعفونی شده» میخواند | |||
روسیه | |||
شایگان که می گوید هیچ وقت زبان روسی را فرانگرفت برای نخستین بار در سال ۱۳۵۰ به روسیه سفر کرد. | |||
افغانستان و آسیای مرکزی | |||
او سفرهای زیادی را تجربه کرد. در سفرش به افغانستان و ازبکستان و تاجیکستان، از شهرهای سمرقند، بخارا و پنجکند دیدن کرد و به وسعت جهان ایرانی و تمدن کهن پارسی پی برد. شایگان سفر به افغانستان را «صاعقه ای واقعی» توصیف می کند و می گوید «اگر روزی قرار شود که ایران را ترک کنم، به اینجا می آیم و تا آخر عمر در اینجا به سر خواهم برد». <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= مصاحبه با شایگان|ص=۱۴}}</ref> | |||
شایگان سفر به افغانستان، آسیای مرکزی و ماوراء النهر را نوعی «تشرّف» توصیف می کند و می گوید پس از این سفر درک من از جهان ایرانی به نحو محسوسی تغییر یافت.<ref>{{پک|رامین جهانبگلو|۱۳۸۶|ک= مصاحبه با شایگان|ص=۲۱}}</ref> | |||
اسپانیا | |||
شایگان سفرهای زیادی به اسپانیا داشت و فضای آن را به روحیات خود نزدیک می دید. او ماه عسل خود را در این کشور گذراند و جوانمردی را یکی از ویژگیهای اسپانیاییهای میداند. | |||
===ناشرانی که با او کار کردند==== | ===ناشرانی که با او کار کردند==== | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۸۴: | ||
===تأثیرپذیریها=== | ===تأثیرپذیریها=== | ||
شایگان که در نوجوانی با خیام و اندیشه های او آشنا شد، به شدت تحت تاثیر این شاعر نام آشنای ایرانی بود و تا اخر عمر نیز رگه های این تاثیر در زندگی و آثار او به چشم می خورد. | شایگان که در نوجوانی با خیام و اندیشه های او آشنا شد، به شدت تحت تاثیر این شاعر نام آشنای ایرانی بود و تا اخر عمر نیز رگه های این تاثیر در زندگی و آثار او به چشم می خورد. | ||
او شیفته تآتر شکسپیر نمایشنامهنویس بود و چنان تاثیری بر شایگان گذاشت که به گفته خودش «هویت زبان انگلیسی برای همیشه برایم با زبان شکسپیر همسان شد و همسان ماند». <ref>{{پک|رامین جهانبگلو|1386|ک= مصاحبه با شایگان|ص=۲۲}}</ref> | |||
===استادان=== | ===استادان=== |
نسخهٔ ۱۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۹
داریوش شایگان | |
---|---|
آزادانه میاندیشید | |
نام اصلی | داریوش شایگان |
زمینهٔ کاری | فلسفه تطبیقی، فرهنگپژوهی، هندشناسی و ادبیات |
زادروز | ۴ بهمن ۱۳۱۳ تهران |
مرگ | ۲ فروردین ۹۷ تهران |
محل زندگی | تهران |
علت مرگ | سکته مغزی |
جایگاه خاکسپاری | تهران، قطعه هنرمندان بهشت زهرا |
کتابها | آسیا در برابر غرب، ادیان و مکتب های فلسفی هند انقلاب دینی چیست، پنج اقلیم حضور و... |
همسر(ها) | فریده زندیه |
فرزندان | سه فرزند بهنامهای محمدرحیم، رکسان و ترانه |
داریوش شایگان متفکر، فرهنگپژوه، فیلسوف، نویسنده، ادیب، شاعر، هندشناس، پژوهشگر ادبی، مترجم و مدرس دانشگاه بود.
اهل اندیشه و ادب و فرهنگ ایران زمین، داریوش شایگان را متفکری آزاد، فیلسوف و فرهنگپژوهی چندزبانه و نویسندهای بیپروا میدانند که دورههای مختلف فکری را در زندگی تجربه کرد و واهمهای از دگرگونی و بازشناسی عقایدش نداشت. بسیاری معتقدند که شایگان بر اساس تجارب زیستی خود بیآنکه در قید و بند چیزی باشد، میاندیشید و مینوشت و در تاملات و اندیشه هایش در طول چند دهه از تقابل و تعارض میان تمدن های کهن و سنت با فرهنگ مدرن به آشتی میان آن دو رسید. البته آراء و اندیشه های او محل بحث های دامنه دار است و موافقان و مخالفان بسیاری درباره او نوشته اند.
داریوش شایگان از بطن یک خانواده چند فرهنگی و چند زبانی برخاست. مادرش مهربان نام داشت. گرجی الاصل، اهل سنت و دارای فرهنگ روسی- قفقازی و از بزرگ زادگان گرجستان بود. اما پدرش محمدرحیم شایگان اهل آذربایجان، بازرگانی شیعه و متمول بود.
زبان های فارسی، گرجی، ترکی آذری، ترکی عثمانی، فرانسه و انگلیسی را در فضای چندگانه فرهنگی و زبانی، به نیکی می آموزد. دوران ابتدایی و متوسطه را در مدرسه فرانسوی سن لوئی سپری می کند. در سن ۱۵ سالگی و در حالی که هنوز دبیرستان را تمام نکرده بود، او را راهی انگلیس می کنند که خود از این دوران با عنوان «گسستن از بند ناف» یاد می کند. در انگلیس دیپلم می گیرد و به ژنو می رود. یکی سالی در دانشگاه، رشته پزشکی می خواند؛ اما دلبستگی و علاقهاش به ادبیات و هنر و فلسفه، او را به وادی دیگری می کشاند. برخلاف میل پدر که می خواست پسرش در همان رشته پزشکی درس بخواند، همزمان تحصیل در رشته علوم سیاسی و فلسفه را در دانشگاه آغاز می کند. [۱]
شایگان اهل سفر بود. هر سفری در غرب و شرق دریچه جدیدی پیش روی او می گشود. افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان هند، روسیه، ایتالیا، فرانسه، انگلیس، سوئیس از جمله کشورهایی هستند که او در آنها به تجربه، مظاهر تمدن های کهن و فرهنگ مدرن را پیش روی خود یافت.
سپس به زبان سانسکریت روی آورد و با آثار راما کریشنا و تفکر هندو آشنا شد و بعد از گرفتن مدرک لیسانس راه وطن در پیش گرفت.
داستانکها
داریوش نه شرقی بود نه غربی
غلامحسین دینانی از دوستان شایگان که از محصر علامه طباطبایی بهرهها بردهاند، میگوید: اگر صاحبنظری و صاحبدلی دو خصلت مهم انسان باشد، مرحوم شایگان دارای این دو خصلت در حد اعلی بود. من که با او همسن و سالم، ۶۰ سال است که این مرد بزرگ را میشناسم که کم نیست. نخستین آشنایی من با این مرد بزرگ در جلسات شبانه مرحوم علامه طباطبایی استاد بزرگ من و ایشان و هانری کربن فرانسوی بود. من همراه علامه طباطبایی از قم سوار اتوبوس میشدیم و سه ساعت طول میکشید به میدان شوش برسیم. بهمجرد اینکه وارد مجلس میشدم میدیم که آقای شایگان نشسته است. تقریبا یک جلسه نبود که بیایم و شایگان را حاضر نبینم. ایام تابستان که هوا گرم بود علامه طباطبایی یک ماه به درکه میآمدند. من هم طلبه بودم. روزها خدمت علامه میرفتم. روزی نبود که من به درکه بروم و داریوش شایگان را آنجا نبینم. این علاقه چه بود؟ داریوش شایگان بزرگشده غرب بود، از سیزدهسالگی در غرب زندگی کرده بود. رفقای فراوان در فرانسه داشت. خانه هم در پاریس داشت. اما آنجا را رها میکرد و به ولنجک میآمد. این شدت علاقه این مرد بزرگ به ایران بود، غرب را مانند کف دست میشناخت. سالها در هند زندگی کرد. شرقیترین قسمت شرق را مثل کف دست میشناخت؛ اما عاشق ایران بود. هم شرقی بود و هم غربی و برای همین نه شرقی بود و نه غربی.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
افسر شوروی
شایگان که سقوط رضا شاه پهلوی را پایان بهشت ایران و آغاز اشغال کشور به دست قوای متفقین میدانست، میگوید: «در آن دوران شمال ایران در اشغال روسها بود و ما میبایست برای گذشتن از منطقهی اشغالی شورویها، جواز نشان میدادیم. یک افسر شوروی به سوی ما خم شد و به ازای هفت تیرش از ما یک پاکت سیگار خواست. تصور میکنم که سیگارش تأمین شد و هفت تیرش را هم حفظ کرد.»
خاطره کافه استانبول
در خاطراتش میگوید: در آغاز تابستان و پیش از عزیمت به مسکن تابستانی، به کافهای در خیابان استانبول میرفتیم که کنتینانتال نام داشت. این کافه راهروی درازی داشت که به بار میرسید و سپس در سمت چپ به باغچهای باز میشد که در آن یک ارکستر غربی (اگر درست به یاد داشته باشم، به نام جولی بویز) مینواخت. یک بار موقع ورود به کافه، یک سرباز آمریکایی را دیدم که داشت لبان زن جوانی را که احتمالا روسپی بود، میبوسید. تمام سر و صورتش قرمز بود. منم به معنای واقعی کلمه مبهوت شده بودم. برای اولین بار در عمرم میدیدم که مردی در ملأعام زنی را میبوسد.
ماه عسل
داریوش به همراه همسر و چند ایرانی دیگر در سفری به اسپانیا به هتلی میروند. پنج اتاق میخواستند اما هتل فقط چهار اتاق داشت. رئیس هتل اتاق خودش را که بزرگ بود و تختخواب سقفدار داشت پیشنهاد داد. شایگان نپذیرفت و خواست خود و همسرش به اتاق خدمتکار هتل بروند. داریوش میگوید هرگز عاطفه این مرد اسپانیایی را فراموش نمیکند. «من در جایی به کار بسیار حساسی دست زده بودم (بیآنکه خود بدانم)، حرکتی کرده بودم که اسپانیایی نسبت به آن بسیار حساس است: ژست یک آقا را گرفته بودم.» گویی راهی به فضای قلب رئیس هتل گشوده بود.او تخفیف حیرتانگیزی برای شایگان و همراهانش درنظر گرفت و پیوند دوستی میان آنها پی گرفت. این سفر ماه عسل شایگان و همسرش بود![۲]
ظرف چینی طلائی
آیدین آغداشلو از خاطراتش با شایگان و نزدیکی خود به او میگوید: همیشه شاد بودم که گاهی به حضورش میرسم. در آن خانه زیبا که حیاطش به باغچه زیبا باز میشد با اشیائی که با دقت انتخاب شده بودند، ظرف چینی بسیار ظریفی داشت به رنگ طلائی. یکبار به شوخی گفتم: خب اینو بدید به من. به ترکی گفت مگه من خودم چِمه؟! با هم بهترکی صبحت میکردیم. من فکر کردم جز من او لایقترین آدم برای نگهداری آن ظرف چینی است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مهربانی دلپذیر پاریسی ها
تازه (به پاریس) رسیده بودیم. با انبوهی از چمدان وارد شانزهلیزه شده و پی هتل میگشتیم. نمیدانم چرا چنان تصویر اغراقآمیزی از این خیابان مشهور برای خود ساخته بودم که نتوانستم خود آن را تشخیص دهم. پس، از عابری پرسیدم: لطفا بگویید خیابان شانزهلیزه کجاست؟ مردک شانه بالا انداخت و نگاهی سرد به من کرد که مرا سر جای خودم نشاند. برای اولین بار با تمامی گوشت و خونم، مهربانی دلپذیر پاریسیها را احساس کردم.
زندگی و تراث
شایگان، ۴ بهمن ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. در محیطی چندگانه قد کشید. هم خانه برایش محل تلاقی فرهنگها و زبانهای گوناگون بود و هم مدرسه. از همان کودکی زبانهای مختلفی در خانه گوشش را مینواخت. مادرش سه زبان میدانست. زبان گرجی که زبان مادریاش بود، روسی که در مدرسه آموخته بود و ترکی-عثمانی که شاید به دلیل همسایگی با امپراطوری عثمانی آن را یاد گرفته بود. در خانه زبانهای گرجی، روسی، ترکی عثمانی را از مادر آموخت و دو زبان ترکی-آذری و فارسی را از پدر؛ که در خانوادهای مذهبی رشد یافته بود و به گفته شایگان، «مذهب برایش مفهوم بسیار اخلاقی داشت». پدرش از یک خانواده قدیمی تجار آذربایجان و اهل شهر سلماس بود. دوست داشت سفر کند و جهان را بشناسد و از این رو بود که پس از جنگ جهانی اول به ترکیه، روسیه، لهستان و آلمان سفر کرد. شایگان پدرش را مردی خودساخته میداند که «حکمتی غریزی» داشت و تنها آنچه را به وی میآموخت که خود تجربه کرده بود. [۳]
خود میگوید: «فارسی زبان "امپراطوری" و زبان فرهنگ بود. من همواره دانستهام که در این مجموعه قومها و زبانهای گوناگون، هویت من به زبان فارسی گره خورده است. پدرم نوعی پرستش شبهمذهبی نسبت به این زبان داشت که آن را به من نیز منتقل کرد. این مرد آذربایجانی، نسبت به رسالت زبان فارسی در ایجاد تمرکز، که پایه وحدت کشور بود، سخت هوشیار بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تحصیلاتش را در مدرسه فرانسوی سنلوئی آغاز میکند. در آنجا زبان فرانسه را میآموزد، الکساندر دوما نویسنده محبوب او بود و آثارش را به قول خودش «میبلعید».
مدرسه سنلوئی هم برای او محصل تحصیل صِرف نبود بلکه بستری بود برای آشنایی با اقلیتهای قومی مختلف. «مدرسه سنلوئی یک نهالستان واقعی از همه اقلیتها بود: ارامنه، آسوریها، یهودیان.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نزدیکترین دوستان هممدرسهای، معلم ویولون و معلم انگلیسی او نیز ارمنی بودند. پزشک خانوادگیشان زردتشتی و رانندهشان آسوری بود. شایگان در فضایی آکنده از برخورد و تلاقی فرهنگها، اندیشهها، باورها و زبانهای گوناگون به استقبال زندگی رفت. میگوید: « محیط زندگی من بیش از آن مختلط بوده است که بتوان از داشتن فرهنگی اصیل سخن گفت... در جهانهای از همپاشیدهای زندگی کردهام که در آن هیچ چیزی جای خودش نبود، که در آنها زبانها و معرفتهای ناجور و نامربوط ، تکهبهتکه، در موزاییکهای تصادفی، بر هم یا برابر هم سوار شده بودند. چنانکه همواره احساس کردهام که در گمآباد زندگی کردهام». خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داریوش سخت اهل مطالعه بود و به گفته خودش «هر چه دستش میرسید میخواند»؛ زبان انگلیسی را در کلاس زیر نظر معلم سرخانه یاد گرفت. برای آشنایی با ادبیات ایران و خواندن گلستان سعدی هم معلم سرخانه داشت. او در آغاز نوجوانی و جوانی شیفته و مجذوب خیام، اندیشه و جهانبینی این شاعر به هستی، حیات و مرگ شد. «از کسی یک جلد کتاب سه زبانهٔ رباعیات خیام به من هدیه رسیده بود. متن فارسی و ترجمه فرانسهٔ آن را بارها و بارها، بیآنکه خسته شوم، میخواندم». خیام به گونهای در درونش ساری و جاری بود که میگوید: «من همواره در جایی از وجودم، خیامی ماندهام».خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شایگان سال ۱۳۲۸(۱۹۵۰)راهی انگلیس می شود و تا ۱۳۳۲(۱۹۵۴) در این کشور اقامت می کند. می گوید مهمترین چیزی که از انگلیسی ها آموخته «روش» است؛ یعنی ایجاز، وضوح، بداهت و احترام به واقعیت ها. [۴] او در این ایام به واسطه خواهر هنرمندش یگانه، با هنر غرب، تئاتر، شکسپیر، موسیقی و باله آشنا می شود. هر بار تعطیلات تابستانی به ایران می آید، «عقب ماندگی» کشورش را در برابر مظاهر تجدد و پیشرفت در غرب می بیند، به مرور زمان بیشتر در خود فرو می رود و در هر سفر قسمتی از خود و کشورش را کشف می کند.
سیر و سیاحت در غرب و آشنایی با زیر و بم فرهنگ و هنر آن، مقدمه جدال میان سنت و مدرنیته در درون شایگان است. او به دنبال یافتن ریشه های فرهنگ و تمدنش قصد ایران می کند. این بار می خواهد از نو در پی بازگرداندن همه ارزش های از دست رفته برآید و به قول خودش «به مدت هفت سال به طرزی تزلزل ناپذیر روند ریشه یابی را بر خود هموار کردم». زبان عربی را فرامی گیرد و به مطالعه و تأمل در متون قدیم فارسی و آثار فلاسفه و عرفا روی می آورد و به حشر و نشر با محافل سنتی روحانیت می پردازد. می گوید: «یک کمبود، یک حفره عمیق در من وجود داشت که بایست به هر قمیت آن را پر می کردم و این کاری بود که در طی سالیان و با سعی بسیار بدان پرداختم». [۵]
گسستی که شایگان به برکت اقامتش در اروپا و مطالعات و دیده هایش در دو فرهنگ شرق و غرب، احساس کرده بود، افق های نوینی پیش رویش باز کرد و او را به طور جدی به سمت مطالعه و خوانش عمیق فرهنگ های گوناگونی که از نظر تاریخی با هم فاصله داشتند، رهنمون شد. او تجربه را اصل مهمی در آغاز مطالعه و تفکر جدی اش در این فرهنگ ها عنوان می کند و می گوید: «برای من معرفت، تنها زمانی ارزش دارد که از صافی تجربه بگذرد». خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تماشای تآتر، شرکت در فستیوالها و کنسرت ها و آشنایی با هنر نوین غرب از دیگر علاقمندیهای شایگان طی سالهای اقامتش در غرب بود. موسیقی را در همان دوران آموخت. نواختن تکنوازهایی چون منوهین، ایساک اشترن، هورو ویتس و روبنشتاین را از نزدیک دیده و لمس کرده است.
عشق به پدر
علاقه شایگان به پدر به اندازهای بود که میگفت «در زندگی هیچکس را به اندازه او دوست نداشتم». پدرش هنرمند بود. خوشنویسی میدانست و گاهی به داریوش درس میداد. خط خوشی داشت که از پدر خوشنویسش به ارث برده بود. شایگان پدر را نمونه کامل پدرسالاری با صلابت اما بدون استبداد توصیف میکند. به پسر آزادی کامل داده بوده و دخالت مستقمی در تصمیمگیریهای زندگی او نداشت. آرزویش این بود که داریوش روزی مدیریت کسب و کار پدر را که در یک شرکت پیمانکاری مشغول بود، بهعهده بگیرد. «آخرین سخنانش برای همیشه در اندیشهام حک شده است... بین من و تو از نظر طبقه و سطح فرهنگی فاصله است. من یک بورژوای سنتی مانده ام و تو به اشرافیتی ذهنی رسیده ای. من جلوی تو را نمی گیرم. خود من بودم که تو را به این راه راندم. حال هر کاری که دوست داری بکن. تا وقتی که زنده ام از تو حمایت خواهم کرد و پس از مرگم تو وارث ثروت من خواهی بود. اما هر چه پیش آید و هر چه می کنی، یک چیز را بدان: انسان بودن بالاتر از همه چیز است». [۶]
شخصیت و اندیشه
دغدغه اصلی شایگان فرهنگ است.
شایگان ایران را حلقه واسط میان غرب و شبه قاره هند میداند و معتقد است و به دلیل موقعیت میانهای که دارد که نگاهی دوسویه بر غرب و آسیا دارد و همین مسئله باعث ایجاد تمدن ایرانی شده است. [۷]
سنت و مدرنیته
بارزترین کلیدواژهها در تأملات و تفکرات شایگان، سنت و مدرنیته است که او از تعارض میان این دو در کتاب «آسیا در غرب» به آشتی میان آنها در کتاب «افسونزدگی جدید» رسید. به عقیده شایگان سنت دیگر بهصورت خالص و یکدست وجود ندارد و در چرخه تحول و تغییر گرفتار است. به عقیده شایگان گرچه ایران، هند و چین روزی کانون شکلگیری تمدنهای کهن بودند و بسیاری از اختراعات و یافتههای جدید از دل آنها بیرون آمده است اما واقعیت این است که علم مدرن مانند هندسی کردن فضا و تعمیم بخشیدن به الگوی مکانیک از بطن این تمدنها برنخاست. [۸]
ایرانی بودن
به عقیده شایگان فرهنگها امروز چنان در یکدیگر آمیختهاند که دیگر یک ایرانی ناب و خالص نمیتوان یافت همانطور که یک فرانسوی یا یک هندی اصیل وجود ندارد. در جهان فروپاشیده و قطعهقطعه امروز ایرانی بودن به معنای ایرانی بودن در عین ایرانی نبودن است. گرچه یک ایرانی از فرهنگ خود تغذیه میکند اما در عین حال جهانهای دیگر نیز در جهان او وجود دارد که یکدستیاش را بههم میزند. بههمین جهت یک ایرانی در عین ایرانی بودن یک آمریکایی، فرانسوی یا حتی ژاپنی است. ایرانی بودن مستلزم طرز خاصی از دیدن جهان و داشتن ابزارهای معینی از معرفت برای تعبیر جهان است. اما امروز این جهان ایرانی با سنتهایش در تماس و ارتباط با سایر جهانها یعنی غرب و مدرنیته قرار دارد. در برابر فشاری از آن سو وارد میشود، بهترین راه همزیستی و کنار آمدن است «ما نیز همچون غربیها محکوم به پذیرش شخصیت دوپاره خود هستیم». ابزارهای معرفتی که ما امروز برای سامان دادن به زندگی خود از آن بهره میگیریم از غرب میآید، وقتی از اقتصاد میگوییم منظور دانشی است که از جهان دیگری آمده یا وقتی از علم بحث میکنم منظورمان علوم مدرن است. در نتیجه این ابزارها همانقدر که بخشی از وجود ما شدهاند، ما نیز بخشی از آنها شدهایم. شایگان تضاد میان شرق و غرب را نمیپذیرد و معتقد است که باید آنها را از نو درون خود بازشناسی کرد. [۹]
زمینه فعالیت
عمده فعالیت شایگان پژوهش در حوزه فلسفه تطبیقی و هندشناسی است.
بزرگداشتها
شب بخارا و شایگان
سیصدو چهل و یکمین شب بخارا هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ به منظور تجلیل از مقام فلسفی و ادبی داریوش شایگان توسط مجله بخاراو مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.
فیلم مستند"زائر شرقی" درباره شایگان به کارگردانی حسن خادمی ساخته شده است.
شایگان از دید دیگران
سوراب کومار
کومار سفیر هند در ایران درباره شایگان میگوید: «استاد شایگان محقق، عالم، نویسنده، فیلسوف و نظریهپرداز بزرگی بود و از دوستان و حامیان بزرگ هند بهشمار میآمد. از ایشان به خاطر کمکهایی که به فرهنگ هند کردند، قدرانی میکنیم. وی سالهای سال از عمر کاری خود را مصروف معرفی فلسفه، ادبیات و فرهنگ هند به جامعه ایران و بنا کردن پلهای تفاهم میان دو کشور کرده است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ژاله آموزگار
اگر اغراق نکنم، شایگان مرا یاد بودا میاندازد و تندیسهای او با چهرههای مختلف. بودای خندان، بودای متفکر و بودای نگران. پس ما چند نوع داریوش داریم. نخست از داریوش دانشمند سخن بگویم. شایگان متفکر هندشناس، پروستشناس، بودلرشناس بود... [۱۰]
رضا داوری اردکانی
او مردی نجیب، محجوب، منیعالطبع، کمحرف، اهل دوستی و وفا و دور از تظاهر و تکلف بود. زندگی و مرگ را آسان میگرفت و کمتر غم دنیا میخورد. شایگان از بسیاری از ما بیشتر کتاب میخواند و بهتر میفهمید و به همهچیز و همهجا و حتی به فلسفه شاعرانه نگاه میکرد. [۱۱]
سید مصطفی محقق داماد
او مجسمه اخلاق بود. تجسم تواضع بود. مهربانی بود. مهربانی را اگر مجسم میکردند، شایگان درمیآمد. تواضع بود. اندکی زبان و قلمش گزنده نبود و کسی را نمیآزرد. [۱۲]
نظرات فرد درباره خودش و آثارش
تفسیر شایگان از آثارش
موضعگیریهای او درباره دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
جمله موردعلاقه در کتابهایش
نحوه پوشش
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد
گزارش از سفرهای او
ایتالیا اول بار در سال ۱۳۲۹ ایران را ترک میکند و به ایتالیا میرود. شایگان در این سفر که از رم باستان شروع میشود به گفته خودش «شکوه و جلال» ایتالیا را کشف میکند. از موزهها، کلیساها و مجسمههای شهر دیدن میکند. با آثار رافائل سانتسیو و میکل آنژ آشنا میشود. شهرهای دیگر ایتالیا را یکی پس از دیگری از نظر میگذراند؛ یادبودهای مذهبی، کاخها، موزهها. به گفته خودش «به یک پرخوری فرهنگی دچار شده بودم...بایست بعضی چیزها را بههم ربط میدادم. نشانهها، تاریخها، سرنخها را پیدا میکردم و خودم را در این آشفتهبازار گیجکننده بازمیشناختم». [۱۳]
سوئیس به ژنو و لوزان میرود. سوئیس را بهخاطر نظم و ترتیب و امنیتش «شهر ضدعفونی شده» میخواند
روسیه شایگان که می گوید هیچ وقت زبان روسی را فرانگرفت برای نخستین بار در سال ۱۳۵۰ به روسیه سفر کرد.
افغانستان و آسیای مرکزی او سفرهای زیادی را تجربه کرد. در سفرش به افغانستان و ازبکستان و تاجیکستان، از شهرهای سمرقند، بخارا و پنجکند دیدن کرد و به وسعت جهان ایرانی و تمدن کهن پارسی پی برد. شایگان سفر به افغانستان را «صاعقه ای واقعی» توصیف می کند و می گوید «اگر روزی قرار شود که ایران را ترک کنم، به اینجا می آیم و تا آخر عمر در اینجا به سر خواهم برد». [۱۴] شایگان سفر به افغانستان، آسیای مرکزی و ماوراء النهر را نوعی «تشرّف» توصیف می کند و می گوید پس از این سفر درک من از جهان ایرانی به نحو محسوسی تغییر یافت.[۱۵]
اسپانیا شایگان سفرهای زیادی به اسپانیا داشت و فضای آن را به روحیات خود نزدیک می دید. او ماه عسل خود را در این کشور گذراند و جوانمردی را یکی از ویژگیهای اسپانیاییهای میداند.
ناشرانی که با او کار کردند=
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
شایگان که در نوجوانی با خیام و اندیشه های او آشنا شد، به شدت تحت تاثیر این شاعر نام آشنای ایرانی بود و تا اخر عمر نیز رگه های این تاثیر در زندگی و آثار او به چشم می خورد.
او شیفته تآتر شکسپیر نمایشنامهنویس بود و چنان تاثیری بر شایگان گذاشت که به گفته خودش «هویت زبان انگلیسی برای همیشه برایم با زبان شکسپیر همسان شد و همسان ماند». [۱۶]
استادان
شاگردان
علت شهرت
فیلم ساختهشده
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
آثار و منبعشناسی
کتابها
۱. ادیان و مکتبهای فلسفی هند ، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶، چاپ ششم، ۱۳۸۶.
۲. بتهای ذهنی و خاطره ازلی ، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، چاپ چهارم ۱۳۸۰.
۳. الاصنام الذهنیه و الاذکاره الازلیه ، ترجمه حیدر نجف، بیروت، دارالهادی، ۲۰۰۷.
۴. آسیا در برابر غرب ، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶، چاپ پنجم، ۱۳۸۶،?[چاپ باغ آینه ۱۳۷۱].
۵. هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی ، ترجمه باقر پرهام، آگاه، ۱۳۷۱، چاپ چهارم، ۱۳۸۵.
۶. زیر آسمانهای جهان (گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان)، ترجمه نازی عظیما، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز ۱۳۷۴، چاپ چهارم، ۱۳۸۶.
۷. افسونزدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار ، ترجمه فاطمه ولیانی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰، چاپ پنجم، ۱۳۸۶.
۸. آیین هندو و عرفان اسلامی ، ترجمه جمشید ارجمند، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۲، چاپ سوم، ۱۳۸۷.
۹. النفس المبتوره: هاجس الغرب فی مجتمعاتنا ، بیروت، دارالساقی ۱۹۹۱. ترجمه Le regard mutilإ, Albin Michel: Paris, 1989.
۱۰. ما الثوره الدینیه: الحضارات التقلیدیه فی مواجهه الحداثه ، ترجمه و تقدیم: محمد الرحمونی، مراجعه: مروان الدایه، بیروت، دارالساقی بالاشتراک مع المؤسسه العربیه للتحدیث الفکری، ۲۰۰۴. ترجمه
مقالات
۱. «آیین هندو»، مجله دانشکده ادبیات ، ضمیمه ش ۳ و ۴، سال یازدهم ] ?۱۳۴۴؟ [ ص ۳۴۵ ـ ۳۸۴.
۲. «راز تثلیث: شیوا یا اصل فانیکننده»، مهر ، دوره یازدهم، ش ۳ و ۴، خرداد و تیر ۱۳۴۴، ص ۱۹۵ ـ ۲۰۱.
۳. «ارتباط انسان و وجود در عرفان نظری اسلامی و حکمت هندو»، فرهنگ و زندگی ، ش ۳، مهر ۱۳۴۹، ص ۵۹ ـ ۷۱.
۴. «قیامت و معاد در عرفان اسلامی و هندو»، الفبا ، ش ۱، ۱۳۵۲، ص ۱ ـ ۲۸.
۵. «بینش اساطیری»، الفبا ، ش ۵، اسفند ۱۳۵۳، ص ۱ ـ ۸۳.
۶. «دین و فلسفه و علم در شرق و غرب»، الفبا ، ش ۶، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۹.
۷. «سیر و سلوک هانری کربن از هایدگر تا سهروردی»، ایراننامه ، سال هفتم، ۸/۱۳۶۷، ص ۴۶۱ ـ ۴۹۲، ۵۸۴ ـ ۶۱۷.
۸. «محمد داراشکوه، بنیانگذار عرفان تطبیقی»، ایراننامه ، ۹/۱۳۶۸، ص ۱۹۶ ـ ۲۲۴.
۹. «محمد داراشکوه، بنیانگذار عرفان تطبیقی»، نامه شهیدی: جشننامه استاد دکتر سید جعفر شهیدی ، به اهتمام علی اصغر محمدخانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۴، ص ۷۲۹ ـ ۷۶۸.
۱۰. «زائری از غرب»، ترجمه باقر پرهام، کلک ، ش ۲، ۱۳۷۰، ش ۵، ص ۱۱ ـ ۴۰.
۱۱. «تصویر یک جهان یا بحثی درباره هنر ایران»، کلک ، ۱۳۷۰، ش ۱۴ و ۱۵، ص ۳۱ ـ ۴۵.
۱۲. «در جستجوی فضاهای گمشده»، ایراننامه ، ۷۰/۱۳۶۹، ص ۵۴۱ ـ ۵۵۲.
۱۳. «در جستجوی فضاهای گمشده»، کلک ، ش ۲۳ و ۲۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۰، ص ۳۲ ـ ۴۳.
۱۴. «در جستجوی فضاهای گمشده»، نامه فرهنگ ، ش ۹، بهار ۱۳۷۲.
۱۵. «در جستجوی فضاهای گمشده»، نقد و بررسی کتاب فرزان ، ش?۲۵.
۱۶. «هانری کربن، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی»، ایراننامه ، ۱۳۷۱، ص ۲۸۰ ـ ۲۹۶.
۱۷. درباره صادق هدایت و شماره ویژه مجله، ایراننامه ، ۱۳۷۱، ص ۴۰۷ ـ ۴۱۳.
۱۸. «در میان شرق و غرب»، ترجمه پرویز همایونپور، خرد و آزادی: یادنامه دکتر امیرحسین جهانبگلو ، بهکوشش کریم امامی و عبدالحسین آذرنگ، تهران، باغ آینه، ۱۳۷۲، ص ۳۳۷ ـ ۳۴۴.
۱۹. «چندگانگی فرهنگی»، گفتگو ، ش ۲، دی ۱۳۷۲، ص ۴۰ ـ ۶۲.
۲۰. «ایدئولوژیک شدن سنت»، ترجمه مهرداد مهربان، کیان ، سال چهارم، ش ۱۹، خرداد ۱۳۷۳، ص ۱۰ ـ ۱۹.
۲۱. «تعطیلات در تاریخ»، ترجمه علیرضا منافزاده، گفتگو ، ش ۶، زمستان ۱۳۷۳.
۲۲. «تبلور یک نحوه هستی، درباره سید جلالالدین آشتیانی»، کلک ، ش ۸۱ ـ ۹۳، آذر ۱۳۷۴، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۳ (نیز بخارا ، ش ۴۱، فروردین ـ اردیبهشت ۱۳۸۴).
۲۳. «فرزانگی و وارستگی»، خرد جاودان: جشننامه استاد سید جلالالدین آشتیانی ، بهکوشش علی اصغر محمدخانی و حسن سیدعرب، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۷۷، ص ۲۱ ـ ۲۴.
۲۴. «میان هستی و نیستی»، بخارا ، ش ۶، خرداد و تیر ۱۳۷۸، ص ۳۸۰ ـ ۳۸۱.
۲۵. «هویت سهگانه»، ترجمه جمشید ارجمند، یاد یار مهربان ، بهکوشش هما گرامی (فرهوشی)، انتشارات زبور، ۱۳۷۸.
۲۶. «آمیزش افقها: نامهای به نسلهای آینده»، ترجمه کامران فانی، صبح امروز ، یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۷۸.
۲۷. «دیدارهای هانری کربن»، احوال و اندیشههای هانری کربن ، تهران، انتشارات هرمس و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، ۱۳۷۹.
۲۸. «پدیدههای دیدار در گفتگوی تمدنها»، اندیشه غربی و گفتوگوی تمدنها ، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۷۹.
۲۹. «افسونزدگی جدید»، بخارا ، اردیبهشت ۱۳۸۰.
۳۰. «آمیزش افقها»، معماری و شهرسازی ، آذر ۱۳۸۰.
۳۱. «آمیزش افقها»، همشهری .
۳۲. «ارزشهای جهانگیر»، نقد و بررسی کتاب فرزان ، ش ۲.
۳۳. «تصویر یک جهان یا بحثی درباره هنر ایران»، فصلنامه هنر ، ش ۵۷.
۳۴. «تصویر یک جهان یا بحثی درباره هنر ایران»، هنرهای تجسمی ، ش?۱۰.
۳۵. «روابط هندوئیسم و تصوف»، ترجمه جمشید ارجمند، بخارا ، ش?۲۱ و ۲۲، اسفند ۱۳۸۰.
۳۶. «مقدمه»، روح ایران ، ترجمه محمود بهفروزی، تهران، نشر پند نامک ۱۳۸۱.
۳۷. «آیین هندو و عرفان اسلامی»، همشهری ، ۲۶ و ۲۷/۶/۱۳۸۲.
۳۸. «هویتهای چندگانه»، تنظیم یوسف ناصری، یاس نو ، پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۲.
۳۹. «چندگانگی فرهنگی»، بخارا ، ش ۴۲، خرداد ـ تیر ۱۳۸۴.
۴۰. «طغیان دیگری» [درباره ژان بودریار]، ترجمه فاطمه ولیانی، بخارا ، ش ۴۴، مهر ـ آبان ۱۳۸۴.
۴۱. «شرحی بر دوستی»، جمشید ارجمند: جشننامه ۴۵ سال کار ، بهکوشش زاون قوکاسیان و حسین رسولاف، تهران، ۱۳۸۴، ص ۳۳ـ۳۶.
۴۲. «مسکوب، اقلیم حضور بود»، بخارا ، ش ۴۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۴، ص ۳۵ ـ ۳۴۸.
۴۳. «شعر نسروده»، آفتاب معرفت: مجموعه مقالاتی درباره دکتر عبدالحسین زرینکوب و نمونهای از آثار وی ، گردآوری: سامیه بصیر مژدهی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵.
۴۴. «فانیای که من میشناسم»، بخارا ، ش ۶۲، خرداد ـ شهریور ۱۳۸۶، ص ۱۰۷ ـ ۱۱۳.
۴۵. «ابوالحسن رفیعی قزوینی از آخرین حکیمان ایران سنتی»، بخارا ، ش ۶۴، آذر ـ اسفند ۱۳۸۶.
۴۶. «از ازل تا به ابد» ] ?درباره حافظ [ ، شاخههای شوق ، یادگارنامه بهاءالدین خرمشاهی، ج اول، بهکوشش علی دهباشی، نشر قطره ۱۳۸۶.
۴۷. «آیا تهران مدینهای تمثیلی است»، ترجمه فاطمه ولیانی، معماری و شهرسازی ، ش ۸۸ ـ ۸۹، زمستان ۱۳۸۶.
۴۸. «خیام شاعر لحظههای برقآسای حضور»، ترجمه نازی عظیما، بخارا ، ش ۶۶، شهریور ۱۳۸۷، ص ۳۰ ـ ۴۵.
۴۹. «الهویه: الجماعه و الجماعات»، حدیث اجراه و صاغه بالعربیه: حسین قبیسی ، مواقف، دارالساقی، العدد ۶۵، ص ۵۶ ـ ۶۴.
۵۰. «الهویه المرکبه هویه بأربعین بعداً»، ترجمه حیدر نجف، قضایا اسلامیه معاصره ، چاپ بیروت، ش ۲۰ ـ ۲۱، ۲۰۰۲ / ۱۴۲۳.
۵۱. «کیف امسی العالم شبحا»، ترجمه حیدر نجف، قضایا اسلامیه معاصره ، السنه التاسعه، العدد ۳۰، شتا ۲۰۰۵ / ۱۴۲۵، ص ۱۹۳ ـ ۲۴۰.
مصاحبهها و گفتوگوها
۱. شایگان، داریوش ، گفتگوکننده: رامین جهانبگلو، ایراننامه ، ۱۳۷۱، ص?۲۸۰ ـ ۲۹۶.
۲. شایگان، داریوش [مصاحبه]، کلک ، ش ۵۳، مرداد ۱۳۷۳، ص ۲۶۲ ـ ۳۰۳.
۳. «اسطوره، ایدئولوژی، حقیقت…»، گفتگوکننده: اکبر گنجی، راه نو ، ش ۱۲.
۴. «روشنفکر و اندیشمند چند پرسشی»، گفتگوکننده: شاهرخ تویسرکانی، دنیای سخن ، ش ۷۷، دی و بهمن ۱۳۷۶.
۵. «فرهنگ جهانی در گفتگو با داریوش شایگان»، گفتگوکننده: سید مرتضی مردیها، جامعه ، سال یکم، ش ۶۷، یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۷.
۶. «انسان، اخلاق و فرهنگ»، گفتگوکننده: سید مرتضی مردیها، جامعه ، ش ۶۸، دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۷۷.
۷. «فرهنگ جهانی»، مجله حقوقی و قضایی دادگستری ، ۲۷ ـ ۲۹ /۲/۱۳۷۷.
۸. «دین ایدئولوژیک و انتحار معنوی»، کیان ، ش ۴۵، بهمن ـ اسفند ۱۳۷۷.
۹. «دین و دینپژوهی در روزگار ما»، هفت آسمان ، ش ۵، بهار ۱۳۷۹.
۱۰. «سلسله گفتگوهای پیرامون نشر و فرهنگ: گفتگوی هجدهم با داریوش شایگان و کامران فانی»، گفتگوکنندگان: عبدالحسین آذرنگ و علی دهباشی، با همکاری طوبی ساطعی، بخارا ، ش ۲۴.
۱۱. «پایی در آب و پایی در خاک»، گفتگوکنندگان: احمد غلامی و علیرضا کیان، همشهری ماه ، ش ۵، مرداد ۱۳۸۰.
۱۲. «ما شاهد ظهور آگاهی سیارهای هستیم»، گفتگوکننده: سایر محمدی، ایران ، ۱۸/۶/۱۳۸۰.
۱۳. «ما همه مهاجر هستیم»، گفتگوی لیبراسیون با داریوش شایگان، ترجمه آذر خلیلی، آفتاب ، ش ۳.
۱۴. «گذشته یک توهم: پیرامون ایدئولوژیهای توتالیتر»، گفتگوکننده: محمد تقی قزلسفلی، همبستگی ، ۲۶/۶/۱۳۸۰.
۱۵. «از آسیا در برابر غرب تا آمیزش افقها»، قرن روشنفکران ، بهکوشش محمد تقی قزلسفلی، هرمس ۱۳۸۰.
۱۶. «تفکر سیارهای و هویت شبکهای»، گفتگوکننده: محمدرضا ارشاد، همشهری ، ۲۸ و ۲۹/۸/۱۳۸۱.
۱۷. «استثنایی بر یک قاعده: ارزیابی دکتر شایگان از وضعیت مطالعه در ایران»، کتاب هفته ، دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۱.
۱۸. «هستیشناسیهای پراکنده»، گفتگو، ش ۳۷، مرداد ۱۳۸۲.
۱۹. «همه تمدنهای بزرگ دینی هستند»، گفتگوکننده: علی اصغر سیدآبادی، ۲۱ و ۲۲ و ۲۶/۷/۱۳۸۲.
۲۰. «روزنهای به وجه دیگر واقعیات»، گفتگوکننده: محمدرضا ارشاد، همشهری ، ش ۷ و ۹/۱۲/۱۳۸۲.
۲۱. «از کتککاری به ایثار»، گفتگوی مجید اسلامی و مانی حقیقی با داریوش شایگان و داریوش مهرجویی، هفت ، ش ۱۳.
۲۲. «فصل فکر: چهره به چهره با شایگان، مرور آثار یک نویسنده»، گفتگوکننده: محمدرضا ارشاد، کتاب هفته ، ش ۵۰۱.
۲۳. «از هند تا پسامدرن» [گفتگو با داریوش شایگان و هوشنگ رهنما] ، گستره اسطوره ، گفتگوکننده: محمدرضا ارشاد، هرمس، ۱۳۸۲.
۲۴. «باید کودک ذهنم را عوض کنم»، تنظیم: حامد یوسفی، شرق ، دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۲.
۲۵. «متفکران اهل معنا»، [?میزگرد]، کتاب ماه ادبیات و فلسفه ، ش ۷۴، آذر ۱۳۸۲.
۲۶. «دموکراسی جدید تجمل نیست»، گفتگوکننده: حامد یوسفی، سیاستنامه شرق ، ۳.
۲۷. «حکیم اهل مدارا: محفل انس علامه طباطبایی در گفتگو با داریوش شایگان»، شرق ، ۷.
۲۸. «نقد و بررسی کتاب افسونزدگی جدید: گفتگو با داریوش شایگان»، مونیسم یا پلورالیسم ، بهکوشش بیژن عبدالکریمی، تهران، یادآوران، ۱۳۸۳.
۲۹. «دین، معنویت و دنیای مدرن»، اشراق ، دوره جدید، سال اول، ش?۱، پاییز ۱۳۸۳.
۳۰. «دیالکتیک ستیز و سازش با دیگری: میزگرد ارزیابی انتقادی فرهنگ ایران»، ایران ، ۳ مهر ۱۳۸۴.
۳۱. «جمهوری مونادها»، گفتگوکننده: محمدرضا ارشاد، همشهری ماه ، آبان ۱۳۸۴.
۳۲. «جایزه فرانسویها به فیلسوف رماننویس»، گفتگوکننده: مهدی یزدانی خرم، شرق ، ۲۷ ـ ۲۵/۸/۱۳۸۴.
۳۳. «همه فلسفهزده شدهاند؛ کنج خانه داریوش شایگان»، گزارشی از گفتگوی ایسنا با شایگان، شرق ، ۱۱/۶/۱۳۸۵.
۳۴. «ایران، موزائیک فرهنگها»، اعتماد ، پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۶.
۳۵. داریوش شایگان، [درباره علامه رفیعی قزوینی]، هفتهنامه تابان ، یکشنبه ۶ خرداد.
۳۶. «کربن فرهنگ ایرانی را در اندیشه سهروردی میدید»، همبستگی ، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۶.
۳۷. «میانجی فرهنگی ایرانی: گزارش سخنرانی داریوش شایگان و غلامحسین ابراهیمی دینانی»، کارگزاران ، چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۶.
۳۸. «سنت به وقت مدرن»، گفتگوکننده: متین غفاریان، شهروند ، سال ۲، ش ۳۵، ۷ بهمن ۱۳۸۶.
۳۹. «التعایش بین الادیان: مقاربات فی المرتکزات المعنویه و المعرفیه للتعدیه»، ترجمه حیدر نجف، قضایا اسلامیه معاصره ، العدد ۲۲، شتا ۲۰۰۳ / ۱۴۲۳.
منبعشناسی
نقد و بررسیها
۱. آرام، کیوان، «سرنوشت نادیدنی جهان»، ایران ، ۱۳۸۳.
۲. ارشاد، محمدرضا، «افسونزدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار: مصطفی ملکیان، هوشنگ رهنما و مراد فرهادپور در خصوص کتاب افسونزدگی جدید»، کتاب هفته ، ش ۱۳.
۳. اسپیر، آرنو، «جهانی شدن روان گسیخته: آلن تورن و داریوش شایگان در گفتوگویی رودررو»، ترجمه احمد پرهیزی، شرق ، سهشنبه ۶ آبان ۱۳۸۲.
۴. بازرگانی، بهمن، «در میانه قاره گمشده روح و مدرنیته»، شرق، ۲۶ و ۲۹/۶/۱۳۸۳.
۵. بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب ، ترجمه جمشید شیرازی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۷۷، ص ۲۲۸ ـ ۲۴۰.
۶. بنوعزیزی، علی، «جوامع اسلامی در مجادله با غرب از داریوش شایگان»، ایراننامه ، ۱۳۷۲، ص ۷۰۵ ـ ۷۰۹.
۷. بهارلو، محمد، «گفتگو زیر آسمان کبود»، دنیای سخن ، ش ۶۶، مهر و آبان ۱۳۷۴.
۸. پدرام، مسعود، «جست وجوی معنا در مدرنیته بازاندیشیده»، مونیسم یا پلورالیسم ، ص ۳۹ ـ ۵۰.
۹. پرهام، مهدی، «افسونزدگی جدید»، بخارا ، آبان ۱۳۸۰.
۱۰. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران: از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۳، ص?۶۱۱ ـ ۶۱۲.
۱۱. حقدار، علی اصغر، «گفتگوی تمدنها در اندیشه داریوش شایگان»، گزارش گفتوگو، ش ۷.
۱۲. حقدار، علی اصغر، «داریوش شایگان و نگاه به دنیای مدرنیته»، نامه میب د، سال اول، ش اول، بهار ۱۳۸۰.
۱۳. حقدار، علی اصغر، داریوش شایگان و بحران معنویت سنتی ، تهران، کویر، ۱۳۸۳.
۱۴. خدابندهلو، فرهاد، «نگاه شکسته»، ایران نامه ، ۹/۱۳۶۸، ص ۵۸۹ ـ ۶۰۹.
۱۵. خلجی، مهدی، «نگاهی به نخستین رمان داریوش شایگان»، همبستگی ، ۱۲/۹/۱۳۸۴.
۱۶. داوری اردکانی، رضا، «شایگان و پرسشهای بیپاسخ»، مونیسم یا پلورالیسم ، ص?۵۱ ـ ۶۶.
۱۷. دهدزی، فرید، «شایگان چهل تکه»، شرق ، پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۴.
۱۸. رجبی، مهدی، «بازاندیشیهای شایگان»، کتاب ماه علوم اجتماعی ، ش ۹۲ و ۹۳.
۱۹. رحمانی، محترم، «شایگان و مدرنیته غربی»، همبستگی ، ۱۶/۳/۱۳۸۵.
۲۰. سیدآبادی، علی اصغر، «بازخوانی میراث شایگان»، یاس نو ، ۱/۷/۱۳۸۲.
۲۱. سید عرب، حسن، «هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی»، گلچرخ ، ش?۱۴، مرداد ۱۳۷۵، ص ۱۵ ـ ۱۸.
۲۲. شیرخانی، علی، «تفکر سیار در افسونزدگی جدید»، پگاه حوزه ، ش ۷۰.
۲۳. طباطبایی، سید جواد، «شناخت ساحتهای معنوی در اسلام ایرانی»، نشر دانش ، سال ۱۱، ش ۱،
۲۴. عبدالکریمی، بیژن، «هویت چهل تکه و تفکر بیخانمان»، مونیسم یا پلورالیسم ، ص?۶۷ ـ ۸۴.
۲۵. عبدالکریمی، بیژن، «مونیسم یا پلورالیسم»، مونیسم یا پلورالیسم ، ص ۱۰۷ ـ ۱۳۸.
۲۶. غرایاق زندی، داود، «سپیدهدمان و شامگاه بتان: سوگواری یا سازگاری»، کتاب ماه هنر ، ش ۳۵ و ۲۳ ـ ۳۶.
۲۷. غرایاق زندی، داود، «وحدت در کثرت یا کثرت در وحدت»، کتاب ماه هنر ، ش ۴۷ و ۴۸.
۲۸. فولادوند، عزتالله، «هم به قدر تشنگی: برداشت و دریافتی از آسیا در برابر غرب»، آیینه زندگی ، ش ۲۲ و ۲۳.
۲۹. کاجی، حسین، کیستی ما از نگاه روشنفکران ایرانی ، تهران، روزنه، ۱۳۷۸، ص ۶۳ ـ ۱۰۲.
۳۰. کن، فیلیپ، «افسونزدگی جدید»، ترجمه فاطمه ولیانی، بخارا ، ش ۳۱.
۳۱. گشتر، افسانه، «نمونه بارز از اندیشه پویای ایرانی»، ترجمه سعید فیروزآبادی، بخارا ، ش ۴۷، ۱۳۸۴، صفحات ۳۸۸ ـ ۳۹۱.
۳۲. مجابی، جواد، «تفکر سیار در کار شایگان»، نگاه کاشف گستاخ ، افق، ۱۳۸۳.
۳۳. مجاهدی، محمد مهدی، «رنگین کمان اشراق غربی در گفتوگوی آینههای شکسته»، مونیسم یا پلورالیسم .
۳۴. مجاهدی، محمد مهدی، «نقد و بررسی مقاله هویت چهل تکه و تفکر بیخانمان»، مونیسم یا پلورالیسم ، ص ۸۵ ـ ۲۰۶.
۳۵. مونیسم یا پلورالیسم : تحلیل و نقد دیدگاه داریوش شایگان در افسونزدگی جدید، بهکوشش بیژن عبدالکریمی، تهران، یادآوران، ۱۳۸۳.
۳۶. مهیار، محمد، «آسیا در برابر غرب»، نگین ، ش ۱۶۰، شهریور ۱۳۵۷، ص ۳۱ ـ ۳۳.
۳۷. میردامادی، یاسر، «من و رندی و وضع بیخبری»، هممیهن ، ۱/۳/۱۳۸۶.
۳۸. نصر، سید حسین، «نگهی دیگر به هانری کربن»، ایراننامه ، سال نهم، ش ۴، پاییز ۱۳۷۰، صفحات ۶۶۷ ـ ۶۷۸.
۳۹. نفیسی، رسول، «زیر آسمانهای جهان»، ایراننامه ، ۱۳۷۵، ص ۳۲۱ ـ ۳۳۳.
۴۰. نهال معرفت : نشریه داخلی کانون توتم اندیشه: ویژهنامه دکتر داریوش شایگان، سال دوم، ش ۴، زمستان ۱۳۸۳.
۴۱. هاشمی، محمد منصور، هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید ، تهران، کویر ۱۳۸۳، ص ۲۹۱ ـ ۳۷۱.
۴۲. [?؟] ، «هانری کربن، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی»، نامه فرهنگ ، سال دوم، ش?۴، تابستان ۱۳۷۱، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹.
۴۴. [?؟] ، «زیر آسمانهای جهان»، کیان ، سال پنجم، ش ۲۷، مهر و آبان ۱۳۷۴.
۴۵. [?؟] ، «افسونزدگی جدید»، معماری و شهرسازی ، مهر ۱۳۸۰.
۴۶. «کتاب افسونزدگی جدید نقد و بررسی شد»، [گزارش] ، اطلاعات ، ۲۴/۵/۱۳۸۰.
۴۷. «پرتونگاری پست مدرنیته در محاق سنجش»، [گزارش] ، انتخاب ، ۵/۹/۱۳۸۰. مونیسم یا پلورالیسم ، ص ۱۵ ـ ۳۸.
۴۸. رضوان، عبدالسلام، الفصام الثقاقی: المجتمعات الاسلامیه فی مواجهه الغرب، العربی، سبتمبر ۱۹۹۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۴.
۴۹. معطی قبال، «حدیث داریوش شایغان بعد صدور کتابه عن هنری کوربان: حقائق و اوهام فکریه تنتشر فی الشرق»، الاربعاء، ۲۶ سبتمبر ۱۹۹۰.
سبک و لحن و ویژگی آثار
جوایز و افتخارات
درباره شایگان
بررسی مورد چند اثر
تعداد چاپها و تجدید چاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ رامین جهانبگلو، زیرآسمانهای جهان، ۸ تا ۱۴.
- ↑ رامین جهانبگلو، زیرآسمانهای جهان، ۲۱.
- ↑ رامین جهانبگلو، زیرآسمانهای جهان، ۸ تا ۱۴.
- ↑ بخارا، قصه یک گسست (بخشسی از خاطرات منتشرنشده دکتر داریوش شایگان)، ۱۱۳.
- ↑ رامین جهانبگلو، مصاحبهباشایگان، ۱۳.
- ↑ رامین جهانبگلو، مصاحبهباشایگان، ۱۴ تا ۱۵.
- ↑ رامین جهانبگلو، زیرآسمانهای جهان، ۱۶.
- ↑ رامین جهانبگلو، زیرآسمانهای جهان، ۱۶ تا ۱۸.
- ↑ رامین جهانبگلو، زیرآسمانهای جهان، ۱۷.
- ↑ مجله بخارا، ش ۱۲۴، ۷۰۲.
- ↑ مجله بخارا، ش ۱۲۴، ۱۸۵.
- ↑ مجله بخارا، ش ۱۲۴، ۶۴۵.
- ↑ رامین جهانبگلو، مصاحبه با شایگان، ۲۴.
- ↑ رامین جهانبگلو، مصاحبه با شایگان، ۱۴.
- ↑ رامین جهانبگلو، مصاحبه با شایگان، ۲۱.
- ↑ رامین جهانبگلو، مصاحبه با شایگان، ۲۲.
منابع
پیوند به بیرون
- «زیر آسمان های جهان، گفت و گو با داریوش شایگان (مصاحبهکننده : رامین جهانبگلو)، مجله کلک». وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بازبینیشده در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۹.
- «منظومۀ فکری فیلسوف بازیگوش، محمد منصور هاشمی». بخارا. بازبینیشده در ۳۰ ژانویه ۲۰۱۹.