رضا امیرخانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
مزرعه شخم و شاید هم دیسک زده شده است و خاک نرم و قهوهای به رو آمده. کودک سرِ ذوق میآید و کنار زمین مینشیند. ذوقش از دیدن آن همه کاکائو است و «کلّی» شیرکاکائو که با این همه کاکائوی تازه درست خواهد شد. ذوق را با پدر در میان میگذارد. پدرْ حرف کودک را تأیید میکند. این تأیید خلّاقانه را میتوان نخستین پرواز پرنده خیال در سرزمینی دانست که بعدها برای امیرخانی، داستان نام یافت. | مزرعه شخم و شاید هم دیسک زده شده است و خاک نرم و قهوهای به رو آمده. کودک سرِ ذوق میآید و کنار زمین مینشیند. ذوقش از دیدن آن همه کاکائو است و «کلّی» شیرکاکائو که با این همه کاکائوی تازه درست خواهد شد. ذوق را با پدر در میان میگذارد. پدرْ حرف کودک را تأیید میکند. این تأیید خلّاقانه را میتوان نخستین پرواز پرنده خیال در سرزمینی دانست که بعدها برای امیرخانی، داستان نام یافت. | ||
===حسابکتاب=== | ===حسابکتاب=== | ||
پدر فرستادش تا چک بانکی را پاس کند. قد پسر به پیشخوان نمیرسید. بانکی دستی را میدید که روی پیشخوان آمده است و چکی را | پدر فرستادش تا چک بانکی را پاس کند. قد پسر به پیشخوان نمیرسید. بانکی دستی را میدید که روی پیشخوان آمده است و چکی را نگه داشته است. دریافت که پسرکی حامل چک است. او را برگرداند تا با پدرش بیاید. پدر امّا بانکی را ملامت کرد که چرا چک پسر را نپذیرفته؛ کجای قانون نوشته که پسرش نمیتواند چک نقد کند؟ بانکی جوابی ندارد و رضا خوشحال بود از اعتمادی که یافته بود. | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۰
رضا امیرخانی | ||||
---|---|---|---|---|
در سفر خارگ به سال ۱۳۹۳ | ||||
نام اصلی | محمدرضا امیرخانی | |||
زمینهٔ کاری | داستان جستار مستندنویسی | |||
زادروز | ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۲[۱] تهران | |||
پدر و مادر | محمدعلی امیرخانی (پدر) | |||
محل زندگی | تهران | |||
رویدادهای مهم | برنده یازدهمین دوره جایزه ادبی جلال | |||
بنیانگذار | وبسایت ادبی لوح خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
| |||
سالهای نویسندگی | از ۱۳۷۴ خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
| |||
سبک نوشتاری | هویتاندیشی | |||
کتابها | منِ او، داستان سیستان، بیوتن و... | |||
همسر(ها) | خانم چینیفروشان (از ۱۳۸۴) | |||
فرزندان | علی و حنیف | |||
مدرک تحصیلی | مهندسی مکانیک (کارشناسی) خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
| |||
دانشگاه | دانشگاه صنعتی شریف | |||
وبگاه رسمی | http://ermia.ir | |||
|
رضا امیرخانی داستاننویس، مستندنگار، جستارنویس، روزنامهنگار، خلبان، مدیر فرهنگی، کارآفرین و مدیر اجرایی است. او یکی از پروفروشترین نویسندههای ادبیات امروز ایران و از برندگان جایزهٔ ادبی جلال است.
بیشتر چهرههای تیزهوش و موفق مملکت به دانشگاه صنعتی شریف یا دانشگاه تهران یا دیگر مراکز آموزش عالی برگزیده نسبت داده میشوند. با این همه، از دانشآموختگان دو دبیرستان در تهران کمتر سخنی به میان آورده میشود؛ علامه حلّی و فرزانگان. تالار افتخارات این دو دبیرستان دیدهها را به خود جلب میکند؛ میرزاخانی ریاضیدان، مرادی شطرنجباز، فشنگچی فوتبالیست، شریعتی سیاستمدار، پورنادرِ ویکینویس و مورد ویژه دیگر: رضا امیرخانیِ نویسنده.
نخستین موفقیت امیرخانی نه در جذب مخاطبان ادبیات داستانی که در تصاحب رتبه نخست جشنواره خوارزمی بود در سال ۶۹؛ آن هم به خاطر اجرای برنامه پژوهشی «طراحی و ساختنِ هواپيمای يك نفرهٔ غدير-24 در چهارمين جشنوارهٔ اختراعات و ابتكاراتِ خوارزمی» كه به تعبیر امیرخانی «اول شدنِ در آن كمترين فايدهٔ آن پروژه بود.»
سال بعد در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد. اما خاک ادبیات برایش «کَش» داشت و این چهره جوان علمی را به همراه خود برد. از میانهٔ دههٔ هفتاد، اندک اندک ادبیات حرفهٔ امیرخانی شد و بعد از انتشار رمان منِ او به سال ۷۸ در ادبیات داستانی نام یافت و به تعبیر امیر حسین فردی از آیندهداران ادبیات داستانی مملکت خوانده شد.
در انتهای دهه هفتاد به آمریکا سفر کرد؛ رهاوردْ دو کتاب به نامهای نشت نشا و بیوتن به همراه نشر مقالههایی در وبسایت ادبی لوح بود. مسئولیت انجمن قلم ایران را تجربه کرد و از چهرههای مؤثر جریان ادبی موسوم به جریان متعهد شد. در گفتوگو با هابیل خود را آنارشیست و آرمانگرا نامید و به نقد جریانهای فرهنگی حاکمیت پرداخت. جستار نوشت و با جلال آلاحمد مقایسه شد؛ به ستایش یا به طعن.
هیچگاه چهرهای سیاسی نبود و نیست، اما از سیاست برکنار هم. مواضعش در سال قهر غضب دید. در آشفتهبازار آن سال، صفار هرندی او را از رویشهای انقلاب اسلامی نامید؛ این اظهار نظر هم نمیتوانست او را از میدان گریز از مرکز ریزشگری دور بدارد. در جانستان کابلستان تحلیلی از وقایع آن سال ارائه کرد. او همچنان از منتقدان محمود احمدینژاد است؛ سفرنامه سید علی خامنهای به سیستان و بلوچستان را نوشته و در حیات و ممات اکبر هاشمی رفسنجانی از او به نیکویی نام برده است. به بیشتر دولتهای بعد از انقلاب نقد وارد و تأکید میکند از دریچه فرهنگ به سیاست مینگرد که «فرهنگ مادر سیاست است» و مباد «فرزندی مادرش را بزاید.»
در سالهای میانی دهه هفتاد به خاطر نوشتن رمان ارمیا جایزه بیستسال داستاننویسی دفاع مقدس را دریافت کرد. بعدها در جایزهٔ ادبی شهید حبیب غنیپور قدر دید و در سالهای میانی دههٔ نود، پس از دو دهه حضور فعال و مستمر و مؤثر در دنیای ادبیات، دوباره از سوی کاگزاران فرهنگی دولت به جایگاه جایزه و تجلیل فراخوانده شد. نشان درجهٔ یک هنری گرفت. به خاطر نوشتن نفحات نفت، منتخب ده سال ادبیات اقتصادی در دهمین دورهجایزهٔ ادبی جلال شد. در دوره یازدهم جایزه ادبی جلال جایزه بخش رمان را تصاحب کرد.
داستانکها
شیرکاکائو سرِ مزرعه
مزرعه شخم و شاید هم دیسک زده شده است و خاک نرم و قهوهای به رو آمده. کودک سرِ ذوق میآید و کنار زمین مینشیند. ذوقش از دیدن آن همه کاکائو است و «کلّی» شیرکاکائو که با این همه کاکائوی تازه درست خواهد شد. ذوق را با پدر در میان میگذارد. پدرْ حرف کودک را تأیید میکند. این تأیید خلّاقانه را میتوان نخستین پرواز پرنده خیال در سرزمینی دانست که بعدها برای امیرخانی، داستان نام یافت.
حسابکتاب
پدر فرستادش تا چک بانکی را پاس کند. قد پسر به پیشخوان نمیرسید. بانکی دستی را میدید که روی پیشخوان آمده است و چکی را نگه داشته است. دریافت که پسرکی حامل چک است. او را برگرداند تا با پدرش بیاید. پدر امّا بانکی را ملامت کرد که چرا چک پسر را نپذیرفته؛ کجای قانون نوشته که پسرش نمیتواند چک نقد کند؟ بانکی جوابی ندارد و رضا خوشحال بود از اعتمادی که یافته بود.
پانویس
- ↑ «امیرخانی از زبان خودش». وبسایت رسمی رضا امیرخانی. بازبینیشده در ۷ بهمن ۱۳۹۷.
پیوند به بیرون
- صفحههای دارای خطا در ارجاع
- مقالات دارای جعبه اطلاعات
- زادگان ۱۳۵۲
- رماننویسان
- برندگان جایزه ادبی جلال آلاحمد
- نویسندگان داستان کوتاه
- جستارنویسان
- نویسندگان مرد
- اعضای انجمن قلم ایران
- مستندنویسان
- بنیانگذاران ادبی
- دانشآموختگان دبیرستان علامه حلی تهران
- نویسندگان هویتگرا
- دیدارکنندگان با خامنهای
- دانشآموختگان دانشگاه صنعتی شریف