مرتضی سرهنگی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
در خانیآباد تهران چشم به این جهان باز کرد. پدر در سیلوی تهران کارگری میکرد و مادر خانهدار بود. وقتی که هفتساله شد؛ همراهِ خانواده به چهارصد دستگاهِ نازیآباد نقلِ مکان کردند. الفبای نوشتن را در دبستان شبلی آموخت و دیپلمِ طبیعی را از دبیرستان هدف گرفت. | در خانیآباد تهران چشم به این جهان باز کرد. پدر در سیلوی تهران کارگری میکرد و مادر خانهدار بود. وقتی که هفتساله شد؛ همراهِ خانواده به چهارصد دستگاهِ نازیآباد نقلِ مکان کردند. الفبای نوشتن را در دبستان شبلی آموخت و دیپلمِ طبیعی را از دبیرستان هدف گرفت. | ||
مرتضی سرهنگی را به عنوان چهرهٔ برتر هنر انقلاب اسلامی در سال۱۳۹۳ میدانند. | |||
==داستانکها== | |||
===من متن را نگاه میکردم و او مرا=== | |||
به محل کارم رسیدم و خواستم زودتر کارهایم را شروع کنم. یکدفعه دو جزوهٔ قطور روی میز توجهم را جلب کرد. با خود گفتم با اینهمهٔ کاری که دارم، این دیگر چیست؟ آن را برداشتم، تورقی کردم، وقتی به تقدیمیهٔ کتاب رسیدم؛ مکث کردم و دیگر نتوانستم ورق بزنم. کتاب تقدیم شده بود به کسی که شکنجهگر این آزاده بود. دست زیر چانهام بردم و با خودم فکر کردم که این شخص به حدّی فراتر از این جهان مادی رسیده و هدف والایی از جنگیدن و اسارتش داشته است. تا مدتها من این متن را نگاه میکردم و او مرا. خواندن جزوه را کمکم شروع کردم و یک ماه طول کشید.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=20946|عنوان=اقتراحی برای یک کتاب جنگی|ناشر=پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای}}</ref> | |||
==زندگی و تراث== | |||
==آثار و منبعشناسی== | |||
==نوا، نما و نگاه== | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس|۲}} | |||
==منابع== | |||
{{پانویس|۲}} | |||
==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۸ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۱۳
مرتضی سرهنگی نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری است.
در خانیآباد تهران چشم به این جهان باز کرد. پدر در سیلوی تهران کارگری میکرد و مادر خانهدار بود. وقتی که هفتساله شد؛ همراهِ خانواده به چهارصد دستگاهِ نازیآباد نقلِ مکان کردند. الفبای نوشتن را در دبستان شبلی آموخت و دیپلمِ طبیعی را از دبیرستان هدف گرفت.
مرتضی سرهنگی را به عنوان چهرهٔ برتر هنر انقلاب اسلامی در سال۱۳۹۳ میدانند.
داستانکها
من متن را نگاه میکردم و او مرا
به محل کارم رسیدم و خواستم زودتر کارهایم را شروع کنم. یکدفعه دو جزوهٔ قطور روی میز توجهم را جلب کرد. با خود گفتم با اینهمهٔ کاری که دارم، این دیگر چیست؟ آن را برداشتم، تورقی کردم، وقتی به تقدیمیهٔ کتاب رسیدم؛ مکث کردم و دیگر نتوانستم ورق بزنم. کتاب تقدیم شده بود به کسی که شکنجهگر این آزاده بود. دست زیر چانهام بردم و با خودم فکر کردم که این شخص به حدّی فراتر از این جهان مادی رسیده و هدف والایی از جنگیدن و اسارتش داشته است. تا مدتها من این متن را نگاه میکردم و او مرا. خواندن جزوه را کمکم شروع کردم و یک ماه طول کشید.[۱]
زندگی و تراث
آثار و منبعشناسی
نوا، نما و نگاه
پانویس
- ↑ «اقتراحی برای یک کتاب جنگی». پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای.
منابع