ثریا در اغما: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان = ثریا در اغما | |عنوان = ثریا در اغما | ||
|تصویر | |تصویر = Soraya dar aghma.png | ||
|اندازه تصویر = | |اندازه تصویر = 180px | ||
|زیرنویس تصویر = | |زیرنویس تصویر = دردست چاپ به فرانسه و آلمانی | ||
|نویسنده | |نویسنده = [[اسماعیل فصیح]] | ||
|تصویرگر = | |تصویرگر = | ||
|طراح جلد = | |طراح جلد = | ||
|زبان = | |زبان = | ||
|مجموعه = | |مجموعه = | ||
|موضوع | |موضوع = واقعیتهای جنگ و{{سخ}}متواران از جنگ و انقلاب۵۷ | ||
|سبک = [[واقعگرایی]] | |سبک = [[واقعگرایی]] | ||
|ناشر = | |ناشر = نو | ||
|ناشر فارسی = | |ناشر فارسی = | ||
|محل انتشارات = تهران | |محل انتشارات = تهران | ||
|تاریخ نشر = ۱۳۶۲ | |تاریخ نشر = ۱۳۶۲ | ||
|تاریخ نشر فارسی= | |تاریخ نشر فارسی= | ||
|محل ناشر فارسی = | |محل ناشر فارسی = | ||
|نوع رسانه = | |نوع رسانه = | ||
|صفحه | |صفحه = ۳۷۰ | ||
|شابک = | |شابک = | ||
|پس از = | |پس از = | ||
| | |کد دیویی = ۳۲۱-۸fa۳.۶۲ | ||
}} | }} | ||
'''ثریا در اغما''' رمان [[اسماعیل فصیح]] در سبک [[واقعگرایی]]، واقعیتهای جنگ و احوال روشنفکران گریزان از جنگ و انقلاب را بازگو میکند. خلقِ ۱۳۶۲ فصیح تا ۱۳۹۸، ۲۲ نوبت و نزدیک به ۵۵هزار نسخه<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ketab.ir/|عنوان= آرشیو مدارک کتابشناختی ثریا در اغما|ناشر= خانه کتاب}}</ref> چاپ و به دو زبان انگلیسی و عربی<ref name="نشر و ترجمه">{{پک|بدیع|۱۳۷۸|ک= اصل آثار فصیح|ص=۴}}</ref><ref name="گودریدز">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.goodreads.com/review/show/2311394899|عنوان= ثریا در اغما شنیدنی است}}</ref> منتشر شده است. | |||
<center>* * * * *</center> | |||
ثریا در اغما یک رمان واقعگرایانه است و واقعیات جنگ و احوال روشنفکران متواری از جنگ و انقلاب ایران را بیپرده بهتصویر میکشد. گرچه کل رمان میتواند بهسبک نوین، سمبلی از ایران در اغمای جنگ باشد. | |||
ثریا در اغما بهشیوهٔ اول شخص پرداخته شده است. راوی داستان بهسبک دفتر خاطرات، جریان سفرش را به پاریس و اغمای ثریا خواهرزادهاش شرح میدهد. گرچه حالت اغمای ثریا، راوی را به پاریس کشانده اما بهجهت وضعیت خاص ثریا، بیشتر گفتوگوها و حوادث حول محورهای دیگری است ازجمله: بررسی وضعیت گروگانهای آمریکایی، وضعیت دانشجویان ایرانی در پاریس، حال و هوای روشنفکران ایرانی در پاریس، حال و هوای روشنفکران فراری، وضعیت سرمایهداران و زراندوزان درحال پرواز بین ایران و ممالک دیگر، مبارزین سیاسی خارج از کشور، و بالاخره تقابل وضعیت ایران جنگزده با آرامش پاریس. | |||
ثریا در اغما تصاویر قابل قبولی از مکانها ارائه میدهد. همچنین در پرداخت تیپهای فرعی موفق بودهاست. کتاب «سگهای جنگ» نیز که گاه بخشهایی از آن بیان میشود در جهت القای هدف رمان بهکار رفتهاست. زبان روایتی داستان، خلاصه و ساده و دلنشین است که سریع و راحت با خواننده رابطه برقرار میکند. ارائهٔ گفتگوهای طولانی و تصنعی که ضروری هم نمینمایند و حذف آنها خللی بهکل رمان وارد نمیکند از عیبهای رمان است.<ref name="ده سال رمان و داستانبلند جنگ">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= ده سال رمان و داستانبلند جنگ}}</ref> | |||
==برای آنها که ثریا در اغما را نخواندهاند== | |||
===خلاصهٔ کوتاه=== | |||
'''ثریا در اغما''' نوشتهٔ [[اسماعیل فصیح]] داستان مردی بهنام ''جلال آریان'' را روایت میکند که برای پیگیری روند درمان خواهرزادهاش ''ثریا نقوی'' بهپاریس میرود. داستان در سالهای آغازین جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد در وضعیتی که مردم ایران انگار در برزخی بین مرگ و زندگی قراردارند و عدهای نیز به کشورهای اروپایی مهاجرت کردهاند و از اوضاع نابسامان ایران و غم غربت نالانند. او به مقایسهٔ وضعیت این دو گروه میپردازد و توصیف این واقعیت که هر دو گروه به ثریا میمانند که در اغما فرورفته و بیدار نخواهد شد. | |||
{{گفتاورد تزیینی|آنقدر زندگی میکنیم تا بمیریم. در آبادان شما بچهها آنقدر میمیرند تا زندگی کنند(ص:۱۶۶)}} | |||
===مختصری دربارهٔ شخصیتهای اصلی=== | |||
'''جلال آریان''' کارمند شرکت نفت آبادان است که بهدلیل سکتهٔ مغزی در بیمارستان بهسر میبرد. خواهر او، '''فرنگیس آریان'''، به او اطلاع میدهد که خواهرزادهاش، '''ثریا نقوی'''، که در پاریس مشغول به تحصیل بود بهدلیل حادثهای به کما رفته است. جلال برای پیگیری روند درمان ثریا به پاریس میرود. او در آنجا با لیلا آزاده که زمانی با او رابطهای عاشقانه داشت برمیخورد. در آخر جلال از لیلا جدا میشود و ناامید از بهبودی وضعیت ثریا به ایران برمیگردد. | |||
[[پرونده:فصیح در اندیشه پویا.jpeg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''اسماعیل فصیح در زندگینامهٔ خود از دیدارش با همینگوی نوشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://khabgard.com/2534/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D9%81%D8%B5%DB%8C%D8%AD-%D9%88-%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C/|عنوان= ملاقات اسماعیل فصیح با ارنست همینگوی به قلم خودش|ناشر= خوابگرد}}</ref>]] | |||
===مفهوم غرب و سیمای دیگری=== | |||
در آغاز قرن نوزدهم به همراه جهانیشدن بشر، تقابل دو مفهوم ''شرق'' و ''غرب'' رو به زوال بود اما در پایان قرن بیستم شکاف بین ایندو آشکار شد. غرب یا «سیمای دیگری» از موضوعاتی است که در بسیاری از آثار ادبی در کانون توجه نویسندگان قرار گرفته است. بهخصوص نویسندگان مشرقزمین آنچه را در این زمینه شالودهٔ ذهن خود قرار دادهاند مسئلهٔ نگریستن ما به غربیها و نگاه آنها به ما بوده است. | |||
در ادبیات تطبیقی معاصر، سیمای دیگری در کانون توجه نویسندگان و اهل ادب قرار گرفته است. ما زمانی از یک «''دیگری''» سخن به میان میآوریم که او را در مقابل خود بیابیم یا برعکس. بههمیندلیل این رویارویی، آینهای را مجسّم میکند که ما در آن فهمی از حقیقتِ ''خود'' و ''دیگری'' را مشاهده میکنیم. | |||
< | [[اسماعیل فصیح|فصیح]] با آمیختن رفتارهای مدرن فرهنگی با سنتی بودن برخی از شخصیتهای رمان خویش، تقابل میان دو فرهنگ را آشکار میسازد. | ||
او «خود» یا ''شرقیِ مسلمان'' را در مقابل غرب قرار میدهد و این رویارویی نمایانگر تفاوتها در بسترهای مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی و... است. مهاجرت در رمان ثریا در اغما نکتهٔ حائز اهمیتی است. اسماعیل فصیح با رمانهای خود تصویری زنده از دو فرهنگ متفاوت و موازی را ارائه میدهد و شکاف بین دو دنیای جدا از هم را نشان میدهد. او در این کتاب به ایرانیانی پرداخته است که قبل یا بعد از انقلاب به پاریس رفتهاند، یا از جنگ فرار کردهاند و با نقبی که هرازچندگاه در افکار خود به ایران میزند آدمها و اوضاع دو طرف را بهمقایسه میکشد.<ref name="سیمای دیگری">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= سیمای دیگری در رمان ثریا در اغما|ناشر= نورمگز}}</ref> | |||
==همراهبا خوانندگان ثریا در اغما== | |||
====داستان تغییر نام==== | |||
[[اسماعیل فصیح]]، در گفتوگو با بهمن فرمانآرا در رابطه با نام کتاب اینگونه میگوید: | |||
{{گفتاورد تزیینی|برای نوشتن یک داستان کوتاه یا رمان باید حتماً با تز و طرح و نام و نقش کاراکترها پیش رفت. مثلاً من ابتدا اسم ثریا در اغما را گذاشته بودم ''پُر کن پیاله را'' که الهامی از شعر آقای [[فریدون مشیری]] است (که در کتاب هم میآید).<ref name="مصاحبه با فصیح">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= گفتوگو با اسماعیل فصیح |ناشر= نورمگز}}</ref>}} | |||
== | ===خلاصهٔ بلند=== | ||
سال۱۳۵۹ دو ماه پس شروع جنگ ایران و عراق، جلال آریان، کارمند شرکت نفت آبادان، برای رسیدگی به وضعیت خواهرزادهاش (ثریا ۲۳ساله) که در اغما فرورفته است به پاریس میرود. بهعلت شرایط جنگی، فرودگاههای ایران بسته است و درنتیجه او ابتدا با اتوبوس به استانبول و بعد بهکمک همسفرش، وهاب سهیلی، با هواپیما به پاریس میرود. | |||
در پاریس به نادر پارسی، نویسنده و هنرپیشهٔ سینما و تئاتر ایران که او را از قبل در تهران میشناخت برمیخورد و نادر پارسی او را به جمعی از ایرانیان مقیم پاریس وارد میکند. جمعی که جلال کمابیش با آنها از قبل آشناست. لیلا آزاده کسی است که سالها پیش با او در رابطه بوده است. جلال در صحبتهایش با لیلا داستان گذشتهاش را بازگو میکند. اینکه در اثر سکتهٔ مغزی در بیمارستان شرکت نفت آبادان بستری بوده که جنگ شروع میشود و جلال پس از مدتی مثل کارمندی در بیمارستان کار میکرده است. تااینکه خواهرش، فرنگیس، به او خبر میدهد که ثریا با دوچرخه به زمین افتاده و بهکما رفته است و حالا او باید خرج بیمارستان ثریا را تأمین کند. | |||
ملاقاتهای ثریا در بیمارستان «وال دوگراس» جلال را با دوستان ثریا آشنا میکند. ''کریستیان شارنو'' خانمی که با شوهر و دو فرزندش از دوستان نزدیک ثریا بودهاند و وسایل و دفترچهٔ شعر ثریا را نگهداری میکنند. ''قاسم یزدانی'' یک دانشجوی مذهبی اهل تربتحیدریه است که دربارهٔ فلسفه و ایمان به خدا درشرایطی که ثریا دارد با جلال صحبتهایی میکند. رفتوآمدهای جلال با ایرانیان مقیم پاریس او را بهیاد خاطراتش در آبادان میاندازد. گروهی که در فرانسه در خوشبختی بودند و صحبتهای (شبه)روشنفکرانهای دربارهٔ اوضاع ایران میکردند و از درد دوری وطن و افسردگی مینالیدند درحالیکه جلال به یاد مجروحان و کشتهشدگان و خانوادههای جنگزدهٔ ایران میافتاد. این یادآوریها او را دچار سردردی میکردند که از اثرات باقیماندهٔ سکتهٔ مغزیاش بود. | |||
جلال با | |||
درنهایت لیلا معشوق دیگری پیدا میکند. ثریا ضعیفتر میشود. جلال مدتی از ایرانیان آنجا دور میماند. او نگران فرنگیس است و از طرفی درخواست پرداخت هزینهٔ بیمهٔ دانشگاه ثریا رد میشود. دردِ سرِ جلال به تمام بدنش سرایت میکند. ثریا روزبهروز بیشتر در اغما فرومیرود همانطورکه ایران، همانطورکه ایرانیان فراری از جنگ یا انقلاب مقیم خارج، همانطورکه جلال آریان... | |||
با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و | ===داستان انتشار=== | ||
با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و بستهشدن دانشکدهٔ نفت آبادان قدیمی [[اسماعیل فصیح|فصیح]] در چهلوهفتسالگی با سمت استادیار زبان انگلیسی تخصصی مجبور به بازنشستگی شد. این سالِ وقوع حوادثی است که باعث بدعت نو و سرعت جدیدی در کارهای فصیح محسوب میشود. رمان ثریا در اغما در همین دوران منتشر شد (چاپ اول ۱۳۶۲) و مورد توجه و تحسین ایرانیان داخل و خارج کشور و جهان ادب و دنیای سوم قرار گرفت بهطوریکه دوسال بعد درحالیکه چاپ چهارم آن در تهران بیرون میآمد چاپ اول ترجمهٔ انگلیسی آن نیز (سال۱۹۸۵) توسط Zed Books Ltd. به سردبیری یکی از ناشران ادبیات جهان سوم، رابرت مالتنو (Robert Malteno)، بیرون آمد.<ref name="نشر و ترجمه"/> | |||
===سبک کتاب=== | ===سبک کتاب=== | ||
====جهان اثر==== | |||
داستانهای کوتاه و رمانهای [[اسماعیل فصیح|فصیح]] اکثراً بهسبک [[واقعگرایی|واقعیتگرا]] ارائه شده و ندرتاً بهسبک [[فراواقعگرایی]] بهوجود آمدهاند.<ref>{{پک|بدیع|۱۳۷۸|ک= اصل آثار فصیح|ص= ۱۸}}</ref> | |||
====چگونگی فضاسازی در اثر==== | |||
نثر و بهویژه دیالوگهای آثار [[اسماعیل فصیح|فصیح]]، جلوهگر مکان و زمان و نوع آدمهای روایت است که در [[واقعگرایی]] متن و ارائهٔ موضوع، تأثیر بسزا میدهد. خوانندهٔ ثریا در اغما خود را در کافه دولا سانکسیون پاریس میبیند (و نه در کوچه شیخ کرنای بازارچهٔ درخونگاه ''دل کور''). در اینجا زبان آمیخته با واژگان فرانسوی و اسم غذاها و مشروبها و خوشوبشهای فرانسوی است.<ref>{{پک|بدیع|۱۳۷۸|ک= اصل آثار فصیح|ص= ۱۳و۱۴}}</ref> | |||
===پیشینهٔ نگارش ثریا در اغما=== | |||
[[اسماعیل فصیح]]: | |||
{{گفتاورد تزیینی|من در یکی دو سال قبل از انقلاب دوتا رمان در دست داشتم: ''درد سیاوش'' و ''شهباز و جغدان'' که هر دو در مرحلهٔ ویراستاریِ آرام بودند؛ ولی وقتی انقلاب پیش آمد، این کارها را کنار گذاشتم و شروع کردم به نوشتن رمانی به اسم ''لاله برافروخت''. چون آن موقع این تکان بزرگ برای من مهم بود نوشتم. بعد باز به آن دست نزدم و رفتم سراغ ثریا در اغما. چون جنگ و تکان از دست دادن آبادان برای من مهمتر بود. بعد برگشتم و رمانهای قدیمی را بازنویسی و ویراستاری کردم.<ref name="مصاحبه با فصیح">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= گفتوگو با اسماعیل فصیح}}</ref>}} | |||
===شخصیتپردازی=== | |||
====جلال آریان: شخصیت محبوب [[اسماعیل فصیح]]!==== | |||
ثریا در اغما تحت انواع رمانهای زنجیرهای (Sequence novel) قرار میگیرد. رمانهای زنجیرهای یا داستانهای مجموعهای (Series fiction)، رمانهایی هستند که شخصیت واحدی در آنها تکرار میشود مثل رمانهای اسماعیل فصیح که شخصیت اصلی آنها بهنام «جلال آریان» در اغلب رمانهایش روایتگر داستان است.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= عطرفی|نام خانوادگی۲= دارائی|سال= ۱۳۹۲|عنوان= شخصیتپردازی در رمان ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح | محل انتشار= هشتمین همایش بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی|صفحات= ص۴}}</ref> | |||
بزرگترین نامهای آثار اسماعیل فصیح (و راوی هشت از دوازده رمان و بسیاری از داستانهای کوتاه او) ''جلال آریان'' است. جلال آریان در رمانها و داستانهای کوتاهی که بهصورت راوی آمده خود را بیطرف و بیعقیده و گهگاه «آریان بیآرمان» یا «بیخاصیت» جلوه میدهد؛ ولی<font color=darkgreen> در تمام رمانهایی که او در آنها راوی است همیشه یک ایرانی یا منسوب به یک ایرانی دردی دارد یا جامعهستیز و ناراضی و antagonist است که جلال آریان را از گوشهٔ تنهایی بیرون میآورد تا به کمک او برود.</font> این ایرانی دردمند، همواره موجود والاییست: یک نویسنده، نقاش، اهورایی دکتر تکنولوژی و علم جدید، پروفسور ایرانشناس روانپریش، خواهرزاده و همسر یک شهید یا یک همسر و مادر ایرانی است. در این رمانها طرحها چنین قالبریزی شده که در تمام موارد آن ایرانی یا منسوب به ایرانی دردمند «محکوم به مرگ» است. | |||
آدمهای درجهٔ دوم و سوم رمانها نیز اغلب نامهای سمبلیک مربوط به نقش خود را دارند.<ref name="شخصیتها">{{پک| بدیع|۱۳۷۸|ک= اصل آثار فصیح|ص= ۱۴تا۱۷}}</ref> | |||
=== | ====تجارب شخصی نویسنده==== | ||
=== | کاراکترها و حوادث در رمانها و داستانهای کوتاه [[اسماعیل فصیح|فصیح]]، ازحیث مجموع اشخاص یا ماجراهایی هستند که اکثراً از شخصیت و زندگانی قریب شصتسالهٔ خود او الهام گرفته شدهاند، یا سرچشمهگرفته از اشخاص یا زندگیها و رویدادهایی هستند که بهنحوی در زندگی او دخالت داشتهاند: تولّد و دوران کودکی او، خشونت و بددهانیها یا مهر و محبتها به او، تحصیلاتش، عشقهایش، ازدواجهایش، آرزوهایش، برخوردهای کاری و خانوادگی و سایر مناسبات جامعه و زندگی که در او تأثیر داشتهاند.<ref>{{پک|بدیع|۱۳۷۸|ک= اصل آثار فصیح|ص= ۱۲و۱۳}}</ref> | ||
=== | |||
فصیح در این رمان فضاهای روشنفکری پس از انقلاب و روشنفکرنماهای خارج از ایران را مورد انتقاد تند قرار میدهد. خود وی دراینباره میگوید: | |||
{{گفتاورد تزیینی|یکسری آدم سیر از ایران به ترکیه و کشورهای غربی دررفته بودند و در کافهها و مهمانیهای آنچنانی خوش میگذراندند. بعد اینطرف توی ایران ماجرایی بود که نگو و نپرس.}} | |||
در همان زمان دختر اسماعیل فصیح (مقایسه شود با ثریا) که در انگلستان مریض میشود و او بهعلت بسته بودن سفارت در تهران مجبور میشود برای دیدن دختر مریضش به پاریس برود تا از آنجا برای ویزا اقدام کند. یکماه و نیمی در پاریس معطل میشود و در آخر هم با جواب رد مواجه شده و به ایران بازمیگردد. فصیح با مشکلات بسیاری در پاریس روبرو بود و در طول اقامتش و دید و بازدیدها از کافهها و مهمانیهای پاریس با بهظاهر روشنفکرانی روبهرو شد که بهخوشگذرانی مشغول بودند. کسانی که انزجار فصیح را از فضای روشنفکری بیشتر و بیشتر کردند و تقریباً باعث شدند که تا به امروز نگاه محتاطی داشتهباشد و وسواس بیشازحدی نشان بدهد.< ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی۱= عطرفی | نام خانوادگی۲= دارائی | سال= ۱۳۹۲ | عنوان= شخصیتپردازی در رمان ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح | محل انتشار= هشتمین همایش بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی | صفحات= ص۳ }}</ref> | |||
[[پرونده:ثریا.در.اغما.jpeg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|عکس روی جلد ثریا در اغما نشر البرز]] | |||
====زن در آثار [[اسماعیل فصیح|فصیح]]==== | |||
نقش زن بهطورکلی در آثار فصیح بهویژه در روایتهای «جلال آریان» دارای تناقضات شدید است و چشمگیر و تلخ. در کلیهٔ رمانهای «جلال آریان» و حتی در ''بادهٔ کهن'' و ''داستان جاوید''، زنِ خوب زنِ مُرده است. با عشق و احترامی که جلال آریان برای «زن» در دنیای عشق دارد متأسّفانه در روایتهای او آنها تنها مدت اندکی میدرخشند و اگر بمانند یا در آغوش اینوآناند یا بدبختاند یا سایههایی گوشهوکنار داستاناند.<ref name="شخصیتها"/> | |||
===ویژگیهای مهم آثار اسماعیل فصیح=== | |||
====ساختار کلاسیک یا ساده==== | |||
<font color= darkgreen >رمانهای [[اسماعیل فصیح|فصیح]] بطورکلی در قالب (plot) ساده و روشن گفته شدهاند: ابتدا وسط و پایانی مشخص دارند</font> و خواننده مجبور نیست مانند سایر قالبهای پیچیدهٔ هنری، مانند رمان [[سنگ صبور]] [[صادق چوبک]]، روایت را در هر فصل، از دهان یکی از آدمهای رمان بشنود و در مغز خود جمعبندی کند، به نتیجه برسد، و درنهایت پیام رمان را دریافت کند. فصیح حتی دررمانهای خود (بهاستثناء ''فرار فروهر'') موضوع را به یک زمان خاص و یک مکان خاص و یک راوی ساده منحصر میکند؛ چون در لایهٔ بیرونی میخواهد فقط یک داستان بگوید.<ref name="ویژگیها">{{پک|بدیع|۱۳۷۸|ک= اصل آثار فصیح|ص= ۱۱تا۱۳}}</ref> | |||
====پرداخت شخصیتها در داستان==== | |||
ثریا در اغما یک نوع رمان شخصیت (Novel of character) است. رمان شخصیت، رمانی است که در آن بر معرفی خصوصیات و تحولات شخصیتهای داستان بیشتر از حوادث و عناصر دیگر داستان تاکید شده باشد. بهاینصورت که شخصیتهای رمان بهعنوان جزئی از پیرنگ اندیشیده و متصور نشدهاند؛ برعکس وجودی مستقل دارند و عمل داستانی تابع آنها و در خدمت آنهاست. از آغاز رمان و حرکت از تهران به سمت استانبول راوی با شخصیتهای مختلفی برخورد میکند که در ضمن توصیف وضع ظاهری آنها و گفتوگو با آنها شخصیتشان را بهنمایش میگذارد. نویسنده در شخصیتپردازی دوراه دارد: نمایش یا نشان دادن، روایت یا بیان کردن. در روش نشان دادن که گاهی به آن روش نمایشی میگویند؛ شخصیت صحبت میکند، عمل میکند و خواننده میتواند خود، انگیزهها و اوضاع و احوالی را که پشت اعمال و گفتار اوست استنباط نماید. اما در شیوهٔ روایت و بیان کردن، نویسنده خود با اقتدار و آزادی دست به توصیفات و ارزشگذاری میزند و آنچه را که خود میخواهد در اختیار خواننده قرار میدهد. در رمان ثریا در اغما از هر دو روش نشان دادن و بیان کردن در شخصیتپردازی استفاده شدهاست. یعنی شخصیتهای داستان هم هم توسط اعمال و رفتارشان پرداخته شدهاند و هم نویسنده به توضیف وضع ظاهری و حالات و روحیات و افکار و عقاید آنها پرداختهاست.< ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی۱= عطرفی | نام خانوادگی۲= دارائی | سال= ۱۳۹۲ | عنوان= شخصیتپردازی در رمان ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح | محل انتشار= هشتمین همایش بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی | صفحات= ص۴ و ۵ }}</ref> | |||
بهعلاوه؛ موضوع رمانها و داستانهای کوتاه [[اسماعیل فصیح]]، بهطورکلی بخشی از جزئیات زندگی مردم ایران در قرن اخیر است (البته بهجز رمان ''فرار فروهر'' که از این قرن فراتر میرود). خوانندهٔ داستانهای فصیح، از لحاظ موضوع؛ با نثر ساده و جزئیات صریح و روشن، خود را درون حوادث و دربین آدمهای درگیر آن میبیند و خود نیز بهنوعی درگیر دردها، عشقها، ناکامیها و مرگهای دردناکی میشود که بر سر آدمهای داستان میآید، بهویژه در رمانها.<ref name="ویژگیها"/> | |||
====القای پیام==== | |||
ازآنجاکه فصیح یک ''گزارشگر'' حوادث نیست و یک نویسنده است روایت موضوع و حوادث و القاء پیام برای خواننده ناآگاهانه عمیقتر است. ویژگی هنر «داستان در کتاب» نیز برعکس سایر وسایل هنری داستانگویی (از قبیل سینما، تئاتر و...) نزدیکبودن و منحصربودن تماس شخص خواننده با شخص نویسنده است.<ref name="ویژگیها"/> | |||
در نوشتههای فصیح یک حادثه یا یک تجربهٔ کوچک میتواند تبدیل به یک تراژدی شود و درنهایت هنر یا پیام یا «تز» خاصی را القاء کند. برای مثال؛ در رمان ثریا در اغما، ظاهراً لایهٔ بیرونی موضوع، فقط شرح و پیگیری یک تصادف است: پرت شدن خواهرزادهٔ راوی از دوچرخه در پاریس و به اغما رفتن آن طفل. حالآنکه درلایههای درون یا زمینهٔ روایت، فاجعهٔ جنگ خانمانسوز ایران و عراق را داریم با هزاران شهید و معلول و در سوی دیگر در پاریس میخواریها و زنبازیها و خودکامگیهای گروهی از ایرانیان مهاجر را.<ref name="ویژگیها"/> | |||
خوانندهٔ ثریا در اغما از خواندن رمان لذت میبرد و درد میکشد که این احتمالاً بافت نهایی کل این آثار است که بخشی از آن به روایت ساده و کاراکتر جلال آریان آورده شده است. آریانی که در این سالهای زندگی او اصولاً یک تنهایی و واماندگی و عزلت و گمشدگی است و <font color=darkgreen>تنها حوادث برایش حرکت و سفر میآفرینند و مبارزه، عشق، کار، نفرت، مأیوسی، کتاب خواندن، مِیخواری، بهرؤیارفتن، خیال، انتظار و در آخر بازگشت مجدد بهتنهایی و واخوردگی. </font><ref name="ویژگیها"/> | |||
====بیانگر شرایط و حوادث جامعه==== | |||
موضوعات رمانها و داستانهای کوتاه [[اسماعیل فصیح|فصیح]] با دورههای زمان زندگی او و جامعهٔ او هماهنگی دارند گرچه بهگفتهٔ خودش همه «ساخته و پرداختهٔ خیالاند». خوانندهٔ آثار فصیح کوچکترین مسئلهای ندارد که دقیقاً بداند در چه زمانی از چه قرنی است و در کجاست، اوضاع دولت و وضع مردم (آدمهای داستان) چطور است، و آنها هریک در چه حد دانش، وارستگی روح، روشنرایی و مهراندیشی هستند یا برعکس در چه حدّ بلاهت، پستی، قالتاقی، جنایت، دزدی، آدمکشی، تاریکی و اهریمنصفتیاند.<ref name="ویژگیها"/> | |||
بههرحال موضوعات و مکانها و زمانهای داستانهای کوتاه و رمانهای فصیح خواننده را در ساعتهای گوناگون واقعیّتگرایانهٔ دقیق و انتخابشدهٔ ویژهٔ از این قرن مردم ایران قرار میدهد که هم برای خوانندهٔ ایرانی و هم برای جهانیان متفکّر امروز و بیشک برای آیندگان بهصورت نمادهایی از اوضاع یک قرن از تاریخ بزرگترین فرهنگ باستانی جهان و نژاد آریایی است.<ref name="ویژگیها"/> | |||
===برخی شخصیتهای رمان بهتفکیک=== | |||
ثریا در اغما بیش از هفتاد شخصیت اصلی و فرعی دارد که جز دو شخصیت ''جلال آریان'' و ''لیلا آزاده'' تمام آنها بصورت تیپیکال، ساخته و پرداخته شدهاند. این شخصیتها را میتوان براساس تاثیر بر شکلگیری حوادث و پیشبرد داستان و میزان حضور در داستان به ششدسته تقسیمبندی کرد. در زیر به نمونههایی از هردسته پرداخته شدهاست. | |||
====شخصیتهای اصلی و پرداختهشده==== | |||
* جلال آریان | |||
:راوی داستان (اول شخص)، کارمند شرکت نفت آبادان و برادر فرنگیس آریان، که از سردردهای ناشی از سکتهٔ مغزی خود رنج میبرد. داستان حول وقایعی که طی سفرش به پاریس برای او رخ میدهند شکل میگیرد. جلال شخصیتی درونگرا و پاکطینت دارد که بهقول نادر پارسی جز «باشه» چیزی نمیگوید. او افکار و احساساتش را بهسختی بروز میدهد و دائم در اندیشهٔ ایرانِ در وضعیت جنگی و بیماری ثریا و لیلا آزاده است. بهعقیدهٔ او باید در ایران ماند و مقاومت کرد. | |||
* لیلا آزاده | |||
:داستاننویس، فیلمنامهنویس، شاعر و مترجمی که قبل از انقلاب به پاریس مهاجرت کرد و درهمانجا ماند. او بهدلیل جذابیت ظاهری و علاقهاش به معاشرت با آدمها و شرکت در محافل مختلف مورد توجه مردهای زیادی است و زمانی با جلال آریان در رابطهای عاشقانه بوده. او جلال را بهخود جذب میکند و عملاً در میان تمام ایرانیانی که جلال در پاریس ملاقات میکند لیلا تنها فرد موردعلاقهٔ اوست (بهاستثناء قاسم یزدانی). لیلا شخصیتی احساساتی با خلق متغییر و دمدمی است که برخلاف جلال، برای فرار از خستگی و نفرتش از آدمها به خوشگذرانی و دمخور آدمهای بیهویت شدن و الکل و موادمخدر پناه میبرد. | |||
====تیپ ایرانی عیاش==== | |||
* نادر پارسی | |||
:هنرپیشه و نویسندهٔ سینما و تئاتر و شاعر و مترجمی که بههمراه همسرش، سارا برزگر در پاریس زندگی میکند. او برجستهترین نمایندهٔ شخصیتهای ثروتمند و هوسباز از میان ایرانیان مقیم پاریس است. او بهواسطهٔ آشنایی قبلی که با جلال آریان داشته از او دعوت میکند که در دورهمیهای شبانهٔ او و دوستان ایرانیاش در کافه دولاسانکسیون شرکت کند. نتیجهٔ مثبت ملاقات جلال با نادر، دیدار دوبارهٔ جلال با لیلا آزاده است. | |||
* عباس حکمت | |||
:روشنفکر و نویسندهای که درباره مسائل اجتماعی و انقلاب کتابهایی نوشته اما خود پس از انقلاب از ایران رفت. او مقیم لندن و مشاور ادبی و زبان در دانشگاه لندن بود. | |||
* احمد صفوی (پسرعمهٔ زن پارسی) | |||
:مترجم ایرانی مقیم آلمان که بیتوجه بهایران در وضعیت وخیم جنگی، تنها بهفکر مالاندوزی است. | |||
* حسین آبپاک | |||
:جامعهشناس، شاعر، مترجم، گویندهٔ تلویزیون و کارمند سابق شرکت نفت بوده که اکنون تمام وقتش را در کافههای پاریس به کتابخوانی و نوشیدن آبجو میگذراند. | |||
* احمد قندی | |||
:منتظر آزادی گروگانهای آمریکایی است تا ممنوعیت ورود اتباع ایرانی به آمریکا لغو شود و او بتواند به پولهایش برسد. | |||
* دکتر مجیدنیا | |||
:استاد جامعه شناس دانشگاه ملی بودهاست و گویا تنها چیزی که برای او مهم نیست جامعهٔ ایران است. | |||
* تیمسار دکتر قائممقامیفرد | |||
:دامپزشک سابق ارتش شاهنشاهی ایران که اکنون در پاریس به خوشگذرانی مشغول است. او هم مانند نادر پارسی بهدنبال جلبنظر لیلا آزاده است. | |||
* عباس حکیمیان | |||
:ظاهراً تاجر فرش در وین و فرانکفورت است و با دلالی ارز هنگفتی بهدست میآورد. | |||
* سرهنگ جواد علوی | |||
:فردی نظامی مقیم پاریس که از اوضاع ایران بیخبر است و دربارهٔ جنگ از جلال آریان پرسوجو میکند. برادر او در آبادان شهید شدهاست. | |||
* وهاب سهیلی | |||
:کارمند سابق شرکت هواپیمایی ملی که بههمراه جلال آریان با اتوبوس به استانبول رفت تا از آنجا به آمریکا مهاجرت کند. او که بهنظر میرسید پیرو دین زرتشت باشد همانطور که خودش ادعا میکرد بهدلیل اینکه در ایران مصونیت سیاسی و مذهبی نداشته مهاجرت میکرد. جلال در افکارش بهاو لقب «مرد سبیلزرتشتی» داده بود. | |||
* دکتر عبدالعلی آزاده | |||
:پدر لیلا آزاده و دیپلماتی که بیستوپنج سال در وزارت امور خارجه و سفارتخانهها و دانشکدههای علوم سیاسی مشغول بهکار بوده و اکنون بههمراه همسرش مقیم شهر مارسی فرانسه هستند. | |||
====تیپ ایرانی پاکطینت==== | |||
* ثریا نقوی | |||
:دختر بیستوسهسالهٔ فرنگیس آریان و همسر یک شهید تظاهرات پیش از انقلاب، که در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل میکرد و به شعر و نقاشی هم علاقه داشت. او بعد از اتمام دورهٔ یکسالهاش قصد بازگشت به ایران را داشت که در روزی بارانی با دوچرخه بهزمین خورد و بهکما رفت. او هم هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد و هم تمام داستان دربارهٔ اوست. ثریا از آغاز تا پایان رمان در اغماست هرچند در رمانهای بعدی فصیح متوجه مرگ او میشویم. | |||
* قاسم یزدانی | |||
:همکلاسی مؤمن و انقلابی و سادهزیست ثریا که که در پاریس زندگیای ایرانی دارد وانگار برای بازگشت به ایران لحظهشماری میکند. بعد از اینکه ثریا بهاغما رفت بهاو علاقهمند شد و زیاد به ملاقات او میرفت چراکه؛ ثریا برای او ایمان بهبیداری و بهبود را تداعی میکرد. او عقاید مذهبیاش را برای جلال بازگو میکرد. | |||
* عباس آقامرندی مشهور به اشکعباس | |||
:رانندهٔ اتوبوسی که جلال آریان و دیگر ایرانیان مهاجر را به استانبول میبرد. جلال او را بهدلیل مرام و لوتیمسلکیاش میپسندید. | |||
====تیپ حامی==== | |||
* فرنگیس آریان | |||
:خواهر جلال آریان که بهدلیل بیماری سیاتیک توان سفر به پاریس و پیگیری امور مربوط به درمان ثریا را ندارد و از جلال که بهگفتهٔ خودش «تنها کسی است که دارد» میخواهد که اینکار را برایش انجام دهد. او از داخل ایران پیگیر احوال ثریا و پرداخت هزینهٔ بیمارستان اوست. | |||
* کریستیان و فیلیپ شارنو | |||
:زوج فرانسوی و دوستان قدیمی ثریا از دورانی که او قبل از ازدواجش در پاریس تحصیل میکرد. آنها بعد از اتفاقی که برای ثریا افتاد ضمانتنامهٔ پرداخت هزینهٔ بیمارستان را امضا کردند تا ثریا بتواند در آنجا بستری شود و همچنین وسایل و طلاهای ثریا را بعنوان ضمانت، در خانهٔ خودشان نگهداشتند. | |||
* پل فرانسوا مارتن | |||
:مرد میانسال عیاشی که در بیمارستان وال دوگراس کار میکند و پزشک ثریا است و سعی میکند در حد امکان وضع وخیم ثریا را مستقیماً بهاطلاع جلال آریان نرساند. | |||
* آقای آذری | |||
:کارمند دفتر هواپیمایی ملی ایران در استانبول که بهسفارش وهاب سهیلی برای جلال آریان بلیط هواپیما به مقصد پاریس رزرو میکند. | |||
====دزد و فاحشه==== | |||
* آدل کریستیان لافور فومولو | |||
:زنی که جلال آریان در ابتدای اقامتش در پاریس با او آشنا شد و همراه با جلال به کافه دولاسانکسیون که محل دورهمیهای شبانهٔ نادر پارسی و دیگران بود رفت. جلال برای تمسخر او را آدل دو فرانسوآز میتران صدا میزد و بدون خداحافظی از او جدا شد. | |||
* جیسی واشینگتون | |||
:زن سیاهپوست آمریکایی که هنگامی که جلال، بیهوش کنار خیابان افتاده او را به یک کلینیک برد اما پولهای او را هم از جیبش دزدید و فرار کرد. | |||
====خاطرات جنگ==== | |||
* عباس و مرتضی شبستانی | |||
:عباس نوزدهساله و مرتضی شانزدهساله؛ دو برادر بسیجی در اهواز. طی یک پیشامد غیرمنتظره مرتضی، برادرش و دو همرزم دیگرشان را با دشمن عراقی اشتباه گرفته و به هر سه نفر شلیک میکند. بعد از این اتفاق او سعی میکند که خودش را هم از بین ببرد اما او را به بیمارستان میرسانند. در بیمارستان، جلال با او و پیکر عباس مواجه میشود. | |||
* مطرود و ادریس | |||
:مطرود باغبان جلال در منزل شرکتی او در آبادان بود. جلال سعی کرد او و پسر معلولش ادریس را به جای امنی بفرستد اما مطرود نپذیرفت و اعتقاد داشت که اگر قرار باشد بمیرند میمیرند پس بهتر بود در شهر خودشان بمیرند. جلال بعداً ادریس را درحاشیهٔ جاده درحالی دید که او ذغال شده بود. | |||
=== | ====بیاثر==== | ||
* آنابل (کمپبل) | |||
:همسر جلال آریان که پس از وضع حمل بچهٔ مردهاش میمیرد. | |||
* خسرو ایمان | |||
:شوهر ثریا نقوی که در تظاهرات قبل از انقلاب جمهوری اسلامی شهید میشود. او جز نسبتی که با ثریا داشته در داستان هیچ نقشی ندارد. | |||
* سارا برزگر | |||
:همسر نادر پارسی و دختر یک کمپانیدار ایرانی. | |||
* سیمین برزگر | |||
:خواهرزن نادر پارسی که در آمریکا تحصیل میکند. | |||
===وضعیت سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب=== | |||
[[اسماعیل فصیح]]: | |||
{{گفتاورد تزیینی|سمبلها یا نشانه و تمثیلها میتوانند آشکار باشند یا ناآگاهانه بهذهن نویسنده و خواننده پیامهایی بدهند. شاید بشود گفت که داستاننویسی بعد از جنگ جهانی دوم ایران، بهخصوص بعد از دههٔ دکتر مصدق، بیشتر به طرف فرم رفتهاست. فرم را باید تعریفش بکنیم؛ یعنی درست است که شخصیتها و تم داستان مهم بوده؛ ولی سبک عرضهٔ داستان برای خیلی از نویسندگان مهم شده است. مثل آقای [[صادق چوبک]]، در [[سنگ صبور]] و تجربیاتی که داشته یا دیگران.<ref name="مصاحبه با فصیح">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= گفتوگو با اسماعیل فصیح |ناشر= نورمگز}}</ref>}} | |||
===نظر محمد بهمنبیگی=== | |||
«ثریا در اغمای [[اسماعیل فصیح]] را پسندیدم و خوشم آمد؛ ولی آثار بعدی ایشان مرا راضی نکرد. ایشان هم خیلی زیاد مینویسد. نثر خوبی دارد که اگر با وسواس بیشتری در فارسینویسی همراه باشد بهتر است.»<ref name="مصاحبه با محمد بهمنبیگی">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= گفتوگو: بخارای من، ایل من (گفتوگو با محمد بهمنبیگی نویسندهٔ «بخارای من، ایل من») |ناشر= نورمگز}}</ref> | |||
=== | ===نظر[[اسماعیل فصیح|فصیح]] دربارهٔ اثرش=== | ||
==== | {{گفتاورد تزیینی|ازآنجاکه اصل یک داستان تز آن است پس باید فرم در خدمت تز باشد. برای مثال در ثریا در اغما در کل داستان یک حالت اغما وجود دارد. یعنی درگیری شدید کاراکترها، اوج و... مطرح نمیشود؛ چون داستان، داستانِ اغما است: نباید به جایی برسد؛ چراکه ثریا به جایی نمیرسد. مگر به مرگ که البته آن هم مشخص نیست. یکی از شیوههایی که در بستر فرم میتوان انجام داد همان عقبگردهاست: درحالیکه شبهروشنفکران ایرانی در پاریس نشستهاند و برای ایران غصه میخورند و شعر میخوانند بچههای کارگران در آبادان تکّهتکّه میشوند. درنهایت میخواهم بگویم که ایران در آن محدودهٔ زمانی که من این کتاب را نوشتم؛ یعنی سال۶۱تا۶۲ در تبوتابی دردناکی بود که چنین حالتی را تداعی میکرد.<ref name="مصاحبه با فصیح">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/|عنوان= گفتوگو با اسماعیل فصیح |ناشر= نورمگز}}</ref>}} | ||
===چند جملهٔ منتخب از ثریا در اغما=== | |||
====نقلقول==== | |||
* لیلا آزاده: «من همیشه از دست خودم فرار میکنم. توی خودم هزار تا انقلاب دارم و صدهزار تا جنگ کثیف دیوانهوار.»(ص:۷۲) | |||
* قاسم یزدانی: «شما فرمودید انصاف نیست که ثریا در بیستوسهسالگی چنین با مرگ دستوپنجه نرم کند. نه. البته که نیست. امّا اصل این حقیقت ایمان است، که بزرگترین و آخرین حقیقت هم هست و فقط چشم جهان آن را میبیند آنهایی که این حقیقت را نمیبینند در یک اغماء ابدی از هستی و همه چیزش هستند.»(ص:۱۹۲) | |||
* ... میخواهد برای من هم بریزد ولی من میگویم فقط آبمعدنی، دستور دکتر. کریمپور بهفارسی میگوید: «جناب آریان، بهقول مشیریمون پر کن پیاله را... دل غربتزده را مشکن... ما هم دردمندیم.»(ص:۶۷) | |||
* لیلا آزاده: «... در نوزدهسالگی با بهاصطلاح بزرگترین کارگردان روز فیلم فارسی ازدواج کردم. هروقت میرفتم تهران نقل محافل بودم. کتاب ترجمه میکردم. قصه مینوشتم. ناشرها و فیلمچیها و تلویزیونچیها دوروبرم میپلکیدند و مجیزم را میگفتند. درون خودم تنها و غمگین بودم، اما تا وقتی مشروب و رقص و مجیزگوها بودند بد نبود. نه هدفی، نه ایمانی، نه معیار و ارزشی... فقط خوش باش، بنوش، شعر بخوان، عشق کن؛ چون بهزودی میمیریم.»(ص:۹۰) | |||
* حمید خدابنده: «نه... تیپهای مختلفاند. یک تیپ آنهاییاند که پیش از انقلاب در فرانسه بودند. یکی آنهایی که حدود انقلاب و بعد از انقلاب فرار کردهن.یکی هم آنهایی که بعد از جنگ فرار کردهن. اینجا وول میخورن. دو تیپ آخر نخالهها هستند.»(ص:۱۱۰) | |||
*خانم کیومرثپور: «من یک خواهرم استاد دانشگاه بود بیکار شده الان ممنوعالخروجه. یک خواهرم هم زندونه، ازش خبری نداریم.»(ص:۱۴) | |||
*در این مدت جناب ریش و سبیل اشو زرتشت، که گفت اسمش وهاب سهیلی است برای من از زندگی چندین سالهاش در شرکت هواپیمایی ملی تعریف میکند و این که اخیراً پاکسازی و برکنار شده و «ریختهاند» توی خانهاش و مقداری کتاب و آلبومهایش را برداشتهاند و خودش را هم یکماه و نیم در اوین نگهداشتهاند تا معلوم میشود کار خلافی نکرده و بعد بدون محاکمه ولش کردهاند.(ص:۶) | |||
* لیلا نفس بلندی میکشد که با هقهق سینهاش شکسته میشود. «منم چهارساله که دست به قلم نزدهام!»(ص:۲۴۴) | |||
* از دفتر خاطرات ثریا: | |||
:<center><span style="color:darkgreen">'''امروز آسمان آنچنان پاک و روشن است'''</span><noinclude></center> | |||
:<center><span style="color:darkgreen">'''که همه چیز را میبینم... '''</span><noinclude></center> | |||
:<center><span style="color:darkgreen">'''رؤیاهای یخزده'''</span><noinclude></center> | |||
:<center><span style="color:darkgreen">'''در دنیایی منفجر'''</span><noinclude></center> | |||
:<center><span style="color:darkgreen">'''و ما تمام دارالمجانین را یکجا نمیخواستیم.(ص۲۶۱)'''</span><noinclude></center> | |||
=== | ====از زبان راوی==== | ||
* امشب من در دنیایی منفجرشده و تکهپاره شدهام که به اغما رفته و در آن خزینهای از لجن لزج از افق خونین آسمان آویزان است.(ص:۲۹۰) | |||
* صورتش در خواب شباهت بهعکسی دارد که در چهارپنجماهگی فرنگیس از او برایم فرستاد. مینیاتور یک انسان کوچک در خواب در فاصلهٔ بین تولّد و مرگ یا بالعکس. «تنهایی انسان است.»(ص:۲۶۷) | |||
* زندگی ساده است. تو را از شکم مادر میآورند اینجا. بهتو امید و عظمت دنیا را نشان میدهند. بعد توی دهانت میزنند، همهچیز را از دستت میگیرند و میگذارند مغزت در کوما متوقف شود. صفر. انصاف نیست.(ص:۳۳۱) | |||
* هیچی احمقانهتر از این نیست که آدم بخواهد توی تلفن به یک نفر بگوید دوستت دارم و طرف بگوید چی گفتی؟ صدا نمیاد.(ص:۳۳۱) | |||
* اما حالا از نور بدم میآید. حالا نور بد است. مثل خیلی چیزهای دیگر که آنوقتها خوب بود حالا بد است. حالا در تاریکی خیلی چیزهای گذشته را میبینم که از حالا بهتر بود.(ص:۹۶) | |||
* بعد از یک حد بدبختی یا یک حد خوشبختی، همه مثل هم میشوند و آدم نمیتواند هیچچیز را درست تشخیص دهد. معلوم نیست کی بد است و کی خوب است... چون همه مثل هماند.(ص:۱۱۹) | |||
==مشخصات کتابشناختی== | ==مشخصات کتابشناختی== | ||
* خلق: ۱۳۶۲ | |||
* تعداد دفعات چاپ تا سال۱۳۹۸: ۲۲ نوبت | |||
* جمعکل تیراژ: بیش از ۵۵هزار نسخه | |||
== | منتشرشده توسط: '''نشر البرز'''، '''نشر نو'''، '''ذهنآویز'''، '''صاحباثر'''، '''نشر آسیم''' و...<ref>{{یادکرد وب |نشانی= http://www.ketab.ir/|عنوان= آرشیو مدارک کتابشناختی ثریا در اغما|ناشر= خانه کتاب}}</ref> | ||
== | ==منبعشناسی== | ||
* «گفتوگو با اسماعیل فصیح»، بهنگارش جمعی از نویسندگان در شمارهٔ ۵۵و۵۶ در ماهنامهٔ کلک، مهروآبان۱۳۷۳ | |||
* «گفتوگو: بخارای من، ایل من (گفتوگو با محمد بهمنبیگی نویسندهٔ «بخارای من، ایل من»)»، بهنگارش محمد بهمنبیگی در شماره۱۳ در ماهنامهٔ کلک، فروردین۱۳۷۰ | |||
* «سیمای دیگری در رمان ثریا در اغما اثر اسماعیل فصیح و رمان «شیکاگو» اثر علاء الأسوانی»، بهنگارش جمعی از نویسندگان در شماره۱۲ در نشریهٔ ادبیات تطبیقی، بهاروتابستان۱۳۹۴ | |||
* «بهمناسبت هشتمین سالگرد درگذشت: دیدار من و همینگوی»، بهنگارش اسماعیل فصیح در شمارهٔ ۴۴ در فصلنامهٔ اندیشهٔ پویا، مرداد۱۳۹۶ | |||
* «نقدی بر ترجمهٔ کتاب ثریا در اغما بهزبان انگلیسی»، ترجمه شده توسط صفدر تقیزاده در شمارهٔ ۵۵و۵۶ در ماهنامهٔ کلک، مهروآبان۱۳۷۳ | |||
* «وقتی ثریا نمیدرخشد»، نوشتهٔ سید عطاالله مهاجرانی در شمارهٔ ۵۵و۵۶ در ماهنامهٔ کلک، مهروآبان۱۳۷۳ | |||
* «نظری اجمالی به آثار اسماعیل فصیح»، بهنگارش آناهید اجاکیانس در شماره۱۸ در فصلنامهٔ نامهٔ فرهنگیان، پاییز ۱۳۸۰ | |||
* «دهسال رمان و داستانبلند جنگ»، نوشتهٔ محمد حنیف در شمارهٔ ۵۱ فصلنامهٔ ادبیات داستانی در تابستان و پاییز ۱۳۷۸ | |||
== | ==تصاویر== | ||
<gallery widths="170px" heights="180px" perrow="4"> | |||
پرونده:فصیح.jpeg|<center></center> | |||
پرونده:Esmail Fasih.jpeg|<center></center> | |||
پرونده:اسماعیل-فصیح.jpeg|<center></center> | |||
پرونده:هفته نامه صدا.jpeg|<center></center> | |||
پرونده:Fasih.jpeg|<center></center> | |||
</gallery> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۳۶: | خط ۲۵۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= بدیع|نام= عماد|عنوان= اصل آثار فصیح |ناشر= البرز|شهر= تهران|سال= ۱۳۷۸|شابک= ۲۳۵-۴۴۲-۹۶۴}} | |||
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= عطرفی|نام۱= علیاکبر| نام خانوادگی۲= دارائی|نام۲= عنایت الله|تاریخ= ۱۳۹۲|عنوان= هشتمین همایش بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران|دوره= ۸|صفحات= ۱۳}} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
# {{یادکرد وب |نشانی= http://www.ketab.ir/|عنوان= تارنمای خانه کتاب}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.goodreads.com/review/show/2311394899|عنوان= ثریا در اغما شنیدنی است|ناشر= گودریدز|تاریخ بازدید=۵دی۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب |نشانی= http://www.ketab.ir/|گفتوگو با اسماعیل فصیح|ناشر= |تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید=۵دی۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب |نشانی= http://www.ketab.ir/|عنوان= گفتوگو: بخارای من، ایل من (گفتوگو با محمد بهمنبیگی نویسندهٔ «بخارای من، ایل من»)|ناشر= |تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید=۵دی۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب |نشانی= http://www.ketab.ir/|عنوان= سیمای دیگری در رمان ثریا در اغما اثر اسماعیل فصیح و رمان «شیکاگو» اثر علاء الأسوانی|ناشر= |تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید=۵دی۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب |نشانی= http://khabgard.com/2534/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D9%81%D8%B5%DB%8C%D8%AD-%D9%88-%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C/|عنوان= ملاقات اسماعیل فصیح با ارنست همینگوی به قلم خودش|ناشر= |تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید=۵دی۱۳۹۸}} |
نسخهٔ کنونی تا ۸ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۰
ثریا در اغما | |
---|---|
دردست چاپ به فرانسه و آلمانی | |
نویسنده | اسماعیل فصیح |
ناشر | نو |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۶۲ |
تعداد صفحات | ۳۷۰ |
موضوع | واقعیتهای جنگ و متواران از جنگ و انقلاب۵۷ |
سبک | واقعگرایی |
ثریا در اغما رمان اسماعیل فصیح در سبک واقعگرایی، واقعیتهای جنگ و احوال روشنفکران گریزان از جنگ و انقلاب را بازگو میکند. خلقِ ۱۳۶۲ فصیح تا ۱۳۹۸، ۲۲ نوبت و نزدیک به ۵۵هزار نسخه[۱] چاپ و به دو زبان انگلیسی و عربی[۲][۳] منتشر شده است.
ثریا در اغما یک رمان واقعگرایانه است و واقعیات جنگ و احوال روشنفکران متواری از جنگ و انقلاب ایران را بیپرده بهتصویر میکشد. گرچه کل رمان میتواند بهسبک نوین، سمبلی از ایران در اغمای جنگ باشد.
ثریا در اغما بهشیوهٔ اول شخص پرداخته شده است. راوی داستان بهسبک دفتر خاطرات، جریان سفرش را به پاریس و اغمای ثریا خواهرزادهاش شرح میدهد. گرچه حالت اغمای ثریا، راوی را به پاریس کشانده اما بهجهت وضعیت خاص ثریا، بیشتر گفتوگوها و حوادث حول محورهای دیگری است ازجمله: بررسی وضعیت گروگانهای آمریکایی، وضعیت دانشجویان ایرانی در پاریس، حال و هوای روشنفکران ایرانی در پاریس، حال و هوای روشنفکران فراری، وضعیت سرمایهداران و زراندوزان درحال پرواز بین ایران و ممالک دیگر، مبارزین سیاسی خارج از کشور، و بالاخره تقابل وضعیت ایران جنگزده با آرامش پاریس.
ثریا در اغما تصاویر قابل قبولی از مکانها ارائه میدهد. همچنین در پرداخت تیپهای فرعی موفق بودهاست. کتاب «سگهای جنگ» نیز که گاه بخشهایی از آن بیان میشود در جهت القای هدف رمان بهکار رفتهاست. زبان روایتی داستان، خلاصه و ساده و دلنشین است که سریع و راحت با خواننده رابطه برقرار میکند. ارائهٔ گفتگوهای طولانی و تصنعی که ضروری هم نمینمایند و حذف آنها خللی بهکل رمان وارد نمیکند از عیبهای رمان است.[۴]
برای آنها که ثریا در اغما را نخواندهاند
خلاصهٔ کوتاه
ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح داستان مردی بهنام جلال آریان را روایت میکند که برای پیگیری روند درمان خواهرزادهاش ثریا نقوی بهپاریس میرود. داستان در سالهای آغازین جنگ ایران و عراق اتفاق میافتد در وضعیتی که مردم ایران انگار در برزخی بین مرگ و زندگی قراردارند و عدهای نیز به کشورهای اروپایی مهاجرت کردهاند و از اوضاع نابسامان ایران و غم غربت نالانند. او به مقایسهٔ وضعیت این دو گروه میپردازد و توصیف این واقعیت که هر دو گروه به ثریا میمانند که در اغما فرورفته و بیدار نخواهد شد.
« | آنقدر زندگی میکنیم تا بمیریم. در آبادان شما بچهها آنقدر میمیرند تا زندگی کنند(ص:۱۶۶) | » |
مختصری دربارهٔ شخصیتهای اصلی
جلال آریان کارمند شرکت نفت آبادان است که بهدلیل سکتهٔ مغزی در بیمارستان بهسر میبرد. خواهر او، فرنگیس آریان، به او اطلاع میدهد که خواهرزادهاش، ثریا نقوی، که در پاریس مشغول به تحصیل بود بهدلیل حادثهای به کما رفته است. جلال برای پیگیری روند درمان ثریا به پاریس میرود. او در آنجا با لیلا آزاده که زمانی با او رابطهای عاشقانه داشت برمیخورد. در آخر جلال از لیلا جدا میشود و ناامید از بهبودی وضعیت ثریا به ایران برمیگردد.
مفهوم غرب و سیمای دیگری
در آغاز قرن نوزدهم به همراه جهانیشدن بشر، تقابل دو مفهوم شرق و غرب رو به زوال بود اما در پایان قرن بیستم شکاف بین ایندو آشکار شد. غرب یا «سیمای دیگری» از موضوعاتی است که در بسیاری از آثار ادبی در کانون توجه نویسندگان قرار گرفته است. بهخصوص نویسندگان مشرقزمین آنچه را در این زمینه شالودهٔ ذهن خود قرار دادهاند مسئلهٔ نگریستن ما به غربیها و نگاه آنها به ما بوده است. در ادبیات تطبیقی معاصر، سیمای دیگری در کانون توجه نویسندگان و اهل ادب قرار گرفته است. ما زمانی از یک «دیگری» سخن به میان میآوریم که او را در مقابل خود بیابیم یا برعکس. بههمیندلیل این رویارویی، آینهای را مجسّم میکند که ما در آن فهمی از حقیقتِ خود و دیگری را مشاهده میکنیم.
فصیح با آمیختن رفتارهای مدرن فرهنگی با سنتی بودن برخی از شخصیتهای رمان خویش، تقابل میان دو فرهنگ را آشکار میسازد. او «خود» یا شرقیِ مسلمان را در مقابل غرب قرار میدهد و این رویارویی نمایانگر تفاوتها در بسترهای مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی و... است. مهاجرت در رمان ثریا در اغما نکتهٔ حائز اهمیتی است. اسماعیل فصیح با رمانهای خود تصویری زنده از دو فرهنگ متفاوت و موازی را ارائه میدهد و شکاف بین دو دنیای جدا از هم را نشان میدهد. او در این کتاب به ایرانیانی پرداخته است که قبل یا بعد از انقلاب به پاریس رفتهاند، یا از جنگ فرار کردهاند و با نقبی که هرازچندگاه در افکار خود به ایران میزند آدمها و اوضاع دو طرف را بهمقایسه میکشد.[۶]
همراهبا خوانندگان ثریا در اغما
داستان تغییر نام
اسماعیل فصیح، در گفتوگو با بهمن فرمانآرا در رابطه با نام کتاب اینگونه میگوید:
« | برای نوشتن یک داستان کوتاه یا رمان باید حتماً با تز و طرح و نام و نقش کاراکترها پیش رفت. مثلاً من ابتدا اسم ثریا در اغما را گذاشته بودم پُر کن پیاله را که الهامی از شعر آقای فریدون مشیری است (که در کتاب هم میآید).[۷] | » |
خلاصهٔ بلند
سال۱۳۵۹ دو ماه پس شروع جنگ ایران و عراق، جلال آریان، کارمند شرکت نفت آبادان، برای رسیدگی به وضعیت خواهرزادهاش (ثریا ۲۳ساله) که در اغما فرورفته است به پاریس میرود. بهعلت شرایط جنگی، فرودگاههای ایران بسته است و درنتیجه او ابتدا با اتوبوس به استانبول و بعد بهکمک همسفرش، وهاب سهیلی، با هواپیما به پاریس میرود.
در پاریس به نادر پارسی، نویسنده و هنرپیشهٔ سینما و تئاتر ایران که او را از قبل در تهران میشناخت برمیخورد و نادر پارسی او را به جمعی از ایرانیان مقیم پاریس وارد میکند. جمعی که جلال کمابیش با آنها از قبل آشناست. لیلا آزاده کسی است که سالها پیش با او در رابطه بوده است. جلال در صحبتهایش با لیلا داستان گذشتهاش را بازگو میکند. اینکه در اثر سکتهٔ مغزی در بیمارستان شرکت نفت آبادان بستری بوده که جنگ شروع میشود و جلال پس از مدتی مثل کارمندی در بیمارستان کار میکرده است. تااینکه خواهرش، فرنگیس، به او خبر میدهد که ثریا با دوچرخه به زمین افتاده و بهکما رفته است و حالا او باید خرج بیمارستان ثریا را تأمین کند.
ملاقاتهای ثریا در بیمارستان «وال دوگراس» جلال را با دوستان ثریا آشنا میکند. کریستیان شارنو خانمی که با شوهر و دو فرزندش از دوستان نزدیک ثریا بودهاند و وسایل و دفترچهٔ شعر ثریا را نگهداری میکنند. قاسم یزدانی یک دانشجوی مذهبی اهل تربتحیدریه است که دربارهٔ فلسفه و ایمان به خدا درشرایطی که ثریا دارد با جلال صحبتهایی میکند. رفتوآمدهای جلال با ایرانیان مقیم پاریس او را بهیاد خاطراتش در آبادان میاندازد. گروهی که در فرانسه در خوشبختی بودند و صحبتهای (شبه)روشنفکرانهای دربارهٔ اوضاع ایران میکردند و از درد دوری وطن و افسردگی مینالیدند درحالیکه جلال به یاد مجروحان و کشتهشدگان و خانوادههای جنگزدهٔ ایران میافتاد. این یادآوریها او را دچار سردردی میکردند که از اثرات باقیماندهٔ سکتهٔ مغزیاش بود.
درنهایت لیلا معشوق دیگری پیدا میکند. ثریا ضعیفتر میشود. جلال مدتی از ایرانیان آنجا دور میماند. او نگران فرنگیس است و از طرفی درخواست پرداخت هزینهٔ بیمهٔ دانشگاه ثریا رد میشود. دردِ سرِ جلال به تمام بدنش سرایت میکند. ثریا روزبهروز بیشتر در اغما فرومیرود همانطورکه ایران، همانطورکه ایرانیان فراری از جنگ یا انقلاب مقیم خارج، همانطورکه جلال آریان...
داستان انتشار
با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و بستهشدن دانشکدهٔ نفت آبادان قدیمی فصیح در چهلوهفتسالگی با سمت استادیار زبان انگلیسی تخصصی مجبور به بازنشستگی شد. این سالِ وقوع حوادثی است که باعث بدعت نو و سرعت جدیدی در کارهای فصیح محسوب میشود. رمان ثریا در اغما در همین دوران منتشر شد (چاپ اول ۱۳۶۲) و مورد توجه و تحسین ایرانیان داخل و خارج کشور و جهان ادب و دنیای سوم قرار گرفت بهطوریکه دوسال بعد درحالیکه چاپ چهارم آن در تهران بیرون میآمد چاپ اول ترجمهٔ انگلیسی آن نیز (سال۱۹۸۵) توسط Zed Books Ltd. به سردبیری یکی از ناشران ادبیات جهان سوم، رابرت مالتنو (Robert Malteno)، بیرون آمد.[۲]
سبک کتاب
جهان اثر
داستانهای کوتاه و رمانهای فصیح اکثراً بهسبک واقعیتگرا ارائه شده و ندرتاً بهسبک فراواقعگرایی بهوجود آمدهاند.[۸]
چگونگی فضاسازی در اثر
نثر و بهویژه دیالوگهای آثار فصیح، جلوهگر مکان و زمان و نوع آدمهای روایت است که در واقعگرایی متن و ارائهٔ موضوع، تأثیر بسزا میدهد. خوانندهٔ ثریا در اغما خود را در کافه دولا سانکسیون پاریس میبیند (و نه در کوچه شیخ کرنای بازارچهٔ درخونگاه دل کور). در اینجا زبان آمیخته با واژگان فرانسوی و اسم غذاها و مشروبها و خوشوبشهای فرانسوی است.[۹]
پیشینهٔ نگارش ثریا در اغما
« | من در یکی دو سال قبل از انقلاب دوتا رمان در دست داشتم: درد سیاوش و شهباز و جغدان که هر دو در مرحلهٔ ویراستاریِ آرام بودند؛ ولی وقتی انقلاب پیش آمد، این کارها را کنار گذاشتم و شروع کردم به نوشتن رمانی به اسم لاله برافروخت. چون آن موقع این تکان بزرگ برای من مهم بود نوشتم. بعد باز به آن دست نزدم و رفتم سراغ ثریا در اغما. چون جنگ و تکان از دست دادن آبادان برای من مهمتر بود. بعد برگشتم و رمانهای قدیمی را بازنویسی و ویراستاری کردم.[۷] | » |
شخصیتپردازی
جلال آریان: شخصیت محبوب اسماعیل فصیح!
ثریا در اغما تحت انواع رمانهای زنجیرهای (Sequence novel) قرار میگیرد. رمانهای زنجیرهای یا داستانهای مجموعهای (Series fiction)، رمانهایی هستند که شخصیت واحدی در آنها تکرار میشود مثل رمانهای اسماعیل فصیح که شخصیت اصلی آنها بهنام «جلال آریان» در اغلب رمانهایش روایتگر داستان است.[۱۰]
بزرگترین نامهای آثار اسماعیل فصیح (و راوی هشت از دوازده رمان و بسیاری از داستانهای کوتاه او) جلال آریان است. جلال آریان در رمانها و داستانهای کوتاهی که بهصورت راوی آمده خود را بیطرف و بیعقیده و گهگاه «آریان بیآرمان» یا «بیخاصیت» جلوه میدهد؛ ولی در تمام رمانهایی که او در آنها راوی است همیشه یک ایرانی یا منسوب به یک ایرانی دردی دارد یا جامعهستیز و ناراضی و antagonist است که جلال آریان را از گوشهٔ تنهایی بیرون میآورد تا به کمک او برود. این ایرانی دردمند، همواره موجود والاییست: یک نویسنده، نقاش، اهورایی دکتر تکنولوژی و علم جدید، پروفسور ایرانشناس روانپریش، خواهرزاده و همسر یک شهید یا یک همسر و مادر ایرانی است. در این رمانها طرحها چنین قالبریزی شده که در تمام موارد آن ایرانی یا منسوب به ایرانی دردمند «محکوم به مرگ» است.
آدمهای درجهٔ دوم و سوم رمانها نیز اغلب نامهای سمبلیک مربوط به نقش خود را دارند.[۱۱]
تجارب شخصی نویسنده
کاراکترها و حوادث در رمانها و داستانهای کوتاه فصیح، ازحیث مجموع اشخاص یا ماجراهایی هستند که اکثراً از شخصیت و زندگانی قریب شصتسالهٔ خود او الهام گرفته شدهاند، یا سرچشمهگرفته از اشخاص یا زندگیها و رویدادهایی هستند که بهنحوی در زندگی او دخالت داشتهاند: تولّد و دوران کودکی او، خشونت و بددهانیها یا مهر و محبتها به او، تحصیلاتش، عشقهایش، ازدواجهایش، آرزوهایش، برخوردهای کاری و خانوادگی و سایر مناسبات جامعه و زندگی که در او تأثیر داشتهاند.[۱۲]
فصیح در این رمان فضاهای روشنفکری پس از انقلاب و روشنفکرنماهای خارج از ایران را مورد انتقاد تند قرار میدهد. خود وی دراینباره میگوید:
« | یکسری آدم سیر از ایران به ترکیه و کشورهای غربی دررفته بودند و در کافهها و مهمانیهای آنچنانی خوش میگذراندند. بعد اینطرف توی ایران ماجرایی بود که نگو و نپرس. | » |
در همان زمان دختر اسماعیل فصیح (مقایسه شود با ثریا) که در انگلستان مریض میشود و او بهعلت بسته بودن سفارت در تهران مجبور میشود برای دیدن دختر مریضش به پاریس برود تا از آنجا برای ویزا اقدام کند. یکماه و نیمی در پاریس معطل میشود و در آخر هم با جواب رد مواجه شده و به ایران بازمیگردد. فصیح با مشکلات بسیاری در پاریس روبرو بود و در طول اقامتش و دید و بازدیدها از کافهها و مهمانیهای پاریس با بهظاهر روشنفکرانی روبهرو شد که بهخوشگذرانی مشغول بودند. کسانی که انزجار فصیح را از فضای روشنفکری بیشتر و بیشتر کردند و تقریباً باعث شدند که تا به امروز نگاه محتاطی داشتهباشد و وسواس بیشازحدی نشان بدهد.< ref>عطرفی و دارائی. شخصیتپردازی در رمان ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح. ۱۳۹۲. ص۳.</ref>
زن در آثار فصیح
نقش زن بهطورکلی در آثار فصیح بهویژه در روایتهای «جلال آریان» دارای تناقضات شدید است و چشمگیر و تلخ. در کلیهٔ رمانهای «جلال آریان» و حتی در بادهٔ کهن و داستان جاوید، زنِ خوب زنِ مُرده است. با عشق و احترامی که جلال آریان برای «زن» در دنیای عشق دارد متأسّفانه در روایتهای او آنها تنها مدت اندکی میدرخشند و اگر بمانند یا در آغوش اینوآناند یا بدبختاند یا سایههایی گوشهوکنار داستاناند.[۱۱]
ویژگیهای مهم آثار اسماعیل فصیح
ساختار کلاسیک یا ساده
رمانهای فصیح بطورکلی در قالب (plot) ساده و روشن گفته شدهاند: ابتدا وسط و پایانی مشخص دارند و خواننده مجبور نیست مانند سایر قالبهای پیچیدهٔ هنری، مانند رمان سنگ صبور صادق چوبک، روایت را در هر فصل، از دهان یکی از آدمهای رمان بشنود و در مغز خود جمعبندی کند، به نتیجه برسد، و درنهایت پیام رمان را دریافت کند. فصیح حتی دررمانهای خود (بهاستثناء فرار فروهر) موضوع را به یک زمان خاص و یک مکان خاص و یک راوی ساده منحصر میکند؛ چون در لایهٔ بیرونی میخواهد فقط یک داستان بگوید.[۱۳]
پرداخت شخصیتها در داستان
ثریا در اغما یک نوع رمان شخصیت (Novel of character) است. رمان شخصیت، رمانی است که در آن بر معرفی خصوصیات و تحولات شخصیتهای داستان بیشتر از حوادث و عناصر دیگر داستان تاکید شده باشد. بهاینصورت که شخصیتهای رمان بهعنوان جزئی از پیرنگ اندیشیده و متصور نشدهاند؛ برعکس وجودی مستقل دارند و عمل داستانی تابع آنها و در خدمت آنهاست. از آغاز رمان و حرکت از تهران به سمت استانبول راوی با شخصیتهای مختلفی برخورد میکند که در ضمن توصیف وضع ظاهری آنها و گفتوگو با آنها شخصیتشان را بهنمایش میگذارد. نویسنده در شخصیتپردازی دوراه دارد: نمایش یا نشان دادن، روایت یا بیان کردن. در روش نشان دادن که گاهی به آن روش نمایشی میگویند؛ شخصیت صحبت میکند، عمل میکند و خواننده میتواند خود، انگیزهها و اوضاع و احوالی را که پشت اعمال و گفتار اوست استنباط نماید. اما در شیوهٔ روایت و بیان کردن، نویسنده خود با اقتدار و آزادی دست به توصیفات و ارزشگذاری میزند و آنچه را که خود میخواهد در اختیار خواننده قرار میدهد. در رمان ثریا در اغما از هر دو روش نشان دادن و بیان کردن در شخصیتپردازی استفاده شدهاست. یعنی شخصیتهای داستان هم هم توسط اعمال و رفتارشان پرداخته شدهاند و هم نویسنده به توضیف وضع ظاهری و حالات و روحیات و افکار و عقاید آنها پرداختهاست.< ref>عطرفی و دارائی. شخصیتپردازی در رمان ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح. ۱۳۹۲. ص۴ و ۵.</ref>
بهعلاوه؛ موضوع رمانها و داستانهای کوتاه اسماعیل فصیح، بهطورکلی بخشی از جزئیات زندگی مردم ایران در قرن اخیر است (البته بهجز رمان فرار فروهر که از این قرن فراتر میرود). خوانندهٔ داستانهای فصیح، از لحاظ موضوع؛ با نثر ساده و جزئیات صریح و روشن، خود را درون حوادث و دربین آدمهای درگیر آن میبیند و خود نیز بهنوعی درگیر دردها، عشقها، ناکامیها و مرگهای دردناکی میشود که بر سر آدمهای داستان میآید، بهویژه در رمانها.[۱۳]
القای پیام
ازآنجاکه فصیح یک گزارشگر حوادث نیست و یک نویسنده است روایت موضوع و حوادث و القاء پیام برای خواننده ناآگاهانه عمیقتر است. ویژگی هنر «داستان در کتاب» نیز برعکس سایر وسایل هنری داستانگویی (از قبیل سینما، تئاتر و...) نزدیکبودن و منحصربودن تماس شخص خواننده با شخص نویسنده است.[۱۳]
در نوشتههای فصیح یک حادثه یا یک تجربهٔ کوچک میتواند تبدیل به یک تراژدی شود و درنهایت هنر یا پیام یا «تز» خاصی را القاء کند. برای مثال؛ در رمان ثریا در اغما، ظاهراً لایهٔ بیرونی موضوع، فقط شرح و پیگیری یک تصادف است: پرت شدن خواهرزادهٔ راوی از دوچرخه در پاریس و به اغما رفتن آن طفل. حالآنکه درلایههای درون یا زمینهٔ روایت، فاجعهٔ جنگ خانمانسوز ایران و عراق را داریم با هزاران شهید و معلول و در سوی دیگر در پاریس میخواریها و زنبازیها و خودکامگیهای گروهی از ایرانیان مهاجر را.[۱۳]
خوانندهٔ ثریا در اغما از خواندن رمان لذت میبرد و درد میکشد که این احتمالاً بافت نهایی کل این آثار است که بخشی از آن به روایت ساده و کاراکتر جلال آریان آورده شده است. آریانی که در این سالهای زندگی او اصولاً یک تنهایی و واماندگی و عزلت و گمشدگی است و تنها حوادث برایش حرکت و سفر میآفرینند و مبارزه، عشق، کار، نفرت، مأیوسی، کتاب خواندن، مِیخواری، بهرؤیارفتن، خیال، انتظار و در آخر بازگشت مجدد بهتنهایی و واخوردگی. [۱۳]
بیانگر شرایط و حوادث جامعه
موضوعات رمانها و داستانهای کوتاه فصیح با دورههای زمان زندگی او و جامعهٔ او هماهنگی دارند گرچه بهگفتهٔ خودش همه «ساخته و پرداختهٔ خیالاند». خوانندهٔ آثار فصیح کوچکترین مسئلهای ندارد که دقیقاً بداند در چه زمانی از چه قرنی است و در کجاست، اوضاع دولت و وضع مردم (آدمهای داستان) چطور است، و آنها هریک در چه حد دانش، وارستگی روح، روشنرایی و مهراندیشی هستند یا برعکس در چه حدّ بلاهت، پستی، قالتاقی، جنایت، دزدی، آدمکشی، تاریکی و اهریمنصفتیاند.[۱۳]
بههرحال موضوعات و مکانها و زمانهای داستانهای کوتاه و رمانهای فصیح خواننده را در ساعتهای گوناگون واقعیّتگرایانهٔ دقیق و انتخابشدهٔ ویژهٔ از این قرن مردم ایران قرار میدهد که هم برای خوانندهٔ ایرانی و هم برای جهانیان متفکّر امروز و بیشک برای آیندگان بهصورت نمادهایی از اوضاع یک قرن از تاریخ بزرگترین فرهنگ باستانی جهان و نژاد آریایی است.[۱۳]
برخی شخصیتهای رمان بهتفکیک
ثریا در اغما بیش از هفتاد شخصیت اصلی و فرعی دارد که جز دو شخصیت جلال آریان و لیلا آزاده تمام آنها بصورت تیپیکال، ساخته و پرداخته شدهاند. این شخصیتها را میتوان براساس تاثیر بر شکلگیری حوادث و پیشبرد داستان و میزان حضور در داستان به ششدسته تقسیمبندی کرد. در زیر به نمونههایی از هردسته پرداخته شدهاست.
شخصیتهای اصلی و پرداختهشده
- جلال آریان
- راوی داستان (اول شخص)، کارمند شرکت نفت آبادان و برادر فرنگیس آریان، که از سردردهای ناشی از سکتهٔ مغزی خود رنج میبرد. داستان حول وقایعی که طی سفرش به پاریس برای او رخ میدهند شکل میگیرد. جلال شخصیتی درونگرا و پاکطینت دارد که بهقول نادر پارسی جز «باشه» چیزی نمیگوید. او افکار و احساساتش را بهسختی بروز میدهد و دائم در اندیشهٔ ایرانِ در وضعیت جنگی و بیماری ثریا و لیلا آزاده است. بهعقیدهٔ او باید در ایران ماند و مقاومت کرد.
- لیلا آزاده
- داستاننویس، فیلمنامهنویس، شاعر و مترجمی که قبل از انقلاب به پاریس مهاجرت کرد و درهمانجا ماند. او بهدلیل جذابیت ظاهری و علاقهاش به معاشرت با آدمها و شرکت در محافل مختلف مورد توجه مردهای زیادی است و زمانی با جلال آریان در رابطهای عاشقانه بوده. او جلال را بهخود جذب میکند و عملاً در میان تمام ایرانیانی که جلال در پاریس ملاقات میکند لیلا تنها فرد موردعلاقهٔ اوست (بهاستثناء قاسم یزدانی). لیلا شخصیتی احساساتی با خلق متغییر و دمدمی است که برخلاف جلال، برای فرار از خستگی و نفرتش از آدمها به خوشگذرانی و دمخور آدمهای بیهویت شدن و الکل و موادمخدر پناه میبرد.
تیپ ایرانی عیاش
- نادر پارسی
- هنرپیشه و نویسندهٔ سینما و تئاتر و شاعر و مترجمی که بههمراه همسرش، سارا برزگر در پاریس زندگی میکند. او برجستهترین نمایندهٔ شخصیتهای ثروتمند و هوسباز از میان ایرانیان مقیم پاریس است. او بهواسطهٔ آشنایی قبلی که با جلال آریان داشته از او دعوت میکند که در دورهمیهای شبانهٔ او و دوستان ایرانیاش در کافه دولاسانکسیون شرکت کند. نتیجهٔ مثبت ملاقات جلال با نادر، دیدار دوبارهٔ جلال با لیلا آزاده است.
- عباس حکمت
- روشنفکر و نویسندهای که درباره مسائل اجتماعی و انقلاب کتابهایی نوشته اما خود پس از انقلاب از ایران رفت. او مقیم لندن و مشاور ادبی و زبان در دانشگاه لندن بود.
- احمد صفوی (پسرعمهٔ زن پارسی)
- مترجم ایرانی مقیم آلمان که بیتوجه بهایران در وضعیت وخیم جنگی، تنها بهفکر مالاندوزی است.
- حسین آبپاک
- جامعهشناس، شاعر، مترجم، گویندهٔ تلویزیون و کارمند سابق شرکت نفت بوده که اکنون تمام وقتش را در کافههای پاریس به کتابخوانی و نوشیدن آبجو میگذراند.
- احمد قندی
- منتظر آزادی گروگانهای آمریکایی است تا ممنوعیت ورود اتباع ایرانی به آمریکا لغو شود و او بتواند به پولهایش برسد.
- دکتر مجیدنیا
- استاد جامعه شناس دانشگاه ملی بودهاست و گویا تنها چیزی که برای او مهم نیست جامعهٔ ایران است.
- تیمسار دکتر قائممقامیفرد
- دامپزشک سابق ارتش شاهنشاهی ایران که اکنون در پاریس به خوشگذرانی مشغول است. او هم مانند نادر پارسی بهدنبال جلبنظر لیلا آزاده است.
- عباس حکیمیان
- ظاهراً تاجر فرش در وین و فرانکفورت است و با دلالی ارز هنگفتی بهدست میآورد.
- سرهنگ جواد علوی
- فردی نظامی مقیم پاریس که از اوضاع ایران بیخبر است و دربارهٔ جنگ از جلال آریان پرسوجو میکند. برادر او در آبادان شهید شدهاست.
- وهاب سهیلی
- کارمند سابق شرکت هواپیمایی ملی که بههمراه جلال آریان با اتوبوس به استانبول رفت تا از آنجا به آمریکا مهاجرت کند. او که بهنظر میرسید پیرو دین زرتشت باشد همانطور که خودش ادعا میکرد بهدلیل اینکه در ایران مصونیت سیاسی و مذهبی نداشته مهاجرت میکرد. جلال در افکارش بهاو لقب «مرد سبیلزرتشتی» داده بود.
- دکتر عبدالعلی آزاده
- پدر لیلا آزاده و دیپلماتی که بیستوپنج سال در وزارت امور خارجه و سفارتخانهها و دانشکدههای علوم سیاسی مشغول بهکار بوده و اکنون بههمراه همسرش مقیم شهر مارسی فرانسه هستند.
تیپ ایرانی پاکطینت
- ثریا نقوی
- دختر بیستوسهسالهٔ فرنگیس آریان و همسر یک شهید تظاهرات پیش از انقلاب، که در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل میکرد و به شعر و نقاشی هم علاقه داشت. او بعد از اتمام دورهٔ یکسالهاش قصد بازگشت به ایران را داشت که در روزی بارانی با دوچرخه بهزمین خورد و بهکما رفت. او هم هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد و هم تمام داستان دربارهٔ اوست. ثریا از آغاز تا پایان رمان در اغماست هرچند در رمانهای بعدی فصیح متوجه مرگ او میشویم.
- قاسم یزدانی
- همکلاسی مؤمن و انقلابی و سادهزیست ثریا که که در پاریس زندگیای ایرانی دارد وانگار برای بازگشت به ایران لحظهشماری میکند. بعد از اینکه ثریا بهاغما رفت بهاو علاقهمند شد و زیاد به ملاقات او میرفت چراکه؛ ثریا برای او ایمان بهبیداری و بهبود را تداعی میکرد. او عقاید مذهبیاش را برای جلال بازگو میکرد.
- عباس آقامرندی مشهور به اشکعباس
- رانندهٔ اتوبوسی که جلال آریان و دیگر ایرانیان مهاجر را به استانبول میبرد. جلال او را بهدلیل مرام و لوتیمسلکیاش میپسندید.
تیپ حامی
- فرنگیس آریان
- خواهر جلال آریان که بهدلیل بیماری سیاتیک توان سفر به پاریس و پیگیری امور مربوط به درمان ثریا را ندارد و از جلال که بهگفتهٔ خودش «تنها کسی است که دارد» میخواهد که اینکار را برایش انجام دهد. او از داخل ایران پیگیر احوال ثریا و پرداخت هزینهٔ بیمارستان اوست.
- کریستیان و فیلیپ شارنو
- زوج فرانسوی و دوستان قدیمی ثریا از دورانی که او قبل از ازدواجش در پاریس تحصیل میکرد. آنها بعد از اتفاقی که برای ثریا افتاد ضمانتنامهٔ پرداخت هزینهٔ بیمارستان را امضا کردند تا ثریا بتواند در آنجا بستری شود و همچنین وسایل و طلاهای ثریا را بعنوان ضمانت، در خانهٔ خودشان نگهداشتند.
- پل فرانسوا مارتن
- مرد میانسال عیاشی که در بیمارستان وال دوگراس کار میکند و پزشک ثریا است و سعی میکند در حد امکان وضع وخیم ثریا را مستقیماً بهاطلاع جلال آریان نرساند.
- آقای آذری
- کارمند دفتر هواپیمایی ملی ایران در استانبول که بهسفارش وهاب سهیلی برای جلال آریان بلیط هواپیما به مقصد پاریس رزرو میکند.
دزد و فاحشه
- آدل کریستیان لافور فومولو
- زنی که جلال آریان در ابتدای اقامتش در پاریس با او آشنا شد و همراه با جلال به کافه دولاسانکسیون که محل دورهمیهای شبانهٔ نادر پارسی و دیگران بود رفت. جلال برای تمسخر او را آدل دو فرانسوآز میتران صدا میزد و بدون خداحافظی از او جدا شد.
- جیسی واشینگتون
- زن سیاهپوست آمریکایی که هنگامی که جلال، بیهوش کنار خیابان افتاده او را به یک کلینیک برد اما پولهای او را هم از جیبش دزدید و فرار کرد.
خاطرات جنگ
- عباس و مرتضی شبستانی
- عباس نوزدهساله و مرتضی شانزدهساله؛ دو برادر بسیجی در اهواز. طی یک پیشامد غیرمنتظره مرتضی، برادرش و دو همرزم دیگرشان را با دشمن عراقی اشتباه گرفته و به هر سه نفر شلیک میکند. بعد از این اتفاق او سعی میکند که خودش را هم از بین ببرد اما او را به بیمارستان میرسانند. در بیمارستان، جلال با او و پیکر عباس مواجه میشود.
- مطرود و ادریس
- مطرود باغبان جلال در منزل شرکتی او در آبادان بود. جلال سعی کرد او و پسر معلولش ادریس را به جای امنی بفرستد اما مطرود نپذیرفت و اعتقاد داشت که اگر قرار باشد بمیرند میمیرند پس بهتر بود در شهر خودشان بمیرند. جلال بعداً ادریس را درحاشیهٔ جاده درحالی دید که او ذغال شده بود.
بیاثر
- آنابل (کمپبل)
- همسر جلال آریان که پس از وضع حمل بچهٔ مردهاش میمیرد.
- خسرو ایمان
- شوهر ثریا نقوی که در تظاهرات قبل از انقلاب جمهوری اسلامی شهید میشود. او جز نسبتی که با ثریا داشته در داستان هیچ نقشی ندارد.
- سارا برزگر
- همسر نادر پارسی و دختر یک کمپانیدار ایرانی.
- سیمین برزگر
- خواهرزن نادر پارسی که در آمریکا تحصیل میکند.
وضعیت سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب
« | سمبلها یا نشانه و تمثیلها میتوانند آشکار باشند یا ناآگاهانه بهذهن نویسنده و خواننده پیامهایی بدهند. شاید بشود گفت که داستاننویسی بعد از جنگ جهانی دوم ایران، بهخصوص بعد از دههٔ دکتر مصدق، بیشتر به طرف فرم رفتهاست. فرم را باید تعریفش بکنیم؛ یعنی درست است که شخصیتها و تم داستان مهم بوده؛ ولی سبک عرضهٔ داستان برای خیلی از نویسندگان مهم شده است. مثل آقای صادق چوبک، در سنگ صبور و تجربیاتی که داشته یا دیگران.[۷] | » |
نظر محمد بهمنبیگی
«ثریا در اغمای اسماعیل فصیح را پسندیدم و خوشم آمد؛ ولی آثار بعدی ایشان مرا راضی نکرد. ایشان هم خیلی زیاد مینویسد. نثر خوبی دارد که اگر با وسواس بیشتری در فارسینویسی همراه باشد بهتر است.»[۱۴]
نظرفصیح دربارهٔ اثرش
« | ازآنجاکه اصل یک داستان تز آن است پس باید فرم در خدمت تز باشد. برای مثال در ثریا در اغما در کل داستان یک حالت اغما وجود دارد. یعنی درگیری شدید کاراکترها، اوج و... مطرح نمیشود؛ چون داستان، داستانِ اغما است: نباید به جایی برسد؛ چراکه ثریا به جایی نمیرسد. مگر به مرگ که البته آن هم مشخص نیست. یکی از شیوههایی که در بستر فرم میتوان انجام داد همان عقبگردهاست: درحالیکه شبهروشنفکران ایرانی در پاریس نشستهاند و برای ایران غصه میخورند و شعر میخوانند بچههای کارگران در آبادان تکّهتکّه میشوند. درنهایت میخواهم بگویم که ایران در آن محدودهٔ زمانی که من این کتاب را نوشتم؛ یعنی سال۶۱تا۶۲ در تبوتابی دردناکی بود که چنین حالتی را تداعی میکرد.[۷] | » |
چند جملهٔ منتخب از ثریا در اغما
نقلقول
- لیلا آزاده: «من همیشه از دست خودم فرار میکنم. توی خودم هزار تا انقلاب دارم و صدهزار تا جنگ کثیف دیوانهوار.»(ص:۷۲)
- قاسم یزدانی: «شما فرمودید انصاف نیست که ثریا در بیستوسهسالگی چنین با مرگ دستوپنجه نرم کند. نه. البته که نیست. امّا اصل این حقیقت ایمان است، که بزرگترین و آخرین حقیقت هم هست و فقط چشم جهان آن را میبیند آنهایی که این حقیقت را نمیبینند در یک اغماء ابدی از هستی و همه چیزش هستند.»(ص:۱۹۲)
- ... میخواهد برای من هم بریزد ولی من میگویم فقط آبمعدنی، دستور دکتر. کریمپور بهفارسی میگوید: «جناب آریان، بهقول مشیریمون پر کن پیاله را... دل غربتزده را مشکن... ما هم دردمندیم.»(ص:۶۷)
- لیلا آزاده: «... در نوزدهسالگی با بهاصطلاح بزرگترین کارگردان روز فیلم فارسی ازدواج کردم. هروقت میرفتم تهران نقل محافل بودم. کتاب ترجمه میکردم. قصه مینوشتم. ناشرها و فیلمچیها و تلویزیونچیها دوروبرم میپلکیدند و مجیزم را میگفتند. درون خودم تنها و غمگین بودم، اما تا وقتی مشروب و رقص و مجیزگوها بودند بد نبود. نه هدفی، نه ایمانی، نه معیار و ارزشی... فقط خوش باش، بنوش، شعر بخوان، عشق کن؛ چون بهزودی میمیریم.»(ص:۹۰)
- حمید خدابنده: «نه... تیپهای مختلفاند. یک تیپ آنهاییاند که پیش از انقلاب در فرانسه بودند. یکی آنهایی که حدود انقلاب و بعد از انقلاب فرار کردهن.یکی هم آنهایی که بعد از جنگ فرار کردهن. اینجا وول میخورن. دو تیپ آخر نخالهها هستند.»(ص:۱۱۰)
- خانم کیومرثپور: «من یک خواهرم استاد دانشگاه بود بیکار شده الان ممنوعالخروجه. یک خواهرم هم زندونه، ازش خبری نداریم.»(ص:۱۴)
- در این مدت جناب ریش و سبیل اشو زرتشت، که گفت اسمش وهاب سهیلی است برای من از زندگی چندین سالهاش در شرکت هواپیمایی ملی تعریف میکند و این که اخیراً پاکسازی و برکنار شده و «ریختهاند» توی خانهاش و مقداری کتاب و آلبومهایش را برداشتهاند و خودش را هم یکماه و نیم در اوین نگهداشتهاند تا معلوم میشود کار خلافی نکرده و بعد بدون محاکمه ولش کردهاند.(ص:۶)
- لیلا نفس بلندی میکشد که با هقهق سینهاش شکسته میشود. «منم چهارساله که دست به قلم نزدهام!»(ص:۲۴۴)
- از دفتر خاطرات ثریا:
امروز آسمان آنچنان پاک و روشن است که همه چیز را میبینم... رؤیاهای یخزده در دنیایی منفجر و ما تمام دارالمجانین را یکجا نمیخواستیم.(ص۲۶۱)
از زبان راوی
- امشب من در دنیایی منفجرشده و تکهپاره شدهام که به اغما رفته و در آن خزینهای از لجن لزج از افق خونین آسمان آویزان است.(ص:۲۹۰)
- صورتش در خواب شباهت بهعکسی دارد که در چهارپنجماهگی فرنگیس از او برایم فرستاد. مینیاتور یک انسان کوچک در خواب در فاصلهٔ بین تولّد و مرگ یا بالعکس. «تنهایی انسان است.»(ص:۲۶۷)
- زندگی ساده است. تو را از شکم مادر میآورند اینجا. بهتو امید و عظمت دنیا را نشان میدهند. بعد توی دهانت میزنند، همهچیز را از دستت میگیرند و میگذارند مغزت در کوما متوقف شود. صفر. انصاف نیست.(ص:۳۳۱)
- هیچی احمقانهتر از این نیست که آدم بخواهد توی تلفن به یک نفر بگوید دوستت دارم و طرف بگوید چی گفتی؟ صدا نمیاد.(ص:۳۳۱)
- اما حالا از نور بدم میآید. حالا نور بد است. مثل خیلی چیزهای دیگر که آنوقتها خوب بود حالا بد است. حالا در تاریکی خیلی چیزهای گذشته را میبینم که از حالا بهتر بود.(ص:۹۶)
- بعد از یک حد بدبختی یا یک حد خوشبختی، همه مثل هم میشوند و آدم نمیتواند هیچچیز را درست تشخیص دهد. معلوم نیست کی بد است و کی خوب است... چون همه مثل هماند.(ص:۱۱۹)
مشخصات کتابشناختی
- خلق: ۱۳۶۲
- تعداد دفعات چاپ تا سال۱۳۹۸: ۲۲ نوبت
- جمعکل تیراژ: بیش از ۵۵هزار نسخه
منتشرشده توسط: نشر البرز، نشر نو، ذهنآویز، صاحباثر، نشر آسیم و...[۱۵]
منبعشناسی
- «گفتوگو با اسماعیل فصیح»، بهنگارش جمعی از نویسندگان در شمارهٔ ۵۵و۵۶ در ماهنامهٔ کلک، مهروآبان۱۳۷۳
- «گفتوگو: بخارای من، ایل من (گفتوگو با محمد بهمنبیگی نویسندهٔ «بخارای من، ایل من»)»، بهنگارش محمد بهمنبیگی در شماره۱۳ در ماهنامهٔ کلک، فروردین۱۳۷۰
- «سیمای دیگری در رمان ثریا در اغما اثر اسماعیل فصیح و رمان «شیکاگو» اثر علاء الأسوانی»، بهنگارش جمعی از نویسندگان در شماره۱۲ در نشریهٔ ادبیات تطبیقی، بهاروتابستان۱۳۹۴
- «بهمناسبت هشتمین سالگرد درگذشت: دیدار من و همینگوی»، بهنگارش اسماعیل فصیح در شمارهٔ ۴۴ در فصلنامهٔ اندیشهٔ پویا، مرداد۱۳۹۶
- «نقدی بر ترجمهٔ کتاب ثریا در اغما بهزبان انگلیسی»، ترجمه شده توسط صفدر تقیزاده در شمارهٔ ۵۵و۵۶ در ماهنامهٔ کلک، مهروآبان۱۳۷۳
- «وقتی ثریا نمیدرخشد»، نوشتهٔ سید عطاالله مهاجرانی در شمارهٔ ۵۵و۵۶ در ماهنامهٔ کلک، مهروآبان۱۳۷۳
- «نظری اجمالی به آثار اسماعیل فصیح»، بهنگارش آناهید اجاکیانس در شماره۱۸ در فصلنامهٔ نامهٔ فرهنگیان، پاییز ۱۳۸۰
- «دهسال رمان و داستانبلند جنگ»، نوشتهٔ محمد حنیف در شمارهٔ ۵۱ فصلنامهٔ ادبیات داستانی در تابستان و پاییز ۱۳۷۸
تصاویر
پانویس
- ↑ «آرشیو مدارک کتابشناختی ثریا در اغما». خانه کتاب.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ بدیع، اصل آثار فصیح، ۴.
- ↑ «ثریا در اغما شنیدنی است».
- ↑ «ده سال رمان و داستانبلند جنگ».
- ↑ «ملاقات اسماعیل فصیح با ارنست همینگوی به قلم خودش». خوابگرد.
- ↑ «سیمای دیگری در رمان ثریا در اغما». نورمگز.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ «گفتوگو با اسماعیل فصیح». نورمگز. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «مصاحبه با فصیح» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است - ↑ بدیع، اصل آثار فصیح، ۱۸.
- ↑ بدیع، اصل آثار فصیح، ۱۳و۱۴.
- ↑ عطرفی و دارائی. شخصیتپردازی در رمان ثریا در اغما نوشتهٔ اسماعیل فصیح. ۱۳۹۲. ص۴.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ بدیع، اصل آثار فصیح، ۱۴تا۱۷.
- ↑ بدیع، اصل آثار فصیح، ۱۲و۱۳.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ ۱۳٫۶ بدیع، اصل آثار فصیح، ۱۱تا۱۳.
- ↑ «گفتوگو: بخارای من، ایل من (گفتوگو با محمد بهمنبیگی نویسندهٔ «بخارای من، ایل من»)». نورمگز.
- ↑ «آرشیو مدارک کتابشناختی ثریا در اغما». خانه کتاب.
منابع
- بدیع، عماد (۱۳۷۸). اصل آثار فصیح. تهران: البرز. شابک ۲۳۵-۴۴۲-۹۶۴ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: length (کمک). - عطرفی، علیاکبر و عنایت الله دارائی. هشتمین همایش بینالمللی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران. ج. ۸. ۱۳۹۲. ۱۳.
پیوند به بیرون
- «تارنمای خانه کتاب».
- «ثریا در اغما شنیدنی است». گودریدز. بازبینیشده در ۵دی۱۳۹۸.
- . http://www.ketab.ir/. بازبینیشده در ۵دی۱۳۹۸.
- «گفتوگو: بخارای من، ایل من (گفتوگو با محمد بهمنبیگی نویسندهٔ «بخارای من، ایل من»)». بازبینیشده در ۵دی۱۳۹۸.
- «سیمای دیگری در رمان ثریا در اغما اثر اسماعیل فصیح و رمان «شیکاگو» اثر علاء الأسوانی». بازبینیشده در ۵دی۱۳۹۸.
- «ملاقات اسماعیل فصیح با ارنست همینگوی به قلم خودش». بازبینیشده در ۵دی۱۳۹۸.