احسان رضایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سرو آزاد (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۸: خط ۳۸:
|شاگرد =
|شاگرد =
|استاد =  
|استاد =  
|علت شهرت = روزنا‌مه‌نگار همشهری در حوزهٔ کتاب
|علت شهرت = فعالیت در حوزهٔ ترویج کتابخوانی
|تأثیرگذاشته بر =  
|تأثیرگذاشته بر =  
|تأثیرپذیرفته از        =
|تأثیرپذیرفته از        =
خط ۵۲: خط ۵۲:
}}
}}


'''احسان رضایی''' داستان‌نویس و منتقد ادبی و خبرنگار حوزه‌ٔ کتاب است. اغلب او را به مطالبش در هفته‌نامهٔ «همشهری جوان» می‌شناسند. در نشریات دیگر مثل «همشهری داستان» یا «کرگدن» هم می‌نویسد. مجری-کارشناس برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی مختلف دربارۀ کتاب (کتاب باز، کاغذ رنگی، الف، شهر قصه) بوده و تألیفاتش در زمینهٔ تاریخ و ادبیات است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://naghdedastan.ir/profile/2|عنوان= پایگاه نقد داستان}}</ref>
'''احسان رضایی''' داستان‌نویس، منتقد ادبی و مجری-کارشناس برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی مختلف دربارۀ کتاب. مؤسس و اولین سردبیر پایگاه نقد داستان بوده. تألیفاتش در زمینه تاریخ و ادبیات است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://naghdedastan.ir/profile/2|عنوان= پایگاه نقد داستان}}</ref>
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>


==از میان یادها==
==از میان یادها==
===داستانک‌های انتشار===
===داستانک عشق===
===داستانک استاد===
===داستانک شاگرد===
===داستانک مردم===
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
===داستانک‌های دشمنی===
===داستانک‌های دوستی===
===از هزارتوهای بورخس===
===از هزارتوهای بورخس===
در برنامهٔ کتاب باز امیرحسین صدیق از احسان رضایی می‌پرسد: اولین کتابی که تو را کتابخوان کرد٬ چه بود؟{{سخ}}
در برنامهٔ کتاب باز امیرحسین صدیق از احسان رضایی می‌پرسد: اولین کتابی که تو را کتابخوان کرد٬ چه بود؟{{سخ}}
احسان رضایی می‌گوید: یک کتابی بود که صفحهٔ عنوان آن کنده شده بود. بالای صفحات کتاب نوشته شده بود٬ '''هزارتوهای بورخس'''. وقتی کتاب را دستم گرفتم٬ هیچ پیش‌زمینه‌ای دربارهٔ کتاب نداشتم. این کتاب تأثیر جالبی روی من گذاشت. بورخس خودش اسطورهٔ کتابخوانی است و انقدر کتاب خواند تا کور شد. او در این کتاب به کلی کتاب‌های دیگر ارجاع داده بود و این شور و شوق در من به وجود می‌آورد که بروم آن کتاب‌های دیگر را هم بخوانم.<ref name=کتاب‌باز۱>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.aparat.com/v/b1AiP/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_-_%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%A7%D9%88%D9%84_-_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C|عنوان=کتاب‌باز فصل اول}}</ref>
احسان رضایی می‌گوید: یک کتابی بود که صفحهٔ عنوان آن کنده شده بود. بالای صفحات کتاب نوشته شده بود٬ '''هزارتوهای بورخس'''. وقتی کتاب را دستم گرفتم٬ هیچ پیش‌زمینه‌ای دربارهٔ کتاب نداشتم. این کتاب تأثیر جالبی روی من گذاشت. بورخس خودش اسطورهٔ کتابخوانی است و انقدر کتاب خواند تا کور شد. او در این کتاب به کلی کتاب‌های دیگر ارجاع داده بود و این شور و شوق را در من به وجود می‌آورد که آن کتاب‌های دیگر را هم بخوانم.<ref name=کتاب‌باز۱>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.aparat.com/v/b1AiP/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_-_%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%A7%D9%88%D9%84_-_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C|عنوان=کتاب‌باز فصل اول}}</ref>


===از سیزده سالِ مداوم٬ ستون‌نویسیِ هفتگی===
===از سیزده سالِ مداوم٬ ستون‌نویسیِ هفتگی===
خط ۷۲: خط ۶۴:
در ستون‌نویسی هفتگی معمولاً باید نگاهی هم به اتفاقات روز داشت؛ ولی هر کسی سبک مخصوص به خودش را دارد. من همیشه سعی می‌کنم به یک کتابی ارجاع بدم. من حرف‌زدن با مخاطبی که سال‌ها پیدا کردم؛ دوست دارم. و بعد هم بازخوردها رو از خواننده‌ها می‌گیرم دقیقاً مثل گفتگو؛ و من این گفتگو را دوست دارم.<ref name=کتاب‌باز۲>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.aparat.com/v/MGU07/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_-_%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85_-_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C|عنوان=کتاب باز فصل دوم}}</ref>
در ستون‌نویسی هفتگی معمولاً باید نگاهی هم به اتفاقات روز داشت؛ ولی هر کسی سبک مخصوص به خودش را دارد. من همیشه سعی می‌کنم به یک کتابی ارجاع بدم. من حرف‌زدن با مخاطبی که سال‌ها پیدا کردم؛ دوست دارم. و بعد هم بازخوردها رو از خواننده‌ها می‌گیرم دقیقاً مثل گفتگو؛ و من این گفتگو را دوست دارم.<ref name=کتاب‌باز۲>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.aparat.com/v/MGU07/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_-_%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85_-_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C|عنوان=کتاب باز فصل دوم}}</ref>


===ای شیخ مرا پندی ده!===
در برنامهٔ کتاب‌ باز احسان رضایی توصیه می‌کند:« یک خصلتی که همه داریم این است که دوست داریم در جمع توجه‌ها را به سمت خودمان جلب کنیم. یکی از راه‌های آن کتاب خواندن است.»<ref name=کتاب‌باز۱/>


===نگاه خیرهٔ آقای همینگوی===
===نگاه خیرهٔ آقای همینگوی===
خط ۷۹: خط ۶۹:
ارنست همینگوی در یکی از معدود عکس‌هایش لبخند به لب دارد و با نگاه خیره و مشتاق به دوربین زل زده است. این عکس درست پشت سر من است و انگار دارد به من در موقع نوشتن و تایپ‌کردن نگاه می‌کند. درست چیزی که از یک منتقد انتظار داریم. اینکه با دقت و وسواس به کار نگاه کند و در عین حال لحنی همدلانه داشته باشد. این عکس را از قصد پشت سرم زده‌ام  تا همیشه به یاد بیاورم که هدف ما در پایگاه نقد داستان چنین چیزی است.<ref name= رونمایی>{{یادکرد وب|نشانی =http://adabiatirani.com/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C/|عنوان = «نقد داستان» رونمایی شد.}}</ref>
ارنست همینگوی در یکی از معدود عکس‌هایش لبخند به لب دارد و با نگاه خیره و مشتاق به دوربین زل زده است. این عکس درست پشت سر من است و انگار دارد به من در موقع نوشتن و تایپ‌کردن نگاه می‌کند. درست چیزی که از یک منتقد انتظار داریم. اینکه با دقت و وسواس به کار نگاه کند و در عین حال لحنی همدلانه داشته باشد. این عکس را از قصد پشت سرم زده‌ام  تا همیشه به یاد بیاورم که هدف ما در پایگاه نقد داستان چنین چیزی است.<ref name= رونمایی>{{یادکرد وب|نشانی =http://adabiatirani.com/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C/|عنوان = «نقد داستان» رونمایی شد.}}</ref>


===یک اومانیستِ ریبرالِ مذهبی!===
احسان رضایی در مصاحبه با کافه‌داستانی‌ها می‌گوید:« پر واضح است كه اومانيستم. البته يك اومانيست، ريبرال مذهبي. اين ديگه ازاون حرف‌ها بودا. اما واقعيت داره. چون به نظرم بعد از ذات اقدس پروردگار٬ كه مطلق است؛ در اين دنياي نسبي٬ هيچ چيز مهمتر و ارزشمندتر از وجود انسان نيست. و زندگي انساني و انسانِ زنده٬ همه سعادتش خوب زندگي‌كردن است و اين خوب تنها قيدي است به معناي نفي جنگ و فاشيسم و ناسيوناليسم.<ref name= کافه‌داستانی‌ها>{{یادکرد وب|نشانhttp://cafe-dastan.ir/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D8%B3-2/ی =]|عنوان =مصاحبهٔ نوروزی با کافه‌داستانی‌ها}}</ref>»
===داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن===
===احسان رضایی در کتاب عقاید یک دلقک===
===احسان رضایی در کتاب عقاید یک دلقک===
خودم را در داستان عقايد يك دلقك هاينريش بل يافتم. باور كنید در اين رمان اگر جاي اسم هانس بگذاريد احسان، پر بي‌راه نرفته‌ايد. آنچنان محو جملات اين مرد شدم كه بارها و بارها تكرارشان كردم و در من تكرار شدند. نفرت من از دروغ‌هايي كه به اسم دين به خورد مردم مي‌دهند٬ هيچ دست كمي از هانس ندارد. من هم جوامع بورژوازي را تمسخر می‌کنم. من هم از جنگ، قراردادهاي بي‌منطق ساختهٔ ذهن بيمار بشر، تملق‌گوهاي نان به نرخ روزخور و فرصت‌طلبان كاسه‌ليس منزجرم. درد مي‌كشم از ميان جمع‌بودن؛ جمعي آغشته به بيخيالي محض. بي‌خردي٬ نانشان و چرب‌زباني٬ پيشه‌شان. باري؛ در حال حاضر هانس برترين شخصيت از ميان رمان‌هايي است كه خوانده‌ام.<ref name= کافه‌داستانی‌ها />
خودم را در داستان عقايد يك دلقك هاينريش بل يافتم. باور كنید در اين رمان اگر جاي اسم هانس بگذاريد احسان، پر بي‌راه نرفته‌ايد. آنچنان محو جملات اين مرد شدم كه بارها و بارها تكرارشان كردم و در من تكرار شدند. نفرت من از دروغ‌هايي كه به اسم دين به خورد مردم مي‌دهند٬ هيچ دست كمي از هانس ندارد. من هم جوامع بورژوازي را تمسخر می‌کنم. من هم از جنگ، قراردادهاي بي‌منطق ساختهٔ ذهن بيمار بشر، تملق‌گوهاي نان به نرخ روزخور و فرصت‌طلبان كاسه‌ليس منزجرم. درد مي‌كشم از ميان جمع‌بودن؛ جمعي آغشته به بيخيالي محض. بي‌خردي٬ نانشان و چرب‌زباني٬ پيشه‌شان. باري؛ در حال حاضر هانس برترين شخصيت از ميان رمان‌هايي است كه خوانده‌ام.<ref name= کافه‌داستانی‌ها />
خط ۹۰: خط ۷۵:
اولین تجربهٔ نویسندگی احسان رضایی:« اولين بار كلاس اول ابتدايي که بودم، تازه خواندن و نوشتن را مي‌آموختم؛ كه يادم نمي‌آيد كدام پدر آمرزيده‌اي يك كتاب داستان مصور براي من خريد كه خودم بايد زير عكس‌هايش داستان مي‌نوشتم. بنده هم با زبان كودكي ورجوق آنچه در توان داشتم روي كاغذ ريختم. يادم مي‌آيد مامانم آنقدر به وجد آمده بود كه باورش نمي‌شد شاخ شمشادش بتواند از خودش داستان دربياورد. باري به آن كه نمي‌شد گفت شروع اما شروع اصليم از حدود ۱۵ سالگي بود. با مرغك كانون دوست شدم. او مرا با خود برد تا جلسات هفتگي بنياد ادبيات داستاني كانون پرورشي فكري كودك و نوجوان.<ref name=کافه‌داستانی‌ها />
اولین تجربهٔ نویسندگی احسان رضایی:« اولين بار كلاس اول ابتدايي که بودم، تازه خواندن و نوشتن را مي‌آموختم؛ كه يادم نمي‌آيد كدام پدر آمرزيده‌اي يك كتاب داستان مصور براي من خريد كه خودم بايد زير عكس‌هايش داستان مي‌نوشتم. بنده هم با زبان كودكي ورجوق آنچه در توان داشتم روي كاغذ ريختم. يادم مي‌آيد مامانم آنقدر به وجد آمده بود كه باورش نمي‌شد شاخ شمشادش بتواند از خودش داستان دربياورد. باري به آن كه نمي‌شد گفت شروع اما شروع اصليم از حدود ۱۵ سالگي بود. با مرغك كانون دوست شدم. او مرا با خود برد تا جلسات هفتگي بنياد ادبيات داستاني كانون پرورشي فكري كودك و نوجوان.<ref name=کافه‌داستانی‌ها />


===داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)===
===داستانک‌های مشهور ممیزی===
===داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
===من می‌نویسم پس هستم...===
===من می‌نویسم پس هستم...===
«نوشتن براي من مقدسه. درسته كه خودم ميگم در اين دنيا هيچ چيز بجز ذات مطلق پروردگارم مقدس نيست اما باور دارم وجود واژه براي انسان الكن قدسي است. باري بدون داشتن دغدغه و رسالت٬ نوشتن -حتي از سر تفنن- هم زيبايي و گيرايي ندارد. مگر مي‌شود بدون فكر به ظلم به نوع بشر در مورد مثلا عروسي نوشت؟ مگر مي‌شود دانست و ننگاشت؟ اسلحهٔ من قلم من است. از من نويسنده نبايد انتظار تظاهرات و آشوب و بلوا داشت. انتظار سنگ پرتاب‌كردن و فحش‌دادن. انتظار داد‌زدن و كتك‌زدن و كتك‌خوردن. من مي‌نويسم پس هستم. اگر انگشتان دستم را قطع كنند با پاهايم و اگر آنها را هم قطع كنند با دهانم مي‌نويسم. اين عطش تنها با مرگ من بطور كامل سيراب مي‌شود.»<ref name= کافه‌داستانی‌ها />
«نوشتن براي من مقدسه. درسته كه خودم ميگم در اين دنيا هيچ چيز بجز ذات مطلق پروردگارم مقدس نيست اما باور دارم وجود واژه براي انسان الكن قدسي است. باري بدون داشتن دغدغه و رسالت٬ نوشتن -حتي از سر تفنن- هم زيبايي و گيرايي ندارد. مگر مي‌شود بدون فكر به ظلم به نوع بشر در مورد مثلا عروسي نوشت؟ مگر مي‌شود دانست و ننگاشت؟ اسلحهٔ من قلم من است. از من نويسنده نبايد انتظار تظاهرات و آشوب و بلوا داشت. انتظار سنگ پرتاب‌كردن و فحش‌دادن. انتظار داد‌زدن و كتك‌زدن و كتك‌خوردن. من مي‌نويسم پس هستم. اگر انگشتان دستم را قطع كنند با پاهايم و اگر آنها را هم قطع كنند با دهانم مي‌نويسم. اين عطش تنها با مرگ من بطور كامل سيراب مي‌شود.»<ref name= کافه‌داستانی‌ها />


==زندگی و تراث==
===سال‌شمار زندگی===
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===شخصیت و اندیشه===
===زمینهٔ فعالیت===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===از نگاه دیگران===
====آدم همه‌کاره====
====آدم همه‌کاره====
'''سروش صحت ''' در برنامهٔ کتاب باز دربارهٔ احسان رضایی می‌گوید:{{سخ}}
'''سروش صحت ''' در برنامهٔ کتاب باز دربارهٔ احسان رضایی می‌گوید:{{سخ}}
خیلی جالب است که آدم درسخون باشد. پزشکی قبول شود. فوتبال‌دوست باشد و فوتبال ببیند و کری بخواند و درباره‌ش مطلب بنویسد؛ در عین حال از کتاب‌خواندن هم غافل نباشد. ادبیات و تاریخ بخواند و بنویسد.<ref name=کتاب‌باز۲/>
خیلی جالب است که آدم درسخون باشد. پزشکی قبول شود. فوتبال‌دوست باشد و فوتبال ببیند و کری بخواند و درباره‌ش مطلب بنویسد؛ در عین حال از کتاب‌ خواندن هم غافل نباشد. ادبیات و تاریخ بخواند و بنویسد.<ref name=کتاب‌باز۲/>


===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش===
====از شهرزاد بازنشسته====
====از شهرزاد بازنشسته====
احسان رضایی درباره‌ٔ تازه‌ترین کتابش٬ «شهرزاد خسته‌س»٬ اینگونه می‌گوید:«اینجا شهرزاد قصه‌گو دیگر مثل قدیم حوصله تعریف‌کردن داستان‌های طولانی و تودرتو را ندارد و مثل هر شخصی که به سن بازنشستگی رسیده است، دلش استراحت و آرامش می‌خواهد و برای همین در این کتاب با داستانک طرفیم.»<ref name= شهرزاد خسته‌س>{{یادکرد وب|نشانی =https://khabarban.com/18236739/%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84_%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87_%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%DA%A9%D9%87%D9%86_%D9%88_%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C_%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85|عنوان = شهرزاد خسته‌س}}</ref>
احسان رضایی درباره‌ٔ تازه‌ترین کتابش٬ «شهرزاد خسته‌س»٬ اینگونه می‌گوید:«اینجا شهرزاد قصه‌گو دیگر مثل قدیم حوصله تعریف‌کردن داستان‌های طولانی و تودرتو را ندارد و مثل هر شخصی که به سن بازنشستگی رسیده است، دلش استراحت و آرامش می‌خواهد و برای همین در این کتاب با داستانک طرفیم.»<ref name= شهرزاد خسته‌س>{{یادکرد وب|نشانی =https://khabarban.com/18236739/%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84_%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87_%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%DA%A9%D9%87%D9%86_%D9%88_%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C_%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85|عنوان = شهرزاد خسته‌س}}</ref>
خط ۱۱۴: خط ۸۸:
احسان رضایی دربارهٔ [[باغ وحش اساطیر]] چنین می‌گوید:این کتاب در واقع یک جور مرور اساطیر ایران از منظر جانورشناسی است. من در این کتاب با جانورهای شوخی کرده‌ام. من در این کتاب قصد داشتم نشان دهم داشته‌ها و اساطیر ما قابلیت بازآفرینی مدرن را دارند و تنها کافی است که ما روی آنها وقت بگذاریم.<ref name= باغ وحش اساطیری>{{یادکرد وب|نشانی http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/248015/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86|عنوان = ادبیات؛ زبان مشترک مردم دنیا}}</ref>
احسان رضایی دربارهٔ [[باغ وحش اساطیر]] چنین می‌گوید:این کتاب در واقع یک جور مرور اساطیر ایران از منظر جانورشناسی است. من در این کتاب با جانورهای شوخی کرده‌ام. من در این کتاب قصد داشتم نشان دهم داشته‌ها و اساطیر ما قابلیت بازآفرینی مدرن را دارند و تنها کافی است که ما روی آنها وقت بگذاریم.<ref name= باغ وحش اساطیری>{{یادکرد وب|نشانی http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/248015/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86|عنوان = ادبیات؛ زبان مشترک مردم دنیا}}</ref>


===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ برخی از آثار و اشخاص===
====این‌همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد====
====این‌همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد====
احسان رضایی دربارهٔ حافظ شیرازی چنین می‌نگارد: حافظ با هنرمندی و استادی تمام، کلمات را به گونه‌ای در شعرش ردیف کرده است که بشود معانی مختلف از آن‌ها استخراج کرد. شعر او لایه‌های معنایی متعدد دارد و همین باعث می‌شود که هر کس بنا به فهم و ذوق و علاقه‌ٔ خودش، بتواند برداشت جدیدی از شعر او داشته باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://old.alefyaa.ir/?p=6628|عنوان=به شاخ نباتت قسم}}</ref>
احسان رضایی دربارهٔ حافظ شیرازی چنین می‌نگارد: حافظ با هنرمندی و استادی تمام، کلمات را به گونه‌ای در شعرش ردیف کرده است که بشود معانی مختلف از آن‌ها استخراج کرد. شعر او لایه‌های معنایی متعدد دارد و همین باعث می‌شود که هر کس بنا به فهم و ذوق و علاقه‌ٔ خودش، بتواند برداشت جدیدی از شعر او داشته باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://old.alefyaa.ir/?p=6628|عنوان=به شاخ نباتت قسم}}</ref>
خط ۱۲۴: خط ۹۷:
====نقد رمان به سپیدی یک رویا====
====نقد رمان به سپیدی یک رویا====
رمان «به سپیدی یک رؤیا» نوشتهٔ [[فاطمه سلیمانی]] است.موضوع این کتاب سفر حضرت معصومه(س) از مدینه به قم است.رضایی درباره نوع روایت اثر کتاب را اینگونه نقد می‌کند: نوع روایت زنانه است و طبیعی است که تمثیل‌ها و توصیفات پر از احساس باشد و کتاب در این زمینه موفق عمل کرده است، البته باید عنوان کرد که همانطور که اسامی شهرها قدیمی است، این امکان وجود داشت که نثر کتاب هم کمی رنگ و بوی قدیمی داشته باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://hvasl.ir/news/29208|عنوان=به سپیدی یک رویا}}</ref>
رمان «به سپیدی یک رؤیا» نوشتهٔ [[فاطمه سلیمانی]] است.موضوع این کتاب سفر حضرت معصومه(س) از مدینه به قم است.رضایی درباره نوع روایت اثر کتاب را اینگونه نقد می‌کند: نوع روایت زنانه است و طبیعی است که تمثیل‌ها و توصیفات پر از احساس باشد و کتاب در این زمینه موفق عمل کرده است، البته باید عنوان کرد که همانطور که اسامی شهرها قدیمی است، این امکان وجود داشت که نثر کتاب هم کمی رنگ و بوی قدیمی داشته باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://hvasl.ir/news/29208|عنوان=به سپیدی یک رویا}}</ref>
====سنبل پزشکی‌خوانده‌های ادبیاتی====
در سالگرد '''آنتوان چخوف''' احسان رضایی در صفحهٔ شخصی‌اش عکسی از او را به اشتراک می‌گذارد و می‌نویسد:{{سخ}}
چخوف سنبل و مظهر ادبی کسانی است که بین ادبیات و پزشکی گیر کرده‌اند.{{سخ}}
'''راهش پر رهرو باد!'''<ref name=کتاب‌باز۲ />


===همراهی‌های سیاسی===
===تلویزیون برای تشویق مردم به کتا‌ب‌خوانی برنامه‌ٔ جذاب ندارد!===
===تلویزیون برای تشویق مردم به کتا‌ب‌خوانی برنامه‌ٔ جذاب ندارد!===
احسان رضایی در مصاحبه با ایرنا دربارهٔ برنامه‌های کتابخوانی و صدا و سیما اینگونه می‌گوید:{{سخ}}
احسان رضایی در مصاحبه با ایرنا دربارهٔ برنامه‌های کتابخوانی و صدا و سیما اینگونه می‌گوید:{{سخ}}
خط ۱۳۲: خط ۱۰۸:
به نظر من قبل ساخت اینگونه برنامه‌ها٬ ابتدا باید به این موضوع توجه كرد كه برای سوق‌دادن مردم به كتاب‌خوانی نباید مستقیم گفت مردم بیایید كتاب بخوانید، بعد هم یك كتاب به آنها معرفی كرد بلكه باید كتاب‌خوانی را نشان مخاطب داد، باید كتاب‌خوانی را به صورت غیرمستقیم تبلیغ كرد.<ref name= ایرنا/>
به نظر من قبل ساخت اینگونه برنامه‌ها٬ ابتدا باید به این موضوع توجه كرد كه برای سوق‌دادن مردم به كتاب‌خوانی نباید مستقیم گفت مردم بیایید كتاب بخوانید، بعد هم یك كتاب به آنها معرفی كرد بلكه باید كتاب‌خوانی را نشان مخاطب داد، باید كتاب‌خوانی را به صورت غیرمستقیم تبلیغ كرد.<ref name= ایرنا/>


===نامه‌های سرگشاده===
===نام‌های دسته‌جمعی===
===بیانیه‌ها===
===جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش===
===جمله‌ای از ایشان===
===نحوهٔ پوشش===
===تکیه‌کلام‌ها===
===خلقیات===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)===
===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===از رونمایی «نقد داستان»: اتاق نقد هنوز خالی‌ است ===
===از رونمایی «نقد داستان»: اتاق نقد هنوز خالی‌ است ===
در مراسم رونمایی سایت تخصصی '''نقد داستان'''، سردبیر سایت تخصصی نقد داستان٬ احسان رضایی به جای سخنرانی، متنی را خواند که در آن با اشاره به افتتاح سایت تخصصی نقد شعر گفت: «اردیبهشت‌ماه بود که انجمن‌های ادبی از استان‌های مختلف جمع شدند و در مراسم اختتامیه، ضمن برنامه‌های جشنواره، من شعر خواندم و غلامرضا طریقی از وزیر دستخطی گرفت و سایت نقد شعر هم افتتاح شد. بعد که استقبال‌ها را دیدیم، قرار شد سایت نقد داستان هم راه بیندازیم. نقد شعر، سابقه‌ای هزار ساله در کشورمان دارد. اما نقد داستان هم مثل داستان مدرن، در اینجا نوپا است. اتاق نقد هنوز خالی است، قاب عکس‌های روی دیوار کم و انگشت‌شمار هستند و راه زیادی هنوز در پیش رو داریم. پایگاه نقد داستان اما دوست دارد بخشی از این مسیر طولانی را برود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://adabiatirani.com/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF/|عنوان=اتاق خالی نقد}}</ref>
در مراسم رونمایی سایت تخصصی '''نقد داستان'''، سردبیر سایت تخصصی نقد داستان٬ احسان رضایی به جای سخنرانی، متنی را خواند که در آن با اشاره به افتتاح سایت تخصصی نقد شعر گفت: «اردیبهشت‌ماه بود که انجمن‌های ادبی از استان‌های مختلف جمع شدند و در مراسم اختتامیه، ضمن برنامه‌های جشنواره، من شعر خواندم و غلامرضا طریقی از وزیر دستخطی گرفت و سایت نقد شعر هم افتتاح شد. بعد که استقبال‌ها را دیدیم، قرار شد سایت نقد داستان هم راه بیندازیم. نقد شعر، سابقه‌ای هزار ساله در کشورمان دارد. اما نقد داستان هم مثل داستان مدرن، در اینجا نوپا است. اتاق نقد هنوز خالی است، قاب عکس‌های روی دیوار کم و انگشت‌شمار هستند و راه زیادی هنوز در پیش رو داریم. پایگاه نقد داستان اما دوست دارد بخشی از این مسیر طولانی را برود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://adabiatirani.com/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF/|عنوان=اتاق خالی نقد}}</ref>


===تأثیرپذیری‌ها===
===استادان و شاگردان===
===علت شهرت===
===فیلم ساخته شده براساس===
===حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود===
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===


===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
 
===کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند===
===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره===
===برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد===


==آثار و کتاب‌شناسی==
==آثار و کتاب‌شناسی==
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
===کارنامهٔ آثار===
===کارنامهٔ آثار===
{{بلی}} '''شهرزاد خسته‌س'''٬ داستان‌های مینی‌مالیستی٬ نشر کتاب قاف{{سخ}}
{{بلی}} '''شهرزاد خسته‌س'''٬ داستان‌های مینی‌مالیستی٬ نشر کتاب قاف{{سخ}}
خط ۱۷۰: خط ۱۲۳:


===جوایز و افتخارات===
===جوایز و افتخارات===
===منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)===
- برگزیده چهاردهمین جشنواره کتاب و رسانه برای برنامه تلویزیونی «کاغذ رنگی» (به سردبیری احسان رضایی)، ۱۳۹۴
- انتخاب کتاب «سرگذشت پزشکی در ایران» در هجدهمین فهرست «لاک‌پشت پرنده»، مهر ۱۳۹۵
- تقدیر از «سرگذشت پزشکی در ایران» در نهمین جشنواره کتاب برتر کودک و نوجوان، ۱۳۹۶
- برگزیدۀ بخش تولید محتوای تخصصی در فضای مجازی در هفدهمین جشنواره کتاب و رسانه، ۱۳۹۷
 
 
===بررسی چند اثر===
===بررسی چند اثر===
====باغ وحش اساطیر====
====باغ وحش اساطیر====
خط ۱۸۴: خط ۱۴۲:
.کتاب سرگذشت پزشکی درایران، از تمدن‌های پیش از هخامنشی شروع می‌شود و تا ایران امروز ادامه پیدا می‌کند. کتاب برای مخاطب عام نوشته شده و تمام اصطلاحات پزشکی شرح داده شده‌اند. کتاب ۱۲ فصل دارد، هر فصل با یک داستان کوتاه و مرتبط با مباحث آن فصل شروع می‌شود.اولین داستان، ماجرای جراحی سر یک دختر نوجوان در شهر سوخته سیستان است که قدیمی‌ترین نمونه جراحی مغز در تاریخ است. در فصل آخر هم ضمن معرفی موزه تاریخ علوم پزشکی ایران، به اشیای موجود در این موزه، از جمله جمجمه دختربچه مورد جراحی قرار گرفته در شهر سوخته اشاره می‌کند و با ارجاع به‌‌ همان داستان آغازین، متن تمام می‌شود.<ref name= سرگذشت پزشکی دز ایران>{{یادکرد وب|نشانی =http://javan.hmg.ir/Print?itemid=38818&magid=1155&cat=|عنوان = همشهری جوان}}</ref>
.کتاب سرگذشت پزشکی درایران، از تمدن‌های پیش از هخامنشی شروع می‌شود و تا ایران امروز ادامه پیدا می‌کند. کتاب برای مخاطب عام نوشته شده و تمام اصطلاحات پزشکی شرح داده شده‌اند. کتاب ۱۲ فصل دارد، هر فصل با یک داستان کوتاه و مرتبط با مباحث آن فصل شروع می‌شود.اولین داستان، ماجرای جراحی سر یک دختر نوجوان در شهر سوخته سیستان است که قدیمی‌ترین نمونه جراحی مغز در تاریخ است. در فصل آخر هم ضمن معرفی موزه تاریخ علوم پزشکی ایران، به اشیای موجود در این موزه، از جمله جمجمه دختربچه مورد جراحی قرار گرفته در شهر سوخته اشاره می‌کند و با ارجاع به‌‌ همان داستان آغازین، متن تمام می‌شود.<ref name= سرگذشت پزشکی دز ایران>{{یادکرد وب|نشانی =http://javan.hmg.ir/Print?itemid=38818&magid=1155&cat=|عنوان = همشهری جوان}}</ref>


===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها===
==منبع‌شناسی==
===منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)===
==نوا، نما، نگاه==
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===
==جستارهای وابسته==


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۵

احسان رضایی

من می‌نویسم پس هستم.[۱]
زمینهٔ کاری داستان‌نویسی و نقد‌ داستان
روزنامه‌نگاری و پژوهش
سردبیر پایگاه نقد داستان[۲]
زادروز ۱۳۵۶
تهران
ملیت ایرانی
پیشه روزنامه‌نگار٬ منتقد ادبی٬ داستان‌نویس
کتاب‌ها باغ وحش اساطیر٬ شهرزاد خسته‌س٬ سرگذشت پزشکی در ایران و ...
مدرک تحصیلی پزشکی دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی فعالیت در حوزهٔ ترویج کتابخوانی

احسان رضایی داستان‌نویس، منتقد ادبی و مجری-کارشناس برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی مختلف دربارۀ کتاب. مؤسس و اولین سردبیر پایگاه نقد داستان بوده. تألیفاتش در زمینه تاریخ و ادبیات است.[۳]

* * * * *

از میان یادها

از هزارتوهای بورخس

در برنامهٔ کتاب باز امیرحسین صدیق از احسان رضایی می‌پرسد: اولین کتابی که تو را کتابخوان کرد٬ چه بود؟
احسان رضایی می‌گوید: یک کتابی بود که صفحهٔ عنوان آن کنده شده بود. بالای صفحات کتاب نوشته شده بود٬ هزارتوهای بورخس. وقتی کتاب را دستم گرفتم٬ هیچ پیش‌زمینه‌ای دربارهٔ کتاب نداشتم. این کتاب تأثیر جالبی روی من گذاشت. بورخس خودش اسطورهٔ کتابخوانی است و انقدر کتاب خواند تا کور شد. او در این کتاب به کلی کتاب‌های دیگر ارجاع داده بود و این شور و شوق را در من به وجود می‌آورد که آن کتاب‌های دیگر را هم بخوانم.[۴]

از سیزده سالِ مداوم٬ ستون‌نویسیِ هفتگی

احسان رضایی در برنامهٔ کتاب باز از حس و حال ستون هفتگی نوشتن می‌گوید:
در ستون‌نویسی هفتگی معمولاً باید نگاهی هم به اتفاقات روز داشت؛ ولی هر کسی سبک مخصوص به خودش را دارد. من همیشه سعی می‌کنم به یک کتابی ارجاع بدم. من حرف‌زدن با مخاطبی که سال‌ها پیدا کردم؛ دوست دارم. و بعد هم بازخوردها رو از خواننده‌ها می‌گیرم دقیقاً مثل گفتگو؛ و من این گفتگو را دوست دارم.[۵]


نگاه خیرهٔ آقای همینگوی

احسان رضایی در مراسم رونمایی سایت تخصصی «نقد داستان» از هدف پایگاه نقد داستان می‌گوید:
ارنست همینگوی در یکی از معدود عکس‌هایش لبخند به لب دارد و با نگاه خیره و مشتاق به دوربین زل زده است. این عکس درست پشت سر من است و انگار دارد به من در موقع نوشتن و تایپ‌کردن نگاه می‌کند. درست چیزی که از یک منتقد انتظار داریم. اینکه با دقت و وسواس به کار نگاه کند و در عین حال لحنی همدلانه داشته باشد. این عکس را از قصد پشت سرم زده‌ام تا همیشه به یاد بیاورم که هدف ما در پایگاه نقد داستان چنین چیزی است.[۶]

احسان رضایی در کتاب عقاید یک دلقک

خودم را در داستان عقايد يك دلقك هاينريش بل يافتم. باور كنید در اين رمان اگر جاي اسم هانس بگذاريد احسان، پر بي‌راه نرفته‌ايد. آنچنان محو جملات اين مرد شدم كه بارها و بارها تكرارشان كردم و در من تكرار شدند. نفرت من از دروغ‌هايي كه به اسم دين به خورد مردم مي‌دهند٬ هيچ دست كمي از هانس ندارد. من هم جوامع بورژوازي را تمسخر می‌کنم. من هم از جنگ، قراردادهاي بي‌منطق ساختهٔ ذهن بيمار بشر، تملق‌گوهاي نان به نرخ روزخور و فرصت‌طلبان كاسه‌ليس منزجرم. درد مي‌كشم از ميان جمع‌بودن؛ جمعي آغشته به بيخيالي محض. بي‌خردي٬ نانشان و چرب‌زباني٬ پيشه‌شان. باري؛ در حال حاضر هانس برترين شخصيت از ميان رمان‌هايي است كه خوانده‌ام.[۷]

از کتاب داستان مصور تا مرغک کانون

اولین تجربهٔ نویسندگی احسان رضایی:« اولين بار كلاس اول ابتدايي که بودم، تازه خواندن و نوشتن را مي‌آموختم؛ كه يادم نمي‌آيد كدام پدر آمرزيده‌اي يك كتاب داستان مصور براي من خريد كه خودم بايد زير عكس‌هايش داستان مي‌نوشتم. بنده هم با زبان كودكي ورجوق آنچه در توان داشتم روي كاغذ ريختم. يادم مي‌آيد مامانم آنقدر به وجد آمده بود كه باورش نمي‌شد شاخ شمشادش بتواند از خودش داستان دربياورد. باري به آن كه نمي‌شد گفت شروع اما شروع اصليم از حدود ۱۵ سالگي بود. با مرغك كانون دوست شدم. او مرا با خود برد تا جلسات هفتگي بنياد ادبيات داستاني كانون پرورشي فكري كودك و نوجوان.[۷]

من می‌نویسم پس هستم...

«نوشتن براي من مقدسه. درسته كه خودم ميگم در اين دنيا هيچ چيز بجز ذات مطلق پروردگارم مقدس نيست اما باور دارم وجود واژه براي انسان الكن قدسي است. باري بدون داشتن دغدغه و رسالت٬ نوشتن -حتي از سر تفنن- هم زيبايي و گيرايي ندارد. مگر مي‌شود بدون فكر به ظلم به نوع بشر در مورد مثلا عروسي نوشت؟ مگر مي‌شود دانست و ننگاشت؟ اسلحهٔ من قلم من است. از من نويسنده نبايد انتظار تظاهرات و آشوب و بلوا داشت. انتظار سنگ پرتاب‌كردن و فحش‌دادن. انتظار داد‌زدن و كتك‌زدن و كتك‌خوردن. من مي‌نويسم پس هستم. اگر انگشتان دستم را قطع كنند با پاهايم و اگر آنها را هم قطع كنند با دهانم مي‌نويسم. اين عطش تنها با مرگ من بطور كامل سيراب مي‌شود.»[۷]

آدم همه‌کاره

سروش صحت در برنامهٔ کتاب باز دربارهٔ احسان رضایی می‌گوید:
خیلی جالب است که آدم درسخون باشد. پزشکی قبول شود. فوتبال‌دوست باشد و فوتبال ببیند و کری بخواند و درباره‌ش مطلب بنویسد؛ در عین حال از کتاب‌ خواندن هم غافل نباشد. ادبیات و تاریخ بخواند و بنویسد.[۵]

از شهرزاد بازنشسته

احسان رضایی درباره‌ٔ تازه‌ترین کتابش٬ «شهرزاد خسته‌س»٬ اینگونه می‌گوید:«اینجا شهرزاد قصه‌گو دیگر مثل قدیم حوصله تعریف‌کردن داستان‌های طولانی و تودرتو را ندارد و مثل هر شخصی که به سن بازنشستگی رسیده است، دلش استراحت و آرامش می‌خواهد و برای همین در این کتاب با داستانک طرفیم.»[۸]

باغ وحش اساطیری

احسان رضایی دربارهٔ باغ وحش اساطیر چنین می‌گوید:این کتاب در واقع یک جور مرور اساطیر ایران از منظر جانورشناسی است. من در این کتاب با جانورهای شوخی کرده‌ام. من در این کتاب قصد داشتم نشان دهم داشته‌ها و اساطیر ما قابلیت بازآفرینی مدرن را دارند و تنها کافی است که ما روی آنها وقت بگذاریم.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

این‌همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

احسان رضایی دربارهٔ حافظ شیرازی چنین می‌نگارد: حافظ با هنرمندی و استادی تمام، کلمات را به گونه‌ای در شعرش ردیف کرده است که بشود معانی مختلف از آن‌ها استخراج کرد. شعر او لایه‌های معنایی متعدد دارد و همین باعث می‌شود که هر کس بنا به فهم و ذوق و علاقه‌ٔ خودش، بتواند برداشت جدیدی از شعر او داشته باشد.[۹]

جلال آل‌احمد؛ نویسنده‌ای مهم‌تر از آثارش

برخلاف بسیاری از نویسندگان، جلال آل‌احمد، خودش از آثارش اهمیت بیشتری دارد. تلاش‌های مداوم او در طول دوران حیاتش تصویری یگانه از او در میان روشنفکران همعصرش به جا گذاشت که با درگذشت ناگهانی و رازآلودش تکمیل شد و به دوران‌های بعدی رسید تا او به شمایل نویسندگی در کشورمان تبدیل شود. پرکاری او، تنوع آثارش، نظرات تند و روحیه سازش‌ناپذیرش، نثر فشرده و موجز و خاصش و… حتی ازدواجش که آن هم جنبه ادبی داشت همگی در کنار هم به شکل‌دادن به این شمایل مؤثر بوده است.[۱۰]

سباستین منصور ضابطیان

احسان رضایی در نشست نقد و بررسی سباستین دربارهٔ این کتاب اینگونه نظر می‌دهد:« این کتاب مانند آثار قبلی ضابطیان، کتابی خوشخوان و روان است؛ هنگامی‌که آغاز به خواندن این اثر می‌کنیم، نمی‌توانیم تا مطالعه کامل آن، کتاب را بر زمین بگذاریم و شاید بخشی از این ویژگی، به سابقهٔ روزنامه‌نگاری و برنامه‌سازی نویسنده برای تلویزیون مربوط می‌شود. تصاویر آورده‌شده در این کتاب، بخشی از روایت را برعهده‌ دارند که از دریچهٔ نگاه نویسندهٔ اثر در کنار نثر آن چیده شده است.[۱۱]

نقد رمان به سپیدی یک رویا

رمان «به سپیدی یک رؤیا» نوشتهٔ فاطمه سلیمانی است.موضوع این کتاب سفر حضرت معصومه(س) از مدینه به قم است.رضایی درباره نوع روایت اثر کتاب را اینگونه نقد می‌کند: نوع روایت زنانه است و طبیعی است که تمثیل‌ها و توصیفات پر از احساس باشد و کتاب در این زمینه موفق عمل کرده است، البته باید عنوان کرد که همانطور که اسامی شهرها قدیمی است، این امکان وجود داشت که نثر کتاب هم کمی رنگ و بوی قدیمی داشته باشد.[۱۲]

سنبل پزشکی‌خوانده‌های ادبیاتی

در سالگرد آنتوان چخوف احسان رضایی در صفحهٔ شخصی‌اش عکسی از او را به اشتراک می‌گذارد و می‌نویسد:
چخوف سنبل و مظهر ادبی کسانی است که بین ادبیات و پزشکی گیر کرده‌اند.
راهش پر رهرو باد![۵]

تلویزیون برای تشویق مردم به کتا‌ب‌خوانی برنامه‌ٔ جذاب ندارد!

احسان رضایی در مصاحبه با ایرنا دربارهٔ برنامه‌های کتابخوانی و صدا و سیما اینگونه می‌گوید:
باید قبول كرد كه صدا و سیما و برنامه‌سازها هیچ كاری برای تبلیغ كتاب‌خوانی نكردند و مدتی است به این فكر افتادند كه تبلیغ كتاب‌خوانی كنند ولی حتی راهش را هم نمی دانند. مردم ایران كتاب نمی خوانند. از نوجوان گرفته تا پزشك جامعه علاقه‌ای به كتاب ندارند.[۱۳] قرار بود برنامه‌هایی در حوزهٔ كتاب‌خوانی برای همهٔ اقشار جامعه ساخته شود و به نوعی خاص‌پسند نباشد و بتواند مردم را به خواندن كتاب تشویق كند؛ اما برای مثال برنامهٔ «برنده باش» بیشتر شبیه به یك مسابقه اطلاعات عمومی تولید شد، اغلب برنامه‌های دیگرِ كتابی تلویزیون هم فقط برای یك قشر خاص تولید می‌شوند، قشری كه بدون این برنامه‌ها هم كتاب می‌خوانند.[۱۳] به نظر من قبل ساخت اینگونه برنامه‌ها٬ ابتدا باید به این موضوع توجه كرد كه برای سوق‌دادن مردم به كتاب‌خوانی نباید مستقیم گفت مردم بیایید كتاب بخوانید، بعد هم یك كتاب به آنها معرفی كرد بلكه باید كتاب‌خوانی را نشان مخاطب داد، باید كتاب‌خوانی را به صورت غیرمستقیم تبلیغ كرد.[۱۳]

از رونمایی «نقد داستان»: اتاق نقد هنوز خالی‌ است

در مراسم رونمایی سایت تخصصی نقد داستان، سردبیر سایت تخصصی نقد داستان٬ احسان رضایی به جای سخنرانی، متنی را خواند که در آن با اشاره به افتتاح سایت تخصصی نقد شعر گفت: «اردیبهشت‌ماه بود که انجمن‌های ادبی از استان‌های مختلف جمع شدند و در مراسم اختتامیه، ضمن برنامه‌های جشنواره، من شعر خواندم و غلامرضا طریقی از وزیر دستخطی گرفت و سایت نقد شعر هم افتتاح شد. بعد که استقبال‌ها را دیدیم، قرار شد سایت نقد داستان هم راه بیندازیم. نقد شعر، سابقه‌ای هزار ساله در کشورمان دارد. اما نقد داستان هم مثل داستان مدرن، در اینجا نوپا است. اتاق نقد هنوز خالی است، قاب عکس‌های روی دیوار کم و انگشت‌شمار هستند و راه زیادی هنوز در پیش رو داریم. پایگاه نقد داستان اما دوست دارد بخشی از این مسیر طولانی را برود.[۱۴]



آثار و کتاب‌شناسی

کارنامهٔ آثار

YesY شهرزاد خسته‌س٬ داستان‌های مینی‌مالیستی٬ نشر کتاب قاف
YesYباغ وحش اساطیر٬ نوعی عجایب‌نامه‌نویسی دربارهٔ موجودات اساطیری ایرانی٬ نشر کتاب قاف
YesYکآشوب(همکار تألیف)بیست و سه روایت از وقایع محرم ۶۱هجری٬ نشر اطراف
YesYسقای بسیجیان: زتدگی‌نامهٔ داستانی شهید حسین باقری‌ (سرگذشتنامهٔ جنگ ایران و عراق)٬ نشر دایا
YesYهیولاهای اسرارآمیز: از گرگینه‌ها و خون‌آشام‌ها تا تا معروفترین موجودات افسانه‌ای٬ همراه با جمعی از نویسندگان٬ نشر شهر تهران

جوایز و افتخارات

- برگزیده چهاردهمین جشنواره کتاب و رسانه برای برنامه تلویزیونی «کاغذ رنگی» (به سردبیری احسان رضایی)، ۱۳۹۴ - انتخاب کتاب «سرگذشت پزشکی در ایران» در هجدهمین فهرست «لاک‌پشت پرنده»، مهر ۱۳۹۵ - تقدیر از «سرگذشت پزشکی در ایران» در نهمین جشنواره کتاب برتر کودک و نوجوان، ۱۳۹۶ - برگزیدۀ بخش تولید محتوای تخصصی در فضای مجازی در هفدهمین جشنواره کتاب و رسانه، ۱۳۹۷


بررسی چند اثر

باغ وحش اساطیر

کتاب باغ وحش اساطیر مجموعه‌ای از داستان‌های طنز است که با محوریت اساطیر و افسانه‌های ایرانی نگاشته شده است. نویسنده در این کتاب به سراغ حیوانات افسانه‌ای و خیالی رفته و طنزهایش را با استفاده از ویژگی‌های این موجودات نوشته است. در واقع کتاب هم نوعی معرفی برای حیوانات افسانه‌ای است و هم یک مجموعه طنز. دراین کتاب ۳۰ حیوان و موجود افسانه‌ای از بین افسانه‌ها و اساطیر ایرانی انتخاب شده‌اند که از «آل» تا «هما» را شامل می‌شوند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شهرزاد خسته‌س

کتاب شهرزاد خسته‌س شامل داستان‌های مینی‌مالیستی است که از قصه‌های هزار و یک شب الهام‌گرفته است.[۸] این مجموعه داستانک مرتبط با کتاب «باغ وحش اساطیر» است و هر دو این کتاب‌ها تلاشی در جهت بازآفرینی گنجینه‌های فرهنگی ما در قالب امروزی است.[۸]

کآشوب

در این کتاب٬ ۲۳ نفر٬ روایت‌های خودشان را از روضه‌هایی که زندگی کرده‌اند٬ نوشته‌اند. نویسندگان این مجموعه تلاش کرده‌اند گزارشی صادقانه و عینی از رویدادهایی بدهند که در همین روزها اتفاق افتاده٬ ولی هنوز در سایه‌ی واقعهٔ سال ۶۱ است. این راویان دارای شغل و گرایش‌های مختلفی هستند. جلد دوم این کتاب با نام «رستخیز» در سال ۹۷ منتشر شد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سرگذشت پزشکی در ایران

.کتاب سرگذشت پزشکی درایران، از تمدن‌های پیش از هخامنشی شروع می‌شود و تا ایران امروز ادامه پیدا می‌کند. کتاب برای مخاطب عام نوشته شده و تمام اصطلاحات پزشکی شرح داده شده‌اند. کتاب ۱۲ فصل دارد، هر فصل با یک داستان کوتاه و مرتبط با مباحث آن فصل شروع می‌شود.اولین داستان، ماجرای جراحی سر یک دختر نوجوان در شهر سوخته سیستان است که قدیمی‌ترین نمونه جراحی مغز در تاریخ است. در فصل آخر هم ضمن معرفی موزه تاریخ علوم پزشکی ایران، به اشیای موجود در این موزه، از جمله جمجمه دختربچه مورد جراحی قرار گرفته در شهر سوخته اشاره می‌کند و با ارجاع به‌‌ همان داستان آغازین، متن تمام می‌شود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


پانویس

منابع

پیوند به بیرون