فریدون تولَّلی: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
|نام = فریدون | |نام = فریدون تولَّلی | ||
|تصویر = | |تصویر = Tavallaliii.png | ||
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
|نام اصلی = | |نام اصلی = | ||
|زمینه فعالیت = | |زمینه فعالیت = شاعر و طنزپرداز | ||
|ملیت = ایرانی | |ملیت = ایرانی | ||
|تاریخ تولد | |تاریخ تولد = ۱۲۹۸خورشیدی | ||
|محل تولد = شیراز | |محل تولد = شیراز | ||
|والدین = جلال | |والدین = جلال تولَّلی | ||
|تاریخ مرگ | |تاریخ مرگ = ۹خرداد۱۳۶۴ | ||
|محل مرگ = | |محل مرگ = شیراز | ||
|علت مرگ = بیماری قلبی | |علت مرگ = بیماری قلبی | ||
|آخرین محل زندگی = | |آخرین محل زندگی = | ||
|مختصات محل زندگی = | |مختصات محل زندگی = | ||
|مدفن = حافظیه شیراز | |مدفن = حافظیه شیراز | ||
|تقارن زندگی با نظامهای سیاسی = | |تقارن زندگی با نظامهای سیاسی= | ||
|اتفاقات مهم = | |اتفاقات مهم = | ||
|نامهای دیگر = | |نامهای دیگر = | ||
|لقب = | |لقب = ابوالقرطاس ذوذنبی | ||
|بنیانگذار = شعر نو | |بنیانگذار = شعر نو تغزّلی، رواجدهندهٔ چهارپاره | ||
|پیشه = باستانشناس | |پیشه = باستانشناس | ||
|سالهای نویسندگی = | |سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها = [[التفاصیل]] و کاروان در شیوهٔ التفاصیل | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
|فیلمنامهها = | |فیلمنامهها = | ||
|دیوان اشعار = | |دیوان اشعار = رها، نافه، پویه، بازگشت، شگرف، کابوس | ||
|تخلص = فریدون | |تخلص = فریدون | ||
|فیلم ساخته براساس اثر = | |فیلم ساخته براساس اثر = | ||
|همسر = | |همسر = مهیندخت فربود | ||
|شریک زندگی = | |شریک زندگی = | ||
|فرزندان = | |فرزندان = [[نیما]]، رها و فریبا | ||
|تحصیلات = لیسانس باستانشناسی | |تحصیلات = لیسانس باستانشناسی | ||
|دانشگاه = دانشگاه تهران | |دانشگاه = دانشگاه تهران | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = | |استاد = [[مهدی حمیدی شیرازی]] | ||
|علت شهرت = | |علت شهرت = انتشار مقالات و قطعات طنزآمیز ''التفاصیل'' | ||
|تأثیرگذاشته بر = | |تأثیرگذاشته بر = [[نادر نادرپور]]، [[ه.ا.سایه]]، [[فروغ فرخزاد]]،[[نصرت رحمانی]] و [[حسن هنرمندی]] | ||
|تأثیرپذیرفته از = | |تأثیرپذیرفته از = مهدی حمیدی شیرازی، نیما یوشیج، [[بهاءالدین پازارگاد]] و [[محمدجواد تربتی]] | ||
|وبگاه = | |وبگاه = | ||
|imdb_id = | |imdb_id = | ||
|soure_id = | |soure_id = | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''فریدون | [[پرونده:Ffffff.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ]] | ||
[[پرونده:Dastejamee.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>در جمع رئیسجمهور روسیه و همراهان</font></center>]] | |||
[[پرونده:Navazande.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>شاگرد '''صبا''' بود</font></center>]] | |||
[[پرونده:Khatte f.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>خط و امضای فریدون</font></center>]] | |||
[[پرونده:Ff&mm.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>آخرین عکس دونفره</font></center>]] | |||
[[پرونده:F.in.m.h.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>در حال خواندن غزل حافظ برای شاه و ملکهٔ بلژیک</font></center>]] | |||
'''فریدون تولَّلی''' شاعری نوپرداز و طنزپرداز بود که پایهگذار نوعی خاص از طنز سیاسی در ادبیات نوین ایران بهشمار میرود.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۱۵}}</ref> | |||
<center>* * * * *</center> | |||
تولَّلی را بنیانگذار شعر نو تغزّلی و رواجدهندهٔ چهارپاره نیز میشناسند و جایگاهی رفیع در طنز معاصر برای او قائلاند.<ref>{{پک|شریفی|۱۳۹۵|ک= فرهنگ ادبیات فارسی معاصر|ص= ۲۷۴}}</ref> اشعارش را بیشتر در قالبهای قصیده، غزل، و چهارپاره سروده و بسیاری از شعرها و نوشتههایش به زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی، انگلیسی، عربی، ترکی و اردو ترجمه و در سراسر جهان، منتشر شده است.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۳۲}}</ref> از میان تمام شاعرانی که خاک هنرپرور شیراز به جامعهٔ ادبی ایران شناسانده است، فریدون تولَّلی جزء چهرههایی است که نقش پررنگی در بلندآوازه ساختن شعر و ادب این شهر دارد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۲۹}}</ref>{{سخ}} | |||
پا به نوجوانی نگذاشته بود که زبان به شعر و شاعری گشود.<ref name=''قرشی''/> در دبیرستان شاگرد [[مهدی حمیدی شیرازی]] بود و در انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی مدرسه شرکت میکرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۱۵}}</ref> فریدون را نخستین دانشآموختهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران دانستهاند. تولَّلی آثار و تألیفهایی نیز در زمینهٔ باستانشناسی دارد که نه چندان پرشمار است و نه چندان پرمایه. مهمترین پیوند تولَّلی با باستانشناسی و تشکیلات میراث فرهنگی، تلاش او در جهت جلوگیری از غارت و حیفومیل آثار باستانی است.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= پارههای باستانشناسی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۵۷۷تا۵۷۹}}</ref> | |||
بعضی تولَّلی را '''پیشوای شعر مرگ''' میدانند علت آنهم تکرار اندوه، ناامیدی، خستگی و بوی مرگی است که در جای جای اشعارش به چشم میخورد.<ref name=''ویکی فقه''/>{{سخ}} | |||
فریدون از همان سنین جوانی و روزهای پرتنش شهریور۱۳۲۰ وارد دنیای سیاست شد و با نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و قطعات طنزآمیز [[التفاصیل]]، قلمش را در دفاع و مخالفت از احزاب، افراد و حوادث سیاسی به کار گرفت. قطعات طنزآمیز التفاصیل که در چند روزنامه منتشر میشد منجر به شهرت و محبوبیّت فریدون در بین مردم و اهالی ادبیات شد. وی در جریان کودتا ۲۸مرداد و حوادث ناگواری که برایش رقم خورد از سیاست کناره گرفت و در کتابخانه دانشگاه شیراز مشغول به کار شد.<ref name=''ستیز''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ion.ir/news/475138/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%A8-%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%87%D8%A7|عنوان= عواقب ستیز با [[نیما]] و [[نیمایی]]ها}}</ref> و به یاد سالهای از دسترفتهٔ جوانی به سرودن اشعاری روی آورد که مضامینش بیشتر عشقهای گناهآلود و کامجوییهای جسمانی بود. تولَّلیِ جوان با انتشار کتاب «التفاصیل» و دیوان «رها» جایگاه مطلوبی در فضای ادبی کشور بهویژه شیراز کسب کرده بود ولی انتشار آثار بعدی که چنگی به دل نمیزدند و جایگاه ادبیاش را تنزیل میدادند رفتهرفته از شهرت و محبوبیتش کاست و موجبات فراموشیاش را فراهم کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون توللَّی|ژورنال= بخارا|صفحات= ۱۹۳}}</ref>{{سخ}} | |||
فریدون با خواندن «افسانه» [[نیما]] به شعر نو گرایید و چند شعر در این قالب سرود ولی چندی بعد به مخالفت با نوگرایان پرداخت و شیوه قدما را در شعر ارجح دانست.<ref name=''ستیز''/> با انتشار ''نافه'' تا حدودی از موضع نوگرایانه خود در زمینهٔ شعر عقبنشینی کرد و سرانجام با انتشار ''پویه'' به جبهه سنتگرایان یا شاعران نوقدمایی پیوست و با انتشار ''شگرف'' یکسره به قالبهای سنتی روی آورد.<ref>{{پک|شریفی|۱۳۹۵|ک= فرهنگ ادبیات فارسی معاصر|ص= ۲۷۴}}</ref>{{سخ}} | |||
اینجا بود که پیروان نیما یکسره به او تاختند و بهقول [[شفیعی کدکنی]] با سانتیمانتال خواندن شعر او و در مرگش نیز با سکوتی خود خواسته به نوعی از او انتقام گرفتند و تنها یکی دو نفر محدود دربارهٔ او دست به قلم بردند.<ref name=''ستیز''/> | |||
==از میان یادها== | |||
===نام دخترش را «[[نیما]]» گذاشت!=== | |||
آشنایی با نیما سبب شد تا فریدون در شعر، به شیوهٔ جدید گرایش پیدا کند و به یکی از پیشروان آن تبدیل شود. او شعر «پشیمانی» را با الهام از شعر «ویلیام باتلر ییتس» در وزن «افسانه» سرود و در دوره دوم [[مجله سخن]] شعر «مریم» را چاپ کرد که ظاهراً نخستین اثر او در قالب نو بود و جنبه سیاسی و اجتماعی هم نداشت.<ref name=''طنزنویس''>{{یادکرد وب|نشانی= http://olama-orafa.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%8E%D9%88%D9%8E%D9%84%D9%91%D9%8E%D9%84%DB%8C%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B4-%DB%B1%DB%B2%DB%B9%DB%B8/|عنوان= زندگینامهٔ فریدون توللَّی شاعر و طنزنویس معاصر}}</ref> فریدون زمانی بهاندازهای پیرو و شیفتهٔ نیما بود که نام اولین دخترش را «نیما» گذاشت؛ ولی بعدها تغییر عقیده داد و به مخالفت با فرم آزاد [[نیمایی]] پرداخت.<ref>{{پک|شریفی|۱۳۹۵|ک= فرهنگ ادبیات فارسی معاصر|ص= ۲۷۴}}</ref> | |||
===مهین هم شعر میگفت=== | |||
<font color=darkred>'''سال نو{{سخ}}همسر تو{{سخ}}همسر بی جفت و امید{{سخ}}زار و گریان و غمین{{سخ}}بر مزار تو نهاده است سرش{{سخ}}یاد آرد به زمانی که تو میبودی و او{{سخ}}شاد و خندان به سر سفرهٔ عید{{سخ}}با دلی پر ز امید{{سخ}}میکشد، آه...{{سخ}}کجاست؟{{سخ}}یارمن، همسر من، عشق ز جان برتر من{{سخ}}...'''</font><ref>{{پک|فریدون توللّی|۱۳۶۹|ک= بازگشت|ص= ۵}}</ref> | |||
===آن سابقه و این شعر؟!=== | |||
فریدون در دههٔ آخر عمرش، قصیدهای با عنوان «خاکبوس» در مدح «امام رضا(ع)» سرود؛ که با توجه به اینکه وی اغلب از مظاهر دینی و مذهبی مینالید و میانهٔ خوبی هم با عالمان و زاهدان نداشت، مایه تعجب و شگفتی بسیاری شد. | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}} | |||
{{ب|'''به دیده سرمه کند خاکِ آستانِ رضا را'''|'''دلی که مرکب همت کند سمندِ قضا را'''}} | |||
{{ب|'''بزرگوار امامی که فیضِ رحمتِ عامش'''|'''به زیرِ چترِ عنایت گرفته شاه و گدا را <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.google.com/amp/s/www.khabaronline.ir/amp/450344/|عنوان= شعر فریدون توللَّی در ستایش «امام رضا(ع)»}}</ref>'''}}{{پایان شعر}} | |||
===[[هدایت]] هم با او همعقیده بود=== | |||
از سفر شوش به تهران بازگشته بود. در جایی هدایت را میبیند. سخن از شعر نو پیش میآید. قطعات باستانشناس و دخمه را برای صادق میخواند. بینهایت خوشش میآید و میگوید: شعر امروز باید چنین باشد که ضمن تازگی آدمی را از ادب فارسی به دیاری غریب و ناآشنا و زبانی بیگانه نمیبرد و آغاز دوستی ما همین دو شعر بود.<ref name=''انسانی''/> | |||
===مدح ''اسدالله علم''=== | |||
در سال ۱۳۴۴ که وضع جسمانی و مالی خوبی نداشت از جانب «اسدالله علم»، مشاور دانشگاه شیراز شد و به پاسداری از کمک علم، قطعهٔ «میر بتان» را در مدح او سرود از اینرو با انتقاد شدید برخی از اهل قلم روبهرو شد.<ref name =''ویکی فقه''/> «تولَّلی» در مقدمهٔ یکی از کتابهایش سپاسنامهای برای علم نوشته و او را «امیر» خطاب کرده. قطعهٔ شعر «میربتان» نیز در مدح علم سروده شده است. | |||
===...که با من هرچه کرد آن آشنا کرد=== | |||
در جریان کودتای ۲۸مرداد «فریدون» فراری و آواره شد و خانهاش به تاراج رفت. آنهم در دیار هنرپرور شیراز و به دست عدهای از شیرازیها که زمانی با انتشار هر قطعهٔ طنزآمیز «[[التفاصیل]]» در جراید شیراز هزاران بهبه و چهچه سر میداده و داغ دل پرخونشان را از عمال ستمکار و مردمفریب میستاندند. این ضربهٔ کاری و تحمّلناپذیر، نخستین ضربهای بود که به روح حساس مردِ شاعر وارد شد. او شاعر بود و خیلی هم شاعر بود و استقبال عمومی مردم از طبع و قلمش را پشتوانهٔ قدرت معنوی خود میپنداشت؛ اما وقتی شاهد هجوم همین جماعت به خانه و کاشانهاش شد با هراس و حیرت تن به فرار و پناهندگی در ایل قشقایی داد و سپس به تهران گریخت و پس از فرونشستن امواج فتنهها به سر کار و زندگی خود برگشت.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= هر دو شیرازی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۰۸}}</ref> توللَّی پس از کودتا و شکست مصدق، سرخورده شد روحیه آزرده و ناامید او در شعر «اندرز سوختگان» بهخوبی منعکس است.<ref name=''ویکی فقه''/> | |||
===کوخنشینی=== | |||
در جریان کودتای ۲۸مرداد و فرار و آوارگی در تهران، بیکاری و وضع بد اقتصادی، نامهای به پدرش نوشت و تقاضای مبلغ مختصری کرد تا وسیلهٔ نقلیهٔ ارزان قیمتی تهیه کند؛ جواب پدر مأیوس کننده بود.<ref name=''مقاله''/> | |||
===واپسین روز فریدون از زبان مهین=== | |||
«فریدون روز واپسین گفت مرا از اتاق بیرون ببر و چنین کردم. در زیر درخت کهن و قدیمی افرا که فریدون آن را بسیار دوست میداشت بر مبلی تکیه زد و از من خواست که در کنارش بنشینم و چنین کردم. سرش را بر دستم گذاشت و گفت لحظات آخر است و درست لحظاتی بعد احساس تنگی نفس شدید کرد. اکسیژن آوردم؛ اما سودی نبخشید و نام خدای بر زبان آورد و سرش بر دستم سست شد و این همانگونه بود که میخواست. فریدون رفت و همه چیز برای من تمام شد».<ref name=''انسانی''/> | |||
===انتقام [[نیما]]=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[شفیعی کدکنی]] در رابطه با درگذشت «تولَّلی» میگوید: | |||
:مطبوعات با چنان سکوتی از کنار مرگ این چهره درخشان گذشت که گویی هرگز فریدونی از مادر زاده نشده است. درست است که تولَّلی خود با نشر مجموعهشعرهای «پویه» و «شگرف» و «بازگشت» موجب تنزّل پایگاه ادبی والای آن جوان پیشاهنگِ طرازاولِ سالهای بعد از شهریور۱۳۲۰ شد؛ ولی نباید از یاد ببریم که آن جوان همان خالق دو اثر درخورتوجه «رها» و «[[التفاصیل]]» است. بعد از مرگ تولَّلی همه سکوت کردند تا انتقام نیما را از فریدونِ ناسپاس بگیرند؛ چراکه پس از سالیانی ارادت و شاگردی، در حق استاد ناسپاسی کرده بود و از سویی دیگر با نزدیک شدن به «اسدالله علم» و با سرودن غزلهای جدول ضربی قاآنیوار، حرکتهای پیشروانهٔ سالهای جوانی خود را عملاً زیر سؤال برده بود.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|صفحات= ۱۹۳}}</ref>}} | |||
===شعر سنگ قبرش را خودش سرود=== | |||
در یکی از نامههایش به [[پرویز خائفی]] مینویسد: شعر تازهای ساختهام که برایم دلچسب است و قرار است بر سنگ قبرم نقش شود:<ref name=''انسانی''/> | |||
:'''عمری به عبث راندم و هر نقش دلاویز | |||
::بیپرده چو دریافتمش، نقش خطا بود | |||
:جز مزگ که یکتا در زندان حیات است | |||
::باقی همه دیوارهٔ دروازهنما بود''' | |||
== | [[پرونده:F&m.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>زوج شاعر</font></center>]] | ||
== | [[پرونده:F.javan.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>دوران دانشجویی</font></center>]] | ||
=== | [[پرونده:Tavalli.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center/></center>]] | ||
[[پرونده:Khaneh.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>خانهٔ پدری</font></center>]] | |||
==زندگی و یادگار== | |||
===دور گردون روزگار<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۱۸۶تا۱۹۲}}</ref>=== | |||
* '''۱۲۹۸'''': ولادت در شیراز. | |||
* '''۱۳۰۴''': فوت مادر و آغاز تحصیلات ابتدایی در دبستان نمازی. | |||
* '''۱۳۱۶''': طی تحصیلات ابتدایی و ادامه تحصیلات متوسطه در دبیرستان سلطانی؛ آشنایی با [[مهدی حمیدی شیرازی]] و تاثیرپذیری ادبی از او. | |||
* '''۱۳۱۷''': آغاز تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ باستانشناسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران. | |||
* '''۱۳۱۸''': عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی و آغاز کار ادبی با خواندن قطعات فکاهی در جلسات انجمن؛ مرگ آقاجلال شیرازی و خودکشی فرزند دیگر وی، برادر فریدون تولَّلی. | |||
* '''۱۳۱۹''': سرایش قطعهٔ «پشیمانی» در وزن و آهنگ «افسانه» با الهام از یکی از اشعار W.B.Yeats | |||
* '''۱۳۲۰''': اخذ لیسانس و بازگشت به شیراز و استخدام در ادارهٔ فرهنگ فارس در بخش باستانشناسی؛ در شهریورماه، مقارن با تغییر دولت و نشر روزنامهٔ «فروردین»، شاعر به چاپ قطعاتی با نام «[[التفاصیل]]» همّت آورد.در آذرماه سال مزبور روزنامهٔ «فروردین» توقیف شد. | |||
* '''۱۳۲۲''': همکاری با روزنامهٔ «اقیانوس»؛ چاپ قطعات «التفاصیل» با نام صاحب التفاصیل در ستون فرائدالادب ادامه یافت؛ چاپ قطعات «التفاصیل» در روزنامهٔ «خورشید ایران» در تهران جریان وسیعتری را در عامهٔ مردم برانگیخت؛ نشر روزنامهٔ «سروش» بهجای روزنامهٔ «فروردین» و همکاری تولَّلی در زمینهٔ نشر قطعات و ترجمهٔ بخشی از «سفزنامهٔ کنت دوسرسی، سفیر فرانسه» در روزنامهٔ مذکور؛ در همین ایّام شاعر قطعهٔ «خطاب به ملت ایران» را سرود؛ در بهمن ماه همین سال «جمعیت آزادگان فارس» نضج یافت و ضمن فعالیت مستمر و هماهنگ «جمعیت آزادگان فارس» در مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی ایران سعی در تبلیغ و انتخاب [[بهاءالدین پازارگاد]] شیراز نمود. شکست پازارگاد شاعر را بهطور فراگیر به سیاست آورد و همو به شیوهٔ انتخابات و وکلای منتخب به افشاگری مکتوب پرداخت؛ ازدواج با «مهیندخت فربود». | |||
* '''۱۳۲۳''': به «بستک لار» تبعید شد سپس به تهران گریخت و بعد به شیراز بازگشت؛ در آذرماه همین سال شاخهٔ شیراز حزب توده تشکیل شد. و برخی از بنیانگذاران «جمعیت آزادگان فارس» به هسته مرکزی این حزب پیوستند؛ چاپ رسالهٔ «عنعنیه یا مشت و مال سید» در اعتراض به شیوه سیاسی «سیدضیاءالدین طباطبایی»؛ تولد دخترش «[[نیما]]» نخستین فرزندش؛ آشنایی با «ف» و سرودن چند شعر از سر حسن او. | |||
* '''۱۳۲۴''': وسعت گرفتن فعالیت حزب توده در ایران و ادامهٔ همکاری شاعر با این حزب در زادگاهش؛ سرایش قطعات «مریم» و «فردای انقلاب» و چاپ کتاب «التفاصیل»؛ برخورد شخصی شدید شاعر با «ناصرخان قشقایی». | |||
* '''۱۳۲۵''': احیای فعالیتهای «احمد قوام» به منظور تخلیه آذربایجان از قوای ارتش شوروی و تشکیل حزب دموکرات به رهبری همو. در همین باب مبارزهٔ قلمی تولَّلی با «قوام»، با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» شدت یافت؛ ولادت فرزند دیگرش و انتقال به ادارهٔ کل باستانشناسی تهران و مأموریت نظارت بر کاوشهای فارس تحت ریاست پروفسور «گریشمن»؛ سرایش قطعهٔ «باستانشناس» باتوجهبه اندیشه شعر نیما یوشیج. | |||
* '''۱۳۲۶''': اختلاف در کادر رهبری حزب تودهٔ ایران و انشعاب فریدون تولَّلی و [[جلال آلاحمد]] و [[رسول پرویزی]] و [[خلیل ملکی]] از این حزب؛ سرایش قطعهٔ «گلبانگ بند» پس از کنارهجویی. | |||
* '''۱۳۲۷''': آغاز انتشار جریدهٔ «شرق میانه» به امتیاز «[[مهدی پرهام]]» و همکاری تولَّلی در هیأت تحریریهٔ روزنامهٔ مذکور؛ در پاییز با تعطیل «شرق میانه» انشعابیون مجلهٔ ماهانهٔ «اندیشه نو» را به طبع آوردند که تولَّلی از اعضاء تحریریهٔ آن بود. | |||
* '''۱۳۲۸''': انتقال اداری تولَّلی از تهران به شیراز در ادارهٔ کل فرهنگ فارس. | |||
* '''۱۳۲۹''': همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز». سویهٔ اصلی قلم شاعر در جهت قطع منافع انگلستان و ملی شدن صنعت نفت ایران بود؛ چاپ مجموعهٔ «رها» در آذرماه. | |||
* '''۱۳۳۰''': ادامهٔ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز» و حمایت از آرمانهای ملی مردم ایران؛ طبع مقالهٔ «مقایسهٔ پاسارگاد و شوش» در کتاب «پاسارگاد یا قدیمترین پایتخت شاهنشاهی ایران» به اهتمام «علی سامی»؛ ولادت واپسین فرزند شاعر. | |||
* '''۱۳۳۱''': چاپ کتاب «کاروان در شیوهٔ التفاصیل» در فروردینماه و چاپ مجدد «التفاصیل» در خرداد با حذف مقدمهٔ «جعفر پیشهوری» و نظرات روزنامهٔ رهبر؛چاپ اوراقی از سوی ا.ع از اعضای حزب برادران برعلیه تولَّلی در شیراز؛ در دی ماه «کانون دانش پارس» با عضویت تولَّلی بنیاد مییابد. | |||
* '''۱۳۳۲''': کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ تأثیر ژرفی بر اندیشهٔ روانی و زندگی داخلی او مینهد؛ غارت خانهٔ شاعر در پناهندگی به ایل قشقایی از باب مصنویت جانی و انتقال اداری به تهران از نخستین نتایج پدیدهٔ سیاسی مذکور است؛ تغییر ابعاد فکری در شعر تولَّلی با سرایش قطعهٔ «ملعون» شکفته میشود. | |||
* '''۱۳۳۳''': تجدید چاپ مجموعهٔ «رها» | |||
* '''۱۳۳۵''': ادامهٔ اندیشهٔ یأس از اوضاع نابهنگام سیاسی و اجتماعی در فکر شاعر و تأثیر تفکّر مذکور بر آثار ادبی او. | |||
* '''۱۳۳۸''': انتقال مجدد به شیراز. | |||
* '''۱۳۳۹''': سرایش قطعهٔ معروف «دلقکان» و جهتگیری اجتماعی مجدد شاعر. | |||
* '''۱۳۴۰''': مبارزهٔ قلمی تولَّلی با عوامل فراماسونری در شیراز. | |||
* '''۱۳۴۱''': چاپ مجموعهٔ شعر «نافه» به همراه مقدمهای موسوم به «مقدمهای از شناخت شعر» در تهران. | |||
* '''۱۳۴۴''': در بهار کسالت جسمی شاعر و سپس رنجش از ادارهٔ باستانشناسی؛ ضمن انتقال از ادارهٔ کل فرهنگ فارس به سمت مشاور دانشگاه شیراز، مجموعهای بسیط از غزلیّات و قصاید خود را میسراید؛ طربناک (مهر۱۳۴۴) قو، شهر شب (آبان۱۳۴۴) مرگ پیوند (آذر۱۳۴۴). | |||
* '''۱۳۴۵''': چاپ مجوعهٔ «پویه» در شیراز. این کتاب به همسرش تقدیم شده است. | |||
* '''۱۳۴۷''': خطابهٔ شعر زمانناپذیر در دانشگاه شیراز. | |||
* '''۱۳۴۸''': چاپ «التفاصیل» حاوی ۷۵ قطعه و توضیحاتی از مصنف در مورد هر قطعه. | |||
* '''۱۳۵۳''': چاپ مجموعهٔ «شگرف» در تهران. | |||
* '''۱۳۵۴''': شاعر آثاری از خود در [[مجلهٔ یغما]] و راهنمای کتاب چاپ کرد؛ در نیمهٔ دوم سال با سکتهٔ خفیف و ناتوانی سمت چپ بدن برای مدتی مواجه شد. | |||
* '''۱۳۵۵''': سکتهٔ مجدد. | |||
* '''۱۳۵۹''': چاپ شعر «محکمه» در [[مجلهٔ آینده]]. | |||
* '''۱۳۶۱تا۱۳۶۳''': بستری کامل در اقامتگاهش در شیراز. | |||
* '''۱۳۶۴''': وفات فریدون تولَّلی در نهم خرداد و تدفین در شمال غربی باغ حافظیه شیراز. | |||
[[پرونده:Mazar.f.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>در وادی خاموش مردگان</center>]] | |||
===کودکی و نوجوانی=== | |||
فریدون در سال۱۲۹۸ در شیراز متولد شد. والیدنش از تیرهٔ تولَّلی طایفهٔ عملهٔ قشقایی بودند،<ref name=''ویکی فقه''/> که در گذشتههای دور از زندگی ایلی گسسته و در شیراز ساکن شده بودند.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۱۶}}</ref> پدرش، «جلال خان» به خدمت دیوانی اشتغال داشت، از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و از اعیان و اشراف شیراز به حساب میآمد.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۱۸}}</ref> فریدون کودکی بااستعداد و خوشقریحه و تیزهوش و سرکش بود و مربیان خود را بهستوه آورده بود.<ref name=''مقاله''/>{{سخ}} | |||
تولَّلی در شش سالگی مادرش را از دست داد. و به همراه تنها خواهرش شرایط سختی را از سر گذراند. فقدان مادرش که شاعره بود سبب شد که او به رماتیسم قلبی مبتلا شود.<ref name=''قرشی''>{{یادکرد وب|نشانی= http://shaparakdaily.ir/shaparak/News.aspx?NID=125784|عنوان= یادداشتی از سید عمادالدین قرشی}}</ref> شاید بتوان این واقعهٔ دردناک را از عوامل موثر در غلیان احساسات و به جوشوخروش آمدن طبع او در مواجهه با زندگی فردی و اجتماعی دانست. او در سرزمین شعرخیز و ادبپرور شیراز بالید و در یازده سالگی زبان به شعر و شاعری گشود.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۱۹}}</ref>{{سخ}} | |||
وی نخست در خانه و باغ وسیع پدر که دور از شهر بود به معلّم سپرده شد و مقدمات تحصیلات ابتدایی را در خانه آموخت سپس به دبستان نمازی رفت و سال آخر را در آنجا گذراند.<ref name=''مقاله''/> در دبیرستان رشتهٔ ادبیات را انتخاب کرد و در مدرسهٔ سلطانیه فرصتی یافت تا از محضر [[بهاءالدین پازارگاد]] و [[مهدی حمیدی شیرازی]] بهره گیرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۱۵}}</ref> و در انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی مدرسه که در شکوفایی طبع و قلم فریدون بسیار تاثیرگذار بود شرکت کند. | |||
= | [[پرونده:Zojeshaer.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>مهین و فریدون</font></center>]] | ||
=== | [[پرونده:Khanvade.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>خواهرش؛ شمس</font></center>]] | ||
===جوانی و پیری=== | |||
پس از پایان دبیرستان برای ادامه تحصیل به تهران رفت. در [[دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران]] در رشتهٔ باستانشناسی تحصیل کرد. در سال۱۳۱۸ با واقعه تلخ مرگ پدر و خودکشی برادرش مواجه شد. در همین سال بهعضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی درآمد و در جلسات انجمن اشعار و نمونه قطعات فکاهیاش را میخواند.<ref name=''قرشی''/> فریدون پس از اخذ لیسانس در سال۱۳۲۰ به شیراز بازگشت و در ادارهٔ فرهنگ فارس در امور باستانشناسی مشغول به کار شد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= تولَّلی و حوادث فارس|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۹۱}}</ref> او تا مرداد۱۳۳۲ مدتی رئیس ادارهٔ باستانشناسی استان فارس بود.<ref name=''ویکی فقه''/> آخرین سالهای عمر خدمتی تولَّلی به عنوان «مشاور فرهنگی» در دانشگاه شیراز گذشت.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۲۲}}</ref> فریدون پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد. تا ۱۳۲۲ نوشتههای طنزآمیزی با نام «[[التفاصیل]]» دربارهٔ مسائل سیاسی و اجتماعی به تقلید از سبک قدما در روزنامههای مختلف به چاپ رساند که یکی از آنها موجب توقیف روزنامهٔ «فروردین» شد و بجای آن روزنامهٔ «سروش» انتشار یافت. تولَّلی در آنجا و در روزنامههای «اوقیانوس» در شیراز و «خورشید ایران» در تهران قطعات التفاصیل را چاپ میکرد.<ref name=''ویکی فقه''/> فریدون با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسوی را به فارسی ترجمه کرده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://ostadvshgerd.persianblog.ir/y01b4waKMktnn4WwWW0p-%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان= مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی}}</ref> او با موسیقی نیز سروکار داشت؛ مدتها شاگرد [[صبا]] بود و پیانو و ویولن نیز مینواخت.<ref name=''طنزنویس''/>{{سخ}} | |||
در سال۱۳۲۲ با خانم شاعری به نام «مهین دخت فربود» ازدواج کرد. از وی سه دختر با نامهای «نیما»، «رها» و «فریبا» باقی مانده که هر سه اکنون در خارج از کشور زندگی میکنند. پس از کودتا و شکست مصدق سرخورده شد و از فعالیتهای سیاسی دست شست و بعد از بازنشستگی به کار هنر سرگرم بود. و سرودهها و حکایات طنزآمیز و مقالات سیاسی خود را در روزنامهٔ «بهار ایران» چاپ شیراز و مجلات «[[مجلهٔ یغما|یغما]]»، «[[مجلهٔ آینده|آینده]]»، «راهنمای کتاب»، «وحید» و «سپید و سیاه» منتشر میکرد. تولَّلی چند سال آخر عمر خود را، به علت سکتههای پیدرپی، و بیماری قلبی، بستری و زمینگیر بود و همسر باوفا و فداکارش پرستاری و مراقبت از او را برعهده داشت، تا سرانجام در روز پنجشنبه ۹خرداد۱۳۶۴ جان به جانآفرین تسلیم کرد. و در حافظیهٔ شیراز در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۲۲}}</ref> مدخلی درخصوص شرححال و آثار علمی و ادبیاش در دایرةالمعارف «بریتانیکا» ثبت است.<ref name=''قرشی''/> | |||
= | [[پرونده:F.t-mian.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>در سالهای نگارش [[التفاصیل]]</font></center>]] | ||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
فریدون در ورای ذوق و احساس شاعرانه سرشار خود، طبیعتی مقاوم و سرسخت داشت، و در مقابل هر چیزی که با فکر و روحش سازگار نبود، مردانه میایستاد. این شهامت فطری از همان دوران نوجوانی، در وی مشهود بود و هرگز در مقابل زور و قلدری و خودکامگی قد خم نکرد و در برابر ظلم تسلیم نشد.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی|ص= ۱۹}}</ref> | |||
[[پرونده:Bastanshenas.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>فریدون در پرسپولیس</font></center>]] | |||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت=== | ||
====باستانشناسی فریدون==== | |||
«تولَّلی» به محض اتمام تحصیلاتش دررشتهٔ باستان شناسی در وزارت فرهنگ استخدام شد. مدتی در «شوش» با همکاری پروفسور «گیریشمن» به مطالعات و تحقیقات باستانشناسسی مشغول بود. سپس به فارس آمد و با ارائهٔ شیوههای ابداعی، و نوآوریهایی در زمینهٔ مسائل باستانشناسی، به کاوشها و حفاریهای این رشته، روشی علمی بخشید. در «نقش رستم»، «تخت جمشید»، «تپههای شهرستان فسا» و «پاسارگاد» به کار پرداخت، و یکی دیگر از ابعاد وجودی خویش را که همانا روشن ساختن تمدّن ایران در دورهٔ «هخامنشیان» بود به منصهٔ ظهور و بروز رساند. علاوهبر این بسیاری از بناهای تاریخی شیراز را مرمّت کرد. کار بزرگ دیگری که تولَّلی در این بُعد از زندگی خود انجام داد، رسوا کردن سوداگران آثار تمدّن و فرهنگ ایران زمین بود. او طی مقالهای با عنوان «شبیخونی که به گنجینههای باستانی زدهاند» نشان داد که چگونه میراثهای فرهنگی و هنری نیاکان ما توسط مزدوران داخلی استعمار، و جاسوسان خارجی، در پوشش نام «شرقشناس» به موزههای اروپا انتقال یافته است.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص= ۲۱}}</ref> او تا سال۱۳۴۴ در فارس به امور باستانشناسی اشتغال داشت.<ref>{{پک|یوسفی|۱۳۸۸|ک= چشمهٔ روشن|ص= ۶۰۸}}</ref> | |||
====شاعرِ باستانشناس یا باستانشناسِ شاعر!==== | ====شاعرِ باستانشناس یا باستانشناسِ شاعر!==== | ||
«فریدون تولَّلی» هرچند در دانشگاه باستان شناسی خوانده بود و وی را نخستین دانشآموختهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران نیز دانستهاند، اما نوشتههای تحقیقی وی در حدّی نیست که بتوان او را پژوهشگر،باستانشناس لقب داد. آثار و تالیفات تولَّلی در زمینهٔ باستان شناسی نه چندان پرشمار است و نه چندان پرمایه. کارهای او در این زمینه، در مقام مقایسه با کارهای کسانی چون «علی سامی» و «محمدتقی مصطفوی» که در اصل باستانشناس نبودند و در دانشگاه باستانشناسی نخوانده بودند تقریباً بهحساب نمیآید. اهمیت تولَّلی در باستانشناسی و تشکیلات میزاث فرهنگی را نباید در کارهای تحقیقی و کاوشهای باستانشناسانه جست، بلکه شاید مهمترین پیوند او با باستانشناسی را تلاش وی به منظور جلوگیری از حیف و میل آثار باستانی کشور و حفظ مواریث فرهنگی ایران دانست.{{سخ}} | |||
در زمانی که آثار باستانی کشور بهراحتی غارت میشد و دلّالان عتیقه، دست در دست جیرهخواران دولتی و اربابان قدرت در نقاط مختلف کشور حفاریهای تجاری و غیرقانونی انجام میدادند و کسی را جرئت مبارزه با آنها نبود، تولَّلی تا سرحدّ توان با زبان و قلم به مبارزه پرداخت و با انتشار مقالاتی این وضع آشفته را برای افکار عمومی ملت آشکار نمود تا جایی که دستگاههای مسئول مملکتی بهناچار به این وضع نامطلوب و آشفته رسیدگی کردند.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= پارههای باستانشناسی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۵۷۷تا۵۷۹}}</ref> | |||
====در جستوجوی مشعل تاریک مردگان==== | ====در جستوجوی مشعل تاریک مردگان==== | ||
فریدون همانگونه که به هنر شاعری خود دلبستگی داشت شیفتهٔ کاوشهای علمی و فعالیتهای باستانشناسی نیز بود و با دقّت و جدیت در این زمینه فعالیت میکرد. یافتن هر پارهسنگ یا شکستهسفال و تندیس و سنگنبشته را کشف بخشی از گذشتههای فراموش شدهٔ در کام زمین مدفون شده و توشهای برای آیندهٔ این مرز و بوم میدانست. برای او کار حفاری و امور مربوط به شناخت ادوار پیشین، همان شور و احساس آفرینش هنری را داشت.<ref>{{پک|غلامحسین یوسفی|۱۳۸۸|ک=چشمهٔ روشن|ص=۶۰۷}}</ref>{{سخ}} | |||
شاید بتوان گفت علت | شاید بتوان گفت علت تکرّر پرداختن به مرگ و مضمون آن در اشعار تولَّلی تاحدی نتیجهٔ غیرمستقیم سالها سروکار داشتنِ شاعر با آثار فرسودهٔ دیرینهسالِ بازمانده از مردگان است. همین دلبستگی و پیشینه است که باعث میشود علاوه بر شعر باستانشناس-که بخصوص در باب مرگ است- برخی دیگر از آثار تولَّلی نظیر «اندوه شامگاه»، «دخمهٔ راز»، «کوی مردگان» و «درّهٔ مرگ» رنگی از این زمینهٔ ذهنی را به خود بگیرند.<ref name=''باستان''>{{پک|یوسفی|۱۳۸۸|ک= چشمهٔ روشن|ص= ۶۰۸}}</ref> | ||
====مرگِ ساکتِ گورکنِ قلعهٔ ویران==== | ====مرگِ ساکتِ گورکنِ قلعهٔ ویران==== | ||
در واژگان غنی و زبان شعری توانا و آفرینندهٔ | در واژگان غنی و زبان شعری توانا و آفرینندهٔ تولَّلی کلماتی مثل «سکوت، مرگ، بوم، مرده، تابوت، گور، گورکن، غار، دخمه، معبد، کتیبه، سرداب، بیغوله، مغاک، قلعهٔ ویران» بارها دیده میشود که این خصیصه بیگمان حکایت از کاوشِ شاعر در فضای آثار باستانی دارد.<ref name=''باستان''/> | ||
====سعدیست که گویا شده در شعر فریدون==== | ====سعدیست که گویا شده در شعر فریدون==== | ||
«تولَّلی» تنها از مرگ سخن نمیگوید اشعار غنایی او چنان گرم و شورانگیز است که گویا فریدون هرگز جز به برخورداری از جمال و عشق و کام و مستی به چیز دیگری نیندیشیده است. در اینگونه اشعار شاعریست گرفتار عشق زمینی و سطحی، که از جاذبههای وسوسهخیز عشق با مضمونها و تعبیرات نو شعر میآفریند و تخیلی چنان خوشپرواز و زبانی چنان پرتوان و خلاق دارد که گاه باید پذیرفت «سعدیست که گویا شده در شعر فریدون».{{سخ}} | |||
اندیشیدن به مرگ و فناپذیری و شیفتگی بیکران و عریان و پایانناپذیر به زیبایی ظاهری، دو جلوه متفاوت از سخن فریدون است. [[پرویز خائفی]]، از دوستان | اندیشیدن به مرگ و فناپذیری و شیفتگی بیکران و عریان و پایانناپذیر به زیبایی ظاهری، دو جلوه متفاوت از سخن فریدون است. [[پرویز خائفی]]، از دوستان تولَّلی در اینباره میگوید: «شاید بتوان گفت در منطق فکری و جوهر ذهنی او و اصولا در کیفیت برداشتهای او از حیات، مرگ را به صورت جزئی لاینفک از کلیت آفرینش دوست میدارد و برآن است همانگونه که هستی را برای آفرینش زیباییهای هنر پذیرفته و لمس کرده است نیستی را در بطن هستی حس کند و درک نماید و از این جهت توصیف مرگ را توجیهی عقلانی از حتمیتی قابل قبول میداند و واقعیت نیستی را چون ضرورت هستی قابل ستایش میانگارد و آن را گریزگاهی برای پرسشهای فلسفی خود و سرانجام حیرت حافظانه میخواهد و میجوید.»<ref name=''روشن''>{{پک|یوسفی|۱۳۸۸|ک=چشمهٔ روشن|ص= ۶۰۹}}</ref> | ||
===دیگر مضامین شعر تولَّلی=== | |||
اوصاف او از مظاهر طبیعت، انتقادات اجتماعی و سیاسی، دلسوزی بر طبقات محروم جامعه، تحلیل احوال درونی، آزردگی از نامردیها که از آن به زخم نهان تعبیر میکرد و اندیشه در هستی و نیستی، دیگر موضوعاتی است که تولَّلی در آثار منظوم و منثورش به آن ها پرداخته است.<ref name=''روشن''/> | |||
===روزنامهنگاری=== | ===روزنامهنگاری=== | ||
«تولَّلی» نویسندهای پرکار بود. مقالههای او در روزنامههای «فروردین»، «سروش»، «اقیانوس»، «دنا» و «بهار ایران» در شیراز؛ «شرق میانه» و «ایران ما» در تهران منتشر میشد. تمام مقالهها و اشعار روزنامهٔ «صدای شیراز» از سال۱۳۲۸ تا ۲۸مرداد۱۳۳۲ به قلم اوست. علاوهبر اینها، اشعار و نوشتههای او در مجلات [[مجلهٔ یغما|یغما]]، [[مجلهٔ سخن|سخن]]، راهنمای کتاب، وحید، خاطرات وحید و مجلات دیگر تهران درج شده است.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات=۲۱۷}}</ref> | |||
=== | |||
=== | ===از نگاه دیگران=== | ||
====شفیعی کدکنی==== | ====[[محمدتقی بهار]]==== | ||
باری دیگر در افق ادب و هنر شیراز ستارهای در کار دمیدن است که امیدوارم روزی خورشید تابناک شود.<ref name=''مقاله''>{{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان= شاعران گزیده معاصر}}</ref> | |||
==== | |||
====[[شفیعی کدکنی]]==== | |||
====مهدی فیروزیان==== | ای کاش «تولَّلی» در همین حد از آراء شعری و نمونههای آفرینش باقی میماند؛ اما او چندی پس از انتشار «نافه» دیوان دیگری به نام «پویه» نشر داد که یکباره مایهٔ حیرت همگان همهٔ دوستداران او شد. مجموعهای از غزلهای توخالی سراسر لفاظی «حشری» که هر آدم متوسطالاستعدادی هفتهای یک دیوان از آنگونه میتواند قالب بزند و چاپ کند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون توللَّی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۱۹۶}}</ref> | ||
بیشک | |||
====نادر نادرپور==== | ====[[شمس لنگرودی]]==== | ||
به اعتقاد شمس: « تولَّلی» بعد از «رها» عملاً کار مهمی نمیکند. در کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ خانهاش را در شیراز آتش میزنند و او پس از مدتی مخفی بودن به تهران میگریزد و در فضای سرد و غمآور و باورنکردنی آن سالها پس از آنهمه آزادی و گرما سرگردان میماند؛ روزبهروز نومیدتر و تنهاتر و درونگراتر میشود و در سال۱۳۴۱ با انتشار گزیدهٔ اشعاری به نام ''نافه'' نظراً و عملاً از موضع ترقیخواهانه و مدرنیست شعر عقب نشسته، به سنتگرایان نزدیک میشود و در سالهای۱۳۴۵ تا ۱۳۵۳ با انتشار دیوانهای غزل و قصیده با نامهای ''پویه'' و ''شگرف''، رسماً به مرتجعترین جناحهای شعر زبان فارسی میپیوندد و کتابش را به یکی از مرتجع ترین آدمهای حکومتی به نام ''اسدالله علم''، که زمانی نخست وزیر ایران بود و تولَّلی آنهمه علیه همردیفان او [[التفاصیل]] نوشته بود، تقدیم میکند. در همین روزگار است که به [[نیما یوشیج]] نیز سخت میتازد».<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://shereno.com/post-18207.html|عنوان= فریدون تولَّلی شاعری که اسم دخترش را «[[نیما]]» گذاشت}}</ref> | |||
====[[مهدی فیروزیان]]==== | |||
بیشک «تولَّلی» در جنبش نوگرایی روزگار خود اثری پررنگ داشته است؛ اما از دگرگونی و نوشدن همهسویهای که دلخواه [[نیمایی|نیمایی]]ها بود چه در فرم و چه در محتوا بازماند و حتی نتوانست همان راه نوگرایی را که خود آغازگر آن بود همچون کسانی که از او اثر پذیرفتند پی بگیرد. نوگرایی او با همهٔ اثرگذاری، ژرفای چندانی نداشت؛ زیرا او نتوانست بسیاری از دیدگاههای کهنه را به کناری نهد. تولَّلی با همان دیدگاه پیشینیان و پاسداشت بسیاری از ارزشهای آنان به وصف طبیعت یا حالهای درونی پرداخت. اما با وجود همهٔ این کاستیها نمیتوان زیباییها و سخنآراییهای او را نادیده گرفت و به فراموشی سپردن زودهنگام یاد این شاعر را توجیه کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره=۸۵|صفحات= ۲۳۲}}</ref>'''بهنظر میرسد در ایران زدوبندها و پیوندهای دوستانه و دشمنانه نقش پررنگی در چند و چون برخورد با هنرمندان دارد و میتواند باعث ماندگاری یا میرایی آنان شود'''.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|صفحات= ۲۳۰}}</ref> | |||
====[[نادر نادرپور]]==== | |||
«تولَّلی» از [[نیما]] تأثیر پذیرفته، اما این تأثیر تنها در علاقه به تازهجویی و بیزاری از تقلید و تکرار خلاصه میشود. او از بدعتها و تجارب [[نیمایی]] در اشکال و اوزان فارسی کم استفاده کرده است. تنها در چند شعر است که از مصراعهای نامتساوی استفاده کرده است و در باقی اشعارش مصراعهای متساوی را در قالب «چهارپاره» بر اشکال دیگر ترجیح داده است. شعر تولَّلی «نفسانی» و کلامش «پرطمطراق» است. در شعر گستاخ و رازگشا است و دلبستهٔ زیبایی و شکوه آن. او در کلیترین و عمومیترین مضامین حالات خصوصی را به صراحت توصیف میکند و میخواهد که الفاظش خوشتراش و پرطمطراق از کار درآید. تولَّلی دائماً غرق در جهان درونی خویش است و جز به آن توجه ندارد و یا کمتر توجه دارد، اولاً به ناچار با کلمات محدودی سروکار پیدا میکند و ثانیاً میکوشد که ترکیب این کلمات را هرچه زیباتر از کار درآورد؛ زیرا میل دارد که آنچه از خود به دیگران میدهد حتما مطبوع باشد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= گفتوگو با [[نادر نادرپور]] شاعر معاصر دربارهٔ خانلری و فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۸۸}}</ref> | |||
====[[غلامحسین یوسفی]]==== | |||
مرگ در شعر «تولَّلی» نتیجه غیرمستقیم پیشهٔ باستانشناسی اوست. اشعار عاشقانهٔ این شاعر با شعر «سعدی» قابل قیاس است و گروهی از شاعران شیوهٔ تغزّلیِ نو، بخصوص از سال ۱۳۳۲ش به بعد، اینگونه مضامین اشعار وی را سرمشق قرار دادند، چنانکه از لحاظ محتوای غنایی و عاشقانه، میتوان او را بنیانگذار شعر نو تغزّلی دانست.<ref name=''طنزنویس''/> | |||
===ورود به عالم سیاست=== | |||
نخستین ورود «تولَّلی» به عرصهٔ سیاست در بهمن۱۳۲۲ بود. زمانی که بههمراه «جعفر ابطحی»، «[[رسول پرویزی]]»، «مهدی پرهام»، «[[حسن امداد]]»، «محمد باهری» و «[[مهدی حمیدی شیرازی]]» جمعیّت آزادگان فارس را شکل داد. این جمعیّت در نخستین گام خود وارد مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملّی شد. که علیرغم تبلیغات گسترده جهت انتخاب «[[بهاءالدین پازارگاد]]» با شکست مواجه شد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۱۵}}</ref> | |||
====تبعید به بستک لار==== | ====تبعید به بستک لار==== | ||
«تولَّلی» با افشاگری های خود علیه شیوهٔ انتخاباتی نمایندگان راه یافته به مجلس، به طور جدی وارد سیاست شد. همین افشاگری ها باعث شد تا در اوایل سال۱۳۲۳ به «بستک لار» تبعید شود. اما مدتی بعد به تهران گریخت و سپس به شیراز بازگشت.<ref name=''کودتا''>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۱۶}}</ref> | |||
====المنة لله که از این شعبده جستیم!==== | ====المنة لله که از این شعبده جستیم!==== | ||
''حزب توده'' در دهم | ''حزب توده'' در دهم مهرماه۱۳۲۰ تأسیس شد. این حزب را کسانی پایهگذاری کردند که عملاً از لحاظ فکر و اندیشه، عقیده و آرمان، خط مشی سیاسی و اجتماعی و تضاد طبقاتی هیچ گونه تجانسی با یکدیگر نداشتند.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص=۱۲۸}}</ref> «تولَّلی» پس از جریان تبعید به لار و گریختن به تهران و سپس بازگشت به شیراز با توجه به اصول بهظاهر مترقّی حزب و رسالتی که در آن زمان برای خویش احساس میکرد عضویت در آن حزب را پذیرفت. شش سال تمام در فارس، منطقه نفوذ امپریالیسم انگلستان، با استبداد داخلی و استعمار خارجی به مبارزه پرداخت و کارگزاران داخلی آن را رسوا کرد؛ اما بهتدریج متوجه شد که گردانندگان ردهبالای حزب و مطبوعات وابسته به آن راه و روش حزب توده را به جهتی گرایش میدهند که حزب کمونیست شوروی به آنها دیکته میکنند و هرچه زمان میگذشت این جریان بیشتر آشکار میشد.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص= ۳۰و۳۱}}</ref> وقتی ماهیت حزب توده بر تولَّلی و دیگر روشنفکران مستقل هویدا شد و انتقادات صریح، جدی، تند و کوبنده از کادر مرکزی حزب آغاز شد، چون تعزیهگردانان حزب نتوانستند در مقابل اعتراضات و افشاگریهای عناصر مستقل، پاسخ مستدل و منطقی بدهند سرانجام «خلیل ملکی» که از اعضای گروه پنجاهوسه نفر و پایهگذاری حزب و متفکران بنام سیاسی و اجتماعی و مبارزان ضداستعماری بود، اعلامیه انشعاب را صادر کرد و فریدون تولَّلی جزء اولین کسانی بود که این اعلامیه را امضا کرد.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک=نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص= ۱۳۲تا۱۳۴}}</ref> و بههمراه [[جلال آلاحمد]]، [[انور خامهای]]، [[رسول پرویزی]] و [[خلیل ملکی]] از حزب توده جدا شد. تولَّلی با چاپ «بردگان سرخ» به نکوهش حزب توده پرداخت.<ref name=''کودتا''/> | ||
====نقش | |||
[[پرونده:Fereydun.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در جریان مبارزه</font></center>]] | |||
«...و نفت بر وزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و بر جای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلبات ماتم از رخسار نوعروس شب برگیرند و | ====نقش تولَّلی در ملیشدن صنعت نفت==== | ||
ازآنجاکه نهضت ملیشدن صنعت نفت نهضتی بود اصیل و مردمی که سرانجام پوزهٔ امپریالیسم انگلستان و آمریکا را به خاک مالید و شاه و دربار و عوامل مزدور و جیرهخوار اجانب را رسوا کرد «فریدون تولَّلی» از همان آغاز با این نهضت ملی همراه شد و در روزنامهٔ «صدای شیراز» با مقالات تند و آتشین خود از آرمانهای ملی و وطنی و حقوق اجتماعی مردم میهن خویش دفاع کرد. مقامهٔ «نفت» یکی دیگر از مقامات بجاماندنی از اوست که یادگار آن دوران است: | |||
:''«...و نفت بر وزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و بر جای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلبات ماتم از رخسار نوعروس شب برگیرند و تیرگیها زائل دارند و شعلهٔ نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع بنا شد...»''<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص= ۲۲۲و۲۲۳}}</ref> | |||
===مخالفتهای سیاسی=== | ===مخالفتهای سیاسی=== | ||
==== | ====قوامالسّلطنه==== | ||
«قوامالسّلطنه» در دورهٔ نخستوزیری خود به منظور مقابله با ''حزب توده'' و بازگرداندن آذربایجان به پیکر میهن و جلوگیری از انتزاع سایر مناطق ایران، از جمله کردستان که اعلام خودمختاری کرده بود، در تاریخ هشتم تیرماه ۱۳۲۵ حزب دموکرات ایران را تأسیس کرد. رهبری کل حزب را خود «قوام» عهدهدار بود. «فریدون تولَّلی» در دو مقامهٔ «قوامالسلطنه» و «عباس شاهنده» دپاانداز حزب دموکرات و عنصر فاسد و خیانت پیشهای که بعدا از غلامان حلقهبهگوش شاه و مدیر روزنامهٔ «فرمان» و جاسوس سرویسهای اطلاعاتی غرب گردید علیه قوام و حزب او به مبارزه پرداخت.{{سخ}} | |||
«...در مکائدالرجال خواجه حسین ورّاج مسطور است که قوامالدین عمر نفت باز ریایی را به پرورش «افعی» رغبتی تام و شهوتی مالاکلام بود که از جهت تربیت معارک فساد و مدارک عناد کسان به مدائن فرستاد و صندوقها بدیشان سپرد تا افاعی هر بلد به مساعی فراوان گرد آورند و گسیل دارالخلافه کنند...» | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:darkred}} | {{شعر|نستعلیق|سبک=color:darkred}} | ||
{{ب|'''تا نپنداری که در افسونگری بیمایهام'''|'''مارها آوردهام از هر دیاری رنگرنگ'''}} | {{ب|'''تا نپنداری که در افسونگری بیمایهام'''|'''مارها آوردهام از هر دیاری رنگرنگ'''}} | ||
خط ۱۷۵: | خط ۲۳۵: | ||
{{ب|'''مر مرا پروای این ماران کجا باشد که من'''|'''اوستادی چیرهدستم در همه نیرنگ و رنگ'''}} | {{ب|'''مر مرا پروای این ماران کجا باشد که من'''|'''اوستادی چیرهدستم در همه نیرنگ و رنگ'''}} | ||
{{ب|'''هان به خویش آیید و رخشان قدرت من بنگرید'''|'''تا دراین مجلس به رقص آرم همه ماران به زنگ'''}}{{پایان شعر}} | {{ب|'''هان به خویش آیید و رخشان قدرت من بنگرید'''|'''تا دراین مجلس به رقص آرم همه ماران به زنگ'''}}{{پایان شعر}} | ||
همچنین زمانیکه «قوام السلطنه» با حیلهگریها و نیرنگهای سیاسی توانست با ائتلاف حزب توده، حزب ایران و حزب دموکرات در تاریخ | همچنین زمانیکه «قوام السلطنه» با حیلهگریها و نیرنگهای سیاسی توانست با ائتلاف حزب توده، حزب ایران و حزب دموکرات در تاریخ ۱۰مرداد۱۳۲۵ کابینه چهارم خود را تشکیل دهد و خود به عنوان نخستوزیر، سرپرستی وزارتخانههای خارجه و کشور و رهبری کل حزب دموکرات را بهعهده بگیرد،<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک=نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص=۱۴۹و۱۵۰}}</ref> تولَّلی با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» مبارزهٔ قلمیاش را با دولت قوام بهاوج رساند.<ref name=''کودتا''/> در جریان استعفای مصدق در ۲۶تیرماه۱۳۳۱ و انتخاب قوامالسّلطنه برای نخستوزیری برای ششمین بار و انتشار اعلامیهٔ شدیداللحن و توهینآمیز او به ملت ایران، دکتر مصدق و نهضت ملی با انتشار بیانیهای ملت را به مقاومت و مقابله با دربار تشجیع کردند و سرانجام دراثر پایداری دلیرانه ملّت که منجر به قیام خونین ۳۰تیر۱۳۳۱ شد ستاره دولت قوام به افول و خاموشی گرایید. مصدق با پشتیبانی ملت و مجلس دوبارهٔ نخستوزیر و آیتالله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی شد. | ||
در جریان استعفای | فریدون تولَّلی مقامهای تحت عنوان «کابینه» منتشر میکند و وجه تمایز کابینه صالحه «دکتر مصدق» و کابینهٔ مفسده «قوامالسلطنه» را بهزیبایی رقم میزند. | ||
فریدون | |||
[[پرونده:Ista.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]] | |||
====سیدضیاءالدین طباطبایی==== | ====سیدضیاءالدین طباطبایی==== | ||
'' | ''سیدضیاءالدین طباطبایی'' نیز از قلم معترض و تندوتیز «تولَّلی» درامان نمیماند. تولَّلی با نگارش مقامات «عرّاده»، «حلقه»، «فلاخن»، «بخارا» طباطبایی را در دورهٔ دوم فعالیت سیاسیاش پس از شهریور۱۳۲۰ و مراجعتش از فلسطین، مخاطب خاص خود قرار داده و زخم دل ملت ایران را تا اندازهای التیام میبخشد.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص=۱۶۵}}</ref> او همچنین رسالهٔ «عنعنیه» یا «مشت ومال سید» را در مقابل عنعنات ملی سیدضیاءالدین طباطبایی نوشت.<ref name=''کودتا''/> | ||
====مبارزهٔ | |||
====مبارزهٔ تولَّلی با کارگزاران استعمار و عناصر ارتجاعی==== | |||
لبهٔ تیز حملهٔ «تولَّلی» در مقامهٔ «رقص شرقی» که دههٔ چهل در روزنامهٔ «شرقی» بهچاپ رساند، متوجه «قوامالملک» و «شرقی» است؛ چراکه آن کارگزار استعمارگر همواره از پشتیبانیِ این عنصر ارتجاعی برخوردار بود. مقامهٔ «حرامیان ابیرود»، روشنگر نابسامانی و ازهمگسیختگی و فقدان امنیتی است که در استانداریِ قوامالملک، فارس و فارسی را به فنا و نابودی محکوم میساخت. مقامهٔ هزلآلودِ «باشگاه» تصویر گویا و تکاندهندهای است از محلی به نام باشگاه سعدی که جاسوسان خارجی و ایادی داخلی آنها و اَشراف دیوسیرت با تجاهر به فسق از هیچ گونه زشتکاری و فساد اخلاقی در شیراز، مهد دانش و دین و فرهنگوتمدن، فروگذار نمیکردند.<ref>{{پک|تبریزی شیرازی|۱۳۷۶|ک= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|ص= ۲۳۲}}</ref> | |||
===نه به آن شوری شور و | ===نه به آن شوری شور و نه به این بینمکی=== | ||
حوادث مرتبط با کودتای ۲۸مرداد برای | حوادث مرتبط با کودتای ۲۸مرداد برای «تولَّلی» نوعی سرخوردگی اجتماعی به دنبال داشت که موجب شد فریدون، که سالهای پرشور جوانیاش را فدای مسائل سیاسی و عشق وطن کرده و همواره سنگ هموطن جورکشیده را به سینه کوفته، از سیاست کنارگیری کند و در شعرهایش به غرایز سرکوفته میدان دهد و سرِ پیری به هوسهای جوانی روی آورد. بیراه نیست اگر بگوییم فریدون اهل افراط است؛ چه زمانیکه علیه ظلم و جور قلمفرسایی میکند چه در لباس شاعرِ عاشقپیشه.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= سعیدی سیرجانی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= هر دو شیرازی|ژورنال= بخارا|شماره=۸۵|صفحات= ۲۰۷تا۲۰۹}}</ref> | ||
===تأثیرگذاری=== | |||
«تولَّلی» پیش از آنکه با [[نیما]] و پیروان او سر ستیز داشته باشد روزگاری پیشرو و پرچمدار نوآوری بود و بر شاعران پس از خود اثری بیچونوچرا نهاد. برای نمونه در چهاپارهسرایی رمانتیک و تغزّلی نو با مایههایی از عشق و شکست و اندوه و نومیدی شاعرانی چون [[نادر نادرپور]]، [[ه.ا.سایه]]، [[فروغ فرخزاد]]،[[نصرت رحمانی]]، [[حسن هنرمندی]] و ... به پیروی از تولَّلی پرداختند. '''[[احمد شاملو]] نیز به اثرپذیری از تولَّلی در روزگار جوانی اعتراف کرده و البته آن را تاثیری «مخرب» خوانده است؛ زیرا همه این شاعران در سالهای بعد به گونهای راه خود را از تولَّلی جدا کرده و بهشیوههای نوتر گراییدهاند.'''<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپردازِ نو |ژورنال= بخارا|سال= ۱۳۹۰|صفحات= ۲۳۰و۲۲۹}}</ref> میتوان گفت بهجز [[پرویز ناتل خانلری]] و [[گلچین گیلانی]] و نیما، همهٔاستعدادهای برجستهای که در سالهای بعد از شهریور۱۳۲۰ به جریان تحوّل شعر پارسی پیوستهاند، کموبیش، مستقیم و غیرمستقیم، تحت تأثیر تولَّلی بودهاند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۱۹۴}}</ref> | |||
===مخالفت با [[نیما]]=== | |||
تولَّلی «نیما» را در حد «افسانه» قبول داشت و معتقد بود که نیما بعداً قالب افسانه را ترک کرده و مصرعهایی کوتاه و بلند و پُرابهام ساخته است. او در مقدمهٔ دومین مجموعهشعرش، ''نافه'' از نیما و بسیاری از نوپردازان دورهٔ خود انتقاد کرده و نوپردازان راستین را کسانی دانسته است که به بزرگان گذشتهٔ ادب فارسی احترام میگذارند و از سرودن شعر بیوزن و لجاجت با قافیه میپرهیزند.<ref name=''ویکی فقه''>{{یادکرد وب|نشانی= http://wikifeqh.ir/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86_%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C#foot1|عنوان= فریدون توللَّی}}</ref> | |||
=== | |||
=== | |||
===علت شهرت=== | ===علت شهرت=== | ||
=== | ====پیشاهنگ شعرِ نو==== | ||
=== | [[شفیعی کدکنی]] میگوید: فرض کنیم سرایندهٔ مجموعه «رها» و «[[التفاصیل]]» در همان کودتای۱۳۳۲ کشته شده یا به مرگ طبیعی درگذشته است؛ در این صورت «تولَّلی» آن جوان پرشور سیواندسالهٔ ناآرام است که مورخان ادبیات قرن حاضر به هیچ روی نمیتوانند پایگاه او را بهعنوان یک پیشاهنگ «شعر نو» انکار کنند و تأثیر شگفتآور التفاصیل او را در محافل اجتماعی و سیاسی و ادبیِ آن سالها از یاد ببرند. فریدون در این مرحله از عمر خود، سرآمد همهٔ افراد نسل خود بوده است و بر مجموعهٔ شاعران نسل بعد از خود، بیهیچ استثنایی، تأثیرگذار.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۱۹۴و۱۹۳}}</ref> | ||
=== | |||
[[پرونده:Tavalali...taghdimi.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ]] | |||
[[پرونده:Tafasil.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>باعث شهرتش شد</center>]] | |||
[[پرونده:Raha.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ]] | |||
==آثار و کتابشناسی== | |||
===کارنامهٔ تولَّلی=== | |||
====مجموعهاشعار==== | |||
# «رها» (شیراز۱۳۲۹ و تهران۱۳۳۰) | |||
# «نافه» (تهران۱۳۲۹) | |||
# «پویه» (شیراز۱۳۴۵) | |||
# «شگرف» (تهران۱۳۵۳) | |||
# «بازگشت» (شیراز۱۳۶۹) | |||
# «کابوس» (شیراز۱۳۸۶) | |||
== | ====کتاب==== | ||
=== | # «[[التفاصیل]]» (شیراز چ.اول،۱۳۲۴ چ.دوم،۱۳۳۱ و چ.سوم،۱۳۴۸) | ||
# «کاروان در شیوهٔ التفاصیل» | |||
# «عجائب القضائب» کتاب طنزی که هرگز چاپ نشد.{{سخ}} | |||
از «تولَّلی» چند ترجمه از داستانهای فرانسوی، مقالههایی دربارهٔ باستانشناسی، شعر، فرهنگ وادب عامه و نقد برخی کتابهای شعر در نشریات بهچاپ رسیده است.<ref name=''طنزنویس''/> | |||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ||
شاعری | شعرِ فریدون عمدتا شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است؛ با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبندهٔ خوشآهنگ، که با بیان شاعرانهٔ احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://ostadvshgerd.persianblog.ir/y01b4waKMktnn4WwWW0p-%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان= مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی}}</ref>{{سخ}} | ||
شاعری «تولَّلی» دو بخش دارد:{{سخ}} | |||
{{بلی}} گرایش به نوگرایی و ساخت ترکیبات تازه در شیوهٔ رمانتیک، با سرودن چهارپاره یا دوبیتی پیوسته در «رها» و «نافه».{{سخ}} | |||
{{بلی}} بازگشت به شعر کهن و سرودن غزل، قصیده یا غزلهای قصیدهگونه، قطعه و گاه مثنوی که اندکاندک با «پویه» آغاز شد و در «شگرف» و سپس «بازگشت» به اوج خود رسید.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۳۲}}</ref> | |||
====زبان شعر==== | ====زبان شعر==== | ||
«تولَّلی» نه کاربرد واژگان کهنه و از یادرفته را در شعر میپسندد و نه راه یافتن واژگان ساده و پیشپاافتادهٔ امروزی را. در اشعار او کمتر به واژگان فراموششدهٔ کهن برمیخوریم. او هرچند زبان شعر را شستهورفته و به دور از سخنان عامیانه کوچه و بازار میخواهد، از بهکاربردن برخی واژگان بیگانه یا پارسی، مخصوصاً واژههایی که برای پدیدههای امروزی ساخته شدهاند نمیپرهیزد. مثل واژهٔ «ترن» در بیت زیر: | |||
{{ب|'''میسود ترن سینه به هامون به دمی گرم'''|'''وارسته چو از بند گران، دیو گرفتار | {{شعر|نستعلیق|سبک= color:darkcyan}} | ||
{{ب|'''میسود ترن سینه به هامون به دمی گرم'''|'''وارسته چو از بند گران، دیو گرفتار<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۳۳}}</ref>'''}}{{پایان شعر}} | |||
ولی حتی با وجود | ولی حتی با وجود بهکارگیری این واژگان تازه، زبانِ شعر فریدون را کهنه مییابیم و بهگونهای ناهمگونی در آن برمیخوریم. کاربرد کلماتی مثل «ز»، «وز» و «ار» در کنار «سیگار»، «غمگسار»، «دژخیم» و «درام» از این گونه ناهگونیهاست.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۳۴}}</ref> | ||
====تکرار و اطناب==== | ====تکرار و اطناب==== | ||
از ویژگیهای اشعار وصفی اطناب است. | از ویژگیهای اشعار وصفی اطناب است. ازآنجاییکه شیوهٔ «تولَّلی» به اوصاف گرایش دارد با اطناب نیز در پیوند است. او گاه برای نشان دادن حالتی شعری بلند میپردازد. از نمونههای اطناب در اشعار او به پرشماری صفتها یا قیدها میتوان اشاره کرد که در مواردی با آمدن واژگان و صفات مترادف یا کمابیش هممعنی به حشو نزدیک میشود. گروهی از واژگان در بیشتر شعرهای او همواره تکرار میشوند؛ مثل: دور، گرم، سبک، فسون، غم، گناه...و عناصر طبیعت مثل: شب، غروب، ماه،مهتاب و باد... حتی اگر شعرها را جداگانه بررسی کنیم تکرار واژه یا واژگانی را چشمگیر مییابیم.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۳۷}}</ref>{{سخ}}با این وجود در کنار تکرارهای خستهکننده بیتهایی یافت میشود که شاهدی بر توانایی سخنوری در بهکارگیری اسلوبهای گوناگون سخن است و خودخواسته بودن تکرار در این نمونهها دریافت میشود.{{شعر|نستعلیق|سبک= color:orange}} | ||
{{ب|'''به خوشهخوشهٔ انگور تازه بنگر و بنگر'''|'''صفای چهرهٔ بر چهره برنشسته غباران''' | {{ب|'''به خوشهخوشهٔ انگور تازه بنگر و بنگر'''|'''صفای چهرهٔ بر چهره برنشسته غباران<ref name= ''اطناب''>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۴۱}}</ref>'''}}{{پایان شعر}} | ||
====صور خیال==== | ====صور خیال==== | ||
در وصفهای شاعرانهٔ | در وصفهای شاعرانهٔ «تولَّلی» تشبیه همواره نقشی پررنگ داشته است. او معتقد است که باید از تشبیهها دستپسود گذشتگان دوری کرد و به نو کردن تشبیه و یافتن همانندیهای تازه پرداخت. این نگرش را که در زمان خود گامی بود به سوی نوآوری، در ژرفنا همچنان زادهٔ نگاهی سنتی مییابیم. او نتوانست از وصف طبیعت بهرهای نمادپردازانه از آنگونه که در سمبولیسم اجتماعی [[نیما]] و [[اخوان]] هست، ببرد و شعر او در دورهٔ نخست، در همین اندازهٔ وصف طبیعت یا حالات واحساس فردی فروماند.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۴۰}}</ref> با اینهمه تشبیهات زیبای او را نباید نادیده گرفت. پرشمارترین گونه تشبیه در سرودههای تولَّلی تشبیه بلیغ است بهویژه در ترکیب اضافی، که این اضافههای تشبیهی گاه با همهٔ گرایش شاعر به نوگرایی، کهنه و تکراری هستند و این تشبیههای تکراری در دورهٔ دوم شاعری او بیشتر دیده میشود. تشبیهات کهن و دستپسود نیز انگشتشمار در شعر او دیده میشود.<ref name= ''اطناب''/> گرایش تولَّلی به طبیعت و پدیدههای طبیعی مانستههای تازهای را به شعر او داده که دستکم از دید واژگانی نو هستند. بهویژه آنگاه که پایهای عقلی به حسی تشبیه میشود، این گرایش به طبیعت، بر اثرگذاری تشبیه میافزاید. مانند تشبیه بیخوابی به هاله ماه:{{شعر|نستعلیق|سبک= color:darkred}} | ||
{{ب|'''بیخوابی شبانه مهآلود و نیمرنگ'''|'''میتافت همچو هاله ز رخسار مهوشت | {{ب|'''بیخوابی شبانه مهآلود و نیمرنگ'''|'''میتافت همچو هاله ز رخسار مهوشت<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۴۲}}</ref>'''}} | ||
{{پایان شعر}}در شعر تولَّلی استعاره کاربرد کمتری دارد؛ زیرا از سویی با اطنابی که در شیوهٔ شاعری اوست سازگار نیست و از همین روی او بکارگیری تشبیه را از استعاره که فروفشرده تشبیه است بیشتر میپسندد. از سوی دیگر گرایش به وصف صحنهها و حالتهای تازه و کمکاربرد یا حتی بیپیشینه نیازمند یافتن وجه شبههای تازه است. او از استعارههای فرسودهٔ سنتی رویگردان است.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۴۳}}</ref> بیشترین نمود استعاره در سرودههای توللَّی، در استعاره مکنیه با اضافهٔ استعاری است که در آنها نوآوری و تازگیای دیده نمیشود.<ref name= ''فیروزیان''>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۴۴}}</ref> | |||
====موسیقی درونی==== | ====موسیقی درونی==== | ||
آرایهپردازی به شیوهٔ پیشینیان از دید | آرایهپردازی به شیوهٔ پیشینیان از دید «تولَّلی»، ساختگی و ناخوشایند است و شاعر را از پرداختن به اندیشههای تازه و واژگان درخشان بازمیدارد؛ از اینرو او بیقیدی گوینده در به کاربردن صنایع بدیع را از ویژگیهای شاعر نوجوی میداند. تولَّلی این باور خود را بهخوبی پاس داشته و در سرودن شعر، خود را به تکلّف نینداخته است؛ اما با بهرهمندی از دیدگاهی زیباییشناسانه، هماهنگیهای بسیاری میان واژگان یافته و گونههای سجع را بیآنکه ساختگی باشند در سخن خود به کار برده است. او به آرایههای دشوارتر از گونهٔ جناس تام یا قلب بعض کمتر پرداخته است. واجآرایی هم در سرودههای تولَّلی گاه نمودی درخشان دارد.<ref name= ''فیروزیان''/>{{سخ}} | ||
تولَّلی سکته عروضی را کاستی کار شاعر میداند همواره سعی دارد از آن بپرهیزد. از همین روی در شعر او کاربرد تسکین، اشباع مکرر، دستکاری در ساختمان آوایی واژگان برای گنجیدن در وزن بسیار اندک است. او همچنین به هماهنگی پیام شعر با آهنگ و وزن آن اهمیت میدهد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۴۸}}</ref> | |||
====موسیقی کناری==== | ====موسیقی کناری==== | ||
«تولَّلی» از آوردن قافیه و ردیف دشوار میپرهیزد و این رویکرد را درست نمیداند. در شعرهای او همواره با قافیه و ردیف خوشآهنگ و طبیعی برمیخوریم و شاعر جز در چند نمونهٔ اندک، برای قافیهپردازی ناگزیر از بهکارگیری واژگان ناآشنا و دشوار نشده است. او گاهی به گزینش قافیههای هنری دست مییازد و واج یا هجاهایی به قافیه میافزاید. تولَّلی در غزلهای بلند و قصیده گاه بیآنکه خود را مکلف به ساختن قافیهٔ درونی در همهٔ بیتها بکند، از دو یا سه قافیهٔ درونی در برخی بیتهای شعر بهره جسته است.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= کهنهپرداز نو|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۵۰تا۲۵۱}}</ref> | |||
====شفیعی کدکنی میگوید==== | |||
====[[شفیعی کدکنی]] میگوید:==== | |||
====اشعار عاشقانهٔ | «تولَّلی» دربارهٔ زبان شعر عقیدهای خاص دارد؛ او شیفتهٔ مفردات و ترکیبات زیباست. کلمه برای او مجرد از بافت نحوی و بلاغی آن ارزش دارد. اگر به نامهایی که او برای دیوانهای خود برگزیده توجه کنیم عملاً به مبانی جمالشناسی او در حوزه شعر دست مییابیم. بهویژه وقتی این اسامی را با نام دیوانهای [[احمد شاملو|شاملو]]، که مجموعهای از کلمات در بافتهای خاص و بلاغتی ویژه هستند مقایسه کنیم میتوانیم نتیجه بگیریم که تولَّلی بیشتر اهل «فصاحت» است تا اهل «بلاغت».<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۱۹۶}}</ref> | ||
در شعر سنّتی ما، عاشق خاک راه و سگ درگاه معشوق است و طرفدار هرچه از دوست رسد نیکوست. موجودی حقیر و خواریپذیر که خشم و عتاب معشوق را به جان میخرد تا جایی که کار عاشق به عشق معنوی میکشد و معشوق تبدیل به معشوق ازلی میگردد و در هر دو مرحله کلمات و تعبیرات به حدی کلی است که میتواند از خاک تا افلاک را | |||
====اشعار عاشقانهٔ تولَّلی==== | |||
در شعر سنّتی ما، عاشق خاک راه و سگ درگاه معشوق است و طرفدار هرچه از دوست رسد نیکوست. موجودی حقیر و خواریپذیر که خشم و عتاب معشوق را به جان میخرد تا جایی که کار عاشق به عشق معنوی میکشد و معشوق تبدیل به معشوق ازلی میگردد و در هر دو مرحله کلمات و تعبیرات به حدی کلی است که میتواند از خاک تا افلاک را دربر بگیرد. «تولَّلی» در اشعار عاشقانهاش به خلاف گذشتگان، از توصیفات کلی تخیلی به جزئيات محسوس احیاناً ملموس میپردازد. نه اهل کلیگویی و خیالبافی است نه به عرفان کاری دارد و نه اهل عجز و نیاز عاشقانه و خریدار ناز معشوق است. با جسارت و خشونتی که ناشی از غرور و خودباوری مفرطانه است به سراغ معشوق میرود. فریدونِ عاشق گرگ خونآشام بیرحمی است و معشوقش گوسفند بیدستوپای مظلوم. هرچه نباشد فریدون خانزاده است و خونِ خانی در عروق او جریان دارد.<ref>{{یادکرد ژورنال|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= هر دو شیرازی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۲۱۰}}</ref> | |||
===بررسی چند اثر=== | ===بررسی چند اثر=== | ||
* '''رها''' در روزگار انتشارش برجستهترین دیوان شعر متجدد فارسی است که چندین قطعه از لطیفترین شعرهای غنایی آن سالها را در خود دارد و با همهٔ تحولاتی که شعر متجدد فارسی به خود دیده هنوز هم شعرهایی از نوع «مریم» و «کارون» در شمار زیباترین شعرهای غنایی عصر ماست.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شفیعی کدکنی|تاریخ= بهمنواسفند۱۳۹۰|عنوان= فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا|شماره= ۸۵|صفحات= ۱۹۵}}</ref> | |||
* '''[[التفاصیل]]'''، از شاهکارهای طنز فارسی که نوعی [[نقیضه]] و متأثر از «گلستان»، «مرزبان نامه»، «کلیلهودمنه»، «مقامات حمیدی» و برخی از داستانهای عامهپسند نظیر «اسکندرنامه» و «امیرارسلان» است، و نثری آمیخته به نظم دارد. چاپ اول «التفاصیل» در شیراز، ۱۳۲۴ و چاپ دوم آن در تهران، ۱۳۳۱ شامل ۷۶ قطعه بود. در سال۱۳۴۸ یکی از قطعات آن به نام «موریس» که در آن به رضاشاه طعنه زده بود حذف شد. توللَّی این کتاب را به [[رسول پرویزی]] تقدیم کرده است. | |||
* '''کاروان در شیوهٔ التفاصیل'''، اثری طنزآمیز شامل سه دفتر «بیداری»، «دوری از بردگان سرخ» و «هنگامهٔ نفت» که سبک آن مانند التفاصیل است با این تفاوت که نویسنده پیش از هر قطعه، مقدمهای با نثر جدی دربارهٔ ماجرایی تاریخی که آن قطعه به آن نظر دارد نوشته است. نسخههای چاپی کاروان نادر است. | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ||
* نوید شیراز | |||
* جاویدان | |||
* کانون تربیت | |||
==منبعشناسی== | ==منبعشناسی== | ||
=== | ===کتابها=== | ||
# '''شعلهٔ کبود''' (منتخب پنج دفتر شعر)،انتشارات سخن، چ.اول ۱۳۷۷، چ.دوم ۱۳۸۱ | |||
# '''فراز و فرود فریدون توللَّی''' نوشتهٔ صدرا ذوالریاستین شیرازی، انتشارات نوید شیراز، چ.اول ۱۳۸۶ | |||
# '''امید در کام ناامیدی''' نوشتهٔ مهدی پرهام، انتشارات نشر آبی، چ.اول ۱۳۸۳ | |||
# '''این بانگ دلاویز''' نوشتهٔ [[علی باباچاهی]]، انتشارات ثالث، چ.اول ۱۳۸۰ | |||
# '''شعر زمان ما''' نوشتهٔ فیض شریفی، انتشارات نگاه، چ.اول ۱۳۹۶ | |||
# '''نقد و بررسی آثار و احوال فریدون توللَّی''' نوشتهٔ شهناز عرش اکمل، انتشارات نوای کارآفرین، چ.اول ۱۳۹۴ | |||
# '''نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی''' نوشتهٔ محمدرضا تبریزی شیرازی، انتشارات آذین، چ.اول ۱۳۷۷، انتشارات جمهوری، چ.دوم ۱۳۸۹ | |||
===مقالات=== | |||
# '''فریدون توللَّی'''، نوشتهٔغلامحسین متین | |||
# '''یادبودهایی از فریدون توللَّی'''، نوشتهٔ پرویز خائفی | |||
# '''فریدون توللَّی در آینده'''، نوشتهٔ ایرج افشار | |||
# '''شاعران گزیدهٔ معاصر؛ استاد فریدون تولَّلی'''، نوشتهٔ مرتضی کامران | |||
# '''از لابلای نامههای فریدون تولَّلی''' | |||
# '''حرف و سخنهایی در باب فریدون تولَّلی'''، نوشتهٔ زینالدین محمود واصفی | |||
# '''من و ترجمه اسپانیایی اشعار فریدون تولَّلی'''، نوشتهٔ فریدون جم | |||
# '''ضمیمهٔ ادبی؛ فریدون تولَّلی را باید از نو شناخت'''، نوشتهٔ پرویز خائفی | |||
# '''معانی، تصاویر و تعابیر مرگ در اشعار سهراب سپهری و فریدون تولَّلی'''، نوشتهٔ نورالله نوروزی داوودخانی | |||
# '''من المعرة الی شیراز؛ أثر أبی العلاء المعری فی الشاعر الفارسی المعاصر فریدون تولَّلی'''، نوشتهٔ حیدر خضری | |||
# '''نقش ایدئولوژی در ساخت و گزینش استعارهٔمفهومی مرگ در اشعار احمد شاملو و فریدون تولَّلی ار منظر نظریهٔگفتمانی استعاره'''،نوشتهٔ ابراهیم رضاپور.<ref name=''انسانی''>{{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان= فریدون تولَّلی}}</ref> | |||
==نوا، نما، نگاه== | ==نوا، نما، نگاه== | ||
=== | ===شرححال و آثار تولَّلی در دایرةالمعارف بریتانیکا<ref name=''قرشی''/>=== | ||
<gallery widths="170px" heights="180px" perrow="4"> | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۱-۲۴-1 (2).png| | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۱-۳۱-1 (2).png| | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۱-۳۹-1 (2).png| | |||
پرونده:Golbon.png| | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۱-۴۹-1 (2).png| | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۱-۵۵-1 (2).png| | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۲-۰۰-1 (2).png| | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۲-۱۴-۰۲-۰۷-1 (2).png| | |||
</gallery> | |||
===کتابهای تولَّلی=== | |||
<gallery widths="170px" heights="180px" perrow="4"> | |||
پرونده:Nafe.jpg|<center></center> | |||
پرونده:Poye.jpg|<center></center> | |||
پرونده:shegerf-1-.jpg|<center></center> | |||
</gallery> | |||
===اسناد مرتبط=== | |||
<gallery widths="170px" heights="180px" perrow="4"> | |||
پرونده:Screenshot ۲۰۱۹-۰۹-۱۵-۱۹-۲۳-۴۲ (2).png|<center></center> | |||
</gallery> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۲۵۷: | خط ۳۷۶: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= تبریزی شیرازی|نام= محمدرضا|عنوان= نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی|سال= ۱۳۷۷|ناشر= آذین|مکان= تهران|شابک= ۹۶۴-۹۰۶۶۹-۲-۶}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= شعبانی|نام۱= احمد|نام خانوادگی۲= شفیعی کدکنی|نام۲= محمدرضا|نام خانوادگی۳= سعیدی سیرجانی|نام۳= علیاکبر|عنوان= سالشمار فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا(ویژهنامه فریدون تولَّلی)|مکان= تهران|شماره= ۸۵|سال= ۱۳۹۰}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= یوسفی|نام= غلامحسن|عنوان= چشمهٔ روشن: دیداری با شاعران|سال= ۱۳۸۸|ناشر= علمی|مکان= تهران|شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۵۵۲۴-۳۹-۳}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= توللَّی|نام= فریدون|عنوان= بازگشت|سال= ۱۳۶۹|ناشر= نوید شیراز|مکان= شیراز}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= شریفی|نام= محمد|عنوان= فرهنگ ادبیات فارسی معاصر|سال= ۱۳۹۵|ناشر= نشر نو|مکان= تهران|شابک= ۹۷۸-۶۰۰-۷۴۳۹-۹۹-۹}} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://olama-orafa.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%8E%D9%88%D9%8E%D9%84%D9%91%D9%8E%D9%84%DB%8C%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B4-%DB%B1%DB%B2%DB%B9%DB%B8/|عنوان= زندگینامهٔ فریدون تولَّلی شاعر و طنزنویس معاصر|ناشر= علما و عرفا|تاریخ بازدید= ۱۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://wikifeqh.ir/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86_%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C#foot1|عنوان= فریدون تولَّلی|ناشر= ویکیفقه|تاریخ بازدید= ۲۸مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.google.com/amp/s/www.khabaronline.ir/amp/450344/|عنوان= شعر فریدون تولَّلی در ستایش امام رضا(ع)|ناشر= خبر آنلاین|تاریخ انتشار= شهریور۱۳۹۴|تاریخ بازدید= ۱۹شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://shaparakdaily.ir/shaparak/News.aspx?NID=125784|عنوان= یادداشتی از سید عمادالدین قرشی|ناشر= شاپرک|تاریخ انتشار= مرداد۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۲۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://ostadvshgerd.persianblog.ir/y01b4waKMktnn4WwWW0p-%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان= مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی|ناشر= پرشین بلاگ|تاریخ بازدید= ۱۱شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120326161146-4024-112.pdf|عنوان= شاعران گزیده معاصر: فریدون تولَّلی|ناشر= پرتال جامع علومانسانی|تاریخ بازدید= ۱۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://shereno.com/post-18207.html|عنوان= فریدون تولَّلی شاعری که اسم دخترش را «[[نیما]]» گذاشت|ناشر= شعر نو|تاریخ انتشار= خرداد۱۳۹۲|تاریخ بازدید= ۱۲شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ketab.ir/BookList.aspx|عنوان= آثار تولَّلی|ناشر= خانه کتاب|تاریخ بازدید= ۲۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان= فریدون تولَّلی|ناشر= پرتال جامع علومانسانی|تاریخ بازدید= ۲۳شهریور۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ion.ir/news/475138/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%A8-%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%B2-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%87%D8%A7|عنوان= عواقب ستیز با نیما و نیماییها|ناشر= ایران آنلاین|تاریخ بازدید= ۳۰شهریور۱۳۹۸}} | |||
[[رده:زادگان ۱۲۹۸]] | |||
[[رده:اهالی فارس]] | |||
[[رده:شاعران مرد]] | |||
[[رده:شاعران طنزپرداز]] | |||
[[رده:غزلسُرایان نوین مرد]] | |||
[[رده:درگذشتگان ۱۳۶۴]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۴
فریدون تولَّلی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شاعر و طنزپرداز |
زادروز | ۱۲۹۸خورشیدی شیراز |
پدر و مادر | جلال تولَّلی |
مرگ | ۹خرداد۱۳۶۴ شیراز |
ملیت | ایرانی |
علت مرگ | بیماری قلبی |
جایگاه خاکسپاری | حافظیه شیراز |
لقب | ابوالقرطاس ذوذنبی |
بنیانگذار | شعر نو تغزّلی، رواجدهندهٔ چهارپاره |
پیشه | باستانشناس |
کتابها | التفاصیل و کاروان در شیوهٔ التفاصیل |
دیوان سرودهها | رها، نافه، پویه، بازگشت، شگرف، کابوس |
تخلص | فریدون |
همسر(ها) | مهیندخت فربود |
فرزندان | نیما، رها و فریبا |
مدرک تحصیلی | لیسانس باستانشناسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
استاد | مهدی حمیدی شیرازی |
دلیل سرشناسی | انتشار مقالات و قطعات طنزآمیز التفاصیل |
اثرگذاشته بر | نادر نادرپور، ه.ا.سایه، فروغ فرخزاد،نصرت رحمانی و حسن هنرمندی |
اثرپذیرفته از | مهدی حمیدی شیرازی، نیما یوشیج، بهاءالدین پازارگاد و محمدجواد تربتی |
فریدون تولَّلی شاعری نوپرداز و طنزپرداز بود که پایهگذار نوعی خاص از طنز سیاسی در ادبیات نوین ایران بهشمار میرود.[۱]
تولَّلی را بنیانگذار شعر نو تغزّلی و رواجدهندهٔ چهارپاره نیز میشناسند و جایگاهی رفیع در طنز معاصر برای او قائلاند.[۲] اشعارش را بیشتر در قالبهای قصیده، غزل، و چهارپاره سروده و بسیاری از شعرها و نوشتههایش به زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی، انگلیسی، عربی، ترکی و اردو ترجمه و در سراسر جهان، منتشر شده است.[۳] از میان تمام شاعرانی که خاک هنرپرور شیراز به جامعهٔ ادبی ایران شناسانده است، فریدون تولَّلی جزء چهرههایی است که نقش پررنگی در بلندآوازه ساختن شعر و ادب این شهر دارد.[۴]
پا به نوجوانی نگذاشته بود که زبان به شعر و شاعری گشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد در دبیرستان شاگرد مهدی حمیدی شیرازی بود و در انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی مدرسه شرکت میکرد.[۵] فریدون را نخستین دانشآموختهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران دانستهاند. تولَّلی آثار و تألیفهایی نیز در زمینهٔ باستانشناسی دارد که نه چندان پرشمار است و نه چندان پرمایه. مهمترین پیوند تولَّلی با باستانشناسی و تشکیلات میراث فرهنگی، تلاش او در جهت جلوگیری از غارت و حیفومیل آثار باستانی است.[۶]
بعضی تولَّلی را پیشوای شعر مرگ میدانند علت آنهم تکرار اندوه، ناامیدی، خستگی و بوی مرگی است که در جای جای اشعارش به چشم میخورد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
فریدون از همان سنین جوانی و روزهای پرتنش شهریور۱۳۲۰ وارد دنیای سیاست شد و با نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و قطعات طنزآمیز التفاصیل، قلمش را در دفاع و مخالفت از احزاب، افراد و حوادث سیاسی به کار گرفت. قطعات طنزآمیز التفاصیل که در چند روزنامه منتشر میشد منجر به شهرت و محبوبیّت فریدون در بین مردم و اهالی ادبیات شد. وی در جریان کودتا ۲۸مرداد و حوادث ناگواری که برایش رقم خورد از سیاست کناره گرفت و در کتابخانه دانشگاه شیراز مشغول به کار شد.[۷] و به یاد سالهای از دسترفتهٔ جوانی به سرودن اشعاری روی آورد که مضامینش بیشتر عشقهای گناهآلود و کامجوییهای جسمانی بود. تولَّلیِ جوان با انتشار کتاب «التفاصیل» و دیوان «رها» جایگاه مطلوبی در فضای ادبی کشور بهویژه شیراز کسب کرده بود ولی انتشار آثار بعدی که چنگی به دل نمیزدند و جایگاه ادبیاش را تنزیل میدادند رفتهرفته از شهرت و محبوبیتش کاست و موجبات فراموشیاش را فراهم کرد.[۸]
فریدون با خواندن «افسانه» نیما به شعر نو گرایید و چند شعر در این قالب سرود ولی چندی بعد به مخالفت با نوگرایان پرداخت و شیوه قدما را در شعر ارجح دانست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد با انتشار نافه تا حدودی از موضع نوگرایانه خود در زمینهٔ شعر عقبنشینی کرد و سرانجام با انتشار پویه به جبهه سنتگرایان یا شاعران نوقدمایی پیوست و با انتشار شگرف یکسره به قالبهای سنتی روی آورد.[۹]
اینجا بود که پیروان نیما یکسره به او تاختند و بهقول شفیعی کدکنی با سانتیمانتال خواندن شعر او و در مرگش نیز با سکوتی خود خواسته به نوعی از او انتقام گرفتند و تنها یکی دو نفر محدود دربارهٔ او دست به قلم بردند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
از میان یادها
نام دخترش را «نیما» گذاشت!
آشنایی با نیما سبب شد تا فریدون در شعر، به شیوهٔ جدید گرایش پیدا کند و به یکی از پیشروان آن تبدیل شود. او شعر «پشیمانی» را با الهام از شعر «ویلیام باتلر ییتس» در وزن «افسانه» سرود و در دوره دوم مجله سخن شعر «مریم» را چاپ کرد که ظاهراً نخستین اثر او در قالب نو بود و جنبه سیاسی و اجتماعی هم نداشت.[۱۰] فریدون زمانی بهاندازهای پیرو و شیفتهٔ نیما بود که نام اولین دخترش را «نیما» گذاشت؛ ولی بعدها تغییر عقیده داد و به مخالفت با فرم آزاد نیمایی پرداخت.[۱۱]
مهین هم شعر میگفت
سال نو
همسر تو
همسر بی جفت و امید
زار و گریان و غمین
بر مزار تو نهاده است سرش
یاد آرد به زمانی که تو میبودی و او
شاد و خندان به سر سفرهٔ عید
با دلی پر ز امید
میکشد، آه...
کجاست؟
یارمن، همسر من، عشق ز جان برتر من
...[۱۲]
آن سابقه و این شعر؟!
فریدون در دههٔ آخر عمرش، قصیدهای با عنوان «خاکبوس» در مدح «امام رضا(ع)» سرود؛ که با توجه به اینکه وی اغلب از مظاهر دینی و مذهبی مینالید و میانهٔ خوبی هم با عالمان و زاهدان نداشت، مایه تعجب و شگفتی بسیاری شد.
به دیده سرمه کند خاکِ آستانِ رضا را | دلی که مرکب همت کند سمندِ قضا را | |
بزرگوار امامی که فیضِ رحمتِ عامش | به زیرِ چترِ عنایت گرفته شاه و گدا را [۱۳] |
هدایت هم با او همعقیده بود
از سفر شوش به تهران بازگشته بود. در جایی هدایت را میبیند. سخن از شعر نو پیش میآید. قطعات باستانشناس و دخمه را برای صادق میخواند. بینهایت خوشش میآید و میگوید: شعر امروز باید چنین باشد که ضمن تازگی آدمی را از ادب فارسی به دیاری غریب و ناآشنا و زبانی بیگانه نمیبرد و آغاز دوستی ما همین دو شعر بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مدح اسدالله علم
در سال ۱۳۴۴ که وضع جسمانی و مالی خوبی نداشت از جانب «اسدالله علم»، مشاور دانشگاه شیراز شد و به پاسداری از کمک علم، قطعهٔ «میر بتان» را در مدح او سرود از اینرو با انتقاد شدید برخی از اهل قلم روبهرو شد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه «تولَّلی» در مقدمهٔ یکی از کتابهایش سپاسنامهای برای علم نوشته و او را «امیر» خطاب کرده. قطعهٔ شعر «میربتان» نیز در مدح علم سروده شده است.
...که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
در جریان کودتای ۲۸مرداد «فریدون» فراری و آواره شد و خانهاش به تاراج رفت. آنهم در دیار هنرپرور شیراز و به دست عدهای از شیرازیها که زمانی با انتشار هر قطعهٔ طنزآمیز «التفاصیل» در جراید شیراز هزاران بهبه و چهچه سر میداده و داغ دل پرخونشان را از عمال ستمکار و مردمفریب میستاندند. این ضربهٔ کاری و تحمّلناپذیر، نخستین ضربهای بود که به روح حساس مردِ شاعر وارد شد. او شاعر بود و خیلی هم شاعر بود و استقبال عمومی مردم از طبع و قلمش را پشتوانهٔ قدرت معنوی خود میپنداشت؛ اما وقتی شاهد هجوم همین جماعت به خانه و کاشانهاش شد با هراس و حیرت تن به فرار و پناهندگی در ایل قشقایی داد و سپس به تهران گریخت و پس از فرونشستن امواج فتنهها به سر کار و زندگی خود برگشت.[۱۴] توللَّی پس از کودتا و شکست مصدق، سرخورده شد روحیه آزرده و ناامید او در شعر «اندرز سوختگان» بهخوبی منعکس است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
کوخنشینی
در جریان کودتای ۲۸مرداد و فرار و آوارگی در تهران، بیکاری و وضع بد اقتصادی، نامهای به پدرش نوشت و تقاضای مبلغ مختصری کرد تا وسیلهٔ نقلیهٔ ارزان قیمتی تهیه کند؛ جواب پدر مأیوس کننده بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
واپسین روز فریدون از زبان مهین
«فریدون روز واپسین گفت مرا از اتاق بیرون ببر و چنین کردم. در زیر درخت کهن و قدیمی افرا که فریدون آن را بسیار دوست میداشت بر مبلی تکیه زد و از من خواست که در کنارش بنشینم و چنین کردم. سرش را بر دستم گذاشت و گفت لحظات آخر است و درست لحظاتی بعد احساس تنگی نفس شدید کرد. اکسیژن آوردم؛ اما سودی نبخشید و نام خدای بر زبان آورد و سرش بر دستم سست شد و این همانگونه بود که میخواست. فریدون رفت و همه چیز برای من تمام شد».خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
انتقام نیما
« | شفیعی کدکنی در رابطه با درگذشت «تولَّلی» میگوید:
|
» |
شعر سنگ قبرش را خودش سرود
در یکی از نامههایش به پرویز خائفی مینویسد: شعر تازهای ساختهام که برایم دلچسب است و قرار است بر سنگ قبرم نقش شود:خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
- عمری به عبث راندم و هر نقش دلاویز
- بیپرده چو دریافتمش، نقش خطا بود
- جز مزگ که یکتا در زندان حیات است
- باقی همه دیوارهٔ دروازهنما بود
زندگی و یادگار
دور گردون روزگار[۱۶]
- ۱۲۹۸': ولادت در شیراز.
- ۱۳۰۴: فوت مادر و آغاز تحصیلات ابتدایی در دبستان نمازی.
- ۱۳۱۶: طی تحصیلات ابتدایی و ادامه تحصیلات متوسطه در دبیرستان سلطانی؛ آشنایی با مهدی حمیدی شیرازی و تاثیرپذیری ادبی از او.
- ۱۳۱۷: آغاز تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ باستانشناسی در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران.
- ۱۳۱۸: عضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی و آغاز کار ادبی با خواندن قطعات فکاهی در جلسات انجمن؛ مرگ آقاجلال شیرازی و خودکشی فرزند دیگر وی، برادر فریدون تولَّلی.
- ۱۳۱۹: سرایش قطعهٔ «پشیمانی» در وزن و آهنگ «افسانه» با الهام از یکی از اشعار W.B.Yeats
- ۱۳۲۰: اخذ لیسانس و بازگشت به شیراز و استخدام در ادارهٔ فرهنگ فارس در بخش باستانشناسی؛ در شهریورماه، مقارن با تغییر دولت و نشر روزنامهٔ «فروردین»، شاعر به چاپ قطعاتی با نام «التفاصیل» همّت آورد.در آذرماه سال مزبور روزنامهٔ «فروردین» توقیف شد.
- ۱۳۲۲: همکاری با روزنامهٔ «اقیانوس»؛ چاپ قطعات «التفاصیل» با نام صاحب التفاصیل در ستون فرائدالادب ادامه یافت؛ چاپ قطعات «التفاصیل» در روزنامهٔ «خورشید ایران» در تهران جریان وسیعتری را در عامهٔ مردم برانگیخت؛ نشر روزنامهٔ «سروش» بهجای روزنامهٔ «فروردین» و همکاری تولَّلی در زمینهٔ نشر قطعات و ترجمهٔ بخشی از «سفزنامهٔ کنت دوسرسی، سفیر فرانسه» در روزنامهٔ مذکور؛ در همین ایّام شاعر قطعهٔ «خطاب به ملت ایران» را سرود؛ در بهمن ماه همین سال «جمعیت آزادگان فارس» نضج یافت و ضمن فعالیت مستمر و هماهنگ «جمعیت آزادگان فارس» در مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملی ایران سعی در تبلیغ و انتخاب بهاءالدین پازارگاد شیراز نمود. شکست پازارگاد شاعر را بهطور فراگیر به سیاست آورد و همو به شیوهٔ انتخابات و وکلای منتخب به افشاگری مکتوب پرداخت؛ ازدواج با «مهیندخت فربود».
- ۱۳۲۳: به «بستک لار» تبعید شد سپس به تهران گریخت و بعد به شیراز بازگشت؛ در آذرماه همین سال شاخهٔ شیراز حزب توده تشکیل شد. و برخی از بنیانگذاران «جمعیت آزادگان فارس» به هسته مرکزی این حزب پیوستند؛ چاپ رسالهٔ «عنعنیه یا مشت و مال سید» در اعتراض به شیوه سیاسی «سیدضیاءالدین طباطبایی»؛ تولد دخترش «نیما» نخستین فرزندش؛ آشنایی با «ف» و سرودن چند شعر از سر حسن او.
- ۱۳۲۴: وسعت گرفتن فعالیت حزب توده در ایران و ادامهٔ همکاری شاعر با این حزب در زادگاهش؛ سرایش قطعات «مریم» و «فردای انقلاب» و چاپ کتاب «التفاصیل»؛ برخورد شخصی شدید شاعر با «ناصرخان قشقایی».
- ۱۳۲۵: احیای فعالیتهای «احمد قوام» به منظور تخلیه آذربایجان از قوای ارتش شوروی و تشکیل حزب دموکرات به رهبری همو. در همین باب مبارزهٔ قلمی تولَّلی با «قوام»، با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» شدت یافت؛ ولادت فرزند دیگرش و انتقال به ادارهٔ کل باستانشناسی تهران و مأموریت نظارت بر کاوشهای فارس تحت ریاست پروفسور «گریشمن»؛ سرایش قطعهٔ «باستانشناس» باتوجهبه اندیشه شعر نیما یوشیج.
- ۱۳۲۶: اختلاف در کادر رهبری حزب تودهٔ ایران و انشعاب فریدون تولَّلی و جلال آلاحمد و رسول پرویزی و خلیل ملکی از این حزب؛ سرایش قطعهٔ «گلبانگ بند» پس از کنارهجویی.
- ۱۳۲۷: آغاز انتشار جریدهٔ «شرق میانه» به امتیاز «مهدی پرهام» و همکاری تولَّلی در هیأت تحریریهٔ روزنامهٔ مذکور؛ در پاییز با تعطیل «شرق میانه» انشعابیون مجلهٔ ماهانهٔ «اندیشه نو» را به طبع آوردند که تولَّلی از اعضاء تحریریهٔ آن بود.
- ۱۳۲۸: انتقال اداری تولَّلی از تهران به شیراز در ادارهٔ کل فرهنگ فارس.
- ۱۳۲۹: همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز». سویهٔ اصلی قلم شاعر در جهت قطع منافع انگلستان و ملی شدن صنعت نفت ایران بود؛ چاپ مجموعهٔ «رها» در آذرماه.
- ۱۳۳۰: ادامهٔ همکاری با روزنامهٔ «صدای شیراز» و حمایت از آرمانهای ملی مردم ایران؛ طبع مقالهٔ «مقایسهٔ پاسارگاد و شوش» در کتاب «پاسارگاد یا قدیمترین پایتخت شاهنشاهی ایران» به اهتمام «علی سامی»؛ ولادت واپسین فرزند شاعر.
- ۱۳۳۱: چاپ کتاب «کاروان در شیوهٔ التفاصیل» در فروردینماه و چاپ مجدد «التفاصیل» در خرداد با حذف مقدمهٔ «جعفر پیشهوری» و نظرات روزنامهٔ رهبر؛چاپ اوراقی از سوی ا.ع از اعضای حزب برادران برعلیه تولَّلی در شیراز؛ در دی ماه «کانون دانش پارس» با عضویت تولَّلی بنیاد مییابد.
- ۱۳۳۲: کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ تأثیر ژرفی بر اندیشهٔ روانی و زندگی داخلی او مینهد؛ غارت خانهٔ شاعر در پناهندگی به ایل قشقایی از باب مصنویت جانی و انتقال اداری به تهران از نخستین نتایج پدیدهٔ سیاسی مذکور است؛ تغییر ابعاد فکری در شعر تولَّلی با سرایش قطعهٔ «ملعون» شکفته میشود.
- ۱۳۳۳: تجدید چاپ مجموعهٔ «رها»
- ۱۳۳۵: ادامهٔ اندیشهٔ یأس از اوضاع نابهنگام سیاسی و اجتماعی در فکر شاعر و تأثیر تفکّر مذکور بر آثار ادبی او.
- ۱۳۳۸: انتقال مجدد به شیراز.
- ۱۳۳۹: سرایش قطعهٔ معروف «دلقکان» و جهتگیری اجتماعی مجدد شاعر.
- ۱۳۴۰: مبارزهٔ قلمی تولَّلی با عوامل فراماسونری در شیراز.
- ۱۳۴۱: چاپ مجموعهٔ شعر «نافه» به همراه مقدمهای موسوم به «مقدمهای از شناخت شعر» در تهران.
- ۱۳۴۴: در بهار کسالت جسمی شاعر و سپس رنجش از ادارهٔ باستانشناسی؛ ضمن انتقال از ادارهٔ کل فرهنگ فارس به سمت مشاور دانشگاه شیراز، مجموعهای بسیط از غزلیّات و قصاید خود را میسراید؛ طربناک (مهر۱۳۴۴) قو، شهر شب (آبان۱۳۴۴) مرگ پیوند (آذر۱۳۴۴).
- ۱۳۴۵: چاپ مجوعهٔ «پویه» در شیراز. این کتاب به همسرش تقدیم شده است.
- ۱۳۴۷: خطابهٔ شعر زمانناپذیر در دانشگاه شیراز.
- ۱۳۴۸: چاپ «التفاصیل» حاوی ۷۵ قطعه و توضیحاتی از مصنف در مورد هر قطعه.
- ۱۳۵۳: چاپ مجموعهٔ «شگرف» در تهران.
- ۱۳۵۴: شاعر آثاری از خود در مجلهٔ یغما و راهنمای کتاب چاپ کرد؛ در نیمهٔ دوم سال با سکتهٔ خفیف و ناتوانی سمت چپ بدن برای مدتی مواجه شد.
- ۱۳۵۵: سکتهٔ مجدد.
- ۱۳۵۹: چاپ شعر «محکمه» در مجلهٔ آینده.
- ۱۳۶۱تا۱۳۶۳: بستری کامل در اقامتگاهش در شیراز.
- ۱۳۶۴: وفات فریدون تولَّلی در نهم خرداد و تدفین در شمال غربی باغ حافظیه شیراز.
کودکی و نوجوانی
فریدون در سال۱۲۹۸ در شیراز متولد شد. والیدنش از تیرهٔ تولَّلی طایفهٔ عملهٔ قشقایی بودند،خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه که در گذشتههای دور از زندگی ایلی گسسته و در شیراز ساکن شده بودند.[۱۷] پدرش، «جلال خان» به خدمت دیوانی اشتغال داشت، از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و از اعیان و اشراف شیراز به حساب میآمد.[۱۸] فریدون کودکی بااستعداد و خوشقریحه و تیزهوش و سرکش بود و مربیان خود را بهستوه آورده بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تولَّلی در شش سالگی مادرش را از دست داد. و به همراه تنها خواهرش شرایط سختی را از سر گذراند. فقدان مادرش که شاعره بود سبب شد که او به رماتیسم قلبی مبتلا شود.[۱۹] شاید بتوان این واقعهٔ دردناک را از عوامل موثر در غلیان احساسات و به جوشوخروش آمدن طبع او در مواجهه با زندگی فردی و اجتماعی دانست. او در سرزمین شعرخیز و ادبپرور شیراز بالید و در یازده سالگی زبان به شعر و شاعری گشود.[۲۰]
وی نخست در خانه و باغ وسیع پدر که دور از شهر بود به معلّم سپرده شد و مقدمات تحصیلات ابتدایی را در خانه آموخت سپس به دبستان نمازی رفت و سال آخر را در آنجا گذراند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد در دبیرستان رشتهٔ ادبیات را انتخاب کرد و در مدرسهٔ سلطانیه فرصتی یافت تا از محضر بهاءالدین پازارگاد و مهدی حمیدی شیرازی بهره گیرد.[۲۱] و در انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی مدرسه که در شکوفایی طبع و قلم فریدون بسیار تاثیرگذار بود شرکت کند.
جوانی و پیری
پس از پایان دبیرستان برای ادامه تحصیل به تهران رفت. در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی تحصیل کرد. در سال۱۳۱۸ با واقعه تلخ مرگ پدر و خودکشی برادرش مواجه شد. در همین سال بهعضویت انجمن سخنرانی دانشسرای عالی درآمد و در جلسات انجمن اشعار و نمونه قطعات فکاهیاش را میخواند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد فریدون پس از اخذ لیسانس در سال۱۳۲۰ به شیراز بازگشت و در ادارهٔ فرهنگ فارس در امور باستانشناسی مشغول به کار شد.[۲۲] او تا مرداد۱۳۳۲ مدتی رئیس ادارهٔ باستانشناسی استان فارس بود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه آخرین سالهای عمر خدمتی تولَّلی به عنوان «مشاور فرهنگی» در دانشگاه شیراز گذشت.[۲۳] فریدون پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد. تا ۱۳۲۲ نوشتههای طنزآمیزی با نام «التفاصیل» دربارهٔ مسائل سیاسی و اجتماعی به تقلید از سبک قدما در روزنامههای مختلف به چاپ رساند که یکی از آنها موجب توقیف روزنامهٔ «فروردین» شد و بجای آن روزنامهٔ «سروش» انتشار یافت. تولَّلی در آنجا و در روزنامههای «اوقیانوس» در شیراز و «خورشید ایران» در تهران قطعات التفاصیل را چاپ میکرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه فریدون با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسوی را به فارسی ترجمه کرده است.[۲۴] او با موسیقی نیز سروکار داشت؛ مدتها شاگرد صبا بود و پیانو و ویولن نیز مینواخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در سال۱۳۲۲ با خانم شاعری به نام «مهین دخت فربود» ازدواج کرد. از وی سه دختر با نامهای «نیما»، «رها» و «فریبا» باقی مانده که هر سه اکنون در خارج از کشور زندگی میکنند. پس از کودتا و شکست مصدق سرخورده شد و از فعالیتهای سیاسی دست شست و بعد از بازنشستگی به کار هنر سرگرم بود. و سرودهها و حکایات طنزآمیز و مقالات سیاسی خود را در روزنامهٔ «بهار ایران» چاپ شیراز و مجلات «یغما»، «آینده»، «راهنمای کتاب»، «وحید» و «سپید و سیاه» منتشر میکرد. تولَّلی چند سال آخر عمر خود را، به علت سکتههای پیدرپی، و بیماری قلبی، بستری و زمینگیر بود و همسر باوفا و فداکارش پرستاری و مراقبت از او را برعهده داشت، تا سرانجام در روز پنجشنبه ۹خرداد۱۳۶۴ جان به جانآفرین تسلیم کرد. و در حافظیهٔ شیراز در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.[۲۵] مدخلی درخصوص شرححال و آثار علمی و ادبیاش در دایرةالمعارف «بریتانیکا» ثبت است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیت و اندیشه
فریدون در ورای ذوق و احساس شاعرانه سرشار خود، طبیعتی مقاوم و سرسخت داشت، و در مقابل هر چیزی که با فکر و روحش سازگار نبود، مردانه میایستاد. این شهامت فطری از همان دوران نوجوانی، در وی مشهود بود و هرگز در مقابل زور و قلدری و خودکامگی قد خم نکرد و در برابر ظلم تسلیم نشد.[۲۶]
زمینهٔ فعالیت
باستانشناسی فریدون
«تولَّلی» به محض اتمام تحصیلاتش دررشتهٔ باستان شناسی در وزارت فرهنگ استخدام شد. مدتی در «شوش» با همکاری پروفسور «گیریشمن» به مطالعات و تحقیقات باستانشناسسی مشغول بود. سپس به فارس آمد و با ارائهٔ شیوههای ابداعی، و نوآوریهایی در زمینهٔ مسائل باستانشناسی، به کاوشها و حفاریهای این رشته، روشی علمی بخشید. در «نقش رستم»، «تخت جمشید»، «تپههای شهرستان فسا» و «پاسارگاد» به کار پرداخت، و یکی دیگر از ابعاد وجودی خویش را که همانا روشن ساختن تمدّن ایران در دورهٔ «هخامنشیان» بود به منصهٔ ظهور و بروز رساند. علاوهبر این بسیاری از بناهای تاریخی شیراز را مرمّت کرد. کار بزرگ دیگری که تولَّلی در این بُعد از زندگی خود انجام داد، رسوا کردن سوداگران آثار تمدّن و فرهنگ ایران زمین بود. او طی مقالهای با عنوان «شبیخونی که به گنجینههای باستانی زدهاند» نشان داد که چگونه میراثهای فرهنگی و هنری نیاکان ما توسط مزدوران داخلی استعمار، و جاسوسان خارجی، در پوشش نام «شرقشناس» به موزههای اروپا انتقال یافته است.[۲۷] او تا سال۱۳۴۴ در فارس به امور باستانشناسی اشتغال داشت.[۲۸]
شاعرِ باستانشناس یا باستانشناسِ شاعر!
«فریدون تولَّلی» هرچند در دانشگاه باستان شناسی خوانده بود و وی را نخستین دانشآموختهٔ باستانشناسی دانشگاه تهران نیز دانستهاند، اما نوشتههای تحقیقی وی در حدّی نیست که بتوان او را پژوهشگر،باستانشناس لقب داد. آثار و تالیفات تولَّلی در زمینهٔ باستان شناسی نه چندان پرشمار است و نه چندان پرمایه. کارهای او در این زمینه، در مقام مقایسه با کارهای کسانی چون «علی سامی» و «محمدتقی مصطفوی» که در اصل باستانشناس نبودند و در دانشگاه باستانشناسی نخوانده بودند تقریباً بهحساب نمیآید. اهمیت تولَّلی در باستانشناسی و تشکیلات میزاث فرهنگی را نباید در کارهای تحقیقی و کاوشهای باستانشناسانه جست، بلکه شاید مهمترین پیوند او با باستانشناسی را تلاش وی به منظور جلوگیری از حیف و میل آثار باستانی کشور و حفظ مواریث فرهنگی ایران دانست.
در زمانی که آثار باستانی کشور بهراحتی غارت میشد و دلّالان عتیقه، دست در دست جیرهخواران دولتی و اربابان قدرت در نقاط مختلف کشور حفاریهای تجاری و غیرقانونی انجام میدادند و کسی را جرئت مبارزه با آنها نبود، تولَّلی تا سرحدّ توان با زبان و قلم به مبارزه پرداخت و با انتشار مقالاتی این وضع آشفته را برای افکار عمومی ملت آشکار نمود تا جایی که دستگاههای مسئول مملکتی بهناچار به این وضع نامطلوب و آشفته رسیدگی کردند.[۲۹]
در جستوجوی مشعل تاریک مردگان
فریدون همانگونه که به هنر شاعری خود دلبستگی داشت شیفتهٔ کاوشهای علمی و فعالیتهای باستانشناسی نیز بود و با دقّت و جدیت در این زمینه فعالیت میکرد. یافتن هر پارهسنگ یا شکستهسفال و تندیس و سنگنبشته را کشف بخشی از گذشتههای فراموش شدهٔ در کام زمین مدفون شده و توشهای برای آیندهٔ این مرز و بوم میدانست. برای او کار حفاری و امور مربوط به شناخت ادوار پیشین، همان شور و احساس آفرینش هنری را داشت.[۳۰]
شاید بتوان گفت علت تکرّر پرداختن به مرگ و مضمون آن در اشعار تولَّلی تاحدی نتیجهٔ غیرمستقیم سالها سروکار داشتنِ شاعر با آثار فرسودهٔ دیرینهسالِ بازمانده از مردگان است. همین دلبستگی و پیشینه است که باعث میشود علاوه بر شعر باستانشناس-که بخصوص در باب مرگ است- برخی دیگر از آثار تولَّلی نظیر «اندوه شامگاه»، «دخمهٔ راز»، «کوی مردگان» و «درّهٔ مرگ» رنگی از این زمینهٔ ذهنی را به خود بگیرند.[۳۱]
مرگِ ساکتِ گورکنِ قلعهٔ ویران
در واژگان غنی و زبان شعری توانا و آفرینندهٔ تولَّلی کلماتی مثل «سکوت، مرگ، بوم، مرده، تابوت، گور، گورکن، غار، دخمه، معبد، کتیبه، سرداب، بیغوله، مغاک، قلعهٔ ویران» بارها دیده میشود که این خصیصه بیگمان حکایت از کاوشِ شاعر در فضای آثار باستانی دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سعدیست که گویا شده در شعر فریدون
«تولَّلی» تنها از مرگ سخن نمیگوید اشعار غنایی او چنان گرم و شورانگیز است که گویا فریدون هرگز جز به برخورداری از جمال و عشق و کام و مستی به چیز دیگری نیندیشیده است. در اینگونه اشعار شاعریست گرفتار عشق زمینی و سطحی، که از جاذبههای وسوسهخیز عشق با مضمونها و تعبیرات نو شعر میآفریند و تخیلی چنان خوشپرواز و زبانی چنان پرتوان و خلاق دارد که گاه باید پذیرفت «سعدیست که گویا شده در شعر فریدون».
اندیشیدن به مرگ و فناپذیری و شیفتگی بیکران و عریان و پایانناپذیر به زیبایی ظاهری، دو جلوه متفاوت از سخن فریدون است. پرویز خائفی، از دوستان تولَّلی در اینباره میگوید: «شاید بتوان گفت در منطق فکری و جوهر ذهنی او و اصولا در کیفیت برداشتهای او از حیات، مرگ را به صورت جزئی لاینفک از کلیت آفرینش دوست میدارد و برآن است همانگونه که هستی را برای آفرینش زیباییهای هنر پذیرفته و لمس کرده است نیستی را در بطن هستی حس کند و درک نماید و از این جهت توصیف مرگ را توجیهی عقلانی از حتمیتی قابل قبول میداند و واقعیت نیستی را چون ضرورت هستی قابل ستایش میانگارد و آن را گریزگاهی برای پرسشهای فلسفی خود و سرانجام حیرت حافظانه میخواهد و میجوید.»[۳۲]
دیگر مضامین شعر تولَّلی
اوصاف او از مظاهر طبیعت، انتقادات اجتماعی و سیاسی، دلسوزی بر طبقات محروم جامعه، تحلیل احوال درونی، آزردگی از نامردیها که از آن به زخم نهان تعبیر میکرد و اندیشه در هستی و نیستی، دیگر موضوعاتی است که تولَّلی در آثار منظوم و منثورش به آن ها پرداخته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
روزنامهنگاری
«تولَّلی» نویسندهای پرکار بود. مقالههای او در روزنامههای «فروردین»، «سروش»، «اقیانوس»، «دنا» و «بهار ایران» در شیراز؛ «شرق میانه» و «ایران ما» در تهران منتشر میشد. تمام مقالهها و اشعار روزنامهٔ «صدای شیراز» از سال۱۳۲۸ تا ۲۸مرداد۱۳۳۲ به قلم اوست. علاوهبر اینها، اشعار و نوشتههای او در مجلات یغما، سخن، راهنمای کتاب، وحید، خاطرات وحید و مجلات دیگر تهران درج شده است.[۳۳]
از نگاه دیگران
محمدتقی بهار
باری دیگر در افق ادب و هنر شیراز ستارهای در کار دمیدن است که امیدوارم روزی خورشید تابناک شود.[۳۴]
شفیعی کدکنی
ای کاش «تولَّلی» در همین حد از آراء شعری و نمونههای آفرینش باقی میماند؛ اما او چندی پس از انتشار «نافه» دیوان دیگری به نام «پویه» نشر داد که یکباره مایهٔ حیرت همگان همهٔ دوستداران او شد. مجموعهای از غزلهای توخالی سراسر لفاظی «حشری» که هر آدم متوسطالاستعدادی هفتهای یک دیوان از آنگونه میتواند قالب بزند و چاپ کند.[۳۵]
شمس لنگرودی
به اعتقاد شمس: « تولَّلی» بعد از «رها» عملاً کار مهمی نمیکند. در کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ خانهاش را در شیراز آتش میزنند و او پس از مدتی مخفی بودن به تهران میگریزد و در فضای سرد و غمآور و باورنکردنی آن سالها پس از آنهمه آزادی و گرما سرگردان میماند؛ روزبهروز نومیدتر و تنهاتر و درونگراتر میشود و در سال۱۳۴۱ با انتشار گزیدهٔ اشعاری به نام نافه نظراً و عملاً از موضع ترقیخواهانه و مدرنیست شعر عقب نشسته، به سنتگرایان نزدیک میشود و در سالهای۱۳۴۵ تا ۱۳۵۳ با انتشار دیوانهای غزل و قصیده با نامهای پویه و شگرف، رسماً به مرتجعترین جناحهای شعر زبان فارسی میپیوندد و کتابش را به یکی از مرتجع ترین آدمهای حکومتی به نام اسدالله علم، که زمانی نخست وزیر ایران بود و تولَّلی آنهمه علیه همردیفان او التفاصیل نوشته بود، تقدیم میکند. در همین روزگار است که به نیما یوشیج نیز سخت میتازد».[۳۶]
مهدی فیروزیان
بیشک «تولَّلی» در جنبش نوگرایی روزگار خود اثری پررنگ داشته است؛ اما از دگرگونی و نوشدن همهسویهای که دلخواه نیماییها بود چه در فرم و چه در محتوا بازماند و حتی نتوانست همان راه نوگرایی را که خود آغازگر آن بود همچون کسانی که از او اثر پذیرفتند پی بگیرد. نوگرایی او با همهٔ اثرگذاری، ژرفای چندانی نداشت؛ زیرا او نتوانست بسیاری از دیدگاههای کهنه را به کناری نهد. تولَّلی با همان دیدگاه پیشینیان و پاسداشت بسیاری از ارزشهای آنان به وصف طبیعت یا حالهای درونی پرداخت. اما با وجود همهٔ این کاستیها نمیتوان زیباییها و سخنآراییهای او را نادیده گرفت و به فراموشی سپردن زودهنگام یاد این شاعر را توجیه کرد.[۳۷]بهنظر میرسد در ایران زدوبندها و پیوندهای دوستانه و دشمنانه نقش پررنگی در چند و چون برخورد با هنرمندان دارد و میتواند باعث ماندگاری یا میرایی آنان شود.[۳۸]
نادر نادرپور
«تولَّلی» از نیما تأثیر پذیرفته، اما این تأثیر تنها در علاقه به تازهجویی و بیزاری از تقلید و تکرار خلاصه میشود. او از بدعتها و تجارب نیمایی در اشکال و اوزان فارسی کم استفاده کرده است. تنها در چند شعر است که از مصراعهای نامتساوی استفاده کرده است و در باقی اشعارش مصراعهای متساوی را در قالب «چهارپاره» بر اشکال دیگر ترجیح داده است. شعر تولَّلی «نفسانی» و کلامش «پرطمطراق» است. در شعر گستاخ و رازگشا است و دلبستهٔ زیبایی و شکوه آن. او در کلیترین و عمومیترین مضامین حالات خصوصی را به صراحت توصیف میکند و میخواهد که الفاظش خوشتراش و پرطمطراق از کار درآید. تولَّلی دائماً غرق در جهان درونی خویش است و جز به آن توجه ندارد و یا کمتر توجه دارد، اولاً به ناچار با کلمات محدودی سروکار پیدا میکند و ثانیاً میکوشد که ترکیب این کلمات را هرچه زیباتر از کار درآورد؛ زیرا میل دارد که آنچه از خود به دیگران میدهد حتما مطبوع باشد.[۳۹]
غلامحسین یوسفی
مرگ در شعر «تولَّلی» نتیجه غیرمستقیم پیشهٔ باستانشناسی اوست. اشعار عاشقانهٔ این شاعر با شعر «سعدی» قابل قیاس است و گروهی از شاعران شیوهٔ تغزّلیِ نو، بخصوص از سال ۱۳۳۲ش به بعد، اینگونه مضامین اشعار وی را سرمشق قرار دادند، چنانکه از لحاظ محتوای غنایی و عاشقانه، میتوان او را بنیانگذار شعر نو تغزّلی دانست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ورود به عالم سیاست
نخستین ورود «تولَّلی» به عرصهٔ سیاست در بهمن۱۳۲۲ بود. زمانی که بههمراه «جعفر ابطحی»، «رسول پرویزی»، «مهدی پرهام»، «حسن امداد»، «محمد باهری» و «مهدی حمیدی شیرازی» جمعیّت آزادگان فارس را شکل داد. این جمعیّت در نخستین گام خود وارد مبارزات انتخاباتی دورهٔ پانزدهم مجلس شورای ملّی شد. که علیرغم تبلیغات گسترده جهت انتخاب «بهاءالدین پازارگاد» با شکست مواجه شد.[۴۰]
تبعید به بستک لار
«تولَّلی» با افشاگری های خود علیه شیوهٔ انتخاباتی نمایندگان راه یافته به مجلس، به طور جدی وارد سیاست شد. همین افشاگری ها باعث شد تا در اوایل سال۱۳۲۳ به «بستک لار» تبعید شود. اما مدتی بعد به تهران گریخت و سپس به شیراز بازگشت.[۴۱]
المنة لله که از این شعبده جستیم!
حزب توده در دهم مهرماه۱۳۲۰ تأسیس شد. این حزب را کسانی پایهگذاری کردند که عملاً از لحاظ فکر و اندیشه، عقیده و آرمان، خط مشی سیاسی و اجتماعی و تضاد طبقاتی هیچ گونه تجانسی با یکدیگر نداشتند.[۴۲] «تولَّلی» پس از جریان تبعید به لار و گریختن به تهران و سپس بازگشت به شیراز با توجه به اصول بهظاهر مترقّی حزب و رسالتی که در آن زمان برای خویش احساس میکرد عضویت در آن حزب را پذیرفت. شش سال تمام در فارس، منطقه نفوذ امپریالیسم انگلستان، با استبداد داخلی و استعمار خارجی به مبارزه پرداخت و کارگزاران داخلی آن را رسوا کرد؛ اما بهتدریج متوجه شد که گردانندگان ردهبالای حزب و مطبوعات وابسته به آن راه و روش حزب توده را به جهتی گرایش میدهند که حزب کمونیست شوروی به آنها دیکته میکنند و هرچه زمان میگذشت این جریان بیشتر آشکار میشد.[۴۳] وقتی ماهیت حزب توده بر تولَّلی و دیگر روشنفکران مستقل هویدا شد و انتقادات صریح، جدی، تند و کوبنده از کادر مرکزی حزب آغاز شد، چون تعزیهگردانان حزب نتوانستند در مقابل اعتراضات و افشاگریهای عناصر مستقل، پاسخ مستدل و منطقی بدهند سرانجام «خلیل ملکی» که از اعضای گروه پنجاهوسه نفر و پایهگذاری حزب و متفکران بنام سیاسی و اجتماعی و مبارزان ضداستعماری بود، اعلامیه انشعاب را صادر کرد و فریدون تولَّلی جزء اولین کسانی بود که این اعلامیه را امضا کرد.[۴۴] و بههمراه جلال آلاحمد، انور خامهای، رسول پرویزی و خلیل ملکی از حزب توده جدا شد. تولَّلی با چاپ «بردگان سرخ» به نکوهش حزب توده پرداخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نقش تولَّلی در ملیشدن صنعت نفت
ازآنجاکه نهضت ملیشدن صنعت نفت نهضتی بود اصیل و مردمی که سرانجام پوزهٔ امپریالیسم انگلستان و آمریکا را به خاک مالید و شاه و دربار و عوامل مزدور و جیرهخوار اجانب را رسوا کرد «فریدون تولَّلی» از همان آغاز با این نهضت ملی همراه شد و در روزنامهٔ «صدای شیراز» با مقالات تند و آتشین خود از آرمانهای ملی و وطنی و حقوق اجتماعی مردم میهن خویش دفاع کرد. مقامهٔ «نفت» یکی دیگر از مقامات بجاماندنی از اوست که یادگار آن دوران است:
- «...و نفت بر وزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و بر جای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلبات ماتم از رخسار نوعروس شب برگیرند و تیرگیها زائل دارند و شعلهٔ نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع بنا شد...»[۴۵]
مخالفتهای سیاسی
قوامالسّلطنه
«قوامالسّلطنه» در دورهٔ نخستوزیری خود به منظور مقابله با حزب توده و بازگرداندن آذربایجان به پیکر میهن و جلوگیری از انتزاع سایر مناطق ایران، از جمله کردستان که اعلام خودمختاری کرده بود، در تاریخ هشتم تیرماه ۱۳۲۵ حزب دموکرات ایران را تأسیس کرد. رهبری کل حزب را خود «قوام» عهدهدار بود. «فریدون تولَّلی» در دو مقامهٔ «قوامالسلطنه» و «عباس شاهنده» دپاانداز حزب دموکرات و عنصر فاسد و خیانت پیشهای که بعدا از غلامان حلقهبهگوش شاه و مدیر روزنامهٔ «فرمان» و جاسوس سرویسهای اطلاعاتی غرب گردید علیه قوام و حزب او به مبارزه پرداخت.
«...در مکائدالرجال خواجه حسین ورّاج مسطور است که قوامالدین عمر نفت باز ریایی را به پرورش «افعی» رغبتی تام و شهوتی مالاکلام بود که از جهت تربیت معارک فساد و مدارک عناد کسان به مدائن فرستاد و صندوقها بدیشان سپرد تا افاعی هر بلد به مساعی فراوان گرد آورند و گسیل دارالخلافه کنند...»
تا نپنداری که در افسونگری بیمایهام | مارها آوردهام از هر دیاری رنگرنگ | |
مار زنگی، مارجنگی، مار سرخ جعفری | گرزه مار عینکی، بیعرضه مار بیشرنگ | |
مار زیبا چون عروسی دلنشین در حجلهگاه | مار سرکش چون دلیری خشمگین هنگام جنگ | |
مار غران چون پلنگی جسته از زنجیر دام | مار پران چون رها از شصت صیادان خدنگ | |
مار زخمی، در پی فرصت که خیزد بر حریف | مار اخمی، اخمها درهم دل از اندیشه سنگ | |
مار افیونی ز خاطر برده سودای ستیز | مار بنگی، مهربان گردیده از تاثیر بنگ | |
مر مرا پروای این ماران کجا باشد که من | اوستادی چیرهدستم در همه نیرنگ و رنگ | |
هان به خویش آیید و رخشان قدرت من بنگرید | تا دراین مجلس به رقص آرم همه ماران به زنگ |
همچنین زمانیکه «قوام السلطنه» با حیلهگریها و نیرنگهای سیاسی توانست با ائتلاف حزب توده، حزب ایران و حزب دموکرات در تاریخ ۱۰مرداد۱۳۲۵ کابینه چهارم خود را تشکیل دهد و خود به عنوان نخستوزیر، سرپرستی وزارتخانههای خارجه و کشور و رهبری کل حزب دموکرات را بهعهده بگیرد،[۴۶] تولَّلی با چاپ قطعهٔ «ذیمقراط» و «اشرافی» مبارزهٔ قلمیاش را با دولت قوام بهاوج رساند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد در جریان استعفای مصدق در ۲۶تیرماه۱۳۳۱ و انتخاب قوامالسّلطنه برای نخستوزیری برای ششمین بار و انتشار اعلامیهٔ شدیداللحن و توهینآمیز او به ملت ایران، دکتر مصدق و نهضت ملی با انتشار بیانیهای ملت را به مقاومت و مقابله با دربار تشجیع کردند و سرانجام دراثر پایداری دلیرانه ملّت که منجر به قیام خونین ۳۰تیر۱۳۳۱ شد ستاره دولت قوام به افول و خاموشی گرایید. مصدق با پشتیبانی ملت و مجلس دوبارهٔ نخستوزیر و آیتالله کاشانی رئیس مجلس شورای ملی شد.
فریدون تولَّلی مقامهای تحت عنوان «کابینه» منتشر میکند و وجه تمایز کابینه صالحه «دکتر مصدق» و کابینهٔ مفسده «قوامالسلطنه» را بهزیبایی رقم میزند.
سیدضیاءالدین طباطبایی
سیدضیاءالدین طباطبایی نیز از قلم معترض و تندوتیز «تولَّلی» درامان نمیماند. تولَّلی با نگارش مقامات «عرّاده»، «حلقه»، «فلاخن»، «بخارا» طباطبایی را در دورهٔ دوم فعالیت سیاسیاش پس از شهریور۱۳۲۰ و مراجعتش از فلسطین، مخاطب خاص خود قرار داده و زخم دل ملت ایران را تا اندازهای التیام میبخشد.[۴۷] او همچنین رسالهٔ «عنعنیه» یا «مشت ومال سید» را در مقابل عنعنات ملی سیدضیاءالدین طباطبایی نوشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مبارزهٔ تولَّلی با کارگزاران استعمار و عناصر ارتجاعی
لبهٔ تیز حملهٔ «تولَّلی» در مقامهٔ «رقص شرقی» که دههٔ چهل در روزنامهٔ «شرقی» بهچاپ رساند، متوجه «قوامالملک» و «شرقی» است؛ چراکه آن کارگزار استعمارگر همواره از پشتیبانیِ این عنصر ارتجاعی برخوردار بود. مقامهٔ «حرامیان ابیرود»، روشنگر نابسامانی و ازهمگسیختگی و فقدان امنیتی است که در استانداریِ قوامالملک، فارس و فارسی را به فنا و نابودی محکوم میساخت. مقامهٔ هزلآلودِ «باشگاه» تصویر گویا و تکاندهندهای است از محلی به نام باشگاه سعدی که جاسوسان خارجی و ایادی داخلی آنها و اَشراف دیوسیرت با تجاهر به فسق از هیچ گونه زشتکاری و فساد اخلاقی در شیراز، مهد دانش و دین و فرهنگوتمدن، فروگذار نمیکردند.[۴۸]
نه به آن شوری شور و نه به این بینمکی
حوادث مرتبط با کودتای ۲۸مرداد برای «تولَّلی» نوعی سرخوردگی اجتماعی به دنبال داشت که موجب شد فریدون، که سالهای پرشور جوانیاش را فدای مسائل سیاسی و عشق وطن کرده و همواره سنگ هموطن جورکشیده را به سینه کوفته، از سیاست کنارگیری کند و در شعرهایش به غرایز سرکوفته میدان دهد و سرِ پیری به هوسهای جوانی روی آورد. بیراه نیست اگر بگوییم فریدون اهل افراط است؛ چه زمانیکه علیه ظلم و جور قلمفرسایی میکند چه در لباس شاعرِ عاشقپیشه.[۴۹]
تأثیرگذاری
«تولَّلی» پیش از آنکه با نیما و پیروان او سر ستیز داشته باشد روزگاری پیشرو و پرچمدار نوآوری بود و بر شاعران پس از خود اثری بیچونوچرا نهاد. برای نمونه در چهاپارهسرایی رمانتیک و تغزّلی نو با مایههایی از عشق و شکست و اندوه و نومیدی شاعرانی چون نادر نادرپور، ه.ا.سایه، فروغ فرخزاد،نصرت رحمانی، حسن هنرمندی و ... به پیروی از تولَّلی پرداختند. احمد شاملو نیز به اثرپذیری از تولَّلی در روزگار جوانی اعتراف کرده و البته آن را تاثیری «مخرب» خوانده است؛ زیرا همه این شاعران در سالهای بعد به گونهای راه خود را از تولَّلی جدا کرده و بهشیوههای نوتر گراییدهاند.[۵۰] میتوان گفت بهجز پرویز ناتل خانلری و گلچین گیلانی و نیما، همهٔاستعدادهای برجستهای که در سالهای بعد از شهریور۱۳۲۰ به جریان تحوّل شعر پارسی پیوستهاند، کموبیش، مستقیم و غیرمستقیم، تحت تأثیر تولَّلی بودهاند.[۵۱]
مخالفت با نیما
تولَّلی «نیما» را در حد «افسانه» قبول داشت و معتقد بود که نیما بعداً قالب افسانه را ترک کرده و مصرعهایی کوتاه و بلند و پُرابهام ساخته است. او در مقدمهٔ دومین مجموعهشعرش، نافه از نیما و بسیاری از نوپردازان دورهٔ خود انتقاد کرده و نوپردازان راستین را کسانی دانسته است که به بزرگان گذشتهٔ ادب فارسی احترام میگذارند و از سرودن شعر بیوزن و لجاجت با قافیه میپرهیزند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
علت شهرت
پیشاهنگ شعرِ نو
شفیعی کدکنی میگوید: فرض کنیم سرایندهٔ مجموعه «رها» و «التفاصیل» در همان کودتای۱۳۳۲ کشته شده یا به مرگ طبیعی درگذشته است؛ در این صورت «تولَّلی» آن جوان پرشور سیواندسالهٔ ناآرام است که مورخان ادبیات قرن حاضر به هیچ روی نمیتوانند پایگاه او را بهعنوان یک پیشاهنگ «شعر نو» انکار کنند و تأثیر شگفتآور التفاصیل او را در محافل اجتماعی و سیاسی و ادبیِ آن سالها از یاد ببرند. فریدون در این مرحله از عمر خود، سرآمد همهٔ افراد نسل خود بوده است و بر مجموعهٔ شاعران نسل بعد از خود، بیهیچ استثنایی، تأثیرگذار.[۵۲]
آثار و کتابشناسی
کارنامهٔ تولَّلی
مجموعهاشعار
- «رها» (شیراز۱۳۲۹ و تهران۱۳۳۰)
- «نافه» (تهران۱۳۲۹)
- «پویه» (شیراز۱۳۴۵)
- «شگرف» (تهران۱۳۵۳)
- «بازگشت» (شیراز۱۳۶۹)
- «کابوس» (شیراز۱۳۸۶)
کتاب
- «التفاصیل» (شیراز چ.اول،۱۳۲۴ چ.دوم،۱۳۳۱ و چ.سوم،۱۳۴۸)
- «کاروان در شیوهٔ التفاصیل»
- «عجائب القضائب» کتاب طنزی که هرگز چاپ نشد.
از «تولَّلی» چند ترجمه از داستانهای فرانسوی، مقالههایی دربارهٔ باستانشناسی، شعر، فرهنگ وادب عامه و نقد برخی کتابهای شعر در نشریات بهچاپ رسیده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سبک و لحن و ویژگی آثار
شعرِ فریدون عمدتا شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است؛ با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبندهٔ خوشآهنگ، که با بیان شاعرانهٔ احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید.[۵۳]
شاعری «تولَّلی» دو بخش دارد:
گرایش به نوگرایی و ساخت ترکیبات تازه در شیوهٔ رمانتیک، با سرودن چهارپاره یا دوبیتی پیوسته در «رها» و «نافه».
بازگشت به شعر کهن و سرودن غزل، قصیده یا غزلهای قصیدهگونه، قطعه و گاه مثنوی که اندکاندک با «پویه» آغاز شد و در «شگرف» و سپس «بازگشت» به اوج خود رسید.[۵۴]
زبان شعر
«تولَّلی» نه کاربرد واژگان کهنه و از یادرفته را در شعر میپسندد و نه راه یافتن واژگان ساده و پیشپاافتادهٔ امروزی را. در اشعار او کمتر به واژگان فراموششدهٔ کهن برمیخوریم. او هرچند زبان شعر را شستهورفته و به دور از سخنان عامیانه کوچه و بازار میخواهد، از بهکاربردن برخی واژگان بیگانه یا پارسی، مخصوصاً واژههایی که برای پدیدههای امروزی ساخته شدهاند نمیپرهیزد. مثل واژهٔ «ترن» در بیت زیر:
میسود ترن سینه به هامون به دمی گرم | وارسته چو از بند گران، دیو گرفتار[۵۵] |
ولی حتی با وجود بهکارگیری این واژگان تازه، زبانِ شعر فریدون را کهنه مییابیم و بهگونهای ناهمگونی در آن برمیخوریم. کاربرد کلماتی مثل «ز»، «وز» و «ار» در کنار «سیگار»، «غمگسار»، «دژخیم» و «درام» از این گونه ناهگونیهاست.[۵۶]
تکرار و اطناب
از ویژگیهای اشعار وصفی اطناب است. ازآنجاییکه شیوهٔ «تولَّلی» به اوصاف گرایش دارد با اطناب نیز در پیوند است. او گاه برای نشان دادن حالتی شعری بلند میپردازد. از نمونههای اطناب در اشعار او به پرشماری صفتها یا قیدها میتوان اشاره کرد که در مواردی با آمدن واژگان و صفات مترادف یا کمابیش هممعنی به حشو نزدیک میشود. گروهی از واژگان در بیشتر شعرهای او همواره تکرار میشوند؛ مثل: دور، گرم، سبک، فسون، غم، گناه...و عناصر طبیعت مثل: شب، غروب، ماه،مهتاب و باد... حتی اگر شعرها را جداگانه بررسی کنیم تکرار واژه یا واژگانی را چشمگیر مییابیم.[۵۷]
با این وجود در کنار تکرارهای خستهکننده بیتهایی یافت میشود که شاهدی بر توانایی سخنوری در بهکارگیری اسلوبهای گوناگون سخن است و خودخواسته بودن تکرار در این نمونهها دریافت میشود.
به خوشهخوشهٔ انگور تازه بنگر و بنگر | صفای چهرهٔ بر چهره برنشسته غباران[۵۸] |
صور خیال
در وصفهای شاعرانهٔ «تولَّلی» تشبیه همواره نقشی پررنگ داشته است. او معتقد است که باید از تشبیهها دستپسود گذشتگان دوری کرد و به نو کردن تشبیه و یافتن همانندیهای تازه پرداخت. این نگرش را که در زمان خود گامی بود به سوی نوآوری، در ژرفنا همچنان زادهٔ نگاهی سنتی مییابیم. او نتوانست از وصف طبیعت بهرهای نمادپردازانه از آنگونه که در سمبولیسم اجتماعی نیما و اخوان هست، ببرد و شعر او در دورهٔ نخست، در همین اندازهٔ وصف طبیعت یا حالات واحساس فردی فروماند.[۵۹] با اینهمه تشبیهات زیبای او را نباید نادیده گرفت. پرشمارترین گونه تشبیه در سرودههای تولَّلی تشبیه بلیغ است بهویژه در ترکیب اضافی، که این اضافههای تشبیهی گاه با همهٔ گرایش شاعر به نوگرایی، کهنه و تکراری هستند و این تشبیههای تکراری در دورهٔ دوم شاعری او بیشتر دیده میشود. تشبیهات کهن و دستپسود نیز انگشتشمار در شعر او دیده میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد گرایش تولَّلی به طبیعت و پدیدههای طبیعی مانستههای تازهای را به شعر او داده که دستکم از دید واژگانی نو هستند. بهویژه آنگاه که پایهای عقلی به حسی تشبیه میشود، این گرایش به طبیعت، بر اثرگذاری تشبیه میافزاید. مانند تشبیه بیخوابی به هاله ماه:
بیخوابی شبانه مهآلود و نیمرنگ | میتافت همچو هاله ز رخسار مهوشت[۶۰] |
در شعر تولَّلی استعاره کاربرد کمتری دارد؛ زیرا از سویی با اطنابی که در شیوهٔ شاعری اوست سازگار نیست و از همین روی او بکارگیری تشبیه را از استعاره که فروفشرده تشبیه است بیشتر میپسندد. از سوی دیگر گرایش به وصف صحنهها و حالتهای تازه و کمکاربرد یا حتی بیپیشینه نیازمند یافتن وجه شبههای تازه است. او از استعارههای فرسودهٔ سنتی رویگردان است.[۶۱] بیشترین نمود استعاره در سرودههای توللَّی، در استعاره مکنیه با اضافهٔ استعاری است که در آنها نوآوری و تازگیای دیده نمیشود.[۶۲]
موسیقی درونی
آرایهپردازی به شیوهٔ پیشینیان از دید «تولَّلی»، ساختگی و ناخوشایند است و شاعر را از پرداختن به اندیشههای تازه و واژگان درخشان بازمیدارد؛ از اینرو او بیقیدی گوینده در به کاربردن صنایع بدیع را از ویژگیهای شاعر نوجوی میداند. تولَّلی این باور خود را بهخوبی پاس داشته و در سرودن شعر، خود را به تکلّف نینداخته است؛ اما با بهرهمندی از دیدگاهی زیباییشناسانه، هماهنگیهای بسیاری میان واژگان یافته و گونههای سجع را بیآنکه ساختگی باشند در سخن خود به کار برده است. او به آرایههای دشوارتر از گونهٔ جناس تام یا قلب بعض کمتر پرداخته است. واجآرایی هم در سرودههای تولَّلی گاه نمودی درخشان دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تولَّلی سکته عروضی را کاستی کار شاعر میداند همواره سعی دارد از آن بپرهیزد. از همین روی در شعر او کاربرد تسکین، اشباع مکرر، دستکاری در ساختمان آوایی واژگان برای گنجیدن در وزن بسیار اندک است. او همچنین به هماهنگی پیام شعر با آهنگ و وزن آن اهمیت میدهد.[۶۳]
موسیقی کناری
«تولَّلی» از آوردن قافیه و ردیف دشوار میپرهیزد و این رویکرد را درست نمیداند. در شعرهای او همواره با قافیه و ردیف خوشآهنگ و طبیعی برمیخوریم و شاعر جز در چند نمونهٔ اندک، برای قافیهپردازی ناگزیر از بهکارگیری واژگان ناآشنا و دشوار نشده است. او گاهی به گزینش قافیههای هنری دست مییازد و واج یا هجاهایی به قافیه میافزاید. تولَّلی در غزلهای بلند و قصیده گاه بیآنکه خود را مکلف به ساختن قافیهٔ درونی در همهٔ بیتها بکند، از دو یا سه قافیهٔ درونی در برخی بیتهای شعر بهره جسته است.[۶۴]
شفیعی کدکنی میگوید:
«تولَّلی» دربارهٔ زبان شعر عقیدهای خاص دارد؛ او شیفتهٔ مفردات و ترکیبات زیباست. کلمه برای او مجرد از بافت نحوی و بلاغی آن ارزش دارد. اگر به نامهایی که او برای دیوانهای خود برگزیده توجه کنیم عملاً به مبانی جمالشناسی او در حوزه شعر دست مییابیم. بهویژه وقتی این اسامی را با نام دیوانهای شاملو، که مجموعهای از کلمات در بافتهای خاص و بلاغتی ویژه هستند مقایسه کنیم میتوانیم نتیجه بگیریم که تولَّلی بیشتر اهل «فصاحت» است تا اهل «بلاغت».[۶۵]
اشعار عاشقانهٔ تولَّلی
در شعر سنّتی ما، عاشق خاک راه و سگ درگاه معشوق است و طرفدار هرچه از دوست رسد نیکوست. موجودی حقیر و خواریپذیر که خشم و عتاب معشوق را به جان میخرد تا جایی که کار عاشق به عشق معنوی میکشد و معشوق تبدیل به معشوق ازلی میگردد و در هر دو مرحله کلمات و تعبیرات به حدی کلی است که میتواند از خاک تا افلاک را دربر بگیرد. «تولَّلی» در اشعار عاشقانهاش به خلاف گذشتگان، از توصیفات کلی تخیلی به جزئيات محسوس احیاناً ملموس میپردازد. نه اهل کلیگویی و خیالبافی است نه به عرفان کاری دارد و نه اهل عجز و نیاز عاشقانه و خریدار ناز معشوق است. با جسارت و خشونتی که ناشی از غرور و خودباوری مفرطانه است به سراغ معشوق میرود. فریدونِ عاشق گرگ خونآشام بیرحمی است و معشوقش گوسفند بیدستوپای مظلوم. هرچه نباشد فریدون خانزاده است و خونِ خانی در عروق او جریان دارد.[۶۶]
بررسی چند اثر
- رها در روزگار انتشارش برجستهترین دیوان شعر متجدد فارسی است که چندین قطعه از لطیفترین شعرهای غنایی آن سالها را در خود دارد و با همهٔ تحولاتی که شعر متجدد فارسی به خود دیده هنوز هم شعرهایی از نوع «مریم» و «کارون» در شمار زیباترین شعرهای غنایی عصر ماست.[۶۷]
- التفاصیل، از شاهکارهای طنز فارسی که نوعی نقیضه و متأثر از «گلستان»، «مرزبان نامه»، «کلیلهودمنه»، «مقامات حمیدی» و برخی از داستانهای عامهپسند نظیر «اسکندرنامه» و «امیرارسلان» است، و نثری آمیخته به نظم دارد. چاپ اول «التفاصیل» در شیراز، ۱۳۲۴ و چاپ دوم آن در تهران، ۱۳۳۱ شامل ۷۶ قطعه بود. در سال۱۳۴۸ یکی از قطعات آن به نام «موریس» که در آن به رضاشاه طعنه زده بود حذف شد. توللَّی این کتاب را به رسول پرویزی تقدیم کرده است.
- کاروان در شیوهٔ التفاصیل، اثری طنزآمیز شامل سه دفتر «بیداری»، «دوری از بردگان سرخ» و «هنگامهٔ نفت» که سبک آن مانند التفاصیل است با این تفاوت که نویسنده پیش از هر قطعه، مقدمهای با نثر جدی دربارهٔ ماجرایی تاریخی که آن قطعه به آن نظر دارد نوشته است. نسخههای چاپی کاروان نادر است.
ناشرانی که با او کار کردهاند
- نوید شیراز
- جاویدان
- کانون تربیت
منبعشناسی
کتابها
- شعلهٔ کبود (منتخب پنج دفتر شعر)،انتشارات سخن، چ.اول ۱۳۷۷، چ.دوم ۱۳۸۱
- فراز و فرود فریدون توللَّی نوشتهٔ صدرا ذوالریاستین شیرازی، انتشارات نوید شیراز، چ.اول ۱۳۸۶
- امید در کام ناامیدی نوشتهٔ مهدی پرهام، انتشارات نشر آبی، چ.اول ۱۳۸۳
- این بانگ دلاویز نوشتهٔ علی باباچاهی، انتشارات ثالث، چ.اول ۱۳۸۰
- شعر زمان ما نوشتهٔ فیض شریفی، انتشارات نگاه، چ.اول ۱۳۹۶
- نقد و بررسی آثار و احوال فریدون توللَّی نوشتهٔ شهناز عرش اکمل، انتشارات نوای کارآفرین، چ.اول ۱۳۹۴
- نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی نوشتهٔ محمدرضا تبریزی شیرازی، انتشارات آذین، چ.اول ۱۳۷۷، انتشارات جمهوری، چ.دوم ۱۳۸۹
مقالات
- فریدون توللَّی، نوشتهٔغلامحسین متین
- یادبودهایی از فریدون توللَّی، نوشتهٔ پرویز خائفی
- فریدون توللَّی در آینده، نوشتهٔ ایرج افشار
- شاعران گزیدهٔ معاصر؛ استاد فریدون تولَّلی، نوشتهٔ مرتضی کامران
- از لابلای نامههای فریدون تولَّلی
- حرف و سخنهایی در باب فریدون تولَّلی، نوشتهٔ زینالدین محمود واصفی
- من و ترجمه اسپانیایی اشعار فریدون تولَّلی، نوشتهٔ فریدون جم
- ضمیمهٔ ادبی؛ فریدون تولَّلی را باید از نو شناخت، نوشتهٔ پرویز خائفی
- معانی، تصاویر و تعابیر مرگ در اشعار سهراب سپهری و فریدون تولَّلی، نوشتهٔ نورالله نوروزی داوودخانی
- من المعرة الی شیراز؛ أثر أبی العلاء المعری فی الشاعر الفارسی المعاصر فریدون تولَّلی، نوشتهٔ حیدر خضری
- نقش ایدئولوژی در ساخت و گزینش استعارهٔمفهومی مرگ در اشعار احمد شاملو و فریدون تولَّلی ار منظر نظریهٔگفتمانی استعاره،نوشتهٔ ابراهیم رضاپور.[۶۸]
نوا، نما، نگاه
شرححال و آثار تولَّلی در دایرةالمعارف بریتانیکاخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کتابهای تولَّلی
اسناد مرتبط
پانویس
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی معاصر، ۲۷۴.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون توللَّی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۳۲.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۲۹.
- ↑ «تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ «پارههای باستانشناسی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۵۷۷تا۵۷۹.
- ↑ «عواقب ستیز با نیما و نیماییها».
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا، بهمنواسفند۱۳۹۰، ۱۹۳.
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی معاصر، ۲۷۴.
- ↑ «زندگینامهٔ فریدون توللَّی شاعر و طنزنویس معاصر».
- ↑ شریفی، فرهنگ ادبیات فارسی معاصر، ۲۷۴.
- ↑ فریدون توللّی، بازگشت، ۵.
- ↑ «شعر فریدون توللَّی در ستایش «امام رضا(ع)»».
- ↑ «هر دو شیرازی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۰۸.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا، بهمنواسفند۱۳۹۰، ۱۹۳.
- ↑ «ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۸۶تا۱۹۲.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۸.
- ↑ «یادداشتی از سید عمادالدین قرشی».
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۹.
- ↑ «تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ «تولَّلی و حوادث فارس». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۹۱.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۲۲.
- ↑ «مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی».
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۲۲.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضاشاهی، ۱۹.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۱.
- ↑ یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ «پارههای باستانشناسی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۵۷۷تا۵۷۹.
- ↑ غلامحسین یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۷.
- ↑ یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۸.
- ↑ یوسفی، چشمهٔ روشن، ۶۰۹.
- ↑ «فریدون توللَّی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۷.
- ↑ «شاعران گزیده معاصر».
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون توللَّی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۶.
- ↑ «فریدون تولَّلی شاعری که اسم دخترش را «نیما» گذاشت».
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۳۲.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، بهمنواسفند۱۳۹۰، ۲۳۰.
- ↑ «گفتوگو با نادر نادرپور شاعر معاصر دربارهٔ خانلری و فریدون تولَّلی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۸۸.
- ↑ «فریدون تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۵.
- ↑ «فریدون تولَّلی در چند ماه پس از کودتای ۲۸مرداد». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۶.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۲۸.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۳۰و۳۱.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۳۲تا۱۳۴.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۲۲و۲۲۳.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۴۹و۱۵۰.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۱۶۵.
- ↑ تبریزی شیرازی، نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی، ۲۳۲.
- ↑ سعیدی سیرجانی. «هر دو شیرازی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۰۷تا۲۰۹.
- ↑ «کهنهپردازِ نو». بخارا، بهمنواسفند۱۳۹۰، ۲۳۰و۲۲۹.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۴.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۴و۱۹۳.
- ↑ «مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی».
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۳۲.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۳۳.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۳۴.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۳۷.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۱.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۰.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۲.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۳.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۴.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۴۸.
- ↑ «کهنهپرداز نو». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۵۰تا۲۵۱.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۶.
- ↑ «هر دو شیرازی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۲۱۰.
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا، ش. ۸۵ (بهمنواسفند۱۳۹۰): ۱۹۵.
- ↑ «فریدون تولَّلی».
منابع
- تبریزی شیرازی، محمدرضا (۱۳۷۷). نقش فریدون تولَّلی در ادبیات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری محمدرضا شاهی. تهران: آذین. شابک ۹۶۴-۹۰۶۶۹-۲-۶.
- شعبانی، احمد، محمدرضا شفیعی کدکنی و علیاکبر سعیدی سیرجانی. «سالشمار فریدون تولَّلی». بخارا(ویژهنامه فریدون تولَّلی) (تهران)، ش. ۸۵ (۱۳۹۰).
- یوسفی، غلامحسن (۱۳۸۸). چشمهٔ روشن: دیداری با شاعران. تهران: علمی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۵۲۴-۳۹-۳.
- توللَّی، فریدون (۱۳۶۹). بازگشت. شیراز: نوید شیراز.
- شریفی، محمد (۱۳۹۵). فرهنگ ادبیات فارسی معاصر. تهران: نشر نو. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۴۳۹-۹۹-۹.
پیوند به بیرون
- «زندگینامهٔ فریدون تولَّلی شاعر و طنزنویس معاصر». علما و عرفا. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «فریدون تولَّلی». ویکیفقه. بازبینیشده در ۲۸مرداد۱۳۹۸.
- «شعر فریدون تولَّلی در ستایش امام رضا(ع)». خبر آنلاین، شهریور۱۳۹۴. بازبینیشده در ۱۹شهریور۱۳۹۸.
- «یادداشتی از سید عمادالدین قرشی». شاپرک، مرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۲شهریور۱۳۹۸.
- «مروری بر زندگی و آثار فریدون تولَّلی». پرشین بلاگ. بازبینیشده در ۱۱شهریور۱۳۹۸.
- «شاعران گزیده معاصر: فریدون تولَّلی». پرتال جامع علومانسانی. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «فریدون تولَّلی شاعری که اسم دخترش را «نیما» گذاشت». شعر نو، خرداد۱۳۹۲. بازبینیشده در ۱۲شهریور۱۳۹۸.
- «آثار تولَّلی». خانه کتاب. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.
- «فریدون تولَّلی». پرتال جامع علومانسانی. بازبینیشده در ۲۳شهریور۱۳۹۸.
- «عواقب ستیز با نیما و نیماییها». ایران آنلاین. بازبینیشده در ۳۰شهریور۱۳۹۸.