نازنین دیهیمی: تفاوت میان نسخهها
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
===امیلی امرایی=== | ===امیلی امرایی=== | ||
نازنین دوست ما بود. دختر جوان بااستعدادی که خوب آلمانی میدانست، خوب انگلیسی میدانست و فارسی مثل موم توی مشتش بود. ویراستار قهاری بود و میتوانست هر متن بیجان و مردهای را زنده کند. نازنین کم زندگی کرد، اما زندگی روی دور تند با او تا کرد، برای آدمی که هنوز ۳۰ ساله نشده کارنامه بالا بلندِ کاری داشت. نازنین برای بیست و چند ساله بودن استعداد غریبی داشت. تک تک ترجمهها و کتابهایی که ویرایش کرد گواه همین نبوغاند. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://jameefarda.com/article/1274/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA-%D8%AA%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF|عنوان =فرصت تنگ بود|ناشر = جامعه فردا |تاریخ بازدید = |تاریخ = }}</ref> | نازنین دوست ما بود. دختر جوان بااستعدادی که خوب آلمانی میدانست، خوب انگلیسی میدانست و فارسی مثل موم توی مشتش بود. ویراستار قهاری بود و میتوانست هر متن بیجان و مردهای را زنده کند. نازنین کم زندگی کرد، اما زندگی روی دور تند با او تا کرد، برای آدمی که هنوز ۳۰ ساله نشده کارنامه بالا بلندِ کاری داشت. نازنین برای بیست و چند ساله بودن استعداد غریبی داشت. تک تک ترجمهها و کتابهایی که ویرایش کرد گواه همین نبوغاند. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://jameefarda.com/article/1274/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA-%D8%AA%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF|عنوان =فرصت تنگ بود|ناشر = جامعه فردا |تاریخ بازدید = |تاریخ = }}</ref> | ||
===مهرزاد الیاسی=== | |||
اولين باری که نازنين ديهيمی را ديدم، آخرين روز روزنامه نشاط در سال ١٣٩٢ بود. ''ماشاءالله شمس الواعظين'' هنوز آن قدر اميدواری داشت که بگويد: «ازتون خواهش میکنم مطالبتون رو محض احتياط، فقط تا يک هفته ديگه نگه داريد»، اما چاپ نشدن روزنامه بعد از مدت ها سردرگمی، ديگر قطعی شده بود و همهمان به رسم يادبود، در دفتر روزنامه، بالاتر از پل کريمخان زند جمع شده بوديم تا نشاط را تشييع کنيم. پيش شماره مطالب سياسی و اجتماعی از دست رفته بود، اما ادبيات جهان، گذشت زمان نمیشناسد. هنوز میشد با متنهای جمع شده صفحه ادبيات روزنامه، حداقل يک فصلنامه چاپ کرد. در حياط روزنامه نشسته بوديم و بحث میکرديم که چه کار میشود کرد. يکی از بچهها، خطاب به دختری قدبلند که در بالکن طبقه بالا سيگار میکشيد، گفت: نازنين بيا اينجا يه دقيقه... نازنين ديهيمی با همان حالت هميشگی به ما پيوست. بالاخره تصميم گرفتيم تمام متنهای ادبي رودست مانده را در سايتی منتشر کنيم و نازنين که انگار سرش برای چنين کارهايی درد میکرد، پيشنهاد داد برای جلسات هفتگی در خانه او جمع شويم. من و نازنين با وجود ديدارهای هفتگی تقريبا منظم در طول چندماه، هيچ وقت با هم صميمی نشديم. او هميشه به نظرم دختری غمگين میرسيد و من احتمالا به نظر او زيادی الکی خوش بودم، اما به خاطر دارم که هرچقدر زمان بيشتر میگذشت، از ميزان اطلاعات و دانش او درباره تقريباً همه چيز، شگفتزده و شگفتزدهتر میشدم. | |||
ما انگار زور میزديم يک خاطره شيرين را دوباره زندگی کنيم. روزهای آخر دوران طلايی مطبوعات چاپی بود اما اگر اين قصه میتوانست تکرار شود، ردايی بود دوخته شده برای نازنين ديهيمی. بزرگ شدن در يک خانواده فرهيخته، کتاب خواری بی حدومرز، دانش گسترده و تسلط هنرمندانهاش به ادبيات، از او موقعيتی يگانه میساخت. اتفاقات زيادی بايد دست به دست هم دهند تا يک جامعه، سرمايهای فرهنگی مثل نازنين ديهيمی توليد کند. حالا میدانيم که فرصت ما اندک بود و در همين فرصت اندک راه پرش او در مطبوعات مسدود شد. تلاش های فردی نازنين برای توليد فرهنگ، استعارهای از کوشش برای نفس کشيدن در شهری پر از دود و دم بود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3664377|عنوان =هاشور|ناشر = روزنامه شرق |تاریخ بازدید = |تاریخ = }}</ref> | |||
==کارنامه و فهرست== | ==کارنامه و فهرست== | ||
*میک هارته اینجا بود. باربارا پارک. نازنین دیهیمی. تهران: ماهی، ۱۳۸۸ | *میک هارته اینجا بود. باربارا پارک. نازنین دیهیمی. تهران: ماهی، ۱۳۸۸ |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۰۲
نازنین دیهیمی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | ترجمه و ویرایش و دراماتورژی و روزنامهنگاری |
زادروز | ۱۳۶۷ تهران |
پدر و مادر | خشایار دیهیمی و رؤیا رضوانی |
مرگ | ۲۰ آبان ۱۳۹۶ تهران |
محل زندگی | تهران |
علت مرگ | آسم |
پیشه | مترجم، ویراستار، دراماتورژ و روزنامهنگار |
مدرک تحصیلی | کارگردانی تئاتر |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
نازنین دیهیمی مترجم، ویراستار، دراماتورژ و روزنامهنگار بود.
نازنین دیهیمی مترجم، ویراستار، دراماتورژ و روزنامهنگار متولد سال ۱۳۶۷ بود. او دانشجوی رشتهٔ تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. [۱]نازنین دیهیمی، دختر خشایار دیهیمی و رؤیا رضوانی (مترجمان پیشکسوت کشور) بود. او پس از سپری کردن یک دوره زندان، در ۲۰ آبان ۱۳۹۶ و در اثر حمله آسم و مشکلات تنفسی درگذشت. مراسم خاکسپاری این مترجم و روزنامهنگار، چهارشنبه ۲۴ آبانماه ساعت ۱۱ صبح در قطعهی ۹ بهشتزهرا(س) برگزار شد.[۲] روزنامه همدلی یک روز پس از مرگ نازنین دیهیمی صفحه ادبیات خود را با رنگ مشکی بهطور کامل به او اختصاص داد و برای نخستین بار یکی از نامههای زندان او را در یک جریده منتشر کرد.[۳]
فعالیتها
ترجمه
نازنین دیهیمی ترجمه را زیر نظر پدرش، خشایار دیهیمی، آموخت و کار ترجمه را با آثاری در حوزهٔ ادبیات نوجوانان آغاز کرد، و در زمینهٔ ادبیات نمایشی و علوم انسانی ادامه داد. از دیهیمی ترجمههایی (با همکاری مهدی نوری) از آثار تام استاپارد، لوسی کرک وود، و جان هاج، در قالب مجموعهٔ «تئاتر و تاریخ» ، منتشر شدهاست. از ترجمههای دیگر او میتوان به مجموعه مقالاتی از اسلاونکا دراکولیچ، و مجموعهای از کتابهای داستانی باربارا پارک اشاره کرد. او نزدیک به یک دهه از ویراستاران ادبی نشر ماهی بود.
ترجمهٔ او از کتاب میک هارته اینجا بود به اولین فهرست کتابهای برگزیدهٔ کودکان و نوجوانان لاکپشت پرنده راه یافت و کتاب از من نخواهید لبخند بزنم نیز در سیزدهمین فهرست لاکپشت پرنده جای گرفت.[۴] همچنین ترجمهٔ او (با همکاری مهدی نوری) از بازینامه حکایت مرده بیصاحب، اثر لوسی کرک وود، نامزد دریافت سی و چهارمین جایزهٔ کتاب سال در گروه هنر بود.[۵]
به عنوان روزنامهنگار در نشریاتی چون ماهنامه شبکه آفتاب، و هفته نامه صدا قلم زد و از روزنامهنگاران دورهٔ دوم روزنامهٔ نشاط بود که مراجع قضایی مانع از انتشار آن شدند. او همراه با گروهی از این روزنامه نگاران سایت ادبی سرخ و سیاه را ایجاد کردند[۶] ، که مفری برای انتشار کارهایشان شد.[۷][۸]
فن ترجمه و فعالیت ادبی نازنین دیهیمی
كتابهای ترجمهای كه «نشر ماهی » با تلاش نازنين ديهیمی به فارسی درآورده است، بر اهميت كار نازنین دیهیمی اين متولد دههٔ ٦٠ اشاره دارد. نازنین دیهیمی انتخاب ترجمه را با وسواس انجام میداد؛ یکی از عواملی که سبب شد او یک مترجم خوب از کار دربیاید هم همین بود. او با ترجمهاش، نويسندگانی را به جامعهٔ ادبی ایران معرفی کرد که پيش از اين كسی آنها را نمیشناخت. در روزگاری كه مترجمان به سراغ نويسندگان اغلب شهير میروند بلکه ترجمهٔ آثار آنان نام و نان بهتری كسب كنند نازنین دیهیمی سمت نويسندگانی كمتر نامدار رفت البته نویسندگانی که سزاوار دیده شدن بودند. او بااين ترجمهها، ادبيات نوينِ جهان را به خوانندهٔ ایرانی معرفی کرد . نویسندگانی همچون «تام استوپارد « باربارا پارک»، «جان هاچ» و « لوسی کرک وود». او اهميت ترجمه كار برای نوجوانان را زودتر از دیگران درک كرد. آنهم در روزگاری كه «كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان» به مركزی بیخاصيت بدل شده بود. میتوان گفت اولین بار او نشان داد كه موضوع فكر نوجوان امروز جهان چيست و چگونه با موضوع فكری كه به خورد نوجوان امروز ايران میدهند، در تضاد است. نازنین دیهیمی در اين زمينه از «باربارا پارک » چند اثر به فارسی برگرداند. این آثار به نويسندگانی كه برای نوجوانان مینويسند نشان داد كه چگونه در فضاسازی و حسآميزی با تمركز به دريافتهای امروز نوجوانان میبایست قلم زد. كاری كه پیشتر استادانی بزرگی چون نجف دريابندری و عزت الله فولادوند و یا منوچهر بدیعی و یا پدرش انجام میدادند. عدم ترجمه آثار تازه در این زمینه در دهه ۹۰ خورشیدی، نویسندگان این حوزه را در ایران که اغلب جوان هستند به تکرار انداخته بود و ترجمههای نازنین دیهیمی همچون «از من نخواهید لبخند بزنم»، «عملیات دک کردن کپک» و «ازدواج مادرم و بدبختیهای دیگر» به نگرشی تازه در این حوزه منجر شد.[۹]
بازداشت نازنین دیهیمی(زندان اوین)
نازنین دیهیمی در ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ به اتهام اخلال در نظم عمومی و اقدام علیه امنیت ملی به چهار ماه حبس تعزیری و چهار ماه حبس تعلیقی بازداشت شد و به مدت دو ماه در زندان اوین در بازداشت موقت بود. نازنین دیهیمی متولد ۱۳۶۷ دانشجوی رشته تئاتر دانشگاه تهران، برای اجرای حکم احضار شده خود را برای گذراندن هشت ماه محکومیت به زندان معرفی کرد و به بند زنان سیاسی زندان اوین منتقل شد.[۱۰]
نازنین دیهیمی در ۱۰ آبان ۱۳۹۱ به همراه ۸ زندانی دیگر در اعتراض به یورش گارد ویژه در زندان اوین اعتصاب غذا کرد و پس از تنظیم شکایت از مأموران زندان، و با تعهد مسئولان حفاظت و بازرسی زندان اوین مبنی بر برخورد با مأموران خاطی و عدم تکرار در آینده به اعتصاب غذای خود پایان داد.[۱۱] نازنین دیهیمی روز پنجشنبه ۲۸ مرداد گزارش داده شد که نازنین دیهیمی، زندانی سیاسی در ایران پس از چهار ماه حبس روز دوشنبه ۲۵ دی با پایان یافتن دوره محکومیتش از زندان اوین آزاد شده است. او چند روز پیش از آزادیاش اقدام به بازنویسی و کارگردانی نمایشنامه "دوشیزه و مرگ" کرده بود. این نمایشنامه با بازی زندانیان سیاسی در بند زنان زندان اوین اجرا شد. [۱۲]
اهمیت یادداشتهای زندان نازنین دیهیمی کمتر از کتاب «میهمان این آقایان » م.ا.بهآذین نیست که خاطرات زندانش را در بر دارد. شادا که این خاطرات در تاریخ ثبت شدند تا رنجی را که جوان بیست و چند ساله، جوان مترجم، جوانی که جوانیاش را در اعتلای فرهنگ گذاشت اما در این دیار سخت کشید، ثبت و ضبط کنند.[۱۳]
زندگی و تراث
زندگی شاعر
نازنین دیهیمی مترجم و روزنامه نگار سختکوش حوزه کودک و نوجوان و از نویسندگان شهیر کشور بود. او تاکنون چند اثر ارزشمند در عرصههای مختلف بویژه حوزهٔ ادبیات و علوم انسانی ترجمه کرده بود. نازنین دیهیمی، مترجم و ویراستار و روزنامهنگار، در سال ۱۳۶۷ در تهران متولد شد. او کار ترجمه رااز همان دوران دانشجویی و با ترجمهٔ آثار ادبیات نوجوان آغاز کرد و سپس به ترجمهٔ آثاری در حوزههای علوم انسانی و ادبیات نمایشی رویآورد.[۱۴]
خاطرهای از زندان به روایت نازنین دیهیمی
«اینجا، بند کوچک زنان زندانی سیاسی اوین، این جامعهٔ جمع و جور، آنقدر دیدنی و شنیدنی دارد که تا مدتها میتوانی فقط چشم شوی و گوش و گاهی هم قلم. این بند کوچک پر است از زنهایی از همه رنگ، همه جا، از جوان تا میانسال و مسن، با هزار جور سودا و عقیده و آرزو که زمین تا آسمان با هم فرق میکنند بعضیشان. اما این زنان با افکار مستقلشان، خواستههای فردی و جمعیشان، و کوههای نگرانی و غصه که هر کدام روی دلشان دارند، نفس به نفس هم زندگی میکنند، دل به دل هم دادهاند و پشت به پشت هم ایستادهاند. راه به اغراق نمیبرم، نمیگویم لکهای بر صفحهٔ سفید روابط نیست، اما محکم و بیتردید میگویم که اینجا سر آخر مهربانیست که غالب است و همدلی.»[۱۵]
نازنین از نظر دیگران
رضا رضایی در مورد نازنین دیهیمی
دختری بسيار بااستعداد از ميان ما رفت. عاشق ادبيات بود و کتاب خوان. در خانهٔ پدر و مادری فرهنگ دوست بزرگ شد و بسی چيزها آموخت که هم سن وسالهای او کمتر میآموزند. من به سبب آشنايی و همکاری با پدر انديشمند و فاضلش زمانی نازنين ديهيمی را زياد میديدم و با او دربارهٔ رمانهايی که ترجمه میکردم، حرف میزدم. نظراتی که میداد نشانهٔ هوشمندی و فهم او بهويژه در نگارش صحيح فارسی بود. اگر بیشتر میان ما میبود ما صاحب يکی از بهترين مترجمان میشديم. افسوس و صد افسوس که زود از اين دنيا رخت بست. [۱۶]
امیلی امرایی
نازنین دوست ما بود. دختر جوان بااستعدادی که خوب آلمانی میدانست، خوب انگلیسی میدانست و فارسی مثل موم توی مشتش بود. ویراستار قهاری بود و میتوانست هر متن بیجان و مردهای را زنده کند. نازنین کم زندگی کرد، اما زندگی روی دور تند با او تا کرد، برای آدمی که هنوز ۳۰ ساله نشده کارنامه بالا بلندِ کاری داشت. نازنین برای بیست و چند ساله بودن استعداد غریبی داشت. تک تک ترجمهها و کتابهایی که ویرایش کرد گواه همین نبوغاند. [۱۷]
مهرزاد الیاسی
اولين باری که نازنين ديهيمی را ديدم، آخرين روز روزنامه نشاط در سال ١٣٩٢ بود. ماشاءالله شمس الواعظين هنوز آن قدر اميدواری داشت که بگويد: «ازتون خواهش میکنم مطالبتون رو محض احتياط، فقط تا يک هفته ديگه نگه داريد»، اما چاپ نشدن روزنامه بعد از مدت ها سردرگمی، ديگر قطعی شده بود و همهمان به رسم يادبود، در دفتر روزنامه، بالاتر از پل کريمخان زند جمع شده بوديم تا نشاط را تشييع کنيم. پيش شماره مطالب سياسی و اجتماعی از دست رفته بود، اما ادبيات جهان، گذشت زمان نمیشناسد. هنوز میشد با متنهای جمع شده صفحه ادبيات روزنامه، حداقل يک فصلنامه چاپ کرد. در حياط روزنامه نشسته بوديم و بحث میکرديم که چه کار میشود کرد. يکی از بچهها، خطاب به دختری قدبلند که در بالکن طبقه بالا سيگار میکشيد، گفت: نازنين بيا اينجا يه دقيقه... نازنين ديهيمی با همان حالت هميشگی به ما پيوست. بالاخره تصميم گرفتيم تمام متنهای ادبي رودست مانده را در سايتی منتشر کنيم و نازنين که انگار سرش برای چنين کارهايی درد میکرد، پيشنهاد داد برای جلسات هفتگی در خانه او جمع شويم. من و نازنين با وجود ديدارهای هفتگی تقريبا منظم در طول چندماه، هيچ وقت با هم صميمی نشديم. او هميشه به نظرم دختری غمگين میرسيد و من احتمالا به نظر او زيادی الکی خوش بودم، اما به خاطر دارم که هرچقدر زمان بيشتر میگذشت، از ميزان اطلاعات و دانش او درباره تقريباً همه چيز، شگفتزده و شگفتزدهتر میشدم.
ما انگار زور میزديم يک خاطره شيرين را دوباره زندگی کنيم. روزهای آخر دوران طلايی مطبوعات چاپی بود اما اگر اين قصه میتوانست تکرار شود، ردايی بود دوخته شده برای نازنين ديهيمی. بزرگ شدن در يک خانواده فرهيخته، کتاب خواری بی حدومرز، دانش گسترده و تسلط هنرمندانهاش به ادبيات، از او موقعيتی يگانه میساخت. اتفاقات زيادی بايد دست به دست هم دهند تا يک جامعه، سرمايهای فرهنگی مثل نازنين ديهيمی توليد کند. حالا میدانيم که فرصت ما اندک بود و در همين فرصت اندک راه پرش او در مطبوعات مسدود شد. تلاش های فردی نازنين برای توليد فرهنگ، استعارهای از کوشش برای نفس کشيدن در شهری پر از دود و دم بود.[۱۸]
کارنامه و فهرست
- میک هارته اینجا بود. باربارا پارک. نازنین دیهیمی. تهران: ماهی، ۱۳۸۸
- عملیات دک کردن کپک. باربارا پارک. نازنین دیهیمی. تهران: ماهی، ۱۳۸۸
- ازدواج مادرم و بدبختیهای دیگر. باربارا پارک. نازنین دیهیمی. تهران: انتشارات ماهی
- از من نخواهید لبخند بزنم. باربارا پارک. نازنین دیهیمی. تهران: ماهی، ۱۳۹۳
- سفر . تام استاپارد. مترجمان نازنین دیهیمی، مهدی نوری. تهران: ماهی. ۱۳۹۳
- کشتی شکستگان. تام استاپارد. مترجمان نازنین دیهیمی، مهدی نوری. تهران: ماهی. ۱۳۹۳
- نجات. تام استاپارد. مترجمان نازنین دیهیمی، مهدی نوری. تهران: ماهی. ۱۳۹۳
- عطر گوابا: گفتگوهایی با گابریل گارسیا مارکز. پلینیو مندوزا (en). مترجمان مهدی نوری، نازنین دیهیمی. تهران: انتشارات ماهی، ۱۳۹۳
- دفترچه خاطرات یک بیعرضه دفتر دوم "حرف حرف رودریکه ". جف کینی. نازنین دیهیمی. تهران: انتشارات ماهی، ۱۳۹۳
- چیمریکا. لوسی کرکوود (en). مترجمان نازنین دیهیمی، مهدی نوری. تهران: انتشارات ماهی، ۱۳۹۴
- کافه اروپا. اسلاونکا دراکولیچ. نازنین دیهیمی. تهران: نشر گمان، ۱۳۹۴
- آقای نویسنده و همکارش. جان هاج. مترجمان نازنین دیهیمی، مهدی نوری. تهران: انتشارات ماهی
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
ناشرانی که با او کار کردهاند
پانویس
- ↑ «نازنین دیهیمی». رادیو زمانه.
- ↑ «نازنین دیهیمی درگذشت». ایلنا.
- ↑ «مترجم محبوس». همدلی (تهران) سوم، ش. ۷۴۲ (آبان ۹۶).
- ↑ ««Fars News Agency: پرواز سیزدهمین «لاکپشت پرنده» با حضور مخاطبان و نویسندگان»». فارس.
- ↑ «آثار نامزد دریافت جایزه کتاب سال در گروه «هنر» معرفی شدند». مهر.
- ↑ «سرخ و سیاه». سرخ و سیاه.
- ↑ «چراغهای تحریریه «نشاط» خاموش شد». ایسنا.
- ↑ «برای نازنين و تلاش های فردیاش». شرق.
- ↑ «مترجم محبوس». همدلی (تهران) سوم، ش. ۷۴۲ (آبان ۹۶).
- ↑ «نازنین دیهیمی برای اجرای حکم خود به زندان رفت». کلمه.
- ↑ «هشت زن زندانی سیاسی». رادیو فردا.
- ↑ «نازنین دیهیمی از اوین آزاد شد». رادیو زمانه.
- ↑ «مترجم محبوس». همدلی (تهران) سوم، ش. ۷۴۲ (آبان ۹۶).
- ↑ «نازنین دیهیمی از اوین آزاد شد». رادیو زمانه.
- ↑ دیهیمی، نازنین. «روزها و روزگار یک زندانی». منتشر شده در وبسایت کلمه، ۳ دی ۱۳۹۱.
- ↑ «دردا و دریغا». روزنامه شرق.
- ↑ «فرصت تنگ بود». جامعه فردا.
- ↑ «هاشور». روزنامه شرق.
منابع
- «مترجم محبوس». همدلی (تهران) سوم، ش. ۷۴۲ (آبان ۹۶).
پیوند به بیرون
- «نازنین دیهیمی». رادیو زمانه.
- «نازنین دیهیمی درگذشت». ایلنا.
- ««Fars News Agency: پرواز سیزدهمین «لاکپشت پرنده» با حضور مخاطبان و نویسندگان»». فارس.
- «آثار نامزد دریافت جایزه کتاب سال در گروه «هنر» معرفی شدند». مهر.
- «سرخ و سیاه». سرخ و سیاه.
- «چراغهای تحریریه «نشاط» خاموش شد». ایسنا.
- «برای نازنين و تلاش های فردیاش». شرق.
- «نازنین دیهیمی برای اجرای حکم خود به زندان رفت». کلمه.
- «هشت زن زندانی سیاسی». رادیو فردا.
- «نازنین دیهیمی از اوین آزاد شد». رادیو زمانه.