غمسوزی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز ←پانوشت |
|||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
«غمسوزی» داستانی بلند از [[اعظم عظیمی]]، درباره مواجهه انسان با رنج است. این رمان، روایتِ رئال اجتماعی-فلسفی-احساسی درباره فرحان، پسر جوانی است که پس از ازدواج خواهر ناتنیاش «فریده» با برادرش و مرگ هووی مادرش دچار کشمکشهای درونی میشود. این اثر در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ برگزیده شانزدهمین دوره [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جایزه ادبی جلال آل احمد]] سال و چهل و یکمین [[جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران|جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی]] شده است. | {{جعبه اطلاعات کتاب|نام کتاب=غمسوزی|تصویر=Ghamsuzijeldketab.jpg|اندازه تصویر=180px|نویسنده=اعظم عظیمی|ناشر=شهرستان ادب|محل انتشارات=تهران|تاریخ_نشر=۱۴۰۱|شابک=۹۷۸۶۲۲۶۹۳۶۵۳۸|تعداد_صفحات=۳۲۰|موضوع=داستانهای فارسی-رمان قرن ۱۴|نوبت چاپ=۱|زبان=فارسی|نوع_جلد=شومیز|قطع=رقعی|عنوان=غمسوزی}}«غمسوزی» داستانی بلند از [[اعظم عظیمی]]، درباره مواجهه انسان با رنج است. این رمان، روایتِ رئال اجتماعی-فلسفی-احساسی درباره فرحان، پسر جوانی است که پس از ازدواج خواهر ناتنیاش «فریده» با برادرش و مرگ هووی مادرش دچار کشمکشهای درونی میشود. این اثر در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ برگزیده شانزدهمین دوره [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جایزه ادبی جلال آل احمد]] سال و چهل و یکمین [[جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران|جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی]] شده است.{{وسط|*****}} | ||
«غمسوزی» داستان عشق دو برادر است. فرحان پسری سی و چند ساله، تحصیلکرده و تحت حمایت ناپدریاش است که دوست پدر مرحومش بوده. فرحان بعد از فوت پدرش، مشکلات مختلفی داشته که آخرین آنها، واگذاری عشقِ خواهر ناتنیاش فریده به برادرش است. این رنجها سؤالاتی را در مورد رنجهای بشری در ذهن فرحان ایجاد کرده و او را به مقابله با خدا کشانده و او باید برای درک این رنجها، پاسخ سؤالاتش را بیابد تا بتواند غمهای خود را بسوزاند و احساس رستگاری کند. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمل در حوزه داستانهای اندیشهمحور و فلسفی است که با لحن و زبانی ساده و نثری روان، گیرا و بدون پیچیدگی نوشته شده و موفقیت خوبی به دست آورده است. | «غمسوزی» داستان عشق دو برادر است. فرحان پسری سی و چند ساله، تحصیلکرده و تحت حمایت ناپدریاش است که دوست پدر مرحومش بوده. فرحان بعد از فوت پدرش، مشکلات مختلفی داشته که آخرین آنها، واگذاری عشقِ خواهر ناتنیاش فریده به برادرش است. این رنجها سؤالاتی را در مورد رنجهای بشری در ذهن فرحان ایجاد کرده و او را به مقابله با خدا کشانده و او باید برای درک این رنجها، پاسخ سؤالاتش را بیابد تا بتواند غمهای خود را بسوزاند و احساس رستگاری کند. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمل در حوزه داستانهای اندیشهمحور و فلسفی است که با لحن و زبانی ساده و نثری روان، گیرا و بدون پیچیدگی نوشته شده و موفقیت خوبی به دست آورده است. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
=== اشخاص داستان === | === اشخاص داستان === | ||
* فرحان | |||
* بانو | |||
* احسان | |||
* فریده | |||
* فتحی | |||
* کاظم | |||
* اقبال | |||
* حافظ | |||
* آقا | |||
* شیرین | |||
* حمید | |||
* سها | |||
== درباره نویسنده == | == درباره نویسنده == | ||
[[پرونده:Ghamsuzinevisande.jpg|بندانگشتی|تصویر نویسنده کتاب، اعظم عظیمی|199x199پیکسل]] | |||
اعظم عظیمی متولد ۱۳۶۱ است. او سال ۱۳۸۱ وارد حوزه علمیه شده و بعد از اینکه سطح ۲ حوزه علمیه را به پایان رسانده تدریس را شروع کرده است. اکنون ۱۴ سال است ادبیات فارسی و علوم عقلی را در مدارس مختلف خواهران درس میدهد و در این میان به دلیل علاقه اش به کلام و فلسفه در مقطع کارشناسیارشد رشته فلسفه و کلام را نیز میگذراند. عظیمی از سال ۱۳۹۰ به طور حرفهای نویسندگی را شروع کرده است.<ref>[https://shahraranews.ir/fa/news/192543/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA#:~:text=%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85%20%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85%DB%8C%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF%20%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B1%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA,%D9%86%DB%8C%D8%B2%20%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%20%D9%88%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D8%A7%D9%84 «گفتگو با نویسنده طلبهای که آرزویش نوشتن داستان زندگی علماست».] شهرآرانیوز. ۱۳ آبان ۱۴۰۲</ref> | اعظم عظیمی متولد ۱۳۶۱ است. او سال ۱۳۸۱ وارد حوزه علمیه شده و بعد از اینکه سطح ۲ حوزه علمیه را به پایان رسانده تدریس را شروع کرده است. اکنون ۱۴ سال است ادبیات فارسی و علوم عقلی را در مدارس مختلف خواهران درس میدهد و در این میان به دلیل علاقه اش به کلام و فلسفه در مقطع کارشناسیارشد رشته فلسفه و کلام را نیز میگذراند. عظیمی از سال ۱۳۹۰ به طور حرفهای نویسندگی را شروع کرده است.<ref>[https://shahraranews.ir/fa/news/192543/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA#:~:text=%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85%20%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85%DB%8C%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF%20%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B1%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA,%D9%86%DB%8C%D8%B2%20%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF%20%D9%88%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D8%A7%D9%84 «گفتگو با نویسنده طلبهای که آرزویش نوشتن داستان زندگی علماست».] شهرآرانیوز. ۱۳ آبان ۱۴۰۲</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
== نظر نویسنده درباره اثر == | == نظر نویسنده درباره اثر == | ||
[[پرونده:Ghamsuzigoftogoyejamejam.jpg|بندانگشتی|گفتوگو «جامجم» با اعظم عظیمی، برگزیده بخش رمان جایزه جلال آلاحمد]] | |||
=== ایده اثر === | === ایده اثر === | ||
خط ۸۶: | خط ۸۷: | ||
== جوایز و افتخارات == | == جوایز و افتخارات == | ||
[[پرونده:Ghamsuzijayezejalal.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|اهدای جایزه شانزدهمین دوره جایزه جلال آلاحمد. تهران. ۱۴۰]] | |||
* اثر برگزیده شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال | * اثر برگزیده شانزدهمین دوره [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]] در سال ۱۴۰۲<ref>[https://www.mehrnews.com/news/5978502/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF#:~:text=%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%C2%AB%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D8%A7%C2%BB%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF,%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3%20%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87%20%D8%B1%D8%A7%20%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%20%DA%A9%D8%B1%D8%AF. «برگزیدگان شانزدهمین جایزه جلال آل احمد معرفی شدند».] خبرگزاری مهر. ۶ دی ۱۴۰۲</ref> | ||
* اثر برگزیده چهلویکمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در سال ۱۴۰۲<ref>[https://www.isna.ir/news/1402111813518/%D8%A2%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA «آنچه در معرفی برگزیدگان جایزه کتاب سال گذشت».] خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا. ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ | * اثر برگزیده چهلویکمین [[جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران|جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی]] در سال ۱۴۰۲<ref>[https://www.isna.ir/news/1402111813518/%D8%A2%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA «آنچه در معرفی برگزیدگان جایزه کتاب سال گذشت».] خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا. ۱۸ بهمن ۱۴۰۲</ref> | ||
== نشستهای مهم درباره اثر == | == نشستهای مهم درباره اثر == | ||
* نشست نقد و بررسی رمان «غمسوزی» در کافه کتاب سمیه در ۲۱ دی | * نشست نقد و بررسی رمان «غمسوزی» در کافه کتاب سمیه در ۲۱ دی ۱۴۰۱؛ سیزدهمین نشست میز نقد با محوریت کتاب «غمسوزی» با حضور تیمور آقامحمدی و حمید بابایی نویسنده و منتقد کتاب برگزار شد.<ref>[https://www.ibna.ir/news/331257/%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%B1 ««غمسوزی»داستانِ مواجهه انسان با رنجهای خود است/ میان «سانسور» و «انتخاب» تفاوت است».] ایبنا. ۲۱ دی ۱۴۰۱.</ref> | ||
* شانزدهمین نشست گروه داستان خورشید با موضوع نقد رمان «غمسوزی» در تهران در ۱۵ آبان | * شانزدهمین نشست گروه داستان خورشید با موضوع نقد رمان «غمسوزی» در تهران در ۱۵ آبان ۱۴۰۱؛ این نشست با حضور مرضیه نفری، سیده عذرا موسوی، سمیه عالمی، مریم مطهریراد، فاطمه نفری و سیده فاطمه موسوی به نقد و بررسی این رمان پرداخت.<ref name=":3" /> | ||
[[پرونده:Ghamsuzineshastrezvanmashhad.jpg|بندانگشتی|نشست نقد و بررسی «غمسوزی» در عصر داستان. مکتب هنر رضوان مشهد. ۱۴۰۲|252x252پیکسل]] | |||
* نشست نقد و بررسی رمان «غمسوزی» در انجمن «عصر داستان» وابسته به مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در ۱۶ اسفند ماه | * نشست نقد و بررسی رمان «غمسوزی» در انجمن «عصر داستان» وابسته به مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در ۱۶ اسفند ماه ۱۴۰۲؛ این نشست در روز چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در پنجاه و ششمین جلسه مکتب هنر رضوان برگزار شد. اعظم عظیمی، نویسنده اثر، و جمعی از منتقدین و نویسندگان به نقد و بررسی رمان «غمسوزی» پرداختند.<ref>[https://news.razavi.ir/fa/353359/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D9%85%E2%80%8C%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C «بازخوانی کتاب غمسوزی».] آستاننیوز. ۱۷ اسفند ۱۴۰۲. </ref> | ||
== اظهارنظرها درباره اثر == | == اظهارنظرها درباره اثر == | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
=== احمد شاکری؛ پژوهشگر، داستاننویس، عضو هیات علمی، سردبیر فعلی فصلنامه اصحاب قلم === | === احمد شاکری؛ پژوهشگر، داستاننویس، عضو هیات علمی، سردبیر فعلی فصلنامه اصحاب قلم === | ||
'''دلالتهای مستقیم فلسفی''' | '''دلالتهای مستقیم فلسفی''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا میتوان گفت عمده شخصیتهای داستان یا تحصیلکرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آنها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. میتوان گفت تنها شخصیتهای فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ پدری و خرده شخصیتهایی ازایندست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیتها و انتخاب آنها بهصورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماوردهای مناسبی در کنشهایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود.}} | {{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا میتوان گفت عمده شخصیتهای داستان یا تحصیلکرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آنها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. میتوان گفت تنها شخصیتهای فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ پدری و خرده شخصیتهایی ازایندست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیتها و انتخاب آنها بهصورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماوردهای مناسبی در کنشهایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود.}}<ref>[https://poiict.ir/product/k-13795/ «جمال و جلال رمان: واکاوی پنج رمان»]. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. بیتا. دریافت شده ۱۴ اسفند ۱۴۰۳</ref> | ||
<ref | |||
=== محمد حسین زاده؛ نویسنده و منتقد کتاب === | === محمد حسین زاده؛ نویسنده و منتقد کتاب === | ||
'''مشهدیها بخوانند''' | '''مشهدیها بخوانند''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=خانم عظیمی با غمسوزیاش حالا ثابت کرده است هم قلمش گیراست و جذاب و هم بلد است خوب قصه بگوید و مهمتر از همه دغدغه دین دارد. غمسوزی پر است از عشق و حیرت و تلاشی ستودنی برای سرگشتگی انسان امروز. لذت خواندنش را از دست ندهید؛ خصوصاً اگر مشهدی هستید و همشهری نویسنده کتاب. | {{گفتاورد تزیینی|text=خانم عظیمی با غمسوزیاش حالا ثابت کرده است هم قلمش گیراست و جذاب و هم بلد است خوب قصه بگوید و مهمتر از همه دغدغه دین دارد. غمسوزی پر است از عشق و حیرت و تلاشی ستودنی برای سرگشتگی انسان امروز. لذت خواندنش را از دست ندهید؛ خصوصاً اگر مشهدی هستید و همشهری نویسنده کتاب.<ref>[https://rask.farhang.gov.ir/fa/news/743200/%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF «غمسوزی کتابی که برای مطالعه توصیه می شود»]. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳</ref>}} | ||
<ref>[https://rask.farhang.gov.ir/fa/news/743200/%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF «غمسوزی کتابی که برای مطالعه توصیه می شود»]. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳</ref> | |||
=== تیمور آقامحمدی؛ نویسنده و منتقد === | === تیمور آقامحمدی؛ نویسنده و منتقد === | ||
'''کتاب یک اثر دینی است''' | '''کتاب یک اثر دینی است''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=در بخشهایی از رمان، طرح پرسشها و درونمایههای مختلف، زیاد و پراکنده شده و همین امر، پیشروی رمان را کُند کرده است. من این کتاب را اثری دینی میدانم؛ چرا که روایت آن فقط ظاهر و موضوعی دینی ندارد، بلکه بافت روایی آن عمیقاً برآمده از گفتمانی دینی است. کانون روایت رمان در نقطهای از زیست یک راوی دینمدار قرار گرفته که نگرهاش به شکلی طبیعی در جان قصه نشسته است، چیزی که در کمتر رمان ایرانی سراغ داریم. | {{گفتاورد تزیینی|text=در بخشهایی از رمان، طرح پرسشها و درونمایههای مختلف، زیاد و پراکنده شده و همین امر، پیشروی رمان را کُند کرده است. من این کتاب را اثری دینی میدانم؛ چرا که روایت آن فقط ظاهر و موضوعی دینی ندارد، بلکه بافت روایی آن عمیقاً برآمده از گفتمانی دینی است. کانون روایت رمان در نقطهای از زیست یک راوی دینمدار قرار گرفته که نگرهاش به شکلی طبیعی در جان قصه نشسته است، چیزی که در کمتر رمان ایرانی سراغ داریم.<ref name=":4" />}} | ||
<ref name=":4" /> | |||
=== آرش شفاعی؛ | === آرش شفاعی؛ روزنامهنگار === | ||
'''رنج یک انسان خداباور''' | '''رنج یک انسان خداباور''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است از رنج و تأمل یک انسان خداباور در این معنا که چرا رنج همراه و همزاد انسان است و چه نتایجی برای انسان به بار میآورد. به همین دلیل تبدیل کردن این درنگ که رنگ و بویی از فلسفه دارد، به یک اثر داستانی، چالش اصلی نویسنده در کتابش بوده است و به نظر میرسد او توانسته از این چالش بزرگ به سلامت بگذرد. در این رمان، تفاوت یک رماننویس فلسفه خوانده را با رماننویسی که فقط بر ابزار ادبیات مجهز است، به روشنی میبینیم. تحول راوی در داستان، از جنس تحولهای معمول در داستانها و فیلمهای ایرانی نیست بلکه تحولی آرام آرام و درونی است که نویسنده، مخاطبش را برای ایجاد آن همراه و همدل میکند و از جادوی ادبیات برای بیان این تحول درونی و شخصیتی به خوبی بهره میبرد. | {{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است از رنج و تأمل یک انسان خداباور در این معنا که چرا رنج همراه و همزاد انسان است و چه نتایجی برای انسان به بار میآورد. به همین دلیل تبدیل کردن این درنگ که رنگ و بویی از فلسفه دارد، به یک اثر داستانی، چالش اصلی نویسنده در کتابش بوده است و به نظر میرسد او توانسته از این چالش بزرگ به سلامت بگذرد. در این رمان، تفاوت یک رماننویس فلسفه خوانده را با رماننویسی که فقط بر ابزار ادبیات مجهز است، به روشنی میبینیم. تحول راوی در داستان، از جنس تحولهای معمول در داستانها و فیلمهای ایرانی نیست بلکه تحولی آرام آرام و درونی است که نویسنده، مخاطبش را برای ایجاد آن همراه و همدل میکند و از جادوی ادبیات برای بیان این تحول درونی و شخصیتی به خوبی بهره میبرد.<ref>[https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/219134 «مدعیان قلم جلال»]. روزنامه جام جم. شماره ۶۶۶۷. دریافت ۲۹ مرداد ۱۴۰۳</ref>}} | ||
<ref>[https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/219134 «مدعیان قلم جلال»]. روزنامه جام جم. شماره ۶۶۶۷. دریافت ۲۹ مرداد ۱۴۰۳</ref> | |||
=== سیده فاطمه موسوی؛ فعال ادبی === | === سیده فاطمه موسوی؛ فعال ادبی === | ||
'''نقطه ضعف کتاب''' | '''نقطه ضعف کتاب''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» علیرغم نقاط مثبت پررنگ و قابل تحسینش آنچنان که گفته شد نقاط ضعف قابل تأملی نیز دارد که به نظر میرسد تمرکز نویسنده رمان، بر روی زبان، نثر و فلسفه باعث غفلت از آنها شده است. | {{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» علیرغم نقاط مثبت پررنگ و قابل تحسینش آنچنان که گفته شد نقاط ضعف قابل تأملی نیز دارد که به نظر میرسد تمرکز نویسنده رمان، بر روی زبان، نثر و فلسفه باعث غفلت از آنها شده است.<ref name=":3" />}} | ||
<ref name=":3" /> | |||
'''حسین آزاده؛ نویسنده و منتقد''' | '''حسین آزاده؛ نویسنده و منتقد''' | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۲۸: | ||
'''چالش انسان''' | '''چالش انسان''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است برای تلطیف سوزاندن رنج انسان در مواجهه با چیستی جهان. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمّل در حوزۀ داستانهای اندیشهمحور و فلسفی است که با نثری روان و بدون پیچیدگی، یکی از سختترین سؤالهای میراث ازلی-ابدی انسان را به چالش میکشد | {{گفتاورد تزیینی|text=«غمسوزی» روایتی است برای تلطیف سوزاندن رنج انسان در مواجهه با چیستی جهان. بدون شک این رمان روایتی قابل اعتنا و تأمّل در حوزۀ داستانهای اندیشهمحور و فلسفی است که با نثری روان و بدون پیچیدگی، یکی از سختترین سؤالهای میراث ازلی-ابدی انسان را به چالش میکشد<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/12240/%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85%DB%8C «از رنج مقدر | نگاهی به کتاب «غمسوزی» اثر اعظم عظیمی».] موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۵ مرداد ۱۴۰۱</ref>}} | ||
<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/12240/%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85%DB%8C «از رنج مقدر | نگاهی به کتاب «غمسوزی» اثر اعظم عظیمی».] موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۵ مرداد ۱۴۰۱</ref> | |||
=== سمیه عالمی؛ فعال ادبی === | === سمیه عالمی؛ فعال ادبی === | ||
'''جغرافیای داستان''' | '''جغرافیای داستان''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=بیشتر جغرافیای داستان در مشهد است. بهنظر میرسد اگر نویسنده ساکن مشهد نبود، مکان داستان اصلاً موضوعیت پیدا نمیکرد، علیرغم اینکه حضور زیرپوستی جریان تکفیر در مشهد مدتهاست که محل تأمل است. اتصال جریان تکفیر داستان به جغرافیای آن و نقشی که آقا(پدرخوانده فرحان) در این میانه در حوزه و دانشگاه مشهد دارد که اسباب تهدید خود و خانوادهاش شده، میتوانست خونی در رگهای پیرنگ داستان باشد. | {{گفتاورد تزیینی|text=بیشتر جغرافیای داستان در مشهد است. بهنظر میرسد اگر نویسنده ساکن مشهد نبود، مکان داستان اصلاً موضوعیت پیدا نمیکرد، علیرغم اینکه حضور زیرپوستی جریان تکفیر در مشهد مدتهاست که محل تأمل است. اتصال جریان تکفیر داستان به جغرافیای آن و نقشی که آقا(پدرخوانده فرحان) در این میانه در حوزه و دانشگاه مشهد دارد که اسباب تهدید خود و خانوادهاش شده، میتوانست خونی در رگهای پیرنگ داستان باشد.<ref name=":3" />}} | ||
<ref name=":3" /> | |||
=== احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی === | === احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی === | ||
'''گرایش فلسفی''' | '''گرایش فلسفی''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا میتوان گفت عمده شخصیتهای داستان یا تحصیلکرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آنها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. میتوان گفت تنها شخصیتهای فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ پدری و خرده شخصیتهایی از این دست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیتها و انتخاب آنها بهصورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماوردهای مناسبی در کنشهایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود. کارکرد دیگر در انتخاب این شخصیتها، وزن دادن بیشتر به ادعای فلسفی داستان است. چرا که مخاطب با مواجهه با چنین تعریفی از شخصیتها حتی اگر فلسفه اموخته نباشد سخنان این شخصیتها را فلسفی تلقی کرده و با این موضع با آن مواجه میشود. درحالیکه اگر شخصیتهای معمول چنین اندیشهای داشته باشند مخاطب عادی را به چنین نتیجهای منتقل نخواهد کرد. | {{گفتاورد تزیینی|text=تقریبا میتوان گفت عمده شخصیتهای داستان یا تحصیلکرده حوزه علمیه و دانشگاه هستند و گرایش آنها از جنس گرایشات علمی فلسفی و کلامی است. میتوان گفت تنها شخصیتهای فرعی چون اقبال، شیرین، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ پدری و خرده شخصیتهایی از این دست گرایش فلسفی نداشته و در این زمینه تحصیلات نداشته اند. این البته یک انتخاب برای نویسنده است. تکثر شخصیتها و انتخاب آنها بهصورتی که بیان شد برای این طراحی شده است که هماوردهای مناسبی در کنشهایی که جنس آنها معقول است وجود داشته باشد. به تعبیری طرفین کشمکشی وجود داشته باشد و بتوان در ذیل مضامین فلسفی حرکت معقولی را شاهد بود. کارکرد دیگر در انتخاب این شخصیتها، وزن دادن بیشتر به ادعای فلسفی داستان است. چرا که مخاطب با مواجهه با چنین تعریفی از شخصیتها حتی اگر فلسفه اموخته نباشد سخنان این شخصیتها را فلسفی تلقی کرده و با این موضع با آن مواجه میشود. درحالیکه اگر شخصیتهای معمول چنین اندیشهای داشته باشند مخاطب عادی را به چنین نتیجهای منتقل نخواهد کرد. | ||
نکته دیگری که در انتخاب شخصیتها میتوان مشاهده کرد ساحتی از موضوعات و مسائل است که اساسا انسانهای عادی دچار آن نبوده یا قادر به چنین قرائتی از مشکلات خود نیستند. مشخص است که فرد فلسفه خوانده اگر بخواهد با هویت واقعی خود کنشگری کند قطعا به اندوخته علمیاش و مواقفی که در آنها مانده است مراجعه خواهد کرد. این همان مواقفی است که مخاطب عادی قدرت همراهی و هماوردی با فرد فیلسوف را نخواهد داشت. از سوی دیگر فرد فیلسوف عالم خود را با علم فلسفی خود تفسیر کرده و فهم میکند. علیالقاعده چنین تفسیری از عالم میتواند برای مخاطب به شرط درست طی شدن انتقال یک مزیت به حساب آید.<ref name=":5" />}} | |||
=== مریم غفارپور؛ داستاننویس === | |||
=== مریم غفارپور؛ | |||
'''آغاز نرم کتاب''' | '''آغاز نرم کتاب''' | ||
آغاز سریع داستان، خیلی خوب است و باعث شده مخاطب منتظر قصه نماند و قصه دنبال مخاطب بیاید و تعلیق آن، خواب را از چشم آدم برباید! روانی و شیوایی قلم نویسنده باعث شده فصلهای کتاب کوتاه و نرم طی شوند. در آغاز داستان، در اولین فصل، ما شاهد بروز کشمکش هستیم. شخصیتها خودشان را به ما نشان میدهند. شخصیت اصلی معرفی میشود، در واقع تیزر کل رمان، همان فصل است که از بهترین فصلهاست! | {{گفتاورد تزیینی|text=آغاز سریع داستان، خیلی خوب است و باعث شده مخاطب منتظر قصه نماند و قصه دنبال مخاطب بیاید و تعلیق آن، خواب را از چشم آدم برباید! روانی و شیوایی قلم نویسنده باعث شده فصلهای کتاب کوتاه و نرم طی شوند. در آغاز داستان، در اولین فصل، ما شاهد بروز کشمکش هستیم. شخصیتها خودشان را به ما نشان میدهند. شخصیت اصلی معرفی میشود، در واقع تیزر کل رمان، همان فصل است که از بهترین فصلهاست! فصلبندیهای کتاب چقدر خوب است! نه آنقدر زیاد است که آدم حوصله اش را نداشته باشد و نه آنقدر کم که سهلانگاری مخاطب را بهدنبال داشته باشد. شیوایی نثر به علاوه فصلبندیهای خوب، از علل تندخوان بودن این کتاب است. فصلبندیها بهموقع، بهجا و فکرشده تعبیه شده و رمان را بسیار جذاب کرده است. زبان داستانی نویسنده بسیار قوی، ساده، ملموس، روان، راحتخوان و بدون سکته متنی است.<ref name=":0" />}} | ||
'''روند کند''' | '''روند کند''' | ||
روند داستانی و اتفاقات آن، به خصوص در یک سوم میانی کتاب، | {{گفتاورد تزیینی|text=روند داستانی و اتفاقات آن، به خصوص در یک سوم میانی کتاب، کشدار و کند است. این کندی گاهی جزو محاسن و گاه جزو معایب به حساب می آید. با توجه به این موضوع که ما با شخصیتی همراه هستیم که هدف زندگی را نشناخته و از جستوجوی آن هم خسته شده، میشود روند خستهکننده و ملالآور متن را هماهنگ با زندگی روزمره او دانست و این از مهارت نویسنده در نگارش حالات شخصیتها خبر می دهد. برگ برنده داستان، زبان آن است و آن را در دسته داستانهای زبانآور قرار میدهد.<ref name=":3" />}} | ||
=== مریم مطهریراد؛ فعال ادبی === | |||
'''مثلث عشقی''' | '''مثلث عشقی''' | ||
{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده با کلمات، خوب بازی میکند و مفاهیم را خوب به بار مینشاند؛ اما اشارات و کنایات فلسفی غالباً هیچ ربطی به پیرنگ و اصل داستان و مثلث عشقی پیش آمده ندارد. کلمات فلسفی اجازه ندارند خام و بیمورد در داستان بنشینند.<ref name=":3" />}} | |||
'''زاویه دید''' | |||
''' | |||
{{گفتاورد تزیینی|text=درباره زاویه دید داستان و راوی باید گفت که غالباً وقتی درونیات راویِ اولشخص، زیاد باشد زاویه دید اولشخص را انتخاب میکنند؛ اما در اینجا درونیات راوی اولشخص از بقیه کمتر است و حدیث نفسهایی دارد که میتوانست بهجای گفتن، نشان داده شود و این آسیب را همین راوی اولشخص به کار زده است. از طرفی راوی، نگاه کاملاً بارزِ زنانه به محیط و حوادث دارد؛ بسیار جزئینگر، حساس، زودرنج و درونریز؛ انتخاب راوی غیرهمجنس و اولشخص، بزرگترین خطایی است که نویسنده مرتکب شده است. اگر زاویه دید، سومشخص محدود به ذهن قهرمان انتخاب میشد، چند مزیت داشت و رفع ایراد میشد؛ هم راوی از پرگویی خلاصی مییافت و هم نویسنده ناچار به ایجاد صحنه و حادثه میشد؛ آنوقت داستان جاندارتر جلو میرفت.<ref name=":3" />}} | |||
''' | === سیده عذرا موسوی؛ فعال ادبی === | ||
'''درونمایه داستان''' | |||
{{گفتاورد تزیینی|text=نویسنده درونمایه اثر را بر امکانات اخلاقی شر و فواید رنج استوار کرده؛ موضوعی که دکتر مؤمن، پدرخوانده فرحان برای موضوع رساله دکتری به او پیشنهاد میدهد تا فرحان را متوجه فوایدی کند که شرور در زندگی انسان دارند و موجب رشد و تعالی انسان و غفلتزدایی از او میشوند. سختیها و آسانیها درهمتنیده است و آسانیها در دل سختیها قرار دارد و اگر کسی برای انجام وظیفه الهی، خود را در رنج و سختی قرار دهد، آسانی و یسر برایش فراهم میشود. این مضمونها در زیرلایه اثر درهمتنیده شده و پیرنگ را شکل داده اند؛ ولی توجه نویسنده به محتوا و تمرکز او بر این موضوع سبب شده که از داستان و ساختار آن غافل شود.<ref name=":3" />}} | |||
=== فاطمه نفری؛ فعال ادبی === | |||
'''دیالوگهای داستان''' | |||
{{گفتاورد تزیینی|text=دیالوگهای کتاب جذاب، دلنشین، آموزنده، قابل تأمل و پیشبرنده هستند، اما شخصیتها، جز تعداد انگشتشماری (مثلاً اقبال) همه همانند یکدیگر حرف میزنند که در حقیقت صدای نویسنده است که از دهان همه شخصیتها خارج میشود.<ref name=":3" />}} | |||
== جملههای شنیدنی کتاب == | |||
* سرم به کتاب خودم گرم است. اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا. صفحه ۷۴. | |||
* در این چهل و چند روز خیلیها را ندیدهام. حتی به دفتر نشریه سر نزده ام...مرگ بانو اوضاعم را بدتر کرد. او هووی مادرم نبود. او مادرم بود...خودم را در مرگ بانو مقصر میدانم. صفحه ۹ و ۱۰. | |||
* زیبایی فریده مثل شاخههای گیاهی غولآسا تمام وجودم را در بر میگیرد. احساس میکنم به هیچ کاری در این عالم نمیآیم جز دوست داشتن او. صفحه۱۴۷. | |||
* مرد بودم که رقیب عشقی برادر کوچکم نشدم. صفحه ۱۱. | |||
* پرنده من با جفت دیگری پریده بود. صفحه ۲۹. | |||
== برشی از متن کتاب == | |||
امروز روزی است که فریده از من خواست زندگی اش را نجات بدهم. چه شد که قبول کردم؟ دوباره شدم همان برادر بزرگ چند سال پیش. کسی که وقتی علاقه برادر کوچکش به فریده را دید، از عشق سوزان خودش دست کشید. کدام شستن؟ آن روزها همه آبهای زمین نفت بودند. سوختم تا نام و نشان فریده هم در دلم خاکستر شد و به باد رفت. | |||
== مشخصات کتابشناختی == | |||
«غمسوزی» نوشته اعظم عظیمی است که گلاره مرادی آن را ویراستاری کرده و انتشارات شهرستان ادب تهران در سال ۱۴۰۱ در ۳۲۰ صفحه و شمارگان ۱۰۰۰ و قطع رقعی چاپ کرده است. | |||
== نوا، نما، نگاه == | |||
[ | * [https://radiofarhang.ir/VideoDetails/?m=066134&n=1312458 درباره رمان «غمسوزی» برنده بخش رمان جایزه جلال آلاحمد.] برنامه ققنوس رادیو فرهنگ. ۱۰ دیماه ۱۴۰۲ | ||
* [https://shenoto.com/album/podcast/248685/%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-%DA%A9%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%90-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%C2%AB%D8%BA%D9%85%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C%C2%BB?amp=1 معرفی رمان «غمسوزی».] قسمت یازدهم برنامه کنارِ کتاب. رادیو کنار. بیتا. دریافت شده در ۱۶ آذر ۱۴۰۳ | |||
[ | == منبع شناسی == | ||
[[پرونده:Ghamsuziketabjamalojalalvakavi.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|کتاب «جمال و جلال رمان»؛ اثر احمد شاکری در بررسی پنج داستان بلند از جمله غمسوزی]] | |||
* شاکری، احمد. (۱۴۰۳). جمال و جلال رمان؛ واکاوی پنج داستان بلند. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. | |||
== پانوشت == | == پانوشت == |