یوزپلنگانی که با من دویده‌اند: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
Mshahangi1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۹: خط ۹:
|مجموعه     =
|مجموعه     =
|موضوع             = داستان فارسی  
|موضوع             = داستان فارسی  
|سبک     = واقع‌گرایی و فراواقع‌گرایی
|سبک     = مدرن و پست‌مدرن
|ناشر     = مرکز
|ناشر     = مرکز
|ناشر فارسی     =
|ناشر فارسی     =
خط ۱۸: خط ۱۸:
|نوع رسانه     = کتاب
|نوع رسانه     = کتاب
|صفحه             = ۸۸ صفحه
|صفحه             = ۸۸ صفحه
|شابک             =
|شابک             = ٩٧٨-٩۶۴-٣٠۵-٠١٠-٨
|پس از             =  
|پس از             =  
|پیش از             =  
|پیش از             =  
}}
}}
[[پرونده:Yozpalang.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»'''</center>]]
[[پرونده:Yozpalang.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»<ref name ="جایزهٔ گردون">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/3463145|عنوان=جایزهٔ گردون }}</ref>"'</center>]]
[[پرونده:Yozpalangan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''اثری با مؤلفه‌های پست‌مدرن'''</center>]]
[[پرونده:Yoozpalang.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات<ref name="جوایز کتاب">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/83459630/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان= برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات}}</ref> "'</center>]]
[[پرونده:Najedi javani.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''[[بیژن نجدی]] در بهار جوانی'''</center>]]
[[پرونده:Najedi javani.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'دانش‌آموختهٔ ریاضیات و دبیر ریاضی<ref name ="نامه‌های نجدی">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isna.ir/news/94042312550/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87|عنوان= نامه‌های نجدی به همسرش}}</ref> "'</center>]]
[[پرونده:Najedi & hamsar.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''[[بیژن نجدی]] به همراه همسرش'''</center>]]
[[پرونده:Najedi & hamsar.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'به‌همراه همسرش پروانه محسنی‌آزاد"'</center>]]
[[پرونده:Biijan najedi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستان‌نویس شاعر'''</center>]]
[[پرونده:Biijan najedi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'داستان‌نویس شاعر"'</center>]]
[[پرونده:Mazar najedi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'وصیت‌نامهٔ شاعرانه بر سنگ ‌قبرش"'</center>]]
 
"'یوزپلنگانی که با من دویده‌اند"' مجموعه‌داستانی به‌قلم [[بیژن نجدی]] با نشانه‌هایی از سبک [[سبک مدرن|مدرن]] و [[سبک پست‌مدرن|پست‌مدرن]] است<ref name ="پست‌مدرن">{{یادکرد وب|نشانی=https://rp.razi.ac.ir/article_699_ed76d469fc2466bebe707e966522ad89.pdf|عنوان= مؤلفه‌های پست‌مدرن یوزپلنگانی که با من دویده‌اند}}</ref> که در سال ١٣٧٣ چاپ  و یک سال بعد برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»<ref name="جایزهٔ گردون"/> و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد.<ref name="جوایز کتاب"/> خلقِ نجدی تا ۱۳۹٩، ۴٠ نوبت و نزدیک‌ به ۵۶ هزار نسخه چاپ<ref name="مشخصات کتاب‌شناختی">{{یادکرد وب|نشانی =http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2427642|عنوان= مشخصات کتاب‌شناختی}}</ref>  و به زبان انگلیسی منتشر شده‌ است.<ref name ="یوزپلنگان">{{یادکرد وب|نشانی =https://tavaana.org/fa/Bijan_Najdi|عنوان=یوزپلنگان}}</ref>


مجموعه‌داستانی '''یوزپلنگانی که با من دویده‌اند''' گردهمایی ده داستان کوتاه از [[بیژن نجدی]] با نشانه‌های مدرن و پست‌مدرن <ref name =''پست‌مدرن''>{{یادکرد وب|نشانی=https://rp.razi.ac.ir/article_699_ed76d469fc2466bebe707e966522ad89.pdf|عنوان= مؤلّفه‌های پست‌مدرن یوزپلنگانی که با من دویده‌اند}}</ref> است که در سال ۱۳۷۴ برندهٔ جایزهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/3463145|عنوان=جایزهٔ گردون }}</ref> و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات <ref name=''جوایز کتاب''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/83459630/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان= برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات}}</ref> شد. این مجموعه داستان را نخستین بار نشر مرکز در سال ۱۳۷۳ منتشر کرد و تاکنون چهل بار تجدیدچاپ شده است. <ref name=''مشخصات کتاب‌شناختی''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2427642|عنوان= مشخصات کتاب‌شناختی}}</ref>


<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
مجموعه داستان «یوزپلنگانی که... » گردهمایی ده داستان کوتاه از [[بیژن نجدی]] با نثری شاعرانه و تنها اثری است که در زمان حیات او منتشر شده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://shabestan.ir/detail/News/824641|عنوان= یوزپلنگانی که یا من دویده‌اند}}</ref> یوزپلنگان در سال ١٣٧٣ نخستین بار به‌همت نشر مرکز چاپ شد و برخی از منتقدین عقیده داشتند نجدی اساس داستان را با نثر شاعرانه‌اش مخدوش  کرده است، این انتقادات موجب آزردگی و دلگیری نجدی شد.<ref name ="دلگیری نجدی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8510-06489/%D8%B3%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-%D9%8A-%D8%AE%D9%8A%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%8A%D8%AA%D9%8A-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%D8%A8%D9%8A%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88%DA%AF%D9%88
|عنوان=دلگیری پس از چاپ یوزپلنگان}}</ref> اما تنها یک سال بعد، کتاب برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»<ref name="جایزهٔ گردون"/> و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ «جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات»<ref name="جوایز کتاب"/> شد. این اثر در سال ۱۳۸۹ توسط «محمدرضا دمایی» به زبان انگلیسی ترجمه و برخی از تک‌داستان‌هایش به زبان آلمانی و کردی چاپ شده است.<ref name="نگارش یوزپلنگان"/> پس از درگذشت نجدی داستان‌های «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از این مجموعه‌داستانی اساس سناریوی فیلم‌های کوتاه قرار گرفت.<ref name="اقتباس هنری">{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrvandonline.ir/5427/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87/|عنوان= اقتباس هنری از کتاب}}</ref> در داستان‌ها، برخی از نشانه‌های پست‌مدرن همچون: عدم‌قطعیت، تناقض، تغییر زاویۀدید، شکست خط روایت و زمان داستان، فراداستان تاریخ‌نگارانه و ادغام خیال و واقعیت دیده می‌شود. نجدی در تدوین داستان‌ها از مشخصه‌های مدرن وپست‌مدرن در کنار یکدیگر بهره برده است و نمی‌توان این مجموعه‌داستانی را صرفاً مدرن یا پست‌مدرن خواند.<ref name="پست‌مدرن"/> داستان‌ها مملو از شعور شاعرانه هستند اما رگهٔ شعر به هيچ ‌عنوان بر روايت داستانی چيره نمی‌شود چون نجدی علاوه بر نوشتن داستان، شاعری بود كه توانایی ايجاد مرز ميان شاعرانگی داستان و سرودن صرف شعر را داشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/136896/%D8%AF%D9%88%D9%8A%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%8A%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF
|عنوان=دويدن با يوزپلنگ}}</ref> در داستان‌های ﻧﺠﺪی اسطوره‌زایی، اﺳـﻄﻮره‌زدایی و ﺑﺎزﺗﻮلید ﺷﺨﺼﻴﺖ‌های اﺳﻄﻮره‌ای ﻛﻬﻦ و زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﺑﻴﻨﺶ اسطوره‌ای هست. او ﺑﺎ ﺑﺎزآﻓﺮینی اسطوره‌های ﻛﻬﻦ و چیدمان چندبُعدی اسطوره در یک داستان، علاوه بر رهایی از بحران معرفتی دنیای مدرن، با گره‌زدن و اتصال انسان‌های مدرن با قهرمانان ملی و اسطوره‌ای زمان خطی را در می‌نوردد و آنها را به زمان ازلی و حلقوی متصل می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20170308060827-9726-94.pdf|عنوان=جهان‌بینی اسطوره‌‌ای؛ اسطوره‌زایی و اسطوره‌زدایی در داستان‌های بیژن نجدی}}</ref>{{سخ}}
«یوزپلنگانی که... » کتاب کم‌حجمی است. ده داستان دارد و فرمول سال‌های اخیر را که «پرحجم بنویس تا خوب خریدار داشته باشد» را شکسته است. کتاب با وجود فضا و شگردهای داستانی متفاوت که کمتر مخاطب عام دوستشان می‌دارد، تا کنون با استقبال خوبی روبه‌رو بوده است و نمایان‌گر این است که شگردهای داستانی نجدی که هنوز هم باکره مانده است. نقطۀ شروع داستان‌ها آنجاست که واقعیت و رویا به‌هم گره می‌خورد و بن‌مایه‌ای می‌شود برای حرکت روایت، داستان و فضا. اما آن چیزی که در تمام آثار نجدی مشترک است کلامی سبز، زبانی سرخ، نگاهی آبی به زندگی و آدم‌ها‌یی معصوم و بکر است.<ref name ="نقد یوزپلنگان">{{یادکرد وب|نشانی =http://www.khanehdastan.ir/article-database/65498.html|عنوان=نقد یوزپلنگان}}</ref> 


==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
[[پرونده:KETAB YOUZPALANG.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
===خلاصه===
«یوزپلنگانی که با من دویدند» روایت ۱۰ داستان کوتاه با موضوع «مرگ» است که هر کدام کاملاً مجزا و با نثری شعرگونه و نمادین نوشته شده است. اثری که از داستان به شعر پهلو می‌زند. در این کتاب، [[بیژن نجدی]] از مرگ می‌نویسد، از جنازه‌ای که رؤیای فرزند نداشتهٔ طاهر و ملیحه است، از مرتضی می‌نویسد که به جرم کشتن یک قو از زادگاه‌اش طرد می‌شود، از روزهایی می‌نویسد که نمی‌توان فهمید مردم چه می‌گویند و چه می‌خواهند. از سه‌شنبه‌هایی که انتظار، چتر ملیحه را خیس کرده‌ و از درخت آلبالویی که در هر شاخ‌و برگش رازهای مگوی خانه نهفته، می‌نگارد. او در هر داستان به‌شکلی متفاوت مرگ را توصیف می‌کند. گاهی ساده و گاهی پیچیده، آن را به واقعیت و خیال پیوند می‌دهد.
[[پرونده:KETAB YOUZPALANG.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'ده داستان با نثری شاعرانه"'</center>]]
«یوزپلنگانی که با من دویدند» روایت ۱۰ داستان کوتاه با موضوع «مرگ» است که هر کدام جدا از هم و با نثری شعرگونه و نمادین نوشته شده است. اثری که از داستان به شعر پهلو می‌زند. در این کتاب، [[بیژن نجدی]] از مرگ می‌نویسد؛ از جنازه‌ای که رؤیای فرزند نداشتهٔ طاهر و ملیحه است؛ از مرتضی می‌نویسد که به جرم کشتن یک قو از زادگاه‌اش طرد می‌شود؛ از روزهایی می‌نویسد که نمی‌توان فهمید مردم چه می‌گویند و چه می‌خواهند؛ از سه‌شنبه‌هایی که انتظار، چتر ملیحه را خیس کرده‌ و از درخت آلبالویی که در هر شاخ‌وبرگش رازهای مگوی خانه نهفته است. او در هر داستان به‌شکلی متفاوت مرگ را توصیف می‌کند. گاهی ساده و گاهی پیچیده و آن را به واقعیت و خیال پیوند می‌دهد. نجدی در داستان‌هایش از فقدان می‌گوید.


===آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب===
===از میان یادها===
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب===
====یوزپلنگان چطور نوشته شد====
===ردپای [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] و [[شاملو]]===
همسر [[بیژن نجدی]] دربارهٔ چگونگی نگارش داستان‌های این مجموعه گفته است: «بیژن برای نگارش داستان‌ها، عميقاً به فكر می‌رفت، ساكت و كم‌حرف می‌شد، برنامه‌ريزی داشت، بی‌اشتها می‌‌شد و غمگين بود. به اتاق كارش می‌رفت، ويولون پرويز ياحقی را گوش می‌‌داد و می‌نوشت و در یک‌ شبانه‌روز نزديك به نيم‌صفحه بيشتر نمی‌‌نوشت. دو يا سه پايان‌بندی می‌‌نوشت و پس از مشورت با من، يكی را انتخاب می‌كرد. بعد از تمام‌شدن داستان‌ها، آن را در دفتر ٢٠برگی كه از بچه‌ها می‌گرفت، پاكنويس می‌‌كرد و در صفحهٔ اولش می‌‌نوشت «تقديم به همسرم» و به من می‌داد.<ref name ="نگارش یوزپلنگان">{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/8612-10271.67732/%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%8A%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%8A%D8%AA-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%D9%8A|عنوان=نگارش یوزپلنگان}}</ref>
[[بیژن نجدی]] سیال‌ذهن و شکست روایت را از ''گلشیری'' تأثیر گرفت و بیان و کلام خود را به آن اضافه کرد. رد ''شاملو'' نیز بر اثر نجدی قابل‌تأمل است. شاملو، که خود واژه‌ساز بود و با غنای کلامی‌ که داشت در خلق واژه‌ها‌ی جدید می‌کوشید، در نجدی این تأثیر را ایجاد کرده است که او نیز به دنبال زبانی نو و واژه‌ها‌یی بکر و جدید است. <ref name =''نقد یوزپلنگان''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.khanehdastan.ir/article-database/65498.html|عنوان=نقد یوزپلنگان}}</ref>
 
====دلگیری پس از چاپ یوزپلنگان====
بعد از چاپ «يوزپلنگانی كه... » فضایی حاكم شد كه روح [[بیژن نجدی|نجدی]] را به‌شدت آزرد. ديگر میلی برای نوشتن نداشت. آن‌قدر كه بنا به گفتهٔ همسرش همه‌ چيز را كنار گذاشت. چون عدهٔ‌ زيادی از منتقدان معتقد بودند نجدی داستان‌نویسی را مخدوش كرده ‌است و اين‌ها اصلاً داستان نيست، شعر است.<ref name="دلگیری نجدی"/>


===دلیل شهرت===
===دلیل شهرت===
=== دلیل نام‌گذاری===
[[پرونده:Yozpalangan.Vaseatnameh.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'وصیت‌نامه‌ای که در پیشانی‌نوشت کتاب یوزپلنگان آمده است. (ص، ۴)"'</center>]]
[[بیژن نجدی|نجدی]] در مصاحبه‌ای که با «فرنگیس حبیبی» از رادیوفرانسه انجام داد دربارهٔ علت نامگذاری کتاب گفت: «یوزپلنگ، هر انسان آرمان‌خواهی است که در طول تاریخ برای انسان دویده است.» <ref name =''بوطیقای شناخت''>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20120828100820-1184-43.pdf|عنوان= بررسی عناصر جهان متن}}</ref>
دلیل شهرت مجموعه‌داستانی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» علاوه‌بر محتوا و فرم، درهم‌آمیختگی داستان‌ها با شعر است. ویژگی‌های زبانی، بلاغی و شاعرانگی داستان‌ها، نوعی تشخص سبکی به مجموعه بخشیده است و طرفدارانی پیدا کرد که تلاش کردند دنباله‌رو این سبک‌ و سیاق داستان‌نویسی باشند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20130130083414-9726-14.pdf|عنوان=زبان هنری داستان در آثار بیژن نجدی}}</ref>  


===تقدیم‌شده به===
===تقدیم‌شده به===
در پیشانی‌نوشت کتاب آمده است: «قصهٔ «'''سپرده به زمین'''» با احترام به مهتابی و خاکستر و بانو با فروتنی به [[شمس لنگرودی]]، شاعر، محقق و داستان‌نویس تقدیم می‌شود و کتاب، کلمه به کلمه، اندوه به اندوه به همسرم خانم پروانه محسنی آزاد.» <ref>{{پک|بیژن نجدی|ک=یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ص=۵}}</ref>
در پیشانی‌نوشت کتاب آمده است: «قصهٔ «"'سپرده به زمین"'» با احترام به مهتابی و خاکستر و بانو با فروتنی به [[شمس لنگرودی]]، شاعر، محقق و داستان‌نویس تقدیم می‌شود و کتاب، کلمه‌به‌کلمه، اندوه‌به‌اندوه به همسرم خانم پروانه محسنی آزاد.»<ref>{{پک|بیژن نجدی|ک=یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ص=۵}}</ref>
 
===وصیت‌نامهٔ شاعرانه===
[[بیژن نجدی]] در مقدمهٔ کتاب وصیت‌نامهٔ شاعرانه‌اش را آورده است.<ref>{{پک|بیژن نجدی|ک=یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ص=۴}}</ref>{{سخ}}
:<font color=Teal>"'نیمی از سنگ‌ها، صخره‌ها، کوهستان را گذاشته‌ام"</font>
:<font color=Teal>"'با دره‌هایش، پیاله‌های شیر به‌خاطر پسرم"</font>
:<font color=Teal>"'نیم دگر کوهستان، وقف باران است..."</font>


===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==
[[پرونده:Mazar najedi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''وصیت‌نامه بر سنگ ‌قبرش'''</center>]]
===از میان یادها===
[[بیژن نجدی]] در مقدمهٔ '''یوزپلنگانی که با من دویده‌اند''' وصیت‌نامهٔ شاعرانه‌اش را آورده است. <ref>{{پک|بیژن نجدی|ک=یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ص=۴}}</ref>{{سخ}}
==== دلیل نام‌گذاری====
:<font color=Teal>'''''نیمی از سنگ‌ها، صخره‌ها، کوهستان را گذاشته‌ام''</font>
[[بیژن نجدی|نجدی]] در مصاحبه‌ای که با «فرنگیس حبیبی» از رادیوفرانسه انجام داد دربارهٔ علت نامگذاری کتاب گفت: «یوزپلنگ، هر انسان آرمان‌خواهی است که در طول تاریخ برای انسان دویده است.»<ref name ="زندگی نجدی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.magiran.com/article/1159287|عنوان=نگاهی به زندگی و شعر بیژن نجدی}}</ref> او «یوزپلنگ» را استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی می‌داند که همانند نوع یوزپلنگ، در آستانهٔ انقراض و موردهجوم‌ هستند؛ باورها، هستی‌ها و کسانی که به گذشته‌های نزدیک یا دورتر ما تعلق دارند و شاید دیگربار در تاریخ تکرار نشوند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://cafe-dastan.ir/%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/|عنوان= یوزپلنگ استعاره از چیست؟}}</ref>
:<font color=Teal>'''''با دره‌هایش، پیاله‌های شیر به‌خاطر پسرم''</font>
:<font color=Teal>'''''نیم دگر کوهستان، وقف باران است.''</font>
:<font color=Teal>'''''دریایی آبی و آرام را''</font>
:<font color=Teal>'''''با فانوس روشن دریایی می‌بخشم به همسرم.''</font>
:<font color=Teal>'''''شب‌های دریا را بی‌آرام، بی‌آبی با دلشورهٔ فانوس دریایی''</font>
:<font color=Teal>'''''به دوستان دور دوران سربازی که حالا پیر شده‌اند، فکر می‌کنم یکی یا چند تا هم مرده‌اند.''</font>
:<font color=Teal>'''''ودخانه که می‌گذرد زیر پل، مال تو، دختر پوست‌کشیدهٔ من بر استخوان بلور!''</font>
:<font color=Teal>'''''که آب پیراهنت شود، تمام تابستان''</font>
:<font color=Teal>'''''هر مزرعه و درخت، هر کشتزار و علف را شش دانگ به کویر بدهید''</font>
:<font color=Teal>'''''به دانه‌های شن، زیر آفتاب''</font>
:<font color=Teal>'''''از صدای سه‌تار من''</font>
:<font color=Teal>'''''بندبند پاره‌پاره موسیقی''</font>
:<font color=Teal>'''''که ریخته‌ام در شیشه‌های گلاب و گذاشته‌ام روی رف''</font>
:<font color=Teal>'''''یک سهم به مثنوی مولانا دو سهم به نی بدهید''</font>
:<font color=Teal>'''''و می‌بخشم به پرندگان''</font>
:<font color=Teal>'''''رنگ‌ها، کاشی‌ها،‌ گنبدها''</font>
:<font color=Teal>'''''به یوزپلنگانی که با من دویده‌اند''</font>
:<font color=Teal>'''''غار و قندیل‌های آهک و تنهایی''</font>
:<font color=Teal>'''''و بوی باغچه را''</font>
:<font color=Teal>'''''به فصل‌هایی‌ که می‌آیند''</font>
:<font color=Teal>'''''بعد از من.''</font>


====سه‌شنبهٔ خیسی که پدر را به‌رگبار بستند====
پدر [[بیژن نجدی]] جزو افسران شورشی علیه حکومت پهلوی بود که در سال ١٣٢۴ در گنبد، جیپ حامل او و شش سرنشین دیگر بی‌هیچ اخطاری به‌رگبار گلوله بسته شد و جنازه‌هایشان متلاشی شد. نجدی قصهٔ پدر را به‌تدریج و در طول سالیان از مادر می‌شنود و بعدها با جست‌وجو و یافتن هرگونه نوشته و خاطره‌ای که از پدر در آن یافت می‌شود وجودش را با آن پیوند می‌زند. برخی داستان‌های نجدی، پنداری بازسازی از مرگ پدر و یا درهم آمیختگی بخشی است از آن‌چه بر پدر رفته است. مانند داستان سه‌شنبهٔ خیس: «ملیحه گفت: فرق می‌کنه، مادر رو ما خودمون دفن کردیم، مگه نه؟ دیدیم که شستنش، مگه نه؟ اما اون سال کسی سیاوش را به شما نشون داد؟... توی این سال‌ها کسی قبری، چیزی، سنگ قبری، هیچ چی به ما نشون نداد. (ص، ٧۶)» <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.lahig.ir/fa/pages/print.php?cid=682|عنوان=یوزپلنگی که به‌رگبار بستند}}</ref>


===چرا باید این کتاب را خواند===
====شش سال در انتظار شب سهراب‌کشان====
همسر [[بیژن نجدی]]: «زمانی كه نجدی برای نوشتن داستان صرف می‌كرد، شاید ٢٠تا٢۵ سال طول می‌كشید. او من را هم در طرح‌های داستان‌هایش سهیم می‌كرد. طرح‌ها را نگه می‌داشتم و پس از سال‌ها در زمان مناسب با او در میان می‌گذاشتم. باید حال و هوای نوشتن پیدا می‌كرد تا بتواند داستانی را بنویسد. به عبارت دیگر، طرح‌هایش باید سال‌ها سوهان می‌خورد كه راضی شود آن‌ها را به چاپ بسپارد.<ref name="بازنویسی">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.lahig.ir/fa/pages/print.php?cid=4375|عنوان=بازنویسی داستان‌های نجدی}}</ref> پس از نگارش داستان‌ها، آنها را بایگانی می‌کرد و چند سال بعد به سراغشان می‌رفت و بازنویسی می‌کرد. داستان «شب سهراب‌كشان» پس از شش سال، بازنویسی شد و و چند بار تغيير كرد.<ref name="نگارش یوزپلنگان"/>»


==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
====داستانی که با صدای گیتار نوشته شد====
[[بیژن نجدی]] هنگام نوشتن داستان، موسیقی سنتی گوش می‌داد اما تنها داستانی که با صدای گیتار نوشت «مرا به تونل بفرستید» بود.<ref name="بازنویسی"/> 


===داستانک‌ها===
====اگر [[شمس لنگرودی]] نبود یوزپلنگان نبود====
====مجوز====
شمس لنگرودی، از دوستان صمیمی [[بیژن نجدی]]، کسی بود که او را به نشر مرکز برد تا کمی از انزوا بیرون بیاید و اثرش را منتشر کند. نتیجهٔ‌ این کار انتشار مجموعه‌داستانی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» شد.<ref name="یوزپلنگان"/> همسر نجدی در این باره می‌گوید: «يادم هست شبی بیژن داستان «سپرده به زمين» را برای شمس لنگرودی خواند. وی از كتاب خوشش آمد و پرسيد چرا تا كنون اين‌ها را به‌صورت كتاب منتشر نكرده‌ای، و در واقع شمس لنگرودی معرف چاپ كتاب‌های بيژن بود.<ref name="نگارش یوزپلنگان"/>»
====نشر و تغییر نام====
====جوایز====
====جلسات نقد و بررسی====
[[پرونده:Naghd yozpalangan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''جلسهٔ نقد و بررسی{{سخ}} یوزپلنگانی که با من دویده‌اند <ref name =''نقد''>{{یادکرد وب|نشانی =https://farhangi.guilan.ac.ir/show-content/-/asset_publisher/wFNhVNfn2jtw/content/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/pop_up|عنوان=جلسهٔ نقد}}</ref>'''</center>]]
[[پرونده:Hamsar bijan najedi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''همسر بیژن نجدی در جلسهٔ نقد{{سخ}} یوزپلنگانی که با من دویده‌اند <ref name=''نقد''/>'''</center>]]
کانون شعر و ادب دانشگاه گیلان و با همکاری [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]] مراسم بزرگداشت [[بیژن نجدی]] همراه با نقد و بررسی کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» در روز چهارشنبه ٢۴ آبان ٩۶ مقارن با زادروز بیژن نجدی و هم‌زمان با روز کتاب در تالار حکمت دانشکدهٔ ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه گیلان برگزار نمود. دراین مراسم که ''پروانه محسنی آزاد'' و ''ناتانائیل''( همسر و فرزند نجدی) نیز حضور داشتند؛ دکتر نگین بی‌نظیر (عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان)، سینا جهاندیده(دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی، شاعر و نویسنده) و [[کیهان خانجانی]](نویسنده و مدرس داستان نویسی) به نقد و بررسی کتاب، پرداختند. <ref name=''نقد''/>


====بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی====
====اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور====
===سال‌شمار کتاب===
===سال‌شمار کتاب===
[[پرونده:Yoozpalangha.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>""</center>]]
*"'١٣٧٣:"' چاپ نخست کتاب{{سخ}}
*"'١٣٧۴:"' برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»<ref name="جایزهٔ گردون"/>{{سخ}}
*"'١٣٧٩:"' برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات<ref name="جوایز کتاب"/>{{سخ}}
*"'١٣٨٧:"' ساخت فیلم «خانه‌ای زیر آب» به کارگردانی "سپیده فارسی"<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/85425/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%D8%A8|عنوان= حکایت خانه‌ای زیر آب}}</ref>
*"'١٣٨٩:"' ترجمه به‌زبان انگلیسی توسط محمدرضادمایی<ref name="یوزپلنگان"/>{{سخ}}
*"'١٣٩۴:"' پرفروش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.madomeh.com/site/news/news/2976.htm|عنوان=پرفروش در نمایشگاه کتاب تهران ١٣٩۴}}</ref>{{سخ}}
*"'١٣٩٧:"' چاپ کتاب «رویای قرن» به‌قلم "هاجر فیضی"؛ تحلیل نماد و نشانه‌های کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»<ref name ="رویای قرن">{{یادکرد وب|نشانی =https://www.irna.ir/news/83099555/%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF|عنوان= کتابی دربارهٔ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند}}</ref>{{سخ}}
*"'١٣٩٨:"' ساخت فیلم کوتاه «سپرده به زمین» به کارگردانی "معصومه صالح بیگی"<ref name ="سپرده">{{یادکرد وب|نشانی =http://www.ibna.ir/fa/shortint/283082/%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=پشت‌صحنهٔ فیلم کوتاه «سپرده به زمین»}}</ref>؛ پرفروش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98021507685/%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8|عنوان=پرفروش در نمایشگاه کتاب تهران ١٣٩٨}}</ref>


===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب===
[[پرونده:Paper yozpalangan.gif|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''یادداشتی بر یوزپلنگان'''</center>]]
[[پرونده:Naghd yozpalang.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'نشستی دربارهٔ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند<ref name="نقد"/>"'</center>]]
یوزپلنگان، سال‌ها پس از خلقش و حتی در نبود خالقش، هنوز پویا و زنده ‌است و نفس می‌کشد و از این داستان به آن داستان می‌رود و می‌تازد و می‌غرد و فریاد نسلی آرمان‌خواه را که هرگز در طول تاریخ به آرزویش نرسید و قربانی‌ها داد را به‌گوش خوانندگانی می‌رساند که با آن که می‌دانند یوز در خطر انقراض است همچنان به او امید دارند.
در صفحه‌به‌صفحه داستان با نثری شاعرانه و نمادین اسطوره می‌سازد و اسطوره می‌زداید و انسان مدرن سرخورده از یأس روزگار را نوید و امید می‌بخشد. گرچه از مرگ روایت می‌کند و فقدان را از این داستان به آن داستان به‌دوش می‌کشد اما هنوزم همان یوزپلنگی است که می‌دوید؛ جاه‌طلب و زیبا و یک‌نفس.
«طاهر»، «مرتضی» و «ملیحه» شخصیت‌ها‌ی غالب داستان‌ها‌ی او هستند. آنان‌ در زمان داستانی نویسنده متولد می‌شوند، قد می‌کشند، پیر می‌شوند و می‌میرند. مردان و زنان بی‌گناهی که اگر پیراهنشان را کنار بزنند، پوششی از معصومیتشان دیده می‌شود که روی استخوان‌ها‌یشان پوشیده‌اند؛ معصومیتی بکر و آرام که نه افسوس، که تفکر را به بار می‌آورد. آنها‌ با همهٔ معصومیت و بکری خود آرامشی را بر هم می‌زنند… . در اکثر داستان‌ها‌ یک چیز، انسان، شیء، احساس و… از بیرون به درون نفوذ کرده و برای مدتی آرامش موجود در داستان را بر هم می‌ریزد.


====داستان سپرده به زمین====
ملیحه و طاهر افرادی ناباروراند. به‌واسطهٔ ملیحه، کودکی مرده را به فرزندی قبول می‌کنند و آن را مانند درخت در خاک می‌کارند. بدین سان مرگ را به زندگی تبدیل می‌کنند. و زندگی آن‌ها سرشار از امید می‌شود. جهان گفتمان این داستان و داستان‌های دیگر به ظاهر با ناامیدی یا مرگ تمام می‌شود. اما در واقع به سنت‌ها خدشه وارد می‌کند. همین که کودک مرده‌ای باعث تداوم نسل شود، به‌گونه‌ای طنز آمیز سنت تدوام نسل را مورد تردید قرار می‌دهد. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>


====شب سهراب کشان====
====جلسات نقد و بررسی====
اولین چیزی که در داستان توصیف می‌شود پردهٔ نقالی است. این پرده تمام هویت ایران را در خود جای داده است. پردهٔ نقالی در سیر روایی داستان نقش کلیدی دارد و تمام حوادث و گفت‌وگو‌ها حول آن می‌چرخد. هم سهراب و هم رستم بر پردهٔ نقالی در آتش می‌سوزند. در شکل‌گیری شخصیت مرتضی اسطوره سهراب بازتاب یافته است. سهراب در شاهنامه چهار ویژگی مهم دارد: جوانی، بی‌قراری، پرسش‌گری و ناکامی. همین چهار ویژگی را در وجود مرتضی به‌شکل امروزی می‌بینیم.  
[[پرونده:Naghd yozpalangan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'جلسهٔ نقد و بررسی{{سخ}} یوزپلنگانی که با من دویده‌اند<ref name ="نقد">{{یادکرد وب|نشانی =https://farhangi.guilan.ac.ir/show-content/-/asset_publisher/wFNhVNfn2jtw/content/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/pop_up|عنوان=جلسهٔ نقد}}</ref>"'</center>]]
<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/976764/بازتاب-اسطوره-رستم-و-سهراب-در-شب-سهراب-کشان-بیژن-نجدی
[[پرونده:Hamsar bijan najedi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'همسر بیژن نجدی در جلسهٔ نقد{{سخ}} یوزپلنگانی که با من دویده‌اند <ref name="نقد"/>"'</center>]]
|عنوان=شب سهراب کشان}}</ref> با تغییر داستان اساطیری به داستان امروزی، جدال به جای رستم و سهراب، میان سید و مرتضی رخ می‌دهد. انتخاب مرتضی به‌عنوان فردی لال، به‌گونه‌ای شخصیت سهراب را که گویی لال بوده و خود را به پدر معرفی نکرده است، بازنگری می‌کند و به این ترتیب سنت پسرکشی و پدرکشی به‌صورتی طنزآمیز با جدال میان سید و مرتضی بازسازی و به سخره گرفته می‌شود. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>  
کانون شعر و ادب دانشگاه گیلان با همکاری [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]] مراسم بزرگداشت [[بیژن نجدی]] را همراه با نقد و بررسی کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» در روز چهارشنبه ٢۴ آبان ١٣٩۶ مقارن با زادروز بیژن نجدی و هم‌زمان با روز کتاب در تالار حکمت دانشکدهٔ ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه گیلان برگزار نمود. دراین مراسم که "پروانه محسنی آزاد" و "ناتانائیل"( همسر و فرزند نجدی) نیز حضور داشتند؛ دکتر نگین بی‌نظیر (عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان)، سینا جهاندیده(دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی، شاعر و نویسنده) و [[کیهان خانجانی]](نویسنده و مدرس داستان نویسی) به نقد و بررسی کتاب، پرداختند.<ref name="نقد"/>
 
===بررسی داستان‌ها از منظر فرم و ساختار===
====سپرده به زمین====
ملیحه و طاهر زوجی ناباروراند. به‌واسطهٔ ملیحه، کودکی مُرده را به فرزندی قبول می‌کنند و آن را مانند درخت در خاک می‌کارند. بدین سان مرگ را به زندگی تبدیل می‌کنند. و زندگی آن‌ها سرشار از امید می‌شود. جهان گفتمان این داستان و داستان‌های دیگر به‌ظاهر با ناامیدی یا مرگ تمام می‌شود. اما در واقع به سنت‌ها خدشه وارد می‌کند. همین که کودک مرده‌ای باعث تداوم نسل شود، به‌گونه‌ای طنزآمیز سنت تدوام نسل را مورد تردید قرار می‌دهد.<ref name ="بوطیقای شناخت">{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20120828100820-1184-43.pdf|عنوان= بررسی عناصر جهان متن}}</ref>
 
====شب سهراب‌کشان====
نخستین چیزی که در داستان توصیف می‌شود پردهٔ نقالی است. این پرده تمام هویت ایران را در خود جای داده است. پردهٔ نقالی در سیر روایی داستان نقش کلیدی دارد و تمام حوادث و گفت‌وگو‌ها حول آن می‌چرخد. هم سهراب و هم رستم بر پردهٔ نقالی در آتش می‌سوزند. در شکل‌گیری شخصیت مرتضی اسطورهٔ «سهراب» بازتاب یافته است. سهراب در شاهنامه چهار ویژگی مهم دارد: جوانی، بی‌قراری، پرسش‌گری و ناکامی. همین چهار ویژگی را در وجود مرتضی به‌شکل امروزی می‌بینیم. با تغییر داستان اساطیری به داستان امروزی، جدال به جای رستم و سهراب، میان سید و مرتضی رخ می‌دهد. انتخاب مرتضی به‌عنوان فردی لال، به‌گونه‌ای شخصیت سهراب را که گویی لال بوده و خود را به پدر معرفی نکرده است، بازنگری می‌کند و به این ترتیب سنت پسرکشی و پدرکشی به‌صورتی طنزآمیز با جدال میان سید و مرتضی بازسازی و به سخره گرفته می‌شود.
<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/976764/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=شب سهراب‌کشان}}</ref>  




====استخری پر از کابوس====
====استخری پر از کابوس====
ﻣﺮﺗضی ﭘﺲ از ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎل دوﺑﺎره وارد زادﮔﺎﻫﺶ میﺷﻮد و در ﻫﻤﺎن روز اول ﺑـﻪ‌سبب ﻛﺸﺘﻦ ﻳﻚ ﻗﻮ ﺑﺎزداﺷﺖ می‌ﺷﻮد. ﺷﻬﺮدار از اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻧﺎراﺣﺖ اﺳﺖ و از ﺳﺘﻮان می‌ﺧﻮاﻫـﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﺮم را ﻣﺠﺎزات ﻛﻨﻨﺪ. اﻣﺎ ﺳﺘﻮان با وجود ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻣﻘﺎﻣﺎت ﺷﻬﺮ، به‌‌سبب ﺣﺴـﻦﻧﻴـﺖ مرتضی ﻛﻪ ﻗﺼﺪش ﻧﺠﺎت‌‌دادن ﻗﻮ از آﻟﻮدگی ﺑﻪ ﮔﺎزوﻳﻴﻞ ﺑﻮد، او را آزاد می‌ﻛﻨﺪ. زاویه‌دید در این داستان، سوم‌شخص نامحدود و نگاه راوی از پشت‌سر است. مهم‌ترین ترفند سینمایی این داستان استفاده از « فلش‌بک» است که موجب می‌شود خط زمانی داستان گم شود و گذشته و حال و آینده به هم گره بخورد.<ref name ="زاویه دید">{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20170219045450-9459-166.pdf
|عنوان=زاویه دید در سه داستان کوتاه از بیژن نجدی}}</ref>


====روز اسبریزی====
====روز اسبریزی====
دویدن اسب بسته‌شده به گاری، به‌واسطهٔ جابه‌جایی ضمیرها در متن، این باور را ایجاد می‌کند، که انسان مانند اسب برای گذران زندگی و رسیدن به اهدافش می‌دود و از او بیگاری کشیده می‌شود. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>  
اسب دوسالهٔ قالاخان در مسابقه برنده می‌ﺷﻮد و قالاخان به این اسب توجه ویژه‌ای دارد. روز ﺑﻌﺪ دﺧﺘﺮ ﻗﺎﻻﺧﺎن ﺑﺪون زﻳـﻦ، ﺳـﻮار اﺳـﺐ  می‌ﺷﻮد. آﺳﻴﻪ و اسب، دﻫﻜﺪه را ﺑﻪﻫﻢ  می‌رﻳﺰﻧﺪ و همین موجب خشم قالاخان به اسب می‌شود. ﻗﺎﻻﺧﺎن اﺳﺐ ﻧﺎزﭘﺮورده را ﺑـﻪ ﮔـﺎری می‌بندد. ﺑﻌـﺪ از مدتی ﮔـﺎری را از اﺳـﺐ میﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺑﺮای اﺳﺐ ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺨﺖ اﺳﺖ و اﺣﺴﺎس میﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﺸﺘﺶ خالی ﺷﺪه اﺳﺖ. در ﭘﺎﻳﺎن راوی و اﺳﺐ ﺑﻪگونه‌ای ﻫﻢذاتﭘﻨﺪاری می‌کنند. داﺳﺘﺎن ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻔﺲ ﻳﻚ اﺳـﺐ ﺑـﻪﻋﻨـﻮان ﻗﻬﺮﻣـﺎن اصلی داﺳـﺘﺎن اﺳـﺖ. اﻣـﺎ اﻳـﻦ ﺧﻮدﮔﻮیی از دو زاوﻳﻪدﻳﺪ و ﺑﺎ دو راوی رواﻳﺖ میﺷـﻮد، یعنی داﺳـﺘﺎن دارای زاوﻳـﻪدﻳـﺪ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻳﺎ ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﻮازی دو دﻳﺪﮔﺎه و ﺟﻬﺎن را در ﻳﻚ ﺟﻬﺎن کلی ﺣـﺎﻛﻢ ﺑﺮ داﺳﺘﺎن ﻧﺸﺎن می‌دﻫﺪ. دویدن اسب بسته‌شده به گاری، به‌واسطهٔ جابه‌جایی ضمیرها در متن، این باور را ایجاد می‌کند، که انسان مانند اسب برای گذران زندگی و رسیدن به اهدافش می‌دود و از او بیگاری کشیده می‌شود.<ref name="زاویه دید"/>


====تاریکی در پوتین====
====تاریکی در پوتین====
باورنکردن مرگ طاهر از سوی پدر و ادغام مفهوم مرگ با یافتن پوتین در رودخانه، به بازنگری مقوله مرگ و زندگی می‌انجامد. چرا که طاهر در همهٔ داستا‌ن‌ها حضور دارد. در برخی زندگی می‌کند و در برخی می‌میرد. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
این داستان همراه با تداعی‌های خاطرات قهرمان داستان و تداخل این تداعی‌ها با روایت و درهم آمیختن زمان حال و گذشته نوشته شده است. نویسنده در بخش‌هایی از روایت، بازگشت ذهنی قهرمان داستان را به گذشته با روایت اصلی داستان در هم می‌آمیزد. بدین ترتیب داستان با پایانی باز خاتمه می‌یابد؛ پایانی که خواننده می‌تواند با توجه به افق‌های ذهنی خود آن را شكل دهد و [[بیژن نجدی|نجدی]] این آزادی را برای انتخاب پایان‌بندی داستان در اختیار خواننده قرار می‌دهد. باورنکردن مرگ طاهر از سوی پدر و ادغام مفهوم مرگ با یافتن پوتین در رودخانه، به بازنگری مقولهٔ مرگ و زندگی می‌انجامد. چرا که طاهر در همهٔ داستا‌ن‌ها حضور دارد. در برخی زندگی می‌کند و در برخی می‌میرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://ensani.ir/file/download/article/20160905142636-10060-101.pdf|عنوان=بررسی جایگاه خواننده در داستان‌های پست‌مدرن بیژن نجدی}}</ref>  


====چشم‌های دکمه‌ای من====   
====چشم‌های دکمه‌ای من====   
در داستان «چشم‌های دکمه‌ای من»، عروسکی با چشم‌های دکمه‌ای به مادر فاطی تبدیل می‌شود و پیش‌انگاشت مرگ به باور بی‌مرگی تغییر می‌کند، چرا که عروسک در پیش‌انگاشت مخاطب حیات ندارد و مادر فاطی هم مرده است. اما عروسک احساس دارد و حرف می‌زند، پس مادر فاطی هم نمرده است. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
در داستان «چشم‌های دکمه‌ای من»، عروسکی با چشم‌های دکمه‌ای به مادرِ فاطی تبدیل می‌شود و پیش‌انگاشت مرگ به باور بی‌مرگی تغییر می‌کند، چرا که عروسک در پیش‌انگاشت مخاطب حیات ندارد و مادر فاطی هم مرده است. اما عروسک احساس دارد و حرف می‌زند، پس مادر فاطی هم نمرده است.<ref name="بوطیقای شناخت"/>


====مرا بفرستید به تونل====
====مرا بفرستید به تونل====
نقش تونل به محلی برای شناخت خود، و بازیابی خاطرات تبدیل می‌شود. به همین دلیل دکتر مرادی در تونل خاطرات می‌میرد تا ذهن خود را بشناسد. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
مرتضی، مُرده‌ای است که جسدش در پزشک ‌قانونی با دکتر و دستیار، وارد مکانی تونلْ شکل در دستگاه‌های بزرگ رایانه‌ای می‌شود، تا بعد از طی مراحلی، جواز دفن صادر شود؛ اما آن روز، دکتر برنامه‌ای به دستگاه‌های رایانه می‌دهد. این برنامه، باعث می‌شود تمام خاطرات مرتضی از قسمتی به‌نام لایه‌های فراموشی مغز (که سلول‌های این قسمت، هنوز نمرده‌اند و اندک‌اندک در حال‌ مردن هستند) روی کاستی ضبط شود. وقتی دکتر موفقیت خود را در این کار می‌بیند تصمیم می‌گیرد خودش هم مثل جسد، وارد تونل رایانه‌ای شود، تا رایانه، تمام خاطرات فراموش‌شده او را بیرون بکشد؛ چرا که او معتقد است: «همهٔ ما توی کلّه‌های خودمان دفن شده‌ایم». نقش تونل به محلی برای شناخت خود، و بازیابی خاطرات تبدیل می‌شود. به همین دلیل دکتر مرادی در تونل خاطرات می‌میرد تا ذهن خود را بشناسد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3881/3894/21468/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AB%D9%84%D8%AB-%D8%AA%D9%84%D8%AE%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA|عنوان=مرا بفرستید به تونل}}</ref>


====خاطرات پاره‌پاره دیروز====
====خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز====
زندگی آدم‌ها به آلبوم‌عکس تبدیل می‌شود و این پیش‌انگاشت را نشان می‌دهد که زندگی امروز به خاطره‌ای برای فردا تبدیل می‌شود. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
«خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز» بیان وقایع مربوط به نهضت جنگل و اتفاقات پیرامون آن مانند دارزدن دکتر حشمت است، اما داستان فقط بیان یک واقعهٔ تاریخی نیست بلکه به چیزی گسترده‌تر از یک واقعه توجه می‌کند. پدربزرگ «خاطرات پار‌ه‌پارهٔ‌ دیروز» یا همان میرآقا به‌سبب شخصیتش، تکیه‌گاه فامیل و آشنایان، فی‌الواقع یک «نشانه» است. [[بیژن نجدی]] در داستان‌های خود جابه‌جا از بیانی نمادین استفاده می‌کند. نشانه‌ها استفاده از کلماتی‌اند که به‌جای اشارهٔ مستقیم به موضوعی آن را غیرمستقیم و به‌واسطهٔ موضوعی دیگر بیان می‌کنند. بیان نمادین می‌تواند هنر یادکردن از چیزی باشد که به‌واسطهٔ آن حس و عاطفه‌ای خاص که در فرد وجود دارد بیان می‌شود. نشانه‌ها در عین حال باعث می‌شوند که آدمی به جهانی گسترده‌تر از جهان موجود توجه کند و به همان میزان ابعاد واقعیت را عمیق‌تر از آنچه نخست به چشم می‌آید، ببیند. این‌ها همه بدان علت است که واقعیت چنان که می‌نمایاند نیست بلکه پیچیده‌تر و گاه درک‌ناشدنی است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://faradeed.ir/fa/news/70761/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B3%D9%85%D8%A8%D9%84%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4|عنوان=خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز}}</ref>  


====سه‌شنبهٔ خیس====
====سه‌شنبهٔ خیس====
در داستان «سه‌شنبهٔ خیس» <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://taaghche.com/book/63563/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B3|عنوان=صوتی سه‌شنبهٔ خیس}}</ref> نعش چتر به نعش طاهر تبدیل می‌شود و مثل فضای گفتمانی دیگر داستان‌ها جای انسان و اشیا عوض می‌شود. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
در داستان «سه‌شنبهٔ خیس»<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://taaghche.com/book/63563/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B3|عنوان=صوتی سه‌شنبهٔ خیس}}</ref> نعش چتر به نعش طاهر تبدیل می‌شود و مثل فضای گفتمانی دیگر داستان‌ها جای انسان و اشیا عوض می‌شود.<ref name="بوطیقای شناخت"/> استخدام واژگان هراس‌‌آور در تصاویر تشبیهی، بیان‌گر درد عمیق، کهنه و ‌التیام‌نایافتنی در درون نویسنده است. وجود تصاویر خشونت‌گرا در واقع بازتاب دردی است که [[بیژن نجدی|نجدی]] از مشاهدهٔ گلوله و زندان و قطره‌های خون و تکه‌تکه‌شدن در طی سالیان عمرش در سینه دارد. «این طرف در بزرگ اوین که مثل زخمی کهنه و خشک که خون‌ریزی‌اش بند آمده باشد، باز بود. (ص، ٧٢)» این طرز بیان نجدی، طرز بیان [[هدایت]] در [[بوف کور]] را در ذهن تداعی می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://ensani.ir/file/download/article/20160112093337-10016-35.pdf|عنوان=هنجارگریزی معنایی در داستان‌های بیژن نجدی}}</ref>


====گیاهی در قرنطینه====
====گیاهی در قرنطینه====
طاهر برای خدمت سربازی مجبور می‌شود به دکتر برود. دکتر با دیدن قفلی درون گوشت کتفش متعجب می‌شود. در این میان داستانی که طاهر روایت می‌کند، ‌جهانی ایجاد می‌شود که جهان دیگری را در خود درونه‌گیری می‌کند؛ آن جهان قفلی است که به گوشت طاهر وصل است و جهان درونه‌گیری‌شده عقب‌رفتی است که علت حضور این قفل را نشان می‌دهد. در پایان بعد از جراحی قفل، طاهر به همان وضعیتی برمی‌گردد که قبل از نصب قفل داشت و به قرنطینه می‌رود. طاهر به گیاه تبدیل می‌شود و سپس او را قرنطینه می‌کنند. این رویداد با استفاده از پیش‌انگاشت مفهوم گیاه ساخته می‌شود و باور رواج بیماری در داستان شکل می‌گیرد تا طاهر مانند گیاه به قرنطینه فرستاده و در خود زندانی شود. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
طاهر برای خدمت سربازی مجبور می‌شود به دکتر برود. دکتر با دیدن قفلی درون گوشت کتفش متعجب می‌شود. در این میان داستانی که طاهر روایت می‌کند، ‌جهانی ایجاد می‌شود که جهان دیگری را در خود درونه‌گیری می‌کند؛ آن جهان قفلی است که به گوشت طاهر وصل است و جهان درونه‌گیری‌شده عقب‌رفتی است که علت حضور این قفل را نشان می‌دهد. در پایان بعد از جراحی قفل، طاهر به همان وضعیتی برمی‌گردد که قبل از نصب قفل داشت و به قرنطینه می‌رود. طاهر به گیاه تبدیل می‌شود و سپس او را قرنطینه می‌کنند. این رویداد با استفاده از پیش‌انگاشت مفهوم گیاه ساخته می‌شود و باور رواج بیماری در داستان شکل می‌گیرد تا طاهر مانند گیاه به قرنطینه فرستاده و در خود زندانی شود.<ref name="بوطیقای شناخت"/>


===داستان انتشار کتاب===


===سبک کتاب، جهان‌های داستانی نو===
===سبک کتاب، جهان‌های داستانی نو===
از مهم‌ترین ویژگی‌های سبکی [[بیژن نجدی|نجدی]]، استفاده از امکانات جهان‌های زیرشمول عبارات اشاری است. او با عقب و جلوکردن زمان و مکان و گاهی ضمایر، به ایجاد جهان‌ِ داستانی نو دست می‌زند. برای مثال در داستان «سپرده به زمین» در بخشی از داستان که ملیحه خطاب به طاهر می‌گوید به بیرون از خانه سرکی بکشد، کلمهٔ «بیرون» حواس طاهر را به خاطره‌ای در گذشته می‌برد. اما این خاطره از زبان راوی به صورت سوم‌شخص بیان می‌شود. در آخر بند، ملیحه و طاهر و راوی هر سه فقط با جملهٔ «‌با تو هستم طاهر ببین چه خبره» از فضای آن خاطره (عقب‌رفت) بیرون می‌آیند. این خاطره که یک جهان زیرشمول است، به ساخت بخشی از داستان می‌پردازد که شخصیت‌گستر و صحنه‌گستر است. در واقع تغییر ضمیراشاری و مکان روایی و هم‌چنین زمان روایی با تغییر یک جهان به جهان دیگر رخ می‌دهد و روایت داستانی شکل می‌گیرد. از این نمونه‌ها در داستان‌ها بسیار است و در واقع شگردی برای کشش بیشتر مخاطب برای خواندن متن و نزدیک‌کردن او به داستان است. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
از مهم‌ترین ویژگی‌های سبکی [[بیژن نجدی|نجدی]]، استفاده از امکانات جهان‌های زیرشمول عبارات اشاری است. او با عقب و جلوکردن زمان و مکان و گاهی ضمایر، به ایجاد جهان‌ِ داستانی نو دست می‌زند. برای مثال در داستان «سپرده به زمین» در بخشی از داستان که ملیحه خطاب به طاهر می‌گوید به بیرون از خانه سرکی بکشد، کلمهٔ «بیرون» حواس طاهر را به خاطره‌ای در گذشته می‌برد. اما این خاطره از زبان راوی به‌صورت سوم‌شخص بیان می‌شود. در آخر بند، ملیحه و طاهر و راوی هر سه فقط با جملهٔ «‌با تو هستم طاهر ببین چه خبره» از فضای آن خاطره (عقب‌رفت) بیرون می‌آیند. این خاطره که یک جهان زیرشمول است، به ساخت بخشی از داستان می‌پردازد که شخصیت‌گستر و صحنه‌گستر است. در واقع تغییر ضمیراشاری و مکان‌روایی و هم‌چنین زمان‌روایی با تغییر یک جهان به جهان دیگر رخ می‌دهد و روایت داستانی شکل می‌گیرد. از این نمونه‌ها در داستان‌ها بسیار است و در واقع شگردی برای کشش بیشتر مخاطب برای خواندن متن و نزدیک‌کردن او به داستان است.<ref name="بوطیقای شناخت"/>




===پیشینهٔ کتاب===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
[[بیژن نجدی|نجدی]] در آثار خود با ایجاد عناصر مشترک در همهٔ داستان‌ها جهان گفتمانی منسجمی را ایجاد می‌کند و بدین سان داستان‌های مجزا را به‌صورتی نامرئی به‌هم مرتبط می‌کند. این ویژگی، او را از دیگر نویسندگان متمایز می‌کند. <ref name=''بوطیقای شناخت''/> نویسنده از زاویه‌های تند و شکنندۀ واقعیت، شروع می‌کند و با رؤیاهای تاریخی‌اش به نشان‌دادن و سپس به فروپاشی ارزش‌های انسانی در جامعه‌ای بحران‌زده می‌رسد. در فضای آثار نجدی، همواره موقعیت درون «متن» فضای بیرون را تازه و گرم نگاه می‌دارد. در این مجموعه، آدم‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه در سراسر متن، حضوری جدی و محوری دارند و گاه در کنار هم، فضای آشوب‌زده را پیش می‌برند. به‌خصوص عناصر زبانی و حس شاعرانگی، دست‌مایۀ دیگری است که نویسنده را به ایستگاه‌های تازه‌ای از دغدغه‌های انسان می‌کشاند. حس «روایت» از درون قصه، به مخاطب امکان می‌دهد تا از سطح وقایع به عمق زندگی سفر کند و آن ضربۀ سنگین و چه بسا نهایی اثر را ذره‌ذره و بی‌واسطه دریابد. <ref name=''نقد یوزپلنگان''/>
[[پرونده:Paper yozpalangan.gif|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'یادداشتی بر یوزپلنگان"'</center>]]
[[بیژن نجدی|نجدی]] در آثار خود با ایجاد عناصر مشترک در همهٔ داستان‌ها جهان گفتمانی منسجمی را ایجاد می‌کند و بدین سان داستان‌های مجزا را به‌صورتی نامرئی به‌هم مرتبط می‌کند. این ویژگی، او را از دیگر نویسندگان متمایز می‌کند. <ref name="بوطیقای شناخت"/> نویسنده از زاویه‌های تند و شکنندۀ واقعیت، شروع می‌کند و با رؤیاهای تاریخی‌اش به نشان‌دادن و سپس به فروپاشی ارزش‌های انسانی در جامعه‌ای بحران‌زده می‌رسد. در فضای آثار نجدی، همواره موقعیت درون «متن» فضای بیرون را تازه و گرم نگاه می‌دارد. در این مجموعه، آدم‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه در سراسر متن، حضوری جدی و محوری دارند و گاه در کنار هم، فضای آشوب‌زده را پیش می‌برند. به‌خصوص عناصر زبانی و حس شاعرانگی، دست‌مایۀ دیگری است که نویسنده را به ایستگاه‌های تازه‌ای از دغدغه‌های انسان می‌کشاند. حس «روایت» از درون قصه، به مخاطب امکان می‌دهد تا از سطح وقایع به عمق زندگی سفر کند و آن ضربۀ سنگین و چه بسا نهایی اثر را ذره‌ذره و بی‌واسطه دریابد.<ref name="نقد یوزپلنگان"/>


====جهان‌های متن در نوشتار شاعری شگردمند====
====جهان‌های متن در نوشتار شاعری شگردمند====
با توجه به مطالعهٔ آثار [[بیژن نجدی|نجدی]]، هر جهان می‌تواند جهان‌های دیگری را در خود درونه‌گیری کند و به شکل‌گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بی‌انجامد. جهان‌های زیرشمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعال‌سازی «داستا‌ن‌های زیرساختی» می‌انجامد که مشخصهٔ اصلی آثار نجدی است. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
با توجه به مطالعهٔ آثار [[بیژن نجدی|نجدی]]، هر جهان می‌تواند جهان‌های دیگری را در خود درونه‌گیری کند و به شکل‌گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بی‌انجامد. جهان‌های زیرشمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعال‌سازی «داستا‌ن‌های زیرساختی» می‌انجامد که مشخصهٔ اصلی آثار نجدی است.<ref name="بوطیقای شناخت"/>


===جهانِ جان‌بخشی به طبیعت===
====جهانِ جان‌بخشی به طبیعت====
در جهان [[بیژن نجدی]] اشیاء ساکن و فراموش‌شده جان می‌گیرند. چتر،‌ روزنامه،‌ توپ، پوتین و... تا نه تنها مفاهیم نهفته در تاروپودشان که خود نیز به‌عنوان شخصیت‌های داستانی یا مؤلفه‌هایی تأویل‌پذیر شناخته شوند. در داستان فرار مرتضی از دست ژاندارم‌ها چنان با طبیعت پیرامونش عجین می‌شود که بازشناسایی طرح داستان از زبان آن ممکن نیست. تورقی از داستان:«مرتضی کف پاهایش را روی آسمان گذاشت. دوباره خورشید را لگد کرد و تا پیرهن خودش را به آب زد.»‌ «‌چون دست‌های مرتضی بین برگ‌ها بود و پاهایش لای ریشهٔ درختان از زمین فرو رفته گونه‌های صورتش برگ شده بود.» <ref name =''دنیای غرابت''>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20120413133835-1170-197.pdf|عنوان=نویسنده‌ای به یک دنیای غرابت}}</ref>
در جهان [[بیژن نجدی]] اشیاء ساکن و فراموش‌شده جان می‌گیرند. چتر،‌ روزنامه،‌ توپ، پوتین و... نه تنها مفاهیم نهفته در تاروپودشان که خود نیز به‌عنوان شخصیت‌های داستانی یا مؤلفه‌هایی تأویل‌پذیر شناخته شوند. در داستان فرار مرتضی از دست ژاندارم‌ها چنان با طبیعت پیرامونش عجین می‌شود که بازشناسایی طرح داستان از زبان آن ممکن نیست. «مرتضی کف پاهایش را روی آسمان گذاشت. دوباره خورشید را لگد کرد و تا پیرهن خودش را به آب زد.»‌ «‌چون دست‌های مرتضی بین برگ‌ها بود و پاهایش لای ریشهٔ درختان از زمین فرو رفته گونه‌های صورتش برگ شده بود.»<ref name ="دنیای غرابت">{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20120413133835-1170-197.pdf|عنوان=نویسنده‌ای به یک دنیای غرابت}}</ref>


====عناصر و نشانگان در متن====
====عناصر و نشانگان در متن====
عناصر جهان‌ساز هر گفتمان، مرزهای مکانی جهان متن را مشخص، و وقوع گفتمان را در مکانی خیالی یا واقعی امکان‌پذیر می‌کند. مکان‌نماهایی مانند این‌جا و آن‌جا و هم‌چنین قیدهای مکانی، همه به ساخت مکان گفتمانی داستان کمک می‌کند. در داستان «سپرده به زمین»، داستان از فضای حمام آغاز، و با فضای بالکن تمام می‌شود. معمولاً بند آغازین هر داستان موضوع آن را می‌سازد و در این بند جهان‌سازهای اصلی داستان شکل می‌گیرد: شخصیت داستانی طاهر در مکانی به‌نام حمام در زمان گذشته شیئی به‌نام اندام خود را بازمی‌شناسد و آن را پیر می‌یابد. براساس دانش مکانی مخاطب، همان گونه که در متن نیز توصیف می‌شود، طاهر در حمام تن خود را کشف می‌کند و در نتیجه متوجه از دست‌رفتن زمان می‌شود. در این‌جا نشانهٔ مکانی به نشانهٔ زمانی منجر می‌شود. البته میان تجربه درک مکانی و زمانی انسان از محیط پیرامون پیوندی وجود دارد که به ساخت بافت منجر می‌شود. در بند اول داستان پس از به کار رفتن افعال کنشی بسیار، بند با یک فعل ربطی ‌«شد» به پایان می‌رسد. و سردی و پیری را به طاهر نسبت می‌دهد. اما داستان در بالکن تمام می‌شود. بالکن خلاف حمام که محیطی بسته و بخارآلود است، محیطی باز و خارج از فضای خانه ولی متصل به آن است. در نتیجه می‌توان شاخص‌های مکانی داستان را همسو با شکل‌گیری روایت قرار داد، چنان که در ابتدای داستان، طاهر سعی در کشف خود دارد و در پایان، پس از کاشتن کودک مرده به مثابه درختی در خاک برای تداوم نسلش؛ به قطار به مثابه آینده‌ای دور نگاه می‌کند. در حالی که در بالکن خانه‌اش ایستاده است. به این ترتیب ساخت روایی داستان بر حول نشانه‌های مکانی و زمانی و شخصیت‌ها و هم‌چنین اشیائی که فضای داستان را می‌سازند، شکل می‌گیرد. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
عناصر جهان‌ساز هر گفتمان، مرزهای مکانی جهان متن را مشخص، و وقوع گفتمان را در مکانی خیالی یا واقعی امکان‌پذیر می‌کند. مکان‌نماهایی مانند این‌جا و آن‌جا و هم‌چنین قیدهای مکانی، همه به ساخت مکان گفتمانی داستان کمک می‌کند. البته میان تجربه درک مکانی و زمانی انسان از محیط پیرامون پیوندی وجود دارد که به ساخت بافت منجر می‌شود. در نتیجه می‌توان شاخص‌های مکانی داستان را همسو با شکل‌گیری روایت قرار داد، چنان که در ابتدای داستان، طاهر سعی در کشف خود دارد و در پایان، پس از کاشتن کودک مرده به‌مثابه درختی در خاک برای تداوم نسلش؛ به قطار به‌مثابه آینده‌ای دور نگاه می‌کند. در حالی که در بالکن خانه‌اش ایستاده است. به این ترتیب ساخت روایی داستان بر حول نشانه‌های مکانی و زمانی و شخصیت‌ها و هم‌چنین اشیائی که فضای داستان را می‌سازند، شکل می‌گیرد.<ref name="بوطیقای شناخت"/>


====جهان‌های زیرشمول نگرشی،اساس داستان‌های نجدی====
====جهان‌های زیرشمول نگرشی،اساس داستان‌های نجدی====
مهم‌ترین ویژگی سبکی نجدی، بیان جهان‌های زیرشمول باوری، هدفی یا آرزو به‌واسطه کاربرد کلمه‌هایی است که ویژگی‌های خود را بر حوزه مقصد نگاشت می‌کنند. برای مثال:{{سخ}}«گفت: من دیدمش باد کرده‌بود. سیاه شده‌بود. یه بچه بود مادر. کوچولو بود. طاهر بازوی ملیحه را گرفت. پل و آن مرد و رودخانه دور زدند و از چشم‌های ملیحه رفتند.»{{سخ}} در این بخش راوی برای نشان دادن حالت روحی ملیحه بعد از شنیدن خبری دربارهٔ جسدی که متعلق به کودک کوچک بوده‌است، کلمه‌هایی مانند پل و مرد و رودخانه را که در یک حوزهٔ مفهومی مشترک قرار ندارند، بر یک محور می‌نشاند. این باعث شکل‌گیری یک سناریو می‌شود: مردی روی پلی بر رودخانه ایستاده بود و آن مرد مانند رودخانه که همیشه در حال رفتن است، از مرکز ثقل داستان که چشم‌های ملیحه است، دور شد. رابطهٔ مرد و چشم‌های ملیحه یک جهان زیرشمول را شکل می‌دهد و نشان دهندهٔ باور و احساس ملیحه نسبت به گفتهٔ آن مرد است. در واقع بدون این‌که در هیچ کجای داستان به‌طور مستقیم به بچه‌دارنشدن ملیحه اشاره شود، با استفاده از همین شگرد احساسات و باور او نشان داده می‌شود.{{سخ}} استفاده از این جهان زیرشمول باعث شده است برخی منتقدان زبان نجدی را شاعرانه و غیرداستانی و درنتیجه مبهم بدانند. اما با بررسی داستان او در چهارچوب این نظریه این ابهام از میان می‌رود و خوانش متن به صورتی نظام‌مند امکان‌پذیر می‌شود.{{سخ}} «طاهر گفت: می‌خوای یه دقه بشینیم؟ کاش یکی از درخت‌ها پسر طاهر بود (ملیحه فکر می‌کرد.)»{{سخ}}در این‌جا دوباره از همان شگرد استفاده شده‌است. به این ترتیب که درخت و پسر طاهر بودن در ظاهر هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما در این بافت باعث شکل دادن یک جهان زیرشمول نگرشی می‌شوند. گزارهٔ فکرکردن در پرانتز برای تأکید بر این شگرد آورده می‌شود که بخشی از جهان زیرشمول باور به‌شمار می‌رود. و خود نشان دهندهٔ نگرش ملیحه است. و خواننده را از جهان متن داستان به جهان فکر ملیحه می‌برد.{{سخ}} در نمونه‌ای دیگر می‌توان به داستان «مرا بفرستید به تونل» اشاره کرد:{{سخ}}«روزی که جنازه‌اش را برای گرفتن جواز دفن به پزشکی قانونی آن زیرزمین سفید بردند، در آسانسور با صدای گریه باز شد و چراغ‌های کامپیوتر غول‌آسایی هم که تمام دیوار زیرزمین را تا سقف پوشانده بود مثل چشم‌هایی بسیار گریسته، سرخ بود.»{{سخ}}در این بخش نگرش راوی در قالب نگاشت حوزه مفهومی گریه بر صدای در آسانسور و سرخی رنگ چشم به دلیل گریه بر رنگ چراغ نشان داده می‌شود. جهان زیرشمول متن نشان می‌دهد اتفاق بدی افتاده است. و این ناخوشایندی اتفاق در رنگ چراغ و صدای آسانسور انعکاس پیدا می‌کند. تا به شخصیت‌های داستان برسد. و جهان زیرشمول باور راوی را شکل دهد. در نهایت می‌توان گفت این نوع جهان زیرشمول شاخصه سبکی داستان‌های نجدی است که به وفور از آن در داستان‌هایش استفاده می‌کند. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
مهم‌ترین ویژگی سبکی [[بیژن نجدی|نجدی]]، بیان جهان‌های زیرشمول باوری، هدفی یا آرزو به‌واسطهٔ کاربرد کلماتی است که ویژگی‌های خود را بر حوزهٔ مقصد نگاشت می‌کنند. برای مثال:{{سخ}}«گفت: من دیدمش باد کرده‌بود. سیاه شده‌بود. یه بچه بود مادر. کوچولو بود. طاهر بازوی ملیحه را گرفت. پل و آن مرد و رودخانه دور زدند و از چشم‌های ملیحه رفتند.»{{سخ}} در این بخش راوی برای نشان‌دادن حالت روحی ملیحه بعد از شنیدن خبری دربارهٔ جسدی که متعلق به کودک کوچک بوده‌است، کلمه‌هایی مانند پل و مرد و رودخانه را که در یک حوزهٔ مفهومی مشترک قرار ندارند، بر یک محور می‌نشاند. استفاده از این جهان زیرشمول باعث شده است برخی منتقدان زبان نجدی را شاعرانه و غیرداستانی و درنتیجه مبهم بدانند. اما با بررسی داستان او در چهارچوب این نظریه این ابهام از میان می‌رود و خوانش متن به صورتی نظام‌مند امکان‌پذیر می‌شود. در نهایت می‌توان گفت این نوع جهان زیرشمول شاخصه سبکی داستان‌های نجدی است که به‌وفور از آن در داستان‌هایش استفاده می‌کند.<ref name="بوطیقای شناخت"/>


===پیرنگ===
===پیرنگ===
داستان‌ها پیرنگی به سبک‌وسیاق مدرن دارند. در بیشتر داستان‌ها، نشانه‌هایی همچون حذف عناصر متعارف و شناختهٔ پیرنگ سنتی، مانند زمینه‌چینی، گره‌افکنی، گره‌گشایی... و بی‌اعتنایی به توجیه و چرایی علت‌ها و ارائه‌ندادن پیشینه‌ای روشن از شخصیت‌ها و تبیین‌نکردن موقعیت آنها در داستان، موجب تحقق "'پیرنگ حذفی"' شده است. در برخی دیگر از داستان‌ها شاهد "'پیرنگ استعاری"' هستیم. در پیرنگ استعاره‌ای، سطح ظاهری داستان‌ها در حقیقت در حکم استعاره‌ای است برای لایهٔ معنایی ژرف‌تری که مضامین مهمی را در ارتباط با هستی انسان و روابط و مناسبات انسانی بازگو می‌کند.<ref name="پیرنگ">{{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20170423082229-9472-170.pdf|عنوان=تحلیل ساختار روایت از منظر بوطیقای مدرنیسم}}</ref> همسر نجدی معتقد است در نامه‌های خصوصی و شاعرانه‌ای که نجدی از جبهه برای او می‌فرستاد پیرنگ برخی از داستان‌ها مشهود است.<ref name="نامه‌های نجدی"/>


===نثر داستان===
===نثر داستان===
شکل مسلط روش بیان متن در داستان‌ها زبانی خاص و غیرمعمول است که قراردادهای جدید، نشانه‌های جدید،‌ و سپس معانی چندگانه را در راستای تکوین حوادث قصه به آن‌ها می‌افزاید. اندیشه و نگرش متفاوت [[بیژن نجدی]] نسبت به جهان پیرامونش به رخدادی زبانی می‌انجامد که غریب است. جنسش احساس می‌شود اما با این همه روند شکل‌گیری قصه را متوقف نمی‌سازد. تنها خواننده را به تأمل بیشتر در معنی جمله‌هایی که گاه به شعر پهلو می‌زنند، وامی‌دارد. <ref name=''دنیای غرابت''/>
شکل مسلط روش بیان متن در داستان‌ها زبانی خاص و غیرمعمول است که قراردادهای جدید، نشانه‌های جدید،‌ و سپس معانی چندگانه را در راستای تکوین حوادث قصه به آنها می‌افزاید. اندیشه و نگرش متفاوت [[بیژن نجدی]] نسبت به جهان پیرامونش به رخدادی زبانی می‌انجامد که غریب است. جنسش احساس می‌شود اما با این همه روند شکل‌گیری قصه را متوقف نمی‌سازد. تنها خواننده را به تأمل بیشتر در معنی جمله‌هایی که گاه به شعر پهلو می‌زنند، وا می‌دارد.<ref name="دنیای غرابت"/>


====زبان داستان یا زبان شعر، زبان به‌عنوان مسئله====
====زبان داستان یا زبان شعر====
در واقع در حوزه داستان، زبان بیشتر بر محور هم‌نشینی متکی است و در حوزهٔ شعر بیشتر براساس محور جانشینی. نسبت به‌کارگیری و استفاده از این دو محور، زبان را به زبان شعر و یا زبان داستان نزدیک می‌کند. داستان چون شعر سروده نمی‌شود، اما در آثار [[بیژن نجدی|نجدی]] تلفیق شعر و داستان رویکردی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. نجدی در تصویرسازی زبان ویژه‌ای را کشف کرد که به‌سمت برقراری ارتباط بین محتوا و ساختار در جهت ارائهٔ تصاویر بکر می‌رود. زبان نجدی متفاوت است و صناعات بدیع ادبی و شناخته‌شدهٔ زبان فارسی را در خدمت داستان می‌گیرد. اگر از منظر زبان‌شناسی به زبانِ به‌کار برده شده در داستان‌های نجدی بنگریم در بعضی از داستان‌ها با متن داستانی‌ای روبرو هستیم که اگر موسیقی را در آن نادیده بگیریم،‌ شعر است. آن چه در زبان نجدی به‌حد وفور موج می‌زند وجود استعاره‌هااست که در محورهای جانشینی زبان قرار می‌گیرند. انواع استعاره، تشبیه،‌ تشخیص، فضاسازی، حس‌آمیزی و تصویر از مهم‌ترین دستاوردهای این زبان خاص است. <ref name=''نثر کتاب''>{{یادکرد وب|نشانی= http://khanesh.ir/selectedm.php?id=35|عنوان=داستان‌های نجدی از منظر زبان‌شناسی}}</ref>  
در آثار [[بیژن نجدی|نجدی]] تلفیق شعر و داستان رویکردی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. نجدی در تصویرسازی زبان ویژه‌ای را کشف کرد که به‌سمت برقراری ارتباط بین محتوا و ساختار در جهت ارائهٔ تصاویر بکر می‌رود. زبان نجدی متفاوت است و صناعات بدیع ادبی و شناخته‌شدهٔ زبان فارسی را در خدمت داستان می‌گیرد. اگر از منظر زبان‌شناسی به زبانِ به‌کار برده شده در داستان‌های نجدی بنگریم در بعضی از داستان‌ها با متن داستانی‌ای روبرو هستیم که اگر موسیقی را در آن نادیده بگیریم،‌ شعر است. آن چه در زبان نجدی به‌حد وفور موج می‌زند وجود استعاره‌هااست که در محورهای جانشینی زبان قرار می‌گیرند. انواع استعاره، تشبیه،‌ تشخیص، فضاسازی، حس‌آمیزی و تصویر از مهم‌ترین دستاوردهای این زبان خاص است.<ref name="نثر کتاب">{{یادکرد وب|نشانی= http://khanesh.ir/selectedm.php?id=35|عنوان=داستان‌های نجدی از منظر زبان‌شناسی}}</ref>  


نمونه‌هایی از به‌کارگیری آرایه‌های ادبی در «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»:{{سخ}}
نمونه‌هایی از به‌کارگیری آرایه‌های ادبی در «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»:{{سخ}}


====تشبیه مطلق<ref name=''نثر کتاب''/>====
====تشبیه مطلق<ref name="نثر کتاب"/>====
*گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده‌ بود. '''(داستان خاطرات پاره‌پاره دیروز)'''
[[پرونده:Newspaper yooz.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'داستانی با راوی شگفت<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://jamejamdaily.ir/newspaper/item/49865|عنوان=چشم‌های دکمه‌ای من}}</ref>"'</center>]]
*دهانش مثل ماهی تازه‌صیدشده باز و بسته می‌شد. '''(استخری پر از کابوس)'''
*گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده‌ بود. "'(داستان خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز)"'
*مه غلیظ دهکده، طاهر را توی مشتش گرفته بود. '''(سه‌شنبهٔ خیس)'''
*دهانش مثل ماهی تازه‌صیدشده باز و بسته می‌شد. "'(استخری پر از کابوس)"'
*یک دایرهٔ زرد پای فانوس در حیاط نشسته‌بود. '''(شب سهراب‌کشان)'''
*مه غلیظ دهکده، طاهر را توی مشتش گرفته بود. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'
*پاییز خودش را به آبیِ چتر می‌زد. '''(سه‌شنبهٔ خیس)'''
*یک دایرهٔ زرد پای فانوس در حیاط نشسته‌بود. "'(شب سهراب‌کشان)"'
*پاییز خودش را به آبیِ چتر می‌زد. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'


====استعاره مجمل (حذف وجه‌شبه)<ref name=''نثر کتاب''/>====
====استعاره مجمل (حذف وجه‌شبه)<ref name="نثر کتاب"/>====
*گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده ‌بود. '''(استخری پر از کابوس)'''
*گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده ‌بود. "'(استخری پر از کابوس)"'
*آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده ‌بود. '''(روزاسبریزی)'''
*آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده ‌بود. "'(روزاسبریزی)"'
*پشت پنجره‌ها پرده‌ای از گرمای بخاری آویزان بود. '''(سه‌شنبهٔ خیس)'''
*پشت پنجره‌ها پرده‌ای از گرمای بخاری آویزان بود. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'
*تاریکی شب روی تاریکی‌های چاه ریخته می‌شد. '''(شب سهراب‌کشان)'''
*تاریکی شب روی تاریکی‌های چاه ریخته می‌شد. "'(شب سهراب‌کشان)"'


====تشبیه بلیغ (حذف مشبه‌به و ادات تشبیه) <ref name=''نثر کتاب''/>====
====تشبیه بلیغ (حذف مشبه‌به و ادات تشبیه) <ref name="نثر کتاب"/>====
*خانم روی دست‌های ملیحه ریخته می‌شد. '''(سه‌شنبهٔ خیس)'''
*خانم روی دست‌های ملیحه ریخته می‌شد. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'
*با انگشتش آب را سوراخ می‌کرد. '''(تاریکی در پوتین)'''
*با انگشتش آب را سوراخ می‌کرد. "'(تاریکی در پوتین)"'


====تشخیص <ref name=''نثر کتاب''/>====
====تشخیص <ref name="نثر کتاب"/>====
*زمستان سفیدی آن طرف پنجره سرمای سفیدش را از راه می‌برد. '''(سپرده به زمین)'''
*زمستان سفیدی آن طرف پنجره سرمای سفیدش را از راه می‌برد. "'(سپرده به زمین)"'
*مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد می‌آمد به مرتضی نشان داد. '''(شب سهراب‌کشان)'''
*مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد می‌آمد به مرتضی نشان داد. "'(شب سهراب‌کشان)"'
*از چشم‌هایش صدای شکستن قندیل‌های یخ به گوش می‌رسید. '''(روز اسبریزی''')
*از چشم‌هایش صدای شکستن قندیل‌های یخ به گوش می‌رسید. "'(روز اسبریزی"')
*صدای تمام شدن روز را می‌شنیدم. '''(روز اسبریزی''')
*صدای تمام شدن روز را می‌شنیدم. "'(روز اسبریزی"')


===زنان در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند===
===زنان در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند===
در داستان‌های نجدی زنان و مردان در کنار هم هستند نه در مقابل هم. زنان شخصیتی ایستا دارند و تحولی در آنان مشاهده نمی‌شود اما چند ویژگی مهم دارند. چه در جایگاه همسر و چه در مقام مادر عفیف و پاکدامن‌اند. همواره در پی اثبات خویشتن بوده و در رویدادهای مختلف حضور دارند حتی اگر حضورشان پرنگ نباشد. سرشار از مهربانی، عشق‌ورزی و وفاداری‌اند حتی پس از مرگ. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1162757/%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b2%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%da%98%d9%86-%d9%86%d8%ac%d8%af%db%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%b2%d9%be%d9%84%d9%86%da%af%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d9%86-%d8%af%d9%88%db%8c%d8%af%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af?q=%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%86%20%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF&score=24.0&rownumber=2|عنوان=زنان در یوزپلنگان}}</ref>
در داستان‌های [[بیژن نجدی|نجدی]] زنان و مردان در کنار هم هستند نه در مقابل هم. زنان شخصیتی ایستا دارند و تحولی در آنان مشاهده نمی‌شود اما چند ویژگی مهم دارند. چه در جایگاه همسر و چه در مقام مادر عفیف و پاکدامن‌اند. همواره در پی اثبات خویشتن بوده و در رویدادهای مختلف حضور دارند حتی اگر حضورشان پرنگ نباشد. سرشار از مهربانی، عشق‌ورزی و وفاداری‌اند حتی پس از مرگ.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1162757/%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b2%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%da%98%d9%86-%d9%86%d8%ac%d8%af%db%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%b2%d9%be%d9%84%d9%86%da%af%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d9%86-%d8%af%d9%88%db%8c%d8%af%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af?q=%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%86%20%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF&score=24.0&rownumber=2|عنوان=زنان در یوزپلنگان}}</ref>


===شخصیت‌پردازی===
===شخصیت‌پردازی===
جهان گفتمان این کتاب براساس احساسات و باورهای شخصیت‌های داستان شکل می‌گیرد. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>  
جهان گفتمان این کتاب براساس احساسات و باورهای شخصیت‌های داستان شکل می‌گیرد. در اکثر داستان‌ها شخصیت‌هایی منزوی و تک‌افتاده که هیچ مراوده‌ای با اطرافیان خود ندارند و از طریق تک‌گویی‌های نامنسجم خود و با نمایش جریال سیال‌ذهن، به برون‌ریزی ضمیر ناخودآگاه خود مشغول هستند.<ref name="پیرنگ"/>


===الهام از شخصیت‌ها===
===الهام از شخصیت‌ها===
در داستان «شب سهراب‌کشان» شخصیت مرتضی از سهراب ِشاهنامه و راوی داستان از «فردوسی» الهام گرفته است.<ref name="بوطیقای شناخت"/>
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های اصلی====
«طاهر» در همهٔ داستا‌ن‌ها حضور دارد؛ در برخی زندگی می‌کند و در برخی می‌میرد. «ملیحه»، شخصیتی که به آینده امید دارد و می‌خواهد دنیای خود را تغییر دهد. شخصیت‌هایی چون «ملیحه» و «طاهر»، که اصلی‌ترین شخصیت‌های این جهان گفتمان هستند، باعث می‌شوند جهانی کلان به‌وجود آید. گویی هر داستان به بخشی از زندگی طاهر و ملیحه و یا به بخشی از جهانِ این دو شخصیت مربوط است. که گاهی هر دوی این شخصیت‌ها در این جهان کلان حاضراند. گاه فقط یکی از آن دو حضور دارد و گاهی هر دو غایب هستند. به نظر می‌رسد داستان‌هایی که با غیاب این عناصر جهان‌ساز شکل می‌گیرند، بخشی از جهان را نمایش می‌دهند که در نزدیکی «طاهر» و «ملیحه» ولی بدون آن‌ها روایت می‌شود. و همان یوزپلنگانی هستند که همراه «طاهر» و «ملیحه» در داستان‌ها حضور دارند. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
«طاهر» در همهٔ داستا‌ن‌ها حضور دارد؛ در برخی زندگی می‌کند و در برخی می‌میرد. «ملیحه»، شخصیتی که به آینده امید دارد و می‌خواهد دنیای خود را تغییر دهد. شخصیت‌هایی چون «ملیحه» و «طاهر»، که اصلی‌ترین شخصیت‌های این جهان گفتمان هستند، باعث می‌شوند جهانی کلان به‌وجود آید. گویی هر داستان به بخشی از زندگی طاهر و ملیحه و یا به بخشی از جهانِ این دو شخصیت مربوط است. که گاهی هر دوی این شخصیت‌ها در این جهان کلان حاضراند. گاه فقط یکی از آن دو حضور دارد و گاهی هر دو غایب هستند. به نظر می‌رسد داستان‌هایی که با غیاب این عناصر جهان‌ساز شکل می‌گیرند، بخشی از جهان را نمایش می‌دهند که در نزدیکی «طاهر» و «ملیحه» ولی بدون آن‌ها روایت می‌شود. و همان یوزپلنگانی هستند که همراه «طاهر» و «ملیحه» در داستان‌ها حضور دارند.<ref name="بوطیقای شناخت"/>
 
===گزارشی از فروش کتاب===
[[پرونده:Yozpalangan.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'اثری با نشانه‌های پست‌مدرن<ref name="پست‌مدرن"/>"'</center>]]
به‌استناد خانهٔ کتاب مجموع تیراژ این کتاب نزدیک به ۵۶ هزار جلد رسیده است. البته با درنظر گرفتن این نکته که در چاپ ۲۷ آماری از تعداد تیراژ کتاب وجود ندارد و برای چاپ های ۱۷ و ۲۶ هم اطلاعاتی در خانهٔ کتاب ثبت نشده است. این کتاب در سال اول با ٣٠٠٠ نسخه چاپ شد و پس از پنج سال به چاپ دوم رسید؛ یعنی یک سال پس از مرگ [[بیژن نجدی|نجدی]]. رفته‌رفته تعداد فروش کتاب در سال بیشتر شد و در سال ١٣٩۶ به بالاترین رقم خود یعنی ۴۴٠٠ نسخه در سال رسید. یوزپلنگان در ١٣٩٨ با ٣۶٠٠ نسخه چاپ شده است.<ref name="مشخصات کتاب‌شناختی"/>  


====شخصیت‌های فرعی====


===گزارشی از فروش کتاب===
===گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر===
===گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر===
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب===
{{بلی}} «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» در سال ۱۳۸۹ به‌همت «محمدرضا دمایی» به زبان انگلیسی ترجمه شده است. <ref name="یوزپلنگان"/>{{سخ}}
===نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب===
{{بلی}} برخی از تک‌داستان‌های این مجموعه‌داستانی به زبان آلمانی و کردی چاپ شده است.<ref name="یوزپلنگان"/>
===اظهارنظرها===
 
 
===یوزپلنگان از منظر منتقدان و نویسندگان===
====[[شمس لنگرودی]]====
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Shamse.Langarudi.jpg|60px|بی‌قاب|راست]] ایران صد سال نیست که وارد مدرنیته شده. صد سال نیست که کت‌وشلوار می پوشیم. نمی توانیم انتظار داشته باشیم با آنهایی که چهارصد سال است مظهر مدرنیته‌اند، مقایسه شویم. با این حال داستان‌های [[بیژن نجدی]] جهانی است. منتهی جهانی‌شدن با یک کتاب دو کتاب نیست، باید جریان فرهنگی باشد به‌ویژه در ایران که کتاب همواره مترادف با مرگ بوده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.bartarinha.ir/fa/news/699968/%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%E2%80%8C%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان = گفت‌وگو با شمس لنگرودی؛ بنجامین‌باتن ادبیات ایران}}</ref>}}
 
====[[حسن میرعابدینی]]====
====[[حسن میرعابدینی]]====
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Hasanmirabedini.jpg|60px|بی‌قاب|راست]] [[بیژن نجدی|نجدی]] در داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» نشان می‌دهد که شعر معاصر را خوب می‌شناسد و از امکانات آن برای غنای داستان‌هایش بهره می‌جوید. بسیاری از نویسندگانی که می‌کوشند شاعرانه بنویسند، چون به جوهری لیریک دست نمی‌یابند، کارشان تا حد قطعه‌های ادبی فروکاسته می‌شود. اما زبان داستان‌های نجدی مشحون از شعر است بی آن‌که «ادبی» شود و توان وصف روایی‌اش را از دست بدهد. زیرا وهم‌بینی سهم عمده‌ای در ساخت فضای آثارش دارد. با وهم چنان پرتوی بر عادی‌ترین امور و اشیاء می‌اندازد که انگار برای نخستین ‌بار است که آن‌ها را می‌بینیم. در واقع، تازگی نگاه است که شعر می‌آفریند و از مضمون‌های بارها مطرح‌شده آشنایی‌زدایی می‌کند. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://diyarmirza.ir/1392/08/%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7/|عنوان=حسن میرعابدینی}}</ref>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Hasanmirabedini.jpg|60px|بی‌قاب|راست]] [[بیژن نجدی|نجدی]] در داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» نشان می‌دهد که شعر معاصر را خوب می‌شناسد و از امکانات آن برای غنای داستان‌هایش بهره می‌جوید. بسیاری از نویسندگانی که می‌کوشند شاعرانه بنویسند، چون به جوهری یگانه دست نمی‌یابند، کارشان تا حد قطعه‌های ادبی فروکاسته می‌شود. اما زبان داستان‌های نجدی مشحون از شعر است بی آن‌که «ادبی» شود و توان وصف روایی‌اش را از دست بدهد. زیرا وهم‌بینی سهم عمده‌ای در ساخت فضای آثارش دارد. با وهم چنان پرتوی بر عادی‌ترین امور و اشیا می‌اندازد که انگار برای نخستین ‌بار است که آن‌ها را می‌بینیم. در واقع، تازگی نگاه است که شعر می‌آفریند و از مضمون‌های بارها مطرح‌شده آشنایی‌زدایی می‌کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.isna.ir/news/92082414137/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%BA%D9%84%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA|عنوان=دیدگاه حسن میرعابدینی به یوزپلنگان}}</ref>}}


====[[حسین پاینده]]====
====[[حسین پاینده]]====
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Hossein-Payandeh.jpg|60px|بی‌قاب|راست]] داستان مدرن غنایی با تمرکز بر عنصر شخصیت و بازآفرینی فضای شخصیتی خاص، زمینهٔ‌ مناسبی پیدا می‌کند تا خواننده به پیچیدگی‌ها و جنبه‌های ناپیدای وضعیتی که چه بسا هرگز خودش تجربه نکرده باشد، بیندیشد. داستان سه‌شنبهٔ خیس با سه نوع صور خیال آغاز می‌شود؛ شنیداری (صدای برخورد باران با چتر و ناودان و آسفالت)، دیداری (بخارگرفتگی شیشه پنجره‌ها)و بویایی (آکنده‌بودن هوا از بوی هیزم و نفت سوخته)<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://cafecatharsis.ir/wp-content/uploads/2019/06/naghd-seshanbekhis.pdf|عنوان=حسین پاینده}}</ref>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Hossein-Payandeh.jpg|60px|بی‌قاب|راست]] داستان مدرن غنایی با تمرکز بر عنصر شخصیت و بازآفرینی فضای شخصیتی خاص، زمینهٔ‌ مناسبی پیدا می‌کند تا خواننده به پیچیدگی‌ها و جنبه‌های ناپیدای وضعیتی که چه بسا هرگز خودش تجربه نکرده باشد، بیندیشد. داستان سه‌شنبهٔ خیس با سه نوع صور خیال آغاز می‌شود؛ شنیداری (صدای برخورد باران با چتر و ناودان و آسفالت)، دیداری (بخارگرفتگی شیشه پنجره‌ها)و بویایی (آکنده‌بودن هوا از بوی هیزم و نفت سوخته)<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://cafecatharsis.ir/wp-content/uploads/2019/06/naghd-seshanbekhis.pdf|عنوان=دیدگاه حسین پاینده به سه‌شنبهٔ خیس}}</ref>}}
 
 
====غلام‌رضا طریقی====
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Gholamreza tarighii.jpg|60px|بی‌قاب|راست]] [[بیژن نجدی]] تا وقتی زنده بود کسی او را به رسمیت نمی‌شناخت. اولین بار شعرش را که می‌فرستد به سخره می‌گیرند که اینهایی که می‌نویسی چیست؟ اصلاً یوزپلنگ‌های نجدی خود شعر است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://ana.ir/fa/news/45/278004/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B2%D9%88%DB%8C|عنوان= دیدگاه غلام‌رضا طریقی بر یوزپلنگان}}</ref>}}
   
====[[کیهان خانجانی]]====
====[[کیهان خانجانی]]====
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Keyhan khanjani.jpg|60px|بی‌قاب|راست]]از ده داستان منتشرشده در این مجموعه، هشت داستان با زاویهٔ ‌دید سوم‌شخص نوشته شده است، داستان «روز اسبریزی» با دو زاویهٔ دید سوم‌شخص و اول‌شخص، و داستان «چشم‌های دکمه‌ای من» با زاویهٔ ‌دید اول‌شخص. جالب این‌ که به‌لحاظ کیفیت، هر دوی این داستان‌ها در سطح کیفی پایین‌تری نسبت به باقی قرار می‌گیرند. نجدی با آرایه‌هایی ادبی که ابزار کار شاعران است (صنعت تشخیص و...) کار دارد اما نحو زبان را در هم نمی‌ریزد. اصلِ چینش کلمات در سطح افقی زبان او، براساس زبان معیار است. جابه‌جانویسی نمی‌کند، مثلاً جای فعل را به میان جمله نمی آورد. شخصیت‌های نجدی اغلب معضل فقدان دارند؛ فقدان فرزند (سپرده به زمین)، فقدان پدر (سه‌شنبهٔ خیس)، فقدان آزادی (روز اسبریزی)، فقدان طبیعت و زیبایی (استخری پر از کابوس)، فقدان قهرمان (شب سهراب‌کشان)، فقدان آگاهی (گیاهی در قرنطینه). شخصیت‌های نجدی توده‌های مردم‌اند و دیالوگهایشان دیکلماسیون طبیعی توده‌های مردم است. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://gilkhabar.ir/news/i/322233|عنوان=کیهان خانجانی}}</ref>}}
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Keyhan khanjani.jpg|60px|بی‌قاب|راست]]از ده داستان منتشرشده در این مجموعه، هشت داستان با زاویه‌دید سوم‌شخص نوشته شده است، داستان «روز اسبریزی» با دو زاویه‌دید سوم‌شخص و اول‌شخص، و داستان «چشم‌های دکمه‌ای من» با زاویه‌دید اول‌شخص. جالب این‌ که به‌لحاظ کیفیت، هر دوی این داستان‌ها در سطح کیفی پایین‌تری نسبت به باقی قرار می‌گیرند. نجدی با آرایه‌هایی ادبی که ابزار کار شاعران است (صنعت تشخیص و...) کار دارد اما نحو زبان را در هم نمی‌ریزد. اصلِ چینش کلمات در سطح افقی زبان او، براساس زبان معیار است. جابه‌جانویسی نمی‌کند، مثلاً جای فعل را به میان جمله نمی‌آورد. شخصیت‌های نجدی اغلب معضل فقدان دارند؛ فقدان فرزند (سپرده به زمین)، فقدان پدر (سه‌شنبهٔ خیس)، فقدان آزادی (روز اسبریزی)، فقدان طبیعت و زیبایی (استخری پر از کابوس)، فقدان قهرمان (شب سهراب‌کشان)، فقدان آگاهی (گیاهی در قرنطینه). شخصیت‌های نجدی توده‌های مردم‌اند و دیالوگ‌هایشان دیکلماسیون طبیعی توده‌های مردم است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://gilkhabar.ir/news/i/322233|عنوان=دیدگاه کیهان خانجانی به یوزپلنگان}}</ref>}}


====علیرضا صدیقی====
====علیرضا صدیقی====
{{گفتاورد تزیینی|در بررسی آثار [[بیژن نجدی|نجدی]]، ابهامی که حاصل برقرارنشدن رابطهٔ طبیعی میان دال و مدلول است به‌دلایل مختلف در داستان‌های نجدی ایجاد می‌شود و ارتباط میان فرستنده و گیرنده را با اشکال روبرو می‌کند. نامگذاری‌ها به گره‌گشایی داستانی کمکی نمی‌کند. تغییر زاویهٔ ‌دید، بدون قرینه صورت می‌گیرد. درآمیختن زاویهٔ ‌دید اول و سوم باعث درآمیختن زمان‌های روایت می‌شود. راوی از شخصیت‌های خود آگاهی دقیق ندارد، به همین دلیل از کانونی‌سازی بیرونی استفاده می‌کند. کاربرد زبان شاعرانه،‌ در داستان‌های نجدی باعث افزایش ابهام و دشواری درک داستان می‌شود. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>}}
{{گفتاورد تزیینی|در بررسی آثار [[بیژن نجدی|نجدی]]، ابهامی که حاصل برقرارنشدن رابطهٔ طبیعی میان دال و مدلول است به‌دلایل مختلف در داستان‌های نجدی ایجاد می‌شود و ارتباط میان فرستنده و گیرنده را با اشکال روبرو می‌کند. نامگذاری‌ها به گره‌گشایی داستانی کمکی نمی‌کند. تغییر زاویه‌دید، بدون قرینه صورت می‌گیرد. درآمیختن زاویه‌دید اول و سوم باعث درآمیختن زمان‌های روایت می‌شود. راوی از شخصیت‌های خود آگاهی دقیق ندارد، به همین دلیل از کانونی‌سازی بیرونی استفاده می‌کند. کاربرد زبان شاعرانه،‌ در داستان‌های نجدی باعث افزایش ابهام و دشواری درک داستان می‌شود.<ref name="بوطیقای شناخت"/>}}
 
====نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون====
 
====اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها====


====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
[[بیژن نجدی]] در تنها گفت‌و‌گویش با ''فرنگیس حبیبی'' از بخش فارسی رادیوفرانسه، «یوزپلنگ» را استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی می‌داند که همانند نوع یوزپلنگ، در آستانهٔ انقراض و موردهجوم‌ هستند؛ باورها، هستی‌ها و کسانی که به گذشته‌های نزدیک یا دورتر ما تعلق دارند و شاید دیگربار در تاریخ تکرار نشوند. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://cafe-dastan.ir/%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/|عنوان= نظر نویسنده}}</ref>
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Najdi.jpg|80px|بی‌قاب|راست]] یوزپلنگ یکی از حیوانات رو به‌انقراض طبیعت است. دونده‌ و جاه‌طلب‌. اما جاه‌طلبی زیبایی در یوزپلنگ است. در طول تاریخ گاهی این رفتار در انسان به‌وجود می‌آید. یعنی یک نسل آرمانی دارد، رویایی دارد و برای رسیدن به آن رویا که من اسمش را جاه‌طلبی زیباشناسانه می‌گذارم، دقیقاً همچون یوزپلنگ رفتار می‌کنند. اما تاریخ ثابت کرده است که آن‌ها هرگز به رویاهایشان نمی‌رسند و عملاً در ایران و در سرتاسر جهان همواره این آرمان‌خواهان بزرگ، یوزپلنگان جهان، مورد تهاجم ضدخودشان قرار گرفته‌اند و می‌بینیم که امروزه هم در جهان رو به‌انقراض‌اند. این وجه‌تسمیه‌ برایم انطباق دارد به هر انسان آرمان‌خواهی که در طول تاریخ برای انسان دویده است.<ref name="زندگی نجدی"/>}}


===تأثیرپذیرفته از===
====ردپای [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] و [[شاملو]]====
[[بیژن نجدی]] سیال‌ذهن و شکست روایت را از "'گلشیری"' تأثیر گرفت و کلام شاعرانه‌اش را به آن افزود. رد "'شاملو"' بر آثار [[بیژن نجدی|نجدی]] قابل‌تأمل است. شاملو، که واژه‌ساز بود و با غنای کلامی‌ که داشت در خلق واژه‌ها‌ی جدید می‌کوشید، در نجدی این تأثیر را ایجاد کرده است که او نیز به دنبال زبانی نو و واژه‌ها‌یی بکر و جدید است.<ref name="نقد یوزپلنگان"/>


====تأثیرگذاشته بر====
====اقتباس‌های هنری از کتاب====
====اقتباس‌های هنری از کتاب====
[[پرونده:Seporde be zamin.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''روایت سینمایی از «سپرده به زمین»<ref name=''سپرده''/>'''</center>]]
[[پرونده:Seporde be zamin.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'روایت سینمایی از «سپرده به زمین»<ref name="سپرده"/>"'</center>]]
[[پرونده:Sepordeh be zamin.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پشت‌صحنهٔ فیلم کوتاه{{سخ}} «سپرده به زمین»<ref name =''سپرده''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.ibna.ir/fa/shortint/283082/%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=پشت‌صحنهٔ فیلم کوتاه «سپرده به زمین»}}</ref>
پس از مرگ [[بیژن نجدی]] داستان‌های «"'تاریکی در پوتین"'»، «"'سپرده در زمین"'»، «"'گیاهی در قرنطینه"'» و «"'استخری پر از کابوس"'» اساس سناریوی فیلم‌های کوتاه قرار گرفت. فیلم «"'سپرده به زمین"'» را "معصومه صالح‌بیگی" ساخته است و در این باره گفته است: «داستان‌های بیژن نجدی تاثیرگذار است و چون هر کسی آنها را بخواند، گرایش خاصی به‌ آنها پیدا می‌کند، بیشترشان به فیلم تبدیل شده‌اند. من هم با توجه به درونیات خودم این داستان را انتخاب کردم.<ref name="اقتباس هنری"/>
'''</center>]]
فیلم «"'خانهٔ‌ زیر آب»"'، ساختهٔ‌ «سپیده فارسی» که در سال ١٣٨٧ ساخته شد اقتباسی آزاد از سه داستان کوتاه این مجموعه‌داستانی است. این فيلم سينمايی در بخش مسابقهٔ سی‌وسومين دورهٔ جشنواره فيلم مسكو به‌نمايش در‌آمد. و در جشنواره‏‌های مختلف فيلم از جمله دوبی و فرايبورگ شركت داشته و در جشنوارهٔ فيلم شانگهای نيز پذيرفته شده است. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.farsnews.ir/news/9004074171%20%20%20%20/%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B2%D9%8A%D8%B1-%D8%A2%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B3%D9%83%D9%88-|عنوان= شرکت در جشنواره‌های سینمایی}}</ref> این فیلم از شبکهٔ‌ بی‌بی‌سی فارسی و از برنامه آپارات به‌نمایش درآمد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.bbc.com/persian/arts/2014/06/140604_aparat_22_2014|عنوان= فیلم خانه زیر آب}}</ref>
پس از مرگ [[بیژن نجدی]] داستان‌های «'''تاریکی در پوتین'''»، «'''سپرده در زمین'''»، «'''گیاهی در قرنطینه'''» و «'''استخری پر از کابوس'''» اساس سناریوی فیلم‌های کوتاه قرار گرفت. فیلم «'''سپرده به زمین'''» را ''معصومه صالح‌بیگی'' ساخته است و در این باره گفته است: «داستان‌های بیژن نجدی تاثیرگذار است و چون هر کسی آنها را بخواند، گرایش خاصی به‌ آنها پیدا می‌کند، بیشترشان به فیلم تبدیل شده‌اند. من هم با توجه به درونیات خودم این داستان را انتخاب کردم. <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.shahrvandonline.ir/5427/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87/|عنوان= اقتباس هنری از کتاب}}</ref>
 


====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب====
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:Plum{{{2|}}}">'''اینجا هم لایه‌های فراموشی است. صداهایی که ما می‌شنویم به اینجا که می‌رسد جذب این تودهٔ لیز می‌شود و ما آن را فراموش می‌کنیم، در حالی که همیشه توی کله ماست. اینجا پر از اعتقادات فراموش‌شده است، جای دفن‌شدن اسم کسانی که دوستشان داشته‌ایم، بی‌آنکه بتوانیم به‌یاد آوریم که آنها چه کسانی بوده‌اند. هزاران سلول اینجاست که کارشان فقط خاکسپاری است، خاکسپاری رویاهای ما.(ص، ۵٧) '''</span><noinclude>{{سخ}}
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:Plum{{{2|}}}">"'اینجا هم لایه‌های فراموشی است. صداهایی که ما می‌شنویم به اینجا که می‌رسد جذب این تودهٔ لیز می‌شود و ما آن را فراموش می‌کنیم، در حالی که همیشه توی کله ماست. اینجا پر از اعتقادات فراموش‌شده است، جای دفن‌شدن اسم کسانی که دوستشان داشته‌ایم، بی‌آنکه بتوانیم به‌یاد آوریم که آنها چه کسانی بوده‌اند. هزاران سلول اینجاست که کارشان فقط خاکسپاری است، خاکسپاری رویاهای ما. (ص، ۵٧) "'</span><noinclude>{{سخ}}
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:Lavender{{{2|}}}">'''استخر آنقدر دور بود که فقط سیاهی پلی در پنجره، بی‌هیچ شباهت به پرنده‌ای از این طرف استخر، به آن طرف می‌رفت.(ص، ١۴) '''</span><noinclude>{{سخ}}
 
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:Thistle{{{2|}}}">'''بوی باغچه‌های چای از لای یقه باز پالتو به پیرهنش رسید.(ص، ١۵) '''</span><noinclude>{{سخ}}
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:Lavender{{{2|}}}">"'استخر آنقدر دور بود که فقط سیاهی پلی در پنجره، بی‌هیچ شباهت به پرنده‌ای از این طرف استخر، به آن طرف می‌رفت. (ص، ١۴) "'</span><noinclude>{{سخ}}
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:MistyRose{{{2|}}}">'''آنها در تهرانی که سه‌شنبهٔ فرموش ‌شده‌ای داشت، از خیابان‌هایی گذشتند که به‌خاطر اعتصاب‌ها، گاهی برق داشت، گاهی نه. گاهی تاریک بود، گاهی هم به اندزهٔ یک تیرچراغ، روشن، این بود که ملیحهو پدربزرگ نتوانستند نعش چتر را زیر هیچ‌کدام از درختان کوچه پیدا کنند. حالا چتر هم یکی سیاوش شده بود. (ص، ٧٧) '''</span><noinclude>{{سخ}}
 
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:Thistle{{{2|}}}">"'بوی باغچه‌های چای از لای یقه باز پالتو به پیرهنش رسید. (ص، ١۵) "'</span><noinclude>{{سخ}}
 
<span style="color:Blue{{{1|}}};background:MistyRose{{{2|}}}">"'آنها در تهرانی که سه‌شنبهٔ فرموش ‌شده‌ای داشت، از خیابان‌هایی گذشتند که به‌خاطر اعتصاب‌ها، گاهی برق داشت، گاهی نه. گاهی تاریک بود، گاهی هم به اندزهٔ یک تیرچراغ، روشن، این بود که ملیحه و پدربزرگ نتوانستند نعش چتر را زیر هیچ‌کدام از درختان کوچه پیدا کنند. حالا چتر هم یکی سیاوش شده بود. (ص، ٧٧) "'</span><noinclude>{{سخ}}




====جوایز کتاب====
====جوایز کتاب====
{{بلی}} جایزهٔ قلم زرین جایزهٔ گردون <ref name=''جوایز کتاب''/>{{سخ}}
{{بلی}} جایزهٔ قلم زرین جایزهٔ گردون<ref name="جایزهٔ گردون"/>{{سخ}}
{{بلی}} برندهٔ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات <ref name=''جوایز کتاب''/>{{سخ}}
{{بلی}} برندهٔ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات<ref name="جوایز کتاب"/>{{سخ}}


==مشخصات کتاب‌شناختی==
==مشخصات کتاب‌شناختی==
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند===
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ===
این کتاب توسط «'''نشر مرکز'''» و با طراحی جلد ثابت در تمام دفعات چاپ، توسط ابراهیم حقیقی، در ۴۰ نوبت به‌چاپ می‌رسد. که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب به ۵۴٬۵۰۰ جلد رسیده است. البته با درنظر گرفتن این نکته که در چاپ ۲۷ آماری از تعداد تیراژ کتاب وجود ندارد. و برای چاپ های ۱۷ و ۲۶ هم اطلاعاتی در خانه کتاب ثبت نشده است. با احتساب وضعیت این سه نوبت چاپ و آمار نامشخص آن‌ها، این عدد در مجموع چاپ‌های دیگر صحیح است. <ref name=''مشخصات کتاب‌شناختی''/>
این کتاب توسط «"'نشر مرکز"'» و با طراحی جلد ثابت در تمام دفعات چاپ، توسط ابراهیم حقیقی، در ۴۰ نوبت به‌چاپ می‌رسد که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۵۶ هزار جلد رسیده است.<ref name="مشخصات کتاب‌شناختی"/>


===طرح روی جلد، قرابت با استعارهٔ یوزپلنگ===  
===طرح روی جلد، قرابت با استعارهٔ یوزپلنگ===  
نوع قلمی که برای نام کتاب در طرح روی جلد انتخاب شده، به‌حالتی است که گویا نوشته‌ها به‌همراه تصویر یوزپلنگ در حال دویدن هستند. با ورود رنگ زرد یوزپلنگ به درون کلمه‌ها، تصویر روی جلد و نام کتاب با هم قرابت پیدا می‌کنند. و اگر ارجاع بیرونی نام کتاب را به کسانی که دوشادوش نجدی زندگی کرده‌اند، آن‌گونه که برخی منتقدان و حتی خود نویسنده در مصاحبه‌ای به آن اشاره کرده است، بپذیریم پیرامتن کتاب را جز متن به شمار نیاورده‌ایم. اما از آن جایی که تمام عناصر عینی و کل‌نگر ادبیات می‌توانند جز متن به‌شمار آیند، غیردلالتمند به‌نظر می‌رسد یوزپلنگان را خارج از بافت کتاب و با توجه به برداشت‌های شخصی تعبیر کنیم؛ آن گونه که خود نویسنده نیز یوزپلنگ را استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی دانسته است که همانند نوع یوزپلنگ در آستانهٔ انقراض و هجوم‌پذیر هستند. <ref name=''بوطیقای شناخت''/>
نوع قلمی که برای نام کتاب در طرح روی جلد انتخاب شده، به‌حالتی است که گویا نوشته‌ها به‌همراه تصویر یوزپلنگ در حال دویدن هستند. با ورود رنگ زرد یوزپلنگ به درون کلمه‌ها، تصویر روی جلد و نام کتاب با هم قرابت پیدا می‌کنند. و اگر ارجاع بیرونی نام کتاب را به کسانی که دوشادوش [[بیژن نجدی|نجدی]] زندگی کرده‌اند، آن‌گونه که برخی منتقدان و حتی خود نویسنده در مصاحبه‌ای به آن اشاره کرده است، بپذیریم پیرامتن کتاب را جز متن به شمار نیاورده‌ایم. اما از آن جایی که تمام عناصر عینی و کل‌نگر ادبیات می‌توانند جز متن به‌شمار آیند، غیردلالتمند به‌نظر می‌رسد یوزپلنگان را خارج از بافت کتاب و با توجه به برداشت‌های شخصی تعبیر کنیم؛ آن گونه که خود نویسنده نیز یوزپلنگ را استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی دانسته است که همانند نوع یوزپلنگ در آستانهٔ انقراض و هجوم‌پذیر هستند. <ref name="بوطیقای شناخت"/>




==منبع‌شناسی==
==منبع‌شناسی==
* بررسی نشانه‌ها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستان‌های نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده‌اند)، محمدحسن حسن‌زاده نیری و زهرا علی‌نوری،  پژوهش‌های ادبی و بلاغی، زمستان ١٣٩٣، شمارهٔ ٩ ‏(صفحه ١تا١٨)
[[پرونده:Ketab tahlili yooz.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'كتابی تحلیلی دربارهٔ آثار نجدی <ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2245904|عنوان=رویای قرن دیگر}}</ref>"'</center>]]


===کتابی درباره یوزپلنگانی که با من دویده‌اند===
کتاب «رویای قرن دیگر» به‌قلم «هاجر فیضی» دربارهٔ نمادپردازی آثار [[بیژن نجدی]] است. این كتاب شامل پنج فصل است كه كاربرد نمادها و سمبل‌ها در آثار ادبی بیژن نجدی را نقد و بررسی می‌كند و به ساده‌سازی متن برای خواننده می‌پردازد. در فصل اول این كتاب به بررسی نمادها برای مخاطبانی كه خالی از ذهن در بارهٔ این نمادها باشند می‌پردازد و در فصل دوم كتاب استفاده از سمبل‌های استفاده‌شده در مجموعه‌داستانی «یوزپلنگانی كه با من دویده‌اند» و در بخش سوم نیز نمادهای مجموعه‌داستانی «دوباره از همان خیابان‌ها» ساده‌سازی می‌شود.
===مقاله‌ها و پایان‌نامه‌ها===
# بررسی نشانه‌ها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستان‌های نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده‌اند)، محمدحسن حسن‌زاده‌نیری و زهرا علی‌نوری،  پژوهشنامهٔ ادبی و بلاغی، زمستان ١٣٩٣، شمارهٔ ٩، ‏(ص، ١تا١٨)
# یک گلوله توی مغز این صندلی (نگاهی به دو مجموعه یوزپلنگانی که با من دویده‌اند و دوباره از همان خیابان‌ها اثر بیژن نجدی)، مهدی حسن‌زاده، مجلهٔ پروین، اردیبهشت ١٣٩٢، شمارهٔ ١٢، (ص، ٢٢)
# تکنیک‌های روایی مدرن در مجموعه داستان‌های دهۀ هفتاد (با تکیه بر آثار بیژن نجدی و ابوتراب خسروی)، هما هوشیار، مجلهٔ سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، شمارۀ ۴٨، (ص، ١٣٩تا١۵۶)
# آنیمیسم در روز اسب‌ریزی، ثریا شفاعتی و محمدعلی گذشتی، مجلۀ زیبایی‌شناسی ادبی، زمستان ١٣٩۴، شمارۀ ٢۶، (ص، ۴١تا۶٩)
# داستان ادبیات داستانی ایران (گزارشی از مجموعه مقالهٔ ادبیات داستانی در دانشنامهٔ ایرانیکا)، بهروز شیدا، مجلۀ ایران شناسی، پاییز ١٣٨١، سال چهاردهم، شمارهٔ ٣،  (ص، ۵٣٨تا۵۵٩)
# داستان بومی در اقلیم سبز شمال و گزارشی از همایش بررسی ادبیات اقلیمی، ابراهیم خدادوست، مجلهٔ ادبیات داستانی، دی و بهمن و اسفند ١٣٨٠، شمارهٔ ۵٨، (ص، ٣٨تا۴١)
==برای مطالعه بیشتر==
* «افول یوزپلنگان» [https://eliteraturebook.com/books/download/?hash=eyJpZCI6Ijk2NzYiLCJ0eXBlIjoicGRmIn0= نقد داستان «سپرده به زمین»]
* خوانشی نقادانه از «تصويرها» در [https://eliteraturebook.com/books/download/?hash=eyJpZCI6Ijc3NDUiLCJ0eXBlIjoicGRmIn0= داستان‌های بيژن نجدی]
* داستان‌نویسی که در داستان‌هايش به مبهم‌کردن فضای داستان توجه و علاقه دارد. اسباب و صور ابهام در [https://eliteraturebook.com/books/download/?hash=eyJpZCI6IjM5ODUiLCJ0eXBlIjoicGRmIn0= داستان‌های بيژن نجدی]
* درهم‌تنیدگی رئالیسم‌جادویی و داستان موقعیت؛ تحلیل موردی: [https://eliteraturebook.com/books/download/?hash=eyJpZCI6IjMxOTEiLCJ0eXBlIjoicGRmIn0= داستان گیاهی در قرنطینه]
* درباره معادله‌های داستان‌نویسی یک معلم ریاضی که ذهنش پر از شعر بود.[http://newspaper.hamshahrionline.ir/id/37486/%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86.html بیژن نجدی چگونه این همه خوب می‌نوشت؟]


==نوا، نما و نگاه==
==نوا، نما و نگاه==
بیست‌وپنج سال پس از انتشار «یوزپلنگانی که با من دویده‌‌اند» کتاب صوتی این اثر با صدای '''پیام دهکردی''' و به‌همت موسسهٔ «نوین کتاب گویا» تولید شد . پیام دهکردی در این زمینه گفت: «من کتاب را سال‌ها پیش خوانده بودم. اثر عجیب و غریبی است. چند وقت پیش هم به یکی از دانشجویانم گفتم کتاب‌هایی هست که باید قبل از مردن آن را خواند و یکی از آنها همین اثر است.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.mehrnews.com/news/4612567/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=کتاب صوتی}}</ref>
بیست‌وپنج سال پس از انتشار «یوزپلنگانی که با من دویده‌‌اند» کتاب صوتی این اثر با صدای "'پیام دهکردی"' و به‌همت موسسهٔ «نوین کتاب گویا» تولید شد . پیام دهکردی در این زمینه گفت: «من کتاب را سال‌ها پیش خوانده بودم. اثر عجیب و غریبی است. چند وقت پیش هم به یکی از دانشجویانم گفتم کتاب‌هایی هست که باید قبل از مردن آن را خواند و یکی از آنها همین اثر است.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.mehrnews.com/news/4612567/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=کتاب صوتی}}</ref>
   
   
===تصویر از صفحات کتاب===
===یوزپلنگانی که با من دویده‌اند به روایت سینما===
===صدای نویسنده===
<gallery widths="180px" heights="180px" perrow="5">
===تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)===
پرونده:Khane zir ab1.jpg|<center> "'فیلم «خانه زیر آب» اقتباسی آزاد از «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»"'</center>
===طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب===
پرونده:Khane zir ab3.jpg|<center> "'فیلم «خانه زیر آب» از شبکه بی‌بی‌فارسی به‌نمایش درآمد."'</center>


==جستارهای وابسته==
پرونده:Khane zir ab 2.jpg|<center> "'فیلم «خانه زیر آب» در جشنواره‌های سینمایی شرکت داده شد."'</center>
 
پرونده:Sepordeh be zaminn.jpg|<center> "'فیلم «سپرده به زمین» اقتباسی آزاد از «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» "'</center>
 
پرونده:Sepordeh be zamin.jpg|<center> "'پشت‌صحنه فیلم «سپرده به زمین» "'</center>
</gallery>
 
===تصاویری از صفحات کتاب===
<gallery widths="180px" heights="180px" perrow="5">
پرونده:Yoozpalang1.jpg|<center> "'چشم‌های دکمه‌ای من"'</center>
پرونده:Yoozpalang2.jpg|<center> "'سه‌شنبهٔ خیس"'</center>
پرونده:Yoozpalang3.jpg|<center> "'شب سهراب‌کشان"'</center>
پرونده:Yoozpalng4.jpg|<center> "'خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز"'</center>
پرونده:Yoozplang5.jpg|<center> "'مرا بفرستید به تونل"'</center>
</gallery>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۲۶۸: خط ۳۲۱:


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.magiran.com/article/3463145|عنوان=جوایز یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=آرشیو روزنامهٔ اعتماد|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲۰آبان۱۳۹۵|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83459630/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=برندهٔ منتقدان و نویسندگان مطبوعات|ناشر=ایرنا|تاریخ انتشار=۹شهریور۱۳۹۸|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83459630/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=نامه‌های بیژن نجدی به همسرش|ناشر=ایرنا|تاریخ انتشار= ۲۳تیر۱۳۹۴|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://rp.razi.ac.ir/article_699_ed76d469fc2466bebe707e966522ad89.pdf|عنوان=  
# {{یادکرد وب|نشانی= https://rp.razi.ac.ir/article_699_ed76d469fc2466bebe707e966522ad89.pdf|عنوان=  
مؤلّفه‌های پست‌مدرن مجموعه‌داستانی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر= فصلنامهٔ علمی پژوهشنامهٔ ادبیات داستانی|تاریخ بازدید= ٢خرداد۱۳۹٩}}
مؤلّفه‌های پست‌مدرن مجموعه‌داستانی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر= فصلنامهٔ علمی پژوهشنامهٔ ادبیات داستانی|تاریخ بازدید= ٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.magiran.com/article/3463145|عنوان=سالروز تولد نویسندهٔ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=آرشیو روزنامهٔ اعتماد|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲۰آبان۱۳۹۵|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83459630/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=برندهٔ منتقدان و نویسندگان مطبوعات|ناشر=ایرنا|تاریخ انتشار=۹شهریور۱۳۹۸|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2427642|عنوان=یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=خانهٔ کتاب|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2427642|عنوان=یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=خانهٔ کتاب|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://tavaana.org/fa/Bijan_Najdi|عنوان= بیژن نجدی؛ یوزپلنگی که هنوز می‌دود|ناشر=توانا|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://shabestan.ir/detail/News/824641|عنوان= بیژن نجدی و یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر= شبستان|تاریخ انتشار= ۴شهریور۱۳۹۸|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8612-10271.67732/%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%8A%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%8A%D8%AA-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%D9%8A|عنوان= نجدی شاعری با حساسيت سپهری و نويسنده‌ای با تكنيک گلشيری|ناشر=ایسنا|تاریخ انتشار= ۲۰اسفند۱۳۸۶|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.shahrvandonline.ir/5427/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87/|عنوان=اقتباس هنری از یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=شهروند آنلاین|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲٣آبان۱۳۹٨|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/136896/%D8%AF%D9%88%D9%8A%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%8A%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF|عنوان=دويدن با يوزپلنگ|ناشر=روزنامه اعتماد|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲٧آبان۱۳۹٧|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20170308060827-9726-94.pdf|عنوان=جهان‌بینی اسطوره‌ای؛ اسطوره‌زدایی و اسطوره‌زایی در داستان‌های بیژن نجدی|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://farhangi.guilan.ac.ir/show-content/-/asset_publisher/wFNhVNfn2jtw/content/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/pop_up|عنوان=مراسم بزرگداشت شاعر و نویسندهٔ نامور، زنده‌یاد بیژن نجدی|ناشر=دانشگاه گیلان|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲۴آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8510-06489/%D8%B3%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-%D9%8A-%D8%AE%D9%8A%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%8A%D8%AA%D9%8A-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%D8%A8%D9%8A%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88%DA%AF%D9%88|عنوان=
سه‌شنبه‌ خيس باران نيامد؛ روایتی از زندگی بيژن نجدی در گفت‌وگو با همسرش|ناشر= ایسنا|تاریخ انتشار=۱۳دی۱۳۸۵|تاریخ بازدید=٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120828100820-1184-43.pdf|عنوان=  
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120828100820-1184-43.pdf|عنوان=  
بررسی عناصر جهان متن براساس رویکرد بوطیقای شناختی در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر= پرتال جامع علوم‌انسانی|تاریخ بازدید= ١خرداد۱۳۹٩}}
بررسی عناصر جهان متن براساس رویکرد بوطیقای شناختی در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر= پرتال جامع علوم‌انسانی|تاریخ بازدید= ١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.khanehdastan.ir/article-database/65498.html|عنوان=  
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20170219045450-9459-166.pdf|عنوان= زاویه دید در سه داستان کوتاه از بیژن نجدی|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی|تاریخ بازدید =١۶خرداد۱۳۹٩}}
گذر و نظری از علی شاه‌علی بر تمام داستان‌های نجدی|ناشر= خانهٔ داستان چوک|تاریخ بازدید= ١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3881/3894/21468/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AB%D9%84%D8%AB-%D8%AA%D9%84%D8%AE%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA|عنوان= پایانی در مثلث تلخی، سردی و صنعت|ناشر=پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه|تاریخ انتشار =شهریور ١٣٨٠|تاریخ بازدید =١٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://farhangi.guilan.ac.ir/show-content/-/asset_publisher/wFNhVNfn2jtw/content/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/pop_up|عنوان=مراسم بزرگداشت شاعر و نویسندهٔ نامور، زنده‌یاد بیژن نجدی|ناشر=دانشگاه گیلان|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲۴آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://faradeed.ir/fa/news/70761/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B3%D9%85%D8%A8%D9%84%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4|عنوان= درباره اهمیت بیژن نجدی و سمبل‌هایش|ناشر=فرادید|تاریخ انتشار =۲۷خرداد۱۳۹۸|تاریخ بازدید =١٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://khanesh.ir/selectedm.php?id=35|عنوان= داستان‌های بیژن نجدی از منظر زبان‌شناسی|ناشر= فصنامهٔ ادبی خوانش|تاریخ انتشار= زمستان ١٣٨٨|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.asymptotejournal.com/fiction/bijan-najdi-a-rainy-tuesday/|عنوان= داستان سه‌شنبهٔ خیس به زبان انگلیسی|ناشر=asymptotejournal|تاریخ بازدید =١٩خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://khanesh.ir/selectedm.php?id=35|عنوان= دانلود داستان صوتی سه‌شنبهٔ خیس|ناشر= طاقچه|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.lahig.ir/fa/pages/print.php?cid=682|عنوان= روایتی از به‌رگباربستن پدر بیژن نجدی|ناشر= لاهیگ|تاریخ انتشار= ۴شهريور۱۳۸۷|تاریخ بازدید= ۴٢خرداد۱۳٩٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://diyarmirza.ir/1392/08/%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7/|عنوان=شاعری که بر مرگ داستان‌‎هایش غلبه داشت.|ناشر=دیار میرزا|تاریخ انتشار= ۲۴آبان۱۳۹٢|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://taaghche.com/book/63563/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B3|عنوان=داستان صوتی سه‌شنبهٔ خیس|ناشر= طاقچه|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20160112093337-10016-35.pdf|عنوان= هنجارگریزی معنایی در داستان‌های بیژن نجدی|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی|تاریخ بازدید =١۶خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120413133835-1170-197.pdf|عنوان=  
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120413133835-1170-197.pdf|عنوان=  
نویسنده‌ای به یک دنیای غرابت؛ بررسی سه مجموعه‌داستانی، یوزپلنگانی که با من دویده‌اند، دوباره از همان خیابان‌ها، و داستان‌های ناتمام|ناشر= پرتال جامع علوم‌انسانی|تاریخ بازدید= ١خرداد۱۳۹٩}}
نویسنده‌ای به یک دنیای غرابت؛ بررسی سه مجموعه‌داستانی، یوزپلنگانی که با من دویده‌اند، دوباره از همان خیابان‌ها، و داستان‌های ناتمام|ناشر= پرتال جامع علوم‌انسانی|تاریخ بازدید= ١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20170423082229-9472-170.pdf|عنوان= تحلیل ساختار روایت از منظر بوطیقای مدرنیسم (با تأکید بر آرای چارلز می و سوزان فرگوسن)|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی|تاریخ بازدید =٩خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.khanehdastan.ir/article-database/65498.html|عنوان= گذر و نظری از علی شاه‌علی بر تمام داستان‌های نجدی|ناشر= خانهٔ داستان چوک|تاریخ بازدید= ١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20130130083414-9726-14.pdf|عنوان= زبان هنری داستان در آثار بیژن نجدی|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی|تاریخ بازدید =٩خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.magiran.com/article/1159287|عنوان= نگاهی به زندگی و شعر بیژن نجدی؛ این روزها منیژه کجاست نمی‌دانم|ناشر=آرشیو روزنامه شرق|تاریخ انتشار =۱۰مرداد۱۳۸۵|تاریخ بازدید= ٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://cafe-dastan.ir/%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/|عنوان= یوزپلنگ استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان|ناشر=کافه داستان|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.lahig.ir/fa/pages/print.php?cid=4375|عنوان= زندگی با بيژن، شعر و داستان از نگاه همسرش|ناشر=لاهیگ|تاریخ انتشار=۲۵آبان۱۳۹۰|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.hamshahrionline.ir/news/85425/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%D8%A8|عنوان=جکایت خانه‌ای زیر آب|ناشر=همشهری آنلاین|تاریخ انتشار=۲۵ تیر۱۳۸۸|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.madomeh.com/site/news/news/2976.htm|عنوان=کتاب «یوزپلنگانی که... » در فهرست کتاب‌های پرفروش ١٣٩۴ است.|ناشر=مَد و مِه|تاریخ انتشار=١٣٩۴|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83099555/%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF|عنوان= رونمایی از کتاب رویای قرن دیگر|ناشر=ایرنا|تاریخ انتشار =٢٣آبان۱۳۹٧|تاریخ بازدید =١٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/shortint/283082/%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان= «سپرده به زمین» روایت سینمایی تینا پاکروان از داستان بیژن نجدی است|ناشر= ایبنا|تاریخ انتشار= دوشنبه ۲۰آبان۱۳۹۸|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/98021507685/%D9%BE%D8%B1%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8|عنوان=
پرفروش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ١٣٩٨|ناشر= ایسنا|تاریخ انتشار= ۱۵اردیبهشت۱۳۹۸ |تاریخ بازدید= ٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://khanesh.ir/selectedm.php?id=35|عنوان= داستان‌های بیژن نجدی از منظر زبان‌شناسی|ناشر= فصنامهٔ ادبی خوانش|تاریخ انتشار= زمستان ١٣٨٨|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92082414137/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%BA%D9%84%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA|عنوان=شاعری که بر مرگ داستان‌‎هایش غلبه داشت.|ناشر=دیار میرزا|تاریخ انتشار= ۲۴آبان۱۳۹٢|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://gilkhabar.ir/news/i/322233|عنوان= یوزپلنگ قله‌های ادب گیلان|ناشر=گیلان خبر|تاریخ انتشار= ۲۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://gilkhabar.ir/news/i/322233|عنوان= یوزپلنگ قله‌های ادب گیلان|ناشر=گیلان خبر|تاریخ انتشار= ۲۵آبان۱۳۹۶|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://cafe-dastan.ir/%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C/|عنوان= یوزپلنگ استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان|ناشر=کافه داستان|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1162757/%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b2%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%da%98%d9%86-%d9%86%d8%ac%d8%af%db%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%b2%d9%be%d9%84%d9%86%da%af%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d9%86-%d8%af%d9%88%db%8c%d8%af%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af?q=%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%86%20%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF&score=24.0&rownumber=2|عنوان= بررسی جایگاه زن در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=پایگاه مجلات تخصصی نور|تاریخ بازدید =۵خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1162757/%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b2%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%db%8c%da%98%d9%86-%d9%86%d8%ac%d8%af%db%8c-%d9%85%d8%b7%d8%a7%d9%84%d8%b9%d9%87-%d9%85%d9%88%d8%b1%d8%af%db%8c-%db%8c%d9%88%d8%b2%d9%be%d9%84%d9%86%da%af%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d9%86-%d8%af%d9%88%db%8c%d8%af%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af?q=%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%86%20%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF&score=24.0&rownumber=2|عنوان= بررسی جایگاه زن در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=پایگاه مجلات تخصصی نور|تاریخ بازدید =۵خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://cafecatharsis.ir/wp-content/uploads/2019/06/naghd-seshanbekhis.pdf|عنوان= بازنمایی حالات ذهنی در سه‌شنبهٔ خیس|ناشر=مجلهٔ هنری تحلیلی کافه کاتارسیس|تاریخ بازدید =٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://cafecatharsis.ir/wp-content/uploads/2019/06/naghd-seshanbekhis.pdf|عنوان= بازنمایی حالات ذهنی در سه‌شنبهٔ خیس|ناشر=مجلهٔ هنری تحلیلی کافه کاتارسیس|تاریخ بازدید =٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.shahrvandonline.ir/5427/%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87/|عنوان=اقتباس هنری از یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=شهروند آنلاین|تاریخ انتشار=پنج‌شنبه۲٣آبان۱۳۹٨|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://ana.ir/fa/news/45/278004/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B2%D9%88%DB%8C|عنوان= یوزپلنگان خود شعر است|ناشر=خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی|تاریخ انتشار = ۱۶اردیبهشت ۱۳۹۷|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.bartarinha.ir/fa/news/699968/%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%E2%80%8C%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=گفت‌وگو با شمس لنگرودی؛ بنجامین باتن ادبیات ایران|ناشر=راه برترین‌ها|تاریخ انتشار=۲۲فروردين۱۳۹۷|تاریخ بازدید =٢٢خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/976764/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=بازتاب اسطورهٔ رستم و سهراب در شب سهراب‌کشان |ناشر=پایگاه مجلات تخصصی نور|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.bbc.com/persian/arts/2014/06/140604_aparat_22_2014|عنوان= فیلم خانهٔ‌ زیر آب|ناشر=بی‌بی‌سی فارسی|تاریخ انتشار= ١۴خرداد۱۳۹٣|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20160905142636-10060-101.pdf|عنوان= بررسی جایگاه خواننده در داستان‌های پست‌مدرن بیژن نجدی|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی|تاریخ بازدید =١۶خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.ir/news/9004074171%20%20%20%20/%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B2%D9%8A%D8%B1-%D8%A2%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%B3%D9%83%D9%88-|عنوان= نمايش «خانه زير آب» در بخش مسابقه جشنوارهٔ فيلم مسكو|ناشر=خبرگزاری فارس|تاریخ انتشار =٧تیر۱۳۹٠|تاریخ بازدید =١۶خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://jamejamdaily.ir/newspaper/item/49865|عنوان= جهان از نگاه چشم‌های دكمه‌ای|ناشر=جام‌جم آنلاین|تاریخ بازدید =١۶خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2245904|عنوان= رویای قرن دیگر (نمادپردازی در داستان‌های بیژن نجدی)|ناشر=خانه کتاب|تاریخ بازدید =١٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4612567/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=کتابی صوتی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۲۱اردیبهشت۱۳۹۸|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4612567/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=کتابی صوتی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند|ناشر=خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۲۱اردیبهشت۱۳۹۸|تاریخ بازدید =١خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/976764/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان=بازتاب اسطورهٔ رستم و سهراب در شب سهراب کشان |ناشر=پایگاه مجلات تخصصی نور|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}
# {{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/shortint/283082/%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D9%86%D8%A7-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%98%D9%86-%D9%86%D8%AC%D8%AF%DB%8C|عنوان= «سپرده به زمین» روایت سینمایی تینا پاکروان از داستان بیژن نجدی است|ناشر= ایبنا|تاریخ انتشار= دوشنبه ۲۰آبان۱۳۹۸|تاریخ بازدید =٧خرداد۱۳۹٩}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۳

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند
نویسندهبیژن نجدی
ناشرمرکز
محل نشرتهران
تاریخ نشرچاپ اول، ۱۳۷۳
شابک٩٧٨-٩۶۴-٣٠۵-٠١٠-٨
تعداد صفحات۸۸ صفحه
موضوعداستان فارسی
سبکمدرن و پست‌مدرن
نوع رسانهکتاب
طراح جلدابراهیم حقیقی
"'برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱]"'
"'برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات[۲] "'
"'دانش‌آموختهٔ ریاضیات و دبیر ریاضی[۳] "'
"'به‌همراه همسرش پروانه محسنی‌آزاد"'
"'داستان‌نویس شاعر"'
"'وصیت‌نامهٔ شاعرانه بر سنگ ‌قبرش"'

"'یوزپلنگانی که با من دویده‌اند"' مجموعه‌داستانی به‌قلم بیژن نجدی با نشانه‌هایی از سبک مدرن و پست‌مدرن است[۴] که در سال ١٣٧٣ چاپ و یک سال بعد برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱] و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد.[۲] خلقِ نجدی تا ۱۳۹٩، ۴٠ نوبت و نزدیک‌ به ۵۶ هزار نسخه چاپ[۵] و به زبان انگلیسی منتشر شده‌ است.[۶]


* * * * *

مجموعه داستان «یوزپلنگانی که... » گردهمایی ده داستان کوتاه از بیژن نجدی با نثری شاعرانه و تنها اثری است که در زمان حیات او منتشر شده است.[۷] یوزپلنگان در سال ١٣٧٣ نخستین بار به‌همت نشر مرکز چاپ شد و برخی از منتقدین عقیده داشتند نجدی اساس داستان را با نثر شاعرانه‌اش مخدوش کرده است، این انتقادات موجب آزردگی و دلگیری نجدی شد.[۸] اما تنها یک سال بعد، کتاب برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱] و در سال ١٣٧٩ برگزیدهٔ «جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات»[۲] شد. این اثر در سال ۱۳۸۹ توسط «محمدرضا دمایی» به زبان انگلیسی ترجمه و برخی از تک‌داستان‌هایش به زبان آلمانی و کردی چاپ شده است.[۹] پس از درگذشت نجدی داستان‌های «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از این مجموعه‌داستانی اساس سناریوی فیلم‌های کوتاه قرار گرفت.[۱۰] در داستان‌ها، برخی از نشانه‌های پست‌مدرن همچون: عدم‌قطعیت، تناقض، تغییر زاویۀدید، شکست خط روایت و زمان داستان، فراداستان تاریخ‌نگارانه و ادغام خیال و واقعیت دیده می‌شود. نجدی در تدوین داستان‌ها از مشخصه‌های مدرن وپست‌مدرن در کنار یکدیگر بهره برده است و نمی‌توان این مجموعه‌داستانی را صرفاً مدرن یا پست‌مدرن خواند.[۴] داستان‌ها مملو از شعور شاعرانه هستند اما رگهٔ شعر به هيچ ‌عنوان بر روايت داستانی چيره نمی‌شود چون نجدی علاوه بر نوشتن داستان، شاعری بود كه توانایی ايجاد مرز ميان شاعرانگی داستان و سرودن صرف شعر را داشت.[۱۱] در داستان‌های ﻧﺠﺪی اسطوره‌زایی، اﺳـﻄﻮره‌زدایی و ﺑﺎزﺗﻮلید ﺷﺨﺼﻴﺖ‌های اﺳﻄﻮره‌ای ﻛﻬﻦ و زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﺑﻴﻨﺶ اسطوره‌ای هست. او ﺑﺎ ﺑﺎزآﻓﺮینی اسطوره‌های ﻛﻬﻦ و چیدمان چندبُعدی اسطوره در یک داستان، علاوه بر رهایی از بحران معرفتی دنیای مدرن، با گره‌زدن و اتصال انسان‌های مدرن با قهرمانان ملی و اسطوره‌ای زمان خطی را در می‌نوردد و آنها را به زمان ازلی و حلقوی متصل می‌کند.[۱۲]
«یوزپلنگانی که... » کتاب کم‌حجمی است. ده داستان دارد و فرمول سال‌های اخیر را که «پرحجم بنویس تا خوب خریدار داشته باشد» را شکسته است. کتاب با وجود فضا و شگردهای داستانی متفاوت که کمتر مخاطب عام دوستشان می‌دارد، تا کنون با استقبال خوبی روبه‌رو بوده است و نمایان‌گر این است که شگردهای داستانی نجدی که هنوز هم باکره مانده است. نقطۀ شروع داستان‌ها آنجاست که واقعیت و رویا به‌هم گره می‌خورد و بن‌مایه‌ای می‌شود برای حرکت روایت، داستان و فضا. اما آن چیزی که در تمام آثار نجدی مشترک است کلامی سبز، زبانی سرخ، نگاهی آبی به زندگی و آدم‌ها‌یی معصوم و بکر است.[۱۳]

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

خلاصه

"'ده داستان با نثری شاعرانه"'

«یوزپلنگانی که با من دویدند» روایت ۱۰ داستان کوتاه با موضوع «مرگ» است که هر کدام جدا از هم و با نثری شعرگونه و نمادین نوشته شده است. اثری که از داستان به شعر پهلو می‌زند. در این کتاب، بیژن نجدی از مرگ می‌نویسد؛ از جنازه‌ای که رؤیای فرزند نداشتهٔ طاهر و ملیحه است؛ از مرتضی می‌نویسد که به جرم کشتن یک قو از زادگاه‌اش طرد می‌شود؛ از روزهایی می‌نویسد که نمی‌توان فهمید مردم چه می‌گویند و چه می‌خواهند؛ از سه‌شنبه‌هایی که انتظار، چتر ملیحه را خیس کرده‌ و از درخت آلبالویی که در هر شاخ‌وبرگش رازهای مگوی خانه نهفته است. او در هر داستان به‌شکلی متفاوت مرگ را توصیف می‌کند. گاهی ساده و گاهی پیچیده و آن را به واقعیت و خیال پیوند می‌دهد. نجدی در داستان‌هایش از فقدان می‌گوید.

از میان یادها

یوزپلنگان چطور نوشته شد

همسر بیژن نجدی دربارهٔ چگونگی نگارش داستان‌های این مجموعه گفته است: «بیژن برای نگارش داستان‌ها، عميقاً به فكر می‌رفت، ساكت و كم‌حرف می‌شد، برنامه‌ريزی داشت، بی‌اشتها می‌‌شد و غمگين بود. به اتاق كارش می‌رفت، ويولون پرويز ياحقی را گوش می‌‌داد و می‌نوشت و در یک‌ شبانه‌روز نزديك به نيم‌صفحه بيشتر نمی‌‌نوشت. دو يا سه پايان‌بندی می‌‌نوشت و پس از مشورت با من، يكی را انتخاب می‌كرد. بعد از تمام‌شدن داستان‌ها، آن را در دفتر ٢٠برگی كه از بچه‌ها می‌گرفت، پاكنويس می‌‌كرد و در صفحهٔ اولش می‌‌نوشت «تقديم به همسرم» و به من می‌داد.[۹]

دلگیری پس از چاپ یوزپلنگان

بعد از چاپ «يوزپلنگانی كه... » فضایی حاكم شد كه روح نجدی را به‌شدت آزرد. ديگر میلی برای نوشتن نداشت. آن‌قدر كه بنا به گفتهٔ همسرش همه‌ چيز را كنار گذاشت. چون عدهٔ‌ زيادی از منتقدان معتقد بودند نجدی داستان‌نویسی را مخدوش كرده ‌است و اين‌ها اصلاً داستان نيست، شعر است.[۸]

دلیل شهرت

"'وصیت‌نامه‌ای که در پیشانی‌نوشت کتاب یوزپلنگان آمده است. (ص، ۴)"'

دلیل شهرت مجموعه‌داستانی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» علاوه‌بر محتوا و فرم، درهم‌آمیختگی داستان‌ها با شعر است. ویژگی‌های زبانی، بلاغی و شاعرانگی داستان‌ها، نوعی تشخص سبکی به مجموعه بخشیده است و طرفدارانی پیدا کرد که تلاش کردند دنباله‌رو این سبک‌ و سیاق داستان‌نویسی باشند.[۱۴]

تقدیم‌شده به

در پیشانی‌نوشت کتاب آمده است: «قصهٔ «"'سپرده به زمین"'» با احترام به مهتابی و خاکستر و بانو با فروتنی به شمس لنگرودی، شاعر، محقق و داستان‌نویس تقدیم می‌شود و کتاب، کلمه‌به‌کلمه، اندوه‌به‌اندوه به همسرم خانم پروانه محسنی آزاد.»[۱۵]

وصیت‌نامهٔ شاعرانه

بیژن نجدی در مقدمهٔ کتاب وصیت‌نامهٔ شاعرانه‌اش را آورده است.[۱۶]

"'نیمی از سنگ‌ها، صخره‌ها، کوهستان را گذاشته‌ام"
"'با دره‌هایش، پیاله‌های شیر به‌خاطر پسرم"
"'نیم دگر کوهستان، وقف باران است..."

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

از میان یادها

دلیل نام‌گذاری

نجدی در مصاحبه‌ای که با «فرنگیس حبیبی» از رادیوفرانسه انجام داد دربارهٔ علت نامگذاری کتاب گفت: «یوزپلنگ، هر انسان آرمان‌خواهی است که در طول تاریخ برای انسان دویده است.»[۱۷] او «یوزپلنگ» را استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی می‌داند که همانند نوع یوزپلنگ، در آستانهٔ انقراض و موردهجوم‌ هستند؛ باورها، هستی‌ها و کسانی که به گذشته‌های نزدیک یا دورتر ما تعلق دارند و شاید دیگربار در تاریخ تکرار نشوند.[۱۸]

سه‌شنبهٔ خیسی که پدر را به‌رگبار بستند

پدر بیژن نجدی جزو افسران شورشی علیه حکومت پهلوی بود که در سال ١٣٢۴ در گنبد، جیپ حامل او و شش سرنشین دیگر بی‌هیچ اخطاری به‌رگبار گلوله بسته شد و جنازه‌هایشان متلاشی شد. نجدی قصهٔ پدر را به‌تدریج و در طول سالیان از مادر می‌شنود و بعدها با جست‌وجو و یافتن هرگونه نوشته و خاطره‌ای که از پدر در آن یافت می‌شود وجودش را با آن پیوند می‌زند. برخی داستان‌های نجدی، پنداری بازسازی از مرگ پدر و یا درهم آمیختگی بخشی است از آن‌چه بر پدر رفته است. مانند داستان سه‌شنبهٔ خیس: «ملیحه گفت: فرق می‌کنه، مادر رو ما خودمون دفن کردیم، مگه نه؟ دیدیم که شستنش، مگه نه؟ اما اون سال کسی سیاوش را به شما نشون داد؟... توی این سال‌ها کسی قبری، چیزی، سنگ قبری، هیچ چی به ما نشون نداد. (ص، ٧۶)» [۱۹]

شش سال در انتظار شب سهراب‌کشان

همسر بیژن نجدی: «زمانی كه نجدی برای نوشتن داستان صرف می‌كرد، شاید ٢٠تا٢۵ سال طول می‌كشید. او من را هم در طرح‌های داستان‌هایش سهیم می‌كرد. طرح‌ها را نگه می‌داشتم و پس از سال‌ها در زمان مناسب با او در میان می‌گذاشتم. باید حال و هوای نوشتن پیدا می‌كرد تا بتواند داستانی را بنویسد. به عبارت دیگر، طرح‌هایش باید سال‌ها سوهان می‌خورد كه راضی شود آن‌ها را به چاپ بسپارد.[۲۰] پس از نگارش داستان‌ها، آنها را بایگانی می‌کرد و چند سال بعد به سراغشان می‌رفت و بازنویسی می‌کرد. داستان «شب سهراب‌كشان» پس از شش سال، بازنویسی شد و و چند بار تغيير كرد.[۹]»

داستانی که با صدای گیتار نوشته شد

بیژن نجدی هنگام نوشتن داستان، موسیقی سنتی گوش می‌داد اما تنها داستانی که با صدای گیتار نوشت «مرا به تونل بفرستید» بود.[۲۰]

اگر شمس لنگرودی نبود یوزپلنگان نبود

شمس لنگرودی، از دوستان صمیمی بیژن نجدی، کسی بود که او را به نشر مرکز برد تا کمی از انزوا بیرون بیاید و اثرش را منتشر کند. نتیجهٔ‌ این کار انتشار مجموعه‌داستانی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» شد.[۶] همسر نجدی در این باره می‌گوید: «يادم هست شبی بیژن داستان «سپرده به زمين» را برای شمس لنگرودی خواند. وی از كتاب خوشش آمد و پرسيد چرا تا كنون اين‌ها را به‌صورت كتاب منتشر نكرده‌ای، و در واقع شمس لنگرودی معرف چاپ كتاب‌های بيژن بود.[۹]»

سال‌شمار کتاب

""
  • "'١٣٧٣:"' چاپ نخست کتاب
  • "'١٣٧۴:"' برندهٔ قلم زرین «جایزهٔ گردون»[۱]
  • "'١٣٧٩:"' برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات[۲]
  • "'١٣٨٧:"' ساخت فیلم «خانه‌ای زیر آب» به کارگردانی "سپیده فارسی"[۲۱]
  • "'١٣٨٩:"' ترجمه به‌زبان انگلیسی توسط محمدرضادمایی[۶]
  • "'١٣٩۴:"' پرفروش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران[۲۲]
  • "'١٣٩٧:"' چاپ کتاب «رویای قرن» به‌قلم "هاجر فیضی"؛ تحلیل نماد و نشانه‌های کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»[۲۳]
  • "'١٣٩٨:"' ساخت فیلم کوتاه «سپرده به زمین» به کارگردانی "معصومه صالح بیگی"[۲۴]؛ پرفروش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران[۲۵]


خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب

"'نشستی دربارهٔ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند[۲۶]"'

یوزپلنگان، سال‌ها پس از خلقش و حتی در نبود خالقش، هنوز پویا و زنده ‌است و نفس می‌کشد و از این داستان به آن داستان می‌رود و می‌تازد و می‌غرد و فریاد نسلی آرمان‌خواه را که هرگز در طول تاریخ به آرزویش نرسید و قربانی‌ها داد را به‌گوش خوانندگانی می‌رساند که با آن که می‌دانند یوز در خطر انقراض است همچنان به او امید دارند. در صفحه‌به‌صفحه داستان با نثری شاعرانه و نمادین اسطوره می‌سازد و اسطوره می‌زداید و انسان مدرن سرخورده از یأس روزگار را نوید و امید می‌بخشد. گرچه از مرگ روایت می‌کند و فقدان را از این داستان به آن داستان به‌دوش می‌کشد اما هنوزم همان یوزپلنگی است که می‌دوید؛ جاه‌طلب و زیبا و یک‌نفس. «طاهر»، «مرتضی» و «ملیحه» شخصیت‌ها‌ی غالب داستان‌ها‌ی او هستند. آنان‌ در زمان داستانی نویسنده متولد می‌شوند، قد می‌کشند، پیر می‌شوند و می‌میرند. مردان و زنان بی‌گناهی که اگر پیراهنشان را کنار بزنند، پوششی از معصومیتشان دیده می‌شود که روی استخوان‌ها‌یشان پوشیده‌اند؛ معصومیتی بکر و آرام که نه افسوس، که تفکر را به بار می‌آورد. آنها‌ با همهٔ معصومیت و بکری خود آرامشی را بر هم می‌زنند… . در اکثر داستان‌ها‌ یک چیز، انسان، شیء، احساس و… از بیرون به درون نفوذ کرده و برای مدتی آرامش موجود در داستان را بر هم می‌ریزد.


جلسات نقد و بررسی

"'جلسهٔ نقد و بررسی
یوزپلنگانی که با من دویده‌اند[۲۶]"'
"'همسر بیژن نجدی در جلسهٔ نقد
یوزپلنگانی که با من دویده‌اند [۲۶]"'

کانون شعر و ادب دانشگاه گیلان با همکاری بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان مراسم بزرگداشت بیژن نجدی را همراه با نقد و بررسی کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» در روز چهارشنبه ٢۴ آبان ١٣٩۶ مقارن با زادروز بیژن نجدی و هم‌زمان با روز کتاب در تالار حکمت دانشکدهٔ ادبیات و علوم‌انسانی دانشگاه گیلان برگزار نمود. دراین مراسم که "پروانه محسنی آزاد" و "ناتانائیل"( همسر و فرزند نجدی) نیز حضور داشتند؛ دکتر نگین بی‌نظیر (عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان)، سینا جهاندیده(دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی، شاعر و نویسنده) و کیهان خانجانی(نویسنده و مدرس داستان نویسی) به نقد و بررسی کتاب، پرداختند.[۲۶]

بررسی داستان‌ها از منظر فرم و ساختار

سپرده به زمین

ملیحه و طاهر زوجی ناباروراند. به‌واسطهٔ ملیحه، کودکی مُرده را به فرزندی قبول می‌کنند و آن را مانند درخت در خاک می‌کارند. بدین سان مرگ را به زندگی تبدیل می‌کنند. و زندگی آن‌ها سرشار از امید می‌شود. جهان گفتمان این داستان و داستان‌های دیگر به‌ظاهر با ناامیدی یا مرگ تمام می‌شود. اما در واقع به سنت‌ها خدشه وارد می‌کند. همین که کودک مرده‌ای باعث تداوم نسل شود، به‌گونه‌ای طنزآمیز سنت تدوام نسل را مورد تردید قرار می‌دهد.[۲۷]

شب سهراب‌کشان

نخستین چیزی که در داستان توصیف می‌شود پردهٔ نقالی است. این پرده تمام هویت ایران را در خود جای داده است. پردهٔ نقالی در سیر روایی داستان نقش کلیدی دارد و تمام حوادث و گفت‌وگو‌ها حول آن می‌چرخد. هم سهراب و هم رستم بر پردهٔ نقالی در آتش می‌سوزند. در شکل‌گیری شخصیت مرتضی اسطورهٔ «سهراب» بازتاب یافته است. سهراب در شاهنامه چهار ویژگی مهم دارد: جوانی، بی‌قراری، پرسش‌گری و ناکامی. همین چهار ویژگی را در وجود مرتضی به‌شکل امروزی می‌بینیم. با تغییر داستان اساطیری به داستان امروزی، جدال به جای رستم و سهراب، میان سید و مرتضی رخ می‌دهد. انتخاب مرتضی به‌عنوان فردی لال، به‌گونه‌ای شخصیت سهراب را که گویی لال بوده و خود را به پدر معرفی نکرده است، بازنگری می‌کند و به این ترتیب سنت پسرکشی و پدرکشی به‌صورتی طنزآمیز با جدال میان سید و مرتضی بازسازی و به سخره گرفته می‌شود. [۲۸]


استخری پر از کابوس

ﻣﺮﺗضی ﭘﺲ از ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎل دوﺑﺎره وارد زادﮔﺎﻫﺶ میﺷﻮد و در ﻫﻤﺎن روز اول ﺑـﻪ‌سبب ﻛﺸﺘﻦ ﻳﻚ ﻗﻮ ﺑﺎزداﺷﺖ می‌ﺷﻮد. ﺷﻬﺮدار از اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻧﺎراﺣﺖ اﺳﺖ و از ﺳﺘﻮان می‌ﺧﻮاﻫـﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﺮم را ﻣﺠﺎزات ﻛﻨﻨﺪ. اﻣﺎ ﺳﺘﻮان با وجود ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻣﻘﺎﻣﺎت ﺷﻬﺮ، به‌‌سبب ﺣﺴـﻦﻧﻴـﺖ مرتضی ﻛﻪ ﻗﺼﺪش ﻧﺠﺎت‌‌دادن ﻗﻮ از آﻟﻮدگی ﺑﻪ ﮔﺎزوﻳﻴﻞ ﺑﻮد، او را آزاد می‌ﻛﻨﺪ. زاویه‌دید در این داستان، سوم‌شخص نامحدود و نگاه راوی از پشت‌سر است. مهم‌ترین ترفند سینمایی این داستان استفاده از « فلش‌بک» است که موجب می‌شود خط زمانی داستان گم شود و گذشته و حال و آینده به هم گره بخورد.[۲۹]

روز اسبریزی

اسب دوسالهٔ قالاخان در مسابقه برنده می‌ﺷﻮد و قالاخان به این اسب توجه ویژه‌ای دارد. روز ﺑﻌﺪ دﺧﺘﺮ ﻗﺎﻻﺧﺎن ﺑﺪون زﻳـﻦ، ﺳـﻮار اﺳـﺐ می‌ﺷﻮد. آﺳﻴﻪ و اسب، دﻫﻜﺪه را ﺑﻪﻫﻢ می‌رﻳﺰﻧﺪ و همین موجب خشم قالاخان به اسب می‌شود. ﻗﺎﻻﺧﺎن اﺳﺐ ﻧﺎزﭘﺮورده را ﺑـﻪ ﮔـﺎری می‌بندد. ﺑﻌـﺪ از مدتی ﮔـﺎری را از اﺳـﺐ میﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺑﺮای اﺳﺐ ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺨﺖ اﺳﺖ و اﺣﺴﺎس میﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﺸﺘﺶ خالی ﺷﺪه اﺳﺖ. در ﭘﺎﻳﺎن راوی و اﺳﺐ ﺑﻪگونه‌ای ﻫﻢذاتﭘﻨﺪاری می‌کنند. داﺳﺘﺎن ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻔﺲ ﻳﻚ اﺳـﺐ ﺑـﻪﻋﻨـﻮان ﻗﻬﺮﻣـﺎن اصلی داﺳـﺘﺎن اﺳـﺖ. اﻣـﺎ اﻳـﻦ ﺧﻮدﮔﻮیی از دو زاوﻳﻪدﻳﺪ و ﺑﺎ دو راوی رواﻳﺖ میﺷـﻮد، یعنی داﺳـﺘﺎن دارای زاوﻳـﻪدﻳـﺪ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻳﺎ ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﻮازی دو دﻳﺪﮔﺎه و ﺟﻬﺎن را در ﻳﻚ ﺟﻬﺎن کلی ﺣـﺎﻛﻢ ﺑﺮ داﺳﺘﺎن ﻧﺸﺎن می‌دﻫﺪ. دویدن اسب بسته‌شده به گاری، به‌واسطهٔ جابه‌جایی ضمیرها در متن، این باور را ایجاد می‌کند، که انسان مانند اسب برای گذران زندگی و رسیدن به اهدافش می‌دود و از او بیگاری کشیده می‌شود.[۲۹]

تاریکی در پوتین

این داستان همراه با تداعی‌های خاطرات قهرمان داستان و تداخل این تداعی‌ها با روایت و درهم آمیختن زمان حال و گذشته نوشته شده است. نویسنده در بخش‌هایی از روایت، بازگشت ذهنی قهرمان داستان را به گذشته با روایت اصلی داستان در هم می‌آمیزد. بدین ترتیب داستان با پایانی باز خاتمه می‌یابد؛ پایانی که خواننده می‌تواند با توجه به افق‌های ذهنی خود آن را شكل دهد و نجدی این آزادی را برای انتخاب پایان‌بندی داستان در اختیار خواننده قرار می‌دهد. باورنکردن مرگ طاهر از سوی پدر و ادغام مفهوم مرگ با یافتن پوتین در رودخانه، به بازنگری مقولهٔ مرگ و زندگی می‌انجامد. چرا که طاهر در همهٔ داستا‌ن‌ها حضور دارد. در برخی زندگی می‌کند و در برخی می‌میرد.[۳۰]

چشم‌های دکمه‌ای من

در داستان «چشم‌های دکمه‌ای من»، عروسکی با چشم‌های دکمه‌ای به مادرِ فاطی تبدیل می‌شود و پیش‌انگاشت مرگ به باور بی‌مرگی تغییر می‌کند، چرا که عروسک در پیش‌انگاشت مخاطب حیات ندارد و مادر فاطی هم مرده است. اما عروسک احساس دارد و حرف می‌زند، پس مادر فاطی هم نمرده است.[۲۷]

مرا بفرستید به تونل

مرتضی، مُرده‌ای است که جسدش در پزشک ‌قانونی با دکتر و دستیار، وارد مکانی تونلْ شکل در دستگاه‌های بزرگ رایانه‌ای می‌شود، تا بعد از طی مراحلی، جواز دفن صادر شود؛ اما آن روز، دکتر برنامه‌ای به دستگاه‌های رایانه می‌دهد. این برنامه، باعث می‌شود تمام خاطرات مرتضی از قسمتی به‌نام لایه‌های فراموشی مغز (که سلول‌های این قسمت، هنوز نمرده‌اند و اندک‌اندک در حال‌ مردن هستند) روی کاستی ضبط شود. وقتی دکتر موفقیت خود را در این کار می‌بیند تصمیم می‌گیرد خودش هم مثل جسد، وارد تونل رایانه‌ای شود، تا رایانه، تمام خاطرات فراموش‌شده او را بیرون بکشد؛ چرا که او معتقد است: «همهٔ ما توی کلّه‌های خودمان دفن شده‌ایم». نقش تونل به محلی برای شناخت خود، و بازیابی خاطرات تبدیل می‌شود. به همین دلیل دکتر مرادی در تونل خاطرات می‌میرد تا ذهن خود را بشناسد.[۳۱]

خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز

«خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز» بیان وقایع مربوط به نهضت جنگل و اتفاقات پیرامون آن مانند دارزدن دکتر حشمت است، اما داستان فقط بیان یک واقعهٔ تاریخی نیست بلکه به چیزی گسترده‌تر از یک واقعه توجه می‌کند. پدربزرگ «خاطرات پار‌ه‌پارهٔ‌ دیروز» یا همان میرآقا به‌سبب شخصیتش، تکیه‌گاه فامیل و آشنایان، فی‌الواقع یک «نشانه» است. بیژن نجدی در داستان‌های خود جابه‌جا از بیانی نمادین استفاده می‌کند. نشانه‌ها استفاده از کلماتی‌اند که به‌جای اشارهٔ مستقیم به موضوعی آن را غیرمستقیم و به‌واسطهٔ موضوعی دیگر بیان می‌کنند. بیان نمادین می‌تواند هنر یادکردن از چیزی باشد که به‌واسطهٔ آن حس و عاطفه‌ای خاص که در فرد وجود دارد بیان می‌شود. نشانه‌ها در عین حال باعث می‌شوند که آدمی به جهانی گسترده‌تر از جهان موجود توجه کند و به همان میزان ابعاد واقعیت را عمیق‌تر از آنچه نخست به چشم می‌آید، ببیند. این‌ها همه بدان علت است که واقعیت چنان که می‌نمایاند نیست بلکه پیچیده‌تر و گاه درک‌ناشدنی است.[۳۲]

سه‌شنبهٔ خیس

در داستان «سه‌شنبهٔ خیس»[۳۳] نعش چتر به نعش طاهر تبدیل می‌شود و مثل فضای گفتمانی دیگر داستان‌ها جای انسان و اشیا عوض می‌شود.[۲۷] استخدام واژگان هراس‌‌آور در تصاویر تشبیهی، بیان‌گر درد عمیق، کهنه و ‌التیام‌نایافتنی در درون نویسنده است. وجود تصاویر خشونت‌گرا در واقع بازتاب دردی است که نجدی از مشاهدهٔ گلوله و زندان و قطره‌های خون و تکه‌تکه‌شدن در طی سالیان عمرش در سینه دارد. «این طرف در بزرگ اوین که مثل زخمی کهنه و خشک که خون‌ریزی‌اش بند آمده باشد، باز بود. (ص، ٧٢)» این طرز بیان نجدی، طرز بیان هدایت در بوف کور را در ذهن تداعی می‌کند.[۳۴]

گیاهی در قرنطینه

طاهر برای خدمت سربازی مجبور می‌شود به دکتر برود. دکتر با دیدن قفلی درون گوشت کتفش متعجب می‌شود. در این میان داستانی که طاهر روایت می‌کند، ‌جهانی ایجاد می‌شود که جهان دیگری را در خود درونه‌گیری می‌کند؛ آن جهان قفلی است که به گوشت طاهر وصل است و جهان درونه‌گیری‌شده عقب‌رفتی است که علت حضور این قفل را نشان می‌دهد. در پایان بعد از جراحی قفل، طاهر به همان وضعیتی برمی‌گردد که قبل از نصب قفل داشت و به قرنطینه می‌رود. طاهر به گیاه تبدیل می‌شود و سپس او را قرنطینه می‌کنند. این رویداد با استفاده از پیش‌انگاشت مفهوم گیاه ساخته می‌شود و باور رواج بیماری در داستان شکل می‌گیرد تا طاهر مانند گیاه به قرنطینه فرستاده و در خود زندانی شود.[۲۷]


سبک کتاب، جهان‌های داستانی نو

از مهم‌ترین ویژگی‌های سبکی نجدی، استفاده از امکانات جهان‌های زیرشمول عبارات اشاری است. او با عقب و جلوکردن زمان و مکان و گاهی ضمایر، به ایجاد جهان‌ِ داستانی نو دست می‌زند. برای مثال در داستان «سپرده به زمین» در بخشی از داستان که ملیحه خطاب به طاهر می‌گوید به بیرون از خانه سرکی بکشد، کلمهٔ «بیرون» حواس طاهر را به خاطره‌ای در گذشته می‌برد. اما این خاطره از زبان راوی به‌صورت سوم‌شخص بیان می‌شود. در آخر بند، ملیحه و طاهر و راوی هر سه فقط با جملهٔ «‌با تو هستم طاهر ببین چه خبره» از فضای آن خاطره (عقب‌رفت) بیرون می‌آیند. این خاطره که یک جهان زیرشمول است، به ساخت بخشی از داستان می‌پردازد که شخصیت‌گستر و صحنه‌گستر است. در واقع تغییر ضمیراشاری و مکان‌روایی و هم‌چنین زمان‌روایی با تغییر یک جهان به جهان دیگر رخ می‌دهد و روایت داستانی شکل می‌گیرد. از این نمونه‌ها در داستان‌ها بسیار است و در واقع شگردی برای کشش بیشتر مخاطب برای خواندن متن و نزدیک‌کردن او به داستان است.[۲۷]


ویژگی‌های مهم کتاب

"'یادداشتی بر یوزپلنگان"'

نجدی در آثار خود با ایجاد عناصر مشترک در همهٔ داستان‌ها جهان گفتمانی منسجمی را ایجاد می‌کند و بدین سان داستان‌های مجزا را به‌صورتی نامرئی به‌هم مرتبط می‌کند. این ویژگی، او را از دیگر نویسندگان متمایز می‌کند. [۲۷] نویسنده از زاویه‌های تند و شکنندۀ واقعیت، شروع می‌کند و با رؤیاهای تاریخی‌اش به نشان‌دادن و سپس به فروپاشی ارزش‌های انسانی در جامعه‌ای بحران‌زده می‌رسد. در فضای آثار نجدی، همواره موقعیت درون «متن» فضای بیرون را تازه و گرم نگاه می‌دارد. در این مجموعه، آدم‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه در سراسر متن، حضوری جدی و محوری دارند و گاه در کنار هم، فضای آشوب‌زده را پیش می‌برند. به‌خصوص عناصر زبانی و حس شاعرانگی، دست‌مایۀ دیگری است که نویسنده را به ایستگاه‌های تازه‌ای از دغدغه‌های انسان می‌کشاند. حس «روایت» از درون قصه، به مخاطب امکان می‌دهد تا از سطح وقایع به عمق زندگی سفر کند و آن ضربۀ سنگین و چه بسا نهایی اثر را ذره‌ذره و بی‌واسطه دریابد.[۱۳]

جهان‌های متن در نوشتار شاعری شگردمند

با توجه به مطالعهٔ آثار نجدی، هر جهان می‌تواند جهان‌های دیگری را در خود درونه‌گیری کند و به شکل‌گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بی‌انجامد. جهان‌های زیرشمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعال‌سازی «داستا‌ن‌های زیرساختی» می‌انجامد که مشخصهٔ اصلی آثار نجدی است.[۲۷]

جهانِ جان‌بخشی به طبیعت

در جهان بیژن نجدی اشیاء ساکن و فراموش‌شده جان می‌گیرند. چتر،‌ روزنامه،‌ توپ، پوتین و... نه تنها مفاهیم نهفته در تاروپودشان که خود نیز به‌عنوان شخصیت‌های داستانی یا مؤلفه‌هایی تأویل‌پذیر شناخته شوند. در داستان فرار مرتضی از دست ژاندارم‌ها چنان با طبیعت پیرامونش عجین می‌شود که بازشناسایی طرح داستان از زبان آن ممکن نیست. «مرتضی کف پاهایش را روی آسمان گذاشت. دوباره خورشید را لگد کرد و تا پیرهن خودش را به آب زد.»‌ «‌چون دست‌های مرتضی بین برگ‌ها بود و پاهایش لای ریشهٔ درختان از زمین فرو رفته گونه‌های صورتش برگ شده بود.»[۳۵]

عناصر و نشانگان در متن

عناصر جهان‌ساز هر گفتمان، مرزهای مکانی جهان متن را مشخص، و وقوع گفتمان را در مکانی خیالی یا واقعی امکان‌پذیر می‌کند. مکان‌نماهایی مانند این‌جا و آن‌جا و هم‌چنین قیدهای مکانی، همه به ساخت مکان گفتمانی داستان کمک می‌کند. البته میان تجربه درک مکانی و زمانی انسان از محیط پیرامون پیوندی وجود دارد که به ساخت بافت منجر می‌شود. در نتیجه می‌توان شاخص‌های مکانی داستان را همسو با شکل‌گیری روایت قرار داد، چنان که در ابتدای داستان، طاهر سعی در کشف خود دارد و در پایان، پس از کاشتن کودک مرده به‌مثابه درختی در خاک برای تداوم نسلش؛ به قطار به‌مثابه آینده‌ای دور نگاه می‌کند. در حالی که در بالکن خانه‌اش ایستاده است. به این ترتیب ساخت روایی داستان بر حول نشانه‌های مکانی و زمانی و شخصیت‌ها و هم‌چنین اشیائی که فضای داستان را می‌سازند، شکل می‌گیرد.[۲۷]

جهان‌های زیرشمول نگرشی،اساس داستان‌های نجدی

مهم‌ترین ویژگی سبکی نجدی، بیان جهان‌های زیرشمول باوری، هدفی یا آرزو به‌واسطهٔ کاربرد کلماتی است که ویژگی‌های خود را بر حوزهٔ مقصد نگاشت می‌کنند. برای مثال:
«گفت: من دیدمش باد کرده‌بود. سیاه شده‌بود. یه بچه بود مادر. کوچولو بود. طاهر بازوی ملیحه را گرفت. پل و آن مرد و رودخانه دور زدند و از چشم‌های ملیحه رفتند.»
در این بخش راوی برای نشان‌دادن حالت روحی ملیحه بعد از شنیدن خبری دربارهٔ جسدی که متعلق به کودک کوچک بوده‌است، کلمه‌هایی مانند پل و مرد و رودخانه را که در یک حوزهٔ مفهومی مشترک قرار ندارند، بر یک محور می‌نشاند. استفاده از این جهان زیرشمول باعث شده است برخی منتقدان زبان نجدی را شاعرانه و غیرداستانی و درنتیجه مبهم بدانند. اما با بررسی داستان او در چهارچوب این نظریه این ابهام از میان می‌رود و خوانش متن به صورتی نظام‌مند امکان‌پذیر می‌شود. در نهایت می‌توان گفت این نوع جهان زیرشمول شاخصه سبکی داستان‌های نجدی است که به‌وفور از آن در داستان‌هایش استفاده می‌کند.[۲۷]

پیرنگ

داستان‌ها پیرنگی به سبک‌وسیاق مدرن دارند. در بیشتر داستان‌ها، نشانه‌هایی همچون حذف عناصر متعارف و شناختهٔ پیرنگ سنتی، مانند زمینه‌چینی، گره‌افکنی، گره‌گشایی... و بی‌اعتنایی به توجیه و چرایی علت‌ها و ارائه‌ندادن پیشینه‌ای روشن از شخصیت‌ها و تبیین‌نکردن موقعیت آنها در داستان، موجب تحقق "'پیرنگ حذفی"' شده است. در برخی دیگر از داستان‌ها شاهد "'پیرنگ استعاری"' هستیم. در پیرنگ استعاره‌ای، سطح ظاهری داستان‌ها در حقیقت در حکم استعاره‌ای است برای لایهٔ معنایی ژرف‌تری که مضامین مهمی را در ارتباط با هستی انسان و روابط و مناسبات انسانی بازگو می‌کند.[۳۶] همسر نجدی معتقد است در نامه‌های خصوصی و شاعرانه‌ای که نجدی از جبهه برای او می‌فرستاد پیرنگ برخی از داستان‌ها مشهود است.[۳]

نثر داستان

شکل مسلط روش بیان متن در داستان‌ها زبانی خاص و غیرمعمول است که قراردادهای جدید، نشانه‌های جدید،‌ و سپس معانی چندگانه را در راستای تکوین حوادث قصه به آنها می‌افزاید. اندیشه و نگرش متفاوت بیژن نجدی نسبت به جهان پیرامونش به رخدادی زبانی می‌انجامد که غریب است. جنسش احساس می‌شود اما با این همه روند شکل‌گیری قصه را متوقف نمی‌سازد. تنها خواننده را به تأمل بیشتر در معنی جمله‌هایی که گاه به شعر پهلو می‌زنند، وا می‌دارد.[۳۵]

زبان داستان یا زبان شعر

در آثار نجدی تلفیق شعر و داستان رویکردی را پیش روی مخاطب می‌گذارد. نجدی در تصویرسازی زبان ویژه‌ای را کشف کرد که به‌سمت برقراری ارتباط بین محتوا و ساختار در جهت ارائهٔ تصاویر بکر می‌رود. زبان نجدی متفاوت است و صناعات بدیع ادبی و شناخته‌شدهٔ زبان فارسی را در خدمت داستان می‌گیرد. اگر از منظر زبان‌شناسی به زبانِ به‌کار برده شده در داستان‌های نجدی بنگریم در بعضی از داستان‌ها با متن داستانی‌ای روبرو هستیم که اگر موسیقی را در آن نادیده بگیریم،‌ شعر است. آن چه در زبان نجدی به‌حد وفور موج می‌زند وجود استعاره‌هااست که در محورهای جانشینی زبان قرار می‌گیرند. انواع استعاره، تشبیه،‌ تشخیص، فضاسازی، حس‌آمیزی و تصویر از مهم‌ترین دستاوردهای این زبان خاص است.[۳۷]

نمونه‌هایی از به‌کارگیری آرایه‌های ادبی در «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»:

تشبیه مطلق[۳۷]

"'داستانی با راوی شگفت[۳۸]"'
  • گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده‌ بود. "'(داستان خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز)"'
  • دهانش مثل ماهی تازه‌صیدشده باز و بسته می‌شد. "'(استخری پر از کابوس)"'
  • مه غلیظ دهکده، طاهر را توی مشتش گرفته بود. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'
  • یک دایرهٔ زرد پای فانوس در حیاط نشسته‌بود. "'(شب سهراب‌کشان)"'
  • پاییز خودش را به آبیِ چتر می‌زد. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'

استعاره مجمل (حذف وجه‌شبه)[۳۷]

  • گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده ‌بود. "'(استخری پر از کابوس)"'
  • آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده ‌بود. "'(روزاسبریزی)"'
  • پشت پنجره‌ها پرده‌ای از گرمای بخاری آویزان بود. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'
  • تاریکی شب روی تاریکی‌های چاه ریخته می‌شد. "'(شب سهراب‌کشان)"'

تشبیه بلیغ (حذف مشبه‌به و ادات تشبیه) [۳۷]

  • خانم روی دست‌های ملیحه ریخته می‌شد. "'(سه‌شنبهٔ خیس)"'
  • با انگشتش آب را سوراخ می‌کرد. "'(تاریکی در پوتین)"'

تشخیص [۳۷]

  • زمستان سفیدی آن طرف پنجره سرمای سفیدش را از راه می‌برد. "'(سپرده به زمین)"'
  • مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد می‌آمد به مرتضی نشان داد. "'(شب سهراب‌کشان)"'
  • از چشم‌هایش صدای شکستن قندیل‌های یخ به گوش می‌رسید. "'(روز اسبریزی"')
  • صدای تمام شدن روز را می‌شنیدم. "'(روز اسبریزی"')

زنان در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

در داستان‌های نجدی زنان و مردان در کنار هم هستند نه در مقابل هم. زنان شخصیتی ایستا دارند و تحولی در آنان مشاهده نمی‌شود اما چند ویژگی مهم دارند. چه در جایگاه همسر و چه در مقام مادر عفیف و پاکدامن‌اند. همواره در پی اثبات خویشتن بوده و در رویدادهای مختلف حضور دارند حتی اگر حضورشان پرنگ نباشد. سرشار از مهربانی، عشق‌ورزی و وفاداری‌اند حتی پس از مرگ.[۳۹]

شخصیت‌پردازی

جهان گفتمان این کتاب براساس احساسات و باورهای شخصیت‌های داستان شکل می‌گیرد. در اکثر داستان‌ها شخصیت‌هایی منزوی و تک‌افتاده که هیچ مراوده‌ای با اطرافیان خود ندارند و از طریق تک‌گویی‌های نامنسجم خود و با نمایش جریال سیال‌ذهن، به برون‌ریزی ضمیر ناخودآگاه خود مشغول هستند.[۳۶]

الهام از شخصیت‌ها

در داستان «شب سهراب‌کشان» شخصیت مرتضی از سهراب ِشاهنامه و راوی داستان از «فردوسی» الهام گرفته است.[۲۷]

شخصیت‌های اصلی

«طاهر» در همهٔ داستا‌ن‌ها حضور دارد؛ در برخی زندگی می‌کند و در برخی می‌میرد. «ملیحه»، شخصیتی که به آینده امید دارد و می‌خواهد دنیای خود را تغییر دهد. شخصیت‌هایی چون «ملیحه» و «طاهر»، که اصلی‌ترین شخصیت‌های این جهان گفتمان هستند، باعث می‌شوند جهانی کلان به‌وجود آید. گویی هر داستان به بخشی از زندگی طاهر و ملیحه و یا به بخشی از جهانِ این دو شخصیت مربوط است. که گاهی هر دوی این شخصیت‌ها در این جهان کلان حاضراند. گاه فقط یکی از آن دو حضور دارد و گاهی هر دو غایب هستند. به نظر می‌رسد داستان‌هایی که با غیاب این عناصر جهان‌ساز شکل می‌گیرند، بخشی از جهان را نمایش می‌دهند که در نزدیکی «طاهر» و «ملیحه» ولی بدون آن‌ها روایت می‌شود. و همان یوزپلنگانی هستند که همراه «طاهر» و «ملیحه» در داستان‌ها حضور دارند.[۲۷]

گزارشی از فروش کتاب

"'اثری با نشانه‌های پست‌مدرن[۴]"'

به‌استناد خانهٔ کتاب مجموع تیراژ این کتاب نزدیک به ۵۶ هزار جلد رسیده است. البته با درنظر گرفتن این نکته که در چاپ ۲۷ آماری از تعداد تیراژ کتاب وجود ندارد و برای چاپ های ۱۷ و ۲۶ هم اطلاعاتی در خانهٔ کتاب ثبت نشده است. این کتاب در سال اول با ٣٠٠٠ نسخه چاپ شد و پس از پنج سال به چاپ دوم رسید؛ یعنی یک سال پس از مرگ نجدی. رفته‌رفته تعداد فروش کتاب در سال بیشتر شد و در سال ١٣٩۶ به بالاترین رقم خود یعنی ۴۴٠٠ نسخه در سال رسید. یوزپلنگان در ١٣٩٨ با ٣۶٠٠ نسخه چاپ شده است.[۵]


گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

YesY «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» در سال ۱۳۸۹ به‌همت «محمدرضا دمایی» به زبان انگلیسی ترجمه شده است. [۶]
YesY برخی از تک‌داستان‌های این مجموعه‌داستانی به زبان آلمانی و کردی چاپ شده است.[۶]


یوزپلنگان از منظر منتقدان و نویسندگان

شمس لنگرودی

حسن میرعابدینی

حسین پاینده

غلام‌رضا طریقی

کیهان خانجانی

علیرضا صدیقی

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

ردپای گلشیری و شاملو

بیژن نجدی سیال‌ذهن و شکست روایت را از "'گلشیری"' تأثیر گرفت و کلام شاعرانه‌اش را به آن افزود. رد "'شاملو"' بر آثار نجدی قابل‌تأمل است. شاملو، که واژه‌ساز بود و با غنای کلامی‌ که داشت در خلق واژه‌ها‌ی جدید می‌کوشید، در نجدی این تأثیر را ایجاد کرده است که او نیز به دنبال زبانی نو و واژه‌ها‌یی بکر و جدید است.[۱۳]

اقتباس‌های هنری از کتاب

"'روایت سینمایی از «سپرده به زمین»[۲۴]"'

پس از مرگ بیژن نجدی داستان‌های «"'تاریکی در پوتین"'»، «"'سپرده در زمین"'»، «"'گیاهی در قرنطینه"'» و «"'استخری پر از کابوس"'» اساس سناریوی فیلم‌های کوتاه قرار گرفت. فیلم «"'سپرده به زمین"'» را "معصومه صالح‌بیگی" ساخته است و در این باره گفته است: «داستان‌های بیژن نجدی تاثیرگذار است و چون هر کسی آنها را بخواند، گرایش خاصی به‌ آنها پیدا می‌کند، بیشترشان به فیلم تبدیل شده‌اند. من هم با توجه به درونیات خودم این داستان را انتخاب کردم.[۱۰] فیلم «"'خانهٔ‌ زیر آب»"'، ساختهٔ‌ «سپیده فارسی» که در سال ١٣٨٧ ساخته شد اقتباسی آزاد از سه داستان کوتاه این مجموعه‌داستانی است. این فيلم سينمايی در بخش مسابقهٔ سی‌وسومين دورهٔ جشنواره فيلم مسكو به‌نمايش در‌آمد. و در جشنواره‏‌های مختلف فيلم از جمله دوبی و فرايبورگ شركت داشته و در جشنوارهٔ فيلم شانگهای نيز پذيرفته شده است. [۴۵] این فیلم از شبکهٔ‌ بی‌بی‌سی فارسی و از برنامه آپارات به‌نمایش درآمد.[۴۶]


جمله‌های ماندگار کتاب

"'اینجا هم لایه‌های فراموشی است. صداهایی که ما می‌شنویم به اینجا که می‌رسد جذب این تودهٔ لیز می‌شود و ما آن را فراموش می‌کنیم، در حالی که همیشه توی کله ماست. اینجا پر از اعتقادات فراموش‌شده است، جای دفن‌شدن اسم کسانی که دوستشان داشته‌ایم، بی‌آنکه بتوانیم به‌یاد آوریم که آنها چه کسانی بوده‌اند. هزاران سلول اینجاست که کارشان فقط خاکسپاری است، خاکسپاری رویاهای ما. (ص، ۵٧) "'

"'استخر آنقدر دور بود که فقط سیاهی پلی در پنجره، بی‌هیچ شباهت به پرنده‌ای از این طرف استخر، به آن طرف می‌رفت. (ص، ١۴) "'

"'بوی باغچه‌های چای از لای یقه باز پالتو به پیرهنش رسید. (ص، ١۵) "'

"'آنها در تهرانی که سه‌شنبهٔ فرموش ‌شده‌ای داشت، از خیابان‌هایی گذشتند که به‌خاطر اعتصاب‌ها، گاهی برق داشت، گاهی نه. گاهی تاریک بود، گاهی هم به اندزهٔ یک تیرچراغ، روشن، این بود که ملیحه و پدربزرگ نتوانستند نعش چتر را زیر هیچ‌کدام از درختان کوچه پیدا کنند. حالا چتر هم یکی سیاوش شده بود. (ص، ٧٧) "'


جوایز کتاب

YesY جایزهٔ قلم زرین جایزهٔ گردون[۱]
YesY برندهٔ برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات[۲]

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ

این کتاب توسط «"'نشر مرکز"'» و با طراحی جلد ثابت در تمام دفعات چاپ، توسط ابراهیم حقیقی، در ۴۰ نوبت به‌چاپ می‌رسد که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۵۶ هزار جلد رسیده است.[۵]

طرح روی جلد، قرابت با استعارهٔ یوزپلنگ

نوع قلمی که برای نام کتاب در طرح روی جلد انتخاب شده، به‌حالتی است که گویا نوشته‌ها به‌همراه تصویر یوزپلنگ در حال دویدن هستند. با ورود رنگ زرد یوزپلنگ به درون کلمه‌ها، تصویر روی جلد و نام کتاب با هم قرابت پیدا می‌کنند. و اگر ارجاع بیرونی نام کتاب را به کسانی که دوشادوش نجدی زندگی کرده‌اند، آن‌گونه که برخی منتقدان و حتی خود نویسنده در مصاحبه‌ای به آن اشاره کرده است، بپذیریم پیرامتن کتاب را جز متن به شمار نیاورده‌ایم. اما از آن جایی که تمام عناصر عینی و کل‌نگر ادبیات می‌توانند جز متن به‌شمار آیند، غیردلالتمند به‌نظر می‌رسد یوزپلنگان را خارج از بافت کتاب و با توجه به برداشت‌های شخصی تعبیر کنیم؛ آن گونه که خود نویسنده نیز یوزپلنگ را استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی دانسته است که همانند نوع یوزپلنگ در آستانهٔ انقراض و هجوم‌پذیر هستند. [۲۷]


منبع‌شناسی

"'كتابی تحلیلی دربارهٔ آثار نجدی [۴۷]"'

کتابی درباره یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

کتاب «رویای قرن دیگر» به‌قلم «هاجر فیضی» دربارهٔ نمادپردازی آثار بیژن نجدی است. این كتاب شامل پنج فصل است كه كاربرد نمادها و سمبل‌ها در آثار ادبی بیژن نجدی را نقد و بررسی می‌كند و به ساده‌سازی متن برای خواننده می‌پردازد. در فصل اول این كتاب به بررسی نمادها برای مخاطبانی كه خالی از ذهن در بارهٔ این نمادها باشند می‌پردازد و در فصل دوم كتاب استفاده از سمبل‌های استفاده‌شده در مجموعه‌داستانی «یوزپلنگانی كه با من دویده‌اند» و در بخش سوم نیز نمادهای مجموعه‌داستانی «دوباره از همان خیابان‌ها» ساده‌سازی می‌شود.

مقاله‌ها و پایان‌نامه‌ها

  1. بررسی نشانه‌ها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستان‌های نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده‌اند)، محمدحسن حسن‌زاده‌نیری و زهرا علی‌نوری، پژوهشنامهٔ ادبی و بلاغی، زمستان ١٣٩٣، شمارهٔ ٩، ‏(ص، ١تا١٨)
  2. یک گلوله توی مغز این صندلی (نگاهی به دو مجموعه یوزپلنگانی که با من دویده‌اند و دوباره از همان خیابان‌ها اثر بیژن نجدی)، مهدی حسن‌زاده، مجلهٔ پروین، اردیبهشت ١٣٩٢، شمارهٔ ١٢، (ص، ٢٢)
  3. تکنیک‌های روایی مدرن در مجموعه داستان‌های دهۀ هفتاد (با تکیه بر آثار بیژن نجدی و ابوتراب خسروی)، هما هوشیار، مجلهٔ سبک‌شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، شمارۀ ۴٨، (ص، ١٣٩تا١۵۶)
  4. آنیمیسم در روز اسب‌ریزی، ثریا شفاعتی و محمدعلی گذشتی، مجلۀ زیبایی‌شناسی ادبی، زمستان ١٣٩۴، شمارۀ ٢۶، (ص، ۴١تا۶٩)
  5. داستان ادبیات داستانی ایران (گزارشی از مجموعه مقالهٔ ادبیات داستانی در دانشنامهٔ ایرانیکا)، بهروز شیدا، مجلۀ ایران شناسی، پاییز ١٣٨١، سال چهاردهم، شمارهٔ ٣، (ص، ۵٣٨تا۵۵٩)
  6. داستان بومی در اقلیم سبز شمال و گزارشی از همایش بررسی ادبیات اقلیمی، ابراهیم خدادوست، مجلهٔ ادبیات داستانی، دی و بهمن و اسفند ١٣٨٠، شمارهٔ ۵٨، (ص، ٣٨تا۴١)

برای مطالعه بیشتر

نوا، نما و نگاه

بیست‌وپنج سال پس از انتشار «یوزپلنگانی که با من دویده‌‌اند» کتاب صوتی این اثر با صدای "'پیام دهکردی"' و به‌همت موسسهٔ «نوین کتاب گویا» تولید شد . پیام دهکردی در این زمینه گفت: «من کتاب را سال‌ها پیش خوانده بودم. اثر عجیب و غریبی است. چند وقت پیش هم به یکی از دانشجویانم گفتم کتاب‌هایی هست که باید قبل از مردن آن را خواند و یکی از آنها همین اثر است.» [۴۸]

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند به روایت سینما

تصاویری از صفحات کتاب

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «جایزهٔ گردون». 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «برگزیدهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «نامه‌های نجدی به همسرش». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «مؤلفه‌های پست‌مدرن یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «مشخصات کتاب‌شناختی». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ «یوزپلنگان». 
  7. «یوزپلنگانی که یا من دویده‌اند». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ «دلگیری پس از چاپ یوزپلنگان». 
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ «نگارش یوزپلنگان». 
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «اقتباس هنری از کتاب». 
  11. «دويدن با يوزپلنگ». 
  12. «جهان‌بینی اسطوره‌‌ای؛ اسطوره‌زایی و اسطوره‌زدایی در داستان‌های بیژن نجدی». 
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ «نقد یوزپلنگان». 
  14. «زبان هنری داستان در آثار بیژن نجدی». 
  15. بیژن نجدی، یوزپلنگانی که با من دویده‌اند، ۵.
  16. بیژن نجدی، یوزپلنگانی که با من دویده‌اند، ۴.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «نگاهی به زندگی و شعر بیژن نجدی». 
  18. «یوزپلنگ استعاره از چیست؟». 
  19. «یوزپلنگی که به‌رگبار بستند». 
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «بازنویسی داستان‌های نجدی». 
  21. «حکایت خانه‌ای زیر آب». 
  22. «پرفروش در نمایشگاه کتاب تهران ١٣٩۴». 
  23. «کتابی دربارهٔ یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». 
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ «پشت‌صحنهٔ فیلم کوتاه «سپرده به زمین»». 
  25. «پرفروش در نمایشگاه کتاب تهران ١٣٩٨». 
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ «جلسهٔ نقد». 
  27. ۲۷٫۰۰ ۲۷٫۰۱ ۲۷٫۰۲ ۲۷٫۰۳ ۲۷٫۰۴ ۲۷٫۰۵ ۲۷٫۰۶ ۲۷٫۰۷ ۲۷٫۰۸ ۲۷٫۰۹ ۲۷٫۱۰ ۲۷٫۱۱ ۲۷٫۱۲ «بررسی عناصر جهان متن». 
  28. «شب سهراب‌کشان». 
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ «زاویه دید در سه داستان کوتاه از بیژن نجدی». 
  30. «بررسی جایگاه خواننده در داستان‌های پست‌مدرن بیژن نجدی». 
  31. «مرا بفرستید به تونل». 
  32. «خاطرات پاره‌پارهٔ دیروز». 
  33. «صوتی سه‌شنبهٔ خیس». 
  34. «هنجارگریزی معنایی در داستان‌های بیژن نجدی». 
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ «نویسنده‌ای به یک دنیای غرابت». 
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ «تحلیل ساختار روایت از منظر بوطیقای مدرنیسم». 
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ ۳۷٫۳ ۳۷٫۴ «داستان‌های نجدی از منظر زبان‌شناسی». 
  38. «چشم‌های دکمه‌ای من». 
  39. «زنان در یوزپلنگان». 
  40. «گفت‌وگو با شمس لنگرودی؛ بنجامین‌باتن ادبیات ایران». 
  41. «دیدگاه حسن میرعابدینی به یوزپلنگان». 
  42. «دیدگاه حسین پاینده به سه‌شنبهٔ خیس». 
  43. «دیدگاه غلام‌رضا طریقی بر یوزپلنگان». 
  44. «دیدگاه کیهان خانجانی به یوزپلنگان». 
  45. «شرکت در جشنواره‌های سینمایی». 
  46. «فیلم خانه زیر آب». 
  47. «رویای قرن دیگر». 
  48. «کتاب صوتی». 

منابع

  1. نجدی، بیژن (۱۳۷۳). یوزپلنگانی که با من دویده‌اند. تهران: نشر مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۰۱۰-۸.

پیوند به بیرون

  1. «جوایز یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». آرشیو روزنامهٔ اعتماد، پنج‌شنبه۲۰آبان۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  2. «برندهٔ منتقدان و نویسندگان مطبوعات». ایرنا، ۹شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  3. «نامه‌های بیژن نجدی به همسرش». ایرنا، ۲۳تیر۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  4. «مؤلّفه‌های پست‌مدرن مجموعه‌داستانی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». فصلنامهٔ علمی پژوهشنامهٔ ادبیات داستانی. بازبینی‌شده در ٢خرداد۱۳۹٩. 
  5. «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». خانهٔ کتاب. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  6. «بیژن نجدی؛ یوزپلنگی که هنوز می‌دود». توانا. بازبینی‌شده در ٧خرداد۱۳۹٩. 
  7. «بیژن نجدی و یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». شبستان، ۴شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٧خرداد۱۳۹٩. 
  8. «نجدی شاعری با حساسيت سپهری و نويسنده‌ای با تكنيک گلشيری». ایسنا، ۲۰اسفند۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ٧خرداد۱۳۹٩. 
  9. «اقتباس هنری از یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». شهروند آنلاین، پنج‌شنبه۲٣آبان۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  10. «دويدن با يوزپلنگ». روزنامه اعتماد، پنج‌شنبه۲٧آبان۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  11. «جهان‌بینی اسطوره‌ای؛ اسطوره‌زدایی و اسطوره‌زایی در داستان‌های بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  12. «مراسم بزرگداشت شاعر و نویسندهٔ نامور، زنده‌یاد بیژن نجدی». دانشگاه گیلان، پنج‌شنبه۲۴آبان۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  13. «سه‌شنبه‌ خيس باران نيامد؛ روایتی از زندگی بيژن نجدی در گفت‌وگو با همسرش». ایسنا، ۱۳دی۱۳۸۵. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  14. «بررسی عناصر جهان متن براساس رویکرد بوطیقای شناختی در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». پرتال جامع علوم‌انسانی. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  15. «زاویه دید در سه داستان کوتاه از بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینی‌شده در ١۶خرداد۱۳۹٩. 
  16. «پایانی در مثلث تلخی، سردی و صنعت». پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، شهریور ١٣٨٠. بازبینی‌شده در ١٧خرداد۱۳۹٩. 
  17. «درباره اهمیت بیژن نجدی و سمبل‌هایش». فرادید، ۲۷خرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ١٧خرداد۱۳۹٩. 
  18. «داستان سه‌شنبهٔ خیس به زبان انگلیسی». asymptotejournal. بازبینی‌شده در ١٩خرداد۱۳۹٩. 
  19. «روایتی از به‌رگباربستن پدر بیژن نجدی». لاهیگ، ۴شهريور۱۳۸۷. بازبینی‌شده در ۴٢خرداد۱۳٩٩. 
  20. «داستان صوتی سه‌شنبهٔ خیس». طاقچه. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  21. «هنجارگریزی معنایی در داستان‌های بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینی‌شده در ١۶خرداد۱۳۹٩. 
  22. «نویسنده‌ای به یک دنیای غرابت؛ بررسی سه مجموعه‌داستانی، یوزپلنگانی که با من دویده‌اند، دوباره از همان خیابان‌ها، و داستان‌های ناتمام». پرتال جامع علوم‌انسانی. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  23. «تحلیل ساختار روایت از منظر بوطیقای مدرنیسم (با تأکید بر آرای چارلز می و سوزان فرگوسن)». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینی‌شده در ٩خرداد۱۳۹٩. 
  24. «گذر و نظری از علی شاه‌علی بر تمام داستان‌های نجدی». خانهٔ داستان چوک. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  25. «زبان هنری داستان در آثار بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینی‌شده در ٩خرداد۱۳۹٩. 
  26. «نگاهی به زندگی و شعر بیژن نجدی؛ این روزها منیژه کجاست نمی‌دانم». آرشیو روزنامه شرق، ۱۰مرداد۱۳۸۵. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  27. «یوزپلنگ استعاره‌ای از نسل، نهاد، آرمان». کافه داستان. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  28. «زندگی با بيژن، شعر و داستان از نگاه همسرش». لاهیگ، ۲۵آبان۱۳۹۰. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  29. «جکایت خانه‌ای زیر آب». همشهری آنلاین، ۲۵ تیر۱۳۸۸. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  30. «کتاب «یوزپلنگانی که... » در فهرست کتاب‌های پرفروش ١٣٩۴ است.». مَد و مِه، ١٣٩۴. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  31. «رونمایی از کتاب رویای قرن دیگر». ایرنا، ٢٣آبان۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ١٧خرداد۱۳۹٩. 
  32. ««سپرده به زمین» روایت سینمایی تینا پاکروان از داستان بیژن نجدی است». ایبنا، دوشنبه ۲۰آبان۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٧خرداد۱۳۹٩. 
  33. «پرفروش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ١٣٩٨». ایسنا، ۱۵اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  34. «داستان‌های بیژن نجدی از منظر زبان‌شناسی». فصنامهٔ ادبی خوانش، زمستان ١٣٨٨. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  35. «شاعری که بر مرگ داستان‌‎هایش غلبه داشت.». دیار میرزا، ۲۴آبان۱۳۹٢. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  36. «یوزپلنگ قله‌های ادب گیلان». گیلان خبر، ۲۵آبان۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩. 
  37. «بررسی جایگاه زن در یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». پایگاه مجلات تخصصی نور. بازبینی‌شده در ۵خرداد۱۳۹٩. 
  38. «بازنمایی حالات ذهنی در سه‌شنبهٔ خیس». مجلهٔ هنری تحلیلی کافه کاتارسیس. بازبینی‌شده در ٢خرداد۱۳۹٩. 
  39. «یوزپلنگان خود شعر است». خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۶اردیبهشت ۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  40. «گفت‌وگو با شمس لنگرودی؛ بنجامین باتن ادبیات ایران». راه برترین‌ها، ۲۲فروردين۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢٢خرداد۱۳۹٩. 
  41. «بازتاب اسطورهٔ رستم و سهراب در شب سهراب‌کشان». پایگاه مجلات تخصصی نور. بازبینی‌شده در ٧خرداد۱۳۹٩. 
  42. «فیلم خانهٔ‌ زیر آب». بی‌بی‌سی فارسی، ١۴خرداد۱۳۹٣. بازبینی‌شده در ٧خرداد۱۳۹٩. 
  43. «بررسی جایگاه خواننده در داستان‌های پست‌مدرن بیژن نجدی». پرتال جامع علوم انسانی. بازبینی‌شده در ١۶خرداد۱۳۹٩. 
  44. «نمايش «خانه زير آب» در بخش مسابقه جشنوارهٔ فيلم مسكو». خبرگزاری فارس، ٧تیر۱۳۹٠. بازبینی‌شده در ١۶خرداد۱۳۹٩. 
  45. «جهان از نگاه چشم‌های دكمه‌ای». جام‌جم آنلاین. بازبینی‌شده در ١۶خرداد۱۳۹٩. 
  46. «رویای قرن دیگر (نمادپردازی در داستان‌های بیژن نجدی)». خانه کتاب. بازبینی‌شده در ١٧خرداد۱۳۹٩. 
  47. «کتابی صوتی یوزپلنگانی که با من دویده‌اند». خبرگزاری مهر، ۲۱اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ١خرداد۱۳۹٩.