مجید قیصری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mshahangi1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:


===از کودکی تا به‌امروز===
===از کودکی تا به‌امروز===
مجید قیصری در زمستان ۱۳۴۵ در محلهٔ نارمکِ تهران زاده شد و همواره آنچه از خانهٔ پدری یاد می‌کند حس شگرف و مقدس است از اتاقی که در آن به‌دنیا آمد. کوچه‌پس‌کوچه‌های کودکی آن‌چنان در قلبش حک شد که بعدها در کتابی چون «گورسفید» دستمایهٔ جغرافیای داستانش شد. وقتی ده‌ساله بود نخستین  پیراهن مشکی‌اش را برای امام حسین(ع) در هیئت‌ عزاداری پوشید و هجده‌ساله بود که داوطلبانه رهسپار جنگ شد و سال‌های نوجوانی‌اش را پشت خاکریزها و زیر آتشِ خمپاره‌ها سپری کرد. بسیاری از بچه‌محل‌هایش و دوستانش در جنگ شهید شدند و او عاقبت پس از اتمام جنگ با تجربهٔ زیسته‌ایی متفاوت از دیگران، به خانه بازگشت.<ref name=''خاطرات''/> سال ١٣۶۵ در رشتهٔ روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد اما به‌سبب بودنش در جنگ، سال ١٣۶٧ وارد دانشگاه شد. در همان ترم‌های ابتدایی دانشگاه متوجه شد روحیاتش با رشتهٔ روان‌شناسی سازگار نیست زیرا علاقه‌مند به ادبیات بود و مشتاق در وادی خواندن و نوشتن. پس از اتمام دانشگاه، به‌عنوان کارمند در ادارهٔ مبارزه با موادمخدر استخدام شد و یک‌ سال پس از فارغ‌التحصیلی، در سال ١٣٧٢ بود که دست‌نوشته‌هایش را با تشویق [[مرتضی سرهنگی]] که سردبیر مجلهٔ کمان بود، جدّی گرفت و به عرصهٔ نویسندگی پا نهاد. نخستین داستانش  به‌نام «صلح» در سال ١٣٧۴ چاپ شد. یک‌ هفته قبل از به‌دنیاآمدن دخترش از کارش استعفا داد و سپس به‌صورت حرفه‌ای نویسندگی را دنبال کرد. او همواره در کنار نویسندگی مدرس کارگاه‌های داستان‌نویسی بوده است و مدتی هم در شهرداری مرکز و برج میلاد تهران مشاور فرهنگی بود.<ref name=''قیصری''/>  داستان‌های او با مضامینی حول محور مسئلۀ جنگ آغاز شد و پس از هشت اثر و مطرح‌شدن قیصری به‌عنوان نویسنده‌ای با دغدغۀ جنگ و پس‌آمدهای آن، به تجربۀ‌ داستان‌نویسی حول مضامین دیگری چون دینی و آیینی، اسطوره‌ای و اجتماعی بسط داده شد. قیصری تا این‌ لحظه و در حدود بیست‌وشش سال فعالیت مستمر، پانزده اثر داستانی را در قالب‌های بلند و کوتاه منتشر کرده است و اثر جدید او با نام «گور سفید» در نمایشگاه کتاب ١٣٩٨ رونمایی شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/10673/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C--%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C|عنوان=سیرتخصصی آثار قیصری}}</ref> بسیاری معتقدند داستان‌‌های کوتاه قیصری در حقیقت کوله‌بار زخم‌ها، یادها و شهودی است که سال‌های نوجوانی پشت خاکریزها و زیر آتش‌باران روزهای جنگ حس کرده است. <ref name=''تجربه''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.cafedastan.com/1398/06/31/%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%84/|عنوان=تجربه}}</ref>  
مجید قیصری در زمستان ۱۳۴۵ در محلهٔ نارمکِ تهران زاده شد و همواره آنچه از خانهٔ پدری یاد می‌کند حس شگرف و مقدس است از اتاقی که در آن به‌دنیا آمد. کوچه‌پس‌کوچه‌های کودکی آن‌چنان در قلبش حک شد که بعدها در کتابی چون «گورسفید» دستمایهٔ جغرافیای داستانش شد. وقتی ده‌ساله بود نخستین  پیراهن مشکی‌اش را برای امام حسین(ع) در هیئت‌ عزاداری پوشید و هجده‌ساله بود که داوطلبانه رهسپار جنگ شد و سال‌های نوجوانی‌اش را پشت خاکریزها و زیر آتشِ خمپاره‌ها سپری کرد. بسیاری از بچه‌محل‌هایش و دوستانش در جنگ شهید شدند.<ref name=''خاطرات''/> سال ١٣۶۵ در رشتهٔ روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد اما به‌سبب بودنش در جبهه، سال ١٣۶٧ وارد دانشگاه شد. در همان ترم‌های ابتدایی دانشگاه متوجه شد روحیاتش با رشتهٔ روان‌شناسی سازگار نیست زیرا علاقه‌مند به ادبیات بود و مشتاق در وادی خواندن و نوشتن. پس از اتمام دانشگاه، به‌عنوان کارمند در ادارهٔ مبارزه با موادمخدر استخدام شد و یک‌ سال پس از فارغ‌التحصیلی، در سال ١٣٧٢ بود که دست‌نوشته‌هایش را با تشویق [[مرتضی سرهنگی]] که سردبیر مجلهٔ کمان بود، جدّی گرفت و به عرصهٔ نویسندگی پا نهاد. نخستین داستانش  به‌نام «صلح» در سال ١٣٧۴ چاپ شد. یک‌ هفته قبل از به‌دنیاآمدن دخترش از کارش استعفا داد و سپس به‌صورت حرفه‌ای نویسندگی را دنبال کرد. او همواره در کنار نویسندگی مدرس کارگاه‌های داستان‌نویسی بوده است و مدتی هم در شهرداری مرکز و برج میلاد تهران مشاور فرهنگی بود.<ref name=''قیصری''/>  داستان‌های او با مضامینی حول محور مسئلۀ جنگ آغاز شد و پس از هشت اثر و مطرح‌شدن قیصری به‌عنوان نویسنده‌ای با دغدغۀ جنگ و پس‌آمدهای آن، به تجربۀ‌ داستان‌نویسی حول مضامین دیگری چون دینی و آیینی، اسطوره‌ای و اجتماعی بسط داده شد. قیصری تا این‌ لحظه و در حدود بیست‌وشش سال فعالیت مستمر، پانزده اثر داستانی را در قالب‌های بلند و کوتاه منتشر کرده است و اثر جدید او با نام «گور سفید» در نمایشگاه کتاب ١٣٩٨ رونمایی شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://shahrestanadab.com/Content/ID/10673/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C--%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C|عنوان=سیرتخصصی آثار قیصری}}</ref> بسیاری معتقدند داستان‌‌های کوتاه قیصری در حقیقت کوله‌بار زخم‌ها، یادها و شهودی است که سال‌های نوجوانی پشت خاکریزها و زیر آتش‌باران روزهای جنگ حس کرده است. <ref name=''تجربه''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.cafedastan.com/1398/06/31/%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%84/|عنوان=تجربه}}</ref>  


===شخصیت و اندیشه===
===شخصیت و اندیشه===
مجید قیصری در دورهٔ بسیار مهمی از زندگی‌اش، جنگ را تجربه کرده و البته سعی کرده‌است ابتدا از خودش عبور و سپس این تجربه را بیان کند.<ref name=''تفسیر قیصری''/>او معتقد است نخستین موضوعی که در نوشتن مهم است، صبوری است و نوشتن گونه‌ای از معاشقه است. <ref name=''صبوری''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.khabaronline.ir/news/161454/%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D9%87-%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84|عنوان=صبوری}}</ref>
مجید قیصری در دورهٔ بسیار مهمی از زندگی‌اش، دفاع مقدس و جنگ تحمیلی را تجربه و البته سعی کرده‌ است ابتدا از خودش عبور و سپس این تجربه را بیان کند.<ref name=''تفسیر قیصری''/>او معتقد است نخستین موضوعی که در نوشتن مهم است، صبوری است و نوشتن گونه‌ای از معاشقه است. <ref name=''صبوری''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.khabaronline.ir/news/161454/%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D9%87-%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84|عنوان=صبوری}}</ref>


===زمینهٔ فعالیت <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://adabiatirani.com/writers/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C/|عنوان=فعالیت‌های قیصری}}</ref>===
===زمینهٔ فعالیت <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://adabiatirani.com/writers/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C/|عنوان=فعالیت‌های قیصری}}</ref>===
خط ۲۹۰: خط ۲۹۰:
مجید قیصری در سال ١٣٩٣ از سوی [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان|بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]] برای شرکت در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد معرفی شد و در این نمایشگاه شرکت کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/2332184/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%A9%D9%81%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=سفر فرانفکورت}}</ref>
مجید قیصری در سال ١٣٩٣ از سوی [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان|بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]] برای شرکت در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد معرفی شد و در این نمایشگاه شرکت کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/2332184/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%A9%D9%81%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=سفر فرانفکورت}}</ref>
او در نمایشگاه کتاب مسکو شرکت کرد و از ترجمه روسی سه کاهن در این سفر رونمایی شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ilna.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/666350-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86|عنوان=سفر روسیه}}</ref> مجید قیصری به‌منظور بزرگداشت شهدای نسل‌كشی سربرنيتسا (در جريان جنگ١٩٩٠ ميلادی در منطقه بالكان) به‌همراه جمعی از نویسندگان ایرانی، در پياده‌روی صلح، موسوم به «مارش ميرا» که در كشور بوسنی برگزار شد؛ شرکت کرد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/82583560/%D9%86%D9%88%D9%8A%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D9%88%D9%8A-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%B3%D9%86%D9%8A-%D9%88-%D9%87%D8%B1%D8%B2%D9%87-%DA%AF%D9%88%D9%8A%D9%86-%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF|عنوان=سفر بوسنی}}</ref>{{سخ}}
او در نمایشگاه کتاب مسکو شرکت کرد و از ترجمه روسی سه کاهن در این سفر رونمایی شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ilna.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/666350-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D9%86|عنوان=سفر روسیه}}</ref> مجید قیصری به‌منظور بزرگداشت شهدای نسل‌كشی سربرنيتسا (در جريان جنگ١٩٩٠ ميلادی در منطقه بالكان) به‌همراه جمعی از نویسندگان ایرانی، در پياده‌روی صلح، موسوم به «مارش ميرا» که در كشور بوسنی برگزار شد؛ شرکت کرد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/82583560/%D9%86%D9%88%D9%8A%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D9%88%D9%8A-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%B3%D9%86%D9%8A-%D9%88-%D9%87%D8%B1%D8%B2%D9%87-%DA%AF%D9%88%D9%8A%D9%86-%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF|عنوان=سفر بوسنی}}</ref>{{سخ}}
===نشستی که با لعن [[صادق هدایت]] آغاز شد===
رونمایی از رمان «سه کاهن» که در سرای داستان بنیاد شعر و ادبیات داستانی برگزار شد با حاشیه‌هایی همراه بود؛ از جمله لعنتی که [[علی موسوی گرمارودی|علی موسوی گرمارودی]] نثار صادق هدایت کرد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/91082817806/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%84%D8%B9%D9%86-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA|عنوان=نشست حاشیه‌ساز}}</ref>
===نویسندگان موردعلاقه===
===نویسندگان موردعلاقه===
نویسندگان جنگی چون '''«هاینریش بل»''' و '''«ارنست همینگوی»'''، به‌دلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کرده‌بود از نویسندگان موردعلاقه‌ وی بوده‌اند.<ref name=''تفسیر قیصری''/>
نویسندگان جنگی چون '''«هاینریش بل»''' و '''«ارنست همینگوی»'''، به‌دلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کرده‌بود از نویسندگان موردعلاقه‌ وی بوده‌اند.<ref name=''تفسیر قیصری''/>

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۴

مجید قیصری

من از رنج‌های جنگ می‌نویسمخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
زمینهٔ کاری داستان‌نویسی
مدرس داستان‌نویسی
داور جشنواره‌های ادبی
فیلمنامه نویسی
زادروز دی‌ماه۱۳۴۵
تهران، نارمک
ملیت ایرانی
رویدادهای مهم حضور داوطلبانه در جبهه
پیشه نویسنده، مدرس
سال‌های نویسندگی ١٣٧٢تاکنون
کتاب‌ها گورسفید، باغ تلو، ماه‌زده...
فیلم‌نامه‌ها یک‌روز به‌خصوص
مدرک تحصیلی لیسانس روانشناسی
دانشگاه علامه طباطبایی
دلیل سرشناسی نویسندگی در حوزهٔ جنگ

مجید قیصری، نویسنده، مدرس کارگاه‌های داستان‌نویسی و داور جشنواره‌های ادبی است که بیش‌ از هر چیز با آثار داستانی‌اش در حوزۀ ادبیات جنگ شناخته می‌شود. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر رمان برتر اوراسیای روسیه و مفتخر به نشان درجه‌یک هنری است. [۱]

* * * * *

مجید قیصری، متولد ۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده است و پس از پایان جنگ در سال ١٣۶٨ وارد دانشگاه علامه طباطبائی می‌شود و براساس علاقهٔ شخصی، رشتهٔ روان‌شناسی را انتخاب می‌کند. دانشگاه برای او جاذبه ندارد و تنها به گرفتن مدرک کارشناسی بسنده می‌کند با این‌حال تأثیر این دوره را در آثار وی می‌توان دید. پس از پایان تحصیل در سال ١٣٧٢ نوشتن را آغاز می‌کند. به‌قصد نویسنده‌شدن قلم به‌ دست نمی‌گیردامّا به‌دلیل تجربه‌ای که در جنگ دارد یادداشت‌هایی را از آن دوره به مرتضی سرهنگی نشان می‌دهد و از طرف او تشویق به‌ نوشتن می‌شود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسنده‌ای که در سه دهه‌ای که قلم به‌ دست گرفته، آثار بسیاری در زمینه‌های جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتاب‌ها جوایزی همچون رمان برتر اوراسیای روسیه، جایزهٔ ادبی جلال، مهرگان ادب، جایزهٔ ادبی اصفهان، جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، قلم زرین و جایزهٔ پِکا را نیز به خود اختصاص داده‌اند. او دارندۀ نشان درجه یک هنری است و تعدادی از آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه و راهی بازار بین‌المللی کتاب شده‌ است. همواره در کنار نویسندگی، به کار آموزش داستان‌نویسی هم علاقه داشته و «یک‌شنبه‌های داستان»[۲] نام کارگاه‌های داستان او در مؤسسۀ شهرستان ادب است که سال‌هاست برگزار می‌شود و نویسندگان جوان بسیاری در آن شرکت می‌کنند. اگرچه قیصری بیشتر آثارش را در ژانر جنگ خلق کرده است اما آثار او خارج از این موضوع نیز توجه منتقدان و مخاطبانش را جلب کرده است، مثل مجموعه‌داستان «جشن همگانی» و یا رمان تحسین‌شدۀ «سه‌کاهن».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

از میان یادها

خانهٔ پدری‌

«من در خانه به‌دنیا آمدم نه بیمارستان. دم‌دمای صبح یکی از روزهای سرد زمستانی دی‌ماه. هنوز در همان مکانی که به‌ دنیا آمده‌ام نماز می‌خوانم. این کار حس خوبی به من می‌دهد و آن بخش از خانه را خیلی دوست دارم. خانه پدری‌ام در نارمک خاطرهٔ متفاوتی برایم دارد و فقط محل سکونت پدر و مادرم محسوب نمی‌شود شاید اگر در بیمارستان به‌ دنیا آمده بودم به این حس نمی‌رسیدم و زندگی در آن خانه برایم خیلی عادی‌تر بود.[۳]

محرم‌های محلّه‌مان

«سال ١٣۶۴ در منطقهٔ عملیاتی مهران زخمی شدم. زخم مختصری داشتم. دو روز به تاسوعا مانده بود و درخواست استعلاجی کردم. ابتدا با استعلاجی من مخالفت شد اما به هر مصیبتی بود خودم را به محلّه‌مان رساندم تا ایّام محرم در محلّه باشم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

دوستان شهیدم

«با اسماعیل از سال ۱۳۶۰ دوست بودیم. او زودتر از من به منطقه رفت و شهید شد. خیابانمان که نامش «پدرثانی» بود اکنون به‌نام اوست؛ خیابان «شهید اسماعیل افشاری». کوچه دوازدهم فرعی به‌ نام «شهید محمود تاج‌الدین» شد. او هم جوان هفده‎ساله‌ای بود که در عملیات مرصاد در گردان حمزه شهید شد. کوچه‌به‌کوچه و خیابان‌به‌خیابان، برایم یادآور خاطرات‌اند. یا خیابان «رشیدآقمیونی»، او دههٔ شصت توسط منافقان‌ ترور شد. خیابان «میرفخرایی» هم به ‌نام شهید «حسن‌طاهری» شده است که از دوستان خودم و تخریبچی منطقه بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

قرار نبود نویسنده شوم

«من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از این‌که از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم می‌توانم گمشده‌ام را در رشتهٔ روان‌شناسی پیدا کنم اما کمی که گذشت، متوجّه شدم آن‌قدر که می‌توانم از مردم یاد بگیرم از روان‌شناسی یاد نمی‌گیرم، به‌همین‌دلیل مدام به‌دنبال تازه‌های ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسهٔ امتحان می‌رفتم آخرین مجلات و کتاب‌ها همراهم بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد» دوترم آخر، سخت‌ترین دوران زندگی‌ام بود و تمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشتم. تنها لذّت دوران دانشجویی‌ام کارهای عملی پایان‌نامه‌ بود.[۴] پس از مدتی، با خواندن کتاب‌های تئوری داستان‌نویسی فهمیدم که می‌توانم خاطراتم را به‌شکلی داستان‌گونه و هنری بنویسم.» [۵]

از کارمندبودن استعفا دادم

«به‌عنوان کارمند در ستاد مبارزه با موادمخدر مشغول به‌کار شدم. با رانت‌خواری‌ها و دیگر مسائل پیش‌آمده در این محیط سازگاری پیدا نکردم و در سال ١٣٧۵، یک‌ هفته قبل از تولّد دخترم استعفا دادم.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

راز «طناب‌کشی»

«قبل از نوشتن داستان «طناب‌کشی» در روزنامۀ همشهری خواندم که یکی از افسرهای عراقی حدود بیست‌ویک سال در خانه‌ای خودش را پنهان کرده بود تا به‌ظاهر از همسرش مراقبت کند. به‌همین‌دلیل بدنش سفیدِ سفید بود. آن‌قدر آفتاب‌نخورده بود که ضعیف شده بود. این خبر کوتاه که کسی بیست‌ویک سال در خانه‌اش زندانی باشد برای من بسیار شوک‌آور بود و دست‌مایۀ خلق اثر «طناب‌کشی» شد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اسیر ِ«باغ تلو»

یک‌بار به دفتر مجلۀ کمان رفته بودم. آن‌جا یکی از دوستان عکاسم گفت: «از زندگی‌نامۀ زنان اسیر فیلم و عکس می‌گیرم اما یکی از سوژه‌های موردنظرم را پیدا نمی‌کنم و هرچه می‌گردم ردی از او نیست. بسیار دنبال او گشتم تا پیدایش کردم.» آن خانم به دوستم گفته بود: «خواهش می‌کنم هیچ‌ اسمی از من نبرید؛ چون خانوادۀ من دلشان نمی‌خواهد که من به‌عنوان زنی اسیر شناخته شوم.» آن‌ها برای شناخته‌نشدن هرچندوقت یک‌بار خانه‌شان را عوض می‌کردند در ادامۀ همین افکار بود که «باغ تلو» را نوشتم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

«سه کاهن» مرا به زندگی باز گرداند

«در سال هشتادوهشت پیش از شروع این داستان، از لحاظ روحی خوبی نداشتم. با نوشتن «سه کاهن» حالم دگرگون شد. می‌توانم بگویم این کتاب تنها کتابی است که وجه شفادهنده برای من داشت و توانست مرا به زندگی بازگرداند.»[۶]

جغرافیای «گورسفید»

«جغرافیای آخرین کتابم «گورسفید»، محلهٔ تسلیحات است. آن زمان پنج سالم بود. وقتی برف می‌آمد راه کوچه‌ها بند می‌آمد. کلی راه می‌آمدیم و با همان برف‌ها سرسره بازی می‌کردیم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

داستانی که فیلم نشد

«در سال ١٣٩٠ قرار بود آقای بهمن قبادی «طناب‌کشی» را بسازد از داستان خوشش آمده بود و بازیگران اثر را هم چیده بود. در هفته‌ای که در استانبول مهمان ایشان بودم راجع‌ به فرم کار با هم صحبت کردیم که فیلمنامه چگونه نوشته شود. پس از آن‌که قرار بر نوشتن گذاشته شد آقای قبادی بر سر فیلم دیگرش «فصل کرگدن»‌ به مشکل برخورد و پروژۀ ما هم به نتیجه نرسید.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

با احمد دهقان هم‌رزم بودم

«من و احمد دهقان در یک‌ گردان و یک‌ گروهان بودیم؛ در گردان مالک. او در گروهان شهید بهشتی بود و من در گردان مخابرات بودم. در کربلای پنج در همان سنگری که شهید شاه‌آبادی افتاد، کنار هم نشسته بودیم که یک‌باره تیری به کلاهم اصابت کرد و از بالای موهایم عبور کرد و او را زد. پس از اتمام جنگ، اولین دیدارمان در دفتر ادبیات، پیش آقای سنگری بود. احمد «ستارۀ شلمچه» و «روزهای آخر» را به چاپ رسانده بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانم را اشتباه چاپ کردند

«ویژه‌نامهٔ جنگ ادبیات داستانی، داستان «بار» را منتشر کرده بود و من با چند نفر از دوستانم در سفر بودم . ویژه‌نامه را از کیوسک پیدا کردم. داستانم چاپ شده بود ولی به‌جای «مجید قیصری» نویسنده را «رضا قیصریه» نوشته بودند. بعدها متوجه شدم که اسمی به نام مجید را نمی‌شناختند برای همین زیر داستان نوشته بودند رضا.»[۷]

پرحاشیه‌ترین کتابم

«شماس شامی» بیشترین حاشیه را داشته است. بعد از سال‌ها شخصی از قم به‌زحمت شمارهٔ تماسم را پیدا کرده بود و می‌خواست نسخه‌ای از کتاب بین‌النهرین را که مأخذ روایتم بوده ببیند. هرچه می‌گفتم چنین سندی وجود ندارد باور نمی‌کرد. با دلخوری تماسش را قطع کرد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زندگی و یادگار

سیاست به لحظه فکر می‌کند
ادبیات به ابدیتخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
در سفری به کیش
رمانی که پس از ١۴ سال تجدیدچاپ شد.
روایتی از برادرکشی
قصه‌ای علیه ترور[۸]
نسخهٔ فرانسوی رمان
«دیگر اسمت را عوض نکن»
برندهٔ جایزهٔ ادبی اوراسیا
بازگشت گریزناپذیر به جنگ
رمانی که برندهٔ چهار جایزهٔ ادبی شد
مجموعه داستان‌ کوتاه
کندوکاو درونی انسان‌های جنگ
روایتی از ناگفته‌های جنگ
برندهٔ جایزهٔ مهرگان و جایزهٔ اصفهان
لوح سپاس از جایزهٔ اورسیا
'
با احمد دهقان در فرهنگسرای رسانه [۹]
منافع شخصی نمی‌گذارد کپی‌رایت را رعایت کنیم [۱۰]
ادبیات غرب مملو از
رویکرد عیسی بن‌مریم است [۱۱]
نقد گورسفید [۱۲]
نگاه داستان‌نویسان به سعدی و هوگو [۱۳]
تجلیل از قیصری برای «سه کاهن»
گردهمایی مدرسان داستان‌نویسی در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان[۱۴]
مصاحبه با روزنامهٔ هنرمند [۱۵]
بی‌کتابی بخوانید [۱۶]
نقد و بررسی «تیله آبی»
اثر محمدرضا صفدری[۱۷]
نقد و بررسی «رمی»
اثر عباس معروفی[۱۸]
نشست داستان‌نویسان افغانستان با داستان‌نویسان شهرستان ادب [۱۹]
نقد و بررسی «شب سهراب‌کشان»
اثر بیژن نجدی[۲۰]
بررسی داستان «شرق بنفشه»
اثر شهریار مندنی‌پور [۲۱]
بررسی داستان «دو برادر»
اثر غلامحسین ساعدی[۲۲]
بررسی داستان «ماه و مار»
اثر ابوتراب خسروی[۲۳]
نمایشگاه کتاب فرانکفورت
اعضای هیئت علمی یازدهمین
جایزه ادبی جلال آل‌احمد[۲۴]
در سفر به بوسنی
با جمعی از نویسندگان[۲۵]
پیاده‌روی صلح در بوسنی
نشست «روایت سربرنیتسا» [۲۶]
جایزه ادبی اوراسیا

سال‌شمار زندگی

  • ۱۳۴۵: تولد در محلهٔ نارمک تهران
  • ١٣۶٣: حضور داوطلبانه در جبهه [۲۷]
  • ١٣۶٧: ورود به دانشگاه و آغاز تحصیل در رشتهٔ روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبائی
  • ١٣٧١: اتمام تحصیل، استخدام در ادارهٔ مبارزه با مواد مخدر
  • ١٣٧٢: آغاز داستان‌نویسی
  • ١٣٧۴: انتشار نخستین کتاب، مجموعه داستان‌ کوتاه «صلح»
  • ١٣٧۵: استعفاءاز ادارهٔ مبارزه با مواد مخدر، تولد دخترش، انتشار داستان «جنگی بود، جنگی نبود»
  • ١٣٧٩: انتشار «نفر سوم از سمت چپ»
  • ١٣٨٠: انتشار «ضیافت به‌صرف گلوله»
  • ١٣٨۴: انتشار «سه دختر گل ‌فروش» (مجموعه داستان)
  • ١٣٨۵: چاپ رمان «باغ تلو»، برگزیدهٔ کتاب سال، برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «باغ تلو»
  • ١٣٨۶: توقف چاپ «باغ تلو»، انتشار «قصهٔ ٨۵»، «گوسالهٔ سرگردان»، «مردی فرشته‌پیکر»، جایزهٔ قلم زرین برای «گوسالهٔ سرگردان»
  • ١٣٨٧: چاپ «شماس شامی» ، «ماه‌زده»
  • ١٣٨٨: انتشار «دیگر اسمت را عوض نکن»
  • ١٣٩٠: مشاور فرهنگی در برج میلاد تهران
  • ١٣٩١: چاپ رمان «سه کاهن»
  • ١٣٩٣: چاپ «طناب‌کشی»، شرکت در نمایشگاه کتاب فرانکفورت
  • ١٣٩٨: انتشار «گورسفید»
  • ١٣٩٩: تجدیدچاپ «باغ تلو» پس از چهارده سال

از کودکی تا به‌امروز

مجید قیصری در زمستان ۱۳۴۵ در محلهٔ نارمکِ تهران زاده شد و همواره آنچه از خانهٔ پدری یاد می‌کند حس شگرف و مقدس است از اتاقی که در آن به‌دنیا آمد. کوچه‌پس‌کوچه‌های کودکی آن‌چنان در قلبش حک شد که بعدها در کتابی چون «گورسفید» دستمایهٔ جغرافیای داستانش شد. وقتی ده‌ساله بود نخستین پیراهن مشکی‌اش را برای امام حسین(ع) در هیئت‌ عزاداری پوشید و هجده‌ساله بود که داوطلبانه رهسپار جنگ شد و سال‌های نوجوانی‌اش را پشت خاکریزها و زیر آتشِ خمپاره‌ها سپری کرد. بسیاری از بچه‌محل‌هایش و دوستانش در جنگ شهید شدند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد سال ١٣۶۵ در رشتهٔ روان‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد اما به‌سبب بودنش در جبهه، سال ١٣۶٧ وارد دانشگاه شد. در همان ترم‌های ابتدایی دانشگاه متوجه شد روحیاتش با رشتهٔ روان‌شناسی سازگار نیست زیرا علاقه‌مند به ادبیات بود و مشتاق در وادی خواندن و نوشتن. پس از اتمام دانشگاه، به‌عنوان کارمند در ادارهٔ مبارزه با موادمخدر استخدام شد و یک‌ سال پس از فارغ‌التحصیلی، در سال ١٣٧٢ بود که دست‌نوشته‌هایش را با تشویق مرتضی سرهنگی که سردبیر مجلهٔ کمان بود، جدّی گرفت و به عرصهٔ نویسندگی پا نهاد. نخستین داستانش به‌نام «صلح» در سال ١٣٧۴ چاپ شد. یک‌ هفته قبل از به‌دنیاآمدن دخترش از کارش استعفا داد و سپس به‌صورت حرفه‌ای نویسندگی را دنبال کرد. او همواره در کنار نویسندگی مدرس کارگاه‌های داستان‌نویسی بوده است و مدتی هم در شهرداری مرکز و برج میلاد تهران مشاور فرهنگی بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد داستان‌های او با مضامینی حول محور مسئلۀ جنگ آغاز شد و پس از هشت اثر و مطرح‌شدن قیصری به‌عنوان نویسنده‌ای با دغدغۀ جنگ و پس‌آمدهای آن، به تجربۀ‌ داستان‌نویسی حول مضامین دیگری چون دینی و آیینی، اسطوره‌ای و اجتماعی بسط داده شد. قیصری تا این‌ لحظه و در حدود بیست‌وشش سال فعالیت مستمر، پانزده اثر داستانی را در قالب‌های بلند و کوتاه منتشر کرده است و اثر جدید او با نام «گور سفید» در نمایشگاه کتاب ١٣٩٨ رونمایی شد.[۲۸] بسیاری معتقدند داستان‌‌های کوتاه قیصری در حقیقت کوله‌بار زخم‌ها، یادها و شهودی است که سال‌های نوجوانی پشت خاکریزها و زیر آتش‌باران روزهای جنگ حس کرده است. [۲۹]

شخصیت و اندیشه

مجید قیصری در دورهٔ بسیار مهمی از زندگی‌اش، دفاع مقدس و جنگ تحمیلی را تجربه و البته سعی کرده‌ است ابتدا از خودش عبور و سپس این تجربه را بیان کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهاو معتقد است نخستین موضوعی که در نوشتن مهم است، صبوری است و نوشتن گونه‌ای از معاشقه است. [۳۰]

زمینهٔ فعالیت [۳۱]

  • داستان‌نویسی
  • فیلمنامه‌نویسی
  • مدرس کارگاه‌های داستان‌نویسی ازجمله مدرس کارگاه «ایران، سرزمین اسطوره» در شهرستان ادب [۳۲]
  • داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنوارهٔ شعر و داستان «جوان سوره»
  • داور پنجمین دورهٔ کتاب سال «شهید حبیب غنی‌پور» در سال ۱۳۸۴
  • داور دور سوم جایزهٔ ادبی «هفت اقلیم» در سال۱۳۹۲
  • داور بخش داستان جشنوارهٔ «قند پارسی»
  • داور و دبیر علمی چندین دوره جایزهٔ ادبی جلال

قیصری از نگاه دیگران

محمدحسن شهسواری

محمدجواد جزینی

مهدی‌ یزدانی‌خرم

احمد شاکری

مجتبی رحمان‌دوست

قاسمعلی فراست

محمدرضا بایرامی

قیصری از نگاه شاگردانش

شخصیت متواضع ایشان به‌قدری در من تأثیر گذاشت که شاید قبل از داستان، اولین چیزی که از ایشان یاد گرفتم، داستانِ خاکی‌بودن و متواضع‌بودن است. این‌که در مقابل دیگران، با احترام برخورد کنم و همیشه گوش‌هایی داشته باشم برای یادگرفتن از دیگران. نکتۀ مهمی که از ایشان یاد گرفتم، تربیت نگاه داستانی نویسنده بود که از اولین روزی که ایشان را دیدم و این نکته را از ایشان آموختم تا به‌امروز، از آن استفاده می‌کنم.
اگر دل‌نازک هستید، داستان ضعیف و دمِ‌دستی به دست استاد ندهید. مجید، اهل تمجید نیست! داستان تک‌بعدی و تک‌خطی محکوم به فناست و تره‌ای برایش خُرد نخواهد شد. با بررسی آثار ایشان به تعریف تازه‌ای از جنگ می‌رسیم. ابعاد نهفته‌ای که ذهن را از خشونت، تلخی، و خون و خمپاره دور می‌کند و به تفکر وا می‌دارد.
استاد قیصری، هر بار که داستانی از دوستان خوانده ‌می‌شود، می‌گویند: «اینجا کمیسیون‌ پزشکی است. آمده‌ایم ببینیم چطور می‌شود مریض‌مان (داستان) را احیا کنیم.» همیشه با خیرخواهی و صبر زیاد، داستان را تحلیل می‌کنند.[۳۸]

قیصری از خویش می‌گوید


قیصری از آثارش می‌گوید

  • زیرخاکی: داستان «نیسان» در این مجموعه، شخصیتی داشت که پلیس بود. با آدمی معمولی طرف نبودم نزدیک پانزده سال طول کشید تا توانستم این شخصیت را بنویسم. راوی که بتواند کمی از گذشته و حال این شخص را روایت کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
  • شماس شامی: سه‌ چهار سال طول کشید تا توانستم این رمان را بنویسم. در این‌ مدت در ذهنم با موضوع درگیر بودم. چند بار این داستان را نوشتم اما داستان خوبی نشد تا اینکه پس از سه سال در ذهنم شکل گرفت و نوشتن آن زمان زیاد نبرد.[۴۱]
  • نگهبان تاریکی: این داستان قرار بود با مجموعهٔ «جشن همگانی» در یک بسته بیاید و طراحی‌‌ام اینطور بود که سه دفتر شود: ادبیات جنگ، ادبیات دینی و ادبیات اجتماعی، ولی تشخیص ناشر این بود که این‌گونه بهتر است. در این اثر سعی کردم صرفاً روایتگر صرف نباشم و از اسطوره‌ها بهره برده باشم.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

از دریچهٔ قیصری

سعدی

هوشنگ گلشیری

جلال آل‌احمد

رضا امیر‌خانی

احمد دهقان

محمدحسن شهسواری

ژانر داستان انقلاب

ژانر داستان جنگ

زنانی که از جنگ می‌نویسند

در سال‌های اخیر صداهای زنانهٔ پرطنین به صداهای مردانه در ادبیات داستانی جنگ اضافه شده است. رمان «هرس» نسیم مرعشی و رمان «خون‌مردگی» الهام فلاح، نمونه‌های موفقی در این زمینه هستند که نشان می‌دهند زنان نویسنده هم حرف‌های تازه و جدی در حوزهٔ جنگ دارند که می‌خواهند در قالب داستان نوشته شود. در رمان «هرس» توپ و تانک نمی‌بینید اما اثرات جنگ در اجتماع به‌خوبی دیده می‌شود. امیدوارم این صداها روزبه‌روز متنوع‌تر و رساتر شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شاهکارهای ادبیات ایران

کتابی که مرا حیرت‌زده کرد

زوال کلنل

توصیه به داستان‌نویسان جوان

توصیۀ دیگرم به افراد مبتدی، همواره این است که به مطالعۀ ادبیات روس بپردازند و بعد از آن ادبیات آمریکا و انگلیس را مطالعه کنند تا به ژانر موردنظر خود برای نویسندگی دست یابند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

جایزه و شأن کتاب

«از حاشیه خوشم نمی‌آید. سال‌ گذشته حرف‌ها و دلایل من برای انصراف از جایزهٔ ادبی جلال در رسانه‌ها منتشر شد. حرف جدیدی ندارم تا وقتی این دوره از جلال هم برگزار شود. برخلاف عده‌ای که می‌گویند جایزه‌های ادبی تأثیری در فروش کتاب ندارند، معتقدم اهدای یک جایزهٔ ادبی به هر کتاب، شأن ویژه‎ای به آن می‌دهد.»[۵۱]

ادببات و دین

ادبیات و سیاست

نگاه قیصری به موسیقی و فیلم

نامه‌های سرگشاده

  • او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیدهٔ کشور، با انتشار نامه‌ای انصراف داد:

انتظار می‌رفت که نویسندگان را یعنی تمام نویسندگان را، مدافع ارزش‌های والای انسانی بدانید حتی کسانی که روزگاری با ما دشمن بودند و هم‌کیش ما نبودند. تقسیم‌بندی زودگذر و سیاسی را به عهدهٔ سیاسیون بگذارید و در روزگاری که دیگران بذر نفاق می‌کارند و بی‌اعتمادی سکه رایج شده، شما اعتماد جلب کنید. رمان می‌آموزد که «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» پس به مشترکات نگاه کنیم تا تفاوت‌ها. من از آنجا که سال‌هاست از جنگ نوشته‌ام و ضدجنگ خوانده‌اند این تعریف از ارزش را متوجه نمی‌شوم. با این‌که می‌دانم شما نیت‌ خیر دارید ولی چون این حرکت جز رنجش و فاصله تا این‌ لحظه چیزی به ارمغان نداشته است از حضور در آن منصرف می‌شوم.»[۵۳]

  • مجید قیصری در پی حادثهٔ پلاسکو، نامه سرگشاده‌ای به رئیس شورای شهر تهران نوشت و خواستار ساخت موزه‌ای دائمی از ساختمان پلاسکو و آنچه از آن باقی مانده است شد.[۵۴]

شخصیت موردعلاقه‌اش در آثارش

مجید قیصری، نوجوانی که راوی داستان «باغ تلو» بود؛ شخصیت‌ موردعلاقه در آثارش معرفی کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

خلقیات

قیصری را به‌عنوان نویسنده‌ای شاد و سرزنده می‌شناسند. نویسنده‌ای که با بیش‌از پنجاه سال سن، پرانرژی است و همیشه مشغول تجربه‌های تازه و هنوز هم به‌عنوان نویسنده‌ای جوان شناخته می‌شود.[۵۵]روزنامه جام‌جم آنلاین از خلقیات اومی‌نویسد: «اگر چهرهٔ خندان و بشاش مجید قیصری را دیده باشید، محال است باور كنید كه این انسان مهربان بتواند از جنگ بنویسد.»[۵۶]

آداب نویسندگی

آداب نویسندگی مجید قیصری، موسیقی، دوش‌گرفتن در اول صبح، عطر و لباس مناسب، استفاده از مانیتور و کیبورد و نه لپ‌تاپ، خنکای هوا، نور ملایم، نشستن در مکان و زمان مشخص است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
او معتقداست فصول، در نوشتنِ داستان تأثیر دارند. فصل پاییز و زمستان را مناسب کارهای بلند و رمان می‌داند و فصل تابستان و بهار را برای کارهای کوتاه.[۵۷]

منزلی که در آن زندگی می‌کرد

او در خیابان پدرثانی محلهٔ نارمک به‌دنیا آمد. پدر و مادرش بیش از شصت سال است که در این محله سکونت دارند. پدرش دهۀ ۴٠ در این محله زمینی خریده بود و با وامی که گرفت، خانه‌ را ساخت. هنوز هم خانه پدری‌اش به همان‌شکل باقی مانده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

گزارشی از سفرهای مجید قیصری

  • تجربه‌های شخصی مجید قیصری برای رمان‌نویسان همدانی[۵۸]
  • نقد و بررسی کتاب «جشن همگانی» در کتابخانهٔ شهر آبسرد[۵۹]
  • حضور در همایش آیینی «آب و آفتاب» در زنجان [۶۰]
  • داور جشنواره سراسری شعر و داستان طنز در اراک [۶۱]

سفرهای ادبی به کشورهای دیگر

مجید قیصری در سال ١٣٩٣ از سوی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان برای شرکت در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد معرفی شد و در این نمایشگاه شرکت کرد.[۶۲] او در نمایشگاه کتاب مسکو شرکت کرد و از ترجمه روسی سه کاهن در این سفر رونمایی شد.[۶۳] مجید قیصری به‌منظور بزرگداشت شهدای نسل‌كشی سربرنيتسا (در جريان جنگ١٩٩٠ ميلادی در منطقه بالكان) به‌همراه جمعی از نویسندگان ایرانی، در پياده‌روی صلح، موسوم به «مارش ميرا» که در كشور بوسنی برگزار شد؛ شرکت کرد. [۶۴]

نویسندگان موردعلاقه

نویسندگان جنگی چون «هاینریش بل» و «ارنست همینگوی»، به‌دلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کرده‌بود از نویسندگان موردعلاقه‌ وی بوده‌اند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

علت شهرت

مجید قیصری به‌سبب نوشتن داستان‌هایی در گسترهٔ جنگ و نگاه متفاوتش به‌این مقوله، شهرت دارد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

رمانی که فیلم نشد

«شماس شامی» رمانی که قرار بود تبدیل به فیلمنامه شود و در قالب سریال تلویزیونی از صداوسیما پخش گردد اما با حاشیه‌هایی همراه شد که به‌ثمر ننشست و متوقف شد.[۶۵]

اقتباس‌های سینمایی

فیلم «نیستان» ساختۀ ابراهیم ایرج‌زاد براساس داستانی از مجید قیصری است که در ژانر دفاع مقدس ساخته شده است. این فیلم در چهاردهمین جشنواره فیلم مقاومت به‌نمایش در آمد که تولید سال ۱۳۹۵ بود.[۶۶]

یادمان و بزرگداشت مجید قیصری

آیین تجلیل از مجید قیصری، برای کتاب «سه کاهن» که جایزۀ اوراسیا را از آنِ خود کرده بود؛ با حضور جمعی از نویسندگان و اندیشمندان و با سخنرانی مصطفی رحمان‌دوست، بهروز جلالی، فرزانه فخریان و محمد خانی در انتشارات علمی و فرهنگی برگزار شد.[۶۷]

مجید قیصری از دریچه مطبوعات

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

قیصری کار خود را با کتاب‌های جنگ و دفاع مقدس آغاز کرد اما سپس به سراغ حوزه‌های دیگر از جمله دین و اجتماع رفت. به‌عقیدهٔ منتقدان یکی از ویژگی‌های آثار قیصری این است که قصه‌ها با این‌که بستر اصلی‌شان تقریباً یکی است ولی تکراری نیستند. در آثار وی جنگ خیلی مردانه است و حتی جاهایی که زنی را در کنار مردی روایت می‌کند به‌نظر می‌رسد که جنگ برای زنان یک منطقۀ ممنوعه است. ردپای بچّه‌ها چندان در نوشته‌های قیصری دیده نمی‌شود و در برخی جاها مانند داستان «سه دختر گل‌فروش» این حضور احساس می‌شود. در داستان‌های او انسان فراتر از آدمیزاد ترسیم نمی‌شود و به آن وجه مأورایی نمی‌دهد. در آن دوره که تازه جنگ تمام شده بود، قیصری با زاویهٔ نگاه خاص خود، تلاش‌های متفاوتی را تجربه کرد. نوشتن صلح در زمانی که همه از جنگ دوست‌داشتنی می‌نوشتند، نشانگر جسارت و تفاوت است. بسیاری این قلم را ستایش کردند و قیصری این راه را جدی‌تر ادامه داد. ولی واکنش‌های منفی هم زیاد بود که همچنان وجود دارد. امروز هم در بسیاری محافل ادبی، برخی آثار وی را ضدجنگ می‌دانند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

کارنامه و فهرست آثار

  • صلح
  • جنگی بود، جنگی نبود
  • طعم باروت
  • نفر سوم از سمت چپ
  • ضیافت به‌صرف گلوله
  • باغ تلو، رمان
  • قصۀ هشتادوپنج
  • گوسالۀ سرگردان
  • مردی فرشته‌پیکر، داستان بلند
  • سه دختر گل‌فروش
  • ماه‌زده، داستان بلند
  • سه کاهن، رمان
  • دیگر اسمت را عوض نکن، رمان
  • زیرخاکی
  • طناب‌کشی، رمان
  • نگهبان تاریکی
  • جشن همگانی
  • گورسفید

جوایز و افتخارات[۷۰]

YesY نامزد جایزۀ پکا (مهرگان ادب) در سال ۱۳۸۰ برای «جنگی بود جنگی نبود»، «ضیافت به‌صرف گلوله»
YesY برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «باغ تلو» سال ۱۳۸۶
YesY برگزیدۀ‌ ششمین دوره جایزۀ ادبی اصفهان، برگزیدۀ کتاب سال هشتمین دورۀ شهید حبیب غنی‌پور، برندۀ لوح تقدیر از جایزۀ ادبی روزی روزگاری، برندۀ جایزۀ قلم زرین، برندۀ جایزۀ نهمین دورۀ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای «گوسالهٔ سرگردان»
YesY برندۀ جایزۀ رمان برتر اوراسیای روسیه در سال ٢٠١٨ برای «سه کاهن»
YesY نامزد دهمین دورۀ جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای «دیگر اسمت را عوض نکن»
YesY برندۀ جایزۀ شهید حبیب غنی‌پور و نامزد جایزۀ کتاب سال ١٣٨٨ که البته قیصری از مسابقه انصراف داد، برای «شماس شامی»
YesY تقدیری در هشتمین دورۀ جایزۀ جلال آل‌احمد برای «نگهبان تاریکی»

بررسی چند اثر

باغ تلو

«باغ تلو» تراژدی دختری‌است که از کمال مطلوب به وضعیت نامطلوب گذر می‌کند. در تراژدی، شخصیت داستانی ابتدا برتر از دیگر انسان‌ها نشان داده می‌شود. «معصومه، قهرمان ما نیامد. (ص، ۱٠)» بعد درحد انسانی معمولی، که اسیر دست پدر و شرایط روزگار است، سقوط می‌کند. «باغ تلو» داستان واقع‌گرایی است که روایتی خاطره‌گونه دارد. خواننده با دیدگاه‌های جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی،‌ مسائل اجتماعی و ایدئولوژیکی روبه‌رو می‌شود. شیوهٔ نگارش داستان، دوّار است. مدوربودنِ زمان اثر، نشان از مدرن‌بودن آن دارد. در این کتاب، داستان از زبان نوجوانی بیان می‌شود که خواهر بزرگ‌تر او عازم جبهه است. خواهری که به زندگی محرومان، رسیدگی و در درو محصول به کشاورزان کمک می‌کند. رفتن خواهر و بی‌خبری از او، پیامدهایی برای خانواده به‌همراه دارد که یکی از آنها جابه‌جایی خانواده به مکانی دیگر و زندگی در خفا و محله‌ای جدید است و دیگری اختلافات و درگیری‌هایی که بین اعضای خانواده ایجاد می‌شود که این کشمکش‌ها البته با حرف‌ها و حدیث‌های مردم شدت می‌گیرد.[۷۱] «باغ تلو» را نشر علم در سال ۱۳۸۵ به بازار کتاب عرضه کرد و قیصری در همان‌ سال جایزهٔ مهرگان ادب را برای این رمان به‌دست آورد. این رمان پس از چاپ اول ممنوع‌الچاپ شد.
اما در سال ١٣٩٩ «انتشارات کوچه» این کتاب را پس از چهارده سال ممنوعیت، تجدیدچاپ کرداما دوباره و پس از چندماه چاپ کتاب متوقف شد.[۷۲]

نقد باغ تلو

راوی این رمان، آدم روان‌پریشی است، تفرق‌گفتار دارد و از این لحاظ خیلی قابل‌اعتماد نیست اما ابله هم نیست. قیصری در این رمان، یک‌نفر از شخصیت‌ها را به‌عنوان راوی انتخاب کرده که کاری جدید و مدرنیستی ولی متضمن درون‌نگری است؛ چراکه اگر درون شخصیت‌ها کاویده نشود، بار ذهنی داستان کم می‌شود. وقتی راوی اول‌شخص است مشکل می‌توان دربارهٔ آن درون نگری کرد. البته از این‌ گونهٔ خاص می‌توان به رمان «نیوتوچکا» اثر «داستایوفسکی» و یا «از چشم غربی» اثر «کنراد» اشاره کرد که به‌خوبی توانسته‌اند این نقش را برای راوی پرداخت کنند. اما قیصری آنقدرها که باید راوی این شخصیت ها را برای خواننده درون‌کاوی نمی‌کند و این از نقص‌های «باغ تلو» است. رمان از قواعد کلاسیک مبتنی بر تجربهٔ زیسته، باورپذیری و قواعد ادبی پیروی کرده است. شخصیتی که برای داستانش انتخاب کرده، شخصیت برجسته‌ای است و بارزترین قسمت رمان هم نگاهِ مردم است به اسارت و آزادی مرضیه. باغ تلو استعاره‌ای است از انزوا و طرد کسی که با دل و جان به مردم خدمت کرد و بعد هم به جبهه رفت.[۷۳]

حاشیه‌های باغ تلو

مجید قیصری با انتشار رمان «باغ تلو» در میان اهالی ادبیات حرف و حدیث‌های بسیاری برپا کرد. از مشاور وزیر ارشاد و هیئت مدیرۀ انجمن قلم که او را تکفیر ادبی و رمانش را ضدارزش و ضدزن خواندند تا منتقدانی که می‌گویند چرا فرجامِ قهرمانِ قصه که جوانی مؤمن است، تراژیک است. در مقابل کم نبودند منتقدانی که اثر را می‌ستایند و آن را یادآور آثار درخشان ادبیات کلاسیک ایران و حتی جهان می‌دانند. در یک نشست مطبوعاتی رضا امیرخانی، فتح‌الله بی‌نیاز، علی‌الله سلیمی، احمد شاکری و خسرو باباخانی به نقد اثر پرداختند.[۷۴]

توهین به زنان در باغ تلو

به‌عقیدۀ سمیرا اصلانپور، از اين كتاب نمی‌شود به‌عنوان كتابی در زمينه‌ دفاع‌مقدس ياد كرد؛ بلكه اهانت به زنان آزاده است. راضيه تجار با تأكيد بر اينكه ضرورت دارد در آثار نوشته‌شده توسط نويسندگان ايرانی، نشانی از فرهنگ و آداب و رسوم ايرانی باشد، از اين كتاب به‌عنوان توهين آشكار به مقام زن ياد كرد.[۷۵]

گورسفید

مجید قیصری در «گورسفید» داستان دو برادر را روایت می‌کند؛ یکی خشکه‌مقدس و رهبر گروهی افراطی؛ دیگری برادری که دل به دختری فقیر و بی‌کس باخته و سودایی دیگر در سر دارد. صالح برادر بزرگ‌تر، رهبر گروه افراطی است که خودشان را بالاتر از قانون می‌دانند، در محکمه‌‌های غیابی برای متهمان حکم صادر می‌کنند و خودشان دست به اجرای حکم می‌زنند و می‌خواهند به هر وسیله‌ای فساد را از روی زمین محو کنند. داستان با روایت برادر کوچک‌تر آغاز می‌شود، از همان چند سطر اول مشخص می‌شود صالح، برادر بزرگ، مرده است. این شروعِ شوکه‌کننده و بهت‌آور از همان ابتدا خواننده را برای کشفِ دلیل درگذشت این شخصیت به‌دنبال خود می‌کشاند و با خود همراه می‌کند. قهرمان و ضدقهرمان این داستان افرادی هستند که جنگ تحمیلی را تجربه کرده و حالا پس از جنگ به شهر بازگشته‌اند. بازگشتی که با دوران پر تب‌وتاب دولت سازندگی و شاخصه‌های ویژهٔ این دوران همراه است. زمان داستان مربوط به دههٔ ١٣٧٠ و مکان آن شهر تهران است. انتخاب تهران به‌عنوان محل وقوع داستان با موضوع داستان هم‌خوانی دارد، چون بیشترین تحولات و تأثیرات دولت سازندگی در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تهران به‌وقوع می‌پیوندد. نشر افق، «گورسفید» را نخستین‌بار در فروردین ١٣٩٨ با ۱۱۰۰ نسخه منتشر کرد.[۷۶]

نقد گورسفید

قصه خط‌ سیر مشخصی دارد. در این داستان با تقابل خیر و شر مواجه هستیم. خط تقسیم دو برادر با دو باور متفاوت. باورهای صالح، برادر تندروی مذهبی که حتی در دیالوگ‌ها با آیات قرآنی و روایات جواب می‌دهد برای خواننده جالب است. نگاه به مذهب و سیاست و ایدئولوژی در آن زمان که دچار افراط هم بوده خط داستان را پیش می‌برد. درون‌مایۀ این رمان، انحطاط فکری است که از ایده بزرگتر است. پیرنگ داستان از کهن‌الگوهای معمایی است و نوع نگاه نویسنده در گورسفید سعی در مستندنگاری دارد. از ابتدای داستان، با نشانه‌گذاری‌های حرفه‌ای نویسنده مواجه‌ایم. مادر سنتی روتختی مخملی را پنهان کرده که به عروسش هدیه کند. روزی که بازش می‌کند پوسیده و می‌ریزد. روتختی، باور جامعه آن‌ روز است که نابود شده است. نام شخصیت‌ها معنای ضمنی دارد. هارون، آسیه و شیث در داستان، کهن‌الگوی هابیل و قابیل را تداعی می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

قیصری از گور سفید می‌گوید

«در جلسه‌ای به من گفتند که شما شخصیت صالح را از روی شخصیت راسکلنیکف در «جنایت‌ومکافات» نوشته‌اید. به‌سبب این‌که او پیرزن رباخوار را با اندیشۀ این که جامعه را از وجود چنین فردی پاک کند، می‌کشد. آنان درست می‌گفتند. انگار عقبۀ ذهنی من چنین بوده است و آن شخصیت با خواندن داستان، در ناخودآگاه ذهن من مانده و بدون اطلاع در جایی تراوش کرده است. باورپذیر بودن شخصیت صالح اولین دغدغه‌ام بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

آثار ترجمه شده

  • انتشارات شمع و مه نسخهٔ انگلیسی مجموعه داستان «جشن همگانی» را منتشر و در کشورهای انگلیسی‌زبان توزیع کرد.[۷۷]
  • رمان «سه کاهن» توسط نشر صدرای مسکو به زبان روسی ترجمه و منتشر شد.[۷۸]
  • کتاب «دیگر اسمت را عوض نکن» توسط انتشارات شمع و مه به زبان فرانسه ترجمه و منتشر شد.[۷۹]

فیلم‌نامه‌ها

فیلمنامه «یک‌روز به‌خصوص» کار مشترک مجید قیصری و همایون اسعدیان است.[۸۰]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

افق، چشمه، سوره مهر، صریر، کمان، انتشارات علمی‌فرهنگی، پالیزان، علم، همشهری

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

«سه دختر گل‌فروش»، چاپ هفتم
«شماس شامی»، چاپ پنجم
«گوساله سرگردان» و «سه کاهن» چاپ چهارم
«نگهبان تاریکی»، «ضیافت به‌صرف گلوله» و «دیگر اسمت را عوض نکن» چاپ سوم
«نفرسوم از سمت چپ»، «طناب‌کشی» و «زیرخاکی» چاپ دوم
«گورسفید»، «صلح»، «قصه٨۵»، «جشن همگانی»، «باغ تلو»، «ماه‌زده» و «جنگی بود، جنگی نبود» چاپ اول

منبع‌شناسی

مقاله‌ها و پایان‌نامه‌هایی که دربارۀ آثار قیصری چاپ شده است

  • جامعه‌شناسی رفتار در رمان «طناب‌کشی» بر مبنای نظریه «داغ ننگ»، سیدعلی قاسم‌زاده، نقد ادبی، شماره۲۶، تابستان۱۳۹۳[۸۱]
  • ردّپای رئالیسم‌جادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماه‌زده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخ‌زاده، غلامحسین شریفی‌ولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتی‌خوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵[۸۲]
  • آسیب‌شناسی مسائل اجتماعی در «جشن همگانی»، پری رضوی، شهرستان ادب، ٩آبان۱۳۹۸[۸۳]
  • شکل‌شناسی داستان‌های کوتاه مجید قیصری براساس مجموعه داستان «طعم باروت»، نویسندگان: یوسف گل پرور، سیداسماعیل قافله‌باشی، نشریه ادبیات پایداری، پاییزوزمستان١٣٩٢[۸۴]
  • درباره «دیگر اسمت را عوض نکن»، علی چنگیزی، روزنامه فرهیختگان[۸۵]

نوا، نما، نگاه

برشی از داستان کوتاه «آب»




جستارهای وابسته

پانویس

  1. «نشان درجه یک هنری». 
  2. «یکشنبه‌های داستان». 
  3. «خاطرات». 
  4. «قیصری». 
  5. «نویسنده». 
  6. «کتاب شفا». 
  7. «خاطره‌نگاری». 
  8. «برادرکشی». 
  9. «فرهنگ‌سرای رسانه». 
  10. «نقد نگهبان تاریکی». 
  11. «ادبیات غرب». 
  12. «گورسفید». 
  13. «سعدی». 
  14. «دغدغه‌های مدرسان داستان‌نویسی». 
  15. «مصاحبه با روزنامه هنرمند». 
  16. «بی‌کتابی». 
  17. «تیله آبی». 
  18. «نقد رمی». 
  19. «نشست ایران و افغانستان». 
  20. «نقد شب سهراب‌کشان». 
  21. «شرق بنفشه». 
  22. «غلامحسین ساعدی». 
  23. «ابوتراب خسروی». 
  24. «یازدهمین دوره جایزه جلال». 
  25. «پیاده‌روی صلح». 
  26. «روایت سربرنیتسا». 
  27. میرعابدینی، فرهنگ داستان‌نویسان ایران (از آغاز تا امروز)، ٢٢۰.
  28. «سیرتخصصی آثار قیصری». 
  29. «تجربه». 
  30. «صبوری». 
  31. «فعالیت‌های قیصری». 
  32. «مدرس کارگاه شهرستان ادب». 
  33. «قیصری از نگاه جزینی». 
  34. «قیصری از نگاه یزدانی‌خرم». 
  35. «قیصری از نگاه شاکری». 
  36. فراست. «نقد سه کاهن». ماهنامهٔ ادبیات و داستان، ٣٧. 
  37. «قیصری از نگاه بایرامی». 
  38. «قیصری از نگاه شاگردانش». 
  39. قیصری. «نمی‌خواستم نویسنده شوم». ماهنامه ادبیات و داستان، ٣۶. 
  40. «آبدیده». 
  41. قیصری. «نمی‌خواستم نویسنده شوم». ماهنامه ادبیات و داستان، ٣٣. 
  42. «هوشنگ گلشیری». 
  43. «جلال آل‌احمد». 
  44. «رضا امیر‌خانی». 
  45. «احمد دهقان». 
  46. «داستان انقلاب». 
  47. «ژانر انقلابی». 
  48. «ژانر داستان جنگ». 
  49. «زوال کلنل». 
  50. «ادبیات کهن». 
  51. از حاشیه‌ خوشم نمی‌آید. ۴دی۱۳۸۸. ۱۷۸. 
  52. «ادبیات و دین». 
  53. «نامه سرگشاده». 
  54. «حادثه پلاسکو». 
  55. «خلقیات قیصری». 
  56. «مهربانی و جنگ». 
  57. «فصل نوشتن». 
  58. «سفر همدان». 
  59. «سفر آبسرد». 
  60. «سفر زنجان». 
  61. «سفر اراک». 
  62. «سفر فرانفکورت». 
  63. «سفر روسیه». 
  64. «سفر بوسنی». 
  65. «حاشیه‌های فیلمنامه». 
  66. «فیلم نیستان». 
  67. «تجلیل از قیصری». 
  68. «آرمان امروز». 
  69. «جام‌جم». 
  70. «جوایز». 
  71. «باغ تلو». 
  72. «حرف‌های مجید قیصری دربارهٔ توقیف «باغ تلو»». 
  73. «نقد باغ تلو». 
  74. «حاشیه‌های باغ تلو». 
  75. «توهین به زنان». 
  76. «معرفی گورسفید». 
  77. «ترجمه جشن همگانی». 
  78. «ترجمه سه کاهن». 
  79. «ترجمه دیگر اسمت را..». 
  80. «یک‌روز به‌خصوص». 
  81. «طناب‌کشی». 
  82. «رئالیسم‌جادویی». 
  83. «نقد جشن همگانی». 
  84. «طعم باروت». 
  85. «نقد «دیگر اسمت را عوض نکن»». 

منابع

  1. میرعابدینی، حسن (۱۳۸۶). فرهنگ داستان‌نویسان ایران (از آغاز تا امروز). تهران: نشر چشمه. ص. ۳۰۳. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۳۶-۲۳.
  2. قیصری، مجید. «نمی‌خواستم نویسنده شوم». ماهنامه ادبیات و داستان (تهران)، ش. ۱۲ (۱۳۷۵). 
  3. قیصری، مجید. «از حاشیه‌ خوشم نمی‌آید». همشهری داستان اول، ش. پنجم (۴دی۱۳۸۸): ۱۷۸. 

پیوند به بیرون

  1. «من از رنج‌های جنگ می‌نویسم». شهرستان ادب، ۲۰مرداد۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  2. «اعطای درجه‌یک هنری به شش نویسنده و شاعر». ایسنا، ۱۳مرداد۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  3. «کارگاه «یکشنبه‌های داستان» مجید قیصری در شهرستان ادب». شهرستان ادب. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  4. «قیصری انسان را فراتر از آدمیزاده ترسیم نمی‌کند». ایبنا، ۱۰دی۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  5. «جغرافیای کتاب جدیدم محله تسلیحات است». همشهری آنلاین، چهارشنبه۲۷ شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  6. «از خط مقدم تا قلب تهران؛ گفتگوی ویژۀ شهرستان ادب با مجید قیصری». شهرستان ادب، ۳مهر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  7. «اصلاً قرار نبود نویسنده شوم!». بانی فیلم، ۶مهر۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  8. ««سه کاهن»تنها کتابی است که وجه شفادهنده برای من داشت». پانا، ١٣آذر۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  9. «سیاست به لحظه فکر می‌کند و ادبیات به ابدیت». شهرکتاب، ۸اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  10. «قتل‌های زنجیره‌ای به حاکمیت ربط ندارد». خبرگزاری فارس، ٣١شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  11. «وقتی شما عزیزترین نزدیکانتان را در جنگ از دست می‌دهید، جنگ معنا و مفهوم دیگری برای شما پیدا می‌کند». فرهنگ‌سرای رسانه، ١۴آذر۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  12. «ادبیات غرب مملو از رویکرد عیسی بن‌مریم است». سایت خبری آوازه، ١٢شهریور۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  13. ««گورسفید» حرفه‌ای و هوشمندانه جلو می‌رود». ایبنا، ۲۶تير۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢٣آبان۱۳۹٨. 
  14. «بازتاب تجربه‌ زیسته‌ سعدی در آثارش ما را بیش‌ اندازه به او نزدیک می‌کند». ایسنا، ۲اردیبهشت۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  15. «گردهمایی مدرسان داستان‌نویسی در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان». ایسنا، ۲١اردیبهشت۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  16. «توصیه‌های مجید قیصری برای کتابخوانی در نوروز». جام‌جم، ۲١اسفند۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  17. «بررسی داستان «تیله آبی» از محمدرضا صفدری». شهرستان ادب، ۱۶شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  18. «نقد و بررسی داستان «رمی» از عباس معروفی». شهرستان ادب، ۱۸شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  19. «نشست داستان‎نویسان افغانستان و داستان‎نویسان شهرستان ادب». شهرستان ادب، ۱مهر۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  20. «نقد و بررسی داستان «شب سهراب‌کشان» از بیژن نجدی». شهرستان ادب، ۱مهر۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  21. «بررسی داستان «شرق بنفشه» از شهریار مندنی‌پور». شهرستان ادب، ۱۱شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  22. «بررسی داستان «دو برادر» از غلامحسین ساعدی». شهرستان ادب، ۴شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  23. «بررسی داستان «ماه و مار» از ابوتراب خسروی». شهرستان ادب، ٩شهریور۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  24. «انتخاب‌های جایزه جلال سفارشی نبوده است». اعتماد، ۲۴شهریور۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  25. «روز دوم سفر نویسندگان ایرانی در بوسنی چگونه گذشت؟». موج، ١٧تیر۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  26. «نشست روایت سربرنیتسا در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان». بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ١٧تیر۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  27. «نویسنده حرفه‌ای نداریم». خبرآنلاین، ۲۱تیر۱۳۹۰. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  28. «کتاب‌شناسی و جوایز مجید قیصری». بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۴خرداد۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  29. «پرتره مجید قیصری در شهرستان ادب». شهرستان ادب. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  30. «قيصری شكارچی موقعيت‌های ناگفته جنگ است». خبرگزاری فارس، ٢٢خرداد۱۳٨٨. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  31. ««ديگر اسمت را عوض نكن» تصويری معنوی از جنگ ارائه می‌دهد». نوید شاهد، ١۴دی۱۳٨٨. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  32. «با سیاه‌نویسی، جهانی نمی‌شویم!». قدس آنلاین، ۱۵اسفند۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  33. «داستان «آب» مستقیم به داستان سیاوش اشاره دارد و قیصری اسطوره سیاوش را بازسازی می‌کند». رسانه انقلاب، ۵مرداد۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  34. «زمانه من را آبدیده کرده است». خبرگزاری مهر، ۷خرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  35. «عدم شناخت اسطوره‌ها، تعادل روانی را به هم می‌ریزد». خبرگزاری مهر، ۱۰شهریور۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  36. «آل‌احمد آن تصویری نبود که برادرش شمس یا همفکرانش از او ساختند». خبرآنلاین، ۱۸شهریور۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  37. «رضا امیرخانی فرزند زمانه خویش است». ارمیا، ۵اردیبهشت۱۳٨٨. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  38. «قدرت ادبیات در خلق جهان موازی است». ایبنا، ۲۴مرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  39. «هنوز پس از گذشت چهل سال ژانری به نام انقلاب نداریم». تسنیم، ۲۳مهر۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  40. «جنگ، جنگ است و انقلاب، انقلاب». ایلنا، ١٧بهمن۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  41. «پرداختن به خاطرات جنگ باعث پرمخاطب‌شدن ادبیات دفاع مقدس می‌شود». تسنیم، ۱۲تير۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  42. ««کلنل» دولت‌آبادی چوب انقلابی بودنش را می‌خورد!». ایبنا، ۲۷بهمن۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  43. «به‌جای آثار ترجمه، تاریخ بیهقی بخوانیم». تسنیم، ۱۴شهريور۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  44. «توجه به مفاهيم دينی باعث نوآوری در خلق داستان‌ می‌شود». ایکنا، ۳۱فروردين۱۳۸۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  45. «انصراف مجید قیصری از حضور در فهرست «چهل قلم»». خبرگزاری مهر، ۲۲دی۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  46. «نامه مجید قیصری به چمران؛ موزه دائمی یادگاران پلاسکو ایجاد شود». خبرگزاری مهر، ۵بهمن۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  47. «تیراژ پایین، ذوق و شوقی برای نویسنده باقی نمی‌گذارد». همشهری، ٣بهمن۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  48. «مجید قیصری مهربانی و خشونت جنگ». جام‌جم. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  49. «بهار و تابستان فصل نوشتن داستان کوتاه و پاییز و زمستان فصل خلق رمان است». خبرگزاری مهر، ۸مهر۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  50. «تجربه‌های شخصی مجید قیصری برای رمان‌نویسان همدانی». حوزه هنری همدان، ٢٠اسفند۱۳۹٣. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  51. «نقد و بررسی کتاب «جشن همگانی» در کتابخانه شهر آبسرد». فارس، ٢٢آبان۱۳۹٣. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  52. «همایش آیینی «آب و آفتاب» در زنجان برگزار شد». شبستان، ۲۹مهر۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  53. «مجید قیصری داور سومین جشنواره سراسری شعر و داستان طنز در اراک». خبرگزاری صداوسیما مرکزی، ۲۹تير۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  54. «به‌نمایندگی از بنیاد شعر و ادبیات داستانی؛ مجید قیصری عازم نمایشگاه کتاب فرانکفورت می‌شود». خبرگزاری مهر، ۲۵تیر۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  55. «رونمایی از از ترجمه روسی رمان «سه کاهن»». ایلنا، ١٨شهریور۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  56. «رونمایی از رمان مجید قیصری‌ با لعنِ صادق هدایت». ایسنا، ۲۸آبان۱۳۹۱. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  57. «وقتی سيما فيلم «مجيد قيصری» را دور زد!». شفاف، ۱۰اسفند۱۳۹۰. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  58. «آنونس فیلم «نیستان»». تگ. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  59. ««سه کاهن»؛ روایتی که نسبت شخصی نویسنده با پیامبر را نشان می‌دهد». ایبنا، ۶آذر۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  60. «مصاحبه مجید قیصری با روزنامه آرمان امروز». مخبر، ٨اردیبهشت۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  61. «با تبلیغ و شعار کتابخوان نمی‌شویم». جام‌جم، ۲۶دی۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  62. «روایت روزهای جنگ و لحظه‌های زندگی مجید قیصری». شهرستان ادب، ١تیر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  63. «باغ تلو داستان رئالی‌‌است که روایتی خاطره‌گونه دارد». ویستا، ۲۳آبان۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٧. 
  64. «شخصیت‌های باغ تلو نیاز به درون‌کاوی دارند». خبرگزاری مهر، ۳مهر۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  65. «مجید قیصری با انتشار رمان «باغ تلو» در میان اهالی ادبیات حرف و حدیث‌های بسیاری برپا کرد». مشرق نیوز، ۲۶فروردین۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  66. ««باغ تلو» اجازه‌ تجديد چاپ ندارد». ایسنا، ۳۰شهریور۱۳۸۷. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  67. «روایتی از قتل‌های زنجیره‌ای در کتاب «گور سفید»». خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۲خرداد۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  68. «انتشار نسخه انگلیسی «جشن همگانی» و توزیع در انگلستان و آمریکا». تسنیم، ۳۱ارديبهشت۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨. 
  69. «رمان «سه کاهن» توسط نشر صدرای مسکو به زبان روسی ترجمه و منتشر شد». فارس، ۱۴آذر۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ٢۴آبان۱۳۹٨.