|جوایز = برندهٔ لوح افتخار و سرو بلورین نخستین [[جشنواره شعر فجر]]
|گفتاورد =
|گفتاورد =
|امضا =
|امضا =
}}
}}
'''ابوالفضل زرویی نصرآباد'''، طنزپرداز، پژوهشگر و شاعر معاصر است.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز صاحب نامی است که با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است. بسیاری از نویسندگان و طنزپردازان همچون کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، علی موسوی گرمارودی و ... از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان در حوزه طنز یاد میکنند.<ref name="رمز">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.ir/news/13981002000895/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF |عنوان=رونمایی از درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد | خبرگزاری فارس}}</ref>
این شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز، متولد ۱۵اردیبهشت۱۳۴۸، دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. او از سال ۱۳۶۸ فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را با نشریات آغاز کرد<ref name="زندگی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92021409178/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%82%D8%A7%D9%87%D8%AA|عنوان=ابوالفضل زرویی در سالگرد تولد در دوران نقاهت - ایسنا}}</ref> و با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است. بسیاری از نویسندگان و طنزپردازان همچون [[کیومرث صابری]] فومنی (گل آقا)، [[علی موسوی گرمارودی]] و ... از او بهعنوان یکی از بهترین نویسندگان در حوزه طنز یاد کردهاند.<ref name="رمز">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.ir/news/13981002000895/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF |عنوان=رونمایی از درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد | خبرگزاری فارس}}</ref>
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».<ref name="جفا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99091007299/%D8%AC%D9%81%D8%A7-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF |عنوان=جفا دید ولی خود را فدا کرد - ایسنا}}</ref>
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «[[تذکرة المقامات]]»، «[[افسانههای امروزی]]»، « [[بامعرفتها]]» (کتاب گویای طنز)، «[[رفوزهها]]» (مجموعه شعر طنز)، «[[حدیث قند]]» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «[[غلاغه به خونهش نرسید]]» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «[[ماه به روایت آه]]»، «[[خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی]]»، «[[یک بغل کاکتوس]]: صد شعر طنز»، «[[اصل مطلب]]: مجموعه شعر طنز»، «[[اندر حکایت شیرین بیمه]]» و «[[این مرد مشکوک]]».<ref name="جفا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99091007299/%D8%AC%D9%81%D8%A7-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF |عنوان=جفا دید ولی خود را فدا کرد - ایسنا}}</ref>
«ابوالفضل زرویی نصرآباد» که پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که دهم آذرماه سال گذشته در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.<ref name="یزد"/>
زرویی نصرآباد علاوه بر کتاب و نویسندگی، فعالیتهای اجرایی نیز در حوزه طنز انجام داده است که از میان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: معاون سردبیر و عضو هیئت تحریریه هفته نامهٔ گل آقا از بدو انتشار(۱۳۶۹)، سردبیر ماهنامهٔ گل آقا از بدو انتشار به مدت یک سال(۷۱–۱۳۷۰) ، دبیر اجرایی سالنامه گل آقا(۷۶–۱۳۷۳)، دبیر سرویس طنز روزنامهٔ همشهری از بدو انتشار به مدت یک سال(۷۲–۱۳۷۱)، پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزه هنری (۱۳۷۸ تا۱۳۸۳)، همکاری با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران (از سال ۱۳۸۰)، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی (از سال ۱۳۸۵)
این طنزپرداز برندهٔ لوح افتخار و سرو بلورین نخستین [[جشنواره شعر فجر]] بهعنوان برترین شاعر طنزسرای پس از انقلاب اسلامی (این سرو بلورین در مراسم سالگرد درگذشت کیومرث صابری فومنی (گل آقا) به نشان قدردانی تقدیم مزار این بزرگمرد شد)، دریافت لوح تقدیر و سرو بلورین از سومین جشنواره شعر فجر (سیامین سالگرد پیروزی انقلاب) در رشته شعر طنز را در کارنامه خود دارد.<ref name="مهر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4473250/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA |عنوان=ابوالفضل زرویی نصرآباد درگذشت - خبرگزاری مهر }}</ref>
«ابوالفضل زرویی نصرآباد» پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که ۱۰آذر۱۳۹۷ در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.<ref name="یزد"/><ref name="ابدی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091205391/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D9%82%D9%87-%D8%B4%D8%AF |عنوان=پیکر ابوالفضل زرویی به خانه ابدی بدرقه شد - ایسنا}}</ref>
[[پرونده:زرویی و گلآقا.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>اول آبان ۱۳۷۰ سالروز انتشار هفتهنامهٔ گلاقا</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و صابری.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>هفتهنامه گلآقا</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و رفیع.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار [[رضا رفیع]]</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و حالت.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار [[ابوالقاسم حالت]]</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و شکیبا.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار [[شهرام شکیبا]]</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و صهبا.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار استاد [[ابراهیم صهبا]]</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و احترامی.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار [[منوچهر احترامی]]</font></center>]]
[[پرونده:زرویی و ابوتراب.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار [[ابوتراب جلی]]</font></center>]]
[[پرونده:زروییو شاپور.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>در کنار [[پرویز شاپور]]</font></center>]]
[[پرونده:دستخط گلآقا.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>دستخط [[کیومرث صابری]]، (گلآقا) برای ملا که ستون تذکرةتامقالات او در هفتهنامه علاقهمندان فراوانی داشت.</font></center>]]
[[پرونده:عیادت زرویی.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkred>عیادت تعدادی از طنزپردازان از زرویی نصرآباد</font></center>]]
در تابستان ۱۳۷۱ [[کیومرث صابری]] فومنی (گل آقا) در پاسخ به سؤال مصاحبهکننده روزنامه ابرار که میپرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» میگوید: '''«…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…»''' و [[علی موسوی گرمارودی]] نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل زرویی را '''عبید زاکانی طنز معاصر''' نامید.<ref name="مهر"/>
====روایت [[اسماعیل امینی]] از رفتن بیبازگشت ابوالفضل زرویی نصرآباد====
«ما از دوستان آقای زرویی بودیم... ایشان در احمدآباد مستوفی در خانه پدریشان که به ارث رسیده بود، زندگی میکردند، آن خانه باغچه کوچکی هم داشت که هر چند وقت یکبار ما در آن جمع میشدیم و با دوستان به ایشان سر میزدیم، دور هم مینشستیم، حرف میزدیم و شعر میخواندیم.
یکی از دوستانمان، آقای عباس حسیننژاد که ارتباط صمیمیتری با ایشان داشت، مرتب تماس میگرفت. یکبار به من پیام داد و پرسید که از آقای زرویی خبری دارم، گفتم «نه، یکی، دو روزه که خبری ندارم». گفت: «منم تلفن میزنم جواب نمیده». به همراه برادرش، محمد زرویی به احمدآباد رفتند و متوجه شدند که... .
===ترک تهران===
یکی از علل رفتنم از تهران فقر بود. به این رسیدم که تهران دیگر جای ماندن نیست. از این جهت که نه کار ثابتی برای انجامدادن داشتم و چون زندگی من استیجاری بود، فکر میکردم دارم برای چیزی هزینه میکنم که هیچ لزومی ندارد.
از طرفی پدرم تنها و بیمار بودند که البته دو سال قبل به رحمت خدا رفتند و من احساس میکردم باید بیشتر به فکر ایشان باشم. در آن شرایط با توجه به اینکه ایشان تنها زندگی میکردند، تصمیم گرفتم به «احمدآباد مستوفی» بروم و با ایشان زندگی و در واقع به ایشان خدمت کنم.
با رفتنم از تهران به نوعی از فضای فرهنگی قهر کردم؛ قهری که کماکان نیز ادامه دارد؛ چون احساس کردم معتبرترین آدمها در اطراف ما حتی وقتی میمیرند، سختترین کاری که از دوستان ما در رسانهها برمیآید پاک کردن اسم آنها از لیست شماره تلفنشان است.<ref name="تهران"/>
معمولا علتی که تلفن جواب نمیداد این بود که به بچهها گفته بود «چون ناراحتی قلبی دارم، دکتر گفته گوشیت رو خاموش کن». برای همین فقط چند ساعتی تلفنش را روشن میکرد. چون زنگ زدن گوشی خودش اضطراب ایجاد میکند و از خواب میپراند و این عادی بود که تلفش را یکی، دو روز جواب ندهد، ساعتهای خاصی تلفنش را روشن میکرد و پیامی میداد که «بچهها حالتون چطوره؟»
===علت رفتن از حوزه هنری===
اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.<ref name="جفا"/>
علت رفتنم از حوزه هنری، خیلی پیچیده بود. یک قسمت از آن برمیگشت به این که احساس میکردم ناروایی و اذیت و آزاری که همه هنرمندان در حوزه میکشند، یک قسمت از آن متوجه من هم بود. یعنی من احساس میکردم که علیرغم تمام تلاشی که میکنم، حتی از عهده پرداخت هزینههای اولیه زندگی برنمیآیم.<ref name="تهران"/>
===مراسم ترحیم===
===قطع ارتباط با رسانهها===
به گزارش ایسنا، مجلس ختم این نویسنده، شاعر طنزپرداز و پژوهشگر روز چهارشنبه، ۱۴ آذر ماه ۹۷ در مسجد نور برگزار شد که در بخشی از آن امیرحسین مدرس قصیده «عباسیه» ابوالفضل زرویی نصرآباد را آوازخوانی کرد.
من کلا با رسانهها قطع ارتباط کردم؛ یعنی در این سه چهار سال اخیر روزنامه و مجله نمیخوانم. دیگر علاقهای ندارم؛ چون اینها جز فاز عصبی چیز دیگری برای من ندارد. تلویزیون هم همینطور؛ نه ایرانی نه خارجی.<ref name="تهران"/>
از حاضران در مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی میتوان به این افراد اشاره کرد: حجتالاسلام محمدرضا زائری، سعید اوحدی(رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، امیر عبدالحسینی(معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، محسن حاجیلو، سعید طلایی، رضا احسان پور، صابر قدیمی، احمد عربانی، امین مویدی، سیدعلی میرفتاح، هادی حیدری، داریوش کاردان، روح الله احمدی ، امیرحسین مدرس، یدالله گودرزی، محسن مومنی شریف (رئیس حوزه هنری)، موسی بیدج، جواد نوری، سید امیر موسوی، ناصر فیض، احمد کتابدار، حامد عسگری، شهرام شکیبا، مجتبی حسینی (معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، رضا رفیع، جلال رفیع، صدیق تعریف، عباس سجادی، جلال سمیعی، علیرضا قزوه، محمد سلمانی، کوروش زارعی، علی اکبر قاضی زاده، جواد محقق، مهدی قزلی، مرتضی خوش عمل، ساجده جبارپور، حامد مهربانی، سلمان طاهری، امیر داوودی، حجه الاسلام زم، عماالدین قرشی، افشین داورپناه، آذریار مجتبوی نائینی، حاج علی انسانی، فاضل نظری، سید مهدی شجاعی، مهدی فرجی اللهی، حسین انتظامی، خلیل جوادی، محمد صمدی، مرتضی کاردار، نجم الدین شریعتی، کیارش زندی، داوود امیریان، فرهاد حسن زاده، اسماعیل امینی، رسالت بوذری، مهران مهرنیا، محمود حبیبی کسبی، حامد محقق، امید مهدی نژاد، عباس حسین نژاد، امیر اسماعیلی و رضا ساکی.<ref name="ترحیم">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091407167/%D8%A8%D8%B1%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF |عنوان=برپایی مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
===نامهای برای تشکر از تمام کسانی که در ایام بیماری پیگیر وضعیتش بودهاند===
===دیدگاه و اندیشه===
«بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین
===ابوالفضل زرویی نصرآباد از نگاه دیگران===
====[[کیومرث صابری]] (گلآقا)====
«قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».<ref name="جفا"/>
====[[اکبر اکسیر]] در رثای مرگ ابوافضل زرویی نصرآباد====
به ما آموختهاند که به وقت مصیبت و بیماری، نه فقط شکیبا و صابر، که پذیرا و شاکر باشیم. کمترین فایده و خاصیت این بیماریها، سنجش میزان تحمل و شکیب فرد بیمار و آزمون کم و کیف محبت و غمخواری دوستان و بستگان است.
«انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود»!<ref name="جفا"/>
====[[اسماعیل امینی]]====
موجب شرمساری و روسیاهی است ولی با شناختی که از ضعف جسمانی خود دارم، سالهاست که ملتمسانه از خدا میخواهم این بندهٔ ضعیف و بیادعایش را از آزمایشات اینچنینی معاف بدارد و زبانم لال، در صورت ناچاری و ضرورت و اقتضای تقدی، لااقل از فرشتگان ثبتکنندهٔ ماوقع، بخواهد که روی صبر و شکیبایی این بندهٔ ضعیف، نه فقط زیاد، بلکه «بکل» و «به هیچ روی» حسابی باز نکنند.
من با آقای زرویی سالیان طولانی دوست بودم، از روزگار جوانی و دانشجویی با هم دوست بودیم تا این اواخر که بهخاطر بیماری قلبی و ... مقداری منزوی و خانهنشین شده بود.
ایشان چند ویژگی داشت؛ یکی از مهمترینهایش این است که به شدت عاشق مطالعه بود و این مطالعه، مطالعه تکلیفی که برای درس، دانشگاه و ... باشد نبود. به شدت گونههای مختلف کتاب را دوست داشت و بهویژه به مطالعه کتابهای متون کهن، چه ادبی و چه تاریخی علاقه داشت. در کارش، چه در نوشتن نثر، چه شعر و چه کارهای تحقیقی خیلی گزیدهکار بود. یعنی حدود ۱۰برابر وقتش را برای مطالعه میگذاشت و یکدهم آن برای نوشتن بود.
آثار زرویی خیلی پرشمار است اما خیلی گزیدهکار بود. او از میان آثاری که نوشته هم مقدار کمی را منتشر کرده است؛ خیلی با وسواس کار میکرد. دیگر اینکه از آنچه میدانست که کم هم نبود - بسیار آدم هوشمند و باسوادی بود، با اینکه روزگاری که در «گلآقا» کار میکرد در سن جوانی بود، ۲۲، ۲۳ سال داشت - از اینکه دانستههایش را در اختیار دیگران هم قرار دهد، دریغی نداشت، یعنی بسیار فروتن بود و با کرامت و سخاوت رفتار میکرد. و مسئله دیگر اینکه در نگرانیها و برنامهریزیهایش افقهای خیلی دوری را میدید. این را برای آنکه دوست ماست یا اینکه حالا سالگردش است و بخواهم حرفهای عاطفی بزنم، نمیگویم؛ واقعا افقهای دوری را مد نظر داشت. اینطور نبود که بخواهد توجهها را نسبت به خودش جلب کند و برای خودش شهرتی درست کند و از این بازیها دربیاورد.
حکایت میزان محبت و لطف دوستان و خویشان اما حکایتی دیگر است. طی این سالها که مصایب و بیماریها گاه چنان پیاپی و پیوسته بر سرم آوار میشود که حتی خود در برابرشان احساس بیحسی و کرختی میکنم، چنان به دعای خیر مادر و پدر و نفس خیر و دعاهای مستجاب دوستان و دلسوزانم پشتگرم و باورمندم که در پذیرش وقایع «خیر» پیشرو، سر سوزنی تردید نمیکنم حتی اگر آن واقعهٔ خیر، واپسین واقعه باشد.
یکی از بهترین کارهایی که آقای زرویی کرد و در تاریخ ایران خواهد ماند، بنیانگذاری جلسات شعر طنز که به نام «حلقه رندان» مشهور شد و اساسا راهاندازی دفتر طنز بود که تحول بزرگی در طنز ایران ایجاد کرد. قبل از آن کار طنز خیلی پراکنده انجام میشد، حتی کسانی که در مطبوعات حرفهای کار طنز میکردند در کنار کارهای دیگرشان به این کار میپرداختند و خیلی معدود بودند کسانی که تمام وقتشان را برای نثر یا شعر طنز بگذارند ولی بعد از جلسات «حلقه رندان» هم تعداد زیادی از شاعران رویکرد اصلیشان را بر طنز گذاشتند و هم تعداد زیادی استعداد کشف شد و در آنجا تعلیم داده شدند. در شهرهای مختلف نیز جلسات مشابه راه افتاد، به نحوی که حالا در تمام شهرهای بزرگ و کوچک کشورمان جلسات شعرخوانی مرتب طنز و جلسات آموزشی طنز داریم. و از همه مهمتر اینکه جهت شوخیها و انتقادات طنز از جهات تفریحی، سخیف و... (مثلا شوخیهای شخصی قومی، جنسیتی و این چیزهای نازل، مبتذل و حقیرانه) به سمت رویکردهای اجتماعی، اخلاقی و رویکردهای جدی و اندیشهای تغییر کرد.
...
کسی که چه شعر و چه نثر طنز مینویسد به زبان و به زیبایی زبان و ادیبانه بودن نوشتهاش اهمیت میدهد، فکر میکنم این هم از میراث ارزشمند و همیشه ماندگار آقای زرویی است. اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را به نظرم فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.<ref name="جفا"/>
کاش این امکان را میداشتم که با ذکر نام یکایک شما نازنینان، بر دست تمامیتان بوسه بزنم و بگویم که چه اندازه دوستتان میدارم و خود را وامدار محبتتان میدانم.
====[[صادق کرمیار]]====
در این مجال و با این حس و حال، تنها به این نوشتار پریشان اکتفا میکنم و برای شما از خدای بزرگ، سلامت، آرامش، امنیت و شادمانی میطلبم.
شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت میکرد. خاطرم هست که در سال ۸۸، آقای شجاعی را به واسطه کتاب «نامیرا» دیدم. آن روزها شرایط بسیار بحرانی بود. آقای شجاعی به من گفت که از بین اهالی قلم، چه کسی هست که مشکل داشته باشد؟ اسم چند نفر را آوردم که یکی از آنان ابوالفضل زرویی بود. وقتی این نام را بر زبان آوردم، انگار که چشمانش را برق گرفت؛ به من گفت که او را پیدا کن و بیاور تا جلسهای داشته باشیم. بلافاصله جلسهای برگزار شد و این دو نفر دیگر همدیگر را رها نکردند. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده است، میشناسیم اما مطالعات او در زمینه تاریخ، مذهب، علوم انسانی و به خصوص تاریخ اسلام و شخصیتهای دینی به قدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشته باشیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد. امیدوارم کسان دیگری که باقی ماندهاند و مانند ابوالفضل در این جامعه میفهمند و زجر میکشند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته انتظار نداریم که مسئولین قدرشان را بدانند. آنان اصلا در حد و اندازهای نیستند که بخواهند قدر آنان را بدانند. ما خودمان باید قدر خودمان را بدانیم.<ref name="رمان"/>
ابوالفضل زرویی نصرآباد یک نمونه عینی است که فضل و دانش او شمردنی نیست. البته این حرفها را به این دلیل نمیزنم که او مرده است. یادداشتهای من در زمان حیات ایشان موجود است و حس و نگاهم را نسبت به ایشان گفته بودم. بنابراین نمیخواهم بعد از درگذشتش از او تعریف کنم. رفتن او فاجعه بزرگی بود و غیرقابل جبران است و از مواردی است که آقایان باید پاسخگوی این رسیدگی نکردن به ایشان باشند. به نظرم با حداقل امکانات و شرایط میشد که این اتفاقات رخ ندهد.
در مورد بحث علمی و مطالعاتی آقای زرویی حرف زیاد است و اگر بخواهم واردش شوم، شاید کشش این جلسه را نداشته باشد اما بدون اغراق کسی از اهل قلم را سراغ ندارم که تا این حد عمیق بوده و با پشتکار، مطالعه کند. بارها گفتهام که ایشان تازه شروع به محصول دادن کرده بود و با آنچه از ذخیرهها انباشت کرده بود، وقتش رسیده بود که آن را عرضه کند. یقینا اگر میماند، دهها جلد کتاب از جنس «ماه به روایت آه» در مورد بقیه اولیا میداشتیم. به نظرم از وجود ایشان محروم شدیم و این مسالهای نیست که بتوان بیانش کرد و قابل جبران باشد.
یکی از مشکلات ما در عالم نویسندگی این است که نویسندگان ما متاسفانه همت و پشتکار جدی برای کار تحقیقی ندارند و به همین دلیل کارها سطحی و یک جور با تاریخ مصرف از آب درمیآید. بخش عمده زحمت نویسندگی به ویژه در کارهای تاریخی، تحقیق و تتبع راجع به آن سوژه است. به نحوی که نویسنده باید اینقدر با آن سوژه درگیر شود که نتواند آن را ننویسد. این یکی از خلاهای جدی ما در نویسندگی است. البته تلاش کردیم یک بانک اطلاعاتی معارف درست کنیم که پشتوانهای برای حرکت دوستان باشد اما مرحوم زرویی یکتنه همه این کارها را انجام میداد.<ref name="رمان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98070806111/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA |عنوان=ابوالفضل زرویی چگونه رمان نوشت؟ - ایسنا}}</ref>
====[[سعید بیابانکی]]====
===خیابان ابوالفضل زرویی نصرآباد===
زرویی نصرآباد از شاعرانی است که حق بزرگی به گردن این جشنواره دارد و جایش میان ما خالی است.
خیابانی که ابوالفضل زرویی در احمدآباد مستوفی در آن زندگی میکرد یا خیابان دیگری به نام او نامگذاری خواهد شد.<ref name="ابدی"/>
وقتی او را برای اولین بار در سفر به زابل دیدم به استاد گفتم عجیب است اگر روزی از من بپرسند کجا با استاد زرویی آشنا شدی؟ بگویم در جاده زاهدان و زابل!<ref name="سوره">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97092010128/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF
|عنوان=آغاز جشنواره «جوان سوره» با یادی از زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
====رئیس حوزه هنری====
==زندگی و یادگار==
دو ویژگی زنده یاد زرویی نصرآباد را میان مردم محبوب کرده بود. اول آن که او شخصیتی صمیمی بود و هرکسی مجذوب او میشد. ادب از کلام و برخورد اجتماعی او میجوشید. دومین ویژگیاش استادی در کار بود. استاد زرویی بر ادبیات کهن و معارف دینی تسلط ویژه داشت. ملانصر الدین و «تذکره المقامات» را در ۲۲ سالگی مینوشت اما تبحرش به قدری بر متون کهن و ارزشهای زبان فارسی زیاد بود که از متنهایش برداشت میشد.<ref name="سوره"/>
===مرگ===
====روایت [[اسماعیل امینی]] از رفتن بیبازگشت ابوالفضل زرویی نصرآباد====
«ما از دوستان آقای زرویی بودیم... ایشان در احمدآباد مستوفی در خانه پدریشان که به ارث رسیده بود، زندگی میکردند، آن خانه باغچه کوچکی هم داشت که هر چند وقت یکبار ما در آن جمع میشدیم و با دوستان به ایشان سر میزدیم، دور هم مینشستیم، حرف میزدیم و شعر میخواندیم.
====[[محمدرضا زائری]]====
یکی از دوستانمان، آقای عباس حسیننژاد که ارتباط صمیمیتری با ایشان داشت، مرتب تماس میگرفت. یکبار به من پیام داد و پرسید که از آقای زرویی خبری دارم، گفتم «نه، یکی، دو روزه که خبری ندارم». گفت: «منم تلفن میزنم جواب نمیده». به همراه برادرش، محمد زرویی به احمدآباد رفتند و متوجه شدند که... .
زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود. امروز بسیاری او را به عنوان یک طنزپرداز میشناسند؛ در حالی که تسلط او بر متون کهن و مسائل آیینی و مذهبی نشان میدهد که او نه تنها در طنز بلکه در گونههای مختلف ادبی مسلط بوده و بهراستی یک ادیب جامعالاطراف است. مرحوم زرویی نصرآباد به دلیل ذوق سرشار و تسلط وافری که بر منابع کهن داشته است، یک انسان باسواد و اهل فن به حساب میآید. زرویی نصرآباد ادیبی جامع الطراف بود. امروز بسیاری او را به عنوان یک طنزپرداز میشناسند؛ در حالی که تسلط او بر متون کهن و مسائل آیینی و مذهبی نشان میدهد که او نه تنها در طنز بلکه در گونههای مختلف ادبی مسلط بوده و به راستی او یک ادیب جامعالاطراف است.
اینکه این انسان شریف در عرصه طنز بسیار موفق بوده و توانسته است بر مسیر و جریان طنز کشور اثرگذار باشد محل نزاع نیست اما بسیاری تنها او را در حوزه طنز میشناسند؛ در حالی که اشعار مذهبی او برای اهل بیت(ع) بازگو کننده اعماق شخصیتی و روی دیگر انسانیت این انسان است،
زمانی که من سردبیر روزنامه همشهری بودم، از مرحوم زرویی دعوت کردم تا شعرهای روزنامه را در یکی از صفحات بگنجاند. او در هر شماره بسته به اتفاقات روز شعری را در این بخش قرار میداد و به اندازهای طنز او مورد توجه قرار گرفت که یکی از بخشهایی که بهشدت مورد استقبال مخاطبین بود همین شعرهای روزانه روزنامه همشهری بود.
هرچه از زرویی بگوییم همچنان نتوانستهایم او را بهخوبی معرفی کنیم، در کنار طنز قوی، دغدغههای او در حوزه فرهنگ و ادب فارسی بسیار قابل تقدیر است. او جنبه دیگری داشت که در ادبیات آیینی و مذهبی بهخوبی هویدا است. مرحوم زرویی نصرآباد حال معنوی و حال خوشی داشت؛ به طوری که از او چهرهای متفاوت میبینیم؛ اینکه او با قدرت قلمی که داشت چگونه به فضائل قمر منیر بنی هاشم میپردازد و چگونه عرض ارادت میکند. زمانی که شما اشعار آیینی او را میخوانید درخواهید یافت که تا چه اندازه این مرحوم به گونهای عمیق و متفاوت میاندیشد.
کسانی که فقط تذکرهالمقامات او را خواندهاند به سختی میتوانند درک کنند و زرویی را با این جنبه بشناسند. در آخرین سفری که به کربلا مشرف میشدم او را دیدم و گفتم پیغامی نداری و او پیغامی برای حضرت عباس(ع) داشت. من که پیک و واسطه رساندن این پیغام بودم میدانم که تا چه اندازه او خدمت خاندان اهل بیت (ع) ارادت داشت و چقدر قلبش شریف و حال معنویش عمیق بود.<ref name="جامع">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97091407165/%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D9%88%D8%AF|عنوان=زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود - ایسنا}}</ref>
===دیگران از نگاه ابوالفضل زرویی نصرآباد===
معمولا علتی که تلفن جواب نمیداد این بود که به بچهها گفته بود «چون ناراحتی قلبی دارم، دکتر گفته گوشیت رو خاموش کن». برای همین فقط چند ساعتی تلفنش را روشن میکرد. چون زنگزدن گوشی خودش اضطراب ایجاد میکند و از خواب میپراند و این عادی بود که تلفش را یکی، دو روز جواب ندهد، ساعتهای خاصی تلفنش را روشن میکرد و پیامی میداد که «بچهها حالتون چطوره؟»
===بزرگداشتها===
اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.<ref name="جفا"/>
{{بلی}} محفل «در حلقه رندان» در آخرین شب پاییز ۱۳۹۹ و با گرامیداشت دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار شد. شاعران طنزپرداز کشور در یکصد و شصت و پنجمین محفل «در حلقه رندان» شب شعری را برای مردم ایران تدارک دیدهاند. این شب شعر طنز که در آن دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد گرامی داشته شد، به صورت زنده از طریق سایت آپارات، اینستاگرام سپهر سوره هنر و اپلیکیشن حوزه هنری نمایش داده شد.
در این محفل که سیام آذرماه پخش شد، امید مهدینژاد، مصطفی مشایخی، رضا احسانپور، نیلوفر ناظری، سیداکبر میرجعفری، عبدالله مقدمی، فرهاد موحدی، روحالله سرطاوی، فرید فردوسی و نسیم نژادجعفری به شعرخوانی و اجرای برنامه پرداختند. مهدی فرجاللهی هم موسیقی طنزی از شعرهای مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد را اجرا میکند. اجرای این برنامه را روحالله احمدی و اکبر کتابدار برعهده داشتند.<ref name="رندان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/search?q=%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84+%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C+%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF+&dt=1401%2F05%2F01
|عنوان=«در حلقه رندان» شب چله با یاد ابوالفضل زرویی}}</ref>
{{بلی}} مراسم گردهمایی به یاد این شاعر، نویسنده و طنزپرداز فقید ساعت ۱۴ روز یکشنبه (دهم آذرماه ۹۸) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار شد.<ref name="سالگرد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98090905920/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C |عنوان=مراسمی برای سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی - ایسنا}}</ref>
===مراسم ترحیم===
مجلس ختم این نویسنده، شاعر و طنزپرداز و پژوهشگر روز چهارشنبه، ۱۴آذر ۹۷ در مسجد نور برگزار شد که در بخشی از آن امیرحسین مدرس قصیده «عباسیه» ابوالفضل زرویی نصرآباد را آوازخوانی کرد.
{{بلی}} همزمان با سالگرد درگذشت ادیب و طنزپرداز برجسته معاصر ایران زندهیاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» شب شعر طنز «یاد استاد» با حضور طنزپردازان بزرگ کشور در یزد برگزار شد.
این محفل چهارشنبه ششم آذرماه از در تالار دکتر جلیل شاهی دانشگاه یزد برگزار شد و ورود برای عموم آزاد بود.
در این محفل «ناصر فیض» مدیر دفتر طنز حوزه هنری کشور، «اسماعیل امینی»، «امید مهدینژاد»، «صابر قدیمی»، «مهدی فرجاللهی»، «خلیل جوادی»، «نادر ختایی»، «عباس حسیننژاد» و تعدادی از شاعران و طنزپردازان استان یزد آثار نثر و نظم خود را با موضوع «اخوانیهای برای ابوالفضل زرویی نصرآباد» ارائه میکنند.
این شب شعر از برنامههای همایش ملی نکوداشت زندهیاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود که با حضور چهرههای سرشناس طنز و ادبیات کشور، پژوهشگران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان، دانشجویان و اهالی فرهنگ و ادب از ششم تا هشتم آذرماه در دانشگاه یزد برگزار شد. این همایش به همت دانشگاه یزد، دفتر طنز حوزه هنری کشور، حوزه هنری استان یزد و همکاری دستگاهها و نهادهای علمی، فرهنگی و اجرایی استان برگزار شد.<ref name="یزد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98090502781/%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B7%D9%86%D8%B2%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DB%8C%D8%B2%D8%AF |عنوان=یاد و خاطره طنزپرداز برجسته کشور در شب شعر یزد - ایسنا}}</ref>
{{بلی}} دوازدهمین نشست کوتاه با داستان به میزبانی سیدمهدی شجاعی با حضور صادق کرمیار و با یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.<ref name="رمان"/>
{{بلی}} آیین نکوداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز فقید با رونمایی از مجموعه سرودهها در توصیف این شخصیت فرهنگی بهمنماه در دانشگاه تهران برگزار میشود.
معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی تهران با همکاری حوزه هنری مجموعه شعرهای برگزیده اهالی ادب و عموم مردم در سراسر کشور را که در توصیف زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده شدهاند، گردآوری کرده که همزمان با برگزاری آیین نکوداشت این هنرمند فقید در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رونمایی شد.<ref name="تهران">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97101507791/%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF
|عنوان=گردآوری شعرهای سرودهشده برای زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
==آثار و کتابشناسی==
===قصیدهای حماسی از ابوالفضل زرویینصرآباد===
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سر باز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست<ref name="شعر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99052014436/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84 |عنوان=شعر ابوالفضل زرویی برای حضرت ابوالفضل - ایسنا}}</ref>
===معرفی تعدادی از آثار===
====[[خرپژوهی]]====
کمی بیش از یک سال از درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، کتاب «خرپژوهی» این نویسنده که درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیاست، منتشر شده است. این کتاب در ۲۷۲ صفحه در انتشارات کتاب نیستان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: این اثر بخشی از یک پژوهش بزرگ از سوی این نویسنده و طنزپرداز فقید درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیا بوده، که در نهایت تنها بخش ایران آن باقی مانده و منتشر شده است.
کتاب در نسخه فعلی خود با کوشش [[نسیم عربامیری]] و با مقدمهای از [[سید مهدی شجاعی]] منتشر شده است. شجاعی در مقدمه خود که آن نیز با بیانی طنزآمیز همراه است به بازگویی خاطره دیدار خود با مرحوم زرویی پرداخته است که طی آن زرویی به انجام این پژوهش و دغدغههای خود برای انجام آن اشاره میکند و شجاعی نیز درجا حمایت از تولید و انتشار این اثر را اعلام میکند.
بر اساس آنچه در این مقدمه درج شده است این پژوهش طی چند سال و در چند هزار صفحه به موضوع حضور «خر» در ادبیات، باورها، افسانهها، قصهها و مثلها در تمامی مناطق جهان پرداخته است و مرحوم زرویی این کتاب را در چند مجلد در دست تألیف داشته که «خرپژوهی» تنها بخش کوچکی از آن اثر بزرگ است. «خرپژوهی» در نسخه فعلی خود در دو بخش شامل «حکایات و لطایف نظم» و «حکایات و لطایف نثر» تدوین شده است.
زبان شیوای او در توضیح و تفسیر متن و نیز سادهنویسیهای او که خصیصه ذاتی یک طناز و نویسنده دارای مخاطب عام است در این کتاب به عمد کنار گذاشته شده است و زرویی به دور از تاویل و تفسیر متون، تنها حاصل یافتههای خود را به مخاطبان عرضه کرده است.<ref name="خر">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/99023022129/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%B1%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D8%B4|عنوان=انتشار «خرپژوهی» زرویی پس از درگذشتش - ایسنا}}</ref>
==منبعشناسی==
===رمز طنز===
کتاب «[[رمز طنز]]» حاصل سلسله درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد است که به صورت مداوم در نخستین دوشنبه هر ماه با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به طنز در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشد.
در این مجموعه نشستها در هر جلسه ضمن ارائه درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره طنز و رموز آن، اخلاقالاشراف عبید زاکانی شرح و تفسیر میشد. شعرخوانی و نقد شعر از دیگر برنامههای این جلسات بود که از دی سال ۱۳۹۴ در فرهنگسرای نیاوران آغاز و تا پایان حیات زندهیاد زرویی نصرآباد ادامه داشت.
مفاهیم مطرح در این مجموعه نشستها به صورت کتابی با نام رمز طنز گردآوری شده است که پس از رونمایی در روز سهشنبه سوم دی ماه ساعت ۱۷ در نشست ادبی سهشنبههای شعر نیاوران وارد بازار نشر میشود.<ref name="رمز"/>
مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد در زمان انتشار مجله «گل آقا» ستونی داشت به نام «تذکره المقامات» که با قلم شیوای طنزش به موضوعات مربوط به مسئولان کشور میپرداخت.
به گزارش ایسنا، مرحوم زرویی متن زیر را در اوایل دهه 70 درباره دکتر علیاکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه نوشته که «خبرآنلاین» آن را بازنشر کرده است:
«ذکر شیخ علی اکبر ولایتی - حفظهالله -
آن نور چشم اهل نظر، آن دوستدار سیر و سفر، آن پدرخوانده مردمان سودانی، آن لله پناهندگان افغانی، آن مظهر تدبیر و با کفایتی، خضرالوزرا «علیاکبر ولایتی» از یاران شفیق و از ثابتان طریق بود.
گویند: پیوسته طی طریق کردی، از ولایتی به ولایت دیگر رفتی و به هر کجا که رسیدی فرمودی: «خوب جایی است این ولایت!» «ولایتی»اش گفتند.
«مولانا حکیم لاریجانی» [=محمدجواد لاریجانی که در آن زمان قائممقام ولایتی بود] گفت: روزی از او پرسیدم، «سبب طول وزارت تو چیست؛ که چندین کابینه آمدهاند و رفتهاند و تو همچنانی که هستی؟!» گفت: «از مدت وزارت، آن به حساب آید که در داخل گذرد. بنگر تا چه سهم از وزارتم در این ملک سپری گشته است!» دانستم که به این زودیها رفتنی نیست!
نقل است که چون به سفر رفتی، سفرنامهنویسان به همراه بردی تا شرح کراماتش بنگارند. «مولانا جلال...یع» [= جلال رفیع از نویسندگان و شاعران طنزپرداز] گفت: روزی در اجلاس عمومی خمیازهای کشید. دست در دامنش زدم که: «چه حکمت در این بود؟» گفت: «ای جلال! آنجا که چارهای جز شنیدن نباشد، خمیازه فریادرس مردان خداست و هفتاد مرض را بکشد که همنشین «آدمی» اولین آنهاست!»
«مولانا بشارتی» [=علیمحمد بشارتی که او نیز مدتی قائممقام وزیر خارجه بود] گفت: «13 هزار سفر با او برفتم و کرامتها از او بدیدم. یکی آنکه در بلاد «افریقیه» در او نظر کردم؛ از همه سپیدروتر بود و من به تعجب مینگریستم. گفت یا بشارتی! این کرامت ما با کسی مگوی. گفتم: چشم!»
نقل است که پیوسته گریان بودی و مریدان خاص را گفتی: «چه خوب بودی اگر این سالی پنج روز را هم به ایران نیامدمی!» و «خواجه حسن شفتی» که از مشایخ طریقه هوانوردیه [= رئیس وقت سازمان هواپیمایی] بود، در حق او گفت: «خدا او را رحمت کناد که تا بود، پا در هوا بود».
مراسم بزرگداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد با تمجید از این نویسنده و طنزپرداز فقید برگزار شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، مراسمی به یاد ابوالفضل زرویینصرآباد با حضور شاعران، طنزپردازان و دوستداران این چهره فقید دوشنبه (دوازدهم آذرماه) در خانه شاعران ایران برگزار شد.
علیاکبر کتابدار، شاعر و منتقد که اجرای این برنامه را بر عهده داشت، در ابتدا شعری از ابوالفضل زرویینصرآباد خواند و سپس خاطراتی از او نقل کرد.
در ادامه، اسماعیل امینی، شاعر و پژوهشگر با اشاره به اینکه از دست دادن بزرگان، ضایعهای بسیار سخت است، گفت: این بدان معنا نیست که دیگر جایگزینی وجود نخواهد داشت؛ مگر بعد از علامه دهخدا، زرویی و عمران صلاحی نیامدند؟
او با تاکید بر اینکه فقط با نام بردن، نمیتوان یاد این بزرگان را ماندگار کرد، ادامه داد: اگر حفظ آثار و یاد این شخصیتها را بر عهده زمانه بگذاریم، ابتذال از راه میرسد و آن را پایمال میکند و به زودی خواهیم دید که هر کس در هر گوشهای مشغول تفسیر مثنوی و تولید آثار موسیقی و... در سطحیترین حالت ممکن است.
امینی گفت: مدت زمان زیادی، طنز در معرض سوءتعبیر و در خدمت شوخی با اقوام و مقدسات و... بود و طنزپردازان از دهخدا تا زرویی تلاشهای بسیاری کردند تا بگویند که طنز بسیار جدی است.
سپس سهیل محمودی با ذکر خاطره اولین دیدار خود با ابوالفضل زرویینصرآباد، گفت: او از جمله افرادی بود که بزرگیشان در زمان حیات دیده میشد اما در عین حال به اندازه زحماتی که برای ادبیات کشیدند، از آنها سپاسگزاری نشد و این غفلت، یک غفلت تاریخی است.
علی موسوی گرمارودی نیز در این برنامه متنی را درباره طنز زرویینصرآباد و برخی آثار او خواند که در ادامه بخشهایی از آن میآید: «بی هیچ تعارف، زرویی از خوشقریحهترین طنزنویسان ایران بود. تا زمانی که روانشاد، عمران صلاحی زنده بود، فضل تقدم و حتی تقدم فضل در طنز با او بود. خاک بر آن «شکرپاره» خوش باد که تلخترین پدیدههای ناهنجار اجتماعی و سیاسی را با شیرینترین گفتار به نقد میکشید و سپس جای خالی او را زرویی پر کرد.
زرویی، چون شاخه نورس اما پربار در طنز، پیشِ رو و پیشرو بود.
پروردن قریحه شعر و قریحه طنز به مطالعه و کوشش فراوان نیاز دارد. همانگونه که قریحه شعر را اگر نپرورانی، کمکم میخشکد، قریحه طنز را هم اگر نپرورانی، میخشکد. زرویی هم قریحه طنز قوی داشت و هم به پرورش آن توجه و اعتنا میکرد.
برجستهترین نشانه قریحه والای او در طنز، کتاب «تذکرهالمقامات» اوست که در سال ۱۳۷۶ منتشر کرد و یکی از استوارترین و ماندنیترین نقیضههایی است که در تاریخ طنز کشور به وجود آمده است. اکنون و در اینجا اضافه کنم که تذکرهالمقامات، گرتهبرداری طنزآمیز و استادانهای از ساختار نثر شاهکارهای قرن ششم از تاریخ بیهقی تا کلیله و دمنه است.
در تاریخ طنز ما، اینگونه نقیضهسازی یعنی هم طنزآمیز و هم با گرتهبرداری از ساختار کتابهای مشهور، سابقه طولانی دارد.
زرویی در کتاب «اصل مطلب»، طنازی و شاعری را با هم جمع کرده است.
او هم شاعر است و هم شاعر خوبی است. همین که برای مثنوی بلند کتاب «اصل مطلب» خود، وزن خوشرکابی مثل بحر خفیف مخبون محذوف (فاعلاتٌ مفاعِلُن فَعَلُن) را انتخاب کرده، نشانه ذوق فطری اوست.
در مثنوی «اصل مطلب»، زرویی حدود ۵۰ مطلب اصلی را در بحر خفیف خطاب به تنها فرزند خود، حسامالدین، سروده و هر مطلب را هر روز خوراک ستون طنز در یک شماره روزنامه همشهری کرده بود.»
در ادامه و پیش از دعوت از ساعد باقری برای سخنرانی، علیاکبر کتابدار، خاطرهای از ابوالفضل زرویینصرآباد نقل کرد؛ «در سالهای جوانی (۱۳۶۸) شعری برای برنامه جُنگ جوان رادیو فرستادم و ساعد باقری به عنوان کارشناس شعر آن برنامه، با نقد و نظر اجمالی بر آن اثر، تاثیر جدی بر شکوفایی استعدادم گذاشت».
سپس ساعد باقری با اشاره به مراتب تواضع و حقگزاری زرویی، گفت: شاید اصلا ضرورتی نداشت که سالها بعد وقتی زرویی در حیطههای مختلف، ظهوری جدی و شهرتی تمام داشت و اساسا خود من هم ماجرا را با نام و نشان او به یاد نداشتم، چنین تواضعی به خرج دهد و از ماجرایی در سالهای جوانی خود با اغراق شاعرانه یاد کند.
این شاعر ادامه داد: آنگونه که برای من تعریف میکرد، در آن روز مشغول کشاورزی بوده و رادیو را هم بر درختی آویزان کرده بوده که من، با قرائت شعرش، از او به عنوان یک شاعر جوان آتیهدار یاد کردهام. سپس با هیجان رادیو را بغل میکند و تا خانه میدود و از اینکه من به شنوندگان گفتهام که «اسم آقای ابوالفضل زرویینصرآباد را من به خاطر میسپرم، شما هم فراموش نکنید، چون بعدها از او بسیار خواهیم شنید»، از ذوق و شوق تا سحر بیدار میماند.
باقری با تاکید بر اینکه زرویی با همت، توان، استعداد و صدق خود، زرویی شد، گفت: حالا موقع عکس یادگاری گرفتن خیلیها با مرگ اوست و اگر مجری به خاطره نقلشده اشاره نمیکرد، من هم نمیگفتم تا دستکم در شمار متهمان عکس یادگاری گرفتن با خاطره گذشتگان قرار نگیرم، اما این تواضعها و دچار نشدنها به «خودفراموشی» در این روزگار کیمیاست.
او افزود: زرویی در آن روزها بیستساله بوده و خیلی زود با استعداد و توان و همت خود، راه پیش رویش را گشود، به طوری که در همان سالها با «تذکرةالمقامات» چنان جایگاهی کسب میکند که مرحوم صابری (گلآقا) در مصاحبهای او را ادامه عبید و دهخدا میخواند.
ساعد باقری در پایان گفت: آفت شعر امروز این است که اغلب شاعران جوان به خواندن شعر یکدیگر، جُنگها یا منابع دست دوم قناعت میکنند در حالی که زرویی از ابتدا به سرچشمه متون کهن متصل بود و غور و تفحص او در تحول و تطور زبان فارسی در نوشتههایش پدیدار بود که اصل بود و بدل نبود، درست مثل خودش که اصل بود و اصیل بود.
از دیگر حاضران و مهمانهای این برنامه میتوان به محمدجواد حقشناس، ناصر فیض، علی انسانی، احمد صدرنیا، عبدالله مقدمی، سعیده موسویزاده، اکرم کِشایی، مهدی فرجاللهی، محمدحسن صادقی، رسول مرادی، روحالله احمدی و فرید فردوسی اشاره کرد. همچنین در خلال سخنرانی دوستان و دوستداران ابوالفضل زرویینصرآباد، مهران مهرنیا، احسان لیوانی و مجید عبداللهی به اجرای موسیقی پرداختند.
برخی شعرهای خواندهشده در این مراسم:
محمد سلمانی:
همیشه ماه خودت باش و آفتاب خودت
بتاب بر دل هر کس به انتخاب خودت
به هر کسی نه به اندازهای که لایق نیست
بتاب بر همه، البته با حساب خودت
به هیچ صاحب جاهی عریضهای ننویس
مگر به حضرت والای مستطاب خودت
تو را که خشت تو از خاک این خرابات است
کسی نمیکند آباد جز خراب خودت
به دست هر کس و ناکس مده زمام مراد
خودت خلیفه خود باش در غیاب خودت
اگر قرار به راه است، با دلالت دوست
اگر قرار به چاه است، با طناب خودت
اگر به آب رسیدی چه جای وعده به غیر؟
هنوز خوب نمیچرخد آسیاب خودت
شنیدهام که به دیدار تور آمدهای
خوش آمدی به تماشای بازتاب خودت
هنوز پرسشم این است؛ چیست راه نجات؟
از حاضران در مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی میتوان به این افراد اشاره کرد: حجتالاسلام محمدرضا زائری، سعید اوحدی(رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، امیر عبدالحسینی(معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، محسن حاجیلو، سعید طلایی، رضا احسانپور، صابر قدیمی، احمد عربانی، امین مویدی، سیدعلی میرفتاح، هادی حیدری، داریوش کاردان، روحالله احمدی ، امیرحسین مدرس، یدالله گودرزی، محسن مومنی شریف (رئیس حوزه هنری)، موسی بیدج، جواد نوری، سیدامیر موسوی، [[ناصر فیض]]، احمد کتابدار، حامد عسگری، [[شهرام شکیبا]]، مجتبی حسینی (معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، [[رضا رفیع]]، جلال رفیع، صدیق تعریف، عباس سجادی، جلال سمیعی، [[علیرضا قزوه]]، محمد سلمانی، کوروش زارعی، علیاکبر قاضیزاده، [[جواد محقق]]، [[مهدی قزلی]]، مرتضی خوشعمل، ساجده جبارپور، حامد مهربانی، سلمان طاهری، امیر داوودی، حجةالاسلام زم، عماالدین قرشی، افشین داورپناه، آذریار مجتبوی نائینی، حاج[[علی انسانی]]، [[فاضل نظری]]، [[سید مهدی شجاعی]]، مهدی فرجیاللهی، حسین انتظامی، خلیل جوادی، محمد صمدی، مرتضی کاردار، نجمالدین شریعتی، کیارش زندی، داوود امیریان، فرهاد حسنزاده، [[اسماعیل امینی]]، رسالت بوذری، مهران مهرنیا، محمود حبیبی کسبی، حامد محقق، امید مهدینژاد، عباس حسیننژاد، امیر اسماعیلی و رضا ساکی.<ref name="ترحیم">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091407167/%D8%A8%D8%B1%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AA%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF |عنوان=برپایی مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
مرا مجاب کن ای عشق با جواب خودت
===پیامهای تسلیت===
====بهرام قاسمی، رئیس مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه====
صبور باش که تا ساعت سفر برسد
«مرحوم زرویی نصرآباد علاوه بر تجربههای موفق در عرصه نویسندگی و پژوهش در حوزه طنز و فرهنگ ایرانی، به طنزنویسی در مطبوعات بهویژه مجله وزین گلآقا اهتمام داشت. زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود که با تسلط بر متون کهن پارسی و آثار مکتوب نظم و نثر قدیم، سبکی نوین در شعر و نثر طنز پایهریزی کرد. یادش گرامی».<ref name="چشم">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091205893/%D8%B3%D8%AE%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AF-%DA%AF%D9%84-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF |عنوان=سخنگوی وزارت خارجه: زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود - ایسنا}}</ref>
رئیس مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه، در پیامی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - یکی از نویسندگان و طنزپردازان باسابقه معاصر - را تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا، در پیام تسلیت بهرام قاسمی آمده است: «مرحوم زرویی نصرآباد علاوه بر تجربههای موفق در عرصه نویسندگی و پژوهش در حوزه طنز و فرهنگ ایرانی، به طنزنویسی در مطبوعات بویژه مجله وزین گلآقا اهتمام داشت. زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود که با تسلط بر متون کهن پارسی و آثار مکتوب نظم و نثر قدیم، سبکی نوین در شعر و نثر طنز پایهریزی کرد. یادش گرامی».
سخنگوی وزارت خارجه: زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود - ایسنا
مراسم بزرگداشت و ترحیم ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار میشود.
به گزارش ایسنا، در ویژهبرنامهای که دوشنبه (دوازدهم آذرماه) به مناسبت درگذشت این شاعر و طنزپرداز از سوی خانه شاعران ایران و با حضور شاعران، طنزپردازان و دوستداران او برگزار میشود به یاد ابوالفضل زرویینصرآباد شعرهایی خوانده و خاطراتی از او بیان میشود. اجرای موسیقی و سخنرانی از دیگر بخشهای این برنامه است.
مراسم بزرگداشت این طنزپرداز فقید ساعت ۱۸ روز دوشنبه در محل خانه شاعران به نشانی خیابان دکتر شریعتی، خیابان شهید کلاهدوز (دولت)، نبش کوچه نعمتی برگزار میشود.
همچنین مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی نصرآباد روز چهارشنبه (چهاردهم آذرماه) از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۵ در مسجد نور (واقع در میدان فاطمی) برگزار میشود.
***
خانه شاعران ایران در پی درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد پیام تسلیت منتشر کرد که در متن آن آمده است:
====خانه شاعران ایران در پی درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد پیام تسلیت منتشر کرد====
«وقت ایستادن آن قلب مهربان نبود»
«وقت ایستادن آن قلب مهربان نبود»
در روزگارِ این همه تنهایی، کوچ هر عزیزی غربتی مضاعف و دردی چندچندان است. چگونه میشود خبر را شنید و غافلگیر نشد؟ چگونه میشود سفر را نفرین نکرد و بر رسم روزگار زار نگریست؟
در روزگارِ این همه تنهایی، کوچ هر عزیزی غربتی مضاعف و دردی چندچندان است. چگونه میشود خبر را شنید و غافلگیر نشد؟ چگونه میشود سفر را نفرین نکرد و بر رسم روزگار زار نگریست؟
با مرگ، این سنت محتوم و این هجرت همگانی سر ستیزمان نیست اما آن قلب مهربان وقت ایستادنش نبود... آن حنجره، آن باغ صدا، هنوز گلهای تر و تازه فراوان داشت، هنوز شکفتنیها و گفتنیها، هنوز... اما دریغ از حرفهای ناتمام و خداحافظیهای ناگهان... دریغ از دریغاگویی بر آن قامت رشید و جوان، دریغ که مرگ، مهربانتر از ماست و در دوستی سنگتمام میگذارد.
با مرگ، این سنت محتوم و این هجرت همگانی سر ستیزمان نیست اما آن قلب مهربان وقت ایستادنش نبود... آن حنجره، آن باغ صدا، هنوز گلهای تر و تازه فراوان داشت، هنوز شکفتنیها و گفتنیها، هنوز... اما دریغ از حرفهای ناتمام و خداحافظیهای ناگهان... دریغ از دریغاگویی بر آن قامت رشید و جوان، دریغ که مرگ، مهربانتر از ماست و در دوستی سنگتمام میگذارد.
ابوالفضل زرویی در ۴۹سالگی عطای زندگی را به لقایش بخشید. آزادوار و سربلند، در خلوت و غربت زیست و عزت و شرافت را سرمایه جاودانی خویش کرد.
ابوالفضل زرویی در ۴۹سالگی عطای زندگی را به لقایش بخشید. آزادوار و سربلند، در خلوت و غربت زیست و عزت و شرافت را سرمایه جاودانی خویش کرد.
خط ۳۸۳:
خط ۱۴۷:
نثر روان و دلنشین و شعر زلال و شیرین ابوالفضل زرویی، از ذوق سرشار و انس و الفت بسیار و پیوند جدی و عمیق او با شعر و ادبیات دیروز و امروز حکایت دارد. ذوقی که نکتهیابیهای سنایی، شوریدگیهای عطار و مولوی، رندانگیهای سعدی و حافظ را مو به مو شناخته و کلام خویش را با تکیه بر ستونهای محکم متونی چون گلستان و اسرارالتوحید و... استوار ساخته بود.
نثر روان و دلنشین و شعر زلال و شیرین ابوالفضل زرویی، از ذوق سرشار و انس و الفت بسیار و پیوند جدی و عمیق او با شعر و ادبیات دیروز و امروز حکایت دارد. ذوقی که نکتهیابیهای سنایی، شوریدگیهای عطار و مولوی، رندانگیهای سعدی و حافظ را مو به مو شناخته و کلام خویش را با تکیه بر ستونهای محکم متونی چون گلستان و اسرارالتوحید و... استوار ساخته بود.
آثار طنزآمیز او، همه شیوایی و بلاغت و رندی و ملاحت و سادگی و سلامت سنت طنز فارسی، از عبید تا دهخدا و جمالزاده و ابوالقاسم حالت و کیومرث صابری و عمران صلاحی را فرایاد میآورد.
آثار طنزآمیز او، همه شیوایی و بلاغت و رندی و ملاحت و سادگی و سلامت سنت طنز فارسی، از عبید تا [[علیاکبر دهخدا]] و [[محمدعلی جمالزاده]] و [[ابوالقاسم حالت]] و [[کیومرث صابری]] و [[عمران صلاحی]] را فرایاد میآورد.
اما سلوک جوانمردانه و زیست آزادمنشانه او که به انتخاب خویش، وارستگی پیشه کرد و دامن از وسوسههای شهرت و موقعیت برچید و از دچار شدن به روزمرگیها و سرودن شعر اداری کناره جست، به او جلالی افزونتر بخشید.
اما سلوک جوانمردانه و زیست آزادمنشانه او که به انتخاب خویش، وارستگی پیشه کرد و دامن از وسوسههای شهرت و موقعیت برچید و از دچارشدن به روزمرگیها و سرودن شعر اداری کناره جست، به او جلالی افزونتر بخشید.
ابوالفضل زرویی در دنیای غبطهبرانگیزش، در حریم زبان با کلمات دلخوش بود و با استغنا و سربلندی، عمری کوتاه را برگزید که قامت رشید و آزادهاش، سایه حمایت مسوولان فرهنگی و ادارات دولتی را برنمیتابید.
ابوالفضل زرویی در دنیای غبطهبرانگیزش، در حریم زبان با کلمات دلخوش بود و با استغنا و سربلندی، عمری کوتاه را برگزید که قامت رشید و آزادهاش، سایه حمایت مسوولان فرهنگی و ادارات دولتی را برنمیتابید.
خط ۳۹۱:
خط ۱۵۵:
خوشا او که جان در گرو مهر انبیا و اولیا و پاکان و نیکان داشت و خود ستایشگر باخلوص ایشان بود و همین زادراه او را بس.
خوشا او که جان در گرو مهر انبیا و اولیا و پاکان و نیکان داشت و خود ستایشگر باخلوص ایشان بود و همین زادراه او را بس.
فقدان ابوالفضل زرویی را به خویش و به دوستان او و صاحبان اندیشه تسلیت میگوییم. یقین که یاد آن رفیق بامعرفت، فراموش نخواهد شد.
فقدان ابوالفضل زرویی را به خویش و به دوستان او و صاحبان اندیشه تسلیت میگوییم. یقین که یاد آن رفیق بامعرفت، فراموش نخواهد شد.<ref name="مراسم"/>
از طرف دکتر فاطمه راکعی، دکتر مصطفی رحماندوست، ساعد باقری، سهیل محمودی و بیوک ملکی
***
متن پیام تسلیت سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد نیز به این شرح است:
====پیام تسلیت رئیس حوزه هنری====
«انا لله و انا الیه راجعون
«انا لله و انا الیه راجعون
اکنون چند ساعتی میشود که در مقابل نام ابوالفضل زرویی نصرآباد، این شاعر و طنزپرداز شاخص، عنوان «زندهیاد» نقش بسته است و این عنوان، تشریفاتی و از سر مجامله نیست، بلکه به حقیقتی مسلم اشاره دارد؛ چرا که او با خلق آن همه آثار ماندگار، در یاد دوستداران شعر و ادب فارسی زنده میماند. زرویی نصرآباد تنها از سرزمینی موقت، به ساحتی ایمنتر، آرامتر و رنگینتر سفر کرده و کلماتش در قالب شعر در میان ما به یادگار خواهد ماند.
استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، دوست و همکار ما و عزیز طنز ایران، جامه بقا به تن پوشید و به دیار جاودانان پیوست و با کوچ ناگهانی خود دوستان و ارادتمندانش و همه کسانی که آن انسان والا را میشناختند اندوهگین و سوگوار کرد.
این شاعر فقید در قامت یکی از همکاران سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در محافل ادبی و شبهای شعر در فرهنگسراهای تهران حاضر میشد و انتشار آلبوم موسیقایی «بامعرفتهای عالم» با اشعار و صدای وی به همت سازمان فرهنگی هنری دیگر همکاری او با این سازمان بود.
طنز و فرهیختگی و ادب از او شخصیتی منحصربهفرد ساخته بود که فقدانش ضایعهای اندوهبار و جبرانناپذیر برای جامعه ادبیات و هنر کشور است.
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ضمن تسلیت این ضایعه بزرگ، امیدوار است خانواده بزرگ ادیبان این سرزمین در هجران استادان و پیشکسوتان لایق، با استعانت از خدای متعال تقدیر زندگی را با حضور شاعران شایسته قدر بدانند. امید است زندهیاد زرویی نصرآباد از چشمه شفاعت علمدار کربلا سیراب شود، همانطور که در شعری که به محضر حضرت ابوالفضل(ع) تقدیم کرد، سروده بود:
تلاشهای ارجمند زرویی در گسترش طنز نجیب و مسئول از مجله گلآقا تا ایجاد دفتر طنز حوزه هنری فصلی است درخشان در تاریخ ادبیات معاصر.
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم/جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست.
او متعهد به تمامی ویژگیهای طنز اخلاقمدار بود و با احاطه به تاریخ و ظرایف و طرائف زبان فارسی از پاسداران بیبدیل این زبان کهن و توانا در روزگار ما محسوب میشد.
***
حوزه هنری درگذشت این انسان فرزانه و نجیب و هنرمند خلاق را به محضر خانواده محترم و داغدارش و اهالی هنر و ادبیات بهویژه جامعه طنزپردازان متعهد و مسئول تسلیت میگوید و برای آن عزیز سفرکرده که بخشی از آثار ماندگارش در بیان و ستایش فضایل اهل بیت رسول مکرم اسلام(ص) و مصایب حضرت سیدالشهدا(ع) بود، برخورداری از خوان کرم ایشان و غفران و رضوان الهی مسألت دارد.»<ref name="حوزه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091105065/%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C |عنوان=تسلیت رئیس حوزه هنری برای درگذشت زرویی - ایسنا}}</ref>
همچنین سازمان سینمایی حوزه هنری در پیامی برای تسلیت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد عنوان کرده است: ضایعه درگذشت این پژوهشگر و طنزپرداز صاحبنام را به اصحاب فرهنگ به ویژه اهالی قلم و ادبیات و نیز به خانواده محترم زرویی نصرآباد تسلیت گفته و از درگاه پروردگار متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان صبر مسئلت میکنیم.
۲ مراسم و ۳ پیام برای ابوالفضل زرویی - ایسنا
====پیام تسلیت سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد====
در ابتدای این جلسه، کلیپی به مناسبت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد پخش شد و پس از آن سیدمهدی شجاعی صحبت کرد و گفت: خبر درگذشت آقای زرویی نصرآباد را شنیدیم که هنوز هم برای من باورپذیر نیست. برای من حرف زدن راجع به ایشان بسیار سخت است چرا که یکی از دغدغههای بسیار جدی من راجع به ایشان و زحماتی است که کشیدهاند در حالی که کمترین لطف و توجه را از سمت مسئولین داشتند. همین موضوع، داغ من را سنگینتر میکند. البته مرگ بخشی از تقدیر است اما خب وقتی خبر درگذشت کسی را میشنوید که بسیار هنرمند بوده است، داغ سنگینتر میشود. خوشبختانه من در زمان حیاتشان با ایشان کار کردم و در کنارشان بودم. آقای موسوی گرمارودی ایشان را زاکانی زمان ما میدانستند اما باور من این است و بارها گفتهام که شخصیت ایشان با زاکانی قابل قیاس نیست و توانمندیهای بسیار زیاد و متنوع، او را بسیار برجستهتر نیز کرده است.
اکنون چند ساعتی میشود که در مقابل نام ابوالفضل زرویی نصرآباد، این شاعر و طنزپرداز شاخص، عنوان «زندهیاد» نقش بسته است و این عنوان، تشریفاتی و از سر مجامله نیست، بلکه به حقیقتی مسلم اشاره دارد؛ چرا که او با خلق آن همه آثار ماندگار، در یاد دوستداران شعر و ادب فارسی زنده میماند. زرویی نصرآباد تنها از سرزمینی موقت، به ساحتی ایمنتر، آرامتر و رنگینتر سفر کرده و کلماتش در قالب شعر در میان ما به یادگار خواهد ماند.
وی ادامه داد: باید بگویم که هر کدام از آثار ایشان، حرفهای جدیدی را به مخاطب میزند و هر کدام یک باب جدیدی را روی ما باز میکند. ایشان علاوه بر این که در طنز قدرت زیادی داشت، در ادبیات مذهبی نیز بسیار قوی بود و کتاب «ماه به روایت آه» ایشان یکی از آثار بینظیر در این حوزه است. هنوز هم باور درگذشت ایشان برای من سخت است. باید اشاره کنم که در کنار هنر و تکنیک و ... ایشان که صحبت شد، انسانیت، عزت نفس، شخصیت، رفاقت و ... ابوالفضل زرویی نصرآباد نیز بسیار قابل توجه است. ما واقعا تردید داشتیم که این جلسه را برگزار کنیم یا خیر اما به این نتیجه رسیدیم که این جلسات در راستای هدف ایشان بوده و بهتر است برگزار شود.
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ضمن تسلیت این ضایعه بزرگ، امیدوار است خانواده بزرگ ادیبان این سرزمین در هجران استادان و پیشکسوتان لایق، با استعانت از خدای متعال تقدیر زندگی را با حضور شاعران شایسته قدر بدانند. امید است زندهیاد زرویی نصرآباد از چشمه شفاعت علمدار کربلا سیراب شود، همانطور که در شعری که به محضر حضرت ابوالفضل(ع) تقدیم کرد، سروده بود:
پیکر ابوالفضل زرویی نصرآباد با حضور دوستدارانش به خانه ابدی بدرقه شد.
به گزارش ایسنا، مراسم تشییع پیکر این نویسنده و شاعر طنزپرداز و پژوهشگر امروز (دوشنبه، ۱۲ آذرماه) در حوزه هنری برگزار شد تا در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شود.
سیدعلی موسوی گرمارودی، ساعد باقری، ناصر فیض (مدیر دفتر طنز حوزه هنری) و غلامعلی حداد عادل (رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی) از سخنرانان این مراسم بودند که با اجرای شهرام شکیبا همراه بود.
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم/ جواز طواف و زیارت دهد مرا گر دست.<ref name="مراسم"/>
همچنین حسین انتظامی (رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، محسن مومنی شریف (رئیس حوزه هنری)، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی (مدیر موسسه اطلاعات)، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری، سیدمحمدمهدی طباطبایینژاد (مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، محمد حمزهزاده (قائممقام رئیس و معاون سینمایی حوزه هنری)، محمدجواد حقشناس (عضو شورای شهر تهران)، علیاکبر قاضیزاده، سیدفرید قاسمی، داریوش کاردان، سیدمهدی شجاعی، عبدالجبار کاکایی، بهرام عظیمی، سهیل محمودی، رضا رفیع، سعید بیابانکی، بهروز یاسمی، ابراهیم زاهدی مطلق، حسین رفیعی ، سید عباس سجادی، علیمحمد مودب، سیدعلی میر فتاح، رضا ساکی، موسی بیدج، عباس حسیننژاد، سیداحد میکاییلزاده، امید مهدینژاد، اکبر کتابدار، علیرضا لبش، مهدی فرجاللهی، احمد بابایی، حامد عسکری، نادر ختایی، خلیل جوادی و ... از حاضران در مراسم تشییع پیکر زرویی بودند.
====سازمان سینمایی حوزه هنری در پیامی برای تسلیت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد عنوان کرده است:====
ضایعه درگذشت این پژوهشگر و طنزپرداز صاحبنام را به اصحاب فرهنگ بهویژه اهالی قلم و ادبیات و نیز به خانواده محترم زرویی نصرآباد تسلیت گفته و از درگاه پروردگار متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان صبر مسئلت میکنیم.<ref name="مراسم">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091205638/%DB%B2-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%DB%B3-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C |عنوان=۲ مراسم و ۳ پیام برای ابوالفضل زرویی - ایسنا}}</ref>
====پیام [[سید مهدی شجاعی]] به مناسبت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد====
شهرام شکیبا که اجرای مراسم را به عهده داشت با بیان خاطره آشناییاش با ابوالفضل زرویی نصرآباد در حوزه هنری اظهار کرد: زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آن که او رفت آمدند و کردند آنچه نباید میکردند. اما برخلاف گفتهها، هرگز و هرگز تا آخرین روز، مهر از حوزه نبرید و به حوزه بیمهری نکرد. شاید خیلی چیزها بگویند، اما او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شأن او شکل میگرفت.
این طنزپرداز افزود: اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند. قدیم این مجالس را مجلس تذکر میگفتند.
شکیبا اظهار کرد: اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران درِ خانهاش را می زدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند؛ «مرا ز روز قیامت غمی که هست این است / که روی مردم عالم دوباره باید دید». ببینید با او چه کردند.
او با تاکید بر اینکه این مراسم تذکر است، بیان کرد: بیایید بیشتر قدر هم را بدانیم و خطکشیها را کنار بگذاریم. آنچه ما را بههم پیوند میدهد ادبیات است. ادبیات سرشار از انسانیت است؛ چطور میشود آن را بخوانیم و به آن عمل نکنیم؟ شرایط کمیکی ایجاد میشود.
این طنزپرداز با اشاره به این حرف علی موسوی گرمارودی که گفته است زرویی عبید زمانه ماست، گفت: شاید همینطور بود. ابوالفضل اگر میخواست رساله بنویسد میتوانست رساله بسیار بنویسد، اما او طنز را انتخاب کرده بود. زرویی ادیب بود. همه کسانی که با او سروکار داشتند بر این موضوع صحه میگذارند که او درک عمیقی از ادبیات داشت.
در ادامه مراسم سیدعلی موسوی گرمارودی درباره ابوالفضل زرویی گفت: من دلم میخواست در این مراسم یادداشتی را که در تحلیل کارهای اوست بخوانم و درباره استعداد او حرف بزنم، اما فرصت زیاد نیست. او در نقیضهپردازی تقریبا بینظیر بود. کسی به پای کارهایی که در «تذکرةالمقامات» مینوشت نمیرسد.
او سپس شعری را که در سوگ برادرش گفته بود برای زرویی نصرآباد خواند.
در ادامه، شکیبا یکی دیگر از ویژگیهای زرویی نصر آباد را وسعت مشرب او عنوان کرد و گفت: زرویی فارغ از همه چیزهایی که بیجهت و ابلهانه اهل ادبیات را از هم دور میکند سراغ اهل ادبیات میرفت و نگاه بیجهتی به اهل ادبیات نداشت.
همچنین ساعد باقری در این مراسم گفت: دیروز به سهیل محمودی میگفتم با داغ قیصر فرو ریختیم و شکستیم و ناگهان و یکباره با داغ این عزیز روبهرو شدیم. داغ این عزیز از جنسی است که هرچه بگذرد عمق خود را نشان میدهد. چیزی که در ذهنم بود تا درباره زرویی بگویم اصالت اوست؛ این گوهر شریف کمیاب زمانه ما. او ریشهدار بود و این موضوع در آثارش هم پدیدار بود. او از متون کهن فارسی رگ و ریشه میگرفت. اگر کسی اندک انس و الفتی با ادبیات داشته باشد میداند زرویی بر ریشهها استوار بود. زرویی آزاده بود و آزاده زیست.
این شاعر افزود: زرویی مدتها بود که با مرگ کنار آمده بود. سه سال پیش شب عمل قلب بازش، من و سهیل محمودی به عیادتش رفتیم. به روی ابوالفضل نگاه کردم و گفتم ابوالفضل میترسی؟ گفت: آره ساعد. من هم گفتم به قول مادرم «گورخولی باش سلامت اولار» یعنی کسی که میترسد سرش سلامت میماند. مطمئن باش از این عمل به سلامت بیرون میآیی. چند وقت بعد در برنامه ماه محرم او را دیدم و به من گفت آن شب خیلی آرام شدم و بدون هیچ استرسی خوابیدم.
باقری سپس بیان کرد: به زرویی در این مدت جایگاه و محل قرارش را نشان دادند و او با فراغت و رضایت کامل و با استقبال به جایگاهش رفت. انشاءالله جایگاه نیکویی داشته باشد و از خداوند بخواهیم تا ما را هم آماده ببرد و به این فکر نکنیم که چه چیزهایی را به چه چیزهایی باختیم. الهی از آرامش ملکوتیات بهرهمند بفرما.
در ادامه، شهرام شکیبا بیان کرد: ما از قبیله ادبیات هستیم؛ قبیلهای که خود را دوستدار ابوالفضل میداند. فراموش نکنید او در میان خانوادهاش نیز جایگاه و پایگاهی داشت. من به نمایندگی از اهالی ادبیات به خانواده او، به برادرانش و فرزندش حسامالدین تسلیت عرض میکنم.
غلامعلی حداد عادل نیز در مراسم تشییع پیکر ابوالفضل زرویی نصرآباد با تسلیت به طنزپردازان، خانواده زندهیاد زرویی و اهل ادبیات گفت: در کنار پیکر مردی ایستادهایم که در کمتر از یک عمر ۵۰ ساله خودش را به عنوان یک چهره موثر و ماندگار در عرصه ادب فارسی تثبیت کرده است. مانند خورشیدی که در نیمروز غروب میکند، این مرد در نیمروز غروب و ما را ترک کرد.
رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی افزود: ابوالفضل زرویی از دوره نوجوانی شعر میگفت. میتوانم بگویم یک عمر مردم را خنداند و دل جامعه را شاد کرد و حالا جامعه به اندازه این خندهها اندهگین است و جا دارد که اندوهگین باشد. با نگاهی به کارنامه زندگی زرویی تصدیق میکنیم که او فقط کار ذهنی و فکری نمیکرد و شاعر منزوی از جامعه نبود. کارنامه عمر او حکایت از کار ادبی، فکری و ذهنی و در عین حال مدیریت و حضور در عرصههای مختلف و توجه به دیگران دارد. یعنی او شأن اجتماعی در کنار قدرت ذهنی داشته است، چه در دانشگاه، چه در گلآقا و چه در حوزه هنری.
حداد عادل سپس بیان کرد: زرویی توانسته در کنار کار اجتماعی و مدیریت در حوزه هنری به ادبیات خدمت کند. او در مجلات مختلف حضور داشت و معرف ادبیات بود. تصور بسیاری این است که کسی که شعر طنز میگوید از سر ناچاری به این سمت آمده و خود را به لودگی زده است. فارغ از اینکه این حرف درست باشد یا غلط، مصداقش زرویی نصرآباد نیست. کسی که با شعر آشنا باشد این موضوع را تصدیق میکند که زرویی با تاریخ کهن ادب فارسی آشنا بود و سیر تحول آن را مطالعه میکرد. همچنین از ادبیات معاصر هم غافل نبود. عبارتهای عربی که در «تذکرةالمقامات» به کار میبرد نشان از آشنایی او با ادبیات عرب دارد. اشعار جدی زرویی نیز قدرت شعری او را نشان میدهد. شاعری که داشتههای ادبی زیادی داشت و طنز را انتخاب کرده معلوم است که طنزپردازیاش از سر ناچاری نبوده است. او طنز را انتخاب کرده و مسئولیت خود را از طریق طنز میداند و از این طریق به مردم خدمت میکند. بسیاری که طنز نمینویسند نمیتوانند از عهده آن بربیایند. تک تک افراد جامعه به خنده نیاز دارند و طنز جزء لوازم اجتماعی ماست. جامعهای که از طنز محروم باشد نقص دارد. حرفهای بسیاری را که نمیتوان به صورت جدی زد طنزپردازان با زبان طنز میگویند. ابوالفضل زرویی طنز را انتخاب کرده و طنز او را غافلگیر نکرده است.
او با بیان اینکه در جامعه دینی و اسلامی طنزپردازی کار سختی است، گفت: سختی این کار به خاطر این نیست که محدودیتهای سیاسی وجود دارد بلکه به دلیل خط قرمزهای ارزشی و اخلاقی است. اگر مجلات قبل از انقلاب مانند «توفیق» را با «گلآقا» مقایسه کنید میبینید دست «گلآقا» بستهتر بود. باید خیلی طنزپرداز توانایی باشید که در این جامعه گل کنید. گلآقا آن زمان گل کرد و با هوش خود امثال کسانی مانند زرویی را شناخت. گلآقا آن زمان بحق گفته بود قلمی که در دست عبید و دهخدا بود امروز در دست زرویی نصرآباد است.
حداد عادل در ادامه اظهار کرد: به نظرم خصوصیتی که فراتر از توانایی ابوالفضل زرویی دیده میشود اعتقاد دینی اوست. اگر فقط قصیدهای که برای حضرت ابوالفضل (ع) سروده است از او باقی میماند میتوانستیم به توانایی او در شعر و ارادت او به اهل بیت (ع) پی ببریم. او مسلمانی تمامعیار بود که ذهن نقاد و ذوقی سرشار از طنز داشت. ما با چنین شاعری وداع میکنیم. این مراسم مرا یاد مراسم کیومرث صابری فومنی یا گلآقا میاندازد. باید از او نیز یاد کنیم. باید بگوییم کیومرث صابری عزیز، گلآقای عزیز امروز یار، دوست و همقلمت به تو میپیوندد و ما در فقدان تو و فقدان ابوالفضل زرویی داغدار خواهیم بود و با شناختی که از قلم زرویی دارم میتوانم بگویم به این زودیها جای او پر نخواهد شد.
سپس ناصر فیض - مدیر دفتر طنز حوزه هنری - با تسلیت درگذشت ابوالفضل زرویی اظهار کرد: ابوالفضل را خاص و عام میشناختند. او محبوب، عزیز و ارجمند بود. همه مردم به او احترام میگذاشتند و به او علاقهمند بودند. این پذیرش دلیلی نداشت جز اینکه او به حق و درستی پاسدار زبان فارسی بود. اگر نیکو سخن میگفت حرمت سخن نیکو را میدانست. او ادبیات و اخلاق را با هم میدید و برای خوشآمد این و آن حرف نمیزد. او نمونه بارز انسان شریف و خردمند بود. زمانی که در حوزه هنری بود در طول همکاریمان چیزی جز مهربانی و انتقال داشتههایش از او ندیدیم. او آدم کریمی بود. زرویی اصیل و اصیلزاده بود. به خاطر نگرانی از بیراهه رفتن طنز، دفتر طنز حوزه هنری را ایجاد کرد تا جریان منسجم و هدفمندی را پایهگذاری کند.
شهرام شکیبا در پایان این مراسم گفت: به من اعلام شد خیابانی که ابوالفضل زرویی در احمدآباد مستوفی در آن زندگی میکرد یا خیابان دیگری به نام او نامگذاری خواهد شد.
در این مراسم محسن عربخالقی مرثیهخوانی کرد و حجتالاسلام و المسلمین محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بر پیکر زرویی نصرآباد نماز میت را اقامه کرد. سپس پیکر این چهره ادبیات و طنز به خانه ابدی خود در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بدرقه شد.
در مراسم تشییع پیکر ابوالفضل زرویی نصرآباد اعلام شد مراسم ترحیم او روز چهارشنبه (چهاردهم آذرماه) از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۵ در مسجد نور (واقع در میدان فاطمی) برگزار میشود.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که خبر درگذشتش دهم آذرماه اعلام شد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
آدم وقتی خبر مرگ کسی را میشنود، بیاختیار دست به مقایسه سن و سالش با متوفی میزند و زمانی کرک و پرش میریزد که میفهمد شخص پرپرشده، همسن و سال خودش است؛ آنهم با کلی افتخارات سر به فلک کشیده! بعد آدم شروع میکند به مرور زندگیاش و البته، افسوس خوردن؛ نه برای آن تازه درگذشته، بلکه برای حال و روز اسفبار خودش که چرا عمری را به جای افزودن «عرض»، به افزایش «طول و ارز» زندگیاش سپری کرده!
اعتراف میکنم بعد از شنیدن خبر مرگ ابوالفضل، اولین حسی که به من دست داد، این حسادت و حسرت بچهگانه بود!
ما با هم همسن بودیم اما او، هم سبیلش از من کلفتتر بود (بعد از منوچهر احترامی سبیلکلفتترین طنزنویس بود) و هم قشر خاکستری مغزش! او پیپ داشت، پرستیژ داشت و من نداشتم و اصولا او خیلی چیزهای دیگر داشت که من نداشتم! پس من با نهایت تاثر و تاسف، به خودم تسلیت میگویم! او ناکام از دنیا نرفت، من به شکل ناکام در این دنیا ماندهام!
ابوالفضل آنقدرها سلبریتی نبود که نیاز داشته باشد به شکل برونمرزی فرزند بهدنیا بیاورد. او در همین داخل مرز کارش راه میافتاد! البته به شکلی کاملا قانونی و شرعی ... نشان به آن نشانی که خیلی از طنزنویسان حال حاضر، حاصل زایمان و بعضا سزارین ایشان هستند! بهراستی که هیچ تولید ملی به شیرینی تولید مثل داخلی، آنهم با گرایش افراد خندهدار وطنی نیست.
او آنچنان سلبریتی نبود که خبر مرگش را مردم با خوشحالی پخش کنند و عکس پروفایلشان را با عکس او عوض کنند ولی آنقدرها کاریزما داشت که در زمان حیاتش خیلیها را میخ خودش کند و با رفتنش، مو را به تن خیلیها سیخ کند.
او به معنی واقعی کلمه، عاشق بود و به افتخار «عاقبت به خیری» نایل شد که البته در این دوره زمانه که خودش هم در شعر معروف به لیلی و مجنونش اشاره کرده، اصلا عنوان کمی هم نیست:
کسی که قلبش اتصالی داره، میدونه عاشقی چه حالی داره
قربون اون دل تک سرنشینش که کلی دلبری کرد
درست مثل پراید که هم آدم رو میبره و هم آبروی آدم رو...
ابوالفضل هم خودش رفت و هم دل ما را با خودش برد!
روحش شاد و خاک بر سر جدایی!
«او مثل پراید بود و... خاک بر سر فراق و جدایی!» - ایسنا
«شبخند» امشب و فردا شب ویژه بررسی آثار زرویی نصرآباد به روی آنتن میرود.
به گزارش ایسنا، در حالی که یک شب بیشتر از آغاز مسابقه ادبی، فکاهی شبخند در شبکه شما بیشتر نمیگذرد، سازندگان این برنامه به احترام درگذشت زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد از روال عادی و ترکیب رقابتی خود به مدت دو شب فاصله گرفته و به بررسی و مرور آثار این استاد سرشناس طنز فاخر ادبیات فارسی خواهند پرداخت.
به گزارش روابط عمومی شبکه شما، از دوشنبه پیشرو شبخند به روال عادی خود با بررسی اخبار استانها از زاویه نگاه طنز و با حضور شاعران و طنزپردازان مدعو از استانها مجددا رأس ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه به روی آنتن شبکه شما میرود.
مرگ زرویی نصرآباد روال یک برنامه را تغییر داد - ایسنا
مرد طناز ادبیات و مطبوعات ایران پشت میزش در خانه احمدآباد مستوفی نفسهای آخر را کشید و هنوز به ۵۰سالگی نرسیده جدی جدی با زندگی خداحافظی کرد و رفت.
به گزارش ایسنا، ابوالفضل زرویی نصرآباد هرچند که سالها بود گوشه عزلت گزیده و از تهران و هیاهوهایش فاصله گرفته بود اما چنان کارنامهای دارد که نام و تاثیرش همچنان حضور دارد. شنبه (دهم آذرماه) محمد زرویی نصرآباد با پیکر بیجان برادرش در خانهاش مواجه شد. تعدادی از طنزپردازان و دوستانش خود را برای دیدار آخر به خانه احمدآباد رساندند؛ همه در بهت و شوک. خبر هم دیگر پیچید و آخرین خبر شامگاه شنبه شد خبر رفتن ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۴۹سالگی.
یار قدیمی «گلآقا» رفت. او امید کیومرث صابری فومنی بود؛ گلآقا در پاسخ به این که «امیدتان در طنزنویسی امروز به کیست» گفته بود: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…». زرویی با نوشتههایش در مطبوعات، با کتابهای طنزش، با پژوهشهایش در عرصه طنز و شاید مهمتر از آن با آموزش طنزپردازان جوان و حمایت از آنها چراغ طنز را روشن نگه داشت و به قول گلآقا شهر را چراغانی کرد.
حالا بعد از رفتنش، اکبر اکسیر میگوید: انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود؛ از طنزپردازان میخواهم برای تدفین او مراسم شادی برگزار کنند. او میافزاید: زرویی خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، به خاطر همین کارش میتوانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد.
رویا صدر با اشاره به نقش بینظیر او در جامعه طنز ایران اظهار میکند: استحکام ساختاری آثار و عمق و تلخی نگاه زرویی، او را از دیگر طنزپردازان متمایز میکرد.
ابراهیم رها هم با تأکید بر تأثیرگذاری او بر طنز ایران و اینکه تسبیح طنز کشور یکی از دانههای درشت خود را از دست داد به این وجه از کار زرویی نصرآباد اشاره میکند: زرویی خود را به امواج پرتلاطم پیرامونی نمیسپرد؛ تلاش داشت سنگ زیر آب باشد و کارهای ماندگار انجام دهد.
شهرام شهیدی میگوید طنز ایران یکی از بزرگترین و بیادعاترین آدمهایش را از دست داد. او با بغض و گریه از خاطره ورودش به «گلآقا» و حمایتهای زرویی نصرآباد یاد میکند.
سیدمهدی شجاعی هم با تجلیل از ابوالفضل زرویی با این جمله که «او نه تنها شخصیتی بیبدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت» انتقادهای تندی را خطاب به مسئولان مطرح میکند: رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمیتپد... در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسئولان عالی و دانی مسئولاند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند. در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچ کدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچ کدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
در ادامه مروری داریم بر برخی عکسهای بهجامانده از ابوالفضل زرویی نصرآباد:
قضیه ما طنزنویسها فرق دارد. ما وقتی یک نفر را از دست میدهیم بیشتر طنز مینویسیم.
یعنی با طنز نوشتن سعی میکنیم خودمان را آرام کنیم و به استادمان بگوییم کارمان را درست یاد گرفتهایم.
یعنی اینطور نیست که برای درگذشت یک طنزنویس مجله را منتشر نکنیم. اتفاقا ویژهنامه منتشر میکنیم و کاریکاتور خودش را میزنیم روی جلد.
البته مثل آدمهای دیگر در فراق یار گریه میکنیم اما از طنزنویسی دست برنمیداریم. یعنی نمیتوانیم دست برداریم؛ چون اگر طنزنویسی بمیرد و ما طنز ننویسم احساس میکنیم شش بر صفر بازی را به روزگار باختهایم.
اصولا طنزنویسها در جمع لبخند میزنند و لبخند میآفرینند و در خلوت گریه میکنند؛ برعکس ریاکاران که در جمع تظاهر میکنند به اندوه و گریه و شادیشان در خلوت است.
پس امروز روز طنز نوشتن من است. امروز اگر طنز ننویسم آقای زرویی را ناراحت میکنم چون اگر طنز من را در ایسنا نبیند میگوید:
موهای شقیقه من سفید شد که تو طنز بنویسی، نه بشینی توی ایسنا گریه کنی. من در خانه ننشستم که شما کار را تعطیل کنید.
من وقتی گلآقا رفت طنز ننوشتم؟
چرا نوشتید استاد
من وقتی حالت رفت طنز ننوشتم؟
چرا نوشتید استاد
وقتی جلی و فرجیان و پورثانی و... رفتند طنز ننوشتم؟
سیدمهدی شجاعی در پیامی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد را تسلیت گفت و از مدیران و سیاستگذاران فرهنگی به شدت انتقاد کرد.
در متن پیام این نویسنده که در اختیار ایسنا قرار گرفته است، آمده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
«بسم الله الرحمن الرحیم
خط ۶۰۹:
خط ۱۹۵:
خبر درگذشت برادرم ابوالفضل زرویی نصرآباد، خبری دهشتناک و تکاندهنده بود.
خبر درگذشت برادرم ابوالفضل زرویی نصرآباد، خبری دهشتناک و تکاندهنده بود.
مردم ایران، به خصوص اصحاب فرهنگ و ادب و هنر و بالاخص اهالی خطه طنز شخصیتی شریف، وارسته، فاضل، آزاده، مهربان، جوانمرد، اهل درد و ادیب و هنرمند را از دست دادند که داغ فقدانش تا ابد بر دلها خواهد ماند.
وسعت جای خالیش چنان بیکرانه و نامحدود است که هیچ چیز و هیچ کس، آن را پر نمیکند.
ابوالفضل زرویی نه تنها شخصیتی بیبدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت.
اگرچه مرگ حق است و سرنوشت محتوم و مختوم همه ما، اما داغ سنگینتری که سفر ناگهانی این بزرگمرد عرصه ادب، بر دل ما گذاشت، مرگ مظلومانه و غریبانهاش بود.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بیصاحبترین است و هیچ قوه تمیز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسئولان وجود ندارد.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمیتپد و سیاستگذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغهای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند.
در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسئولان عالی و دانی مسئولاند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند.
در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچ کدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچ کدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
این مصیبت طاقتسوز را به یکایک عزیزان ادیب و طنزپرداز تسلیت عرض میکنم و برایشان از خداوند صبر و سلامتی میطلبم. بخصوص عزیزانی که ابوالفضل را از نزدیک میشناختند و با او رفاقت داشتند. عزیزانی که نمیدانند در کدام مصیبت بگریند؛ مصیبت از دست دادن رفیقی شفیق و بامعرفت، مصیبت فقدان ادیب و طنزپردازی بیبدیل یا مصیبت بیپناهی اصحاب فرهنگ و هنر.
خداوند متعال، ابوالفضل زرویی را با موالیانش بخصوص حضرت ابوفاضل قمر بنی هاشم محشور فرماید و غریق رحمت و غفران بیانتهایش گرداند.
سیدمهدی شجاعی»
مردم ایران، بهخصوص اصحاب فرهنگ و ادب و هنر و بالاخص اهالی خطه طنز شخصیتی شریف، وارسته، فاضل، آزاده، مهربان، جوانمرد، اهل درد و ادیب و هنرمند را از دست دادند که داغ فقدانش تا ابد بر دلها خواهد ماند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد کتاب «ماه به روایت آه» (درباره حضرت ابوالفضل العباس (ع)) را در انتشارات نیستان با مدیریت سیدمهدی شجاعی منتشر کرده است.
وسعت جای خالیاش چنان بیکرانه و نامحدود است که هیچچیز و هیچکس، آن را پر نمیکند.
این نویسنده، طنزپرداز و پژوهشگر که مدتها بود در احمدآباد مستوفی زندگی میکرد و به قولی گوشه عزلت گزیده بود، ظاهرا به دلیل سکته از دنیا رفته است. محمد زرویی نصرآباد - برادر ابوالفضل زرویی نصرآباد - شنبه (دهم آذرماه) با پیکر بیجان او در خانهاش مواجه شده است.
ابوالفضل زرویی نه تنها شخصیتی بیبدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت.
اگرچه مرگ حق است و سرنوشت محتوم و مختوم همه ما، اما داغ سنگینتری که سفر ناگهانی این بزرگمرد عرصه ادب، بر دل ما گذاشت، مرگ مظلومانه و غریبانهاش بود.
برای درگذشت زرویی پیام تسلیت ندهید! - ایسنا
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بیصاحبترین است و هیچ قوه تمیز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسئولان وجود ندارد.
اکبر اکسیر در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد میگوید: انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود؛ از طنزپردازان میخواهم برای تدفین او مراسم شادی برگزار کنند.
این شاعر و طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - طنزپرداز و پژوهشگر - در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: این خبر را صبح شنیدم که برایم خیلی ناراحتکننده بود. یادمان باشد طنز واقعی جایی اتفاق میافتد که یک طنزپرداز که خود مرثیهگوی همه هنرمندان است خودش گرفتار باشد. خدا رحمت کند آقای زرویی نصرآباد را؛ او قبل از آنکه به شعر معروف شود به نوشتههای منثورش در «گلآقا» معروف بود. او با ستون «تذکرة المقامات» مردم را با طنز سیاسی و اجتماعی آشنا کرد، آن هم در برههای که پرداختن به وزیران خط قرمز بود. در واقع او راه را برای طنز و فکاهه ایران باز کرد.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمیتپد و سیاستگذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغهای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند.
اکسیر در ادامه بیان کرد: زرویی نصرآباد با تأسیس دفتر طنز حوزه هنری خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، به خاطر همین کارش میتوانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد. آنچه از زرویی مدنظر من است، اخلاق، ادب، فروتنی و تواضع او بود که تمام گناهانش را میتوانست یکجا پاک کند.
در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسئولان عالی و دانی مسئولاند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند.
او سپس خاطرنشان کرد: زرویی شعر فکاهی میگفت و مشکلی از مشکلات جامعه را به سادهترین و روانترین شکل ممکن در آنجا مطرح میکرد؛ انگار نسیم شمال دیگری در ایران متولد شده است. اگر تمام شعرها و نوشتههای زرویی در یک کفه ترازو قرار بگیرد و ادب و فروتنیاش در کفه دیگر، ادب و فروتنیاش سنگینتر از تمام آثارش است.
در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچکدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچکدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
این طنزپرداز با اشاره به دور بودن خود از تهران، بیان کرد: زمانی که از دور زرویی را تعقیب میکردم به این نتیجه رسیدم که او راه را برای جوانترها باز میکرد؛ اصلا حسودی و بخل در او نبود. زوریی دست همه را میگرفت و میخواست آنها را معرفی کند؛ مانند اخلاقی که قیصر امینپور داشت. خیلی زود بود که زوریی برود و ما خبر کوچ غریبانهاش را بشنویم.
این مصیبت طاقتسوز را به یکایک عزیزان ادیب و طنزپرداز تسلیت عرض میکنم و برایشان از خداوند صبر و سلامتی میطلبم. بخصوص عزیزانی که ابوالفضل را از نزدیک میشناختند و با او رفاقت داشتند. عزیزانی که نمیدانند در کدام مصیبت بگریند؛ مصیبت از دست دادن رفیقی شفیق و بامعرفت، مصیبت فقدان ادیب و طنزپردازی بیبدیل یا مصیبت بیپناهی اصحاب فرهنگ و هنر.
اکبر اکسیر در پایان گفت: از همه همکاران و دوستان طنزنویسم میخواهم مراسم شادی را برایش برگزار کنند. او نه با مرثیه و نه با مرگ و نه با غم وغصه میانهای نداشت؛ با اینکه دلش پر از درد بود. زوریی به لحاظ معیشتی و اقتصادی هم در مضیقه بود، اما شنیده بودم آبروی فقر و قناعت را نبرد. امیدوارم مجلس شادی برایش برگزار شود و طنزپردازان هر کدام دو دقیقه استندآپ کمدی اجرا کنند تا باعث شادمانی روح حاضران باشد؛ رفتگان که رفتهاند. امیدوارم نامهای دیگری از میان شاگردانش، جای او را پر کنند و طنز عزیز ما هیچگاه بیکس و بییار نباشد.
خداوند متعال، ابوالفضل زرویی را با موالیانش بخصوص حضرت ابوفاضل قمربنیهاشم محشور فرماید و غریق رحمت و غفران بیانتهایش گرداند.<ref name="شجاعی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091105123/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%AF%D9%87%DB%8C%D8%AF
====بنیاد شعر و ادبیات داستانی با صدور پیامی، درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز را تسلیت گفت====
«طنز آیینه تمامنمای جامعه است و در میان اهلقلم آنانی که طنز را برمیگزینند کسانی هستند که میخواهند آیینهدار شادیها و اندوههای جمعی باشند. طنزنویسان و طنزسرایان با این انتخاب گویی خود را موظف میکنند که شریک شادیها و غمهای تک تک افراد جامعه باشند و چنین است که بیش و پیش از دیگران تاب زیستن را از دست میدهند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام شد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
بدون تردید یکی از مهمترین آیینهداران روزگار ما در طنز "ابولفضل زرویی نصرآباد" بود. شاعر و نویسندهای توانا که از روزهای نوجوانی در مهمترین نشریات طنز درخشید و بعدها با کتابهایی تاثیرگذار و درخشان جایگاه خود را در ساحت طنز محکم کرد.
درگذشت او در ۴۹سالگی و درحالیکه هنوز میتوانست بماند و بنویسد و به جوانترها بیاموزد برای طنز روزگار ما فقدانی بزرگ است.
بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان درگذشت ایشان را به خانواده محترم ، جامعه ادبی کشور بهویژه علاقهمندان این شاعر و انسان دوستداشتنی تسلیت میگوید.»<ref name="بنیاد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091104862/%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF |عنوان=تسلیت برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
از کتابهای او هم به این موارد میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک.«
===دیدگاه و اندیشه===
====دریچههای نشاط را بر مردم نبندیم====
متاسفانه در کلیت جشنوارههای فرهنگی کشور برخی از برنامهها با اینکه هیچ مشکلی ندارند اما امکان عملیشدنشان نیست. در انتخابات ریاستجمهوریِ امسال نام کسانی که ممنوع بود برده شد و نشان داد که بردن نامشان هیچ مشکلی ندارد. اما دو ماه بعد، نام بردن از این افراد ممنوع است. وقتی میخواهیم کار طنز انجام دهیم از افراد مهم و تاثیرگذار نمیتوان استفاده کرد. جالب این که هیچکسی هم برای این محدودیتها دلیلی ندارد. رهبر انقلاب که بالاترین مقام کشور است، شاعری مانند [[مهدی اخوان ثالث]] را تایید میکند، اما وقتی در جاهای رسمی میخواهیم از آثار اخوان استفاده کنیم با مخالفتهایی روبهرو میشویم.<ref name="دریچه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/96030100476/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D8%B7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%86%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85 |عنوان=دریچههای نشاط را بر مردم نبندیم - ایسنا}}</ref>
نثری به نام «نثر بچهباحال»ها از ۲۰ سال پیش در نشریات نوجوان شکل گرفت و بهسرعت فراگیر شد. این نثر خودمانی است، کلمات و جملات آن شکسته میشود، جدی نیست و بهطورکلی باحال است. این نثر در جای خود، نثر خیلی خوبی است اما همهجا مناسب نیست؛ درحالیکه همه نشریات حتی «دانستیها» از این نثر استفاده میکنند. گاهی اوقات به یک مطلب در مجلات علمی شک میکنم که آیا واقعا اطلاعات علمی میدهد یا اینکه شوخی میکند. گزارشهای علمی نباید با نثر شوخ و شنگ نوشته شود؛ زبان نشریات علمی، جدی است.
اینکه نشریات از نثر باحال استفاده کنند، خوب است اما از زمانی این قضیه بد شد که در شبکه اجتماعی هر کسی با حدالاقل سواد شروع به نوشتن میکند و مردم آن را لایک میکنند و شخص تعداد بالای لایکها را دلیلی بر خوب نوشتن خود میداند و اگر در جشنوارهای جایزه نبرد معترض میشود. نثر بچه باحال به زبان طنز تبدیل شده است؛ البته دست و پا شکسته این نثر. همین مسئله موجب شده تا برای فهمیدن یک جمله، مخاطب چندین بار آن را بخواند. استفاده از این زبان باعث شده تا ذهن مخاطب و ذهن طنزپرداز اشتباه کند.<ref name="باحال"/>
رئیس حوزه هنری در پیامی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد را تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، در پیام محسن مومنیشریف آمده است:
====هر چیز خندهداری طنز نیست====
در کشور ما تعریفها قاطی میشود؛ بهطور مثال هر چیزی که باحال باشد پس خندهدار است و هرچیزی که خندهدار باشد، طنز است؛ در حالی که این برداشت صحیح نیست. شوخطبعی میتواند در شکلهای مختلف باشد؛ هزلآمیز، فکاهی، هجوآمیز و طنزآمیز، که هیچیک از آنها بد نیست. اگر تلویزیون برنامه غیرجدی بسازد میگویند برنامه طنز ساخته است. «یه مرده میخوره به نرده برمیگرده...» فکاهی است و به حیوانات، اقوام مختلف، مسائل سیاسی و رابطه زن و مرد کاری ندارد و صرفا برای خنده است.
کسی که فکاهی خوب مینویسند از کسی که طنز بد مینویسد موفقتر و شایسته تمجید است. با دزد کاری ندارم؛ با دزدی کار دارم. برای من مهم نیست که چه کسی و در چه دولتی اختلاس کرده بلکه با نفس اختلاس مشکل دارم. مسئله اختلاس را طنزپرداز بهگونهای مطرح کند که در عین این که این کار را مذمت کند، خوشایند مردم هم باشد و آنها را غمزده نکند. طنزپرداز مسائل و مشکلات را با زبانی دیگر مطرح میکند.<ref name="باحال">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96023019430/%D9%84%D8%A7%DB%8C%DA%A9-%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA|عنوان=لایک زیاد دلیلی بر خوب نوشتن نیست - ایسنا}}</ref>
«انا لله و انا الیه راجعون
====طنزهای تلوزیونی====
تا زمانی که تلویزیون میدیدم طنزهای خوبی داشت. منظورم من این نیست که همه کارهایی که میسازند خیلی خوب است اما با توجه به سختگیری و امکاناتی که تلویزیون دارد خوب است. کسانی که نسبت به طنزهای تلویزیونی منتقدند زمانی که خود وارد تلویزیون میشوند بهقدری از سر و ته طرحشان زده میشود که در نهایت همان کاری میشود که در تلویزیون وجود دارد و به آن نقد هست.
مدیریت تلویزیون برای بخشهای مختلف؛ خانواده، ورزش، اجتماعی و... معاونت دارد. اما طنز که بیشترین استقبال را از طرف مردم دارد، هنوز برایش در صدا و سیما معاونتی در نظر نگرفتهاند. همچنین تلویزیون سیاست منسجمی درباره برنامهها ندارد؛ طرح شما در شبکهای اجرا میشود اما امکان اجرای همان طرح در شبکه دیگر وجود ندارد.<ref name="آفت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/95102616764/%D8%A2%D9%81%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B7%D9%86%D8%B2 |عنوان=آفت گردهماییها برای طنز - ایسنا}}</ref>
استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، دوست و همکار ما و عزیز طنز ایران، جامه بقا به تن پوشید و به دیار جاودانان پیوست و با کوچ ناگهانی خود دوستان و ارادتمندانش و همه کسانی که آن انسان والا را میشناختند اندوهگین و سوگوار کرد.
====خط قرمز====
من شخصا معتقدم خطوط قرمزی وجود ندارد. آدم باید بلد باشد از میان چیزهایی که به آن خط قرمز میگویند عبور کند و قائل به وجود اینها نباشیم. من میگویم با همه چیز میشود شوخی کرد. هر چیزی را میشود نقد کرد. آدم باید ادبیاتش را بداند و بهگونهای رفتار نکند که وقتی هنوز دهنش را باز نکرده، بگویند، این میخواهد توهین کند.<ref name="تهران"/>
طنز و فرهیختگی و ادب از او شخصیتی منحصربهفرد ساخته بود که فقدانش ضایعهای اندوهبار و جبرانناپذیر برای جامعه ادبیات و هنر کشور است.
====حیات و ممات اهل قلم====
از میان اربابان فرهنگ و سیاستگذاران فرهنگی کسی برایش مهم نیست حیات و ممات اهل قلم. احساس من این بود که شاید اینطور بهتر است. هیچ مدیر فرهنگی را ندیدم که این برایش سؤال باشد. حس میکنم این جفایی است که دارد به تمام بچههای فرهنگی میشود و برای کسی اهمیت ندارد حضور عناصر فرهنگی.<ref name="تهران"/>
تلاشهای ارجمند زرویی در گسترش طنز نجیب و مسئول از مجله گلآقا تا ایجاد دفتر طنز حوزه هنری فصلی است درخشان در تاریخ ادبیات معاصر.
====نویسنده بیقانون====
نویسندهای که دچار بیقانونی است نه بدقانونی، همیشه مشکل دارد؛ یعنی ما در کشورمان به جای این که بدقانونی داشته باشیم، در جاهایی بیقانونی داریم؛ یعنی در یک جاهایی خلأهایی قانونی وجود دارد. خلأهای قانونی که شما را در یک فشار خاص قرار میدهد؛ یعنی نمیدانید این کاری که انجام میدهید چه بازخوردی برای شما خواهد داشت. این بیقانونی آزاردهنده است.<ref name="تهران"/>
او متعهد به تمامی ویژگیهای طنز اخلاقمدار بود و با احاطه به تاریخ و ظرایف و طرائف زبان فارسی از پاسداران بیبدیل این زبان کهن و توانا در روزگار ما محسوب میشد.
====شعر آئینی====
حوزه شعر آیینی حوزهای نبود که من احساس کنم به قصد عرضه میشود در آن کار کرد. کاری بوده که خودم دوست داشتم و خب میشود با چند نفر از دوستان نشست و آنها را خواند. در کل میتوان گفت که این شیوه ختم است بر دیگران.<ref name="تهران">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91070201025/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%81%D8%AA|عنوان=چرا "ابوالفضل زرویی نصرآباد" از تهران رفت؟ - ایسنا}}</ref>
حوزه هنری درگذشت این انسان فرزانه و نجیب و هنرمند خلاق را به محضر خانواده محترم و داغدارش و اهالی هنر و ادبیات بهویژه جامعه طنزپردازان متعهد و مسئول تسلیت میگوید و برای آن عزیز سفرکرده که بخشی از آثار ماندگارش در بیان و ستایش فضایل اهل بیت رسول مکرم اسلام(ص) و مصایب حضرت سیدالشهدا(ع) بود، برخورداری از خوان کرام ایشان و غفران و رضوان الهی مسألت دارد.»
====قاعده طنز خیلی سخت است====
تسلیت رئیس حوزه هنری برای درگذشت زرویی - ایسنا
برای رسیدن به ایمان کامل باید از یک مرحله طنز گذشت. قاعده طنز خیلی سخت است چه در فارسی و یا در هر جای دنیا. قاعده ادبیات شوخ طبعی این است که چه بپذیریم و چه نپذیریم بعضی از مباحث شاید در جمع قابل طرح نیست؛ مباحثی چون روابط بین زن و مرد و یا یک سری عناوینی که خوشایند طبع اخلاقی برخی از مردم نیست از این بخش است. گو اینکه باید بپذیریم که برخی از این موارد درجمع خلوت خیلی هم مورد استقبال قرار میگیرد.
انسان وقتی به ایمان کامل برسد خودش را در جایگاهی میبیند که از آن زاویه خدا دارد بندگان خود را میبیند. اگر از آن زاویه شما مردم را ببینید ساز و کار دنیا خیلی برای شما خندهدار جلوه میکند. کارهای ابلهانه انسانها را خداوند میبیند و به همین دلیل خداوند میگوید انسان جهول است و با خودش دشمنی میکند.
سورن کییرکگور میگوید انسانی که به ایمان کامل رسیده خدایی دنیا را میبیند و کینه به دل نمیگیرد. مثلا طمعها و بده بستانهای انسانها، یا دشمنی با یکدیگر، اینها از نگاه بیرونی واقعا خندهدار است چرا که نادانی و جهل انسان را نشان میدهد. یک فرض دیگر بین معرفت و دانش است که این تفاوت باید روشن شود زیرا انسان دانش را فرا میگیرد ولی معرفت حاصل شناخت است که نمیشود مانند دانش آموخت و معرفت را باید از درک کامل و شناخت عمیق به دست آورد. در مورد طنز نیز همین موضوع مهم است.<ref name="سخت">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/94110704693/%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=قاعده طنز خیلی سخت است - ایسنا}}</ref>
به مناسبت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد ـ پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی ـ «شب شعر» از مجموعه «شبهای هنر» به بزرگداشت این طنزپرداز کشورمان، میپردازد.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی شبکه چهار، ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر و طنزپرداز کشورمان، شنبه (دهم آذر) بر اثر عارضه قلبی درگذشت.
====باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم====
باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم. اینکه نسبت به کلیه امور اجتماعی تقدسگرایی میکنیم شیوه درستی نیست. کنکاشی در گذشته تاریخ ادبیات نشان میدهد که بسیاری از شاعران و طنزپردازان بهراحتی آثار خودشان را تولید و عرضه میکردند. متاسفانه باید گفت ظرفیت طنزپذیری در جامعه پایین آمده است. حتی یک هنرمند جرات نمیکند با یک شهر، محله یا یک گویش شوخی کند درحالیکه ابزار تولید آثار طنز همین چیزهاست.<ref name="ظرفیت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/94101508684/%D8%B8%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D8%B7%D9%86%D8%B2%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA |عنوان=ظرفیت طنزپذیری پایین آمده است - ایسنا}}</ref>
به همین منظور برنامه «شب شعر» با اجرای محمود اکرامیفر دوشنبه (۱۲ آذر) با حضور سعید بیابانکی و ناصر فیض به زندگی هنری و آثار این هنرمند میپردازد.
====تشخیص هجو و طنز ====
تشخیص هجو و طنز برای عدهای هنوز مشخص نیست و به دنبال این هم نیستند که این تمایز را بدانند.
عدهای از برنامهسازان تصور میکنند همین که مردم با دیدن برنامهای بخندند یعنی برنامه طنز خوبی ساخته شده درحالیکه اصلا اینطور نیست. برنامهسازانی که حتی توانمند هم هستند در تعریف مفاهیم مشکل دارند، ممکن است از سر اتفاق برنامههای خوبی هم تولید شود اما دانش طنز در این زمینه بسیار کم وجود دارد و باید بیش از اینها به جنبههای علمی این موضوع توجه شود. قرار نیست بین هجو و طنز ارزشگذاری شود، منظور من از اینکه تفاوت این دو را بشناسیم این نیست که ارزشگذاری کنیم طنز بهتر است یا هجو و لطیفه.
من بارها گفتهام حاضرم حاصل کل زندگیام را اعم از نوشته جدی و غیرجدی، بدهم و یکی از لطیفههایی را گفته باشم که در طول روز چند نفر میخواهند همان لطیفه تکراری را برای شما بخوانند. کدام کار من بوده که در جایی چاپ شود و مردم با این رغبت و اشتیاق دست به دست کنند؟
کسی که کار خوبی در زمینه هجو انجام میدهد نباید گمان کند کاری که انجام میدهد بیارزش است. طنزی که به دل مردم نمینشیند و با آن ارتباط برقرار نمیکند چه فایدهای میتواند داشته باشد؟ طنزهای بیمایهای داریم که هیچ رنگ و بو و خاصیتی ندارند و در عوض، هجوهایی هستند که به دل مینشینند.<ref name="صرفا">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/94070100443/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%B5%D8%B1%D9%81%D8%A7-%D8%AE%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA|عنوان=طنز صرفا خنداندن مردم نیست - ایسنا}}</ref>
پخش پلیبکهایی از زندگینامه و شعرخوانیهای مرحوم زرویی نصرآباد و همچنین مراسم تشییع این هنرمند از دیگر بخشهای «شب شعر» این هفته است.
====ادبیات مذهبی====
اینکه در ادبیات مذهبی تا کجا میتوان پیش رفت و از خیال بهره برد، به شعور نویسنده برمیگردد. متأسفانه ما از دو طرف بام افتادیم؛ از یکسو ما یک ادبیات مداحی داریم که مبتنی بر هیجان است و از سمت دیگر بعضیها از ادبیات دینی توقع دارند به تاریخ توجه زیادی داشته باشد و هیچ روایتی در نوشتن ادبیات دینی نادیده گرفته نشود که این مرز بسیار باریکی است. ادبیات مذهبی جزو شاخههای موردعلاقهام بود. همیشه یک قسمت از مطالعات من خواندن متون مذهبی و تاریخ اسلام بوده که برایم جذاب بوده است. همچنین از یک طرف احساس میکردم در یکسری از شاخهها متأسفانه به علت ورود پیدا نکردن آدمهایی که کار را تخصصی ببینند، یک مقدار این نوع ادبیات آسیب دیده است و بیذوقیهایی در ظاهر و محتوای آثار مذهبی وجود دارد و یک عده دورهمی این نوع ادبیات را قبضه کردهاند و همان کتابها هنوز با همان غلطها چاپ میشوند. گاهی اوقات آدم نیاز دارد تا یک ادای دین کند، البته نه اینکه ادعای بزرگی کنم، چون نمیتوانم از پسش برآیم. من از اول کار هم فکر میکردم تلاش کنم تا این اثر نسبت به دیگر آثار بهتر نوشته شود، البته متأسفانه چون در این زمینه کار کمی نوشته شده است، قلم شکسته من مورد توجه قرار گرفت.
حس خودم است که در این شاخه ادبی علیرغم نظر کسانی که از بیرون ایستادهاند و فکر میکنند بیشترین سرمایهگذاری در این بخش میشود، اما باید گفت ادبیات آیینی یکی از مظلومترین شاخههای نشر کشور است.<ref name="قبضه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/91090803571/%D8%B9%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%82%D8%A8%D8%B6%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF |عنوان=عدهای دورهمی ادبیات مذهبی را قبضه کردهاند - ایسنا}}</ref>
ابوالفضل زرویی نصرآباد، متولد ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود. او از سال ۱۳۶۸ فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را آغاز کرد و در همکاری با نشریات مختلف به ویژه گلآقا، از شهرتهایی چون ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل استفاده کرد.
====مردم امروزه از طنز خسته شدهاند====
توقع از طنز اين بوده است كه وقتي طنزپردازها دوستانه مينويسند و كسی را مورد انتقاد قرار میدهند ، طرف مقابل به آن انتقادها تن دهد. اما وقتی اين اتفاق نمیافتد و افرادی كه مورد انتقاد قرار گرفتهاند، توجهی نشان نمیدهند؛ يا مسالهای كه قرار است افشا شود، افشا نمیشود و همچنان پشت پرده باقی میماند، مردم هم نسبت به طنز، نااميد و دلسرد میشوند. امروز ديگر كسی از اينكه در نوشتههای یک روزنامه، یک انتقاد تند سياسی يا مطلبی در رسوايی و افشای كسی بخواند، چندان خوشحال نمیشود و مانند سالهای قبل، اين حرفها تا مدتها بر سر زبانها نمیماند. دربارهٔ طنز هم به همين ترتيب است ؛ مردم از طنز توقع تغيير دارند. وقتی مردم بازخورد طنز را نمیبينند و انعكاس انتقال پيام طنزپرداز را در رفتار و حركات افراد طرف مقابل مشاهده نمیكنند، نسبت به طنز، كمتوجه میشوند. او با بيان اينكه مردم، امروزه بيشتر به سمت فكاهه گرايش دارند. امروزه حتا بيشتر برنامههای تلويزيونی هم به سمت فكاهه نيل میكند و هدف آنها فقط و فقط خنداندن مردم است. مردم، ترجيح میدهند اگر قرار است چيزی بخوانند، ببينند يا بشنوند، در آن، انتقاد نباشد؛ چراكه میدانند ديگر جوابی از آن نمیگيرند ؛ پس ترجيح میدهند فكاهی بخوانند.<ref name="سیاست"/>
«تذکرهالمقامات»، «افسانههای امروزی»، «وقایعنامه طنز ایران» (کار مشترک با فریبا فرشادمهر)، «بامعرفتهای عالم» (کتاب گویا)، «رفوزهها» (مجموعهی شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقاله درباره طنز) و مجموعه طنز «غلاغه به خونهش نرسید» از جمله آثار این پژوهشگر و شاعر هستند.
====رابطهٔ طنز و سیاست====
طنز، انتقاد منصفانه به زبانی شيرين ، كنايی و نشاطآفرين است كه نسبت به فرادستان جامعه صورت میگيرد؛ چرا كه انسان در انتقاد از فرودستانش به شوخی بسنده میكند؛ يا با بيانی روشن انتقادش را مطرح میكند. طنز چون در مقام ابهام و ايهام است، طبعا با فرادستان اجتماع سر و كار دارد و اين فرادستان هم بيشتر طبقه سياسيون يک كشور هستند ـكسانی كه اهرمهای جانی، مالی و قدرتی در دست آنان است. طنز فقط در ايران اينقدر با سياست سر و كار ندارد. در تمام نقاط دنيا، طبيعی است كه طنز، بيشتر با قدرتمندان آن جامعه سر و كار داشته باشد و با يک بررسی میتوان به اين رسيد كه ريشه طنز در تمام دنيا ، درنهايت ، به سياست برمیگردد. اگر كسانی در خارج از كشوری بخواهند دربارهٔ سياستمداران آن كشور بنويسند، شايد به هجو هم متوسل بشوند، چرا كه هجو نگاهی برانداز دارد و مبنی بر از سر راه برداشتن طرف مقابل است. اما اگر قرار است در داخل كشور، برای اصلاح امور جامعه نگاه انتقادی منصفانهای صورت گيرد، طنز است كه به كار میآيد. اگر معتقد باشيم كه طنز قصد اصلاح دارد، هيچگاه بحث خريد و فروش آن پيش نمیآيد. اگر نگاه ما به طنزپرداز اين باشد كه میخواهد صميمانه اشتباهات را گوشزد كند و مشكلات را بازگو نمايد، ديگر هيچ حكومتی نياز به خريدن يک طنزپرداز ندارد. شايد زمانی، حكومتی مجبور باشد با دادن امكاناتی به افرادی كه او را هجو میكنند، نظر آنان را تغيير دهد كه دست از هجو كردنش بردارند؛ اما طنزپرداز، هيچ نيازی به خريده شدن ندارد.<ref name="سیاست">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8109-00409/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%86%D8%B5%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D9%82%D8%B9-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87|عنوان=ابوالفضل زرويي نصرآباد: توقعهاي مردم از آثار طنز برآورده نشده است - ایسنا}}</ref>
مجله ادبی «شب شعر» به تهیهکنندگی کوروش انصاری، هر دوشنبه شب در حوزه ادبیات، ساعت ۲۳ روی آنتن شبکه چهار می رود.
====طنز زاییدهٔ موقیعت فشار است====
در هر جامعه اگر فشارهای زيادی باشد، طنز هم به وجود خواهد آمد. طنز زائيده موقعيت فشار است و اگر فشارها از جامعه برداشته شود و آزادی نسبی وجود داشته باشد، طنز خود به خود افول خواهد كرد. در جامعه امروز تعريف ثابتی از طنز وجود ندارد و هر كس تعريف خاصی برای خود دارد. علیرغم كم مطالعهكردن نويسندگان طنز و بیاطلاعی نسبت به طنز قديم و همچنين بیاطلاعی طنزپردازان از مسائل سياسی در فضای طنز مطبوعاتی يک نوع بیپروايی بیدليل نيز وجود دارد، يک جسارت بیمورد كه دليل مشخصی هم ندارد. در فضای كنونی هجوپردازی و حملات بیفرجام به مسائل مختلف وجود دارد؛ درحالیكه طنزپرداز برای خلق یک اثر بايد دليل محكمی داشته باشد. ماهيت اصلی طنز درستكردن امور است؛ نه خرابكردن شخصيت افراد بدون دليل.<ref name="فشار">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8302-07809.23576/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%B2%D8%A7%D9%8A%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%D9%8A%D8%AA-%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=ابوالفضل زرويي نصرآباد: طنز زاييده موقعيت فشار است - ایسنا}}</ref>
بزرگداشتی برای ابوالفضل زرویی نصرآباد در تلویزیون - ایسنا
كسانی كه در ادبيات جدی موفق نيستند، در طنز هم موفق نيستند؛ زيرا پايه و ريشه كارشان تثبيت شده نيست. كسی كه در رشتهای از هنر بهطور تخصصی كار میكند، مانند پزشكی است كه در يک رشته خاص و عرصه خاصی از پزشكی فعاليت دارد و در زمينهای خاص توانايی بيشتری دارد؛ اما اين بدان معنا نيست كه پزشكی در رشتهای فوقتخصص دارد و سوادش از يك پزشک عمومی كمتر است. در كشور ما نويسنده يا شاعری كه توانايي استفاده از ابزار هنری را ندارد و در رشتهای خاص ناموفق است، به ادبيات كودک و نوجوان يا ادبيات طنز روی میآورد؛ درحالیكه ادبيات طنز، بايد ريشهها در آن تثبيت شده باشد. ادبيات طنز ادبيات پرمخاطبی است، اين ژانر بهنظرم وجه نازل ادبی ميان مردم نبوده؛ زيرا زبانی بوده كه عامه مرم با آن ارتباط برقرار میكردند. در گذشته آثار كسانی چون عبيد زاكانی و در دوران معاصر نوشتههای نسيم شمال و گلآقا آنقدر كه بين مردم رواج داشت آثار نويسندگان جدی ما آنقدر در موردشان بحث نمیشد و طرفدار چندانی نداشت. بهنظرم، بايد در ملاکهای ارزشيابی آثار طنز تجديدنظر صورت پذيرد.<ref name="مردم"/>
رویا صدر در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد با بیان اینکه او نقش بینظیری در جامعه طنز ایران داشت، میگوید: استحکام ساختاری آثار و عمق و تلخی نگاه زرویی، او را از دیگر طنزپردازان متمایز میکرد.
این طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - طنزپرداز و پژوهشگر - در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: زرویی نصرآباد در ابتدا با نشریه «خورجین» همکاری داشت و بیشتر طنز منظوم مینوشت. بعدها با مجله «گلآقا» در بخشهای مختلف اعم از نثر، نظم و شعر نو همکاری داشت. معروفیتش هم بیشتر به خاطر ستون «تذکرهالمقامات» بود که به عنوان قالبی در طنز مطرح شد. در طنز امروز هم با گذشت دو دهه میبینم از این قالب هنوز استفاده میشود و این قالب هنوز نو و کارآمد است. اسم مستعارش در «گلآقا» ملانصرالدین بود و بیشتر جاها با این نام شناخته میشد. پس از «گلآقا» او با نشریات دیگری از جمله روزنامههای همشهری، انتخاب و جامجم و مجله مهر همکاری داشت.
====طنز مورد پسند مردم====
مردم ما به طنز رغبت زيادی دارند؛ اما گاهی از گونههای خاصي از طنز خسته میشوند كه نيازشان ديگر با آنگونه برآورده نمیشود. امروز مردم ما ديگر طنز سياسی را برآورنده نياز خود نمیبينند. به اين دليل، لطايف اجتماعی، خانوادگی و حتی جنسی رواج دارد و لطايف سياسی دگر ساخته نمیشود، آنچه هم هست هجويههايی سياسی است و ديگر طنز سياسی به معنای گذشتهاش جذابيت ندارد. اين موضوع كه چرا طنز در كشور ما ميان اهل قلم و مخاطبان ادبيات چندان جدی تصور نمیشود، به نوع فرهنگی كه در آن رشد كردهايم باز میگردد و در فرهنگ ما بشاشت، مجلسآرايی و شوخ و شنگ بودن نوعی جلافت تلقی میشود، طبيعی است كه هيچ هنرمندی دوست ندارد جلف شمرده شود. اين مساله باعث شده كه هنرمندان به خلق آثار طنز كمتر رغبت كنند و ترجيح دادهاند آن عصا قورتدادگی خود را حفظ كرده و گونهای ديگر از هنر را به جای طنز خلق كنند. مردم كسانی هستند كه وقتی استفاده از طنز پيش میآيد، رغبتشان بيشتر است؛ ولی وقتی بحث خلق پيش میآيد همه از خلق طنز ابا دارند.<ref name="مردم">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8408-11333/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D9%8A%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%D9%8A%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D9%8A%D9%87-%D9%8A|عنوان=ابوالفضل زرويي نصرآباد: براي خلق اثر طنز، بايد پايه و مايهي ادبي داشت مردم ما بيشتر به استفاده از طنز رغبت دارند تا خلق آن - ایسنا}}</ref>
صدر در ادامه افزود: تسلط زرویی بر ادب فارسی در شعر کلاسیک، نو و آثاری که به صورت نثر مینوشت کاملا مشخص بود. در عین حال در آثار طنزش تلخی و عمق وجود داشت که او را از بسیاری طنزنویسان در گذشته و حال متمایز میکرد. ویژگی دیگرش در شعر طنز این بود که زبان روز را در آثاری که در دهه ۸۰ منتشر کرد و در کتاب «بامعرفتهای عالم» وارد کرد و با شیوه استادانهای زبان عامیانه امروز را در شعر کلاسیک به کار برد. این قالب هم بعدا توسط طنزنویسان جوانتر استفاده شد.
====کمکاری در آموزش طنز====
هيچ نهاد متمركز و هيچ سازمان دلسوزی برای جذب و آموزش جوانهای طنزپرداز وجود ندارد. جوانان طنزپرداز در دورهای خيلی خوب و اميدبخش حركت كردند. در حال حاضر هم تعداد انگشتشماری هستند كه در بخشهای مختلف رسانهای نسبتا خوب كار میكنند؛ اما بايد جايی برایشان درنظر گرفت كه بتوانند با پيشكسوتان همصحبت شوند و تجربياتشان را به هم منتقل كنند؛ یک فضای آزاد، جدا از كلاسها و كارگاههای آموزشی. فكر میکنم هيچكدام از نهادها نتوانستهاند اين فضا را ايجاد كنند؛ البته در دفتر طنز حوزهٔ هنری سعی شد اين اتفاق بيافتد؛ اما الآن نمیدانم جوانان چقدر میتوانند راحت با پيشكسوتان ارتباط بگيرند.<ref name="رخوت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8604-16125/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%AA-%D9%88-%D9%83%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D9%8A-%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AF |عنوان=ابوالفضل زرويي نصرآباد: طنز امروز دوران رخوت و كسالت را ميگذراند - ایسنا}}</ref>
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: زرویی نصرآباد در شکلگیری بخشی از جریان طنز امروز نیز با تاسیس مجامع و محافل طنز و نیز تربیت نسلی از طنزنویسان حال حاضر نقش داشت. او موسس دفتر طنز حوزه هنری بود. همچنین بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران بود که در این بخش از فعالیتهایش نیروهای جوانتر را شناسایی و به طنز ما معرفی کرد که این افراد در حال حاضر در فضای طنز ایران نقش دارند.
===ابوالفضل زرویی نصرآباد از نگاه دیگران===
====[[کیومرث صابری]] (گلآقا)====
«قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـملانصرالدینـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».<ref name="جفا"/>
او سپس با بیان اینکه زرویی نصرآباد بسیار فروتن و متواضع بود، تأکید کرد: آقای زوریی مانند کسانی که به صورت جدی وارد وادی طنز میشوند حساس بود. او یکی از تأثیرگذارترین افراد در طنز مطبوعاتی و همچنین یکی از جریانسازترین افراد در طنز امروز ما بود که امتزاج قدرت طنزآوری و استحکام ساختاری آثارش در طنز امروز جامعه ما نظیر نداشت و متأسفانه زودهنگام و قبل از آنکه به ۵۰ سالگی برسند، او را از دست دادیم.
====[[رویا صدر]]====
استحکام ساختاری آثار و عمق و تلخی نگاه زرویی، او را از دیگر طنزپردازان متمایز میکرد. تسلط زرویی بر ادب فارسی در شعر کلاسیک، نو و آثاری که بهصورت نثر مینوشت کاملا مشخص بود. در عین حال در آثار طنزش تلخی و عمق وجود داشت که او را از بسیاری طنزنویسان در گذشته و حال متمایز میکرد. ویژگی دیگرش در شعر طنز این بود که زبان روز را در آثاری که در دهه ۸۰ منتشر کرد و در کتاب «[[بامعرفتها]]» وارد کرد و با شیوه استادانهای زبان عامیانه امروز را در شعر کلاسیک به کار برد. این قالب هم بعدا توسط طنزنویسان جوانتر استفاده شد.
زرویی نصرآباد در شکلگیری بخشی از جریان طنز امروز نیز با تاسیس مجامع و محافل طنز و نیز تربیت نسلی از طنزنویسان حال حاضر نقش داشت. او موسس دفتر طنز حوزه هنری بود. همچنین بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران بود که در این بخش از فعالیتهایش نیروهای جوانتر را شناسایی و به طنز ما معرفی کرد که این افراد در حال حاضر در فضای طنز ایران نقش دارند. آقای زوریی مانند کسانی که بهصورتجدی وارد وادی طنز میشوند حساس بود. او یکی از تأثیرگذارترین افراد در طنز مطبوعاتی و همچنین یکی از جریانسازترین افراد در طنز امروز ما بود که امتزاج قدرت طنزآوری و استحکام ساختاری آثارش در طنز امروز جامعه ما نظیر نداشت و متأسفانه زودهنگام و قبل از آنکه به ۵۰ سالگی برسند، او را از دست دادیم.<ref name="صدر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091104998/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A8%DB%8C-%D9%86%D8%B8%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 |عنوان=نقش بینظیر ابوالفضل زرویی در طنز ایران - ایسنا}}</ref>
نقش بینظیر ابوالفضل زرویی در طنز ایران - ایسنا
====[[اکبر اکسیر]] در رثای مرگ ابوافضل زرویی نصرآباد====
«انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود»!<ref name="جفا"/> زرویی نصرآباد با تأسیس دفتر طنز حوزه هنری خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، بهخاطر همین کارش میتوانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد. آنچه از زرویی مدنظر من است، اخلاق، ادب، فروتنی و تواضع او بود که تمام گناهانش را میتوانست یکجا پاک کند.
=============================================
معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با صدور پیامی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد را تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیام تسلیت دکتر محسن جوادی برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - طنزپرداز - به این شرح است:
زرویی شعر فکاهی میگفت و مشکلی از مشکلات جامعه را به سادهترین و روانترین شکل ممکن در آنجا مطرح میکرد؛ انگار نسیم شمال دیگری در ایران متولد شده است. اگر تمام شعرها و نوشتههای زرویی در یک کفه ترازو قرار بگیرد و ادب و فروتنیاش در کفه دیگر، ادب و فروتنیاش سنگینتر از تمام آثارش است.
زمانی که از دور زرویی را تعقیب میکردم به این نتیجه رسیدم که او راه را برای جوانترها باز میکرد؛ اصلا حسودی و بخل در او نبود. زوریی دست همه را میگرفت و میخواست آنها را معرفی کند؛ مانند اخلاقی که [[قیصر امینپور]] داشت. خیلی زود بود که زوریی برود و ما خبر کوچ غریبانهاش را بشنویم.
از همه همکاران و دوستان طنزنویسم میخواهم مراسم شادی را برایش برگزار کنند. او نه با مرثیه و نه با مرگ و نه با غم وغصه میانهای نداشت؛ با اینکه دلش پر از درد بود. زوریی به لحاظ معیشتی و اقتصادی هم در مضیقه بود، اما شنیده بودم آبروی فقر و قناعت را نبرد. امیدوارم مجلس شادی برایش برگزار شود و طنزپردازان هر کدام دو دقیقه استندآپ کمدی اجرا کنند تا باعث شادمانی روح حاضران باشد؛ رفتگان که رفتهاند. امیدوارم نامهای دیگری از میان شاگردانش، جای او را پر کنند و طنز عزیز ما هیچگاه بیکس و بییار نباشد.<ref name="شادی">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97091105098/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%BE%D8%A7-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF|عنوان=برای ابوالفضل زرویی مجلس شادی برپا کنید! - ایسنا}}</ref>
خبر درگذشت جناب ابوالفضل زرویی نصرآباد برای اهالی و علاقهمندان ادبیات چنان تلخ است که همه را در بُهت فرو برده و سکوت را بر زبان و رکود را بر کلام جاری ساخته است. او سالها با نقدهای خود با زبان طنز سعی در بیان ناراستیها داشت و هیچ زمان و در هیچ دورهای هم از راه خود منصرف نشد. یادداشتهای طنز او در مطبوعات، اهتمام و راهبریاش در تولید و انتشار کتابهای حوزه طنز و نیز حضورش در عرصه آموزش طنزنویسی از او چهرهای شناختهشده و دارای جایگاه و احترام در طنز معاصر ارائه کرده است. البته جفاست اگر خدمات مرحوم زرویی به ادبیات را فقط در حوزه طنز بررسی کنیم چرا که او در حوزه پژوهش ادبی و نیز ادبیات داستانی هم تلاشهای موثری داشته است. اینجانب ضایعه درگذشت ایشان را به اصحاب فرهنگ به ویژه اهالی قلم و ادبیات و نیز به خانواده محترم زرویی نصرآباد تسلیت گفته و از درگاه پروردگار متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان صبر مسئلت میکنم.
====[[اسماعیل امینی]]====
من با آقای زرویی سالیان طولانی دوست بودم، از روزگار جوانی و دانشجویی با هم دوست بودیم تا این اواخر که بهخاطر بیماری قلبی و ... مقداری منزوی و خانهنشین شده بود.
ایشان چند ویژگی داشت؛ یکی از مهمترینهایش این است که بهشدت عاشق مطالعه بود و این مطالعه، مطالعه تکلیفی که برای درس، دانشگاه و ... باشد نبود. بهشدت گونههای مختلف کتاب را دوست داشت و بهویژه به مطالعه کتابهای متون کهن، چه ادبی و چه تاریخی علاقه داشت. در کارش، چه در نوشتن نثر، چه شعر و چه کارهای تحقیقی خیلی گزیدهکار بود. یعنی حدود ۱۰برابر وقتش را برای مطالعه میگذاشت و یکدهم آن برای نوشتن بود.
تسلیت محسن جوادی برای درگذشت ابوالفضل زرویی - ایسنا
آثار زرویی خیلی پرشمار است اما خیلی گزیدهکار بود. او از میان آثاری که نوشته هم مقدار کمی را منتشر کرده است؛ خیلی با وسواس کار میکرد. دیگر اینکه از آنچه میدانست که کم هم نبود -بسیار آدم هوشمند و باسوادی بود، با اینکه روزگاری که در «گلآقا» کار میکرد در سن جوانی بود، ۲۲، ۲۳ سال داشت- از اینکه دانستههایش را در اختیار دیگران هم قرار دهد، دریغی نداشت، یعنی بسیار فروتن بود و با کرامت و سخاوت رفتار میکرد. و مسئله دیگر اینکه در نگرانیها و برنامهریزیهایش افقهای خیلی دوری را میدید. این را برای آنکه دوست ماست یا اینکه حالا سالگردش است و بخواهم حرفهای عاطفی بزنم، نمیگویم؛ واقعا افقهای دوری را مد نظر داشت. اینطور نبود که بخواهد توجهها را نسبت به خودش جلب کند و برای خودش شهرتی درست کند و از این بازیها دربیاورد.
ابراهیم رها در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد با تأکید بر تأثیرگذاری او بر طنز ایران میگوید: او خود را به امواج پرتلاطم پیرامونی نمیسپرد؛ تلاش داشت سنگ زیر آب باشد و کارهای ماندگار انجام دهد.
این طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - طنزپرداز و پژوهشگر - در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: هیچگاه با زرویی نصرآباد همکار نبودم اما طی سالهای طولانی با هم سلام علیک داشتیم. او یکی از طنزنویسان تأثیرگذار سه دهه اخیر کشورمان بود؛ هم به لحاظ کارهایی که انجام داد و هم کسانی که به واسطه داشتن مسئولیت او طنزنویس شدند. در گعدههایی که تشکیل میداد و فعالیتهایی که زیر نظر او انجام میشد، پویا بود.
یکی از بهترین کارهایی که آقای زرویی کرد و در تاریخ ایران خواهد ماند، بنیانگذاری جلسات شعر طنز که به نام «حلقه رندان» مشهور شد و اساسا راهاندازی دفتر طنز بود که تحول بزرگی در طنز ایران ایجاد کرد. قبل از آن کار طنز خیلی پراکنده انجام میشد، حتی کسانی که در مطبوعات حرفهای کار طنز میکردند در کنار کارهای دیگرشان به این کار میپرداختند و خیلی معدود بودند کسانی که تمام وقتشان را برای نثر یا شعر طنز بگذارند ولی بعد از جلسات «حلقه رندان» هم تعداد زیادی از شاعران رویکرد اصلیشان را بر طنز گذاشتند و هم تعداد زیادی استعداد کشف شد و در آنجا تعلیم داده شدند. در شهرهای مختلف نیز جلسات مشابه راه افتاد، بهنحوی که حالا در تمام شهرهای بزرگ و کوچک کشورمان جلسات شعرخوانی مرتب طنز و جلسات آموزشی طنز داریم. و از همه مهمتر اینکه جهت شوخیها و انتقادات طنز از جهات تفریحی، سخیف و... (مثلا شوخیهای شخصی قومی، جنسیتی و این چیزهای نازل، مبتذل و حقیرانه) به سمت رویکردهای اجتماعی، اخلاقی و رویکردهای جدی و اندیشهای تغییر کرد.
کسی که چه شعر و چه نثر طنز مینویسد به زبان و به زیبایی زبان و ادیبانهبودن نوشتهاش اهمیت میدهد، فکر میکنم این هم از میراث ارزشمند و همیشه ماندگار آقای زرویی است. اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را بهنظرم فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.<ref name="جفا"/>
او در ادامه افزود: آقای زرویی در عنفوان جوانی، حدود ۲۰-۲۱ سالگی، قلم پختهای داشت و اینطور نبود که بعد از ۴۰ سال به ثبات قلم و تأثیرگذاری برسد؛ فکر میکنم از اوایل دهه ۷۰ که با نشریه «گلآقا» همکاری داشت قلمش تأثیرگذار بود. زرویی پرطرفدار بود و در حوزه طنز به معنای واقعی کلمه فعالیتهای ارجمندی داشت.
====[[صادق کرمیار]]====
شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت میکرد. خاطرم هست که در سال ۸۸، آقای شجاعی را به واسطه کتاب «[[نامیرا]]» دیدم. آن روزها شرایط بسیار بحرانی بود. آقای شجاعی به من گفت که از بین اهالی قلم، چه کسی هست که مشکل داشته باشد؟ اسم چند نفر را آوردم که یکی از آنان ابوالفضل زرویی بود. وقتی این نام را بر زبان آوردم، انگار که چشمانش را برق گرفت؛ به من گفت که او را پیدا کن و بیاور تا جلسهای داشته باشیم. بلافاصله جلسهای برگزار شد و این دو نفر دیگر همدیگر را رها نکردند. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده است، میشناسیم اما مطالعات او در زمینه تاریخ، مذهب، علوم انسانی و بهخصوص تاریخ اسلام و شخصیتهای دینی بهقدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشتیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد. امیدوارم کسان دیگری که باقی ماندهاند و مانند ابوالفضل در این جامعه میفهمند و زجر میکشند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته انتظار نداریم که مسئولین قدرشان را بدانند. آنان اصلا در حد و اندازهای نیستند که بخواهند قدر آنان را بدانند. ما خودمان باید قدر خودمان را بدانیم.<ref name="رمان"/>
رها همچنین بیان کرد: فعالیتهای زرویی در دو حوزه قابل بررسی است؛ فعالیتهای مطبوعاتی او که بسیار شیرین و تأثیرگذار بود و نشان از سواد او داشت. زرویی آدم بسیار باسواد و ملایی در حوزهای که کار میکرد، بود. آنچه را مینوشت بلد بود و اینطور نبود که با یک نگاه سطحی قلم زده باشد. در حوزه کتاب هم کارهای ماندگاری انجام داد که با اقبال روبهرو شد و هم جامعه فرهنگی کشور پذیرفت و دوست میداشت.
====[[شهرام شهیدی]]====
بزرگترین ویژگی او این بود که تمام ادبیات کلاسیک، چه در زمینه طنز و چه غیرطنز، را نه تنها خوانده بود بلکه بر آن مسلط هم بود؛ چیزی که در نسل معاصر کمتر دیده میشود و گذشتگان خود را نمیخوانند. زوریی نصرآباد تسلط کاملی بر ادبیات داشت و از ادبیات وارد طنز شده بود.
زرویی نصرآباد بسیار آدم صبوری بود، دانش زیادی داشت و معلم بود. ممکن است برخی داشتههای زیادی داشته باشند اما نتوانند بهخوبی آن را منتقل کنند. چیزی حدود ۷۰-۸۰ درصد نسل امروز طنز ایران از شاگردان زرویی نصرآباد هستند؛ او تمام این افراد را با کمک و راهنمایی وارد طنز کرده بود. کم پیش میآید کسی بتواند شاگرد خوب پرورش بدهد. او شرایط را برای ورود به عرصه طنز بدون هیچ چشمداشتی فراهم میکرد.
او مرد بزرگوار و بیهمتایی بود؛ چیز دیگری نمیشود دربارهاش گفت. او ادعایی نداشت، در مجامع شرکت نمیکرد و مدتی هم دوری گزیده بود. در صحنه حضور نداشت و افتاده بود. این ویژگیها سخت در یک آدم جمع میشود.
آقای زرویی نقش بسیاری در ورود نسل جدید طنزنویسان به این عرصه داشت. قدیمیها نسبت به نسل جدید گارد میگرفتند و آنها را بر نمیتافتند و آنها را نادیده میگرفتند، اما او به جوانان اجازه میداد وارد «گلآقا» شوند و از آنجا یاد بگیرند. بسیاری از طنزپردازان کار خود را از آنجا شروع کردند. روحش شاد باد که به جامعه طنز ایران خدمت زیادی کرد.<ref name="شهید">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091104703/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AF |عنوان=طنز ایران یکی از بزرگانش را از دست داد - ایسنا
}}</ref>
این طنزپرداز خاطرنشان کرد: آقای زرویی خیلی با تلاطم پیرامونی بالاخص در سالهای سیاسی کشور کاری نداشت؛ خیلی خود را به موج نمیسپرد و سعی میکرد کارهای ماندگار انجام دهد. در تمام سالهایی که تلاطم سیاسی فراوانی در کشور وجود داشت، طنز مطبوعاتی هم در فراز و فرود بود، اما او تلااش داشت سنگ زیر آب باشد نه سنگ روی آب که با تلاطم بالا و پایین برود. این یکی از شاخصههای مهم در بررسی آقای زرویی نصرآباد است. در تمام مدت سعی کرد سنگ زیر آب باشد و ماندگاری داشته باشد.
====[[سید مهدی شجاعی]]====
ابوالفضل زرویی نصرآباد یک نمونه عینی است که فضل و دانش او شمردنی نیست. البته این حرفها را به این دلیل نمیزنم که او مرده است. یادداشتهای من در زمان حیات ایشان موجود است و حس و نگاهم را نسبت به ایشان گفته بودم. بنابراین نمیخواهم بعد از درگذشتش از او تعریف کنم. رفتن او فاجعه بزرگی بود و غیرقابل جبران است و از مواردی است که آقایان باید پاسخگوی این رسیدگینکردن به ایشان باشند. بهنظرم با حداقل امکانات و شرایط میشد که این اتفاقات رخ ندهد.
در مورد بحث علمی و مطالعاتی آقای زرویی حرف زیاد است و اگر بخواهم واردش شوم، شاید کشش این جلسه را نداشته باشد اما بدون اغراق کسی از اهل قلم را سراغ ندارم که تا این حد عمیق بوده و با پشتکار، مطالعه کند. بارها گفتهام که ایشان تازه شروع به محصولدادن کرده بود و با آنچه از ذخیرهها انباشت کرده بود، وقتش رسیده بود که آن را عرضه کند. یقینا اگر میماند، دهها جلد کتاب از جنس «[[ماه به روایت آه]]» در مورد بقیه اولیا میداشتیم. بهنظرم از وجود ایشان محروم شدیم و این مسالهای نیست که بتوان بیانش کرد و قابل جبران باشد.
یکی از مشکلات ما در عالم نویسندگی این است که نویسندگان ما متاسفانه همت و پشتکار جدی برای کار تحقیقی ندارند و به همین دلیل کارها سطحی و یک جور با تاریخ مصرف از آب درمیآید. بخش عمده زحمت نویسندگی بهویژه در کارهای تاریخی، تحقیق و تتبع راجع به آن سوژه است. بهنحوی که نویسنده باید اینقدر با آن سوژه درگیر شود که نتواند آن را ننویسد. این یکی از خلاهای جدی ما در نویسندگی است. البته تلاش کردیم یک بانک اطلاعاتی معارف درست کنیم که پشتوانهای برای حرکت دوستان باشد اما مرحوم زرویی یکتنه همه این کارها را انجام میداد.<ref name="رمان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98070806111/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA |عنوان=ابوالفضل زرویی چگونه رمان نوشت؟ - ایسنا}}</ref>
ابراهیم رها همچنین گفت: ابوالفضل زرویی به ۵۰ سال هم نرسید و از دنیا رفت. تسبیح طنز کشور یکی از دانههای درشت خود را از دست داد. او خیلی تأثیرگذار بود؛ گو اینکه در سالهای اخیر خیلی فعال نبود و در مجامع مختلف شرکت نمیکرد. او خیلی حضور نداشت اما همیشه بسیار اثرگذار بود. اگر بخواهیم در این سالها پنج نفر را نام ببریم که در طنز ما تأثیرگذار و ماندنی بودند یکی از این پنج نفر بجد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود.
====[[ابراهیم رها]]====
هیچگاه با زرویی نصرآباد همکار نبودم اما طی سالهای طولانی با هم سلامعلیک داشتیم. او یکی از طنزنویسان تأثیرگذار سه دهه اخیر کشورمان بود؛ هم به لحاظ کارهایی که انجام داد و هم کسانی که به واسطه داشتن مسئولیت او طنزنویس شدند. در گعدههایی که تشکیل میداد و فعالیتهایی که زیر نظر او انجام میشد، پویا بود.
آقای زرویی در عنفوان جوانی، حدود ۲۰-۲۱ سالگی، قلم پختهای داشت و اینطور نبود که بعد از ۴۰ سال به ثبات قلم و تأثیرگذاری برسد؛ فکر میکنم از اوایل دهه ۷۰ که با نشریه «گلآقا» همکاری داشت قلمش تأثیرگذار بود. زرویی پرطرفدار بود و در حوزه طنز به معنای واقعی کلمه فعالیتهای ارجمندی داشت.
فعالیتهای زرویی در دو حوزه قابل بررسی است؛ فعالیتهای مطبوعاتی او که بسیار شیرین و تأثیرگذار بود و نشان از سواد او داشت. زرویی آدم بسیار باسواد و ملایی در حوزهای که کار میکرد، بود. آنچه را مینوشت بلد بود و اینطور نبود که با یک نگاه سطحی قلم زده باشد. در حوزه کتاب هم کارهای ماندگاری انجام داد که با اقبال روبهرو شد و هم جامعه فرهنگی کشور پذیرفت و دوست میداشت.
***
آقای زرویی خیلی با تلاطم پیرامونی بالاخص در سالهای سیاسی کشور کاری نداشت؛ خیلی خود را به موج نمیسپرد و سعی میکرد کارهای ماندگار انجام دهد. در تمام سالهایی که تلاطم سیاسی فراوانی در کشور وجود داشت، طنز مطبوعاتی هم در فراز و فرود بود، اما او تلاش داشت سنگ زیر آب باشد نه سنگ روی آب که با تلاطم بالا و پایین برود. این یکی از شاخصههای مهم در بررسی آقای زرویی نصرآباد است. در تمام مدت سعی کرد سنگ زیر آب باشد و ماندگاری داشته باشد.
ابوالفضل زرویی به ۵۰ سال هم نرسید و از دنیا رفت. تسبیح طنز کشور یکی از دانههای درشت خود را از دست داد. او خیلی تأثیرگذار بود؛ گو اینکه در سالهای اخیر خیلی فعال نبود و در مجامع مختلف شرکت نمیکرد. او خیلی حضور نداشت اما همیشه بسیار اثرگذار بود. اگر بخواهیم در این سالها پنج نفر را نام ببریم که در طنز ما تأثیرگذار و ماندنی بودند یکی از این پنج نفر بهجدّ ابوالفضل زرویی نصرآباد بود.<ref name="رها">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091104887/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%AC-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AF |عنوان=ابوالفضل زرویی خود را به موج نمیسپرد - ایسنا}}</ref>
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام شد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
====[[سعید بیابانکی]]====
وقتی او را برای اولین بار در سفر به زابل دیدم به استاد گفتم عجیب است اگر روزی از من بپرسند کجا با استاد زرویی آشنا شدی؟ بگویم در جاده زاهدان و زابل!<ref name="سوره">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97092010128/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF|عنوان=آغاز جشنواره «جوان سوره» با یادی از زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
از کتابهای او هم به این موارد میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
====رئیس حوزه هنری====
دو ویژگی زندهیاد زرویی نصرآباد را میان مردم محبوب کرده بود. اول آن که او شخصیتی صمیمی بود و هرکسی مجذوب او میشد. ادب از کلام و برخورد اجتماعی او میجوشید. دومین ویژگیاش استادی در کار بود. استاد زرویی بر ادبیات کهن و معارف دینی تسلط ویژه داشت. ملانصرالدین و «تذکرةالمقامات» را در ۲۲ سالگی مینوشت اما تبحرش به قدری بر متون کهن و ارزشهای زبان فارسی زیاد بود که از متنهایش برداشت میشد.<ref name="سوره"/>
====[[محمدرضا زائری]]====
زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود. امروز بسیاری او را بهعنوان یک طنزپرداز میشناسند؛ درحالیکه تسلط او بر متون کهن و مسائل آیینی و مذهبی نشان میدهد که او نه تنها در طنز بلکه در گونههای مختلف ادبی مسلط بوده و بهراستی یک ادیب جامعالاطراف است. مرحوم زرویی نصرآباد بهدلیل ذوق سرشار و تسلط وافری که بر منابع کهن داشته است، یک انسان باسواد و اهل فن به حساب میآید.
اینکه این انسان شریف در عرصه طنز بسیار موفق بوده و توانسته است بر مسیر و جریان طنز کشور اثرگذار باشد محل نزاع نیست اما بسیاری تنها او را در حوزه طنز میشناسند؛ درحالیکه اشعار مذهبی او برای اهل بیت(ع) بازگوکننده اعماق شخصیتی و روی دیگر انسانیت این انسان است. زمانی که من سردبیر روزنامه همشهری بودم، از مرحوم زرویی دعوت کردم تا شعرهای روزنامه را در یکی از صفحات بگنجاند. او در هر شماره بسته به اتفاقات روز شعری را در این بخش قرار میداد و بهاندازهای طنز او مورد توجه قرار گرفت که یکی از بخشهایی که بهشدت مورد استقبال مخاطبین بود همین شعرهای روزانه روزنامه همشهری بود.
هرچه از زرویی بگوییم همچنان نتوانستهایم او را بهخوبی معرفی کنیم، در کنار طنز قوی، دغدغههای او در حوزه فرهنگ و ادب فارسی بسیار قابل تقدیر است. او جنبه دیگری داشت که در ادبیات آیینی و مذهبی بهخوبی هویدا است. مرحوم زرویی نصرآباد حال معنوی و حال خوشی داشت؛ بهطوریکه از او چهرهای متفاوت میبینیم؛ اینکه او با قدرت قلمی که داشت چگونه به فضائل قمربنیهاشم میپردازد و چگونه عرض ارادت میکند. زمانی که شما اشعار آیینی او را میخوانید درخواهید یافت که تا چه اندازه این مرحوم بهگونهای عمیق و متفاوت میاندیشد.
کسانی که فقط تذکرةلمقامات او را خواندهاند بهسختی میتوانند درک کنند و زرویی را با این جنبه بشناسند. در آخرین سفری که به کربلا مشرف میشدم او را دیدم و گفتم پیغامی نداری و او پیغامی برای حضرت عباس(ع) داشت. من که پیک و واسطه رساندن این پیغام بودم میدانم که تا چه اندازه او خدمت خاندان اهل بیت(ع) ارادت داشت و چقدر قلبش شریف و حال معنویاش عمیق بود.<ref name="جامع">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97091407165/%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D9%88%D8%AF|عنوان=زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود - ایسنا}}</ref>
ابوالفضل زرویی نصرآباد، از جمله افرادی بود که بزرگیشان در زمان حیات دیده میشد اما درعینحال به اندازه زحماتی که برای ادبیات کشیدند، از آنها سپاسگزاری نشد و این غفلت، یک غفلت تاریخی است.<ref name="اصیل"/>
بنیاد شعر و ادبیات داستانی با صدور پیامی، درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز را تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا، در این پیام آمده است:
====[[علی موسوی گرمارودی]]====
«بی هیچ تعارف، زرویی از خوشقریحهترین طنزنویسان ایران بود. تا زمانی که روانشاد، [[عمران صلاحی]] زنده بود، فضل تقدم و حتی تقدم فضل در طنز با او بود. خاک بر آن «شکرپاره» خوش باد که تلخترین پدیدههای ناهنجار اجتماعی و سیاسی را با شیرینترین گفتار به نقد میکشید و سپس جای خالی او را زرویی پر کرد. زرویی، چون شاخه نورس اما پربار در طنز، پیشِ رو و پیشرو بود. پروردن قریحه شعر و قریحه طنز به مطالعه و کوشش فراوان نیاز دارد. همانگونه که قریحه شعر را اگر نپرورانی، کمکم میخشکد، قریحه طنز را هم اگر نپرورانی، میخشکد. زرویی هم قریحه طنز قوی داشت و هم به پرورش آن توجه و اعتنا میکرد.
«طنز آیینه تمامنمای جامعه است و در میان اهلقلم آنانی که طنز را برمیگزینند کسانی هستند که میخواهند آیینهدار شادیها و اندوههای جمعی باشند. طنزنویسان و طنزسرایان با این انتخاب گویی خود را موظف میکنند که شریک شادیها و غمهای تک تک افراد جامعه باشند و چنین است که بیش و پیش از دیگران تاب زیستن را از دست میدهند.
برجستهترین نشانه قریحه والای او در طنز، کتاب «تذکرةالمقامات» اوست که در سال ۱۳۷۶ منتشر کرد و یکی از استوارترین و ماندنیترین نقیضههایی است که در تاریخ طنز کشور به وجود آمده است. اکنون و در اینجا اضافه کنم که تذکرةالمقامات، گرتهبرداری طنزآمیز و استادانهای از ساختار نثر شاهکارهای قرن ششم از تاریخ بیهقی تا کلیله و دمنه است. زرویی در کتاب «[[اصل مطلب]]»، طنازی و شاعری را با هم جمع کرده است.
بدون تردید یکی از مهمترین آیینهداران روزگار ما در طنز "ابولفضل زرویی نصرآباد" بود. شاعر و نویسندهای توانا که از روزهای نوجوانی در مهمترین نشریات طنز درخشید و بعدها با کتابهایی تاثیرگذار و درخشان جایگاه خود را در ساحت طنز محکم کرد.
او هم شاعر است و هم شاعر خوبی است. همین که برای مثنوی بلند کتاب «اصل مطلب» خود، وزن خوشرکابی مثل بحر خفیف مخبون محذوف (فاعلاتٌ مفاعِلُن فَعَلُن) را انتخاب کرده، نشانه ذوق فطری اوست. در مثنوی «اصل مطلب»، زرویی حدود ۵۰ مطلب اصلی را در بحر خفیف خطاب به تنها فرزند خود، حسامالدین، سروده و هر مطلب را هر روز خوراک ستون طنز در یک شماره روزنامه همشهری کرده بود. زرویی در آن روزها بیستساله بوده و خیلی زود با استعداد و توان و همت خود، راه پیش رویش را گشود، بهطوریکه در همان سالها با «تذکرةالمقامات» چنان جایگاهی کسب میکند که مرحوم [[کیومرث صابری]] (گلآقا) در مصاحبهای او را ادامه عبید و دهخدا میخواند.<ref name="اصیل"/>
درگذشت او در ۴۹ سالگی و در حالی که هنوز میتوانست بماند و بنویسد و به جوانترها بیاموزد برای طنز روزگار ما فقدانی بزرگ است.
بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان درگذشت ایشان را به خانواده محترم ، جامعه ادبی کشور به ویژه علاقهمندان این شاعر و انسان دوستداشتنی تسلیت میگوید.»
ابوالفضل زرویی نصرآباد (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران) پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری درگذشت.
====[[ساعد باقری]]====
آفت شعر امروز این است که اغلب شاعران جوان به خواندن شعر یکدیگر، جُنگها یا منابع دست دوم قناعت میکنند درحالیکه زرویی از ابتدا به سرچشمه متون کهن متصل بود و غور و تفحص او در تحول و تطور زبان فارسی در نوشتههایش پدیدار بود که اصل بود و بدل نبود، درست مثل خودش که اصل بود و اصیل بود.<ref name="اصیل">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97091306379/%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%84-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%DB%8C%D9%84 |عنوان=زرویی اصل بود و اصیل - ایسنا}}</ref>
او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان،انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
====[[شهرام شکیبا]]====
زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آنکه او رفت آمدند و کردند آنچه نباید میکردند. اما برخلاف گفتهها، هرگز و هرگز تا آخرین روز، مهر از حوزه نبرید و به حوزه بیمهری نکرد. شاید خیلی چیزها بگویند، اما او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شأن او شکل میگرفت. اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند. قدیم این مجالس را مجلس تذکر میگفتند. اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران درِ خانهاش را میزدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند؛ «مرا ز روز قیامت غمی که هست این است/ که روی مردم عالم دوباره باید دید». ببینید با او چه کردند.
ابوالفضل اگر میخواست رساله بنویسد میتوانست رساله بسیار بنویسد، اما او طنز را انتخاب کرده بود. زرویی ادیب بود. همه کسانی که با او سروکار داشتند بر این موضوع صحه میگذارند که او درک عمیقی از ادبیات داشت.<ref name="ابدی"/>
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گلآقا) در پاسخ به سؤال مصاحبهکننده روزنامه ابرار که میپرسد: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» میگوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…»
====[[فرزین پورمحبی]]====
اعتراف میکنم بعد از شنیدن خبر مرگ ابوالفضل، اولین حسی که به من دست داد، این حسادت و حسرت بچهگانه بود!
ما با هم همسن بودیم اما او، هم سبیلش از من کلفتتر بود (بعد از [[منوچهر احترامی]] سبیلکلفتترین طنزنویس بود) و هم قشر خاکستری مغزش! او پیپ داشت، پرستیژ داشت و من نداشتم و اصولا او خیلی چیزهای دیگر داشت که من نداشتم! پس من با نهایت تاثر و تاسف، به خودم تسلیت میگویم! او ناکام از دنیا نرفت، من به شکل ناکام در این دنیا ماندهام!
ابوالفضل آنقدرها سلبریتی نبود که نیاز داشته باشد به شکل برونمرزی فرزند بهدنیا بیاورد. او در همین داخل مرز کارش راه میافتاد! البته به شکلی کاملا قانونی و شرعی ... نشان به آن نشانی که خیلی از طنزنویسان حال حاضر، حاصل زایمان و بعضا سزارین ایشان هستند! بهراستی که هیچ تولید ملی به شیرینی تولید مثل داخلی، آنهم با گرایش افراد خندهدار وطنی نیست.
او آنچنان سلبریتی نبود که خبر مرگش را مردم با خوشحالی پخش کنند و عکس پروفایلشان را با عکس او عوض کنند ولی آنقدرها کاریزما داشت که در زمان حیاتش خیلیها را میخ خودش کند و با رفتنش، مو را به تن خیلیها سیخ کند.
تسلیت برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - ایسنا
او به معنی واقعی کلمه، عاشق بود و به افتخار «عاقبت به خیری» نایل شد که البته در این دوره زمانه که خودش هم در شعر معروف به لیلی و مجنونش اشاره کرده، اصلا عنوان کمی هم نیست.<ref name="کاریز">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97091105297/%D8%A7%D9%88-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%BE%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%DA%A9-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%82-%D9%88-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C|عنوان=«او مثل پراید بود و... خاک بر سر فراق و جدایی!» - ایسنا}}</ref>
مراسم تشییع پیکر ابوالفضل زرویی نصرآباد فردا برگزار میشود.
سعید بیابانکی درباره جزییات مراسم تشییع این طنزپرداز و پژوهشگر فقید به ایسنا گفت: مراسم تشییع فردا (دوشنبه، ۱۲ آذرماه) ساعت ۹:۳۰ صبح از مقابل حوزه هنری (واقع در خیابان حافظ، نبش خیابان سمیه) برگزار میشود و پیکر او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.
====[[غلامعلی حداد عادل]] در مراسم ترحیم====
در کنار پیکر مردی ایستادهایم که در کمتر از یک عمر ۵۰ ساله خودش را بهعنوان یک چهره موثر و ماندگار در عرصه ادب فارسی تثبیت کرده است. مانند خورشیدی که در نیمروز غروب میکند، این مرد در نیمروز غروب و ما را ترک کرد.
ابوالفضل زرویی از دوره نوجوانی شعر میگفت. میتوانم بگویم یک عمر مردم را خنداند و دل جامعه را شاد کرد و حالا جامعه به اندازه این خندهها اندهگین است و جا دارد که اندوهگین باشد. با نگاهی به کارنامه زندگی زرویی تصدیق میکنیم که او فقط کار ذهنی و فکری نمیکرد و شاعر منزوی از جامعه نبود. کارنامه عمر او حکایت از کار ادبی، فکری و ذهنی و درعینحال مدیریت و حضور در عرصههای مختلف و توجه به دیگران دارد. یعنی او شأن اجتماعی در کنار قدرت ذهنی داشته است، چه در دانشگاه، چه در گلآقا و چه در حوزه هنری.
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام شد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
زرویی توانسته در کنار کار اجتماعی و مدیریت در حوزه هنری به ادبیات خدمت کند. او در مجلات مختلف حضور داشت و معرف ادبیات بود. تصور بسیاری این است که کسی که شعر طنز میگوید از سر ناچاری به این سمت آمده و خود را به لودگی زده است. فارغ از اینکه این حرف درست باشد یا غلط، مصداقش زرویی نصرآباد نیست. کسی که با شعر آشنا باشد این موضوع را تصدیق میکند که زرویی با تاریخ کهن ادب فارسی آشنا بود و سیر تحول آن را مطالعه میکرد. همچنین از ادبیات معاصر هم غافل نبود. عبارتهای عربی که در «تذکرةالمقامات» به کار میبرد نشان از آشنایی او با ادبیات عرب دارد. اشعار جدی زرویی نیز قدرت شعری او را نشان میدهد. شاعری که داشتههای ادبی زیادی داشت و طنز را انتخاب کرده معلوم است که طنزپردازیاش از سر ناچاری نبوده است. او طنز را انتخاب کرده و مسئولیت خود را از طریق طنز میداند و از این طریق به مردم خدمت میکند. بسیاری که طنز نمینویسند نمیتوانند از عهده آن بربیایند. تک تک افراد جامعه به خنده نیاز دارند و طنز جزء لوازم اجتماعی ماست. جامعهای که از طنز محروم باشد نقص دارد. حرفهای بسیاری را که نمیتوان به صورت جدی زد طنزپردازان با زبان طنز میگویند. ابوالفضل زرویی طنز را انتخاب کرده و طنز او را غافلگیر نکرده است.
از کتابهای او هم به این موارد میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
بهنظرم خصوصیتی که فراتر از توانایی ابوالفضل زرویی دیده میشود اعتقاد دینی اوست. اگر فقط قصیدهای که برای حضرت ابوالفضل(ع) سروده است از او باقی میماند میتوانستیم به توانایی او در شعر و ارادت او به اهل بیت(ع) پی ببریم. او مسلمانی تمامعیار بود که ذهن نقاد و ذوقی سرشار از طنز داشت. ما با چنین شاعری وداع میکنیم. این مراسم مرا یاد مراسم [[کیومرث صابری]] فومنی یا گلآقا میاندازد. باید از او نیز یاد کنیم. باید بگوییم کیومرث صابری عزیز، گلآقای عزیز امروز یار، دوست و همقلمت به تو میپیوندد و ما در فقدان تو و فقدان ابوالفضل زرویی داغدار خواهیم بود و با شناختی که از قلم زرویی دارم میتوانم بگویم به این زودیها جای او پر نخواهد شد.<ref name="ابدی"/>
پینوشت: این مطلب بهروزرسانی شده است.
====[[ناصر فیض]]====
ابوالفضل را خاص و عام میشناختند. او محبوب، عزیز و ارجمند بود. همه مردم به او احترام میگذاشتند و به او علاقهمند بودند. این پذیرش دلیلی نداشت جز اینکه او به حق و درستی پاسدار زبان فارسی بود. اگر نیکو سخن میگفت حرمت سخن نیکو را میدانست. او ادبیات و اخلاق را با هم میدید و برای خوشآمد این و آن حرف نمیزد. او نمونه بارز انسان شریف و خردمند بود. زمانی که در حوزه هنری بود در طول همکاریمان چیزی جز مهربانی و انتقال داشتههایش از او ندیدیم. او آدم کریمی بود. زرویی اصیل و اصیلزاده بود. بهخاطر نگرانی از بیراهه رفتن طنز، دفتر طنز حوزه هنری را ایجاد کرد تا جریان منسجم و هدفمندی را پایهگذاری کند.<ref name="ابدی"/>
«گلآقا» شاخهای از طنز را بهوجود آورد كه با طنز پيش از آن و بعد از آن تفاوت داشت. در سالهای بعد از پيروزی انقلاب، بهخاطر شروع جنگ و مسائلی از اين دست، طبعاً هم خود طنزپردازان بيشتر سعی میكردند به مسائل غيرسياسی بپردازند و هم مردم دغدغههای معيشتی بيشتری داشتند و كسی جرات نزديکشدن به طنز سياسی را نداشت. البته در آن زمان تعدادی از نشريات كه به طنز سياسی پرداخته بودند به دلايل مختلف توقيف شده بودند و بروز و ظهور قلمی به اسم گلآقا در ۲۴دیماه۶۳ بين مردم شادمانی زيادی ايجاد كرد. زيرا شاهد نوعی از نگارش طنز بودند كه تا حالا تجربه نكرده بودند. صابری فومنی در اين دوره طنزهای بسيار محكم سياسی را با رويكردی عامهفهم و پرگوشه كنايه كه طبعاً با روحيه هر ايرانی موافق بود، منتشر كرد. از ويژگیهای ديگر طنز گلآقا پايبندی شديد به اخلاقيات بود او هيچگاه روی حريم اخلاقی پای نمیگذاشت و در كلام و نوشتارش اين نكته را بهشدت رعايت میكرد. از شاخصههای ديگر كاری وی معلمبودن است كه اين روحيه معلمی را در اداره نشريه هم داشت. امروز من آنچه از طنز میدانم از آموزههای اوست و بسياری از كسان ديگر كه معروف شدند، كسانی بودند كه در مكتب گلآقا پرورش يافتند.<ref name="گل">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8302-04580.22946/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%D9%8A%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D9%88%D9%8A%DA%98%DA%AF%D9%8A-%D9%87%D8%A7%D9%8A |عنوان=ابوالفضل زرويي نصرآباد: پايبندي شديد به اخلاقيات، از ويژگيهاي طنز گلآقا بود آنچه از طنز ميدانم، از آموزههاي اين معلم است - ایسنا}}</ref>
یک طنزپرداز در پی درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد میگوید: طنز ایران یکی از بزرگترین و بیادعاترین آدمهایش را از دست داد.
شهرام شهیدی با غیرقابل باور دانستن خبر فوت ابوالفضل زرویی نصرآباد و این که نبودش فقدانی برای جامعه طنز است، در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: بزرگترین ویژگی او این بود که تمام ادبیات کلاسیک، چه در زمینه طنز و چه غیرطنز، را نه تنها خوانده بود بلکه بر آن مسلط هم بود؛ چیزی که در نسل معاصر کمتر دیده میشود و گذشتگان خود را نمیخوانند. زوریی نصرآباد تسلط کاملی بر ادبیات داشت و از ادبیات وارد طنز شده بود.
====[[منوچهر احترامی]]====
منوچهر احترامی بنيانگذار يک سبک تازه است و تأثير طنز او در برگ برگ طنز معاصر ماندنی است. استاد احترامی، آن مرد مهربان، با آن وجود ساده و آن طنز دلنشين، با خندهها و شيطنت كودكانهاش، در طنز فارسي، نامي بزرگ و نادرهای جاودانه است. بیشک نبود مرد زبانآوری چون او، داغی هميشگی است، تسلیپذير نيست. او در نقيضهسازی و انواع نظم و نثر، در عرصهٔ پژوهش و تحقيق و در طنز كودكان، بنيانگذار يک روش منحصربهفرد و يک سبک تازه بود. در برگ برگ طنز معاصر، تأثير ديدگاه و نوشتار آن بزرگ، بیشبهه ماندنی است. يادش به خير باد...»<ref name="احترام">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8711-14769.94729/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%8A-%D8%A8%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D9%8A%D9%83-%D8%B3%D8%A8%D9%83-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF |عنوان=ابوالفضل زرويي: منوچهر احترامي بنيانگذار يك سبك تازه بود - ایسنا}}</ref>
احاطهٔ احترامی بر ادب كهن پارسی جای تأمل دارد و خودم را سفارش میكنم كه شبيه او باشم و بيشتر بخوانم. او خواهرزادهٔ شيخ ابوالحسن شعرانی -مصحح كتاب «روضةالشهدا»ی واعظ كاشفی- بود، كه از بزرگترين عالمان تشيع بود؛ اما هيچگاه سعی نكرد از شخصيت خانوادگی خودش خرج كند.
[[كيومرث صابری]] (گلآقا) طنز منوچهر احترامی را طنزی احترامبرانگيز میدانست و رنگ و بوی طنز او رنگ و بوی ديگری است؛ چقدر لايهلايه، شيرين و قابل تأمل است و متفاوت با ديگران.
سير تاريخی فرهنگ ايرانی در آثارش منعكس شده است. همچنين در طنز به موضوعات نگاه برهمنانهای داشت و اصلا دغدغهٔ مشكلات جدی جامعهٔ بشری را نداشت و مثل برهمنهای هندی به مسائل بسيار كوچک و پيش پاافتادهای میپرداخت كه در دلشان مهمترين موضوعات نهفته بود.<ref name="منوچهر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8711-01384.88369/%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D9%85%D9%86%D9%88%DA%86%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%8A-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D9%8A-%D9%87%D9%86%D8%B1 |عنوان=در بزرگداشت منوچهر احترامي عنوان شد: احترامي در عرصهي هنر، نخ تسبيح بود - ایسنا}}</ref>
او افزود: زرویی نصرآباد بسیار آدم صبوری بود، دانش زیادی داشت و معلم بود. ممکن است برخی داشتههای زیادی داشته باشند اما نتوانند به خوبی آن از منتقل کنند. چیزی حدود ۷۰-۸۰ درصد نسل امروز طنز ایران از شاگردان زرویی نصرآباد هستند؛ او تمام این افراد را با کمک و راهنمایی وارد طنز کرده بود. کم پیش میآید کسی بتواند شاگرد خوب پرورش بدهد. او شرایط را برای ورود به عرصه طنز بدون هیچ چشمداشتی فراهم میکرد.
===بزرگداشتها===
{{بلی}} محفل «در حلقه رندان» در آخرین شب پاییز ۱۳۹۹ و با گرامیداشت دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار شد. شاعران طنزپرداز کشور در صدوشصتوپنجمین محفل «در حلقه رندان» شب شعری را برای مردم ایران تدارک دیدهاند. این شب شعر طنز که در آن دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد گرامی داشته شد، به صورت زنده از طریق سایت آپارات، اینستاگرام سپهر سوره هنر و اپلیکیشن حوزه هنری نمایش داده شد.
در این محفل که سیام آذرماه پخش شد، امید مهدینژاد، مصطفی مشایخی، رضا احسانپور، نیلوفر ناظری، سیداکبر میرجعفری، عبدالله مقدمی، فرهاد موحدی، روحالله سرطاوی، فرید فردوسی و نسیم نژادجعفری به شعرخوانی و اجرای برنامه پرداختند. مهدی فرجاللهی هم موسیقی طنزی از شعرهای مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد را اجرا میکند. اجرای این برنامه را روحالله احمدی و اکبر کتابدار برعهده داشتند.<ref name="رندان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/search?q=%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84+%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C+%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF+&dt=1401%2F05%2F01
|عنوان=«در حلقه رندان» شب چله با یاد ابوالفضل زرویی}}</ref>
این طنزپرداز تأکید کرد: او مرد بزرگوار و بیهمتایی بود؛ چیز دیگری نمیشود دربارهاش گفت. او ادعایی نداشت، در مجامع شرکت نمیکرد و مدتی هم دوری گزیده بود. در صحنه حضور نداشت و افتاده بود. این ویژگیها سخت در یک آدم جمع میشود.
{{بلی}} مراسم گردهمایی به یاد این شاعر، نویسنده و طنزپرداز فقید ساعت ۱۴ روز یکشنبه (دهم آذرماه ۹۸) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار شد.<ref name="سالگرد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98090905920/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C |عنوان=مراسمی برای سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی - ایسنا}}</ref>
شهیدی با بغض خاطره آشنایی خود با زرویی نصرآباد را اینگونه تعریف کرد: زمانیکه ۱۷ سال داشتم، برای مجله «گلآقا» مطلبی نوشتم. نامهای از این مجله دریافت کردم که آقای زوریی نصرآباد از طرف ماهنامه برایم نوشته بود که مطلبم پذیرفته شده و برای صحبتهای بیشتر به دفتر مجله بروم. این دیدار باعث شد که من به «گلآقا» قدم بگذارم و عضو تحریریه بشوم. او دست من و دیگرانی را که وارد «گلآقا» شدند، گرفت. ایرادها را گام به گام میگرفت. به مطالعه دعوت میکرد؛ اینکه چه کتابهایی را بخوانیم و هرچه را خود خوانده بود در اختیار آدمها میگذاشت؛ بدون آن که چشمداشتی داشته باشد. سال ۷۰ که وارد «گلآقا» شدم، رویم نمیشد در را بزنم. آن «گلآقا» مجله بزرگی بود و من با نگرانی وارد دفترشان شدم. او مرا به گرمی پذیرفت و با برخورد خوب، من را به دیگران معرفی کرد. چنان صمیمی با من برخورد کرد که ترس من آنجا ریخت و خانهزاد «گلآقا» شدم.
{{بلی}} همزمان با سالگرد درگذشت ادیب و طنزپرداز برجسته معاصر ایران زندهیاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» شب شعر طنز «یاد استاد» با حضور طنزپردازان بزرگ کشور در یزد برگزار شد.
این محفل چهارشنبه ششم آذرماه از در تالار دکتر جلیلشاهی دانشگاه یزد برگزار شد و ورود برای عموم آزاد بود.
در این محفل «[[ناصر فیض]]» مدیر دفتر طنز حوزه هنری کشور، «[[اسماعیل امینی]]»، «امید مهدینژاد»، «صابر قدیمی»، «مهدی فرجاللهی»، «خلیل جوادی»، «نادر ختایی»، «عباس حسیننژاد» و تعدادی از شاعران و طنزپردازان استان یزد آثار نثر و نظم خود را با موضوع «اخوانیهای برای ابوالفضل زرویی نصرآباد» ارائه میکنند.
این شب شعر از برنامههای همایش ملی نکوداشت زندهیاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود که با حضور چهرههای سرشناس طنز و ادبیات کشور، پژوهشگران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان، دانشجویان و اهالی فرهنگ و ادب از ششم تا هشتم آذرماه در دانشگاه یزد برگزار شد. این همایش به همت دانشگاه یزد، دفتر طنز حوزه هنری کشور، حوزه هنری استان یزد و همکاری دستگاهها و نهادهای علمی، فرهنگی و اجرایی استان برگزار شد.<ref name="یزد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/98090502781/%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B7%D9%86%D8%B2%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DB%8C%D8%B2%D8%AF |عنوان=یاد و خاطره طنزپرداز برجسته کشور در شب شعر یزد - ایسنا}}</ref>
او در پایان با بغض همراه با گریه گفت: آقای زرویی نقش بسیاری در ورود نسل جدید طنزنویسان به این عرصه داشت. قدیمیها نسبت به نسل جدید گارد میگرفتند و آنها را بر نمیتافتند و آنها را نادیده میگرفتند، اما او به جوانان اجازه میداد وارد «گلآقا» شوند و از آنجا یاد بگیرند. بسیاری از طنزپردازان کار خود را از آنجا شروع کردند. روحش شاد باد که به جامعه طنز ایران خدمت زیادی کرد.
{{بلی}} دوازدهمین نشست کوتاه با داستان به میزبانی [[سید مهدی شجاعی]] با حضور [[صادق کرمیار]] و با یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.<ref name="رمان"/>
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود که دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام شد. او با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گلآقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
{{بلی}} آیین نکوداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز فقید با رونمایی از مجموعه سرودهها در توصیف این شخصیت فرهنگی بهمنماه در دانشگاه تهران برگزار شد.
معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی تهران با همکاری حوزه هنری مجموعه شعرهای برگزیده اهالی ادب و عموم مردم در سراسر کشور را که در توصیف زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده شدهاند، گردآوری کرده که همزمان با برگزاری آیین نکوداشت این هنرمند فقید در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رونمایی شد.<ref name="دانشگاه تهران">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97101507791/%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF
|عنوان=گردآوری شعرهای سرودهشده برای زرویی نصرآباد - ایسنا}}</ref>
از کتابهای او هم به این موارد میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
==آثار و کتابشناسی==
* «[[تذکرةالمقامات]]»
* «[[افسانههای امروزی]]»
* «[[بامعرفتها]]» (کتاب گویای طنز)
* «[[رفوزهها]]» (مجموعه شعر طنز)
* «[[حدیث قند]]» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)
* «[[غلاغه به خونهش نرسید]]» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)
* «[[ماه به روایت آه]]»
* «[[خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی]]»
* «[[یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز]]»
* «[[اصل مطلب: مجموعه شعر طنز]]»
* «[[اندر حکایت شیرین بیمه]]»
* «[[این مرد مشکوک]]»
* «[[داشت عباسقلیخان پسری]]»
* «[[خرپژوهی]]»
===قصیدهای حماسی از ابوالفضل زرویینصرآباد===
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:#DB7093}}
{{ب|'''''شراره میکشدم آتش از قلم در دست'''''|'''''
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟'''}}
طنز ایران یکی از بزرگانش را از دست داد - ایسنا
{{ب|'''''قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است'''''|'''''
ناصر فیض با تایید خبر درگذشت این طنزپرداز و پژوهشگر به ایسنا گفت: روز شنبه، دهم آذرماه، متوجه شدهاند که آقای زرویی از دنیا رفته است. زمان دقیق فوت هنوز مشخص نیست اما علت مرگ ظاهرا سکته بوده است.
{{ب|'''''حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش'''''|'''''
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست'''}}
سعید بیابانکی هم به ایسنا گفت: آقای زرویی مدتها بود که بیماری دیابت داشت و قلبش را هم دو سال پیش جراحی کرده بود. قبل از ماه محرم در جلسات حوزه هنری میدیدمش اما چند وقتی از او خبر نداشتیم. خبر درگذشتش برایمان شوکآور بود.
{{ب|'''''چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود'''''|'''''
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست'''}}
تعدادی از طنزپردازان و دوستان زرویی نصرآباد در پی شنیدن خبر درگذشت او که تنها زندگی میکرد به منزلش در احمدآباد مستوفی رفتهاند.
{{ب|'''''چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:'''''|'''''
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟'''}}
ابوالفضل زرویی نصرآباد متولد ۱۵ شهریور سال ۱۳۴۷، با نامهای مستعاری همچون ملانصرالدین، چغندرمیرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیزممتقی، میرزا یحیی و عبدل طنز مینوشت.
{{ب|'''''برای آنکه بیفتد به کار یار، گره'''''|'''''
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست'''}}
از کتابهای او هم به این آثار میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، «بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».
{{ب|'''''چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست'''''|'''''
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست'''}}
ابوالفضل زرویی نصرآباد درگذشت - ایسنا
{{ب|'''''بریده باد دو دستی که با امید امان'''''|'''''
ابوالفضل زرویی نصرآباد در مراسم پایانی جشنواره طنز سوره گفت: امیدوارم بداخلاقیها درباره طنزپردازان کمتر شود و دریچههای نشاط را بر مردم نبندیم.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در ابتدای این مراسم که روز یکشنبه ۳۱ اردیبهشت با معرفی برگزیدگان در بخشهای مختلف در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد، ابوالفضل زرویی نصرآباد دبیر علمی جشنواره روی صحنه آمد و در سخنانی از برگزارکنندگان جشنواره تشکر کرد.
{{ب|'''''فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر'''''|'''''
چنین معاملهای داده است کمتر دست'''}}
دریچههای نشاط را بر مردم نبندیم
{{ب|'''''صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست'''''|'''''
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست'''}}
زرویی نصرآباد ضمن انتقاد به برخی محدودیتها در عرصههای فرهنگی و هنری گفت: متاسفانه در کلیت جشنوارههای فرهنگی کشور برخی از برنامهها با این که هیچ مشکلی ندارند اما امکان عملی شدنشان نیست. در انتخابات ریاستجمهوریِ امسال نام کسانی که ممنوع بود برده شد و نشان داد که بردن نامشان هیچ مشکلی ندارد. اما دو ماه بعد، نام بردن از این افراد ممنوع است.
{{ب|'''''چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد'''''|'''''
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست'''}}
این طنزپرداز ادامه داد: وقتی میخواهیم کار طنز انجام دهیم از افراد مهم و تاثیرگذار نمیتوان استفاده کرد. جالب این که هیچ کسی هم برای این محدودیتها دلیلی ندارد. رهبر انقلاب که بالاترین مقام کشور است، شاعری مانند اخوان ثالث را تایید میکند، اما وقتی در جاهای رسمی میخواهیم از آثار اخوان استفاده کنیم با مخالفتهایی روبهرو میشویم.
{{ب|'''''گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک'''''|'''''
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست'''}}
زرویی تاکید کرد: در همین جشنواره طنز سوره هم متاسفانه با این مشکل روبهرو بودیم و خیلی از اتفاقهای خوب جشنواره به خاطر همان ملاحظات عملی نشد.
{{ب|'''''هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال'''''|'''''
ابوالفضل زرویی نصرآباد معتقد است که هر چیز خندهدار طنز نیست و اگر مطلبی در فضای مجازی لایک زیادی گرفت، دلیل بر خوب بودن آن مطلب نیست.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، قرار است مراسم اختتامیه نهمین جشنواره طنز سوره فردا یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ در حوزه هنری برگزار شود.
{{ب|'''''به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد'''''|'''''
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست'''}}
یک روز مانده به مراسم اختتامیه جشنواره طنز سوره، ابوالفضل زرویی نصرآباد دبیر علمی این جشنواره به بیان برخی ویژگیهای طنز و تفاوت آن با ژانرهای دیگر پرداخت.
{{ب|'''''حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت'''''|'''''
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟'''}}
این طنزپرداز گفت: نثری به نام «نثر بچه باحال»ها از ۲۰ سال پیش در نشریات نوجوان شکل گرفت و به سرعت فراگیر شد. این نثر خودمانی است، کلمات و جملات آن شکسته میشود، جدی نیست و به طور کلی باحال است. این نثر در جای خود، نثر خیلی خوبی است اما همهجا مناسب نیست؛ در حالیکه همه نشریات حتی «دانستیها» از این نثر استفاده میکنند. گاهی اوقات به یک مطلب در مجلات علمی شک میکنم که آیا واقعا اطلاعات علمی میدهد یا اینکه شوخی میکند. گزارشهای علمی نباید با نثر شوخ و شنگ نوشته شود؛ زبان نشریات علمی، جدی است.
{{ب|'''''به همدلی، همه کس دست میدهد اول'''''|'''''
فدای همت مردی که داد آخر دست'''}}
او با اشاره به استفادههای نادرست از نثر باحال ادامه داد: اینکه نشریات از نثر باحال استفاده کنند، خوب است اما از زمانی این قضیه بد شد که در شبکه اجتماعی هر کسی با حدالاقل سواد شروع به نوشتن میکند و مردم آن را لایک میکنند و شخص تعداد بالای لایکها را دلیلی بر خوب نوشتن خود میداند و اگر در جشنوارهای جایزه نبرد معترض میشود. نثر بچه باحال به زبان طنز تبدیل شده است؛ البته دست و پا شکسته این نثر. همین مسئله موجب شده تا برای فهمیدن یک جمله، مخاطب چندین بار آن را بخواند. استفاده از این زبان باعث شده تا ذهن مخاطب و ذهن طنزپرداز اشتباه کند.
{{ب|'''''در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود'''''|'''''
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست'''}}
زرویی نصرآبادتاکید کرد: در کشور ما تعریفها قاطی میشود؛ به طور مثال هر چیزی که باحال باشد پس خندهدار است و هرچیزی که خندهدار باشد، طنز است؛ در حالی که این برداشت صحیح نیست. شوخطبعی میتواند در شکلهای مختلف باشد؛ هزلآمیز، فکاهی، هجوآمیز و طنزآمیز، که هیچیک از آنها بد نیست. اگر تلویزیون برنامه غیرجدی بسازد میگویند برنامه طنز ساخته است. «یه مرده میخوره به نرده برمیگرده...» فکاهی است و به حیوانات، اقوام مختلف، مسائل سیاسی و رابطه زن و مرد کاری ندارد و صرفا برای خنده است.
{{ب|'''''به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم'''''|'''''
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست'''}}
او ادامه داد: کسی که فکاهی خوب مینویسند از کسی که طنز بد مینویسد موفقتر و شایسته تمجید است. با دزد کاری ندارم؛ با دزدی کار دارم. برای من مهم نیست که چه کسی و در چه دولتی اختلاس کرده بلکه با نفس اختلاس مشکل دارم. مسئله اختلاس را طنزپرداز به گونهای مطرح کند که در عین این که این کار را مذمت کند، خوشایند مردم هم باشد و آنها را غمزده نکند. طنزپرداز مسائل و مشکلات را با زبانی دیگر مطرح میکند.
{{ب|'''''نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای'''''|'''''
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست'''}}
مراسم اختتامیه نهمین جشنواره طنز سوره، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ از ساعت ۱۷:۰۰ در تالار سوره حوزه هنری برگزار میشود.
{{ب|'''''به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار'''''|'''''
ز پیک یار چه سر باز میزنی هر دست؟'''}}
لایک زیاد دلیلی بر خوب نوشتن نیست - ایسنا
{{ب|'''''به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز'''''|'''''
حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست<ref name="شعر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99052014436/%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84 |عنوان=شعر ابوالفضل زرویی برای حضرت ابوالفضل - ایسنا}}</ref>'''}}
نخستین جلسه از سلسله نشستهای «رمز طنز» با رویکردی تازه و به صورت کارگاهی دوشنبه چهارم اردیبهشتماه ساعت ۱۷ در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود.
===معرفی تعدادی از آثار===
====[[خرپژوهی]]====
کمی بیش از یکسال از درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، کتاب «خرپژوهی» این نویسنده که درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیاست، منتشر شده است. این کتاب در ۲۷۲ صفحه در انتشارات کتاب نیستان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: این اثر بخشی از یک پژوهش بزرگ از سوی این نویسنده و طنزپرداز فقید درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیا بوده، که در نهایت تنها بخش ایران آن باقی مانده و منتشر شده است.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران، نخستین جلسه «رمز طنز» در سال جدید با مدیریت ابوالفضل زرویی نصرآباد و با هدف بالا بردن سطح کیفی آثار طنز از حیث بهکارگیری عناصری چون ملاحت، ظرافت، رندی، شیرینی و خنده در کنار استحکام بیانی و زبانی برگزار میشود.
کتاب در نسخه فعلی خود با کوشش [[نسیم عربامیری]] و با مقدمهای از [[سید مهدی شجاعی]] منتشر شده است. شجاعی در مقدمه خود که آن نیز با بیانی طنزآمیز همراه است به بازگویی خاطره دیدار خود با مرحوم زرویی پرداخته است که طی آن زرویی به انجام این پژوهش و دغدغههای خود برای انجام آن اشاره میکند و شجاعی نیز درجا حمایت از تولید و انتشار این اثر را اعلام میکند.
در این نشستها ابتدا سلسله مطالبی به صورت پیوسته توسط زرویی نصرآباد تدریس میشود و در ادامه شعرهای شاعرانی که در حوزه طنز قلم میزنند توسط خودشان خوانده شده و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
بر اساس آنچه در این مقدمه درج شده است این پژوهش طی چند سال و در چند هزار صفحه به موضوع حضور «خر» در ادبیات، باورها، افسانهها، قصهها و مثلها در تمامی مناطق جهان پرداخته است و مرحوم زرویی این کتاب را در چند مجلد در دست تألیف داشته که «خرپژوهی» تنها بخش کوچکی از آن اثر بزرگ است. «خرپژوهی» در نسخه فعلی خود در دو بخش شامل «حکایات و لطایف نظم» و «حکایات و لطایف نثر» تدوین شده است.
اولین نشست ادبی «رمز طنز» دیماه سال ۱۳۹۴ برگزار شد و به باز خوانی و بررسی متون طنز پارسی با حضور جمعی از کارشناسان و شاعران اختصاص داشت.
زبان شیوای او در توضیح و تفسیر متن و نیز سادهنویسیهای او که خصیصه ذاتی یک طناز و نویسنده دارای مخاطب عام است در این کتاب به عمد کنار گذاشته شده است و زرویی به دور از تاویل و تفسیر متون، تنها حاصل یافتههای خود را به مخاطبان عرضه کرده است.<ref name="خر">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/99023022129/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%B1%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D8%B4|عنوان=انتشار «خرپژوهی» زرویی پس از درگذشتش - ایسنا}}</ref>
====[[غلاغه به خونهش نرسید]]====
این کتاب از سوی مؤسسه نوین کتاب گویا در قالب کتاب سخنگو با روایت نیما رئیسی -بازیگر سینما و تلویزیون- بههمراه موسیقی شاد مهدی زارع منتشر شده است. این اثر که شامل ۵۵ حکایت طنزآمیز است، با ادبیاتی به ظاهر کهن اما با ماجراهایی مدرن با موضوعات روز اجتماعی پیش میرود و برای اهل طنز، حال و هوای «گلآقا» را تداعی میکند.
نخستین جلسه از سلسله نشستهای «رمز طنز» در سال جاری دوشنبه چهارم اردیبهشتماه ساعت ۱۷ در سالن کتابخانه فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود و ورود برای کلیه علاقه مندان آزاد است.
«غلاغه به خونهش نرسید» کتابی طنز است که مطالب آن در جراید مختلف منتشر شدهاند. این داستانها همگی از لحاظ ادبی و ساختاری شبیه یکدیگرند. همگی این داستانها با عباراتی مشابه آغاز میشوند و در فضایی مشابه به وقوع میپیوندند. در همه این داستانها یک ولایت «غربی» وجود دارد که تعبیری از مملکت خودمان است و یک ولایت با نام «جابلقا» که کنایه از بلاد فرنگ و دیار غرب است. زرویی در این داستانها کارش این است که به افسانهها و حکایتهای قدیمی که برایمان آشنا هستند شکل طنز میدهد و در کنار این دستکاری طنازانه حرفش را هم به کنایه تحویل مخاطب میدهد.<ref name="غلاغه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/93063118313/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%BA%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B4-%D9%86%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF |عنوان= رونمایی کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید» - ایسنا}}</ref>
====[[خاطرات حسنعلیخان مستوفی]]====
قصه حسنعلیخان مستوفی همان قصه بهلول و نان جو و سرکه است. من یکسالی خانهنشین بودم و جز کتابخواندن کار دیگری نداشتم. در آن مدت فرصتی فراهم شد تا کارهای بسیاری در زمینه خاطرات بخوانم و در ذهنم این مساله پیش آمد که این خاطرات چقدر واقعی است و چقدر روحیه اغراق در نویسندگان آنها وجود داشته است.
در کنار آن به این فکر کردم که اگر روزی قرار باشد خاطراتم را بنویسم چقدر تقوا خواهم داشت که از عزیزانی ذکر نام نکنم و یا اگر میکنم به واقعیت پایبند باشم. در همین حال و هوا بود که به این نتیجه رسیدم در بسیاری از کتابهای خاطرات چندان هم نمیشود به حافظه راوی اعتماد کرد. اینها همه برای من تلنگری بود تا به این نتیجه برسم که برای روایت رویدادهای تاریخ لازم نیست حتما درگیر روایتهای واقعی برای بیان آنها بود و همین، پایه تولد این متنها شد.
برگزاری جلسه «رمز طنز» در سال جدید - ایسنا
نام حسنعلی خان نام پدرم است و مستوفی نیز نام روستایی که پدرم در آن ساکن بود. برای اول بار در هفتهنامه مهر به سردبیری سیدعلی میرفتاح این متنها را منتشر کردم. خودم فکر میکردم بیشتر از سه چهار شماره دوام نیاورد و مردم زود به من خواهند گفت بیمزه و لوس، بهویژه اینکه حساسیتهای امروز در کار مطبوعاتی آن زمان نبود. مثلا ما حتی عکسهای ترکیبی را گاه نیمهرنگی و نیمهسیاه و سفید منتشر میکردیم و کسی هم معارض نبود و متوجه نمیشد که این دو با هم نسبتی ندارند. نکته جالب اینکه من هر چه بیشتر مصر بودم تا به مخاطب بگویم این شخصیت واقعی نیست، او بیشتر آن را جدی میگرفت!
ابوالفضل زرویی میگوید: مردم در نشستهای عمومی ترجیح میدهند کارهای سبکتر بشنوند که به تفکر نیاز ندارد؛ به همین دلیل خیلی از دوستان طنزپرداز در نشستها موج خود را با خواسته مخاطب تنظیم میکنند که این باعث افت کارهایشان میشود.
این طنزپرداز پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا، پیشینهای از شکلگیری نثری که آن را «نثر بچه باحال» میخواند، عنوان کرد و گفت: این نثر از ۲۰ سال پیش در نشریات نوجوان شکل گرفت، به سرعت فراگیر شد و همه از آن استقبال کردند، این نثر خودمانی است، کلمات و جملات آن شکسته میشود، جدی نیست و به طور کلی باحال است. این نثر در جای خود، نثر خیلی خوبی است اما همهجا مناسب نیست؛ در حالیکه همه نشریات حتی «دانستیها» از این نثر استفاده میکنند. گاهی اوقات به یک مطلب در مجلات علمی شک میکنم که آیا واقعا اطلاعات علمی میدهد یا اینکه شوخی میکند. گزارشهای علمی نباید با نثر شوخ و شنگ نوشته شود؛ زبان نشریات علمی، جدی است.
زبان من در این روایات زبانی رسمی بود و شاید برای همین بود که مخاطبان نیز متن را جدی گرفتند. حتی در روزنامه همشهری با وجود انتقاد و اعتراض من در ذیل ستون عنوان میکردند مطالب این بخش طنزآمیز است اما در عمل کسی به آن توجهی نداشت. این اتفاق تا جایی بود که تا مدتها در ایمیل من نامهای از دانشجویی در دانشگاه کلمبیا ارسال میشد مبنی بر اینکه در حال تالیف کتابی است و دوست دارد درباره این شخصیت در کتابش متنی بنویسد و خواستار منابع بود. من امروز هم در این زمینه باید دوباره تکرار کنم این کتاب جز حسنعلی خانش در تمامی موارد راست گفته و فکتهای تاریخی صحیح داده و قابل استناد است.
من در این کتاب تنها خواندههای خودم را خرج کردم، نه اینکه اطلاعاتم را به رخ بکشم یا فخرفروشی کنم. تنها از آن به شیوه درستی استفاده کردم تا با کمک اتفاقات واقعی، شخصیت را باورپذیرتر کنم.
تفاوت کتاب خاطرات حسنعلیخان با سایر آثار در انتخاب موضوعات بود. زمانی که تذکرةالمقامات را مینوشتم، چندان به این موضوع که محدودکردن این تذکرهها به مقامات آن دوره، باعث تاریخ مصرفدار شدن اثر میشود، فکر نکرده بودم. جوان بودم و تصور میکردم بزرگانی که آن زمان مقام و منصبی دارند، یا همیشه در آن مقام میمانند و یا ممکن نیست که فراموش شوند. اما امروز اگر بخواهیم آن کتاب را چاپ مجدد کنیم باید چند برابر متن توضیح دهیم که این آدم چه کسی بود و چه اندیشهای داشت و چه اظهارنظری کرده بود. به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار بردم که این اتفاق برای آثار بعدی نیافتد.<ref name="عبیدزمان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/95062415126/%D8%B2%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%B9%D8%A8%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA |عنوان=«زرویی» عبید زاکانی زمانه ماست - ایسنا}}</ref>
او در ادامه افزود: اینکه نشریات از نثر باحال استفاده کنند، خوب است اما از زمانی این قضیه بد شد که در شبکه اجتماعی هرکسی با حدالاقل سواد شروع به نوشتن کرد و مردم آن را لایک کردند و شخص تعداد بالای لایکها را دلیلی بر خوب نوشتن خود میداند و اگر در جشنوارهای جایزه نبرد معترض میشود. نثر بچه باحال به زبان طنز تبدیل شده است؛ البته دست و پا شکسته این نثر، و برای فهمیدن یک جمله باید چندین بار آن را بخوانی. استفاده از این زبان باعث شده تا ذهن مخاطب و ذهن طنزپرداز اشتباه کند.
====[[ماه به روایت آه]]====
«ماه به روایت آه» نام رمانی است به قلم زرویی نصرآباد که اشک را میهمان هر چشمی میکند. منظور از ماه، قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل(ع) است و منظور از آه، مادرش حضرت امالبنین.
من در زمان نگارش اثر مقداری به قضاوت مخاطب نسبت به کار توجه کردم. تمام اینها باعث میشود در هنگام نوشتن فشار مضاعفی ایجاد شود، اما چیزی که واضح است، وجود چیزی به نام وجدان اخلاقی و هنری در زمان نگارش است که باید به آن توجه داشت.
اینکه این کتاب چقدر مبتنی بر واقعیت است، این اطمینان قلبی را دارم که تمام تلاشم بوده که چیزی را بر وقایع اضافه نکنم و شأن کسانی که نقلکننده است، محفوظ بماند و سعی کردهام چیزی را که مدخلیت تاریخی ندارد، منتسب نکنم.
تنها در جاهایی دخل و تصرف شده که شاید اعمال ذوق باشد، مثلا به جای تاریخ قمری، از تاریخ شمسی در وقایع استفاده کردم، برای اینکه خواننده فارسیزبان ذهنیت بهتری داشته باشد. این یک کار ذوقی است و دروغ نیست و در جاهایی هم اگر چیزی را اضافه نکردم، فکر میکردم که روایت ضعیفی است و نباید نقل شود.
متأسفانه درباره حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) و دیگر ائمه(ع) این مشکل وجود دارد که فقط به کیفیت و تاریخ شهادت پرداخته شده است، ولی درباره تولد، زندگی، کار، شغل و دیگر مسائل توجه نشده است و مطلبی وجود ندارد. برای همین خیلی از ادبیات دینی ما درباره زندگی ائمه(ع) و معصومین(ع) فقیر است و من در این اثر به دنبال روضهخوانی نبودم و نمیخواستم شرح خود واقعه را بدهم، هرچه در کتاب من هست، قبل و پس از واقعه کربلاست.
برای همین احساس کردم اتفاقاتی که مرتبط با زندگی حضرت عباس(ع) است، اطلاعات کمی است و اگر هم وجود دارد، با بیسلیقگی و بیذوقی نشر پیدا کرده است. کتابهایی که در زمینه ادبیات دینی منتشر میشود، کتابهایی است که به قول آقای خرمشاهی، برای نخواندن است؛ نه خواندن، چرا که اشکالات و غلطهای زیادی در آنها وجود دارد و باز جالب است که در کتابهای دیگر که چاپ میشود، از همان کتابهای قبلی که اشتباه دارد، بهعنوان منبع استفاده میشود.<ref name="قبضه"/>
زرویی نصرآباد متذکر شد: در کشور ما تعریفها قاطی میشود؛ به طور مثال هر چیزی که باحال است پس خندهدار است و هرچیزی که هم خندهدار است، طنز است؛ در حالی که این برداشت اشتباه است. شوخطبعی میتواند در شکلهای مختلف باشد؛ هزلآمیز، فکاهی، هجوآمیز و طنزآمیز، که هیچیک از آنها بد نیست. اگر تلویزیون برنامه غیرجدی بسازد میگویند برنامه طنز ساخته است. «یه مرده میخوره به نرده برمیگرده...» فکاهی است و به حیوانات، اقوام مختلف، مسائل سیاسی و رابطه زن و مرد کاری ندارد و صرفا برای خنده است. کسی که فکاهی خوب مینویسند از کسی که طنز بد مینویسد موفقتر و شایسته تمجید است. با دزد کاری ندارم؛ با دزدی کار دارم. برای من مهم نیست که چه کسی و در چه دولتی اختلاس کرده بلکه با نفس اختلاس مشکل دارم. مسئله اختلاس را طنزپرداز به گونهای مطرح کند که در عین اینکه این کار را مذمت کند، خوشایند مردم هم باشد و آنها را غمزده نکند. طنزپرداز مسائل و مشکلات را با زبانی دیگر مطرح میکند.
==منبعشناسی==
===[[رمز طنز]]===
کتاب «رمز طنز» حاصل سلسله درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد است که بهصورت مداوم در نخستین دوشنبه هر ماه با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به طنز در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشد.
او با بیان اینکه یکی از دغدغههای طنزپردازان آفتهایی است که گردهماییها و شبهای شعر طنز دارد، اظهار کرد: خیلی خوب است که مخاطب نفس در نفس ما، آثارمان را بشنود؛ اما اگر شاعر یا نویسنده طنزپرداز در این برخوردهای پیاپی، ملاک را فقط و فقط تشویق مخاطب عام ببیند و سعی کند در آن موج حرکت کند کارهایش عوامانه شده، افت میکند و طبیعتا کار ماندگاری نمیشود.
زرویی با بیان اینکه به دلیل شرایط جسمانی تلویزیون نمیبیند، گفت: تا زمانی که تلویزیون میدیدم طنزهای خوبی داشت. منظورم من این نیست که همه کارهایی که میسازند خیلی خوب است اما با توجه به سختگیری و امکاناتی که تلویزیون دارد خوب است. کسانی که نسبت به طنزهای تلویزیونی منتقدند زمانی که خود وارد تلویزیون میشوند به قدری از سر و ته طرحشان زده میشود که در نهایت همان کاری میشود که در تلویزیون وجود دارد و به آن نقد هست.
این طنزپرداز و پژوهشگر طنز با بیان اینکه به مدیریت تلویزیون نقد دارد ادامه داد: مدیریت تلویزیون برای بخشهای مختلف؛ خانواده، ورزش، اجتماعی و... معاونت دارد. اما طنز که بیشترین استقبال را از طرف مردم دارد، هنوز برایش در صدا و سیما معاونتی در نظر نگرفتهاند. همچنین تلویزیون سیاست منسجمی درباره برنامهها ندارد؛ طرح شما در شبکهای اجرا میشود اما امکان اجرای همان طرح در شبکه دیگر وجود ندارد.
زرویی در پایان درباره کتابهایش گفت: «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» آخرین کتابم بود که توسط انتشارات نیستان منتشر شده است، و الان مجموعهای را در دست انتشار دارم شامل گزیدهای از آثار طنزآوران ایران، از اولین بارقههای طنز در ایران تا امروز. کارهای نهایی آن از نظر جمعبندی در حال انجام است و هنوز برایش عنوانی انتخاب نکردهام. قرار است این مجموعه هم توسط انتشارات نیستان منتشر شود.
در نشست کتاب «خاطرات حسنعلیخان مستوفی» ابوالفضل زرویی نصرآّباد، از این طنزپرداز به عنوان عبید زاکانی زمان ما یاد شد. همچنین به این موضوع اشاره شد که برخی کتابها با توطئه سکوت مواجه میشوند.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، هشتاد و پنجمین نشست راویان اندیشه که به معرفی و بررسی کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» اختصاص داشت؛ 23 شهریورماه با حضور ابوالفضل زرویی نصرآباد نویسنده کتاب، سیدمهدی شجاعی نویسنده و ناشر کتاب و علی موسوی گرمارودی شاعر و مترجم برگزار شد.
در این نشست زرویی نصرآباد در سخنانی درباره این کتاب اظهار کرد: قصه حسنعلیخان مستوفی همان قصه بهلول و نان جو و سرکه است. من یک سالی خانهنشین بودم و جز کتابخواندن کار دیگری نداشتم. در آن مدت فرصتی فراهم شد تا کارهای بسیاری در زمینه خاطرات بخوانم و در ذهنم این مساله پیش آمد که این خاطرات چقدر واقعی است و چقدر روحیه اغراق در نویسندگان آنها وجود داشته است.
این طنزپرداز ادامه داد: در کنار آن به این فکر کردم که اگر روزی قرار باشد خاطراتم را بنویسم چقدر تقوا خواهم داشت که از عزیزانی ذکر نام نکنم و یا اگر میکنم به واقعیت پایبند باشم. در همین حال و هوا بود که به این نتیجه رسیدم در بسیاری از کتابهای خاطرات چندان هم نمیشود به حافظه راوی اعتماد کرد. اینها همه برای من تلنگری بود تا به این نتیجه برسم که برای روایت رویدادهای تاریخ لازم نیست حتما درگیر روایتهای واقعی برای بیان آنها بود و همین، پایه تولد این متنها شد.
دردسرهای خالق حسنعلی بودن
او افزود: نام حسنعلی خان نام پدرم است و مستوفی نیز نام روستایی که پدرم در آن ساکن بود. برای اول بار در هفتهنامه مهر به سردبیری سیدعلی میرفتاح این متنها را منتشر کردم. خودم فکر میکردم بیشتر از سه چهار شماره دوام نیاورد و مردم زود به من خواهند گفت بیمزه و لوس، به ویژه اینکه حساسیتهای امروز در کار مطبوعاتی آن زمان نبود. مثلا ما حتی عکسهای ترکیبی را گاه نیمهرنگی و نیمهسیاه و سفید منتشر میکردیم و کسی هم معارض نبود و متوجه نمیشد که این دو با هم نسبتی ندارند. نکته جالب اینکه من هر چه بیشتر مصر بودم تا به مخاطب بگویم این شخصیت واقعی نیست، او بیشتر آن را جدی میگرفت!
زرویی ادامه داد: زبان من در این روایات زبانی رسمی بود و شاید برای همین بود که مخاطبان نیز متن را جدی گرفتند. حتی در روزنامه همشهری با وجود انتقاد و اعتراض من در ذیل ستون عنوان میکردند مطالب این بخش طنزآمیز است اما در عمل کسی به آن توجهی نداشت. این اتفاق تا جایی بود که تا مدتها در ایمیل من نامهای از دانشجویی در دانشگاه کلمبیا ارسال میَشد مبنی بر اینکه در حال تالیف کتابی است و دوست دارد درباره این شخصیت در کتابش متنی بنویسد و خواستار منابع بود. من امروز هم در این زمینه باید دوباره تکرار کنم این کتاب جز حسنعلی خانش در تمامی موارد راست گفته و فکتهای تاریخی صحیح داده و قابل استناد است.
بیش از ۹۰ درصد نویسندگان ما چوب بیسوادی خود را میخورند
ابوالفضل زرویی نصرآباد در بخشی دیگر از سخنانش به مرحوم کیومرث صابری فومنی (گلآقا) اشاره کرد و گفت: آقای صابری به مطالعه اصرار زیادی داشت و از این مساله که طنزپردازان میانمایه ما به خاطر فقر مطالعه، کمتر سواد ادبی داشتند بسیار ناراحت بود. امروز هم میشود گفت که حدود ۹۰ درصد نویسندگان معاصر و قدیمی ما چوب بیسوادی خود را خورده و میخورند، که اگر این نبود ما امروز آدمهای بزرگتری در ادبیات داشتیم.
وی در ادامه تاکید کرد: من در این کتاب تنها خواندههای خودم را خرج کردم، نه اینکه اطلاعاتم را به رخ بکشم یا فخرفروشی کنم. تنها از آن به شیوه درستی استفاده کردم تا با کمک اتفاقات واقعی، شخصیت را باورپذیر تر کنم.
خاطرات حسنعلی خان یک رمان فاخر است
سیدمهدی شجاعی نویسنده و ناشر در ابتدای سخنان خود گفت: گاهی دلم برای خودمان میسوزد که چه افراد نادر و ارجمندی در ایران معاصر هستند که اگر در نظامهای دیگر میزیستند، جایشان در صدر بود اما در کشور ما اجر نمیبینند.
او با اشاره به اینکه این کتاب همه خصوصیات یک رمان را دارد گفت: خاطرات حسنعلی خان مستوفی به نظر من یک رمان فاخر است. البته آقای زرویی ادعای این مساله را ندارند اما میَشود با این اثر کاملا به شکل رمان مواجه شد. ساختارشکنی و خلاقیت این اثر در ادبیات ایران و حتی در جهان بیمثال است و به نظرم طرح این کار نیز بسیار شبیه کاری است که یالوم در رمان «و نیچه گریه کرد» از خود بر جای گذاشته است. در تاریخ طنز فارسی نیز اثری اینچنین خلق نشده و این خاطرات در میان این دست آثار نیز بیبدیل است.
شجاعی افزود: زرویی در این کتاب شخصیتی خیالی را با تکیه بر رویدادهای واقعی چنان خلق کرده که برای بسیاری باورپذیر شده است. این موضوع نشان از توان نویسنده دارد. این روزها که مشکل عمده آثار پژوهشی ما سرهمبندی در تحقیق است، شاهدیم که نویسندهای پیدا شده که با مجموعهای بینظیر از اطلاعات، اثر خلق میکند و حتی در اثرش نظریه نیز ارائه میدهد. همه اینها نشان از پشتوانههای مطالعاتی او دارد و کار هر کسی نیست.
زرویی عبید زاکانی زمانه ماست
سیدعلی موسوی گرمارودی نیز در این نشست پس از خواندن مقدمه خود بر کتاب «اصل مطلب» زرویی، در سخنان کوتاهی عنوان کرد: زرویی عبید زاکانی زمانه ماست و این اثرش در تقسیمبندیهای طنز، بدون شک یک نقیضه بسیار بدیع است و این اولین ویژگی این کتاب است. من از آغاز قرن پنج هجری تا به امروز کاری مانند این اثر که دارای چنین سر وشکلی باشد ندیدهام.
این کتاب یک هشدار جدی است
سیدمهدی شجاعی در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به این سوال که پیام اصلی این کتاب چیست گفت: خلق این اثر خود پیام اصلی است. این کتاب به ما یک هشدار جدی میدهد؛ اینکه واقعهای از اساس میتواند دروغ باشد، اما به حدی باورپذیر که ما آن را به عنوان یک حقیقت بپذیریم. لحن جدی این اثر، تکذیبهایی که میکند و تلفیق آن با حقایقی که به وقوع پیوسته، ممکن است هر کسی را گمراه کند.
او در پایان سخنان خود با اشاره به برگزاری جلسه معرفی این کتاب سه سال پس از انتشار آن گفت: موضوع نقد و بحث در کشور ما خیلی جدی نیست، بسیاری از آثار اما به جای نقد دچار توطئه سکوت میشوند و این کتاب نیز اینگونه بوده است. در حالی که حتم دارم این کتاب اگر در خارج از ایران منتشر میشد منجر به اتفاقاتی بینظیر میشد.
تهدید یک شبه روشنفکر
زرویی نصرآباد هم در توضیحی گفت: تفاوت کتاب خاطرات حسنعلی خان با سایر آثار در انتخاب موضوعات بود. زمانی که تذکره المقامات را مینوشتم، چندان به این موضوع که محدود کردن این تذکرهها به مقامات آن دوره، باعث تاریخ مصرفدار شدن اثر میشود، فکر نکرده بودم. جوان بودم و تصور میکردم بزرگانی که آن زمان مقام و منصبی دارند، یا همیشه در آن مقام میمانند و یا ممکن نیست که فراموش شوند. اما امروز اگر بخواهیم آن کتاب را چاپ مجدد کنیم باید چند برابر متن توضیح دهیم که این آدم چه کسی بود و چه اندیشهای داشت و چه اظهارنظری کرده بود. به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار بردم که این اتفاق برای آثار بعدی نیافتد.
او در پایان گفت: قرارداد نوشتن جلد دوم از این خاطرات را دارم اما نمیدانم کی بنویسمش. خاطرات حسنعلی خان کتابی نانوشته است و بزرگواری آقای شجاعی بود که این اثر بیسر و ته را به سمت انتشار راهی کرد. خاطرات حسنعلی خان وقتی در روزنامه همشهری منتشر شد نه با تهدید دولت و یا مثلا برخی سفارتخانهها که نامی از آنها در کتاب بود که با تهدید یک شبه روشنفکر از ادامه تالیف بازماند. من به اندازه دو زونکن اخبار تطبیقی قرن ۲۰ را برای خلق باقی آن تهیه کرده بودم و تصمیم داشتم در ادامه راه مطالب کتاب توام با شوخیهای بیشتری باشد اما حس و حالش گرفته شد و برای باقی راه تنها به خدا امید دارم.
خواندن بخشی از کتاب «خاطرات حسنعلی خان مستوفی» توسط خالق آن ابوالفضل زرویی نصرآباد پایانبخش این مراسم بود.
ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: قاعده طنز خیلی سخت است.
ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: قاعده طنز خیلی سخت است.
به گزارش ایسنا، این طنزپرداز در دومین نشست «رمز طنز» که در کتابخانه فرهنگسرای نیاوران برگزار شد اظهار کرد: برای رسیدن به ایمان کامل باید از یک مرحله طنز گذشت. قاعده طنز خیلی سخت است چه در فارسی و یا در هر جای دنیا. قاعده ادبیات شوخ طبعی این است که چه بپذیریم و چه نپذیریم بعضی از مباحث شاید در جمع قابل طرح نیست؛ مباحثی چون روابط بین زن و مرد و یا یک سری عناوینی که خوشایند طبع اخلاقی برخی از مردم نیست از این بخش است. گو اینکه باید بپذیریم که برخی از این موارد درجمع خلوت خیلی هم مورد استقبال قرار میگیرد.
وی در ادامه افزود: انسان وقتی به ایمان کامل برسد خودش را در جایگاهی می بیند که از آن زاویه خدا دارد بندگان خود را میبیند. اگر از آن زاویه شما مردم را ببینید ساز و کار دنیا خیلی برای شما خندهدار جلوه میکند. کارهای ابلهانه انسانها را خداوند میبیند و به همین دلیل خداوند میگوید انسان جهول است و با خودش دشمنی میکند.
این طنزپرداز در ادامه بیان کرد: سورن کییرکگور میگوید انسانی که به ایمان کامل رسیده خدایی دنیا را میبیند و کینه به دل نمیگیرد. مثلا طمعها و بده بستانهای انسانها، یا دشمنی با یکدیگر، اینها از نگاه بیرونی واقعا خندهدار است چرا که نادانی و جهل انسان را نشان میدهد. یک فرض دیگر بین معرفت و دانش است که این تفاوت باید روشن شود زیرا انسان دانش را فرا میگیرد ولی معرفت حاصل شناخت است که نمیشود مانند دانش آموخت و معرفت را باید از درک کامل و شناخت عمیق به دست آورد. در مورد طنز نیز همین موضوع مهم است.
زرویی در ادامه افزود: طنزپرداز باید با ذکر مثال و آوردن نمونهها گرایش هایش را مشخص کند. از همین طریق باب انتقاد باز میشود.
قدیمی در پاسخ به این سوال که ماندگارترین طنزپردازان حال حاضر چه کسانی هستند، اظهار کرد: من جوانانی را میبینم که بدون اغراق افراد بااستعدادی هستند. اگر شرایط خاصی پیش نیاید و در کارشان استمرار داشته باشند، میتوانند اتفاقات بزرگی را رقم بزنند.
او در پایان از افراد برتر این حوزه نام برد: استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد و رحیم رسولی را بهترینهای این حوزه میدانم و معتقدم که آثارشان قطعا ماندگار خواهد شد. تعداد زیادی هم طنزپرداز در بین جوانان وجود دارند اما برای بردن نامشان زود است.
ابوالفضل زرویی نصرآباد با بیان اینکه ظرفیت طنزپذیری در جامعه پایین آمده است گفت: باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم.
ابوالفضل زرویی نصرآباد با بیان اینکه ظرفیت طنزپذیری در جامعه پایین آمده است گفت: باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم.
به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، نشست تخصصی طنز با عنوان «رمز طنز» در روز دوشنبه چهاردهم دیماه، با محوریت ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزپرداز و پژوهشگر و با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به این ژانر ادبی در کتابخانه تخصصی هنر فرهنگسرای نیاوران برگزار شد.
در آغاز این محفل، سیدعباس سجادی مدیرعامل بنیاد آفرینش های هنری نیاوران ضمن خوشامدگویی به حاضران عنوان کرد:به دور از تعارفات معمول باید بگویم امروز یکی از بهترین و ارزشمندترین روزهای کاری من است چرا که توانستیم به لطف خداوند عزیز و مهربان چنین جلسه ارزشمند و مطمئناً تأثیرگذاری را با حضور استاد ابوالفضل زرویی برپا کنیم که انشاءالله مثمر ثمر و مورد استفاده طنزپردازان جوان و علاقه مندان جدی این حوزه خواهد بود.
سجادی اضافه کرد:بدون اغراق زرویی بهترین طنزپرداز و پژوهشگر در روزگار ماست. کسی است که حقیقتاً دغدغه طنز فارسی را دارد و به همین اعتبار اولین جلسه جدی را او در حوزه هنری در زمان مدیریتش در دفتر طنز با عنوان «در حلقه رمزان» پی ریزی کرد در حالی که در آن مقطع هیچ جلسه طنز جدی ای در کشور نبود. اما ماحصل برگزاری آن جلسات، طنزپردازان بسیاری هستند که از همان جلسه برآمدند و نیز متعاقب آن جلسات طنز متعددی است که در تهران و دیگر شهرهای ایران برگزار شد و می شود.
مدیرعامل بنیاد آفرینش های هنری نیاوران در بخش دیگری از صحبت هایش افزود:از آنجایی که در محفل «رمز طنز» علاوه بر بازخوانی متون طنز فارسی به نقد و بررسی آثار هم پرداخته می شود این جلسات قابلیت ثبت و ضبط را دارد و به همین خاطر همکاران من این مهم را انجام می دهند و در پایان هر سال مطالب مطرح شده به صورت کتاب و نیز لوح صوتی در اختیار علاقه مندان و دانشجویان این حوزه قرار خواهد گرفت.
سپس ابوالفضل زرویی نصرآباد به چگونگی اداره کردن جلسه اشاره کرد و گفت:در جلسات بعدی سعی می کنم که بنده صرفاً گوینده نباشم و با تشریک مساعی شایان، موضوعات و مطالب جلسه را پی گیری کنیم و از مباحثی که توسط شما مطرح می شود استقبال می کنیم.
زرویی در ادامه به کارکرد طنز و تأثیرات اجتماعی آن و نیز کاربرد برخی کلمات و عبارات در دوره های مختلف تاریخی و طنزآمیز بودن آنها با توجه به نوع کارکردشان اشاره کرد و به فاش کردن رمز کلماتی از قبیل کودک، رقیب و ... پرداخت و ضمن آن چندین حکایت تاریخی را به عنوان شاهد مثال آورد.
او مطالب طنزآمیز عبید به ویژه رساله دلگشای او را در یک بحث کلی مورد واکاوی قرار داد و تأثیرپذیری او را از حاضران راغب اصفهانی مورد بحث قرار داد.
وی همچنین در ادامه با اشاره به پیشینه طنز در تاریخ ادبیات گفت: باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم. اینکه نسبت به کلیه امور اجتماعی تقدس گرایی می کنیم شیوه درستی نیست. کنکاشی در گذشته تاریخ ادبیات نشان می دهد که بسیاری از شاعران و طنز پردازان به راحتی آثار خودشان را تولید و عرضه می کردند. متاسفانه باید گفت ظرفیت طنز پذیری در جامعه پایین آمده است. حتی یک هنرمند جرات نمی کند با یک شهر، محله یا یک گویش شوخی کند در حالی که ابزار تولید آثار طنز همین چیزهاست.
جلسه رمز طنز نخستین دوشنبه هر ماه برگزار می شود که در دی ماه به خاطر مصادف بودن با آیین پایانی جشنواره شعر نیاوران در دومین دوشنبه یعنی چهاردهم دی ماه برگزار شد.
سلسله جلساتی در ارتباط با بازخوانی متون کهن طنز با محوریت طنز با همت کانون ادبی نیاوران از روز دوشنبه چهاردهم دیماه آغاز خواهد شد.
سلسله جلساتی در ارتباط با بازخوانی متون کهن طنز با محوریت طنز با همت کانون ادبی نیاوران از روز دوشنبه چهاردهم دیماه آغاز خواهد شد.
به گزارش ایسنا، امید صباغ نو مسئول کانون ادبی نیاوران از تشکیل جلسات ماهانه «رمز طنز» با مدیریت ابوالفضل زرویی نصرآباد خبر داد و گفت: قرار است این نشست ها دوشنبه اول هر ماه از ساعت 17 تا 19 در سالن کتابخانه ی فرهنگسرا برگزار شود، اما از آنجایی که آیین پایانی نخستین جشنواره شعر نیاوران روز سه شنبه هشتم دی ماه برگزار می شود و برنامه جلسه «رمز طنز» با برنامه های مقدماتی این جشنواره تداخل خواهد داشت، به طور استثنایی جلسه دیماه در روز دوشنبه دوم ماه یعنی 14 دی برگزار خواهد شد.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران، شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز است که با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است.
بنا بر اعلام، در جلسات «رمز طنز» علاوه بر بازخوانی متون کهن طنز، شعرهای شاعرانی که در حوزه طنز قلم می زنند توسط خودشان خوانده شده و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: تشخیص هجو و طنز برای عدهای هنوز مشخص نیست و به دنبال این هم نیستند که این تمایز را بدانند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: تشخیص هجو و طنز برای عدهای هنوز مشخص نیست و به دنبال این هم نیستند که این تمایز را بدانند.
به گزارش ایسنا، این طنزپرداز با بیان اینکه طنز صرفا خنداندن مردم نیست، گفت: عدهای از برنامهسازان تصور میکنند همین که مردم با دیدن برنامهای بخندند یعنی برنامه طنز خوبی ساخته شده در حالی که اصلا این طور نیست.
او با اشاره به اینکه برنامهسازانی که حتی توانمند هم هستند در تعریف مفاهیم مشکل دارند، گفت: ممکن است از سر اتفاق برنامههای خوبی هم تولید شود اما دانش طنز در این زمینه بسیار کم وجود دارد و باید بیش از اینها به جنبههای علمی این موضوع توجه شود.
زرویی با بیان اینکه قرار نیست بین هجو و طنز ارزشگذاری شود، گفت: منظور من از اینکه تفاوت این دو را بشناسیم این نیست که ارزشگذاری کنیم طنز بهتر است یا هجو و لطیفه.
او ادامه داد: من بارها گفته ام حاضرم حاصل کل زندگی ام را اعم از نوشته جدی و غیرجدی، بدهم و یکی از لطیفه هایی را گفته باشم که در طول روز چند نفر میخواهند همان لطیفه تکراری را برای شما بخوانند. کدام کار من بوده که در جایی چاپ شود و مردم با این رغبت و اشتیاق دست به دست کنند؟
این طنزپرداز تاکید کرد: کسی که کار خوبی در زمینه هجو انجام می دهد نباید گمان کند کاری که انجام می دهد بی ارزش است. طنزی که به دل مردم نمی نشیند و با آن ارتباط برقرار نمی کند چه فایده ای می تواند داشته باشد؟ طنزهای بی مایه ای داریم که هیچ رنگ و بو و خاصیتی ندارند و در عوض، هجوهایی هستند که به دل می نشینند.
بر اساس گزارش رسیده، ابوالفضل زرویی، اسماعیل امینی، سعید بیابانکی، رضا ساکی، صابر قدیمی، امید مهدینژاد و ... از طنزپردازانی بودند که با حضور در محفل طنز حوزه هنری به گفتوگو درباره وضعیت طنز امروز پرداختند.
چهارمین نشست از سلسله نشستهای «یک فنجان شعر» که در برج میلاد تهران برگزار میشود، با شعرخوانی جمعی از شاعران طنزپرداز به ابوالفضل زرویی نصرآباد تقدیم شد. در این نشست، علاوه بر بحث غلبه فکاهه بر طنز در برنامههای شعرخوانی، از کار زشتی که زرویی نصرآباد چند سال پیش انجام داد صحبت شد.
چهارمین نشست از سلسله نشستهای «یک فنجان شعر» که در برج میلاد تهران برگزار میشود، با شعرخوانی جمعی از شاعران طنزپرداز به ابوالفضل زرویی نصرآباد تقدیم شد. در این نشست، علاوه بر بحث غلبه فکاهه بر طنز در برنامههای شعرخوانی، از کار زشتی که زرویی نصرآباد چند سال پیش انجام داد صحبت شد.
به گزارش ایسنا، این نشست عصر روز سهشنبه 15 مهر در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد. علیرضا بهرامی - شاعر و روزنامهنگار - که اجرای برنامه را برعهده داشت، با اشاره به اینکه چهارمین محفل «یک فنجان شعر» به ابوالفضل زرویی نصرآباد تقدیم میشود، گفت: نسلی در عرصه طنز ایران در حال انقراض است. بخصوص این اتفاق از زمانی شدت یافت که طنز ما شکل فرهنگسرایی و تلویزیونی به خود گرفت.
او ادامه داد: بعضیها در نشستهای فرهنگسرایی به فکاههها میخندند و شاید بعضیها در دلشان به طنزپردازها. به نظر میرسد که بیش از گذشته نیاز داریم به رجعت به وجه علمی طنز. از اینرو امیدواریم که استاد زرویینصرآباد سالهای سال بهموازات پیپ، نفس بکشند و از حضورشان در عرصه طنز بهرهمند باشیم.
پس از پخش شدن فیلمی از ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزپرداز پیشکسوت، که در آن به طنز و وضعیت طنزنویسی در ایران پرداخته بود، بهرامی پیام کوتاهی را از جانب او که بهدلیل وضعیت جسمانی موفق به حضور در نشست نشده بود، برای حاضران خواند. زرویی در این پیام کوتاه گفته بود: از عنایت و مهربانی شما و همه دوستانم بینهایت ممنونم. خدا میداند نه راضی به زحمت دوستان هستم و نه خودم را قابل میدانم. از دوستان برگزارکننده و شرکتکننده به جهت مهربانی و ذرهپروریشان سپاسگزارم.
شروین سلیمانی
پس از آن اسماعیل امینی و شروین سلیمانی شعر طنز خواندند و سپس نوبت به علی مظفر رسید. او پیش از شعرخوانی به تفاوت لطیفه و جوک و نیز طنز و فکاهه اشاره کرد و گفت: فکاهه را به مردم قالب میکنند و میگویند طنز است. امیدواریم روزی برسد که جنس قالب را مقلوب به کسی ندهیم و کلاه سر هم نگذاریم.
امید مهدینژاد – روزنامهنگار و طنزنویس - نیز پیش از خواندن شعرهایی درباره استاد زرویینصرآباد، درباره شان نزول این شعرها گفت: زرویی چند سال پیش کار زشتی کرد و سبیلش را زد. این اتفاق باعث شد که با جمعی از دوستان، نهضتی را به راه بیندازیم تا سبیل استاد را دوباره احیا کنیم. حاصل این نهضت، اشعاری شد که تعدادی از آنها را در اینجا میخوانم. او سپس شعرهای طنزی را از محمدرضا ترکی، اسماعیل امینی، محمدکاظم کاظمی، علیرضا قزوه و خودش در این زمینه خواند.
امید مهدینژاد
پس از او، نوبت به خوانش متنی از محمدعلی علومی – نویسنده و طنزپرداز - درباره ابوالفضل زرویی نصرآباد رسید. علومی که در سفر رفسنجان بود، متنی را برای تقدیم به زرویی به این نشست فرستاده بود که در آن آمده بود: در تعریف انسان و فصل تمایز او با حیوان، از جمله انسان را حیوان خلاق گفتهاند. یعنی آنچه انسانیت و فرهنگ انسانی را بهوجود میآورد، یکی همین توانایی انسان برای خندیدن است؛ چراکه او داوری میان نیک و بد دارد و به ارزشهایی قایل است که در تقابل با واقعیت قرار میگیرد، با اشخاصی مواجه میشود که در تضاد با مرعاهاشان رفتاری پلید و حتی حیوانی دارند. اینهمه است که خنده انسان انواع تلخ و شیرین آنرا بهوجود میآورد. در مقام والای هر طنزنویس است که در تداوم انسان خلاق نقش مهمی را پذیرفته است. اینکه طنزنویس بتواند یا نتواند یا حتی نخواهد از عهده کارکرد سنگین خود برآید، بحث دیگری است.
علومی افزوده بود: به هرحال در اینجا موضوع صحبت، یکی از مشخصترین طنزنویسان معاصر جناب ابوالفضل زرویی نصرآباد است. به گمان من ایشان با استعداد درخشان خود از همان اوان جوانی و بلکه نوجوانی در نوع تازهای از طنز مطبوعاتی که شادوران گلآقا پایهگذارش بود، خیلی خوش درخشید. ایشان حتی در همان سن پایین به طرزی اعجابآور توانست راه تازه و جریانسازی در طنز ایران بگشاید؛ یعنی او با نقیضهنویسی به تذکرهالاولیا و در تضاد با اولیای خداوند، تذکره القویا را نوشت، یعنی یادآوری رفتار قدرتمندان، که این رویکرد، هم دانش فراوان و هم تسلط به طنزنویسی را میخواهد. از یاد نبریم که جناب زرویی نصرآباد از زمان نگارش آن متون طنز، بسیار جوان بود. به جز آن، ایشان در شعر طنز نیز خوش درخشید و به گمان من توانسته است نسبت شعر کلاسیک و طنز استادانی چون پاینده و حالت و فریدون توللی را به خوبی ادامه دهد. در این زمینه نیز جناب ایشان توانست شاگردانی خوب پرورش دهد. آقای زرویی در مقالههای علمی در باب طنز نیز آثاری درخور آفرین بهجا گذاشته است و باز از کارهای نیکوی اوست که دفتری برای طنزنویسان گشوده و پایهگذار جلسات ماهانه طنزنویسان شاعر شد. اینهمه کار تنها از مردی استوار و بلندبالا چون او برمیآید. برای دوست ارزشمندم آرزوی شادکامی دارم و ای کاش الان در کنار شما و ایشان بودم. افسوس که گذر زندگی زیر خط فقر مرا چون کولیان وادار به سفرهای بیحاصل کرده است.
پس از خوانده شدن متن محمدعلی علومی، صابر قدیمی شعر خواند. او پیش از شعرخوانی به تجلیل از جایگاه اخلاقی و ادبی زرویی نصرآباد پرداخت و گفت: زرویی نصرآباد یک استثناست، چون هم انسان خوبی است و هم شاعر خوبی.
رضا ساکی که در نشستهای قبلی «یک فنجان شعر» نیز حضور داشت، در این برنامه یکی از داستانهای طنز خود را برای حاضران خواند. او با اشاره به فعالیتهای زرویی در عرصههای شعر، داستان و پژوهش طنز افزود: برگزاری محفل «حلقه رندان» از سوی او باعث شد تا شاعران جوان و علاقهمندانی مثل ما دورهم جمع شوند و جایی برای حضور و بروز داشته باشند. میتوانم بگویم که بعد از مرحوم گلآقا، استاد زرویی کسی است که این ویژگی را دارد که افراد را حول خود گرد بیاورد و شور و انگیزه را نزد آنها زنده نگه دارد. خوشحالم که نشستهای «یک فنجان شعر» نیز در مقوله طنز، عالمانه و با هدفی غیرنازل برخورد میکند.
رضا ساکی
سیدوحید حسینی، عباس کریمی عباسی، حسین آهنی، امید فرجاللهی، پوریا گلمحمدی و صدف درخشان دیگر شاعرانی بودند که در این برنامه شعر خواندند.
پوریا گلمحمدی قبل از شعر خواندن، پس از ردوبدل شدن گفتوگویی با علیرضا بهرامی درباره نوشتههای اخیرش در فضای مجازی در اعتراض به تخریب محیط زیست، گفت: این روزها توجهم به داشتههای روستای خودمان کُهنوش، جلب شده و از این موقعیت سوءاستفاده میکنم تا در شب شعر طنزی که اتفاقا در روز روستا برگزار میشود، درباره این روستای زیبا و شگفتانگیز صحبت کنم، که خودم هم دیر متوجه این زیبایی شدم. کهنوش در شهرستان تویسرکان در استان همدان در یک بنبست کوهستانی (الوند) قرار گرفته که دارای چشمه و صخرههای متعددی است. صخرههایی که 65 میلیون سال عمر دارند و بعضا آب و باد آنها را چنان تراش داده که به اشکال شگفتانگیزی درآمدهاند. دیدن این مناظر باعث شد تا در اینترنت دست به جستوجو بزنم و در کمال تعجب دیدم که یک سنگ معمولی را در بحرین بهعنوان سنگی شگفتانگیز معرفی کردهاند و گردشگران غربی نیز به نظارهاش ایستادهاند. جای تاسف اینجاست که بخش مهمی از صخرههای روستای کهنوش که بسیار جالب توجهتر از آن سنگهای بحرین است تخریب شده و کسی به این جاذبه جغرافیایی اهمیت نداده است.
در پایان نشست، اسماعیل امینی مجددا پشت تریبون رفت تا اینبار نکاتی را درباره طنزنویسی بیان کند. او در اینباره گفت: هیچ چیزی در کار شعر و در کار هنر ممنوع و بد نیست. موضوع این است که چه چیزی را کجا و نزد چه کسی بخوانیم. بعضی از شعرها را در جمعهای چندنفره خانوادگی هم میشود خواند و بعضیها را نه. هر شاعری خودش تشخیص میدهد که در چه جمع و محفلی چه جور شعری را بخواند. این نکته را بلاغت میگویند. دیگر اینکه هیچکدام از گونههای شوخی، اعم از هزل و هجو و فکاهه، مرتبهای پایینتر از طنز نیستند و همه چیز بستگی به آن دارد که چقدر مایه هنری داشته باشند. مثلا بعضی اشعار هجو یا هزل به قدری هنری هستند که نمیتوانیم منکرشان شویم. نکته دیگر اینکه، خنداندن کار بسیار سخت و هنرمندانهای است. اگر کسی میتواند کاری کند که جمعی را بخنداند، کار نازلی انجام نداده. مهم این است که از چه راهی خواننده را به خنداندن وامیدارد و کار او میتواند کاری هنری باشد. نکته آخر اینکه هزل، هجو و فکاهه، ابزار دست طنزپرداز است و شاعران عرصه طنز از اینها بهعنوان ابزار استفاده کردهاند. عالیترین کتاب در عالم ادبیات، مثنوی مولوی است که هم تالی و تفسیر قرآن است و هم از هزل، هجو و فکاهه خالی نیست و آنها را ابزاری برای تعلیم قرار داده است.
نشستهای «یک فنجان شعر» پانزدهم هر ماه در برج میلاد تهران برگزار میشود.
چهارمین نشست از سلسله نشستهای «یک فنجان شعر» برج میلاد، به مناسبت اعیاد سعید قربان و غدیر، با حضور شاعران طنزسرا برگزار خواهد شد.
چهارمین نشست از سلسله نشستهای «یک فنجان شعر» برج میلاد، به مناسبت اعیاد سعید قربان و غدیر، با حضور شاعران طنزسرا برگزار خواهد شد.
به گزارش ایسنا، برج میلاد تهران که تابستان امسال طی برنامههایی میزبان شاعران، نویسندگان و نمایشنامهنویسان بود، 15 مهر 93 نخستین برنامهی ادبی پاییزهی خود را در قالب چهارمین نشست «یک فنجان شعر» به شعر طنز اختصاص داده است. این گردهمایی شاعرانه قرار است به «ابوالفضل زرویی نصرآباد» تقدیم شود.
در این برنامه، شاعران و طنزپردازانی چون اسماعیل امینی، سیدمحمد سادات اخوی، امید مهدینژاد، علی مظفر، فاضل ترکمن و علیرضا بهرامی برای علاقهمندان شعرخوانی خواهند کرد و دربارهی جایگاه آثار ابوالفضل زرویی نصرآباد در طنز معاصر ایران نیز صحبت خواهد شد. همچنین در این روز از شاعران حاضر در برنامه برای شعرخوانی دعوت خواهد شد.
حضور زرویی نصرآباد در این نشست، منوط به مساعد بودن حال عمومی این شاعر و طنزپرداز معاصر اعلام شده است.
این شاعر و پژوهشگر عرصهی طنز، متولد 15 اردیبهشتماه سال 1348، از سال 1368 فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را با نشریات آغاز کرده است او در آثار طنزش از شهرتهایی مانند: ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل استفاده کرده است.
از آثار منتشرشدهی زرویی نصرآباد این عنوانها هستند: تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (کار مشترک)، «خاطرات حضرت استاد سِر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، کتاب گویای «بامعرفتهای عالم»، «رفوزهها» (مجموعهی شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعهی مقاله دربارهی طنز) و مجموعهی طنز و کتاب گویای «غلاغه به خونهش نرسید».
زرویی که مدتی سردبیر ماهنامهی «گلآقا» بوده، پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزهی هنری هم بوده است. او سال گذشته در پی بروز سکتهی قلبی در بیمارستان بستری شد که درنهایت به عمل قلب و پیوند چهار رگ منجر شد. پس از آن در دوران نقاهت، کمتر در برنامههای ادبی حضور یافته است. خودش میگوید: «دید و بازدید دوستانم هیجان زیادی به من وارد میکند و خطرناک است!»
او را از چهرههای مؤثر و پایبند به اصول علمی طنز در ادبیات فارسی در دورهی معاصر میدانند.
یک فنجان شعر 4
«یک فنجان شعر 4»، تقدیم به «ابوالفضل زرویی نصرآباد قرار است ساعت 18 روز سهشنبه 15 مهر در سالن سعدی مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شود.
در نشستهای «یک فنجان شعر»، بویژه در شبهای شعر طنز، به موضوعهایی چون تهران و تهرانگردی، شهروندی، خلق و خوی شهرنشینی، برج میلاد و سایر نمادهای تهران در کنار موضوعات اجتماعی پرداخته میشود.
در نخستین نشست «یک فنجان شعر» که بهعنوان شب شعر طنر برگزار شد، ناصر فیض، سعید بیابانکی، همایون حسینیان، مهدی استاداحمد، صابر قدیمی، سعید طلایی، روحالله احمدی و شروین سلیمانی شعرخوانی کردند. در دومین نشست نیز عبدالجبار کاکایی، اکبر آزاد و ترانه مکرم ترانه خواندند و نادر ختایی و رضا ساکی به اجرای آثار طنز خود پرداختند و با برج میلاد تهران شوخی کردند. همچنین در نشست سوم، محمدعلی بهمنی، جلیل صفربیگی، حامد ابراهیمپور، عباس کریمی، هادی حسینینژاد، غلامرضا طریقی، احمد امیرخلیلی و علیرضا بهرامی، برای حاضران شعر و ترانه خواندند.
شب شعر طنز عیدانه تقدیم به «زرویی نصرآباد» - ایسنا
مراسم رونمایی از کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید» اثر ابوالفضل زرویی نصرآباد با حضور چهرههای حوزه طنز و ادب و هنر در سالن همایشهای کتابخانه ملی برگزار میشود.
مراسم رونمایی از کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید» اثر ابوالفضل زرویی نصرآباد با حضور چهرههای حوزه طنز و ادب و هنر در سالن همایشهای کتابخانه ملی برگزار میشود.
به گزارش خبرنگار ایسنا، به گفته فاطمه محمدی، مدیر مؤسسه فرهنگی نوین کتاب گویا، این مراسم با حضور چهرههایی همچون ابوالفضل زرویی نصرآباد، شهرام شکیبا، سیدمهدی شجاعی، مصطفی رحماندوست و دیگر هنرمندان حوزه ادب و هنر، و همچنین با اجرای داریوش کاردان از ساعت 17 تا 19 روز چهارشنبه 9 مهر در سالن همایشهای کتابخانه ملی برگزار میشود.
در معرفی این کتاب عنوان شده است: «غلاغه به خونهش نرسید» از سوی مؤسسه نوین کتاب گویا در قالب کتاب سخنگو با روایت نیما رئیسی - بازیگر سینما و تلویزیون - بههمراه موسیقی شاد مهدی زارع منتشر شده است. این اثر که شامل 55 حکایت طنزآمیز است، با ادبیاتی به ظاهر کهن اما با ماجراهایی مدرن با موضوعات روز اجتماعی پیش میرود و برای اهل طنز، حال و هوای «گلآقا» را تداعی میکند.
«غلاغه به خونهش نرسید» کتابی طنز است که مطالب آن در جراید مختلف منتشر شدهاند. این داستانها همگی از لحاظ ادبی و ساختاری شبیه یکدیگرند. همگی این داستانها با عباراتی مشابه آغاز میشوند و در فضایی مشابه به وقوع میپیوندند. در همه این داستانها یک ولایت «غربی» وجود دارد که تعبیری از مملکت خودمان است و یک ولایت با نام «جابلقا» که کنایه از بلاد فرنگ و دیار غرب است. زرویی در این داستانها کارش این است که به افسانهها و حکایتهای قدیمی که برایمان آشنا هستند شکل طنز میدهد و در کنار این دستکاری طنازانه حرفش را هم به کنایه تحویل مخاطب میدهد.
مراسم یادشده در ساختمان اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی (ونک، بزرگراه حقانی، مسیر غرب به شرق، بلوار کتابخانه ملی) برگزار میشود.
رونمایی کتاب سخنگوی «غلاغه به خونهش نرسید» - ایسنا
کتاب «خاطرات حضرت استاد سِر پروفسور حَسَنعلی خان مستوفی» نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد منتشر میشود.
کتاب «خاطرات حضرت استاد سِر پروفسور حَسَنعلی خان مستوفی» نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد منتشر میشود.
به گزارش بخش ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این طنزپرداز درباره انتشار این کتاب گفت: مدتها پیش کتاب «خاطرات حضرت استاد سِر پروفسور حَسَنعلی خان مستوفی» را برای چاپ به انتشارات نیستان سپردم و اینگونه که مسؤولان انتشارات گفتهاند، مجوز چاپ اثر از وزارت ارشاد اسلامی گرفته شده است و به زودی به بازار کتاب عرضه میشود.
مدیر پیشین دفتر طنز حوزه هنری که این روزها به دلیل گذراندن دوران نقاهت پس از عمل قلب خود کمتر در مجامع رسانهیی، فرهنگی و هنری حضور پیدا میکند، اظهار کرد: دکترها مرا از پذیرفتن مهمان هم منع کردهاند. چرا که دید و بازدید دوستانم هیجان زیادی به من وارد میکند و باعث به وجود آمدن مشکلات قلبی برایم میشود.
اثر تازه ابوالفضل زرویی نصرآباد، روایت خاطرات شخصیتی خیالی به نام حسنعلیخان مستوفی است که توسط پیشکار او «میرزا حسین پیشکار» نوشته شده و هر دو این شخصیتها ساخته و پرداخته ذهن اوست.
زرویی این کتاب را با روایتهایی طنز از این شخصیت خیالی از جمله تقاضای رضاشاه از او برای حضور در تاجگذاریاش، تلگراف زدن ملکه بریتانیا به وی، سفر به چین و حبشه و آمریکا آغاز میکند و در ادامه ماجراهای عجیبی همچون همنشینی او با اینگمار برگمان، پابلو پیکاسو، مارتین هایدگر، چارلی چاپلین و برخی رویدادهای عجیب دیگر را روایت میکند.
این نویسنده در مقدمه کتابش و درباره شخصیت محوری این کتاب و علت پرداختن به زندگینامه او نوشته است: اردیبهشتماه امسال (سال 1379 ه.ش) که دوست عزیزم سیدعلی میرفتاح از من خواست تا صفحه طنزی برای «مهر» دوره جدید تدارک ببینم، به لطایفالحیل زیر بار نرفتم.
این شانه خالی کردن دلایل متعددی داشت؛ یکی اینکه در خود هیچ میلی به طنزنویسی احساس نمیکردم. خسته شدن حق طبیعی انسان است. از طنز و طنزپردازی خستهام. شاید عزیزی بگوید طنز نوشتن که خستگی ندارد. مگر کسی از خندیدن و خنداندن خسته میشود؟... در پاسخ به این سؤال، ناچارم مثال بزنم: ببینید وقتی سر ظهر یا تنگ غروب، خسته و گرسنه به خانه برمیگردید، اگر احتمالاً از کنار یک رستوران عبور کنید، بوی خوش چلوکباب، مست و مدهوشتان میکند؛ چه بسا در دل با خود میگویید خوش به حال کارگران این چلوکبابیها، سر و کارشان با چه چیز نازنینی است! صبح کباب، ظهر کباب، شب کباب...! اگر پای درد دل کارگران چلوکبابی بنشینید، حتماً به شما خواهند گفت که چقدر از کباب خسته شدهاند. حتا بوی کباب آزارشان میدهد. نفرمایید «خوشی زیر دلشان زده» نهخیر، واقعاً تکرار، ملالآور است و چقدر سخت است که آدم از چیزهای نازنینی مثل طنز یا چلوکباب خسته شود.
پس این از دلیل اول. دلیل دوم آنکه این بنده چند ماه پیش از این، مشغول مطالعه و ویرایش دستنوشتههای ارزشمند حضرت استاد حسنعلیخان مستوفی بودم. شیرینی و جذابیت این اثر به حدی بود که ترجیح میدادم وقت خود را صرف تکمیل و آمادهسازی این کتاب ارزشمند کنم. استاد حسنعلیخان مستوفی برای کارگزاران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرز و بوم، نام و چهرهای شناختهشدهاند و به جرأت میتوان گفت که در صد سال گذشته، ایشان بیشترین تأثیر را در روند تحولات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران داشتهاند. نثر موجز و بیان صادقانه ایشان در نگارش خاطرات به قدری جذاب و گیراست که خواننده اثر را دچار شگفتی میکند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد: از طنز و طنزپردازی خستهام - ایسنا
ابوالفضل زرویی نصرآباد در نامهای از تمام کسانی که در ایام بیماری پیگیر وضعیتش بودهاند، تشکر کرد.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در نامهای از تمام کسانی که در ایام بیماری پیگیر وضعیتش بودهاند، تشکر کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این شاعر و طنزپرداز که اخیرا پس از انجام عمل جراحی قلب از بیمارستان مرخص شده، متن نامهای را به شرح زیر نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین
به ما آموختهاند که به وقت مصیبت و بیماری، نه فقط شکیبا و صابر، که پذیرا و شاکر باشیم. کمترین فایده و خاصیت این بیماریها، سنجش میزان تحمل و شکیب فرد بیمار و آزمون کم و کیف محبت و غمخواری دوستان و بستگان است.
موجب شرمساری و روسیاهی است ولی با شناختی که از ضعف جسمانی خود دارم، سالهاست که ملتمسانه از خدا میخواهم این بندهی ضعیف و بیادعایش را از آزمایشات اینچنینی معاف بدارد و زبانم لال، در صورت ناچاری و ضرورت و اقتضای تقدی، لااقل از فرشتگان ثبتکنندهی ما وقع، بخواهد که روی صبر و شکیبایی این بندهی ضعیف، نه فقط زیاد، بلکه «بکل» و «به هیچ روی» حسابی باز نکنند.
حکایت میزان محبت و لطف دوستان و خویشان اما حکایتی دیگر است. طی این سالها که مصایب و بیماریها گاه چنان پیاپی و پیوسته بر سرم آوار میشود که حتی خود در برابرشان احساس بیحسی و کرختی میکنم، چنان به دعای خیر مادر و پدر و نفس خیر و دعاهای مستجاب دوستان و دلسوزانم پشتگرم و باورمندم که در پذیرش وقایع «خیر» پیش رو، سر سوزنی تردید نمیکنم حتی اگر آن واقعهی خیر، واپسین واقعه باشد.
حقیقت امر این است که قرارمان سکته نبود. حتی دیماه سال گذشته متخصص قلب یکی از بیمارستانهای معتبر با دیدن آزمایشها و نوار قلب و ... ، در نهایت، دلیل درد کشندهی قفسهی سینهام را، التهاب یا سرماخوردگی پردهی دیافراگم سینه دانست. تنها کسی که با نگرانی اصرار داشت خطر نارسایی و حتی سکته را جدی بگیرم، طبیب مسیحادم و دوست صمیمیام دکتر مهدی نجاریان بود که شش سال پیش از این، پایم را از قطع شدن به دلیل زخم دیابتی نجات داده بود.
بعدا در بیمارستان امیرالمومنین (ع) و بعدتر در بیمارستان کسری، پس از تشخیص و اثبات وقوع سه بار سکتهی کامل قلبی، بنده و برخی دوستان، دچار شک و تردید شدیم که شاید یکی از دلایل درد یکسالهی قفسهی سینهام، همین سکتهها بوده باشد.
بعد از تشخیص، نوبت درمان بود و مخارج و مصائب مترتب بر آن. طبق معمول و مرسوم پنج سال اخیر، پیش از همه، نازنین برادر هنرمند و یگانهام سیدمهدی شجاعی که خود، رنجور و بیمار است، با پیام مهرآمیز و پنهانیاش، دلگرمی و امیدم داد که در آن شرایط، نگران هزینههای درمانی نباشم و دوست مشترکمان صادق کرمیار را واسطهی خیر قرار داد که پیجوی یافتن بهترین بیمارستان و کادر درمانی باشد. برای سیدمهدی شجاعی و دل دریاییاش همواره آرزوی سلامت و شادمانی دارم.
درهمان ابتدای بستری شدنم در بیمارستان امیرالمؤمنین، با پایمردی و اطلاعرسانی برادر صاحبقلم و صاحبدلم محمدحسین جعفریان، گویا وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز یکی از معاونتهای خود را مسؤول پیگیری سلامت و درمان این بنده کرد و تا آنجا که میدانم، برادر هنرمندم محمدحسین نیرومند نیز مثل همیشه نگران و پیگیر مراحل درمانیام بوده است.
همزمان و از دیگرسو، برادر فاضل و هنرورم محسن مؤمنی، مدیر نازنین حوزهی هنری، به حکم سبقت در امر خیر و پیشدستی در کرامت، امکان بستری شدنم در بیمارستان کسری را فراهم آورد و پرداخت تمامی هزینههای درمانیام را کریمانه بر عهده گرفت. صد البته و هزار البته در این میانه، مهربانی و پیگیری نازنینانی چون محمد حمزهزاده ، علیرضا معینیبخش، سیدمحمود امامی و علی قربانی را از یاد نخواهم برد.
دکتر قاسم روحاللهی مدیر عامل بیمارستان کسری، دکترسینا مرادمند (متخصص قلب و عروق)، دکتر محمدحسین ماندگار(جراح چیرهدست قلب) و مجموعهی همکارانش در کادر جراحی، فرشتگان بخش سی سی یو و عزیزان بخش آی سی یو، همه و همه در بازگرداندن حیات و امید حیات به این افسردهی دلمرده نقش داشتند که از همه سپاسگزار و شاکرم.
چه مایه سعادتمند و خوشبخت است آن که به وقت سختی و بیماری، این همه امکانات و یار و مددکار و غمخوار دارد. برای تمام بیماران عالم چنین نعمت و گشایشی از جانب خداوند خواهانم.
خدا قسمت کند عیشی چنین را
عموم مومنات و مومنین را
داشتن تمامی این نعمتها و امکانات، زمانی آرامبخش و خوشایند است که خانوادهای مهربان و دوستانی غمخوار و دلسوز، آن را بیارایند و بر آن بیفزایند خاصه هنگامی که نامآورترین جراح قلب کشور و مشاوران درمان و تیم جراحی، شانس و میزان احتمال زنده ماندن بیمار را بین پانزده تا بیست درصد تخمین زده باشند.
علت اصلی نگارش این وجیزه، شاید ذکر و تبیین همین حس و حال و شرایط است. خدا میداند، خدا میداند و تنها خدا میداند که در آن ساعات و لحظات که دست و چشم عزیزانم به وقت امضای رضایتنامهی جراحی، لرزان و گریان بود و حتی مهربانی و دلسوزی پرستاران را نسبت به خود، بیشتر میدیدم، چنان احساس شادی، سبکبالی و افتخار میکردم که شرح آن برایم مقدور نیست. روح و روان من چنان بر تخت روان احساسات گرم، دعاهای خیر و پیامهای شیرین، قدرشناسانه و امیدبخش شما در پرواز بود که حتی فرصت اندیشیدن به مرگ نداشتم. تنها دلنگرانیام تعهدات کاری انجامنشده، بدهیهای مالی پرداختنشده، حلالیتهای نطلبیده و از همه مهمتر کتابهای خواندهنشده بود. چقدر شرمنده میشدم وقتی از پرستاران میشنیدم که تعداد زیادی از عیادتکنندگانم را به علت اتمام وقت ملاقات بازگرداندهاند. معمولا هر پرستار حامل چند پیام تلفنی و دعای خیر بود بدون اینکه نام تماس گیرنده را به خاطرسپرده باشد. برخی از دوستان عیادتکنندهام هم حامل پیامها و ذکر وقایعی بودند که بیشتر به داستانهای پریان و مکاشفات اهل معرفت میمانست. دوستی که به تازگی از سمت بهار و همدان آمده در موبایلش تصویر زن خمیدهقامت کهنسال و زحمتکشی از بستگانشان را نشانم داد که تمام داراییاش چهار بز و شش - هفت درخت گردوست. این دوست میگفت: در یکی از سفرهای قبلی، فیلم شعرخوانیات را روی همین موبایل به این بانو نشان دادم. امسال هنگام مراجعت وقتی خبر بیماری و وخامت حال تو را به او گفتم، ابتدا به تلخی گریست ولی بلافاصله آرام گرفت و گفت: بهش بگو اصلا نگران نباشد. یک هفته شیر بزهایم را نذر زوار امامزادهی منطقه کردم با هزار تا ذکر صلوات. این جملات را با چنان اطمینانی گفت که پنداری همزمان با نیت نذر، از جانب خدا و فرشتگان صلای آمین شنیده است.
قلب از کار افتاده و بیجانم از دیدن و شنیدن و حس این همه محبت و انرژی مثبت چنان به سختی در تنگنای سینهام میتپید و با دیدن چهرههای نازنین و دلسوز و شنیدن پیامهای مهرآمیزو جانبخشتان به تکاپو میافتاد که پزشکان معالجم که بعد از عمل، خود از سلامت و جان به در بردنم در عجب بودند، تحمل این مایه ذوق و شوق و در سینه جستن را برای «قلب لولهکشی روکارشده»ی من به صلاح ندیدند. آزمایشات بعد از ساعات ملاقات نشان میداد که جستوخیزهای ذوقآمیز و کودکانهی قلبم در دیدار دوستان تقریبا تمامی رشتههای مراقبتی پزشکان را پنبه میکند. لذا حکم کردند که لااقل تا سه ماه تا حد ممکن از این تنها نعمت مجاز باقیمانده و لذتبخش بعد از عمل یعنی دیدار دوستان محروم باشم.
اما شادمانم که نام تمامیتان را حقشناسانه و توام با احترام عمیق قلبی نه فقط به حافظه که به دل سپردهام؛ نام یکایک دوستانی که به عیادتم آمدند و حتی نیامدند اما میدانم که به یادم بودهاند، آنان که با پیام و پیامک حالم را جویا شدند، نازنینانی که در رسانهها و مطبوعات از من یاد کردند و حتی در شبکههای اجتماعی اینترنتی، با ایجاد صفحاتی امیدبخش و صمیمی، برایم نوشتند و آرزوی سلامت کردند و مهربانانی که به بهانهی روز معلم و روز تولدم، حضوری و غیرحضوری، با هدایا و پیامهای ارزشمندشان، دردهایم را تسلی بخشیدند و مرا شرمسار مهربانی و عطوفت شان کردند. خدا میداند که به هیچ روی خود را شایسته و سزاوار این مایه لطف و کرامت نمیبینم و از خدای بزرگ میخواهم که مرا از آزمون حسن ظن و گمان نیکوی شما سربلند بیرون آورد.
برادر عزیز و غمخوارم محمد که طی این سالها، دوستی و برادری را به زیباترین و کاملترین شکل ممکن برایم معنا کرده است، در طول ایام بیماری و درمانم، بی هیچ تعریف و زیادهگویی، دایرهی مفهوم و معنای «برادر» را چنان برایم گسترش داد که حتی از بازتعریف آن ناتوانم.
همچنین فرشتهی مهربان زندگیام «فدرا» که در تمامی این روزها و ساعات، بی لحظهای خواب و آرام، بر سرم بال گسترد و با وجود خستگی و نگرانی، علاوه بر پرستاری و مراقبت از من، آرامبخش و تسلای خاطر خانواده و دوستانم بود.
کاش این امکان را میداشتم که با ذکر نام یکایک شما نازنینان، بر دست تمامیتان بوسه بزنم و بگویم که چه اندازه دوستتان میدارم و خود را وامدار محبتتان میدانم.
در این مجال و با این حس و حال، تنها به این نوشتار پریشان اکتفا میکنم و برای شما از خدای بزرگ، سلامت، آرامش، امنیت و شادمانی میطلبم.
تعدادی از طنزپردازان به عیادت ابوالفضل زرویی نصرآباد رفتند.
تعدادی از طنزپردازان به عیادت ابوالفضل زرویی نصرآباد رفتند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر و طنزپرداز، این روزها دوران نقاهت را میگذارند و در خانهی پدری در احمدآباد مستوفی استراحت میکند. خانهاش پر از شمعدانی و درختان بلند است، به دور از همهمهی تهران. تجویز پزشکان برای او همچنان استراحت مطلق است، ولی او در یکی دو روز گذشته به مناسبت تولدش (15 اردیبهشتماه سالگرد تولد 44 سالگی اوست) میزبان طنزپردازان و نویسندگان و هنرمندان بود.
در دیدار کوتاهی که چند نفر از طنزپردازان داشتند، زرویی برای نخستینبار بعد از عمل باز قلب، چند کلمه دربارهی خودش و خطاب به دوستدارانش و مردم حرف زد: «دردی را از سال گذشته داشتم که امسال دیگر ناچار تن به تیغ جراحی دادم. جا دارد فقط تشکر کنم از محبت همهی دوستانی که تشریف آوردند بیمارستان، آنهایی که تماس گرفتند، پیام دادند و در سایتها و وبلاگها و شبکههای اجتماعی اظهار محبت کردند، من وامدار همه هستم و واقعا تصور خودم این است که اگر بازگشتی به زندگی بوده است، قسمت عمدهی آن مدیون دعای خیر و محبت مردم و دوستان عزیزم بوده است.
خیلی خیلی ممنونم از دوستان بویژه در حوزهی هنری که زحمت کشیدند و در تهیهی هزینههای درمان در کنارم بودند. برای همهی دوستان و مردم خوب دعای تندرستی میکنم و آروزی سلامتی دارم. بدانید تا زمانی که قلبم میتپد، به مهر دوستانم میتپد.
بهزودی دست به قلم خواهم برد و نخستین چیزی که خواهم نوشت، پیام تشکری خواهم بود و خطاب به مردم و دوستانم حرف خواهم زد.»
به گزارش ایسنا، ابوالفضل زرویی نصرآباد ماه گذشته در پی سکتهی قلبی در بیمارستان کسرا بستری شد که نهایتا به عمل قلب و پیوند چهار رگ منجر شد.
این شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز، متولد 15 اردیبهشتماه سال 1348، دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. او از سال 1368 فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را با نشریات آغاز کرده است. این طنزپرداز در آثار طنزش از شهرتهایی مانند: ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل استفاده کرده است.
از آثار منتشرشدهی ابوالفضل زرویی نصرآباد این عنوانها هستند: تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (کار مشترک با فریبا فرشادمهر)، کتاب گویای «بامعرفتهای عالم»، «رفوزهها» (مجموعهی شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعهی مقاله دربارهی طنز) و مجموعهی طنز «غلاغه به خونهش نرسید».
زرویی که مدتی سردبیر ماهنامهی «گلآقا» بوده، پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزهی هنری هم بوده است.
عیادت طنزپردازن از ابوالفضل زرویی نصرآباد - ایسنا
ابوالفضل زرویی نصرآباد که 15 اردیبهشتماه سالگرد تولد 44 سالگی اوست، از بیمارستان مرخص شده و دوران نقاهت را میگذراند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد که 15 اردیبهشتماه سالگرد تولد 44 سالگی اوست، از بیمارستان مرخص شده و دوران نقاهت را میگذراند.
محمد زرویی نصرآباد، برادر این شاعر و طنزپرداز ، دربارهی آخرین وضعیت او به خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: حال آقای زرویی خوب است. چهارم اردیبهشتماه از بیمارستان مرخص شده و به خانه بازگشته است. امروز هم بخیههایش کشیده میشود. روحیهاش هم خوب است.
او همچنین عنوان کرد: کتاب «ماه به روایت آه» همراه دیگر آثار زرویی که از سوی نشر کتاب نیستان منتشر شده است، در نمایشگاه کتاب تهران ارائه میشود.
به گزارش ایسنا، ابوالفضل زرویی نصرآباد ماه گذشته در پی سکتهی قلبی در بیمارستان کسرا بستری شد که نهایتا به عمل قلب و پیوند چهار رگ منجر شد.
این شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز، متولد 15 اردیبهشتماه سال 1348، دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. او از سال 1368 فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را با نشریات آغاز کرده است. این طنزپرداز در آثار طنزش از شهرتهایی مانند: ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل استفاده کرده است.
از آثار منتشرشدهی ابوالفضل زرویی نصرآباد این عنوانها هستند: تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (کار مشترک با فریبا فرشادمهر)، کتاب گویای «بامعرفتهای عالم»، «رفوزهها» (مجموعهی شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعهی مقاله دربارهی طنز) و مجموعهی طنز «غلاغه به خونهش نرسید».
زرویی که مدتی سردبیر ماهنامهی «گلآقا» بوده، پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزهی هنری هم بوده است.
ابوالفضل زرویی در سالگرد تولد در دوران نقاهت - ایسنا
ابوالفضل زرویی نصرآباد این روزها در بستر بیماری است.
ابوالفضل زرویی نصرآباد این روزها در بستر بیماری است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «نامه به استاد» عنوان شعر طنز سیدامیر سادات موسوی خطاب به این طنزپرداز و شاعر است که در پی میآید.
«نامه به استاد»
به جناب زرویی، آن استاد
(آنکه پسوند اوست نصرآباد)
«یک سلامٌ علیکِ طولانی
سرش اینجا، تهش بریتانی»
یک سلام قشنگ و بامزه
مثل لبخند مردم غزه
یک سلام بلند و پرقدرت
چون سلام ریاست دولت!
چه بگویم من از فضایل تو
از سبیل بلند و مایل تو
شعرهایت عمیق و پرمایه
پرِ تصویر و حس و آرایه
بیتهایت بدون عیب و غلط
مثل ما سست نیست قافیهات
تازه در نثر هم که استادی
چون زرویی نثرآبادی
بس که استاد اهل فن هستی،
وسط اهل فن، خفن هستی
گشتهام در میان آثارت
سکتهای نیست بین اشعارت،
پس الهی به حق بندگیات
سکته بیرون رود ز زندگیات!
تا تو در بخش بستری هستی،
روی آن تختِ آخری هستی،
قلب ما نیز میرود غیغاژ
خوب خون را نمیکند پمپاژ
چونکه این قلب کوچک و خسته
فکر قلب شماست پیوسته
اصلاً ای کاش لااقل میشد
که بگویی شما به دکتر خود،
قلب ما را هم آنژیو بکند
سیم تویش عقب جلو بکند!
شاید این داشت اندکی تأثیر
تا کند حال و روزمان تغییر!
میزند دستهای ما تقتق
به درِ بارگاه حضرت حق
که به امید حضرت باری
برود از تن تو بیماری
هی به عمرت خدا اضافه کند،
طول عمرت تو را کلافه کند!
سیدامیر سادات موسوی
به گزارش ایسنا، ابوالفضل زرویی نصرآباد در پی سکتهی قلبی در بیمارستان کسرا بستری است و پس از آنژیوگرافی، به تازگی تحت عمل جراحی قلب قرار گرفته است.
این شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز، متولد 15 اردیبهشتماه سال 1348، دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. او از سال 1368 فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را با نشریات آغاز کرده است. این طنزپرداز در آثار طنزش از شهرتهایی مانند: ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل استفاده کرده است.
از آثار منتشرشدهی ابوالفضل زرویی نصرآباد این عنوانها هستند: تذکرةالمقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامهی طنز ایران (کار مشترک با فریبا فرشادمهر)، کتاب گویای «بامعرفتهای عالم»، «رفوزهها» (مجموعهی شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعهی مقاله دربارهی طنز) و مجموعهی طنز «غلاغه به خونهش نرسید».
زرویی که مدتی سردبیر ماهنامهی «گلآقا» بوده، پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزهی هنری هم بوده است.
ابوالفضل زرویی نصرآباد ادبیات آیینی را یکی از مظلومترین شاخههای نشر کشور توصیف کرد و گفت: عدهای دورهمی ادبیات مذهبی را قبضه کردهاند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد ادبیات آیینی را یکی از مظلومترین شاخههای نشر کشور توصیف کرد و گفت: عدهای دورهمی ادبیات مذهبی را قبضه کردهاند.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «ماه به روایت آه» نوشته ابوالفضل زرویی نصرآباد که به زندگی حضرت ابوالفضل (ع) میپردازد، هفتم آذرماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای نشست، شهرام شکیبا، شاعر و طنزپرداز، که اجرای برنامه را بر عهده داشت، متن ارسالی سیدمهدی شجاعی، نویسنده و مدیر انتشارات نیستان (ناشر کتاب «ماه به روایت آه»)، را خواند.
شجاعی در این متن نوشته بود: استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، بدون شک از مفاخر فرهنگ و ادب ایران به شمار میرود، چه این ارزش و منزلت شناخته و ارج نهاده شود و چه نشود. اگر این جایگاه و منزلت شناخته و ارج و سپاس آن داشته شود، بر ارزش وجودی او چیزی نمیافزاید، بلکه بهره و فایدهاش به اهالی فرهنگ، ادب و کتاب میرسد و اگر همچنان در محاق قدرناشناسی بماند، ارزنی از خرمن ارزش و اعتبارش نمیکاهد و این جامعه فرهنگی و ادبی است که دچار زیان و خسران میشود.
او سپس با ادای سپاس و احترام به زرویی و با انتقاد از مدیران فرهنگی عنوان کرده بود: نباید انتظار داشت امثال استاد زرویی را قدر بدانند و بر صدر نشانند.
شجاعی همچنین نوشته بود: استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد در عرصه طنز منحصر به فرد است، اما شخصیتش محصور و منحصر به عرصه طنز نیست، او هنرمندی ذوالفنون است که در هر عرصهای ورود کرده، فاتح و سربلند از آن درآمده است؛ از مثنوی و قصیده تا داستان و افسانه و رمان، و در تنوع سوژه و موضوع از زمین تا آسمان.
به گزارش ایسنا، در این نشست همچنین ابوالفضل زرویی نصرآباد در سخنانی گفت: من در اینجا حضور یافتم تا نظر دوستان را بشنوم و اثر بیمحابا نقد شود، چرا که واقعیت این است هر کاری اگر با سنجه نقد سنجیده نشود، بهبود پیدا نمیکند. من میتوانم سختیهای کار را به عنوان دفاعیه مطرح کنم و عیبهای خود را بپوشانم، اما واقعیت این است که همه این نظرها میتواند کمککننده باشد.
این نویسنده و شاعر طنزپرداز با اشاره به اینکه محدوده کار در ادبیات مذهبی چگونه تعریف میشود، گفت: اینکه در ادبیات مذهبی تا کجا میتوان پیش رفت و از خیال بهره برد، به شعور نویسنده برمیگردد. متأسفانه ما از دو طرف بام افتادیم؛ از یکسو ما یک ادبیات مداحی داریم که مبتنی بر هیجان است و از سمت دیگر بعضیها از ادبیات دینی توقع دارند به تاریخ توجه زیادی داشته باشد و هیچ روایتی در نوشتن ادبیات دینی نادیده گرفته نشود که این مرز بسیار باریکی است.
او افزود: من در زمان نگارش اثر مقداری به قضاوت مخاطب نسبت به کار توجه کردم. تمام اینها باعث میشود در هنگام نوشتن فشار مضاعفی ایجاد شود، اما چیزی که واضح است، وجود چیزی به نام وجدان اخلاقی و هنری در زمان نگارش است که باید به آن توجه داشت.
زرویی درباره اینکه تا چه اندازه در نگارش اثر به تاریخ وفادار بوده است، اظهار کرد: درباره اینکه این کتاب چقدر مبتنی بر واقعیت است، این اطمینان قلبی را دارم که تمام تلاشم بوده که چیزی را بر وقایع اضافه نکنم و شأن کسانی که نقلکننده است، محفوظ بماند و سعی کردهام چیزی را که مدخلیت تاریخی ندارد، منتسب نکنم.
این نویسنده گفت: تنها در جاهایی دخل و تصرف شده که شاید اعمال ذوق باشد، مثلا به جای تاریخ قمری، از تاریخ شمسی در وقایع استفاده کردم، برای اینکه خواننده فارسیزبان ذهنیت بهتری داشته باشد. این یک کار ذوقی است و دروغ نیست و در جاهایی هم اگر چیزی را اضافه نکردم، فکر میکردم که روایت ضعیفی است و نباید نقل شود.
زرویی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره اینکه اطلاعات کمی در کتابها از زندگی حضرت عباس (ع) وجود دارد، گفت: متأسفانه درباره حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع) و دیگر ائمه (ع) این مشکل وجود دارد که فقط به کیفیت و تاریخ شهادت پرداخته شده است، ولی درباره تولد، زندگی، کار، شغل و دیگر مسائل توجه نشده است و مطلبی وجود ندارد. برای همین خیلی از ادبیات دینی ما درباره زندگی ائمه (ع) و معصومین (ع) فقیر است و من در این اثر به دنبال روضهخوانی نبودم و نمیخواستم شرح خود واقعه را بدهم، هرچه در کتاب من هست، قبل و پس از واقعه کربلاست.
او افزود: برای همین احساس کردم اتفاقاتی که مرتبط با زندگی حضرت عباس (ع) است، اطلاعات کمی است و اگر هم وجود دارد، با بیسلیقگی و بیذوقی نشر پیدا کرده است. کتابهایی که در زمینه ادبیات دینی منتشر میشود، کتابهایی است که به قول آقای خرمشاهی، برای نخواندن است؛ نه خواندن، چرا که اشکالات و غلطهای زیادی در آنها وجود دارد و باز جالب است که در کتابهای دیگر که چاپ میشود، از همان کتابهای قبلی که اشتباه دارد، به عنوان منبع استفاده میشود.
زرویی درباره اینکه با وجود اینکه در زمینه ادبیات طنز فعال بوده، چرا به سراغ ادبیات دینی و آیینی آمده است، گفت: ادبیات مذهبی جزو شاخههای مورد علاقهام بود. همیشه یک قسمت از مطالعات من خواندن متون مذهبی و تاریخ اسلام بوده که برایم جذاب بوده است. همچنین از یک طرف احساس میکردم در یکسری از شاخهها متأسفانه به علت ورود پیدا نکردن آدمهایی که کار را تخصصی ببینند، یک مقدار این نوع ادبیات آسیب دیده است و بیذوقیهایی در ظاهر و محتوای آثار مذهبی وجود دارد و یک عده دورهمی این نوع ادبیات را قبضه کردهاند و همان کتابها هنوز با همان غلطها چاپ میشوند.
او افزود: گاهی اوقات آدم نیاز دارد تا یک ادای دین کند، البته نه اینکه ادعای بزرگی کنم، چون نمیتوانم از پسش برآیم. من از اول کار هم فکر میکردم تلاش کنم تا این اثر نسبت به دیگر آثار بهتر نوشته شود، البته متأسفانه چون در این زمینه کار کمی نوشته شده است، قلم شکسته من مورد توجه قرار گرفت.
زرویی همچنین گفت: حس خودم است که در این شاخه ادبی علیرغم نظر کسانی که از بیرون ایستادهاند و فکر میکنند بیشترین سرمایهگذاری در این بخش میشود، اما باید گفت ادبیات آیینی یکی از مظلومترین شاخههای نشر کشور است.
صادق کرمیار نیز در سخنانی درباره کتاب «ماه به روایت آه» گفت: وقتی یک کتاب چاپ میشود، دیگر برای نویسنده نیست و هر دفاعی از اثر هم در خود کتاب است. دوستی وقتی این کتاب را مطالعه کرده بود، به من میگفت که آیا این کتاب یک رمان است یا یک اثر تحقیقی. به نظر من این اثر یک رمان است، چرا که دلایل تکنیکی برایش وجود دارد. کتاب درباره زندگی یک انسان از زمان تولد تا مرگش را روایت میکند که این از ویژگیهای رمان است. همچنین بهرهگیری از زبان تخیلی و زاویه دید متنوع در این اثر وجود دارد.
این نویسنده افزود: در این کتاب شخصیتپردازی بسیار دقیق داریم که قالب داستانی به خود گرفته، در حالیکه مبتنی بر اسناد تاریخی هم است، در واقع این رمان بازآفرینی یک روایت تاریخی است و نویسنده این کار را به خوبی انجام داده است.
او افزود: اگر به دنبال واقع تاریخی باشیم، نویسنده وقایع تاریخی را از زمان پیدایش بنیهاشم تا پایان بنیامیه به طور دقیق نشان داده و پرداخته و فرازها و نقاط عطف تاریخی آن دوره را به خوبی نشان داده است. اما با این حال این اثر باید به عنوان یک رمان بررسی شود.
کرمیار در ادامه گفت: برای خواننده مهم نیست که نویسنده چقدر تحقیق کرده و چه متونی را زیر و رو کرده است؛ برای خواننده مهم این است که از خواندن کتاب لذت ببرد، که البته نویسنده این لذت را به خواننده میدهد و با پرداختن از زوایای مختلف به زندگی حضرت ابوالفضل (ع) این اتفاق افتاده و این زاویه نگاه به حضرت ابوالفضل (ع) رنگ تازهای به خود گرفته است.
او همچنین درباره نحوه شکلگیری «ماه به روایت آه» گفت: آقای زرویی یک شعر زیبا درباره حضرت ابوالفضل (ع) داشتند و آقای سیدمهدی شجاعی به آن شعر بسیار علاقهمند شدند و این پیشنهاد را دادند که آقای زرویی کتابی درباره حضرت ابوالفضل بنویسند، اما من مخالف این کار بودم، چون کار بسیار دشواری بود و معتقد بودم زمان طولانی خواهد برد و ممکن است حاصل کار هم چیزی درنیاید که خود نویسنده هم راضی باشد، ولی وقتی کتاب را خواندم، دیدم که درخواست آقای شجاعی بسیار درست و هوشمندانه بوده است و خوشحالام که آقای زرویی به حرف من گوش نکرد و درباره حضرت ابوالفضل (ع) نوشت.
کرمیار همچنین درباره نوشتن آثار طنز مذهبی گفت: ما در زمینه طنز موضوعات مختلفی داریم. طنز مذهبی از موضوعات دشوار و البته خطرناک است، چرا که نوشتنش بسیار دشوار است. یکی از کسانی که خیلی خوب این کار را انجام داده، آقای سیدمهدی شجاعی است که در رمان «کمی دیرتر» به بهترین شکل این کار را انجام داده و از پس آن برآمده است. آقای زرویی هم میتواند به طنز مذهبی روی بیاورد و آن را جدی بگیرد.
در این نشست، زهرا سعیدی بخشی از کتاب «ماه به روایت آه» را برای حاضران خواند.
عدهای دورهمی ادبیات مذهبی را قبضه کردهاند - ایسنا
" در ایران عادت داریم داشتههایمان را خصوصا در حوزه فرهنگ و هنر بعد از مرگشان کشف کنیم. این ماجرا درباره سرمایههای فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی بسیار جدیتر است. ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از آنهاست. بیمقدمه سراغ نامش رفتیم چون آنها که میشناسندش نیازی به معرفی او ندارند و آنها که نمیشناسند... آنهایی که نمیشناسند این معرفی کوتاه را که به نقل از وبگاه "از طنز" آوردهایم بخوانند."
" در ایران عادت داریم داشتههایمان را خصوصا در حوزه فرهنگ و هنر بعد از مرگشان کشف کنیم. این ماجرا درباره سرمایههای فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی بسیار جدیتر است. ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از آنهاست. بیمقدمه سراغ نامش رفتیم چون آنها که میشناسندش نیازی به معرفی او ندارند و آنها که نمیشناسند... آنهایی که نمیشناسند این معرفی کوتاه را که به نقل از وبگاه "از طنز" آوردهایم بخوانند."
به گزارش ايسنا، سايت مشرق در ادامه مطلب خود افزوده است:
آدم های بزرگ حتا اگر نشناسندشان کوچک نمیشوند و آدمهای کوچک اگر در تمام دنیا مشهور باشند باز هم کوچکند. زرویی نصرآباد را اگر چه نمیشناسند اما بیشک یکی از ستونهای اصلی ادبیات خصوصا در حیطه طنز بر روی گردههای او استوار است.
بنا داریم در چند مطلب او را یادآوری کنیم برای آن دسته از مخاطبانی که فراموش کردهاند، او را و نادیده گرفتند گوشهنشینیاش را و البته برای آن دسته از مدیرانی که این روزها فراموش کردهاند حاصل سالهای عمر امثال زرویی است که ه میز ریاست برای آنها تبديل شده است؛ اگر نه همه چیز به کاغذ سبک یک حکم و امضایی در پای آن بند است.
نقدا (خلاصه) این گپوگفت را با حضرت نصرآباد داشته باشید تا ببینم پس از این چه باید بودن!
***یکی از علل رفتنم از تهران فقر بود. به این رسیدم که تهران دیگر جای ماندن نیست. از این جهت که نه کار ثابتی برای انجام دادن داشتم و چون زندگی من استیجاری بود، فکر میکردم دارم برای چیزی هزینه میکنم که هیچ لزومی ندارد.
***از طرفی پدرم تنها و بیمار بودند که البته دو سال قبل به رحمت خدا رفتند و من احساس میکردم باید بیشتر به فکر ایشان باشم. در آن شرایط با توجه به این که ایشان تنها زندگی میکردند، تصمیم گرفتم به «احمدآباد مستوفی» بروم و با ایشان زندگی و در واقع به ایشان خدمت کنم.
***با رفتنم از تهران به نوعی از فضای فرهنگی قهر کردم؛ قهری که کماکان نیز ادامه دارد؛ چون احساس کردم معتبرترین آدمها در اطراف ما حتی وقتی میمیرند، سختترین کاری که از دوستان ما در رسانهها برمیآید پاک کردن اسم آنها از لیست شماره تلفنشان است.
***مثلا به فرض اگر کسی مثل زرویی 10 سال هم حضور نداشته باشد، هیچ کس نیست که بپرسد شما اصلا از کجا داری امرار معاش میکنی؟ تنها کسانی دلسوز من هستند که درد کشیدهاند؛ یعنی کسانی که این موقعیت را تجربه کردهاند. کسی مثل «محمدحسین جعفریان» یا مثلا آقای «یوسف میرشکاک» به من زنگ میزنند و برای من پیغام میگذارند. در چهار سال اخیر وجه معاش و گذران زندگیام غالبا مرهون پایمردی و رادی و کرامت سیدمهدی شجاعی بوده است ؛ در واقع این بزرگ مرد با گشاده دستی و در حد توان متکفل هزینههایی است که برای یک موسسه انتشاراتی چون نیستان به هیچ وجه توجیه اقتصادی ندارد. اگر چه از مدیران و مسئوولان فرهنگی هنری کشور توقع و انتظار حتی یک درصد از این بزرگمنشی و توجه و کرامت را ندارم؛ اما لابد حق دارم از خدا بخواهم که بخشی از فتوت و رادمردی سیدمهدی شجاعی را به این مدیران و کارگزاران هبه کند.
***از میان اربابان فرهنگ و سیاستگذاران فرهنگی کسی برایش مهم نیست حیات و ممات اهل قلم. احساس من این بود که شاید این طور بهتر است. هیچ مدیر فرهنگی را ندیدم که این برایش سؤال باشد. حس میکنم این جفایی است که دارد به تمام بچههای فرهنگی میشود و برای کسی اهمیت ندارد حضور عناصر فرهنگی.
***اگر "واشنگتن پست" تصمیم بگیرد صفحه طنزش را مثلا «آرت بوخوالد»آرتور بوخوالد طنزنویس مشهور آمریکایی کار بکند؛ آسمان به زمین بیاید با جای دیگری قرار داد نخواهد بست. میگوید من آدمی با این مشخصات میخواهم و با هر قیمتی که باشد تنها با او کار خواهم کرد. ولی در مملکت ما همه چیز ممکن است. سطح کیفیت عالی و نازل و اینها را متوجه نیستند.
***الان مشغول تعمیرات خانهام هستم. از اول امسال مدام به دلیل ترکیدگی لولههای منزل، مشکلات بسیاری برای خانه به وجود آمده است که تا همین حالا نیز ادامه داشته و حسابی مرا درگیر کرده است.
***علت رفتنم هم از حوزه ( هنري)، خیلی پیچیده بود. یک قسمت از آن برمیگشت به این که احساس میکردم ناروایی و اذیت و آزاری که همه هنرمندان در حوزه میکشند، یک قسمت از آن متوجه من هم بود. یعنی من احساس میکردم که علی رغم تمام تلاشی که میکنم، حتی از عهده پرداخت هزینههای اولیه زندگی برنمیآیم.
***من کلا با رسانهها قطع ارتباط کردم؛ یعنی در این سه چهار سال اخیر روزنامه و مجله نمیخوانم. دیگر علاقه ای ندارم؛ چون اینها جز فاز عصبی چیز دیگری برای من ندارد. تلویزیون هم همین طور؛ نه ایرانی نه خارجی.
***در حوزه طنز فارغ از گروهی که کپی کار هستند و چیزهای خاصی را پیدا میکنند و با استفاده از فرمول «پ ن پ یا، دِ نه دِ» به انبوهسازی و تولید کارهای بانمک و بینمک میپردازند یا مثلا نوشتههای دکتر شریعتی درست میکنند، یک موج جدید از جوانان طنزپرداز آمدهاند که خیلی هوشمندانه عمل میکنند و توقعاتشان هم توقعات معقولی است و از زوایایی میبینید که مثلا نوع نگاهشان با من و نگاه یک نسل قبل فرق دارد.
***میخواهم بگویم جوانان امروز، یک سری از آنها، خیلی با مطالعه دارند کار میکنند، من فکر میکنم یک دولتمرد از این نسل و تیزی نگاهش بیشتر باید بترسد؛ چرا که اینها خیلی دقیقتر او را میبینند و کارش را دقیقتر ارزیابی میکنند.
***من شخصا معتقدم خطوط قرمزی وجود ندارد. آدم باید بلد باشد از میان چیزهایی که به آن خط قرمز میگویند عبور کند و قائل به وجود اینها نباشیم. من میگویم با همه چیز میشود شوخی کرد. هر چیزی را میشود نقد کرد. آدم باید ادبیاتش را بداند و به گونهای رفتار نکند که وقتی هنوز دهنش را باز نکرده، بگویند، این میخواهد توهین کند.
***نویسندهای که دچار بیقانونی است نه بدقانونی، همیشه مشکل دارد؛ یعنی ما در کشورمان به جای این که بدقانونی داشته باشیم، در جاهایی بیقانونی داریم؛ یعنی در یک جاهایی خلأهایی قانونی وجود دارد. خلأهای قانونی که شما را در یک فشار خاص قرار میدهد؛ یعنی نمیدانید این کاری که انجام میدهید چه بازخوردی برای شما خواهد داشت. این بیقانونی آزار دهنده است.
***حوزه شعر آیینی حوزهای نبود که من احساس کنم به قصد عرضه میشود در آن کار کرد. کاری بوده که خودم دوست داشتم و خب میشود با چند نفر از دوستان نشست و آنها را خواند. در کل میتوان گفت که این شیوه ختم است بر دیگران.
***طرح کتاب حضرت خدیجه (س) را تا مراحلی پیش بردیم؛ اما آقای شجاعی پیشنهاد دادند که قبل از اتمام آن یک طرح تلویزیونی را به سرانجام برسانیم که البته آن طرح تلویزیونی نیز در اواسط کار به مشکل خورد و روی هوا ماند.
***بیشتر واکنشها به رمان "ماه شب چهارده" تعجبی بود که آقا شما که همیشه طنز کار میکردی، یک دفعه چطور شد این را نوشتی؟ ولی واکنش انتقادی و حرفهای نداشتیم. انگار هنوز زمانش نرسیده که بازخوردی برای آن کتاب به وجود بیاید.
چرا "ابوالفضل زرویی نصرآباد" از تهران رفت؟ - ایسنا
ابوالفضل زرويي نصرآباد از انتشار تازهترين اثر خود با عنوان زندگينامه داستاني «حضرت عباس (ع)» در چند ماه آينده خبر داد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، زرويي نصرآباد درباره تازهترين اثر خود، اظهار كرد: نگارش رمان «حضرت عباس (ع)» تمام شده و بهزودي از سوي انتشارات نيستان منتشر و روانه بازار كتاب خواهد شد. او با بيان اينكه محتواي اين كتاب به زندگي حضرت ابوالفضل (ع) اختصاص دارد، گفت: رمان «حضرت عباس (ع)» داراي 13 تا 14 فصل است و هماكنون در مراحل بازنويسي نهايي قرار دارد كه تا 20 روز ديگر براي انتشار به نشر نيستان سپرده ميشود. زرويي با بيان اينکه مردم هر آنچه درباره حضرت ابوالفضل (ع) شنيدهاند، به واقعه عاشورا و دلاوريهايش بازميگردد و هيچ ذهنيت و شناخت قبلي از اين شخصيت تأثيرگذار در عاشورا ندارند، گفت: اين رمان با زباني بسيار ساده به نوع رفتار، منش و حتا زندگي خانوادگي حضرت ابوالفضل (ع) تا پيش از واقعه عاشورا ميپردازد. اين کتاب در حجم حدود 200 صفحه منتشر خواهد شد. انتهاي پيام
ابوالفضل زرويي رمان «حضرت عباس (ع)» را نوشت - ایسنا
سه كتاب طنز ابوالفضل زرويي نصرآباد شامل «رفوزهها»، «قلاقه به خونش نرسيد» و «حديث قند» روز گذشته (سهشنبه، سوم خرداد) در فرهنگسراي رسانه رونمايي شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، صادق پژمان - رييس فرهنگسراي رسانه - در اين نشست با اشاره به اينكه اين رونمايي، بيستمين برنامه از سري برنامههاي «زرينقلم» است، اظهار كرد: قبلا در برنامههاي زرينقلم، بنابر اين بود كه تنها در حوزهي رسانه آثاري كه به چاپ ميرسد، رونمايي شود؛ اما در جلسات اخير، فرهنگسراي رسانه تصميم گرفته است تا در موضوعات مختلف، كتابهاي خوبي را كه منتشر ميشود، رونمايي كند.
او در ادامه متذكر شد: زرويي نصرآباد، انساني شريف و در حوزهي طنز، چهرهي شهيري است و فرهنگسراي رسانه افتخار دارد كه سه اثر از او را رونمايي كند.
در ادامه، علياكبر اشعري - رييس هيأتمديرهي مؤسسهي نشر شهر - با بيان اينكه افتخار ميكند در جلسهاي شركت كند كه چهرهي ارزشمندي چون زرويي نصرآباد در آن حضور دارد، اظهار كرد: در روزهاي گذشته فرصت پيدا كردهام تا كتابهاي زرويي نصرآباد را بخوانم و اين كتابها خيلي برايم مفيد بود.
او گفت: اميدوارم رونمايي از كتاب تداوم داشته باشد. من اولين كسي بودم كه رونمايي از كتاب را در كشور باب كردم و فكر ميكنم اين كار به معرفي كتاب بسيار كمك ميكند. وقتي اثري به صورت كتاب درميآيد، تأثير بيشتري ميگذارد و در ادبيات، ماندگاري و تأثير خواهد داشت.
رييس پيشين سازمان اسناد و كتابخانهي ملي با تأكيد بر اينكه يكي از نكاتي كه در جامعهي ما وقوع آن ضروري است، ايجاد اماكني است فارغ از آموزشگاههاي رسمي كه افراد بتوانند به صورت آزاد از اين اماكن استفاده كنند، افزود: صرف اينكه كسي در دانشگاه تحصيل كرده باشد، نويسنده و شاعر نميشود و كسي كه در يك كشور قله ميشود، نميتواند بگويد كه محصول دانشگاه است؛ بلكه تلاش خودش در تمام زندگي و همينطور دانشگاه بوده كه باعث موفقيتهايش شده است.
او عنوان كرد: تصور ميكنم در كشورمان به مراكزي نياز داريم كه جوانترها بتوانند در كنار افراد باتجربه و اساتيد رشتههاي مختلف قرار گيرند و از تجربيات آنها استفاده كنند.
اشعري با بيان اينكه خوشنويسهاي بزرگ و ويراستاران برجستهي كشورمان محصول انجمنها هستند، افزود: تصور ميكنم اگر بشود در حوزهي ادبيات و بخصوص طنز هم اين انجمنها تشكيل شود، كار بسيار خوبي است.
او در ادامه عنوان كرد: «باغ كتاب تهران» سرايي دارد به نام سراي ادبيات كه در آنجا علاوه بر اينكه بهترين كتابهاي ادبيات داخلي و خارجي گردآوري ميشود، محلي است براي انواع تعاملات و گفتوگوهاي ادبي بين كساني كه اهل حوزه هستند.
اشعري در رابطه با كتابهاي زرويي نصرآباد گفت: با ديدن كتابهاي زرويي نصر آباد به ياد مرحوم كيومرث صابري فومني (گلآقا) افتادم.
در ادامه، شهرام شكيبا كه اجراي مراسم را هم بر عهده داشت، با اشاره به اينكه در دورههاي گذشته، رياست سازمان فرهنگي - هنري تهران بنا داشت تا فرهنگسراي طنز در تهران داير كند، گفت: زرويي نصرآباد در رابطه با فرهنگسراي طنز طرح بسيار دقيق و كاملي داشت كه البته اين كار همچنان انجام نگرفته است.
اين طنزپرداز در ادامه افزود: رييس سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران فردي فرهنگي است و حتما بايد به اين فكر كند كه شهر ما، تهران، به يك فرهنگسراي طنز نياز دارد.
در ادامهي مراسم، علي ميرفتاح گفت: زرويي نصرآباد در كسوت استادي در هفتهنامهي مهر مينوشت و اين كتابها حاصل زحماتي است كه كشيده است.
اين طنزپرداز با انتقاد از فضاي طنزنويسي در ايران، اظهار كرد: به ميزان بيدانشي كساني كه در طنز ميخواهند قلم بزنند، واقفام. ما در محصولاتمان و آنچه ميراث مكتوبمان است، ميبينيم كه گاهي اسمهاي بزرگ به دليل وجود بزرگان فراوان در آن دوره ناشناخته ماندهاند.
او ادامه داد: در چنين شرايطي، وارد شدن برخي افراد به حوزهي نويسندگي و طنز كه با ابتداييترين مصالح كار نويسندگي آشنا نيستند، تأسفآور است.
ميرفتاح همچنين عنوان كرد: اولين شرط مطلبي كه ميخواهد كتاب شود، اين است كه نثر پختهاي داشته باشد. اعتراف ميكنم دانش زرويي بسيار بالاست، ادبيات را به خوبي ميشناسد و دانش يك نويسنده بسيار مهم است. اشعار زرويي را كه ميخوانيم، متوجه ميشويم كه شعر را ميشناسد و در عين حال از دانش خود اظهار فضل نميكند.
او در ادامه گفت: در كتابهاي زرويي نصرآباد، شيوهي سهل و ممتنع وجود دارد و كسي كه كتابها را بخواند، حتا اگر به كتابخواني عادت نداشته باشد، به آنها علاقهمند ميشود.
اين نويسنده در رابطه با فضاي طنز در روزنامههاي كشور، گفت: در حال حاضر، روزنامهها به راحتي به نويسندگان تازهكار ميدان ميدهند و نوشتن سادهترين كار شده است.
همچنين رضا رفيع با اشاره به اينكه برخي در حوزهي طنز دچار جوزدگي هستند، اظهار كرد: كتابهاي زرويي نصرآباد روي كساني را كه نيامده ميخواهند ره صدساله بروند، كم ميكند و سير منازلي را كه اين افراد بايد طي كنند، نشان ميدهد.
اين طنزپرداز با بيان اينكه شروع آشنايياش با زرويي نصرآباد از سالها قبل بوده است، اظهار كرد: از آن زمان پيگير طي طريق ايشان بودهام و اگر امروز در عرصهي شعر طنز به اجتهاد رسيده، به خاطر زحماتي است كه در اين سالها كشيده است.
رفيع با اشاره به اينكه افرادي همچون كيومرث صابري (گلآقا) زياد داشتهايم كه منوچهر احترامي هم يكي از آنهاست، افزود: ما افرادي مانند مرحوم احترامي را داشتهايم؛ اما جامعيتي كه مرحوم صابري داشت، باعث شد كه ايشان گلآقاي ملت ايران شود و زرويي در كنار چنين افرادي رشد كرد.
او همچنين گفت: آثار زرويي از جمله آثاري است كه جامعيت دارد و قابل تدريس است و در دانشگاهها اگر دو واحد درسي در رشتهي ادبيات به طنز اختصاص بدهند، اينها ميتوانند تدريس شوند.
اين طنزپرداز در ادامه عنوان كرد: كتاب «قلاقه به خونش نرسيد» مجموعهاي از افسانههاي امروزي است كه در هفتهنامهي مهر منتشر شده بود و كافي است كاري از زرويي را بخوانيد تا متوجه شويد چقدر از استعارهها و تمثيلها و مثلها و حتا روايات و آيات قرآني استفاده كرده و حتا آشنايي او با زبان عربي نيز در آثارش مشهود است.
رفيع ادامه داد: طنز يك بيانيهي سياسي صرف نيست. بعضا طنزهايي نوشته ميشود كه خيلي يله و رهاست كه همان صاحب طنز نيز نميتواند طنزهايش را جايي بخواند و به نظرم اين اشتباه است. طنزپرداز بايد رندتر از اين حرفها باشد و اين قدرت را داشته باشد كه طنزي بنويسد و آن را همهجا بخواند.
او همچنين گفت: توصيهي مرحوم صابري اين بود كه هميشه قالب و محتوا را در طنز جدي بگيريد و زرويي هم اين كار را كرد.
رفيع سپس با اشاره به داستانهاي «قلاقه به خونش نرسيد»، اظهار كرد: در اين داستانها ميبينيم كه زرويي در قالب قديمي و كهن، به صورت ناگهاني مثالهاي امروزي ميزند كه باعث ميشود اثر دلنشين شود.
در ادامه، شهرام شكيبا با اشاره به اينكه نوشتن در روزنامه و مجله باعث روزمرگي ميشود، گفت: وقتي براي روزنامه كار ميكنيد، مجبور ميشويد از اتفاقات روز بنويسيد و اين باعث ميشود كه اثر تاريخ مصرف داشته باشد.
او در عين حال متذكر شد: اما زرويي در اين رابطه دقت زيادي داشت و حتا در ايامي كه در روزنامه مينوشت، آثارش ماندگار ميشد كه تصور ميكنم اين ماندگاري به دليل اين است كه زرويي با موضوعات كلي مينوشت و به جاي پرداختن به مصداقها، به مفاهيم ميپرداخت.
ابوالفضل زرويي نصرآباد نيز در سخناني اظهار كرد: تصور ميكنم اتفاقي كه در مورد برخي از كارها رخ داده و آنها را خواندني و ماندني كرده است، در آبشخور طنز گلآقايي مرحوم كيومرث صابري ريشه دارد و همه بايد قدردان آن اتفاق باشيم.
اين طنزپرداز همچنين گفت: در كتاب «رفوزهها» از آقاي شجاعي (ناشر كتاب) خواهش كردم كه اولين شعرهايم را هم كنار باقي شعرهايم بياورد تا كساني كه احساس ميكنند ذوق شعر دارند، اين مسأله را جدي بگيرند و بدانند كه من هم شعر بد داشتهام.
زرويي در بخشي از صحبتهايش، دربارهي طنز تاريخ مصرفدار به تجربهاش در «تذكرةالمقامات» اشاره كرد.
در ادامه، علي ميرفتاح نيز در رابطه با نوشتن طنز در روزنامه، اظهار كرد: كار طنز در روزنامهها آفت روزمرگي دارد و حتا بزرگان ادبيات هم كه از گذشته آثار طنزي در روزنامهها نوشتهاند، در حال حاضر اين آثارشان مورد توجه نيست.
او عنوان كرد: آفت كار طنز در روزنامهها اين است كه وقتي مبتني بر موجهاي آن زمان باشد، در آينده ديگر كارآيي ندارد؛ چرا كه جو و شرايط تغيير ميكند.
در پايان مراسم، كتابهاي «رفوزهها»، «قلاقه به خونش نرسيد» و «حديث قند» زرويي نصرآباد كه توسط انتشارات كتاب نيستان به چاپ رسيدهاند، رونمايي شدند.
مراسم تجليل از ابوالفضل زرويي نصرآباد همراه با رونمايي از لوح فشرده «بامعرفتهاي عالم» برگزار ميشود. به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم كه از ساعت 17:30 اول تيرماه در فرهنگسراي فردوس برگزار خواهد شد، افرادي همچون: بهاءالدين خرمشاهي، سيدعلي موسوي گرمارودي و محمدعلي بهمني درباره طنز و جايگاه آثار زرويي سخن خواهند گفت. همچنين شاعران طنزپردازي از جمله: سعيد بيابانکي، ناصر فيض، رضا رفيع، اميد مهدينژاد و مهدي استاداحمد به شعرخواني خواهند پرداخت. پخش فيلم کوتاهي از زندگي و آثار زرويي از ديگر بخشهاي اين برنامه است و در پايان برنامه، ضمن تجليل از پديدآورندگان آلبوم، حميد اسفندياري (مدير انتشارات باربد)، بهزاد باشو (گرافيست و کاريکاتوريست آلبوم) و محمد سالاروند (آهنگساز اثر) از لوح فشرده «بامعرفتهاي عالم» رونمايي خواهد شد. اين برنامه با مشارکت معاونت هنري سازمان فرهنگي - هنري شهرداري تهران برگزار خواهد شد. سيدعباس سجادي - مديرعامل مؤسسه نغمه شهر - درباره اين مراسم گفت: در حوزه طنز معاصر، ابوالفضل زرويي نصرآباد به اعتبار آثاري که در قالبهاي نظم و نثر پديد آورده است، نقشي بسزا و تأثيرگذار دارد. او افزود: زرويي با توجه به نگاه دقيق و عميقي که به ابعاد مختلف جامعه دارد، همواره آثاري را قلمي کرده است که مورد توجه نه تنها خبرگان اين عرصه؛ بلکه اقشار مختلف جامعه قرار گرفته است. سجادي خاطرنشان کرد: از آنجا که آخرين اثر زرويي که «بامعرفتهاي عالم» نام دارد، مورد توجه ويژه قرار گرفت، ما را بر آن داشت که با آهنگسازي بر روي بخشهاي مختلف آن، آن را در قالب آلبومي با صداي شاعر تقديم علاقهمندان کنيم که توسط مؤسسه آواي باربد تکثير و توزيع شده است. پروين غضنفري - مدير فرهنگي هنري منطقه 5 و رييس فرهنگسراي فردوس - نيز اظهار كرد: اين آيين براي تجليل از مفاخر و در طرح سپاس برگزار ميشود که فرصت را غنيمت شمرده، سرآغاز دور جديد فعاليتهاي ادبي منطقه را، نکوداشت جناب زرويي قرار داديم و اميدواريم موجب ارتقاي سطح فعاليتهاي ادبي اين بخش تهران بزرگ شود. او همچنين افزود: کانون ادبي منطقه 5 با حضور سعيد بيابانکي به طور ثابت به فعاليتهاي ادبي خواهد پرداخت.
ابوالفضل زرويي نصرآباد - ديگر طنزپرداز حاضر در مراسم - نيز گفت: اميدوارم حافظ حرمت بزرگواران عرصهي طنز و بزرگاني كه عمر خود را وقف شاد كردن و لذت بخشاندن به عامهي مردم در عرصههاي مختلف طنز كردهاند، باشيم. حرمت آنها بر ما واجب است.
زرويي سپس با اشاره به سالهاي فعاليت احترامي در مجلهي «توفيق» و همكارياش با عمران صلاحي و كيومرث صابري فومني، از عبارت سلطنت 50سالهي احترامي در طنز نام برد و گفت: احترامي 50 سال يكبند با پشتكار و هميشه زنده نوشت. بسياري از بزرگان ما زندگيشان تداوم دارد؛ اما عملا سالهاست از بين رفتهاند و اثري از آنها منتشر نميشود؛ در حاليكه احترامي تا آخرين روز زندگي، وجودش بود و نمود داشت و اين براي هنرمند مهم است كه نخ تسبيحي هم براي ديگران باشد.
اين طنزپرداز ادامه داد: احاطهي احترامي بر ادب كهن پارسي جاي تأمل دارد و خودم را سفارش ميكنم كه شبيه او باشم و بيشتر بخوانم. او خواهرزادهي شيخ ابوالحسن شعراني - مصحح كتاب «روضةالشهدا»ي واعظ كاشفي - بود، كه از بزرگترين عالمان تشيع بود؛ اما هيچگاه سعي نكرد از شخصيت خانوادگي خودش خرج كند.
زرويي عنوان كرد: كيومرث صابري فومني (گلآقا) طنز منوچهر احترامي را طنزي احترامبرانگيز ميدانست و رنگ و بوي طنز او رنگ و بوي ديگري است؛ چقدر لايهلايه، شيرين و قابل تأمل است و متفاوت با ديگران.
او به ويژگي و رويكرد احترامي در مبارزه با خرافه در طنز و رعايت آداب و ارتباطات اجتماعي نيز اشاره كرد و افزود: سير تاريخي فرهنگ ايراني در آثارش منعكس شده است. همچنين در طنز به موضوعات نگاه برهمنانهاي داشت و اصلا دغدغهي مشكلات جدي جامعهي بشري را نداشت و مثل برهمنهاي هندي به مسائل بسيار كوچك و پيش پاافتادهاي ميپرداخت كه در دلشان مهمترين موضوعات نهفته بود.
زرويي در پايان سخنانش، پرداختن به اتمام كارهاي نيمهتمام منوچهر احترامي را از خانوادهي او خواستار شد و گفت: انسانهاي جاودانه كساني هستند كه در حيطهي زمان خود باقي نميمانند و فراترند. او كار نيمهكاره زياد دارد؛ مثل تحقيقاتش دربارهي طنز عطار كه فيشبرداري كرده بود و از خانوادهاش ميخواهم كه اين آثار به سرانجام برسند. همچنين از مسعود كيمياگر - پسرخالهي منوچهر احترامي - هم خواهش ميكنم كه بيشتر در مجالس حضور يابد و تجربههاي خود را براي طنزپردازان بگويد. به جامعهي طنز ايران هم تسليت ميگويم كه چنين گوهر ارزشمندي را از دست داد.
در بزرگداشت منوچهر احترامي عنوان شد: احترامي در عرصهي هنر، نخ تسبيح بود - ایسنا
ابوالفضل زرويي نصرآباد، منوچهر احترامي را بنيانگذار يك سبك تازه ميداند و معتقد است، تأثير طنز او در برگ برگ طنز معاصر ماندني است. در يادداشت اين طنزپرداز براي منوچهر احترامي با عنوان «احترامي در راه بهشت...» كه در اختيار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قرار گرفته، آمده است: « در انتخاب تيتر يا عنوان مطلب نيز شك دارم: «... آري زمستان بود و گل پژمرد...» يا: «باد ما را نيز خواهد برد» يا «احترامي مرد!». اين روزها من از تماس صبح زود و زنگ يكريز پيامكها، بي پاسخ و بي خواندن، اول اشك ميريزم. اينجا گلآقا، آن طرف شاپور، اين گوشه عمران صلاحي، آن طرفتر پورثاني، اين طرف شاهاني، آنسو... باز طنازان؛ سرسبز و دلباز است اينجا، اين بهشت طنزپردازان. استاد احترامي، آن مرد مهربان، با آن وجود ساده و آن طنز دلنشين، با خندهها و شيطنت كودكانهاش، در طنز فارسي، نامي بزرگ و نادرهاي جاودانه است. بيشك نبود مرد زبانآوري چون او، داغي هميشگي است، تسليپذير نيست. او در نقيضهسازي و انواع نظم و نثر، در عرصهي پژوهش و تحقيق و در طنز كودكان، بنيانگذار يك روش منحصر به فرد و يك سبك تازه بود. در برگ برگ طنز معاصر، تأثير ديدگاه و نوشتار آن بزرگ، بيشبهه ماندني است. يادش به خير باد...»
شعرهاي طنز ابوالفضل زرويي نصرآباد در كتاب «اصل مطلب» با حضور علي موسوي گرمارودي بررسي شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در هشتمين نشست دگرخند كه روز يكشنبه (هفدهم آذرماه) در حوزهي هنري برگزار شد، سيدعلي موسوي گرمارودي در سخناني گفت: مهمترين مقدمه براي شروع، اينكه من دربارهي طنز، آن هم طنز شيرين زرويي، حرف بزنم، كه خودش يك نوع طنز است.
او در ادامه افزود: بدون هيچ مداهنهاي در نقيضهي نثر، «تذكرةالمقامات» زرويي از بهترين آثار بهوجود آمده در طنز ماست.
اين شاعر سپس با مقايسهي اين اثر ابوالفضل زرويي نصرآباد با آثار فريدون توللي و ميرزا محمدعلي مذهب اصفهاني، توضيح داد: در مقالهاي كه قبلا نوشتم، اين كتاب را با «تذكرهي يخچاليه»ي اصفهاني و از سوي ديگر، با كساني كه كار نقيضهي نثر داشتهاند، مقايسه كردم. تذكرهي زرويي از ديگران بهتر شده؛ چون سعي كرده از روزمرگي موضوعي بگذرد و به حوزههاي عموميتر، ماندنيتر و خواندنيتر راه يابد؛ يعني كار خود را به دورهاي خاص وابسته نكرده است. اما در ميان آثار طنز تا مقطعي، «التفاصيل» فريدون توللي ماند؛ ولي بيمداهنه، كار زرويي از «التفاصيل» جلوتر است؛ به خاطر قوت قلم او، پختگي و شستهرفتگياش.
موسوي گرمارودي همچنين افزود: در «تذكرةالمقامات» افراد فقط بهانهاي هستند براي قلمفرسايي و نشان دادن هنر نويسندهاش.
او در ادامه گفت: در «اصل مطلب» زرويي در حوزهي شعر، شيوايي، زبان و بيان زيبا را ميبينيم.
اين شاعر و مترجم سپس مقدمهاي را كه بر كتاب «اصل مطلب» نوشته است، خواند و يادآور شد: بيهيچ تعارف، زرويي امروز از خوشقريحهترين طنزنويسان ايران است. تا روانشاد عمران صلاحي زنده بود، فضل تقدم و حتا تقدم فضل در طنز، با او بود و اينك جاي خالي او را زرويي پر خواهد كرد.
وي در ادامه افزود: طنز هم مثل شعر بخش دروني و بيروني دارد. قريحه، بخش دروني طنز است و مثل شعر با كوشش بهدست نميآيد؛ مثل چشمه بايد بجوشد. اين قريحه را اگر نپروراني، ميخشكد. نمونهي روشن، اوحدي مراغهاي كه ذوق طنز داشته؛ اما آنرا نپرورانده است. زرويي هم قريحهي طنز دارد و هم به پرورش آن توجه دارد و «تذكرةالمقامات» را كه در سال 1376 منتشر كرد، نشان داد كه از استوارترين و ماندنيترين نقيضههاي بهوجودآمده در تاريخ طنز كشور است.
گرمارودي عنوان كرد: اين كتاب گرتهبرداري طنزآميز و استادانهاي از ساختار نثر شاهكارهاي قرن ششم يعني از «تاريخ بيهقي» تا «كليله و دمنه» است. شبيهترين اثر به «تذكرةالمقامات»، «التفاصيل» توللي است؛ هم به لحاظ استحكام بيان ادبي و قوت و قدرت و هم از جنبهي پاروديك و گرتهبرداري از آثار نثر گذشتگان؛ اما بيهيچ مداهنه، با «تذكرةالمقامات» قابل مقايسه نيست؛ چون در لطف، شيريني، طنزآلودگي، قوت و نيز احاطه به چم و خمهاي زبان نثر گذشتگان، زرويي پيشتر است.
اين شاعر اضافه كرد: زرويي در «اصل مطلب»، طنازي و شاعري را با هم جمع كرده است. او شاعر است و شاعر خوبي است و همين كه براي اين مثنوي بلند، وزن خوشركابي مثل بحر خفيف مخبون محذوف يعني فاعلات مفاعلن فعلن را استفاده كرده، نشانهي ذوق فطري اوست.
موسوي گرمارودي سپس با اشاره به اينكه بزرگترين آفت ژورناليسم، روزمرگي است، گفت: مطلبي كه با شتاب همراه باشد، ماندني نيست. كار چشمگير زرويي در اين بوده كه كوشش كرده تا خود را از سلطهي ژورناليسم برهاند و همين خوراك هرروزه را ماندني كند و غالبا هم موفق بوده است؛ هر چند كه طنز در برخي جاها به پوستهي زبان و لحن محدود ميشود و در جايي ميكوشد تا در ساختار دروني مطلب نيز با استفاده از پارادوكس سقراطي، طنز را به زير پوست مطلب هم تزريق كند.
او همچنين متذكر شد: از راههاي هوشمندانهاي كه زرويي براي رهايي از روزمرگي ژورناليسم انديشيده، توجه به مطالب متنوعي است كه در بشر، عمومي و دائمي هستند و اگر زرويي ناگزير نبود كه اين مثنوي بلند را براي امرار معاش، به حكم اين روزگار فاني روز به روز كوك كند، شايد اين اثر ماندنيتر هم ميشد، كه البته هست.
در ادامه و پيش از سخنان ابوالفضل زرويي نصرآباد، رضا ساكي در سخناني گفت: «اصل مطلب» يك فصل و تاريخي در آينده خواهد شد كه بتوان شعر طنز را به قبل و بعد از اين كتاب تقسيم كرد؛ چون زرويي در اين اثر همه كاري كرده است؛ در طنز، فرم، وزن و زبان.
زرويي نصرآباد نيز در پاسخ به اين پرسش كه آيا زماني كه اين شعرها را مينوشته، به فكر كتاب كردنشان بوده است و اينكه چطور ميتوان در طنز به دغدغههاي عمومي بشر رسيد، اظهار داشت: بله قصد چاپ كتاب را داشتم. يكسري چيزها هستند به مرور در ذهن رسوب ميكنند و اصلا جزو دغدغهها نيستند. اينكه از قبل، مانيفستي داشته باشم، نبوده است. اين حاصل يك تجربهي شخصي بوده كه شايد هم برخيها از آن ايراد بگيرند و بگويند طنز ژورناليستي طنزي است كه به مسائل روزمرهي مردم بپردازد و دليلي ندارد كه دغدغههاي درشت را در روزنامهها آورد.
او ادامه داد: احساس كردم از يك مقطعي در ادبيات ژورناليستيمان، طنز ما يا برخي جاها خيلي تندرو شده يا گاهي انشعاباتي پيدا كرده است و من طنزنويس گاهي سردرگم ميشوم كه كدام كار طنز است. در اين دوره، اينقدر نگاه ما سياسي بوده و توجهمان بهسوي علم سياست رفته كه طنز ما سياستزده شده و فكر ميكنم اگر در طنزمان اسم رييسجمهور بيايد يا اسم باراك اوباما، همه توجه ميكنند و سياستزدگي آفت بزرگي است.
نويسندهي كتاب «افسانههاي امروزي» گفت: در آن زمان كه مينوشتم، احساس كردم طنز اجتماعي بيشتر از طنز سياسي پاسخگوست. اما قبل از اينكه دربارهي مطلبي، طنز بنويسيم، بايد مطالعه كنيم. تا من ندانم ضرورت انرژي هستهيي چيست و اصلا خودش چيست، اجازه ندارم دربارهاش اظهارنظر كنم.
در ادامه، موسوي گرمارودي دربارهي ساختار كتاب «اصل مطلب» گفت: اين اثر نظم است. بخش مهمي از شعر به قريحهي درون مربوط است. همانطور كه در حوزهي موسيقي هم يك بخش قريحه داريم و يك بخش كوشش. و اين بخش دوم است كه استادي مثل شجريان را براي تمام تاريخ موسيقي ما ساخته است و او را از بقيهي خوشصداها جدا ميكند. وقتي زرويي نثر و نظمي مينويسد كه آنرا به هر كس نشان دهيم، ميگويد از كار توللي بهتر است؛ پس يعني همينطوري بهدست نيامده است. او از «شاهنامه»ي ابومنصوري خوانده تا «كليله و دمنه» و به اين پاراديها رسيده است. براي «گلستان» هم نقيضه دارد و چهقدر خوب هم از عهدهاش برآمده است. يقينا كوشش در كنار قريحه بايد باشد تا به جايي كه الآن هست، برسد.
سپس زرويي در پاسخ به اينكه در شعر شما همه موضوعي پيدا ميشود، گفت: به هرحال اگر چه سوژهها را خود ما انتخاب ميكنيم؛ اما بايد به خاصيت آيينگي توجه كرد. اگر شعري، چه جدي و چه غيرجدي، سروده شود و هيچ نشانهاي از زمانهي سرايندهاش در آن نباشد، پس شعر من نوعي با شعر قاجار چه فاصلهاي دارد. يكسري جاي پا بايد وجود داشته باشد.
گرمارودي هم گفت: اين همان گذرگاه باريكي است كه ذوق فطري رهنمونش ميشود و حتا افرادي را داريم كه از كلمات فاخر در طنزشان استفاده ميكنند؛ اما موفق نيستند. ذوق اصلي طنز همان شيريني است كه بايد در وجود شخص نهادينه باشد. اين ذوق فطري يعني كه از هر چيزي ميتراود.
او با اشاره به بخشي از كتاب در صفحهي 38، گفت: دريغ بر خودم كه او ميتواند شعري با حفظ لنگرهاي فخامتي كه زبان و شعرمان دارد، بگويد و خوشبختانه اين منحصر به او نيست و هم در پيشكسوتها هست و هم در جوانترها كه سرمشق ميگيرند.
اين شاعر افزود: مهندسي طنز امروز و مصالحش، مصالح طنز دورهي قاجاريه نيست؛ اما هنجارها بايد رعايت شود.
زرويي نيز در پايان گفت: از نظر من، قالب مهم است و بيشترين وقتم را در نوشتن يك اثر جديد، قالب ميگيرد. از سوي ديگر، پرداختن به اعتقاد قلبيام را نيز مدنظر دارم و اينكه كار فرمايشي نشود.
او افزود: وقتي طنز مينويسيم، بايد بدانيم مرز باريكي با هجو دارد. اگر كسي كه من طنزنويس هجوش ميكنم، قابل اصلاح نيست؛ اما به هر حال موجودي است كه در اين شرايط بايد تحملش كنم؛ پس بهگونهاي بايد اصلاحش كنم. يا بايد وجودش را بپذيرم و يا از اين خانه بروم. بايد ببينم با چه شرايطي ميتوانم به آن نزديك شوم. من يا پسرخالهي حكومت ميشوم يا معاندش؛ ولي به هر حال نميتوانم آنرا ساقط كنم. يا قواعد طنز را پذيرفتهام كه در آن براي براندازي كار نميكنم، يا نه. نقاط ضعف و قوت را ميبينم و گوشزد ميكنم. اينجور جاها بايد برادري خود را ثابت كنم.
شعرهاي طنز زرويي نصرآباد بررسي شد پيشبيني موسوي گرمارودي: زرويي جاي خالي صلاحي را در طنز پر خواهد كرد - ایسنا
ابوالفضل زرويي نصرآباد از اين موضوع گله كرد كه هيچ نهاد متمركز و هيچ سازمان دلسوزي براي جذب و آموزش جوانهاي طنزپرداز وجود ندارد. اين طنزپرداز در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: جوانان طنزپرداز در دورهاي خيلي خوب و اميدبخش حركت كردند. در حال حاضر هم تعداد انگشتشماري هستند كه در بخشهاي مختلف رسانهيي نسبتا خوب كار ميكنند؛ اما بايد جايي برايشان درنظر گرفت كه بتوانند با پيشكسوتان همصحبت شوند و تجربياتشان را به هم منتقل كنند؛ يك فضاي آزاد، جدا از كلاسها و كارگاههاي آموزشي. او در ادامه متذكر شد: فكر ميكنم هيچكدام از نهادها نتوانستهاند اين فضا را ايجاد كنند؛ البته در دفتر طنز حوزهي هنري سعي شد اين اتفاق بيافتد؛ اما الآن نميدانم جوانان چقدر ميتوانند راحت با پيشكسوتان ارتباط بگيرند. زرويي نصرآباد همچنين با بيان اينكه طنز تصويري به اين خاطر كه زبان عمومي و بينالمللي است، طبيعتا قابل پذيرشتر است، در مقايسهي طنز تصويري و مكتوب، گفت: يك مجموعهي تلويزيوني طنز را، خانوادهاي از بچهي ششساله كه هنوز مدرسه نرفته تا پيرمردي كه بيسواد است، يا به منابع مكتوب دسترسي ندارد، نگاه ميكنند. اين برنامهها فراگيرند، و كمبينندهترين برنامههاي تلويزيوني هم حداقل 100هزار بيننده دارند. اما رسانههاي مكتوب اين شانس را ندارند؛ يعني اگر روزنامهاي 500هزار تيراژ داشته باشد و اگر برگشت نخورد و كاملا به فروش برسد، حداكثر 500هزار نفر مخاطب دارد. او در ادامه افزود: دربارهي كاريكاتور هم بايد بگويم كه داراي عناصر تشويقي مانند جشنوارهها و مسابقات بينالمللي است. مسابقات جهاني كاريكاتور برگزار ميشوند و براي مثال، اگر اثري در ايران مورد توجه قرار نگيرد، كاريكاتوريست ميتواند اثرش را به يك جشنوارهي بينالمللي خارجي عرضه كند و يا در يك سايت به نمايش بگذارد؛ اما براي طنز مكتوب عنصر تشويقي وجود ندارد. از طرفي اگر يك اثر طنز مكتوب فارسي بخواهد در عرصهي جهاني مطرح شود، به ترجمه نياز دارد؛ اثري هم كه ترجمه شود، نمك و شيرينياش را از دست ميدهد. در مجموع طنز تصويري در جايگاه بالاتري قرار گرفته است. زرويي نصرآباد با بيان اين مطلب كه پايهي طنز تصويري، طنز مكتوب است، يادآور شد: ادبيات مكتوب ديرينهاي پربار دارد و طنز مكتوب به طنز تصويري ميتواند كمك كند. غالب هنرمندان در سينما از وضعيت فيلمنامه گله ميكنند، و بهخاطر اينكه هيچوقت هنر طنزپردازان طنز مكتوب در خدمت هنرهاي تصويري قرار نگرفته، ارتباط مؤثر و موفقي پيدا نشده است؛ و چه بسا پيدا كرده، اما جواب نداده است. طنز مكتوب از عناصري بهره ميبرد كه در طنز تصويري متفاوت است. در مجموع طنز تصويري بايد ريشهاي در ادبيات مكتوب داشته باشد، تا مردم را براي لذت بيشتر كمك كند. بيشتر شاهكارهاي فيلمنامه بر اساس كتابهاي معروف ساخته شده و اين كتابها و فيلمنامهها آنقدر ارزش، گيرايي و جذابيت داشتهاند كه فيلم ساختهشده بر اساس آنها هم داراي همان ويژگيهاست. اين طنزپرداز سالهاي گذشته را، سالهاي خوبي براي اهالي طنز ندانست و دربارهي مضامين طنز در چند سال اخير گفت: طنز بهنوعي دورهي رخوت و كسالت را ميگذراند؛ با توجه به اينكه در پنج، شش سال گذشته مجموعا وضع خوبي نداشته و تعدادي از طنزپردازان نامآور ما مانند: عمران صلاحي، كيومرث صابري فومني، ابوتراب جلي، ابوالقاسم حالت، محمدعلي گويا، مرتضي فرجيان و پرويز شاپور در يكي دو دههي درگذشتند. كسي هم مانند ابراهيم نبوي، كه بودنش براي طنز ما بركتي بود و يكي از نيروهاي بالقوهاي بود كه ميتوانست در خدمت شادي و نشاط مردم قرار گيرد، مهاجرت كرده و رفته است. ابوالفضل زرويي نصرآباد در پايان دربارهي اينكه جاي چه مقولههايي را در طنز امروز خالي ميبيند، گفت: فكر ميكنم آنچه امروز جاي آن در طنز خالي است، شادابي و نشاط است. وقتي از طنز سخن ميگوييم، غالب مردم ذهنشان به مطالب جدي، كه تلخياش از لعاب شيرينش بيرون ميزند، سمتوسو پيدا ميكند. فكر ميكنم آنقدر شدت تلخي زياد است كه بعضا حتا با لعاب طنز هم نميتوان آنرا شيرين كرد. ايجاد برخي حريمها باعث بسته شدن دست طنزپرداز ميشود و مردم احساس ميكنند مشكلات اساسي آنها در طنز، آنطور كه بايد و شايد، نمود پيدا نميكند. از طرفي وجود لطيفهها و «ادبيات اساماسي» سبب شده مردم به راحتي دربارهي مسائلي مثل وضعيت اقتصادي، انرژي هستهيي و امثال آن، كه اهل قلم در رسانههاي جمعي مجاز به استفاده از آنها نيستند و از آن ابا دارند، حرف بزنند.
ابوالفضل زرويي نصرآباد: طنز امروز دوران رخوت و كسالت را ميگذراند - ایسنا
كساني كه در عرصه ادبيات جدي موفق نبودهاند، طبيعي است كه در طنز هم موفق نيستند. ابوالفضل زرويي نصرآباد - طنزپرداز - با بيان اين مطلب در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) گفت:بعضيهاي در ادبيات جدي انسانهاي موفقي نيستند و آثار شايسته و درخوري را خلق نكردهاند، آنها وقتي به ادبيات غيرجدي (نه طنز) روي ميآورند، دستشان براي عرضه هر كاري به عنوان هنر باز است، خيلي از موازين آن هنر را رعايت نميكنند. درنتيجه وقتي وارد اين عرصه هم ميشوند، جدي گرفته نميشوند. وي افوزد: كساني كه در ادبيات جدي موفق نيستند، در طنز هم موفق نيستند؛ زيرا پايه و ريشه كارشان تثبيت شده نيست. كسي كه در رشتهاي از هنر به طور تخصصي كار ميكند، مانند پزشكي است كه در يك رشته خاص و عرصه خاصي از پزشكي فعاليت دارد و در زمينهاي خاص توانايي بيشتري دارد؛ اما اين بدان معنا نيست كه پزشكي در رشتهاي فوق تخصص دارد و سوادش از يك پزشك عمومي كمتر است. زرويي نصرآباد متذكر شد: در كشور ما نويسنده يا شاعري كه توانايي استفاده از ابزار هنري را ندارد و در رشتهاي خاص ناموفق است، به ادبيات كودك و نوجوان يا ادبيات طنز روي ميآورد؛ در حالي كه ادبيات طنز، بايد ريشهها در آن تثبيت شده باشد. وي با اعتقاد بر اينكه ادبيات طنز ادبيات پرمخاطبي است، يادآور شد: اين ژانر به نظرم وجه نازل ادبي ميان مردم نبوده؛ زيرا زباني بوده كه عامه مرم با آن ارتباط برقرار ميكردند. طنز گونهاي از هنر است كه بهتري قابل استفاده ميباشد. در گذشته آثار كساني چون عبيد زاكاني و در دوران معاصر نوشتههاي نسيم شمال و گلآقا آنقدر كه بين مردم رواج داشت آثار نويسندگان جدي ما آنقدر در موردشان بحث نميشد و طرفدار چنداني نداشت. به نظرم، بايد در ملاكهاي ارزشيابي آثار طنز تجديد نظر صورت پذيرد. اين طنزپرداز تصريح كرد: مردم ما به طنز رغبت زيادي دارند؛ اما گاهي از گونههاي خاصي از طنز خسته مي شوند كه نيازشان ديگر با آنگونه برآورده نميشود. امروز مردم ما ديگر طنز سياسي را برآورنده نياز خود نميبينند. به اين دليل، لطايف اجتماعي، خانوادگي و حتا جنسي رواج دارد و لطايف سياسي دگر ساخته نميشود، آنچه هم هست هجويههايي سياسي است و ديگر طنز سياسي به معناي گذشتهاش جذابيت ندارد. وي همچنين درباره اين موضوع كه چرا طنز در كشور ما ميان اهل قلم و مخاطبان ادبيات چندان جدي تصور نميشود، توضيح داد: اين به نوع فرهنگي كه در آن رشد كردهايم باز ميگردد و در فرهنگ ما بشاشت، مجلسآرايي و شوخ و شنگ بودن نوعي جلافت تلقي ميشود، طبيعي است كه هيچ هنرمندي دوست ندارد جلف شمرده شود. اين مساله باعث شده كه هنرمندان به خلق آثار طنز كمتر رغبت كنند و ترجيح دادهاند آن عصا قورتدادگي خود را حفظ كرده و گونهاي ديگر از هنر را به جاي طنز خلق كنند. زرويي نصرآباد تاكيد كرد: مردم كساني هستند كه وقتي استفاده از طنز پيش ميآيد، رغبتشان بيشتر است؛ ولي وقتي بحث خلق پيش ميآيد همه از خلق طنز ابا دارند. در كشور ما وقتي نمايش كمدي به اجر درميآيد، ممكن است مدتهاي طولاني اجرا شود و هميشه نيز تماشاچيان زيادي دارد؛ در حالي كه وقتي از جديترين آثار جهان مثلا از ساموئل بكت نمايش اجرا ميشود، سر 20 روز برداشته ميشود. اما جوانان نمايشنامهنويس دنبال كار بكت هستند نه كار طنز. وي با بيان اينكه در مورد طنز تصورات اشتباهي وجود دارد، توضيح داد: كسي كه طنز توليد ميكند شخصيت لودهاي ندارد و ميتواند شخصيت خود را كماكان حفظ كند، كساني كه در گذشته طنز كار ميكردند. افراد لودهاي نبودند، بلكه بيشتر طناز بوده است. مثلا عبيد زاكاني و نسيم شمال يا كيومرث صابري در رفتار عاديشان هم بسيار جدي بودهاند. حتا از بسياري از هنرمنداني كه ادعاي جدينويسي دارند، شخصيت جديتري داشتهاند. اين موضوع نميتواند ملاك داوري باشد كه طنزپردازان بايد افرادي از اين دست باشد. او با تاكيد برا ينكه طنز گونهاي ادبي بسيار جدي است كه هر كس به آن روي ميآورد، بايد پايه و مايه ادبي داشته باشد، ادامه داد: كساني كه به طنز روي ميآورند، از روي ناچاري به اين ژانر روي نياوردهاند؛ بلكه استعداد و ذوق ادبي در اين زمينه نيز داشتهاند.
ابوالفضل زرويي نصرآباد: براي خلق اثر طنز، بايد پايه و مايهي ادبي داشت مردم ما بيشتر به استفاده از طنز رغبت دارند تا خلق آن - ایسنا
داور اولين جشنواره شعر و داستان طنز دانشجويان سراسر كشور اظهار داشت: در هر جامعه اگر فشارهاي زيادي باشد، طنز هم به وجود خواهد آمد. طنز زائيده موقعيت فشار است و اگر فشارها از جامعه برداشته شود و آزادي نسبي وجود داشته باشد، طنز خود به خود افول خواهد كرد. ابوالفضل زرويي نصرآباد در گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درخصوص معضلات طنز در فضاي امروز نيز گفت: در جامعه امروز تعريف ثابتي از طنز وجود ندارد و هر كس تعريف خاصي براي خود دارد. عليرغم كم مطالعه كردن نويسندگان طنز و بياطلاعي نسبت به طنز قديم و همچنين بياطلاعي طنزپردازان از مسائل سياسي در فضاي طنز مطبوعاتي يك نوع بيپروايي بيدليل نيز وجود دارد، يك جسارت بيمورد كه دليل مشخصي هم ندارد. وي افزود: در فضاي كنوني هجوپردازي و حملات بيفرجام به مسائل مختلف وجود دارد؛ در حالي كه طنزپرداز براي خلق يك اثر بايد دليل محكمي داشته باشد. زرويي در ادامه تصريح كرد: ماهيت اصلي طنز درست كردن امور است؛ نه خراب كردن شخصيت افراد بدون دليل. زرويي در خصوص سطح كيفي اولين جشنواره طنز دانشجويي اظهار داشت: با توجه به فضاي سياستزده دانشگاهها و مشكلات زيادي كه دانشجويان دارند نبايد انتظار كار حرفهيي داشت. آثار رسيده از نظر موضوعي خوب بود؛ اما از نظر تكنيك خاص چيز جالبي ديده نميشد. وي افزود: نگاه سياسي در طنز، رويكرد به مسائل اجتماعي و دوري از نگها هجوآميز به مسائل سياسي در آثار دانشجويي به خوبي ديده ميشد.
ابوالفضل زرويي نصرآباد: طنز زاييده موقعيت فشار است - ایسنا
گلآقا بنيانگذار طنز نوي ايران است. ابوالفضل زرويي نصرآباد - طنزنويس - با اعتقاد به مطلب بالا در ادامه به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره ويژگيهاي طنز كيومرث صابري فومني، گفت:او شاخهاي از طنز را بهوجود آورد كه با طنز پيش از آن و بعد از آن تفاوت داشت. وي يادآور شد: در سالهاي بعد از پيروزي انقلاب، بهخاطر شروع جنگ و مسائلي از اين دست، طبعاً هم خود طنزپردازان بيشتر سعي ميكردند به مسائل غيرسياسي بپردازند و هم مردم دغدغههاي معيشتي بيشتري داشتند و كسي جرات نزديك شدن به طنز سياسي را نداشت. البته در آن زمان تعدادي از نشريات كه به طنز سياسي پرداخته بودند به دلايل مختلف توقيف شده بودند و بروز و ظهور قلمي به اسم گلآقا در 24 ديماه 63 بين مردم شادماني زيادي ايجاد كرد. زيرا شاهد نوعي از نگارش طنز بودند كه تا حالا تجربه نكرده بودند. زوريي نصرآباد اظهار داشت: صابري فومني در اين دوره طنزهاي بسيار محكم سياسي را با رويكردي عامهفهم و پرگوشه كنايه كه طبعاً با روحيه هر ايراني موافق بود، منتشر كرد. وي از ويژگيهاي ديگر طنز گلآقا را پايبندي شديد به اخلاقيات دانست و متذكر شد: او هيچگاه روي حريم اخلاقي پاي نميگذاشت و در كلام و نوشتارش اين نكته را بهشدت رعايت ميكرد. از شاخصههاي ديگر كاري وي معلم بودن است كه اين روحيه معلمي را در اداره نشريه هم داشت. امروز من آنچه از طنز ميدانم از آموزههاي اوست و بسياري از كسان ديگر كه معروف شدند، كساني بودند كه در مكتب گلآقا پرورش يافتند.
ابوالفضل زرويي نصرآباد: پايبندي شديد به اخلاقيات، از ويژگيهاي طنز گلآقا بود آنچه از طنز ميدانم، از آموزههاي اين معلم است - ایسنا
طنزپردازان ايران همزمان با ولادت امام رضا (ع)، يكشنبه 14 ديماه از ساعت 16 ، به بهانه شب شعر طنز در حلقه رندان، در سينما فردوسي گرد هم ميآيند. به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران، ابوالفضل زرويي نصرآباد ـ مدير دفتر طنز حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي ـ با بيان اين مطلب گفت: طنزپردازان ايران كه با لغو برنامه شب شعر و نثر طنز يكشنبه و دوشنبه هفته گذشته و مراجعه به پايگاههاي انتقال خون، به ياري هموطنان مصيبتزده خود شتافتند، يكشنبه 14 ديماه در همايشي، به گردآوري كمكهاي نقدي براي كودكان آسيبديده زلزله بم خواهند پرداخت. وي افزود: گرچه طنزپردازان در شرايطي چنين ناگوار، خود عزادارند و از نشاندن گل لبخند بر لبهاي كودكان ماتمزده فاجعه بم عاجزند، اما اميدوارند با برداشتن گامي كوچك، اشكي از گونه معصوم اين اطفال پاك كنند. شب شعر طنز در حلقه رندان و شب نثر طنز با عنوان شب خلوت به ترتيب در 14 و 15 ديماه از ساعت 16 در سينما فردوسي برگزار ميشود.
ابوالفضل زرويي نصرآباد: طنزپردازان در شرايطي چنين ناگوار، خود عزادارند و از نشاندن گل لبخند بر لبهاي كودكان ماتمزده فاجعه بم عاجزند - ایسنا
به اعتقاد يك طنزپرداز ، مردم امروزه از طنز خسته شدهاند ؛ او علت اين مساله را برآورده نشدن توقعات آنان از طنز عنوان ميكند. ابوالفضل زرويي نصرآباد ـ طنزپرداز ـ در گفت و گوي خود با خبرنگار ادبي خبرگزاري دانشجويان ايران ( ايسنا) اظهار داشت : توقع از طنز اين بوده است كه وقتي طنزپردازها دوستانه مينويسند و كسي را مورد انتقاد قرار ميدهند ، طرف مقابل به آن انتقادها تن دهد . اما وقتي اين اتفاق نميافتد و افرادي كه مورد انتقاد قرار گرفتهاند، توجهي نشان نميدهند؛ يا مسالهاي كه قرار است افشا شود ، افشا نميشود و همچنان پشت پرده باقي ميماند، مردم هم نسبت به طنز، نااميد و دلسرد ميشوند. وي افزود : امروز ديگر كسي از اينكه در نوشتههاي يك روزنامه ، يك انتقاد تند سياسي يا مطلبي در رسوايي و افشاي كسي بخواند ، چندان خوشحال نميشود و مانند سالهاي قبل ، اين حرفها تا مدتها بر سر زبانها نميماند. دربارهي طنز هم به همين ترتيب است ؛ مردم از طنز توقع تغيير دارند. زرويي ادامه داد : وقتي مردم بازخورد طنز را نميبينند و انعكاس انتقال پيام طنزپرداز را در رفتار و حركات افراد طرف مقابل مشاهده نميكنند ، نسبت به طنز ، كمتوجه ميشوند. او با بيان اينكه مردم ، امروزه بيشتر به سمت فكاهه گرايش دارند ، عنوان كرد : امروزه حتا بيشتر برنامههاي تلويزيوني هم به سمت فكاهه نيل ميكند و هدف آنها فقط و فقط خنداندن مردم است . مردم ، ترجيح ميدهند اگر قرار است چيزي بخوانند ، ببينند يا بشنوند ، در آن ، انتقاد نباشد ؛ چراكه ميدانند ديگر جوابي از آن نميگيرند ؛ پس ترجيح ميدهند فكاهي بخوانند. زرويي نصرآباد، دربارهي رابطهاي كه طنز با سياست برقرار ميكند ، اظهار داشت : طنز ، انتقاد منصفانه به زباني شيرين ، كنايي و نشاط آفرين است كه نسبت به فرادستان جامعه صورت ميگيرد ؛ چرا كه انسان در انتقاد از فرودستانش به شوخي بسنده ميكند ؛ يا با بياني روشن انتقادش را مطرح ميكند. وي در ادامه تصريح كرد : طنز چون در مقام ابهام و ايهام است، طبعا با فرادستان اجتماع سر و كار دارد و اين فرادستان هم بيشتر طبقه سياسيون يك كشور هستند ـ كساني كه اهرمهاي جاني ، مالي و قدرتي در دست آنان است. اين طنزپرداز با تاكيد بر اينكه طنز فقط در ايران اين قدر با سياست سر و كار ندارد ، گفت : در تمام نقاط دنيا ، طبيعي است كه طنز ، بيشتر با قدرتمندان آن جامعه سر و كار داشته باشد و با يك بررسي ميتوان به اين رسيد كه ريشه طنز در تمام دنيا ، درنهايت ، به سياست برميگردد. به عنوان مثال : كارهاي امثال آرت بوخوالد يا عزيز نسين ، بيشتر در رابطه با سياست نوشته شده است. وي همچنين خاطر نشان كرد: اگر كساني در خارج از كشوري بخواهند دربارهي سياستمداران آن كشور بنويسند ، شايد به هجو هم متوسل بشوند، چرا كه هجو نگاهي برانداز دارد و مبني بر از سر راه برداشتن طرف مقابل است. اما اگر قرار است در داخل كشور ، براي اصلاح امور جامعه نگاه انتقادي منصفانهاي صورت گيرد ، طنز است كه به كار ميآيد. مدير دفتر طنز حوزه هنري در پاسخ به اين پرسش كه طنز تا چه حد ميتواند در اختيار حكومتها قرار گيرد ، گفت : اگر معتقد باشيم كه طنز قصد اصلاح دارد ، هيچ گاه بحث خريد و فروش آن پيش نميآيد. اگر نگاه ما به طنز پرداز اين باشد كه ميخواهد صميمانه اشتباهات را گوشزد كند و مشكلات را بازگو نمايد ، ديگر هيچ حكومتي نياز به خريدن يك طنزپرداز ندارد. او اضافه كرد : شايد زماني ، حكومتي مجبور باشد با دادن امكاناتي به افرادي كه او را هجو ميكنند، نظر آنان را تغيير دهد كه دست از هجو كردنش بردارند ؛ اما طنزپرداز، هيچ نيازي به خريده شدن ندارد. اين روزنامهنگار گفت : اصولا حكومتها هيچ بهرهاي از خريدن يك طنزپرداز نميبرند ، چرا كه اگر يك طنزپرداز را بخرند، نهايتا از او ميخواهند كه از مخالفان آنان انتقاد كند كه اگر قبول كنيم طنزپرداز با افراد ديگر طيفهاي اجتماع ـ حتا مخالفان حكومت هم ـ مشكل ندارد ، پس در برخورد با آنان هم نيروي طنزش را در راه اصلاح نگاه آنان به كار ميگيرد. پس بنابراين هيچ دليلي ندارد كه حكومتي بخواهد طنزپرداز را بخرد و در هيچ كجاي دنيا هم اين، مرسوم نيست. او افزود : اگر قرار باشد يك طنزپرداز دربارهي دشمنان يك حكومت بنويسد ، در واقع با تعريف درست طنز ، گويي مشكلات دشمنان حكومت را كوچك فرض كرده و خواسته است آنها را برطرف كند . پس بنابراين بحث خريد و فروش طنز ، معنايي ندارد. نويسندهي «تذكرهالمقامات» دربارهي اينكه آيا حمايت از يك طنزپرداز ، حداقل موجب مهربانتر برخورد كردن او نميشود ، اظهار داشت : اين اتفاق هم نميافتد . اين نگاه ممكن است نسبت به هجوپردازان يك جامعه وجود داشته باشد. شايد يك حكومت ، آن قدر نويسندهي هجوپرداز در مقابل خود ببيند كه تصميم بگيرد آنان را تطميع كند؛ تا دست از سرش بردارند و هجوش نكنند. اين مساله، دربارهي هجو مصداق دارد ؛ اما دربارهي طنز صدق نميكند. زرويي نصرآباد، دربارهي لطمه زدن كارهاي اجرايي به كار يك طنزپرداز نيز گفت: مشكلات اقتصادي ، طبعا در تمام طيفهاي اجتماع وجود دارد و هيچ طنزپردازي را نميبينيد كه به كار ديگري اشتغال نداشته باشد. ما در ايران عملا طنزپرداز حرفهاي نداريم و درواقع ، طنزپردازان ما تنها از راه طنز امرار معاش نميكنند ؛ پس طبيعي است كه به كارهاي ديگري اشتغال داشته باشند. وي با بيان اينكه كارهاي فرهنگي در كشورما هيچ وقت تامين كننده زندگي افراد نبوده است ، گفت : كارهاي اجرايي طبعا باعث تباه شدن كار يك طنزپرداز ميشود ؛ تباه شدن هم در اين معنا كه حداقل باعث كم كارشدن و تاثير گذاشتن روي شيوههاي نوشتن او ميشود. اين طنزپرداز در پايان گفت : «جنگ و صلح» لئون تولستوي ، هفت بار توسط همسرش بازنويسي شد ؛ چرا كه او دغدغه معيشت نداشت. اما نويسنده ايراني ، هنوز پنجاه صفحه آخر رمانش را ننوشته ، آن را براي حروفچيني ميدهد و در واقع ، دغدغه مالي اصلا فرصت بازنگري را به نويسنده ايراني نميدهد و باعث ميشود كه او كارهايش را با دقت نظر كمتري انجام دهد.
ابوالفضل زرويي نصرآباد: توقعهاي مردم از آثار طنز برآورده نشده است - ایسنا
به گزارش خبرگزاری فارس، کتاب درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد با نام «رمز طنز»، فردا سوم دیماه از ساعت ۱۷ همزمان با برگزاری نشست سهشنبههای شعر نیاوران در فرهنگسرای نیاوران رونمایی خواهد شد.
کتاب رمز طنز حاصل سلسله درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد است که به صورت مداوم در نخستین دوشنبه هر ماه با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به طنز در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشد.
در این مجموعه نشستها در هر جلسه ضمن ارائه درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره طنز و رموز آن، اخلاقالاشراف عبید زاکانی شرح و تفسیر میشد. شعرخوانی و نقد شعر از دیگر برنامههای این جلسات بود که از دی سال ۱۳۹۴ در فرهنگسرای نیاوران آغاز و تا پایان حیات زندهیاد زرویی نصرآباد ادامه داشت.
مفاهیم مطرح در این مجموعه نشستها به صورت کتابی با نام رمز طنز گردآوری شده است که پس از رونمایی در روز سهشنبه سوم دی ماه ساعت ۱۷ در نشست ادبی سهشنبههای شعر نیاوران وارد بازار نشر میشود.
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز صاحب نامی است که با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است. بسیاری از نویسندگان و طنزپردازان همچون کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، علی موسوی گرمارودی و ... از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان در حوزه طنز یاد میکنند.
این طنزپرداز نامآشنای کشور در آذر ماه ۱۳۹۷ و در سن ۴۹ سالگی دیده از جهان فرو بست.
حضور تمام علاقهمندان به شعر و ادب در آیین رونمایی از کتاب درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد آزاد است.
رونمایی از درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد | خبرگزاری فارس
مراسم نکوداشت «ابوالفضل زرویی نصرآباد» در دانشگاه تهران
آیین نکوداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، نویسنده و طنزپرداز فقید روز یکشنبه(۵ اسفند) از ساعت ۱۴:۳۰ در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار میشود.
مراسم نکوداشت «ابوالفضل زرویی نصرآباد» در دانشگاه تهران
به گزارش خبرگزاری فارس، «حکایت آن سرو بلند» عنوان مراسمی است که به نکوداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزپرداز، شاعر و نویسنده برجسته می پردازد.
در این مراسم که از ساعت ۱۴:۳۰ روز یکشنبه ۵ اسفند ماه در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار می شود، جمعی از هنرمندان، شاعران، نویسندگان و طنزپردازان حضور می یابند.
امرالله احمدجو، سید مهدی شجاعی، محمدرضا ترکی، ناصر فیض، اسماعیل امینی، امید مهدی نژاد، رضا ساکی، صابر قدیمی، حسن صنوبری، مهدی استاد احمد، روح الله احمدی، نسیم عرب امیری، مهدی فرج اللهی از جمله هنرمندانی هستند که در آیین «حکایت آن سرو بلند» شرکت می کنند.
این مراسم به همت موسسه فرهنگی هنری سپهر سوره هنر، حوزه هنری و معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی تهران به منظور تدوین مجموعه ای از سروده ها، نوشته ها و گفتارها درباره زندگی زنده یاد زرویی نصرآباد برگزار می شود و اجرای آن را سعید بیابانکی برعهده دارد.
مراسم نکوداشت «ابوالفضل زرویی نصرآباد» در دانشگاه تهران | خبرگزاری فارس
«ماه به روایت آه» نام رمانی است به قلم زرویی نصرآباد که اشک را میهمان هر چشمی میکند. منظور از ماه، قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل علیهالسلام است و منظور از آه، مادرش حضرت امالبنین.
وجه ناشناخته ابوالفضل زرویی نصرآباد
مجله فارسپلاس: همه زرویی نصرآباد را به عنوان یک طنزپرداز و فکاهیه نویس میشناختند اما من او را میشناختم، نه به عنوان طنزپرداز بلکه با «ماه به روایت آه».
چهارسال پیش حاجتی داشتم که با توسل به مادر علمدارکربلا حضرت امالبنین سلامالله علیها برآورده شد، از آن زمان شیفته و دلباختهٔ این بانوی بزرگ شدم و در صدد برآمدم تا پیرامون شخصیت ایشان بیشتر مطالعه نماینم.
دو سه کتاب به زبان عربی و چند کتاب دیگر به زبان فارسی منابعی بود که اختصاصاً درباره تاریخ زندگانی آن بانوی گرامی به رشتهٔ تحریر درآمده بود، اما در میان همهٔ این تالیفات یک رمان که موضوع و اسلوبش پیرامون شخصیت و ناگفتههایی از زندگانی حضرت امالبنین سلامالله علیها بود نظرم را به خودش جلب کرد.
«ماه به روایت آه» نام این رمان بود که با خوشسلیقگی تمام برای این اثر انتخاب شده بود. منظور از ماه، قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل علیهالسلام است و منظور از آه، مادرش حضرت امالبنین.
اما آنچه که بیش از هر چیز اذهان را متوجه خود میکند نام نویسندهٔ این کتاب است؛ ابوالفضل زرویی نصرآباد که به جهت شخصیت طنازی که داشت کمتر کسی فکرش را میکرد مؤلف چنین رمان سراسر احساسی باشد که چشمان هر خوانندهای را مهمان سفرهٔ اشک حضرت امالبنین سلامالله علیها میکند.
اما این همهٔ ماجرا نیست.
مرحوم زرویی نصرآباد تصریح کرده بود برای نوشتن این کتاب، 60 منبع از مصادر پژوهشی پیرامون حضرت ابوالفضل علیهالسلام را بررسی کرده و از میان آنها آنچه را که از اعتبار و مقبولیت بیشتری برخوردار بوده به تحریر درآورده.
ان شاء الله ماه به روایت آه کتابی است که میتواند بینهای باشد برای شفاعت از نویسندهاش در روز جزا.
وجه ناشناخته ابوالفضل زرویی نصرآباد | خبرگزاری فارس
به گزارش گروه فرهنگ وهنر خبرگزاری فارس، ابوالفضل زرویی نصرآباد (زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران) لحظاتی قبل پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری درگذشت .
وی با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، کلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان،انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در پاسخ به سؤال مصاحبه کننده روزنامه ابرار که میپرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» میگوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما، ملانصرالدین (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…» . علی موسوی گرمارودی نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر نامید.
علاوه بر مطالب طنز در نشریات و روزنامهها، از کتابهای ابوالفضل زرویی نصرآباد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
تذکرة المقامات، افسانههای امروزی، وقایعنامه طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر) بامعرفتهای عالم (کتاب گویای طنز) رفوزهها (مجموعه شعر طنز)حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)کلاغه به خونهش نرسید (مجموعه افسانههای طنز آمیز) «ماه به روایت آه» روایتی از زندگانی و شخصیت عباس بن علی(ع) برگزیده جایزه ادبی کتاب سال عاشورا (۱۳۹۴ خ). خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی، کتاب مستطاب خرپژوهی (در دست چاپ) یک بغل کاکتوس، صد شعر طنز، اصل مطلب، مجموعه شعر طنز و غیره! اندر حکایت شیرین بیمه این مرد مشکوک، هزار سال طنز فارسی (در دست انتشار)؛ همکاری بانسیم عرب امیری.
همین دیروز| گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: «ابوالفضل زَرویی نصرآباد» ۳ بُعد کاملا متفاوت داشت. مردی بود که انگار ۳ نفر بود. اگر بخواهیم برایش تذکره بنویسیم که البته خودش عادت داشت به گونهای دیگر برای مقامات بنویسد، این میشود: «سال ۱۳۴۸ خورشیدی در تهران متولد شد و شاعر و طنزپرداز بود و در نشریات مختلف با نامهای مستعاری نظیر «ملانصرالدین»، «چغندر میرزا» و «ننه قمر» مطالب و اشعار طنز مینوشت و در سال ۱۳۹۷ خورشیدی در سن ۴۹ سالگی درگذشت». همین میتواند برای خیلیها کافی باشد؛ ولی هیچ بعدی از وجود این مرد ۳ بعدی را نشان نمیدهد.
بُعد اول
چون «طنز» جدی نیست، مطلب و شعر طنز هم در ایران چندان جدی گرفته نمیشود؛ در فرهنگ ایران زمین شاید. در این فرهنگ آنچه جدی نیست، مهم و قابلاعتنا هم نیست احتمالا. برای همین است که ابوالفضلخان هم مثل باقی طنزپردازان تاریخ ایران معروف نیست. از اهل ادب و مطالعه که بگذریم، خیلیها نمیشناسندش و اصلا اسمش را هم نشنیدهاند. این یک بُعد ابوالفضلخان؛ غریبی!
بُعد دوم
طنز «شیرینی» است در عالم معنا، شیرینکامی است برای جان؛ مثل شیرینی و باقلوا برای زبان. باقلوا گفتیم فراموش نکنیم دهستان نصرآباد شهرستان تفت استان یزد را که ابوالفضلخان از آنجا رگ و ریشه و اصالت داشت. این ابوالفضلخان آنقدر در ادبیات آدم بااستعدادی بود که «کیومرث صابری فومنی»، گل آقای ایران او را وارث عبید و دهخدا میدانست و «علی موسوی گرمارودی» شاعر برجسته ایران او را «عبید زاکانی» معاصر مینامید. استعداد را بیخیال؛ جانش شیرین بود، درونش شیرین بود و قند و شهد میپراکند. خیلی لبخندها در این چنددهه اخیر و پس از این حتی مدیون او هستند و اگر او نبود «قند پارسی» کم میآمد در نیمه دوم قرن چهاردهم خورشیدی. این هم یک بعد دیگرش؛ شیرینزبانی و شیرینبیانی و شیرینجانی.
بُعد سوم؛ «دست»!
ابوالفضلخان ارادت داشت به ابوالفضل (ع) جان شیعیان. هر چه ارادت داشت و هر کاری کرد پیدا و پنهان نزد خودش، فقط این یک کارش نزد ما بماند و روی چشم باشد؛ شعری دارد از آن شعرها که جان را میلرزاند بند به بند، بیت به بیت. مطرب عشق شده یک شب و شعری گفته که هر پردهاش راه به جایی دارد؛ قصیده «دست»!
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
حتما خلعت گرفته برای این شعر از دست پسر با کرامت علی(ع). خلعتها گرفته حتما شاعر شیرینزبان پارسیگو از شاهمردان طایفه غریبنوازان. خوب زدی و بُردی و نعمت گرفتی و سعادت قاپیدی، درِ خوب خانهای شیرینزبانی کردی آقا ابوالفضل؛ دمت گرم و «قربون شکل ماه هر چی مَرده».
شیرینزبانی و شیرینجانی «ابوالفضل زرویی نصرآباد» را در این فیلم ببینید و حظ ببرید:
شاعر ۳ بُعدی که لبخندهای بسیاری مدیون اوست! | خبرگزاری فارس
در این مجموعه نشستها در هر جلسه ضمن ارائه درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره طنز و رموز آن، اخلاقالاشراف عبید زاکانی شرح و تفسیر میشد. شعرخوانی و نقد شعر از دیگر برنامههای این جلسات بود که از دی سال ۱۳۹۴ در فرهنگسرای نیاوران آغاز و تا پایان حیات زندهیاد زرویی نصرآباد ادامه داشت.<ref name="رمز"/>
ابوالفضل زرویی نصرآباد، طنزپرداز، پژوهشگر و شاعر معاصر است.
* * * * *
این شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز، متولد ۱۵اردیبهشت۱۳۴۸، دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. او از سال ۱۳۶۸ فعالیت مطبوعاتی و فرهنگی خود را با نشریات آغاز کرد[۱] و با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است. بسیاری از نویسندگان و طنزپردازان همچون کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، علی موسوی گرمارودی و ... از او بهعنوان یکی از بهترین نویسندگان در حوزه طنز یاد کردهاند.[۲]
زرویی نصرآباد علاوه بر کتاب و نویسندگی، فعالیتهای اجرایی نیز در حوزه طنز انجام داده است که از میان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: معاون سردبیر و عضو هیئت تحریریه هفته نامهٔ گل آقا از بدو انتشار(۱۳۶۹)، سردبیر ماهنامهٔ گل آقا از بدو انتشار به مدت یک سال(۷۱–۱۳۷۰) ، دبیر اجرایی سالنامه گل آقا(۷۶–۱۳۷۳)، دبیر سرویس طنز روزنامهٔ همشهری از بدو انتشار به مدت یک سال(۷۲–۱۳۷۱)، پایهگذار و مدیر دفتر طنز حوزه هنری (۱۳۷۸ تا۱۳۸۳)، همکاری با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران (از سال ۱۳۸۰)، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی (از سال ۱۳۸۵)
این طنزپرداز برندهٔ لوح افتخار و سرو بلورین نخستین جشنواره شعر فجر بهعنوان برترین شاعر طنزسرای پس از انقلاب اسلامی (این سرو بلورین در مراسم سالگرد درگذشت کیومرث صابری فومنی (گل آقا) به نشان قدردانی تقدیم مزار این بزرگمرد شد)، دریافت لوح تقدیر و سرو بلورین از سومین جشنواره شعر فجر (سیامین سالگرد پیروزی انقلاب) در رشته شعر طنز را در کارنامه خود دارد.[۴]
«ابوالفضل زرویی نصرآباد» پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که ۱۰آذر۱۳۹۷ در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۵][۶]
در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در پاسخ به سؤال مصاحبهکننده روزنامه ابرار که میپرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» میگوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد…» و علی موسوی گرمارودی نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر نامید.[۴]
ترک تهران
یکی از علل رفتنم از تهران فقر بود. به این رسیدم که تهران دیگر جای ماندن نیست. از این جهت که نه کار ثابتی برای انجامدادن داشتم و چون زندگی من استیجاری بود، فکر میکردم دارم برای چیزی هزینه میکنم که هیچ لزومی ندارد.
از طرفی پدرم تنها و بیمار بودند که البته دو سال قبل به رحمت خدا رفتند و من احساس میکردم باید بیشتر به فکر ایشان باشم. در آن شرایط با توجه به اینکه ایشان تنها زندگی میکردند، تصمیم گرفتم به «احمدآباد مستوفی» بروم و با ایشان زندگی و در واقع به ایشان خدمت کنم.
با رفتنم از تهران به نوعی از فضای فرهنگی قهر کردم؛ قهری که کماکان نیز ادامه دارد؛ چون احساس کردم معتبرترین آدمها در اطراف ما حتی وقتی میمیرند، سختترین کاری که از دوستان ما در رسانهها برمیآید پاک کردن اسم آنها از لیست شماره تلفنشان است.[۷]
علت رفتن از حوزه هنری
علت رفتنم از حوزه هنری، خیلی پیچیده بود. یک قسمت از آن برمیگشت به این که احساس میکردم ناروایی و اذیت و آزاری که همه هنرمندان در حوزه میکشند، یک قسمت از آن متوجه من هم بود. یعنی من احساس میکردم که علیرغم تمام تلاشی که میکنم، حتی از عهده پرداخت هزینههای اولیه زندگی برنمیآیم.[۷]
قطع ارتباط با رسانهها
من کلا با رسانهها قطع ارتباط کردم؛ یعنی در این سه چهار سال اخیر روزنامه و مجله نمیخوانم. دیگر علاقهای ندارم؛ چون اینها جز فاز عصبی چیز دیگری برای من ندارد. تلویزیون هم همینطور؛ نه ایرانی نه خارجی.[۷]
نامهای برای تشکر از تمام کسانی که در ایام بیماری پیگیر وضعیتش بودهاند
«بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین
به ما آموختهاند که به وقت مصیبت و بیماری، نه فقط شکیبا و صابر، که پذیرا و شاکر باشیم. کمترین فایده و خاصیت این بیماریها، سنجش میزان تحمل و شکیب فرد بیمار و آزمون کم و کیف محبت و غمخواری دوستان و بستگان است.
موجب شرمساری و روسیاهی است ولی با شناختی که از ضعف جسمانی خود دارم، سالهاست که ملتمسانه از خدا میخواهم این بندهٔ ضعیف و بیادعایش را از آزمایشات اینچنینی معاف بدارد و زبانم لال، در صورت ناچاری و ضرورت و اقتضای تقدی، لااقل از فرشتگان ثبتکنندهٔ ماوقع، بخواهد که روی صبر و شکیبایی این بندهٔ ضعیف، نه فقط زیاد، بلکه «بکل» و «به هیچ روی» حسابی باز نکنند.
حکایت میزان محبت و لطف دوستان و خویشان اما حکایتی دیگر است. طی این سالها که مصایب و بیماریها گاه چنان پیاپی و پیوسته بر سرم آوار میشود که حتی خود در برابرشان احساس بیحسی و کرختی میکنم، چنان به دعای خیر مادر و پدر و نفس خیر و دعاهای مستجاب دوستان و دلسوزانم پشتگرم و باورمندم که در پذیرش وقایع «خیر» پیشرو، سر سوزنی تردید نمیکنم حتی اگر آن واقعهٔ خیر، واپسین واقعه باشد.
...
کاش این امکان را میداشتم که با ذکر نام یکایک شما نازنینان، بر دست تمامیتان بوسه بزنم و بگویم که چه اندازه دوستتان میدارم و خود را وامدار محبتتان میدانم.
در این مجال و با این حس و حال، تنها به این نوشتار پریشان اکتفا میکنم و برای شما از خدای بزرگ، سلامت، آرامش، امنیت و شادمانی میطلبم.
خیابانی که ابوالفضل زرویی در احمدآباد مستوفی در آن زندگی میکرد یا خیابان دیگری به نام او نامگذاری خواهد شد.[۶]
زندگی و یادگار
مرگ
روایت اسماعیل امینی از رفتن بیبازگشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
«ما از دوستان آقای زرویی بودیم... ایشان در احمدآباد مستوفی در خانه پدریشان که به ارث رسیده بود، زندگی میکردند، آن خانه باغچه کوچکی هم داشت که هر چند وقت یکبار ما در آن جمع میشدیم و با دوستان به ایشان سر میزدیم، دور هم مینشستیم، حرف میزدیم و شعر میخواندیم.
یکی از دوستانمان، آقای عباس حسیننژاد که ارتباط صمیمیتری با ایشان داشت، مرتب تماس میگرفت. یکبار به من پیام داد و پرسید که از آقای زرویی خبری دارم، گفتم «نه، یکی، دو روزه که خبری ندارم». گفت: «منم تلفن میزنم جواب نمیده». به همراه برادرش، محمد زرویی به احمدآباد رفتند و متوجه شدند که... .
معمولا علتی که تلفن جواب نمیداد این بود که به بچهها گفته بود «چون ناراحتی قلبی دارم، دکتر گفته گوشیت رو خاموش کن». برای همین فقط چند ساعتی تلفنش را روشن میکرد. چون زنگزدن گوشی خودش اضطراب ایجاد میکند و از خواب میپراند و این عادی بود که تلفش را یکی، دو روز جواب ندهد، ساعتهای خاصی تلفنش را روشن میکرد و پیامی میداد که «بچهها حالتون چطوره؟»
اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.[۳]
مراسم ترحیم
مجلس ختم این نویسنده، شاعر و طنزپرداز و پژوهشگر روز چهارشنبه، ۱۴آذر ۹۷ در مسجد نور برگزار شد که در بخشی از آن امیرحسین مدرس قصیده «عباسیه» ابوالفضل زرویی نصرآباد را آوازخوانی کرد.
از حاضران در مراسم ترحیم ابوالفضل زرویی میتوان به این افراد اشاره کرد: حجتالاسلام محمدرضا زائری، سعید اوحدی(رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، امیر عبدالحسینی(معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران)، محسن حاجیلو، سعید طلایی، رضا احسانپور، صابر قدیمی، احمد عربانی، امین مویدی، سیدعلی میرفتاح، هادی حیدری، داریوش کاردان، روحالله احمدی ، امیرحسین مدرس، یدالله گودرزی، محسن مومنی شریف (رئیس حوزه هنری)، موسی بیدج، جواد نوری، سیدامیر موسوی، ناصر فیض، احمد کتابدار، حامد عسگری، شهرام شکیبا، مجتبی حسینی (معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، رضا رفیع، جلال رفیع، صدیق تعریف، عباس سجادی، جلال سمیعی، علیرضا قزوه، محمد سلمانی، کوروش زارعی، علیاکبر قاضیزاده، جواد محقق، مهدی قزلی، مرتضی خوشعمل، ساجده جبارپور، حامد مهربانی، سلمان طاهری، امیر داوودی، حجةالاسلام زم، عماالدین قرشی، افشین داورپناه، آذریار مجتبوی نائینی، حاجعلی انسانی، فاضل نظری، سید مهدی شجاعی، مهدی فرجیاللهی، حسین انتظامی، خلیل جوادی، محمد صمدی، مرتضی کاردار، نجمالدین شریعتی، کیارش زندی، داوود امیریان، فرهاد حسنزاده، اسماعیل امینی، رسالت بوذری، مهران مهرنیا، محمود حبیبی کسبی، حامد محقق، امید مهدینژاد، عباس حسیننژاد، امیر اسماعیلی و رضا ساکی.[۹]
پیامهای تسلیت
بهرام قاسمی، رئیس مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه
«مرحوم زرویی نصرآباد علاوه بر تجربههای موفق در عرصه نویسندگی و پژوهش در حوزه طنز و فرهنگ ایرانی، به طنزنویسی در مطبوعات بهویژه مجله وزین گلآقا اهتمام داشت. زرویی نصرآباد، چشم امید گلآقا بود که با تسلط بر متون کهن پارسی و آثار مکتوب نظم و نثر قدیم، سبکی نوین در شعر و نثر طنز پایهریزی کرد. یادش گرامی».[۱۰]
خانه شاعران ایران در پی درگذشت ابوالفضل زرویینصرآباد پیام تسلیت منتشر کرد
«وقت ایستادن آن قلب مهربان نبود»
در روزگارِ این همه تنهایی، کوچ هر عزیزی غربتی مضاعف و دردی چندچندان است. چگونه میشود خبر را شنید و غافلگیر نشد؟ چگونه میشود سفر را نفرین نکرد و بر رسم روزگار زار نگریست؟
با مرگ، این سنت محتوم و این هجرت همگانی سر ستیزمان نیست اما آن قلب مهربان وقت ایستادنش نبود... آن حنجره، آن باغ صدا، هنوز گلهای تر و تازه فراوان داشت، هنوز شکفتنیها و گفتنیها، هنوز... اما دریغ از حرفهای ناتمام و خداحافظیهای ناگهان... دریغ از دریغاگویی بر آن قامت رشید و جوان، دریغ که مرگ، مهربانتر از ماست و در دوستی سنگتمام میگذارد.
ابوالفضل زرویی در ۴۹سالگی عطای زندگی را به لقایش بخشید. آزادوار و سربلند، در خلوت و غربت زیست و عزت و شرافت را سرمایه جاودانی خویش کرد.
نثر روان و دلنشین و شعر زلال و شیرین ابوالفضل زرویی، از ذوق سرشار و انس و الفت بسیار و پیوند جدی و عمیق او با شعر و ادبیات دیروز و امروز حکایت دارد. ذوقی که نکتهیابیهای سنایی، شوریدگیهای عطار و مولوی، رندانگیهای سعدی و حافظ را مو به مو شناخته و کلام خویش را با تکیه بر ستونهای محکم متونی چون گلستان و اسرارالتوحید و... استوار ساخته بود.
اما سلوک جوانمردانه و زیست آزادمنشانه او که به انتخاب خویش، وارستگی پیشه کرد و دامن از وسوسههای شهرت و موقعیت برچید و از دچارشدن به روزمرگیها و سرودن شعر اداری کناره جست، به او جلالی افزونتر بخشید.
ابوالفضل زرویی در دنیای غبطهبرانگیزش، در حریم زبان با کلمات دلخوش بود و با استغنا و سربلندی، عمری کوتاه را برگزید که قامت رشید و آزادهاش، سایه حمایت مسوولان فرهنگی و ادارات دولتی را برنمیتابید.
خوشا او که جان در گرو مهر انبیا و اولیا و پاکان و نیکان داشت و خود ستایشگر باخلوص ایشان بود و همین زادراه او را بس.
فقدان ابوالفضل زرویی را به خویش و به دوستان او و صاحبان اندیشه تسلیت میگوییم. یقین که یاد آن رفیق بامعرفت، فراموش نخواهد شد.[۱۱]
پیام تسلیت رئیس حوزه هنری
«انا لله و انا الیه راجعون
استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد، دوست و همکار ما و عزیز طنز ایران، جامه بقا به تن پوشید و به دیار جاودانان پیوست و با کوچ ناگهانی خود دوستان و ارادتمندانش و همه کسانی که آن انسان والا را میشناختند اندوهگین و سوگوار کرد.
طنز و فرهیختگی و ادب از او شخصیتی منحصربهفرد ساخته بود که فقدانش ضایعهای اندوهبار و جبرانناپذیر برای جامعه ادبیات و هنر کشور است.
تلاشهای ارجمند زرویی در گسترش طنز نجیب و مسئول از مجله گلآقا تا ایجاد دفتر طنز حوزه هنری فصلی است درخشان در تاریخ ادبیات معاصر.
او متعهد به تمامی ویژگیهای طنز اخلاقمدار بود و با احاطه به تاریخ و ظرایف و طرائف زبان فارسی از پاسداران بیبدیل این زبان کهن و توانا در روزگار ما محسوب میشد.
حوزه هنری درگذشت این انسان فرزانه و نجیب و هنرمند خلاق را به محضر خانواده محترم و داغدارش و اهالی هنر و ادبیات بهویژه جامعه طنزپردازان متعهد و مسئول تسلیت میگوید و برای آن عزیز سفرکرده که بخشی از آثار ماندگارش در بیان و ستایش فضایل اهل بیت رسول مکرم اسلام(ص) و مصایب حضرت سیدالشهدا(ع) بود، برخورداری از خوان کرم ایشان و غفران و رضوان الهی مسألت دارد.»[۱۲]
پیام تسلیت سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برای درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
«انا لله و انا الیه راجعون
اکنون چند ساعتی میشود که در مقابل نام ابوالفضل زرویی نصرآباد، این شاعر و طنزپرداز شاخص، عنوان «زندهیاد» نقش بسته است و این عنوان، تشریفاتی و از سر مجامله نیست، بلکه به حقیقتی مسلم اشاره دارد؛ چرا که او با خلق آن همه آثار ماندگار، در یاد دوستداران شعر و ادب فارسی زنده میماند. زرویی نصرآباد تنها از سرزمینی موقت، به ساحتی ایمنتر، آرامتر و رنگینتر سفر کرده و کلماتش در قالب شعر در میان ما به یادگار خواهد ماند.
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ضمن تسلیت این ضایعه بزرگ، امیدوار است خانواده بزرگ ادیبان این سرزمین در هجران استادان و پیشکسوتان لایق، با استعانت از خدای متعال تقدیر زندگی را با حضور شاعران شایسته قدر بدانند. امید است زندهیاد زرویی نصرآباد از چشمه شفاعت علمدار کربلا سیراب شود، همانطور که در شعری که به محضر حضرت ابوالفضل(ع) تقدیم کرد، سروده بود:
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم/ جواز طواف و زیارت دهد مرا گر دست.[۱۱]
سازمان سینمایی حوزه هنری در پیامی برای تسلیت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد عنوان کرده است:
ضایعه درگذشت این پژوهشگر و طنزپرداز صاحبنام را به اصحاب فرهنگ بهویژه اهالی قلم و ادبیات و نیز به خانواده محترم زرویی نصرآباد تسلیت گفته و از درگاه پروردگار متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان صبر مسئلت میکنیم.[۱۱]
پیام سید مهدی شجاعی به مناسبت درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
خبر درگذشت برادرم ابوالفضل زرویی نصرآباد، خبری دهشتناک و تکاندهنده بود.
مردم ایران، بهخصوص اصحاب فرهنگ و ادب و هنر و بالاخص اهالی خطه طنز شخصیتی شریف، وارسته، فاضل، آزاده، مهربان، جوانمرد، اهل درد و ادیب و هنرمند را از دست دادند که داغ فقدانش تا ابد بر دلها خواهد ماند.
وسعت جای خالیاش چنان بیکرانه و نامحدود است که هیچچیز و هیچکس، آن را پر نمیکند.
ابوالفضل زرویی نه تنها شخصیتی بیبدیل در ادبیات طنز معاصر بود که در تاریخ طنز ایران مثل و نظیر نداشت.
اگرچه مرگ حق است و سرنوشت محتوم و مختوم همه ما، اما داغ سنگینتری که سفر ناگهانی این بزرگمرد عرصه ادب، بر دل ما گذاشت، مرگ مظلومانه و غریبانهاش بود.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بیصاحبترین است و هیچ قوه تمیز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسئولان وجود ندارد.
رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمیتپد و سیاستگذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغهای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند.
در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب، همه مدیران و مسئولان عالی و دانی مسئولاند و باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند.
در این واقعه مؤلمه و مصیبت جانسوز هیچکدام حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند. کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچکدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند.
این مصیبت طاقتسوز را به یکایک عزیزان ادیب و طنزپرداز تسلیت عرض میکنم و برایشان از خداوند صبر و سلامتی میطلبم. بخصوص عزیزانی که ابوالفضل را از نزدیک میشناختند و با او رفاقت داشتند. عزیزانی که نمیدانند در کدام مصیبت بگریند؛ مصیبت از دست دادن رفیقی شفیق و بامعرفت، مصیبت فقدان ادیب و طنزپردازی بیبدیل یا مصیبت بیپناهی اصحاب فرهنگ و هنر.
خداوند متعال، ابوالفضل زرویی را با موالیانش بخصوص حضرت ابوفاضل قمربنیهاشم محشور فرماید و غریق رحمت و غفران بیانتهایش گرداند.[۱۳]
بنیاد شعر و ادبیات داستانی با صدور پیامی، درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز را تسلیت گفت
«طنز آیینه تمامنمای جامعه است و در میان اهلقلم آنانی که طنز را برمیگزینند کسانی هستند که میخواهند آیینهدار شادیها و اندوههای جمعی باشند. طنزنویسان و طنزسرایان با این انتخاب گویی خود را موظف میکنند که شریک شادیها و غمهای تک تک افراد جامعه باشند و چنین است که بیش و پیش از دیگران تاب زیستن را از دست میدهند.
بدون تردید یکی از مهمترین آیینهداران روزگار ما در طنز "ابولفضل زرویی نصرآباد" بود. شاعر و نویسندهای توانا که از روزهای نوجوانی در مهمترین نشریات طنز درخشید و بعدها با کتابهایی تاثیرگذار و درخشان جایگاه خود را در ساحت طنز محکم کرد.
درگذشت او در ۴۹سالگی و درحالیکه هنوز میتوانست بماند و بنویسد و به جوانترها بیاموزد برای طنز روزگار ما فقدانی بزرگ است.
بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان درگذشت ایشان را به خانواده محترم ، جامعه ادبی کشور بهویژه علاقهمندان این شاعر و انسان دوستداشتنی تسلیت میگوید.»[۱۴]
دیدگاه و اندیشه
دریچههای نشاط را بر مردم نبندیم
متاسفانه در کلیت جشنوارههای فرهنگی کشور برخی از برنامهها با اینکه هیچ مشکلی ندارند اما امکان عملیشدنشان نیست. در انتخابات ریاستجمهوریِ امسال نام کسانی که ممنوع بود برده شد و نشان داد که بردن نامشان هیچ مشکلی ندارد. اما دو ماه بعد، نام بردن از این افراد ممنوع است. وقتی میخواهیم کار طنز انجام دهیم از افراد مهم و تاثیرگذار نمیتوان استفاده کرد. جالب این که هیچکسی هم برای این محدودیتها دلیلی ندارد. رهبر انقلاب که بالاترین مقام کشور است، شاعری مانند مهدی اخوان ثالث را تایید میکند، اما وقتی در جاهای رسمی میخواهیم از آثار اخوان استفاده کنیم با مخالفتهایی روبهرو میشویم.[۱۵]
نثر بچهباحالها
نثری به نام «نثر بچهباحال»ها از ۲۰ سال پیش در نشریات نوجوان شکل گرفت و بهسرعت فراگیر شد. این نثر خودمانی است، کلمات و جملات آن شکسته میشود، جدی نیست و بهطورکلی باحال است. این نثر در جای خود، نثر خیلی خوبی است اما همهجا مناسب نیست؛ درحالیکه همه نشریات حتی «دانستیها» از این نثر استفاده میکنند. گاهی اوقات به یک مطلب در مجلات علمی شک میکنم که آیا واقعا اطلاعات علمی میدهد یا اینکه شوخی میکند. گزارشهای علمی نباید با نثر شوخ و شنگ نوشته شود؛ زبان نشریات علمی، جدی است.
اینکه نشریات از نثر باحال استفاده کنند، خوب است اما از زمانی این قضیه بد شد که در شبکه اجتماعی هر کسی با حدالاقل سواد شروع به نوشتن میکند و مردم آن را لایک میکنند و شخص تعداد بالای لایکها را دلیلی بر خوب نوشتن خود میداند و اگر در جشنوارهای جایزه نبرد معترض میشود. نثر بچه باحال به زبان طنز تبدیل شده است؛ البته دست و پا شکسته این نثر. همین مسئله موجب شده تا برای فهمیدن یک جمله، مخاطب چندین بار آن را بخواند. استفاده از این زبان باعث شده تا ذهن مخاطب و ذهن طنزپرداز اشتباه کند.[۱۶]
هر چیز خندهداری طنز نیست
در کشور ما تعریفها قاطی میشود؛ بهطور مثال هر چیزی که باحال باشد پس خندهدار است و هرچیزی که خندهدار باشد، طنز است؛ در حالی که این برداشت صحیح نیست. شوخطبعی میتواند در شکلهای مختلف باشد؛ هزلآمیز، فکاهی، هجوآمیز و طنزآمیز، که هیچیک از آنها بد نیست. اگر تلویزیون برنامه غیرجدی بسازد میگویند برنامه طنز ساخته است. «یه مرده میخوره به نرده برمیگرده...» فکاهی است و به حیوانات، اقوام مختلف، مسائل سیاسی و رابطه زن و مرد کاری ندارد و صرفا برای خنده است.
کسی که فکاهی خوب مینویسند از کسی که طنز بد مینویسد موفقتر و شایسته تمجید است. با دزد کاری ندارم؛ با دزدی کار دارم. برای من مهم نیست که چه کسی و در چه دولتی اختلاس کرده بلکه با نفس اختلاس مشکل دارم. مسئله اختلاس را طنزپرداز بهگونهای مطرح کند که در عین این که این کار را مذمت کند، خوشایند مردم هم باشد و آنها را غمزده نکند. طنزپرداز مسائل و مشکلات را با زبانی دیگر مطرح میکند.[۱۶]
طنزهای تلوزیونی
تا زمانی که تلویزیون میدیدم طنزهای خوبی داشت. منظورم من این نیست که همه کارهایی که میسازند خیلی خوب است اما با توجه به سختگیری و امکاناتی که تلویزیون دارد خوب است. کسانی که نسبت به طنزهای تلویزیونی منتقدند زمانی که خود وارد تلویزیون میشوند بهقدری از سر و ته طرحشان زده میشود که در نهایت همان کاری میشود که در تلویزیون وجود دارد و به آن نقد هست.
مدیریت تلویزیون برای بخشهای مختلف؛ خانواده، ورزش، اجتماعی و... معاونت دارد. اما طنز که بیشترین استقبال را از طرف مردم دارد، هنوز برایش در صدا و سیما معاونتی در نظر نگرفتهاند. همچنین تلویزیون سیاست منسجمی درباره برنامهها ندارد؛ طرح شما در شبکهای اجرا میشود اما امکان اجرای همان طرح در شبکه دیگر وجود ندارد.[۱۷]
خط قرمز
من شخصا معتقدم خطوط قرمزی وجود ندارد. آدم باید بلد باشد از میان چیزهایی که به آن خط قرمز میگویند عبور کند و قائل به وجود اینها نباشیم. من میگویم با همه چیز میشود شوخی کرد. هر چیزی را میشود نقد کرد. آدم باید ادبیاتش را بداند و بهگونهای رفتار نکند که وقتی هنوز دهنش را باز نکرده، بگویند، این میخواهد توهین کند.[۷]
حیات و ممات اهل قلم
از میان اربابان فرهنگ و سیاستگذاران فرهنگی کسی برایش مهم نیست حیات و ممات اهل قلم. احساس من این بود که شاید اینطور بهتر است. هیچ مدیر فرهنگی را ندیدم که این برایش سؤال باشد. حس میکنم این جفایی است که دارد به تمام بچههای فرهنگی میشود و برای کسی اهمیت ندارد حضور عناصر فرهنگی.[۷]
نویسنده بیقانون
نویسندهای که دچار بیقانونی است نه بدقانونی، همیشه مشکل دارد؛ یعنی ما در کشورمان به جای این که بدقانونی داشته باشیم، در جاهایی بیقانونی داریم؛ یعنی در یک جاهایی خلأهایی قانونی وجود دارد. خلأهای قانونی که شما را در یک فشار خاص قرار میدهد؛ یعنی نمیدانید این کاری که انجام میدهید چه بازخوردی برای شما خواهد داشت. این بیقانونی آزاردهنده است.[۷]
شعر آئینی
حوزه شعر آیینی حوزهای نبود که من احساس کنم به قصد عرضه میشود در آن کار کرد. کاری بوده که خودم دوست داشتم و خب میشود با چند نفر از دوستان نشست و آنها را خواند. در کل میتوان گفت که این شیوه ختم است بر دیگران.[۷]
قاعده طنز خیلی سخت است
برای رسیدن به ایمان کامل باید از یک مرحله طنز گذشت. قاعده طنز خیلی سخت است چه در فارسی و یا در هر جای دنیا. قاعده ادبیات شوخ طبعی این است که چه بپذیریم و چه نپذیریم بعضی از مباحث شاید در جمع قابل طرح نیست؛ مباحثی چون روابط بین زن و مرد و یا یک سری عناوینی که خوشایند طبع اخلاقی برخی از مردم نیست از این بخش است. گو اینکه باید بپذیریم که برخی از این موارد درجمع خلوت خیلی هم مورد استقبال قرار میگیرد.
انسان وقتی به ایمان کامل برسد خودش را در جایگاهی میبیند که از آن زاویه خدا دارد بندگان خود را میبیند. اگر از آن زاویه شما مردم را ببینید ساز و کار دنیا خیلی برای شما خندهدار جلوه میکند. کارهای ابلهانه انسانها را خداوند میبیند و به همین دلیل خداوند میگوید انسان جهول است و با خودش دشمنی میکند.
سورن کییرکگور میگوید انسانی که به ایمان کامل رسیده خدایی دنیا را میبیند و کینه به دل نمیگیرد. مثلا طمعها و بده بستانهای انسانها، یا دشمنی با یکدیگر، اینها از نگاه بیرونی واقعا خندهدار است چرا که نادانی و جهل انسان را نشان میدهد. یک فرض دیگر بین معرفت و دانش است که این تفاوت باید روشن شود زیرا انسان دانش را فرا میگیرد ولی معرفت حاصل شناخت است که نمیشود مانند دانش آموخت و معرفت را باید از درک کامل و شناخت عمیق به دست آورد. در مورد طنز نیز همین موضوع مهم است.[۱۸]
باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم
باید ظرفیت طنزپذیری را در جامعه بالا ببریم. اینکه نسبت به کلیه امور اجتماعی تقدسگرایی میکنیم شیوه درستی نیست. کنکاشی در گذشته تاریخ ادبیات نشان میدهد که بسیاری از شاعران و طنزپردازان بهراحتی آثار خودشان را تولید و عرضه میکردند. متاسفانه باید گفت ظرفیت طنزپذیری در جامعه پایین آمده است. حتی یک هنرمند جرات نمیکند با یک شهر، محله یا یک گویش شوخی کند درحالیکه ابزار تولید آثار طنز همین چیزهاست.[۱۹]
تشخیص هجو و طنز
تشخیص هجو و طنز برای عدهای هنوز مشخص نیست و به دنبال این هم نیستند که این تمایز را بدانند.
عدهای از برنامهسازان تصور میکنند همین که مردم با دیدن برنامهای بخندند یعنی برنامه طنز خوبی ساخته شده درحالیکه اصلا اینطور نیست. برنامهسازانی که حتی توانمند هم هستند در تعریف مفاهیم مشکل دارند، ممکن است از سر اتفاق برنامههای خوبی هم تولید شود اما دانش طنز در این زمینه بسیار کم وجود دارد و باید بیش از اینها به جنبههای علمی این موضوع توجه شود. قرار نیست بین هجو و طنز ارزشگذاری شود، منظور من از اینکه تفاوت این دو را بشناسیم این نیست که ارزشگذاری کنیم طنز بهتر است یا هجو و لطیفه.
من بارها گفتهام حاضرم حاصل کل زندگیام را اعم از نوشته جدی و غیرجدی، بدهم و یکی از لطیفههایی را گفته باشم که در طول روز چند نفر میخواهند همان لطیفه تکراری را برای شما بخوانند. کدام کار من بوده که در جایی چاپ شود و مردم با این رغبت و اشتیاق دست به دست کنند؟
کسی که کار خوبی در زمینه هجو انجام میدهد نباید گمان کند کاری که انجام میدهد بیارزش است. طنزی که به دل مردم نمینشیند و با آن ارتباط برقرار نمیکند چه فایدهای میتواند داشته باشد؟ طنزهای بیمایهای داریم که هیچ رنگ و بو و خاصیتی ندارند و در عوض، هجوهایی هستند که به دل مینشینند.[۲۰]
ادبیات مذهبی
اینکه در ادبیات مذهبی تا کجا میتوان پیش رفت و از خیال بهره برد، به شعور نویسنده برمیگردد. متأسفانه ما از دو طرف بام افتادیم؛ از یکسو ما یک ادبیات مداحی داریم که مبتنی بر هیجان است و از سمت دیگر بعضیها از ادبیات دینی توقع دارند به تاریخ توجه زیادی داشته باشد و هیچ روایتی در نوشتن ادبیات دینی نادیده گرفته نشود که این مرز بسیار باریکی است. ادبیات مذهبی جزو شاخههای موردعلاقهام بود. همیشه یک قسمت از مطالعات من خواندن متون مذهبی و تاریخ اسلام بوده که برایم جذاب بوده است. همچنین از یک طرف احساس میکردم در یکسری از شاخهها متأسفانه به علت ورود پیدا نکردن آدمهایی که کار را تخصصی ببینند، یک مقدار این نوع ادبیات آسیب دیده است و بیذوقیهایی در ظاهر و محتوای آثار مذهبی وجود دارد و یک عده دورهمی این نوع ادبیات را قبضه کردهاند و همان کتابها هنوز با همان غلطها چاپ میشوند. گاهی اوقات آدم نیاز دارد تا یک ادای دین کند، البته نه اینکه ادعای بزرگی کنم، چون نمیتوانم از پسش برآیم. من از اول کار هم فکر میکردم تلاش کنم تا این اثر نسبت به دیگر آثار بهتر نوشته شود، البته متأسفانه چون در این زمینه کار کمی نوشته شده است، قلم شکسته من مورد توجه قرار گرفت.
حس خودم است که در این شاخه ادبی علیرغم نظر کسانی که از بیرون ایستادهاند و فکر میکنند بیشترین سرمایهگذاری در این بخش میشود، اما باید گفت ادبیات آیینی یکی از مظلومترین شاخههای نشر کشور است.[۲۱]
مردم امروزه از طنز خسته شدهاند
توقع از طنز اين بوده است كه وقتي طنزپردازها دوستانه مينويسند و كسی را مورد انتقاد قرار میدهند ، طرف مقابل به آن انتقادها تن دهد. اما وقتی اين اتفاق نمیافتد و افرادی كه مورد انتقاد قرار گرفتهاند، توجهی نشان نمیدهند؛ يا مسالهای كه قرار است افشا شود، افشا نمیشود و همچنان پشت پرده باقی میماند، مردم هم نسبت به طنز، نااميد و دلسرد میشوند. امروز ديگر كسی از اينكه در نوشتههای یک روزنامه، یک انتقاد تند سياسی يا مطلبی در رسوايی و افشای كسی بخواند، چندان خوشحال نمیشود و مانند سالهای قبل، اين حرفها تا مدتها بر سر زبانها نمیماند. دربارهٔ طنز هم به همين ترتيب است ؛ مردم از طنز توقع تغيير دارند. وقتی مردم بازخورد طنز را نمیبينند و انعكاس انتقال پيام طنزپرداز را در رفتار و حركات افراد طرف مقابل مشاهده نمیكنند، نسبت به طنز، كمتوجه میشوند. او با بيان اينكه مردم، امروزه بيشتر به سمت فكاهه گرايش دارند. امروزه حتا بيشتر برنامههای تلويزيونی هم به سمت فكاهه نيل میكند و هدف آنها فقط و فقط خنداندن مردم است. مردم، ترجيح میدهند اگر قرار است چيزی بخوانند، ببينند يا بشنوند، در آن، انتقاد نباشد؛ چراكه میدانند ديگر جوابی از آن نمیگيرند ؛ پس ترجيح میدهند فكاهی بخوانند.[۲۲]
رابطهٔ طنز و سیاست
طنز، انتقاد منصفانه به زبانی شيرين ، كنايی و نشاطآفرين است كه نسبت به فرادستان جامعه صورت میگيرد؛ چرا كه انسان در انتقاد از فرودستانش به شوخی بسنده میكند؛ يا با بيانی روشن انتقادش را مطرح میكند. طنز چون در مقام ابهام و ايهام است، طبعا با فرادستان اجتماع سر و كار دارد و اين فرادستان هم بيشتر طبقه سياسيون يک كشور هستند ـكسانی كه اهرمهای جانی، مالی و قدرتی در دست آنان است. طنز فقط در ايران اينقدر با سياست سر و كار ندارد. در تمام نقاط دنيا، طبيعی است كه طنز، بيشتر با قدرتمندان آن جامعه سر و كار داشته باشد و با يک بررسی میتوان به اين رسيد كه ريشه طنز در تمام دنيا ، درنهايت ، به سياست برمیگردد. اگر كسانی در خارج از كشوری بخواهند دربارهٔ سياستمداران آن كشور بنويسند، شايد به هجو هم متوسل بشوند، چرا كه هجو نگاهی برانداز دارد و مبنی بر از سر راه برداشتن طرف مقابل است. اما اگر قرار است در داخل كشور، برای اصلاح امور جامعه نگاه انتقادی منصفانهای صورت گيرد، طنز است كه به كار میآيد. اگر معتقد باشيم كه طنز قصد اصلاح دارد، هيچگاه بحث خريد و فروش آن پيش نمیآيد. اگر نگاه ما به طنزپرداز اين باشد كه میخواهد صميمانه اشتباهات را گوشزد كند و مشكلات را بازگو نمايد، ديگر هيچ حكومتی نياز به خريدن يک طنزپرداز ندارد. شايد زمانی، حكومتی مجبور باشد با دادن امكاناتی به افرادی كه او را هجو میكنند، نظر آنان را تغيير دهد كه دست از هجو كردنش بردارند؛ اما طنزپرداز، هيچ نيازی به خريده شدن ندارد.[۲۲]
طنز زاییدهٔ موقیعت فشار است
در هر جامعه اگر فشارهای زيادی باشد، طنز هم به وجود خواهد آمد. طنز زائيده موقعيت فشار است و اگر فشارها از جامعه برداشته شود و آزادی نسبی وجود داشته باشد، طنز خود به خود افول خواهد كرد. در جامعه امروز تعريف ثابتی از طنز وجود ندارد و هر كس تعريف خاصی برای خود دارد. علیرغم كم مطالعهكردن نويسندگان طنز و بیاطلاعی نسبت به طنز قديم و همچنين بیاطلاعی طنزپردازان از مسائل سياسی در فضای طنز مطبوعاتی يک نوع بیپروايی بیدليل نيز وجود دارد، يک جسارت بیمورد كه دليل مشخصی هم ندارد. در فضای كنونی هجوپردازی و حملات بیفرجام به مسائل مختلف وجود دارد؛ درحالیكه طنزپرداز برای خلق یک اثر بايد دليل محكمی داشته باشد. ماهيت اصلی طنز درستكردن امور است؛ نه خرابكردن شخصيت افراد بدون دليل.[۲۳]
ادبیات جدی و طنز
كسانی كه در ادبيات جدی موفق نيستند، در طنز هم موفق نيستند؛ زيرا پايه و ريشه كارشان تثبيت شده نيست. كسی كه در رشتهای از هنر بهطور تخصصی كار میكند، مانند پزشكی است كه در يک رشته خاص و عرصه خاصی از پزشكی فعاليت دارد و در زمينهای خاص توانايی بيشتری دارد؛ اما اين بدان معنا نيست كه پزشكی در رشتهای فوقتخصص دارد و سوادش از يك پزشک عمومی كمتر است. در كشور ما نويسنده يا شاعری كه توانايي استفاده از ابزار هنری را ندارد و در رشتهای خاص ناموفق است، به ادبيات كودک و نوجوان يا ادبيات طنز روی میآورد؛ درحالیكه ادبيات طنز، بايد ريشهها در آن تثبيت شده باشد. ادبيات طنز ادبيات پرمخاطبی است، اين ژانر بهنظرم وجه نازل ادبی ميان مردم نبوده؛ زيرا زبانی بوده كه عامه مرم با آن ارتباط برقرار میكردند. در گذشته آثار كسانی چون عبيد زاكانی و در دوران معاصر نوشتههای نسيم شمال و گلآقا آنقدر كه بين مردم رواج داشت آثار نويسندگان جدی ما آنقدر در موردشان بحث نمیشد و طرفدار چندانی نداشت. بهنظرم، بايد در ملاکهای ارزشيابی آثار طنز تجديدنظر صورت پذيرد.[۲۴]
طنز مورد پسند مردم
مردم ما به طنز رغبت زيادی دارند؛ اما گاهی از گونههای خاصي از طنز خسته میشوند كه نيازشان ديگر با آنگونه برآورده نمیشود. امروز مردم ما ديگر طنز سياسی را برآورنده نياز خود نمیبينند. به اين دليل، لطايف اجتماعی، خانوادگی و حتی جنسی رواج دارد و لطايف سياسی دگر ساخته نمیشود، آنچه هم هست هجويههايی سياسی است و ديگر طنز سياسی به معنای گذشتهاش جذابيت ندارد. اين موضوع كه چرا طنز در كشور ما ميان اهل قلم و مخاطبان ادبيات چندان جدی تصور نمیشود، به نوع فرهنگی كه در آن رشد كردهايم باز میگردد و در فرهنگ ما بشاشت، مجلسآرايی و شوخ و شنگ بودن نوعی جلافت تلقی میشود، طبيعی است كه هيچ هنرمندی دوست ندارد جلف شمرده شود. اين مساله باعث شده كه هنرمندان به خلق آثار طنز كمتر رغبت كنند و ترجيح دادهاند آن عصا قورتدادگی خود را حفظ كرده و گونهای ديگر از هنر را به جای طنز خلق كنند. مردم كسانی هستند كه وقتی استفاده از طنز پيش میآيد، رغبتشان بيشتر است؛ ولی وقتی بحث خلق پيش میآيد همه از خلق طنز ابا دارند.[۲۴]
کمکاری در آموزش طنز
هيچ نهاد متمركز و هيچ سازمان دلسوزی برای جذب و آموزش جوانهای طنزپرداز وجود ندارد. جوانان طنزپرداز در دورهای خيلی خوب و اميدبخش حركت كردند. در حال حاضر هم تعداد انگشتشماری هستند كه در بخشهای مختلف رسانهای نسبتا خوب كار میكنند؛ اما بايد جايی برایشان درنظر گرفت كه بتوانند با پيشكسوتان همصحبت شوند و تجربياتشان را به هم منتقل كنند؛ یک فضای آزاد، جدا از كلاسها و كارگاههای آموزشی. فكر میکنم هيچكدام از نهادها نتوانستهاند اين فضا را ايجاد كنند؛ البته در دفتر طنز حوزهٔ هنری سعی شد اين اتفاق بيافتد؛ اما الآن نمیدانم جوانان چقدر میتوانند راحت با پيشكسوتان ارتباط بگيرند.[۲۵]
«قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـملانصرالدینـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».[۳]
استحکام ساختاری آثار و عمق و تلخی نگاه زرویی، او را از دیگر طنزپردازان متمایز میکرد. تسلط زرویی بر ادب فارسی در شعر کلاسیک، نو و آثاری که بهصورت نثر مینوشت کاملا مشخص بود. در عین حال در آثار طنزش تلخی و عمق وجود داشت که او را از بسیاری طنزنویسان در گذشته و حال متمایز میکرد. ویژگی دیگرش در شعر طنز این بود که زبان روز را در آثاری که در دهه ۸۰ منتشر کرد و در کتاب «بامعرفتها» وارد کرد و با شیوه استادانهای زبان عامیانه امروز را در شعر کلاسیک به کار برد. این قالب هم بعدا توسط طنزنویسان جوانتر استفاده شد.
زرویی نصرآباد در شکلگیری بخشی از جریان طنز امروز نیز با تاسیس مجامع و محافل طنز و نیز تربیت نسلی از طنزنویسان حال حاضر نقش داشت. او موسس دفتر طنز حوزه هنری بود. همچنین بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران بود که در این بخش از فعالیتهایش نیروهای جوانتر را شناسایی و به طنز ما معرفی کرد که این افراد در حال حاضر در فضای طنز ایران نقش دارند. آقای زوریی مانند کسانی که بهصورتجدی وارد وادی طنز میشوند حساس بود. او یکی از تأثیرگذارترین افراد در طنز مطبوعاتی و همچنین یکی از جریانسازترین افراد در طنز امروز ما بود که امتزاج قدرت طنزآوری و استحکام ساختاری آثارش در طنز امروز جامعه ما نظیر نداشت و متأسفانه زودهنگام و قبل از آنکه به ۵۰ سالگی برسند، او را از دست دادیم.[۲۶]
«انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود»![۳] زرویی نصرآباد با تأسیس دفتر طنز حوزه هنری خدمات بسیاری به طنز کرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی کرد، بهخاطر همین کارش میتوانیم برایش کف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد. آنچه از زرویی مدنظر من است، اخلاق، ادب، فروتنی و تواضع او بود که تمام گناهانش را میتوانست یکجا پاک کند.
زرویی شعر فکاهی میگفت و مشکلی از مشکلات جامعه را به سادهترین و روانترین شکل ممکن در آنجا مطرح میکرد؛ انگار نسیم شمال دیگری در ایران متولد شده است. اگر تمام شعرها و نوشتههای زرویی در یک کفه ترازو قرار بگیرد و ادب و فروتنیاش در کفه دیگر، ادب و فروتنیاش سنگینتر از تمام آثارش است.
زمانی که از دور زرویی را تعقیب میکردم به این نتیجه رسیدم که او راه را برای جوانترها باز میکرد؛ اصلا حسودی و بخل در او نبود. زوریی دست همه را میگرفت و میخواست آنها را معرفی کند؛ مانند اخلاقی که قیصر امینپور داشت. خیلی زود بود که زوریی برود و ما خبر کوچ غریبانهاش را بشنویم.
از همه همکاران و دوستان طنزنویسم میخواهم مراسم شادی را برایش برگزار کنند. او نه با مرثیه و نه با مرگ و نه با غم وغصه میانهای نداشت؛ با اینکه دلش پر از درد بود. زوریی به لحاظ معیشتی و اقتصادی هم در مضیقه بود، اما شنیده بودم آبروی فقر و قناعت را نبرد. امیدوارم مجلس شادی برایش برگزار شود و طنزپردازان هر کدام دو دقیقه استندآپ کمدی اجرا کنند تا باعث شادمانی روح حاضران باشد؛ رفتگان که رفتهاند. امیدوارم نامهای دیگری از میان شاگردانش، جای او را پر کنند و طنز عزیز ما هیچگاه بیکس و بییار نباشد.[۲۷]
من با آقای زرویی سالیان طولانی دوست بودم، از روزگار جوانی و دانشجویی با هم دوست بودیم تا این اواخر که بهخاطر بیماری قلبی و ... مقداری منزوی و خانهنشین شده بود.
ایشان چند ویژگی داشت؛ یکی از مهمترینهایش این است که بهشدت عاشق مطالعه بود و این مطالعه، مطالعه تکلیفی که برای درس، دانشگاه و ... باشد نبود. بهشدت گونههای مختلف کتاب را دوست داشت و بهویژه به مطالعه کتابهای متون کهن، چه ادبی و چه تاریخی علاقه داشت. در کارش، چه در نوشتن نثر، چه شعر و چه کارهای تحقیقی خیلی گزیدهکار بود. یعنی حدود ۱۰برابر وقتش را برای مطالعه میگذاشت و یکدهم آن برای نوشتن بود.
آثار زرویی خیلی پرشمار است اما خیلی گزیدهکار بود. او از میان آثاری که نوشته هم مقدار کمی را منتشر کرده است؛ خیلی با وسواس کار میکرد. دیگر اینکه از آنچه میدانست که کم هم نبود -بسیار آدم هوشمند و باسوادی بود، با اینکه روزگاری که در «گلآقا» کار میکرد در سن جوانی بود، ۲۲، ۲۳ سال داشت- از اینکه دانستههایش را در اختیار دیگران هم قرار دهد، دریغی نداشت، یعنی بسیار فروتن بود و با کرامت و سخاوت رفتار میکرد. و مسئله دیگر اینکه در نگرانیها و برنامهریزیهایش افقهای خیلی دوری را میدید. این را برای آنکه دوست ماست یا اینکه حالا سالگردش است و بخواهم حرفهای عاطفی بزنم، نمیگویم؛ واقعا افقهای دوری را مد نظر داشت. اینطور نبود که بخواهد توجهها را نسبت به خودش جلب کند و برای خودش شهرتی درست کند و از این بازیها دربیاورد.
یکی از بهترین کارهایی که آقای زرویی کرد و در تاریخ ایران خواهد ماند، بنیانگذاری جلسات شعر طنز که به نام «حلقه رندان» مشهور شد و اساسا راهاندازی دفتر طنز بود که تحول بزرگی در طنز ایران ایجاد کرد. قبل از آن کار طنز خیلی پراکنده انجام میشد، حتی کسانی که در مطبوعات حرفهای کار طنز میکردند در کنار کارهای دیگرشان به این کار میپرداختند و خیلی معدود بودند کسانی که تمام وقتشان را برای نثر یا شعر طنز بگذارند ولی بعد از جلسات «حلقه رندان» هم تعداد زیادی از شاعران رویکرد اصلیشان را بر طنز گذاشتند و هم تعداد زیادی استعداد کشف شد و در آنجا تعلیم داده شدند. در شهرهای مختلف نیز جلسات مشابه راه افتاد، بهنحوی که حالا در تمام شهرهای بزرگ و کوچک کشورمان جلسات شعرخوانی مرتب طنز و جلسات آموزشی طنز داریم. و از همه مهمتر اینکه جهت شوخیها و انتقادات طنز از جهات تفریحی، سخیف و... (مثلا شوخیهای شخصی قومی، جنسیتی و این چیزهای نازل، مبتذل و حقیرانه) به سمت رویکردهای اجتماعی، اخلاقی و رویکردهای جدی و اندیشهای تغییر کرد.
کسی که چه شعر و چه نثر طنز مینویسد به زبان و به زیبایی زبان و ادیبانهبودن نوشتهاش اهمیت میدهد، فکر میکنم این هم از میراث ارزشمند و همیشه ماندگار آقای زرویی است. اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را بهنظرم فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.[۳]
شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت میکرد. خاطرم هست که در سال ۸۸، آقای شجاعی را به واسطه کتاب «نامیرا» دیدم. آن روزها شرایط بسیار بحرانی بود. آقای شجاعی به من گفت که از بین اهالی قلم، چه کسی هست که مشکل داشته باشد؟ اسم چند نفر را آوردم که یکی از آنان ابوالفضل زرویی بود. وقتی این نام را بر زبان آوردم، انگار که چشمانش را برق گرفت؛ به من گفت که او را پیدا کن و بیاور تا جلسهای داشته باشیم. بلافاصله جلسهای برگزار شد و این دو نفر دیگر همدیگر را رها نکردند. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده است، میشناسیم اما مطالعات او در زمینه تاریخ، مذهب، علوم انسانی و بهخصوص تاریخ اسلام و شخصیتهای دینی بهقدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشتیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد. امیدوارم کسان دیگری که باقی ماندهاند و مانند ابوالفضل در این جامعه میفهمند و زجر میکشند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته انتظار نداریم که مسئولین قدرشان را بدانند. آنان اصلا در حد و اندازهای نیستند که بخواهند قدر آنان را بدانند. ما خودمان باید قدر خودمان را بدانیم.[۲۸]
بزرگترین ویژگی او این بود که تمام ادبیات کلاسیک، چه در زمینه طنز و چه غیرطنز، را نه تنها خوانده بود بلکه بر آن مسلط هم بود؛ چیزی که در نسل معاصر کمتر دیده میشود و گذشتگان خود را نمیخوانند. زوریی نصرآباد تسلط کاملی بر ادبیات داشت و از ادبیات وارد طنز شده بود.
زرویی نصرآباد بسیار آدم صبوری بود، دانش زیادی داشت و معلم بود. ممکن است برخی داشتههای زیادی داشته باشند اما نتوانند بهخوبی آن را منتقل کنند. چیزی حدود ۷۰-۸۰ درصد نسل امروز طنز ایران از شاگردان زرویی نصرآباد هستند؛ او تمام این افراد را با کمک و راهنمایی وارد طنز کرده بود. کم پیش میآید کسی بتواند شاگرد خوب پرورش بدهد. او شرایط را برای ورود به عرصه طنز بدون هیچ چشمداشتی فراهم میکرد.
او مرد بزرگوار و بیهمتایی بود؛ چیز دیگری نمیشود دربارهاش گفت. او ادعایی نداشت، در مجامع شرکت نمیکرد و مدتی هم دوری گزیده بود. در صحنه حضور نداشت و افتاده بود. این ویژگیها سخت در یک آدم جمع میشود.
آقای زرویی نقش بسیاری در ورود نسل جدید طنزنویسان به این عرصه داشت. قدیمیها نسبت به نسل جدید گارد میگرفتند و آنها را بر نمیتافتند و آنها را نادیده میگرفتند، اما او به جوانان اجازه میداد وارد «گلآقا» شوند و از آنجا یاد بگیرند. بسیاری از طنزپردازان کار خود را از آنجا شروع کردند. روحش شاد باد که به جامعه طنز ایران خدمت زیادی کرد.[۲۹]
ابوالفضل زرویی نصرآباد یک نمونه عینی است که فضل و دانش او شمردنی نیست. البته این حرفها را به این دلیل نمیزنم که او مرده است. یادداشتهای من در زمان حیات ایشان موجود است و حس و نگاهم را نسبت به ایشان گفته بودم. بنابراین نمیخواهم بعد از درگذشتش از او تعریف کنم. رفتن او فاجعه بزرگی بود و غیرقابل جبران است و از مواردی است که آقایان باید پاسخگوی این رسیدگینکردن به ایشان باشند. بهنظرم با حداقل امکانات و شرایط میشد که این اتفاقات رخ ندهد.
در مورد بحث علمی و مطالعاتی آقای زرویی حرف زیاد است و اگر بخواهم واردش شوم، شاید کشش این جلسه را نداشته باشد اما بدون اغراق کسی از اهل قلم را سراغ ندارم که تا این حد عمیق بوده و با پشتکار، مطالعه کند. بارها گفتهام که ایشان تازه شروع به محصولدادن کرده بود و با آنچه از ذخیرهها انباشت کرده بود، وقتش رسیده بود که آن را عرضه کند. یقینا اگر میماند، دهها جلد کتاب از جنس «ماه به روایت آه» در مورد بقیه اولیا میداشتیم. بهنظرم از وجود ایشان محروم شدیم و این مسالهای نیست که بتوان بیانش کرد و قابل جبران باشد.
یکی از مشکلات ما در عالم نویسندگی این است که نویسندگان ما متاسفانه همت و پشتکار جدی برای کار تحقیقی ندارند و به همین دلیل کارها سطحی و یک جور با تاریخ مصرف از آب درمیآید. بخش عمده زحمت نویسندگی بهویژه در کارهای تاریخی، تحقیق و تتبع راجع به آن سوژه است. بهنحوی که نویسنده باید اینقدر با آن سوژه درگیر شود که نتواند آن را ننویسد. این یکی از خلاهای جدی ما در نویسندگی است. البته تلاش کردیم یک بانک اطلاعاتی معارف درست کنیم که پشتوانهای برای حرکت دوستان باشد اما مرحوم زرویی یکتنه همه این کارها را انجام میداد.[۲۸]
هیچگاه با زرویی نصرآباد همکار نبودم اما طی سالهای طولانی با هم سلامعلیک داشتیم. او یکی از طنزنویسان تأثیرگذار سه دهه اخیر کشورمان بود؛ هم به لحاظ کارهایی که انجام داد و هم کسانی که به واسطه داشتن مسئولیت او طنزنویس شدند. در گعدههایی که تشکیل میداد و فعالیتهایی که زیر نظر او انجام میشد، پویا بود.
آقای زرویی در عنفوان جوانی، حدود ۲۰-۲۱ سالگی، قلم پختهای داشت و اینطور نبود که بعد از ۴۰ سال به ثبات قلم و تأثیرگذاری برسد؛ فکر میکنم از اوایل دهه ۷۰ که با نشریه «گلآقا» همکاری داشت قلمش تأثیرگذار بود. زرویی پرطرفدار بود و در حوزه طنز به معنای واقعی کلمه فعالیتهای ارجمندی داشت.
فعالیتهای زرویی در دو حوزه قابل بررسی است؛ فعالیتهای مطبوعاتی او که بسیار شیرین و تأثیرگذار بود و نشان از سواد او داشت. زرویی آدم بسیار باسواد و ملایی در حوزهای که کار میکرد، بود. آنچه را مینوشت بلد بود و اینطور نبود که با یک نگاه سطحی قلم زده باشد. در حوزه کتاب هم کارهای ماندگاری انجام داد که با اقبال روبهرو شد و هم جامعه فرهنگی کشور پذیرفت و دوست میداشت.
آقای زرویی خیلی با تلاطم پیرامونی بالاخص در سالهای سیاسی کشور کاری نداشت؛ خیلی خود را به موج نمیسپرد و سعی میکرد کارهای ماندگار انجام دهد. در تمام سالهایی که تلاطم سیاسی فراوانی در کشور وجود داشت، طنز مطبوعاتی هم در فراز و فرود بود، اما او تلاش داشت سنگ زیر آب باشد نه سنگ روی آب که با تلاطم بالا و پایین برود. این یکی از شاخصههای مهم در بررسی آقای زرویی نصرآباد است. در تمام مدت سعی کرد سنگ زیر آب باشد و ماندگاری داشته باشد.
ابوالفضل زرویی به ۵۰ سال هم نرسید و از دنیا رفت. تسبیح طنز کشور یکی از دانههای درشت خود را از دست داد. او خیلی تأثیرگذار بود؛ گو اینکه در سالهای اخیر خیلی فعال نبود و در مجامع مختلف شرکت نمیکرد. او خیلی حضور نداشت اما همیشه بسیار اثرگذار بود. اگر بخواهیم در این سالها پنج نفر را نام ببریم که در طنز ما تأثیرگذار و ماندنی بودند یکی از این پنج نفر بهجدّ ابوالفضل زرویی نصرآباد بود.[۳۰]
وقتی او را برای اولین بار در سفر به زابل دیدم به استاد گفتم عجیب است اگر روزی از من بپرسند کجا با استاد زرویی آشنا شدی؟ بگویم در جاده زاهدان و زابل![۳۱]
رئیس حوزه هنری
دو ویژگی زندهیاد زرویی نصرآباد را میان مردم محبوب کرده بود. اول آن که او شخصیتی صمیمی بود و هرکسی مجذوب او میشد. ادب از کلام و برخورد اجتماعی او میجوشید. دومین ویژگیاش استادی در کار بود. استاد زرویی بر ادبیات کهن و معارف دینی تسلط ویژه داشت. ملانصرالدین و «تذکرةالمقامات» را در ۲۲ سالگی مینوشت اما تبحرش به قدری بر متون کهن و ارزشهای زبان فارسی زیاد بود که از متنهایش برداشت میشد.[۳۱]
زرویی نصرآباد ادیبی جامعالاطراف بود. امروز بسیاری او را بهعنوان یک طنزپرداز میشناسند؛ درحالیکه تسلط او بر متون کهن و مسائل آیینی و مذهبی نشان میدهد که او نه تنها در طنز بلکه در گونههای مختلف ادبی مسلط بوده و بهراستی یک ادیب جامعالاطراف است. مرحوم زرویی نصرآباد بهدلیل ذوق سرشار و تسلط وافری که بر منابع کهن داشته است، یک انسان باسواد و اهل فن به حساب میآید.
اینکه این انسان شریف در عرصه طنز بسیار موفق بوده و توانسته است بر مسیر و جریان طنز کشور اثرگذار باشد محل نزاع نیست اما بسیاری تنها او را در حوزه طنز میشناسند؛ درحالیکه اشعار مذهبی او برای اهل بیت(ع) بازگوکننده اعماق شخصیتی و روی دیگر انسانیت این انسان است. زمانی که من سردبیر روزنامه همشهری بودم، از مرحوم زرویی دعوت کردم تا شعرهای روزنامه را در یکی از صفحات بگنجاند. او در هر شماره بسته به اتفاقات روز شعری را در این بخش قرار میداد و بهاندازهای طنز او مورد توجه قرار گرفت که یکی از بخشهایی که بهشدت مورد استقبال مخاطبین بود همین شعرهای روزانه روزنامه همشهری بود.
هرچه از زرویی بگوییم همچنان نتوانستهایم او را بهخوبی معرفی کنیم، در کنار طنز قوی، دغدغههای او در حوزه فرهنگ و ادب فارسی بسیار قابل تقدیر است. او جنبه دیگری داشت که در ادبیات آیینی و مذهبی بهخوبی هویدا است. مرحوم زرویی نصرآباد حال معنوی و حال خوشی داشت؛ بهطوریکه از او چهرهای متفاوت میبینیم؛ اینکه او با قدرت قلمی که داشت چگونه به فضائل قمربنیهاشم میپردازد و چگونه عرض ارادت میکند. زمانی که شما اشعار آیینی او را میخوانید درخواهید یافت که تا چه اندازه این مرحوم بهگونهای عمیق و متفاوت میاندیشد.
کسانی که فقط تذکرةلمقامات او را خواندهاند بهسختی میتوانند درک کنند و زرویی را با این جنبه بشناسند. در آخرین سفری که به کربلا مشرف میشدم او را دیدم و گفتم پیغامی نداری و او پیغامی برای حضرت عباس(ع) داشت. من که پیک و واسطه رساندن این پیغام بودم میدانم که تا چه اندازه او خدمت خاندان اهل بیت(ع) ارادت داشت و چقدر قلبش شریف و حال معنویاش عمیق بود.[۳۲]
ابوالفضل زرویی نصرآباد، از جمله افرادی بود که بزرگیشان در زمان حیات دیده میشد اما درعینحال به اندازه زحماتی که برای ادبیات کشیدند، از آنها سپاسگزاری نشد و این غفلت، یک غفلت تاریخی است.[۳۳]
«بی هیچ تعارف، زرویی از خوشقریحهترین طنزنویسان ایران بود. تا زمانی که روانشاد، عمران صلاحی زنده بود، فضل تقدم و حتی تقدم فضل در طنز با او بود. خاک بر آن «شکرپاره» خوش باد که تلخترین پدیدههای ناهنجار اجتماعی و سیاسی را با شیرینترین گفتار به نقد میکشید و سپس جای خالی او را زرویی پر کرد. زرویی، چون شاخه نورس اما پربار در طنز، پیشِ رو و پیشرو بود. پروردن قریحه شعر و قریحه طنز به مطالعه و کوشش فراوان نیاز دارد. همانگونه که قریحه شعر را اگر نپرورانی، کمکم میخشکد، قریحه طنز را هم اگر نپرورانی، میخشکد. زرویی هم قریحه طنز قوی داشت و هم به پرورش آن توجه و اعتنا میکرد.
برجستهترین نشانه قریحه والای او در طنز، کتاب «تذکرةالمقامات» اوست که در سال ۱۳۷۶ منتشر کرد و یکی از استوارترین و ماندنیترین نقیضههایی است که در تاریخ طنز کشور به وجود آمده است. اکنون و در اینجا اضافه کنم که تذکرةالمقامات، گرتهبرداری طنزآمیز و استادانهای از ساختار نثر شاهکارهای قرن ششم از تاریخ بیهقی تا کلیله و دمنه است. زرویی در کتاب «اصل مطلب»، طنازی و شاعری را با هم جمع کرده است.
او هم شاعر است و هم شاعر خوبی است. همین که برای مثنوی بلند کتاب «اصل مطلب» خود، وزن خوشرکابی مثل بحر خفیف مخبون محذوف (فاعلاتٌ مفاعِلُن فَعَلُن) را انتخاب کرده، نشانه ذوق فطری اوست. در مثنوی «اصل مطلب»، زرویی حدود ۵۰ مطلب اصلی را در بحر خفیف خطاب به تنها فرزند خود، حسامالدین، سروده و هر مطلب را هر روز خوراک ستون طنز در یک شماره روزنامه همشهری کرده بود. زرویی در آن روزها بیستساله بوده و خیلی زود با استعداد و توان و همت خود، راه پیش رویش را گشود، بهطوریکه در همان سالها با «تذکرةالمقامات» چنان جایگاهی کسب میکند که مرحوم کیومرث صابری (گلآقا) در مصاحبهای او را ادامه عبید و دهخدا میخواند.[۳۳]
آفت شعر امروز این است که اغلب شاعران جوان به خواندن شعر یکدیگر، جُنگها یا منابع دست دوم قناعت میکنند درحالیکه زرویی از ابتدا به سرچشمه متون کهن متصل بود و غور و تفحص او در تحول و تطور زبان فارسی در نوشتههایش پدیدار بود که اصل بود و بدل نبود، درست مثل خودش که اصل بود و اصیل بود.[۳۳]
زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آنکه او رفت آمدند و کردند آنچه نباید میکردند. اما برخلاف گفتهها، هرگز و هرگز تا آخرین روز، مهر از حوزه نبرید و به حوزه بیمهری نکرد. شاید خیلی چیزها بگویند، اما او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شأن او شکل میگرفت. اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند. قدیم این مجالس را مجلس تذکر میگفتند. اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران درِ خانهاش را میزدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند؛ «مرا ز روز قیامت غمی که هست این است/ که روی مردم عالم دوباره باید دید». ببینید با او چه کردند.
ابوالفضل اگر میخواست رساله بنویسد میتوانست رساله بسیار بنویسد، اما او طنز را انتخاب کرده بود. زرویی ادیب بود. همه کسانی که با او سروکار داشتند بر این موضوع صحه میگذارند که او درک عمیقی از ادبیات داشت.[۶]
اعتراف میکنم بعد از شنیدن خبر مرگ ابوالفضل، اولین حسی که به من دست داد، این حسادت و حسرت بچهگانه بود!
ما با هم همسن بودیم اما او، هم سبیلش از من کلفتتر بود (بعد از منوچهر احترامی سبیلکلفتترین طنزنویس بود) و هم قشر خاکستری مغزش! او پیپ داشت، پرستیژ داشت و من نداشتم و اصولا او خیلی چیزهای دیگر داشت که من نداشتم! پس من با نهایت تاثر و تاسف، به خودم تسلیت میگویم! او ناکام از دنیا نرفت، من به شکل ناکام در این دنیا ماندهام!
ابوالفضل آنقدرها سلبریتی نبود که نیاز داشته باشد به شکل برونمرزی فرزند بهدنیا بیاورد. او در همین داخل مرز کارش راه میافتاد! البته به شکلی کاملا قانونی و شرعی ... نشان به آن نشانی که خیلی از طنزنویسان حال حاضر، حاصل زایمان و بعضا سزارین ایشان هستند! بهراستی که هیچ تولید ملی به شیرینی تولید مثل داخلی، آنهم با گرایش افراد خندهدار وطنی نیست.
او آنچنان سلبریتی نبود که خبر مرگش را مردم با خوشحالی پخش کنند و عکس پروفایلشان را با عکس او عوض کنند ولی آنقدرها کاریزما داشت که در زمان حیاتش خیلیها را میخ خودش کند و با رفتنش، مو را به تن خیلیها سیخ کند.
او به معنی واقعی کلمه، عاشق بود و به افتخار «عاقبت به خیری» نایل شد که البته در این دوره زمانه که خودش هم در شعر معروف به لیلی و مجنونش اشاره کرده، اصلا عنوان کمی هم نیست.[۳۴]
در کنار پیکر مردی ایستادهایم که در کمتر از یک عمر ۵۰ ساله خودش را بهعنوان یک چهره موثر و ماندگار در عرصه ادب فارسی تثبیت کرده است. مانند خورشیدی که در نیمروز غروب میکند، این مرد در نیمروز غروب و ما را ترک کرد.
ابوالفضل زرویی از دوره نوجوانی شعر میگفت. میتوانم بگویم یک عمر مردم را خنداند و دل جامعه را شاد کرد و حالا جامعه به اندازه این خندهها اندهگین است و جا دارد که اندوهگین باشد. با نگاهی به کارنامه زندگی زرویی تصدیق میکنیم که او فقط کار ذهنی و فکری نمیکرد و شاعر منزوی از جامعه نبود. کارنامه عمر او حکایت از کار ادبی، فکری و ذهنی و درعینحال مدیریت و حضور در عرصههای مختلف و توجه به دیگران دارد. یعنی او شأن اجتماعی در کنار قدرت ذهنی داشته است، چه در دانشگاه، چه در گلآقا و چه در حوزه هنری.
زرویی توانسته در کنار کار اجتماعی و مدیریت در حوزه هنری به ادبیات خدمت کند. او در مجلات مختلف حضور داشت و معرف ادبیات بود. تصور بسیاری این است که کسی که شعر طنز میگوید از سر ناچاری به این سمت آمده و خود را به لودگی زده است. فارغ از اینکه این حرف درست باشد یا غلط، مصداقش زرویی نصرآباد نیست. کسی که با شعر آشنا باشد این موضوع را تصدیق میکند که زرویی با تاریخ کهن ادب فارسی آشنا بود و سیر تحول آن را مطالعه میکرد. همچنین از ادبیات معاصر هم غافل نبود. عبارتهای عربی که در «تذکرةالمقامات» به کار میبرد نشان از آشنایی او با ادبیات عرب دارد. اشعار جدی زرویی نیز قدرت شعری او را نشان میدهد. شاعری که داشتههای ادبی زیادی داشت و طنز را انتخاب کرده معلوم است که طنزپردازیاش از سر ناچاری نبوده است. او طنز را انتخاب کرده و مسئولیت خود را از طریق طنز میداند و از این طریق به مردم خدمت میکند. بسیاری که طنز نمینویسند نمیتوانند از عهده آن بربیایند. تک تک افراد جامعه به خنده نیاز دارند و طنز جزء لوازم اجتماعی ماست. جامعهای که از طنز محروم باشد نقص دارد. حرفهای بسیاری را که نمیتوان به صورت جدی زد طنزپردازان با زبان طنز میگویند. ابوالفضل زرویی طنز را انتخاب کرده و طنز او را غافلگیر نکرده است.
بهنظرم خصوصیتی که فراتر از توانایی ابوالفضل زرویی دیده میشود اعتقاد دینی اوست. اگر فقط قصیدهای که برای حضرت ابوالفضل(ع) سروده است از او باقی میماند میتوانستیم به توانایی او در شعر و ارادت او به اهل بیت(ع) پی ببریم. او مسلمانی تمامعیار بود که ذهن نقاد و ذوقی سرشار از طنز داشت. ما با چنین شاعری وداع میکنیم. این مراسم مرا یاد مراسم کیومرث صابری فومنی یا گلآقا میاندازد. باید از او نیز یاد کنیم. باید بگوییم کیومرث صابری عزیز، گلآقای عزیز امروز یار، دوست و همقلمت به تو میپیوندد و ما در فقدان تو و فقدان ابوالفضل زرویی داغدار خواهیم بود و با شناختی که از قلم زرویی دارم میتوانم بگویم به این زودیها جای او پر نخواهد شد.[۶]
ابوالفضل را خاص و عام میشناختند. او محبوب، عزیز و ارجمند بود. همه مردم به او احترام میگذاشتند و به او علاقهمند بودند. این پذیرش دلیلی نداشت جز اینکه او به حق و درستی پاسدار زبان فارسی بود. اگر نیکو سخن میگفت حرمت سخن نیکو را میدانست. او ادبیات و اخلاق را با هم میدید و برای خوشآمد این و آن حرف نمیزد. او نمونه بارز انسان شریف و خردمند بود. زمانی که در حوزه هنری بود در طول همکاریمان چیزی جز مهربانی و انتقال داشتههایش از او ندیدیم. او آدم کریمی بود. زرویی اصیل و اصیلزاده بود. بهخاطر نگرانی از بیراهه رفتن طنز، دفتر طنز حوزه هنری را ایجاد کرد تا جریان منسجم و هدفمندی را پایهگذاری کند.[۶]
«گلآقا» شاخهای از طنز را بهوجود آورد كه با طنز پيش از آن و بعد از آن تفاوت داشت. در سالهای بعد از پيروزی انقلاب، بهخاطر شروع جنگ و مسائلی از اين دست، طبعاً هم خود طنزپردازان بيشتر سعی میكردند به مسائل غيرسياسی بپردازند و هم مردم دغدغههای معيشتی بيشتری داشتند و كسی جرات نزديکشدن به طنز سياسی را نداشت. البته در آن زمان تعدادی از نشريات كه به طنز سياسی پرداخته بودند به دلايل مختلف توقيف شده بودند و بروز و ظهور قلمی به اسم گلآقا در ۲۴دیماه۶۳ بين مردم شادمانی زيادی ايجاد كرد. زيرا شاهد نوعی از نگارش طنز بودند كه تا حالا تجربه نكرده بودند. صابری فومنی در اين دوره طنزهای بسيار محكم سياسی را با رويكردی عامهفهم و پرگوشه كنايه كه طبعاً با روحيه هر ايرانی موافق بود، منتشر كرد. از ويژگیهای ديگر طنز گلآقا پايبندی شديد به اخلاقيات بود او هيچگاه روی حريم اخلاقی پای نمیگذاشت و در كلام و نوشتارش اين نكته را بهشدت رعايت میكرد. از شاخصههای ديگر كاری وی معلمبودن است كه اين روحيه معلمی را در اداره نشريه هم داشت. امروز من آنچه از طنز میدانم از آموزههای اوست و بسياری از كسان ديگر كه معروف شدند، كسانی بودند كه در مكتب گلآقا پرورش يافتند.[۳۵]
منوچهر احترامی بنيانگذار يک سبک تازه است و تأثير طنز او در برگ برگ طنز معاصر ماندنی است. استاد احترامی، آن مرد مهربان، با آن وجود ساده و آن طنز دلنشين، با خندهها و شيطنت كودكانهاش، در طنز فارسي، نامي بزرگ و نادرهای جاودانه است. بیشک نبود مرد زبانآوری چون او، داغی هميشگی است، تسلیپذير نيست. او در نقيضهسازی و انواع نظم و نثر، در عرصهٔ پژوهش و تحقيق و در طنز كودكان، بنيانگذار يک روش منحصربهفرد و يک سبک تازه بود. در برگ برگ طنز معاصر، تأثير ديدگاه و نوشتار آن بزرگ، بیشبهه ماندنی است. يادش به خير باد...»[۳۶]
احاطهٔ احترامی بر ادب كهن پارسی جای تأمل دارد و خودم را سفارش میكنم كه شبيه او باشم و بيشتر بخوانم. او خواهرزادهٔ شيخ ابوالحسن شعرانی -مصحح كتاب «روضةالشهدا»ی واعظ كاشفی- بود، كه از بزرگترين عالمان تشيع بود؛ اما هيچگاه سعی نكرد از شخصيت خانوادگی خودش خرج كند.
كيومرث صابری (گلآقا) طنز منوچهر احترامی را طنزی احترامبرانگيز میدانست و رنگ و بوی طنز او رنگ و بوی ديگری است؛ چقدر لايهلايه، شيرين و قابل تأمل است و متفاوت با ديگران.
سير تاريخی فرهنگ ايرانی در آثارش منعكس شده است. همچنين در طنز به موضوعات نگاه برهمنانهای داشت و اصلا دغدغهٔ مشكلات جدی جامعهٔ بشری را نداشت و مثل برهمنهای هندی به مسائل بسيار كوچک و پيش پاافتادهای میپرداخت كه در دلشان مهمترين موضوعات نهفته بود.[۳۷]
بزرگداشتها
Y محفل «در حلقه رندان» در آخرین شب پاییز ۱۳۹۹ و با گرامیداشت دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار شد. شاعران طنزپرداز کشور در صدوشصتوپنجمین محفل «در حلقه رندان» شب شعری را برای مردم ایران تدارک دیدهاند. این شب شعر طنز که در آن دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد گرامی داشته شد، به صورت زنده از طریق سایت آپارات، اینستاگرام سپهر سوره هنر و اپلیکیشن حوزه هنری نمایش داده شد.
در این محفل که سیام آذرماه پخش شد، امید مهدینژاد، مصطفی مشایخی، رضا احسانپور، نیلوفر ناظری، سیداکبر میرجعفری، عبدالله مقدمی، فرهاد موحدی، روحالله سرطاوی، فرید فردوسی و نسیم نژادجعفری به شعرخوانی و اجرای برنامه پرداختند. مهدی فرجاللهی هم موسیقی طنزی از شعرهای مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد را اجرا میکند. اجرای این برنامه را روحالله احمدی و اکبر کتابدار برعهده داشتند.[۳۸]
Y مراسم گردهمایی به یاد این شاعر، نویسنده و طنزپرداز فقید ساعت ۱۴ روز یکشنبه (دهم آذرماه ۹۸) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار شد.[۳۹]
Y همزمان با سالگرد درگذشت ادیب و طنزپرداز برجسته معاصر ایران زندهیاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» شب شعر طنز «یاد استاد» با حضور طنزپردازان بزرگ کشور در یزد برگزار شد.
این محفل چهارشنبه ششم آذرماه از در تالار دکتر جلیلشاهی دانشگاه یزد برگزار شد و ورود برای عموم آزاد بود.
در این محفل «ناصر فیض» مدیر دفتر طنز حوزه هنری کشور، «اسماعیل امینی»، «امید مهدینژاد»، «صابر قدیمی»، «مهدی فرجاللهی»، «خلیل جوادی»، «نادر ختایی»، «عباس حسیننژاد» و تعدادی از شاعران و طنزپردازان استان یزد آثار نثر و نظم خود را با موضوع «اخوانیهای برای ابوالفضل زرویی نصرآباد» ارائه میکنند.
این شب شعر از برنامههای همایش ملی نکوداشت زندهیاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود که با حضور چهرههای سرشناس طنز و ادبیات کشور، پژوهشگران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان، دانشجویان و اهالی فرهنگ و ادب از ششم تا هشتم آذرماه در دانشگاه یزد برگزار شد. این همایش به همت دانشگاه یزد، دفتر طنز حوزه هنری کشور، حوزه هنری استان یزد و همکاری دستگاهها و نهادهای علمی، فرهنگی و اجرایی استان برگزار شد.[۵]
Y دوازدهمین نشست کوتاه با داستان به میزبانی سید مهدی شجاعی با حضور صادق کرمیار و با یادی از ابوالفضل زرویی نصرآباد در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.[۲۸]
Y آیین نکوداشت ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز فقید با رونمایی از مجموعه سرودهها در توصیف این شخصیت فرهنگی بهمنماه در دانشگاه تهران برگزار شد.
معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی تهران با همکاری حوزه هنری مجموعه شعرهای برگزیده اهالی ادب و عموم مردم در سراسر کشور را که در توصیف زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده شدهاند، گردآوری کرده که همزمان با برگزاری آیین نکوداشت این هنرمند فقید در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رونمایی شد.[۴۰]
کمی بیش از یکسال از درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، کتاب «خرپژوهی» این نویسنده که درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیاست، منتشر شده است. این کتاب در ۲۷۲ صفحه در انتشارات کتاب نیستان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: این اثر بخشی از یک پژوهش بزرگ از سوی این نویسنده و طنزپرداز فقید درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیا بوده، که در نهایت تنها بخش ایران آن باقی مانده و منتشر شده است.
کتاب در نسخه فعلی خود با کوشش نسیم عربامیری و با مقدمهای از سید مهدی شجاعی منتشر شده است. شجاعی در مقدمه خود که آن نیز با بیانی طنزآمیز همراه است به بازگویی خاطره دیدار خود با مرحوم زرویی پرداخته است که طی آن زرویی به انجام این پژوهش و دغدغههای خود برای انجام آن اشاره میکند و شجاعی نیز درجا حمایت از تولید و انتشار این اثر را اعلام میکند.
بر اساس آنچه در این مقدمه درج شده است این پژوهش طی چند سال و در چند هزار صفحه به موضوع حضور «خر» در ادبیات، باورها، افسانهها، قصهها و مثلها در تمامی مناطق جهان پرداخته است و مرحوم زرویی این کتاب را در چند مجلد در دست تألیف داشته که «خرپژوهی» تنها بخش کوچکی از آن اثر بزرگ است. «خرپژوهی» در نسخه فعلی خود در دو بخش شامل «حکایات و لطایف نظم» و «حکایات و لطایف نثر» تدوین شده است.
زبان شیوای او در توضیح و تفسیر متن و نیز سادهنویسیهای او که خصیصه ذاتی یک طناز و نویسنده دارای مخاطب عام است در این کتاب به عمد کنار گذاشته شده است و زرویی به دور از تاویل و تفسیر متون، تنها حاصل یافتههای خود را به مخاطبان عرضه کرده است.[۴۲]
این کتاب از سوی مؤسسه نوین کتاب گویا در قالب کتاب سخنگو با روایت نیما رئیسی -بازیگر سینما و تلویزیون- بههمراه موسیقی شاد مهدی زارع منتشر شده است. این اثر که شامل ۵۵ حکایت طنزآمیز است، با ادبیاتی به ظاهر کهن اما با ماجراهایی مدرن با موضوعات روز اجتماعی پیش میرود و برای اهل طنز، حال و هوای «گلآقا» را تداعی میکند.
«غلاغه به خونهش نرسید» کتابی طنز است که مطالب آن در جراید مختلف منتشر شدهاند. این داستانها همگی از لحاظ ادبی و ساختاری شبیه یکدیگرند. همگی این داستانها با عباراتی مشابه آغاز میشوند و در فضایی مشابه به وقوع میپیوندند. در همه این داستانها یک ولایت «غربی» وجود دارد که تعبیری از مملکت خودمان است و یک ولایت با نام «جابلقا» که کنایه از بلاد فرنگ و دیار غرب است. زرویی در این داستانها کارش این است که به افسانهها و حکایتهای قدیمی که برایمان آشنا هستند شکل طنز میدهد و در کنار این دستکاری طنازانه حرفش را هم به کنایه تحویل مخاطب میدهد.[۴۳]
قصه حسنعلیخان مستوفی همان قصه بهلول و نان جو و سرکه است. من یکسالی خانهنشین بودم و جز کتابخواندن کار دیگری نداشتم. در آن مدت فرصتی فراهم شد تا کارهای بسیاری در زمینه خاطرات بخوانم و در ذهنم این مساله پیش آمد که این خاطرات چقدر واقعی است و چقدر روحیه اغراق در نویسندگان آنها وجود داشته است.
در کنار آن به این فکر کردم که اگر روزی قرار باشد خاطراتم را بنویسم چقدر تقوا خواهم داشت که از عزیزانی ذکر نام نکنم و یا اگر میکنم به واقعیت پایبند باشم. در همین حال و هوا بود که به این نتیجه رسیدم در بسیاری از کتابهای خاطرات چندان هم نمیشود به حافظه راوی اعتماد کرد. اینها همه برای من تلنگری بود تا به این نتیجه برسم که برای روایت رویدادهای تاریخ لازم نیست حتما درگیر روایتهای واقعی برای بیان آنها بود و همین، پایه تولد این متنها شد.
نام حسنعلی خان نام پدرم است و مستوفی نیز نام روستایی که پدرم در آن ساکن بود. برای اول بار در هفتهنامه مهر به سردبیری سیدعلی میرفتاح این متنها را منتشر کردم. خودم فکر میکردم بیشتر از سه چهار شماره دوام نیاورد و مردم زود به من خواهند گفت بیمزه و لوس، بهویژه اینکه حساسیتهای امروز در کار مطبوعاتی آن زمان نبود. مثلا ما حتی عکسهای ترکیبی را گاه نیمهرنگی و نیمهسیاه و سفید منتشر میکردیم و کسی هم معارض نبود و متوجه نمیشد که این دو با هم نسبتی ندارند. نکته جالب اینکه من هر چه بیشتر مصر بودم تا به مخاطب بگویم این شخصیت واقعی نیست، او بیشتر آن را جدی میگرفت!
زبان من در این روایات زبانی رسمی بود و شاید برای همین بود که مخاطبان نیز متن را جدی گرفتند. حتی در روزنامه همشهری با وجود انتقاد و اعتراض من در ذیل ستون عنوان میکردند مطالب این بخش طنزآمیز است اما در عمل کسی به آن توجهی نداشت. این اتفاق تا جایی بود که تا مدتها در ایمیل من نامهای از دانشجویی در دانشگاه کلمبیا ارسال میشد مبنی بر اینکه در حال تالیف کتابی است و دوست دارد درباره این شخصیت در کتابش متنی بنویسد و خواستار منابع بود. من امروز هم در این زمینه باید دوباره تکرار کنم این کتاب جز حسنعلی خانش در تمامی موارد راست گفته و فکتهای تاریخی صحیح داده و قابل استناد است.
من در این کتاب تنها خواندههای خودم را خرج کردم، نه اینکه اطلاعاتم را به رخ بکشم یا فخرفروشی کنم. تنها از آن به شیوه درستی استفاده کردم تا با کمک اتفاقات واقعی، شخصیت را باورپذیرتر کنم.
تفاوت کتاب خاطرات حسنعلیخان با سایر آثار در انتخاب موضوعات بود. زمانی که تذکرةالمقامات را مینوشتم، چندان به این موضوع که محدودکردن این تذکرهها به مقامات آن دوره، باعث تاریخ مصرفدار شدن اثر میشود، فکر نکرده بودم. جوان بودم و تصور میکردم بزرگانی که آن زمان مقام و منصبی دارند، یا همیشه در آن مقام میمانند و یا ممکن نیست که فراموش شوند. اما امروز اگر بخواهیم آن کتاب را چاپ مجدد کنیم باید چند برابر متن توضیح دهیم که این آدم چه کسی بود و چه اندیشهای داشت و چه اظهارنظری کرده بود. به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار بردم که این اتفاق برای آثار بعدی نیافتد.[۴۴]
«ماه به روایت آه» نام رمانی است به قلم زرویی نصرآباد که اشک را میهمان هر چشمی میکند. منظور از ماه، قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل(ع) است و منظور از آه، مادرش حضرت امالبنین.
من در زمان نگارش اثر مقداری به قضاوت مخاطب نسبت به کار توجه کردم. تمام اینها باعث میشود در هنگام نوشتن فشار مضاعفی ایجاد شود، اما چیزی که واضح است، وجود چیزی به نام وجدان اخلاقی و هنری در زمان نگارش است که باید به آن توجه داشت.
اینکه این کتاب چقدر مبتنی بر واقعیت است، این اطمینان قلبی را دارم که تمام تلاشم بوده که چیزی را بر وقایع اضافه نکنم و شأن کسانی که نقلکننده است، محفوظ بماند و سعی کردهام چیزی را که مدخلیت تاریخی ندارد، منتسب نکنم.
تنها در جاهایی دخل و تصرف شده که شاید اعمال ذوق باشد، مثلا به جای تاریخ قمری، از تاریخ شمسی در وقایع استفاده کردم، برای اینکه خواننده فارسیزبان ذهنیت بهتری داشته باشد. این یک کار ذوقی است و دروغ نیست و در جاهایی هم اگر چیزی را اضافه نکردم، فکر میکردم که روایت ضعیفی است و نباید نقل شود.
متأسفانه درباره حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) و دیگر ائمه(ع) این مشکل وجود دارد که فقط به کیفیت و تاریخ شهادت پرداخته شده است، ولی درباره تولد، زندگی، کار، شغل و دیگر مسائل توجه نشده است و مطلبی وجود ندارد. برای همین خیلی از ادبیات دینی ما درباره زندگی ائمه(ع) و معصومین(ع) فقیر است و من در این اثر به دنبال روضهخوانی نبودم و نمیخواستم شرح خود واقعه را بدهم، هرچه در کتاب من هست، قبل و پس از واقعه کربلاست.
برای همین احساس کردم اتفاقاتی که مرتبط با زندگی حضرت عباس(ع) است، اطلاعات کمی است و اگر هم وجود دارد، با بیسلیقگی و بیذوقی نشر پیدا کرده است. کتابهایی که در زمینه ادبیات دینی منتشر میشود، کتابهایی است که به قول آقای خرمشاهی، برای نخواندن است؛ نه خواندن، چرا که اشکالات و غلطهای زیادی در آنها وجود دارد و باز جالب است که در کتابهای دیگر که چاپ میشود، از همان کتابهای قبلی که اشتباه دارد، بهعنوان منبع استفاده میشود.[۲۱]
کتاب «رمز طنز» حاصل سلسله درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد است که بهصورت مداوم در نخستین دوشنبه هر ماه با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به طنز در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشد.
در این مجموعه نشستها در هر جلسه ضمن ارائه درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره طنز و رموز آن، اخلاقالاشراف عبید زاکانی شرح و تفسیر میشد. شعرخوانی و نقد شعر از دیگر برنامههای این جلسات بود که از دی سال ۱۳۹۴ در فرهنگسرای نیاوران آغاز و تا پایان حیات زندهیاد زرویی نصرآباد ادامه داشت.[۲]