صادق کرمیار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
[[پرونده:Vamande.jpg|320px|thumb|چپ]] | [[پرونده:Vamande.jpg|320px|thumb|چپ]] | ||
[[پرونده:Sakaq.jpg|320px|thumb|چپ]] | [[پرونده:Sakaq.jpg|320px|thumb|چپ]] | ||
{{بلی}}'''برشی از رمان [[نامیرا]]'''{{سخ}} | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''عبدالله ناگهان صدای چکاچک شمشیرها و نیزهها را شنید. یکباره از جا پرید و به ام وهب نگریست که همچنان آرام نشسته بود و به آتش مینگریست. صدا قطع شد اما عبدالله آرام به سراغ شمشیرش رفت و آن را از نیام بیرون کشید. ام وهب از رفتار او حیرت کرد و با تعجب برخاست.''' </span><noinclude> | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''عبدالله گفت: «شنیدی؟»''' </span><noinclude> | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''«نه! چیزی نشنیدم.»''' </span><noinclude> | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''عبدالله به اطراف چشم انداخت و در تاریکی بیابان اطراف را پایید. بار دیگر صدای سم اسب به گوش رسید و این بار هر دو شنیدند و با دقت به جهت صدا رو برگرداندند. از عمق تاریکی، سواری نزدیک شد. عبداالله به ام وهب اشاره کرد که کنار اسبها پناه بگیرد و خود آرام به سمت سوار رفت. سوار نزدیکتر شد و وقتی عبدالله را در حالت هجوم دید، همان جا ایستاد و گفت: «سلام برادر، من مسافری هستم از راهی دور. میخواهم به کوفه بروم. از راه آمده مطمئن نیستم.»''' </span><noinclude> | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''عبدالله به بدگمانی به او نگریست و سپس اطراف را زیر نظر گرفت و انگار به دنبال سواران دیگری بود که با غریبه همراهند. سوار ام وهب را دید. گفت: «من تنها هستم برادر. راه کوفه را به من نشان بده. زحمت دیگری برایت ندارم!»''' </span><noinclude> | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''اما یکباره اسبش -که معلوم بود راه درازی را یکنفس آمده بود- نقش زمین شد و سوار را بر زمین زد. سوار که دستکمی از اسب نداشت، پایش زیر اسب ماند و فریاد کشید. عبدالله هنوز تردید داشت. ام وهب جلو آمد و با تعجب به خیرگی عبدالله نگریست: «عبدالله!»''' </span><noinclude> | |||
:<span style="color:darkcyan"> '''''عبدالله تازه به خودش آمد و به کمک مرد رفت. او را کشانکشان تا پای آتش برد و روی پلاسی خواباند. ام وهب رواندازی آورد و روی او انداخت. عبدالله در حالی که به مرد مینگریست و میاندیشید، کمکم به خواب فرو رفت و دوباره رویایی را دید که پیشتر دیده بود. همان غبار و دود و آتش و برق تیز شمشیرها و نیزههایی که بالا و پایین میرفتند و خونآلود میشدند، رودی خروشان، تیرهایی که از هر طرف به آسمان میرفتند، سم اسبانی که در میدان جنگ در هم میآمیختند، خیمههایی که در آتش میسوختند، رودی خروشان که آب در آن سرخ و خونرنگ میشد.''' </span><noinclude> | |||
==آیینهای از صادق کرمیار== | ==آیینهای از صادق کرمیار== | ||
===از پدربزرگ=== | ===از پدربزرگ=== | ||
خط ۸۴: | خط ۱۰۰: | ||
===ارثیه=== | ===ارثیه=== | ||
پدربزرگ مادریام ملا بود. برای ما قصه میخواند. رسم کتاب خواندن از زمان پدربزرگم در خانهٔ ما مانده بود، پدر و مادرم هم کتاب میخواندند. | پدربزرگ مادریام ملا بود. برای ما قصه میخواند. رسم کتاب خواندن از زمان پدربزرگم در خانهٔ ما مانده بود، پدر و مادرم هم کتاب میخواندند. | ||
یک قِران از مادرم میگرفتم و با اتوبوسهای دو طبقه به چهارراه لشکر و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میرفتم و در آنجا کتاب میخواندم. تقریبا تمام کتابهای کانون را خوانده بودم. | یک قِران از مادرم میگرفتم و با اتوبوسهای دو طبقه به چهارراه لشکر و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میرفتم و در آنجا کتاب میخواندم. تقریبا تمام کتابهای کانون را خوانده بودم.<ref name="جسارت"/> | ||
===آغاز نویسندگی=== | |||
از کودکی و نوجوانی به سینما و ادبیات علاقهمند بودم<ref name="جسارت"/> | |||
از نوجوانی داستان مینوشتم و به اسم مستعار به مجلات میفرستادم و بعدها که هم گزارشگر روزنامه اطلاعات شدم داستان مینوشتم و وقتی دوستان خوانند گفتند تصویری مینویسی و خوب است که برای سینما و تلویزیون بنویسی و این مقدمه حضورم در سینما و تلویزیون شد.<ref name="جسارت">{{یادکرد وب|نشانی=https://snn.ir/fa/news/727648/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D8%AA%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF|عنوان=توصیه کرمیار به نویسندگان جوان: جسارت داشته باشید و نترسید}}</ref> | |||
===ارادت به ائمهٔ اطهار=== | ===ارادت به ائمهٔ اطهار=== | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۲۴: | ||
خیلی به دردم خورده است! قابش قشنگ بود، ولی چون یک در روی آن گذاشته بودند از قابش هم نتوانستیم استفاده کنیم، برای همین گذاشتیم داخل انباری!؟<ref name="خدمت"/> | خیلی به دردم خورده است! قابش قشنگ بود، ولی چون یک در روی آن گذاشته بودند از قابش هم نتوانستیم استفاده کنیم، برای همین گذاشتیم داخل انباری!؟<ref name="خدمت"/> | ||
=== | ===آغاز کارگردانی=== | ||
فیلمنامه مینوشتم و پس از ساخت فیلم، میدیدم که تصویر ذهنی من با تصویر ذهنی کارگردان خیلی فرق دارد به همین خاطر دوست داشتم یکی از فیلنامههایم را خودم بسازم. | فیلمنامه مینوشتم و پس از ساخت فیلم، میدیدم که تصویر ذهنی من با تصویر ذهنی کارگردان خیلی فرق دارد به همین خاطر دوست داشتم یکی از فیلنامههایم را خودم بسازم. | ||
===ممنوعالکار شدم | ===ممنوعالکار شدم=== | ||
همهٔ کارهایی که من در صدا و سیما انجام دادهام، چه فیلم ساخته یا سریال تولید کردهام، صرفا برای این بود که برای ساخت [[نامیرا]] تجربهٔ فیلمسازی کسب کنم. متأسفم که صدا و سیما با همهٔ سرمایهگذاریهایی که روی من انجام داد و گذاشت سریال بسازم و تجربه کسب کنم، نگذاشت نامیرا را بسازم. نگاه [[نامیرا]] به عاشورا و کربلا نگاهی است که بسیاری از بزرگان آن را قبول دارند، اما با وجود تایید آنها نگذاشتند کار تولید شود و نامیرا را تحمل نکردند.<ref name="استراتژی"/> | همهٔ کارهایی که من در صدا و سیما انجام دادهام، چه فیلم ساخته یا سریال تولید کردهام، صرفا برای این بود که برای ساخت [[نامیرا]] تجربهٔ فیلمسازی کسب کنم. متأسفم که صدا و سیما با همهٔ سرمایهگذاریهایی که روی من انجام داد و گذاشت سریال بسازم و تجربه کسب کنم، نگذاشت نامیرا را بسازم. نگاه [[نامیرا]] به عاشورا و کربلا نگاهی است که بسیاری از بزرگان آن را قبول دارند، اما با وجود تایید آنها نگذاشتند کار تولید شود و نامیرا را تحمل نکردند.<ref name="استراتژی"/> | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۷۶: | ||
====تاثیر هنرمندان بر جامعه==== | ====تاثیر هنرمندان بر جامعه==== | ||
فردیت هنرمند برآیند فرهنگ و آداب و رسوم و دین و آیین یک جامعه است، نه هوی و هوس یک نفر و فراموش نکنیم که فردیت هنرمند میتواند نظریات سازمانی را نیز شکل دهد و آن را در جهت رشد جامعه و ارتقاء فرهنگ خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع تبیین کند. بنابراین حذف هنرمندان اصیل و جدی در برنامهسازیهای سالهای اخیر صدا و سیما خسران بزرگی است که نه اکنون بلکه سالهای بعد اثر آن را در جامعه و در رفتار فردی و اجتماعی و مناسبات خانوادگی جامعه خواهیم دید.<ref name="سالاری"/> | فردیت هنرمند برآیند فرهنگ و آداب و رسوم و دین و آیین یک جامعه است، نه هوی و هوس یک نفر و فراموش نکنیم که فردیت هنرمند میتواند نظریات سازمانی را نیز شکل دهد و آن را در جهت رشد جامعه و ارتقاء فرهنگ خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع تبیین کند. بنابراین حذف هنرمندان اصیل و جدی در برنامهسازیهای سالهای اخیر صدا و سیما خسران بزرگی است که نه اکنون بلکه سالهای بعد اثر آن را در جامعه و در رفتار فردی و اجتماعی و مناسبات خانوادگی جامعه خواهیم دید.<ref name="سالاری"/> | ||
====خوب و بد فناوری==== | |||
تحول فناوری به همراه خود فرهنگ و روش ارتباطی ویژهای به ارمغان میآورد که هم میتواند نگرانکننده باشد و هم فرصتساز. هم میتواند عاملی برای تسلط فرهنگی محسوب شود و هم زمینهای برای رشد زبان ارتباطی.<ref name="غم">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4623007/%D8%BA%D9%85-%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%BA%D9%85-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86|عنوان=غم نان و غم زبان}}</ref> | |||
====غمِ زبان==== | |||
نگرانی نسبت به آسیبدیدن زبان و خط فارسی نگرانی تازهای نیست. اگرچه تازگی این نگرانی در این دوران ناشی از تازگی دگرگونیهای ارتباطات جهانی است. بیگمان مهمترین و اصلیترین دلیلی که تاکنون موجب ماندگاری و نامیرایی زبان فارسی شده، وجود ادبیات غنی و ریشهدار فارسی است. اشعار رودکی، کتابهایی چون شاهنامه، شعرهای حافظ، آثار سعدی و نظامی و دیگران که هر یک بهتنهایی میتوانند هویت یک ملت را بازتعریف و جاودانه کنند.<ref name="غم"/> | |||
====زبان و تمدن==== | |||
زبان و تمدن تاثیر متقابل بر یکدیگر دارند و البته فراموشنشدنی است که زببان سخته و استوار و پویا نیز در ادبیات و هنر شکل میگیرد و قوام مییابد و رشد میکند. هرگاه تمدنی پویا و تاثیرگذار باشد، لاجرم زبان آن قوم نیز در مسیر حرکت تمدنی همان قوم بالنده خواهد شد. از همین روست که میبینیم سیاستمداران پیروز و دانشمندان برجسته و اقتصاددانان موفق بر ادبیات ملی خود تسلط دارند و همواره بخش عمدهای از وقت خود را صرف پرداختن به ادبیات میکنند.<ref name="غم"/> | |||
====بودجه صرف کنید==== | |||
صرف بودجه برای رشد شعر و داستان و رمان و فیلم، صرف هزینه برای سرگرمکردن تعدادی هنرمند و شاعر نیست، که ضرورت سرمایهگذاری برای حفظ زبان و تمدن ملتی رو به جلو و بالنده است. وگرنه نویسنده و شاعر و هنرمند نیازی به تشر ندارد که تنها با کمی بیاعتنایی میتوان آنها را به کنج راند و گوشهگیر کرد و دغمرگ؛ و بعد هم با تشییع جنازهای باشکوه و مراسم بزرگداشتی پر سر و صدا قال قضیه را کند.<ref name="غم"/> | |||
====ادبیات برای همه==== | |||
ادبیات و هنر فقط به کار بزرگان قوم نمیآید که رونق و جریانسازی ادبیات و هنر در متن جامعه و ارتباط آن با تودهٔ مردم به ایجاد همزبانی و در نهایت همدلی مان خواص و عوام میانجامد. اگر جز این باشد و سیاستمداری ادیب سخنی بگوید که عوام نفهمند، بیتردید برداشتهای استباه به گمراهی مردم میانجامد.<ref name="غم"/> | |||
====حافظان زبان فارسی==== | |||
نویسندگان و شاعران و هنرمندان بار اصلی حفظ و حراست از زبان فارسی را بر دوش دارند. لازمهٔ پویایی زبان، پویایی این قوم است. حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی نیز غم نان داشتهاند، اما غم فرهنگ و هنر و رشد و تربیت مردم بر غم نانشان چیره شده بود. نویسنده میتواند به زایایی زبان کمک کند. همانطور که دانش وارداتی میتواند زبان بومی را به چالش بکشد، زبان پویا و زایشگر نیز میتواند به رشد علمی کمک کند. زبان پویا زبان واژهآفرین و ترکیبساز است و نویسنده و شاعر میتوانند واژهآفرینی کنند و ظرفیت زبان را برای بهکارگیری در مفاهیم علمی و انتزاعی و فلسفی افزایش دهند.<ref name="غم"/> | |||
====توصیه به نویسندگان==== | |||
نویسنده نباید در دام زبان شلختهی برخی از سیاستمداران و مدیران فرهنگی عوامزدهی جامعهی خویش بیافتد. واژه برای نویسنده مانند هوا برای نفسکشیدن است. زیبایی زبان است که به اثر ادبی تشخص میدهد و این زیبایی در ذات زبان است. دهان زیبا با دندان سالم و پابرجای شناخته میشود و اساساً زیبایی دهان به دندان سالم است. از سوی دیگر زبان و محتوا باید چنان در هم آمیخته باشد که خواننده حضور زبان را حس نکند. مانند دندان سالم که اصلاً حضورش احساس نمیشود و وقتی لب به سخن باز میشود، دائم خود را به رخ نمیکشد. پس هم باید زیبا نوشت و هم کارکرد ارجاعی زبان را فراموش نکرد.<ref name="غم"/> | |||
====فضای مجازی==== | |||
ما وارد جهانی شدهایم که در حال حرکت به سوی فردیت است و زیست در آن منحصر به فضای مجازی است. هر کسی در فضای مجازی برای خود دنیایی طراحی کرده و در آن زندگی میکند و کسانی هم که تحت تأثیر او در این دنیای مجازی هستند با او در این دنیا زندگی میکنند. افراد در این موقعیت هر کلامی که دارند متأثر از جهان و فضای مجازی پیرامونشان است و هر تأثیری هم که میپذیرند ناشی از آن جهان است. در این وضعیت رفته رفته انسانها از واقعیت اجتماعی پیرامون خود فاصله گرفته و در فردیت مجازی پیرامون خود فرو میروند و در واقع الینه میشوند.<ref name="جزیره">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4619838/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A8-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%81-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C|عنوان=کرمیار : ترجمه محبوب زندگی جزیرهای مجازی است/بیاعتمادی به تالیف ایرانی}}</ref> | |||
====کتاب تالیفی یا ترجمه؟==== | |||
ارتباط اجتماعی کشور ما با جهان تقریباً قطع است. سیستم کشور ما طوری طراحی شده که عملا مردم جدای از این زندگی جزیرهای در عمل ارتباطی با جهان بیرون ندارند. از معدود کانالهای ارتباطی آنها فضای مجازی و ترجمههای ادبی است و طبعاً مردمی که با این قطع ارتباط، زبانی جز زبان مادری نمیدانند با ترجمه با جهانی تازه آشنا میشوند و طبیعی است که به آن اقبال دارند. از سوی دیگر باور عمومی این است که کتاب تألیفی منتشر شده در ایران از فیلترهای زیادی عبور میکند که متن آنها را غیر قابل باور میکند و به همین خاطر هم هست که البته شمارگان کتاب ما در ایران رسیده به ۵۰۰ نسخه و همین هر نویسندهای را از نوشتن پشیمان میکند و البته اقبال به خود را نیز میکاهد.<ref name="جزیره"/> | |||
====حقیقت ادبیات==== | |||
ادبیات با ژورنالیسم تفاوت دارد. کار ادبیات تاثیرگذاری آنی نیست. ادبیات تاثیربلند مدت در جامعه میگذارد. ادیباتی که الان میتوانند وضعیت جامعه را ترسیم کنند، همانی است که در صدسال قبل خلق شد یعنی بزرگان ادبیات در عصر مشروطه مثل بزرگ علوی و جمالزاده و ....کسانی هم که امروز دلسوز ادبیات هستند کسانی هستند که آثار این یکصدسال اخیر را درست خواندهاند. اشعار و داستانهای آن دوره هنوز در جامعه ما کاربرد دارند. ادبیات وظیفهاش راهکار ارائه دادن نیست. درست است که در دورهای ادبیات و فضای روشنفکری ما همپوشانی داست و داستاننویس خود را روشنفکر مسئول میدانست و فکر میکرد باید جامعه را به سمت مدینه فاضله هدایت کند اما مسئولیت نویسنده هدایت جامعه به سمتی نیست.<ref name="سکوت">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4493799/%D9%85%D8%A7-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%AA-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%DB%8C%D8%AF|عنوان=ما سکوت کردهایم و سالها بعد نتیجه این سکوت را خواهید دید}}</ref> | |||
====وظیفهٔ نویسنده==== | |||
ترسیم جهانی که در آن زیست میکند و میتواند در آن زیست کند. این برگرفته از نوع تفکر نویسنده نسبت به جهان و هستی است. اگر نویسنده تفکری داشته باشد و فلسفهای نسبت به هستی داشته باشد نگاهش به معضلات اجتماعی دیگر سطحی نیست. او از زاویه یک ژورنالیست به مسائل نگاه نمیکند نگاهش عمیقتر است و بر گرفته از دانش دینی و عرفانی اوست. نویسنده میداند که با نوشتن یک کتاب نمیتواند جامعه را متحول کند. او وظیفهاش اصلاح جامعه نیست. این کار بر عهده برخی از روشنفکران و روزنامهنگاران است. توقعی که برخی از نویسندگان در این زمینه دارند ناشی از تلقی غلط آنها از ادبیات است.<ref name="سکوت"/> | |||
====نویسندهٔ مطرح==== | |||
برای نویسنده مهم است که نوشتههایش در جامعه معرفی شود اما این ناشی از تصمیم او نیست بلکه حاصل نوع و میزان دانش و شخصیت خود اوست که چه چیزی را خلق کرده و آن برای نسلهای بعد میماند یا نه. این حاصل عمق نگاه او به جامعهاش است. نویسنده نمیتواند برای مطرح شدنش تصمیم بگیرد این تصمیم را جامعه میگیرد. البته غربال تاریخ با غربال دولت و حکومت فرق دارد.<ref name="سکوت"/> | |||
====تفاوت نویسنده و ژورنالیست==== | |||
یک روزنامهنگار از یک پدیده اجتماعی تاثیر میگیرد و آن را در قالب مقاله و گزارش و حتی فیلم منتشر میکند. نویسنده هم این تاثیر را میگیرد و آن را به رمان و داستان تبدیل میکند با این تفاوت که نویسنده آن پدیده را تحلیل تاریخی و سیاسی و اعتقادی میکند. بحث این است که از کدام زاویه به این پدیدهها باید نگاه کرد. این زاویه دید مساله اصلی است. کسی مثل من که در ارزشهای انسانی و دینی و فرهنگی اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت زیست کرده است؛ درک پدیدههای تازه برایش راحت تر است. من در دهه شصت در جبهه گزارش مطبوعاتی تهیه میکردم. همان موقع پیش بینی کرده بودم که چه کسانی در جمع این افراد که در حال جنگ هستند، دزدان آینده جامعه ما میشوند. این افراد را دیده بودم. با آنها مصاحبه کرده بودم. از آنها عکس گرفته بودم و برخی از آنها حتی چاپ هم شد.<ref name="سکوت"/> | |||
====سلبریتیهای جبهه==== | |||
چیزی که امروز جامعه را ویران میکند بخش مصلح جامعه نیست بلکه همان بخش تغییر پیدا کرده است. من رزمندگان زیادی را دیدم که جزو سلبریتیهای جبهه بودند و الان منزوی اند. در گوشهای زندگیشان را میکنند. اگر در آسایشگاه نباشند روی ماشین خود کار میکنند و صدایی از آنها بلند نیست و کسی هم سراغشان را نمیگیرد. برخیشان هم در این سیستم کار میکنند و حرص میخورند و سعی میکنند نگاه خودشان را جلو ببرند و البته مورد تهمت واقع میشوند و در مقابل آنکه میدزدد میشود منجی جامعه.<ref name="سکوت"/> | |||
====چظور نویسنده شویم؟==== | |||
نیازی نیست نویسنده در دل یک ماجرا باشد تا بتواند درباره آن بنویسد و اگر مشاهدهگر خوبی باشد و مطالعه کند میتواند به ابعاد و زوایای جدیدی دست یابد که حتی افراد حاضر در ماجرا هم به آن دست نیافتهاند. وی نقش استعداد در نویسندگی را کمرنگ توصیف کرد و خود را مثالی برای این موضوع دانست و افزود با تلاش و مطالعه و تمرین نوشتن است که میشود نویسنده شد. او به کسانی که دوست دارند نویسنده شوند توصیه کرد، بخوانند و بخوانند و بخوانند و بنویسند. نترسیدن و داشتن جسارت در زندگی مهمترین مسئلهای که باید به آن در نوشتن توجه کنند. مطالعه آثار جدی ادبیات داستانی ایران و جهان ضروری است نویسندگانی همچون داستایوفسکی، تولستوی، ویکتور هوگو، ویلیام فاکنر ،[[بزرگ علوی]]، [[جلال آلاحمد]] و [[احمد محمود]].<ref name="جسارت"/> | |||
====کتابسازی دینی==== | |||
برخی از نهادها به اسم کتاب دینی، کتابسازی میکنند و با این کارشان هم دین را ضایع میکنند هم کتاب را. اینها مصداق آیهای از قرآن کریم هستند که میفرماید؛ وقتی از آنان میپرسیم چرا در زمین فساد میکنید، در پاسخ میگویند، ما خودمان از مصلحان هستیم. غیر از دولت هم مراکز دیگری هستند که به اسم دین، خدا، پیغمبر و انقلاب بودجههای کلان میگیرند و کتابهای ضعیف و تولیدات سخیف و مبتذل بیرون میدهند تا به عنوان بیلان کاری در قبال پولهایی که گرفتهاند، ارائه دهند و هرگز نمیاندیشند یا نمیدانند که چه بر سر مخاطب میآید، یا اصلا برایشان مهم نیست.اما اهل هنر و فرهنگ تردید دارند که اینها دغدغه دینی و فرهنگی داشته باشند. آسیبهای این کتابسازیها را بعدها خواهید دید.<ref name="کتابسازی">{{یادکرد وب|نشانی=https://etemadonline.com/content/337665/%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=صادق کرمیار؛ به راحتی کتابسازی و نویسندهسازی میشود}}</ref> | |||
===='''قاسم سلیمانی؛ اسطورهٔ زمان'''==== | |||
«هرنسلی که اسوه و اسطوره داشته باشد، شکست نمیخورد. ما همیشه اسوهمان سیدالشهدا بود، خوش به حال این نسل که هم اسوه سیدالشهدا را دارند؛ هم اسطوره قاسم سلیمانی را. اگر ادبیات ما نتواند از قاسم سلیمانیها اسطوره درست کند، ادبیات شکست خورده است؛ ادبیات شکست بخورد نسلی شکست خورده است.به جوانان میخواهم بگویم کمپینی راه بیفتد برای شهری به اسم او که اگر برای نسلهای بعدی این اسطوره را حفظ نکنیم، دشمنان برایمان اسطورهسازی میکنند.».<ref name="قاسم">{{یادکرد وب|نشانی=https://khaandaniha.ir/news/1877672/%DA%A9%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%B1--%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%A7-%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%B7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%8C-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=کرمیار: اگر ادبیات ما نتواند از قاسم سلیمانیها اسطوره درست کند، شکست خورده است}}</ref> | |||
====کتاب دینی خوب==== | |||
در میان آثار نویسندگان کتابهای دینی، کتابهای ساختارمند و خوبی هم وجود دارد که پیداست نویسنده بااستعدادی پشت اثر ایستاده است، اما در میان خیل آثار ضعیف دیده نمیشود و نویسنده غالبا جوان و بااستعداد این آثار خوب هم مهجور میماند. کتاب نویسندههای جدی در حوزه کارهای دینی، فرهنگی و هنری با تیراژ ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه چاپ میشود، شش ماه تا یکسال هم طول میکشد تا کتابهایشان به فروش برسد. برای همین ۵۰۰ نسخه نیز آنقدر ممیزی و سانسور میخورد که از حیز انتفاع ساقط میشود.<ref name="کتابسازی"/> | |||
===از نگاه دیگران=== | ===از نگاه دیگران=== | ||
خط ۱۷۵: | خط ۲۵۰: | ||
[[نامیرا]] علاوه بر جذابیتهایی که در فرم و محتوا برای مخاطب ایجاد میکند این فرصت را به او میدهد تا خود را ارزیابی کند همانند شخصیتهای داستان که مدام با تردید و دودلی میان قطب مثبت و منفی رمان در تردید هستند و در نهایت جذب یکی میشوند. ما با اثری کلاسیک روبهرو هستیم که شخصیتها در آن استادانه با استفاده از چهار عنصر کنش، واکنش، دیالوگ، سمبل و تعامل با اشیا بهخوبی پردازش شده است.<ref name="کوفه"/> | [[نامیرا]] علاوه بر جذابیتهایی که در فرم و محتوا برای مخاطب ایجاد میکند این فرصت را به او میدهد تا خود را ارزیابی کند همانند شخصیتهای داستان که مدام با تردید و دودلی میان قطب مثبت و منفی رمان در تردید هستند و در نهایت جذب یکی میشوند. ما با اثری کلاسیک روبهرو هستیم که شخصیتها در آن استادانه با استفاده از چهار عنصر کنش، واکنش، دیالوگ، سمبل و تعامل با اشیا بهخوبی پردازش شده است.<ref name="کوفه"/> | ||
===='''دکتر محمد حسنی: رئیس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم'''=== | ===='''دکتر محمد حسنی: رئیس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم'''==== | ||
آقای کرمیار با هر اثر خود یک کار بسیار مهم را در عرصهٔ ادبیات داستانی کشور به انجام رسانده است. پرداختن به موضوع فساد و مطالبهٔ عدالت حقیقتا کار دشواری است که کرمیار در بسیاری از آثار خود توانسته است در این عرصه موفق ظاهر شود و از میان مسیرهای مختلف در وادی عدالتطلبی، مسیر صحیح را یافته و در ضمن با عدالتطلبیهای سکولار و خودبنیاد مرزبندی صحیح و شفافی داشته باشد.<ref name="تاسف">{{یادکرد وب|نشانی= | آقای کرمیار با هر اثر خود یک کار بسیار مهم را در عرصهٔ ادبیات داستانی کشور به انجام رسانده است. پرداختن به موضوع فساد و مطالبهٔ عدالت حقیقتا کار دشواری است که کرمیار در بسیاری از آثار خود توانسته است در این عرصه موفق ظاهر شود و از میان مسیرهای مختلف در وادی عدالتطلبی، مسیر صحیح را یافته و در ضمن با عدالتطلبیهای سکولار و خودبنیاد مرزبندی صحیح و شفافی داشته باشد.<ref name="تاسف">{{یادکرد وب|نشانی= | ||
https://www.hawzahnews.com/news/470363/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D9%81-%D9%88-%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B3%D9%81-%D8%A2%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= انتشار آثار ضعیف و کم مایه در عرصهٔ ادبیات داستانی تاسفآور است}}</ref> | https://www.hawzahnews.com/news/470363/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D9%81-%D9%88-%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B3%D9%81-%D8%A2%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= انتشار آثار ضعیف و کم مایه در عرصهٔ ادبیات داستانی تاسفآور است}}</ref> | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۹۶: | ||
{{بلی}} [[دشت های سوزان]] برترین رمان سال ۱۳۹۰ در نظرسنجی پیامکی خبرگزاری مهر.{{سخ}} | {{بلی}} [[دشت های سوزان]] برترین رمان سال ۱۳۹۰ در نظرسنجی پیامکی خبرگزاری مهر.{{سخ}} | ||
{{بلی}} «دشتهای سوزان» برندهٔ کتاب سال دوازدهمین دورهٔ جایزهٔ شهید غنیپور در بخش رمان با موضوع آزاد.<ref name="پاتوق"/> | {{بلی}} «دشتهای سوزان» برندهٔ کتاب سال دوازدهمین دورهٔ جایزهٔ شهید غنیپور در بخش رمان با موضوع آزاد.<ref name="پاتوق"/> | ||
{{بلی}} دریافت گواهینامهٔ درجه یک هنری معادل مدرک دکتری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تیر سال ۱۳۹۲. | {{بلی}} دریافت گواهینامهٔ درجه یک هنری معادل مدرک دکتری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تیر سال ۱۳۹۲.{{سخ}} | ||
{{بلی}} [[درد]] کتاب شایستهٔ تقدیر برای دریافت لوح افتخار در شانزدهمین دورهٔ کتاب سال دفاع مقدس در گروه ادبیات داستانی شاخه رمان. | {{بلی}} [[درد]] کتاب شایستهٔ تقدیر برای دریافت لوح افتخار در شانزدهمین دورهٔ کتاب سال دفاع مقدس در گروه ادبیات داستانی شاخه رمان.{{سخ}} | ||
{{بلی}} [[حریم]] برگزیدهٔ کتاب سال رضوی در سال ۱۳۹۶. | {{بلی}} [[حریم]] برگزیدهٔ کتاب سال رضوی در سال ۱۳۹۶.{{سخ}} | ||
{{بلی}} [[مستوری]] برندهٔ جایزه شهید اندرزگو بخش مردمی.<ref name="کرمیار">{{یادکرد وب|نشانی=https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%DA%A9%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%B1|عنوان=صادق کرمیار}}</ref> | {{بلی}} [[مستوری]] برندهٔ جایزه شهید اندرزگو بخش مردمی.<ref name="کرمیار">{{یادکرد وب|نشانی=https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%DA%A9%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D8%B1|عنوان=صادق کرمیار}}</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۰۵
صادق کرمیار | |
---|---|
آن کسی که به دنبال حقیقت است، بالاخره آن را پیدا میکند ولو اینکه معیارهای حق را در اختیار نداشته باشد. خداوند میگوید شما راه برو و من هدایت میکنم.[۱] | |
زادروز | ۲۶آذر۱۳۳۸خورشیدی تهران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | نویسنده و گارگردان |
کتابها | انتقام در اردوگاه، فریاد در خاکستر، روزی که بچههای امام تنها شدند، پروانههای سرگردان، درد، حریم، دشتهای سوزان، غنیمت، وامانده، شیدایی، مستوری، نامیرا |
مدرک تحصیلی | لیسانس الهیات |
دانشگاه | دانشگاه آزاد اسلامی |
صادق کرمیار نویسنده و فیلمساز ایرانی است.[۲]
در ۲۶آذر۱۳۳۸ در تهران متولد شد اصالتا از طرف پدری ریشه در روستای ولیان در شهرستان ساوجبلاغ استان البرز و از طرف مادری ریشه در روستای دنبلید طالقان دارد. و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در محلهٔ امامزاده حسن و سپه غربی گذراند. بعد از پیروزی انقلاب در امور تربیتی دو سال فعالیت کرد و سپس به عنوان خبرنگار روزنامهٔ اطلاعات مشغول به کار شد. همزمان در رشتهٔ الهیات دانشگاه آزاد نیز به تحصیل ادامه داد و اولین داستان خود را در سالل ۱۳۶۷ در روزنامهٔ اطلاعات به چاپ رساند. در سال ۱۳۶۹ اولین مجموعه داستان ایشان به نام فریاد در خاکستر به زیر چاپ رفت و بعد از یکسال، مجموعه داستان نوجوانان به نام انتقام در اردوگاه منتشر شد. اولین فیلمنامهنویسی کرمیار که در عرصهٔ جنگ و محاصرهٔ آبادان بود در سال ۱۳۷۵ به نام «کوسهها» ساخته شد. فیلم «سجده بر آب»، «جانسخت» و چند مجموعهٔ تلوزیونی نیز از دیگر آثار او در زمینهٔ فیلمسازی است. از کارهای اخیر او میتوان به رمانهای دشتهای سوزان، نامیرا و خداحافظ دوکوهه اشاره کرد. کرمیار لوح تقدیر نخستین جشنوارهٔ جایزهٔ هنر و ادبیات دفاع مقدس را از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۷ دریافت کرد. وی همچنین به عنوان نویسندهٔ برتر جشنوارهٔ بنیاد شهید برای نگارش مجموعه داستان «فریاد در خاکستر» در سال ۱۳۷۰ معرفی شد. در سال ۱۳۸۵ نیز برندهٔ تندیس ویژه و لوح تقدیر برای بهترین فیلم جایزهٔ سال پیامبر اعظم (ص) برای تله فیلم «زیارت» در جشنوارهٔ فیلم پلیس شد. همچنین برای این فیلم لوح تقدیر بهترین فیلمنامهنویس را از جشنوارهٔ کوثر در سال ۱۳۸۶ دریافت کرد. کرمیار دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه سریال «دریا در غربت» از جشنوارهٔ تولیدات صدا و سیما در سال ۱۳۸۶ دریافت کرد و شایستهٔ تقدیر سومین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد در سال ۱۳۸۹ برای نگارش رمان «نامیرا» شد. همچنین شایستهٔ تقدیر در بیستوهشتمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۹ بهخاطر نگارش رمان نامیرا و شایستهٔ تقدیر بهخاطر نگارش رمان اخیر به عنوان اثر برگزیده چهارمین کتاب دین و پژوهشهای برتر معرفی شد.[۳] کرمیار در سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ مسئول ویژهنامهٔ «اطلاعات جبهه» در مناطق جنگی بود و از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ مسئولیت صفحهٔ ادبی «جوانههای اندیشه» روزنامهٔ اطلاعات و همچنین معاونت سردبیری نشریهٔ سینمایی «مردم و سینما» وابسته به بنیاد سینماسس فارابی را نیز بر عهده داشته است. کرمیار با نوشتن رمانهایی مانند نامیرا و دشتهای سوزان و نیز کارگردانی سریالهایی همچون «یک روز قبل» و «خاطرات مرد ناتمام» شناخته میشود. وی که دارای گوهینامهٔ درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، نگارش چندین رمان، فیلمنامه سینمایی و سریالهای تلوزیونی و نیز کارگردانی چندین فیلم و سریال تلوزیونی را در کارنامهٔ خود دارد. در عین حال بیش از پنج سال مدیریت ادبی و هنری در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران از دیگر فعالیتهای کرمیار در عرصههای فرهنگی به شمار میرود.[۴][۵]
برشی از رمان نامیرا
- عبدالله ناگهان صدای چکاچک شمشیرها و نیزهها را شنید. یکباره از جا پرید و به ام وهب نگریست که همچنان آرام نشسته بود و به آتش مینگریست. صدا قطع شد اما عبدالله آرام به سراغ شمشیرش رفت و آن را از نیام بیرون کشید. ام وهب از رفتار او حیرت کرد و با تعجب برخاست.
- عبدالله گفت: «شنیدی؟»
- «نه! چیزی نشنیدم.»
- عبدالله به اطراف چشم انداخت و در تاریکی بیابان اطراف را پایید. بار دیگر صدای سم اسب به گوش رسید و این بار هر دو شنیدند و با دقت به جهت صدا رو برگرداندند. از عمق تاریکی، سواری نزدیک شد. عبداالله به ام وهب اشاره کرد که کنار اسبها پناه بگیرد و خود آرام به سمت سوار رفت. سوار نزدیکتر شد و وقتی عبدالله را در حالت هجوم دید، همان جا ایستاد و گفت: «سلام برادر، من مسافری هستم از راهی دور. میخواهم به کوفه بروم. از راه آمده مطمئن نیستم.»
- عبدالله به بدگمانی به او نگریست و سپس اطراف را زیر نظر گرفت و انگار به دنبال سواران دیگری بود که با غریبه همراهند. سوار ام وهب را دید. گفت: «من تنها هستم برادر. راه کوفه را به من نشان بده. زحمت دیگری برایت ندارم!»
- اما یکباره اسبش -که معلوم بود راه درازی را یکنفس آمده بود- نقش زمین شد و سوار را بر زمین زد. سوار که دستکمی از اسب نداشت، پایش زیر اسب ماند و فریاد کشید. عبدالله هنوز تردید داشت. ام وهب جلو آمد و با تعجب به خیرگی عبدالله نگریست: «عبدالله!»
- عبدالله تازه به خودش آمد و به کمک مرد رفت. او را کشانکشان تا پای آتش برد و روی پلاسی خواباند. ام وهب رواندازی آورد و روی او انداخت. عبدالله در حالی که به مرد مینگریست و میاندیشید، کمکم به خواب فرو رفت و دوباره رویایی را دید که پیشتر دیده بود. همان غبار و دود و آتش و برق تیز شمشیرها و نیزههایی که بالا و پایین میرفتند و خونآلود میشدند، رودی خروشان، تیرهایی که از هر طرف به آسمان میرفتند، سم اسبانی که در میدان جنگ در هم میآمیختند، خیمههایی که در آتش میسوختند، رودی خروشان که آب در آن سرخ و خونرنگ میشد.
آیینهای از صادق کرمیار
از پدربزرگ
پدربزرگی داشتم که هرگز ایشان را ندیدم. امّا پدر مرحومم تعریف میکرد که در جنگ جهانی اول روستای ولیان در ساوجبلاغ که زادگاه پدریمان بود، زیر چکمههای سربازان روس بود و برای لقمهای نان یا سیبزمینی همه خانهها را زیر و رو میکردند. پدربزرگم که از مردان اهل دل بود و در خانهاش همیشه باز بود، به سربازان روس گندم و آرد و سیبزمینی میداد تا به خانههای مردم هجوم نبرند. از کجا میآورد؟ الله اعلم! نیمه شبها نیز گروهی را با نان و سیبزمینی به در خانههای مردم میفرستاد و به قدر وسع میکوشید دوران قحطی با کمترین تلفات سپری شود.[۶]
ارثیه
پدربزرگ مادریام ملا بود. برای ما قصه میخواند. رسم کتاب خواندن از زمان پدربزرگم در خانهٔ ما مانده بود، پدر و مادرم هم کتاب میخواندند. یک قِران از مادرم میگرفتم و با اتوبوسهای دو طبقه به چهارراه لشکر و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میرفتم و در آنجا کتاب میخواندم. تقریبا تمام کتابهای کانون را خوانده بودم.[۷]
آغاز نویسندگی
از کودکی و نوجوانی به سینما و ادبیات علاقهمند بودم[۷] از نوجوانی داستان مینوشتم و به اسم مستعار به مجلات میفرستادم و بعدها که هم گزارشگر روزنامه اطلاعات شدم داستان مینوشتم و وقتی دوستان خوانند گفتند تصویری مینویسی و خوب است که برای سینما و تلویزیون بنویسی و این مقدمه حضورم در سینما و تلویزیون شد.[۷]
ارادت به ائمهٔ اطهار
اینکه میگویم هرچه دارم از امام رضاست از این شعارهای معمولی نیست. اولین کاری که در مورد ائمه انجام دادم در مشهد اتفاق افتاد. در سال ۷۹ یا ۸۰ بعد از نوشتن رمان نامیرا به مشهد آمدم، وقتی وارد حرم حضرت رضا شدم. در این فکر بودم که چه حاجتی از حضرت بخواهم با الطاف زیادی که حضرت به من داشتند. دو رکعت نماز خواندم و گفتم: من از شما چیزی نمیخواهم ولی اگر شما چیزی میخواهید برایتان انجام میدهم و خودت هم به من کمک کن. هنگام بازگشت ماشینم خراب شد و مجبور شدم دوباره به مشهد بازگردم و یک هفته بمانم و این تلنگری شد برای نوشتن یک فیلمنامه و آن فیلمنامه تبدیل شد به فیلم «زیارت» و فیلم زیارت در واقع شروع فعالیت من در حوزهٔ هنر و ادبیات دینی بود.[۸]
معاملهٔ پرسود
ائمه هم هیچوقت زیر بار منت کسی نمیمانند و سریع تلافی میکنند، جوری هم جبران میکنند که آدم شرمنده میشود. امام رضا فیلم «زیارت» را چنیدن برابر جبران کرد حتی اگر بخواهیم از نظر تجاری محاسبه کنیم باز هم کار کردن برای ائمه سودش بیشتر است. حتی اگر برای دنیا هم بخواهیم کار کنیم باز هم برای ائمه کار کنیم، آخرت که جای خود دارد.[۸]
شیعهٔ ولایی
این مبنا که از امام بخواهیم کاری برای ما انجام دهد، ما را به جای خوبی نمیرساند اما اینکه بدانیم امام چه کار دارد و ما چه کاری برای امام میتوانیم بکنیم این مبنای حرکت یک شیعهٔ ولایی است و مبنای رمان نامیرا هم همین است.[۸]
دیدار رهبری
هیچ رهبری در تاریخ جهان نمیشناسم که به اندازهٔ ایشان بر ادبیات و هنر تسلط تخصصی داشته باشد و این دو را به مثابهٔ راهبردیترین حرکت فرهنگساز در جامعه تبیین کرده باشد. حلاوت دیدار با رهبر معظم انقلاب برایم فراموششدنی نیست. در لحظهٔ مواجهه با ایشان از تیزهوشی و ذهن دقیقشان حیرت کردم که در میان این همه مشغلههای غیر قابل تصور، مرا که همواره از رسانهای شدن پرهیز داشتم، از روی عکسی که بر جلد کتاب نامیرا بود شناختند و هنوز به ایشان نزدیک نشده بودم که فرمودند: من کتاب شما را خواندهام و به همه توصیه کردم آن را بخوانند.[۹]
عاقبت گواهینامهٔ درجهٔ یک هنری
خیلی به دردم خورده است! قابش قشنگ بود، ولی چون یک در روی آن گذاشته بودند از قابش هم نتوانستیم استفاده کنیم، برای همین گذاشتیم داخل انباری!؟[۱۰]
آغاز کارگردانی
فیلمنامه مینوشتم و پس از ساخت فیلم، میدیدم که تصویر ذهنی من با تصویر ذهنی کارگردان خیلی فرق دارد به همین خاطر دوست داشتم یکی از فیلنامههایم را خودم بسازم.
ممنوعالکار شدم
همهٔ کارهایی که من در صدا و سیما انجام دادهام، چه فیلم ساخته یا سریال تولید کردهام، صرفا برای این بود که برای ساخت نامیرا تجربهٔ فیلمسازی کسب کنم. متأسفم که صدا و سیما با همهٔ سرمایهگذاریهایی که روی من انجام داد و گذاشت سریال بسازم و تجربه کسب کنم، نگذاشت نامیرا را بسازم. نگاه نامیرا به عاشورا و کربلا نگاهی است که بسیاری از بزرگان آن را قبول دارند، اما با وجود تایید آنها نگذاشتند کار تولید شود و نامیرا را تحمل نکردند.[۱۱]
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی
دیدگاه و اندیشه
کتاب در غربت
جوایز حوزهٔ کتاب در مقایسه با دیگر محصولات فرهنگی در محاق اقتصادی قرار دارند. ای کاش برای یک کتاب برنامهٔ دیگری بعد از برگزیده شدن وجود داشت. بازار کتاب در مقایسه با فروش تولیدات سینمایی یا آثار دیگر حوزههای فرهنگی در مضیقهٔ اقتصادی قرار دارد. وقتی به یک فوتبالیست که حضور او نقشی در کیفیت فرهنگی یا انسانی جامعه نخواهد داشت، دستمزدهای نجومی تعلق میگیرد، برای یک کتاب با شمارگان دوهزارتایی، این روزها، مبلغ جایزهای مانند جلال نه تنها زیاد نیست بلکه اندک است، البته این نگاه را میتوان به بخشهای فرهنگی دیگری نیز تعمیم داد. متاسفانه برای حوزههای دیگر فرهنگ مانند سینما، به عنوان مثال در جشنوارهٔ فجر آن همه تبلیغ میشود، یا در صدا و سیما دربارهٔ آن برنامهسازی و معرفی صورت میگیرد، ولی برای یک کتاب برنامهٔ دیگری بعد از برگزیده شدن وجود ندارد.[۱۲]
جایزه ادبی جلال آلاحمد
بهتر است این جایزه توسط نهادی مانند «بنیاد ادبیات داستانی» برگزار شود، چرا که این بنیاد میتواند نیروهای تخصصی را جذب کند و از این طریق داوریها فراگیرتر شوند و در نتیجه دامنهٔ برخی نقدها بر جایزه تعدیل شود. این بنیاد همچنین میتواند برنامههایی را برای بعد از برگزیده شدن آثار تدارک دهد.[۱۲]
رسالت داستان
کار اصلی داستان این است که رفتار عوام و خواص را توأمان به دید مخاطب خود برساند. چون بدون تحلیل رفتار عوام نمیتوان به تحلیل رفتار خواص رسید و بدون نگاه به رفتار خواص نیز نمیتوان به درک صحیح از رفتار عوام دست یافت.[۳]
نویسنده شدن
نویسندهای که آسوده باشد، نویسندهای که راحت باشد، مشکلی نداشته باشد، نمیتواند بنویسد. چه نسبت به عوام چه نسبت به خواص. نویسندهای میتواند بنویسد که نسبت به آسیبهای جامعهٔ خودش شناخت داشته و بتواند این آسیبها را در قالب اثر ادبی و هنری عرضه کند. اثری که کارکرد روز نداشته باشد ماندگار نیست. نویسنده وقتی نویسنده است که معترض باشد.[۱]
تعادل نداریم
آن چیزی که در حال حاضر جامعهٔ ما را تهدید میکند، بحث افراط و تفریط است. این افراط و تفریط چیزی است که رهبری هم بارها در فرمایشهایشان تاکید کردند. ما همیشه یا از این طرف پشتبام افتادهایم یا از آن طرف. به همین دلیل نمیتوانیم روی خط تعادل حرکت کنیم.[۱]
آدمهای اصلی، حاشیهنشینها
آدمهای اصلی جنگ، سردارانِ اصلیِ جنگ چه در ردهٔ فرماندهٔ لشگر، چه در ردهٔ ستاد مشترک، چه در ردهٔ فرماندهٔ تیپ، گردان یا گروهان، من ندیدم و نمیشناسم که وارد فضای اقتصادی مسموم شده باشند. اما کسانی را دیدم که حاشیهنشین جنگ بودند و یک مقدار از جبهه فاصله داشتند. به قولی جلوی در بودند و هر خبرنگاری هم میآمد میگفت چهار تا عکس هم از من بگیر! خود آنها هم نمیدانستند که بعدا چه امکاناتی ممکن است در اختیارشان قرار گیرد. این دسته از حاشیهنشین های جنگ، آمدند و بردند و اختلاس کردند. در فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی شرکت داشتند، اما من هیچگاه آدمهای اصلی جنگ را ندیدم که وارد این قضایا شوند.[۱۰]
در رکاب چه کسی بودیم
چند ماه در جبهه بودن مهم نیست، پای رکاب چه کسی بودن مهم است. سنجش در این است که این ها با چه کسی بودهاند و مهمتر از آن این است که الان چه میکنند؟ آدمها بعد از جنگ چند دسته هستند؛ بعضی از آدمها آتش روشن میکنند، بعضی هیزم جمع میکنند و بعضیها فقط گرم میشوند.[۱۰]
نسل آینده
نسل بعد نسل متفاوتی است. نسل پویا و صاحب فکر است، نسل بعد نسلی است که میداند چه چیزی را نمیخواهد. ولی اینکه چه کسی را میخواهد هنوز نمیداند. ولی در آن چیزی که نمیخواهد، واقعا پافشاری میکند و حاضر نیست بپذیرد. این افراد با هم انسجام دارند و در نخواستن محکم ایستادهاند.؟[۱۰]
کسب و کار با ماجرای کربلا
امام حسین (ع) برای مردم ایران جایگاه ویژهای دارد، هیچگاه در سینما و تلوزیون، اثری درخور جایگاه آن امام و قیام عاشورا ساخته نشده است. چند دلیل برای این اتفاق وجود دارد که نمیخواهد و اجازه نمیدهد دربارهٔ امام حسین (ع) با نگاههای دیگر اثری ساخته شود. این نگاه میخواهد ماجرای کربلا و قیام امام حسین (ع) را آنطور که دوست دارد روایت کند، پول و قدرت هم دارد. دلیل دیگر این است که متاسفانه افرادی وجود دارند که فقط برای کاسبی وارد کار شده و کاسبانه برای امام حسین (ع) و کربلا کار میکنند و آن را محملی برای کسب و کار قرار دادهاند. دلیل دیگر هم این است که اساسا ما استراتژی فرهنگی و هنری نداریم که بخواهیم بر اساس آن حرکت کنیم. همهٔ اتفاقها را کسانی تعیین میکنند که پول و قدرت دارند.[۱۱]
قیمه یا کتاب
تا بحال دیدهاید در هیئتهای مذهبی به مردم کتاب بدهند؟ فقط قیمه می دهند، چون میخواهند نگاه عوامزده به عاشورا باقی بماند. نمیخواهند حتی جوانهای مذهبی و هیئتی کتاب بخوانند و رشد فکری داشته باشند، چه برسد به جوانهایی که اهل هیئت هم نیستند![۱۱]
مدیر خوب
هر جا که مدیران اندیشمند و توانا حضور داشتند و فردیت هنرمند را ارج نهادند و به رسمیت شناختند، آثار ماندگار، تاثیرگذار، پرمخاط و در جهت اصلاح و آرامش جامعه تولید شد و هرگاه چنین مدیرانی کنار گذاشته شدند و مدیران هیجانی و خاماندیش وارد عرصه شدند سریالهای تلوزیونی هم به همان شکل هیجانی و خاماندیشانه و سردستی تولید شد که نه مخاطب داشت و نه تاثیرگذار بود.[۱۳]
هنرمندپروری
کسی که میخواهد بر هنرمند مدیریت کند یا خود باید چنان صاحب اندیشه و هنر باشد که هنرمند اصیل مدیریت او را بپذیرد یا باید صرفا با اقتدار مدیریت کند و فردیت هنرمند را از او بگیرد و تلاش کند نظریات خامدستانه خود را به عنوان نظریات سازمانی بر هنرمند تحمیل کند تا همگی کنجنشین شوند و در انزوا بمیرند تا راه برای کسانی باز شود که ادای هنرمند را درمیآورند.[۱۳]
تاثیر هنرمندان بر جامعه
فردیت هنرمند برآیند فرهنگ و آداب و رسوم و دین و آیین یک جامعه است، نه هوی و هوس یک نفر و فراموش نکنیم که فردیت هنرمند میتواند نظریات سازمانی را نیز شکل دهد و آن را در جهت رشد جامعه و ارتقاء فرهنگ خانواده به عنوان پایه و اساس اجتماع تبیین کند. بنابراین حذف هنرمندان اصیل و جدی در برنامهسازیهای سالهای اخیر صدا و سیما خسران بزرگی است که نه اکنون بلکه سالهای بعد اثر آن را در جامعه و در رفتار فردی و اجتماعی و مناسبات خانوادگی جامعه خواهیم دید.[۱۳]
خوب و بد فناوری
تحول فناوری به همراه خود فرهنگ و روش ارتباطی ویژهای به ارمغان میآورد که هم میتواند نگرانکننده باشد و هم فرصتساز. هم میتواند عاملی برای تسلط فرهنگی محسوب شود و هم زمینهای برای رشد زبان ارتباطی.[۱۴]
غمِ زبان
نگرانی نسبت به آسیبدیدن زبان و خط فارسی نگرانی تازهای نیست. اگرچه تازگی این نگرانی در این دوران ناشی از تازگی دگرگونیهای ارتباطات جهانی است. بیگمان مهمترین و اصلیترین دلیلی که تاکنون موجب ماندگاری و نامیرایی زبان فارسی شده، وجود ادبیات غنی و ریشهدار فارسی است. اشعار رودکی، کتابهایی چون شاهنامه، شعرهای حافظ، آثار سعدی و نظامی و دیگران که هر یک بهتنهایی میتوانند هویت یک ملت را بازتعریف و جاودانه کنند.[۱۴]
زبان و تمدن
زبان و تمدن تاثیر متقابل بر یکدیگر دارند و البته فراموشنشدنی است که زببان سخته و استوار و پویا نیز در ادبیات و هنر شکل میگیرد و قوام مییابد و رشد میکند. هرگاه تمدنی پویا و تاثیرگذار باشد، لاجرم زبان آن قوم نیز در مسیر حرکت تمدنی همان قوم بالنده خواهد شد. از همین روست که میبینیم سیاستمداران پیروز و دانشمندان برجسته و اقتصاددانان موفق بر ادبیات ملی خود تسلط دارند و همواره بخش عمدهای از وقت خود را صرف پرداختن به ادبیات میکنند.[۱۴]
بودجه صرف کنید
صرف بودجه برای رشد شعر و داستان و رمان و فیلم، صرف هزینه برای سرگرمکردن تعدادی هنرمند و شاعر نیست، که ضرورت سرمایهگذاری برای حفظ زبان و تمدن ملتی رو به جلو و بالنده است. وگرنه نویسنده و شاعر و هنرمند نیازی به تشر ندارد که تنها با کمی بیاعتنایی میتوان آنها را به کنج راند و گوشهگیر کرد و دغمرگ؛ و بعد هم با تشییع جنازهای باشکوه و مراسم بزرگداشتی پر سر و صدا قال قضیه را کند.[۱۴]
ادبیات برای همه
ادبیات و هنر فقط به کار بزرگان قوم نمیآید که رونق و جریانسازی ادبیات و هنر در متن جامعه و ارتباط آن با تودهٔ مردم به ایجاد همزبانی و در نهایت همدلی مان خواص و عوام میانجامد. اگر جز این باشد و سیاستمداری ادیب سخنی بگوید که عوام نفهمند، بیتردید برداشتهای استباه به گمراهی مردم میانجامد.[۱۴]
حافظان زبان فارسی
نویسندگان و شاعران و هنرمندان بار اصلی حفظ و حراست از زبان فارسی را بر دوش دارند. لازمهٔ پویایی زبان، پویایی این قوم است. حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی نیز غم نان داشتهاند، اما غم فرهنگ و هنر و رشد و تربیت مردم بر غم نانشان چیره شده بود. نویسنده میتواند به زایایی زبان کمک کند. همانطور که دانش وارداتی میتواند زبان بومی را به چالش بکشد، زبان پویا و زایشگر نیز میتواند به رشد علمی کمک کند. زبان پویا زبان واژهآفرین و ترکیبساز است و نویسنده و شاعر میتوانند واژهآفرینی کنند و ظرفیت زبان را برای بهکارگیری در مفاهیم علمی و انتزاعی و فلسفی افزایش دهند.[۱۴]
توصیه به نویسندگان
نویسنده نباید در دام زبان شلختهی برخی از سیاستمداران و مدیران فرهنگی عوامزدهی جامعهی خویش بیافتد. واژه برای نویسنده مانند هوا برای نفسکشیدن است. زیبایی زبان است که به اثر ادبی تشخص میدهد و این زیبایی در ذات زبان است. دهان زیبا با دندان سالم و پابرجای شناخته میشود و اساساً زیبایی دهان به دندان سالم است. از سوی دیگر زبان و محتوا باید چنان در هم آمیخته باشد که خواننده حضور زبان را حس نکند. مانند دندان سالم که اصلاً حضورش احساس نمیشود و وقتی لب به سخن باز میشود، دائم خود را به رخ نمیکشد. پس هم باید زیبا نوشت و هم کارکرد ارجاعی زبان را فراموش نکرد.[۱۴]
فضای مجازی
ما وارد جهانی شدهایم که در حال حرکت به سوی فردیت است و زیست در آن منحصر به فضای مجازی است. هر کسی در فضای مجازی برای خود دنیایی طراحی کرده و در آن زندگی میکند و کسانی هم که تحت تأثیر او در این دنیای مجازی هستند با او در این دنیا زندگی میکنند. افراد در این موقعیت هر کلامی که دارند متأثر از جهان و فضای مجازی پیرامونشان است و هر تأثیری هم که میپذیرند ناشی از آن جهان است. در این وضعیت رفته رفته انسانها از واقعیت اجتماعی پیرامون خود فاصله گرفته و در فردیت مجازی پیرامون خود فرو میروند و در واقع الینه میشوند.[۱۵]
کتاب تالیفی یا ترجمه؟
ارتباط اجتماعی کشور ما با جهان تقریباً قطع است. سیستم کشور ما طوری طراحی شده که عملا مردم جدای از این زندگی جزیرهای در عمل ارتباطی با جهان بیرون ندارند. از معدود کانالهای ارتباطی آنها فضای مجازی و ترجمههای ادبی است و طبعاً مردمی که با این قطع ارتباط، زبانی جز زبان مادری نمیدانند با ترجمه با جهانی تازه آشنا میشوند و طبیعی است که به آن اقبال دارند. از سوی دیگر باور عمومی این است که کتاب تألیفی منتشر شده در ایران از فیلترهای زیادی عبور میکند که متن آنها را غیر قابل باور میکند و به همین خاطر هم هست که البته شمارگان کتاب ما در ایران رسیده به ۵۰۰ نسخه و همین هر نویسندهای را از نوشتن پشیمان میکند و البته اقبال به خود را نیز میکاهد.[۱۵]
حقیقت ادبیات
ادبیات با ژورنالیسم تفاوت دارد. کار ادبیات تاثیرگذاری آنی نیست. ادبیات تاثیربلند مدت در جامعه میگذارد. ادیباتی که الان میتوانند وضعیت جامعه را ترسیم کنند، همانی است که در صدسال قبل خلق شد یعنی بزرگان ادبیات در عصر مشروطه مثل بزرگ علوی و جمالزاده و ....کسانی هم که امروز دلسوز ادبیات هستند کسانی هستند که آثار این یکصدسال اخیر را درست خواندهاند. اشعار و داستانهای آن دوره هنوز در جامعه ما کاربرد دارند. ادبیات وظیفهاش راهکار ارائه دادن نیست. درست است که در دورهای ادبیات و فضای روشنفکری ما همپوشانی داست و داستاننویس خود را روشنفکر مسئول میدانست و فکر میکرد باید جامعه را به سمت مدینه فاضله هدایت کند اما مسئولیت نویسنده هدایت جامعه به سمتی نیست.[۱۶]
وظیفهٔ نویسنده
ترسیم جهانی که در آن زیست میکند و میتواند در آن زیست کند. این برگرفته از نوع تفکر نویسنده نسبت به جهان و هستی است. اگر نویسنده تفکری داشته باشد و فلسفهای نسبت به هستی داشته باشد نگاهش به معضلات اجتماعی دیگر سطحی نیست. او از زاویه یک ژورنالیست به مسائل نگاه نمیکند نگاهش عمیقتر است و بر گرفته از دانش دینی و عرفانی اوست. نویسنده میداند که با نوشتن یک کتاب نمیتواند جامعه را متحول کند. او وظیفهاش اصلاح جامعه نیست. این کار بر عهده برخی از روشنفکران و روزنامهنگاران است. توقعی که برخی از نویسندگان در این زمینه دارند ناشی از تلقی غلط آنها از ادبیات است.[۱۶]
نویسندهٔ مطرح
برای نویسنده مهم است که نوشتههایش در جامعه معرفی شود اما این ناشی از تصمیم او نیست بلکه حاصل نوع و میزان دانش و شخصیت خود اوست که چه چیزی را خلق کرده و آن برای نسلهای بعد میماند یا نه. این حاصل عمق نگاه او به جامعهاش است. نویسنده نمیتواند برای مطرح شدنش تصمیم بگیرد این تصمیم را جامعه میگیرد. البته غربال تاریخ با غربال دولت و حکومت فرق دارد.[۱۶]
تفاوت نویسنده و ژورنالیست
یک روزنامهنگار از یک پدیده اجتماعی تاثیر میگیرد و آن را در قالب مقاله و گزارش و حتی فیلم منتشر میکند. نویسنده هم این تاثیر را میگیرد و آن را به رمان و داستان تبدیل میکند با این تفاوت که نویسنده آن پدیده را تحلیل تاریخی و سیاسی و اعتقادی میکند. بحث این است که از کدام زاویه به این پدیدهها باید نگاه کرد. این زاویه دید مساله اصلی است. کسی مثل من که در ارزشهای انسانی و دینی و فرهنگی اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت زیست کرده است؛ درک پدیدههای تازه برایش راحت تر است. من در دهه شصت در جبهه گزارش مطبوعاتی تهیه میکردم. همان موقع پیش بینی کرده بودم که چه کسانی در جمع این افراد که در حال جنگ هستند، دزدان آینده جامعه ما میشوند. این افراد را دیده بودم. با آنها مصاحبه کرده بودم. از آنها عکس گرفته بودم و برخی از آنها حتی چاپ هم شد.[۱۶]
سلبریتیهای جبهه
چیزی که امروز جامعه را ویران میکند بخش مصلح جامعه نیست بلکه همان بخش تغییر پیدا کرده است. من رزمندگان زیادی را دیدم که جزو سلبریتیهای جبهه بودند و الان منزوی اند. در گوشهای زندگیشان را میکنند. اگر در آسایشگاه نباشند روی ماشین خود کار میکنند و صدایی از آنها بلند نیست و کسی هم سراغشان را نمیگیرد. برخیشان هم در این سیستم کار میکنند و حرص میخورند و سعی میکنند نگاه خودشان را جلو ببرند و البته مورد تهمت واقع میشوند و در مقابل آنکه میدزدد میشود منجی جامعه.[۱۶]
چظور نویسنده شویم؟
نیازی نیست نویسنده در دل یک ماجرا باشد تا بتواند درباره آن بنویسد و اگر مشاهدهگر خوبی باشد و مطالعه کند میتواند به ابعاد و زوایای جدیدی دست یابد که حتی افراد حاضر در ماجرا هم به آن دست نیافتهاند. وی نقش استعداد در نویسندگی را کمرنگ توصیف کرد و خود را مثالی برای این موضوع دانست و افزود با تلاش و مطالعه و تمرین نوشتن است که میشود نویسنده شد. او به کسانی که دوست دارند نویسنده شوند توصیه کرد، بخوانند و بخوانند و بخوانند و بنویسند. نترسیدن و داشتن جسارت در زندگی مهمترین مسئلهای که باید به آن در نوشتن توجه کنند. مطالعه آثار جدی ادبیات داستانی ایران و جهان ضروری است نویسندگانی همچون داستایوفسکی، تولستوی، ویکتور هوگو، ویلیام فاکنر ،بزرگ علوی، جلال آلاحمد و احمد محمود.[۷]
کتابسازی دینی
برخی از نهادها به اسم کتاب دینی، کتابسازی میکنند و با این کارشان هم دین را ضایع میکنند هم کتاب را. اینها مصداق آیهای از قرآن کریم هستند که میفرماید؛ وقتی از آنان میپرسیم چرا در زمین فساد میکنید، در پاسخ میگویند، ما خودمان از مصلحان هستیم. غیر از دولت هم مراکز دیگری هستند که به اسم دین، خدا، پیغمبر و انقلاب بودجههای کلان میگیرند و کتابهای ضعیف و تولیدات سخیف و مبتذل بیرون میدهند تا به عنوان بیلان کاری در قبال پولهایی که گرفتهاند، ارائه دهند و هرگز نمیاندیشند یا نمیدانند که چه بر سر مخاطب میآید، یا اصلا برایشان مهم نیست.اما اهل هنر و فرهنگ تردید دارند که اینها دغدغه دینی و فرهنگی داشته باشند. آسیبهای این کتابسازیها را بعدها خواهید دید.[۱۷]
قاسم سلیمانی؛ اسطورهٔ زمان
«هرنسلی که اسوه و اسطوره داشته باشد، شکست نمیخورد. ما همیشه اسوهمان سیدالشهدا بود، خوش به حال این نسل که هم اسوه سیدالشهدا را دارند؛ هم اسطوره قاسم سلیمانی را. اگر ادبیات ما نتواند از قاسم سلیمانیها اسطوره درست کند، ادبیات شکست خورده است؛ ادبیات شکست بخورد نسلی شکست خورده است.به جوانان میخواهم بگویم کمپینی راه بیفتد برای شهری به اسم او که اگر برای نسلهای بعدی این اسطوره را حفظ نکنیم، دشمنان برایمان اسطورهسازی میکنند.».[۱۸]
کتاب دینی خوب
در میان آثار نویسندگان کتابهای دینی، کتابهای ساختارمند و خوبی هم وجود دارد که پیداست نویسنده بااستعدادی پشت اثر ایستاده است، اما در میان خیل آثار ضعیف دیده نمیشود و نویسنده غالبا جوان و بااستعداد این آثار خوب هم مهجور میماند. کتاب نویسندههای جدی در حوزه کارهای دینی، فرهنگی و هنری با تیراژ ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه چاپ میشود، شش ماه تا یکسال هم طول میکشد تا کتابهایشان به فروش برسد. برای همین ۵۰۰ نسخه نیز آنقدر ممیزی و سانسور میخورد که از حیز انتفاع ساقط میشود.[۱۷]
از نگاه دیگران
قاسمعلی فراست
دردمندی و دغدغهمندی صادق کرمیار چیز کمی نیست. در روزگاری که آدمها بیشتر ترجیح میدهند از راههای دیگر زندگی کنند، وقتی کسی با کلمه زندگی میکند برای من فوقالعاده ارزشمند است.[۱۹]
کامران پارسینژاد
صادق کرمیار اهل این نیست که نامهنگاری کند و بخواهد با سفارش کارش را پیش ببرد. دوست دارد قابلیت اثر را دریابند و به درستی و از سر انصاف برخورد کنند. نامیرا داستانی است که پایانش برای مخاطب گنگ نمیماند. داستان نامیرا، واقعهٔ جانگداز کربلاست و حوادث مهمی که تا روز عاشورا رخ میدهد. بر هیچکس پوشیده نیست که نگارش رمانی که محوریت داستانش واقعهٔ بزرگ و تاثیرگذار عاشوراست، کار سادهای نیست.[۱]
فیروز زنوزی جلالی
صادق کرمیار بعد از رمانهای نامیرا و دشتهای سوزان سراغ یک رمان دفاع مقدسی رفته که به نظر من کار بسیار متفاوت و نوآئینی از آب درآمده است. رمان درد دارای بنمایههای تحقیقی و استنادی است و صداق کرمیار با این کار بر مسألهٔ مهم تحقیق در ادبیات دفاع مقدس بهخوبی انگشت گذاشته است.[۲۰]
محمدامین جعفری، مدیرکل کتابخانههای عمومی فارس
در برهوت رماننویسی ایران، نامیرا کورسوی امیدی برای تبدیل وقایع تاریخی به داستان است. این رمان روشناییها و تاریکیهای قیام عاشورا را با پیشدرآمدی جذاب به ذهن مخاطب متبادر میکند. نامیرا به ما نشان میدهد که همهٔ انسانها در هر لحظه در معرض آزمایش هستند و تلنگری است که در آن سال ما در کدام جبهه میایستیم.[۲۱]
بیژن کیا
نامیرا علاوه بر جذابیتهایی که در فرم و محتوا برای مخاطب ایجاد میکند این فرصت را به او میدهد تا خود را ارزیابی کند همانند شخصیتهای داستان که مدام با تردید و دودلی میان قطب مثبت و منفی رمان در تردید هستند و در نهایت جذب یکی میشوند. ما با اثری کلاسیک روبهرو هستیم که شخصیتها در آن استادانه با استفاده از چهار عنصر کنش، واکنش، دیالوگ، سمبل و تعامل با اشیا بهخوبی پردازش شده است.[۲۱]
دکتر محمد حسنی: رئیس مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
آقای کرمیار با هر اثر خود یک کار بسیار مهم را در عرصهٔ ادبیات داستانی کشور به انجام رسانده است. پرداختن به موضوع فساد و مطالبهٔ عدالت حقیقتا کار دشواری است که کرمیار در بسیاری از آثار خود توانسته است در این عرصه موفق ظاهر شود و از میان مسیرهای مختلف در وادی عدالتطلبی، مسیر صحیح را یافته و در ضمن با عدالتطلبیهای سکولار و خودبنیاد مرزبندی صحیح و شفافی داشته باشد.[۲۲]
نظر صادق کرمیار دربارهٔ دیگران
ابوالفضل زرویی نصرآباد
صحبت کردن در مورد ایشان بسیار سخت و دشوار است. شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی، نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت میکرد. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده میشناسیم، اما مطالعات او در زمینهٔ تاریخ، مذهب، علوم انسانی و بهخصوی تاریخ اسلام و شخصیتهای دینی، بهقدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشته باشیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد.[۲۳]
فیلم یتیمخانهٔ ایران
شبی که فیلم «یتیم خانه ایران» را در سالن کورش دیدم، چون در رمان «دشتهای سوزان» خود به گوشهای از آن مقطع تاریخی پرداختهام، با بغض از ابوالقاسم طالبی تشکر کردم که به موضوع بکری پرداخته که کمتر کسی جرئت میکند به آن نزدیک شود. بعد که اخبار و تحلیلها را درباره فیلم دیدم تازه فهمیدم چرا هر جناحی که برسر کار میآید، جناح مقابل به قیمت نابودی کشور حاضر است حمله کند تا جناح حاکم در کارش موفق نشود. این روحیه در سینمای کشور هم متأسفانه به شکل دیگری وجود دارد.
متأسفانه فضای کنونی جامعه نیز به قدری مسموم و سیاست زده است که اگر از فاجعه زلزله منجیل و رودبار هم اثر هنری خلق کنیم، باز به یک گروه بر میخورد و تفسیر و تعبیرهای سیاسی و جناجی بر آن سوار میکنند. چه رسد به فاجعهای که نه بلای آسمانی که تجاوز آشکار به کشور بود و ملت ایران مظلوم واقع شد و جهان آنقدر بی در و پیکر بود که ناله و فریاد ملت قحطی زده به هیچ جا نمیرسید. در چنین شرایطی است که میفهمیم جز به تواناییهای ملت خود به هیچ کشوری نباید تکیه کنیم و هر روز بر این تواناییها بیفزاییم. در غیر این صورت مانند همان زمان با ما رفتار خواهند کرد و آرد و سیبزمینی را هم بر ما روا نخواهند داشت. حاضرند ملتی را قتل عام کنند تا سربازانشان سرپا بمانند، چون قدرت دارند و میتوانند آنچه میخواهند با ملت مفلوک و شکست خورده انجام دهند. این فهم تنها وقتی در ذهن ملت جای میگیرد و پذیرفته میشود که نویسنده و هنرمند بزنگاههای تاریخی کشور را در قالب روایت زیبای هنری بیافریند.[۶]
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
براساس تاثیراتی که از موضوعات و ماجراهای اجتماعی، تاریخی و مذهبی روز میگیرم، رمان مینویسم. همانگونه که کتاب دشتهای سوزان اثری کاملا تاریخی و رمان نامیرا مذهبی است. الزاما اینطور نیست که تصمیم بگیرم کار سیاسی یا اجتماعی بنویسم.[۲۴]
حریم
این رمان یکی از نوشتههایی بود که در سالهای ۸۵ و ۸۶ نوشته شد و در سال ۹۸ به فراخور نیاز جامعه تصمیم به انتشار آن گرفتم. جامعهٔ امروز ما به مسئلهای که رمان حریم به آن اشاره میکند، بسیار مبتلاست و آن چیزی نیست جز آسیبدیدن انسانیت انسان. امروز بشریت نیازمند این است که نگاه دوبارهای به خود بیاندازد و در رفتار و روابط خود بازبینی داشته باشد.[۲۵]
نامیرا
میگویند علاقهٔ خاصی به نامیرا دارم؛ در واقع نامیرا را دوست ندارم، امام حسین را دوست دارم. دربارهٔ امام حسین آثار زیادی نوشته شده است اما «نامیرا» یک کار متفاوت نسبت به سایر کارهاست. معتقدم، فیلم نامییرا هم متفاوت خواهد شد. تصور میکنم چون خودم کتاب را نوشتهام اگر خودم نامیرا را کارگردانی کنم اتفاق تازهای میافتد که شاید مثل کتابش بشود. فیلم سینمایی نامیرا با نذور فرهنگی هیأتهای سوگواری امام حسین(ع) و سرمایهگذاری بخش خصوصی کلید میخورد. ساخت این فیلم برای من بیزینس نبود برای همین هم قرار بود این فیلم را کارگردانی کنم.[۲۶] نویسنده برای نوشتن به آسیبهای جامعه توجه میکند؛ در واقع اتفاقات جامعهٔ امروز سبب شد فضای غبارآلود آن دوران را در قالب یک رمان به تصویر بکشم. دیالوگهای این رمان از خودم است در واقع نامیرا، بازآفرینی کوفه و کربلا در آن روز است نه فقط یک روایت تاریخی.[۲۱]
مستوری
این رمان را ننوشتم که کارکرد امروزی داشته باشد، فساد با این شیوهها تمام نمیشود. این را برای نسل بعد نوشتم که بگویم در زمان ما وضعیت اینطور بوده است و این آدمها بودند که فساد ایجاد میکردند و خودشان را مصلح میدانستند. این کتاب اثر ژورنالیستی نیست که کارکرد امروزی داشته باشد.[۱۰]
فریاد در خاکستر
نخستین کتابی است که در سال ۱۳۶۷ منتشر کردم. در زمان جنگ، وقتیکه خبرنگار روزنامهٔ اطلاعات بودم، برای تهیه گزارش در اهواز مستقر شدم. در کنار گزارشها مواردی وجود داشت که قابل چاپ در روزنامه نبود و آنها را یادداشت میکردم تا به صورت داستان دربیاورم. اینها منجر به نوشتن مجموعه داستان فریاد در خاکستر شد. اکثر این داستانها حماسی بود تا رزمندهها را به شجاعت تشویق کند. اما این داستانها متفاوت و از حماسه عبور کرده بود و تقریبا به درون شخصیتها و آدمها نقب میزد. بر همین اساس مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.[۲۳] همیشه نگران بودم که مبادا سالها بعد از چاپ آن پشیمان شوم اما تا الان نه تنها پشیمان نیستم که احساس میکنم داستانهای این مجموعه بهواقع برآمده از درد و رنجی است که نسل من با گوشت و پوست و استخوان احساس کرده است.[۲۷]
جوایز و افتخارات
لوح تقدیر نخستین جشنوارهٔ جایزهٔ هنر و ادبیات دفاع مقدس از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۷.
برگزیدهٔ نویسندهٔ برتر جشنوارهٔ بنیاد شهید برای نگارش مجموعه داستان فریاد در خاکستر در سال ۱۳۷۰.
برندهٔ تندیس ویژه و لوح تقدیر برای بهترین فیلم جایزهٔ سال پیامبر اعظم برای فیلم بلند سینمایی ویدئویی «زیارت» در جشنوارهٔ فیلم پلیس در سال ۱۳۸۵.
لوح تقدیر بهترین فیلمنامه از جشنوارهٔ کوثر برای فیلمنامهٔ «زیارت» در سال ۱۳۸۶.
دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه سریال «دریا در غربت»از جشنوارهٔ تولیدات صدا و سیما در سال ۱۳۸۶.
شایستهٔ تقدیر سومین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد در سال ۱۳۸۹ برای نگارش رمان نامیرا.
شایستهٔ تقدیر در بیستوهشتمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۹ برای نگارش رمان «نامیرا».
شایستهٔ تقدیر برای رمان «نامیرا» اثر برگزیدهٔ چهارمین جشنوارهٔ «کتاب دین و پژوشهای برتر».
نامزد رمان برتر در چهارمین دورهٔ «جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد» برای رمان غنیمت در سال ۱۳۹۰.
دشت های سوزان برترین رمان سال ۱۳۹۰ در نظرسنجی پیامکی خبرگزاری مهر.
«دشتهای سوزان» برندهٔ کتاب سال دوازدهمین دورهٔ جایزهٔ شهید غنیپور در بخش رمان با موضوع آزاد.[۳]
دریافت گواهینامهٔ درجه یک هنری معادل مدرک دکتری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تیر سال ۱۳۹۲.
درد کتاب شایستهٔ تقدیر برای دریافت لوح افتخار در شانزدهمین دورهٔ کتاب سال دفاع مقدس در گروه ادبیات داستانی شاخه رمان.
حریم برگزیدهٔ کتاب سال رضوی در سال ۱۳۹۶.
مستوری برندهٔ جایزه شهید اندرزگو بخش مردمی.[۵]
سایر فعالیتها
فعالیتهای سینمایی
- فیلمنامهٔ «اشک کوسه» (جنگی)، ساخت ۱۳۷۳.
- فیلمنامهٔ «سجده بر آب» (جنگی)، ساخت ۱۳۷۵.
- فیلمنامهٔ «جانسخت» (اجتماعی)، ساخت ۱۳۷۶.[۳]
فعالیتهای تلوزیونی
- فیلمنامهٔ سریال داستانی دریا در غربت/ پخش از شبکهٔ اول سیما، ۱۳۸۶.
- فیلمنامهٔ سریال داستانی گارد ساحلی/ پخش از مرکز خلیج فارس، ۱۳۸۴.
- فیلمنامهٔ سریال داستانی «ویروس ۲۰۰۰»/ پخش از شبکهٔ دوم سیما در زمینهٔ طنز اجتماعی.[۲][۲۸][۳]
فعالیتهای فرهنگی و هنری
نویسنده و کارگردان فیلم «خانهٔ ساحلی»
نویسندهٔ فیلم «کوسهها»، ساخت ۱۳۷۳.
نویسنده و کارگردان فیلمهای کوتاه «نشاط» و «تولد».
نویسنده و کارگردان فیلمهای بلند سینمایی تلوزیونی همانند «زیارت»، «کرانههای کبود»، «رویا».
نویسنده و کارگردان سریال «یک روز قبل».
کارگردان سریال تلوزیونی «خاطرات مرد ناتمام» ۲۶ قسمت از شبکهٔ یک سیما.[۳]
نویسنده و سردبیر برنامهٔ ادبی شبانهٔ رادیو سراسری تحت عنوان «در انتهای شب».[۳]
مدیریت فرهنگی
- مدیر مرکز آفرینشهای ادبی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸.
- مدیر باشگاه نویسندگان و هنرمندان شهرداری تهران از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹.
- طراح و مدیر جشنوارههای ادبی و هنری همچون «جشنوارهٔ سراسری شعر ایران ما»، «جشنوارهٔ طنز تهران» و«جایزهٔ نقد ادب و هنر»
- عضو هیئت علمی هفتمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد.[۵]
آثار و کتابشناسی
کتابها
- انتقام در اردوگاه (مجموعه داستان برای نوجوانان)/ تهران: قرن: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۶۹.
- فریاد در خاکستر (مجموعه داستان)/ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات: قرن، ۱۳۶۹.
- روزی که بچههای امام تنها شدند/ تهران: نشر قرن، ۱۳۶۹.
- پروانههای سرگردان/ تهران: نشر مطهر، ۱۳۸۰.
- درد/ تهران: عصر داستان، ۱۳۹۲.
- حریم/ تهران: کتاب نیستان، ۱۳۹۵.
- دشتهای سوزان/ تهران: کتاب نیستان، ۱۳۹۰.
- غنیمت/ کتاب نیستان/ ۱۳۸۹.
- وامانده/ تهران: گستره، ۱۳۹۹.
- شیدایی/ قم: کتاب جمکران، ۱۳۹۹.
- مردان نامرئی/ قم: کتاب جمکران، ۱۴۰۰.
- مستوری/ قم: کتاب جمکران، ۱۳۹۷.
- نامیرا/ تهران: کتاب نیستان، ۱۳۸۸.[۲][۲۸]
مقالات
- بهشت گمشده/ جامجم، ۲۳آذر۱۳۷۹.
- پناهنده، طرح پرسشی ساده برای یافتن ارزشهای راستین/ اطلاعات، ۱۰شهریور۱۳۷۳.
- نسل صدسالهٔ نویسندگان نابالغ-نگاهی به کتاب ذهنیت و زاویه دید/ سوره، دورهٔ جدید، ش ۱۲، آبان و آذر ۱۳۸۳.[۲۸]
معرفی تعدادی از آثار
دشتهای سوزان
این رمان پیرامون زندگی «شیخ خزعل» از سران قبایل خوزستان در دورهٔ قاجار است و داستان آن به برههٔ تاریخی کشف نفت توسط نیروهای انگلیسی در جنوب خوزستان برمیگردد.[۳] دشتهای سوزان، روایتگر ماجراهایی دربارهٔ وقایع مقطع خاصی از تاریخ ایران است. صادق کرمیار این رمان را با فصلبندی و نامگذاریهای داستانی آغاز کرده است. نویسنده درصدد بوده تا این رمان تاریخی را با روایتی قصهای و سمبلیک آغاز کند؛ از این رو توصیف برخی جزئیات تاریخی در دل داستانی با زبان سده که قصهگویی در آن نقش پررنگی دارد، از نظر نویسنده اهمیت خاصی داشته است. پرداختن به مسائل و دقایقی از رویدادهای این دوره از تاریخ ایران که پیرامون وقایعی از جنگ جهانی اول و حضور کشورهای بیگانه در ایران است، همراه با نگاهی به دوران حکومت ناصرالدینشاه در لابه لای عباراتی که از حال و هوای قصهای دور نمیشوند، از وجوه تاثیرگذار این کتاب به شمار میرود. کرمیار همچنین تمرکز بر نقش و حضور کشورهای انگلیس و آلمان بر وقایع آن دوره از تاریخ ایران را از نقاط تمرکز خود بر این رمان دانسته است.[۲]
حریم
«حریم» داستان مردی به نام شمس است. مردی نیکوکار و دارا و خوشبخت که تربیتشدهٔ مادری مذهبی است، اما حادثهای ناگوار باعث میشود تا شمس توبه کند؛ توبه از کمک به نیازمندان و توبه از همهٔ باورهای سالهای دور...
کرمیار در این کتاب از سویی به سراغ ژانر تازه و کمتر تجربه شده در داستاننویسی بلند خود رفته از سوی دیگر مهارت و قدرت ذهنی وسیع خود را در این حوزه به رخ مخاطب خود کشیده است. این داستان را میتوان رمانی در ژانر اجتماعی برشمرد. رمانی برخواسته از متن اجتماع امروز و شخصیتپردازیشده با چهرهها و افرادی که بخشی از واقعیت دنیای زیستی جامعهٔ ایرانی در دههٔ چهارم از انقلاب اسلامی به شمار میروند. او باز زبان روایی دانای کل که به خوبی خودش را از دل داستان کنار کشیده و مانند یک گویندهٔ مستند به بازخوانی زندگی و زمانهٔ شخصیتهای خود میپردازد و درهمتنیدگی زندگی آنها نسبت به هم را واکاوی میکند. مهمترین تاکید و وجه ممیزهٔ این رمان را باید در معرفی مفاهیمی کلیدی در بطن این رمان بدانیم. موضوعاتی مانند خیر و شر و نفس و نیت اعمال انسانی و مهمتر از آن، تاثیرگذاری تمامی انسانها در زندگی یکدیگر است. انسانهای داستانی او به شدت در ساختار زیستی یکدیگر تاثیرگذار و فعالیتهای آنها در یکدیگر موثر است و این مساله را باید استعارهای از مفهوم بلندی دانست که کرمیار در رمان خود بیان کرده و آن چیزی جز تاثیر و تاثر تکتک اعضا اجتماع بر یکدیگر نیست.[۲۵]
مستوری
کرمیار در این کتاب به فسادهای اقتصادی و اختلاسها پرداخته است. این رمان دربارهٔ سرگشتگی یک پسر جوان و متمول است که به گذشتهاش شک کرده و در جستوجوی هویت واقعی خود برمیآید. در ادامهٔ داستان، این شخصیت که سیامک نام دارد، با خانوادهٔ شهید «مهدی زینالدین» آشنا میشود و مسیر جستوجوهایش تغییر میکند. شهید زینالدین از فرماندهان دوران دفاع مقدس و متولد ۱۳۳۸ است که در سال ۱۳۶۳ در سردشت به شهادت رسید. او فرماندهٔ لشگر ۱۷ علیبنابیطالب (ع) و رزمندگان قم بود. کرمیار در این کتاب از بین عشق و سرگشتگی پلی به عالم شهادت میزند و مخاطب را با زندگی شهید مهدی زینالدین آشنا میکند.[۲۹]
غنیمت
این کتاب به روایت ماجرای حملهٔ آمریکا به عراق میپردازد و نسبت آن را با جنگ عراق علیه ایران نشان میدهد. رابطهٔ پدری که سالها در جنگ بوده و پسری که با تحلیلهای خود از اوضاع کنونی جهانی، از حملهٔ آمریکا به عراق دفاع میکند. این رمان توانست به بخش نهایی جایزه ادبی جلال آلاحمد راه یابد. غنیمت، بازگوکنندهٔ رابطهٔ بین یک پدر و پسر است، پدری که چند سال از عمر خود را در میدانهای جنگ و نبرد گذرانده و در مقابل پسری که با تحلیل خود از وضعیت کنونی جهان، مدافع حملهٔآمریکا به عراق است. این کتاب سومین اثر صادق کرمیار است. وی در کتاب حاضر برخلاف دیگر کتابهای خود از موضوعات تاریخی فاصله گرفته و این بار به سراغ موضوعات معاصر رفته است. نویسنده در این کتاب سعی کرده که بدون هیچگونه اغماض و پیچیدگی، مواضع مورد نظر خود را باصراحت و بهوضوح بیان کند.[۳۰]
خداحافظ دوکوهه
صادق کرمیار در این رمان سعی دارد به نوعی مدیریت جنگ و نقش فرماندهان در حوادث آن دوران را روایت کند. داستان این رمان از سال ۱۳۶۳ آغاز میشود و تا پایان جنگ نیز ادامه دارد. نویسنده، طی قصه روندی از فعالیت فرماندهان جنگ را روایت میکند.[۳]
درد
موضوع این کتاب فعالیت نیروهای اطلاعات عملیات و شناسایی در سالهای دفاع مقدس است و تمرکز اصلی داستانش بر عملیاتهای جاسوسی و ضدجاسوسی از طرف ایرانی و عراقی جنگ است. کرمیار در این رمان از شخصیتهای واقعی آن سالها استفاده کرده و نام آنها را چون هاشمی، رضایی و قالیباف در جبههٔ خودی و ژنرال وفیق سامرایی و ماهر عبدالرشید در جبههٔ دولت بعثی عراق در کتابش آورده است. مقطع آغازین این رمان، سال ۶۳ است. قصه با یکی از گروههای اطلاعات عملیات سالهای جنگ شروع میشود و مخاطب تا انتها اتفاقات و حوادث مربوط به این گروه را میخواند. مردان نامرئی عنوان جدید رمان درد است که با ویراست و طرح جدید توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.[۳۱]
منبعشناسی
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «یادداشتی برای صادق کرمیار/ انگاری ایستادهای و ماه را میبینی».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ «دشتهای سوزان و روایتی از تاریخ ایران در دورهٔ ناصری».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ ۳٫۸ «صادق کرمیار - پاتوق کتاب فردا».
- ↑ «صادق کرمیار میهمان «اتفاق ترانه» میشود».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «صادق کرمیار».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ «-یادداشت صادق کرمیار بر یتیم خانه ایران».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ «توصیه کرمیار به نویسندگان جوان: جسارت داشته باشید و نترسید».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ «گفتوگوی شنیدنی صادق کرمیار پیرامون نامیرا».
- ↑ «ناگفته های صادق کرمیار از ماجرای تقریظ رهبری بر کتاب نامیرا».
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ «باور نمیکنم کسی برای خدمت به مردم میلیاردها خرج کن».
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ «نامیرا قربانی نبود استراتژی فرهنگی شد».
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «صادق کرمیار: برگزیدگان جایزههای ادبی را رها نکنیم».
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ «آیا کارگردانسالاری در تلوزیون پایان مییابد؟».
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ۱۴٫۴ ۱۴٫۵ ۱۴٫۶ «غم نان و غم زبان».
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «کرمیار : ترجمه محبوب زندگی جزیرهای مجازی است/بیاعتمادی به تالیف ایرانی».
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ «ما سکوت کردهایم و سالها بعد نتیجه این سکوت را خواهید دید».
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «صادق کرمیار؛ به راحتی کتابسازی و نویسندهسازی میشود».
- ↑ «کرمیار: اگر ادبیات ما نتواند از قاسم سلیمانیها اسطوره درست کند، شکست خورده است».
- ↑ «فریاد در خاکستر صادق کرمیار نقد و بررسی شد».
- ↑ «دو شاهکار از احمد محمود و صادق کرمیار برای افتتاحیه و اختتامیه جنگ».
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ «صادق کرمیار: نامیرا بازآفرینی کوفه و کربلا است نه فقط روایت تاریخی».
- ↑ «انتشار آثار ضعیف و کم مایه در عرصهٔ ادبیات داستانی تاسفآور است».
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ «روایت صادق کرمیار از تالیف کتاب ماه به روایت آه مرحوم زرویی».
- ↑ «کتاب های جدید صادق کرمیار در راهند».
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ «حریم صادق کرمیار شنیدنی شد».
- ↑ «چرا «صادق کرمیار» خودش «نامیرا» را میسازد؟».
- ↑ «نگرانی نویسنده برای فریاد در خاکستر».
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ «لیست مدارک دریافت شده».
- ↑ «رمان جدید صادق کرمیار به زودی عرضه میشود».
- ↑ «معرفی و دانلود کتاب صوتی غنیمت».
- ↑ «تغییر نام و ویراست رمان جنگی صادق کرمیار/مردان نامرئی آمدند».