آنک پاریس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان = آنک پاریس | |عنوان = آنک!... پاریس | ||
|تصویر = آنک_پاریس.jpg | |تصویر = آنک_پاریس.jpg | ||
|اندازه تصویر = 220px | |اندازه تصویر = 220px | ||
|زیرنویس تصویر = | |زیرنویس تصویر = | ||
|نویسنده = [[میرجلالالدین کزازی ]] | |نویسنده = [[میرجلالالدین کزازی]] | ||
|تصویرگر = | |تصویرگر = | ||
|طراح جلد = بیگلو | |طراح جلد = بیگلو | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
آنک پاریس به قلم میرجلالالدین کزازی در سال ۱۳۹۶، در دهمین دورهٔ [[جایزهٔ ادبی جلال آل احمد]]، برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب در بخش مستندنگاری شد. | آنک!... پاریس به قلم میرجلالالدین کزازی در سال ۱۳۹۶، در دهمین دورهٔ [[جایزهٔ ادبی جلال آل احمد]]، برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب در بخش مستندنگاری شد. | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
نویسنده به خواست خانه فرهنگ ایران در پاریس | نویسنده از سویی به خواست خانه فرهنگ ایران در پاریس و از سوی دیگر یکی از شهرداریهای پاریس، به این شهر رفت تا دربارهٔ نوروز و رازها و آیینهای آن سخنرانی کند. یک سخنرانی برای فرهیختگان و دانشگاهیان پاریسی انجام گرفت که به زبان فرانسوی بود و یک سخنرانی هم برای ایرانیان باشنده در پاریس که به زبان پارسی انجام شد. چند نشست و دیدار و سخنرانی دیگر هم بیرون از برنامه پیش آمد که گزارش این سفر در کتاب آمده است. | ||
[[پرونده:Kazazi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]] | |||
==برای آنانیکه کتاب را نخواندهاند== | |||
روزنگارهای سفر پاریس - باره، نگاره، تنواره، آنک پاریس: هنر را، شکرپاره، یا در نام نیک کوتاه شدهٔ آن: آنک پاریس!، گزارش سفری است به پاریس که در واپسین سه شنبه سال ۱۳۹۴، آغاز گرفته است و در نخستین سه شنبه سال ۱۳۹۵، فرجام یافته است. آنک!... پاریس پنجمین است در این گونه گزارشها. این سفر حدود یک هفته طول کشید. | |||
== | ===گذری در کتاب=== | ||
= | <span style="color:SeaGreen">'''من چندان در قهوه، نوشا نیستم و در قهوهشناسی، ویژهدان و آگاه نه. اگر اینگونه از قهوه را بیشتر سپارش میدهم و مینوشم، بیش به پاسِ رنگ و ریختِ آن است تا مزه و چگونگیِ آن. آمیزهٔ سپیدی و سیاهی در آن، مرا خوش میافتد: آن کلاه بلند سپید که بر تن تیرهفام و روان قهوه نهاده شده است. گوییا آنکس که نخستبار، اینگونه از قهوه را کاپوچینو نامیده است، نامندهای باریکبین و پندارْپرور و خوشْسرشت بوده است؛ ...... این کلاه و بالاپوش آن را کشیشان و راهبان ترسا بر سر مینهادهاند و بر تن میکردهاند. بر این پایه، کاپوچینو، از آن روی نام این گونه از قهوه شده است که در فنجان، به راهبی میماند که آن کلاه ویژهٔ آیینی را بر سر نهاده است...... شاید من این قهوه را، از آن روی خوش میدارم که هر زمان آن را میبینم، مرا فریادِ بیتی از چامهٔ ترسایی خاقانی میآورد.... <ref>{{پک|کزازی|۱۳۹۵|ک= آنک پاریس|ص= ۱۳-۱۵}}</ref>. ''' | ||
===تقدیمشده به=== | ===تقدیمشده به=== | ||
به آن برترین بازارگان، به ابراهیم حسینجانی، که در سود و سودای سخن، «در مگان فروشد به دینارگان». | {{گفتاورد تزیینی|به آن برترین بازارگان، به ابراهیم حسینجانی، که در سود و سودای سخن، «در مگان فروشد به دینارگان» }} | ||
[[پرونده:جایزه جلال و تقدیر از کزازی.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تقدیر از کزازی در جایزه جلال'''</center>]] | |||
===مقدمهنویس یا یادداشتنویس=== | ===مقدمهنویس یا یادداشتنویس=== | ||
خط ۳۹: | خط ۴۳: | ||
===چرا باید این کتاب را خواند=== | ===چرا باید این کتاب را خواند=== | ||
کزازی سفرهایی چند دیگر نیز به فرامرز و نِیْرانْزمین (=کشورهای غیرایرانی و خارجی) داشتهاست که گزارش آنها را تاکنون به نگارش درنیاورده است. دو انگیزه او را بر آن داشت که پس از چند سال دوری از سفرنامهنویسی، دیگربار به نوشتن سفرنامه روی آورد: انگیزهٔ نخستین درخواست پیگیرانهٔ پارهای از خوانندگان سخنسنج و ادبدوست بود که او را به نوشتن گزارش سفرهایش برمیانگیختند و میگفتند که کتابهایی که در گزارش سفرهای خویش فراپیش نهادهاست، آنان را بسیار دلپسند افتاده است و آنها، کامهٔ هنری برگرفتهاند. دومین انگیزه سفر به پاریس بود: شهری که کانون هنر و زیبایی است و گنجینهای پایانناپذیر از نگاره و تندیسه و آفریدههایی شگفتیآمیز و ستایشانگیز، در هنرهای دیگر. شهری که دیدارگران خود را، از شکوه و شگرفی زیبایی و هنر، سرمست میدارد و میاَفْساید. از این روی دریغش آمد که آنک! پاریس: را | کزازی سفرهایی چند دیگر نیز به فرامرز و نِیْرانْزمین (=کشورهای غیرایرانی و خارجی) داشتهاست که گزارش آنها را تاکنون به نگارش درنیاورده است. دو انگیزه او را بر آن داشت که پس از چند سال دوری از سفرنامهنویسی، دیگربار به نوشتن سفرنامه روی آورد: انگیزهٔ نخستین درخواست پیگیرانهٔ پارهای از خوانندگان سخنسنج و ادبدوست بود که او را به نوشتن گزارش سفرهایش برمیانگیختند و میگفتند که کتابهایی که در گزارش سفرهای خویش فراپیش نهادهاست، آنان را بسیار دلپسند افتاده است و آنها، کامهٔ هنری برگرفتهاند. دومین انگیزه سفر به پاریس بود: شهری که کانون هنر و زیبایی است و گنجینهای پایانناپذیر از نگاره و تندیسه و آفریدههایی شگفتیآمیز و ستایشانگیز، در هنرهای دیگر. شهری که دیدارگران خود را، از شکوه و شگرفی زیبایی و هنر، سرمست میدارد و میاَفْساید. از این روی دریغش آمد که آنک! پاریس: را ننویسد و خوانندگان گرامی را که شیفتگان هنرند و دلْربودگان و جانْافسودگان زیبایی و دلارایی، در سرمستیهای خویش هنباز و دمساز نگرداند و آنان را از افسونهای پاریس، بیبهره بدارد<ref>{{پک|کزازی|۱۳۹۵|ک= آنک پاریس|ص= مقدمهٔ کتاب}}</ref>. | ||
===سفرنامهنویسی=== | ===سفرنامهنویسی=== | ||
فنآوری رسانهای جهان را به شیوهای برهنه و آشکار فراپیش ما نهاده است. از همین روست که یافتن رازها، گوشههای نهفته و ناشناخته در این روزگار، کاری است بسیار دشوار. آن یافتهها را هم کمتر در سفرنامه میتوان نوشت. از روشهای دیگر مانند نمایش، نمایش - عکس، نمایش - نگارههای جنبان یا فیلم در نشان دادن آنها بیشتر بهره برده میشود. به ناچار سفرنامهنویسی در راهی نو میباید بیفتد از شگفتیهای بیرونی - آشکار به شگفتیهای درونی - نهان راه ببرد. سویمندی ذهنی، اندیشهای، روانشناختی بیابد به سخن | فنآوری رسانهای جهان را به شیوهای برهنه و آشکار فراپیش ما نهاده است. از همین روست که یافتن رازها، گوشههای نهفته و ناشناخته در این روزگار، کاری است بسیار دشوار. آن یافتهها را هم کمتر در سفرنامه میتوان نوشت. از روشهای دیگر مانند نمایش، نمایش - عکس، نمایش - نگارههای جنبان یا فیلم در نشان دادن آنها بیشتر بهره برده میشود. به ناچار سفرنامهنویسی در راهی نو میباید بیفتد از شگفتیهای بیرونی - آشکار به شگفتیهای درونی - نهان راه ببرد. سویمندی ذهنی، اندیشهای، روانشناختی بیابد به سخن دیگر؛ درست است که سفرنامه گزارش سفری است در جهان برون امّا گزارشی که سفرنامهنویس از این سفر میدهد، میباید گزارشی باشد از جهان درون او، در پیوند با سفر در جهان برون<ref name="اسلامی"/>. | ||
[[پرونده:نشست_هفتگی_شهر_کتاب_با_حضور_کزازی.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نشست هفتگی شهر کتاب راجع به سفرنامهنویسی'''</center>]] | |||
===علیت گرایش اندک ایرانیان به سفرنامهنویسی=== | ===علیت گرایش اندک ایرانیان به سفرنامهنویسی=== | ||
خط ۴۸: | خط ۵۴: | ||
===نظر نویسنده در مورد سفرنامه نویسی=== | ===نظر نویسنده در مورد سفرنامه نویسی=== | ||
سفرنامهنویسی شاخهای از ادبیات خلاقه و نزدیک به ادبیات داستانی است؛ سفرنامه در روزگار ما بسیار بیش از گذشته به جهان داستانی میگراید. به سخن دیگر، درونی، نهادینه یا پنداری میشود. خاستگاه هنر، میدانید که پندار است. نویسندهای بر پایه رخدادهای راستین و واقعی داستانی مینویسد. اما آن داستان، گزارش آن رخدادها نیست. گزارش رخدادهایی است که با جهان درونی نویسنده درآمیخته است. از | سفرنامهنویسی شاخهای از ادبیات خلاقه و نزدیک به ادبیات داستانی است؛ سفرنامه در روزگار ما بسیار بیش از گذشته به جهان داستانی میگراید. به سخن دیگر، درونی، نهادینه یا پنداری میشود. خاستگاه هنر، میدانید که پندار است. نویسندهای بر پایه رخدادهای راستین و واقعی داستانی مینویسد. اما آن داستان، گزارش آن رخدادها نیست. گزارش رخدادهایی است که با جهان درونی نویسنده درآمیخته است. از همینرو، داستان را پدیدهای پنداری میدانیم. در روزگار ما، بر پایه آنچه که گفته شد، سفرنامه بیش از هر زمان، ساختاری داستانی دارد. میتوان آن را از دیگر داستانهایی که میتوانند یک سره پندارینه باشند، جدا میدارد و باز میشناساند، آن است که بنیاد این داستان که سفرنامه است بر رخدادهای راستین و واقعی نهاده شده است. اما گزارشی است درونی، پندارینه، آفرینشگرانه، از همین روی هنری از این رخدادها<ref name="اسلامی">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.cgie.org.ir/fa/news/212109/|عنوان= کزازی: سفرنامهنویسی گزارشی است پندارینه و آفرینشگرانه|ناشر= دایرة المعارف بزرگ اسلامی|تاریخ انتشار= ۱۰ دی ۱۳۹۶|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
===نمونهای از توصیفات=== | ===نمونهای از توصیفات=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|هنگامی که از گنجخانه لوور دیدار میکردم و آن آفریدههای شگرف هنری را در زمینهها و هنرهای گوناگون میدیدم، دریافت و برداشت خود را از این گنجینه کم مانند هنری را به گستردگی در کتاب نوشتم. آنجا همچنان برای نمونه میگویم؛ بر این نکته انگشت نهادم که بیننده در این گنجخانه و دیرینکده -موزه- به گونهای ستوهیدگی هنری دچار میشود. زیرا به هر سوی که مینگرد، پی درپی با آفریدهای هنری روبهروست که در گونه خود بیهمتا یا کم مانند است. نخست خیره و به درنگ آنها را مینگرد، امّا اندک اندک، نگاهی لغزانتر به آنها میافکند. سرانجام، تنها مینگرد و میگذرد. سپس در پی دیدار از این گنجینه و دیرینکده به این پرسش بنیادین در هنرشناسی و دبستانهای هنری پاسخ دادم که چرا خاستگاه هنری که آن را هنر نوگرایانه یا مدرن مینامند، پاریس بوده است و فرانسه<ref name="اسلامی"/>. }} | {{گفتاورد تزیینی|هنگامی که از گنجخانه لوور دیدار میکردم و آن آفریدههای شگرف هنری را در زمینهها و هنرهای گوناگون میدیدم، دریافت و برداشت خود را از این گنجینه کم مانند هنری را به گستردگی در کتاب نوشتم. آنجا همچنان برای نمونه میگویم؛ بر این نکته انگشت نهادم که بیننده در این گنجخانه و دیرینکده -موزه- به گونهای ستوهیدگی هنری دچار میشود. زیرا به هر سوی که مینگرد، پی درپی با آفریدهای هنری روبهروست که در گونه خود بیهمتا یا کم مانند است. نخست خیره و به درنگ آنها را مینگرد، امّا اندک اندک، نگاهی لغزانتر به آنها میافکند. سرانجام، تنها مینگرد و میگذرد. سپس در پی دیدار از این گنجینه و دیرینکده به این پرسش بنیادین در هنرشناسی و دبستانهای هنری پاسخ دادم که چرا خاستگاه هنری که آن را هنر نوگرایانه یا مدرن مینامند، پاریس بوده است و فرانسه<ref name="اسلامی"/>. }} | ||
=== | ===پیرنگ=== | ||
این اثر بازتابی از دیدهها، شنیدهها، آزمودهها، اندیشیدهها که در گیراگیر این سفر بر کزازی آشکار میشود. گزارش سفری است به درون؛ گشتوگذاری در نهاد نویسنده است، به بهانهٔ سفری که به کشوری یا شهری انجام داده است<ref name="اسلامی"/>. | این اثر بازتابی از دیدهها، شنیدهها، آزمودهها، اندیشیدهها که در گیراگیر این سفر بر کزازی آشکار میشود. گزارش سفری است به درون؛ گشتوگذاری در نهاد نویسنده است، به بهانهٔ سفری که به کشوری یا شهری انجام داده است<ref name="اسلامی"/>. او خود تلاش میکند که اگر به سفری برود و چند روزی، هفتهای و ماهی در جایی بماند، گزارش آن سفر را بنویسد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/13824-2017-02-05-07-27-25.html|عنوان= گزارش گفتگو با «دکتر میر جلال الدین کزازی»|ناشر= کانون فرهنگی چوک|تاریخ انتشار= ۱۷ بهمن ۱۳۹۵|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
===سبک نگارش=== | |||
کزازی گرایش به سرهنویسی دارد؛ او سعی میکند از زیانهای که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان پارسی، و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد میکند جلوگیری کند. او همواره مشتهر به این بوده است که بسیار صریح زبان فارسی را سخن میگوید و مینویسد؛ میتوان این گرایش را در جای جای اثرش دید. | |||
===طرحی از یکی از صحنههای کتاب=== | ===طرحی از یکی از صحنههای کتاب=== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۳۸
آنک!... پاریس | |
---|---|
نویسنده | میرجلالالدین کزازی |
ناشر | صدای معاصر |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۹۵ |
شابک | ۹۷۸-۶۰۰-۶۲۹-۸۶۵-۸ |
تعداد صفحات | ۲۵۶ |
موضوع | مستندنگاری |
طراح جلد | بیگلو |
آنک!... پاریس به قلم میرجلالالدین کزازی در سال ۱۳۹۶، در دهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آل احمد، برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب در بخش مستندنگاری شد.
نویسنده از سویی به خواست خانه فرهنگ ایران در پاریس و از سوی دیگر یکی از شهرداریهای پاریس، به این شهر رفت تا دربارهٔ نوروز و رازها و آیینهای آن سخنرانی کند. یک سخنرانی برای فرهیختگان و دانشگاهیان پاریسی انجام گرفت که به زبان فرانسوی بود و یک سخنرانی هم برای ایرانیان باشنده در پاریس که به زبان پارسی انجام شد. چند نشست و دیدار و سخنرانی دیگر هم بیرون از برنامه پیش آمد که گزارش این سفر در کتاب آمده است.
برای آنانیکه کتاب را نخواندهاند
روزنگارهای سفر پاریس - باره، نگاره، تنواره، آنک پاریس: هنر را، شکرپاره، یا در نام نیک کوتاه شدهٔ آن: آنک پاریس!، گزارش سفری است به پاریس که در واپسین سه شنبه سال ۱۳۹۴، آغاز گرفته است و در نخستین سه شنبه سال ۱۳۹۵، فرجام یافته است. آنک!... پاریس پنجمین است در این گونه گزارشها. این سفر حدود یک هفته طول کشید.
گذری در کتاب
من چندان در قهوه، نوشا نیستم و در قهوهشناسی، ویژهدان و آگاه نه. اگر اینگونه از قهوه را بیشتر سپارش میدهم و مینوشم، بیش به پاسِ رنگ و ریختِ آن است تا مزه و چگونگیِ آن. آمیزهٔ سپیدی و سیاهی در آن، مرا خوش میافتد: آن کلاه بلند سپید که بر تن تیرهفام و روان قهوه نهاده شده است. گوییا آنکس که نخستبار، اینگونه از قهوه را کاپوچینو نامیده است، نامندهای باریکبین و پندارْپرور و خوشْسرشت بوده است؛ ...... این کلاه و بالاپوش آن را کشیشان و راهبان ترسا بر سر مینهادهاند و بر تن میکردهاند. بر این پایه، کاپوچینو، از آن روی نام این گونه از قهوه شده است که در فنجان، به راهبی میماند که آن کلاه ویژهٔ آیینی را بر سر نهاده است...... شاید من این قهوه را، از آن روی خوش میدارم که هر زمان آن را میبینم، مرا فریادِ بیتی از چامهٔ ترسایی خاقانی میآورد.... [۱].
تقدیمشده به
« | به آن برترین بازارگان، به ابراهیم حسینجانی، که در سود و سودای سخن، «در مگان فروشد به دینارگان» | » |
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
میرجلالالدین کزازی پس از دریافت جایزهٔ خود در سخنانی خطاب به وزیر فرهنگ ارشاد اسلامی اظهار کرد: «آقای وزیر فرهنگ، من خوش نمیدارم دنبالهٔ این نامه فرهنگ را به زبان برانم. زیرا بر این باورم ایرانیان مردمانی فرهیخته، اندیشهورز، خردور بودهاند. حتّی آنانکه دانش نیاموختهاند. سرزمین ما همواره سرزمین فر و فرزانگی بوده. آوازهٔ ما در پهنهٔ گیتی به پاس فرهنگ است، پس شما چونان وزیر فرهنگ باریکترین و ستوهنده ترین کار را در میان دولتمردان شدهاند. شما اگر مرد فرهنگ باشید، مرد ایران هستید. در شگفتم که گاه در چنین بزمی سخن میرود که ما در کار ادب و داستان و اندیشه فروتر از دیگرانیم. در حالی که تنها یک داستان کهن ایرانی که در ایران ساسانی پدید آمده با نام «هزار افسان» با دگرگونی که در ایران می یابد با نام «هزار و یک شب» جهانی میشود و امروز باختریان تودهٔ مردم خاور زمین را با این کتاب می شناسند. کدام کتاب را در خاور سراغ دارید که چنین بوده باشد»[۲].
چرا باید این کتاب را خواند
کزازی سفرهایی چند دیگر نیز به فرامرز و نِیْرانْزمین (=کشورهای غیرایرانی و خارجی) داشتهاست که گزارش آنها را تاکنون به نگارش درنیاورده است. دو انگیزه او را بر آن داشت که پس از چند سال دوری از سفرنامهنویسی، دیگربار به نوشتن سفرنامه روی آورد: انگیزهٔ نخستین درخواست پیگیرانهٔ پارهای از خوانندگان سخنسنج و ادبدوست بود که او را به نوشتن گزارش سفرهایش برمیانگیختند و میگفتند که کتابهایی که در گزارش سفرهای خویش فراپیش نهادهاست، آنان را بسیار دلپسند افتاده است و آنها، کامهٔ هنری برگرفتهاند. دومین انگیزه سفر به پاریس بود: شهری که کانون هنر و زیبایی است و گنجینهای پایانناپذیر از نگاره و تندیسه و آفریدههایی شگفتیآمیز و ستایشانگیز، در هنرهای دیگر. شهری که دیدارگران خود را، از شکوه و شگرفی زیبایی و هنر، سرمست میدارد و میاَفْساید. از این روی دریغش آمد که آنک! پاریس: را ننویسد و خوانندگان گرامی را که شیفتگان هنرند و دلْربودگان و جانْافسودگان زیبایی و دلارایی، در سرمستیهای خویش هنباز و دمساز نگرداند و آنان را از افسونهای پاریس، بیبهره بدارد[۳].
سفرنامهنویسی
فنآوری رسانهای جهان را به شیوهای برهنه و آشکار فراپیش ما نهاده است. از همین روست که یافتن رازها، گوشههای نهفته و ناشناخته در این روزگار، کاری است بسیار دشوار. آن یافتهها را هم کمتر در سفرنامه میتوان نوشت. از روشهای دیگر مانند نمایش، نمایش - عکس، نمایش - نگارههای جنبان یا فیلم در نشان دادن آنها بیشتر بهره برده میشود. به ناچار سفرنامهنویسی در راهی نو میباید بیفتد از شگفتیهای بیرونی - آشکار به شگفتیهای درونی - نهان راه ببرد. سویمندی ذهنی، اندیشهای، روانشناختی بیابد به سخن دیگر؛ درست است که سفرنامه گزارش سفری است در جهان برون امّا گزارشی که سفرنامهنویس از این سفر میدهد، میباید گزارشی باشد از جهان درون او، در پیوند با سفر در جهان برون[۴].
علیت گرایش اندک ایرانیان به سفرنامهنویسی
علت این گرایش شاید یکی پروای ما باشد از درمیان نهادن رازهای خود با دیگران؛ امّا پروای دیگری هم هست: فروتنی ایرانی. این فروتنی ما را بازمیدارد که سفرنامه بنویسیم، زیرا در سفرنامه باید ناچار از خویشتن بگوییم، از آنچه انجام دادهایم و بر ما رفته است. ما بیشتر به خودشکنی میاندیشیم تا نوشتن از خود. راه سفرنامهنویسی امروز از برونگرایی به درونگرایی دیگر گشته است و سفرنامه برونگرا با جهان امروز سازگار نیست[۵].
نظر نویسنده در مورد سفرنامه نویسی
سفرنامهنویسی شاخهای از ادبیات خلاقه و نزدیک به ادبیات داستانی است؛ سفرنامه در روزگار ما بسیار بیش از گذشته به جهان داستانی میگراید. به سخن دیگر، درونی، نهادینه یا پنداری میشود. خاستگاه هنر، میدانید که پندار است. نویسندهای بر پایه رخدادهای راستین و واقعی داستانی مینویسد. اما آن داستان، گزارش آن رخدادها نیست. گزارش رخدادهایی است که با جهان درونی نویسنده درآمیخته است. از همینرو، داستان را پدیدهای پنداری میدانیم. در روزگار ما، بر پایه آنچه که گفته شد، سفرنامه بیش از هر زمان، ساختاری داستانی دارد. میتوان آن را از دیگر داستانهایی که میتوانند یک سره پندارینه باشند، جدا میدارد و باز میشناساند، آن است که بنیاد این داستان که سفرنامه است بر رخدادهای راستین و واقعی نهاده شده است. اما گزارشی است درونی، پندارینه، آفرینشگرانه، از همین روی هنری از این رخدادها[۴].
نمونهای از توصیفات
« | هنگامی که از گنجخانه لوور دیدار میکردم و آن آفریدههای شگرف هنری را در زمینهها و هنرهای گوناگون میدیدم، دریافت و برداشت خود را از این گنجینه کم مانند هنری را به گستردگی در کتاب نوشتم. آنجا همچنان برای نمونه میگویم؛ بر این نکته انگشت نهادم که بیننده در این گنجخانه و دیرینکده -موزه- به گونهای ستوهیدگی هنری دچار میشود. زیرا به هر سوی که مینگرد، پی درپی با آفریدهای هنری روبهروست که در گونه خود بیهمتا یا کم مانند است. نخست خیره و به درنگ آنها را مینگرد، امّا اندک اندک، نگاهی لغزانتر به آنها میافکند. سرانجام، تنها مینگرد و میگذرد. سپس در پی دیدار از این گنجینه و دیرینکده به این پرسش بنیادین در هنرشناسی و دبستانهای هنری پاسخ دادم که چرا خاستگاه هنری که آن را هنر نوگرایانه یا مدرن مینامند، پاریس بوده است و فرانسه[۴]. | » |
پیرنگ
این اثر بازتابی از دیدهها، شنیدهها، آزمودهها، اندیشیدهها که در گیراگیر این سفر بر کزازی آشکار میشود. گزارش سفری است به درون؛ گشتوگذاری در نهاد نویسنده است، به بهانهٔ سفری که به کشوری یا شهری انجام داده است[۴]. او خود تلاش میکند که اگر به سفری برود و چند روزی، هفتهای و ماهی در جایی بماند، گزارش آن سفر را بنویسد[۶].
سبک نگارش
کزازی گرایش به سرهنویسی دارد؛ او سعی میکند از زیانهای که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان پارسی، و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد میکند جلوگیری کند. او همواره مشتهر به این بوده است که بسیار صریح زبان فارسی را سخن میگوید و مینویسد؛ میتوان این گرایش را در جای جای اثرش دید.
طرحی از یکی از صحنههای کتاب
«امروز روزی نو آغاز میگرفت و سالی نو و شاید روزگاری نو. با دلی آرام و روانی روشن و رایی رایومند از فرّ و فروغ نوی و شادابی و شکفتگی که همواره بهی و بهار و بارآوری را نوید میدهد و رهایی از پژمردگی و پژمانی و سترونی را و دل و جان را با امید به آیندهای بهتر میافروزد، با آسانبر به زیست مهمانسرای فرود آمدم. هنگامی که درِ آسانبر گشوده آمد، پیکر مردی بلندبالای و لاغراندام را بر آستانۀ در دیدم که میخواست به آسانبر درآید. از آن روی که چهرۀ او را بهدرستی و با درنگ ندیده بودم، پنداشتم که از کارکنان مهمانسراست. پس، به پاس ادب، او را به زبان فرانسوی درود گفتم. مرد اما به پارسی درود مرا پاسخ گفت و مرا به شگفت آورد..... در اندیشه بودم که او را نیک بنگرم تا شاید بتوانمش شناخت یا اگر نشناختمش، بپرسم که کیست که ناگاه آوایی دیگر از جایی دورتر برخاست و کسی گفت: «وه! استاد کزازی!» گوینده را نگریستم. استاد کیوان ساکت بود، نوازندۀ چیرهدست تار که در آدینهشب، شگفتی آفریده بود. او، آغوشگشاده، به سوی من شتافت و مرا درود گفت و شادی خویش را از دیدن من بازنمود و ...» [۷].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ کزازی، آنک پاریس، ۱۳-۱۵.
- ↑ ««آنک پاریس» میرجلالالدین کزازی اثر شایسته تقدیر». پایگاه خبری تحلیل علامه طباطبائی، ۲۰ دی ۱۳۹۶.
- ↑ کزازی، آنک پاریس، مقدمهٔ کتاب.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «کزازی: سفرنامهنویسی گزارشی است پندارینه و آفرینشگرانه». دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۰ دی ۱۳۹۶.
- ↑ «علت گرایش اندک ایرانیان به سفرنامهنویسی». ایسنا، ۶ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ «گزارش گفتگو با «دکتر میر جلال الدین کزازی»». کانون فرهنگی چوک، ۱۷ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ کزازی، آنک پاریس، ۱۶۱.
منابع
کزازی، میرجلالالدین (۱۳۹۵). آنک پاریس. تهران: صدای معاصر..