افتاده بودیم در گردنهٔ حیران: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ذرّه (بحث | مشارکت‌ها)
صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = افتاده بودیم در گردنهٔ حیران |تصویر = افتاده بود...» ایجاد کرد
 
ذرّه (بحث | مشارکت‌ها)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵۵: خط ۵۵:


===چند سطری از کتاب===
===چند سطری از کتاب===
'''گوش ماهی''' بازگشت به گذشته، خاطره گرایی، استفاده از حس ها و اشیاء نوستالژیک / مهر ۱۳۹۴ {{سخ}}
'''گوش ماهی''' {{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|«بگذار فکر کنم پری‌سیما. از کی دور شدیم از هم؟ از کی آن‌قدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟ همه‌اش دو سال نبودم. دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که عروس شدی رفتی بابلسر، چه می‌دانم، هر وقت می‌پرسیدم می‌گفتند خوب است، می‌گفتند دارد زندگی‌اش را می‌کند...»<ref name="کتاب">{{پک|لعل بذری|۱۳۹۷|ک= افتاده بودیم در گردنهٔ حیران|ص= }}</ref>. }}
{{گفتاورد تزیینی|«بگذار فکر کنم پری‌سیما. از کی دور شدیم از هم؟ از کی آن‌قدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟ همه‌اش دو سال نبودم. دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که عروس شدی رفتی بابلسر، چه می‌دانم، هر وقت می‌پرسیدم می‌گفتند خوب است، می‌گفتند دارد زندگی‌اش را می‌کند...»<ref name="کتاب">{{پک|لعل بذری|۱۳۹۷|ک= افتاده بودیم در گردنهٔ حیران|ص= }}</ref>. }}
'''پَر سیاوشان''' اسطوره گرایی، تصویر مرکزی از این اثر/ آذر ۱۳۸۶، مشهد{{سخ}}
'''پَر سیاوشان''' {{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|هشت سال تمام دستم بیرون از خاک مانده بود. هشت سال برف و باران بر دستم که در مسیر باد افتاده بود، بارید و در بهار هشتمین سال، کم کم از میان انگشتان فروریخته‌ام ساقهٔ علف سبزی رویید. ساقهٔ علف که هر روز برهٔ معصوم میشی چشمی را از گله جدا می‌کرد و به سمت خود می‌کشاند. دیگر مهم نیست مرا به خاطر بیاوری یا نه. مهم نیست که فراموشم کرده باشد یا نه. حالا کسی هست که هیچ وقت فراموشم نمی‌کند<ref name="کتاب"/>. }}
{{گفتاورد تزیینی|هشت سال تمام دستم بیرون از خاک مانده بود. هشت سال برف و باران بر دستم که در مسیر باد افتاده بود، بارید و در بهار هشتمین سال، کم کم از میان انگشتان فروریخته‌ام ساقهٔ علف سبزی رویید. ساقهٔ علف که هر روز برهٔ معصوم میشی چشمی را از گله جدا می‌کرد و به سمت خود می‌کشاند. دیگر مهم نیست مرا به خاطر بیاوری یا نه. مهم نیست که فراموشم کرده باشد یا نه. حالا کسی هست که هیچ وقت فراموشم نمی‌کند<ref name="کتاب"/>. }}
'''پدر کلان''' برای دوستان افغان{{سخ}}
'''پدر کلان''' {{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|«اصلا به دلم نبود که با بابا راهی شوم. مادر هم دلش نبود. به اجبار تسلیم زور بابا شده بود. پدر کلان (بزرگ) ولی هیچ بروز نمی‌داد که خاطرش به کدام سر است. به مزارشریف یا به اینجا. یک ساعتی که طی شد به دلم جوش افتاد و ورخاستم یک خبر بگیرم. یک به یک صحن‌ها را خوب چشم دواندم تا داخل ضریح به آن شلوغی که هرکس تقلا می‌کرد دستش را به ضریح برساند من دنبال پیرمردی بودم که قدیفهٔ‌ (شال) رنگی شانه داشته باشد. هی چندین بار با فشار جمعیت رفتم تا به آخر برگشتم ولی هیچ خبر نبود...»<ref name="کتاب"/>.}}
{{گفتاورد تزیینی|«اصلا به دلم نبود که با بابا راهی شوم. مادر هم دلش نبود. به اجبار تسلیم زور بابا شده بود. پدر کلان (بزرگ) ولی هیچ بروز نمی‌داد که خاطرش به کدام سر است. به مزارشریف یا به اینجا. یک ساعتی که طی شد به دلم جوش افتاد و ورخاستم یک خبر بگیرم. یک به یک صحن‌ها را خوب چشم دواندم تا داخل ضریح به آن شلوغی که هرکس تقلا می‌کرد دستش را به ضریح برساند من دنبال پیرمردی بودم که قدیفهٔ‌ (شال) رنگی شانه داشته باشد. هی چندین بار با فشار جمعیت رفتم تا به آخر برگشتم ولی هیچ خبر نبود...»<ref name="کتاب"/>.}}
'''تمام مسیر را می‌خوابیم''' خاطره گرایی، پیکان جوانان{{سخ}}
'''تمام مسیر را می‌خوابیم''' {{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|«خواب… خواب… خواب بهترین پناهگاه است این جور وقت‌ها اگر در دسترس باشد و به کمکت بیاید و تو را با خودش ببرد به عالم بی خبری. به عالم هزارتوی پیچ در پیچِ تخیلات ناممکن. ساعت‌ها و روزها و بلکه ماه‌ها خودت را بسپاری به این منجیِ مهربان و مثل کاوشگران آثار باستانی یک بیلچه بگیری دستت و دیواره‌های نامحدود زمان و مکان را تراش بدهی و جلو بروی. بروی و وقتی بیدار می‌شوی، ببینی همهٔ آن ماجراهای هولناک خواب و خیال بوده‌اند»<ref name="کتاب"/>.}}
{{گفتاورد تزیینی|«خواب… خواب… خواب بهترین پناهگاه است این جور وقت‌ها اگر در دسترس باشد و به کمکت بیاید و تو را با خودش ببرد به عالم بی خبری. به عالم هزارتوی پیچ در پیچِ تخیلات ناممکن. ساعت‌ها و روزها و بلکه ماه‌ها خودت را بسپاری به این منجیِ مهربان و مثل کاوشگران آثار باستانی یک بیلچه بگیری دستت و دیواره‌های نامحدود زمان و مکان را تراش بدهی و جلو بروی. بروی و وقتی بیدار می‌شوی، ببینی همهٔ آن ماجراهای هولناک خواب و خیال بوده‌اند»<ref name="کتاب"/>.}}
[[پرونده:بررسی کتاب در هفته‌نامهٔ خیام‌نامه.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''بررسی و تحیلل کتاب در هفته‌نامهٔ خیام‌نامه'''</center>]]
[[پرونده:بررسی کتاب در هفته‌نامهٔ خیام‌نامه.jpg|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''بررسی و تحیلل کتاب در هفته‌نامهٔ خیام‌نامه'''</center>]]
خط ۹۶: خط ۹۶:


====موتیف‌ها====
====موتیف‌ها====
مهم‌ترین مؤلفه این مجموعه «نوستالژیک» بودنِ زمان و مکان داستان‌هاست. مانند دوران سربازی، سپاه دانش، گوش ماهی، پیکان جوانان. فضایی که لعل بذری به صورت لحظه‌ای و گاه فراگیر و گسترده دچار آن شده است و حسرت آمیز در داستان‌هایش نوستالژی گذشته‌اش را یاد می‌کند. بازگشت به گذشته در داستان «گوش ماهی»، خاطره‌گرایی در داستان‌های «گوش ماهی»، «افتاده یودیم در گردنهٔ حیران»، «اندوهی دور گردن» و «تمام مسیر را می‌خوابیم»، اسطوره‌گرایی در داستان‌های «پَر سیاوشان»، «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی»، «نگهبان سوبَر»، استفاده از حس‌ها و اشیاء نوستالژیک مانند گوش ماهی در داستانی به همین نام، دست نوشته‌ها در داستان «اندوهی دور گردن»، پیکان جوانان در داستان «تمام مسیر را می خوابیم»، عکس در داستان «پَر سیاوشان» یا … و استفاده از فلش بک  در اکثر داستان‌های این مجموعه دیده و حس می‌شود<ref name="چلچراغ"/>.
=====حسرت=====
=====حسرت=====
استفاده از عنصر «حسرت» و گذرِ زمان و از دست رفتنِ روزهای خوب کودکی، جوانی، سربازی و عاشقی و حضور اعضای خانواده و نبودنِ آنها در زمان حال در اکثر داستان های این مجموعه دیده می شود<ref name="چلچراغ"/>.  
استفاده از عنصر «حسرت» و گذرِ زمان و از دست رفتنِ روزهای خوب کودکی، جوانی، سربازی و عاشقی و حضور اعضای خانواده و نبودنِ آنها در زمان حال در اکثر داستان های این مجموعه دیده می شود<ref name="چلچراغ"/>.  

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۵

افتاده بودیم در گردنهٔ حیران
نویسندهحسین لعل بذری
ناشرنیماژ
محل نشرتهران
تاریخ نشرچاپ اول ۱۳۹۷
شابک۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۴۴۳-۱
تعداد صفحات۱۱۲
موضوعداستان کوتاه فارسی
نوع رسانهکتاب

افتاده بودیم در گردنهٔ حیران مجموعه‌ای از دوازده داستان کوتاه و مستقل از حسین لعل بذری که شایستهٔ تقدیر در دوازدهمین جایزهٔ ملی ادبی جلال آل احمد و سی وهفتمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است.

* * * * *
تصویر پشت جلد

داستان‌های مجموعه‌ٔ افتاده بودیم در گردنه‌ٔ حیران جهانی ملموس و آدم‌هایی زنده را با خوانندگانش به اشتراک می‌گذارد. حسین لعل بذری با زبانی تراش‌خورده و نثری پخته و منسجم، به خلق فضاهایی دست می‌زند که میان وهم و واقعیت در نوسان است. او آدم‌هایی را به نمایش می‌گذارد که با ویژگی‌ها و واکنش‌های زنده و قدرتمندشان به خوبی قابلیت ماندگار شدن در ذهن خواننده را دارا هستند.
نویسنده در این مجموعه با بهره گرفتن از فرهنگ‌ها و گویش‌های مختلف، فضایی متنوع ایجاد می‌کند و از یکنواختی و سکونی که گریبانگیر بخش عمده‌ای از فضاهای داستانی اخیر است، دور می‌شود. حس‌های متنوع انسانی از مرگ و رنج‌ گرفته تا عشق و امید، در این مجموعه هر یک سهم خود را دارند و هیچ‌کدام جا را بر دیگری تنگ نمی‌کنند. هرچند درد و مرگ عناصر پررنگی در داستان‌های لعل بذری هستند، امّا افتاده بودیم در گردنه‌ٔ حیران کتابی است که با وجود تمام ناکامی‌ها و رنج‌ها و مرگ‌هایی که روایت می‌کند، در نهایت خالصانه در ستایش عشق و زندگی تصنیف شده است[۱].
حسین لعل بذری متولد سال ۱۳۵۲، دارای مدرک تحصیلی کارشناسی مدیریت تبلیغات فرهنگی است که در حال حاضر به عنوان کارشناس هنری در شهرداری منطقهٔ نه مشهد مشغول به فعالیت است. خودش مسیر نویسندگی‌اش را اینگونه توضیح می‌دهد: «نویسندگی را از دوران مدرسه شروع کردم، هرچند طبیعی است که آن موقع نوشتن خیلی به معنای حرفه‌ای و جدی نبود، چون دانش من از داستان و مراحل آن و تسلط من به عناصر داستانی کم بود، امّا با این حال همان موقع هم در مسابقات دانش آموزی رتبه‌های کشوری کسب می‌کردم ولی در سال‌های بعد به واسطهٔ مطالعه، استمرار در نوشتن و حشر و نشر با دوستان نویسنده این قضیه جدی‌تر شد و با نگاهی تازه‌تر به سمت داستان رفتم»[۲].
لعل بذری با یک بانوی داستان‌نویس تبریزی (لیلا صبوحی خامنه) ازدواج کرده است، حاصل این پیوند در اثر هر دو نویسنده کاملا مشهود است. تاثیری که لعل بذری از تبریز و زندگی‌اش از یک بانوی تبریزی گرفته است در اغلب داستان‌ها نمود پیدا کرده است.

حسین لعل بذری و لیلا صبوحی

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

مجموعهٔ داستانِ افتاده بویدم در گردنهّ حیران چشم‌انداز دوازده داستان کوتاه است که مضمون مشترک اکثر داستان‌ها اگر چه مرگ است امّا مرگی نیست که یأس و ناامیدی را در ذهن تداعی کند لعل بذری از دل این مرگ‌ها سعی کرده‌ است زندگی بیافریند[۳]. همچنین تجربه‌های متفاوتی از زیست‌گونه‌هایی در محدودهٔ­ جغرافیایی آذربایجان تا افغانستان و خراسان را در این مجموعه می‌بینیم[۴]. به عقیدهٔ منتقدان افتاده بودیم در گردنهٔ حیران می‌تواند اثری خواندنی و درعین‌حال قابل‌اعتنا دانست که از نظر فرم و نثر داستان‌های سلامتی هستند[۵].

گذری در کتاب

حکایت زندگی انسان سرگشته امروز است. قصه‌هایی که چنان سازه‌های داستانی اعم از شخصیت دیالوگ زاویه دید و مکان و زمان در آن‌ها به خوبی به کار گرفته شده است که مخاطب حین خواندن فراموش می‌کند در دنیای داستان به سر می‌برد او عین زندگی را می‌بیند و می‌خواند[۴].

بعد از بیست سال

«من سال ها بود که هم داستان می نوشتم و هم بواسطه داستان با داستان نویسان ارتباط داشتم، رفته رفته این ارتباطات تجربه‌ای به نویسنده می‌دهد که به او در نوشتن و انتشار داستانش کمک می‌کند. برای انتشار کتابم، عجله‌ای نداشتم چون برای من تعریف لذت از ادبیات فقط در چاپ کتاب خودم خلاصه نمی‌شد، به همان نسبت که از نوشتن داستان لذت می‌برم، از خواندن آن هم حال خوبی دارم. نویسنده باید زمان نوشتن داستانش و انتشار آن را تشخیص دهد. انتشار کتاب مثل میوه است؛ اگر زود چیده شود، کال است و اگر دیر بچینیم قابل استفاده نیست»[۶].

هستی از نگاه لعل بذری «اندوه با من پیوندی خونی دارد»

«اندوه با من پیوندی خونی دارد، حالا مرگ هم با من چنین پیوندی دارد؛ از هر طرف که می‌روم به مرگ می‌رسم! به خلأ‌هایی که با رفتن آدم‌ها در زندگی پیدا می‌شود. بالاخره وقتی یکی از نزدیکان ما از بین‌مان می‌روند چیزهایی را با خودش می‌برد و فقدان آن چیزها که رفته ما را آرام نمی‌گذارد، در واقع ما بیشتر دل‌مان به حال خودمان می‌سوزد که دیگر فرصت بهره‌مندی از آن مواهب را نداریم. البته مرگ در داستان‌های من به معنی نابودی و فنا نیامده بلکه نگاه سرخوشانه‌ای در داستان‌ها به مرگ شده است»[۷].

دوازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال
شایستهٔ تقدیر در دوازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال

سال‌شمار کتاب

چند سطری از کتاب

گوش ماهی

پَر سیاوشان

پدر کلان

تمام مسیر را می‌خوابیم

بررسی و تحیلل کتاب در هفته‌نامهٔ خیام‌نامه

سبک کتاب

نثر کتاب

داستان‌ها از زبان خوب و یکدستی برخوردار هستند[۵]. زبان داستان، ساده و روان است. استفاده از زبانِ افغانی در داستان «پدر کلان» و زبان ترکی در داستان «تمام مسیر را می خوابیم» از نکات مثبت این مجموعه محسوب می‌شود[۱۵]. این ویژگی نشان از آن دارد که نویسنده به جزء تسلط بر روی زبان فارسی معیار امروز ما کوشیده است کمی ریسک کرده و در حوزهٔ زبان و نثر به نوآوری روی بیاورد. به نظر می‌رسد زبان در خدمت قصه‌گویی متن است تا صرفاً بازی‌های نثری که باعث سخت خوان‌تر شدن داستان‌ها بشود[۵].

موقعیت داستان‌ها

نویسنده با هوشمندی موقعیت‌هایی را برگزیده است که هرکدام در دل خود وقایعی را رقم می‌زنند که هر یک باعث ایجاد جذابیت می‌شوند.در هرکدام از داستان‌ها نویسنده موقعیتی را خلق می‌کند که خودِ موقعیت ازنظر داستانی منحصربه‌فرد محسوب می‌شودد. در داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نویسنده از همین حربه برای پیش برد داستان بهره برده است. گیرکردن چند نفر در موقعیتی برفی و داشتن یک جنازه که باید آن را تحویل بدهند، باعث شده موقعیتی خاص برای جلو بردن داستان ایجاد شود[۵].

تعلیق

در کنار تمام عناصری که در داستان‌ها به کار رفته اکثر داستان‌ها به جز دو سه داستان از تعلیق لازم برخوردار نیست. نکتهٔ مهم این است که هدف درون مایه ایجاد کشمکش در مسیر حرکت داستان باشد. در اکثر داستان‌های این مجموعه به جز دو داستان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» و «نگهبان سوبَر» کشمکش در تمام صحنه‌های داستان حضور ندارد و یا خیلی کم رنگ است[۱۵].

زاویه دید

از مجموع ١٢ داستان، در نه داستان از راوی اول شخص استفاده کرده‌ است. خود او می‌گوید:‌ «در بازنویسی، زاویه‌دید را تغییر دادم، مثلا داستان سطرهایی از منقار پرنده‌ای گنک در ابتدا با راوی سوم شخص نوشته بودم و بعد متوجه شدم که با زاویه‌دید اول شخص، داستان بهتری شکل می‌گیرد»؛ از نظر او عموما این انتخاب، ناخودآگاه رقم می‌خورد و خود داستان‌ها زاویه‌دیدشان را برمی‌گزینند[۱۶].

شخصیت‌پردازی

شخصیت‌ها و خرده فرهنگ‌های مستتر در داستان‌ها برگرفته از محیط پیرامونش است. با بهره‌گیری از گویش‌ها و فرهنگ‌های متفاوت، یک جذابیت خاصی و هارمونی دلنشین ایجاد کرده است[۱۷]. شخصیت داستان‌ها بر اساس کهن‌الگوها شکل گرفته است[۱۸] و بیشتر شخصیت‌ها درونگرا هستند و دغدغه‌های فردی دارند[۴].

مصاحبه با ماهنامهٔ نسیم گل بهار

ویژگی‌های مهم کتاب

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این مجموعه موفق که دوازده اثر را دربرمی‌گیرد، متنوع‌بودن درون‌مایه داستان‌ها و تسلط نویسنده در استفاده از سازه‌‌های داستانی است[۱۵].

بومی‌نویسی

او از فضای داستان آپارتمانی خارج شد و فضاهای تازه‌ای خلق کرده است [۶].این رمان در معرفی زیستبوم شهرهای شیراز، اصفهان، کرمانشاه، قم، مشهد و ...، فرهنگ بومی اعم از زبان، مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، آداب و رسوم، اعتقادها و مختصات اقلیمی موفق بوده است و توانسته است طیف وسیعی از ویژگیهای منطقه را در خود جای دهد[۱۹].

اسطوره

استفاده از اسطوره در سه داستان این مجموعه دیده می شود. «پر سیاوشان» بر اساس اساطیر، نام گیاهی است. این گیاه از ریختن خون سیاوش بر زمین می روید و یا در داستان «نگهبان سوبَر»، پسر یاد قصه‌هایی می‌افتد که موقع بچگی از پدربزرگش در مورد چشمه شنیده بود. در مورد اژدهایی که بر سر این چشمه خوابیده بود و سام نریمان با او می‌جنگد و آب را آزاد می‌کند[۱۵].

رئالیسم جادویی

در برخی داستان‌ها مثل «افتاده بودیم در گردنهٔ‌ حیران»، «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی» و «نگهبان سوبَر»، ماجرا بر مرز واقعیت و خیال شکل می‌گیرد و به‌نوعی وارد فضای رئالیسم جادویی می‌شویم[۱۶].

تکنیک و محتوا

تکنیک‌هایی که در خلق داستان‌ها استفاده کرده‌اید، با محتوا عجین شده است، مثلا در داستان «اندوهی دور گردن» که دو راوی داستان را روایت می‌کنند، یکی از روایت‌ها درحقیقت نوشته‌هایی است که به دست راوی دیگر افتاده است[۱۶].

موتیف‌ها

مهم‌ترین مؤلفه این مجموعه «نوستالژیک» بودنِ زمان و مکان داستان‌هاست. مانند دوران سربازی، سپاه دانش، گوش ماهی، پیکان جوانان. فضایی که لعل بذری به صورت لحظه‌ای و گاه فراگیر و گسترده دچار آن شده است و حسرت آمیز در داستان‌هایش نوستالژی گذشته‌اش را یاد می‌کند. بازگشت به گذشته در داستان «گوش ماهی»، خاطره‌گرایی در داستان‌های «گوش ماهی»، «افتاده یودیم در گردنهٔ حیران»، «اندوهی دور گردن» و «تمام مسیر را می‌خوابیم»، اسطوره‌گرایی در داستان‌های «پَر سیاوشان»، «در ذکر حکایت احتضار شیخ عبدالواحد اسطیرآبادی»، «نگهبان سوبَر»، استفاده از حس‌ها و اشیاء نوستالژیک مانند گوش ماهی در داستانی به همین نام، دست نوشته‌ها در داستان «اندوهی دور گردن»، پیکان جوانان در داستان «تمام مسیر را می خوابیم»، عکس در داستان «پَر سیاوشان» یا … و استفاده از فلش بک در اکثر داستان‌های این مجموعه دیده و حس می‌شود[۱۵].

حسرت

استفاده از عنصر «حسرت» و گذرِ زمان و از دست رفتنِ روزهای خوب کودکی، جوانی، سربازی و عاشقی و حضور اعضای خانواده و نبودنِ آنها در زمان حال در اکثر داستان های این مجموعه دیده می شود[۱۵].

مرگ

در برخی داستان‌ها مرگ به‌عنوان مسئله اصلی مطرح است و باعث حرکت داستان به سمت جلو می‌شود و شخصیت‌ها در جدال با مرگ وزندگی هستند. و در برخی از داستان‌ها مرگ و از دست دادن فردی باعث ایجاد روایت‌های مختلف می‌شود. به‌طور مثال در داستان «گوش‌ماهی» مرگ خودخواسته خواهر راوی داستان، باعث سرگشتگی او و همین‌طور شخصیت افغان داستان می‌شو. همین مفهوم در داستان «پر سیاوشان» به‌صورت دیگری بروز می‌یابد. راوی از جهان مردگان با همسر خودش که سال‌ها به‌پای او نشسته حرف می‌زند[۵].

تاریکی

هر بار در مقامی جدید ظاهر می‌شود. هر تاریکی فرق می‌کند با تاریکی دیگر. کتاب هم با این جملات شروع می‌شود، تاریکی‌ای که بلعیده شده: «یک مدتی باید گم می‌شدم نمی‌توانستم بمانم و آن همه تاریکی را یک‌‌‌جا در دلم جا بدهم. فکر مرا نکرده بود. فکر هیچ کس را نکرده بود خواسته بود فقط خودش را راحت کند..»[۲۰].


الهام از شخصیت‌ها

به نظر می‌رسد «رد تیغ ترک غاتگر»، باسمه‌ای سطحی و اقتباسی از مسخ کافکا و «پر سیاوشان»، باسمه‌ای دیگر از بعضی کارهای احمد دهقان است[۲۱].

نقد و بررسی در مشهد
نقد و بررسی در همدان
نقد و بررسی در جهرم
نقد و بررسی در اصفهان

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

نقد و بررسی
YesY بیست و پنجمین نشست «روی میز منتقد» حوزه هنری استان همدان، با حضور اعضای کارگاه‌های داستان‌نویسی و خانه‌ رمان حوزه هنری و با هدف بررسی نخستین اثر حسین لعل‌بذری، برگزار شد. در نشست نقد مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران» مطرح شد؛ نوشتن، دستیابی به جهان‌های تازه‌تر است[۲۲].
YesY نشست «شبی با داستان ایرانی» روز پنج شنبه ۲۶ مهرماه در محل انجمن های اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان جهرم شیراز برگزار شد. [۲۳]
YesY ۱۱ مهرماه ۱۳۹۷ نشست نقد و بررسی کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» در محل بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع) برگزار شد[۴].
YesY ۱۱ آبان ۱۳۹۷ جلسهٔ نقد و بررسی با حضور لعل بذری و منتقدانی از خراسان شمالی در فرهنگسرای شهرداری اسفراین برگزار شد.
YesY ۲۴ مرداد ۱۳۹۷ نشسا تخصصی اهمیت جغرافیا و اقلیم در داستان‌نویسی و نقد و بررسی رمان «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» در ساختمان اداری حوزه هنری استان اردبیل برگزار شد.
YesY ۳ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتاب‌های «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» با حضور نویسندگان این دو کتاب در موسسه رویش مهر اصفهان برگزار شد[۲۴].
YesY ۶ شهریور ۱۳۹۸ نشست نقد و بررسی و گفتگو درباره کتاب‌ «افتاده بودیم در گردنهٔ حیران» در سالن جلسات اداره ‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهار محال و بختیاری برگزار شد.

جشن امضا

جشن امضا
YesY چاپ اول کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»اثر هنرمن حسین لعل بذری هم زمان با آیین رونمایی و امضا کتاب در چناران به طور کامل به فروش رسید[۲۵].
YesY جشن امضا برای کتاب «افتاده‌ بودیم در گردنه‌ٔ حیران» برگزار شد. این نویسندهٔ مشهدی در مراسم جشن امضا گفت: در روستایی که هیچ امکاناتی نداشت رشد کردم و نویسندگی را از صفر شروع کردم و هرگز به فکر چاپ کتاب هم نبودم و شاید به همین دلیل بود که چاپ این کتاب طول کشید و بعد از چاپ استقبال خوبی از سمت خوانندگان و منتقدان شد[۲۶].

اظهارنظرها

ابوذر قاسمیان

سوسن تقوایی

زهرا زارعی

هادی تقی‌زاده

فرشته علیجانی

امینی

فرهاد حاجری

علی براتی گجوان

فاطمه تسلیم

مریم حسینیان

فاطمه خلخالی استاد

حمید بابایی

آرش مونگاری

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

«من خیلی به شخصیت‌های اطرافم وابسته هستم و این آدم‌ها برایم از اهمیت زیادی برخوردارند. وارد کردن این افراد در داستان‌هایم، به‌نوعی ادای دین به آن‌هاست. مثلا در داستان‌هایی که در فضای آذربایجان اتفاق می‌افتد، شخصیت‌ها از اطرافیانم الهام گرفته‌اند، گرچه با واقعیت خیلی تفاوت دارند و نخواسته‌ام عینا آن‌ها را در داستان وارد کنم»[۱۶].

جوایز داستان‌ها

YesY «پَریساوش» برگزیده دومین جایزهٔ ادبی یوسف: ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ / رتبه ششم و تقدير ويژه هيئت داوران به خاطر بداعت طرح و واقع گرايي نويسنده در نگاه موشكافانه به مناسبات انساني در متن بحران‌های آشكار و نهان [۲۸]
YesY «پدر کلان» رتبهٔ اول در بخش داستان کوتاه جشنوارهٔ کبوتر حرم سال ۱۳۹۲ [۲۹]
YesY «سانگالا» برگزیدهٔ ششمین دوسالانهٔ‌ داستان کوتاه نارنج در جهرم ۳۰ آذر ۱۳۹۶[۳۰]

جوایز کتاب

YesY شایسته تقدیر در سومین دوسالانهٔ ملی جایزهٔ ادبی بوشهر ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ شد[۸].
YesY شایسته تقدیر در دوازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد ۲۳ آذر ۱۳۹۸ [۱۰].
YesY شایسته تقدیر در سی و هفتمین جایزه کتاب سال ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ [۱۳].

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

افتادیم در گردنهٔ حیران توسط «نشر نیماژ» در ۱۱۲ صفحه، در چهار نوبت به چاپ رسیده است، که مجموع تیراژ آن طبق آمار خانهٔ کتاب نزدیک به ۲۶۰۰ جلد می‌باشد[۳۱].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «بررسی نامزدهای بخش مجموعه داستان جایزه جلال آل‌احمد». خبرگزاری مستقل، ۱۰ آذر ۱۳۹۸. 
  2. «گفتگوی اختصاصی با حسین لعل بذری نویسنده چنارانی خالق اثر (افتاده بودیم در گردنه حیران)». نشریه نسیم گل بهار، ۲۱ تیر ۱۳۹۷. 
  3. «سعی کرده‌ام زندگی بیافرینم». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷. 
  4. ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ «مروری بر جلسه نقد کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» از سلسله نشست‌های «آن» و باز فردا که ساقه علف سبز می‌شود». بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، ۱۱ مهر ۱۳۹۷. 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ «نگاهی به کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران» نوشته حسین لعل بذری/ قدم زدن میان مرگ و زندگی». مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان، ۲۵ اصفند ۱۳۹۷. 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ «بومی‌نویسی از گذشته تا امروز تغییرات زیادی کرده است». قدس، ۱۱ دی ۱۳۹۸. 
  7. «اندوه با من پیوندی خونی دارد». روزنامه سازندگی، ۱۹ خرداد ۱۳۹۷. 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ «برگزیدگان سومین دوسالانه ملی جایزه ادبی بوشهر تقدیر شدند». سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری بوشهر، ۲۵ خرداد ۱۳۹۸. 
  9. «آثار راه‌یافته به دوردوم جایزه داستان مازندران». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۵ شهریور ۱۳۹۸. 
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «دوازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد، برندگان خود را معرفی کرد». جایزه ادبی جلال آل احمد، ۲۴ آذر ۱۳۹۸. 
  11. «معرفی نامزدهای مجموعه داستان جایزه «احمد محمود»». ایسنا، ۶ بهمن ۱۱۳۹۸. 
  12. «نامزدهای نهایی نهمین دوره جایزه ادبی هفت‌اقلیم معرفی شدند.». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۱۴ بهمن ۱۳۹۸. 
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ «جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران». کتاب سال، ۱۶ بهمن ۱۳۹۸. 
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ لعل بذری، افتاده بودیم در گردنهٔ حیران.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ ۱۵٫۵ بیان، مصطفی. «یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری». دوهفته ‌نامه چلچراغ، ش. ۷۶۳ (۹ شهریور ۱۳۹۸). 
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ «افتاده بودیم در گردنه‌ حیران/ گفت‌وگو با حسین لعل‌بذری درباره مجموعه داستان تازه منتشر شده‌اش». شهرآرا، ۳۰ خرداد ۱۳۹۷. 
  17. «گفت و گو با حسین لعل بذری نویسنده مجموعه داستان« افتاده بودیم در گردنه ی حیران»». نیماژ، ۲۴ مرداد ۱۳۹۷. 
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ «مجموعه داستان «افتاده بودیم در گرنه‌ حیران» در جهرم نقد شد». خبرگزاری ایسنا، ۲۷ مهر ۱۳۹۷. 
  19. «‌بهره‌گیری از مولفه‌های وطنی به جای زبان و واژگان آپارتمانی». خیام نامه ۱۳، ش. ۴۳۸ (۶ شهریور ۱۳۹۸). 
  20. قاسمیان، ابوذر. ««راه رفتن در تاریکی» /بر مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران» نوشته‌ی حسین لعل بذری که در نظرسنجی این ماهنامه از نویسندگان و ‌منتقدان». مجلهٔ تجربه، ش. ۶۲ (بهمن ۱۳۹۷): ۳۹. 
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ «درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» نوشته حسین لعل بذری/ باسمه نویسی در داستان مدرن نو». روزنامه اعتماد، ۸ اسفند ۱۳۹۸. 
  22. «نوشتن، دستیابی به جهان‌های تازه‌تر است». سوره هنر، ۲۲ مرداد ۱۳۹۷. 
  23. «نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه حیران» در «شبی با داستان ایرانی»». هنر مشهد، ۲۵ مهر ۱۳۹۷. 
  24. ««پاییز از پاهایم بالا می‌رود» و «افتاده بودیم در گردنه حیران» در بوته نقد». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۳ شهریور ۱۳۹۸. 
  25. «آئین رونمایی و امضا کتاب «افتاده بودیم در گردنه حیران»». هنر مشهد، ۳۱ خرداد ۱۳۹۷. 
  26. «جشن امضا برای کتاب «افتاده‌ بودیم در گردنه‌ی حیران» برگزار شد». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۴ اسفند ۱۳۹۸. 
  27. «راویان جامانده از مرگ». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۱۵ مرداد ۱۳۹۷. 
  28. «داستانهایی از یوسف ۲ نقد می‌شود». خبرگزاری مهر، ۲۹ تیر ۱۳۸۷. 
  29. «آستان هنر». زمستان ۱۳۹۲. 
  30. «برگزیدگان ششمین دوسالانه داستان کوتاه نارنج مشخص شدند». ایران اکونومیست، ۲ دی ۱۳۹۶. 
  31. «خانهٔ کتاب». 

منابع

  • بیان، مصطفی. «یادداشتی درباره مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه ی حیران» نوشته ی حسین لعل بذری». دوهفته ‌نامه چلچراغ، ش. ۷۶۳ (۹ شهریور ۱۳۹۸). 
  • قاسمیان، ابوذر. ««راه رفتن در تاریکی» /بر مجموعه داستان «افتاده بودیم در گردنه‌ی حیران» نوشته‌ی حسین لعل بذری که در نظرسنجی این ماهنامه از نویسندگان و ‌منتقدان». مجلهٔ تجربه، ش. ۶۲ (بهمن ۱۳۹۷): ۳۹. 
  • لعل بذری، حسین (۱۳۹۷). افتاده بودیم در گردنهٔ حیران. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۴۴۳-۱.
  • «‌بهره‌گیری از مولفه‌های وطنی به جای زبان و واژگان آپارتمانی». خیام نامه ۱۳، ش. ۴۳۸ (۶ شهریور ۱۳۹۸). 

پیوند به بیرون