صبح بنارس
صبح بنارس | |
---|---|
![]() | |
نویسنده | علیرضا قزوه |
ناشر | نشر سلمان پاک |
تاریخ نشر | ۱۳۹۱ |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۹۳۳۹۵۶۳ |
تعداد صفحات | ۱۵۸ |
موضوع | شعر فارسی |
زبان | فارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
ناشر دوم: شهرستان ادب نوبت چاپ: چاپ سوم در سال ۱۳۹۲ |
«صبح بنارس» مجموعه شعری ازعلیرضا قزوه است که اولینبار در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سلمان پاک منتشر شدهاست. این اثر در سال ۱۳۹۲، توسط انتشارات شهرستان ادب مجدداً به چاپ رسید. این کتاب، به عنوان اثر برگزیده بیست و یکمین دوره کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران و اثر برگزیده بخش شعر بزرگسالان یازدهمین دوره جایزه ادبی قلم زرین معرفی شده است.
«صبح بنارس» شامل هفتاد سروده از علیرضا قزوه در قالب غزل و قصیده است. این شعرها طی اقامت این شاعر در هند و در فاصله سالهای۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ سروده شدهاست. علیرضا قزوه جزء مطرحترین شاعران سالهای پس از انقلاب است که توجه به معارف دینی و زبان استوار و روان از ویژگیهای اصلی آثار او است. قزوه در خلوتِ انزوای خودش نتوانسته باز هم جامعه را فراموش کند، در بیشتر شعرهای این مجموعه آرمانهای اجتماعی با جهانِ عرفانی ممزوج شدهاند.

خلاصه اثر
صبح بنارس حاوی شعرهایی در قالب قصیده و غزل است که قزوه در دوران ریاست خود بر مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو، آنها را سروده است. این شاعر نام آشنا با سرودن این مجموعه اشعار و گردآوری آنها علاوه بر پاسخ دادن به طبع شاعرانه خود، منظور دیگری هم داشته و منظورش را مشخصاً در معرفی که خود بر «صبح بنارس» نوشته، بیان کرده است:
«حال من بد نیست و از شما چه پنهان این پنج سال آخر در شلوغی هند آرامشی عجیب را آموختم. هند به من و غزلهایم آموخت که دنیا بزرگتر از آن چیزهایی است که میدیدم و هنوز میبینیم. این سالها با بچههای هند به فارسی مشق غزل کردیم، یاد عبدالقادر بیدل را زنده نگاه داشتیم و روغنی از اشک در چراغ نیمه مرده زبان فارسی ریختم که داشت فراموش میشد. مثل بیدل و غزل پارسی و خیلی چیزهای دیگر که شاید حکایتش را روزی در سفرنامه قطار مهاراجه خواندید.»[۱]

قزوه هفتاد غزل کتاب را به نوعی یادگاری از هند میداند و خودش را در هند تصور میکند. او با اشعارش سوار بر قطاری از تونل خندهها و گریههای سرزمین هفتاد و دو ملت میگذرد. این شاعر در این کتاب به نوعی نگران حال غزل فارسی است که سرزمین صبح بنارس شرایط مساعدی ندارد. او در این کتاب سعی کرده مرهمی باشد بر این حال بد و کوششی برای پایان دادن به دلتنگیهای زبان فارسی کرده است. قزوه نشان داده هر چند او در هند باشد، قلبش جای دیگری است و حافظ فرهنگ و عقاید ملت و کشورش است. از هند میگوید و دلش را در نیشابور جا میگذارد:
«همه شب «رامرام»ی گفت و من «اللهالله» | هلال نیمه شعبان رسید و داغ من نو شد» (ص ۲۰) |
از شراب مشرق توحید خواهد مست شد | گر نسیم هند، از خاک خراسان بگذرد» (ص ۴۲) |
«ای نسیمی که در کوچههای هند، شاهد «رامرام» و آرامی | از مدینه که میآمدی این سو، از مقام محمد خبر داری؟ | |
ای نسیمی که در کوچههای دهلی بوی عود و حنا میدهد جانت! | از نشابور آیا گذر کردی؟ از سناباد و مشهد خبر داری؟ | |
طوطی هند بودن نمیخواهم؛ من کبوتر، نه، آهوی دلتنگم | تو دلت سوز دارد؛ خبر دارم، من دلم درد دارد؛ خبر داری! » (ص ۴۴) |
«گرچه نام «رام» و «لچمن» نیز نام اوست | در نگاهم هیچ نامی جز «محمد» نیست | |
در دلم تا «اشهد ان لا اله» اوست | گوش جانم وامدار زنگ معبد نیست.» (ص ۵۸) |
علت نامگذاری اثر
شاعر شرح نداده که چرا از شام اَوَد و صبح بنارس، سحرهای کشمیر و غروبهای دهلی و نامهای بسیار دیگر، صبح بنارس را شناسنامه این دفتر کرده است، اما نام کتاب محتوای غنی دارد. انتخاب این نام (بنارس از شهرهای مهم تاریخی، فرهنگی و تجاری هند، و از مراکز قدیمی و مهم شیعیان شبهقاره هند بهشمار میآید)، نشان دهنده رد پای عمیق این سرزمین در اشعار کتاب است و واژههای هند، هندو، گجراتی، معبد، رام رامی (ذکر مقدس هندوان) به وفور در اشعار دیده میشوند.[۱]
داستان نگارش اثر
قزوه را به شعر اجتماعی میشناسند و واقعیت این است که او از سرآمدانِ شعر اجتماعی امروز است. حالا فرض کنید چنین شاعری برای پنج سال مجبور شود از متنِ جامعهاش به سرزمینی دیگر سفر کند. فرض کنید آن سرزمین هم سرزمین اقوام و ادیان، سرزمین تفرد و عرفان، یعنی «هندوستان» باشد. رهاوردِ این دوری از وطن، «صبح بنارس» است.[۱]
درباره شاعر

علیرضا قزوه یکم بهمن ماه سال ۱۳۴۲ در گرمسار به دنیا آمد. او از هجده سالگی سرودن شعر را آغاز میکند. او سال ۱۳۶۱ دیپلم تجربی گرفت و در ۱۳۶۴ وارد دانشگاه حقوق قم میشود. در سال ۱۳۶۹، مدرک کارشناسی خود را از آن دانشگاه دریافت میکند.
او تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته زبان و ادبیات فارسی ادامه میدهد و سال ۱۳۷۶ با رساله خود در زمینه ادبیات و شعر معاصر تاجیکستان، موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد تهران میشود. قزوه در سال ۱۳۷۷ به عنوان رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان انتخاب میشود و به مدت چند سال در تاجیکستان به فعالیتهای ادبی و فرهنگی میپردازد. سال ۱۳۹۱ در تاجیکستان، موفق به دریافت دکتری در رشته لغتشناسی میشود.[۲]
مقطع مهم بعدی فعالیتهای قزوه، حضور او به عنوان مدیر مرکز تحقیقات زبان فارسی در دهلینو از سال ۱۳۸۶ به مدت هشت سال است. شاید بتوان حضور قزوه در هند را مهمترین مقطع کاری، شعری و ادبی او دانست؛ چرا که فعالیتهای بسیاری در هند درباره زبان فارسی، نسخهشناسی و ترویج شعر و ادبیات فارسی دارد. غزوه بخشی از ماندگارترین شعرهای خود را در آن دوران مینویسد که در کتابهای «صبح بنارس» و «شام اود» منتشر شدهاند.[۲]
قزوه، بدون هیچ شک و تردیدی، و جدا از اینکه موافقان یا مخالفان او و اندیشههای اجتماعی و سیاسیاش چه نظری دربارهاش دارند، یکی از شاعران شاخص انقلاب محسوب میشود. شعرهای اعتراض، آیینی، ملی میهنی، دفاع مقدسی، مقاومت، عاشقانه و آزاد او در زبان و بیان و حال و هوا، راه خود را میروند و او را از دیگر شاعران همعصرش متمایز میکنند. تنوع قالبها در آثار قزوه، رنگارنگی، گونهگونی، تکثر و تنوع فراوانی به شعر او داده و از هر نظر شعر او را قابل توجه و تأمل کرده است.[۲]
قزوه با مجموعه «مولا ویلا نداشت» به عنوان شاعری معترض به جامعه ادبی معرفی شد. پس از آن در کنار شعر اعتراض، آثار فراوانی در شعر آیینی منتشر کرد که یکی از مهمترین آثار او در شعر آیینی، ترکیببند عاشورایی «با کاروان نیزه» است.[۲]
از قزوه آثار زیادی به چاپ رسیده که نزدیک به بیست کتاب شعر، یک رمان، دو سفرنامه و چندین پژوهش و چاپ کتب نسخ خطی از آن جمله است. کتابهای ذیل بخشی از مهمترین آثار اوست:
- «از نخلستان تا خیابان»؛
- «عشق علیهالسلام»؛
- «صبح بنارس»؛
- «چمدانهای قدیمی»؛
- «قطار اندیمشک و ترانههای جنگ»؛
- «برادر انگلستان»؛
- سفرنامه حج «پرستو در قاف»؛
- «پشت هر سنگ خداست»؛
- «من میگویم، شما بگریید».[۲]
مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، مسئولیت صفحه ادبی «بشنو از نی» در روزنامه اطلاعات، پایهگذار و دبیر نخستین جشنواره شعر فجر، دبیر کنگره سراسری شعر دفاع مقدس، مسئول کانونهای ادبی فرهنگسراهای تهران از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ و مسئول دفتر شعر و موسیقی وزارت ارشاد از دیگر سوابق و مسئولیتهای قزوه است. قزوه در سال ۱۴۰۳ ریاست دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما را بر عهده داشته است.[۲] ترجمه شعر او با نام «بهار در آسانسور» توسط هادی محمدزاده، برنده جایزه بینالمللی نگاه ویژه هنری از انجمن شاعران جهان در آمریکا شده است. [۳]
قزوه به خاطر با کاروان نیزه در بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، مورد تقدیر قرار گرفت.
نظر شاعر درباره اثر
صبحهای زیبای بنارس و شبهای زیبای اور
این دو، نام دو شهر در هندوستان است. صبح بنارس و شام اور در شبهقاره هند بسیار معروفند. از این جهت که صبحهای زیبا و شبهای زیبایی را میتوان آنجا تجربه کرد. صبح بنارس و شام اور واقعاً دیدنی و زیبا هستند. مردم آن سامان به زیبایی شب اور و زیبایی صبح بنارس اهمیت میدهند و بر آن واقفند.این شعرها بهدلیل اینکه بیشتر در هندوستان سروده شده، ادای احترامی نسبت به فضایی است که در آنجا زندگی کردهام. در واقع این دو نام عجیب مجموعه اشعارم که گفتید، برگرفته از نام این دو خطه در هندوستان است.[۴]
این شعرها محصول هندوستان است
وقتی در هندوستان سکونت داشتم، اغلب وقتم را در شهر دهلی نو میگذراندم. اما بسیاری مواقع سفرهایی به «لکنو» که مرکز اور است، داشتم. همچنین شهرهایی مانند بنارس و کشمیر را هم دوست میداشتم. این شعرها محصول آن کشور بود؛ یعنی در آن اقلیم سروده شده است. شعرها هم فضاهای مختلفی دارد.[۴]
نقد و بررسی اثر
ردپای هند
به دلیل سکونت شاعر در هند، شعرهای قزوه در «صبح بنارس» از خود عنوان کتاب گرفته تا کلام، اعلام و اشارات شاعر، تحت تأثیر این فضاست. این بیانگر صداقت شاعر در گزارش احساسات و ادراکات خود در مختصات زمان و مکان است که از نکتههای مثبت شاعری است.[۵]
خوش سلیقه در انتخاب ردیف
سلامت و گوشنواز بودن موسیقی، چه موسیقی کناری، چه میانی و چه درونی از مسائلی است که شاعر سعی در رعایت آن در همه شعرها داشته و موفق هم بودهاست. شاعر در غزلهای مردف خود، سلیقه خوبی در انتخاب ردیفها داشته و نیز به خوبی از پس آنها و جا انداختن ردیف در کنار قافیه و حُسن همنشینی آنها برآمدهاست. برای مثال در غزل شماره بیست و چهار کتاب:
در همان صبحی که انسانها به دنیا آمدند | شانهای لرزید، بارانها به دنیا آمدند | |
دیده وا کردیم دیدیم آسمان در چشم ماست | چشم را بستیم مژگانها به دنیا آمدند |
ببینید شاعر با وجود وحدت فعل به اقتضای ردیف «به دنیا آمدند» و «ها» که الحاق قبل از فعل ردیف است، کاربری معنوی ردیف را مدیریت کردهاست و در فضاهای مختلفی آزمودهاست. به دنیا آمدن «انسانها»، «بارانها»، «مژگانها» و «خیابانها» از یک نوع نیست. در مصرع اول بیت اول، شاعر به سادگی از خلق نخستین انسان سخن میگوید. در مصرع بعدی همان بیت، لرزیدن شانه که میتواند دال بر گریستن و فراوانی آن باشد که باعث به دنیا آمدن باران شدهاست، یک تعبیر شاعرانه است. در بیت بعد از آن خلق یک تصویر ظریف، که دیده شدن مژگانها در صورت روی هم گذاشتن چشم هاست و تعبیر آن به معنای به دنیا آمدن و خلق شدن مژگان، یک تصویر سازی پرقدرت است.[۵]
غزلی برای تبیین اندیشهها
آخرین غزل کتاب «صبح بنارس» از غزلهایی است که شاعر در آن سعی در تبیین اندیشهها و احساسات خود دارد. احساس و اندیشه در این غزل، همانند اغلب غزلهای قزوه، اعتراض محور است و واژهها با سرکشی پیش میروند. تغییر کاربری معنوی ردیف در بیتها، از اتفاقات ظریف این غزل است که این گونه ظرافتها در غزلهای قزوه سابقه زیادی دارد. بهرهگیری توأمان و همزمان شاعر از اِلِمانهای ملی و مذهبی در این غزل، اگر چه ظاهراً در سطح شعر رخ داده ولی در نگاهی ریزبینانهتر، ریشه در اندیشه شاعر دارد.[۵]
تحت هر شرایط، شاعری اجتماعی
علیرضا قزوه در خلوتِ انزوای خودش نتوانسته جامعه را فراموش کند. در بیشتر شعرها، آرمانهای اجتماعی با این جهانِ عرفانی ممزوج شدهاند، اما هنوز هم شعرهایی وجود دارند که کاملاً اجتماعی یا کاملاً عرفانیاند. مثلاً غزل اجتماعی:
کهنه صرافان دنیا از تصرف میخورند | از عدالت مینویسند٬ از تخلف میخورند |
که سرانجام به چنین منزلی میرسد:
آخر این قصه را من جور دیگر دیدهام | گرگها را هم برادرهای یوسف میخورند! |
یا غزلِ تماماً عرفانیِ:
ز کشتهات چو بپرسد یقول انک آتی | هزار دجله به قربان تشنگان فراتی |
که در فرجام، شاعر داستان و جان شیعیاش را به جهانِ هندوستانیاش پیوند میزند:
دوباره زلف بیفشان بخوان که عاشق و عطشان | دود به سوی حسینیه هندوی گجراتی! |
از دیگر ویژگیهای این کتاب مانند دیگر اشعار قزوه، اعتراض است؛ قزوه همچنان جزء شاعرانی است که در بلندای قله شعر اعتراض امروز، ایستاده است:
گاوان شکم سیر به دنبال چرایند | از سفره شان کم نکنی سیر و عدس را... | |
خواب است و خیال است و دروغ است و شلوغ است | زنگوله تابوت هوس کرده جرس را | |
این وزوزشان از سر آن است که روزی | در خانه سیمرغ نشانند مگس را (ص ۴۷ و ۴۸) |
بیتهای بالا تنها نمونههایی از شعرهای بسیار فراوان قزوه است که لحنی اعتراضی دارند. با این وجود طبع این شاعر باز هم روان و شیوا است و عبارتهای زیبا و همه فهم در آن موج میزند. از سوی دیگر، در این کتاب شاید بیشتر از دیگر اشعار قزوه بتوان ردپای بیدل را دید، و تاثیر تصحیح و خواندن مداوم این شاعر پارسی گوی دیروز را، در شاعر پارسی زبان امروز حس کرد. مثل بیت زیر:
نه پلکی میزند عقلم، نه راهی میرود هوشم | چراغ خستهای در انتهای شهر خاموشم (ص ۷) |
ابیاتی از این دست زیاد هستند که تسلط قزوه به ادبیات کهن را نشان میدهند. این تسلط به او کمک میکنند به زبان امروز و برای فارسی زبانان امروز بسراید. ویژگیهای اشعار قزوه در این کتاب بسیار متنوع است و میتوان درباره مضمونهای متفاوت در صبح بنارس سخن گفت و نوشت.
اما بارزترین مشخصه اشعار او در این کتاب، این است که او باز هم نشان میدهد و فریاد میزند که شاعر انقلاب است، پس از گذشت سالها باز هم برای انقلاب و از انقلاب میسراید و از این پس نیز خواهد سرود. مصداق بارز این اندیشه در سراسر کتاب تجلی کرده است و این اندیشه را به وضوح میتوانیم در شعر انقلاب «فروش» ببینیم:
سلام بر همه الا به قلب مغلوبان | سلام بر همه الا به انقلابفروش | |
شما که خون دل خلق را پیاله شدید | شرور شهر شمایید یا شراب فروش؟ |
تقدیم جایزه کتاب به محسن پزشکیان
شاعر «صبح بنارس» را به مرحوم پزشکیان تقدیم کرده و چهارم مهر ۱۳۹۱ در پستی از وبلاگ خود نوشته است:
« | امروز شنیدم کتاب «صبح بنارس» که شعرهای پنج سال آخر من در هند بود و توسط شهرستان ادب منتشر شده بود، جایزه بیست و یکمین دوره کتاب فصل را در بخش شعر به خود اختصاص داده است. ارزش مادی و معنوی این جایزه را تقدیم میکنم به زنده یاد محسن پزشکیان؛ شاعری که در عین شایستگی هرگز فرصت شناختهشدن نیافت. شاعری از اهل مبارزه و اعتراض که از زندانیان زمان شاه بود؛ و زمانی که در اوایل انقلاب برای دیدار امام به قم میرفت، در تصادفی با فرزند کوچکش به دیار باقی شتافتند. خدایشان بیامرزد.[۱] |
» |
جوایز و افتخارات
- اثر برگزیده بخش شعر بزرگسالان یازدهمین دوره جایزه ادبی قلم زرین در سال ۱۳۹۲؛[۸]
- اثر برگزیده بخش شعر بیست و یکمین دوره کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۱.[۹]
نشستهای برگزار شده درباره اثر

- نشست نقد و بررسی کتاب «صبح بنارس» در تهران در سال ۱۳۹۲. این نشست با حضور چند تن از اهالی شعر و منتقدان بدون حضور نویسنده در غرفه «دیدار» نمایشگاه کتاب برگزار شد.[۱۰]
- مراسم رونمایی کتاب «صبح بنارس» در تهران در سال ۱۳۹۱. این مراسم با حضور علیرضا قزوه، شاعراثر و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب در بخش غرفه یاس بیست و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.[۱۱]
- نشست تخصصی کتابخوان شعر در لرستان در سال ۱۳۹۶. این نشست با حضور علی جهانآرا مدیرکل کتابخانههای عمومی لرستان و جمعی از شاعران، کتابداران، فعالان حوزه کتاب، اهالی فرهنگ و اصحاب رسانه با همکاری موسسه فرهنگی شهر ادب» برگزار شد.[۱۲]
اظهارنظرها درباره اثر
اسماعیل امینی؛ شاعر، نویسنده و پژوهشگر
بهترین اشعار طنزآمیز فارسی در صبح بنارس
« | کتابهای قزوه از گذشته تاکنون عالمی خاص و یک جورکمالگرایی داشته است؛ قزوه به دنبال آرمانهای خود است و به خاطر همین هم هست که از دنیای واقعی فاصله میگیرد. ردیفهای با طراواتی که قزوه در برخی غزلیاتش به کار برده ستودنی است، همچنین طنزهای نابی در این مجموعه آورده شده که به عقیده من از بهترین اشعار طنزآمیز معاصر به شمار میآید.[۱۰] | » |
احمد نادمی؛ منتقد ادبی
بالا بردن توقع مخاطب از اثر
« | پیشانی نوشتهای که در کتاب وجود دارد، توقع مخاطب را بالا میبرد و ما را بر آن میدارد که ناخواسته در کتاب به دنبال اشعار «بیدل» باشیم.[۱۰] | » |
مصطفی علیپور؛ شاعر و منتقد
نگاهی اسطورهای به جهان
« | قزوه در «صبح بنارس» به جهان هستی نگاهی اسطورهوار دارد و جامعه را یک جامعه اسطورهای میداند. اوهمواره شاعری معناگرا بوده است است. قزوه عناصر کلاسیک را بدون دخل و تصرف استفاده کرده و بارها از کلمات زلف، پریشانی، گیسو و... بهره برده که این مساله موجب کهنگی زبان او شده است. نکته دیگر اینکه قزوه در بسیاری از جاها دچار نثرنویسی شده که این مسئله مخاطب را آزار میدهد.[۱۰] | » |
زکریا اخلاقی؛ شاعر
اشعار اندیشه محور در صبح بنارس
« | علیرضا قزوه در این مجموعه، شعرهای معتدل و قویای دارد که هم از لحاظ سبک معتدل است و هم از حیث زبان و عاطفه دارای اندیشه نیرومندی است. غزلهای قزوه در این مجموعه، زبان بهروز و روانی دارد و این زبان روان و دلنشین میتواند بر شعر شاعران جوان تأثیرگذار باشد.
همچنین اندیشههایی در این شعرها هست که میتواند برای خواننده مفید باشد. در این شعرها صرفاً مسائل احساسی و عاطفی مطرح نمیشود. غزلهایی آیینی و آزاد این مجموعه دارای اندیشه است و چیزی را نصیب خواننده میکند. به گمانم قزوه یکی از برجستهترین شاعران معاصر باشد. این مجموعه حاصل سالها حضور این شاعر در هند است. [۱۳] |
» |
جواد شیخ الاسلامی؛ شاعر و منتقد ادبی
صبح بوده که بنارس بوده
« | چند وقتی هست که یک آینه از شهرستان ادب خریدهام که مدام خودم را در آن نگاه میکنم. میگویند ظاهراً صبح بوده که از بنارس آوردهاندش، یا صبح بوده که بنارس بوده است. شاید هم بنارس بوده و صبح هم بوده و شاید هم خیلی چیزهای دیگر! مهم این است که از هند آمده، اما هندی نیست. جنس اصلِ داخل است، ایرانیِ ایرانی؛ خیلی از کتابها هستند که آدم نه فقط خودش، که خیلی چیزهای دیگر را هم در آن میبیند. مثلاً همین آینه صبح بنارس که زندگی را در او میبینی:
در همان صبحی که انسانها به دنیا آمدند شانهای لرزید، بارانها به دنیا آمدند مرگ را در او میبینی. آنچنانکه انگار دارند راستی راستی داخل گورت میکنند و شهادتین میگویند و در گوشت زمزمه میکنند «افهم!»: دنیا حکایت تلخیست، از درد و غصه و ماتم دنیا حکایت تلخیست، افهم علیرضا! افهم... گاهی خدا را نشانت میدهد و گاهی شیطان را. گاهی نور را نشانت میدهد و گاه ظلمت را. گاه به شعر میخواندت و گاه به شور. بعضی وقتها هم خوب در آینه چرخت میدهد... چرخت میدهد.. چرخت میدهد و مدهوشت میکند و یک گوشه میاندازدت؛ آنچنانکه حیران و سرگردان فقط آینه را تماشا میکنی؛ بیآنکه چیزی در او ببینی، فقط مَنگی. و گاه صاف دستت را میگیرد و میبردت درِ خانه مصباحالهدی: هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های! برخیز و بخوان مرثیت کربوبلا، های! بلند میشوی، به سینه میزنی و باز آینه را برمیداری و خودت را میبینی: سد کردهای از کینه چرا راه مرا؟ حر! از جانِ من امروز چه میخواهی؟ یا حر! در دست تو شمشیر نمیبینم، انگار بیاسب و سلاح آمدهای جانب ما، حر...! مگر من میتوانم هر چه که در این چند شب دیدم را برای تو بگویم؟! جان کلام اینجاست که هر چه که نشان میدهد، صاف صاف نشانت میدهد. یعنی در آینه بودنش کم نمیگذارد. آینه است دیگر؛ تا به حال آینه خوب دیدهای؟ اگر واقعاً خوب باشد، وقتی خودت را در آن میبینی خوشت میآید. آینه خوب انصاف دارد و به آدم دروغ نشان نمیدهد، دروغ نمیگوید: ای خوشا آنانکه نقاشان درد مردماند عید را عید و محرم را محرم میکشند... من چندین شب است که قبل از خواب خودم را در این آینه تماشا میکنم. به خودم فکر میکنم و زندگی؛ همین روزها هم میرویم و با هم یک عکس یادگاری میگیریم تا همه حسرتش را بخورند. من از آینههای خوب در این حد خوشم میآید! در این آینه چیزهایی دیگری هم هست که نمیگویم. اصلاً من مگر میتوانم آینه باشم و نشانت بدهم!؟ باید آینه در دستت باشد. خودتان بروید و آینهای بخرید![۱۴] |
» |
بلرام شکلا؛ شاعر پارسیزبان و رایزن فرهنگی هند در ایران
به دلم نشست و آن را ترجمه کردم
« | بعضی از مجموعه اشعار استاد در زمان اقامت در هند مرتب شدند و به چاپ رسیدند و من خوشبختانه شاهد این قضیه بودم. کتابهایی چون با کاروان نیزه، صبح بنارس و شام اود از این دسته هستند. بعضی از شعرهای این مجموعهها اینقدر در دلم نشسته است که من آنان را به زبان سانسکریت ترجمه منظوم کردم. یکی از این شعرها، شعر انتظار بود با این مصرع:
پرشکوفه کن مرا ای کرامت بهار. و دیگر هم: شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خود نه رسیدم به او. [۱۵] |
» |
برشی از متن
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما | ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما | |
ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم | رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما | |
خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است | خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما | |
کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر | کاش حَوِل حالَناییتر شود احوال ما | |
این سحرها در زلال ربنا گم میشویم | این سحرها آسمان گم میشود در بال ما | |
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم | ماه با پای خودش آمد به استقبال ما | |
گوشه چشمی به ما بنمای ای ابروهلال | تا همه خورشید گردد روزی امسال ما |
مشخصات کتابشناختی
«صبح بنارس» مجموعه شعری از علیرضا غزوه است که اولینبار توسط نشر سلمان پاک در ۱۵۸ صفحه با قطع رقعی و جلد شومیز در سال ۱۳۹۱ چاپ شدهاست. این کتاب توسط انتشارات شهرستان ادب نیز در سال ۱۳۹۲، در ۱۵۸ صفحه قطع رقعی با جلد شومیز در تهران به چاپ رسید. چاپ سوم این اثر سال ۱۳۹۲ روانه بازار شد.
نسخه الکترونیکی این کتاب در اپلیکیشن فیدیبو دردسترس است.
نوا، نما و نگاه
- شعری ازعلیرضا قزوه کتاب« صبح بنارس». رادیو ما. ۱۳۹۴
- دکتر علیرضا قزوه. برنامه کتابباز. ۱۶ بهمن ۱۳۹۷
- شعرخوانی جناب آقای علیرضا قزوه ( دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب). ریحان دوازدهم. ۲۰ خرداد ۱۳۹۶
- شعر خوانی آقای علیرضا قزوه محضر رهبر معظم انقلاب. تا ظهور. ۶ فروردین ۱۴۰۳
- روز جمهوری هندستان بر همه ما مبارک باشد. مرکز فرهنگی سوامی ویوکانند سفارت هند. بهمن ۱۴۰۲
منابع و ماخذ
- ↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «شاعری سوار بر قطار غزل در تونل خندهها و گریههای هفتاد و دو ملت». شهرستان ادب. ۱۲ تیر ۱۳۹۲
- ↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ «استعمار انگلیس نبود «فارسی» زبان اول دنیا بود؛ پادشاهان هند به فارسی شعر میگفتند». سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی. ۱۴ آذر ۱۴۰۳
- ↑ «علیرضا قزوه». تابناک. بیتا. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ «علیرضا قزوه: فارسی در روسیه جدی گرفته می شود؟| واکنش به توئیت فارسی رئیس جمهور هند». همشهری. ۷ شهریور ۱۴۰۲
- ↑ پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ «معرفی کتاب/ «صبح بنارس»؛ شعرهای زیبای علیرضا قزوه». آخرین خبر. ۶ تیر ۱۳۹۴
- ↑ ««صبح بنارس»؛ شعرهایی عرفانی که از شاعری اجتماعی خواندنی شده است». خبرگزاری تسنیم. ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
- ↑ پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ متنی برای ارجاعهای با نام:02
وارد نشده است - ↑ «یازدهمین جشنواره قلم زرین برگزیدگان خود را شناخت». خبرگزاری ایبنا. ۱۶ تیر ۱۳۹۲
- ↑ «قزوه جایزه کتاب فصل را به محسن پزشکیان اهدا کرد». ایبنا. ۵ مهر ۱۳۹۱
- ↑ پرش به بالا به: ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ «صبح بنارس در غیاب شاعر نقد شد». نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران. ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۲
- ↑ «رونمایی از صبح بنارس و چمدانهای قدیمی دو اثر جدید علی رضا قزوه». شهرستان ادب. ۱۸ شهریور ۱۳۹۱
- ↑ «نشست کتابخوان تخصصی شعر در خرمآباد برگزار شد». نهاد کتابخانههای عمومی کشور. ۲۵ دی ۱۳۹۶
- ↑ «صبح بنارس، پیشنهاد زکریا اخلاقی برای مطالعه». شهرستان ادب. ۳ بهمن ۱۳۹۳
- ↑ «عکس یادگاری با یک کتاب شعر». شهرستان ادب. ۱ بهمن ۱۳۹۱. دریافت شده در ۱۹ دی ۱۴۰۳
- ↑ «جای قزوه از غزه بگویید». ایکنا. ۲۹ مهر ۱۴۰۲