رمان «بیروط» به قلم ابراهیم اکبری دیزگاه، در سال ۱۴۰۱، توسط نشر صاد به چاپ رسیده است. این کتاب که حول شخصیت امام موسی صدر نوشته شده، حاوی چند داستان و روایت از یک مستندساز است که از آلمان به بیروت می‌رود. «بیروط» در سال ۱۴۰۲ موفق شد همزمان برنده کتاب سال جمهوری اسلامی و جایزه جلال آل احمد شود.

بیروط
نویسندهابراهیم اکبری دیزگاه
ویراستاررسول احدی خانقاه
ناشرنشر صاد
نخستین چاپ۱۴۰۱
تعداد چاپ۱
شابک۹۷۸۶۲۲۹۴۶۸۴۱۸
تعداد صفحات۴۱۶
موضوعرمان
زبانفارسی
نوع جلدشومیز
*****

این رمانِ ۴۱۶ صفحه­‌ای که در سال ۱۴۰۱، به قلم ابراهیم اکبری دیزگاه و توسط انتشارات صاد، روانه بازار کتاب شده است، حاوی داستان‌ها و روایت‌هایی از بیروت در زمان‌­ها و مکان­‌های مختلف می­‌باشد.

در این کتاب، این شهر فقط یک مکان از خاورمیانه نیست، بلکه سرآغاز یک تغییر برای مرد جوان مستندسازی است که در زمانه پرهیاهوی داعشی‌ها و تکفیری‌ها، از آلمان به بیروت می‌رود تا با مردی آشنا شود که معتقد است کشور با «محبت» ساخته می‌شود! نویسنده در بیروط، درباره مفاهیمی چون پدر، کشور، شهر، زن، بازگشت، شیطان، ارتجاع، عشق، ساختن، فرار، مهاجرت و داعش خیال‌ورزی کرده است.

این کتاب دارای قالب ناداستان می­‌باشد؛ قالبی که در آن، نویسنده برای توسعه حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص و ارائه اطلاعات، شروع به نوشتن می‌کند و با هدف تعلیم عامه‌­‌مردم، به دنبال اصلاح نگرش و رشد افکار آن­هاست.

خلاصه اثر

«بیروط» داستانِ طلبه‌ جوان و سرگشته‌ای به نام یحیی می­‌باشد که دچار بحران روحی و روانی شده‌است. او به واسطه خروج از طلبگی و روگردانی از باورهای دینی، در تقابل با پدرش قرار می­‌گیرد که منجر به جدال و کدورت میان آن دو می­‌شود. از سوی دیگر مادرِ محتاط او طرف پدر را گرفته و قادر نیست رابطه محبت‌­آمیز و صمیمانه‌­ای با او برقرار کند.

یحیی با همسرش نیز تا پای طلاق می‌­رود. به تعبیری خانواده از هیچ جهت، مامن مناسبی برای او نیست و همین مسئله، او را دچار بحران روحی و عاطفی می‌­کند. او بارها تحت درمان و توصیه روانشناس قرار می­‌گیرد. حتی در بیمارستان بستری می‌­شود و داروی آرام‌­بخش مصرف می­‌کند.[۱]

 
جلد‌کتاب

در این شرایط آشفته، یحیی به‌ دلیل نگرفتن «نشانه» از جانب خداوند، دچار شک و خشم می‌­شود. در نهایت خوابی می­‌بیند و معبر، آن را اینگونه تعبیر می‌کند که یحیی پدرش را خواهد کشت!

بنابراین به او توصیه می‌کند که هر چه سریع‌تر از ایران خارج شود تا دستش به خون پدر آلوده نشود. یحیی برای تامین هزینه‌ مهاجرتش به آلمان، مجبور می‌­شود با گروهی همکاری کند که درباره امام موسی صدر فیلم می‌سازند.

او با گروه فیلم‌ساز به لبنانِ ناآرام سفر می‌کند و در آن­جا ضمن آشنایی با امام موسی صدر، ناخواسته اسیر یک گروه تکفیری می‌شود. آشنایی با امام موسی و اسارت، نگاه او را به زندگی، انسان، پدر، خانواده و کشور تغییر می‌دهد.

به همین دلیل قید مهاجرت را می‌زند و به ایران بازمی‌گردد تا روابط به هم ریخته را ترمیم کند. در این رمان، شهرِ بیروت با تکیه بر خاطره امام موسی صدر در گذشته و حضورِ عناصرِ داعشی و تکفیری در منطقه، روایت می‌شود.[۲]

درباره نویسنده

ابراهیم اکبری دیزگاه متولد سال ۱۳۶۰، نویسنده، شاعر و پژوهشگر است و در زمینه داستان نویسی، فلسفه ادبيات، نقدِ‌ ادبي و نظریه‌های ادبی فعالیت دارد. درمورد سِمَت­‌ها و فعالیت‌­های ایشان از سال ۱۳۸۶ تا کنون می­‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • همکاری ادبی با مدرسه اسلامی هنر؛
  • دبیر انجمن داستان طلاب کشور؛
  • عضو هیأت مدیره­‌ انجمن شعر طلاب؛
  • اداره کارگاه‌­هایِ شعر و داستان در دفتر تبلیغات اسلامی؛
  • دبیر جلسات نقد رمان و داستان در دفتر تبلیغات؛
  • دبیر جشنواره داستان اشراق؛
  • دبیر اولین جشنواره خاطره­‌نگاری اشراق؛
  • دبیر کمیته تاریخ شفاهی و مستندنگاری خاطرات دینی-حوزوی؛
  • دبیر شورای ادبیات داستانی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)؛
  • عضو ثابت اتاق فکر معاونت فرهنگی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)؛
  • عضو شورای نظارت بر چاپ و تولید آثار معاونت فرهنگی-هنری دفتر تبلیغات اسلامی؛
  • مسئول بخش تولید محتوایی ادبیات موزه انقلاب و دفاع مقدس قم؛
  • عضو شورای تأمین انتشارات «به­‌نشر» وابسته به آستان قدس رضوی در واحد تهران.[۳]
 
ابراهیم اکبری دیزگاه؛ نویسنده کتاب

کتاب‌­های برکت، دست‌هایش خونین چشم‌هایش گریان، قابیل توبه می‌کند، دجال جمکران، من آسمان ندارم و همچنین هر آهی آهو می‌شود، از دیگر آثار آقای اکبری دیزگاه است.[۴]

نظر نویسنده درباره اثر

جرقه­‌ نگارش

سال ۱۳۹۱ قرار بود من در مؤسسه امام موسی‌صدر(ره) خدمت سربازی‌ام را بگذرانم. مسئولان آن­جا دیدند که من در کار‌های اداری خیلی وارد نیستم، به همین علت پیشنهاد کردند که یک مجموعه داستان در مورد امام موسی صدر بنویسم. من ابتدا هیچ آشنایی‌­ای با روحیات این شخصیت نداشتم. بعد از مطالعات و پژوهش‌های اولیه‌ای که در مورد ایشان انجام دادم، به سراغ خانواده امام موسی صدر رفتم و گفتم: به نظرم برای این کار، مجموعه داستان مناسب نیست؛ شما اجازه بدهید تا در مورد ایشان یک رمان بنویسم.
بعد از مدتی برای تحقیق و پژوهش به بیروت رفتم. این سفر زمینه‌ای شد تا کم‌کم با شخصیت و کار‌های امام موسی صدر بیشتر آشنا بشوم و تعلق خاطر عمیقی نسبت به ایشان پیدا کنم. آن زمان تصورم این بود که می‌توانم ظرف شش یا هفت ماه کار را به اتمام برسانم، اما تالیف این کتاب حدود هفت الی هشت سال طول کشید.[۵]


داستان نشر

یکی از چیزهایی که موقع نگارش بیروط فهمیدم، این بود که استراتژی امام موسی صدر بر صبر، سماجت و محبت بوده است. ایشان وقتی می‌خواسته طرحی را در جایی جا بیاندازد، همزمان از این سه مؤلفه بهره می‌گرفته است. من هم در مسیر چاپ کتاب، از این استراتژی کمک گرفتم.
کتاب بعد از ارسال برای نشر صاد، به ارشاد فرستاده شد. از آن­جا برایم ٢۶ اصلاحیه آمد که اتفاقا یکی‌ از آن­ها لفظ بیروط بود؛ می‌گفتند درستش بیروت است. برای اعمال بند دیگر هم باید هفتاد صفحه از کتاب را حذف می­‌کردم. ناشر هر چه تلاش کرد، نتوانست کاری بکند. بالاخره خودم دست‌به‌کار شدم و با کمک دوستانی که در وزارتخانه داشتم، کتاب را به دست مقامات ارشد وزارتخانه رساندم و گفتم خودتان، نه ممیزها، بخوانید و ببینید آیا این کتاب واقعا مشکلی دارد؟ بالاخره مجوز کتاب آمد. این، ثمره به‌کارگیری استراتژی امام موسی صدر یعنی صبر، سماجت و محبت بود. کتاب که آمد، من انتظار نداشتم جایزه بگیرد، اما با همه فراز و نشیب‌ها بالاخره هم جایزه جلال را برد و هم جایزه کتاب سال را .[۶]


پدر

من اساساً این رمان را نمی‌نوشتم که امام موسی صدر را روایت کنم؛ بلکه بیشتر می‌نوشتم تا خود را بشناسم و نسبت خودم را با این شخصیت پیدا کنم. اصلی‌ترین مسئله من، چه آن زمان و چه همین موقع، «پدر» است؛ پدر درون جامعه ایران یا نسبت انسان ایرانی با پدر. به نظرم رسید امام موسی صدر، به مثابه یک پدر خیلی می‌تواند برای جامعه شیعی و ایرانی، مفید و جذاب باشد.[۷]

بیروط یا بیروت؟!

یک سوال هست که باور کنید بسیاری از افراد فامیل و دوست و خبرنگار، از شمال کشور تا استان‌های مرکزی و جنوبی، آن را از من پرسیده‌اند! و آن این­که چرا نام کتاب، «بیروط» است؛ درحالی که پایتخت کشور لبنان را «بیروت» می­‌نویسند؟! در جواب باید بگویم «بیروط» یعنی شهری که کج شده، شهری که امام خودش را از دست داده‌است؛ بیروط با طا، بیروت پسا امام موسی صدر است. شهری که امامش را از دست بدهد «بیروط» می‌شود ولی اگر امام داشته ‌باشد، همان بیروت می‌ماند.[۵]


کارگری که باعث شد بفهمم امام موسی صدر کیست

یک­بار در سفر به لبنان بود که من عمیقا حس کردم امام موسی صدر کیست. ما با خانم ملیحه صدر، برای ملاقات با یکی از کسانی که با امام معاشرت داشته است، به رستورانی در محله اشرافی مسیحی‌نشین رفتیم. جای پارک پیدا نمی‌کردیم. خانم صدر پیاده شد تا جایی پیدا کند. یک پارک‌بان کنار خیابان ایشان را شناخت و پرسید تو صدر هستی؟ وقتی ایشان پاسخ مثبت داد، مثل پروانه دور ما می‌چرخید. من آن‌جا فهمیدم که چقدر به امام ارادت هست. همه بحث‌های نظری یک طرف، رفتار آن کارگر با ما یک طرف؛ رفتاری که حاصل محبت بود. آن کارگر هیچ نفعی در کمک به دختر کسی که ده‌ها سال پیش ربوده شده بود نداشت. می‌توانست اعتنا نکند. از این رفتارها زیاد بود. من آن­جا بود که فهمیدم «کشور را محبت می‌سازد» یعنی چه.[۶]


یک‌­رو بود!

با خانم ملیحه صدر به دیدار یک سرهنگ مسیحی رفتیم. من از سرهنگ پرسیدم که چرا به امام موسی علاقه دارید؟ ایشان گفت: «چون یقین داشتیم که امام اگر حرفی جلوی ما بزند، پشت سر ما هم همان را می­‌ گوید.»

من دوست آخوندی داشتم که در شهرمان پست مهمی داشت. او با تعابیر بدی در مورد سنی‌ها صحبت می‌کرد. بعدها ماجرای حرف این سرهنگ را برای او تعریف کردم و گفتم که امام موسی صدر یک رو دارد! این بنده خدا جا خورد. بعد از یک هفته به من زنگ زد و گفت: «چیزی دارید که من در مورد امام موسی بخوانم؟»

«عزت شیعه» را  به او معرفی کردم. بعدها گفت: «من کل این مدت در اشتباه بودم و مواضع نادرستی درمورد امام موسی صدر داشتم. وقتی بیش‌تر ایشان را شناختم، آن موضع تغییر کرد».[۶]

آشنایی ­زدایی از سوژه

 
نقد و بررسی اثر. سالن نشر صاد. ۵ دی ۱۴۰۲

یک­بار داشتیم به سمت جنوب می‌رفتیم که به مصاحبه‌ای برسیم. در راه ماشین خراب شد. ماشین دیگری که داشت از آن­جا رد می‌شد، برای کمک به ما ایستاد. در همان حین اسم امام موسی آمد. یک زوج سوار ماشین بودند. خانم پرسید: «شما کی هستید؟»

گفتیم: «برای نوشتن یک کتاب درباره امام صدر آمده‌ایم.»

گفت: «شما ماشین ما را ببرید، ما وسیله نقلیه شما را درست می‌کنیم و می‌آوریم!»

بعد هم خانم آمد پیش من و گفت: «این سوغاتی‌ها را ببر برای دخترت.»

فردایش ماشین را درست کردند و آوردند. این اتفاقاتِ عجیب بود که برای من از امام موسی صدر آشنایی‌زدایی کرد.[۶]

نقد و بررسی اثر

مکتب ادبی بیروط

از جمله چالش های دائم در ادبیات داستانی ایران، حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نگاه مقلدانه و وام­گیرانه از مکاتب ادبی جهانی بوده است؛ به نحوی که ادبیات داستانی نوین ایران نتوانسته است خود را از زیر سایه سنگین مکاتب ادبی غرب بیرون بیاورد و بر اساس مولفه­‌های هویتی بومی به تاسیس مکتب نایل شود. با این وجود تلاش­‌هایی هر چند انفرادی و ذوقی در تقریب به داستان بومی انقلابی اسلامی صورت گرفته است. این تلاش‌­ها عموما از سوی کسانی صورت گرفته که متکی بر مطالعات دینی، عرفانی و فلسفی و نسبت آن­ با ادبیات داستانی بوده‌­اند. ابراهیم اکبری دیزگاه از جمله این نویسندگان است.

او با پشتوانه تحصیل در علوم حوزوی و مطالعات خود در حوزه عرفان و فلسفه اسلامی و غرب، آگاهانه درصدد پیاده­‌سازی ایده‌­های خود در قالب رمان است. ایشان در بیروط علقه­‌های عرفانی و اندوخته‌­های نظری و ذوقی خود درباره مفاهیم قرآنی را به این روایت فراخوانده است. طبعا بخشی از ایده‌­های او با ساختاری که برگزیده پیوند خورده و برخی دیگر نتوانسته معادل مناسبی در ساختار فعلی بیروط بیابد. با این وجود چنین دغدغه و رویکردی موجب شده بیروط در زمره آثار قابل بحث و تفکر قرار بگیرد.[۸]


سفرنامه یا داستان؟

در مورد داستان یا سفرنامه بودن بیروط، کمی اختلاف نظر وجود دارد. از طرفی به نظر می رسد ذهنیت بخشی از فضای ادبی ناشر و داوران جشنواره جلال آل احمد، این اثر را یک داستان بلند شناسایی کرده‌­اند؛ زیرا آن را به عنوان رمان معرفی کرده و در این جشنوراه، در رقابت با دیگر آثار داستانی بلند قرار داده‌­اند. از طرف دیگر، خود نویسنده به صراحت، بر فرم سفرنامه‌­ای این کار تاکید دارد. البته ظاهرا مراد ایشان از فرم سفرنامه، صرفا حفظ ترتیب­‌بندی‌­های زمانی، زاویه دید اول شخص، یادداشت­‌های روزانه و برخورداری از زمان و مکان واقعی است؛ چرا که نویسنده در این روایت، محتوای سفرنامه یعنی ارجاعات و مستندات تاریخی و عینی آن را به صورت کامل حفظ نکرده است.[۹]

به علاوه، شخصیت یحیی به عنوان راویِ سفرکرده‌­ بیروط، در محدوده خلاقیت و آفرینش «اکبری دیزگاه» قرار دارد و تحت اشراف اوست؛ اما در ادبیات مستندنگاری، نویسنده‌­ مُشرفی ورای راوی فرض نمی­‌شود. در سفرنامه‌­های متداول، راوی، که خود در موقعیت حاضر بوده است، به روایت مشاهدات خویش اعم از شخصیت­‌ها و رخدادها می‌­پردازد، اما تحت اشراف پردازنده­ای فراتر از خود قرار نمی‌­گیرد؛ در حالی که در منطق داستانی، انتخاب زاویه دید، از شئون خلاقۀ داستان­‌نویسانه می‌­باشد و این نویسنده است که راوی اول شخص را انتخاب کرده و غرض او را از روایت تعیین می‌­کند؛ اتفاقی که در بیروط نیز رخ داده است.  لذا اگر چنین نویسنده­‌ ای از شیوه سفرنامه یعنی قرار دادن شخصیت-راوی در موقعیت سفر و شرح ماوقع و رخدادها بهره ببرد، غرضی عالی‌­تر از صرف روایت سفر و گزارش سفرنامه‌­ای را دنبال می­‌کند.[۱۰]


واقعیت عینی

بخش عمده روایت بیروط، مبتنی بر امر خارجی عینی است؛ انتخاب قالب سفرنامه و خاصه موضوع امام موسی صدر و خاطراتی که از ایشان بر جای مانده، بر این مدعا دلالت می­‌کند. بیروط بیش و پیش از آن که روایت سفری درونی درباره یحیی باشد، اشاره به سفر بیرونی او دارد. غرض این سفر یافت و شناخت و گزارش از زندگی امام موسی صدر است. این زیست، سرشار از کنش­‌هایی مشهود از جنس واقعیت عینی می­‌باشد؛ چرا که راویان و شاهدان زندگی امام موسی صدر از این سنخ گزاره­‌ها تجاوز نکرده و فقط آنچه را که درباره این شخصیت دیده‌­اند روایت می‌­کنند. به این ترتیب ما با امر غیرعادی و فراواقعی در زندگی امام موسی صدر مواجه نیستیم و در طی روایت بیروط، کرامت یا خرق عادتی از سوی ایشان مشاهده نمی‌­کنیم.[۱۱]


رویا و کابوس

بخشی از جهان روایی بیروط، رویاها هستند که جزو موقعیت­‌های پرتکرار در آن می­‌باشند؛ به طوری که می توان گفت روایت بیروط، به تبع باورها و کنش­‌های شخصیت اول اثر، به شدت به خواب باور داشته و آن را جزیی معناساز و شخصیت­‌پرداز در جهان روایی خود قرار داده است.

راوی بیروط به صورت مندمجی بارها از رویا به کابوس رفته و فضای وقوعی را در موقعیت خواب تغییر می­‌دهد؛ به نحوی که نوعی آمیختگی میان رویا و کابوس در روایت مشاهده می‌­شود. البته با توجه به حال یحیی و خصوصیات شخصیتی و روحی او، به نظر می‌­رسد فضای متناسب با این شخصیت، بیشتر رؤیت کابوس است؛ زیرا او دچار پریشانی روحی و روانی و فروپاشی اعتقادی و ایمانی است و چنین فردی به دیدن کابوس نزدیک­‌تر است تا رویا.[۱۱]


نمادپردازی

نکته مهمی که در جای خود باید به صورت مشروح بدان پرداخت، تلقی بیروط از نمادپردازی است. به نظر می‌­رسد این روایت تلقی دقیق و به­‌سامانی از مقوله نمادپردازی ندارد؛ به نحوی که نمادها از هویت واقعی خود یعنی نمادبودگی بیرون آمده و جلوه واقعی می­‌گیرند. این بی‌­توجهی نسبت به کارکرد نمادها در روایت داستانی و خروج آن­ها از چارچوب عمل و معناسازی نماد، به تداخل و تزاحم در معنابخشی داستان نیز انجامیده است.[۱۲]


تکیه­‌کلام­‌ها و مغالطات فکری راوی

از کنش های دائمی یحیی در طول روایت و در مواجهه با موقعیت­‌ها یا پاسخ شخصیت­‌ها، جملات و نغزگفته­‌هایی است که تکرار می­‌شود. این گفته­‌های کوتاه، عموما در بدنه روایت قرار نگرفته­‌اند، صورتی صریح، شعاری و کلیشه­‌ای دارند و بدون هدفِ نمایشیِ داستانی، مخاطب را در برابر بیانات خطابی یحیی قرار می­‌دهد؛ بیاناتی که نشان از مغالطات فراوان ذهن پرآشوب او دارد و در روایت ، هیچ توضیحی درباره آن­ها داده نمی­‌شود.[۱۳]


پدریافتگی

یکی از مفاهیم مهمی که می‌­توان به عنوان هدف نمایشی اثر از آن یاد کرد، مفهوم و جایگاه پدر است. این مفهوم در دو ساحت اجتماعی و شخصی در ارتباط با امام موسی صدر و ابوالبرکات، پدر یحیی، طرح می­‌شود. بیروط تلاش دارد به واسطه این دو شخصیت، دو تصویر از پدر ارائه دهد؛ از یک سو ابوالبرکات پدر واقعی یحیی است که به عنوان امام جمعه معزول و شخصی با جایگاه زعامت دینی (روحانیت) دارای نقش و جایگاه اجتماعی هم هست و از سویی دیگر، شخصیت امام موسی صدر قرار دارد. یحیی در طول سفر با حرکت از پدر فیزیولوژیک خود به سمت پدر معنوی می­‌رود و تحول می­‌پذیرد.[۱۴]


تغییر شخصیت

 
نقد و بررسی اثر. سالن نشر صاد. ۵ دی ۱۴۰۲

مهم‌ترین بخش بیروط، پایان آن و نحوه شکل­‌گیری تغییر در یحیی می­‌باشد که در این روایت، دچار چند عارضه شده است:

1.    این تبدیل و تغییر، تدریجی نیست.

2.    ابعاد آن روشن و واضح نمی‌­باشد.

3.    مستدل و منطقی نیست.

4.    نمایشی و باورپذیر نیست.

5.   عوامل غیرارادی و غیرانتخابی همچون خواب­‌ها بر آن تاثیری تام دارند.

انتظار می‌­رود این تغییر بدان جهت باشد که آن­چه یحیی به دنبال آن است یا به واسطه آن راهش را گم کرده و دچار لغزش شده است، جبران شود. اما سوال مهم این است که چگونه آن بدبینی­‌ها که ناشی از تجربه سالیان یحیی بوده و در ذهن و روح او رسوخ کرده است، به یکباره مرتفع می شود؟![۱۵]

جوایز و افتخارات

 
* رمان «بیروط» برگزیده جایزه ادبی «جلال آل‌احمد». ۱۷ دی ۱۴۰۲

نشست‌های مهم درباره اثر

  • نشست نقد و بررسی اثر با حضور مهدی فیروزان، حجت­‌الاسلام محمدرضا زائری و محمدقائم خانی در سالن صفارزاده حوزه هنری تهران. مورخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۱.[۱۸]
  • جلسه نقد و بررسی اثر در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۲، با حضور مهدی کفاش و علی­‌الله سلیمی، در سالن جلسات نشر صاد.[۱۹]
  • نشست «روایت ساخته شدن بیروط»، با حضور نویسندگان و اهالی قلم، در مؤسسه امام موسی صدر، به تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۲.[۶]

اظهارنظرها درباره اثر

 
نشست نقد و بررسی. حوزه هنری تهران. ۱۵ اسفند ۱۴۰۱

مهدی فیروزان؛ نویسنده و فعال فرهنگی

[۲۰]

حجت الاسلام محمدرضا زائری؛ پژوهشگر و فعال فرهنگی

[۲۰]

محمدقائم خانی؛ نویسنده و منتقد ادبی

[۲۰]

مهدی کفاش؛ نویسنده و منتقد ادبی

[۱۹]

برش از اثر

صبح با صدای زنگ تلفن بیدار شدم. دوباره عمر الماجد می‌خواست من را ببیند. نمی‌دانم این بشر چه می‌خواهد از من؟ ازش می‌ترسم. آخر چه معنایی دارد یک جوان سنی که پدرش رفیق ملک عبدالله یا ملک فلان است، بخواهد به‌وسیله من شیعه بشود؟ آن هم به‌وسیله من! واقعاً جای شگفتی دارد. کار دنیا را ببین! یک نفر را اتفاقی در یک آب‌میوه‌فروشی ببینی و او بند کند به تو که می‌خواهم شیعه شوم؛ حال آن­که تو هنوز در باور خود، هزار لیتَ و لَعل داری. تو هم دو سه بار بپیچانی‌اش، ولی رهایت نکند. جالبی قضیه این نیست که او می‌خواهد تغییر مذهب بدهد، بلکه شیرینی ماجرا این است که می‌خواهد به‌وسیله من هدایت شود؛ من یحیی ربانی، فرزند ابوالبرکات ربانی.

این‌همه آدم را رها کرده، چسبیده به یقه من. نمی‌دانم شاید بوی نبوت می‌دهم. باید بعد از شیعه ‌شدن ببینمش. باید برایش ماجرای آن جوانک سنی را تعریف کنم که می‌خواست پیش سید موسی صدر تغییر مذهب بدهد تا زن بگیرد ولی او مخالفت کرد. فکر کنم دل الماجد هم جایی گیر است. حدس می­‌زنم که او هم عاشق یک دختر ایرانی شده است. عشق، آدم‌ها را همین‌جوری مُدمَغ می‌کند و گیج که نتیجه‌اش هم چیزی نیست جز ویرانی. درهرصورت او می‌خواهد شیعه شود و از من طلب هدایت می‌کند، ولی من خودم هنوز خسته‌ام و معلق بین زمین و آسمان؛ همچنین مردد بین این‌ور و آن‌ور و همواره شرایط را استثنایی می‌بینم برای خودم. [۲۱]

مشخصات کتاب‌شناختی

رمان «بیروط» به قلم ابراهیم اكبری دیزگاه در سال ۱۴۰۱ و توسط نشر صاد روانه بازار شده است. نسخه الکترونیکی کتاب بیروط  در سایت طاقچه موجود است.

نوا، نما و نگاه

پانوشت

  1. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۴۱
  2. «سنگ ‌بنای «بیروطِ» من امام موسی صدر است.» سایت ایبنا. ۱۰ بهمن ۱۴۰۱. دریافت­‌شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳
  3. «ابراهیم اکبری دیزگاه.» ایران کتاب. بی­تا. دریافت­شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳
  4. «ابراهیم اکبری دیزگاه را بیشتر بشناسیم.» سایت کتابراه. بی­تا. دریافت­شده در۱۸ دی ۱۴۰۳
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ «رفته ‌بودم سربازی، اما «بیروط» را به من دادند.» سایت جوان آنلاین. ۱۳ دی ۱۴۰۲. دریافت‌­شده در ۱۸ دی۱۴۰۳
  6. پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ «کتابی که با محبت ساخته شد.» سایت امام موسی صدر . ۱۶ اسفند ۱۴۰۲. دریافت‌­شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳
  7. «نشست نقد و بررسی کتاب «بیروط» برگزار شد.» خبرگزاری تسنیم. ۱۶ اسفند ۱۴۰۱. دریافت­‌شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳
  8. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۳۸
  9. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۴۶
  10. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۶۰
  11. پرش به بالا به: ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۴۲
  12. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۴۵
  13. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۸۸
  14. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۱۰۸
  15. شاکری، احمد. جمال و جلال رمان. ص ۱۲۲
  16. «معرفی کتاب بیروط.» ۱۸ اسفند ۱۴۰۲. دریافت­شده در: ۱۸ دی ۱۴۰۳
  17. ««غم‌سوزی» و «بیروط» برگزیده بخش رمان جایزه جلال شدند.»  ایبنا. ۶ دی ۱۴۰۲. دریافت­شده در: ۱۸ دی ۱۴۰۳
  18. «نشست نقد و بررسی کتاب «بیروط» برگزار شد.» خبرگزاری تسنیم. ۱۶ اسفند ۱۴۰۱. دریافت­شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳
  19. پرش به بالا به: ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «امام موسی صدر؛ آنگونه که دیگران ندیده‌اند.» خبرگزاری تسنیم. ۱۰ دی ۱۴۰۲. دریافت­شده در: ۱۸ دی ۱۴۰۳
  20. پرش به بالا به: ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ««بیروط» روایت کابوس‌ها و رویاهای آدم هاست. حوزه هنری انقلاب اسلامی.» ۲۱ اسفند۱۴۰۱. دریافت­‌شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳
  21. «بخشی از کتاب بیروط.» سایت طاقچه. دریافت­‌شده در ۱۸ دی ۱۴۰۳

منابع و ماخذ

شاکری، احمد (۱۴۰۳). «جمال و جلال رمان: واکاوی پنج رمان بیروط، غم‌سوزی، فصل توت‌های سفید، گروگان­‌کشی و سفر به آتش». تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۰۸۶۲۹۸